2024 April 25 - پنج شنبه 06 ارديبهشت 1403
پاسخ به ده سؤال کمرشکن از شیعه!!!
کد مطلب: ٧٣٥٨ تاریخ انتشار: ٢٧ ارديبهشت ١٣٩٤ - ٢١:٢٧ تعداد بازدید: 4652
يادداشت » عمومي
پاسخ به ده سؤال کمرشکن از شیعه!!!


چندی پیش سایت "وصال حق" 10 سوال با عنوان "10 سوال کمر شکن" در سایت خود منتشر کرد. که طبق معمول مطالب آن به سرعت در صفحات اجتماعی و روم های اهل سنت منتشر شد. این سؤالات به قدری بچه گانه بوده که ما فورا بعد از درج سوالات پاسخش را به صورت کامنت برای پرسش کننده ارسال کردیم.
این آقاین وهابی هم که به مسخره بودن سؤالاتشان پی بردند جوابیه ما را حذف کردند و شروع به فحاشی کردند

در آغاز ارائه این شبهات (کمر شکن) نیز چنین بیان داشته اند:


کاربران گرامی مراقب باشند که این روباهان مکار برای فریب شما از هزار و یک سفسطه و حربه کلامی استفاده می کنند .

تلنگری باشد بر مغز یخ زده شرک و مذهب و موجبی برای بیداری و رهایی ملت ایران از چنگال ظلم و استبداد این اهرمین شوم

شما از یک طرف میگید برای علمای ما احترام قائل هستید از یک طرف با این صفات از علمای ما و خود ما یاد می کنید ... .

شما تا بحال جواب یکی از نقل قول های مارو داده اید ؟! جز اینکه بگید سند و مدرک جعلی قابل قبول نیست ... و بعد هم نتونستید ثابت کنید جعلی هست ...

و بعد چند روز یکی از این متن ها دوباره گیرتون بیاد و دوباره بیانش کردید !! لا اقل اگه جوابی دارید و می تونید دفاع کنید بگید .. جواب نقل قول ها رو بدید ...

لطفا با دقت بخونید تا جوابت سوال ها رو بگیرید ... سعی میکنیم تمام اسناد از کتب خودتون باشه نه شیعه

فرمودید که : سوال :

چرا حضرت علی (ع) در هیچ کجای تاریخ ( حتی در کتب شیعه ) نفرمودند که : مردم در غدیر خم با من بیعت خلافت کردند . ( به خصوص پس از شهادت حضرت عثمان که تمام دعواها بر سر خلافت حضرت علی بود ؟ )

پاسخ :

1-احمد بن حنبل، با صراحت تمام در كتاب‌هاي متعدد خود مخصوصا در مسند، ج4، ص270، حديث 19823 مي‌گويد:
عن أبي الطفيل، قال: جمع على رضى الله تعالى عنه الناس في الرحبة، ثم قال لهم: أنشد الله كل امرئ مسلم سمع رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول يوم غدير خم ما سمع لما قام، فقام ثلاثون من الناس و قال أبو نعيم: فقام ناس كثير فشهدوا حين أخذ بيده، فقال للناس: أتعلمون أنى أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ قالوا: نعم، يا رسول الله! قال: من كنت مولاه فهذا مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، قال: فخرجت و كأن في نفسي شيئا، فلقيت زيد بن أرقم، فقلت له: انى سمعت عليا رضى الله تعالى عنه يقول كذا و كذا، قال: فما تنكر قد سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول ذلك له.
علي در رحبة (حياط مسجد كوفه يا كنار شهر كوفه) مردم را جمع كرد و قسم داد! تمام كساني كه در روز غدير خم، حديث غدير را از زبان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه دلالت بر ولايت من مي كند را شنيده اند، برخيزند شهادت بدهند. ابو طفيل مي‌گويد: سي نفر از مردم ، ولي ابو نعيم مي‌گويد: عده زيادي از مردم شهادت دادند كه وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در غدير خم دست علي را گرفت و گفت: ... . آقاي ابو طفيل، وقتي اين تعداد جمعيت را ديد كه شهادت دادند بر ولايت و قضيه حديث غدير، جا خورد و مي‌گويد: رفتم نزد زيد بن ارقم و گفتم: شنيده ام كه علي بر حديث غدير استدلال مي كند، نظر تو چيست؟ گفت: نظر من اين است كه درست است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آن را در مورد علي در روز غدير فرمود.
مسند احمد، ج4، ص370 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص104
2- در اواخر حكومت اميرالمؤمنين (عليه السلام) برخي تشكيك مي كردند در خلافت و ولايت ایشان، مخصوصا بعد از قضيه جنگ جمل و صفين كه مي گفتند: واقعا اگر حضرت علي (عليه السلام) خليفه بود، چرا امثال طلحه و زبير در برابر او قيام كردند و معاويه يك جنگ 18 ماهه را با كشتار 110 هزار نفر به راه انداخت؟كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) به اين حديث غدير استناد و استدلال كرده است.
3- جالب اينكه خود حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) با اينكه حدود 75 يا 95 روز بيشتر در دنيا نبود، به دنبال قضيه غصب خلافت، به مسجد مي آيد و بر سر مهاجرين و انصار فرياد مي زند و مي فرمايد:
أنسيتم قول رسول الله يوم غدير خم قال من كنت مولاه فعلي مولاه؟
نزهة الحفاظ، ج1، ص102 - أسني المطالب، ص23 - بدر الطالع للشوكاني، ج2، ص297
يا اينكه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرمود:
هل ترك أبي يوم غدير خم لأحد عذرا؟
آيا پدرم در روز غدير خم، براي كسي راه فرار و عذري باقي گذاشت؟
4- امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و سلمان فارسي و ابوذر غفاري و مقداد و ... استدلال كرده اند. تك تك صحابه اي كه هواي حضرت علي (عليه السلام) در دل آنها بود و عاشق او بودند و شجاعت داشتند، آمدند از حضرت علي (عليه السلام) دفاع و مسئله غدير را مطرح كردند.




------------




اميرالمؤمنين (عليه السلام) بر حقانيت خودش و بطلان ديگران و غصب خلافت، با حديث غدير، بارها استدلال کرده است( بيش از 30 مورد روايت غالبا صحيح در کتاب‌هاي معتبر اهل سنت يافت شده است).
بلکه در دوران خلافت و امامت خود اميرالمؤمنين (عليه السلام)، برخي اختلاف ايجاد کردند و آتش فتنه جنگ جمل را روشن کردند و بعد هم جنگ صفين و نهروان را و هزاران انسان‌هاي بي‌گناه را در اين ميان به خاک و خون کشاندند، براي برخي از مردم، شبهه ايجاد شد که آيا واقعا حضرت علي (عليه السلام)، خليفه منصوب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است يا خير؟ اميرالمؤمنين (عليه السلام) در رَحبه - بخش بيروني مسجد کوفه - مردم را سوگند داد که آيا شما از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز غدير خم شنيديد که فرمود: «من کنت مولاه فعلي مولاه» يا خير؟
جناب احمد بن حنبل - متوفاي 241 هجري، رهبر حنابله و امام وهابيين در ادعا، نه در عمل - از ابو طفيل صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي‌کند:
جمع على رضى الله تعالى عنه الناس في الرحبة، ثم قال لهم: أنشد الله كل امرئ مسلم سمع رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول يوم غدير خم ما سمع لما قام، فقام ثلاثون من الناس و قال أبو نعيم: فقام ناس كثير، فشهدوا حين أخذ بيده، فقال للناس: أتعلمون انى أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ قالوا: نعم يا رسول الله، قال: من كنت مولاه فهذا مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، قال: فخرجت و كأن في نفسي شيئا، فلقيت زيد بن أرقم، فقلت له: انى سمعت عليا رضى الله تعالى عنه يقول كذا و كذا؟ قال: فما تنكر قد سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول ذلك له.
علي مردم را در رحبه جمع کرد و گفت: شما را سوگند مي‌دهم هر کس در غدير خم بوده و از زبان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در حق من، سخني شنيده، برخيزد و شهادت بدهد. ابو طفيل مي‌گويد: 30 نفر از مردم برخاستند. ابو نعيم مي‌گويد: عده‌اي زيادي از مردم برخاستند. شهادت دادند که در روز غدير، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دست علي را گرفت و به مردم گفت: آيا مي‌دانيد که من بر مومنين از خودشان سزاوارتر هستم؟ گفتند: بله، يا رسول الله. سپس حضرت فرمود: من بر هر کس ولايت دارم، علي هم بر او ولايت دارد ... .
مسند احمد، ج4، ص370 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص104
همزه احمد زين، محقق بنام اهل سنت که کتاب مسند احمد را تحقيق کرده و جديدا چاپ شده، در ج14، ص436 مي‌گويد:
اسناده صحيح.
شعيب ارنوط - که از محقيقن پرآوازه معاصر اهل سنت است، در ذيل همين روايت که از مسند احمد نقل مي‌کند، مي‌گويد:
اسناده صحيح، رجاله ثقات، رجال الشيخين.
سند اين روايت صحيح است و راويانش، راويان صحيح بخاري و صحيح مسلم است.
جالب اين‌که جناب ناصر الدين الباني - که از او به بخاري دوران تعبير مي‌کنند وجناببن باز از او به امام الحديث تعبير مي‌کند - در کتاب سلسلة الأحاديث الصحيحة، ج4، ص331 مي‌گويد:
اسناده صحيح علي شرط البخاري
اين روايتي که جناب احمد بن حنبل نقل کرده، سندش صحيح است و تمام شرائط صحيح بخاري را دارد.
جناب احمد بن حنبل در مسندش، تقريبا 12 روايت را نقل مي‌کند و در يکي از اين سندها آمده است که:
فقام اثنا عشر بدريا، فقالوا نشهد إنا سمعنا رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول يوم غدير خم: ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم و أزواجي أمهاتهم؟ فقلنا: بلى يا رسول الله، قال: فمن كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
12 نفر از صحابه که در جنگ بدر شرکت کرده بودند، در ميان مردم در رحبه بودند برخاستند و شهادت دادند که نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در غدير خم، علي را براي خلافت نصب فرمودند.
مسند احمد، ج1، ص119
الباني هم بعد از نقل اين روايت، مي‌گويد:
و هو صحيح بمجموع الطريقين.
اين روايت صحيح با هر دو طريق و سندش.
سلسلة الأحاديث الصحيحة، ج4، ص249
جناب ابوبکر بزّار - متوفاي 292 هجري که آقايان اهل سنت به او ارادت ويژه‌اي دارند - همين قضيه را نقل مي‌کند که اميرالمؤمنين (عليه السلام) مردم را سوگند داد، هر کس که در غدير خم، مطلبي درباره من از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيده، برخيزد و شهادت بدهد. جالب اين است که آقاي بزار مي‌گويد:
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از اينکه فرمود:
من كنت مولاه فعلى مولاه.
دعا کرد و گفت:
اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و ابغض من أبغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله.
خدايا! دوست بدار هر کس که علي را دوست مي‌دارد، و دشمن بدار هر کس را که او را دشمن مي‌دارد، و بغض و کينه داشته باش به هر کس که بغض و کينه او را در دل دارد، و ياري کن کسي را که او را ياري مي‌کند، و خوار گردان کسي را که او را خوار کند.
البحر الذخار، ج3، ص35 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص105
جناب ابن حجر هيثمي يا مکي - متوفاي 974 هجري - همين قضيه را نقل مي‌کند و مي‌گويد:
تعدادي از صحابه اين قضيه را نقل کرده‌اند و وقتي اميرالمؤمنين (عليه السلام) صحابه را سوگند داد، همه بلند شدند و شهادت دادند.
الصوائق المحرقة، ص64، چاپ دار الکتب العلمية بيروت
جناب ملا علي قاري در کتاب مرقاة المفاتيح، ج9، ص37 تا 39، همين قضيه را نقل مي‌کند و مي‌گويد:
شبهه‌اي نيست که اين روايت، از احاديث متواتر است.
و في رواية لأحمد أنه سمعه من النبي ثلاثون صحابيا و شهدوا به لعلي لما نوزع ايام خلافته.
وقتي عده‌اي با علي منازعه کردند و ايستادند در برابر او، 30 تن از صحابه که در غدير خم بودند، بلند شدند و شهادت دادند بر اينکه ما در غدير خم بوديم و علي به دست نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي ولايت نصب شد.
فقيه نامدار اهل سنت، مهندس کتاني در کتاب نظم المتناثر - که در احاديث متواتر است - ص194 همين قضيه را دارد.
نکته جالب و ظريف اين‌که در جنگ جمل - که در يک طرف آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و عمار و عبد الله عباس و ديگر شخصيت‌هاي برجسته و در طرف ديگر هم آقاي طلحه و زبير و عايشه هستند - اميرالمؤمنين (عليه السلام) کسي را فرستاد به سراغ طلحه و آمد خدمت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:
نشدتک الله هل سمعت رسول الله يقول من کنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاده؟ قال: نعم، قال: فلم تقاتلني؟ قال: لم اذكر. قال فانصرف طلحة.
تو را به خدا سوگند مي‌دهم! آيا شنيدي که پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در حق من فرمود: من کنت مولاه فعلي مولاه ... ؟ گفت: بله، شنيده‌ام. حضرت فرمود: اگر شنيده‌اي، پس چرا با من مي‌جنگي؟ گفت: يادم نبود. طلحه از پيش اميرالمؤمنين (عليه السلام) برگشت و رفت.
مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص371 - کنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص332 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج25، ص108
البته اميرالمؤمنين (عليه السلام) با زبير هم محاجّه کرد و گفت:
آيا من خليفه منصوب نبودم و آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به تو نفرمود که تو، روزي با علي مي‌جنگي و علي بر حق است و تو بر باطل؟ گفت: فراموش کرده بودم. او هم برگشت. ولي پسرش عبد الله آمد و تحريک کرد زبير و طلحه را براي معرکه جنگ جمل.
و ده‌ها از اين قضايا در کتب اهل سنت داريم که اگر حديث غدير دليل بر حقانيت و امامت و خلافت اميرالمؤمنين (عليه السلام) نيست، اميرالمؤمنين (عليه السلام) روي چه اصلي مي‌آيد در رحبه، صحابه را سوگند مي‌دهد؟ چرا در وسط معرکۀ جمل، طلحه را سوگند مي‌دهد؟ اين نيست مگر اين‌که اميرالمؤمنين (عليه السلام) بخواهد ثابت کند که حديث غدير، نص صريح است بر خلافت و حقانيت او و بطلان کساني که در برابر اميرالمؤمنين (عليه السلام) قيام کردند.



------------

فرموده اید که : سوال :

چرا هیچ یک ( حتی یک نفر ) از فرمانروایان و حاکمان عرب زبان ( نه قبل از پیامبر اسلام و نه بعد از پیامبر اسلام ) برای تعیین و معرفی جانشین خودش از کلمه مولی استفاده نکرده است ؟ ( اگر این واژه معنای خلیفه و اولی الامر و جانشین می دهد ! )

پاسخ :

مسلم بن حجاج نيشابوري در صحيحش به نقل از خليفه دوم مي‌نويسد :
فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍفَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا .
پس از وفات رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) ابوبكر گفت : من جانشين رسول خدا هستم ،‌ شما دو نفر (عباس و علي ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زاده‌ات را درخواست كردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را .
ابوبكر گفت : رسول خدا فرموده است : ما چيزي به ارث نمي‌گذاريم ، آن‌چه مي‌ماند صدقه است و شما او را دروغگو ، گناه‌كار ، حيله‌گر و خيانت‌كار معرفي كرديد و حال آن كه خدا مي داند كه ابوبكر راستگو ،‌ دين دار و پيرو حق بود .
پس از مرگ ابوبكر ،‌ من جانشين پيامبر و ابوبكر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن ، دروغگو حيله گر و گناهكار خوانديد .
النيسابوري ، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ) ، صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 1378 ، ح 1757 ،كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت .
در اين روايت خليفه دوم تصريح مي‌كند كه ابوبكر خود را ولي=خليفه رسول خدا مي‌دانست ؛ ولي شما دو نفر او را تكذيب كرده و وي را خيانت كار و ... مي‌دانستيد ، من نيز خودم را ولي = خليفه رسول خدا مي‌دانم و شما دو نفر مرا دروغگو خيانت كار و ... مي‌دانيد.
عبد الرزاق عن معمر عن الزهري عن مالك بن أوس بن الحدثان النصري ... فلما قبض رسول الله (ص) قال أبو بكر أنا ولي رسول الله (ص) بعده أعمل فيه بما كان يعمل رسول الله (ص) فيها ثم أقبل على علي والعباس فقال وأنتما تزعمان أنه فيها ظالم فاجر والله يعلم أنه فيها صادق بار تابع للحق ثم وليتها بعد أبي بكر سنتين من إمارتي فعملت فيها بما عمل رسول الله (ص) وأبو بكر وأنتما تزعمان أني فيها ظالم فاجر ... .
عمر گفت : و چون رسول خدا از دنيا رفت ابوبكر گفت : من ولي و جانشين پياميرم ، و همانگونه كه او رفتار كرد من نيز چنان خواهم رفت ؛ سپس عمر به علي و عباس گفت : شما خيال مي‌كرديد كه أبو بكر ظالم و فاجر است ... سپس من بعد از ابوبكر دو سال حكومت كردم و روش رسول و ابوبكر را ادامه دادم ...
إبن أبي شيبة الكوفي ، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ) ، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار ، ج 5 ، ص 469 ، ح9772 ، تحقيق : كمال يوسف الحوت ، ناشر : مكتبة الرشد - الرياض ، الطبعة : الأولى ، 1409هـ .
نكته مهم در اين روايت اين است كه ابوبكر مي‌گويد : «أنا ولي رسول الله (ص) بعده» كلمه «بعده» مطلب را روشن تر و ما را بهتر به مقصود مي‌رساند .
حال سؤال اين جا است كه چرا بايد كلمه (ولي) و (مولي) كه در سخن رسول بايد با هزاران تأويل حمل بر غير مراد متكلم شود ولي در سخن ديگران نيازي نباشد ؟
بررسي سند روايت :
مالك بن أوس بن الحدثان النصري :
وي از روات صحيح بخاري ، مسلم و بقيه صحاح سته اهل سنت است و حتي بعضي‌ها اعتقاد داشته‌اند كه او رسول خدا صلي الله عليه وآله را نيز ديده است.
مزي در تهذيب الكمال در باره او مي‌نويسد :
ذكره محمد بن سعد في "الصغير "في الطبقة الثامنة من الصحابة ممن ادرك النبي صلى الله عليه وسلم ورآه ولم يحفط عنه شيئا .
محمد بن سعد وي را در كتابش (الصغير) در طبقه هشتم از صحابه ذكر مي‌كند و مي‌گويد: او از كساني است كه رسول خدا را درك كرد اما سخني از حضرت نقل نكرده است.
المزي ، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ) ، تهذيب الكمال ، ج 27 ، ص 122 ، تحقيق د . بشار عواد معروف ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1400هـ – 1980م .
محمد بن مسلم معروف به ابن شهاب زهري :
از روات بخاري ، مسلم و بقيه صحاح سته اهل سنت است .
ابن حجر در باره او مي‌نويسد :
الفقيه الحافظ متفق على جلالته وإتقانه وهو من رؤوس الطبقة الرابعة
فقيه و حافظ بود، بر بزرگي جايگاه او اتفاق نظر است و از سران طبقه چهارم است.
العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) تقريب التهذيب ، ج 1 ، ص 506 ، تحقيق : محمد عوامة ، ناشر : دار الرشيد - سوريا ، الطبعة : الأولى ، 1406 - 1986 .
معمر بن راشد :
از روات بخاري ، مسلم و بقيه صحاح سته اهل سنت.
ذهبي در باره او مي‌نويسد :
معمر بن راشد أبو عروة الأزدي ... وقال أحمد لا تضم معمرا إلى أحد إلا وجدته يتقدمه كان من أطلب أهل زمانه للعلم وقال عبد الرزاق سمعت منه عشرة آلاف .
احمد گفته است: هيچ كس را نمي توان در رديف معمر قرار داد بلكه او تقدم و برتري دارد، در زمان خودش بر همگان بر كسب دانش تقدم داشت، عبد الرزاق مي‌گويد: ده هزار حديث از وي شنيدم.
الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفاي748هـ) ، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة ، ج 2 ، ص 282 ، تحقيق محمد عوامة ، ناشر : دار القبلة للثقافة الإسلامية ، مؤسسة علو - جدة ، الطبعة : الأولى ، 1413هـ - 1992م .
بنابراين ، سند روايت نيز قطعي است و هيچ مشكلي ندارد .


------------




فرموده اید که: سوال :

چرا جوانان طرفدار حضرت علی در سقیفه بنی ساعده به واقعه بیعت با حضرت علی در غدیر خم هیچ اشاره ای نکرده و به جای آن می گویند : لا نبایع الا علیا ( ما بیعت نمی کنیم مگر با علی ) در حالیکه اگر در غدیر خم بیعت کرده بودند باید می گفتند : ما بیعت خود با علی را نمی شکنیم !

پاسخ :

فلسفه تشکيل سقيفه براي اين بود که غدير را از نظرها محو کنند. اگر اين‌ها معتقد به غدير بودند، نيازي نبود که اينها بيايند در سقيفه، آن بساط را پهن کنند.
در سقيفه، مجموعا شايد 20 نفر بيشتر نبودند. چون از اين طرف، جز آقاي عمر و ابوبکر و ابو عبيده جراح، کسي از مهاجرين نبود و از طرف انصار هم سعد بن عباده و سعد بن معاذ و حباب بن منذر و شخصيت‌هاي برجسته انصار بودند.
انصار، با آن‌همه خدمات ارزنده‌اي که در ياري کردن نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و اسلام انجام داده بودند و مبدأ هجرت از مکه به مدينه، اعلام ياري انصار بود. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم در آن 11 سال، ارتباط خيلي گرمي با آن انصار داشتند و مي‌فرمود:
ديگران هرچه دارند، دارند، ولي آيا شما راضي نيستيد که منِ پيامبر، از شما انصار هستم.
ولي ما مي‌بينيم که انصار در اين مسئله فراموش کردند حديث غدير، از قريش و مهاجرين، جلو زدند.
چون انصار، بارها از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيده بودند که فرموده بود:
قريش، نخواهند گذاشت که خلافت به اميرالمؤمنين (عليه السلام) برسد.
اين مسئله براي آنها قطعي بود. با آن همه تأکيدي که نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در 23 سال دوران نبوتش داشتند، از حديث الدار و حديث منزلت و حديث رايت گرفته تا حديث غدير و ولايت و حديث قلم وکاغذ.
به ويژه وقتي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌خواست نامه بنويسد و خود خليفه دوم هم مي‌گفت:
و لقد أراد في مرضه ان يصرح باسمه فمنعت من ذلك.
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌خواست در آن وصيت نامه، نام علي را بنويسد و من جلوگيري کردم.
شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج12، ص21
خوب، انصار اين را به خوبي مي‌دانستند و بارها هم از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيده بودند که فرموده بود:
و ان تؤمروا عليا رضي الله عنه و لا أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يأخذ بكم الطريق المستقيم.
اگر علي را امير خودتان کنيد، گرچه مي‌دانم نمي‌کنيد، شما را به راه مستقيم هدايت مي‌کند.
مسند احمد، ج1، ص109 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص176 - البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص397
در بعضي از موارد هم آمده که:
و إن تستخلفوا عليا و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا.
اگر علي را خليفۀ خودتان کنيد، گرچه مي‌دانم نمي‌کنيد، هم هدايت‌گر است و هم هدايت‌شده و شما را بر راه مستقيم هدايت مي‌کند.
حلية الاولياء، ص64 - کنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص630
حتي حاکم نيشابوري مي‌گويد:
و إن وليتموها عليا فهاد مهتد يقيمكم على صراط مستقيم.
اگر ولايت أمرتان را به علي بدهيد ... ، همه شما را به راه راست، هدايت مي‌کند.
حاکم نيشابوري مي‌گويد:
اين روايت صحيح است به شرط شيخين.
مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص142
انصار اين را از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيده بودند و از آن طرف هم بارها شنيده بودند که چگونه فرموده بود:
ضغائن في صدور أقوام لا يبدونها لك إلا من بعدي
کينه‌هايي در دل مردم نسبت به تو مي‌بينم که بعد از من، ظهور خواهد کرد.
مسند أبي يعلى، ج1، ص427
حاکم نيشابوري تعبيري را در مستدرک الصحيحين، ج3، ص150 دارد:
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به حضرت علي (عليه السلام) فرمود:
امت، در حق تو، بعد از من خيانت مي‌کنند.
اين‌ها را بارها از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيده بودند. از آن طرف هم، انصار از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيده بودند که به انصار فرموده بود:
ستلقون بعدي اثرة، فاصبروا، حتى تلقوني على الحوض.
آقايان انصار! بعد از من، شما مصيبت‌ها و گرفتاري‌ها مي‌بينيد و صبر کنيد بر آن مصيبت‌ها و ديدار من و شما در کنار حوض کوثر.
صحيح بخاري، ج4، ص225 - صحيح مسلم، ج3، ص109
با توجه به اين دو نکته، انصار مي‌‌‌دانستند که حضرت علي (عليه السلام) به خلافت نمي‌رسد و اگر قريش هم به خلافت برسد قطعا نسبت به انصار، کم‌لطفي خواهند کرد و حق انصار ضايع خواهد شد، لذا آمدند در سقيفه و خلافت را قبل از آن‌که قريش تصاحب کند، اينها تصاحب کنند. جالب اين‌که حباب بن منذر از شخصيت‌هاي برجسته انصار در همان سقيفه گفت:
نخاف أن يليها أقوام قتلنا آبائهم و إخوتهم.
مي‌ترسيم خلافت به دست کساني بيفتد که ما در جنگ بدر و احد و حنين و ...، پدران و برادران آنها را به قتل رسانديم.
فتح الباري لإبن حجر عسقلاني، ج7، ص24 - کنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص606 - الطبقات الكبرى لإبن سعد، ج3، ص182 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج30، ص275
انصار هم از اين مسئله، وحشت داشتند. البته در برخي از منابع آمده که پسر سعد بن عباده به پدرش گفت:
پدر! با اينکه اين همه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مطلب در حق علي شنيده‌ايد، باز هم خود را کانديداي خلافت کردي؟ گفت: پسرم! من مي‌دانستم که قريش نمي‌گذارد علي خليفه شود، من تصميم داشتم که خلافت را بگيرم و به صاحب حق برگردانم.
اين يک قضيه بود که عزيزان بايد به اين مسئله توجه کنند.
مسئله ديگر اينکه در خود سقيفه مي‌بينيم که خيلي از افراد، حتي انصار، صراحتا گفتند:
فقالت الانصار او بعض الانصار لا نبايع الا عليا.
همه انصار يا بعضي از انصار وقتي ديدند که قريش، خلافت را تصاحب مي‌کند، گفتند: ما، جز با علي، با کسي بيعت نمي‌کنيم.
تاريخ الطبري، ج2، ص443 - الكامل في التاريخ لإبن الأثير الجزري، ج2، ص325
جالب اين‌که در واپسين ساعات سقيفه، اول کسي که در جلسه عمومي، مسئله حديث غدير را مطرح مي‌کند، محبوب‌ترين و عزيزترين صحابه و گرامي‌ترين انسان‌ها در نزد خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است که مي‌آيد در مسجد و بر سر مهاجرين و انصار فرياد مي‌کند و مي‌فرمايد:
أنسيتم قول رسول الله صلى الله عليه و سلم يوم غدير خم: من كنت مولاه فعلي مولاه؟
آيا فراموش کرديد سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را که در غدير خم فرمود: من كنت مولاه فعلي مولاه.
نزهة الحفاظ، ج1، ص102 - أسنى المطالب في مناقب آل أبي طالب، ص66 - ضوء اللامع للسخاوي، ج9، ص256 - بدر الطالع للشوکاني، ج2، ص297
همچنين منابع شيعه آمده است که حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرمود:
هل ترک أبي يوم غدير خم لأحد عذرا؟
آيا در غدير خم، پدرم براي کسي عذري باقي گذاشت؟
الخصال للشيخ الصدوق، ص173 - بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج30، ص124
در بعضي از مصادر ديگر آمده است که:
فما جعله الله لأحد بعد غدير خم من حجة و لا عذر
خداوند بعد از غدير خم، براي کسي، هيچ دليل و عذري باقي نگذاشت.
دلائل الامامة لإبن جرير الطبري، ص122

اين مسئله، جزء سؤالاتي است كه زياد مطرح مي شود. در كتابي كه جديداً نوشته‌اند به نام خلافت و انتخاب از ديدگاه اهل سنت، - توسط يكي از اساتيد حوزه‌هاي علميه اهل سنت و استاد دانشگاه فردوسي مشهد، عبد الرحمان سليمي، - به قول خودشان، اساسي‌ترين سؤالي كه مطرح مي‌كند همين قضيه است و مي گويد:
اگر حضرت علي (عليه السلام) منصوب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود و اگر واقعا در حديث غدير، ولايت حضرت علي (عليه السلام) مطرح شد، چرا در سقيفه، حرفي از آن مطرح نشد؟
مگر فاصله ميان غدير تا سقيفه چقدر بوده است؟ روز غدير، 18 ذي الحجه و وفات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ماجراي سقيفه، 28 صفر بود که حدود 70 روز مي شود.
اگر بر مبناي آقايان اهل سنت، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) روز 12 ربيع الاول از دنيا رفته باشد، فاصله روز 18 ذي الحجه تا دوازدهم ربيع الاول، 84 روز مي‌شود. چطور شد که در سقيفه اسمي از حضرت علي (عليه السلام) به ميان نيامد؟




جواب اول:
بايد ببينيم که فلسفه تشكيل سقيفه براي چه بود؟ اگر بنا بود آقايان سراغ حضرت علي (عليه السلام) بروند، نيازي به رفتن به سقيفه نبود. سقيفه براي اين بود كه حضرت علي (عليه السلام) را دور بزنند. هدف و فلسفه سقيفه و صحبت‌هايي كه در سقيفه شد، ابتدا توسط انصار بود و سپس مهاجرين به آنها پيوستند. پس فلسفه سقيفه، با غدير منافات دارد. نمي شود كه انسان يك جلسه‌اي بگيرد براي يك موضوعي و مطالبي را كه منافات و تضاد با آن موضوع دارد، در آنجا مطرح كند.
حال این سئوال پیش می آید مؤسسين سقيفه، عمدتاً از انصار بودند و کسي از مهاجرين در سقيفه نبود. سعد بن عباده و حباب بن منذر و ديگران، همه رفتند در سقيفه، دنبال تعيين خليفه، انصار، يك پرونده سبز و درخشاني در تاريخ اسلام دارند و اگر حمايت انصار نبود، معلوم نبود که سرنوشت اسلام چه مي شد؟ موفقيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و گسترش اسلام، مرهون حمايت انصارِ است. وفاداري انصار به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، در طول تاريخ اسلام و در تمام قضايا، كاملا محرز است. محبت و عشق و علاقه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم براي انصار، کاملا محرزِ است.
ولي انصاري كه اين همه فداكاري كردند و مدافع حق بودند و مدافع خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) بودند و حتي يك برخورد تند ميان انصار و حضرت علي (عليه السلام) نداريم؛ ولي صدها برخورد خشن ميان مهاجرين با اميرالمؤمنين (عليه السلام) داریم.
مهاجرين، آن دسته از مسلمان‌هايي بودند كه از مكه به مدينه هجرت كردند و انصار، آن دسته از افرادي بودند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را از مكه به مدينه دعوت كردند و به او خانه و امكانات دادند و از او حمايت كردند و عامل هجرت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از مكه به مدينه، انصار بودند. انصار، يعني صحابه‌اي كه اهل مدينه هستند و مهاجرين، يعني صحابه‌اي كه از مكه به مدينه آمدند.
انصار آمدند در سقيفه و شروع كردند به مطرح كردن بحث خلافت. اين، با جايگاه انصار، هيچ همخواني ندارد.چرا انصار بحث خلافت را پیش کشیدند؟!!




انصار، به خوبي مي‌دانستند که قريش و بخشي از مهاجرين، نمي‌گذارند که خلافت به حضرت علي (عليه السلام) برسد.
اين را از زبان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، بارها شنيده بودند كه فرمود:
و إن تؤمروا عليا رضي الله عنه و لا أراكم فاعلين، تجدوه هاديا مهديا يأخذ بكم الطريق المستقيم.
اي مردم! اگر علي را امير خودتان قرار بديد، گرچه مي‌دانم قرار نمي‌دهيد، هم هدايت گر هست و هم هدايت شده و شما را به راه راست هدايت مي‌كند.
مسند احمد بن حنبل ج 1 ص 109 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص421 - الإصابة لإبن حجر، ج4، ص468 - تفسير الآلوسي، ج6، ص170
يا اينکه:
إن تستخلفوا علياً و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يحملكم علي المحجة البيضاء.
اگر علي را خليفه قرار دهيد، گرچه مي‌دانم نمي‌كنيد ... .
يعني پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آينده را مي‌بيند و مي گويد مي‌دانم که نمي‌كنيد، ولي اگر علي را خليفه کنيد ... .
کنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص630 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج44، ص235 - حلية الاولياء لأبو نعيم - فرائد السمطين للجويني - الكفاية للخطيب بغدادي
یا پیامبر(ص) فرمودند:
يا علي! ضغائن في صدور اقوام لا يبدونها لك الا من بعدي.
یا علي! كينه‌هايي در سينه‌ها مي‌بينم كه بعد از من به ظهور خواهد رسيد.
مسند ابو يعلي، ج1، ص427 - المعجم الكبير للطبراني - ج11، ص61 - شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج4، ص107 - کنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص176
حاكم نيشابوري با سند صحيح از امير المؤمنين (عليه السلام) نقل مي‌كند كه فرمود:
يكي از وصيت‌هاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به من اين بود که:
مما عهد الي النبي أن الأمة ستغدر بي بعده.
امت، بعد از من، در حق تو حيله و خيانت مي‌كنند.
حاكم نيشابوري هم مي گويد:
هذا حديث صحيح الاسناد.
اين حديثي است كه از نظر سند، صحيح است.
مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص140
امثال اين عبارت‌ها زياد است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پيشگويي كرده بود بر اينكه، مردم نمي‌گذارند خلافت به حضرت علي (عليه السلام) برسد.
با توجه به اين قضيه، انصار، اين را قطعي مي‌دانستند كه پيشگويي‌هاي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پيشگويي عادي نيست و خلافت به حضرت علي (عليه السلام) نمي‌رسد و ديگران مي‌خواهند خلافت را تصاحب كنند.
از آن طرف هم نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پيشگويي كرده بود:
قال النبي صلى الله عليه و سلم للأنصار: إنكم ستلقون بعدي أثرة، فاصبروا، حتى تلقوني و موعدكم الحوض.
بعد از من شما گرفتار ظلم خواهيد شد و صبر پيشه كنيد تا اينكه نزد من بيائيد. ديدار من با شما، كنار حوض كوثر است.
صحيح بخاري، ج4، ص225 – صحيح مسلم، ج3، ص109
اين دو قضيه، براي انصار محرز بود که خلافت به علي نمي‌رسد و هر كس در رأس حكومت قرار بگيرد، در حق انصار هم ظلم خواهد كرد. اينها گفتند که پيش دستي كنيم و قبل از آنكه مهاجرين، خلافت را تصاحب كنند، ما تصاحب كنيم.
حباب بن منذر - از شخصيت‌هاي برجسته انصار - در سقيفه همين را گفت:
و لكنا نخاف أن يليها أقوام قتلنا آباءهم و إخوتهم
ما مي‌ترسيم که اگر اين خلافت به دست قريش برسد - قريشي كه ما پدران و برادرانشان را در جنگ بدر و أحد و حنين و ديگر غزوات به قتل رسانديم و آنها كينه از ما دارند - و اگر آنها به حكومت برسند، از ما انتقام خواهند گرفت. فتح الباري لإبن حجر عسقلاني، ج12، ص135
اين را درست مي‌گفتند، وقتي كه اينها به حكومت رسيدند - فقط به عنوان نمونه - در قضية جنگ حرّه، اينها با انصار چه كردند؟ بطوري كه بزرگان اهل سنت - مانند آقاي ابن كثير دمشقي - صراحت دارند:
درمدینه، قضيه جنگ حرّه (یک سال پس از عاشورا توسط یزید) ، نزديك 700 نفر از انصار را به قتل رساندند و هزار تن از زنان انصار از طريق نامشروع حامله شدند و فرزندان نامشروع به دنيا آوردند.
اين يكي از نتايج خلافت بني‌اميه بوده است. لذا، از جناب سعد بن عباده - که كانديداتور انصار براي خلافت بوده -، پسرش سؤال كرد:
پدر! آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، علي را خليفه قرار داد؟ گفت: بله. گفت: در غدير به خلافت علي صراحت داشت؟ گفت: بله. گفت: پدر! با اينكه اين همه روايت از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدي، آمده اي در سقيفه و خودت را براي خلافت كانديد كرده اي؟ گفت: پسرم! من مي‌دانستم كه نمي‌گذارند خلافت به علي برسد. من، با توجه به سابقه و موقعيتي كه داشتم، خواستم اين خلافت را تصاحب كنم و وقتي مسلط شدم، اين را به صاحب خلافت، يعني علي برگردانم.
البته اين را هم عزيزان بدانند: يكي از كساني كه با ابوبكر و عمر تا آخر عمر بيعت نكرد و خلافت آنها را قبول نكرد، همين آقاي سعد بن عباده بود.
پس فلسفه تأسيس سقيفه اين بود. بعد مهاجرين آمدند و سر انصار را كلاه گذاشتند و اين قضيه انجام شد و رفت.
جواب دوم:
آقاياني که مي‌گويند اسمي از حضرت علي (عليه السلام) در سقيفه نيامد، معلوم است كه تاريخشان را خوب نخوانده‌اند و كتاب‌هاي خودشان را هم مطالعه نكردند.
1-تاريخ يعقوبي، ج2، ص124 مي گويد:
و كان المهاجرون و الانصار لا يشكون في علي.
مهاجرين و انصار، شكي نداشتند كه علي خليفه است.
2- قضيه خلافت حضرت علي (عليه السلام)، يك بحث ساده نبود. شما به كتاب‌هاي لغت، مانند لسان الميزان، صحاح اللغة جوهري و تاج العروس زبيدي مراجعه كنيد و ماده «وصي» را ببينيد که همه نوشته‌اند:
يكي از القاب علي بن ابي طالب (عليه السلام) كه در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به آن لقب مشهور بود، كلمه «وصي» بود .
اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) حضرت علي (عليه السلام) را وصي قرار نمي‌داد، اين لقب از كجا براي حضرت علي (عليه السلام) آمد؟ همه مي‌دانيم واژه‌هايي در كتاب لغت مي‌رود كه اين واژه، وارد فرهنگ عموم مردم شده باشد و هر واژه‌اي، در قاموس لغت نمي آيد. اين بحث، مشخص و روشن است.
3- طبري مي‌گويد:
فقالت الانصار أو بعض الانصار: لا نبايع الا علياً.
تمام انصار يا بعضي از انصار - وقتي ديدند كه خلافت به سعد بن عباده نرسيد - گفتند: ما جز با علي با كسي بيعت نمي‌كنيم.
تاريخ الطبري، ج2، ص443 - الكامل في التاريخ لإبن الأثير الجزري، ج2، ص325
جواب سوم:
در سقيفه بني ساعده، هيچ يك از ياران اميرالمؤمنين (عليه السلام) نبودند و مشغول مراسم كفن و دفن و غسل نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بودند. در حقيقت اين يك عيب بزرگي است كه اينها جنازه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را در دست خاندانش رها كردند و به دنبال تعيين خليفه، به سقيفه رفتند.
جواب چهارم:
1-حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در واپسين روز رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد مسجد و بر سر مهاجرين و انصار فرياد برآورد و گفت:
أنسيتم قول رسول الله يوم غدير خم: من كنت مولاه فعلي مولاه؟!!!
آيا فراموش كرديد سخن پدرم رسول الله را در غدير خم که فرمود: من كنت مولاه فعلي مولاه.
نزهة الحفاظ، ج1، ص102
2- تعداد زيادي از صحابه اعتراض كردند. ازجمله سلمان اعتراض كرد كه حضرت علي (عليه السلام) خليفه است، چرا دنبال غير او مي‌گرديد. او را زدند و از مسجد بيرون انداختند. ابوذر و مقداد و عمار آمدند پيشنهاد كردند به حضرت علي (عليه السلام) که اجازه بدهد با شمشير از او دفاع كنند، ولي آقا امير المؤمنين (عليه السلام) اجازه نداد. أم أيمن آمد در مسجد و اعتراض كرد به اينها و خليفه دوم گفت:
ما لنا و للنساء.
زنها نبايد در مسائل خلافت دخالت بكنند.

تلخیصی از بیانات استاد دکتر قزوینی


------------

فرموده اید که : سوال :

ما می دانیم که بسیاری از مردم مدینه و قبائل اطراف در غدر خم حاضر نبوده اند چرا پیامبر اسلام پس از بازگشت به میدنه از این تعداد برای حضرت علی بیعت نمی گیرند ؟


پاسخ :

تمام مردم مدينه در اين قضيه حضور داستند نسائي در سنن خود مي گويد:
عن جابر بن عبد الله قال: أذن في الناس بالحج فلم يبق أحد يقدر على أن يأتي راكبا أو راجلا إلا قدم فتدارك الناس ليخرجوا معه حتى إذا جاء ذا الحليفة وولدت أسماء بنت عميس محمد بن أبي بكر فأرسلت إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال اغتسلي واستثفري بثوب ثم أهلي ففعلت.
جابر مي‌گويد: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمان سفر حج صادر نمود، كسي نبود كه قدرت داشته باشد سواره يا پياده در اين حج شركت كند مگر اينكه حاضر بود، و در ميقات (ذو الحليفه) حاضر شدند، اسماء دختر عميس فرزندش محمد بن ابو بكر را به دنيا آورد، كسي را نزد رسول خدا فرستاد تا وظيفه اش را بداند، دستور داد تا غسل كند وخودش را به پوشاند و همراه شود.
النسائي ، أحمد بن شعيب أبو عبد الرحمن ، السنن الكبرى ، ج 2 ، ص 355 ، ح3742 ، تحقيق : د.عبد الغفار سليمان البنداري ، سيد كسروي حسن ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1411 - 1991 .
ثانياً در بيعت هاي مشابه، بيعت گيري فقط از حاضرين مي شده است مانند بيعت مردم با رسول الله صلي الله عليه و آله در حديبيه يا بيعت خلفا در ابتداي حكومت خود. ثالثاً امامت يك امر الهي است لذا نيازي نيست كه حتما از همه مردم براي ايشان بيعت گرفته شود بخصوص كه اكثر جمعيت مسلمانان در آن واقعه حضور داشتند و رسول الله صلي الله عليه و آله فرمودند: «فَلْيُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة؛ حاضرين به غائبين و پدر به فرزندش برساند تا روز قيامت». بيعت مردم يا عدم آن در مشروعيت آن نقشي ندارد.


1-روز 24 ذيقعده، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از مدينه حرکت کرد
2-نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درهيچ سفري، حتي سفر حج، اعلام عمومي نکرد؛ ولي در حجة الوداع، به تمام مردم شهر نشين، روستا نشين و عشائر، اعلام کرد كه من عازم زيارت بيت الله الحرام هستم و هر کس - از زن و مرد، کوچک و بزرگ - که مي تواند، با من در اين سفر همراه شود.
3-نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در تمام سفرها، به قيد قرعه، يکي از همسران خويش را با خود مي بردند، ولي در اين سفر، تمام همسرانش را به همراه خود بردند.
4-انبوه کثيري از جمعيت که بعضي آمار آن را 90 هزار و بعضي تا 124 هزار نفر تخمين زده اند با نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، در اين سفر همراه شدند.
5-نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ظاهرا در روز چهارم ذي الحجه فرمود:
فقام خطيبا فينا و قال لا تشكوا عليا فإنه أشد و أخشن في ذات الله
کسي حق شکايت از علي را ندارد، او هر کاري انجام داده است، به خاطر رعايت موازين شرعيه است و او در مسائل شرعي هيچ ملاحظه اي ندارد.
مسند احمد، ج3، ص86 - مستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص134
درروز 4 ذي الحجه، نبي مکرم در کنار کوه مروه، خطبه مي خواند و در اين خطبه، يکي از آثار زمان جاهليت را که احرام را از عمره به حج مبدل مي کردند، گوشزد مي کند. چون در زمان جاهليت، هر فردي در يکي از مواقيت احرام مي بست، وارد مکه مي شد، ولو يک ماه قبل از مراسم حج باشد و در حال احرام مي ماند تا روز تلبيه، حالا هشتم يا روز نهم، عازم سرزمين عرفات، بعد به منا، بعد عودت به مکه مکرمه. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اين سيره جاهلي بايد برداشته شود؛ آنکس که براي عمره احرام بسته، مي تواند پس از انجام طواف و سعي و تقصير، از احرام عمره خارج شود. در اين خطبه که در کنار کوه مروه قرائت شد، فرمود:
من لم يکن معه هدي فليحلل و ليجعلها عمره
هر کس همراه خودش قرباني نياورده، از احرام بيرون برود و اين حج را، حج عمره قرار دهد.
صحيح مسلم، ج4، ص36 - مسند احمد، ج3، ص320 - سنن النسائي، ج5، ص144 - سنن أبي داود، ج1، ص426
ولي متاسفانه در اينجا يک عکس العمل خيلي زشت و قبيحي از صحابه سر زد که نه تنها از صحابه، بلکه حتي از يک فرد عادي هم انتظار نبود كه سر بزند. برگشتند گفتند:
يا رسول الله! ما احرام بسته ايم و از اين احرام بيرون نمي آييم، حضرت فرمود: آنچه که من مي گويم عمل کنيد. گفتند: بيرون آمدن از احرام معنايش چيست؟ حضرت فرمود: يعني تمام آنچه که با احرام بستن بر شما حرام شده بود، حتي نزديکي با همسران بر شما حلال شد.
صحابه، يک تعبيري خيلي زشت به كار بردند در صحيح بخاري و صحيح مسلم که نزد برادران اهل سنت، اصح الکتاب بعد از قرآن هست، اینچنین آمده:
عطاء قال سمعت جابر بن عبد الله رضي الله عنهما في ناس معي، قال: أهللنا أصحاب محمد صلى الله عليه و سلم بالحج خالصا وحده، قال عطاء: قال جابر: فقدم النبي صلى الله عليه و سلم صبح رابعة مضت من ذي الحجة، فأمرنا ان نحل، قال عطاء: قال: حلوا و أصيبوا النساء، قال عطاء: و لم يعزم عليهم و لكن أحلهن لهم، فقلنا: لما لم يكن بيننا و بين عرفة الا خمس، أمرنا ان نفضي إلى نسائنا، فنأتي عرفة تقطر مذاكيرنا المنى، قال: يقول جابر بيده كأني انظر إلى قوله بيده يحركها.
صحيح مسلم، ج4، ص36، حديث3002، کتاب الحج، باب بيان وجوه احرام - صحيح بخاري، ج8، ص162
صبحگاه روز چهارم ذي الحجه بود که ما وارد مکه شديم. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دستور داد: از احرام بيرون بيائيد و مي توانيد با همسرانتان هم نزديکي کنيد. عرض کرديم: يا رسول الله! از الان تا عرفه، جز 5 روز فاصله نيست. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دستور مي دهد كه ما با زنانمان نزديکي کنيم و به عرفه بيائيم در حالي که از آلتهاي ما مني قطره قطره مي ريزد؟! جابر مي‌گويد: با دستشان هم حرکت مي دادند ... .
اين تعبير در بخاري هست که مي‌گويد:
فقالوا ننطلق الي مني و ذکر أحدنا يقطر منيا.
ما برويم به منا، در حاليکه از آلت بعضي از ماها، مني قطران مي کند.
صحيح بخاري، ج2، ص171، حديث1677
و در روايت ديگر آمده كه:
فيروح احدنا الي مني و ذکره يقطر منيا.
صحيح بخاري، ج3، ص114، حديث2546، باب الشرکة
جالب اين هست که وقتي صحابه اينچنين برخورد مي کنند، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ناراحت و عصباني و غضبناک مي شود. صحيح مسلم از عايشه نقل مي‌كند:
فدخل علي و هو غضبان، فقلت: من اغضبک يا رسول الله؟ أدخله الله النار.
پيغمبر آمد نزد من در حجره اي که من بودم. ديدم نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) غضبناک است. گفتم اي رسول خدا! چه کسي تو را غضبناک کرده است؟ خدا او را وارد آتش جهنم کند.
صحيح مسلم، ج4، ص34
قرآن درباره غضب و ايذاء پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) تعبير خيلي تندي دارد و مي‌گويد:
إن الذين يؤذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الآخرة و أعد لهم عذابا مهينا (سوره احزاب/آيه57)
در مسند احمد از قول عايشه نقل مي‌كند:
من أغضبك؟ أغضبه الله! قال: و ما لي لا أغضب؟ و أنا آمر بالامر فلا اتبع.
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را ديديم كه غضب در سيماي او کاملا مشاهده مي‌شود. گفتم: يا رسول الله! چه کسي تو را به غضب آورده؟ خدا بر او غضب کند. حضرت فرمود: چرا من غضبناک نشوم، دستور مي دهم، ولي صحابه دستور من را پيروي نمي کنند و از سخنان من اطاعت نمي کنند.
مسند احمد، ج4، ص286 - كنزالعمال للمتقي هندي، ج5، ص275 - تذکره الحفاظ للذهبي، ج1، ص116 - ذکر اخبار اصبهان لأبو نعيم اصفهاني، ج2، ص162
در حقيقت، اين اولين خطبه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است در بالاي کوه مروه.
6-خطبه دوم، خطبه اي است که نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در واکنش به اين عملکرد صحابه در همان روز چهارم ذي الحجه در بالاي کوه صفا مي خوانند. حضرت درآنجا مي فرمايد:
تعلموني أيها الناس فأنا و الله أعلمكم بالله و أتقاكم له ... ، فلولا أني سقت الهدي لفعلت مثل الذي أمرتكم و لكن لا يحل مني حرام حتى يبلغ الهدي محله.
قسم به خداي عالم ، من عالم ترين شما به توحيد هستم، کسي از شما مانند من خدا را نشناخته و از همه شما متقي تر هستم. اگر من از احرام بيرون نمي آيم، به اين خاطر است که با خودم قرباني آورده ام. اگر من قرباني نداشتم، مانند شما ازاحرام بيرون مي آمدم.
7-نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سومين خطبه را در روز عرفه در سرزمين عرفات قرائت مي كند. آن هم يک خطبه خيلي مفصل :
نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در اينجا، تمام آداب و رسوم زمان جاهليت در مسائل اقتصادي، سياسي و خانوادگي را مطرح کرد. آن نگاه ظالمانه اي كه در دوران جاهليت به زن داشتند و به عنوان يک کالا به او نگاه مي کردند، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) تمام آن روش ها و رسومات جاهلي را در مسائل زنان و احترام به زنان و غيره، همه را در اينجا مطرح فرمودند:
فاتقوا الله في النساء فإنكم أخذتموهن بأمان الله
صحيح مسلم،ج4، ص41
8- چهارمين خطبه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز دهم - البته منهاي خطبه اي که مربوط به شکوائيه سپاه يمن هست. اگر آن هم باشد، اين پنجمين خطبه مي‌شود- در سرزمين منا است، در کنار مسجد خيف.
يکي از مسائلي که مطرح کرد، اين بود:
لا ترجعوا بعدي کفارا مضلين
خطاب به صحابه است، خطاب به کساني که مومن به رسول الله هستند و با نداي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به حج آمده اند. كساني از يهود و نصاري و از منافقيني که حتي براي رفتن به جبهه مشکل داشتند، در اينجا وجود ندارند. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايد:
نباشد که بعد از من، به دوران کفر خودتان من برگرديد و موجب گمراهي مردم شويد.
سپس مي فرمايد:
قد خلفت فيکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا، کتاب الله و عترتي اهل بيتي.
هان مردم! من در ميان شما دو چيز مي گذارم و مي روم، اگر به اين دو چيز عمل کرديد، براي هميشه از گمراهي بيمه هستيد.
كلمه اهل بيتي، عطف بيان است؛ يعني مي خواهد معنا کند که مراد از عترت، همان اهل بيت است، همان هايي که در آيه شريفه تطهير بيان شده، همان هايي که در آيه شريفه مباهله بيان شده، همانهايي که نبي مکرم بعد از نزول تطهير، 5 ماه يا 8 ماه مي آمد کنار درب خانه علي بن ابي طالب (عليه السلام) و صدا مي زند:
السلام عليکم يا اهل بيت رسول الله
9- در روز يازدهم، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خطبه اي دارد در صحراي منا. تمام اين خطبه ها، تمام اين حرکت ها و تمام اين مسائلي که نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در مکه انجام مي دهد، زمينه سازي مي کند جمعيت را، براي شنيدن مطالب حساس خطبه غدير.


------------
فرموده اید که: سوال :

چرا در خصوص این واقعه مهم ( یعنی شکستن بیعت 120 هزار نفر ) هیچ مثل و شعری در همان زمان ساخته نشد ؟ و بر سر زبانها نیفتاد

پاسخ :

در آن اوضاع خفقان چه كسي جرأت چنين كاري را داشت ثانياً نشد كه نشد! شما مي خواهيد با اين دليل مضحك، روايت متواتر را زير سوال ببريد؟ روايتي كه ذهبي دانشمند شهير اهل سنت است مي گويد: «جمع طرق حديث غدير خم في أربعة أجزاء رأيت شطره فبهرني سعة رواياته وجزمت بوقوع ذلك.»
محمد بن جرير طبري اسناد روايت غدير خم را در چهار جلد جمع آوري كرده است كه من قسمتي از آن را ديدم و از گستردگي روايات آن شگفت زده شدم و يقين كردم كه اين اتفاق افتاده است.
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز، سير أعلام النبلاء، ج 14، ص 277، تحقيق: شعيب الأرناؤوط و محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة التاسعة، 1413 هـ.
ثالثاً چطور انتظار داريد يك بيعت شكن عليه خود شعر بسازد و خود را در نظر آيندگان رسوا كند؟!.


------------

فرموده اید که : سوال :

چرا در قرآن کریم ، صراحتا نام حضرت علی به عنوان خلیفه و جانشین نیامده ؟ لااقل چرا در قرآن کریم یک آیه وجود ندارد که ای پیامبر ، امر تعیین خلیفه و جانشین به عهده و وظیفه توست ( حالا اگر می گویید نباید نام علی می آمد ! خود دستور که می توانست به صورت کلی صادر شود ! )

پاسخ :

در قرآن كريم كليات احكام و معارف آمده است ؛ ولي تفصيل و تشريح آن را به عهدۀ نبي مكرم اسلام صلي الله عليه وآله وسلم گذاشته شده است ؛ چنانچه خداوند در قرآن كريم مي‌فرمايد :
وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ . النحل / 44 .
و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم ، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى ، و اميد كه آنان بينديشند .
وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ . النحل /64 .
و ما [اين ] كتاب را بر تو نازل نكرديم ، مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف كرده اند ، براى آنان توضيح دهى .
و با آيات فراواني اطاعت از آن حضرت را براي همۀ مردم واجب كرده است ‌؛ از جمله :
وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا . الحشر / 7 .
و آنچه را فرستاده [ او ] به شما داد ، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت ، بازايستيد
و ده‌ها آيۀ ديگري كه به جهت اختصار به همين يك آيه اكتفا مي‌شود .
مثلاً در قرآن كريم آمده است كه «اقيموا الصلاة » ؛ ولي نيامده است كه روزي چند وعده نماز بخوانيد ، در هر وعده چند ركعت بخوانيد ، چگونه بخوانيد ، چه سوره‌هايي را بخوانيد و ... تمام اين موارد به عهدۀ رسول گرامي اسلام صلي الله گذاشته شده است و آن حضرت فرمودند :
صلوا كما رأيتموني اصلي .
كتاب المسند ، الإمام الشافعي ، ص 55 و السنن الكبرى ، البيهقي ، ج 2 ، ص 345 و صحيح البخاري ، البخاري ، ج 1 ، ص 155 و ج 7 ، ص 77 و ج 8 ، ص 133 .
نماز بخوانيد ، همان طوري كه من نماز مي‌خوانم .
كليات امامت نيز در قرآن در آيات فراواني آمده است ؛ مثلاً در بارۀ حضرت ابراهيم مي‌فرمايد :
إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ . البقره / 124 .
[ خدا به او ] فرمود : «من تو را پيشواى مردم قرار دادم .» [ ابراهيم ] پرسيد : « از دودمانم [ چطور ] ؟» فرمود : «پيمان من به بيدادگران نمى رسد » .
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا . الأنبياء / 73 .
و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى كردند .
168
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ . المائده / 67 .
اى پيامبر ، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ، ابلاغ كن ؛ و اگر نكنى پيامش را نرسانده اى . و خدا تو را از [ گزند ] مردم نگاه مى دارد .
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا . المائدة / 3 .
امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم ، و اسلام را براى شما [به عنوان ] آيين برگزيدم .
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ . النساء / 59 .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [ نيز ] اطاعت كنيد .
و ده‌ها آيۀ ديگري كه كليات قضيه را كاملاً روشن كرده است . پيغمبر اكرم از همان آغاز رسالت در سال سوم بعثت كه مبعوث مي‌شود به انذار قومش :
وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ . الشعراء / 214 .
و خويشان نزديكت را هشدار ده .
روايات صحيح به شهادت بزرگان اهل سنت وارد شده است كه در همان جلسه دست حضرت امير عليه السلام را گرفت و فرمود :
وهذا اخي ووصيي وخليفتي من بعدي .
اين خليفۀ من ، برادر من ، و وصي من بعد از من است
و بعد از او در فرصت‌هاي مناسب اين قضايا را حضرت مطرح كرده است . در آخرين سال عمرشان در غدير خم در يك مجمع بزرگ بيش از صد هزار نفره مطرح كرده است . بيش از اين چطور بخواهد پيامبر اكرم مطرح كند ؟




درست است كه ائمه در قرآن اسم‌شان نيامده است ؛ ولي خداوند بوصفه از آن‌ها ياد كرده‌اند . خداوند در بارۀ امير المؤمنين عليه السلام فرموده است :
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ . المائدة / 55 .
ولىّ شما ، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده اند : همان كسانى كه نماز برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند .
بنابر تصريح بسياري از علماي اهل سنت ، اين آيه در بارۀ امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است . قاضي عضد الدين ايجي ، متوفاي 756 در اين باره مي‌فرمايد :
وأجمع أئمّة التفسير أنّ المراد علي .
المواقف في علم الكلام ، ص 405 .
پيشوايان و بزرگان در تفسير قرآن ، اتفاق و اجماع دارند كه مراد علي ( عليه السلام ) است .
و سعد الدين تفتازاني نيز تصريح مي‌كند :
نزلت باتّفاق المفسّرين في علي بن أبي طالب ، رضي اللّه عنه ، حين أعطى خاتمه وهو راكع في صلاته .
شرح المقاصد في علم الكلام ، ج 5 ، ص270 .
اين آيه به اتفاق مفسران قرآن ، در شأن علي ( عليه السلام ) نازل شده است ؛ آنگاه كه انگشترش را در نماز و در حال ركوع به فقير نيازمند داد .
و نيز علاء الدين علي بن محمد حنفي ، معروف به قوشجي در اين باره مي‌گويد :
إنّها نزلت باتفاق المفسّرين في حق علي بن أبي طالب حين أعطى السائل خاتمه وهو راكع في صلاته .
شرح تجريد الاعتقاد ، ص 368 .
اين آيه به اتفاق همه مفسران در حق علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) ، هنگامي كه انگشترش را در حال ركوع و در نماز به سائل داد ، نازل شده است .
و آلوسي نيز مي‌گويد :
غالب الأخباريّين على أنّ هذه الآية نزلت في علي كرّم اللّه وجهه .
روح المعاني ، ج 6 ، ص168 .
بيشتر اخباري‌ها مي‌گويند : اين آيه در شأن و مقام علي ( عليه السلام ) نازل شده است .
آيا اين آيه براي اهل حق كفايت نمي‌كند ؟ آيا لازم بود كه خداوند اسم ائمه را تك تك در قرآن مي‌آوردند ؟




آيا اگر خداوند در قرآن نام ائمه را نيز ‌آورده بود ،‌ پيراوان سقيفه حاضر بودند كه بپذيرند ؟ آيا همان‌هايي كه به پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم نسبت هذيان دادند و گفتند :
ان الرجل ليهجر .
اگر نام حضرت علي در قرآن هم آمده بود ، نمي‌گفتند :
ان جبرئيل قد هجر ؟
يا نستجير بالله نمي‌گفتند كه خدا هم اجتهاد فرموده و ما هم مجتهد هستيم و اين سخن را قبول نداريم ؟
ما معتقد هستيم كه حتي اگر نام امام علي عليه السلام هم در قرآن مي‌آمد ، پيروان سقيفه حاضر نبودند كه بپذيرند ؛ چنانچه در بارۀ بسياري از احكام ديگر نپذيرفتند ؛ همانند متعه . مگر در بارۀ متعه در قرآن آيۀ صريح نداريم كه فرمودند :
فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً . النساء / 24 .
و زنانى را كه متعه كرده ايد ، مَهرشان را به عنوان فريضه اى به آنان بدهيد ، و بر شما گناهى نيست كه پس از [ تعيين مبلغ ] مقرر ، با يكديگر توافق كنيد [ كه مدت عقد يا مَهر را كم يا زياد كنيد ] .
قرطبي مي‌گويد :
وقال الجمهور المراد نكاح المتعة الذي كان في صدر الإسلام .
تفسير قرطبي ، ج5 ، ص120 و فتح القدير ، ج1 ، ص449 و تفسير طبري ، ج5 ، ص18
مراد از اين « فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ » نكاح متعه است كه در صدر اسلام رايج بوده .
و ده‌ها روايت در صحيح بخاري ، از جابر و ديگران آورده‌اند كه ما در زمان پيامبر متعه مي‌كرديم ؛ حتي به يك مشت گندم .
محمد بن اسماعيل بخاري در صحيحش نقل مي‌كند كه :
حدثنا مسدد حدثنا يحيى عن عمران أبى بكر حدثنا أبو رجاء عن عمران بن حصين رضى الله تعالى عنه قال نزلت آية المتعة في كتاب الله ففعلناها مع رسول الله صلى الله عليه وسلم ولم ينزل قرآن يحرمه ولم ينه عنها حتى مات قال رجل برأيه ما شاء قال محمد يقال إنه عمر .
صحيح البخاري ، ج 5 ، ص 158 .
آيۀ متعه در زمان رسول خدا نازل شد و ما در زمان رسول خدا به آن عمل مي‌كرديم و آيۀ هم بر حرمت‌ آن نازل نگرديد و رسول خدا هم تا دم مرگ ما را از آن منع نكرد ، مردي با رأي و ميل خودش هر چه كه دلش خواست گفت . و اين شخص عمر بن الخطاب بود .
همچنين مسلم نيشابوري در صحيحش نقل مي‌كند كه :
قال عطاء قدم جابر بن عبد الله معتمرا فجئناه في منزله فسأله القوم عن أشياء ثم ذكروا المتعة فقال نعم استمتعنا على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم وأبى بكر وعمر .
صحيح مسلم ، ج4 ، ص131 .
عطاء گويد : جابر بن عبد الله انصاري براي عمره به مكه آمد . به منزل او رفتم ، مردمان از او مسأله مي‌پرسيدند تا صحبت رسيد به متعه . جابر بن عبد الله گفت : بلي ما در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و هم در زمان ابوبكر و عمر متعه مي‌كرديم .
و باز در جايي ديگر نقل مي‌كند :
عن أبي نضرة قال كنت عند جابر بن عبد الله فاتاه آت فقال إن ابن عباس وابن الزبير اختلفا في المتعتين فقال جابر فعلناهما مع رسول الله صلى الله عليه وسلم ثم نهانا عنهما عمر فلم نعد لهما .
صحيح مسلم ، ج4 ، ص59 .
من در نزد جابر بن عبد الله بودم ، گفتند عبد الله بن عباس و عبد الله بن زبير در موضوع دو متعه [متعۀ نساء و متعۀ حج ] اختلاف نظر دارند . جابر بن عبد الله گفت : ما در زمان رسول خدا هر دو را به جا مي‌آورديم ؛ پس عمر آن دو را نهي كرد و ما هم ديگر پس از آن بجا نياورديم .
اهل سنت مي‌گويند كه جناب عمر صلاح ديد كه متعه را حرام كند .
متعتان كانتا على عهد رسول الله ، صلى الله عليه وآله – أنا أنهى عنهما ، وأعاقب عليهما ، متعة النساء ومتعة الحج .
دو متعه در زمان رسول خدا حلال بود كه من آن را حرام مي‌كنم و هر كس انجام دهد ، او را مجازات مي‌كنم : يكي متعه حج و ديگري متعه زنان .
الإيضاح ، الفضل بن شاذان الأزدي ، ص 443 و مسند احمد ، الإمام احمد بن حنبل ، ج 1 ، ص 52 و ج 3 ، ص 325 و السنن الكبرى ، البيهقي ، ج 7 ، ص 206 و معرفة السنن والآثار ، البيهقي ، ج 5 ، ص 345 و الاستذكار ، ابن عبد البر ، ج 4 ، ص 95 و أحكام القرآن ، الجصاص ، ج 1 ، ص 338 و أحكام القرآن ، الجصاص ، ج 2 ، ص 191 و تفسير الرازي ، الرازي ، ج 5 ، ص 167 و تذكرة الحفاظ ، الذهبي ، ج 1 ، ص 366 و ميزان الاعتدال ، الذهبي ، ج 3 ، ص 552 و
جالب اين است كه آقاي سرخسي حنفي و ابن قدامه حنبلي از شخصيت‌هاي برجستۀ اهل سنت وقتي به اين مي‌رسند مي‌گويند :
وقد صح أن عمر رضي الله عنه نهي الناس عن المتعة .
اين كه عمر از متعه نهي كرده است ، صحت دارد .
متعه اين قدر در قرآن به صراحت آمده است و آن‌ها زير بار نرفتند . اگر نام امام علي عليه السلام هم در قرآن آمده بود ، مي‌گفتند :
ان الله تبارك و تعالي قد عين علياً للإمامة ولكن عمر عزله .
پس حتي اگر اسم ائمه در قرآن هم مي‌آمد ، هيچ ضمانتي وجود نداشت كه اهل سنت آن را بپذيرند .


------------


فرموده اید که: سوال :
چرا در طی 70 روز فاصله غدیر خم تا رحلت پیامبر هیچ سوء قصدی به جان حضرت علی صورت نگرفت ؟
پاسخ :
چون نتوانستد و حضور رسول الله صلي الله و عليه و آله را مانع آن مي ديدند. ثانياً در صورت سوء قصد، رسول الله فرد ديگري را بجاي ايشان مي گذاشت لذا صبر كرده و نقشه بهتري به زعم خودشان كشيدند تا حكومت را پس از رسول الله از مسير آن منحرف كنند. ولي بعد از رسيدن به حكومت، قصد جان حضرت علي عليه السلام را كردند كه در روايات آمده است مانند اين جريان كه در بسياري از كتب مانند تفسير برهان نورالثقلين و... آمده است: «قال أبو بكر: إذا حضر المسجد، فقم بجنبه في الصلاة، فإذا أنا سلمت فقم إليه فاضرب عنقه. قال: نعم.
فسمعت أسماء بنت عميس ذلك، و كانت تحت أبي بكر، فقالت لجاريتها: اذهبي إلى منزل علي و فاطمة فأقرئيهما السلام، و قولي لعلي: إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ، فجاءت إليهما، فقالت لعلي (عليه السلام): إن أسماء بنت عميس تقرأ عليكما السلام، و تقول: إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ. فقال علي (عليه السلام): قولي لها: إن الله يحيل بينهم و بين ما يريدون.
ثم قام و تهيأ للصلاة، و حضر المسجد، و صلى خلف أبي بكر، و خالد بن الوليد إلى جنبه معه السيف، فلما جلس أبو بكر للتشهد ندم على ما قال، و خاف الفتنة، و شدة علي (عليه السلام) و بأسه، و لم يزل متفكرا لا يجسر أن يسلم حتى ظن الناس أنه قد سها، ثم التفت إلى خالد، فقال: يا خالد، لا تفعل ما أمرتك به، السلام عليكم و رحمة الله و بركاته.»


------------

فرموده اید که: سوال :

چرا در خصوص این موضوع مهم پیامبر اسلام از کلمه مولی استفاده می کند که حدود 27 معنی مختلف می دهد و جالب اینجاست که حتی یکی از این 27 مورد معنای خلیفه و جانشین و اولی الامر نمی دهد ! در حالیکه در لسان عرب برای این موضوع مهم کلمات فراوانی مانند : مالک ، اولی الامر ، سلطان ، والی ، حاکم ، امام و . . . وجود داشته است .

پاسخ :

نه تنها اهل لغت تصريح كرده‌اند كه كلمه «مولي» به معناي «أولي» مي‌آيد ؛ بلكه اكثر دانشمندان و بزرگاني كه در تشريح و تفسير آيات كتاب مقدس ما مسلمانان قرآن كريم قلم فرسائي كرده و زحماتي ارزشمند متحمل شده‌اند نيز بر اين مطلب تصريح كرده‌اند ، كه نام پانزده تن از آنان را مشاهده مي‌كنيد :
1 . محمد بن اسماعيل بخاري (متوفاي 256هـ) :
وي در تفسير سوره حديد مي‌نويسد :
باب تفسير سُورَةُ الْحَدِيدِ قال مُجَاهِدٌ ... «مَوْلَاكُمْ» أَوْلَى بِكُمْ .
مجاهد گفته است : (مولاكم) به معناي (اولي) و برتر به شما است .
البخاري الجعفي ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ) ، صحيح البخاري ، ج 4 ص 1358 ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا ، ناشر : دار ابن كثير ، اليمامة - بيروت ، الطبعة : الثالثة ، 1407 - 1987 .
ابن حجر عسقلاني در شرح اين مطلب مي‌نويسد :
قوله مولاكم أولى بكم قال الفراء في قوله تعالى «مأواكم النار هي مولاكم» يعني أولى بكم وكذا قال أبو عبيدة وفي بعض نسخ البخاري هو أولي بكم وكذا هو في كلام أبي عبيدة .
فراء در توضيح آيه شريفه : (ماواكم النار هي مولاكم) گفته است : مولي به معناي اولي و برتر به شما است ، ابوعبيده نيز چنين گفته است و در بعضي از نسخه‌هاي بخاري به معناي «او اولي به شما است» آمده است ، و همچنين است در سخن ابوعبيده .
العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) ، فتح الباري شرح صحيح البخاري ، ج 8 ، ص 628 ، تحقيق : محب الدين الخطيب ، ناشر : دار المعرفة - بيروت .
و عيني نيز در عمدة القاري مولا را به معناي اولي تفسير كرده ومي‌نويسد :
مَوْلاكُمْ أوْلَى بِكُمْ . أشار به إلى قوله تعالى : «مأواكم النار هي مولاكم» ( الحديد : 51 ) أي : ( أولى بكم ) كذا قاله الفراء وأبو عبيدة وفي بعض النسخ : مولاكم هو أولى بكم ، وكذا وقع في كلام أبي عبيدة .
العيني ، بدر الدين محمود بن أحمد (متوفاي855هـ) ، عمدة القاري شرح صحيح البخاري ، ج 19 ، ص 628 ، ناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت .
2 . أبو عبد الرحمن سلمي (متوفاي 412هـ) :
وي كه از مشاهير قرن پنجم هجري به حساب مي‌آيد در تفسير آيه «هي مولاكم» مي‌نويسد :
«مأواكم النار هي مولاكم» أي أولى الأشياء بكم واقربها إليكم .
جايگاه شما آتش است ؛ يعني سزاوار تر و نزديكترين چيزها به شما است .
السلمي ، أبو عبد الرحمن محمد بن الحسين بن موسى الأزدي (متوفاي412هـ) ، تفسير السلمي وهو حقائق التفسير ، ج 2 ، ص 309 ، تحقيق : سيد عمران ، ناشر : دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1421هـ - 2001م .
3 . أبو القاسم القشيري (متوفاي 465هـ) :
أبو القاسم قشيري نيز در تفسير آيه «هي مولاكم» مولا را به اَولي معني كرده است :
و «هي مولاكم» أي هي أوْلَى بكم .
القشيري النيسابوري الشافعي ، أبو القاسم عبد الكريم بن هوازن بن عبد الملك، تفسير القشيري المسمى لطائف الإشارات ، ج 3 ، ص 380 ، ، تحقيق : عبد اللطيف حسن عبد الرحمن ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1420هـ ـ 2000م .
4 . علي بن احمد واحدي (متوفاي 468هـ) :
واحدي ، مفسر مشهور اهل سنت در اين باره مي‌نويسد :
مأواكم النار ( منزلكم النار ) هي مولاكم ( أولى بكم )
جايگاه ومنزل شما است، يعني آتش سزاوار و اولي براي شما است.
الواحدي ، علي بن أحمد أبو الحسن (متوفاي468هـ) ، الوجيز في تفسير الكتاب العزيز ، ج 2 ، ص 1068 ، اسم المؤلف: تحقيق : صفوان عدنان داوودي ، ناشر : دار القلم , الدار الشامية - دمشق , بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1415هـ .
5 . محمد بن فتوح حميدي (متوفاي 488هـ) :
حميدي ، محدث و مفسر سني ، صاحب كتاب الجمع بين الصحيحين در باره معناي كلمه مولي مي‌گويد :
ومنه قوله «ذلك بأن الله مولى الذين آمنوا » أي وليهم والقائم بأمورهم والمولى الأولى بك ودليله قوله « مأواكم النار هي مولاكم » أي هي أولى بكم .
از مواردي كه مولي به معناي اولي آمده اين آيه است كه فرمود : »اين به خاطر آن است كه خداوند مولاي مؤمنان است» ؛ يعني سرپرست و مسؤول كارهاي شما است ، و مولي در اين آيه به معناي اولي و سزاوار به تو است ، دليل بر اين معني سخن خداوند در اين آيه است ، جايگاه شما آتش است ، آتش مولاي شما است ؛ يعني اولي و برتر و شايسته براي شما است.
الحميدي الأزدي ، محمد بن أبي نصر فتوح بن عبد الله بن فتوح بن حميد بن بن يصل (متوفاي488هـ) ، تفسير غريب ما في الصحيحين البخاري ومسلم ، ج 1 ، ص 322 ، تحقيق : الدكتورة : زبيدة محمد سعيد عبد العزيز ، ناشر : مكتبة السنة - القاهرة - مصر ، الطبعة : الأولى ، 1415هـ – 1995م .
6 . ابن عطيه اندلسي (متوفاي 546هـ) :
ابن عطيه اندلسي ، مفسر و اديب نامور سني در تفسيرش مي‌نويسد :
وقوله «هي مولاكم» قال المفسرون: معناه هي اولى بكم .
مفسران در باره (هي مولاكم) گفته‌اند : معناي آن اين است كه آتش براي شما اولي است .
الأندلسي ، أبو محمد عبد الحق بن غالب بن عطية ، المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز ، ج 5 ، ص 263 ، تحقيق : عبد السلام عبد الشافي محمد ، ناشر : دار الكتب العلمية - لبنان ، الطبعة : الاولى ، 1413هـ- 1993م .
7 . بيضاوي (متوفاي 685هـ) :
عبد الله بن عمر بيضاوي در تفسير آيه «هي مولاكم» آن را به اولي گرفته و مي‌نويسد :
«هي مولاكم» هي أولى بكم كقول لبيد : فغدت كلا الفرجين تحسب * أنه مولى المخافة خلفها وأمامها .
البيضاوي ، ناصر الدين أبو الخير عبدالله بن عمر بن محمد (متوفاي685هـ) ، أنوار التنزيل وأسرار التأويل (تفسير البيضاوي) ، ج 5 ، ص 300 ، ناشر : دار الفكر – بيروت .
8 . أبو عبد الله قرطبي (متوفاي 671هـ) :
قرطبي ، مفسر پرآوازه اهل سنت ، از كساني است كه «مولي» را به معناي «اولي» گرفته و تصريح مي‌كند كه مولي به معناي كسي است كه سرپرست و متولي مصالح انسان باشد، سپس در باره كسي كه همراه چيزي باشد استعمال شده است:
( هي مولاكم ) أي أولى بكم والمولى من يتولى مصالح الإنسان ثم استعمل فيمن كان ملازما للشيء .
الأنصاري القرطبي ، أبو عبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671 ، الجامع لأحكام القرآن ، ج 17 ، ص 248 ، ناشر : دار الشعب – القاهرة .
9. نسفي (متوفاي 710هـ) :
نسفي ، مفسر مشهور اهل سنت و صاحب كتاب عقائد النسفيه كه از كتاب‌هاي درسي حوزه‌هاي علميه اهل سنت است ، كلمه «مولي» را به اولي تفسير كرده و مي‌گويد :
«هي مولاكم» هي أولى بكم .
النسفي ، أبي البركات عبد الله ابن أحمد بن محمود (متوفاي710 هـ)، تفسير النسفي ، ج 4 ، ص 217 .
10 . علاء الدين خازن (متوفاي 725هـ) :
وي در تفسير آيه «هي مولاكم» مي‌گويد :
«هي مولاكم» أي وليكم وقيل هي أولى بكم .
اين مولاي شما است يعني سرپرست، وگفته شده اولي و برتر به شما است.
البغدادي الشهير بالخازن ، علاء الدين علي بن محمد بن إبراهيم (متوفاي725هـ )، تفسير الخازن المسمى لباب التأويل في معاني التنزيل ، ج 7 ، ص 217 ، اسم المؤلف: ناشر : دار الفكر - بيروت / لبنان - 1399هـ ـ 1979م .
11 . سعد الدين تفتازاني (متوفاي791هـ) :
تفتازاني ،‌ اديب ، مفسر و متكلم نام‌آور سني از كساني است كه تصريح مي‌كند آمدن «مولي» به معناي «اولي» در كلام عرب شايع بوده و بسياري از بزرگان علم لغت به آن تصريح كرده‌اند :
ولفظ المولى قد يراد به المعتق والمعتق والحليف والجار وابن العم والناصر والأولى بالتصرف قال الله تعالى : «مأواكم النار هي مولاكم» أي أولى بكم . ذكره أبو عبيدة وقال النبي صلى الله عليه وسلم أيما امرأة نكحت نفسها بغير إذن مولاها أي الأولى بها والمالك لتدبير أمرها ومثله في الشعر كثير وبالجملة استعمال المولى بمعنى المتولي والمالك للأمر والأولى بالتصرف شائع في كلام العرب منقول عن كثير من أئمة اللغة .
التفتازاني ، سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله (متوفاي791هـ) ، شرح المقاصد في علم الكلام ، ج 2 ، ص 290 ، اسم المؤلف: ناشر : دار المعارف النعمانية - باكستان ، الطبعة : الأولى ، 1401هـ - 1981م .
12 . فيروز آبادي ، متوفاي 817هـ) :
فيروز آبادي ، مفسر و لغوي معروف اهل سنت در تفسير آيه «هي مولاكم» مي‌نويسد :
«هي مولاكم» أولى بكم النار .
يعني اولي و برتر به شما است .
الفيروز آبادي (متوفاي817 هـ)، تنوير المقباس من تفسير ابن عباس ، ج 1 ، ص 457 ـ 458 ، ناشر : دار الكتب العلمية – لبنان .
13 . ابن عادل حنبلي (متوفاي880هـ) :
وي نيز در تفسير آيه «هي مولاكم» مي‌گويد :
وقوله : «هِيَ مَوْلاَكُمْ» يجوز أن يكون مصدراً أي : ولايتكم , أي : ذات ولايتكم .
جايز است كه مولاكم مصدر و به معناي ولايت باشد.
ابن عادل الدمشقي الحنبلي ، أبو حفص عمر بن علي (متوفايبعد 880 هـ) ، اللباب في علوم الكتاب ، ج 18 ، ص 628 ، تحقيق : الشيخ عادل أحمد عبد الموجود والشيخ علي محمد معوض ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1419 هـ ـ 1998م
14 . جلال الدين محمد بن احمد المحلي (متوفاي 854هـ) :
جلال الدين المحلي ، در تفسير جلالين كه از نوشته‌هاي مشترك او و جلال الدين سيوطي است ، «مولاكم» را به معناي اولي به شما معني كرده است :
«مأواكم النار هي مولاكم» أولى بكم .
محمد بن أحمد المحلي الشافعي + عبدالرحمن بن أبي بكر السيوطي (متوفاي911 هـ)، تفسير الجلالين ، ج 1 ، ص 628 ، ناشر : دار الحديث ، الطبعة : الأولى ، القاهرة .
15 . محمد علي شوكاني (متوفاي 1250هـ) :
«هي مولاكم» أي هي أولى بكم والمولى في الأصل من يتولى مصالح الإنسان ثم استعمل فيمن يلازمه .
(ترجمه آن قبلا گذشت)
الشوكاني ، محمد بن علي بن محمد (متوفاي1255هـ) ، فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير ، ج 5 ، ص 171 ، ناشر : دار الفكر – بيروت .
حتي خود آلوسي در موردي ديگر از كتابش تصريح مي‌كند و مي‌نويسد : كلبي ، زجاج ، فراء و أبو عبيده كه چهارتن از برترين دانشمندان علم لغت هستند ، «مولي» را به معناي «اولي» گرفته‌اند :
وقال الكلبي والزجاج والفراء وأبو عبيدة : أي أولى بكم كما في قول لبيد يصف بقرة وحشية نفرت من صوت الصائد : فغدت كلا الفرجين تحسب أنه مولى المخافة خلفها وأمامها أي فغدت كلا جانبيها الخلف والإمام تحسب أنه أولى بأن يكون فيه الخوف .
الآلوسي البغدادي ، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ) ، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني ، ج 27 ، ص 178 ، ناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت .
در اين جا بار ديگر اشكال آلوسي بر حديث غدير را نقل مي‌كنيم تا مشخص شود كه تعصب ، چگونه دانشمنداني همچون آلوسي را به دوگانه گويي وادار كرده است :
ولايخفى أن أول الغلط فى هذا الاستدلال جعلهم المولى بمعنى الأولى وقد أنكر ذلك أهل العربية قاطبة بل قالوا : لم يجىء مفعل بمعنى أفعل أصلا ولم يُجَوِّز ذلك إلا أبو زيد اللغوى ... .
الآلوسي البغدادي ، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ) ، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني ، ج 6 ، ص 195 ، ناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت .
اين جا است كه بايد به تقوي و حقيقت بييني اين گونه افراد آفرين گفت .
نگاهي به تعدد آراء و اقوال ارباب لغت و مفسران ، خود گوياي كذب سخن آلوسي و هم فكران او است ؛ زيرا هر خواننده و پژوهشگر منصفي مي پرسد : آيا باز هم جائي براي انكار افرادي همچون آقاي آلوسي باقي مي ماند كه بگويد : مردم عرب قبول ندارند ؛ بلكه اصلا در لغت عرب مفعل به معناي افعل نيامده است و آن را جائز ندانسته است جز يك نفر ؟
نتيجه :
با مراجعه به آثار علمي اعم از لغت و تفسير و تاريخ و مشاهده آراء و انظار انديشمندان عرب ، ادعاي برخي از علماي عرب مانند آلوسي و ديگران كاملا باطل مي‌شود ، چرا كه يكي از مشكلات اساسي پيروان مكتب خلفا در عدم پذيرش حديث غدير، تفسير كلمه مولي به اولي است ، و شما مشاهده كرديد كه تفسير كلمه «مولي» به معناي «اولي» نه تنها منعي ندارد ؛ بلكه افراد زيادي همين معني را از آن در يافته و در مقام كاربرد هم هيچ ايرادي ندارد و دانشمندان بزرگ لغت و تفسير اهل سنت از قرن دوم هجري تا كنون بر اين مطلب تصريح كرده‌اند .




از این عزیزان میخواهیم که بگویند ،چرا وقتی به واژه« صلاه »میرسید آن را قرآنی معنی می کنید و می گوئید معنی اش نماز است .
در صورتی که معنی های دیگری نیز در فرهنگ های لغت برای آن است از جمله معنی آن« دعا »است.
ولی وقتی به واژه «ولی » که میرسید آن را از فرهنگ لغت معنی می کنید !!!



------------



فرموده اید که: سوال :

چرا حتی یک نفر از این 120 هزار نفری که به قول شما در غدیر خم با حضرت علی بیعت کردند پس از شنیدن به قول شما کودتا در سقیفه به جانب مدینه نمی آید تا علت امر را جویا شود ؟


پاسخ :

جالب اين‌که در واپسين ساعات سقيفه، اول کسي که در جلسه عمومي، مسئله حديث غدير را مطرح مي‌کند، محبوب‌ترين و عزيزترين صحابه و گرامي‌ترين انسان‌ها در نزد خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است که مي‌آيد در مسجد و بر سر مهاجرين و انصار فرياد مي‌کند و مي‌فرمايد:
أنسيتم قول رسول الله صلى الله عليه و سلم يوم غدير خم: من كنت مولاه فعلي مولاه؟
آيا فراموش کرديد سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را که در غدير خم فرمود: من كنت مولاه فعلي مولاه.
نزهة الحفاظ، ج1، ص102 - أسنى المطالب في مناقب آل أبي طالب، ص66 - ضوء اللامع للسخاوي، ج9، ص256 - بدر الطالع للشوکاني، ج2، ص297
همچنين منابع شيعه آمده است که حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرمود:
هل ترک أبي يوم غدير خم لأحد عذرا؟
آيا در غدير خم، پدرم براي کسي عذري باقي گذاشت؟
الخصال للشيخ الصدوق، ص173 - بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج30، ص124
در بعضي از مصادر ديگر آمده است که:
فما جعله الله لأحد بعد غدير خم من حجة و لا عذر
خداوند بعد از غدير خم، براي کسي، هيچ دليل و عذري باقي نگذاشت.
دلائل الامامة لإبن جرير الطبري، ص122

تعداد زيادي از صحابه اعتراض كردند. ازجمله سلمان اعتراض كرد كه حضرت علي (عليه السلام) خليفه است، چرا دنبال غير او مي‌گرديد. او را زدند و از مسجد بيرون انداختند. ابوذر و مقداد و عمار آمدند پيشنهاد كردند به حضرت علي (عليه السلام) که اجازه بدهد با شمشير از او دفاع كنند، ولي آقا امير المؤمنين (عليه السلام) اجازه نداد. أم أيمن آمد در مسجد و اعتراض كرد به اينها و خليفه دوم گفت: ما لنا و للنساء.
زنها نبايد در مسائل خلافت دخالت بكنند.




حالا من هم از شما تقاضا دارم

جواب این ده سئوال را در سایتهای شیعه و سنی و در شبکه های ماهواره ای و در تمامی مهمانی ها و کلاسهای درس دانشگاه و همه جا و همه جا مرتب تکرار و بازگو کنند شاید تلنگری باشد !!!
انشاء الله

منبع: تالار گفتگو هم میهن - بخش گفتگوی شیعه و سنی



Share
1 | سیدمجید | United States - Salt Lake City | ٢٢:٥٩ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٩٤ |
سلام.اهل سنت عزیز آیاوقتش نرسیده یکم یشتر در دین وواقعیات شیعه بیشتر مطالعه کنید و فقط از روی تعصب و بی اطلاعی حرف مولوی هایتان را بدون چون وچرا اطاعت نکنید .باور کنید انسان فقط یک بار مهلت داره اونم تا وقت مرگه.باور کنید ولایت علی بن ابی طالب(ع)و 12 امام شیعیان بحق ولایت الله است.
2 | ژوزف | Iran - Tabriz | ٠٠:٤٢ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٩٤ |
ای وای کمرم شکست...خخخخخ...اینام خودشونو مسخره کردن...
3 | علی | Iran - Gorgan | ١٠:٥٠ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٩٤ |
جگرم حال آمد،دمتان گرم ای شیربچه های بوستان ولایت مولا وسروروآقا علی بن ابیطالب علیه السلام.کجایندفرزندان هندجگرخوار،کجایند توله های سامری،کجایندفرزندان نامشروع سقیفه.جواب را گرفتیدحال اگرغیرت وشرف داریدکه می دانم ندارید،به پوچی وباطل بودن مذهبتان که ساخته ی انگلیس است اعتراف کنید.
4 | خرسندی | Iran - Tehran | ٢٢:٤٢ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٩٤ |
سلام.با تمام احترام و خسته نباشید لازم به ذکر است این چه فونت سخیف و زشتی هست که استفاده کردید؟این علامت های بچه گانه چیه؟ واقعا من از سایت ولی عصر با این همه بار علمی تعجب کردم از نوع نوشتار این یادداشت...


یا علی
5 | مهدی نصرتی | Iran - Mashhad | ٠٨:٤٤ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٩٤ |
احسنت براین طرزجوابها.لجاجت تاکی؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين شما هستيد لجاجت داريد يا ما !! منابع از کتب خود شماست بجاي اينکه لجاجت کنيد، به دنبال حقيقت باشيد و برويد تحقيق کنيد و ببيند حق چيست؟ و اگر واقعا مي توانيد جواب علمي بدهيد و اين پاسخها را نقد کنيد اين کار را بکنيد نه اينکه مطالعه نکرده و يا با تعصب ديگران را متهم به لجاجت کنيد!!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
6 | مهرتابان | Iran - Tehran | ١٠:١٨ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٩٤ |
به نام خدا
نویسنده این سوالات به باصطلاح کمرشکن ، فردی بیسواد و البته با ادعاهای بسیار زیاد است که اساساً خواندن مقالات و دست نوشته های وی واقعاً وقت تلف کردن است زیرا اگر همین وقت را برای مطالعه کتابهای آشپزی صرف کنیم قطعاً غذاها و دسرهای خوشمزه ای میتوانیم درست کنیم .

به هر حال استفاده از «سرخاب و سفید آب » برای این گروه مدعیان اکیداً توصیه میگردد ... لعلهم یتذکرون.

با احترام
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب