2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
بدعت از دیدگاه فریقین: بدعت و شرک در فرهنگ وهابیت (1)
کد مطلب: ٧١٨١ تاریخ انتشار: ٠٦ مهر ١٣٩٣ - ١٨:٠٨ تعداد بازدید: 2286
خارج فقه مقارن » بدعت از دیدگاه فریقین
بدعت از دیدگاه فریقین: بدعت و شرک در فرهنگ وهابیت (1)

جلسه چهارم 1393/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه چهارم 1393/07/06

موضوع درس: بدعت از دیدگاه فریقین: بدعت و شرک در فرهنگ وهابیت (1)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداء الله الی یوم لقاء الله

بحث ما در رابطه با «بدعت» بود. بدعتی که، یکی از بزرگترین حربه های وهابیت است.

ما این بحث بدعت را مقدم بر بحثهای دیگر کردیم، برای اینکه از مهمترین بحثهایی است که ما در «فقه مقارن» داریم و تصمیصم داریم ان شاءالله امسال این بحث را به یک جایی برسانیم.

مدتی است، شبهاتی را این وهابیها، شبانه روز دارند مطرح میکنند؛ یعنی الآن هفت، هشت ماه است در محور «ولایت فقیه» دارند بحث میکنند. و «ولایت فقیه» را ولایت استبدادی معرفی میکنند.

همین دیشب داشتند میگفتند «ولایت فقیه»؛ ولایت شیطانی است و امثال این حرفها.

و می گفتند، شیعه هیچ دلیلی بر «ولایت فقیه» ندارد!

مفتی وهابی،قائم مقام پیغمبر!

این در حالی است که خودشان به صراحت میگویند،«مفتی اعظم»، ولایتش، ولایت پیغمبر است.

«شیخ عبدالعزیز آل شیخ» مفتی اعظم عربستان سعودی طی فتوائی اعلام کرد:

«إنّ المُفتی قائم مَقام النّبی صلی الله علیه وسلم فِی الأمة»

مفتی، قائم مقام پیامبر بر امت اسلامی است!

جریدة الوطن السعودیه دوشنبه 22 محرم1430 شماره 3034

البته «ابن قیم جوزی» هم دارد که

«أَنَّ طَاعَةَ الْعُلَمَاءِ تَبَعٌ لِطَاعَةِ الرَّسُولِ»

اطاعت یک عالم،در راستای اطاعت پیامبر است.

اعلام الموقعین عن رب العالمین ج1 ص8 فصل:فُقَهَاءُ الْإِسْلَامِ وَمَنْزِلَتُهُمْ

مفتی، از طرف خدا امضا میکند!

یا میگویند، اگر یک مفتی فتوا صادر میکند از طرف خدا امضا میکند. «ابن قیم جوزیه» کتابی دارد در این رابطه، که مخصوص در این زمینه نوشته شده است، به نام کتاب «اعلام الموقعین عن رب العالمین». در آنجا مینویسد:

«وَإِذَا كَانَ مَنْصِبُ التَّوْقِيعِ عَنْ الْمُلُوكِ بِالْمَحِلِّ الَّذِي لَا يُنْكَرُ فَضْلُهُ، وَلَا يُجْهَلُ قَدْرُهُ، وَهُوَ مِنْ أَعْلَى الْمَرَاتِبِ السَّنِيَّاتِ، فَكَيْف بِمَنْصِبِ التَّوْقِيعِ عَنْ رَبِّ الْأَرْضِ وَالسَّمَوَاتِ»

وقتی منصب امضا از طرف پادشاهان جایگاهی دارد که فضلش غیر قابل انکار،و قدرش فراموش ناشدنی است و از بالاترین مراتب شکوه برخوردار است؛ پس چه رسد به منصب امضا از طرف پروردگار آسمانها وزمین.

اعلام الموقعین عن رب العالمین ج1 ص8 فصل: مَا يُشْتَرَطُ فِيمَنْ يُوَقِّعُ عَنْ اللَّهِ وَرَسُولِهِ

ما ان شاءالله آنها را هم بحث خواهیم کرد؛ و خواهید دید که جایگاهی که آنها برای فقهای خودشان قائل هستند؛ به مراتب از جایگاهی که شیعه برای «ولایت فقیه» قائل است، چندین برابر بالاتر است.

بحث بدعت وهابیت؛ بساط کل اهل سنت را به باد میدهد

بحث دیگری که ما داریم، اینست که اصلاً بحث بدعت وهابیت، نه تنها ترکش این بحث به شیعه میرسد، بلکه بساط کل اهل سنت را به باد میدهد.

چون وهابیها معتقد هستند هر گونه «تقلید» باطل است! شرک است! و کار شیطانی است. میگویند: آقا شما که از مراجع خود «تقلید» میکنید؛ کار اشتباهی دارید میکنید، زیرا «تقلید» کار میمون است! «تقلید» کار مشرکین است!

البته ما اگر تقلید میکنیم، «تقلید» از «فقیه حی» میکنیم. تقلید از «میت» را باطل میدانیم. ولی الآن شما ببینید:

«شافعی ها» از «امام شافعی» تقلید میکنند. درحالیکه «شافعی» متوفای 204قمری است.

«مالکی ها» از «امام مالک» تقلید میکنند. درحالیکه «مالک» متوفای 179 قمری است. «حنفی ها» از «ابوحنیفه» تقلید میکنند؛ که متوفای 150 قمری است.

«حنبلیها» از «امام احمد» تقلید میکنند؛ که متوفای 241 قمری است.

پس اینها دارند از کسانی تقلید میکنند که 1200 سال است ازدنیا رفته اند.

وقتی میگویند،«تقلید» بدعت است. تقلید از مذاهب، بدعت است. یعنی با این بدعت شمردن تقلید، دارند، کل زیربنای اعتقادی عموم اهل سنت را میزنند.

اهمیت طرح بحث «بدعت»

علت اینکه ما امسال «بدعت» را شروع کردیم، به خاطر اینست که این واژه «بدعت»، امروز از ابزار اولیه وهابیت است، برای اینکه طرف را از میدان اسلام بیرون کنند. عزیزان خوب دقت کنند؛ یک سری بحثهایی است که یقیناً در لابلای کتابها نمی توانند پیدا کنند. حتی بعضاً برای یک مطلب، دهها ساعت ما خودمان، و دوستانمان، کار کردیم، از لابلای کتابهایشان پیدا کردیم. یک دفعه سیصد صفحه کتاب مطالعه شده است؛ دو سطر مطلب از آن یادداشت برداری شده است.

و لذا لازم است که عزیزان این بحث را قدر بدانند. چرا که بحث «بدعت» از مباحثی است که، هم در «مباحث فقهی» به دردمان میخورد و هم در «مباحث کلامی».

در جلسه گذشته، ما عباراتی را خواندیم از کتاب «الدررالسنیه فی الأجوبة النجدیه» که مربوط به «محمدبن عبدالوهاب»، و فرزندان او هست؛ از سال 1200 قمری تا الآن که سال 1435 قمری است.

موهای سر خدای وهابیت، فرفری است!

یعنی تا الآن، هر چه از اینها فتاوایی به قول خودشان- در دفاع از توحید! صادر شده، در این کتاب شانزده جلدی آمده است.

البته توحیدی که؛ ما را به خدایی راهنمایی میکند که:

دارای «چشم» است!

«ذَكَرَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، يَوْمًا بَيْنَ ظَهْرَيِ النَّاسِ المَسِيحَ الدَّجَّالَ، فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِأَعْوَرَ، أَلاَ إِنَّ المَسِيحَ الدَّجَّالَ أَعْوَرُ العَيْنِ اليُمْنَى»

رسول اکرم روزی در میان مردم از مسیح دجال سخن به میان آورد. در ضمن گفتارش فرمود: خداوند کور نیست! ولی مسیح دجال چشم راستش کور است.

صحیح بخاری ج4 ص 166 ح 3439- ج9 ص 121 ح 7407

و «پا» دارد!

النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: يُلْقَى فِي النَّارِ وَتَقُولُ: هَلْ مِنْ مَزِيدٍ، حَتَّى يَضَعَ فِيهَا رَبُّ العَالَمِينَ قَدَمَهُ، فَتَقُولُ قَطْ قَطْ»

پیغمبرفرمود: در روز قیامت اهل جهنم به آتش انداخته میشوند، جهنم تقاضای زیادت میکند؛ تا اینکه خداوند پای خود را در جهنم میگذارد. در اینجاست که جهنم میگوید بس است بس است.

صحیح بخاری ج6 ص138 ح 4848 تفسیرسوره ق ج9 ص117 ح 7384

و «دست» دارد!

«حَدَّثَنَا أَبُو هُرَيْرَةَ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «إِنَّ يَمِينَ اللَّهِ مَلْأَى لاَ يَغِيضُهَا نَفَقَةٌ، ...، أَرَأَيْتُمْ مَا أَنْفَقَ مُنْذُ خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضَ، فَإِنَّهُ لَمْ يَنْقُصْ مَا فِي يَمِينِهِ،...وَبِيَدِهِ الأُخْرَى الفَيْضُ أَوِ القَبْضُ يَرْفَعُ وَيَخْفِضُ»

ابوهریره میگوید: رسول خدا فرمود: دست راست خداوند پر است، و از انفاق و احسانش کم نمی شود. و از آن روزی که آسمانها و زمین را آفریده است احسان میکند و از آنچه در دست او است کم ننموده است. و در دست دیگر خدا فیض و احسان است.

صحیح بخاری ج9 ص124 ح 7419 ،کتاب التوحید باب وکان عرشه علی الماء

و «موهای سرش فرفری» است و موی صورتش در نیامده، و «أمرد» است!

«قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم) رأيت ربي في صورة شاب أمرد له وفرة جعد قطط في روضة خضراء»

ابن عباس میگوید: پیامبر فرمود: پروردگارم را به صورت یک جوان دیدم که هنوز مو در صورت نداشت. وموی سرش هم مجعد و فرفری بود.

بیان تلبیس الجهمیه، ابن تیمیه، ج7 ص 290

توحید وهابیت، توحیدی است که، ما را به یک همچو خدائی دعوت میکنند...

خدای وهابیت سوار الاغ میشود!

و گاهاً هم سوار «الاغ» میشود! و...

ابن عساکر می نویسد:

«إنه ینزل بذاته و یتردد علی حمار»

خدا از آسمان به زمین می آید و سوار یک الاغ میشود.

تبیین کذب المفتری ابن عساکر ج1 ص311

این دیگر عبارتهای خودشان است. وقتی می گویند، من موحد هستم؛ یعنی آن خدایی را قبول دارم که، الاغ سوار و موفرفری است.

و وقتی که مریض میشود، چشم درد میگیرد، ملائکه به عیادت خداوند میروند!

«اشتكت عيناه فعادته الملائكة»

الملل والنحل شهرستانی ج1 ص106

بهترین جائی که وهابیت زمین گیر میشود!

یکی از چیزهایی که دوستان باید خوب کار کنند، بحث «خدای وهابیت» است. حالا اگر ما برسیم بحثش را میکنیم. و اگر نرسیدیم، یک فایل جمع وجوری به همراه تصویر کتابها، خدمت دوستان تقدیم میکنیم؛ که هر موقع خواستید با اینها بحث «امامت» و «توسل» و «متعه» و...بکنید؛ شما همه اینها را بگذارید کنار؛ بگوئید آقا، «متعه» بد؛ «توسل»، همه شرک، من میخواهم «خدا شناس» بشوم! آن خدایی که تو معتقد هستی را به من معرفی کن. میخواهم ببینم خدای تو چگونه است. اگر بتوانید اینها را بکشانید به بحث «توحید و خداشناسی» ، آن خدائی که خودشان مطرح میکنند؛ این یکی از بهترین جاهائی است که نه تنها زمین گیر میشوند؛ بلکه به یک چاله هزار و پانصد متری میافتند؛ صدایشان هم در نمی آید. این هم یک فوت و فن خاصی بود که عزیزان به حول و قوه الهی داشته باشند.

آیا وهابیت حرمین شریفین را بلاد شرک میدانند؟

بحث دیروز ما به اینجا رسید که اینها، تمام بلاد اسلامی را «مشرک» میدانند. اگر کسی سؤال بکند: آیا دلیلی مبنی بر اعلام بلاد اسلامی، به عنوان بلاد کفر؛ مخصوصاً «حرمین شریفین»؛ در آثار وهابیت وجود دارد یا نه؟

باید بگوئیم بله، «محمد بن عبدالوهاب» میگوید:

«ومن العجب أن هذه الاعتقادات الباطلة، والمذاهب الضالة، والعوائد الجائرة، والطرائق الخاسرة قد فشت وظهرت، وعمت وطمت، حتى بلاد الحرمين الشريفين!» باعث تعجب است که این اعتقادات باطل، ومذاهب ضاله ، و عادتهای جاری، و راههای خسارت بخش، گسترش یافته، و ظاهر شده و عمومی شده، و فراگیر گشته؛ حتی بلاد حرمین شریفین را هم فرا گرفته است.

الدررالسنیه ج 1 ص380

همچنین در مورد «طائف» میگوید:

«وفي الطائف، قبر ابن عباس، رضي الله عنهما، يفعل عنده من الأمور الشركية التي تشمئز منها نفوس الموحدين و تنكرها قلوب عباد الله المخلصين»

کنارقبر«ابن عباس» کارهای شرکی را انجام میدهند که نفس موحدین از او اشمئزاز دارد. وقلوب بندگان خالص خدا آن را نمی پذیرد.

الدررالسنیه ج1 ص381

قلب آقای «ذهبی» ملاکی جدید برای تشخیص صحت روایات! البته قلب «مخلصین خدا» که این کارها را انکار میکند؛ مشخص است چه کسانی هستند. آقای ذهبی یکی از آن بندگان مخلص خداست!

آقای «ذهبی» که از استوانه های علمی اهل سنت است. متوفای 748 هجری است که معمولاً وقتی به روایاتی که در فضایل ائمه (علیهم السلام) وارد شده است، برخورد میکند، تلاش میکند که اگر بتواند از نظر «سندی» از کار بیاندازد؛ این کار را میکند. اگر از نظر سندی صحیح باشد، از نظر «دلالی» از کار میاندازد. و اگر ببیند که نه سنداً، ونه دلالتاً، نمیتواند روایت را از کار بیاندازد، میگوید:

«يشهد القلب أنه باطل»

قلب من ذهبی شهادت میدهد که این روایت باطل است!

ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج1 ص 82

یعنی یکی از راههای اثبات اینکه روایت صحیح است، یا صحیح نیست؛ شهادت قلب آقای ذهبی است!

این کلام «ذهبی» از مطالبی کلیدی است که ما همیشه باید در ذهنمان داشته باشیم.

«محمدبن عبدالوهاب» در ادامه شمارش بلادشرک! به شهر «مدینه» میرسد و میگوید: «كذلك ما يفعل بالمدينة المشرفة هو من هذا القبيل، بالبعد عن منهاج الشريعة والسبيل»

در مدینه مشرفه هم از این قبیل بدعتها صورت میگیرد که از راه و روش شریعت اسلامی به دور است.

قبر حضرت حوا را بعضی از شیاطین! درست کرده اند.

«وفي بندر جدة ما قد بلغ من الضلال حده، وهو القبر الذي يزعمون أنه قبر حواء، وضعه لهم بعض الشياطين»

در بندر جده گمراهی به جایی رسیده که مردم گمان میکنند قبر حضرت حوا آنجاست بعضی از شیاطین! قبری را آنجا درست کردند به نام قبر حضرت حوا.

جسارت را نگاه کنید میگوید: «وضعه لهم بعض الشياطين!!...» میگوید: قبر حضرت حوا را بعضی از شیاطین! درست کرده اند.

وبالغوا في مخالفة ما جاء به محمد عليه أفضل الصلاة والسلام، من النهي عن تعظيم القبور، والفتنة بمن فيها من الصالحين والكرام.

وتعظیم قبور و فتنه ای که آنجا برای صالحین وکریمان انجام میدهند یعنی افراد صالح وکریمی که در جده هستند از جمله قبرحضرت حوا ام البشر باعث فتنه شده است.

الدررالسنیه ج1 ص382

بعد میرسد به مشهد علوی (نجف اشرف) و میگوید در«نجف» مردم میآیند آنجا، هر سال اموال زیادی را مصرف میکنند، و چنین وچنان میکنند...

فنعوذ بالله من تلاعب الفجرة، والشياطين.

از بازیهای این فجره وشیاطین به خدای عالم پناه می بریم

در مورد مصر هم میگوید:

«فقد جمعت من الأمور الشركية والعبادات الوثنية والدعاوى الفرعونية ما لا يتسع له كتاب»

اما بلاد مصر در آنجا هم امور شرکیه وعبادت بتیه و دعاهای فرعونیه به قدری زیاد است که کتاب گنجایش آن را ندارد.

که قطعاً در اینجا، نظر این بی انصاف؛ حرم شریف «زینب کبری» است. حرم حضرت «نفیسه» است، و همچنین «رأس الحسین.»

بعد از اینها میرسد به اهل سنت و شخص «احمد بدوی»، و میگوید: ادعاهای جاهلی و خدایی در مورد او دارند

«لا سيما عند مشهد أحمد البدوي وأمثاله من المعتقدين المعبودين فقد جاوزوا بهم ما ادعته الجاهلية لآلهتهم.»

بعد میرود به سراغ «یمن» و میگوید:

«كذلك ما يفعل في بلدان اليمن ما يتنَزه العاقل عن ذكره ووصفه»

در بلاد یمن، یک سری کارهایی انجام میدهند، که یک انسان عاقل! نمیتواند آنها را ذکر کند و توصیف کند.

الدررالسنیه ج1 ص384

حتما یک دیوانه هایی مثل اتباع «ابن تیمیه» میخواهد آن را توصیف کند. که بله؛ ما هم آن را قبول داریم.

افتخاری بزرگ برای اهل «یمن»

در مورد «یمن» باید بگوئیم که، اگر هیچ افتخاری نباشد، جز اینکه، یمنی ها به دستان مبارک « امیرالمؤمنین» شیعه شدند؛ همین برای آنها کافی است. آن زمان،«یمن» جزء کشور «ایران» بود. و اینکه میگویند ایران توسط «خلیفه دوم» فتح شد! دروغ محض است.

«یمن» که یک بخش بزرگی از «ایران» بود، به دست «امیرالمؤمنین» فتح شد. و از همان جا هم معارف اسلامی وارد «ایران» شد. و مردم ایران لحظه شماری میکردند برای ورود به اسلام.

ایرانی ها در مقابل سپاه اسلامی مقاومت نکردند. و عمدتاً تسلیم شدند. در بعضی از شهرها که یک مقداری مقاومت کردند، لشگر اسلامی! فاجعه آفریدند.

مقایسه انقلاب مصر با انقلاب یمن

الآن هم عزیزان میدانند، شما مقایسه کنید انقلابی که در «مصر» شروع شد توسط «اخوانی ها»؛ که چه فجایعی را به بار آوردند و خودشان رفتند در رأس قدرت؛ یک قدرت فتنه ای که در هزار و چهار صد سال همچو قدرت فتنه ای در کشورهای اسلامی صورت نگرفته بود. همین «فتنه» هم باعث شد که «اخوانی ها» بیش از یکسال نتوانستند مقاومت کنند. آبروی «وهابیت» را بردند.

آبروی «سلفیت» را بردند.

آبروی «عربستان سعودی» را هم بردند.

و خیلی از کشورهایی را که به دنبال این انقلاب بودند، سرخورده کردند.

ولی به عکس؛ شما ببینید شبیه آن انقلاب، در «یمن» ایجاد شد، توسط بچه شیعه ها. چقدر «مؤدب»، چقدر «متین»، و چقدر با «عزت نفس»، آمدند میدان. یعنی عزت نفس «الحوثی ها» در انقلاب «یمن»، شاید بعد از «انقلاب اسلامی ایران»، بی نظیرترین انقلاب چهارده قرن باشد.

شما پیگیری کنید، عزت نفس اینها را؛ ببینید اینها چه کار کردند. یعنی همان کاری را کردند که امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) در «ایران» کرد.

در ایران، با یک پیام امام، تمام ارتشی ها آمدند به انقلابیون پیوستند. و کمر نظام شکست. عین همین روش را در «یمن» ایجاد کردند. ارتش یمن، لشگر به لشگر به انقلابیون پیوستند. و کمر دولت شکست.

کمر «آمریکا» شکست.

کمر «اردن» که میگفت ما میخواهیم دخالت نظامی بکنیم شکست. و اینها بدون اینکه خودشان بیایند در رأس قدرت قرار بگیرند، آمدند گفتند، ما «اصلاحات» میخواهیم، برای اصلاحات هم شرایطی گذاشتند. و گفتند تا این اصلاحات انجام نگیرد ما صحنه را ترک نخواهیم کرد.

ولی خواندیم که از دیدگاه آقایان وهابیها، کل «یمن»، مرکز تلاعب شیطان است! و ربقه ایمان از گردن مردم یمن، از دویست سال قبل، بیرون رفته است!

همچنین در «حلب» و «دمشق» و سایر بلاد «شام» و «عراق» و «موصل» و بلاد اکراد حالا کردستان عراق باشد، ایران باشد، یا ترکیه باشد- انواع و اقسام شرک، و فجور و فساد در آنجا هست.

ما اینجا نسبت به «کربلا» فاکتور میگیریم، چرا که بحث جدایی دارد.

نگاه متفاوت وهابیها، به حرم ابوحنیفه و حرم امامین عسکریین

می آید میرسد به مشهد ابی حنیفه ببینید اینها فقط با شیعه کار ندارند- میگوید: جایگاه «ابوحنیفه» جایگاه فتنه شده است.

هرچند این حرم فتنه، هرگز مورد تعرض قرار نگرفته است.

حرم ابوحنیفه تقریبا بلاتشبیه مثل حرم امام رضاست. گنبدی و گلدسته ای و حجراتی و... قبر «امام شافعی» در مصر، ضریحی وبارگاهی و... که هنوز پابرجاست. اینها در عراق به «بغداد» که مسلط شدند، حرم آقا «موسی بن جعفر» را مورد تاخت وتاز قرار دادند. حرم «امامین عسکرین» که جای خود دارد. ولی جرعت نکردند به حرم «ابوحنیفه» دست بزنند.

و همچنین در«مصر»، که اخوانی ها یکسال حکومت دستشان بوده، جرعت نکردند از ترس مردم مصر، که نه به حرم «حضرت زینب»، و نه حرم «حضرت نفیسه» و نه «رأس الحسین»، کوچکترین تجاوزی داشته باشند.

تفاوت «سلفیت» با «وهابیت»

«سلفی ها» با «وهابی ها»،دو روی یک سکه هستند. هیچ فرقی ندارند. اخوانی ها، سلفی هستند. بنیانگذار سلفی هم هستند. شما آثار «حسن البناء» را مراجعه کنید؛ «محمد عبده» را مراجعه بفرمائید؛ «فی ضلال» آقای «سید قطب» را مراجعه کنید؛

اینها فقط کمی بالا پایین دارند. همین حضرات اخوانی ها، یک بخشی از آنها، بنیانگذار «جهاد سلفی» بودند. «جهاد سلفی» توسط «اخوانی ها»صورت گرفت.

ریشه «القاعده» و «داعش»، اخوان المسلمین است

اگر بی پرده بگوئیم، «القاعده» که الآن دارد در دنیا بیداد میکند؛ و خود «داعش» هم که جدا شده القاعده است؛ ریشه همه اینها به «اخوانی ها» برمیگردد. اساس کار کل سلفی ها، مخصوصاً اخوانیها، مثل «سیدقطب» و برادرش «محمدعبده»، و «سیدجمال الدین اسدآبادی» که اینها بنیانگذار سلفی گری در شمال آفریقا هم بودند؛ تکفیر دیگران است. اینها آمدند اعلام کردند تمام حکومتهای اسلامی موجود در کره زمین، دولت های کفر هستند! باید با همه جنگید! با همه مبارزه کرد! حالا اگر در یک مورد میایند یک جایی با یک ظالمی -به قول خودشان- همکار میشوند تا با یک ظالمتری بجنگند؛ این دلیل تغییر مسیر نیست. میگویند:«الکفر کلّهم ملّة واحده»

«سلفی ها» و«اخوانی ها» ناشر افکار «ابن تیمیه» و «محمدبن عبدالوهاب» تمام «سلفی ها» و«اخوانی ها» دارند افکار «ابن تیمیه» و «محمدبن عبدالوهاب» را، نشر میدهند. اساس نامه اخوانی ها را ببینید -در اینترنت موجود است- سخنرانی های «محمدعبده» که در رأس اخوانی ها قرا دارد. سخنرانی ها ونوشته های «سید قطب» و... موجود است که میگویند: «محمدبن عبدالوهاب» یک بیدارگر بی نظیر تاریخ است! ما باید افکار «محمدبن عبدالوهاب» را در شمال آفریقا منتشرکنیم.

«وهابیت» به سه دسته کلّی تقسیم میشوند

ما وهابی ها را چند دسته کردیم:

دسته اول: وهابیهای خنثی

اینها وهابی هستند،ولی اصلاً کار به کار کسی ندارند. عقیده اینها، همان عقیده «ابن تیمیه» و «محمدبن عبدالوهاب»است. ولی به هیچ وجهی، با «تکفیر» و با کشتار و با «جهاد»، میانه ندارند. اینها تعدادشان در «عربستان» کم نیست. اینها حتی در«هیئت عالی کبارعلمای عربستان» هم وجود دارند؛ مثل آقای دکتر «ابوسلیمان»، که به «قم» هم آمده بود و اینجا خدمت مراجع رسید. ما خودمان در «مکه» چند بار منزل ایشان رفتیم. یک وهابی، درحد هیئت عالی کبارعلما. «هیئت عالی کبارعلما»، مثل «شورای عالی انقلاب فرهنگی» ماست. اعضایش را خود پادشاه، معین میکند. با اکثر اینها، ما ارتباط تنگاتنگ داشتیم.

اینها اصلاً دنبال تکفیر و... نیستند. «شیعه» را هم مسلمان میدانند فقط میگویند معتقد هستیم شیعه در بعضی جاها اشتباه کرده است، خطا کرده است، اجتهاد کردند خطا کردند، خدا به خاطر خطای آنها هم پاداش میدهد. اینها یک دسته هستند.

دسته دوم: وابستگان به حکومت

اینها کسانی هستند که وابسته به حکومت هستند. خود حکومت «عربستان سعودی» آن هم لایه های اولیه، مثل «ملک عبدالله» و... اینها نگاه تکفیری تند ندارند؛ و از دست تکفیری ها هم به ستوه آمده اند.

ولی چون این تکفیری ها در تمام وزارت خانه ها مخصوصاً در «وزارت دفاع» در «وزارت استخبارات» و نفوذ دارند. اینها توانائی مخالفت علنی با این تکفیری ها را ندارند. آنچه که ما شناخت داریم از مثل «ملک عبدالله»، روحیتاً با این تکفیر و با این کشت وکشتار موافق نیست. ولی خواهد نشود رسوا؛ همرنگ جماعت شده است. اینها هم یک دسته هستند.

دسته سوم: تکفیری ها

وهابی هایی که تکفیری هستند و غیر از خودشان، احدی را مسلمان نمیدانند. در سال 1424 یا 26 بود که من در «مکه» بودم؛ همین تکفیریها یک بیانیه دادند،دولت «عربستان سعودی» را «دولت کفر» اعلام کردند. و همان سال، هفت هشت تا «انفجار» و «انتحار» در «ریاض» و «جده» صورت گرفت.

روی همین قضیه، علمای مکه جمع شدند در «طائف» و همایشی گذاشتند بر علیه تکفیر. من بیانیه اش را دارم؛ که علیه «تکفیر» مطالبی گفتند که از آنچه علمای شیعه گفته بودند به مراتب تندتر بود.

من اولین بار این جزوه را آوردم «ایران»، دادم خدمت «آیة الله سبحانی» و «آیةالله مکارم شیرازی». حاج آقای «سبحانی» این بیانیه را در کتابش آورد. و همچنین حاج آقای «مکارم» در کتاب «وهابیت بر سر دو راهی» این بیانیه را آورد.

ولذا ما وقتی که وارد مقوله «وهابیت» میشویم؛ باید وهابیها را تفکیک کنیم. ولی در مجموع، اساس «وهابیت» این هست که باید کره زمین کلاً وهابی بشود. تا وهابیت در کره زمین فراگیر نشده، «شرک» از روی زمین از بین نخواهد رفت! بنابراین زیارتگاه «ابوحنیفه» و «معروف کرخی» و «شیخ عبدالقادر گیلانی»، از دیدگاه وهابیها همه منحرف هستند. و هیچ دلیلی بر مسلمان بودن اینها هم نیست.

«و بالجملة: فهم شر تلك الأمصار، وأعظمهم نفوراً عن الحق، واستكباراً»

این شهرهایی که نام بردیم، مثل حرمین شریفین، مصر و عراق، کردستان و یمن، اینها بدترین شهرها و منحرف ترین شهرها از طریق حق هستند!

الدرالسنیه ج1 ص385

آیا اسرائیل و آمریکا بلاد شرک هستند؟

دقت کنید در این کشورهایی که شمردند، و گفتند بلاد کفر و شرک هست، اشاره ای به «اسرائیل» نکردند. اشاره ای به «شوروی» آن زمان که مرکز کفر بود؛ و منکر خدا بودند، نکردند.

هیچ اشاره به دیگر کشورهای آفریقایی که اسلام در آنها نفوذ نکرده، نکردند. اشاره به «آمریکا»، که از دیدگاه آقایان، مرکز کفر است، نکردند.

این یک سؤال است:

چرا آقایان وهابیها، بلاد اسلامی را حتی «حرمین شریفین» را، بلاد کفر معرفی کردند ولی اشاره ای به «اسرائیل و صهیونیسم» نکردند؟

اشاره ای به کشور «شوروی» که صد درصد کفر است، نکردند؟ اشاره به «بلغارستان» و...که اسلام اصلاً در آنجا دیده نمیشود،نکردند؟

جواب این سؤال، یک جمله است،و آن اینکه که چون این آقایان دارند از آنها ارتزاق میکنند؛ نمی توانند حرفی بزنند.

وابستگی خاندان آل سعود به یهود!

من ان شاءالله یک روزی، بحثی را خواهم داشت، تحت عنوان «وابستگی خاندان آل سعود به یهود»، آنهم از کتابهای خودشان. که اصلاً خود «محمد بن سعود»، جد اعلای «ملک عبدالله» طبق شجره ای که خودشان معین کردند؛ و اجدادشان را معین کرده اند؛ اینها همه برمیگردند به «یهودیان خیبر».

و لذا شما میبینید که، حرم «ائمه بقیع» را ویران کردند. «آثار اسلامی» را در مکه ویران کردند.

حتی خانه «ابوبکر» که محل ولادت ابوبکر بود و زیارتگاه بود را ویران کردند. قبر مطهر «حمزه» سیدالشهدا را ویران کردند. قبر امام مالکی ها را در «قبرستان بقیع» ویران کردند.

ولی «قلعه خیبر» جزو آثار باستانی است. و الآن کسی که «عربستان» میرود یکی از جاهایی که بازدید میکند؛ «قلعه خیبر» است.

این نکته ایست که به قول حاج آقای «سبحانی» در آستینمان داشته باشیم،که اینها وقتی خیلی فضولی میکنند، بگذاریم روی میز، بگوئیم بفرمائید؛ خجالت بکشید.

والسلام علیکم ورحمة الله




Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب