2024 April 16 - سه شنبه 28 فروردين 1403
بدعت از دیدگاه فریقین:نظر فقهای اهل سنت در مورد تقسیم بندی «بدعت» (4)
کد مطلب: ٧١١٥ تاریخ انتشار: ٢٢ دي ١٣٩٣ - ١١:٠٨ تعداد بازدید: 5615
خارج فقه مقارن » بدعت از دیدگاه فریقین
بدعت از دیدگاه فریقین:نظر فقهای اهل سنت در مورد تقسیم بندی «بدعت» (4)

جلسه چهل و یکم 22/ 1393/10

بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه چهل و یکم 22/ 1393/10
موضوع درس: بدعت از دیدگاه فریقین:

نظر فقهای اهل سنت در مورد تقسیم بندی «بدعت» (4)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله

و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله

و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداءالله الی یوم لقاء الله.

بحث ما در رابطه با دیدگاه علما و فقهای اهل سنت در مورد تقسیم بندی «بدعت» بود.

9- نظر «ابن تیمیه» در «منهاج السنة»

یکی از این افرادی که آمده و «بدعت» را به «بدعت حسنه» و «بدعت سیئه» تقسیم بندی کرده است، «ابن تیمیه حرانی» است.

«ابن تیمیه» در مورد بدعت، نکاتی دارد که اگر دقت شود، خالی از تأمل نیست:

«قَالَ عُمَرُ: نِعْمَتِ الْبِدْعَةُ هَذِهِ، وَ الَّتِي تَنَامُونَ عَنْهَا أَفْضَلُ مِنَ الَّتِي تَقُومُونَ يُرِيدُ بِذَلِكَ آخِرَ اللَّيْلِ، وَ كَانَ النَّاسُ يَقُومُونَ أَوَّلَهُ. وَ هَذَا الِاجْتِمَاعُ الْعَامُّ لَمَّا لَمْ يَكُنْ قَدْ فُعِلَ سَمَّاهُ بِدْعَةً، لِأَنَّ مَا فُعِلَ ابْتِدَاءً يُسَمَّى بِدْعَةً فِي اللُّغَةِ، وَ لَيْسَ ذَلِكَ بِدْعَةً شَرْعِيَّةً ; فَإِنَّ الْبِدْعَةَ الشَّرْعِيَّةَ الَّتِي هِيَ ضَلَالَةٌ هِيَ مَا فُعِلَ بِغَيْرِ دَلِيلٍ شَرْعِيٍّ كَاسْتِحْبَابِ مَا لَمْ يُحِبَّهُ اللَّهُ، وَ إِيجَابِ مَا لَمْ يُوجِبْهُ اللَّهُ وَ تَحْرِيمِ مَا لَمْ يُحَرِّمْهُ اللَّهُ، فَلَا بُدَّ مَعَ الْفِعْلِ مِنِ اعْتِقَادٍ يُخَالِفُ الشَّرِيعَةَ، وَ إِلَّا فَلَوْ عَمِلَ الْإِنْسَانُ فِعْلًا مُحَرَّمًا يَعْتَقِدُ تَحْرِيمَهُ لَمْ يُقَلْ إِنَّهُ فَعَلَ بِدْعَةً.»

عمر گفت: این بدعت خوبی است. و کسانی که در زمان نماز تراویح می خوابند، از کسانی که به اقامه تراویح مشغول اند، بهتر هستند. منظور عمر، اقامه تراویح در آخرشب بود. در حالی که مردم اول شب، نماز تراویح را اقامه می کردند. و چون این اجتماع عمومی، قبلاً سابقه نداشته است، عمر آن را بدعت نامید. زیرا که در لغت، آنچه که ابتداءً انجام بگیرد را بدعت می نامند. و این نماز تراویح، بدعت شرعی نبوده است. چرا که بدعت شرعی، که ضلالت و گمراهی هست، آن است که بدون دلیل شرعی انجام گیرد. مثل مستحب شمردن چیزی که خدا آن را دوست نمی دارد، یا واجب کردن چیزی که خدا آن را واجب نکرده است، یا حرام کردن چیزی که خدا آن را حرام نکرده است. بدعت شرعی هم انجام یک کار است و هم اعتقاد به مخالف شریعت بودن آن است. و گر نه اگر شخصی کار حرامی را انجام دهد و معتقد به حرمتش هم باشد، به آن بدعت نمی گویند.

منهاج السنه ج 8 ص 307

«ابن تیمیه» در دفاع از بدعت خلیفه دوم قیام کرده و می گوید:

«أَنَّ هَذَا لَوْ كَانَ قَبِيحًا مَنْهِيًّا عَنْهُ لَكَانَ عَلِيٌّ أَبْطَلَهُ لَمَّا صَارَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَهُوَ بِالْكُوفَةِ، فَلَمَّا كَانَ جَارِيًا فِي ذَلِكَ مَجْرَى عُمَرَ دَلَّ عَلَى اسْتِحْبَابِ ذَلِكَ، بَلْ رُوِيَ عَنْ عَلِيٍّ أَنَّهُ قَالَ: نَوَّرَ اللَّهُ عَلَى عُمَرَ قَبْرَهُ كَمَا نَوَّرَ عَلَيْنَا مَسَاجِدَنَا. وَعَنْ أَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِيِّ أَنَّ عَلِيًّا دَعَا الْقُرَّاءَ فِي رَمَضَانَ، فَأَمَرَ رَجُلًا مِنْهُمْ يُصَلِّي بِالنَّاسِ عِشْرِينَ رَكْعَةً، قَالَ: وَ كَانَ عَلِيٌّ يُوتِرُ بِهِمْ.وَ عَنْ عَرْفَجَةَ الثَّقَفِيِّ قَالَ: كَانَ عَلِيٌّ يَأْمُرُ النَّاسَ بِقِيَامِ شَهْرِ رَمَضَانَ، وَ يَجْعَلُ لِلرِّجَالِ إِمَامًا وَلِلنِّسَاءِ إِمَامًا، قَالَ عَرْفَجَةُ: فَكُنْتُ أَنَا إِمَامَ النِّسَاءِ رَوَاهُمَا الْبَيْهَقِيُّ فِي سُنَنِهِ»

اگر نماز تراویح، زشت بود و مورد نهی قرار گرفته بود، وقتی علی به خلافت رسید و در کوفه مسقر شد، باید این نماز را باطل می کرد. وقتی علی روش عمر را در پیش گرفت، دلیل بر مستحب بودن نماز تراویح است. بلکه از علی نقل شده است که گفته است: خدا قبر عمر را نورانی کند، همانگونه که او مساجد ما را نورانی کرد. ابی عبدالرحمن سلمی نقل می کند که علی بن ابیطالب در ماه رمضان، قراء را فراخواند و به یکی از آنها دستور داد تا بیست رکعت نماز تراویح با مردم بخواند. عبدالرحمن می گوید: خود علی هم به مردم می پیوست. از عرفجه ثقفی نقل شده است که علی به مردم دستور می داد تا نماز تراویح را در ماه رمضان برپا کنند. و برای مردها یک امام جماعت و برای زنان هم امام جماعت جدا قرار می داد. عرفجه گفت: من خودم امام جماعت زنها بودم. این مسئله را بیهقی در سنن خودش نقل کرده است.

منهاج السنه ج 8 ص 307

چشم چرانی صحابه، در رکوع نماز جماعت!

اینکه می گوید «برای زنها یک امام جماعت جدا قرار داده بود»؛ ما نمی دانیم قضیه چه بوده است؟ آیا زنها نمی توانستند پشت سر مردها نماز بخوانند یا علت دیگری داشته ما خیلی مطلع نیستیم!

شاید هم امیرالمؤمنین می ترسید که مردها در رکوع نماز، چشم چرانی کنند و زیر بغلی به زنها نگاه کنند!

البته این مسئله «چشم چرانی»، در روایات آقایان اهل سنت آمده است. نقل می کنند که پیغمبر وقتی نماز می خواند، زن زیبایی می آمد و در صف اول زنها قرار می گرفت، صحابه برای اینکه آن زن را ببینند، می رفتند در آخر صف مردها می ایستادند و در هنگام رکوع، از زیر بغل، به آن زن نگاه می کردند.

«عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: كَانَتْ امْرَأَةٌ تُصَلِّي خَلْفَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَسْنَاءَ مِنْ أَحْسَنِ النَّاسِ، فَكَانَ بَعْضُ القَوْمِ يَتَقَدَّمُ حَتَّى يَكُونَ فِي الصَّفِّ الأَوَّلِ لِئَلاَّ يَرَاهَا، وَ يَسْتَأْخِرُ بَعْضُهُمْ حَتَّى يَكُونَ فِي الصَّفِّ الْمُؤَخَّرِ، فَإِذَا رَكَعَ نَظَرَ مِنْ تَحْتِ إِبْطَيْهِ »

ابن عباس می گوید: زنی پشت سر پیغمبر نماز می خواند که از زیباترین زنها بود. بعضی از مردم برای اینکه او را نبینند، زودتر می آمدند و در صف اول جماعت قرار می گرفتند. ولی برخی دیگر دیر می آمدند تا در صف آخر قرار بگیرند و هرگاه به رکوع می رفتند از زیر بغل به آن زن زیبا نگاه می کردند!

سنن ترمزی، ج 5 ص 296، ابواب تفسیر قرآن، بَابٌ: وَمِنْ سُورَةِ الحِجْرِ، ح 3122

سنن ابن ماجه، ج1 ص 332، کتاب اقامة الصلاة؛ باب الخشوع فی الصلاة، ح 1046

سنن کبری نسائی ج1 ص 302 كتاب الإمامة والجماعة، باب المنفرد خلف الصف، ح 942

«البانی» در مورد این روایت می گوید:

«و هذا إسناد صحيح، رجاله ثقات، رجال مسلم»

سند این روایت صحیح است و راویان این روایت، راویان مسلم بوده و ثقه هستند.

سلسلة الاحادیث الصحیحه ج 5 ص 608

عکس العمل امیرالمؤمنین، درباره «نماز تراویح»

درباره اقدام عملی امیرالمؤمنین در رابطه با «نماز تراویح»، هم در کتب شیعه و هم در کتب اهل سنت، برخورد امیرالمؤمنین با برگزاری نماز تراویح وارد شده است. به عنوان نمونه، مرحوم «شیخ طوسی» در «تهذیب الأحکام» نقل می کند که:

«عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّلَاةِ فِي رَمَضَانَ فِي الْمَسَاجِدِ قَالَ لَمَّا قَدِمَ‏ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) الْكُوفَةَ أَمَرَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ (علیه السلام) أَنْ يُنَادِيَ فِي النَّاسِ لَا صَلَاةَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فِي الْمَسَاجِدِ جَمَاعَةً فَنَادَى فِي النَّاسِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (علیه السلام) بِمَا أَمَرَهُ بِهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) فَلَمَّا سَمِعَ النَّاسُ مَقَالَةَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ صَاحُوا وَا عُمَرَاهْ وَا عُمَرَاهْ فَلَمَّا رَجَعَ الْحَسَنُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) قَالَ لَهُ مَا هَذَا الصَّوْتُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ النَّاسُ يَصِيحُونَ وَا عُمَرَاهْ وَا عُمَرَاهْ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) قُلْ لَهُمْ صَلُّوا.»

عمار ساباطی می گوید: از امام صادق درباره اقامه نماز جماعت تراویح در مسجد در ماه رمضان سؤال کردم. امام فرمود: زمانی که امیرالمؤمنین به کوفه وارد شد، به امام حسن دستور داد که بین مردم اعلام کند که نماز تراویح در ماه رمضان، به جماعت، ممنوع است. امام حسن دستور امیرالمؤمنین را به مردم ابلاغ کرد. وقتی مردم پیام امام حسن را شنیدند، فریاد زدند: ای وای عمر! ای وای عمر! وقتی امام حسن به پیش امیرالمؤمنین برگشت، امام فرمود که این سر و صداها چیست؟ امام حسن فرمود: یا امیرالمؤمنین! مردم فریاد می زنند ای وای عمر! ای وای عمر! امیرالمؤمنین فرمود: به آنها بگو نماز را بخوانند.

تهذیب الأحکام ج 3 ص 70

روایت فوق موثقه است و راویانش هم مورد وثوق هستند. هم «علی بن حسن بن فضال» فتحی مذهب و ثقه است. هم برادرش «احمد بن حسن» ثقه است. «عمرو بن سعید مدائنی» نیز ثقه است. «مصدق بن صدقه» هم ثقه است. «عمار ساباطی» هم ثقه است. البته در برخی روایات، به جای عبارت «وا عمراه»، عبارت «وا سنة عمراه» دارد.

گلایه امیرالمؤمنین از اقدامات خلفای گذشته

ما در زمینه گلایه های امیرالمؤمنین از اقدامات خلفای گذشته، از ایجاد بدعتهای مختلف و... و تلاش امیرالمؤمنین برای جلوگیری از آنها، روایات متعددی داریم.

مرحوم «کلینی» در کتاب «کافی»، یکی از خطبه های جانسوز امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) را اینگونه نقل کرده است که امیرالمؤمنین فرمودند:

«قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاةُ قَبْلِي أَعْمَالًا خَالَفُوا فِيهَا رَسُولَ‏ اللَّهِ مُتَعَمِّدِينَ لِخِلَافِهِ نَاقِضِينَ لِعَهْدِهِ مُغَيِّرِينِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَى تَرْكِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا كَانَتْ فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ لَتَفَرَّقَ عَنِّي جُنْدِي حَتَّى أَبْقَى وَحْدِي أَوْ قَلِيلٌ مِنْ شِيعَتِيَ الَّذِينَ عَرَفُوا فَضْلِي وَ فَرْضَ إِمَامَتِي مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّه‏ ... وَ اللَّهِ لَقَدْ أَمَرْتُ النَّاسَ أَنْ لَا يَجْتَمِعُوا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَّا فِي فَرِيضَةٍ وَ أَعْلَمْتُهُمْ أَنَّ اجْتِمَاعَهُمْ فِي النَّوَافِلِ بِدْعَةٌ فَتَنَادَى بَعْضُ أَهْلِ عَسْكَرِي مِمَّنْ يُقَاتِلُ مَعِي يَا أَهْلَ الْإِسْلَامِ غُيِّرَتْ سُنَّةُ عُمَرَ يَنْهَانَا عَنِ الصَّلَاةِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ تَطَوُّعاً وَ لَقَدْ خِفْتُ أَنْ يَثُورُوا فِي نَاحِيَةِ جَانِبِ عَسْكَرِي»‏

والیان و خلفای قبل از من (ابوبکر،عمر،عثمان) اعمالی را انجام دادند و عمداً با رسول خدا مخالفت کردند و سفارشات پیغمبر را نقض کردند. و سنت پیغمبر را تغییر دادند. من اگر بخواهم مردم را وادار کنم بر ترک این اعمال خلاف دستور پیغمبر، و بخواهم این سنت های تغییر داده شده را به حالتی که در زمان پیغمبر بود، برگردانم؛ سپاهیان من، از اطراف من پراکنده می شوند و من تنها می مانم. یا با عده کمی از شیعیانم که فضیلت و برتری مرا شناختند و وجوب امامت مرا از کتاب خدا و سنت پیغمبر دانستند، تنها خواهم ماند... به خدا قسم که به مردم دستور دادم که در ماه رمضان، جز برای نماز واجب، اجتماع نکنید.(فقط نمازهای واجب را به جماعت بخوانید). و به مردم اعلام کردم که نمازهای مستحبی را به جماعت خواندن، بدعت است؛ ولی بعضی ار سپاهیانم، که در رکاب من نبرد می کردند، فریاد زدند: «ای مسلمین! سنت عمر تغییر داده شد! علی ما را از نماز مستحبی در ماه رمضان، نهی می کند.» من ترسیدم از ناحیه لشگریانم، فتنه و انقلابی برپا بشود.

کافی ج 8 ص 58

این روایت هم از نظر سند هیچ مشکلی ندارد و کاملاً صحیح است.

بدعتهایی که در زمان خلفای گذشته ایجاد شده بود، و تغییراتی که در دین و سنت نبی مکرم ایجاد شده بود، به قدری در دل و جان مردم نفوذ پیدا کرده بود و مردم با آنها مأنوس شده بودند، که امیرالمؤمنین می فرماید من اگر بخواهم این بدعتها را اصلاح کنم می ترسم که از ناحیه لشگریانم، فتنه و انقلابی برپا بشود.

از سنت پیغمبر، فقط رو به قبله نماز خواندن، مانده است!

بدعتها و تغییراتی هم که در زمان خلفای گذشته ایجاد شده بود، یکی دو تا نبود، و محدود به «نماز تراویح» نمی شد؛ بلکه آن قدر در دین و سنت پیغمبر، تغییر ایجاد شده بود که به تعبیر «بخاری»، و «مسلم»، از سنت پیغمبراکرم، فقط رو به قبله نماز خواندن، در بین مسلمانها مانده بود:

«أُمَّ الدَّرْدَاءِ،تَقُولُ: دَخَلَ عَلَيَّ أَبُو الدَّرْدَاءِ وَ هُوَ مُغْضَبٌ، فَقُلْتُ: مَا أَغْضَبَكَ؟ فَقَالَ: وَاللَّهِ مَا أَعْرِفُ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ شَيْئًا إِلَّا أَنَّهُمْ يُصَلُّونَ جَمِيعًا»

ام درداء می گوید: همسرم برمن وارد شد در حالی که خشمگین بود به او گفتم: چه چیزی تو را خشمگین کرده است؟ گفت: به خدا قسم از امت محمد چیزی نمی شناسم جز همین را که آنها با هم نماز می خوانند.

صحیح بخاری ج1 ص 232 كِتَابُ الأَذَانِ ، بَابُ فَضْلِ صَلاَةِ الفَجْرِ فِي جَمَاعَةٍ ح 622

«ابودرداء» متوفی سال 33 قمری هست و امیرالمؤمنین سال 35 به خلافت رسیده است. یعنی دو سال قبل از به خلافت رسیدن امیرالمؤمنین، از دنیا رفته است.

تمام سنتهای پیغمبر ضایع شد حتی نماز!

بخاری از «انس بن مالک» متوفی 93 قمری نقل می کند که می گوید:

«مَا أَعْرِفُ شَيْئًا مِمَّا كَانَ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قِيلَ: الصَّلاَةُ؟ قَالَ: أَلَيْسَ ضَيَّعْتُمْ مَا ضَيَّعْتُمْ فِيهَا»

من از سنتهای زمان پیغمبر، دیگر چیزی را نمی بینم. گفته شد: نماز؟ گفت: آیا شما نماز را هم ضایع نکردید!؟

صحیح بخاری ج1 ص 197 كِتَابُ مَوَاقِيتِ الصَّلاَةِ، بَابُ تَضْيِيعِ الصَّلاَةِ عَنْ وَقْتِهَا ح 506

گریه «انس بن مالک» از تغییر سنتهای پیغمبر

در روایتی دیگر، «بخاری» از شخصی به نام «زهری» نقل می کند:

«الزُّهْرِيَّ، يَقُولُ: دَخَلْتُ عَلَى أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ بِدِمَشْقَ وَ هُوَ يَبْكِي، فَقُلْتُ: مَا يُبْكِيكَ؟ فَقَالَ: «لاَ أَعْرِفُ شَيْئًا مِمَّا أَدْرَكْتُ إِلَّا هَذِهِ الصَّلاَةَ وَ هَذِهِ الصَّلاَةُ قَدْ ضُيِّعَتْ»

زهری می گوید: روزی در دمشق، بر انس بن مالک وارد شدم، در حالی که او گریه می کرد، به او گفتم: چرا گریه می کنی؟ گفت: از سنتهای پیغمبر که می شناختم، فقط نماز باقی مانده بود، که این هم ضایع شد.

«شافعی» در کتاب «أم» که از کتابهای معتبر اهل سنت هست، می گوید:

«كُلُّ سُنَنِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدْ غُيِّرَتْ حَتَّى الصَّلَاةِ»

تمام سنتهای پیغمبر تغییر داده شد، حتی نماز.

الأم ج1 ص 235

نماز امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) یادآور نماز پیغمبر

در «بصره» و بعد از جنگ «جمل»، امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) که نماز می خواند، راوی وقتی نماز امام را می بیند، می گوید:

«ذَكَّرَنَا هَذَا الرَّجُلُ صَلاَةً كُنَّا نُصَلِّيهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ»

این مرد (علی) با نمازش، ما را یاد نمازی انداخت که با پیغمبر می خواندیم.

صحیح بخاری ج1 ص 271 كِتَابُ الأَذَانِ، بَابُ إِتْمَامِ التَّكْبِيرِ فِي الرُّكُوعِ ح 751

از سنت پیغمبر، فقط «قیام به نماز» باقی مانده است!

«طبرانی» در «معجم الأوسط» از يزيد بنِ خُمَير نقل می کند که گفت:

«سَأَلْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ بُسْرٍ: أَيْنَ حَالُنَا مِنْ حَالِ مَنْ كَانَ قَبْلَنَا؟ فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ اللَّهِ لَوْ نُشِرُوا مِنَ الْقُبُورِ مَا عَرَفُوكُمْ إِلَّا أَنْ يَجِدُوكُمْ قِيَامًا تُصَلُّونَ»

از عبدالله بن بسر پرسیدم: وضعیت ما با وضعیت مسلمانهای قبل از ما چه تفاوتی دارد؟ گفت: به خدا قسم اگر مسلمانهای قبل از ما، از قبرها برانگیخته شوند، شما را نخواهند شناخت، جز این که، شما را در حال قیام می بینند که نماز می خوانید.

معجم الأوسط طبرانی ج1 ص 152؛ تاریخ مدینه دمشق ج 27 ص 158؛ تاریخ اسلام ذهبی ج 6 ص 102

از سنت پیغمبر، فقط «اذان» باقی مانده است!

«ذهبی» از مُعاوية بن قُرَّةَ نقل میکند که گفت:

«أَدْرَكْتُ سَبْعِيْنَ مِنَ الصَّحَابَةِ، لَوْ خَرَجُوا فِيْكُمُ اليَوْمَ، مَا عَرَفُوا شَيْئاً مِمَّا أَنْتُم فِيْهِ إِلاَّ الأَذَانَ»

معاویه بن قره می گوید: من هفتاد نفر از صحابه را درک کرده ام. اگر آنها امروز از قبرها خارج شده و بر شما وارد بشوند، چیزی از سنت پیغمبر در شما نخواهند دید جز اذان.

سير أعلام النبلاء ج 5 ص 154

از سنت پیغمبر، فقط «قبله» باقی مانده است!

«ابن عبدالبر» از «حسن بصري» نقل می کند که گفته است:

«لَوْ خَرَجَ عَلَيْكُمْ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَا عَرَفُوا مِنْكُمْ إِلَّا قِبْلَتَكُمْ»

اگر اصحاب پیغمبر از قبرها خارج شده و بر شما وارد بشوند، از شما چیزی جز قبله، نخواهند شناخت

جامع بيان العلم و فضله، ابن عبدالبر، ج2 ص 200

تمام این روایات نشانگر این است که به خاطر اشتغال خلفا و حاکمان قبل از امیرالمؤمنین، به یک سری از امور، مثل کشورگشائی؛ ماهیت سنت پیغمبر از دست رفت. و احیای سنت پیامبر به فراموشی سپرده شد.

چالشهای امیرالمؤمنین در راه نشر شریعت و سنت پیامبر

با این شرایط حاکم بر جامعه اسلامی، امیرالمؤمنین چه باید بکند؟ پنج سالی که امیرالمؤمنین خلیفه بود، به قول آقای «بخاری»، پنج سال فتنه بود. و امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) درگیر فتنه برخی مسلمین بود. درگیر جنگ «جمل» و جنگ «صفین» و جنگ «نهروان» بود. فقط جنگ «صفین» یک سال و نیم طول کشید!

بعد از جنگ جمل و صفین که حدود دو سال طول کشید، فتنه خوارج نهروان شروع شد.

با این شرایط، امیرالمؤمنین اصلاً فرصتی پیدا نکردند که برای نشر شریعت و سنت پیامبر، کاری بکنند.

مدت کوتاهی هم که فرصت داشتند، مواجه بودند با مردمی که در طول این بیست و پنج سال خانه نشینی امیرالمؤمنین، آنچنان انس گرفته بودند با سنتهای تغییر یافته، که دیگر برایشان قابل تحمل نبود که بیایند سنت دیگری را عمل بکنند.

یعنی در ذهن مردم، اینچنین القاء شده بود که سنت واقعی پیغمبر، همین است که در دوران خلفای گذشته انجام می شد. و اگر کسی با اینها مخالفت کند، در حقیقت قصد دارد سنت پیغمبر را از بین ببرد.

از طرف دیگر روایاتی را جعل می کردند که امیرالمؤمنین خلفا را تأیید کرد و با آنها همکاری کرد و سنت آنها را ادامه داد و...

دست «بنی امیه» در جعل احادیث باز بوده است و هر جا که پولهای کلان بنی امیه، سرازیر می شد، آقایان هم حدیث می ساختند. و وقتی نسبت به نبی مکرم روایتها جعل کرده اند نسبت به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)، به طریق اولی جعل خواهند کرد.

لذا این که «ابن تیمیه» می گوید:

«أَنَّ هَذَا لَوْ كَانَ قَبِيحًا مَنْهِيًّا عَنْهُ لَكَانَ عَلِيٌّ أَبْطَلَهُ لَمَّا صَارَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَهُوَ بِالْكُوفَةِ »

اگر نماز تراویح، زشت بود و مورد نهی قرار گرفته بود، وقتی علی به خلافت رسید و در کوفه مسقر شد، باید این نماز را باطل می کرد.

منهاج السنه ج 8 ص 307

این حرف، صحیح نیست و این همه احادیث و روایات نشان داد که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با نماز تراویح مخالفت کرد؛ ولی مردم گوش نکردند و عمل نکردند.

و امیرالمؤمنین هم بالاتر از نبی مکرم که نیست. خداوند متعال در حق نبی مکرم فرمود:

«فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ الْمُبين»

اگر روی برتابند [نگران نباش] وظیفه تو تنها ابلاغ آشکار است.

سوره نحل آیه 82

وظیفه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هم گفتن و ابلاغ کردن بود و بیش از این تکلیفی نداشته است.

والسلام علیکم و رحمة الله



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب