2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
آيا حضرت مهدي عليه السلام قرآن جديد ، سنت جديد و دين جديد مي‌آورد؟
کد مطلب: ٧٠٥١ تاریخ انتشار: ٢٦ اسفند ١٤٠٠ - ١١:٠١ تعداد بازدید: 8873
پرسش و پاسخ » عقائد شيعه
آيا حضرت مهدي عليه السلام قرآن جديد ، سنت جديد و دين جديد مي‌آورد؟

رواياتي از ائمه عليهم السلام نقل شده است که خبر از ظهور حضرت مهدي(عج) با کتاب جديد، سنت جديد و دين مي‌دهند که عده‌اي از وهابيان نيز با توجه به دشمني‌شان با شيعه، شروع به شبهه پراکني مي‌کنند که مهدي شيعيان کتاب جديد و سنت جديد در مقابل قرآن و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله مي‌آورد و با اين کتابش مردم را گمراه مي‌کند.بخاطر همين ابتداء چند نمونه از اين روايات را نقل کرده و بعد به پاسخ اين شبهه مي‌پردازيم:

نعماني روايتي را در کتاب الغيبه خود از امام باقر عليه السلام چنين نقل کرده است:

...... عن أبي جعفر محمد بن علي... قال عليه السلام: إذا خرج يقوم بأمر جديد ، وكتاب جديد ، وسنة جديدة ، وقضاء جديد...

امام قائم که قيام کند امرى نو و کتابى نو و قضاوتى نو خواهد داشت.

النعماني ،محمد بن إبراهيم ،(متوفاي 380)،‌ كتاب الغيبة، ص 264، تحقيق : فارس حسون كريم، قم ناشر : أنوار الهدى ، سال چاپ : 1422، چاپ : الأولى

همچنين نعماني روايت ديگري را نيز اين چنين کرده است:

بن يعقوب الجعفي أبو الحسن ، قال : حدثنا إسماعيل بن مهران ، قال : حدثنا الحسن بن علي بن أبي حمزة ، عن أبيه ووهيب بن حفص ، عن أبي بصير ، عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) ، قال : إنه قال لي أبي ( عليه السلام ) : لا بد لنار من أذربيجان لا يقوم لها شئ ، وإذا كان ذلك فكونوا أحلاس بيوتكم ، وألبدوا ما ألبدنا ، فإذا تحرك متحركنا فاسعوا إليه ولو حبوا والله لكأني أنظر إليه بين الركن والمقام يبايع الناس على كتاب جديد على العرب شديد ، وقال : ويل لطغاة العرب من شر قد اقترب

ابو بصير از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «پدرم- امام باقر عليه السّلام- به من فرمود: ناگزير آتشى از ناحيه آذربايجان زبانه خواهد كشيد كه هيچ چيز در مقابلش نتواند ايستاد، چون چنين شود خانه‏نشين باشيد (بى‏طرف بمانيد) و تا آنگاه كه ما در خانه نشسته‏ايم شما نيز خانه‏نشين باشيد و چون كسى كه از طرف ما فعّاليت خود را آغاز كرد به سوى او بشتابيد اگر چه با راه رفتن با دست و زانو باشد به خدا سوگند گوئى هم اكنون به او مى‏نگرم كه ميان ركن و مقام به فرمانى جديد از مردم بيعت مى‏گيرد، فرمانى كه بر عرب سخت گران است، و (پدرم) فرمود:واى بر سركشان عرب از شرّى كه روى نموده است».

النعماني ،محمد بن إبراهيم ،(متوفاي 380)،‌ كتاب الغيبة، ص 200، تحقيق : فارس حسون كريم، قم ناشر : أنوار الهدى ، سال چاپ : 1422، چاپ : الأولى

پاسخ:

ابتداء به صورت اجمال بايد بگوييم طبق روايات نقل شده، شکي نيست که حضرت مهدي عليه السلام به همان قرآني عمل خواهد کرد که بر جدش رسول خدا صلي الله عليه و آله نازل شده است و سنت پيامبر (ص) و دين اسلام را اجرا خواهد کرد و اگر در برخي روايات نقل شده است که حضرت کتاب جديد، سنت جديد و دين و يا امر جديد مي‌آورد، اين بدين معنا نيست که قرآني در مقابل قرآن نازل شده بر پيامبر صلي الله عليه و آله مي‌آورد و يا سنتي و ديني بر خلاف سنت و دين پيامبر (ص) مي‌آورد، بلکه مراد، تجديد احکام، اجراي حدود تعطيل شده کتاب الهي، اصلاح و راي و افکار نادرست مردم، و زدودن فرسودگي و کهنگي از قرآني و سنت و اسلام است که فقط نقش آن باقي مانده است. اما چون اين ها براي مردم تازگي دارد، فکر مي‌کنند قرآن جديد و يا سنت جديد و دين جديد است.

اما به صورت تفصيلي بايد بگوييم:

حضرت مهدي عليه السلام به همان قرآن نازل شده و سنت پيامبر (ص) عمل مي‌کند

در روايات فراوان اهل سنت و شيعه، بر اين مطلب تأکيد شده است که در عصر ظهور، حضرت مهدي عليه السلام قرآن و سنت را معيار اجراي احکام قرار خواهد دادد. در اين روايات با تعابير متفاوتي همچون احياء قرآن، عمل به قرآن، دعوت به قرآن و قضاوت بر اساس قرآن، به اين نکته اشاره شده است لذا امام مهدي عليه السلام به هيچ عنوان در صدد کنار زدن قرآن کريم و جايگزين کردن کتاب ديگري به جاي آن نيستند پاره‌اي از روايات ياد شده از اين قرارند:

منابع شيعه

روايت اول

شيخ صدوق در کتاب عيون اخبار الرضا از زبان اميرمؤمنان عليه السلام نقل کرده که ائمه عليهم السلام از قرآن نازل شده بر پيامبر صلي الله عليه و آله جدا نيستند:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ غِيَاثِ‏ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليه السلام قَالَ‏ : سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام عَنْ مَعْنَى قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي مَنِ الْعِتْرَةُ؟ فَقَالَ: أَنَا وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَالْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِيُّهُمْ وَقَائِمُهُمْ لَا يُفَارِقُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَلَا يُفَارِقُهُمْ حَتَّى يَرِدُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله حَوْضَه.

امام صادق عليه السلام فرمود: از امير المؤمنين سلام اللَّه عليه پرسيدند: معنى گفتار حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله كه فرموده: «انّى مخلّف فيكم الثقلين كتاب اللَّه و عترتى» چيست؟ و عترت چه كسانى هستند؟ حضرت فرمود: مقصود از عترت، من و حسنين و نه نفر از اولاد حسين هستيم، نفر نهمى مهدى و قائم عترت است، اينان از قرآن جدا نخواهند شد تا آنگاه كه در كنار حوض خدمت پيغمبر برسند.

الصدوق، محمد بن علي (متوفاي381هـ)، عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص60، مؤسسة الأعلمي ـ بيروت.

اين روايت ثابت مي‌كند كه اهل بيت عليهم السلام از قرآن كريم جدا نمي‌شوند.

سند اين روايت صحيح است. در ذيل به بررسي راويان آن مي‌پردازيم:

بررسي سند روايت:
احمد بن زياد بن جعفر همداني:

او از اساتيد شيخ صدوق رحمت الله عليه است و شيخ از او به بزرگي ياد کرده و مي‌گويد:

وكان رجلا ثقة دينا فاضلا رحمة الله عليه ورضوانه.

«او شخص مورد اعتماد ، متدين و فاضل بود، رحمت و رضوان خداوند بر او نثارش باد».

كمال الدين وتمام النعمة، ص369

علامه حلي نيز گويد:

كان رجلا ثقة دينا فاضلا رضي الله عنه

الخلاصةللحلي ص‏19

علي بن ابراهيم بن هاشم:

نجاشي در خصوص ثقه بود او گويد:

قال النجاشي: القمي، ثقة في الحديث، ثبت، معتمد، صحيح المذهب.

او قمي ثقه در روايت، ثابت، معتمد، و صحيح المذهب بود

معجم رجال الحديث، ج 12 ص 212، رقم: 7830.

ابراهيم بن هاشم:

حضرت آيت الله خوئي در شرح حال او مي‌نويسد:

أقول: لا ينبغي الشك في وثاقة إبراهيم بن هاشم، ويدل على ذلك عدة أمور:

1. أنه روى عنه ابنه علي في تفسيره كثيرا، وقد التزم في أول كتابه بأن ما يذكره فيه قد انتهى إليه بواسطة الثقات. وتقدم ذكر ذلك في (المدخل) المقدمة الثالثة.

2. أن السيد ابن طاووس ادعى الاتفاق على وثاقته، حيث قال عند ذكره رواية عن أمالي الصدوق في سندها إبراهيم بن هاشم: " ورواة الحديث ثقات بالاتفاق ". فلاح السائل: الفصل التاسع عشر، الصفحة 158.

3. أنه أول من نشر حديث الكوفيين بقم. والقميون قد اعتمدوا على رواياته، وفيهم من هو مستصعب في أمر الحديث، فلو كان فيه شائبة الغمز لم يكن يتسالم على أخذ الرواية عنه، وقبول قوله.

من مي‌گويم: شايسته نيست که در وثاقت ابراهيم بن هاشم ترديد شود، براي اثبات اين مطلب چند مطلب دلالت دارد:

1. علي بن ابراهيم در تفسير خود روايات زيادي از او نقل کرده است؛ در حالي که او در اول کتاب خود ملتزم شده است که هر چه در اين کتاب آورده است، به واسطه افراد ثقه به او رسيده است. بحث اين مطلب در کتاب المدخل مقدمه سوم گذشت.

2. سيد بن طاووس ادعاي اتفاق بر وثاقت او را کرده است؛ چنانچه در ذکر روايتي که او در سندش ابراهيم بن هاشم وجود دارد گفته: تمام روات آن به اتفاق علما ثقه هستند.

3. او نخستين کسي است که حديث مردم کوفه را در قم انتشار داد و قمي‌ها به روايات او اعتماد کرده‌اند. در ميان قمي‌ها کساني بودند که در باره روايت سخت‌گير بودند، اگر در او احتمال اشکال وجود داشت، تمام قمي‌ها بر گرفتن روايت از او و قبول رواياتش اتفاق نمي‌کردند.

معجم رجال الحديث، ج 1 ص 291، رقم: 332.

محمد بن ابي‌ عمير:

وي از اصحاب اجماع مي‌باشد

نجاشي در خصوص او گويد:

قال النجاشي: جليل القدر، عظيم المنزلة فينا وعند المخالفين...

او نزد موافق و مخالف جليل القدر و داراي منزلت و مقام والايي است

رجال النجاشي ص‏327

کشي نيز گويد:

أجمع أصحابنا على تصحيح ما يصح عن هؤلاء و تصديقهم و أقروا لهم بالفقه و العلم و هم ستة نفر آخر دون الستة نفر الذين ذكرناهم في أصحاب أبي عبد الله ع منهم يونس بن عبد الرحم

رجال‏ الكشي ص‏556

شيخ طوسي نيز گويد:

ثقة

رجال الطوسي ص‏365

وي همچنين گويد:

كان من أوثق الناس عند الخاصة و العامة

او نزد شيعه و سني از موثقترين افراد بود

فهرست ‏الطوسي ص‏405

غياث بن ابراهيم التميمي الأسدي:

نجاشي گويد:

ثقة

رجال النجاشي ص‏305

روايت دوم

شيخ صدوق رضوان الله عليه در کتاب کمال الدين روايت ديگري را نيز چنين نقل مي‌کند:

63ـ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام قَالَ:

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وتَعَالَى طَهَّرَنَا وعَصَمَنَا وجَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وحُجَجاً فِي أَرْضِهِ وجَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وجَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ ولَا يُفَارِقُنَا.

سليم بن قيس هلالى از امير المؤمنين عليه السلام نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: به درستى كه خداى تبارك و تعالى‏ ما را پاكيزه و معصوم گردانيد، و ما را گواه بر خلق خود و حجت در زمين قرار داد، ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داد، نه ما از قرآن جدا شويم و نه او از ما جدا مى‌شود.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، كمال الدين و تمام النعمة، ص240، تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي (التابعة) لجماعة المدرسين ـ قم، 1405هـ

همچنان که ملاحظه نموديد، حضرت علي عليه السلام در روايت فوق بيان نمودند که اهل بيت عليهم السلام (که امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف يکي از مصاديق آن مي‌باشند) همواره همراه قرآن هستند و هرگز از آن جدا نمي‌شوند

سند اين روايت صحيح است. در ذيل به بررسي راويان آن مي‌پردازيم:

بررسي سند روايت
محمد بن الحسن بن وليد:

نجاشي در توثيق او گويد:

شيخ القميين و فقيههم و متقدمهم و وجههم

او استاد علماي قم، فقيه آنها بود و بر همگي مقدم و در ميان علماي قم، چهره برتر بود.

رجال النجاشي ص‏383 الخلاصةللحلي /ص‏147

شيخ طوسي گويد:

جليل القدر بصير بالفقه ثقة

رجال الطوسي ص‏439

محمد بن الحسن الصفار:

نجاشي در خصوص او گويد:

كان وجها في أصحابنا القميين ثقة عظيم القدر راجحا

وي از چهرهاي برتر در ميان علماي قم بود و فردي مورد وثوق و والا مقام و برتر بود

رجال النجاشي ص‏354 الخلاصةللحلي /ص‏157

احمد بن محمد بن عيسي:

نجاشي درباره او گويد:

أبو جعفر رحمه الله شيخ القميين و وجههم و فقيههم

شيخ طوسي نيز مي‌نويسد:

ثقة

رجال الطوسي ص‏351

الحسين بن سعيد

شيخ طوسي در فهرست گويد:

ثقة

فهرست ‏الطوسي ص‏150

در رجالش نيز گويد:

الأهوازي ثقة

رجال الطوسي ص‏355

حماد بن عيسي:

نجاشي گويد:

كان ثقة في حديثه صدوقا

او فردي مورد اطمينان و در حديث راستگو بود.

رجال النجاشي ص‏143

شيخ طوسي گويد:

ثقة

فهرست ‏الطوسي ص‏157

در رجال نيز گويد:

ثقة

رجال الطوسي ص‏334

سليم بن قيس الهلالي:

سليم بن قيس هلالي، از اصحاب و ياران خاص پنج امام اول شيعيان بوده است. آيت الله خوئي در شرح حال او مي‌نويسد:

سليم بن قيس: قال النجاشي في زمرة من ذكره من سلفنا الصالح في الطبقة الأولى: (سليم بن قيس الهلالي له كتاب، يكنى أبا صادق.

آقاي خوئي رضوان الله تعالي عليه سپس در ادامه نکاتي را در باره او اين چنين بيان مي‌کند:

الأولى: أن سليم بن قيس - في نفسه - ثقة جليل القدر عظيم الشأن، ويكفي في ذلك شهادة البرقي بأنه من الأولياء من أصحاب أمير المؤمنين عليه السلام، المؤيدة بما ذكره النعماني في شأن كتابه، وقد أورده العلامة في القسم الأول وحكم بعدالته.

سليم بن قيس هلالي.. نجاشي او را در زمره گذشتگان صالح از طبقه اول آورده است...

سليم بن قيس هلالي في نفسه، ثقه، جليل القدر و والا مقام است. براي اثبات اين مطلب، شهادت برقي به اين که او اولياء اصحاب اميرمؤمنان عليه السلام بوده کفايت مي‌کند. اين مطلب را گفتار نعماني در باره کتاب سليم تأييد مي‌کند. علامه حلي نيز او را در قسم اول آورده و حکم به عدالتش کرده است.

معجم رجال الحديث، ج 9، ص 226، رقم: 5401.

همانطوري که ملاحظه نموديد در دو روايت فوق بيان شد که اهل بيت عليهم السلام از جمله امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف همواره در کنار قرآن بوده و لحظه‌اي از آن جدا نيستند. بنابراين اين ادعا مبني بر اينکه حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف قرآن جديدي غير قرآن رسول خدا صلي الله عليه و آله مي‌آورند، کاملا بي اساس است.

علاوه بر دو روايت فوق، روايات ديگري نيز در اين زمينه وجود دارد که به خاطر اختصار فقط به ذکر روايات بسنده مي‌کنيم.

روايت سوم

کليني روايتي را نقل کرده است که در آن اشاره شده است که امام مهدي عليه السلام به کتاب خدا عمل مي‌کند:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ إِنَّكُمْ أَهْلُ بَيْتِ رَحْمَةٍ اخْتَصَّكُمُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِهَا فَقَالَ لَهُ كَذَلِكَ نَحْنُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ لَا نُدْخِلُ أَحَداً فِي ضَلَالَةٍ وَ لَا نُخْرِجُهُ مِنْ هُدًى إِنَّ الدُّنْيَا لَا تَذْهَبُ حَتَّى يَبْعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَجُلًا مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ يَعْمَلُ بِكِتَابِ اللَّهِ‏ لَا يَرَى‏ فِيكُمْ‏ مُنْكَراً إِلَّا أَنْكَرَهُ.

احمد بن عمر مى‏گويد: امام باقر عليه السّلام در پاسخ مردى كه به آن حضرت گفت: شما خاندان رحمت هستيد كه خداى تبارك و تعالى شما را مخصوص و ويژه آن گردانيده، فرمود: ما اين چنين هستيم، و خداى را سپاسگزاريم. ما هيچ كسی را در گمراهى نيفكنديم و از راه راست بيرون نبرديم. همانا دنيا به پايان نرسد تا آنكه خداوند عزّوجل مردى از خاندان ما اهل بيت كه به كتاب خدا عمل كند و در ميان شما عمل زشتي نمي‌بيند مگر آنكه انکارش مي‌کند.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 8 ص 396،ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

روايت چهارم

همچنين در روايت ديگر از امام باقر عليه السلام آمده است که حضرت مهدي (ع) عالم به قرآن و سنت پيامبر (ص‌)است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ (حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مَالِك عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ :إِنَّ الْعِلْمَ بِكِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ص ليَنْبُتُ فِي قَلْبِ مَهْدِيِّنَا كَمَا يَنْبُتُ الزَّرْعُ عَنْ أَحْسَنِ نَبَاتِه

جابر از امام باقر عليه السّلام روايت مي‌كند كه فرمود: علم به كتاب خداى تعالى و سنّت پيامبرش در قلب مهدى ما مي‌رويد و نشو و نما مي‌كند همچنان كه نباتات به بهترين وجه نشو و نما مي‌کند

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، كمال الدين و تمام النعمة،ص 653، تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ( التابعة ) لجماعة المدرسين ـ قم، 1405هـ . (مكتبه اهل بيت)

روايت پنجم

در روايات ديگر نيز بيان شده است که در زمان ظهور زنان نيز طبق کتاب خدا و سنت رسول خدا (ص)‌ در خانه‌هايشان حکم مي‌کنند . اين نشان از اين دارد که در زمان امام مهدي عليه السلام احکام طبق قرآن نازل شده و سنت پيامبر (ص) جاري مي‌شود.

نعماني روايتي را ذيل بيان (نشانه‏ها و كردار آن امام مهدي عليه السلام) از امام باقر عليه السلام چنين نقل کرده است:

...رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فَيُعْطِيكُمْ فِي السَّنَةِ عَطَاءَيْنِ وَ يَرْزُقُكُمْ فِي الشَّهْرِ رِزْقَيْنِ وَ تُؤْتَوْنَ الْحِكْمَةَ فِي زَمَانِهِ حَتَّى إِنَّ الْمَرْأَةَ لَتَقْضِي فِي بَيْتِهَا بِكِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّه‏

حمران بن أعين از امام باقر عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: مردى از ما خاندان در هر سالى دو نوبت به شما بخشش خواهد كرد و در هر ماه دو نوبت به شما عطا خواهد نمود، در دوران او شما از حكمت برخوردار مى‏شويد تا آنجا كه يك زن در خانه خود بر اساس كتاب خداى تعالى و روش پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله به انجام تكاليف شرعى خود پردازد.

النعماني، محمد بن إبراهيم متوفاي 380، كتاب الغيبة، ص 245، تحقيق : فارس حسون كريم، چاپ : الأولى، سال چاپ : 1422، چاپخانه : مهر – قم، ناشر : أنوار الهدى

المجلسي، محمد باقر (متوفاى 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 52 ص 352.،تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

روايت هفتم

صدوق روايتي را از جابر نقل مي‌کند که پيامبر صلي الله عليه و اله فرمودند مهدي موعود عليه السلام به سنت پيامبر (ص) عمل مي‌کند:

عن عبد الله بن المغيرة عن سفيان بن عبد المؤمن الأنصاري ، عن عمرو ابن شمر ، عن جابر قال ... وقال رسول الله صلى الله عليه وآله وهو رجل مني اسمه كاسمي يحفظني الله فيه ويعمل بسنتي يملأ الأرض قسطا وعدلا ونورا بعد ما تمتلي ظلما وجورا وسوءا

حضرت فرمودند: آن حضرت مردى است از من، اسمش همچون اسم من بوده و خدا امر من را در او حفظ و نگاه مى‏دارد، به سنّت من عمل كرده و زمين را پر از عدل و داد و نور نموده بعد از آن كه از ظلم و ستم و زشتى‏ها پر شده باشد.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، علل الشرائع ، ج 1 ص 161تحقيق : السيد محمد صادق بحر العلوم، ناشر: المكتبة الحيدرية ـ النجف ، 1385هـ ـ 1966م

طبق اين روايات که داراي تعدد طرق نيز هستند، قرآني که در زمان حضرت مهدي عليه السلام مورد عمل قرار مي‌گيرد، همان قرآني است که بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده است و به همان سنت پيامبر صلي الله عليه و آله عمل مي‌کند

منابع اهل سنت

در روايات معتبر اهل سنت نيز نقل شده است که جضرت مهدي عليه السلام بعد از ظهور طبق سنت پيامبر (ص) با مردم رفتار مي‌کند و دين اسلام را در زمين پياده مي‌کند:

روايت اول

روايت معتبري را ابويعلي نقل کرده است که در آن آمده است حضرت مهدي عليه السلام به شريعه و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله عمل مي‌کند:

حدثنا أبو هشام الرفاعي حدثنا وهب بن جرير حدثنا هشام بن أبي عبد الله عن قتادة عن صالح أبي الخليل عن صاحب له وربما قال صالح عن مجاهد عن أم سلمة زوج النبي صلى الله عليه وسلم قالت قال رسول الله صلى الله عليه وسلم ..فيخرج رجل من قريش من أهل المدينة... فيقسم بين الناس فيئهم ويعمل فيهم سنة نبيهم ويلقي الإسلام بجرانه إلى الأرض

مردي از قريش از اهل مدينه اموال را بين مردم تقسيم مي‌کند و در ميان مردم به سنت پيامبر صلي الله عليه و آله رفتار مي کند و اسلام را به طور کامل در روي زمين پياده مي کند

أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاى307 هـ)، مسند أبي يعلي، ج 12 ص 369 تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م.

محقق کتاب گويد:

إسناده من طريق مجاهد حسن

أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاى307 هـ)، مسند أبي يعلي، ج 12 ص 369 تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م.

ابن ماجه نيز اين روايت را با اندکي اختلاف نقل کرده است :

...فَيَقْسِمُ الْمَالَ وَيَعْمَلُ في الناس بِسُنَّةِ نَبِيِّهِمْ صلى الله عليه وسلم وَيُلْقِي الْإِسْلَامُ بِجِرَانِهِ إلى الأرض

در ميان مردم به سنت پيامبر صلي الله عليه و آله رفتار مي کند و اسلام را به طور کامل در روي زمين پياده مي کند

السجستاني الأزدي، ابوداود سليمان بن الأشعث (متوفاى 275هـ)، سنن أبي داود، ج 4 ص 107 تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: دار الفكر.

ابن قيم اين روايت را نقل و گويد:

ورواه أبو يعلى الموصلي في مسنده من حديث قتادة عن صالح أبي الخليل عن صاحب له وربما قال صالح عن مجاهد عن أم سلمة والحديث حسن ومثله مما يجوز أن يقال فيه صحيح

الزرعي الدمشقي الحنبلي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أبي بكر أيوب (مشهور به ابن القيم الجوزية ) (متوفاى751هـ)، المنار المنيف في الصحيح والضعيف ، ج 1 ص 145 تحقيق : عبد الفتاح أبو غدة ، ناشر : مكتب المطبوعات الإسلامية – حلب، الطبعة : الثانية ، 1403هـ .

ابن حجر نيز در خصوص اين روايت گويد:

وصح أنه صلى الله عليه وسلم قال ( يكون اختلاف

الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاى973هـ)، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2 ص 476 تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م.

شارحين اين روايات نيز اشاره کرده‌اند که اين شخص مهدي مي‌باشد که طبق شريعت پيامبر صلي الله عليه و آله عمل مي‌کند

ملا علي قاري در اين خصوص گويد:

أي المهدي في الناس ( بسنة نبيهم ) أي شريعته

مهدي در بين مردم به شريعت پيامبر (ص) عمل مي‌کند

ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج 10 ص 94 تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م .

عظيم آبادي نيز قريب به اين تعبير را ذکر مي‌کند:

ويعمل ) أي المهدي ( في الناس بسنة نبيهم ) فيصير جميع الناس عاملين بالحديث ومتبعيه

مهدي در بين مردم به سنت عمل مي‌کند يعني اينکه مردم را عمل به روايات و پيروان آن مي‌گرداند

العظيم آبادي، محمد شمس الحق (متوفاى1329هـ)، عون المعبود شرح سنن أبي داوود، ج 11 ص 255 ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الثانية، 1995م.

روايت دوم

طبراني روايتي را چنين نقل مي‌کند:

حدثنا أحمد قال حدثنا أبو جعفر قال حدثنا محمد بن سلمة عن أبى الواصل عن أبي الصديق الناجي عن الحسن بن يزيد السعدي أحد بني بهدلة عن أبي سعيد الخدري قال سمعت رسول الله يقول يخرج رجل من أمتي يقول بسنتي

مردي از امت من خروج مي‌کند که به سنت من سخن مي‌گويد.

الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاى360هـ)، المعجم الأوسط، ج 2 ص 15 تحقيق: طارق بن عوض الله بن محمد،‏عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني، ناشر: دار الحرمين - القاهرة – 1415هـ.

روايت سوم

در کتاب السنن الواردة في الفتن وغوائلها والساعة وأشراطها ،روايت ديگري چنين نقل شده است:

حدثنا عبدالله بن عمرو حدثنا عتاب بن هارون حدثنا الفضل بن عبيدالله حدثنا عبدالله بن عمرو حدثنا محمد بن سلمة حدثنا أبو الواصل 4 عن أبي أمية الحبطى عن الحسن بن يزيد السعدي عن أبي سعيد الخدري قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم يخرج رجل من أمتى يعمل بسنتي ينزل الله له البركة من السماء

المقرئ الداني ،أبو عمرو عثمان بن سعيد الوفاة: 444 ،السنن الواردة في الفتن وغوائلها والساعة وأشراطها ج 5 ص 1063، دار النشر : دار العاصمة - الرياض - 1416 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. ضاء الله بن محمد إدريس المباركفوري

المقدسي الشافعي السلمي، جمال الدين، يوسف بن يحيي بن علي (متوفاى: 685 هـ)، عقد الدرر في أخبار المنتظر، ج 1 ص 229، طبق برنامه الجامع الكبير.

بنابراين وقتي مهدي موعود (ع) ظهور کند، به همان قرآن نازل شده بر پيامبر صلي الله عليه و آله و به سنت ايشان در بين مردم عمل خواهد کرد و دين اسلام را آشکار مي‌کند

مراد تجديد احکام تعطيل شده قرآن و سنت و اسلام است

پيرايه‌هائى كه در طول تاريخ اسلام توسط حکام جور، فاسق و نالايق و ديگران به اسلام بسته شده است، دين مبين اسلام را طورى نشان داده است كه اگر حضرت مهدي عليه السلام بخواهد آنها را از اسلام دور كند و حقيقت قرآن و اسلام را آشكار سازد، مردم گمان خواهد کرد که حضرت يك قرآن و اسلام جديدى را آورده است در صورتي که حضرت برنامه‌هاي همان اسلامي را به اجرا مي‌گذارد که جدش رسول الله صلي الله عليه و آله آن را از طريق وحي آورده بود . همچنانکه در روايات نيز به اين امر اشاره شده است.

در دعاها و روايات مربوط به امام زمان عليه السلام، امام به عنوان تجديد کننده احکام تعطيل شده قرآن که مردم به آن عمل نمي‌کنند، معرفي شده است که در اين صورت مراد از کتاب جديد يعني زنده کننده احکام قرآن است . همچنين بيان شده است که حضرت مهدي عليه السلام فرسودگي را از اسلام بر طرف کرده و اسلام را زنده و آشکار مي‌کند

در دعاي معروف و معتبر عهد که ابن المشهدي نيز آن را نقل کرده است ، به اين مسئله چنين اشاره شده است:

واجعله مفزعا للمظلوم من عبادك ، وناصرا لمن لا يجد ناصرا غيرك ، ومجددا لما عطل من احكام كتابك ، ومشيدا لما ورد من اعلام دينك وسنن نبيك صلى الله عليه وآله ، واجعله اللهم ممن حصنته من بأس المعتدين .

پروردگارا! او را پناه بندگان ستمديده‏ات و ياور مردمى كه جز تو ياورى ندارند قرار ده! او را بفرست تا احكام تعطيل شده كتابت (قرآن) را تجديد و آثار دينت و سنت‏هاى پيغمبرت را محكم كند و او را از خطر وجود دشمنان، در پرتو لطف خود نگاهدار!

المشهدي الحائري، الشيخ أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علي (متوفاى610هـ)، المزار،- ص 665 ، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي، الطبعة : الأولى ، رمضان المبارك 1419هـ .

الكفعمي، متوفاي( 905 ) المصباح 552، بيروت، ناشر : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، چاپ : الثالثة، سال چاپ : 1403 - 1983م

اين دعا را علامه مجلسي نقل و در خصوص اسناد آن گويد:

مَا رُوِيَ بِالْأَسَانِيدِ الْمُعْتَبَرَةِ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: مَنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ تَعَالَى أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِهَذَا الْعَهْدِ كَانَ مِنْ أَنْصَارِ قَائِمِنَا فَإِنْ مَاتَ قَبْلَهُ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ قَبْرِهِ وَ أَعْطَاهُ بِكُلِّ كَلِمَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَيِّئَةٍ وَ هُوَ اللَّهُمَ‏ رَبَ‏ النُّورِ الْعَظِيمِ‏ الدُّعَاء

بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏53 ؛ ص327

همچنين در روايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله در اين خصوص چنين آمده است:

.. إِنَّ الثَّانِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي يَغِيبُ حَتَّى لَا يُرَى وَ يَأْتِي عَلَى أُمَّتِي زَمَنٌ لَا يَبْقَى مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ وَ لَا مِنَ الْقُرْآنِ‏ إِلَّا رَسْمُهُ‏ فَحِينَئِذٍ يَأْذَنُ اللَّهُ لَهُ بِالْخُرُوجِ فَيُظْهِرُ الْإِسْلَامَ وَ يُجَدِّدُ الدِّينَ

دوازدهمين فرزندم از نظرها پنهان مى‏گردد و ديده نمى‏شود و زمانى بر پيروان من خواهد آمد که از اسلام جز نام و از قرآن جز نقشى باقى نماند. در اين هنگام خداوند بزرگ به او(مهدي) اجازه مى‏ دهد و اسلام را با او آشکار و تجديد مى‏کند

الخزاز القمي الرازي ، أبي القاسم علي بن محمد بن علي، كفاية الأثر في النص على الأئمة الاثني عشر ، ص15، تحقيق: السيد عبد اللطيف الحسيني الكوه كمري الخوئي، ناشر: انتشارات ـ قم، 140هـ .

در دعاي که از امام مهدي عليه السلام نيز نقل شده است ، چنين آمده است:

دُعَاءٌ آخَرُ مَرْوِيٌّ عَنْ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع خَرَجَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الضَّرَّابِ الْأَصْفَهَانِيِّ بِمَكَّةَ بِإِسْنَادٍ لَمْ نَذْكُرْهُ اخْتِصَاراً نُسْخَتُهُ‏- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ.... اللهم ! جدد به ما امتحى من دينك وأحي به ما بدل من كتابك وأظهر به ما غير من حكمك حتى يعود دينك به وعلى يديه غضا جديدا خالصا مخلصا لا شك فيه

خدايا دين محوشده خودت را بوسيله امام مهدي عليه السلام تجديد كن و احکام کتابت را که‏ تغيير پيدا کرده است، بوسيله ايشان احياء کن و احکام تغيير يافته‌ات را بوسيله ايشان آشکار كن تا دين تو به حالت نخست بازگردد در حالى به دست او دين با طراوت، جديد و صحيح و عارى از كژى و بدعت باشد

الطوسي، الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن ، مصباح المتهجد، ص 408 ، بيروت، مؤسسة فقه الشيعة - لبنان چاپ الأولى ، سال چاپ : 1411 - 1991 م

شيخ طوسي در جاي ديگر از امام رضا عليه السلام چنين نقل مي‌کند:

رَوَى يُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ‏ أَنَّ الرِّضَا ع كَانَ يَأْمُرُ بِالدُّعَاءِ لِصَاحِبِ الْأَمْرِ بِهَذَا...اللهم طهر منهم بلادك واشف منهم عبادك وأعز به المؤمنين وأحي به سنن المرسلين ، ودارس حكم النبيين وجدد به ما امتحى من دينك وبدل من حكمك حتى تعيد دينك به وعلى يديه جديدا غضا محضا صحيحا, لَا عِوَجَ فِيهِ وَ لَا بِدْعَةَ مَعَه‏

خدايا بلادهايت را از وجود آلوده آنان(کفار، جبارين،ملحدين) پاك كن،و با محو ايشان بندگانت را تشفي بده، و مؤمنان را به وجود آن حضرت عزيز گردان،و روش‌هاى رسولان و احكام كهنه پيامبران را به او زنده كن،و به وسيله او آنچه را از دينت محو شده و از قانونت تغيير يافته،تجديد فرما،تا دينت را به وجود او بازگردانى،و بر دو دست او جديد و تازه و خالص و صحيح نمايى كه كجى در آن ديده نشود و بدعت و پيرايه‏اى همراهش نباشد،تا اينكه با عدالتش تاريكيهاى‏ نابرابرى را روشن كنى،

الطوسي، الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن ، مصباح المتهجد، ص 410، بيروت، مؤسسة فقه الشيعة - لبنان چاپ الأولى ، سال چاپ : 1411 - 1991 م

در دعايي که در غيبت امام مهدي عليه السلام خوانده مي‌شود که شيخ صدوق نيز آن را نقل مي‌کند، چنين آمده است:

وَتُطَهِّرَ مِنْهُمْ بِلَادَكَ وَ اشْفِ مِنْهُمْ صُدُورَ عِبَادِكَ وَ جَدِّدْ بِهِ مَا امْتَحَى مِنْ دِينِكَ‏ وأَصْلِحْ‏ بِهِ‏ مَا بُدِّلَ‏ مِنْ‏ حُكْمِكَ‏ وَ غَيِّرْ مِنْ سُنَّتِكَ حَتَّى يَعُودَ دِينُكَ بِه

شهرهاي خود را از وجود (جباران و کافران) پاك کن و سينه بندگانت را تشفّى ده و دين محوشده خودت را به دست حضرت مهدي (ع) تجديد كن و احكام‏ تبديل شده و سنت تغيير يافته خود را با و جود او اصلاح كن تا دين تو بر برگردد

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2 ؛ ص514، تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ( التابعة ) لجماعة المدرسين ـ قم، 1405هـ . (مكتبه اهل بيت)

در زيارتنامه امام حسن عسگري عليه السلام نيز به اين امر اشاره شده است که فرزند آن حضرت با زدودن فرسودگي از اسلام در حقيقت اسلام ناب را تجديد مي‌کند و پرده از کهنگي قرآن بر مي‌دارد

علامه مجلسي از سيد بن طاووس در اين خصوص چنين نقل مي‌کند:

السلام عليك يا أبا الإمام المنتظر ، الظاهرة للعاقل حجته ، والثابتة في اليقين معرفته المحتجب عن أعين الظالمين ، والمغيب عن دولة الفاسقين ، والمعيد ربنا به الاسلام جديدا بعد الانطماس ، والقرآن غضا بعد الاندراس

درود بر شما اي پدر امام منتظر که براي خردمند حجت او عيان است و شناخت و معرفت او يقينا ثابت است همان كسي كه از ديده ستمکاران نهان و از دولت و حکومت فاسقان غايب شده است.همان شخصي كه پروردگار ما به وسيله اش دين اسلام را پس از محو شدن و قرآن را پس از كهنه گى تازه می گرداند.

المجلسي، محمد باقر (متوفاى 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 99 ص 67، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

در روايتي ديگر اشاره شده است که وقتي حضرت مهدي عليه السلام به امر جديد دعوت مي‌کند، اين جديد بودن، به لحاظ غربت اسلام است که غريب مي‌شود

نعماني چنين نقل کرده است:

حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد بن عقدة ، قال : حدثني علي بن الحسن التيملي ، قال : حدثني أخواي محمد وأحمد ابنا الحسن ، عن أبيهما ، عن ثعلبة بن ميمون وعن جميع الكناسي ، جميعا ، عن أبي بصير ، عن كامل ، عن أبي جعفر ( عليه السلام ) أنه قال إن قائمنا إذا قام دعا الناس إلى أمر جديد كما دعا إليه رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) ، وإن الإسلام بدأ غريبا وسيعود غريبا كما بدأ ، فطوبى للغرباء

ابو بصير از كامل و از امام باقر عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «قائم ما چون قيام كند مردم را به امر نوينى دعوت خواهد نمود همان گونه كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله دعوت فرمود، و اسلام غريبانه آغاز شد و باز همچنان كه غريبانه آغاز شد بود، غريب خواهد گرديد، و خوشا بحال غريبان

النعماني ،محمد بن إبراهيم ،(متوفاي 380)،‌ كتاب الغيبة، ص ص 336، تحقيق : فارس حسون كريم، قم ناشر : أنوار الهدى ، سال چاپ : 1422، چاپ : الأولى

شيخ مفيد روايتي را از امام‏ صادق عليه‏السلام نقل مي‌کند که فرمودند:

وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَال‏ اذا قام‏القائم دعاالناس الى ‏الاسلام جديدا و هداهم الى امر قد دثر و ضل عنه‏الجمهور و انما سمى‏ القائم مهديا لانه يهدى الى امر مضلول عنه و سمى‏القائم لقيامة بالحق‏

امام صادق عليه السلام فرمودند: وقتى قائم قيام کند مردم را از نو به اسلام فراخواند و آنان را به امرى که کهنه و فرسوده گرديده و عامه مردم از آن گمراه شده‏ اند، رهنمون سازد. قائم ، مهدى ناميده شده است زيرا مردم را به امر گمشده اي راهنمايى مى‏کند و بدين جهت قائم ناميده شده است که براي اقامه حق قيام مي كند.

الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري البغدادي (متوفاى413 هـ)، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج 2 ص 383، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993 م.

در يکي از ادعيه مربوط به امام مهدي عليه السلام اشاره شده است که حضرت قرآني را که احکامش تغيير پيدا کرده است، زنده مي‌کند:

اللهم ! جدد به ما امتحى من دينك وأحي به ما بدل من كتابك وأظهر به ما غير من حكمك حتى يعود دينك به وعلى يديه غضا جديدا خالصا مخلصا لا شك فيه وَ لَا شبهة معه ولا باطل عنده ولا بدعة لديه‏

بار خدايا!به دست او آنچه از دينت فراموش شده را تازه گردان،و آنچه‏ از معانى كتابت تغيير يافته را زنده كن،و آنچه از احكامت دگرگون شده را آشكار ساز،تا دينت به وسيله او و به دست او شاداب،نوين،ناب و بى‏آلايش گردد آنچنان‏كه شكى در آن نبوده و شبهه‏اى با آن نباشد،و باطل و بدعتى‏ همراه آن نماند

الطوسي، الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن ، مصباح المتهجد، - ص 408 ، بيروت، مؤسسة فقه الشيعة - لبنان چاپ الأولى ، سال چاپ : 1411 - 1991 م

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، كمال الدين و تمام النعمة، ج‏ 2 ؛ ص 514 تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ( التابعة ) لجماعة المدرسين ـ قم، 1405هـ . (مكتبه اهل بيت)

زنده کردن قرآن با برگرداندن راي نادرست بر قرآن

در برخي روايات ما آمده است، امام مهدي عليه السلام با برگرداندن راي و افکار نادرست مردم به کتاب الهي، قرآن را زنده مي‌کند . همچنانکه در بيان حضرت علي عليه السلام درباره امام مهدي عليه السلام در اين خصوص چنين نقل شده است:

وَيَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْيِ. وَ يُحْيِي مَيِّتَ الْكِتَابِ وَالسُّنَّةِ.

و رأى را بقرآن بر مى‏گرداند (مردم را از بكار بستن انديشه‏هاى نادرست نهى و به رجوع به قرآن وا مى‏دارد تا به دستور كتاب خدا رفتار نموده و مخالف آن را دور اندازند) زمانيكه مردم قرآن را به رأى و انديشه (خود) مبدّل كرده باشند (از قرآن چشم پوشيده امور را طبق انديشه نادرست خود انجام دهند).

نهج البلاغه خطبه 138.

بنابراين مراد از آوردن قرآن جديد ، اصلاح افكار نادرست مردم بر اساس تعاليم قرآن است .

مراد از تجديد قرآن، قرائتي است که در زمان پيامبر (ص) مرسوم بوده است

در زمان صدر اسلام، پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت و يا حتي صحابه نيز قرائت خاصي داشتند ، لذا اين احتمال وجود دارد که علاوه بر موارد فوق، وقتي حضرت مهدي عليه السلام ظهور کند، قرائت صدر اسلام را در بين مردم رواج دهد چنانچه علماي اهل سنت نيز به اين نوع قرائات اشاره کرده‌اند.

ثعلبي در اين‌باره مي‌نويسد:

(مالك يوم الدين) اختلف القراء فيه من عشرة أوجه : الوجه الأول : مالك - بالألف وكسر الكاف - على النعت وهو قراءة النبي صلى الله عليه وسلم وأبي بكر وعمر وعثمان وعلي وطلحة والزبير وسعد وعبد الرحمن بن عوف وابن مسعود وأبي بن كعب ومعاذ بن جبل وابن عباس وأبي ذر وأبي هريرة وأنس ومعاوية ومن التابعين وأتباعهم عمر بن عبد العزيز ومحمد بن شهاب الزهري ومسلمة بن زيد والأسود بن يزيد وأبو عبد الرحمن السلمي وسعيد بن جبير وأبو رزين وإبراهيم وطلحة بن عوف وعاصم بن أبي النجود و . . . . . بن عمر...

در قرائت «مالک يوم الدين» ده وجه وجود دارد وجه اول اينکه مالک با الف و با کسر کاف باشد که صفت باشد براي رب اين قرائت پيامبر (ص) وسلم ،أبي بكر، عمر عثمان، علي ، طلحة، الزبير، سعد، عبد الرحمن بن عوف، ابن مسعود، أبي بن كعب، معاذ بن جبل، ابن عباس، أبي ذر، أبي هريرة، أنس، معاوية، از تابعين نيز . تابعين تابعين عمر بن عبد العزيز، محمد بن شهاب، مسلمه،اسود، ابوعبد الرحمان، سعيد بن جبير، أبو رزين، إبراهيم، طلحة بن عوف ، عاصم و ابن عمر، بود

الثعلبي النيسابوري، ابوإسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم (متوفاى427هـ)، الكشف والبيان، ج 1 ص 112 تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ-2002م.

در تفسير قشيري نيز به قرائت پيامبر (صلي الله عليه وآله) در در خصوص آيه ( فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ ) چنين اشاره شده است که حرف «ر» در «الروح» را با ضمه می خواندند

وي مي‌نويسد:

وقيل : كانت قراءة النبي ( الرُّوح ) بضم

گفته شده قرائت نبي در خصوص «الروح» با ضم را بوده است

القشيري النيسابوري الشافعي، ابوالقاسم عبد الكريم بن هوازن بن عبد الملك ، (متوفاى465هـ)، تفسير القشيري المسمي لطائف الإشارات، ج 3 ص 281 تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان، الطبعة: الأولى، 1420هـ ـ 2000م.

همچنين در خصوص قرائت حضرت علي عليه السلام که داراي قرائت خاصي بود، چنين آمده است:

نحاس مي‌نويسد:

( فرهان مقبوضة ) هذه قراءة علي بن أبي طالب رضي

اين نوع خواندن فرهان مقبوضه ، قرائت حضرت علي عليه السلام است

النحاس المرادي المصري، أبو جعفر أحمد بن محمد بن إسماعيل (متوفاى338هـ)، إعراب القرآن ،، ج 1 ص 348 تحقيق : د. زهير غازي زاهد ، ناشر : عالم الكتب - بيروت ، الطبعة : الثالثة ، 1409هـ ـ 1988م.

و در جاي ديگر مي‌گويد:

وهي المعروفة من قراءة علي بن أبي طالب

النحاس المرادي المصري، أبو جعفر أحمد بن محمد بن إسماعيل (متوفاى338هـ)، إعراب القرآن، ج 4 ص 170، تحقيق : د. زهير غازي زاهد ، ناشر : عالم الكتب - بيروت ، الطبعة : الثالثة ، 1409هـ ـ 1988م.

و يا در جاي ديگر مي‌نويسد:

خاتمه مسك ) وزعم أن هذه القراءة قراءة علي بن أبي طالب

النحاس المرادي المصري، أبو جعفر أحمد بن محمد بن إسماعيل (متوفاى338هـ)، إعراب القرآن، ج 5 ص 181تحقيق : د. زهير غازي زاهد ، ناشر : عالم الكتب - بيروت ، الطبعة : الثالثة ، 1409هـ ـ 1988م.

ثعلبي نيز به قرائت حضرت علي عليه السلام چنين اشاره مي‌کند:

إنَّ الذين فرَّقوا دينهم ( قرأ حمزة والكسائي : فارقوا بالألف أي خرجوا من دينهم وتركوه وهي قراءة عليّ بن أبي طالب كرّم

الثعلبي النيسابوري، ابوإسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم (متوفاى427هـ)، الكشف والبيان، ج 4 ص 181 تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ-2002م.

شنقيطي نيز در اين خصوص مي‌نويسد:

( أمرنا ) بالتشديد . وهي قراءة على رضي الله عنه .

الجكني الشنقيطي، محمد الأمين بن محمد بن المختار (متوفاى 1393هـ.)، أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن، ج 3 ص 77 تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بيروت. - 1415هـ - 1995م.

بعد از اينکه مشخص شد قرائت خاص در زمان صدر اسلام متداول بوده است و اين نوع قرائت نيز خللي در معني قرآن ايجاد نمي‌کرده و تحريف نيز به حساب نمي‌آيد، لازم است بيان شود که وقتي گفته مي‌شود حضرت مهدي عليه السلام قرآن جديدي را مي‌آورد، يکي از احتمالات در اينجا اين است که حضرت قرائتي را که در زمان پيامبر (صلي الله عليه وآله) مرسوم بوده را آشکار مي‌کند چون مردمان بعدي با آن قرائت مأنوس نيستند لذا فکر مي‌کنند اين قرآن جديدي است.

خواندن قرآن با شأن نزول

در روايات نقل شده است در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله وقتي قرآن نازل مي‌شد، صحابه سعي مي‌کردند قرآن را به همراه شأن نزول قرائت کنند همچنان درباره آيه تبليغ که در شأن حضرت علي عليه السلام نازل شده است، اين چنين بوده است که نام حضرت را نيز در کنار خود آيه قرائت مي‌کردند لذا احتمال دارد مراد از کتاب جديدي که امام زمان عليه السلام مي‌آورد، قرأت قرآن همراه با شأن نزول است که در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله مرسوم بوده است

سيوطي در اين خصوص اين چنين راويت مي‌کند:

وأخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال : كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم ) يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك ( ان عليا مولى المؤمنين ) وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الدر المنثور، ج 3 ص 117، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1993.

الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 6 ص 193، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.

ابن مردويه، أبي بكر أحمد بن موسى الأصفهاني، متوفاي 410، مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع) ص 240، تحقيق : جمعه ورتبه وقدم له : عبد الرزاق محمد حسين حرز الدين،‌چاپ : الثانية، سال چاپ : 1424 - 1382ش

همچنين ابن مردويه در جاي ديگر در مورد چگونگي قرائت آيه ديگر در زمان پيامبر (ص) مي‌نويسد:

ابن مردويه ، عن ابن عباس : كنا نقرأ على عهد رسول الله : كفى الله المؤمنين القتال بعلي .

ابن مردويه از اين عباس نقل مي‌کند که در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله ما چنين قرائت مي‌کرديم خداوند مؤمنان را از جنگ به وسيله علي بى نياز ساخت

ابن مردويه، أبي بكر أحمد بن موسى الأصفهاني، متوفاي 410، مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع) مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع) - أبي بكر أحمد بن موسى ابن مردويه الأصفهاني - ص 300 ، حقيق : جمعه ورتبه وقدم له : عبد الرزاق محمد حسين حرز الدين،‌چاپ : الثانية، سال چاپ : 1424 - 1382ش

سيوطي نيز چنين نقل مي‌کند ابن مسعود آيه را چنين قرائت مي‌کرده است

وأخرج ابن أبي حاتم وابن مردويه وابن عساكر عن ابن مسعود رضي الله عنه أنه كان يقرأ هذا الحرف ) وكفى الله المؤمنين القتال ( بعلي بن أبي طالب

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الدر المنثور، ج 6 ص 590، ناشر: دار الفكر - بيروت1993.

الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 21 ،ص 175، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.

بنابراين وقتي گفته مي شود حضرت مهدي عليه السلام با کتاب جديد مي‌آيد، احتمال دارد مراد نوع قرائت قرآن همراه با شأن نزول باشد که در زمان پيامبر صلي الله عليه و اله مرسوم بوده است نه اينکه حضرت قرآن جديد مي‌آرود

آشکار کردن قرآن حضرت علي عليه السلام که به ترتيب نزول بود

در روايات ذکر شده است که وقتي امام مهدي عليه السلام ظهور کند، طبق قرآن جدش علي عليه السلام حکم مي‌کند لذا وقتي گفته مي‌شود حضرت با کتاب جديد مي‌آيد بخاطر اين است که اين قرآن از دسترس مردم دور بوده است و وقتي مردم اين قرآن را مي‌بينند براي آنها چيز جديدي است. البته لازم به يادآوري است که قرآن حضرت علي عليه السلام همان قرآن در بين مردم ولي به ترتب نزول بوده است، همچنانکه ابن حجر گويد:

علي أنه جمع القرآن على ترتيب النزول عقب موت النبي صلى الله عليه وسلم

علي عليه السلام قرآن را طبق ترتيب نزول بعد از رحلت پيامبر (ص) جمع کرد

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 9 ص 52، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة – بيروت

وي همچنين گويد:

إن مصحف على كان على ترتيب النزول أوله اقرأ ثم المدثر ثم ن والقلم ثم المزمل

همانا مصحف علي عليه السلام به ترتيب نزول بود به اين صورت که اولش سوره اقرأ سپس مدثر بعد ن و القلم و سپس مزمل بود

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 9 ص 42. تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة – بيروت

ابن سيرين نيز به اين مسئله چنين اعتراف کرده است:

قال ابن سيرين فبلغنى أنه كتب على تنزيله ولو أصيب ذلك الكتاب لوجد فيه علم كثير

به من رسيده است که علي عليه السلام قرآنش را طبق نزول نوشته است اگر اين کتاب يافت شود علوم فراوان در آن پيدا مي‌شود

ابن عبد البر النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاى 463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج 3 ص 974، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ.

الطبري، ابوجعفر محب الدين أحمد بن عبد الله بن محمد (متوفاى694هـ)، الرياض النضرة في مناقب العشرة، ج 2 ، ص 217، تحقيق عيسي عبد الله محمد مانع الحميري، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م.

الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاى764هـ)، الوافي بالوفيات، ج 17 ص 167، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.

در روايات صحيح نيز به اين امر اشاره شده است که حضرت مهدي عليه السلام احکام را به روش قرآن حضرت علي عليه السلام اجرا خواهد کرد که چند مورد را ذكر مي‌کنيم:

روايت اول

کليني روايت صحيحي را در اين خصوص چنين نقل کرده است:

محمد بن يحيى ، عن محمد بن الحسين، عن عبد الرحمن بن أبي هاشم ، عن سالم بن سلمة قال : قرأ رجل على أبي عبد الله ( عليه السلام ) وأنا أستمع حروفا من القرآن ليس على ما يقرؤها الناس ، فقال أبو عبد الله ( عليه السلام ) : كف عن هذه القراءة اقرأ كما يقرأ الناس حتى يقوم القائم فإذا قام القائم ( عليه السلام ) قرأ كتاب الله عز وجل على حده وأخرج المصحف الذي كتبه علي ( عليه السلام )

مردى براى امام صادق (ع) چند كلمه از قرآن خواند كه من گوش مى‏كردم طبق آن روشي كه مردم مى‏خوانند،نبود. امام صادق (ع) به او فرمود: از اين قرائت خوددارى كن و چنان قرائت كن كه مردم امروزه قرائت مى‏كنند تا امام قائم (ع) ظهور كند و هر گاه امام قائم (ع) ظهور كرد، كتاب خدا عز و جل را بر حدّ و قرار خود مى‏خواند و آن مصحفى را كه على (ع) نوشته بود بيرون آورد

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 2 ص 633، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

بررسي سند
محمد بن يحيي أبو جعفر العطار القمي

نجاشي در خصوص او گويد:

946 - محمد بن يحيى أبو جعفر العطار القمي

شيخ أصحابنا في زمانه ثقة عين كثير الحديث. له كتب منها: كتاب مقتل الحسين [عليه السلام‏] و كتاب النوادر أخبرني عدة من أصحابنا عن ابنه أحمد عن أبيه بكتبه.

محمد بن يحيي از بزرگان اصحاب ما در زمان خود و ثقه و مايه افتخار بود

رجال النجاشي/باب‏الميم/353

شيخ طوسي نيز گويد:

- محمد بن يحيى العطار روى عنه الكليني قمي كثير الرواية.

محمد بن يحيي کثير الروايه است

رجال الطوسي/باب‏ذكرأسماء.../باب‏الميم/439

ابن داود نيزگويد:

محمد بن يحيى أبو جعفر العطار لم [جخ‏] روى عنه الكليني و هو [قمي‏] كثير الرواية ثقة.

او کثر الروايه و ثقه است

رجال ابن ‏داود/الجزءالأول‏من.../باب‏الميم/340

حلي نيز گويد:

محمد بن يحيى أبو جعفر العطار القمي شيخ من أصحابنا في زمانه ثقة عين كثيرا

محمد بن يحيي شيخ اصحاب ما در زمان خود ثقه و سرشناس بود

الخلاصةللحلي/الفصل‏الثالث‏و.../الباب‏الأول‏محمد/157

محمد بن الحسين أبي الخطاب:

نجاشي مي‌گويد:

جليل من أصحابنا، عظيم القدر، كثير الرواية، ثقة، عين، حسن التصانيف، مسكون إلى روايته...

وي فرد با عظمت در ميان علماي شيعه بوده و بسيار گرانقدر است، روايات زيادي نقل کرده و مورد اعتماد است و داراي شخصيت برجسته بود. تأليفات خوبي داشت و روايات او اطمينان آور است:

رجال النجاشي، ص334.

شيخ طوسي او را با عنوان «کوفي ثقه» ياد مي‌کند:

كوفي، ثقة.

رجال الطوسي، ص379؛ معجم رجال الحديث، ج16، ص308 ـ 309، رقم: 10581

عبد الرحمن بن محمد بن أبي هاشم البجلي أبو محمد :

نجاشي درباره او گويد:

جليل من أصحابنا ثقة ثقة

او جليل القدر و موثق موثق است

رجال النجاشي/باب‏العين/236

علامه حلي نيز گويد:

جليل من أصحابنا ثقة ثقة

الخلاصةللحلي /ص‏114

سالم بن سلمة:

نام وي سالم بن مكرم بن عبد الله است. نجاشي درباره وثاقت او گويد:

أبو خديجة و يقال: أبو سلمه الكناسي. يقال صاحب الغنم مولى بني أسد الجمال. يقال: كنيته كانت أبا خديجة و أن أبا عبد الله عليه السلام كناه أبا سلمه ثقة ثقة

او موثق موثق است

رجال‏ النجاشي/باب‏السين/188

بنابراين روايت معتبر است

روايت دوم

مرحوم طبرسي نيز روايتي طولاني را درباره قرآن حضرت علي عليه السلام نقل کرده است که حضرت مهدي عليه السلام طبق آن حکم مي‌کند. وي مي‌نويسد:

فقال عليه السلام : نعم إذا قام القائم من ولدي ، يظهره وَ يَحْمِلُ‏ النَّاسَ‏ عَلَيْه‏ فتجري السنة به صلوات الله عليه

حضرت علي عليه السلام بعد از امتناع عمر از دريافت قرآن، فرمودند: وقتى قائم از اولاد من ظهور نمايد مردم را بر اساس آن قرآن راه برده و سنّت به دست او (كه درود خدا بر او باد) جارى گردد.

الطبرسي، أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب (متوفاى 548هـ)، الاحتجاج، ج 1 ص 228، تحقيق: تعليق وملاحظات: السيد محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف، 1386 - 1966 م.

روايت سوم

روايت ديگري را جابر از امام باقر عليه السلام در اين خصوص چنين نقل کرده است:

وروى جابر ، عن أبي جعفر عليه السلام أنه قال : إذا قام قائم آل محمد عليه السلام ضرب فساطيط لمن يعلم الناس القرآن على ما أنزل الله جل جلاله فأصعب ما يكون على من حفظه اليوم ، لأنه يخالف فيه التأليف

امام باقر (ع) فرموده است: هنگامى كه قائم آل محمد (ع) قيام مى‏كند خيمه‏هايى براى افرادى كه به مردم قرآن مى‏آموزند بر پا مى‏شود و آنان قرآن را به ترتيبى كه خداوند نازل فرموده است آموزش مى‏دهند و حفظ آن در آن روز از اين جهت بسيار دشوار است كه ترتيب آن بر خلاف ترتيب كنونى آيات و سوره‏هاست.

الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري البغدادي (متوفاى413 هـ)، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج 2 ص 386، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993 م.

المجلسي، محمد باقر (متوفاى 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 52 ص 339، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

بنابراين اگر گفته مي‌شود امام مهدي عليه السلام کتاب جديد مي‌آورد، مراد قرآني است که در دست حضرت علي عليه السلام بوده و به ترتيب نزول نوشته شده بود و در آن به تفسير و تاويل آيات نيز اشاره شده بود و در آن علوم فراواني وجود دارد همچنانکه در منابع اهل سنت آمده است

مراد از آوردن قرآن تاويل آن است

اينکه در روايات آمده است که حضرت مهدي عليه السلام کتاب جديد مي‌آورد، مراد تاويل قرآن است نه اينکه کتابي بر خلاف قرآن نازل شده بر پيامبر صلي الله عليه و آله بياورد همچنانکه در روايت آمده است:

( هل ينظرون إلا تأويله يوم يأتي تأويله ) من الآيات التي تأويلها بعد تنزيلها قال : ذلك بعد قيام القائم

القمي، أبي الحسن علي بن ابراهيم (متوفاى310هـ) تفسير القمي، ج 1 ص 235، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: السيد طيب الموسوي الجزائري، ناشر: مؤسسة دار الكتاب للطباعة والنشر - قم، الطبعة: الثالثة، صفر 1404.

إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب - الشيخ علي اليزدي الحائري - ج 1 ص 59

البته لازم به ذکر است که تاويل قرآن، از چيزهايي است که مختص به اهل بيت مي‌باشد همچنانکه پيامبر صلي الله عليه و آله در روايتي درباره حضرت علي عليه السلام مي‌فرمايد:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا حُسَيْنُ بن مُحَمَّدٍ ثنا فِطْرٌ عن إِسْمَاعِيلَ بن رَجَاءٍ الزبيدي عن أبيه قال سمعت أَبَا سَعِيدٍ الخدري يقول كنا جُلُوساً نَنْتَظِرُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَخَرَجَ عَلَيْنَا من بَعْضِ بُيُوتِ نِسَائِهِ قال فَقُمْنَا مَعَهَ فَانْقَطَعَتْ نَعْلُهُ فَتَخَلَّفَ عليها علي يَخْصِفُهَا فَمَضَى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَمَضَيْنَا معه ثُمَّ قام يَنْتَظِرُهُ وَقُمْنَا معه فقال ان مِنْكُمْ من يُقَاتِلُ على تَأْوِيلِ هذا الْقُرْآنِ كما قَاتَلْتُ على تَنْزِيلِهِ فَاسْتَشْرَفْنَا وَفِينَا أبو بَكْرٍ وَعُمَرُ فقال لاَ وَلَكِنَّهُ خَاصِفُ النَّعْلِ قال فَجِئْنَا نَبَشِّرُهُ قال وَكَأَنَّهُ قد سَمِعَهُ

ابوسعيد خدري نقل مى‏كند كه در انتظار تشريف فرمائى رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله نشسته بوديم. فاصله‏اى نشد كه پيغمبراكرم صلّى اللّه عليه و آله از خانه يكى از همسرانش بيرون آمد. از جاى برخاستيم که ناگهان بند كفش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله پاره شد. على عليه السّلام كفش را گرفت و به وصله زدن آن پرداخت. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به حركت خود ادامه داد و ما همه همراه آن حضرت حركت كرديم. پس از اندك فاصله‏اى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ايستاد و ما هم به پيروى از ايشان ايستاديم. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله منتظر آمدن على عليه السّلام بود. در اين هنگام، پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: به راستى يكى از شما براى تأويل قرآن مى‏جنگد، همانطور كه من براى تنزيل آن جنگيدم. ابو بكر و عمرگفتند: آيا ما همان مردى هستيم كه براى بيان تأويل قرآن مى‏جنگيم؟ پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: نه، لکن او آن كسي كه كفش مرا وصله مى‏زند، به ملاقات على عليه السّلام رفتيم تا او را به مأموريتى كه در آينده خواهد داشت، مژده دهيم‏ حضرت على عليه السّلام به مژده ما توجهى نكرد و گويا اين موقعيت را از خود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله شنيده بود

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 3 ص 82، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

هيثمي درباره سند اين روايت گويد:

رواه احمد ورجاله رجال الصحيح غير فطر بن خليفة وهو ثقة

الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9 ص 134، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.

الباني اين روايت را صحيح دانسته و گويد:

( صحيح )

إن منكم من يقاتل على تأويل هذا القرآن كما قاتلت على تنزيله فاستشرفنا وفينا أبو بكر وعمر فقال : لا ولكنه خاصف النعل . يعني عليا رضي الله عنه

الألباني ، محمد ناصر الدين، السلسلة الصحيحة،ج 5، 639، الرياض،الناشر : مكتبة المعارف

زدودن فرسودگي و کهنگي از قرآن و اسلامي است که فقط نقش آن باقي مانده است

در روايات اشاره شده است به اينکه زماني مي‌رسد که مردم فرامين قرآن و اسلام را ناديده گرفته و از قرآن و اسلام فقط نقش ظاهري آن باقي مي‌ماند يعني چنان گرد فرسودگى و کهنه‌گى بر قرآن مي‌نشيند که گويي قرآني در بين مسلمين نبوده است. لذا وقتي امام مهدي عليه السلام ظهور مي‌کند و مي‌خواهد احکام قرآن را در جامعه اسلامي به اجرا گذاشته و فرسودگي را از سيماى قرآن بزدايد و تعاليم واقعى اسلام را از نو زنده کند، گويا آن حضرت مردم را به کتاب جديدي فرا مى‏خواند که در نزد مردم فراموش شده بوده است.

روايت صحيحي را شيخ طوسي چنين نقل مي‌کند:

محمد بن الحسن الصفار عن محمد بن الحسين بن أبي الخطاب عن جعفر بن بشير ومحمد بن عبد الله بن هلال عن العلا بن رزين القلا عن محمد بن مسلم قال : سألت أبا جعفر ( عليه السلام ) عن القائم عجل الله فرجه إذا قام باي سيرة يسير في الناس ؟ فقال : بسيرة ما سار به رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) حتى يظهر الاسلام قُلْتُ وَ مَا كَانَتْ سِيرَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ أَبْطَلَ مَا كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَ اسْتَقْبَلَ النَّاسَ بِالْعَدْلِ وَ كَذَلِكَ الْقَائِمُ ع إِذَا قَامَ يُبْطِلُ مَا كَانَ فِي الْهُدْنَةِ مِمَّا كَانَ فِي أَيْدِي النَّاسِ وَ يَسْتَقْبِلُ بِهِمُ الْعَدْلَ.

علاء بن محمد گويد از حضرت باقر عليه السّلام پرسيدم: قائم چگونه در ميان مردم رفتار ميكند؟ فرمود به روش پيغمبر (ص) عمل مي‌نمايد تا آنكه اسلام را آشكار مي‌سازد. عرض كردم: روش‏ پيغمبر چگونه بود؟ فرمود: پيغمبر آثار كفر جاهليت را از ميان برد و با مردم به عدالت رفتار كرد. قائم هم موقعى كه قيام مي‌كند هر اعمال نامشروع و بدعتى را كه هنگام صلح و سازش با بيگانگان اسلام در ميان مسلمين مرسوم گشته از ميان ميبرد و مردم را بعدالت گسترى رهبرى مينماي

الطوسي، الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، تهذيب الأحكام، ج 6 ص 154، تحقيق : السيد حسن الموسوي الخرسان ، ناشر : دار الكتب الإسلامية ـ طهران ، الطبعة الرابعة،‌1365 ش .

علامه مجلسي اين روايت را صحيح دانسته است:

صحيح

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، ج‏9، ص: 409، محقق / مصحح: رجائى، مهدى، ناشر: كتابخانه آيه الله مرعشي نجفي‏، سال چاپ: 1406 ق چاپ: اول‏

بررسي سند
محمد بن الحسن الصفار

نجاشي در خصوص وثاقت او گويد:

كان وجها في أصحابنا القميين ثقة عظيم القدر .

او از سرشناسان اصحاب قمي ما و ثقه و جايگاهي بزرگ داشت

رجال النجاشي /ص‏354 :

حلي نيز گويد:

كان وجها في أصحابنا القميين ثقة عظيم القدر راجحا قليل السقط في الرواية

الخلاصةللحلي /ص‏157 :

محمد بن الحسين بن أبي الخطاب

نجاشي گويد:

محمد بن الحسين بن أبي الخطاب أبو جعفر الزيات الهمداني و اسم أبي الخطاب زيد جليل من أصحابنا عظيم القدر كثير الرواية ثقة عين‏

او يکي از اصحاب ما داراي جايگاهي بزرگ و کثير الروايه و ثقه است

رجال النجاشي/باب‏الميم/334

شيخ طوسي نيز گويد:

کوفي ثقة

فهرست ‏الطوسي /ص‏400

وي در رجال طوسي نيز او را توثيق کرده است:

ثقة

رجال الطوسي /ص‏379

جعفر بن بشير

نجاشي گويد:

جعفر بن بشير أبو محمد البجلي الوشاء من زهاد أصحابنا و عبادهم و نساكهم و كان ثقة

او از زهاد، عبادان و پارسايان اصحاب ما و ثقه مي‌باشد و

رجال النجاشي/باب‏الجيم/119

شيخ طوسي نيز گويد:

جعفر بن بشير البجلي ثقة جليل القدر

او ثقه و جليل القدر بود

فهرست ‏الطوسي/باب‏الجيم/باب‏جعفر/109

علاء بن رزين القلاء

نجاشي گويد:

العلاء بن رزين القلاء ...و كان ثقة

رجال النجاشي/باب‏العين/ومن‏هذا.../298

شيخ طوسي نيز گويد:

العلاء بن رزين القلاء ..جليل القدر ثقة

فهرست ‏الطوسي/باب‏العين/باب‏العلاء/322

حلي نيز گويد:

العلاء بن رزين القلاء ..ثقة ثقة

رجال ابن ‏داود/الجزءالأول‏من.../باب‏العين‏المهملة/235

محمد بن مسلم

وي از اصحاب اجماع مي‌باشد

کشي گويد:

اجتمعت العصابة على تصديق هؤلاء الأولين من أصحاب أبي جعفر

بر تصديق انها اجماع شده است

رجال‏ الكشي/الجزءالأول/الجزءالثالث/238

نجاشي نيز گويد:

وجه أصحابنا بالكوفة فقيه ورع صحب أبا جعفر و أبا عبد الله عليهما السلام و روى عنهما و كان من أوثق الناس

او سرشناس اصحاب ما در کوفه فقيه با تقوا او ازاصحاب امام باقر و امام صادق عليهما السلام و از موثق‌ترن مردم بود

رجال النجاشي /ص‏324

در روايتي ديگري از پيامبر صلي الله عليه و آله در اين خصوص چنين آمده است:

.. إِنَّ الثَّانِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي يَغِيبُ حَتَّى لَا يُرَى وَ يَأْتِي عَلَى أُمَّتِي زَمَنٌ لَا يَبْقَى مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ وَ لَا مِنَ الْقُرْآنِ‏ إِلَّا رَسْمُهُ‏ فَحِينَئِذٍ يَأْذَنُ اللَّهُ لَهُ بِالْخُرُوجِ فَيُظْهِرُ الْإِسْلَامَ وَ يُجَدِّدُ الدِّينَ

دوازدهمين فرزندم از نظرها پنهان مى‏گردد و ديده نمى‏شود و زمانى بر پيروان من خواهد آمد که از اسلام جز نام و از قرآن جز نقشى باقى نماند. در اين هنگام خداوند بزرگ به او(مهدي) اجازه مى‏ دهد و اسلام را با او آشکار و تجديد مى‏کند

الخزاز القمي الرازي ، أبي القاسم علي بن محمد بن علي، كفاية الأثر في النص على الأئمة الاثني عشر ، ص15، تحقيق: السيد عبد اللطيف الحسيني الكوه كمري الخوئي، ناشر: انتشارات ـ قم، 140هـ .

اين روايات بر اين امر دلالت دارند که مردم با عمل نکردن به قرآن و دين، باعث غربت و فراموشي اين کتاب آسماني شده‌اند و وقتي که حضرت مهدي عليه السلام احکام قرآن و اسلام را اجرا مي‌کند، براي مردم که اين امر تازگي دارد نه اينکه قرآن و اسلام جديدي را مي‌آورد؟!
بنابراين طبق اين روايات حضرت مهدي عليه السلام با قرآن جديد مي‌آورد، به اين معني نيست که حضرت قرآن جديدي غير از قرآن موجود مي‌آورد، بلکه مراد، اجراي احکام تعطيل شده قرآن، آشکار کردن قرآن حضرت علي عليه السلام و يا برپا کردن قرائت زمان پيامبر صلي الله عليه و آله است. وقتي که حضرت بدعت‌ها را باطل مي‌کند و احکام و حدود خدا را به همان گونه‌اي که صادر شده بود، ظاهر مي‌کند، براي مردم چنين برنامه‌اي تازگي دارد لذا از اين باب است که گفته مي‌شود حضرت مهدي عليه السلام کتاب جديد مي‌آورد.

آشکارکردن سنت از بين رفته

همچنانکه نقل شده است که بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله روايات را آتش زده و از بين بردند

ذهبي در اين خصوص مي‌نويسد:

جمع أبي الحديث عن رسول الله و كانت خمسمائة حديث، فبات ليلته يتقلب كثيراً، قالت: فغمني، فقلت: أتتقلب لشكوى أو لشيء بلغك؟ فلما أصبح، قال: أي بنية هلمي الأحاديث التي عندك، فجئته بها، فدعا بنار فحرقها.

پدرم (ابوبكر) احاديث رسول خدا را كه پانصد حديث بود را جمع آوري كرد، شب خوابيد و زياد اين پهلو و آن پهلو مي شد (خوابش نمي برد) عايشه مي گويد من ناراحت شدم، گفتم : آيا مشكلي داري يا خبري به تو رسيده است ؟‌ همان زماني كه صبح شد گفت: اي دخترم آن رواياتي كه نزد تو گذاشته بودم بياور، من آنها را آوردم آتش خواست و آنها را سوزاند.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تذكرة الحفاظ، ج1، ص5 ناشر: دار الكتب العلمية بيروت، الطبعة: الأولى.

همچنين نقل شده است که ابوبکر مردم را از نقل روايات پيامبر صلي الله عليه و آله منع مي‌کرد:

جمع الناس بعد وفاة نبيهم فقال إنكم تحدثون عن رسول الله صلى الله عليه وسلم أحاديث تختلفون فيها والناس بعدكم أشد اختلافا فلا تحدثوا عن رسول الله شيئا فمن سألكم فقولوا بيننا وبينكم كتاب الله فاستحلوا حلاله وحرموا حرامه

ابوبکر بعد از شهادت پيامبر (ص)‌ مردم را جمع کرد و گفت شما از پيامبر (ص) رواياتي را نقل مي‌کنيد که در آن اختلاف مي‌کنيد و مردم بعد از شما نيز اختلاف شديدي پيدا مي‌کنند بنابراين از پيامبر (ص) چيزي روايت نکنيد و هرگاه کسي از شما سوال کرد بگوييد بين ما و شما قرآن کافي است پس حلال آن را حلال و حرامش را حرام بدانيد

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تذكرة الحفاظ، ج 1 ص 2،ناشر: دار الكتب العلمية بيروت، الطبعة: الأولى.

بنابرين وقتي گفته مي شود حضرت مهدي عليه السلام سنت و يا حکم جديد مي‌آورد، احتمال دارد همان چيزهايي باشد که نابوده شده و از بين رفته است لذا وقتي حضرت آنها را نقل مي‌کند، مردم فکر مي‌کنند چيزي جديدي است.

حضرت عيسي نيز دين اسلام را تجديد مي‌کند

علماي اهل سنت اعتراف کرده‌اند که حضرت عيسي عليه السلام بعد از نزول در زمان حضرت مهدي عليه السلام، دين پيامبر صلي الله عليه و آله را تجديد مي‌کند

قرطبي در ذيل رواياتي مانند «كيف أنتم إذا نزل بن مريم فيكم وإمامكم منكم» که در صحيح بخاري نيز نقل شده است، گويد :

قال علماؤنا رحمة الله عليهم : فهذا نص على أنه ينزل مجددا لدين النبي صلى الله عليه وسلم للذي درس منه لا بشرع مبتدأ

علماء گفته‌اند که اين نص بر اين است که عيسي در حالي نازل مي‌شود که تجديد کننده دين پيامبر (ص) است که فرسوده و کهنه شده است نه اينکه ديني را ابتدائا بياورد

الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد بن أبي بكر بن فرح (متوفاى671هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج 16 ص 107 ناشر: دار الشعب – القاهرة.

ابن بطال نيز گويد:

أن عيسى يأتى بتصحيح شريعة محمد

عيسي براي تصحيح شريعت محمد صلي الله عليه و آيه مي‌آيد

إبن بطال البكري القرطبي، ابوالحسن علي بن خلف بن عبد الملك (متوفاى449هـ)، شرح صحيح البخاري، ج 6 ص 605 ،تحقيق: ابوتميم ياسر بن إبراهيم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودية / الرياض، الطبعة: الثانية، 1423هـ - 2003م.

عيني نيز گويد عيسي (ع) براي آشکار کردن دين پيامبر (ص) نازل مي‌شود:

وأن الدين الحق هو الدين الذي هو عليه ، وهو دين الإسلام دين محمد صلى الله عليه وسلم الذي هو نزل لإظهاره وإبطال بقية الأديان..

دين حق همان ديني که عيسي دارد و آن هم همان دين اسلام دن محمد صلي الله عليه و آله است که عيسي نازل مي‌شود و آن دين را آشکار مي‌کند و ساير اديان را باطل مي‌کند

العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاى 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج 12 ص 35 ناشر: دار إحياء التراث العربي،‌ بيروت.

با اين بيان وقتي تجديد دين بوسيله عيسي عليه السلام، به معني دين جديد آوردن نيست، بلکه به معني آشکار کردن دين پيامبر صلي الله عليه و آله است، در خصوص حضرت مهدي عليه السلام نيز چنين است.

نتيجه کلي

با اين توضيحات روش شد:

1. حضرت مهدي عليه السلام به همان قرآن نازل شده و سنت پيامبر (ص) عمل مي‌کند

2. مراد از کتاب جديد، اجراي احکام تعطيل شده قرآن، آشکار کردن قرآن حضرت علي عليه السلام، برپا کردن قرائت زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و يا خواندن قرآن با شأن نزول مي‌باشد.

3. آشکار کردن قرآن حضرت علي عليه السلام که به ترتيب نزول بود

4. مراد از آوردن قرآن، تاويل آن است

5 . حضرت عيسي نيز دين اسلام را تجديد مي‌کند

6. مقصود از اسلام جديد نيز اين است که با ظهور حضرت مهدي (ع)، اسلامي که مردم از آن دور مانده‌ بودند، جان تازه بر خود گرفته و در بين مردم آشکار شده و به آن عمل مي‌شود. در حقيقت حضرت دين اسلام را دوباره بازسازي مي‌کند نه اينکه دين جديدي غير از دين اسلام مي‌آورد و با ظهور حضرت مهدي عليه السلام است که سنت، قضاء و حکم شريعت، که بخاطر عمل نکردن به آنها فرسوده و کهنه و تغيير پيدا کرده بود، به اجرا در آيد تا آنجا که مردم گمان مي‌کنند چيز جديدي است . به عبارت ديگر انقلاب حضرت مهدى(عج) يك دگرگونى عميق و اساسى است در جامعه ايجاد مي‌کند که مردم خيال مى كنند چيز جديدى غير از اسلام است در حالي که حضرت همان اسلام را تجديد مي‌کند. بويژه اينکه حکومت در دست حاکمان جور بوده و يا شرائط طوري بوده است که برخي از احکام و حدود، اجرا نشده است، لذا با برپايي حکومت جهاني عادلانه حضرت مهدي عليه السلام اين احکام و حدود الهي اجرا مي‌شود لذا اين براي مردم چيز نو و تازه‌اي است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

موسسه تحقيقاتي ولي عصر (عج)



Share
1 | امین ع | Iran - Tehran | ١٥:٢٦ - ١٦ اسفند ١٣٩٣ |
خدا خیرتون بده عالی بود. ممنون از زحماتتون
2 | رضا | Iran - Birjand | ٠٠:٠٣ - ١٨ اسفند ١٣٩٣ |
سلام
در بالا بیان کردید که ابوبکر حدیث سوزی کرده
میخواستم بدانم ایا عمر نیز چنین کرده یا منعی از بیان حدیث داشته ؟؟؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در تاريخ نقل شده است که عمر نيز مانند ابوبکر احاديث را آتش زد و از نقل روايت پيامبر (ص) منع مي کرد
ذهبي در خصوص سوزاندن احاديث توسط عمر گويد:
زيد بن يحيى حدثنا عبد الله بن العلاء قال سألت القاسم أن يملي علي أحاديث فمنعني وقال إن الأحاديث كثرت على عهد عمر فناشد الناس أن يأتوه بها فلما أتوه بها أمر بتحريقها
عمر به مردم گفت که احاديث را بياوريد وقتي که آوردند امر کرد که بسوزانند
سير أعلام النبلاء ج 5 ص 59
بغدادي نيز در خصوص منع حديث او چنين گويد:
أن عمر بن الخطاب أراد أن يكتب السنة ثم بدا له أن لا يكتبها ثم كتب في الأمصار من كان عنده منها شيء فليمحه
تقييد العلم للخطيب البغدادي ج 1 ص 53
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3 | دوستدار بشار اسد | Iran - Tehran | ٢١:٠٦ - ٠٣ فروردين ١٣٩٤ |
براي ما شيعيان قران همين است سنت همين است و دين هم همين هست اما براي كساني مثل وهابيها و وهابي صفتان چون دين را ناقص فهميده اند و قران را ناقص تفسير ميكنند و سنت را غلط درك كرده اند ... اين قشر از جماعت در زمان حضرت صاحب الزمان عليه السلام فكر ميكنند حضرت يك دين و قران و سنت جديد اورده اند ... تازه ميفهمند كه شيعيان راست ميگفتند ... البته ديگه سودي ندارد و در توبه هم بسته شده ... واي به ان روز ... خدمتي - ترشابي - ياسر الحبيب - هاشمي - انصاري - اللهياري و غيره از اين دست جماعت هستند ... از ما گفتن بود

... پيشاپيش پيروزي مقتدرانه ارتش دلاور دكتر بشار اسد قهرمان را در جولان و قنيطره و همچنين ازادي تكريت و موصل بدست بسيجيان عراقي را به مسلمانان تبريك ميگم و به تروريستهاي داعش و اسرائيل غاصب و عربستان تسليت ميگم
4 | یا علی | Iran - Mashhad | ٠٩:١٣ - ٢٣ فروردين ١٣٩٤ |
سلام علیکم
در بحث رجعت داریم که وقتی حضرت مهدی علیه السلام ظهور میکنند پیامبر و امیرالمومنین هم رجعت میکنند و در آن زمان حضرت مهدی علیه السلام حکومت میکنند آیا این نشان دهنده تقدیم مفضول بر افضل نیست در حالی که در آن زمان باید پیامبر خلیفه باشند وحکومت کنند

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در روايات نقل شده است رجعت برخي از ائمه مانند امام حسين عليه السلام بعد از زمان حکومت حضرت مهدي عليه السلام مي باشد نقل شده است اواخر عمر حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، امام حسين (عليه السلام) و اصحابش زنده مي شوند و امام زمان (عليه السلام) بعد از آنكه جدش امام حسين (عليه السلام) و يارانش را به مردم معرفي مي كند از دنيا مي رود و امام حسين (عليه السلام)، غسل، كفن، حنوط و دفن ايشان را به عهده مي گيرد.
رواياتي در بيان وتعيين مصداق آيه 6 سوره اسراء «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفيرا «سپس شما را بر آنها چيره مي كنيم و شما را به وسيله دارايي ها و فرزنداني كمك خواهيم كرد و نفرات شما را بيشتر (از دشمن) قرار مي دهيم»، نقل شده است كه به موضوع غسل و كفن و دفن امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هم اشاره كرده است:
عن صالح بن سهل عن أبي عبد الله عليه السلام …( ثم رددنا لكم الكرة عليهم وأمددناكم بأموال وبنين وجعلناكم أكثر نفيرا )، خُرُوجُ الْحُسَيْنِ (عليه السلام) فِي الْكَرَّةِ فِي سَبْعِينَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ الَّذِينَ قُتِلُوا مَعَهُ عَلَيْهِمُ الْبِيضُ الْمُذَهَّبُ لِكُلِّ بِيضَةٍ وَجْهَانِ وَ الْمُؤَدِّي إِلَي النَّاسِ أَنَّ الْحُسَيْنَ قَدْ خَرَجَ فِي أَصْحَابِهِ حَتَّي لَا يَشُكَّ فِيهِ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَنَّهُ لَيْسَ بِدَجَّالٍ وَ لَا شَيْطَانٍ الْإِمَامُ الَّذِي بَيْنَ أَظْهُرِ النَّاسِ يَوْمَئِذٍ فَإِذَا اسْتَقَرَّ عِنْدَ الْمُؤْمِنِ أَنَّهُ الْحُسَيْنُ لَا يَشُكُّونَ فِيهِ وَ بَلَغَ عَنِ الْحُسَيْنِ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ بَيْنَ أَظْهُرِ النَّاسِ وَ صَدَّقَهُ الْمُؤْمِنُونَ بِذَلِكَ جَاءَ الْحُجَّةَ الْمَوْتُ فَيَكُونُ الَّذِي يَلِي غُسْلَهُ وَ كَفْنَهُ وَ حَنُوطَهُ وَ إِيلَاجَهُ حُفْرَتَهُ الْحُسَيْنَ وَ لَا يَلِي الْوَصِيَّ إِلَّا الْوَصِيُّ وَ زَادَ إِبْرَاهِيمُ فِي حَدِيثِهِ ثُمَّ يَمْلِكُهُمُ الْحُسَيْنُ حَتَّي يَقَعَ حَاجِبَاهُ عَلَي عَيْنَيْهِ.
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: مقصود، ازآيه« ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ»، خروج و رجعت امام حسين عليه السّلام با هفتاد تن از اصحابش است كه با او كشته شدند در حالي كه كه كلاه خودهاي زرّين بر سر دارند كه هر كلاه خودي، دو رو دارد؛ و به مردم خبر مي دهند كه اين حسين عليه السّلام است كه با اصحابش رجعت كرده و بيرون آمده تا مؤمنان در مورد او دچار شك و ترديد نشوند و خيال نكنند كه او شيطان يا دجّال است. اين در حالي است كه هنوز حجت بن الحسن (عجل الله فرجه) در ميان مردم است، و چون در دل مؤمنان استوار شود كه او حسين عليه السّلام است، و ايشان را به خاطر همين تصديق كردند، اجل امام دوازدهم كه حجت است فرا رسد، همان امام حسين عليه السّلام خواهد بود كه او را غسل مي دهد و كفن و حنوط مي كند و به خاكش مي سپارد، و عهده دار تجهيز جنازه وصي نشود مگر وصي و امام.
و ابراهيم در اين حديث آورده است كه پس از رحلت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و تدفين ايشان، امام حسين(عليه السلام) عهده دار حكومت جهاني ايشان مي شوند و به قدري حكومت مي كنند كه از كثرت سن، ابروهايش روي ديدگان مباركش را مي پوشاند.
العياشي السلمي السمرقندي، محمد بن مسعود بن عياش (متوفاي320هـ) تفسير العياشي، ج2،ص 281، تحقيق: السيد هاشم الرسولي المحلاتي، ناشر: المكتبة العلمية الإسلامية - طهران.
الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاي328 هـ)، الأصول من الكافي،ج6 ص206،ح251، ناشر: اسلاميه ، تهران ، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.
المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج،51ص56،ح46، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.
روايت عبدالله بن قاسم از امام صادق (عليه السلام)
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام ).....«.ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِم ، خُرُوجُ الْحُسَيْنِ (عليه السلام) فِي سَبْعِينَ مِنْ أَصْحَابِهِ عَلَيْهِمُ الْبَيْضُ الْمُذَهَّبُ لِكُلِّ بَيْضَةٍ وَجْهَانِ الْمُؤَدُّونَ إِلَي النَّاسِ أَنَّ هَذَا الْحُسَيْنَ قَدْ خَرَجَ حَتَّي لَا يَشُكَّ الْمُؤْمِنُونَ فِيهِ وَ أَنَّهُ لَيْسَ بِدَجَّالٍ وَ لَا شَيْطَانٍ وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ فَإِذَا اسْتَقَرَّتِ الْمَعْرِفَةُ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّهُ الْحُسَيْنُ (عليه السلام) جَاءَ الْحُجَّةَ الْمَوْتُ فَيَكُونُ الَّذِي يُغَسِّلُهُ وَ يُكَفِّنُهُ وَ يُحَنِّطُهُ وَ يَلْحَدُهُ فِي حُفْرَتِهِ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ )عليه السلام( وَ لَا يَلِي الْوَصِيَّ إِلَّا الْوَصِي .
الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاي328 هـ)، الكافي، ج8، ص206،ح250، ناشر: اسلاميه ، تهران ، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.
در روايت ديگري كه از مختصر البصائر و بحار الانوار نقل مي كنيم به اين نكته هم اشاره شده است كه اولين شخصي كه رجعت مي كند، امام حسين (عليه السلام) است كه متكفّل غسل و تدفين فرزندش امام مهدي عجل الله فرجه مي شود.
روايت عقبه از امام صادق (عليه السلام)
مِمَّا رَوَاهُ لِي السَّيِّدُ الْجَلِيلُ بَهَاءُ الدِّينِ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْحُسَيْنِيُّ رَوَاهُ بِطَرِيقِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْإِيَادِيِّ يَرْفَعُهُ إِلَي أَحْمَدَ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) سُئِلَ عَنِ الرَّجْعَةِ أَ حَقٌّ هِيَ؟ قَالَ: نَعَمْ. فَقِيلَ لَهُ: مَنْ أَوَّلُ مَنْ يَخْرُجُ؟ قَالَ الْحُسَيْنُ يَخْرُجُ عَلَي أَثَرِ الْقَائِمِ عليه السلام. قُلْتُ: وَ مَعَهُ النَّاسُ كُلُّهُمْ؟ قَالَ: لَا بَلْ كَمَا ذَكَرَ اللَّهُ تَعَالَي فِي كِتَابِهِ «يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً» قَوْمٌ بَعْدَ قَوْمٍ.
وَ عَنْهُ (عليه السلام) وَ يُقْبِلُ الْحُسَيْنُ (عليه السلام) فِي أَصْحَابِهِ الَّذِينَ قُتِلُوا مَعَهُ وَ مَعَهُ سَبْعُونَ نَبِيّاً كَمَا بَعَثُوا مَعَ مُوسَي بْنِ عِمْرَانَ فَيَدْفَعُ إِلَيْهِ الْقَائِمُ (عليه السلام) الْخَاتَمَ فَيَكُونُ الْحُسَيْنُ (عليه السلام) هُوَ الَّذِي يَلِي غُسْلَهُ وَ كَفْنَهُ وَ حَنُوطَهُ وَ يُوَارِيهِ فِي حُفْرَتِهِ.
شيخ حسن بن سليمان در كتاب «منتخب البصائر» از بهاء الدين سيد علي بن عبد الحميد حسيني باسناد خود از احمد بن عقبه از پدرش روايت مي كند كه از حضرت صادق عليه السّلام پرسيدند: آيا رجعت صحيح است؟ فرمود: آري. گفتند: نخستين كسي كه مي آيد كيست؟ فرمود: حسين عليه السّلام است كه بعد از ظهور قائم عليه السّلام مي آيد.
عرض شد آيا همه مردم با او هستند؟ فرمود: نه بلكه چنان است كه خدا ميفرمايد «يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً» مردمي بعد از مردمي مي آيند. و هم آن حضرت فرمود: امام حسين (عليه السلام) با يارانش كه با وي كشته شدند در حالي كه هفتاد پيغمبري كه با حضرت موسي بن عمران برانگيخته شدند با اوست، بازگشت به دنيا مي كنند. قائم، انگشتر خود را به امام حسين(عليه السلام) مي دهد چون قائم رحلت كند، امام حسين عليه السّلام او را غسل مي دهد و كفن مي كند و حنوط كرده در قبر مي گذارد.
الحلي، الحسن بن سليمان، مختصر بصائر الدرجات،ص48، ناشر: منشورات المطبعة الحيدرية - النجف الأشرف الطبعة: الأولي، 1370 - 1950 م
المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج53ص39،ح103، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م،
طبق اين روايات امام حسين عليه السلام هنگام نزديك شدن رحلت امام مهدي عليه السلام زنده مي شود و حكومت جهاني فرزندش را ادامه مي دهد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
5 | قنبري | Iran - Tehran | ٠٢:٠٠ - ٢٨ فروردين ١٣٩٤ |
انصار الله يمن مطمئنا" بر ال سقوط پيروز ميشود شك نكنيد ... شاه سلمان وهابي چند ماه بيشتر زنده نيست در چند ماه اينده همچين خرتوخري تو خاندان ال سقوط بشه همه ي شاهزاده ها همديگر را بخورند در عربستان سك صاحبش را نميشناسد
6 | ابولفضل | Iran - Tehran | ٢٠:٥١ - ٢٧ دي ١٣٩٤ |
منظور این حدیث چیست که میگه وقتی مهدی ظهور میکند، میگوید: خدا به من حکم داد و مرا از مرسلین قرار داد.
آقا یکی قشنگ بهمون توضیح بده.
ك :الطالقاني [ عن ابن همام ]، عن حعفر بن مالك ، عن الحسن ابن محمد بن سماعة ، عن أحمد بن الحارث ، عن المفضل بن عمر ، عن أبي عبدالله عن أبيه أنه قال : إذا قام القائم. قال : « ففررت منكم لما خفتكم فوهب لي ربي حكما وجعلني من المرسلين »
بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، جلد : 52 صفحه : 281

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
مطلبي که شما نقل کرديد که امام مهدي عليه السلام مي خواند، آيه قرآن است نه روايت اين آيه 21 سوره شعرا مي باشد
حضرت مهدي عليه السلام جريان خائف بودن را به جريان خائف بودن حضرت موسي عليه السلام تشبيه مي کند.
همچنانکه در الغيبه نعماني به اين مطلب اشاره شده است:
هذه الأحاديث مصداق قوله إن فيه سنة من موسى‏ و إنه خائف يترقب‏
ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، الغيبة( للنعماني)، 1جلد، نشر صدوق - تهران، چاپ: اول، 1397ق.
الغيبة( للنعماني) ؛ النص ؛ ص175
بنابراين آنچه که امام مهدي عليه السلام مردم را مخاطب قرار مي دهد و مي خواند، آيه قرآن است نه حديث
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
7 | سمیر | Iran - Ahvaz | ١١:٤٥ - ٠٦ خرداد ١٣٩٦ |
احسنتم
خدا خیرتون بده خیلی عالی و جامع بود
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها