2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
بدعت از دیدگاه فریقین : مذاهب اربعه اهل سنت از دیدگاه وهابیت
کد مطلب: ٦٩٩٠ تاریخ انتشار: ٢٧ مهر ١٣٩٣ - ١٤:٢٤ تعداد بازدید: 2896
خارج فقه مقارن » بدعت از دیدگاه فریقین
بدعت از دیدگاه فریقین : مذاهب اربعه اهل سنت از دیدگاه وهابیت

جلسه سیزدهم 1393/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه سیزدهم 1393/07/27

موضوع درس : بدعت از دیدگاه فریقین : مذاهب اربعه اهل سنت از دیدگاه وهابیت

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداء الله الی یوم لقاء الله

درجلسه گذشته مطلبی را در رابطه با «تقلید» از اموات، علماء، و صلحاء و بحث شرک در صلحاء را بیان کردیم که آقایان گفته بودند:

«تأمل فی مقلدة المذاهب کیف اقروا علی انفسهم بتقلید الأموات من العلماء والاولیاء واعترفوا بأن فهم الکتاب والسنة کان خاصاًبهم ورجحوا کلام الأمة والأئمه علی کلام الله تعالی واستدلوا لإشراکهم فی الصلحاء بعباراة القوم و مکاشفاة الشیوخ فی النوم

درمقلدین مذاهب بنگر که چگونه به زیان خودشان اقرار میکنند که دارند از علماو اولیای مرده تقلید میکنندو اعتراف میکنند که فهم کتاب وسنت مخصوص علما و اولیاست واینها کلام امت را بر کلام الهی ترجیح میدهند و دلیلشان درشرک در صلحاء، مکاشفات شیوخشان است در خواب حاصل میشود.

الدین الخالص ج1 ص 140

تمام «اهل سنت»،«اهل جهنم» هستند!

بعد میگوید: این کسانیکه از «ابوحنیفه» و«مالک» و«شافعی»و دیگران تقلید میکنند،و میگویند فهم «کتاب وسنت» مخصوص آنها بوده؛

«فماندری ما عذرهم عن ذلک غداًیوم الحساب والکتاب و ماینجیهم من ذلک العذاب والعقاب»

مانمی دانیم اینها فردای قیامت چه جوابی خواهند داد.وچگونه ازعذاب وعقاب الهی نجات پیدا خواهند کرد.

الدین الخالص ج1 ص 140

یعنی در حقیقت کل «اهل سنت» که مقلّد این چهار امام هستند را «اهل جهنم» میدانند. واهل عذاب وعقاب میدانند.

عرض کردم، الآن این تفکر،در میان به اصطلاح روشنفکرهایشان، دارد رشد میکند. مخصوصاً در «مصر»، و تحت عنوان «اسلام بلامذهب».

اگر این کتاب «اسلام بلامذهب» را بتوانید پیدا کنید و مطالعه کنید؛نکات خوبی دارد. این هم یک روش جدیدی است که البته پشت سر این قضایا، عمدتاً «سلفیها»، و «وهابیها» قرار دارند.

اینها نمیگویندما «سلفی» هستیم؛ یا«وهابی» هستیم؛ بلکه میگویند:«ما مسلمان هستیم»! ما نه شیعه هستیم! نه سنی هستیم! نه شافعی! و نه مالکی! ما مسلمانیم.

ائمه اربعه «اهل سنت»،مثل «خدا» پرستیده میشوند!

بحث دیگری که از «محمدبن عبدالوهاب» هست که این را هم باید دقت کنید و خواندی است این است که «محمدبن عبدالوهاب» میاید آیه 31سوره توبه را مطرح میکند:

«اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»

که در مورد یهودیها است که علمای خودشان را ربّ قرار میدهنددر برابر خدا. این آیه را مطرح میکند بعد میگوید:

«فسّرها رسول الله صلى الله عليه وسلم والأئمة بعده بهذا الذي تسمونه الفقه، وهو الذي سماه الله شركا واتخاذهم أربابا، لا أعلم بين المفسرين في ذلك اختلافاً»

الدررالسنیه فی الأجوبة النجدیه ج2 ص59

این خیلی جالب است. یعنی این دیگر نوبر است. میگوید: این چیزی که از آن تعبیرمیکنید به «فقه»؛ فقه شافعی، فقه حنفی، فقه مالکی، و... این در حقیقت همان «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ» است.

ما نمیدانیم این آقایی که میایدمیگوید فقه مالکی و حنفی و شافعی و حنبلی اینها،«اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»؛ درباره «فقه ابن تیمیه»،که الآن کتاب مجموعه فتاوای ابن تیمیه 32 جلد،چاپ شده است؛ که اینها فقه ابن تیمیه مینامند؛ آیا این هم شامل آیه شریفه میشود یا نمیشود؟! یا اینکه «فقه ابن تیمیه»، تخصیصاً بلکه تخصّصاً خارج از این قضیه است.

مراد از عبارت «والائمه بعده...» یا «ابن قیم جوزیه» و«ابن تیمیه» و...است. چون اینها کفر ائمه اربعه و اهل جهنم بودنشان را که اثبات کردند. یا مرادش «خلفای راشدین» است که البته این احتمال قوی تر است.

ائمه فقه، شیاطین جن وانس هستند!

مسلم نیشابوری از «حذیفه» از پیغمبر اکرم نقل میکند:

قَالَ: «يَكُونُ بَعْدِي أَئِمَّةٌ لَا يَهْتَدُونَ بِهُدَايَ، وَلَا يَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِي، وَسَيَقُومُ فِيهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ فِي جُثْمَانِ إِنْسٍ»، قَالَ: قُلْتُ: كَيْفَ أَصْنَعُ يَا رَسُولَ اللهِ، إِنْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ؟ قَالَ: «تَسْمَعُ وَتُطِيعُ لِلْأَمِيرِ، وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُكَ، وَأُخِذَ مَالُكَ، فَاسْمَعْ وَأَطِعْ»

ائمه ای بعد از من میایند که اینها از هدایت من بهره نبرده اند،به سنت من هم اینها عمل نمیکنند. در میان اینها شخصیتهایی هستندکه قلبهایشان قلب شیطان است. در قالب یک انسان.(یعنی شیطان انسان نما). حذیفه پرسید اگر زمان این ائمه را درک کردم چه کنم؟پیغمبر فرمود:کلام امیر را بشنو وبه آن عمل کن حتی اگر تازیانه ات بزند ومالت را بگیرد فقط بشنو واطاعت کن.

صحیح مسلم ج3 ص 1476 ح 1847

این عبارت خیلی به درد میخورد. واژه «بعدی» انصرافش یعنی«بعد از مرگ من»، بعد از رحلت من. روایاتی که نسبت به «فتن» از نبی مکرم صادر شده است، دو دسته است:

روایاتی که در آن کلمه «بعدی» استعمال شده.

روایاتی که واژه «فی آخرالزمان» استعمال شده است.

آنهایی که «فی آخرالزمان» دارد یا «من اشراط الساعه» دارد، آنها کاملاً مشخص است که مربوط به آخر الزمان است ولی آنجایی که میگوید «بعد» انصرافش همین «بعد از مرگ من»، است.

یک مقدار ما روی این روایت خیلی مانور ندادیم. ما رفتیم سراغ «حدیث حوض» و «حدیث قرطاس» و... که البته آنها خوب است و در حقیقت طلسم شکن است. ولی این روایت یک مقدار تند است و خیلی هم تند است. آدم وقتی بخواهد در میان اهل سنت بخواند،نباید خیلی زیاد حاشیه برود و مصداق هم نباید معین کند.

مطالب تند را از زبان خودتان مطرح نکنید

ما اگر برای شنونده،احترام قائل بشویم، شعور شنونده را اگر گرامی بداریم، مسئله تمام است. ما باید مطالب کلّی را بگوئیم،انطباق کلی بر مصداق را به عهده مخاطب بگذاریم.

من هم بارها به دوستان توصیه میکنم،مطالب تندی که میخواهید مطرح کنید،مطالب تند اگر از زبان خود شما باشد،طرف مقابل، ژست میگیرد،موضع میگیرد. چه بسا زبان به اهانت و جسارت باز کند.

من یک مثالی بزنم: شما میخواهی تیراندازی کنی،اسلحه را بده شخص ثالث. بگذار او بیاندازد.

در بیان مطالب تند مثل این باید عمل بکنیم،بگوئیم: اگر کسی بیاید از شما سئوال کند،رفیق شما، دوست شما از شما سوال کند، شما چه جوابی دارید؟

این گونه سخن گفتن خودش در حقیقت 90% فشار کار را میگیرد. ژست هم نمیتواند بگیرد و همین هم باعث میشود که طرف، برود دنبال مطلب.

روایتی که علمای وهابی را مات و مبهوت کرد

من در یکی از این سالها که در مکه بودم،داشتیم با این دانشجویان دانشگاه «ام القری» مکه با هم بحث میکردیم، یک شب دیدم اینها خیلی بیش از حد دارند فضولی میکنند وبعضاً به شیعه جسارت میکنند؛ گفتم آقا اگر کسی از شما سوال کند، ما هم نمیگوئیم، ولی کسی سوال کند یک نفر از رفقای شما،از شما سوال کندکه:

این آقای «ابن حزم» میگوید:

«ان ابابکر و عمر و طلحه و سعدبن وقاص ارادوا قتل النبی و إلقاءه من العقبة في تبوك»

ابوبکر وعمر وطلحه وسعد بن ابی وقاص قصد کشتن پیغمبر را داشتند و میخواستند پیغمبر را از گردنه به پائین بیاندازند

محلی ابن حزم جلد11 ص 224 کتاب الحد باب حدالمرتد

این را شما چه جوابی میدهید؟ ما دوست داریم جواب شما را بشنویم،اگر در ایران در حوزه و دانشگاه کسی از ما سوال کرد،بتوانیم این جواب شما را به آنها منتقل کنیم. ببینید این نوع برخورد، یک برخورد شایسته است.

وقتی این را من مطرح کردم همه اینها مبهوت ماندند. گفتند ما الآن جواب نداریم،فردا شب برای شما جواب میاوریم.

فردا شب آمدند گفتند: ما از یکی از این اساتیدمان سئوال کردیم از «محمدجمیل زینو» که ایشان گفت این شیخ ایرانی را بیاورید با هم دوستانه گفتگو بکنیم. چندتا هم از کتابهایش را آورده بودند برای من. گفتم مسئله ای نیست به پیش ایشان میرویم.

رفتیم و بحثهایی شد. آخر سر این روایت را که من مطرح کردم، ماند معطّل چه بگوید. اصلاً نتوانست چیزی بگوید.

تا اینکه ما را کشاندند بردند پیش «پروفسور غامدی» که او هم نتوانست به ما جواب بدهد. من این ملاقات را در کتاب «قصة الحوار الهادی» آورده ام.

لذا این طور عبارات را،و مطالب تند را،از زبان خودتان مطلقاً مطرح نکنید.شاید چهار تا بچه شیعه خوشش بیاید، ولی اگر یک بچه سنی بشنود،از شما و کلام شما فرار میکند. ما میخواهیم با این وضع چهار تا بچه سنی را، هدایت کنیم یا اگر بچه شیعه پای صحبت ما هستند یاد بگیرند و از ما الگو بگیرند.

آقا این روایت است. «صحیح مسلم» هم نقل کرده، ما کاری نداریم.

ایشان میگوید:«یکون بعدی...» آیا مراد از «بعد از من» بعد از وفات من است یا نه 1000 سال،2000سال بعد از وفات من است. شما قضاوت کنید و معنا کنید برای ما.

نکته ظریف این روایت صحیح مسلم اینجاست که «حذیفه» از «پیغمبر» می پرسد:

«كَيْفَ أَصْنَعُ يَا رَسُولَ اللهِ، إِنْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ؟»

اگر این زمان را درک کردم چه کار کنم من؟ وظیفه من در مقابل این ائمه چیست.

پیامبر می فرماید:

«تَسْمَعُ وَتُطِيعُ لِلْأَمِيرِ، وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُكَ، وَأُخِذَ مَالُكَ

اینها حرف شنوی داشته باش. ومطیع حاکم باش حتی اگر تو را مورد شکنجه قرار بدهند. وتمام اموال تو را هم مصادره کنندحق اعتراض نداری.

یک سؤال مهم!

حال سؤال اینجاست که آقای «حذیفه» از این چهار خلیفه بعد پیغمبر،خلیفه اول و دوم و سوم را درک کرده است. و دوران خلافت «امیرالمؤمنین» را درک نکرده است. سال اول خلافت حضرت امیر حذیفه از دنیا رفته است.

این از ان احادیثی است که کلید خیلی از مشکلات است. این آقا میگوید چرا «امیرالمؤمنین» از همسرش دفاع نکرد؟ خب پیغمبر گفته، ائمه بعد از من چنین هستند و شما باید اطاعت کنید و...

چرا در برابر فدک قیام نکرد. چون پیغمبر گفته..«فَاسْمَعْ وَأَطِعْ»

چرا از حق خودش دفاع نکرد. چون طیق روایت صحیح مسلم به دستور پیغمبر عمل کرده.

آقا، امیرالمؤمنین به روایت صحیح مسلم شما عمل کرده است. اگر خلاف انجام میداد خلاف دستور پیغمبر بوده.

وقتی این روایت مطرح میشود، اینها دیگر مبهوت میشوند.

این روایت را دوستان در نظرشان باشد. البته این روایت مثل شمشیر دولب است. اگر به صورت صریح، آنهم در مناطق اهل سنت مطرح بشود، ممکن است به قیمت جان تمام شود.

همانطور که گفتیم، این روایت را باید به صورت سوال آنهم از طرف کس دیگری بپرسید.

یعنی باید بستر فراهم بشود که یک جوان سنی اولاً موضع گیری نکنددر مقابل شما و ثانیاً برود برای تحقیق. بروربرای پژوهش. برود برای سؤال کردن.

تجلیل یک مرجع،از تعبیر زیبای «رهبر شیعیان ترکیه»

آقای «صلاح الدین» رهبر شیعیان ترکیه یک تعبیرقشنگی دارد که بسیارتعبیر زیبایی است که حتی یکی از مراجع از این تعبیرایشان، تجلیل هم کرد.

ایشان در یکی ازسخنرانیهای خود که از شبکه های«ترکیه» هم پخش شد،گفت:

« عایشه! تو مادر مؤمنین هستی، تو مادر همه ما هستی، مادرجان چرا در جنگ «جمل» این همه بچه هایت را بردی به گشتن دادی؟ مادر چرا در برابر علی ایستادی؟»

و از این دست تعابیر،که طرف مقابل را تا مغز استخوانش میسوزاند و هیچ چیزی هم نمی تواند بگوید.انسان اگر بتواند از این لطافتها استفاده کند،طرف مقابلش،نه موضع میگیرد نه واکنش نشان میدهد و...

اضافه بر این، هدف ما این نیست که مثل بعضی ها عقده گشایی کنیم و شروع کنیم سب و لعن اینها بکنیم. بلکه هدف ما تأثیر گذاری در طرف مقابلمان است. شخصی که از مسیر «ولایت» منحرف و دور شده، این را به مسیر برگردانیم.

و این هدف با سب ولعن «بالای منبر»،یا در«شبکه» محقق نمیشود.

به تعبیر مقام معظم رهبری نبایدبه نمادهای اینها جسارت کنیم.که در اینصورت آنها نه تنها حرف ما را گوش نمیدهند،بلکه بغض وکینه «شیعه» را در دل بیشتر میکنند.

به من گوینده دستش نمی رسد، میرود چهار تا کارمند وکارگر شیعه را یک جا پیدا میکند شروع میکند فحش دادن؛ طرف شیعی هم جوابش را میدهد. عقده خالی کردن عقده خالی کردن میطلبد.

ما اگر راه و روش بحث کردن را پیدا کنیم و بحث ها را از نظر روانشناسی در یک قالبی بریزیم که همه خوششان بیاید؛ نه اینکه تنها چهارتا بچه شیعه تند،خوشش بیاید. آنوقت حرف ما خریدار خواهد داشت.

بعضی ها فکر میکنند اگر ما به «ابوبکر» و«عمر» جسارت بکنیم و مثلاًحق مطلب را ادا کنیم؛ باعث خوشحالی قلب «حضرت زهرا» خواهیم بود! نخیر، اینگونه صحبت کردن نه تنها باعث خوشحالی قلب حضرت نمیشود؛ بلکه باعث شکستن قلب «حضرت زهرا» میشود.

علت سقوط «موصل»،مراسم«اعظمیه بغداد» بود

همین قضیه سقوط «موصل» در عراق و موضع گیری«اهل سنت» را سیاسیون، هفتاد درصد عاملش را قضایای «اعظمیه بغداد» میدانند.

حدود دویست سیصد تا از بچه شیعه ها جمع شدند و «جشن برائت» گرفتند.شروع کردند به «عایشه» و«خلفاء» و... اهانت کردن. فحاشی کردن.

و دشمن هم دنبال فرصت است. ایادی «وهابیت» و«آمریکا» و«صهیونیزم» این قضیه را در کمتر از 24ساعت در کل «عراق» پخش کردند. یعنی حتی روستاهای دور دست عراق باخبر شدند. گقتند پس حکومت شیعه این است. اگر «نوری مالکی» قدرت بگیرد، مقدسات ما اینگونه میشود.

همانطوری که ما نسبت به «ائمه اطهار» حساس هستیم آنها هم نسبت به «خلفا» حساسند. حالا حق یا ناحق.

و همین «جشن برائت» باعث شد،که وقتی «داعشی» ها آمدند «موصل»، آنطور از اینها استقبال کردند. با اینکه دولت هم اینها را گرفت و زندانی کرد و حتی بعضی ها الآن هم زندان هستند. یعنی الآن همان آقایانی که این بساط را در آوردند الآن هم گرفتارند ولی خب اثر خودش را گذاشت.

حالا بببینیم این کار آقایان که این فاجعه را به بار آورد و این هزاران انسان کشته شد و... واقعاً از همین ها بروند سوال کنند، آیا قلب «حضرت زهرا سلام الله علیها» از شما خوشحال شد؟ یا نه، این کار شما موجب غضب «حضرت زهرا» قرار گرفت.

و به تعبیر «حضرت آیه الله العظمی بهجت» در تمام خونهایی که دارد ریخته میشود،شما هم شریک هستید. چه خون «شیعه» چه خون «سنی» چه خون «مسیحی» چه خون «ایزدی».

قرآن کریم تعبیرش اینست که:

«وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل‏»

و فتنه از کشتار نیز بدتر است

سوره بقره آیه 191

مصداقش هم همین است که چهار تا بچه تند و افراطی میایند به قول خودشان قربة الی الله یک کاری میکنند،که اگر آنروز ده نفر میکشتند،اینقدر تالی فاسد نداشت که آمدند یک همچین بساطی را راه انداختند و دهها هزار نفر را به کشتن دادند.

پس بنابراین شاید مراد از«ائمه» در عبارت «فسرها رسول الله صلى الله عليه وسلم والأئمة بعده بهذا الذي تسمونه الفقه» همان «أَئِمَّةٌ لَا يَهْتَدُونَ بِهُدَايَ،وَلَا يَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِي» صحیح مسلم باشد.

ترفندی نخ نما از«محمدبن عبدالوهاب»

جالب اینست که درادامه میگوید:

«لا أعلم بين المفسرين في ذلك اختلافاً»

در این که صاحبان این فقه، ارباب ورحبان من دون الله است دربین مفسرین اختلافی نیست.

یکی از ترفندهایی که «ابن تیمیه» و«محمدبن عبد الوهاب»دارند همین است. مطلبی را نقل میکنند؛ برای اینکه مطلب را جا بیاندازند،میگوید «اتفاق علما» براین است،«اجماع علما» بر این است. «اجماع مذاهب» بر این است!

مثلاً در باب «توسل» ،محمدبن عبدالوهاب میگوید:

«إجماع المذاهب كلهم، على أن من جعل بينه وبين الله وسائط يدعوهم، أنه كافر مرتد، حلال المال والدم»

اجماع تمام مذاهب بر این است که کسی که بین خود وخدایش واسطه قرار میدهد و آنها را میخواند، کافر ومرتد است و مال وخونش حلال است.

الدررالسنیه فی الأجوبة النجدیه ج 10 ص 100

به قولی، کسی دروغ میگوید چهارتا قسم هم میخورد تا مردم دروغش را بهتر قبول کنند.

البته کسی که میخواهد دروغ بگوید نمی آید از یکی از راویان ضعیف روایت بیاورد. بلکه میگوید بله،«زراره» از «امام صادق» این را نقل کرده. «محمدبن مسلم» این را نقل کرده. «سلمان» از پیغمبر این را نقل کرده.

بخواهند یک دروغی را درست کنند؛این دروغ را از زبان یک شخیت هایی نقل میکنند که در برابر این شخصیتها، مخاطب تسلیم است.

کار این آقایان هم به این شکلی است. شما حرفهای «ابن تیمیه» در«منهاج السنه» را ببینید به هر فضیلتی ار فضائل «امیرالمؤمنین» میرسد میگوید:

« فَبَاطِلٌ مَوْضُوعٌ»

منهاج السنه ج 4 ص 32

«كَذِبٌ مَوْضُوعٌ بِاتِّفَاقِ أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ بِالْحَدِيثِ»

منهاج السنه ج 5 ص23

«كَذِبٌ مُخْتَلَقٌ عِنْدَ أَهْلِ الْعِلْمِ»

منهاج السنه ج 8 ص 333

مثل همین که گفت: «لا أعلم بين المفسرين في ذلك اختلافاً»

شما غیر از «محمدبن عبدالوهاب» بروید تمام تفاسیر اهل سنت را که دیگر دست همه هست،ببینیدکدامیک از اینها آمده گفته: ارباباً من دون الله فسرها رسول الله بهذاالفقه...

بلکه به عکس نبی مکرم، «فقه» و«فقها» را تجلیل کرده و این همه تشویق کرده برای بحث فقاهت وفقه.

ایشان بعد شروع میکند و میگویدکه:

«والحاصل: أن من رزقه الله العلم، يعرف أن هذه المكاتيب التي أتتكم، وفرحتم بها، وقرأتموها على العامة، من عند هؤلاء الذين تظنون أنهم علماء»

نتیجه این که هر کسی که خدا علم را روزیش کرده میداند که این مکتبها - که مراد از مکتبها فقه حنفی ومالکی و...است - که شما آوردید و خوشحالم هستید به اینها و این را برای عوام میخوانید این را از قول کسانی میخوانید - مثل ابوحنیفه ومالک وشافعی و...- گمان میکنید اینها از علما هستند

بعد میگوید:

«كما قال تعالى: {وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّاً شَيَاطِينَ الْأِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً} [سورة الأنعام آية : 112]

ببنید چه کرده با اهل سنت. یعنی اقوال فقهای اهل سنت را به کجا کشانده.

خیلی جالب است تا اینجا که...

إلى قوله: {وَلِتَصْغَى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ} [سورة الأنعام آية : 113]

این هم تکلیف سنی ها را روشن کرده...

اول آیه تکلیف علمای اهل سنت و ائمه اهل سنت را، روشن کرده و آخر آیه هم تکلیف اهل سنتی که به حرف فقها گوش میدهند را روشن کرده است.

«لكن هذه الآيات ونحوها عندكم من العلوم المهجورة»

این آیات و امثال این در نزد شما از علوم مهجوره است.

یعنی اصلاً این آیات را شما نمیخوانید وهمه کنار گذاشتید.

آیا باید تحقیر اهل سنت از این بیشتر باشد.

بعد جالب است که میگوید:

«بل أعجب من هذا: أنكم لا تفهمون شهادة: أن لا إله إلا الله»

شما اصلا معنای لااله الاالله را نمیفهمید

ببینید این حرف خطاب به «اهل سنت» است. به «شیعه» نیست. آیا باید تحقیر اهل سنت از این بیشتر باشد.

«ولا تنكرون هذه الأوثان، التي تعبد في الخرج، وغيره، التي هي الشرك الأكبر، بإجماع أهل العلم، وأنا لا أقول هذا وحدي»

شما این بت ها را انکار نمیکنید بتهایی که در «خرج» میپرستید.

الدررالسنیه فی الأجوبة النجدیه ج2 ص 59

«خرج» شهری است نزدیک «ریاض» که منطقه ای سرسبز و پر از آب و درخت و میوه است.

قطعاً در«ریاض» و «خرج» و آن اطراف،نه«شیعه» بوده، نه «قبر ائمه علیهم السلام»؛ آنجا هست. اگر قبری هم بوده قبر برادر «عمر بن خطاب» بوده که شما با خاک یکسان کردید.

ببینید باز میگوید «بإجماع أهل العلم، وأنا لا أقول هذا وحدي»

این یکی از ترفندهای اینهاست. این اوثانی که شما عبادت میکنید یعنی درحقیقت این «شافعی» و«احمدبن حنبل» و «ابوحنیفه» و... که از آنها تبعیت دارید؛ درحقیقت اینها «بت»هایی هستند که دارید عبادت میکنید و این شرک اکبر است.

این هم از نکاتی است که نشرش در میان «اهل سنت» باعث میشود که اینها ماهیت «وهابیت» را خوب بشناسند ودرک کنند.

والسلام علیکم ورحمة الله



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب