2024 April 20 - شنبه 01 ارديبهشت 1403
آیا امیرمؤمنان علیه السلام، بر ابوبکر رحمت فرستاده و او را اولین و مخلص‌ترین مسلمان دانسته است؟
کد مطلب: ٦٩٣٢ تاریخ انتشار: ٢٧ بهمن ١٣٩٣ - ١٣:٠٥ تعداد بازدید: 15857
پرسش و پاسخ » امام علي (ع)
آیا امیرمؤمنان علیه السلام، بر ابوبکر رحمت فرستاده و او را اولین و مخلص‌ترین مسلمان دانسته است؟

شما شیعیان اعتقاد داريد که ابوبکر، خلافت را از حضرت علی (رضي الله عنه) غصب کرده است؛ در حالی که خود حضرت علی در جاهای مختلف از ابوبکر تمجید کرده.....

سؤال كننده: عبد الرحمن

توضیح سؤال:

شما شیعیان اعتقاد داريد که ابوبکر، خلافت را از حضرت علی (رضي الله عنه) غصب کرده است؛ در حالی که خود حضرت علی در جاهای مختلف از ابوبکر تمجید کرده و او را اولین مسلمان، مخلص‌ترین مسلمان، خدا ترس، برتر از همه،‌ دلسوز نسبت به اسلام، نزديكترين شخص نسبت به رسول خدا صلي الله عليه و‌آله،‌ و ... دانسته وبرايش طلب رحمت كرده است و اين سخنان حضرت، با گفته شيعيان در غصب خلافت منافات دارد. تمجید‌ امير مؤمنان عليه السلام از ابو بكر در این روایت اين گونه نقل شده است:

أنا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: نا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ، قَالَ: نا أَبِي، قَالَ: نا أَبُو الْعَوَّامِ، قَالَ: نا عُمَرُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْهَاشِمِيُّ، عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عُمَيْرٍ، عَنْ أُسَيْدِ بْنِ صَفْوَانَ صَاحِبِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: لَمَّا تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ارْتَجَّتِ الْمَدِينَةُ بِالْبُكَاءِ وَدُهِشَ الْقَوْمُ، كَيَوْمِ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ فَجَاءَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ بَاكِيًا مُسْتَرْجِعًا، وَهُوَ يَقُولُ: الْيَوْمَ انْقَطَعَتْ خِلافَةُ النُّبُوَّةِ حَتَّى وَقَفَ عَلَى بَابِ الْبَيْتِ الَّذِي فِيهِ أَبُو بَكْرٍ، فَقَالَ: رَحِمَكَ اللَّهُ يَا أَبَا بَكْرٍ، كُنْتَ أَوَّلَ الْقَوْمِ إِسْلامًا وَأَخْلَصَهُمْ إِيمَانًا وَأَشَدَّهُمْ نَفْسًا، وَأَخْوَفَهُمْ لِلَّهِ، وَأَعْظَمَهُمْ غِنًى، وَأَحْوَطَهُمْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَأَحْدَبَهُمْ عَلَى الإِسْلامِ، وَآمَنَهُمْ َعلَى أَصْحَابِهِ، أَحْسَنَهُمْ صُحْبَةً، وَأَفْضَلَهُمْ مَنَاقِبَ، وَأَكْبَرَهُمْ سَوَابِقَ، وَأَرْفَعَهُمْ دَرَجَةً، وَأَقْرَبَهُمْ مِنْ رَسُولِهِ، وَأَشْبَهَهُمْ بِهِ هَدْيًا وَخُلُقًا وَسَمْتًا وَفِعْلا، أَشْرَفَهُمْ مَنْزِلَةً، وَأَكْرَمَهُمْ عَلَيْهِ، وَأَوْثَقَهُمْ عِنْدَهُ، جَزَاكَ اللَّهُ عَنِ الإِسْلامِ وَعَنْ رَسُولِهِ وَعَنِ الْمُسْلِمِينَ خَيْرًا، صَدَّقْتَ رَسُولَ اللَّهِ حِينَ كَذَّبَهُ النَّاسُ، فَسَمَّاكَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ صِدِّيقًا وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ: مُحَمَّدٌ، وَصَدَّقَ بِهِ: أَبُو بَكْرٍ...

اسيد بن صفوان مي‌گويد: زمانی که ابو بکر از دنیا رفت، شهر مدینه سراسر گریه شد و همانند روزی که رسول الله از دنيا رفتند (به شهادت رسيدند)، مردم بی‌تاب شدند. علی بن ابی طالب در حالی که گریه می‌کرد و انا لله وانا الیه راجعون می‌گفت، آمد و فرمود: امروز جانشینی نبوت به پایان رسید، حضرت آمدندند تا این که جلوی درب خانه‌ای که جنازه ابوبکر در آن بود، ایستاده و فرمودند: خدا تو را رحمت کند ای ابوبکر، تو اولین کسی بودی که اسلام آوردی و از نظر ایمان خالص‌ترین مردم بودی و دارای نفس قوی بودی و از همه خدا ترس‌تر بودی و از نظر روحي و معنوي از همه برتر بودی و نسبت به رسول الله ، بيش از ديگران احتياط مي نمودي و از همه نسبت به اسلام دلسوزتر بودی و امین ترين فرد براي اصحاب رسول الله بودی و بهترین همراه پیامبر بودی و برترين مردم و با فضيلت ترين آنها بودی و بیشترین سابقه را در بین صحابه داشتی و بالاترین درجه را در بین صحابه داشتی و نزدیک‌ترین شخص به پیامبر بودی و شبیه‌ترین مردم به پیامبر از حیث هدایت و اخلاق و کردار بودی و شریف‌ترین منزلت را در بین صحابه داشتی و در نزد پیامبر مورد اعتمادترین فرد بودی خدا از طرف اسلام و رسولش و مسلمین به تو جزای خیر دهد. وقتی رسول خدا را تصدیق کردی که مردم او را تکذیب کردند؛ پس خدا تو را در کتاب خودش صدیق نامید و کسی که کلام صدق را آورد پیامبر بود و کسی که او را تصدیق کرد ابوبکر بود....

اللالكائي ، أبو القاسم هبة الله بن الحسن بن منصور (متوفاى418هـ) ، شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة من الكتاب والسنة وإجماع الصحابة ، ج 7، ص 1296-1297، تحقيق : د. أحمد سعد حمدان ، ناشر : دار طيبة - الرياض 1402هـ

الترمذي، محمد بن علي بن الحسن ابوعبد الله الحكيم (متوفاى360هـ)، نوادر الأصول في أحاديث الرسول صلي الله عليه وسلم ج 3، ص 142، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ناشر: دار الجيل - بيروت - 1992م.

الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ج 9، ص 47-48، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت 1407هـ.

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير) ج 13، ص 58 طبق برنامه الجامع الكبير.

حال سؤال اين است كه آیا این روایت با سند صحیح و معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟

نقد و بررسی:

در كتابهاي اهل سنت براي بسياري از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه وآله فضيلت‌هايي نقل شده و مقاماتي براي آن‌ها شمرده شده است؛ اما طبيعتا زماني مي‌توان فضيلتي را پذيرفت كه بر اساس مباني و موازين علمي به اثبات برسد، در غير اين صورت ارزش علمي نخواهد داشت.

روايت فوق نيز از اين قاعده مستثني نيست، از اين رو در اين مقاله سند و متن روايت مذكور را بررسي مي‌نماييم.

پاسخ اول: ضعف سند روایت:

این روایت دو سند دارد که بعضی از افراد موجود در آن‌ها را علمای اهل سنت به شدت تضعیف کرده‌اند:

سند اول:

سند اول اين روايت كه در ابتداي مقاله ذكر شد اين است:

أنا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: نا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ، قَالَ: نا أَبِي، قَالَ: نا أَبُو الْعَوَّامِ، قَالَ: نا عُمَرُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْهَاشِمِيُّ، عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عُمَيْرٍ، عَنْ أُسَيْدِ بْنِ صَفْوَانَ صَاحِبِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: لَمَّا تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ ...

در این سند دو نفر وجود دارد که در ذیل نظرات علمای اهل سنت پیرامون آنها می آید:

1. عمر بن ابراهیم بن خالد القرشی الهاشمی:

خطیب بغدادی در باره او می‌نویسد:

وكان غير ثقة يروي المناكير

أحمد بن محمد بن سعيد قال عمر بن إبراهيم ضعيف

عمر بن ابراهیم غیر قابل اعتماد است و روایات منکر را نقل می‌کند.

احمد بن محمد بن سعيد گفته: عمر بن ابراهيم ضعيف است.

أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي تاريخ بغداد، ج 11، ص 202 الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت -

شمس الدین ذهبی در باره او می‌نویسد:

عمر بن إبراهيم أبو حفص يعرف بالكرديّ مولى بني هاشم كان غير ثقة.

وقال أحمد بن محمد بن عقدة الحافظ ضعيف.

عمر بن ابراهیم، غیر قابل اعتماد، ضعیف است.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام ج 16، ص 295، تحقيق : د. عمر عبد السلام تدمرى ، ناشر : دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة : الأولى، 1407هـ - 1987م

ایشان در کتاب دیگر خود به نقل از دارقطنی و خطیب بغدادی می‌گوید:

قال الدارقطني كذاب خبيث وقال الخطيب غير ثقة.

عمر بن ابراهیم بسیار دروغگو و خبیث است و قابل اعتماد نیست.

شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج 5، ص 217 الوفاة: 748 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1995 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود

ابن حجر عسقلانی نيز سخن دار قطني و خطيب بغدادي را در تضعيف عمر بن ابراهیم نقل كرده است:

وقال الدارقطني كذاب خبيث وقال الخطيب غير ثقة .

دارقطنی می‌گوید: کذاب و خبیث است و خطیب می‌گوید که قابل اعتماد نیست.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، لسان الميزان ج 4، ص 280، تحقيق: دائرة المعرف النظامية - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ 1986م

وی در جای دیگر در مورد اصل روایت می‌گوید:

وروى بن ماجة في التفسير وأبو زكريا في طبقات أهل الموصل وغير واحد من طريق عمر بن إبراهيم الهاشمي أحد المتروكين ...

در سنن ابن ماجه بخش تفسیر و ابو زکریا در کتاب طبقات اهل موصل و دیگران از طریق عمر بن ابراهیم هاشمی که علما روایت او را ترک کرده‌اند، نقل کرده است که ...

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة ج 1، ص 81، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ - 1992م

هیثمی همین روایت را نقل می‌کند و می‌گوید:

رواه البزار وفيه عمر بن إبراهيم الهاشمي وهو كذاب.

بزار این روایت را نقل کرده است و در سند آن عمر بن ابراهیم هاشمی است که او کذاب است.

الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ج 9، ص 48، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت 1407هـ

2. اسید بن صفوان:

ذهبی در دیگر کتاب خود در باره این روایت و راوی دیگر آن می‌گوید:

حدثنا عمر بن إبراهيم الهاشمي عن عبد الملك بن عمير عن أسيد بن صفوان صاحب النبي صلى الله عليه وسلم قال لما توفي أبو بكر ارتجت المدينة بالبكاء وجاء علي باكيا مسترجعا ثم أثنى عليه فساق أربعين سطرا يشهد القلب بوضع ذلك وأسيد مجهول.

هنگامی که ابوبکر از دنیا رفت، مدینه از شدت گریه به لرزه افتاد، علی علیه السلام گریه کنان در حالی که آیه انا لله و انا الیه راجعون را می‌خواند آمد سپس او را ستایش کرد و ... چهل سطر پيرامون ابوبكر سخن گفت. ذهبي در ادامه مي گويد قلب من شهادت مي دهد که اين روايت جعلی است و اسید - راوی روایت- نیز مجهول الحال است.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج 5 ص 217، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1995م

بنابراین از نظر ذهبي هم راوي سند مجهول است و هم متن روايت جعلي است و در نتيجه اين روايت قابل اعتماد نمی باشد.

سند دوم:

این روایت با سند دیگری نيز در کتب اهل سنت آمده است که در آن سند هم اسید بن صفوان موجود است که سخنان علماي رجال اهل سنت در تضعيف و شرح حال وی گذشت. سند ديگرش اين است:

وحدثني عمر بن أيوب السقطي، قال: حدثنا الحسن بن عرفة، قال: حدثنا يحيى بن مسعود، قال: حدثني أبو حفص العبدي، عن عبد الملك ابن عمير، عن أَسِيد بن صفوان صاحب رسول الله ...

أبي بكر محمد بن الحسين الآجري الشريعة ج 5، ص 2343 الوفاة: 360هـ ، دار النشر : دار الوطن - الرياض / السعودية - 1420 هـ - 1999 م ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : الدكتور عبد الله بن عمر بن سليمان الدميجي

پس هر دو سند روايت از اعتبار ساقط است.

پاسخ دوم: نظر واقعی امیرمؤمنان علیه السلام در باره ابوبکر:

با چشم پوشی از ضعف سندی، باز هم روایت فوق قابل پذیرش نیست؛ زیرا با روایات صحیح السند و قطعی اهل سنت در تعارض است.

به عنوان نمونه صحیح مسلم که از نظر اهل سنت، یکی از صحیح‌ترین کتاب‌ها بعد از قرآن است، نظر امیر المؤمنین عليه السلام نسبت به ابوبکر را چنين روايت مي كند:

فقال أبو بَكْرٍ قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ما نُورَثُ ما تركنا صَدَقَةٌ فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا. ...

ابوبکر گفت:‌ رسول الله فرمود: من از خود ارثی به جا نمی‌گذارم و هرچه که بعد از من باقی بماند از اموال صدقه است، عمر به امیر مؤمنان علیه السلام و عباس گفت: نظر شما در باره ابوبکر این بود که او دروغگو، گناهکار، حیله‌گر، و خائن است.

النيسابوري القشيري ، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم ج 3، ص 1378، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

در کتاب صحیح بخاری که برای اهل سنت صحیح‌ترین کتاب بعد از قرآن است آمده است که امیرمؤمنان علیه السلام ابوبکر را مستبد مي داند:

وَلَكِنَّكَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا بِالْأَمْرِ .

البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري ج 4، ص 1549، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 1987.

بنابراین، روایت مورد استناد شما با این روایات صحیح السند در تعارض است و این روایات چون در صحیح‌ترین کتاب‌های اهل سنت آمده است، بر روایت مورد نظر شما مقدم می‌شود.

نتیجه نهائی

از آن چه بیان شد نتایج ذیل به دست می‌آید:

اولا: روایت مورد سؤال ، از نظر سندی ضعیف است؛

ثانيا: اين روايت با روایات صحیح السند دیگری که در منابع اهل سنت آمده (که نظر امیرمؤمنان علیه السلام در باره ابوبکر را نقل کرده‌اند)، در تضاد است و در نهايت از درجه اعتبار ساقط است و مورد قبول نیست.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)



مطالب مرتبط:
از نظر اكثر علماي اهل سنت نخستين مسلمان چه كسي مي باشد؟ديدگاه اميرمؤمنان عليه السلام در باره ابوبكر و عمر+ تصوير كتاب هااميرالمومنين عليه السلام، نخستين مسلمان
Share
1 | م - خضرایی | United States - Fremont | ١٧:٤١ - ٢٧ بهمن ١٣٩٣ |
0
 
26
پاسخ نظر
در جواب باید گفت علی مع الحق و حق مع علی - علی اسدالله است علی ولی الله است علی ید الله است علی نفس پیامبر علی هل اتی است علی حیدر کرار علی همسر زهرا است علی هادیا مهدیا است
2 | امین ع | Iran - Rasht | ٢٣:٤٨ - ٢٧ بهمن ١٣٩٣ |
سلام و خسته نباشید
آیا در جنگهایی که در حیاط پیامبر (ص) رخ داد (بدر ، احد ، حندق ، حنین و..) در تاریخ اهل سنت آمده که ابوبکر و عمر هم از کفار کشته باشند..
استاد سید حسيني قزويني در یکی از برنامه ها فرمودند که ابوبکر و عمر درهیچ کجا از تاریخ ثبت نشده که آنها خونی از کافران ریخته باشند. میخواستم اگه لطف کنید در این باره بیشتر توضیح بدید و اینکه روایات اهل سنت رو هم بیارید ..
و یک سوال دیگه اینکه روایاتی که پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) فرمودند که اعمال ما بر آنها عرضه میشود رو بی زحمت نقل روایت کنید.. ممنون

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در خصوص سوال اولتان بايد بگوييم نقل معتبري در خصوص کشته شدن کافري توسط شيخين پيدا نشد
اما در خصوص عرض اعمال به مقاله ذيل رجوع کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3 | محب معصومین | United States - Fremont | ٠٠:١٥ - ٢٨ بهمن ١٣٩٣ |
با سلام خدمت گروه پاسخ به شبهات
من مطالبی رو در مورد شیعه بودن بعضی از علمای اهل سنت خوندم.
ایا درست است که افرادی مثل حاکم نیشابوری ابوبکر خوارزمی وطبری صاحب کتاب تاریخ طبری ابن عقیل شافعی و ابن حجر عسقلانی نسائی در اواخر عمر شیعه شدند...!!!!!
مثلا حاکم نیشابوری به خاطر شیعه بودن منبرش رو شکستند.
یا طبری که تا سه روز نذاشتند جنازش دفن بشه به دلیل دو جلد کتاب که در مورد غدیر نوشته بود.
یا اومده که ابوبکر خوارزمی که پسر خواهر طبری هست مثل داییش رافضی شده.
یا مثلا ابن عقیل شافعی در سن60 سالگی شیعه شده.
ممنونم از جواب هاتون
اللهم عجل لولیک الفرج

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
نکته اي که درباره نسبت تشيع به برخي از علماي اهل سنت بدون دليل زده مي شود ، يا بخاطر نقل فضائل حضرت علي عليه السلام و اهل بيت است و يا اينکه از نقل مناقب جعلي معاويه اجتناب مي کردند
به عنوان مثال کساني که حاکم نيشابوري را به شيعه نسبت مي دهند بخاطر اين است که او معاويه را قبول نداشت و فضائل معاويه را بيان نمي کرد و بيان فضائل اهل بيت عليهم السلام مي کرد لذا گرفتار بي مهري برخي از علماي اهل سنت واقع شد؛ ابوعبدالرحمان سلمي مي‌گويد: «دخلت علي الحاكم و هو في داره لا يمكنه الخروج إلي المسجد و ذلك أنهم كسروا منبره و منعوه من الخروج. فقلت له: لو خرجت و أمليت في فضائل هذا الرجل (معاوية) حديثا، لاسترحت من المحنة، فقال: لا يجئ من قلبي، لا يجئ من قلبي» حاكم، درخانه‌اش زنداني شده بود و راه خروج نداشت منبرش را شكستند و مانع خروجش از خانه شدند. به حاكم گفتم: اگر از منزل خارج شوي و يك روايت در فضائل معاويه بگويي، همه مشكلات حل مي‌شود. حاكم گفت: دلم نمي‌آيد از معاويه، فضيلت جعلي بگويم. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج17، ص175 ـ تاريخ الاسلام للذهبي، ج28، ص132 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج3، ص260 همچنانکه با نسائي که فضائل معاويه را نقل نمي کرد نيز همين کار را کردند والا اگر واقعا حاکم نيشابوري شيعه است چرا فضائل ابوبكر و عمر را نقل مي کند؟! کدام شيعه هست که فضائل خلفاء را نقل کند؟!
خوارزمي نيز از علماي احناف مي باشد: همچنانکه زرکلي گويد:
احمد بن محمد، موفق الدين القرشي العدوي الخوارزمي، أبو المؤيد الشهير بابن المكيّ: مؤرخ من علماء الحنفية من أهل خوارزم . الأعلام للزركلي 1/ 215
اما بخاطر نقل فضائل او را به شيعه بودن متهم مي کنند
در خصوص طبري نيز بايد بگوييم هر چند او را متهم به شيعه مي کردند .و او نيز گاهي با اهب سنت مخالفت مي کرد مثلا طبق مذاهب اربعه عمل نمي کرد، اما روشن است که هر مخالف عامه نمی‌تواند شیعه باشد
و با دقت در آثار اوو کتب او که از معاویه و ولید و….دفاع کرده است و یاران حضرت علی(ع)را تخريب کرده است‌ نمی‌توان این احتمال را هم پذیرفت.
ابن حجر نيز تعصب او در کتب او مشهود است
البته نبايد منکر شد که برخي از علماي اهل سنت شيعه شدند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
4 | امین ع | Iran - Rasht | ١٥:٢٦ - ٢٨ بهمن ١٣٩٣ |
منظور از آل عمران در قرآن چه کسی هست؟؟ آیا منظور پدر حضرت موسی (ع) هست یا پدر پدر حضرت مریم (ع)؟؟؟ و طبق تحقیقاتی که داشتم عمران نام پدر حضرت علی (ع) بود میخواستم لطف کنید اگر در این مورد هم بیشتر توضیح بفرمایید ممنون میشم...

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در اينکه مراد از آل عمران چه کساني هستند برخي گويند مراد حضرت موسي و هارون وبرخي نيز گويند مراد حضرت عيسي و مادرش مي باشد که نام پدرش عمران بود و برخي نيز هر دو احتمال را قبول کرده اند
در تفسير مقاتل آمده است:
يعني موسى ، وهارون ، ذرية آل عمران اختارهم للنبوة والرسالة
تفسير مقاتل بن سليمان ج 1 ص 165
فخر رازي نيز گويد: مراد از آل عمران موسي و هارون برخي نيز گويند مراد پدر حضرت مريم است
فيكون المراد من آل عمران موسى وهارون وأتباعهما من الأنبياء ، ومنهم من قال : بل المراد : عمران بن ماثان والد مريم
التفسير الكبير ج 8 ص 20
ماوردي نيز گويد: موسي و هارون و يا مسيح که مادرش دختر عمران بوده است
موسى وهارون ، أو المسيح - عليهم الصلاة والسلام لأن أمه بنت عمران ، اصطفاهم بالنبوة ، أو بتفضيلهم على أهل زمانهم ، أو باختيار دينهم لهم .
تفسير العز بن عبد السلام ج 1 ص 259
ابن عاشور نيز گويد: مراد آل عمران حضرت مريم و عيسي است پس مريم دختر عمران بود
وأما آل عمران : فهم مريم ، وعيسى ، فمريم بنت عمران بن ماتان
تفسير التحرير والتنوير ج 3 ص 231
در تفسير منهج الصادقين که از تفاسير شيعه مي باشد نيز دو احتمال را ذکر کرده است
و آل عمران را كه موسى و هارونند برسالت و تكليم و ايشان پسران عمران بن يصهر بن فاهث بن لاوى بن يعقوبند يا عيسى را بكتابت و رسالت و مادر او را بتقديس و طهارت كه دختر عمرانست كه پسر ماثان بن ابى عاذ بن ابى بوز بن ربابل بن شلسان بن يوحنا بن يوشيا بن مشكو بن جارفات بن اخاذ بن يغرام بن غرر بن يورام بن يوشافاة بن ايساى ابن ايناى بن راجعيم بن سليمانتفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين، ج‏2، ص: 20
اما در خصوص نام پدر حضرت علي عليه السلام بايد بگوييم برخي نام ابوطالب را عمران دانسته اند همان گونه كه در زیارت حضرت رسول گرامی اسلام(ص) آمده است:السَّلَامُ عَلَى‏ عَمِّكَ‏ عِمْرَانَ‏ أَبِي‏ طَالِبٍ‏
بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏97 ؛ ص189
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
5 | سید صادق | Iran - Shiraz | ١٧:٣٧ - ٢٩ بهمن ١٣٩٣ |
اصلا کاملا مشخصه که روایت جعلی هست چون بنا بر اتفاق شیعه و عمری اولین کسی که به حضرت رسول اکرم علیه و اله السلام ایمان اورد حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام بود . ممنون از مطالب زیبایتان
6 | رضا | Iran - Birjand | ٢١:٥٤ - ٢٩ بهمن ١٣٩٣ |
باسلام
اهل سنت با چه دلیلی قائلند افضلترین انسانها بعد از رسول خدا (ص) ابوبکر وعمر هستند نه علی (ع)
در یک سایت سنی امده بود : بعد از پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم و دیگر پیامبران اولوالعزم و همچنین دیگر پیامبران الهی، اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم افضلترین انسانها بعد از انبیاء هستند، و در میان اصحاب هم مهاجرین و انصار و از جمله عشره ی مبشره از دیگران افضلترند، و در میان عشره ی مبشره هم خلفای راشدین از دیگر صحابه با فضیلتر هستند، و در میان خلفا هم به ترتیب ابوبکر و عمر رضی الله عنهما،
منتظر جوابتان هستم
متشکرم

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اولا: آنچه در قرآن به عنوان ملاک برتري معرفي شده است تقوي مي باشد نه اينکه هر کس اصحاب پيامبر (ص) شد او آدم خوبي است در قران برخي از صحابه که در اطراف پيامبر بودند منافق بودند و ايمان واقعي نداشتند و در ظاهر جزء اصحاب محسوب مي شدند:همچنانکه آمده است
و ممن حولکم من الأعراب منافقون و من اهل المدينة مردوا علي النفاق لا تعلمهم نحن نعلمهم سنعذبهم مرتين ثم يردون الي عذاب عظيم.توبه 101
و از (ميان) اعراب باديه‏نشين كه اطراف شما هستند، جمعى منافقند و از اهل مدينه (نيز)، گروهى سخت به نفاق پاى بندند. تو آنها را نمى‏شناسى، ولى ما آنها را مى شناسيم. بزودى آنها را دو بار مجازات مى‏كنيم (: مجازاتى با رسوايى در دنيا، و مجازاتى به هنگام مرگ) سپس بسوى مجازات بزرگى (در قيامت) فرستاده مى‏شوند
همچنين در آيات ديگر آمده است برخي از صحابه فاسق بودند:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمين
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى نادانى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد
مفسران اهل سنت گفته‌اند اين آيه درباره وليد بن عقبه نازل شده و او را به عنوان فاسق معرفي نموده است.
درتفسير مقاتل چنين آمده است:
فأنزل الله تعالى في الوليد ثلاث آيات متواليات بفسقه وكذبه.
خداوند سه آيه متوالي را درباره فسق وليد بن عقبه نازل نموده و او را به عنوان فاسق معرفي نموده است.
البلخي ، أبو الحسن مقاتل بن سليمان بن بشير الأزدي بالولاء (متوفا ى 150هـ) ، تفسير مقاتل بن سليمان ، ج 3 ص 260 ، ناشر : دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1424هـ - 2003م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : أحمد فريد.
ثانيا: ارتداد عده زيادي از صحابه از مسلمات تاريخ است که حتي در مهمترين و صحيح‌ترين منابع اهل سنت نقل شده است. حديث حوض يکي از احاديثي است که به صراحت ارتداد جمع کثيري از صحابه را ثابت کرده است
بخاري از ابوهريره نقل مي كند كه پيامبر اكرم (ص) مي‌فرمايد
6215 عَنْ أَبِي هُرَيرَةَ عَنْ النَّبِي صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ قَالَ بَينَا أَنَا قَائِمٌ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَينِي وَبَينِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ فَقُلْتُ أَينَ قَالَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ قُلْتُ وَمَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا بَعْدَکَ عَلَى أَدْبَارِهِمْ الْقَهْقَرَى ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَينِي وَبَيْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ قُلْتُ أَينَ قَالَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ قُلْتُ مَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا بَعْدَکَ عَلَى أَدْبَارِهِمْ الْقَهْقَرَى فَلَا أُرَاهُ يخْلُصُ مِنْهُمْ إِلَّا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ
پيامبر صل الله عليه واله فرموند: من، فرداي قيامت در كنار حوض مي آيم و تعدادي از صحابه مي خواهند نزد من بيايند، ولي آنها را از طرف حوض بر مي گردانند به سوي ديگر. گفتم: اينها را کجا مي بريد؟ مي‌گويند: : به خدا قسم! اينها را به سمت آتش جهنم مي بريم. عرضه مي کنم: مگر اينها چه کار کرده اند؟ خطاب مي آيد:اينها بعد از تو مرتد شدند و بدعت‌ها گذاشتند و به دوران جاهليت برگشتند. سپس گروه ديگري را اينگونه به سمت آتش مي برند.مي‌گويم: اينها را کجا مي بريد؟ مي‌گويند: به خدا قسم! اينها را به سمت آتش جهنم مي بريم. عرضه مي کنم: مگر اينها چه کار کرده اند؟ خطاب مي آيد:اينها بعد از تو مرتد شدند و بدعت‌ها گذاشتند و به دوران جاهليت برگشتند.، و از اينها هيچکس از آتش نجات پيدا نمي‌کند، مگر به اندازه هَمَل نعم.
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج 5 ص 2407، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
با اين وجود چگونه مي شود گفت اصحاب افضلترين هستند ؟؟؟1
برخي از صحابه چشم چران بودند آيا
ابن‌ماجه روايتي را درباره چشم چراني صحابه در نماز چنين مي‌نويسد:
حدثنا حُمَيْدُ بن مَسْعَدَةَ وأبو بَكْرِ بن خَلَّادٍ قالا ثنا نُوحُ بن قَيْسٍ ثنا عَمْرُو بن مَالِكٍ عن أبي الْجَوْزَاءِ عن بن عَبَّاسٍ قال كانت امْرَأَةٌ تصلى خَلْفَ النبي صلى الله عليه وسلم حَسْنَاءُ من أَحْسَنِ الناس فَكَانَ بَعْضُ الْقَوْمِ يَسْتَقْدِمُ في الصَّفِّ الْأَوَّلِ لِئَلَّا يَرَاهَا وَيَسْتَأْخِرُ بَعْضُهُمْ حتى يَكُونَ في الصَّفِّ الْمُؤَخَّرِ فإذا رَكَعَ قال هَكَذَا يَنْظُرُ من تَحْتِ إِبْطِهِ فَأَنْزَلَ الله ) وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ في شَأْنِهَا
ابن عباس مي گويد : زني زيبا از زيبارويان ، پشت پيامبر نماز مي خواند . برخي نماز گزاران ( از صحابه ) ، در صف اول نماز ايستادند تا مبادا او را ببينند و برخي ديگر نيز در صف آخر ايستادند تا وقتي رکوع مي روند از زير بغل به او نگاه نمايند . پس خداوند آيه { ولقد علمنا المستقدمين منکم ولقد علمنا المستأخرين } را نازل فرمود
القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاى275هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1 ص 332، تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.لباني نيز اين روايت را تصحيح کرده است
صحيح
الألباني ، محمد ناصر الدين ، صحيح ابن ماجةج2 ص 172ح 858
ثالثا: به چه دليل ابوبکر و عمر را بر ديگران افضل است در صورتي در منابع خود اهل سنت با سند معتبر آمده است حضرت مهدي عليه السلام بر ابوبکر و عمر افضل است
يكون في هذه الأمة خليفة لا يفضل عليه أبو بكر ولا عمر... قلت: هذا إسناد صحيح
ضمره نقل مي کند که ابن سيرين بيان کرد فتنه اي اتفاق مي افتد و گفت : پس هر وقت آن فتنه اتفاق افتاد ، در خانه تان بنشينيد تا اينکه صداي کسي را بشنويد که از ابي بکر و عمر بهتر وبرتراست گفته شد: اي ابابکر آيا او از ابوبکر و عمر بهتر است ابن سيرين گفت: او بر بعضي از انبياء نيز برتري دارد(سيوطي)
مي گويم : در اين روايت مطلبي است و ابن ابي شيبه در المصنف در باب المهدي به نقل از ابن سيرين مي گويد : در اين امت خليفه اي خواهد بود که ابوبکر و عمر بر او برتري ندارد مي گويم سند اين روايت صحيح است
العرف الوردي في أخبار المهدي ، ص 118، اسم المؤلف: جلال الدين عبدالرحمن بن أبي بكر بن محمد السيوطي أبو الفضل الوفاة: 911 ه
رابعا: اما اينکه برخي براي برتري صحابه و شيخين به عشره مبشره تمسک مي کنند خوب است بدانند
در خصوص اينكه خلفاء را عشره مبشره خوانديد خوب است درباره حديث عشره مبشره اين را بدانيد:1- بخاري و مسلم كه در صدد دفاع از صحابه به ويژه شيخين بوده اند، هيچ كدام اين احاديث را نقل نكرده اند
2- عجيب تر از همه اين كه از سعد بن ابي وقاص نقل شده كه گفت: من از رسول خداصلي الله عليه وآله نشنيدم كه درباره زنده اي كه بر روي زمين راه مي رود به جز عبداللَّه بن سلام بگويد: او از اهل بهشت است. حال چگونه اين حديث از سعد بن ابي وقاص مخفي شده در حالي كه يكي از آن ده نفري است كه در حديث از او ياد شده است.3-چگونه مي توان اين حديث را قبول كرد در حالي كه برخي از اين ده نفر خون برخي ديگر را مباح دانسته و قتل او را حلال شمردند؟ آيا طلحه و زبير مخالف شديد عثمان نبودند؟ و آيا اين دو نفر همراه با عايشه بيشترين تحريك را بر ضدّ عثمان نداشته و مردم را به قتل او وادار نمي كردند؟ چگونه عمر بن خطّاب اصحاب شوراي شش نفره را تهديد به قتل كرد در حالي كه همه آن ها از آن ده نفر به حساب مي آيند؟ 4-اين روايات مخالف با عقل نيز مي باشد؛ زيرا هيچ كس خصوصاً پيامبرصلي الله عليه وآله نبايد كساني را به طور قطع بشارت به بهشت و امان از آتش جهنم دهد، كساني كه معصوم نبوده و از اعمال قبيح و گمراهي و ضلالت در امان نيستند، خصوصاً آن كه آن ها را مغرور كرده و بر انجام گناه تشويق مي كند. مگر نه اين است كه وظيفه انبيا آن است كه مردم را بين خوف و رجاء قرار دهند؟ 5-و از جمله عوامل ضعف اين خبر آن است كه هيچ يك از سه خليفه در هيچ يك از موقيعت هاي مناسب به آن احتجاج و استدلال ننمودند. چرا ابوبكر در سقيفه با وجود موقعيّت مناسب و نيز عثمان هنگامي كه محاصره شده بود بر اين حديث استدلال نكردند؟ 6-اگر اين روايت صحيح بود بايد به عفو خداوند و بخشايش او اطمينان پيدا مي كردند؛ زيرا پيامبرصلي الله عليه وآله خبر از بهشتي بودن آن ها داده بود؛ در حالي كه مطابق روايات تاريخي، ابوبكر هنگام احتضارش ترسان و از عاقبت خود خوفناك بود. و نيز عمر هنگام وفاتش از خدا طلب مي كرد كه اي كاش من خاك بودم و مادر مرا نزاييده بود و از اعمال خود نجات يافته بودم. و نيز هنگامي كه عثمان در محاصره قرار گرفت جزع و فزع بسيار از ترس هلاكت خود مي كرد؛ در حالي كه با فرض وجود روايت «عشره مبشره» او به بهشت مي رفته است و اين، جاي جزع و فزع ندارد!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
7 | خاک پای شیعیان | Iran - Tehran | ١٢:٤٤ - ٣٠ بهمن ١٣٩٣ |
با سلام
در برنامه ای از آیت الله قزوینی دیدم که ایشون فرمودن ابن حجر عسقلانی در کتاب القول المسدد فی الذب عن مسند احمد میگوید که اگر یک راوی هم جرح داشته باشد و تعدیل حدیثش می شود حسن!! میخواستم اولا متن این سخن ابن حجر رو بدونم و آدرس دقیقش رو
دوم اینکه اگر همه علما توثیقش کرده باشند و فقط یک یا دو نفر نفر جرح وارد کرده باشند بازهم این موضوع صادق است؟؟
و اینکه اگر متونی در این باره از علمای اهل سنت سراغ دارید ممنون میشم برامون بزنید.یا علی

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در خصوص سوالتان بايد بگوييم اين مطلب از ذيل کلام ابن حجر عسقلاني در باره قزعة بن سويد استفاده مي شود که او نويسد:
أما قزعة بن سويد... واختلف فيه كلام يحيي بن معين فقال عباس الدوري عنه ضعيف وقال عثمان الدارمي عنه ثقة وقال أبو حاتم محله الصدق وليس بالمتين يكتب حديثه ولا يحتج به وقال ابن عدي له أحاديث مستقيمة وأرجو أنه لا بأس به وقال البزار لم يكن بالقوي وقد حدث عنه أهل العلم وقال العجلي لا بأس به وفيه ضعيف. فالحاصل من كلام هؤلاء الأئمة فيه أن حديثه في مرتبة الحسن والله أعلم.
سخنان اهل دانش در باره او متفاوت است، برخي او را تضعيف كرده و گروهي او را راستگو و يا ثقه دانسته ولي گفته اند حديثش نوشته مي شود؛ ولي احتجاج و استدلال به آن نمي شود، وعده اي حديث او را پذيرفته اگر چه قوي نيست.
ولي ابن حجر خودش سرانجام چنين نتيجه گيري مي كند: از سخنان پيشوايان رجال وحديث چنين استفاده مي شود كه روايت وحديث قزعة بن سويد در مرتبه حسن است.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ)، القول المسدد في الذب عن المسند للإمام أحمد، ج1، ص30، تحقيق: مكتبة ابن تيمية، ناشر: مكتبة ابن تيمية - القاهرة، الطبعة: الأولي، 1401هـ.
و مناوي در فيض القدير مي نويسد: طب عن عبد الله بن زيد الأنصاري الأوسي ثم الخطمي كوفي شهد الحديبية قال الهيثمي: وفيه أحمد بن بديل وثقه النسائي وضعفه أبو حاتم أي فالحديث حسن
احمد بن بديل را نسائي توثيق و ابوحاتم تضعيف كرده است ولي حديثش در مرتبه حسن قرار دارد.
المناوي، عبد الرؤوف (متوفاي1031 هـ)، فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج1، ص369، ناشر: المكتبة التجارية الكبري - مصر، الطبعة: الأولي، 1356هـ.
اما در خصوص اينکه اگر يک راوي را يک يا دو نفر جرح و اکثر تعديل کنند ، در اينجا چند نظريه وجود دارد
ذهبي در اين خصوص مي نويسد
قال: فإذا عدّل جماعة رجلاً وجرحه أقل عدداً من المعدّلين فإنّ الذي عليه الجمهور من العلماء أنّ الحكم للجرح والعمل به أولى، وقالت طائفة: الحكم للعدالة وهو خطاء.
قلت: بل الصواب التفصيل فان كان الجرح والحالة هذه مفسرا وإلاّ عمل بالتعديل وعليه يحمل قول من قدم التعديل.
اگر جماعتي کسي را تعديل کنند اما عده کمي او را جرح کنند جمهور معتقدند جرح مقدم است اما طائفه گويند عدالت او ثابت مي شود که اين خطاست اما تفصيل اين است که اگر جرح مفسر باشد( علت جرح ذکر شده باشد) جرح مقدم والا به تعديل عمل مي شود
لسان الميزان: 1/15.
در کتاب جصاص نيز آمده است: اگر تعداد کساني که تعديل را مي گويند بيشتر باشد تعديل اولويت دارد
المعدل فان كان عدد المعدلين أكثر فقد قيل التعديل أولي والصحيح والذي عليه الجمهور ان الجرح أولي لما ذكرناه والله اعلم
الفصول في الأصول - الجصاص ج 1 ص 219 :
در جاي ديگر آمده است ابن عابدين گويد:
فإن جرحه واحد وعدله اثنان فالتعديل أولى بالاجماع، وإن جرحه اثنان وعدله عشرة فالجرح أولى،
اگر کسي را يک نفر جرح کند دو نفر تعديل در اين صورت تعديل مقدم اما اگر کسي را دو نفر جرح اما ده نفر تعديل کنند ، جرح مقدم تر است
تكملة رد المحتار ج 1 ص 0494
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
8 | احمد | Iran - Birjand | ١٥:٢٦ - ٣٠ بهمن ١٣٩٣ |
باسلام

ظاهرا از عبدالله بن عمر نیز نقل شده که وی افضلترین انسانها را ابوبکر عمر و عثمان دانسته و گفته که علی (ع) یکی از مسلمانان بود بدون اینکه اشاره به فضیلت حضرت کند همین روایت را شنیدم سنیها دست اویز خود قرار دادند ایا راست هست ؟؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
روايتي که نقل کرديد در صحيح بخاري چنين نقل شده است:
لَا نَعْدِلُ بِأَبِي بَكْرٍ أَحَدًا ثُمَّ عُمَرَ ثُمَّ عُثْمَانَ ثُمَّ نَتْرُكُ أَصْحَابَ النبي صلى الله عليه وسلم لَا نُفَاضِلُ بَيْنَهُمْ تَابَعَهُ عبد اللَّهِ عن عبد الْعَزِيزِ
صحيح البخاري ج 3 ص 1352
اين روايت را حتي خود علماي بزرگ اهل سنت بر خلاف اعتقادات خود دانسته و آن را رد کرده و قبول نمي کنند هر چند سندش صحيح است
ابن حجر در ذيل اين روايت نقد علماي اهل سنت را چنين نقل مي کند:
وقوله لا نعدل بابي بكر ....
وقد طعن فيه بن عبد البر واستند إلى ما حكاه عن هارون بن إسحاق قال سمعت ابن معين يقول من قال أبو بكر وعمر وعثمان وعلي وعرف لعلي سابقيته فهو صاحب سنة
فذكرت له من يقول أبو بكر وعمر وعثمان ويسكتون فتكلم فيهم بكلام غليظ وتعقب بان بن معين انكر رأي قوم وهم العثمانية الذين يغالون في حب عثمان وينتقصون عليا ولا شك في ان من اقتصر على ذلك ولم يعرف لعلي بن أبي طالب فضله فهو مذموم وادعى بن عبد البر أيضا ان هذا الحديث خلاف قول أهل السنة ان عليا أفضل الناس بعد الثلاثة فانهم اجمعوا على ان عليا أفضل الخلق بعد الثلاثة ودل هذا الإجماع على ان حديث بن عمر غلط وان كان السند إليه صحيحا . استناد به حکايتي از هاورن کرده که گويد از ابن معين شنيدم که مي گفت کسي که بگويد ابوبکر و عمر و عثمان و علي و سابقه علي را نيز بداند اين صاحب سنت است شخص گويد به او گفتم اگر کسي بگويد ابوبکر و عمر و عثمان و ساکت باشد در اينجا بود که با با لحن تندي در خصوص آنها حرف زد و بعد ابن معين قول آن عثمانيه را که درخصوص عثمان غلو کرده و بر علي عيب مي گرفتند شکي نيست که کسي چنين کند و بر علي فضيلتي را نشناسد اين شخص مذموم است و ابن عبد البر ادعا کرده که اين روايت بر خلاف قول اهل سنت است که زيرا اهل سنت معتقدند علي بعد از سه نفر افضل مردم است و انها اجماع دارند که علي افض امت بعد از سه خليفه است و اجماع بر اين است که قول ابن عمر غلط است هر چند سند صحيح است
فتح الباري ج 7 ص 16
وي در ادامه اجماع از زبان بيهقي در خصوص برتري حضرت علي عليه السلام بعد از سه نفر ( البته نزد اهل سنت نه شيعه) نقل کرده و گويد:
نقل البيهقي في الإعتقاد بسنده إلى أبي ثور عن الشافعي انه قال اجمع الصحابة واتباعهم على أفضلية أبي بكر ثم عمر ثم عثمان ثم علي
فتح الباري ج 7 ص 17
ابن حجر همچنين در جاي ديگر گويد بايد حرف ابن عمر به اتفاق علماء تاويل کرد :
قد اتفق العلماء على تأويل كلام بن عمر هذا لما تقرر عند أهل السنة قاطبة من تقديم علي بعد عثمان
فتح الباري ج 7 ص 58
با اين بيان اين روايت را حتي خود اهل سنت نيز قبول ندارند چون بر خلاف اجماع است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
9 | جلال | Iran - Isfahan | ١١:٥٥ - ٠١ اسفند ١٣٩٣ |
با سلام
ایا درست است که امیر المونین علیه السلام در جنگ بنی قریظه سر 700 رو بریدند ؟ میخواستم یه جواب فصل بهم بدید ......

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در اصل قضيه بني قريظه اختلافي نيست اما در جزئيات آن و تعداد کشته ها و مسائل ديگر اختلاف وجود دارد . لذا قرآن اين جريان پيمان شکنان قريظه را ذکر و در خصوص آن مي فرمايد: وَ أَنْزَلَ الَّذِينَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ صَياصِيهِمْ وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِيقاً . َ وأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِيارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها وَ كانَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيراً (احزاب26 /27) از اهل كتاب آن گروه را كه به ياريشان برخاسته بودند از قلعه‏ هايشان فرود آورد و در دلهايشان بيم افكند. گروهى را كشتيد و گروهى را به اسارت گرفتيد. و بني نضير را ديده بودندو بايد اين رفتار به شکل عبرت آموزي کيفر داده شود. و غنائم فراوانى از جمله زمينها و خانه و اموالشان به مسلمانان رسيد
از جمله تعبيرات كه در مورد كشته شدگان اين جنگ آمده است «فَرِيقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِيقاً» ، يعنى فَرِيقاً، را مقدم بر «تَقْتُلُونَ» مى‏دارد، در حالى كه در مورد اسيران: فَرِيقاً، را از فعل آن يعنى: «تَأْسِرُونَ» مؤخر داشته است، بعضى از مفسران در تفسير آن گفته‏ اند، اين روش به خاطر آن است كه در مساله كشته شدگان، تكيه بيشتر روى اشخاص است، زيرا سران بزرگ آنها در اين گروه بودند، ولى در باره اسارت، افراد سرشناسى نبودند كه روى آنها تكيه كند،
نکته ديگر اينکه «فَرِيقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِيقاً» ناظر به کشته و اسارت مردان است و نه کشته شدن همه مردان و اسارت زنان، زيرا براي اسارت زنان و کودکان واژه «سبي» و جمع: «سبايا» به کار مي رود و واژه «اسر» که در آيه فوق به کار رفته، و در آيات ديگري مانند: وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسارى‏ تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ (بقره/85) که در باره اين گروه است، نشان مي دهد که ناظر به مقاتلين و مردان بوده و با آن موضوع تناسب دارد و حاکي از اسارت گروهي از مردان جنگي است و نه زنان اين قبيله. و لذا در تاريخ هم آمده: «و سَبى من لم ينبت منهم مع النساء» واسير کردن کساني که هنوز بالغ نشده اند که اين البته با قرآن نمي سازد زيرا کسي که بالغ نيست، مکلف نيست تا مؤاخذه شود. سخن در باره کساني است که جنگجو بوده چه مرداني که پير بوده و يا نوجوان بوده و يا در معرض جنگ قرار نگرفته اند.
با اين وجود اشکال اساسي که گفته مي شود پيامبر (ص ) به دست حضرت علي (ع) افراد زيادي را در اين جنگ کشت، رد مي شود
قديمي ترين کتابي كه در دست ماست و بيشترين جزئيات حادثه بني قريظه را مخصوصا تعداد کشته ها را بيان کرده است، سيره ابن اسحاق است كه مورخان بعدي در بيان رويدادهاي متعدد برآن تكيه كرده و از آن اخذ كرده اند، اما ابن اسحاق در سال 151 ، يعني 145سال پس از واقعه بني قريظه از دنيا رفته است. مورخان پس از او گزارش او از واقعه را نقل كرده و به منابع مبهم او توجه نكرده اند. گزارش هاي مربوط به اين جريان بسيار متاخر از اصل واقعه و همچنين غير قابل اعتماد است و بررسي درباره آنها صورت نگرفته ،قرآن اشاره اي به كشتار جمعي نكرده است. خوب است قرآن را به عنوان تنها منبع معتبر و معاصر در برابر مصادر متأخر و مشكوك و راويان متروك قرار دهيم . چنان كه پيش تر گفته شد قرآن به گونه اي بسيار مختصر در آيه 26سوره احزاب به اين حادثه اشاره كرده ، فقط از كساني كه مستقيماً در نبرد شركت داشته اند سخن مي گويد . اگر كشته شدگان در اين حادثه 600 تا900 نفر بودند،رويدادي مهم تلقي و در قرآن به صورت روشن به آن اشاره مي شد كه از آن درس و عبرت گرفته شود.
دلايل ديگري در ردّ اين موضوع مي توان به شرح زير بيان کرد:
احتمال داده شده که اين داستان به شکل خشونت بار توسط خود يهوديان ساخته شده باشد و در جهت مظلوم نمايي بوده باشد، به عنوان نمونه راوي اين اخبار محمد بن کعب قرظي و عطية قرظي در سلسله سند اين روايت و شباهت هاي عناصر داستاني آن با چند حادثه مشابه در تاريخ قوم يهود که در آن چند صد يهودي به قتل رسيده اند، اين احتمال را بيشتر تقويت مي کند که اين روايت برساخته افرادي از اين قبيله بوده و تأثير اين نقل به دليل ايجاد مظلوميت براي آنان و نشان دادن چهره اي خشن و خون ريز از پيامبر اسلام باشد مخصوصا اينکه يهود در اين نوع کارها در گذشته و حال يد طولايي دارند
حكم اسلام در اين موارد آن است كه تنها مسئولان فتنه مجازات شوند، چنان كه تعداد و اسامي آنان در متن واقعه ذكر شده است . كشتن چنين رقم بالايي از افراد ،با عدل اسلامي و قرآن به خصوص آيه «لا تزر وازره وزر اخري» سازگار نيست . مخصوصا با رحمة للعالمين بوده پيامبر نمي سازد هر چند اين نوع کشتن که بخاطر پيمان شکني در دين يهود وجود دارد
لذا چنين مي شود نتيحه گرفت که کساني که در از سران فتنه بودند کشته شدند نه همه آنها البته ما در ابتداي مقدمه گفتيم که اين جريان با اين جزئيات بدون سند ذکر شده است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
10 | عبدالحسین | Iran - Tehran | ٢٢:٣٢ - ٠١ اسفند ١٣٩٣ |
سلام علیکم و رحمه الله:
در خصوص شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها،در کتب شیعه،غیر از آنچه که مرحوم طبری در دلائل الامامه فرموده اند:ان قنفد مولی عمر لکزها....و حدیث کافی شریف که:ان فاطمه صدیقه شهیده،ایا روایت صحیح السند دیگری در اثبات شهادت و کیفیت وقوع حادثه و همچنین در خصوصص لطم خد وجود دارد یا خیر؟با تشکر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در خصوص شهادت حضرت زهرا عليها السلام و شکستن پهلوي حضرت و سقط شدن فرزندش محسن، نه تنها روايات صحيح در کتب شيعه وجود دارد بلکه روايات در اين خصوص اجماعي و مشهور، مستفيض و بلکه در حد تواتر است
مجلسي شهادت حضرت زهرا (ع) را از متواترات دانسته است
ثم إن هذا الخبر يدل على أن فاطمة صلوات الله عليها كانت‏ شهيدة و هو من المتواترات و كان سبب ذلك أنهم لما غصبوا الخلافة
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏5 ؛ ص318
علامه سيد مرتضي همچنين بعد از نقل روايت، شهادت حضرت زهرا (ع) گويد:
إن فاطمة صديقة شهيدة ، ما لفظه : ثم إن هذا الخبر يدل على أن فاطمة صلوات الله عليها كانت شهيدة ، وهو من المتواترات مأساة الزهراء (ع) - السيد جعفر مرتضى - ج 2 ص 184
شيخ طوسي نيز روايات در اين خصوص را مشهور و مستفيض دانسته است
و مما أنكر عليه: ضربهم لفاطمة عليها السلام، و قد روي: أنهم ضربوها بالسياط. و المشهور الذي لا خلاف فيه بين الشيعة: أن عمر ضرب على بطنها حتى اسقطت، فسمي السقط (محسنا). و الرواية بذلك مشهورة عندهم.
و ما ارادوا من احراق البيت عليها- حين التجأ إليها قوم، و امتنعوا من بيعته- و ليس لأحد أن ينكر الرواية بذلك، لأنا قد بينا الرواية الواردة من جهة العامة من طريق البلاذري و غيره‏ و رواية الشيعة مستفيضة به‏، لا يختلفون في ذلك
تلخيص الشافي ج‏3 156
روايات در خصوص سيلي خوردن حضرت زهرا عليها السلام نيز آنقدر فروان است که ما را از بررسي سند بي‌نياز مي‌کند جهت نمونه به چند مورد اشاره مي‌کنيم:
1- پيامبر صلى الله عليه و آله در يك پيشگويى از اين مسئله اسائه ادب به فاطمه عليها السلام و سيلى زدن آن حضرت پرده برداشته و به على عليه السلام فرمود: گريه‌ام براى آن سيلى است كه به صورت فاطمه عليهاالسلام زده خواهد شد
شيخ صدوق روايتي را در اين خصوص چنين نقل مي‌كند:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُتْبَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِيهِ‏ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ: بَيْنَا أَنَا وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذِ الْتَفَتَ إِلَيْنَا فَبَكَى فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ أَبْكِي مِمَّا يُصْنَعُ بِكُمْ بَعْدِي فَقُلْتُ وَ مَا ذَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَبْكِي مِنْ ضَرْبَتِكَ عَلَى الْقَرْنِ وَ لَطْمِ فَاطِمَةَ خَدَّهَا وَ طَعْنَةِ الْحَسَنِ فِي الْفَخِذِ وَ السَّمِّ الَّذِي يُسْقَى وَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ قَالَ فَبَكَى أَهْلُ الْبَيْتِ جَمِيعاً فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا خَلَقَنَا رَبُّنَا إِلَّا لِلْبَلَاءِ قَالَ أَبْشِرْ يَا عَلِيُّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُ لَا يُحِبُّكَ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا يُبْغِضُكَ إِلَّا مُنَافِقٌ.
على بن ابى طالب فرمود در اين ميان كه من و فاطمه و حسن و حسين نزد رسول خدا (ص) بوديم آن حضرت بما رو كرد و گريست من گفتم چرا گريه كنيد يا رسول اللَّه؟ فرمود ميگريم براى آنچه با شما عمل مى‏شود، گفتم آن چه باشد يا رسول اللَّه؟ فرمود گريه كنم از ضربتى كه بر فرق تو زنند و از سيلى كه بر گونه فاطمه زنند و از نيزه‏اى كه بر ران حسن زنند و زهرى كه باو نوشانند و از قتل حسين (ع) فرمود همه اهل بيت گريستند، گفتم يا رسول اللَّه خدا ما را نيافريده جز براى بلا، فرمود مژده گير اى على كه خداى عز و جل با من عهد كرده كه دوستت ندارد جز مؤمن و دشمنت ندارد جز منافق.
امالي صدوق ص 134 بحارد الانوار ج28 ص 51
2- خصيبي نيز روايتي را چنين آورده است: وَ صَفَقَ‏ وَجْهِي‏ بِيَدِهِ . خصيبى، حسين بن حمدان، الهداية الكبرى ؛ ؛ ص179
، البلاغ - بيروت، 1419 ق.
3-وي هچنين در روايت طولاني چنين نقل کرده است:وَ هُجُومِ عُمَرَ وَ قُنْفُذٍ وَ خَالِدٍ وَ صَفْقَةِ عُمَرَ عَلَى خَدِّهَا حَتَّى أَبْرَى قُرْطَهَا تَحْتَ خِمَارِهَا .الهداية الكبرى 407
4-علامه مجلسي روايت طولاني را چنين نقل کرده است: وَ لَطَمَ‏ وَجْهَ‏ الزَّكِيَّةِ،
بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏31 ؛ ص126
5-شيخ مفيد مي‌نويسد: وكَانَتْ حَامِلَةً بِابْنٍ اسْمُهُ الْمُحَسِّنُ فَأَسْقَطَتِ الْمُحَسِّنَ مِنْ‏ بَطْنِهَا ثُمَ‏ لَطَمَهَا
مفيد، محمد بن محمد، الإختصاص، ؛ ص185الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1413 ق.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
11 | میثم | Iran - Tehran | ١٤:٥٠ - ٠٢ اسفند ١٣٩٣ |
به نام خدا با عرض سلام و خسته نباشید در مورد زمان ایراد خطبه ی فدکیه بارها سوال پرسیدم ولی جواب ندادین. اگه بعد از حوادث هجوم خطبه فدکیه خونده شده باشه خیلی شبهات میاد وسط مثلا اینکه چجوری حضرت با وجود آسیب تونستن یه خطبه بزرگ بخونن در حالی که سلیم بن قیس نقل می کنه راه رفتنش دقیقا مثل پیامبر بوده و آسیبی گزارش نشده؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
نکته اي که بايد در اين خصوص در نظر داشت اين است که خليفه اول افرادي را سه بار به منزل اميرالمؤمنين عليه السلام فرستاد و درخواست بيعت كرد.لذا احتمال قوي اين است كه هر چه اتفاق افتاده در بين بار دوم و بار سوم بوده است لذا احتمال دارد خطبه حضرت قبل از هجوم سوم بوده يعني هنور حضرت مجروح نشده بودند که برخي شواهد همچنانکه شما نيز به آن اشاره کرديد اين نظر را تقويت مي کند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
12 | الف | Germany - Nuremberg | ١٨:١٣ - ٠٢ اسفند ١٣٩٣ |
در جواب شماره 7نوشته بودید((قال ذهبی: فإذا عدّل جماعة رجلاً وجرحه أقل عدداً من المعدّلين فإنّ الذي عليه الجمهور من العلماء أنّ الحكم للجرح والعمل به أولى، وقالت طائفة: الحكم للعدالة وهو خطاء.
قلت: بل الصواب التفصيل فان كان الجرح والحالة هذه مفسرا وإلاّ عمل بالتعديل وعليه يحمل قول من قدم التعديل.))اگر اینطور که ذهبی میگوید است پس خود او کتابی بنام الثقات فی من تکلم فیه نوشته و در این صورت همین حرف او سبب ابطال کتاب خودش می شود.و از طرفی هم گفته میشود کمتر راویی است که توسط برخی علما تضعیف نشده باشد آیا این حرف اصلی دارد؟در خوص جرح مفسر که ذهبی میگوید:اگر جماعتي کسي را تعديل کنند اما عده کمي او را جرح کنند جمهور معتقدند جرح مقدم است اما طائفه گويند عدالت او ثابت مي شود که اين خطاست اما تفصيل اين است که اگر جرح مفسر باشد( علت جرح ذکر شده باشد) جرح مقدم والا به تعديل عمل مي شود.بر فرض جماعتی راویی را تعدیل کرده اند اما عده کمی به صورت(فیه ضعف )یا (ضعیف)یا لیس بالمتین او را تضعیف کرده اند دراین صورت تکلیف این راوی چیست؟ مرود گفته ذهبی که در کتابی که نامش یادم نیست خواندم :اگر ابوحاتم کسی را توثیق کرد همان را قبول کن اما اگر کسی را تضعیف کرد ببین دیگری هم با او در این شریک است یا نه که اگر شریک نبود آن تضعیف را واگذر که او بسیار جراح است.آیا عمل به ان دستور منافاتی با آنچه گفته شد ندارد؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
چنین موارد را باید از خود آنها پرسید که با این قواعدی که برخی با یکدیگر تعارض دارد، چه معامله ای می کنند؟!! لذا این مشکل رجال اهل سنت است
اما این نکته را نیز گفته اند که تمام راویان جرح داشته و با اهل تدلیس بوده اند
ولو ذهب العلماء إلى ترك كل من تكلم فيه لم يبق بأيدي أهل هذا الشأن من الحديث إلااليسير بل لم يبق شيء ومن الذي ينجو من الناس سالما
النكت على مقدمة ابن الصلاح ، اسم المؤلف: بدر الدين أبي عبد الله محمد بن جمال الدين عبد الله بن بهادر الوفاة: 794 هـ ، دار النشر : أضواء السلف - الرياض - 1419هـ - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. زين العابدين بن محمد بلا فريجالنكت على مقدمة ابن الصلاح ج 3 ص 345
حتی
حتی ذهبی گوید اگر در این مسئله ( جرح) باز شود حتی در صحابه نیز در امان نیستند
وما زال يمر بي الرجل الثبت وفيه مقال من لا يعبأ به ، ولو فتحنا هذا الباب على نفوسنا لدخل فيه عدة من الصحابة والتابعين والأئمة ، فبعض الصحابة كفَّر بعضهم بتأويل ما ، والله يرضى عن الكل ويغفر لهم ، فما هم بمعصومين ، وما اختلافهم ومحاربتهم بالتي تليّنهم عندنا أصلاً. انتهى قوله. الرواة الثقات المتكلم فيهم بما لا يوجب ردّهم، ص23.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
13 | الهام | United States - Cheyenne | ١٤:٥٩ - ٠٣ اسفند ١٣٩٣ |
سلام و خسته نباشید .
من یه جوان اهل سنت هستم من گناه کارم کاری به مسائل شیعه و سنی و اینا ندارم اصلا به من چه . من باید سرم تو لاک خودم باشه
اما وقتی شبکه های کلمه و وصال و اینا رو می بینم خیلی حالم خوب میشه همچنین سایت های مفیدشون خیلی شارژم میکنه اصلا انرژی میگیرم به کوری چشم شما. چشتون درآد

ممنون ازتون موفق باشید
1 |مهرام از تهران|Iran - Karaj |٢٣:١٦ - ٢١ اسفند ١٣٩٣ |
0
 
2
سلام عليكم ... خداقوت ...
الهام خانم تمام حرفات پر از تناقضه مطمئنم اختلال روان داري البته عادت تمام وهابيها همينه شما هم استثناء نيستيد هيچم حالت خوب نيست همه ي حرفات از دردته درد تو بي دينيه ... تو شيعه كه نيستي خدا را شكر ... ولي سني هم نيستي تو يه وهابي اصل بهائي هستي ... سرتم اگه تو لاك خودت بود تو اين سايت مقدس نمي امدي با بي ادبي عقده گشائي كني ... خيلي زود چهرتو نشون دادي ... ببخشيد معذزت ميخوام اما دلم به حالت سوخت ... واقعا" گناه داري !!!
لطفا" ... دروغگوئي و تناقض گوئي ممنوع ... دفتر انجمن ضد دروغگويان و خاليبندان ...
2 |یکی|Iran - Tehran |٢٢:٣١ - ٢٤ اسفند ١٣٩٣ |
0
 
1
هر چ کنی ب خود کنی /گرهمه نیک وبد کنی
3 |اهل سنت|Iran - Tehran |١٦:٠٧ - ٢١ ارديبهشت ١٣٩٤ |
0
 
0
سلام ... این شبکه ها چون از یزید و .... که طبق حرف امام ذهبی در سیر العالم النبلا جلد 4 صفحه 38 ناصبی بوده شبکه های شیطانی و کفر هستند ..
حالا با این کفتار ها حال کن ....!!!!!!!!!
14 | جلال | Iran - Isfahan | ٢٣:٢٨ - ٠٣ اسفند ١٣٩٣ |
با سلام
میخواستم سرگذشت برادر امام علی طالب چه شد ؟
طبری نقل میکنه اما طبرى از ابن كلبى نقل مى‏كند كه :«طالب با اجبار مشركان به بدر آمد نه جزو اسرا بود و نه كشته شدگان بلكه مفقود شد و به خانه‏اش بازنگشت.
ولی جای دیگه اومده طبق نقل ابن هشام، هنگامى كه «طالب» به اجبار قريش براى جنگ بدر از مكه خارج شد، بر اثر يك مشاجره لفظى، كه قريش مى‏گفتند قلوب شما بنى هاشم با محمد است، از وسط راه به مكه بازگشت و به جنگ بدر نيامد
جواب قطعی رو میخواستم ؟
وچرا به اون طالب ابن عبدمناف میگفتن ؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در ر وايات اشاره شده است که طالب مسلمان بود کليني روايتي را چنين نقل مي کند: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ كَانَ أَسْلَمَ. الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏8 ؛ ص375 و اشعار نيز در مدح پيامبر سروده است که دلالت بر اسلام او مي کند
وقد حل مجد بني هاشم * فكان النعامة والزهرة ومحض بني هاشم أحمد * رسول المليك على فترة عظيم المكارم نور البلاد * حري الفؤاد صدى الزبرة كريم المشاهد سمح البنان * إذا ضن ذو الجود والقدرة عفيف تقي نقي الردا * طهر السراويل والازرة جواد رفيع على المعتقين * وزين الأقارب والأسرة واشوس كالليث لم ينهه * لدى الحرب زجرة ذي الزجرة وكم من صريع له قد ثوى * طويل التأوه والزفرة [ ضبط الغريب ]
شرح الأخبار - القاضي النعمان المغربي - ج 3 ص 235
در کتاب مستدرک سفينه البحار به مسلمان و با مومنان بودن او اشاره شده است
خاتمة الرجال . طالب بن أبي طالب : أسلم ، وكان مع المؤمنين يوم بدر خرج معهم يرتجز . وأشعاره في ذلك في روضة الكاف. مستدرك سفينة البحار - الشيخ علي النمازي الشاهرودي - ج 6 ص 567
علامه سيد جعفر در کتاب الصحيح خود با ذکر اشعاري از طالب که براي مدح پيامبر و اهل قليب سروده است با استناد به آن ثابت مي کند او بعد از بدر زنده بوده است:
كيف لم يوجد فيمن رجع إلى مكة ، وابن هشام يذكر له قصيدة يمدح فيها رسول الله ( ص ) ، ويبكي أهل القليب - على حد تعبير ابن هشام - يطلب في شعره من بني عبد شمس ونوفل أن لا يثيروا مع الهاشميين حربا تجر المصائب والبلايا ، والأهوال ، وفيها يقول : فما إن جنينا في قريش عظيمة * سوى أن حمينا خير من وطأ التربا أخا ثقة في النائبات مرزأ * كريما ثناه ، لا بخيلا ولا ذربا يطيف به العافون يغشون بابه * يؤمون نهرا لا نزورا ولا ضربا فوالله لا تنفك عيني حزينة * تململ حتى تصدقوا الخزرج الضربا ( 3 ) وهذا يدل على أنه قد عاش إلى ما بعد وقعة بدر . وأما بكاؤه أهل القليب ، فالظاهر أنه كان مجاراة لقريش ، كما يدل عليه مدحه للنبي ( ص ) ، وطلبه من بني عبد شمس ونوفل أن لا يحاربوا الهاشميين وإلا ، فكيف نفسر شعره المتقدم : الصحيح من السيرة 5: 17 الباب الثاني(بدر العظمى).
البته ايشان در ادامه بر اين نکته نيز اشاره مي کند که قريش بخاطر انتقام از حضرت علي عليه السلام از طالب انتقام گرفتند
وليس من البعيد: أن تكون قريش قد دبّرت أمر التخلّص من طالب انتقاماً لنفسها لما جرى عليها من عليّ(عليه السلام) في بدر وغيرها
تا آنجا که در سيره حلبي آمده است که ادعا کردند طالب را جن ربود و اثري او نماند فإن طالبا اختطفته الجن ولم يعلم به . السيرة الحلبية - الحلبي - ج 1 ص 101
البته برخي مانند صالح المحمّداوي دركتابه أبو طالب نيز با ذکر دلائلي ثابت کرده اند اصلا طالب نامي در بين اولاد ابوطالب نبوده است
اما اينکه چرا به او ابن عبد مناف مي گويند بخاطر اينکه نام پدرش ابوطالب، عبد مناف بوده است همچنانکه آمده است : أبو طالب واسمه عبد مناف .أسد الغابة - ابن الأثير - ج 1 ص 31
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
15 | حمیدرضا کنعانی | Iran - Arak | ١٨:٢٥ - ٠٤ اسفند ١٣٩٣ |
با سلام و احترام اهل سنت می پرسند اگر بعد از پیامبر ص علی ع امام (خلیفه) اول بود چرا سکوت کرد و جلو انحراف را نگرفت مگر نمی گویید علی اسدالله است پس قدرت مبارزه و جلوگیری از انحراف را داشته چرا اینکار را نکرده است . ممنون که به این شبهه جواب می دهید التماس دعا

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اولا: مهمترين علت سکوت ( عدم قيام) حضرت علي عليه السلام که در منابع اهل سنت و شيعه به آن اشاره شده است، بخاطر عدم اختلاف در اسلام و عدم برگشت مردم به کفر بود
بلاذري در اين خصوص مي نويسد:
مخافة الفرقة؛ لقرب عهد الناس بالكفر والجاهلية، حضرت علي عليه السلام فرمود:بخاطر ترس از تفرقه بين مردم بود که نزديک به عهد جاهليت و کفر بودند
أنساب الأشراف ج 1 ص 319
در منابع شيعه نيز آمده است:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الصُّهْبَانِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ‏ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع لِمَ كَفَّ عَلِيٌّ ع عَنِ الْقَوْمِ قَالَ مَخَافَةَ أَنْ‏ يَرْجِعُوا كُفَّار
احمد بن حسين، از پدرش، از محمّد بن ابى صهبان، از محمّد بن ابى عمير، از برخى اصحاب، وى مى‏گويد: محضر ابى عبد اللَّه عليه السّلام عرضه داشتم: براى چه على عليه السّلام از محاربه و مقاتله با مردم خوددارى كردند؟ حضرت فرمودند: خوف داشتند كه آنها به كفر بگرايند.
علل الشرائع ابن بابويه، محمد بن على، علل الشرائع، ، ج‏1 ؛ ص150
ثانيا: دليل ديگر امر پيامبر صلي الله عليه و آله به صبر بود در روايات معتبر آمده است رسول خدا صلي الله عليه وآله به امير مؤمنان عليه السلام از ظهور فتنه و اختلاف خبر داده و به ايشان توصيه به صبر و سازش كرد.
احمد بن حنبل با سند معتبر نقل كرده است:
695 حدثنا عبد اللَّهِ حدثني محمد بن أبي بَكْرٍ المقدمي ثنا فُضَيْلُ بن سُلَيْمَانَ يَعْنِى النميري ثنا محمد بن أبي يحيى عن إِيَاسِ بن عَمْرٍو الأسلمي عن علي بن أبي طَالِبٍ رضي الله عنه قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إنه سَيَكُونُ بعدي اخْتِلاَفٌ أو أَمْرٍ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ السِّلْمَ فَافْعَلْ.
علي عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: بعد از من به زودي اختلاف و امري واقع مي‌شود، پس اگر قدرت برسازش داشتي اين كار را انجام بده.مسند أحمد بن حنبل ج 1، ص 90، ح695
اين روايت از نظر سند معتبر است و هيثمي از علماي رجال اهل سنت راويان آن را ثقه مي داند:
وعن علي بن أبي طالب قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم إنه سيكون اختلاف وأمر فإن استطعت أن تكون السلم فافعل رواه عبدالله ورجاله ثقات.
مجمع الزوائدج 7، ص 234
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
16 | جواد | Iran - Qom | ٠١:٢٣ - ٠٥ اسفند ١٣٩٣ |
با سلام
آیا در زمان حمله اعراب به ایران حضرت علی مشاور اول عمر بوده؟ و آیا حضرت علی و امامان دیگه هم با ایرانیها جنگیدن یا نه؟ شخصی بهم گفت بله در تاریخ طبری به قتل های حضرت علی در جنگ با مردم ایران از جمله ری و استخر و کرمان و سیستان اشاره شده و حتی حسن و حسین هم در جنگ طبرستان ایران سردمدار سپاه اسلام و اعراب بودن و شهربانو که دختر پادشاه ایران بود به غنیمت برده و همسر حسین شد


پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
حضرت علي عليه السلام در هيچ يک از جنگهاي خلفاء حضور نداشتند. اما حضرت در چنين مواردي براساس مصلحت اسلام و مسلمين که بر اساس مصلحت و منافع همه جامعه بشريت مخصوصا مستضعفين و مظلومين نظر خود را اعلام مي فرمودند. در جنگ با ايران، حضرت علي(ع) به عنوان امام معصوم که ولي، دلسوز و خير خودر جنگ با ايران، حضرت علي(ع) به عنوان امام معصوم که ولي، دلسوز و خير خواه همه مردم جهان (حتي غيرمسلمانان و کافران) است با ابراز نظر مشورتي خود کاري کرد که اين جنگها با کمترين خطر و کمترين تلفات به پايان برسد و چنين هم شد. و بطور يقين اگر حضرت علي عليه السلام بعد از پيامبر حاكم بودند فتوحات به آن صورتي که اتفاق افتاد، انجام نمي گرفت.
جهت اطلاع بيشتر به اين آدرس رجوع کنيد
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5148
اما در خصوص شرکت حسنين عليهما السلام بايد بگوييم در هيچ جنگي در دوران خلفا شرکت نکرده اند. گزارشات تاريخي اي که از حضور حسنين عليهما السلام در برخي فتوحات خبر مي دهند مخدوشند. اين روايات به نقل طبري از ابن مدايني منتهي مي شود و سند اين خبر ضعيف است چون اولاً مرسل است و ثانياً در سند آن يک نفر مجهول(حنش بن ملک تغلبي) و يک نفر کذاب متروک الحديث(علي بن مجاهد) قرار دارد ابن حجر در مورد علي بن مجاهد مي گويد: «علي بن مجاهد بن مسلم القاضي الكابلي بضم الموحدة وتخفيف اللام متروك من التاسعة وليس في شيوخ أحمد أضعف منه» (تقريب التهذيب، ابن حجر العسقلاني الشافعي(852)، دار الرشيد سوريا 1406 ، الطبعة الأولى ، تحقيق محمد عوامة ج 1 ص 405) لذا اين روايت هيچ اعتباري ندارد.
بويژه اينکه اگر مطالبي نيز در اين خصوص ذکر شده است، از منابع اهل سنت است که براي ما حجت نيست
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
17 | جواد | Iran - Qom | ٠١:٢٨ - ٠٥ اسفند ١٣٩٣ |
با سلام
با یه نفر صحبت میکردم گفت: در سوره انفال آیه 12 اومده که همانا من ترس در دل کافران می افکنم پس گردنها را بزنید و همه انگشتان را قطع کنید. این نشون میده که اسلام با این وحشی گریها مخالف نبوده ... من در جواب چی بگم؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
شان نزول اين آيه براي جنگ با مشرکين در بدر است که خداوند با اين امر در حقيقت به مسلمانان روحيه و رعب بر دل مشرکين مي اندازد . لذا خدا امر مي کند حال يا به ملائکه و يا به مسلمانان تا بر سر و دست آنها بزنند چون اگر بر دست آنها بزنند ديگر قدرت حمل سلاح را ندارد با اين وجود اين آيه اصلا ربطي به غير جنگ ندارد .در جنگ که محل نزاع و درگيري است مگر مي شود مقابل آنها آرام نشت و کاري نکرد در جنگ سربريدن ، دست قطع شدن و انواع گرفتارها وجود دارد لذا مراد آيه جنگ با مشرکان است که در مقابل اسلام ايستاده و مي خواهند مسمانان را بکشتند که در اين صورت مسلمان نيز وظيفه دارد از خود و دين خود دفاع کند
همين اسلام که در جنگ چنين است و اين نيز نزد همگان قابل پذيرش هست و کسي در اين خصوص نمي تواند اعتراض کند که چرا در جنگ دست فلاني را قطع کردي؟! ، در موارد ديگر حتي به گذشت از کفار امر شده کرده : و وَدَّ كَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْره إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ (109 بقره) بسيارى از اهل كتاب، از روى حسد- كه در وجود آنها ريشه دوانده- آرزو مى‏كردند شما را بعد از اسلام و ايمان، به حال كفر باز گردانند با اينكه حق براى آنها كاملا روشن شده است. شما آنها را عفو كنيد و گذشت نماييد تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد خداوند بر هر چيزى تواناست.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
18 | امین | Iran - Birjand | ٠٧:١٠ - ٠٦ اسفند ١٣٩٣ |
روایت عبدالله بن عمر که میگوید : افضل صحابه ابوبکر ، عمر ، عثمان و در اخر حضرت علی (ع) را حتی به عنوان یک فرد عادی میشمارد چگونه قابل نقد است خصوص اینکه اهل سنت برای این حدیث جایگاه قائلند
با تشکر فراوان

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
روايتي که نقل کرديد در صحيح بخاري چنين نقل شده است:
لَا نَعْدِلُ بِأَبِي بَكْرٍ أَحَدًا ثُمَّ عُمَرَ ثُمَّ عُثْمَانَ ثُمَّ نَتْرُكُ أَصْحَابَ النبي صلى الله عليه وسلم لَا نُفَاضِلُ بَيْنَهُمْ تَابَعَهُ عبد اللَّهِ عن عبد الْعَزِيزِ
صحيح البخاري ج 3 ص 1352
اين روايت را حتي خود علماي بزرگ اهل سنت بر خلاف اعتقادات خود دانسته و آن را رد کرده و قبول نمي کنند هر چند سندش صحيح است
ابن حجر در ذيل اين روايت نقد علماي اهل سنت را چنين نقل مي کند:
وقوله لا نعدل بابي بكر ....
وقد طعن فيه بن عبد البر واستند إلى ما حكاه عن هارون بن إسحاق قال سمعت ابن معين يقول من قال أبو بكر وعمر وعثمان وعلي وعرف لعلي سابقيته فهو صاحب سنة
فذكرت له من يقول أبو بكر وعمر وعثمان ويسكتون فتكلم فيهم بكلام غليظ وتعقب بان بن معين انكر رأي قوم وهم العثمانية الذين يغالون في حب عثمان وينتقصون عليا ولا شك في ان من اقتصر على ذلك ولم يعرف لعلي بن أبي طالب فضله فهو مذموم وادعى بن عبد البر أيضا ان هذا الحديث خلاف قول أهل السنة ان عليا أفضل الناس بعد الثلاثة فانهم اجمعوا على ان عليا أفضل الخلق بعد الثلاثة ودل هذا الإجماع على ان حديث بن عمر غلط وان كان السند إليه صحيحا . استناد به حکايتي از هاورن کرده که گويد از ابن معين شنيدم که مي گفت کسي که بگويد ابوبکر و عمر و عثمان و علي و سابقه علي را نيز بداند اين صاحب سنت است شخص گويد به او گفتم اگر کسي بگويد ابوبکر و عمر و عثمان و ساکت باشد در اينجا بود که با با لحن تندي در خصوص آنها حرف زد و بعد ابن معين قول آن عثمانيه را که درخصوص عثمان غلو کرده و بر علي عيب مي گرفتند شکي نيست که کسي چنين کند و بر علي فضيلتي را نشناسد اين شخص مذموم است و ابن عبد البر ادعا کرده که اين روايت بر خلاف قول اهل سنت است که زيرا اهل سنت معتقدند علي بعد از سه نفر افضل مردم است و انها اجماع دارند که علي افض امت بعد از سه خليفه است و اجماع بر اين است که قول ابن عمر غلط است هر چند سند صحيح است
فتح الباري ج 7 ص 16
وي در ادامه اجماع از زبان بيهقي در خصوص برتري حضرت علي عليه السلام بعد از سه نفر ( البته نزد اهل سنت نه شيعه) نقل کرده و گويد:
نقل البيهقي في الإعتقاد بسنده إلى أبي ثور عن الشافعي انه قال اجمع الصحابة واتباعهم على أفضلية أبي بكر ثم عمر ثم عثمان ثم علي
فتح الباري ج 7 ص 17
ابن حجر همچنين در جاي ديگر گويد بايد حرف ابن عمر به اتفاق علماء تاويل کرد :
قد اتفق العلماء على تأويل كلام بن عمر هذا لما تقرر عند أهل السنة قاطبة من تقديم علي بعد عثمان
فتح الباري ج 7 ص 58
با اين بيان اين روايت را حتي خود اهل سنت نيز قبول ندارند چون بر خلاف اجماع است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
19 | امین ع | Iran - Rasht | ١٥:١٥ - ٠٦ اسفند ١٣٩٣ |
باسلام. آیا نرم افزاری موجود هست تا از طریق آن بتوانم بررسی رجال و اسانید روایات رو بدونم که صحیح است یا ضعیف؟؟؟
من نرم افزار " جوامع الکلم " رو دانلود کردم ولی نصب نمیشه...

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در اين خصوص همين نرام افزار جوامع الکلم را نصب و همچنين به نرم افزار جامع الکبير و يا مکتبه الشامله رجوع کنيد البته استفاده از جوامع الکلم براي بررسي سند آسانتر است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
20 | امین ع | Iran - Rasht | ٢١:٠٢ - ٠٦ اسفند ١٣٩٣ |
در حدیث صحیحی درباره فضیلت خلفای اهل سنت در منابع اهل سنت وجود داره؟؟؟؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اگر روايت صحيحي هم در کتب اهل سنت در اين خصوص باشد براي ما که حجت نيست البته ممکن است روايتي از نظر سند در بين آنها صحيح باشيد ولي خيلي از آنها از لحاظ متن مورد خدشه باشد و خود علماي اهل سنت نيز برخي از آنها را بخاطر مشکل متن قبول ندارند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
21 | مجید | Iran - Tehran | ٢١:٤٤ - ٠٧ اسفند ١٣٩٣ |
با سلام ...
چقدر حقیر هستند انهایی که می خواهند از عدو الله و عدو محمد صلی الله علیه و اله و سلم بتی بسازند ..
ای دروغگویان دیگر نمیتوانید با دروغ بر افکار مردم حق طلب سیطره داشته باشید
22 | محمد | United States - Portland | ١٦:٥١ - ٠٩ اسفند ١٣٩٣ |
با سلام و عرض ادب
چند وقت پیش سریالی را که برادران اهلسنت درباره خلیفه دوم ساخته اند، دیدم.
به نظر تحریفات تاریخی متعددی داشت.
اگر امکان دارد برای روشنگری جامعه مسلمانان اهلسنت، تحریفات آشکار و واضح این سریال را با توجه به کتب اهلسنت بیان فرمایید.
با تشکر از زحمات شما در دفاع از اهلبیت و ولایت.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين سريال در شبکه ولايت نقد شد مي توانيد در اين خصوص به آرشيو برنامه ها در سايت شبکه ولايت رجوع کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
23 | امین ع | Iran - Tehran | ٢٢:٥٠ - ٠٩ اسفند ١٣٩٣ |
سلام. لطفا درمورد اختلافات مذاهب اهل سنت (احمدبن حنبل و شافعی و مالکی و ابوحنیفه) مختصر توضیح دهید اینکه آیا آنها باهم چه نوع اختلافاتی داشته اند و اینکه به دست چه کسانی کشته شده اند. لطفا با ذکر منبع پاسخ دهید . ممنون خسته نباشید

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اختلاف بين چهار مذهب انقدر زياد بود که همديگر را تکفير مي کردند و با هم دشمن بودند
ابن اثير جزرى مى‌نويسد‌:
ذكر الفتنة ببغداد بين الشافعية والحنابلة
ورد إلى بغداد هذه السنة الشريف أبو القاسم البكري المغربي الواعظ وكان أشعري المذهب وكان قد قصد نظام الملك فأحبه ومال إليه وسيره إلى بغداد وأجرى عليه الجراية الوافرة فوعظ بالمدرسة النظامية وكان يذكر الحنابلة ويعيبهم ويقول ( وما كفر سليمان ولكن الشياطين كفروا ) والله ما كفر أحمد ولكن أصحابه كفروا.
فتنه‌ها و آشوبهاى شافعيها و حنبليها در بغداد:
ابوالقاسم بكرى مغربى كه اشعرى مذهب بود وارد بغداد شد و قصد ديدار نظام الملك را داشت كه به او گرايش پيدا كرد و محبت فراوانى نمود، در مدرسه نظاميه مجلس وعظ و سخنرانى راه انداخت و از حنبلى‌ها بد مى‌گفت و معايب آنان را بازگو مى‌كرد، و مى‌گفت: احمد حنبل كافر نيست؛ ولى پيروان او كافر هستند.
الجزري، عز الدين بن الأثير أبى الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ)، الكامل فى التاريخ، ج 8، ص 428، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ.
ابن خلكان در باره دشمنى اشاعره با حنابله و كشتارى كه بين آنان اتفاق افتاده مى‌نويسد:
وكان ولده [أبو القاسم القشيري] أبو نصر عبد الرحيم إماما كبيرا أشبه أباه في علومه... وجرى له مع الحنابلة خصام بسبب الإعتقاد لأنه تعصب للأشاعرة وانتهى الأمر إلى فتنة قتل فيها جماعة من الفريقين.
ابونصر عبد الرحيم، پسر ابوالقاسم قشيرى كه پيشواى بزرگى بود و در دانش نيز مانند پدرش بود، بين او كه فردى اشعرى مذهب و متعصب بود و حنبلى‌ها خصومت و دشمنى به جهت اعتقاداتشان بالا گرفت كه در نتيجه افراد زيادى از طرفين كشته شدند.
إبن خلكان، ابوالعباس شمس الدين أحمد بن محمد بن أبى بكر (متوفاي681هـ)، وفيات الأعيان و انباء أبناء الزمان، ج 3، ص 208، تحقيق احسان عباس، ناشر: دار الثقافة – لبنان؛
حتي نقل شده است که مساجد آنها نيز با هم جدا جدا بود
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
24 | امین | Iran - Birjand | ٢٣:١٦ - ٠٩ اسفند ١٣٩٣ |
باسلام
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (54)
لطف کنید جریان این آیه را بگویید و بفرمایید اون قومی که با مرتدین جنگیدن چه کسانی بودند؟!
ایا واقعا ابوبکر بوده چون سنیها چنین ادعایی دارند


پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در اين خصوص به اين ادرس رجوع کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
25 | امین ع | Iran - Rasht | ١٢:١٦ - ١٠ اسفند ١٣٩٣ |
سلام و درود بر شما :
بی زحمت روایت اهل سنت رو درباره اینکه پیامبران اولوالعزم شیعه بودند رو ذکر کنید. بی نهایت ممنون

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
همچنانکه علماي اهل سنت اعتراف کرده اند شيعه کسي است که پيرو حضرت علي (ع) است و امامت حضرت را قبول کرده و معتقد باشد که امامت در اولاد ايشان است . شهرستاني در اين خصوص گويد:
الشيعة هم الذين شايعوا عليا رضى الله عنه على الخصوص وقالوا بامامته وخلافته نصا ووصية اما جليا واما خفيا واعتقدوا ان الامامة لا تخرج من اولاده وان خرجت فبظلم يكون من غيره أو بتقيه من عنده وقالوا ليست الامامية قضية مصلحية تناط باختيار العامة وينتصب الامام بنصبهم بل هى قضية اصولية وهى ركن الدين لا يجوز للرسل عليهم الصلاة والسلام اغفاله واهماله ولا تفويضه إلى العامة وارساله
الملل والنحل ، اسم المؤلف: محمد بن عبد الكريم بن أبي بكر أحمد الشهرستاني الوفاة: 548 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت - 1404 ، تحقيق : محمد سيد كيلاني الملل والنحل ج 1 ص 146
اين اصطلاح شيعه به اين معني در زمان پيامبر (ص) بر پيروان حضرت علي (ع) اطلاق شد پيامبر (ص) فرمودند:
قال تعالى ( إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) . لما نزلت هذه الآية قال الرسول لعلي يا علي ( ع ) هم أنت و شيعتك.زماني که آيه ( إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) نازل شد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به علي امير المؤمنين فرمودند : منظور از اين آيه تو و شيعيانت هستيد .
والصواعق المحرقة لابن حجر ص 96 ؛ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني ج 2 ، ص 356 - 66 ح 1125 - 1148؛كفاية الطالب للكنجي الشافعي ص 244 و 245 و 246 ؛ المناقب للخوارزمي ص 62 و 187؛ الفصول المهمة لابن الصباغ المالكي ص 107 ؛ ينابيع المودة ـ قندوزي الحنفي ـ ص 62؛ نور الأبصار ص 71 و 102 ؛ الدرالمنثورـ سيوطي ـ ج 6 ، ص 379؛ تفسير الطبري ج 3 ، ص 146؛ تذكرة الخواص لابن الجوزي ص 18؛ فتح القدير للشوكاني ج 5 ، ص 477؛ فرائد السمطين ج 1 ، ص 156
اگر مرادتان اين است که در ظاهر به انبياء اصطلاح شيعه اطلاق شود چنين نيست اما اگر مراد پذيرش ولايت حضرت علي (ع) باشد که اين را نه تنها شيعيان بلکه تمکتانبياء نيز ولايت حضرت را قبول کرده اند و بر آن مبعوث شده اند در اين خصوص روايات فراواني در کتب شيعه و اهل سنت وجود دارد
حاکم نيشابوري روايتي را چنين نقل کرده است:
معرفة علوم الحديث ، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عبد الله الحاكم النيسابوري الوفاة:
المظفر الحافظ قال حدثنا عبد الله بن محمد بن غزوان قال ثنا علي بن جابر قال ثنا محمد بن خالد بن عبد الله قال ثنا محمد بن فضيل قال ثنا محمد بن سوقة عن إبراهيم عن الأسود عن عبد الله قال قال النبي صلى الله عليه وسلم يا عبد الله أتاني ملك فقال يا محمد وسل من أرسلنا من قبلك من رسلنا على ما بعثوا قال قلت على ما بعثوا قال على ولايتك وولاية علي بن أبي طالب
ابو عبد الله محمد بن عبد الله الحاكم النيسابوري، معرفة علوم الحديث دار الكتب العلمية - بيروت - 1397هـ - 1977م ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : السيد معظم حسين ج 1 ص 95
ثعلبي نيز گويد:
عن إبراهيم ، عن علقمة ، عن عبد الله بن مسعود ، قال : قال رسول الله : صلى الله عليه وسلم ( أتاني ملك فقال : يامحمد ) واسأل من أرسلنا من قبلك من رّسلنا ( على ما بعثوا ، قال : قلت : على ما بعثوا ، قال : على ولايتك وولاية علي بن أبي طالب ) .
تفسير الثعلبي ج 8 ص 95
روايات در اين خصوص فراوان است
با اين انبياء نيز به نه تنها ولايت حضرت علي عليه السلام را قبول دارند بلکه آنها بر اين ولايت نيز مبعوث شده اند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
26 | toos | Iran - Tehran | ١٢:٠٤ - ١١ اسفند ١٣٩٣ |
تشیع افرادی مثل ابن ابی لیلی یا فطر در چه حد اعتقادی بوده یا سیاسی؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
عبد الرحمان بن لیلی از از پیروان‌ حضرت علی (ع) بود که در جنگ جمل پرچمدار و در جنگهای‌ صفین‌ و نهروان‌ نیز حضور و شركت‌ داشت‌
وكان عبد الرحمن بن أبي ليلى يحب علياً، وكانا متآخيين، فما سمعت أبي يقول لعبد الرحمن شيئاً قط في عليّ إلا إني سمعته يوماً يقول:لو أن صاحبك صبر لأتاه الناس.
أنساب الأشراف ج 2 ص 298
وی از مدافعین حضرت نیز بود
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
27 | دوستدار اهل بیت | Iran - Zarrīn Shahr | ١٣:٠٢ - ١٧ اسفند ١٣٩٣ |
در جواب گامنت شماره 12
سرکار خانم الهام شما گناه کار نیستید اما ممکن است مرتد از دنیا بروید به احادیث توجه کن :
مَنْ مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية .
هر كس بميرد و بر گردن او بيعت با امامي نباشد ، به مرگ جاهلي مرده است .
صحيح مسلم ، مسلم النيسابوري ، ج3 ، ص1478و السنن الكبري ، البيهقي ، ج8 ، ص156 و مجمع الزوائد ، ج5 ، ص218 و مشكاة المصابيح ، ج2 ، ص1088و سلسلة الأحاديث الصحيحة ، ج2 ، ص715 .
مَنْ مات بغير إمام مات ميتة جاهلية.
هر كس بدون امام بميرد ، به مرگ جاهلي مرده است .
مسند احمد ، احمد بن حنبل ، ج4 ، ص96 و مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج5 ، ص218 و مسند الطيالسي ، الطيالسي ، ص295 و الإحسان بترتيب صحيح ابن حبان ج7 ، ص49 و حلية الأولياء ، ج 3 ، ص22 .
مَنْ مات وليستْ عليه طاعة مات ميتة جاهلية .
هر كس بميرد و اطاعت از امامي بر گردن او واجب نباشد ، به مرگ جاهلي مرده است .
مجمع الزوائد، الهيثمي ، ج5 ، ص224 و كتاب السنة ، ج2 ، ص489 .
الباني بعد از نقل حديث مي گويد :
إسناده حسن، ورجاله ثقات .
مَنْ مات وليس عليه إمام جماعة فإن موتته موتة جاهلية .
هر كس بميرد و امام جماعتي نداشته باشد ، مرگ او مرگ جاهلي است .
المستدرك علي الصحيحين ، ج1 ، ص150
حاكم نيشابوري بعد از نقل حديث مي گويد : هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين. و ذهبي نيز آن را تأييد كرده است ، ج1 ، ص204 .
من مات ليس عليه إمام فميتته جاهلية .
هر كس بميرد و امام نداشته باشد ، به مرگ جاهلي مرده است .
المعجم الكبير ، الطبراني ، ج 10 ، ص298و المعجم الأوسط ، ج2 ، ص317 و ج4 ، ص232 و مسند أبي يعلي، ج6 ، ص251 و كتاب السنة ، ابن أبي عاصم ، ج2 ، ص489 و مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج5 ، ص224-225. حال برو شبکه های کلمه و وصال و اینا رو ببین وخیلی حالJ خوب بشه همچنین سایت های مفیدشون ببین وخیلی شارژ بشو اصلا انرژی بگیربه کوری چشم ..... چشتون درآد ولش جهنم خوش بگذرد .؟؟؟؟؟!!!!!! الهام خانم
1 |مهر ويلاي كرج|Iran - Karaj |٢٣:٣٢ - ٢١ اسفند ١٣٩٣ |
0
 
0
برادر كامنت 25 كامنت 12 يه بيمار روانيست از هوا اومده يه پارازيت بياندازه بره زياد جدي نگير اون نه شيعه است و نه سني يك لائيك بي دينه اصلا" هم به اين احاديث و روايتي كه شما ذكر كرديد كاري نداره مخش مثل وهابيهاست وهابي هم ادم بشو نيست جاشون فقط قبرستونه ...
الهام خانم نه شما مقصريد و نه وهابيها مقصر تقصير كاره ... تقصير كار هم ملعون عبد الوهابه ...
28 | سیدحسین باب المراد | Iran - Khorramabad | ٠٩:٥٣ - ٢١ اسفند ١٣٩٣ |
سلام یک سوال از روایت کاذبا اثما غادرا... داشتم در آخر حرف عمر که این کلمات رو میگه در آخرش میگه والله یعلم انه لصادق بار... در آخر روایت که عمر میگه آیا چنین بود وحضرت علی ع تایید میکنه آیا تایید بر این نیست که بله ما قبول کردیم که شما راست میگید(با توجه به والله یعلم انه لصادق)

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين روايت کاذبا آثما بعد از مرگ ابوبکر نقل شده است و در زمان عمر بوده است شاهد نيز اينکه عباس به عمر گفت امير مومنان: فقال عَبَّاسٌ يا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لذا اين اعتقاد که ابوبکر کاذبا آثما بوده تا بعد مرگ او نيز ادامه داشته است لذا اگر مراد تاييد حرف عمر باشد که گفت صادق بار در اين صورت تناقض در اعتقاد حضرت علي عليه السلام و عباس به وجود مي آيد؛ زيرا تا بعد از مرگ ابوبکر او را دروغگو ...مي دانستند يعني تا بعد مرگش چنين بود يعني ما از او صدق و نيکي نديديم حالا که عمر بياد بگويد او صادق بود و انها نيز اين حرف را تاييد کنند در اين صورت پس تناقض پيش مي آيد يعني هم او را دروغگو مي دانستند و هم صادق در حالي که ابوبکر نيز فوت کرده و اعتقاد حضرت علي نيز اين است که تا حال او صادق نبود اگر واقعا حضرت علي و عباس از را صادق مي دانستند نبايد اعتقادشان بر اين مي بود که او کاذبا آثما است؟!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
29 | حسین | Iran - Tehran | ٠٧:٥٠ - ٢٥ اسفند ١٣٩٣ |
سلام
مگه اولین کسی که مسلمان شد امام علی (ع) نبود؟چطور روایت شده که ایشون درمورد ابوبکر از (اولین مسلمان) استفاده کردن؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در مقاله گفته شد که اين روايت ضعيف بود بويژه اينکه راوي آن از کذابين بودن وقتي چنين شد ديگر اين روايت قابل قبول نيست که بخواهيم به آن استناد کنيم با وجود کذابين مشخص مي شود که روايت ساختگي بوده است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
30 | حسین | Iran - Tehran | ٠٨:١٠ - ٢٥ اسفند ١٣٩٣ |
در تکمیل نظر قبلم یک نکته رو بگم.
اگر اهل سنت سن حضرت علی (ع) رو بهانه کردن تا بگن اولین مسلمان نبودن باید بگم مرد یا زن یا بالغ یا غیر بالغ فرقی نداره مهم فهم و شعور هستش که ممکنه در فردی در سنین کم هم بروز کنه همونطور که خداوند در مورد حضرت مسیح (ع) نشون داد که بزرگی و شعور رو میشه در هر سنی دید.البته اون یک معجزه بود اما اگر بخوایم خوب دقت کنیم گاهی یک انسانی که هنوز به سن بلوغ نرسیده از انسانی که به سن بلوغ رسیده عاقلانه تر فکر میکنه.
در ضمن ده ساله اون زمان رو با این زمان مقایسه کردن فکر نکنم درست باشه.
درهرصورت حساب کنیم از جنس مذکر امام علی (ع) اولین مسلمان بودن و اینکه از اولین مسلمان در خطاب به ابوبکر استفاده کردن قابل تامله البته در اون سوال اینطور نوشته شده.
همین اول سوال رو دچار شک میکنه.
در صورتی که اگر قرار باشه امام علی (ع) و شجاعتش رو ندید بگیریم درست نیست چون وقتی حضرت محمد (ص) عده ای رو دعوت به اسلام میکنه بین بالغین حضرت علی (ع) که بعدها سنشون رو بهونه قرار دادنو لقب اولین مسلمان رو برای ایشون ندونستن اسلام رو پذیرفتن.
اولین مسلمان امام علی (ع) هستش چون بعد از صحبتهای پیامبر قبول کردن و این صحبتها به بقیه بالغین هم زده میشد پس شرط اینه که از روی گفته ها تصمیم گرفته شده.
آیا اینکه پسری در سن ده سالگی در زمان حال از ادیان دیگه به اسلام بیاد قبول نیست؟بخاطر سنش باید گفت شما فعلا جهلت رو ادامه بده بعد بیا اسلام بیار؟
پس در اسلام آوردن شرط سنی نیاز نیست.
لطفا این مساله رو بصورت یک مطلب مطرح کنید.ممنون
31 | حسین | Iran - Tehran | ١٦:١١ - ٢٨ اسفند ١٣٩٣ |
با سلام و دعای خیر . نظر علمای اهل سنت درباره ی صلح امام حسن چیست ؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در اين خصوص به کتاب صلح الامام الحسن نوشته استاد الدوخي مراجعه کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
32 | بنده خدا | Germany - Falkenstein | ٢٠:٠٧ - ٢٩ اسفند ١٣٩٣ |
اینجا چقد بوی بی عدالتی زیاده ومطالبی که درج میشه همش کتمانه اگه شما مسلمان هستید چرا در غیاب کسی به او تهمت میزنید؟؟
هیچ سندی معتبر تر از قرآن نیست .اینا همش گفته های خلق الله هستش..خودتون رو زیر سوال نبرید
33 | واضح | The Netherlands - Amsterdam | ١٦:٥٤ - ٠٤ فروردين ١٣٩٤ |
السلام عليكم أيها الإخوة والأخوات
34 | دوستداراهل بیت | Iran - Mashhad | ١٢:١٤ - ٠٥ فروردين ١٣٩٤ |
جناب بنده خدا میشه بگی کجای قرآن گفته که نمازهایت را چند رکعتی بخوانی یا چند روز روزه بگیری و............این گفته های خلق الله است که به عنوان سنت وحدیث وروایات دست به دست شده واعلام می شود البته با سند صحیح ودرست .....به صحیح بخاری ومسلم ومسند احمد مراجعه کن اگر جرات داری بدون تعصب بخوانی با فکر وتعقل وبدون تعصب
35 | محمدزمانی | Iran - Shiraz | ١٧:٢٧ - ٠٥ فروردين ١٣٩٤ |
جناب بنده خدا ,در مورد خلق الله هایی که میگویید ,بفرمایید سنت ها و اعمال و گفتار حضرت رسول رابایستی چگونه بدست آورد ؟ خواندن قرانی که میفرمایید معتبرترین سند هست ,به تنهایی کافی است ؟؟؟ امیدوارم بنده خدا باشید
36 | عاشق رسول خدا (ص) و چهار یار نبی | Iran - Sanandaj | ١٨:٢٧ - ٠٧ فروردين ١٣٩٤ |
خداییش بی عدالتی و بی وجدانی تو این سایت بیداد میکنه ....
اگه خوب توجه کنید برای اثبات و بزرگ منشی امامان شیعه از خلفای راشدین (ابوبکر صدیق - عمر فاروق - عثمان ذی النورین - علی کرار (رضی الله عنهما) نقل می کنن و سخنانشان را سند و مدرک قرار میدن و از طرفی دیگر هم تخریبشان می کنند (این یعنی سست عنصری مسئول سایت)
اگه تمام شواهد و مستندات هم موافق با اهل سنت و خلفای راشدین باشه .... باز هم سایت ولی عصر اونو انکار میکنه ....
ان شا’الله جزای این همه تهمت و دروغگویی و بی دینی را در همین دنیا با بدترین شکل ممکن بچشید..... الهی آمین
1 |عاشق امیرالمومنین علی|Iran - Kermanshah |١٢:٢٦ - ١٠ فروردين ١٣٩٤ |
0
 
0
یکی از راه های اثبات حقانیت استناد به کتب مخالفین است.وگرنه ما نیازی به سخنان دشمنان اهل بیت نداریم.

والسلام
2 |لیلا|Iran - Tehran |٠٠:٠١ - ٢٧ خرداد ١٣٩٤ |
0
 
0
جناب عاشق
اسم امیرالمومنین رو با اون سه تا نیار
شأن علی ع بالاتراز این حرفاس
37 | محمد زمانی | Iran - Shiraz | ١٦:٢٠ - ٠٩ فروردين ١٣٩٤ |
شمایی که از بی عدالتی سایت دم میزنید بحث اینجاست که خلفای راشدین به افضلیت امام علی (ع) اعتراف کرده اند اما زیر عهد وپیمان و قول وقرار خود زدند. اینجا سخن آنها ملاک است و وقتی به خانه وحی حمله میکنند و ازطرفی در نماز به اهل بیت سلام میفرستند جای نکوهش دارد امیدوارم شما عدالت را رعایت کنید. اگه مایل بودید اسناد و مدارک خدمتتون ارایه کنم.
38 | محمد زمانی | Iran - Shiraz | ١٦:٣٥ - ٠٩ فروردين ١٣٩٤ |
یه نمونه سند برا ی تحقیق خدمت کسانی که قصد دارند جهالت را از بین ببرند . خلیفه دوم آرزو میکند ای کاش سه فضیلت امام علی ‘ع را دارا بود مراجعه بفرمایید بدایه النهایه ذکر حوادث سال 40 هجری باب ذکر زوجاته و بنیه و بناته (در مورد امام علی ع ) با عنوان روایه عمر رضی الله....این درحالی است که ولایت حضرت علی (ع) را در غدیر تبریک گفته بود بعد به خانه ایشان حمله میکند اما در 5 نوبت نماز بر خانواده او سلام میدهد .
39 | محمد زمانی | Iran - Shiraz | ١٩:٥٠ - ١٠ فروردين ١٣٩٤ |
جناب عاشق چهاریار نبی و جناب بنده خدا آیا حاضر به سوال و جواب هستید ؟ 200 سوال برای هر هفته یک سوال در طی 4 سال ....بنده هم سوالات شما را پاسخ خواهم داد.
40 | دوستداراهل بیت | Iran - Mashhad | ٠٧:٤٢ - ١١ فروردين ١٣٩٤ |
بی حرمتي عمر به رسول خدا

آقا بنده خدا و عاشق رسول خدا (ص) و چهار یار نبی!!!!؟؟؟؟........در رابطه با نماز خواندن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بر جنازه عبد الله بن أُبَي و اين‌كه خليفه دوم آمد اعتراض كرد به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، عمر بن خطاب نقل مي‌كند كه حضرت فرمود:

أخر عنى يا عمر، فلما أكثرت عليه، قال: إني خيرت فاخترت، لو أعلم إنى إن زدت على السبعين يغفر له لزدت عليها، ... ، فعجبت بعد من جرأتي على رسول الله صلى الله عليه و سلم.

اي عمر! كنار برو و به من اعتراض نكن. عمر بن خطاب مي‌گويد: باز هم اعتراض كردم كه چرا بر يك منافق نماز مي‌خواني؟ حضرت فرمود: خداوند مرا مخير كرده است كه بر اينها نماز بخوانم يا نخوانم، پس من نماز خواندن را انتخاب كردم، ... ، عمر بن خطاب مي‌گويد: من باز هم اعتراض كردم و خودم هم تعجب كردم از جرأت و جسارتم بر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) در آن روز.

صحيح البخاري، ج2، ص100، ح1366

اين تعبير، تعبير خيلي تندي است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد:

أخر عنى يا عمر.

اي عمر! كنار برو و به من اعتراض نكن.

ولي باز هم عمر اعتراض مي‌كند. خود عمر هم مي‌گويد:

فعجبت بعد من جرأتي على رسول الله صلى الله عليه و سلم.

خودم هم تعجب كردم از جرأت و جسارتم بر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) در آن روز.

هم‌چنين در بعضي از تعابير آمده است:

فأخذ عمر بن الخطاب بثوبه، فقال: تصلى عليه و هو منافق و قد نهاك الله أن تستغفر لهم.

از لباس پيامبر (صلي الله عليه و سلم) گرفت و كشيد و گفت: آيا بر يك منافق نماز مي‌خوانيد، در حالي‌كه خداوند نهي كرده است از اين‌كه براي آنها استغفار كني؟!

صحيح البخاري، ج5، ص207

ببينيد! كار جناب عمر در اينجا، جرأتي است بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و مضافاً كه قرآن مي‌فرمايد:

اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك سوره انعام/آيه106َمعنیش با خودتان تا تحقیق کنید .وقتی با رسول خدا چنین رفتاری بکنند با علی (ع) مظلوم عالم چگونه رفتار بکنند؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خداییش بی عدالتی و بی وجدانی کجا اتفاق اقتاده بود وچه کسی ازاین بی عدالتی وبی وجدانی ضربه دید ودارد ضربه می بیند تعصب تا به کی چه زمانی می خواهید بیدار شوید فقط بروید ودر اینترنت سرچ کنید «« خلیفتین »» وحدیث فوق را در صحیح بخاری ومسلم بخوانید ومعنی کنید وتفسیر ونقدش با وجدانتان ببینید پیامبر که فرمود 2 خلیفه برای شما می گذارم یکی قرآن ودومی اهل بیتم ببیند چقدر از اهل بیت حدیث وروایت و..... در کتابهای شما نقل شده است ؟؟؟؟آیا بخاری ومسلم خداییش عدالت و وجدان را ثبت ونگاه داشته اند؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
  بعدی [1] [2]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب