2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
وضو از ديدگاه فريقين : بررسي حديث ويل للاعقاب (2)
کد مطلب: ٦٧٣٧ تاریخ انتشار: ٢٦ آبان ١٣٨٥ تعداد بازدید: 2183
خارج فقه مقارن » وضو از ديدگاه فريقين
وضو از ديدگاه فريقين : بررسي حديث ويل للاعقاب (2)

جلسه بیست وسوم 1385/08/26

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 1385/08/26

در صحيح بخاري، ج1، ص56 باب من رفع صوته بالعلم از عبد الله بن عمرو بن عاص آورده است:

عن عبد الله بن عمرو قال تخلف النبي صلي الله عليه وسلم في سفرة سافرناها فأدركنا وقد أرهقتنا الصلاة ونحن نتوضأ فجعلنا نمسح علي أرجلنا فنادي بأعلي صوته ويل للأعقاب من النار مرتين أو ثلاثا.

صحيح البخاري، البخاري، ج 1، ص 21

اين را صحيح مسلم، ج1، ص131 دارد و ديگر محدثين همگي اين روايت را نقل كرده اند. من حدود چهار روايت از صحيح مسلم آورده ام كه وقتي اين روايت ها كنار هم ديگه قرار مي گيرند معنا پيدا مي كنند. در روايت ديگر از صحيح مسلم در صفحه 131 ح593 چاپ هاي جديد:

عن عبد الله بن عمرو قال رجعنا مع رسول الله صلي الله عليه وسلم من مكة إلي المدينة حتي إذا كنا بماء بالطريق تعجل قوم عند العصر فتوضؤا وهم عجال فانتهينا إليهم وأعقابهم تلوح لم يمسها الماء فقال رسول الله صلي الله عليه وسلم ويل للأعقاب من النار أسبغوا الوضوء.

صحيح مسلم، مسلم النيسابوري، ج 1، ص 147

اولا در اين حديث سفر معنا شد كه سفر، سفر مكه به مدينه بوده است و البته ابن حجر دارد كه مراد حجة الوداع است و ثانيا آمد گفت: «فتوضؤا وهم عجال» مردم با عجله وضو مي گرفتند و در ادامه پيامبر فرمود «أسبغوا الوضوء»؛ يعني نيكو وضو بگيريد. رواياتي ديگري كه «اسبغوا» دارد، اين اسبغوا را براي ما معنا مي كند. مثل روايت رفاعه كه مي گويد مراد از «اسبغوا» چيست.

روايت سوم كه هم در بخاري هم در مسلم است:

محمد بن زياد قال سمعت أبا هريرة وكان يمر بنا والناس يتوضؤن من المِطهرة قال أسبغوا الوضوء فان أبا القاسم صلي الله عليه وسلم قال ويل للأعقاب من النار

صحيح البخاري، البخاري، ج 1، ص 49 . در صحيح مسلم با كمي تفاوت نقل شده است : عن محمد بن زياد عن أبي هريرة انه رأي قوما يتوضؤن من المطهرة فقال أسبغوا الوضوء فاني سمعت أبا القاسم صلي الله عليه وسلم يقول ويل للعراقيب من النار (صحيح مسلم، مسلم النيسابوري، ج 1، ص 148 )

روايت چهارم از سالم مولي شداد است:

عن سالم مولي شداد قال دخلت علي عائشة زوج النبي صلي الله عليه وسلم يوم توفي سعد بن أبي وقاص فدخل عبد الرحمن بن أبي بكر فتوضأ عندها فقالت يا عبد الرحمن أسبغ الوضوء فإني سمعت رسول الله صلي الله عليه وسلم يقول ويل للأعقاب من النار.

صحيح مسلم، مسلم النيسابوري، ج 1، ص 147

پس ما چهار روايت در صحيحين داشتيم. يك روايت از عبد الله بن عمرو عاص داشت كه: «فجعلنا نمسح علي أرجلنا» ما همگي داشتيم مسح مي كشيديم. روايت دوم دارد كه «تعجل قوم عند العصر وأعقابهم تلوح لم يمسها الماء» اين اعقاب شان روشن بود و آب به آن جا نرسيده بود، حضرت فرمود: «ويل للأعقاب من النار اسبغوا الوضوء » روايت سوم و چهارم هم اين كه در سفري بوده يا نه فقط داشت «اسبغوا الوضوء» وضو را كامل بگيريد. حالا بايد ببينيم كه اين «اسبغوا الوضوء» به چه معنا است.

در روايت رفاعه كه حاج آقاي سبحاني هم آورده بودند، ولي بدون اين كه روي سند روايت كار بشود. از صحاح سته، سنن ابن ماجه، سنن أبو داود و سنن نسائي آورده اند. يعني سه تا از صحاح سته اين روايت را آورده اند.

عن عمه رفاعة بن رافع، أنه كان جالسا عند النبي صلي الله عليه وسلم فقال " إنها لا تتم صلاة لأحد حتي يسبغ الوضوء كما أمره الله تعالي. يغسل وجهه ويديه إلي المرفقين، ويمسح برأسه ورجليه إلي الكعبين.

سنن ابن ماجة، محمد بن يزيد القزويني، ج 1، ص 156. البته سنن نسائي و أبي داود با تفاوت هايي اين گونه نقل كرده اند.

«كما أمره الله تعالي» اشاره به آيه 6 سورة مائده (آيه وضو) دارد. پيغمبر در اين حديث خيلي شفاف حرف زده است. معناي اسباغ الوضو اين است؛ يعني همان چيزي كه خداوند در قرآن فرموده است.

اين روايت را طحاوي از بزرگان اهل سنت در شرح معاني الاخبار، ج1، ص35 آورده است. سيوطي در درّ المنثور، ج2، ص262 به همين شكل آورده است. حاكم نيشابوري در مستدرك الصححين تعبيرش اين است:

فقال رسول الله صلي الله عليه وآله انها لا تتم صلاة أحد حتي يسبغ الوضوء كما امره الله عز وجل يغسل وجهه ويديه إلي المرفقين ويمسح رأسه ورجله إلي الكعبين... هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين.

المستدرك، الحاكم النيسابوري، ج 1، ص 242 . بحث سندي حاكم : هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين بعد أن أقام همام بن يحيي اسناده فإنه حافظ ثقة وكل من أفسد قوله فالقول قول همام ولم يخرجاه بهذه السياقة إنما اتفقا فيه علي عبيد الله بن عمر عن سعيد المقبري عن أبي هريرة وقد روي محمد بن إسماعيل هذا الحديث في التاريخ الكبير عن حجاج بن منهال وحكم له بحفظه ثم قال لم يقمه حماد بن سلمة

«علي شرط الشيخين» يعني شرايطي را كه بخاري و مسلم براي آوردن در صحيح شان كرده اند در اين روايت وجود دارد. بخاري يك شرايطي داشت كه رواياتي را مي آورد كه داراي آن شرايط بوده است. عبارت اخرايش اين است كه جايش بود كه بخاري و مسلم اين حديث را در صحيحين بياورند؛ چون شرايط آن را داشت؛ ولي نياورده اند. ذهبي از استوانه هاي رجالي اهل سنت است كه از او تعبير مي كنند به امام الجرح و التعديل.

ايشان بر حرف هاي حاكم يك تقريضي زده است آمده بعضي از رواياتي را كه از ديدگاه خودش صحيح نبوده است، گفته به نظر من صحيح نيست. بعضي از روايات را گفته است كه صحيح است در بعضي ديگر هم اظهار نظر نكرده است. مي گويند كه اگر ذهبي هم در يك روايت گفت صحيح است و حاكم هم گفت صحيح است، به منزله ورود روايت در بخاري و مسلم است. اين روايت رفاعه از رواياتي است كه ذهبي هم آنرا صحيح مي داند( تنقيح التحقيق في أحاديث التعليق، الذهبي، ج1، 162). پس از نظر سند ما مشكلي نداريم. جايش بود كه آقاي سبحاني هم اين بحث را مي آوردند؛ چون آن چه كه به يك روايت اعتبار مي دهد، بحث سندي است.

روايت رفاعه را هم سه تا از صحاح سته آورده اند و هم حاكم و ذهبي تصحيح كرده اند. و خيلي هاي ديگر از علماي اهل سنت آن را نقل كرده اند.

نكته اي كه از اين روايت استفاده مي شود اين است كه وقتي پيامبر فرمود: «ويل للأعقاب من النار» خطاب پيامبر به «قوم عجال» است نه به عموم مردم. كساني كه با عجله وضو مي گرفتند؛ يعني معلوم است كه «ويل للأعقاب» متوجه ماسحين نيست.

من دو تا نكته اساسي مي خواهم در اين جا داشته باشم:

نكته اول اساسي اين است كه: «فجعلنا نمسح علي أرجلنا» و از آن طرف هم «قوم عجال» دارد، خطاب پيامبر متوجه آقاي عبد الله بن عمرو بن عاص نيست؛ بلكه خطاب به «قوم عجال يتوضؤون» است. در روايت هاي بعدي هم بود كه: «تلوح اعقابهم لم تمسها الماء» يعني اين ها يا مسح نكشيده بودند يا خيلي جزئي روي پاي اين ها آب نرسيده بودد؛ يعني آن ها مسح غلط مي كردند. يعني تمام روي پا را آب نگرفته بود كه پيامبر آن سخن را فرمود. اصلا اسمي از غسل نيست، اسمي از اين كه شما مسح نكشيد نيست. فرض كنيم كه مسح براي كل پا واجب بود؛ ولي آن ها تمام پا را مسح نكشيده بودند.

نكته ديگر كه در اين جا هست، آن چه مي توان از اين روايت استفاده كرد،

ان المستقاد من اللفظ المتفق عليه غير ذلك فإن الراوي يقول تخلف النبي عنا في سفرة سافرناها هذة السفرة كان بعيد نزول آية المائدة عند رجوع من المكة الي المدينة.

فتح الباري، ج1، ص213 . البته اين نقل قول را بنده از ابن حجر در فتح الباري پيدا نكردم

بعد در اين جا كه پيغمبر اكرم مي فرمايد: «ويل للأعقاب من النار» در همه روايت ها يك نكتة ظريف وجود دارد كه مي گويد: «ارهقتنا الصلاة» ما نماز را به آخر وقت انداخته بوديم. يا «قوم عجال» نزديك بود نماز قضاء شود، داشتند با عجله وضو مي گرفتند و مي خواستند نماز بخوانند كه حضرت فرمود: «ويل للأعقاب من النار» اصلا اين جا كلمه اعقاب به معناي پا نيست؛ بلكه به معناي نسل هاي آينده است؛ يعني واي بر نسل هاي آينده اي كه «يؤخرون الصلاة الي آخر وقتها» در حقيقت نماز را در غير وقت مي خوانند و رعايت اول وقت را نمي كنند. اين در حقيقت عبارت اخري «فَوَيلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» (الماعون / 4ـ 5) است. در ذيل آن آيه سيوطي در درّ المنثور، ج8، ص642، مي گويد:

وأخرج أبو يعلي وابن جرير وابن المنذر وابن أبي حاتم والطبراني في الأوسط وابن مردويه والبيهقي في سننه عن سعد بن أبي وقاص قال سألت النبي صلي الله عليه وسلم عن قوله الذين هم عن صلاتهم ساهون قال هم الذين يؤخرون الصلاة عن وقتها قال الحاكم والبيهقي الموقوف أصح.

الدر المنثور، جلال الدين السيوطي، ج 6، ص 400 . و روايت ديگري را نيز به همين مضمون نقل مي كند كه : وأخرج ابن جرير عن ابن عباس في قوله الذين هم عن صلاتهم ساهون قال الذين يؤخرونها عن وقتها . (همان)

در روايت بخاري هم كه دارد ما تأخير انداخته بوديم تا آخر وقت. نماز رسيده تا لحظات آخر كه فرمود: «ويل للأعقاب من النار». الاعقاب، نحن تأخرنا الصلاة الي آخر وقتها. در آيه شريفة «ويل للمصلين» هم مي گويد: «الذين يؤخرون الصلاة عن وقتها». پس اين روايت هيچ ارتباطي به ما نحن فيه ندارد. پيغمبر كه مي فرمايد «ويل للأعقاب» يعني واي بر نسل هاي آينده كه نماز را به آخر وقت مي اندازند.

آن ها نمي توانند به اين روايت استدلال كنند؛ ولي ما مي توانيم؛ چون دارد كه: «كنا نمسح علي ارجلنا». اين جا ثابت است بر اين كه مسح بر ارجل بوده است. اصلاً ارتباطي به بحث غسل ندارد. مسح ثابت است، بعد از نزول آيه شريفه هم بوده است؛ چون آخرين سفري است كه مردم از حجت الوداع برمي گردند. اين روايت در زمان پيامبر كه صادر نشده است، بعد از اين كه اختلافات آمده است، صادر شده. مي خواهد بگويد كه ما در زمان پيامبر هم ما مسح مي كرديم. تعريضي است كه بر كساني كه طرفدار غسل رجلين هستند.

سؤالاتي از ابن قدامه :

صريح صحيح بخاري ابن بود كه: «فجعلنا نمسح علي ارجلنا » آخرين سفر پيغمبر هم بوده است ما چند سؤال طرح مي كنيم:

1 . آيا اين كه آقاي عبد الله بن عمرو عاص كه مي گويد: همگي مسح مي كرديم، وظيفه آن ها تا آن زمان غسل بوده و مسح كرده اند؟ كه پيامبر فرمود: ويل للأعقاب »؛ يعني «ويل للماسحين من النار ». اين آقايان كه مسح مي كردند، آيا وظيفه آن ها غسل بوده و اين وظيفه را ترك كرده بودند و مخالفت امر شارع كرده بودند؟ و پيامبر گفت: واي بر شما. يعني كل اين مردم ترك امر شارع كرده بودند؟ ويل در حقيقت دلالت بر مخالفت با امر شارع مي كند. يعني جهنم خواهند رفت كساني كه الآن مسح مي كنند. آيا حاضريد به اين ملتزيم باشيد؟ و اين با عدالت صحابه نمي سازد.

2 . اصلا به طور كلي هيچ امري پيامبر در باره غسل يا مسح نكرده بود، اين آقايان صحابه كه مسح كرده اند از پيش خودشان برداشت شان اين بود، از آيه اين را استفاده مي كردند كه وظيفه شان مسح است، پيغمبر فرمود كه واي بر شما چرا مسح مي كنيد. اين با مبناي شما نمي سازد. اگر واقعا يك عبارت صريحي از سوي شارع نيامده است، نهي صريحي نيامده است و اين ها مخالفت نهي نكرده اند، ويل معنا ندارد. ويل در حقيقت عقاب است و عقاب بلابيان قبيح است و پبامبر چنين كاري نمي كند.

3 . ما مي گوييم تا ايام حجة الوداع وظيفه آن ها مسح بوده است. آيه شريفه آمده است كه شما غسل كنيد، از آيه شريفه پيامبر غسل را استفاده كرده است. و اين ها بر خلاف آيه قرآن مسح مي كردند. بعد پيامبر آمد و فرمود: واي بر شما، خدا به شما دستور داده است كه غسل كنيد، چرا مسح مي كنيد. اين كه آيه دلالت بر غسل مي كند به آن ها رسيده بود و مخالفت كرده بودند يا مظمون آيه هنوز به گوش آن ها نرسيده بود، هر طرف را بگيريد با ويل و عقاب همخواني ندارد. يا نه شما مي فرماييد كه عمدتا هم گفته ايد كه ناسخ است، يعني قبلا غسل بوده است، آيه آمد و گفت مسح كنيد، اين حديث آمد دوباره آيه را نسخ كرد و به حال قبلي برگشت. اگر واقعا اين است، اين آقايان مطابق با آيه مسح كرده اند، اين جا ويل چه معنا دارد، بر عكس بايد تقدير هم بشوند. وقتي آيه مي آيد و نسخ مي كند احكام گذشته را، همه مردم تبعيت كرده اند از آيه قرآن. ويل براي كسي كه از آيه قرآن تبعيت كرده است، معنا ندارد.

هر طرف كه جواب بدهد يا با عدالت صحابه نمي سازد، يا با قبح عقاب بلابيان. اجتهاد هم كه باشد، در اجتهاد هم بايد اجر بگيرند نه اين كه به ويل بيفتند.



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب