2024 April 18 - پنج شنبه 30 فروردين 1403
نكاح متعه: متعه با اهل كتاب
کد مطلب: ٦٦٠٢ تاریخ انتشار: ٠٥ آبان ١٣٨٨ تعداد بازدید: 1345
خارج فقه مقارن » نكاح متعه
نكاح متعه: متعه با اهل كتاب

جلسه 19 _تاریخ : 88/08/05

بسم الله الرحمن الرحيم


جلسه 19 _تاریخ : 88/08/05

يكي از بحث هايي كه ضرورت دارد روي آن كار شود، بحث عقد موقت با زن اهل كتاب ـ مسيحي و يهودي و ... ـ است. ما در ابتداء، رواياتي را كه در اين زمينه وجود دارد را مطرح مي كنيم و بعد هم نظر فقهاء معاصر را بررسي مي كنيم. مرحوم صاحب وسائل (ره) هم در يك باب مستقلي اين موضوع را آورده است.

روايت اول

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَي عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِيِّ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَتَمَتَّعُ مِنَ الْيَهُودِيَّةِ وَ النَّصْرَانِيَّةِ؟ قَالَ: لَا أَرَي بِذَلِكَ بَأْساً، قَالَ: قُلْتُ: فَالْمَجُوسِيَّةُ؟ قَالَ: أَمَّا الْمَجُوسِيَّةُ فَلَا : از مردي در مورد متعه با يهودي و نصراني سوال كردم و گفت: اشكالي ندارد. گفتم: با زن مجوسيه چطور؟ گفت: خير، با مجوسيه اشكال دارد»

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص37، حديث26465

روايت مشخص است كه از نظر سندي، هيچ مشكلي ندارد و اسناد شيخ طوسي (ره) هم صحيح است.

شيخ حر عاملي (ره) مي فرمايد: «أقول : حمل الشيخ حكم المجوسية علي الكراهة في غير وقت الضرورة لما يأتي : شيخ طوسي حمل كرده حكم متعه با زن مجوسيه را بر كراهت در زمان غير ضروري»

در اينجا، بحث بر اين است كه اين مجوسي ها چه كساني هستند و چه آئيني دارند؟ در ميان بزرگان ما، اختلاف نظر وجود دارد كه آيا اينها، جزء اهل كتاب هستند يا خير؟ اين مجوسي هايي كه در اين زمان هستند با مجوسي هايي كه در زمان سابق بودند، چه تفاوتي دارند؟ در قرآن هم نام مجوس، در كنار صابئين و آمده است و جزء اهل كتاب شمرده شده است: «إِنَّ الَّذِينَ آَمَنُوا وَ الَّذِينَ هَادُوا وَ الصَّابِئِينَ وَ النَّصَارَي وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا (سوره حج/آيه17)».

كتاب هاي لغت، در ماده مَجَسَ، مطالبي را آورده اند. من هم ديدم جالب ترين نكته اي كه در رابطه با مجوس آمده است، تفسير نمونه حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي است. اين كه آيا الان هم مجوسي ها هستند يا خير؟ بنده هيچ اطلاعي ندارم، اگر هم باشند، تعداي در هندوستان هستند كه پيرو اين آئين باشند.

ابن منظور در لسان العرب مي گويد: «إنما جعلهم مجوسا لمضاهاة مذهبهم مذهب المجوس في قولهم بالأصلين: و هما النور و الظلمة، يزعمون أن الخير من فعل النور و أن الشر من فعل الظلمة و كذا القدرية يضيفون الخير إلي الله و الشر إلي الإنسان و الشيطان و الله تعالي خالقهما معا لا يكون شئ منهما إلا بمشيئته تعالي و تقدس، فهما مضافان إليه خلقا و إيجادا و إلي الفاعلين لهما عملا و اكتسابا : مجوسي ها به دو اصل معتقدند: نور و ظلمت. معتقدند كه خير، از افعال نور است و شر، از افعال ظلمت ... »

لسان العرب لإبن منظور، ج6، ص214

در مجمع البحرين طريحي و صحاح اللغة جوهري آمده است: «المجوسية نحلة و المجوسي منسوب إليها».

الصحاح للجوهري، ج3، ص977 ـ مجمع البحرين للشيخ الطريحي، ج4، ص173

شهرستاني هم در الملل و النحل، خيلي مفصل بحث كرده است: «المجوسية يقال لها الدين الأكبر و الملة العظمي ... و كان لملوكهم مرجع هو موبذ موبذان يعني اأعلم العلماء و أقدم الحكماء يصدرون عن أمره و لا يخالفونه و لا يرجعون الا إلي رأيه و يعظمونه تعظيم السلاطين لخلفاء الوقت»

الملل و النحل للشهرستاني، ج1، ص230

حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي در تفسير الأمثل في تفسير كتاب الله المنزل آورده است: «من هم المجوس؟ جاءت كلمة المجوس مرة واحدة في هذه الآيات بجانب الأديان السماوية الأخري و في مقابل المشركين و هذا دليل علي أن لهم دينا و نبيا و كتابا و تطلق كلمة المجوس اليوم علي أتباع زرادشت أو أن أتباع زرادشت يشكلون جزءا مهما منهم و حياة زرادشت ليست واضحة تماما، فقد قيل: إنه ظهر في القرن الحادي عشر قبل الميلاد و قيل: في القرن السادس أو السابع و هذا الإختلاف بخمسة قرون أمر عجيب! يدل علي الغموض الذي يحيط بتاريخ زرادشت و المعروف أن له كتابا إسمه أفستا، تلف إبان حملة الإسكندر المقدوني علي بلاد فارس، ثم أعيدت كتابته علي عهد أحد ملوك الساسانيين و ليس لدينا معلومات كافية عن عقيدة زرادشت، إلا ما اشتهر من اعتقاده بمبدأ الخير و الشر و النور و الظلام، فإله الخير و النور عنده أهورا مزدا و إله الشر و الظلام أهريمن و يحترم فكرة العناصر الأربعة و خاصة النار حتي اعتبر أتباعه عبدة للنار و أينما كانوا وجد معهم معبد للنار صغير أو كبير و يري البعض أن كلمة مجوس مشتقة من مغ التي كانت تطلق علي قادة و روحانيي هذا الدين. كما أن كلمة مؤبد التي تطلق حاليا علي روحانيي هذا الدين، مشتقة في الأصل من مغود و روي أنهم من أتباع أحد أنبياء الحق إلا أنهم انحرفوا بعد توحيدهم الله، فأصبحوا علي عقيدة يخالطها الشرك و جاء في رواية أن مشركي مكة طالبوا النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) بأخذ الجزية من أتباع زرادشت مقابل السماح لهم بالتزام ما يعتقدون به، فبين لهم الرسول (صلي الله عليه و آله و سلم) أنه لا يأخذ الجزية إلا من أهل الكتاب، فقالوا: كيف هذا و قد أخذت الجزية من مجوس منطقة هجر؟! أجاب (صلي الله عليه و آله و سلم): إن المجوس كان لهم نبي فقتلوه و كتاب أحرقوه و جاء في حديث آخر عن الأصبغ بن نباتة أن عليا قال علي المنبر: سلوني قبل أن تفقدوني، فقام إليه الأشعث المنافق المعروف، فقال: يا أمير المؤمنين! كيف تؤخذ الجزية من المجوس و لم ينزل عليهم كتاب و لم يبعث إليهم نبي؟ فقال (عليه السلام) : بلي يا أشعث! قد أنزل الله عليهم كتابا و بعث إليهم نبيا و في حديث عن الإمام علي بن الحسين (عليه السلام) قال : إن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) قال: سنوا بهم سنة أهل الكتاب يعني المجوس و المجوس جمع مفرده مجوسي : كلمه مجوس، يك مرتبه در قرآن در كنار اديان آسماني و در مقابل مشركين آمده است و اين نشان مي دهد كه داراي دين و نبي و كتاب بودند. امروز بر مجوسي ها، زردشت گفته مي شود يا زردشتي ها، بخش اعظمي از مجوسي ها را تشكيل مي دهند. گفته شده است كه در قرن 11 يا 6 قبل از ميلاد بوجود آمدند و كتاب شان اوستا است كه در آستانه حمله اسكندر مقدوني به بلاد فارس از بين رفت. اطلاعات كافي از عقيده زردشتيان در دست ما نيست. خداي خير و نور آنها، أهورا مزدا و خداي شر و تاريكي آنها، أهريمن است و اعتقاد به عناصر اربعه ـ آب و باد و خاك و آتش ـ دارند و معروف به بت پرست هستند و به روحاني آنها، مغ گفته مي شود. مشركين مكه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خواستند تا از زردشتي ها جزيه بگيرد در برابر اين كه به آنها اجازه بدهد در برابر عقائدشان ملتزم باشند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم فرمود: جزيه فقط منحصر به اهل كتاب است. گفتند: چطور از مجوسي ها جزيه گرفتيد؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: مجوسي ها پيامبري داشتند كه او را كشتند و كتابي داشتند كه آن را آتش زدند. امير المومنين(عليه السلام) هم به اشعث در مورد مجوسي ها فرمود: خداوند بر آنها كتاب نازل كرده و پيامبري را مبعوث كرده است. امام (عليه السلام) سجاد براي زردشتي ها، مقررات اهل كتاب و مجوسي ها را اجراء كرد»

الأمثل في تفسير كتاب الله المنزل للشيخ ناصر مكارم الشيرازي، ج10، ص304ـ305

با توجه به اين حرف ها و رواياتي كه مي خوانيم، اگر محرز شود كه يك فردي، تابع دين مجوس است كه داراي كتاب و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بودند، تمام احكام مترتب بر يهود و نصاري هم بر آنها جاري مي شود و دليل عمده ما، آيه قرآن است كه در برابر مشركين و در رديف مسلمانان و يهوديان و مسيحيان قرار داده است. مجوسي ها از ديدگاه ما، اهل كتاب هستند؛ ولي چون اهل كتابي هستند كه پيامبرشان را كشتند و كتاب شان را آتش زدند و الآن هم بدون كتاب هستند، شايد به همين خاطر، مرحوم شيخ طوسي (ره)، حمل بر كراهت كرده است و جمله آقا امام صادق (عليه السلام) «و أما المجوسية فلا» هم شايد اشاره به اين باشد.

روايت دوم

«وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ يَتَمَتَّعَ الرَّجُلُ بِالْيَهُودِيَّةِ وَ النَّصْرَانِيَّةِ وَ عِنْدَهُ حُرَّةٌ»

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص37، حديث26466

روايت مرسل است. حسن بن علي بن فضّال، از علماي بزرگ فَطَحي است. فطحي ها نزديك ترين فرقه به شيعه و داراي 13 امام هستند و فقط يك امام اضافه كرده إند كه عبد الله أفطح، پسر امام صادق (عليه السلام) مي باشد. غالب اينها، از فقهاي بزرگ هستند و بعدها متوجه اشتباه خودشان شدند و برگشتند. با توجه به روايتي كه از امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) است: «الإمامة لولد الأكبر للإمام : امامت، همواره منحصر به فرزند بزرگ امام است» و عبد الله افطح هم از امام كاظم (عليه السلام) بزرگ تر بود و سراغ او رفتند.

روايت سوم

«وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: لَا بَأْسَ أَنْ يَتَزَوَّجَ الْيَهُودِيَّةَ وَ النَّصْرَانِيَّةَ مُتْعَةً وَ عِنْدَهُ امْرَأَةٌ»

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص37، حديث26467

حديث صحيح است. اين حديث، به دليل «سَمِعْتُهُ يَقُولُ» مضمر است؛ يعني «سمعت المعصوم يقول».

نكته 1

محمد بن سنان، هم مزمت دارد و هم مدح دارد و خود حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) هم به روايات او عمل نمي كند و او را ضعيف مي داند، ولي حضرت آيت الله شبيري العظمي زنجاني صراحت دارد رواياتي كه در ضعف او آمده، قابل مقاومت در برابر رواياتي كه در مدحش آمده، نيست و بزرگان ما هم به او عنايت داشته اند و أجلاي صحابه از او نقل روايت مي كردند.

نكته 2

بعضي از بزرگان مانند حضرت آيت الله العظمي سيستاني، فتوا داده اند: «اگر كسي، زن شيعي دارد، متعه كردن زن كتابي بر او حرام و عقد باطل است». اما اگر مجرد باشد، مي تواند زن كتابي را متعه كند. يكي از بزرگان معاصر هم مي فرمايد: «اگر همسرش همراهش باشد، عقد موقت با اهل كتاب باطل است و اگر در مسافرت باشد و دسترسي به همسرش ندارد، عقد موقت با اهل كتاب اشكالي ندارد». بعضي هم گفته اند: «شرط صحت عقد موقت اهل كتاب اين است كه همسرش اجازه بدهد به او».

روايت چهارم

«وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ نِكَاحِ الْيَهُودِيَّةِ وَ النَّصْرَانِيَّةِ، فَقَالَ: لَا بَأْسَ، فَقُلْتُ: فَمَجُوسِيَّةٌ؟ فَقَالَ: لَا بَأْسَ، يَعْنِي مُتْعَةً : »

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص37، حديث26468

اين روايت صحيح است.

در اينجا، بر خلاف روايت اول كه متعه با مجوسي اشكال داشت، متعه با مجوسي را اشكال نمي داند. مرحوم شيخ (ره) در جمع بين اين روايت و روايت قبلي، حمل بر كراهت كرده است.

روايت پنجم

«وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ مَنْصُورٍ الصَّيْقَلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ بِالرَّجُلِ أَنْ يَتَمَتَّعَ بِالْمَجُوسِيَّةِ»

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص37، حديث26469

اين روايت به دليل مجهول بودن منصور الصيقل، ضعيف است؛ ولي مي تواند مؤيد روايت صحيح باشد.

«وَ عَنْهُ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَي عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِثْلَهُ»

اين روايت هم به دليل مجهول بودن فضل بن عبد ربه و مرسل بودن، ضعيف است.

روايت ششم

«وَ عَنْهُ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُقْبَةَ عَنِ الْحَسَنِ التَّفْلِيسِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا (عليه السلام): أَ يُتَمَتَّعُ مِنَ الْيَهُودِيَّةِ وَ النَّصْرَانِيَّةِ؟ فَقَالَ: يُتَمَتَّعُ مِنَ الْحُرَّةِ الْمُؤْمِنَةِ أَحَبُّ إِلَيَّ وَ هِيَ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنْهُمَا : متعه كردن با زن مؤمنه، بهتر از اين است كه با زن يهودي و نصراني متعه شود»

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص37، حديث26470

اين روايت هم به دليل مجهول بودن حسن التفليسي، ضعيف است.

روايت هفتم

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَزَوَّجُوا الْيَهُودِيَّةَ وَ لَا النَّصْرَانِيَّةَ عَلَي حُرَّةٍ مُتْعَةً وَ غَيْرَ مُتْعَةٍ : در صورتي مي توانيد با زن يهودي و نصراني ازدواج كنيد كه زن دائمي يا متعه اي حره نداشته باشيد»

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص37، حديث26471

اين حديث صحيح است و هيچ مشكلي ندارد. اين روايت، نهي صريح است و تعارضي هم با روايات قبلي ندارد. يعني تمام اطلاقات آنها را تقييد مي كند. لذا، بعضي از فقهاء، طبق اين روايت فتوا داده اند: «عقد يك شيعي كه زن شيعي دارد با اهل كتاب باطل است».

مرحوم صاحب وسائل (ره) در ادامه اين روايت مي فرمايد: «أَقُولُ وَ تَقَدَّمَ مَا يَدُلُّ عَلَي ذَلِكَ وَ تَقَدَّمَ مَا ظَاهِرُهُ الْمُنَافَاةُ وَ أَنَّهُ مَحْمُولٌ عَلَي غَيْرِ الْمُتْعَةِ وَ الْأَخِيرُ يَحْتَمِلُ الْكَرَاهَةَ : اگر بخواهيم اين روايت را با روايات قبلي جمع كنيم، حمل مي كنيم بر كراهت».

بعضي از فقهاي معاصر مانند حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) و امام خميني (ره) و ساير مراجع، حمل بر كراهت كرده اند، نه حمل بر نهي.

اينها، خلاصه روايات بود در اين باب. بعد از اين، فقط نظر فقهاي معاصر و قدماء را بحث مي كنيم تا ببينيم نظر آنها در مورد ازدواج با اهل كتاب چيست؟ اگر جائز نيست، چه شرائطي دارد؟ إن شاء الله در هفته آينده، وارد بحث متعه در حوزه اهل سنت مي شويم و روايات اهل سنت را در تفاسير و كتاب هاي روائي و حديثي و نظر فقهاي اهل سنت را مي بينيم. با توجه به آنچه كه در طول اين چند هفته، روايات أئمه (عليهم السلام) را خوانديم، با اينها معارضه مي دهيم و از خود روايات اهل سنت و آراء فقهاءشان، مؤيد نظر معصومين (عليهم السلام) را داريم و فتواي اهل سنت بر حرمت متعه، يك فتواي خلاف كتاب و سنت است و اين را ثابت مي كنيم.

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب