2024 April 20 - شنبه 01 ارديبهشت 1403
نكاح متعه: پاسخ به شبهات متعه (بحث روايي) (3)
کد مطلب: ٦٥٩١ تاریخ انتشار: ٢٤ آبان ١٣٨٨ تعداد بازدید: 2220
خارج فقه مقارن » نكاح متعه
نكاح متعه: پاسخ به شبهات متعه (بحث روايي) (3)

جلسه 30_تاریخ : 88/08/24

بسم الله الرحمن الرحيم

جلسه 30_تاریخ : 88/08/24

بحث ما در رابطه با احاديث نسخ متعه بود و ديروز، مواردي را از كتب اهل سنت و صحيحين عرض كرديم كه اگر در بعضي از موارد، رواياتي در نسخ شده، در بعضي از روايات هم صراحت شده كه نسخ نشده است و بعد از رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، صحابه متعه را انجام مي دادند. پس نتيجه مي گيريم: «رواياتي كه مربوط به نسخ است، تعارض و تساقط مي كنند و حكم اوّلي، إبقاء حلّيت را حكم مي كند».

تعارض در روايات دال بر تحريم متعه

نكته اي كه خيلي جالب است، تعارضي است كه در رابطه با تحريم متعه دارند كه در چه زماني اين تحريم صورت گرفته است.

الف ) تحريم متعه در جنگ خيبر

يك دسته از روايات، تحريم متعه را در جنگ خيبر مي دانند:

«أخرج مالك و عبد الرزاق و إبن أبي شيبة و البخاري و مسلم و الترمذي و النسائي و إبن ماجة عن علي بن أبي طالب: أنّ رسول اللّه نهي عن متعة النساء يوم خيبر و عن أكل لحوم الحمر الإنسية»

الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص141

معروف است كه آدم دروغ گو، كم حافظه است. گاهي مي خواهند ابرو را درست كنند، چشم را كور مي كنند.

ب ) تحريم متعه در زمين اوطاس (ديار هوازن)

«حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، حَدَّثَنَا يُونُسُ بْنُ مُحَمَّد، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ زِيَاد، حَدَّثَنَا أَبُو عُمَيْس، عَنْ إِيَاسِ بْنِ سَلَمَةَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: رَخَّصَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم عَامَ أَوْطَاس فِي الْمُتْعَةِ ثَلاَثًا ثُمَّ نَهَي عَنْهَا»

صحيح مسلم، ج4، ص131، ح3308، كتاب النكاح، باب نِكَاحِ الْمُتْعَةِ وَ بَيَانِ أَنَّهُ أُبِيحَ ثُمَّ نُسِخَ ثُمَّ أُبِيحَ ثُمَّ نُسِخَ وَ اسْتَقَرَّ تَحْرِيمُهُ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ.

اين نكته را داشته باشيد كه بعدا به آن نياز خواهيم داشت: نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از فتح مكه در سال 8 هجري، حدود 20 روز در مكه ماندند. ماه رمضان تمام شد و چند روز هم از شوال گذشته بود كه به طرف طائف حركت كردند.

ج ) تحريم متعه در مكه

«روي مسلم عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ سَبْرَةَ: أَنَّ أَبَاهُ غَزَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم فَتْحَ مَكَّةَ، قَالَ: فَأَقَمْنَا بِهَا خَمْسَ عَشْرَةَ ـ ثَلاَثِينَ بَيْنَ لَيْلَة وَ يَوْم ـ فَأَذِنَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم فِي مُتْعَةِ النِّسَاءِ، فَخَرَجْتُ أَنَا وَ رَجُلٌ مِنْ قَوْمِي وَ لِي عَلَيْهِ فَضْلٌ فِي الْجَمَالِ وَ هُوَ قَرِيبٌ مِنَ الدَّمَامَةِ، مَعَ كُلِّ وَاحِد مِنَّا بُرْدٌ، فَبُرْدِي خَلَقٌ وَ أَمَّا بُرْدُ ابْنِ عَمِّي فَبُرْدٌ جَدِيدٌ غَضٌّ، حَتَّي إِذَا كُنَّا بِأَسْفَلِ مَكَّةَ أَوْ بِأَعْلاَهَا، فَتَلَقَّتْنَا فَتَاةٌ مِثْلُ الْبَكْرَةِ الْعَنَطْنَطَةِ. فَقُلْنَا: هَلْ لَكِ أَنْ يَسْتَمْتِعَ مِنْكِ أَحَدُنَا؟ قَالَتْ: وَ مَاذَا تَبْذُلاَنِ؟ فَنَشَرَ كُلُّ وَاحِد مِنَّا بُرْدَهُ. فَجَعَلَتْ تَنْظُرُ إِلَي الرَّجُلَيْنِ وَ يَرَاهَا صَاحِبِي تَنْظُرُ إِلَي عِطْفِهَا (جانبها) فَقَالَ: إِنَّ بُرْدَ هَذَا خَلَقٌ وَ بُرْدِي جَدِيدٌ غَضٌّ. فَتَقُولُ: بُرْدُ هَذَا لاَ بَأْسَ بِهِ. ثَلاَثَ مِرَار أَوْ مَرَّتَيْنِ، ثُمَّ اسْتَمْتَعْتُ مِنْهَا، فَلَمْ أَخْرُجْ حَتَّي حَرَّمَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم : ربيع بن سبره از قول پدرش مي گويد: 15 روز با رسول الله (صلي الله عليه و سلم) در فتح مكه بودم و رسول الله (صلي الله عليه و سلم) اجازه متعه كردن زنان را به ما داد. من و مردي از قوم خودم كه من از نظر زيبائي، برتر از او بودم، رفتيم براي متعه كردن. همراه هر كدام از ما، لباسي بود كه لباس من، كهنه بود و لباس دوستم، تازه بود. ما در مكه بوديم. زن جوان و زيبائي را ديديم و به او گفتيم: آيا با يكي از ما متعه مي شوي؟ گفت: چه چيزي داريد كه در عوض متعه به من بدهيد؟ ما هم لباس هايي را كه داشتيم، به او نشان داديم. آن زن هم به ما و لباس مان نگاهي انداخت. دوست من گفت: لباس او (من) كهنه و لباس من جديد است. آن زن هم، چون من زيبا بودم، لباس مرا براي متعه پذيرفت. من هم با او متعه كردم. از مكه خارج نشده بوديم كه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) متعه را حرام كرد»

صحيح مسلم، ج4، ص132، ح3310 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص140

«و في رواية أُخري حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، أَخْبَرَنَا يَحْيَي بْنُ آدَمَ، حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعْد، عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ الرَّبِيعِ بْنِ سَبْرَةَ الْجُهَنِيِّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، قَالَ: أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم بِالْمُتْعَةِ عَامَ الْفَتْحِ حِينَ دَخَلْنَا مَكَّةَ، ثُمَّ لَمْ نَخْرُجْ مِنْهَا حَتَّي نَهَانَا عَنْهَا»

صحيح مسلم، ج4، ص133، ح3314، باب نكاح المتعة

در دو روايت قبلي، قائل به تحريم متعه در خيبر و هوازن بودند و در اين دو روايت، در مكه.

«فأين التحريم في غزوة خيبر التي وقعت في أوائل السنة السابعة من الهجرة، من التحريم في أرض أوطاس في الغزوة التي وقعت في العشر الثاني من شهر شوال من العام الثامن، أو من التحريم في أرض مكة التي دخلها رسول اللّه في الثامن عشر من شهر رمضان و خرج منها بعد مضي قرابة عشرين يوماً. فلا يمكن الركون إلي هذه الروايات المتعارضة : تحريم متعه در كدام يك اتفاق افتاد؟ در جنگ خيبر كه در سال 7 هجري اتفاق افتاد؟ يا در جنگ أوطاس در دهه دوم شوال سال 8 هجري؟ يا در فتح مكه كه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) در 18 ماه رمضان داخل مكه شد و بعد از 20 روز از مكه خارج شد؟ پس نمي شود به اين روايات متعارض اعتماد كرد»

برخي علماء اهل سنت، براي اين كه كار عمر را توجيه كنند، شريعت را بازيچه قرار داده اند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) يك روزي متعه را حلال كرد و روز بعد حرام كرد و يك روز حلال كرد و روز ديگر حرام كرد. حتي بعضي ها 4 يا 5 بار تحليل و تحريم براي متعه قائل شده اند. اين روايات اصلا قابل توجيه نيست، جز اين كه قائل به چند بار تحليل و تحريم شوند. واقعا آدم گيج مي شود كه اين آقايان با اين همه دقت در مسائل فقهي، اين كارشان فقط براي اين است كه كار خليفه را توجيه كنند و هيچ انگيزه اي از جعل اين روايات نيست، جز توجيه كار خليفه.

از كتاب هاي روائي خارج شويم و وارد كتاب هاي تاريخي شويم. وقتي وارد جنگ خيبر و هوازن فتح مكه مي شويم، هيچ خبري از تحليل و تحريم متعه نيست. يعني واقعا هم چنين مسئله اي صورت گرفته باشد و در سيره ابن هشام ـ كه قديمي ترين سيره اهل سنت است و ملاك قضاوت همه شان است ـ اثري از اين قضيه نباشد!

اثري از متعه در سخنان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در خيبر و هوازن و فتح مكه و حجة الوداع نيست

الف ) در خطبه خيبر، اثري از موضوع متعه نيست

«قال ابن اسحاق وحدثني عبدالله بن أبي نجيح عن مكحول: أن رسول الله نهاهم يومئذ عن أربع: 1. عن إتيان الحبالي من السبايا و 2. عن أكل الحمار الأهلي و 3. عن أكل كل ذي ناب من السباع و 4. عن بيع المغانم حتي تقسم»

السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج3، ص794

اگر موضوع متعه هم در كار بود، بايد اشاره اي به آن مي شد.

«قال ابن اسحاق و حدثني سلام بن كِرْكِرَة عن عمرو بن دينار عن جابر بن عبد الله الأنصاري و لم يشهد جابر خيير أن رسول الله حين نهي الناس عن أكل لحوم الحمر أذن لهم في أكل لحوم الخيل»

السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج3، ص794

ب ) در خطبه حنين (هوازن)، اثري از موضوع متعه نيست

«قال ابن اسحاق وحدثني يزيد بن أبي حبيب مَرْزُوقٍ مَوْلَي تُجِيبَ عَنْ حَنَشٍ الصَّنْعَانِيِّ قَالَ: فَتَحْنَا مَدِينَةً بِالْمَغْرِبِ يُقَالُ لَهَا جَرْبَةُ فَقَامَ فِينَا رُوَيْفِعُ بْنُ ثَابِتٍ الأَنْصَارِيُّ فَقَالَ: لاَ أَقُولُ لَكُمْ إِلاَ مَا سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم يَقُولُ يَوْمَ حُنَيْنٍ: مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ فَلاَ يَطَأْ جَارِيَةً مِنَ السَّبْيِ حَتَّي يَسْتَبْرِئَهَا بِحَيْضَةٍ وَ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ فَلاَ يَبِعْ نَصِيبَهُ مِنَ الْمَغْنَمِ حَتَّي يَقْبِضَهُ وَ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ فَلاَ يَرْكَبْ دَابَّةً فِي فَيْءِ الْمُسْلِمِينَ حَتَّي إِذَا أَعْجَفَهَا رَدَّهَا فِيهِ وَ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ فَلاَ يَلْبَسْ ثَوْبًا مِنْ فَيْءِ الْمُسْلِمِينَ حَتَّي إِذَا أَخْلَقَهُ رَدَّهُ فِيهِ»

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در جنگ اوطاس هم اين مسائل را مطرح كرده است و اگر متعه اي در كار بود، قطعا اهميت تحريم متعه، بالاتر از اين مسائلي بود كه بيان شده و مشخص است بر اين كه روايات تحريم متعه، بعدها ساخته شده است. ابن هشام، متوفاي 213 هجري است و قبل از ابن سعد متوفاي 230 هجري و قبل از محمد بن اسماعيل بخاري متوفاي 256 هجري و قبل از مسلم بن حجاج نيشابوري متوفاي 261 هجري است. ابن هشام اين خطبه را نقل مي كند و مي بينيم كه هيچ اثري از تحريم متعه نيست. چطور شد آقاي مسلم بن حجاج نيشابوري، 40 سال بعد از آقاي ابن هشام آمده و اين قضيه را نقل كرده است؟ از كجا آورده است؟ از جيب چه كسي در آورده است؟ در تاريخ، خطبه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را نقل كرده اند، ولي هيچ اثري تحريم متعه نيست. در كتاب سنن سعيد بن منصور كه متوفاي 227 هجري است، هيچ اثري و اشاره اي از تحريم متعه در خطبه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نمي بينيم.

السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج3، ص794

كلام ابن قيّم در مورد قضيه خبير

ابن قيّم جوزيه كه شاگر إبن تيميه و تنها ناشر افكار اوست و متوفاي 71 هجري است، مي گويد:

«و قصة خيبر لم يكن الصحابة يتمتعون باليهوديات و لا استأذنوا في ذلك رسول اللّه صلَّي الله عليه و آله و سلَّم و لا نقله أحد قط في هذه الغزوة و لا كان للمتعة فيها ذكر ألبتة لا فعلاً و لا تحريماً، فإنّ خيبر لم يكن فيها مسلمات و إنّما كنّ يهوديّات و إباحة نساء أهل الكتاب لم يكن ثبت بعدُ و إنّما أبَحْن بعدُ : در خيبر، صحابه با زنان يهودي متعه نكردند و زنان مسلمان را هم با خودشان زن نبرده بودند و براي متعه از رسول الله صلي الله عليه و سلم هم كسب اجازه نكردند و هيچ احدي قضيه متعه را در اين غزوه نقل نكرده است و هيچ اثري از متعه در قضيه خيبر نبود، نه فعلا و نه تحريما. در خيبر، زنان مسلمان نبودند و زنان يهودي بودند و تا آن زمان، ازدواج با زنان يهودي مباح نبود و بعدها مباح شد»

زاد المعاد لإبن قيّم، ج2، ص158 و 204

«... و لا كان للمتعة فيها ذكر البتة لا فعلا و لا تحريما بخلاف غزاة الفتح فإن قصة المتعة كانت فيها فعلا و تحريما مشهورة و هذه الطريقة أصح الطريقين»

زاد المعاد لإبن قيّم، ج3، ص344

«و الصحيح أن المتعة إنما حرمت عام الفتح لأنه قد ثبت في صحيح مسلم أنهم إستمتعوا عام الفتح مع النبي صلي الله عليه و سلم بإذنه و لو كان التحريم زمن خيبر لزم النسخ مرتين و هذا لا عهد بمثله في الشريعة البتة و لا يقع مثله فيها و أيضا، فإن خيبر لم يكن فيها مسلمات و إنما كن يهوديات و إباحة نساء أهل الكتاب لم تكن ثبتت بعد إنما أبحن بعد ذلك في سورة المائدة بقوله:«اليوم أحل لكم الطيبات وطعام الذين أوتوا الكتاب حل لكم وطعامكم حل لهم والمحصنات من المؤمنات والمحصنات من الذين أوتوا الكتاب من قبلكم (سوره مائده/آيه5)» : در صحيح مسلم آمده است كه صحابه در فتح مكه به اذن رسول الله (صلي الله عليه و سلم) ، متعه مي كردند و اگر متعه در جنگ خيبر حرام شده باشد، موجب مي شود كه متعه دو بار نسخ شده باشد و در شريعت سابقه ندارد كه يك موضوع، دو مرتبه نسخ شود و اين امكان ندارد و زنان مسلمان در خيبر نبودند و زنان يهودي بودند و حكم مباح بودن ازدواج با زنان يهودي هم تا آن زمان نيامده بود»

زاد المعاد لإبن قيّم، ج3، ص460

ج ) در خطبه فتح مكه، اثري از موضوع متعه نيست

«و أمّا فتح مكة فقد ذكر أهل السير خطبة النبي و أن رسول الله صلي الله عليه و سلم قام علي باب الكعبة فقال: لا إله إلا الله وحده لا شريك له، صدق وعده و نصر عبده و هزم الأحزاب وحده، ألا كل مأثرة أو دم أو مال يدعي فهو تحت قدمي هاتين، إلا سدانة البيت و سقاية الحاج، ألا و قتيل الخطأ شبه العمد بالسوط و العصا، ففيه الدية مغلظة: مئة من الإبل، أربعون منها في بطونها أولادها. يا معشر قريش! إن الله قد أذهب عنكم نخوة الجاهلية و تعظمها بالآباء، الناس من آدم و آدم من تراب، ثم تلا هذه الآية: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثَي وَ جَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ـ (سوره حجرات/آيه13)» ... الآية كلها. ثم قال: يا معشر قريش! ما ترون أني فاعل فيكم؟ قالوا: خيرا، أخ كريم و ابن أخ كريم، قال: اذهبوا فأنتم الطلقاء»

السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج4، ص870

نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در اين خطبه هم نه اشاره اي و نه كنايه اي به تحليل يا تحريم متعه ندارد.

د ) در خطبه حجة الوداع، اثري از موضوع متعه نيست

شايد مفصل ترين جايي كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، حقوق زن را مطرح كرده است، در خطبه حجة الوداع است.

«أما بعد، أيها الناس! فإن لكم علي نسائكم حقا و لهن عليكم حقا، لكم عليهن أن لا يوطئن فرشكم أحدا تكرهونه و عليهن أن لا يأتين بفاحشة مبينة، فإن فعلن فإن الله قد أذن لكم أن تهجروهن في المضاجع و تضربوهن ضربا غير مبرح، فإن انتهين فلهن رزقهن و كسوتهن بالمعروف و استوصوا بالنساء خيرا، فإنهن عندكم عوان لا يملكن لأنفسهن شيئا و إنكم إنما أخذتموهن بأمانة الله و استحللتم فروجهن بكلمات الله، فاعقلوا أيها الناس قولي، فإني قد بلغت»

السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج4، ص1023

نكته

آقايان اهل سنت، براي اين كه بگويند آيه اكمال، براي غدير نيست، صحيح بخاري و صحيح مسلم از خليفه دوم نقل مي كنند: «يك يهودي گفت: اگر اين آيه در تورات آمده بود، ما اين روز را عيد مي گرفتيم. عمر هم گفت: بله، ما يادمان است كه در عرف بوديم و روز جمعه بوديم كه اين آيه نازل شد». اگر جمعه بود، بايد اثري از آن باقي مي ماند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در آن روز، نماز جمعه و خطبه نماز جمعه خوانده است. اگر نماز جمعه نخوانده، بايد روايتي باشد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفته باشد: « اگر در سفر بوديد، نبايد نماز جمعه بخوانيد». هيچ اثري، نه نفيا و نه اثباتا، نسبت به نماز جمعه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مطرح نشده است.

اين آقايان مي گويند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) روز 13 يا صبح 14 ذي الحجه به طرف مدينه حركت كرد. بعد از 4 يا 5 روز كه روز پنجشنبه و 18 ذي الحجه باشد، به جحفه رسيدند و قضيه حديث غدير را مطرح كردند.

خب، اگر حساب كنيم كه روز عرفه 9 ذي الحجه، جمعه باشد، روز 18 ذي الحجه، روز يكشنبه مي شود. ولي اين آقايان مي گويند 18 ذي الحجه، روز پنجشنبه بوده است. اگر روز جمعه، روز عرفه بوده است و آيه اكمال دين آمده است، چطور مي تواند روز 18 ذي الحجه و عيد غدير، پنجشنبه باشد؟! اينها إلي ما شاء الله در اين مورد چرنديات بافته اند. وقتي انسان تمام اينها را كنار هم مي گذارد، ثابت مي شود كه دروغ كو، كم حافظه است.

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب