2024 April 24 - چهار شنبه 05 ارديبهشت 1403
نكاح متعه: پاسخ به شبهات متعه (بحث روايي) (7)
کد مطلب: ٦٥٨٧ تاریخ انتشار: ٠٢ آذر ١٣٨٨ تعداد بازدید: 2235
خارج فقه مقارن » نكاح متعه
نكاح متعه: پاسخ به شبهات متعه (بحث روايي) (7)

جلسه 34_تاریخ : 88/09/02

بسم الله الرحمن الرحيم

جلسه 34_تاریخ : 88/09/02

بحث ما در رابطه با نسخ متعه بود كه اهل سنت مدعي بودند متعه در صدر اسلام حلال شد و بعد توسط نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نسخ شد. استناد اهل سنت، مخصوصا ابن حزم آندلسي، به حديث خلفاء راشدين «عليكم بسنتي و سنة الخلفاء الراشدين» است و در بعضي موارد هم به حديث نجوم «أصحابي كالنجوم، بأيهم إقتديتم إهتديتم» است.

ديروز در رابطه با حديث خلفاء راشدين مفصل بحث كرديم كه اين روايت، روايتي نيست كه بتوان روي آن حساب باز كرد. حتي كار به جايي مي رسد كه خود إبن تيميه مي گويد: «واژه الراشدين، واژه مستحدث است و در زمان نبي مكرم (صلي الله عليه و سلم) نبوده است». مخالفت خود شيخين با هم و مخالفت امير المومنين (عليه السلام) با اين قضايا و اعراض بخاري از اين حديث، از اشكالات حديث خلفاء راشدين بود.

بررسي حديث نجوم

قرار شد در رابطه با حديث نجوم هم بحث كنيم. ابتداء خود حديث و مصادر اين حديث و استدلالاتي كه فقهاء به اين حديث دارند را مي آوريم.

الف) مصادر حديث نجوم

اين حديث در مصادر متعدد اهل سنت آمده است:

جامع الأصول لإبن الأثير الجزري، جلد8، صفحه556 المستصفي للغزالي، جلد1، صفحه170

الإحكام لإبن حزم، جلد6، صفحه810 أصول السرخسي، جلد1، صفحه317

المبسوط للسرخسي، جلد16، صفحه83 جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، جلد2، صفحه78

ب) موافقان حديث نجوم

1. فخر رازي

آقاي فخر رازي آورده است: «قوله صلي الله عليه و سلم: «أصحابي كالنجوم بأيهم إقتديتم إهتديتم»، ظاهره يقتضي جواز الأخذ بقول كل واحد من الصحابة و لم يفصل بين ما يكون بعده إجماع أو لا يكون : ظاهر اين حديث اقتضاء مي كند كه مي توان به قول هر يك از صحابه أخذ كرد و اين كه اجماع باشد يا نباشد، حرف تمام صحابه، قابل أخذ است».

المحصول للرازي، ج4، ص139 ـ تفسير رازي، ج2، ص5

2. آمِدي

آقاي آمِدي ـ كه كتاب هايي در علم كلام و اصول دارد ـ مي گويد: «و لهذا قال عليه السلام: «أصحابي كالنجوم بأيهم إقتديتم إهتديتم» و لم يخصص ذلك بموضع دون موضع لعدم تأثير المواضع في ذلك : اين حديث، اختصاصي يه يك مورد ندارد و اين كه قول آنها، كِي و كجا باشد، تأثيري ندارد و قول همه صحابه حجت است».

الإحكام للآمدي، ج1، ص244

3. سُبْكي

آقاي سُبْكي ـ از فقهاي بزرگ اهل سنت و معاصر إبن تيميه ـ مي گويد: «قال: «أصحابي كالنجوم بأيهم إقتديتم إهتديتم» جعل الإقتداء بكل واحد منهم هدي مع اختلافهم و لو كان أحدهما مخطئا لم يكن هدي و أجيب بأنه هدي؛ لأنه فعل ما يجب عليه. سواء كان مجتهدا أو مقلدا، فإنه يجب العمل بالإجتهاد و المجتهد و مقلده و كونه خطأ من وجه لا يمنع كونه هدي من هذا الوجه : با اين كه صحابه اين همه با هم اختلاف داشتند، إقتداء به هر يك از صحابه، مايه هدايت است؛ زيرا اگر يكي از اينها خطاكار بود، موجب هدايت نمي شدند. اگر اينها مجتهد باشند يا مقلد و حتي اگر خطاكار هم باشند، باز هم از موجب هدايت بودن صحابه كاسته نمي شود و قول صحابه، حجت و مايه هدايت است».

رفع الحاجب عن مختصر لإبن الحاجب، ج4، ص553

آقاي سبكي، ادعاي عصمت مي كند. يكي از بزرگان مصر مي گويد: «ما به شيعه اعتراض مي كنيم كه چرا معتقد به عصمت 14 نفر [معصومين (عليهم السلام)] هستند. ولي ما عصمت 120 هزار صحابه را قائل شديم و مي گوييم هر كاري كه اينها انجام دهند، اشكالي ندارد و چيزي را در مورد صحابه ادعا كرده ايم كه آنها در حق خودشان ادعا نداشتند».

4. سرخسي

آقاي سرخسي ـ از بزرگان اهل سنت و حنفي مذهب كه كتاب هاي متعددي دارد ـ مي گويد: «إذا صح له [للمسلم] قول عن واحد من المعروفين من الصحابة رضي الله عنهم قضي به و قدمه علي القياس لقوله: «أصحابي كالنجوم بأيهم إقتديتم إهتديتم : اگر قول يكي از صحابه معروف نزد مسلم، صحيح باشد، بر طبق آن حكم مي كند و به دليل حديث نجوم، قول صحابه را بر قياس مقدم مي كند».

المبسوط للسرخسي، ج16، ص83

ب) مناقشه در حديث نجوم

أوّلا: سند روايت ضعيف است

ابوبكر بزار مي گويد: «هذا الكلام لم يصح عن النبي صلي اللّه عليه و سلم : اين چنين حرفي از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) صحيح نيست».

تلخيص الحبير لإبن حجر، ج4، ص191 ـ المعتبر في تخريج أحاديث المنهاج و المختصر للزركشي، ص83 ـ جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، ج2، ص90 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج10، ص156

بيهقي مي گويد: «هذا الحديث مشهور المتن و أسانيده ضعيفة، لم يثبت في هذا إسناد : متن اين حديث مشهور است، ولي اسنادش ضعيف است. هيچ سندي در اينجا ثابت نيست كه اين چنين روايتي از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) صادر شده باشد».

تخريج الأحاديث و الآثار للزيعلي، ج2، ص230 ـ المعتبر في تخريج أحاديث المنهاج و المختصر للزركشي، ص83.

ابن حجر مي گويد: «أورده الدار قطني في غرائب مالك».

لسان الميزان، لإبن حجر، ج2، ص137

عسقلاني مي گويد: «دار قطني هم اين روايت را ضعيف مي داند».

تخريج أحاديث الكشّاف، ج2، ص628

احمد بن حنبل مي گويد: «لا يصح هذا الحديث».

سلسلة الأحاديث الضعيفة، ص791 ـ عن المنتخب لإبن قدامة، ج10، ص199، ح2 ـ التقرير و التحبير في شرح التحرير، التيسير في شرح التحرير، ج3، ص243

ابن عبد البر مي گويد: «هذا الكلام لا يصحّ عن النبي (ص) ... و هذا إسناد لا يصح و لا يرويه عن نافع من يحتجّ به : اين كلام از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) صادر نشده و اسنادش صحيح نيست و كسي كه قابل احتجاج باشد به روايت او، از نافع نقل نكرده است».

جامع بيان العلم لإبن عبد البر: ج2، ص90

ابن عبد البر در جاي ديگر مي گويد: «و هذا إسناد لا تقوم به حجّة : به دليل حجيت خبر واحد، اسناد اين روايت تمام نيست و حجيت ندارد».

جامع بيان العلم لإبن عبد البر، ج2، ص91

ذهبي مي گويد: «قال الذهبي في ترجمة جعفر بن عبد الواحد القاضي: و من بلاياه: ... أصحابي كالنجوم... : از مصيبت هاي جعفر بن عبد الواحد، جعل اين روايت است».

ميزان الإعتدال للذهبي، ج1، ص413

«و هكذا في ترجمة حمزة بن أبي حمزة الجزري»

ميزان الإعتدال للذهبي، ج1، ص607

ابن قيم جوزيه هم مي گويد: «اين روايت ضعيف و باطل است».

إعلام المواقعين، ج2، ص 223 و 242

ابن حزم مي گويد: «هذا خبر مكذوب موضوع باطل، لم يصح قط».

تلخيص الحبير ابن حجر، ج4، ص191ـ البحر المحيط لأبي حيان، ج5، ص511، نقلا عن رسالته في إبطال الرأي و القياس و الإستحسان و التعليل و القليد ـ تحفة الأحوذي، ج10، ص156 ـ سلسلة الأحاديث الضعيفة للألباني، ج1، ص78

إبن أبي العز حنفي مي گويد: «و أما ما يروي عن النبي صلي اللّه عليه و سلم أنه قال: «أصحابي كالنجوم، بأيهم إقتديتم إهتديتم» فهو حديث ضعيف، قال البزار: هذا حديث لا يصح عن رسول اللّه صلي اللّه عليه و سلم و ليس هو في كتب الحديث المعتمدة».

شرح العقيدة الطحاوية، ص468

مناوي مي گويد: «ابن عساكر اين حديث را ضعيف مي داند».

فيض القدير في شرح الجامع الصغير، ج4، ص76

زيلعي هم تمام اسانيد اين حديث را ضعيف مي داند.

تخريج الأحاديث و الآثار، ج2، ص229

مباركفوري هم تمام اسانيد اين حديث را ضعيف مي داند.

تحفة الأحوذي، ج10، ص155

الباني هم اين حديث را ضعيف مي داند

سلسة الأحاديث الضعيفة، ج1، ص78-84

عيني هم اين حديث را ضعيف مي داند.

عمدة القاري، ج10، ص202

موارد ديگري هم هست كه مي توانيد به آدرس زير مراجعه كنيد:

مجلة تراثنا، جلد45، صفحه86 و جلد52، صفحه18 خلاصة العبقات، جلد3، صفحه123

نفحات الأزهار، جلد3، صفحه116 شرح إحقاق الحق، جلد3، صفحه99

محاضرات في الاعتقادات، جلد2، صفحه574 الرسائل العشر، صفحه19

نكته

بحث عدالت صحابه و حديث نجوم، عمدتا در زمان عبد الملك بن مروان معاصر امام باقر (عليه السلام) تأسيس شد و تا قبل از او، اين مسائل مطرح نبود. در زمان امام باقر (عليه السلام)، دوران شكوفايي علم كلام و مباحث كلامي در ميان مسلمانان بود. اين كه آيا مرتكب گناه كبيره، مؤمن يا كافر است؟ در زمان امام باقر (عليه السلام) صورت گرفت. آنچه كه به ذهن دارم، امام باقر (عليه السلام) حدود 12 مناظره با شخصيت هاي بزرگ اهل سنت مانند هشام بن عبد الملك داشته است و در اين قضايا هم، عمده روايات از امام باقر (عليه السلام) است.

ثانياً: حديث نجوم، باعث دخول صحابه و پيروان صحابه در آتش جهنم مي شود

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در روايت حوض فرمود: «جز عده قليلي از صحابه من، از آتش جهنم نجات نخواهند يافت»(صحيح البخاري، ج7، ص208، كتاب الرقاق، باب في الحوض). نتيجه حديث نجوم هم اين مي شود كه صحابه وارد آتش جهنم شوند و إقتداء به آنها نيز موجب دخول متابعين و پيروان صحابه در آتش جهنم مي شود. قرآن هم مي فرمايد: «يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا ـ وَ قَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ كُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا (سوره أحزاب/آيه68ـ67)».

ثالثاً: حديث نجوم، موجب مباح شدن قتل تمام صحابه مي شود

اگر حديث نجوم صحيح باشد، كشتن تمام صحابه، مباح مي شود. بر فرض، الان در جنگ صفين هستيم. إقتداء مي كنيم به علي بن أبي طالب (عليه السلام) و در لشكر حضرت علي (عليه السلام) با معاويه و لشكريانش جنگ مي كنيم و آنها را مي كشيم. فردا هم مي رويم در لشكر معاويه، با حضرت علي (عليه السلام) و صحابه اي كه در لشكر اوست، جنگ مي كنيم و آنها را مي كشيم. پس با اقتداء به عايشه و طلحه و زبير و معاويه، قتل حضرت علي (عليه السلام) و يارانش واجب است و با اقتداء به حضرت علي (عليه السلام)، قتل عايشه و طلحه و زبير و معاويه و ياران شان واجب است. آيا آقايان اهل سنت به اين معتقد هستند؟! اين هم از جواب هايي است كه اهل سنت را در منگنه قرار مي دهد.

رابعاً: حديث نجوم، موجب حلال شدن حرام و حرام شدن حلال مي شود

ابن حزم مي گويد: «فقد ظهر أن هذه الرواية لا تثبت أصلا، بل لا شك أنها مكذوبة، فمن المحال أن يأمر النبي صلي اللّه عليه و سلم باتباع كل قائل من الصحابة رضي اللّه عنهم و فيهم من يحلل الشئ و غيره يحرمه و لو كان ذلك لكان بيع الخمر حلالا إقتداء بسمرة بن جندب و حراما إقتداء بغيره منهم و لكان ترك الغسل من الإكسال واجبا إقتداء بعلي و عثمان و طلحة و أبي أيوب و أبي بن كعب و حراما اقتداء بعائشة و إبن عمر و كل هذا مروي عندنا بالأسانيد الصحيحة : ثابت شد كه اين روايت، اصلا اثبات نشده است و شكي نيست كه اين روايت، دروغ است. محال است نبي مكرم (صلي الله عليه و سلم) به تبعيت از گفته هاي صحابه أمر كرده باشد. زيرا عده اي از صحابه هستند كه چيزي را حلال مي دانند و صحابه ديگر هم آن را حرام مي دانند. اگر اين گونه باشد، با إقتداء به سمرة بن جندب، فروش مشروبات حلال است و با اقتداء به ديگر صحابه، حرام است و ... ».

الإحكام في أصول الأحكام لإبن حزم، ج6، ص244

ابن جزم در جاي ديگري مي گويد: «و قد غلط قوم فقالوا: الإختلاف رحمة و احتجوا بما روي عن النبي (ص): «أصحابي كالنجوم، بأيّهم إقتديتم إهتديتم» : (غلط كردند) اشتباه كردند قومي كه گفتند: اختلاف، رحمت است و به سخن نبي مكرم (صلي الله عليه و سلم) در مورد حديث نجوم احتجاج كردند».

الإحكام في أصول الأحكام لإبن حزم، ج5، ص642

در ادامه مي گويد: «و أمّا الحديث المذكور فباطل، مكذوب، من توليد أهل الفسق : حديث نجوم، باطل و دروغ است و از توليدات اهل فسق است».

الإحكام في أصول الأحكام لإبن حزم، ج5، ص642

ابن حزم، موارد زيادي را در مورد اختلاف صحابه مطرح كرده است. اگر در اين مورد تحقيق شود، خوب است.

اين رواياتي كه اين حضرات ساخته اند، براي اين بود كه بتوانند به استناد قول بعضي از صحابه كه نظر آنها موافق ميل اينها بود، حكومت و حكمراني كنند و هر جنايتي خواستند، انجام دهند و هدفي غير از اين نداشتند.

مثلا يكي از اشكالات اساسي اهل سنت به ما اين است كه چرا شما به خلفاء راشدين فحش مي دهيد؟ اگر كسي بگويد من با اقتداء به معاويه اين كار را انجام مي دهم، چه اشكالي دارد؟ در خود صحيح مسلم، كتاب الفضائل، باب فضائل علي بن أبي طالب (ج7، ص120) آمده است كه معاويه به مدينه مي آيد و دستور مي دهد كه بايد به حضرت علي (عليه السلام) فحش داد. پس فحش دادن به خلفاء راشدين، مضافا كه عمل يك صحابه است، دستور يك صحابه هم هست. اگر كسي با اقتداء به معاويه، ابوبكر را فحش بدهد، چه اشكالي دارد؟ شما مي گوييد: «أصحابي كالنجوم، بأيهم إقتديتم إهتديتم». با اين حديث، معنا ندارد كه امروز اين همه عليه شيعه حرف بزنيد! حتي زمخشري در يكي از كتاب هاي خود آورده است: «در طول حكومت 80 ساله بني أميه، رد بالاي بيش از 70 هزار منبر، علي را فحش مي دادند». كار به جايي رسيد كه وقتي عمر بن عبد العزيز دستور داد حضرت علي (عليه السلام) را فحش ندهند، از گوشه و كنار مسجد فرياد زدند: «يا امير المومنين! قد أمت السنة، أمت السنة : سنت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را از بين بردي». به ما مي گوييد: «شما به عايشه توهين مي كنيد». در خود صحيح مسلم(ج7، ص5) آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به عايشه فرمود: «يا عائشة! لا تكوني فاحشة : اي عايشه! فحش نده». در قضيه زينب بنت جحش هم آمده است: «جلوي چشم پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، زينب، عايشه را فحش مي دهد و عايشه هم زينب را و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هم چيزي نمي گويد». اگر كسي با اقتداء به زينب كه أم المؤمنين و صحابه است، به عايشه فحش بدهد، چه اشكالي دارد؟ با با اقتداء به عايشه، به ساير أمهات المؤمنين فحش بدهد، چه اشكالي دارد؟ «أصحابي كالنجوم، بأيهم إقتديتم إهتديتم». حتي در بعضي منابع آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به عايشه دستور داد كه تو هم فحش بده. اين هم سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي شود و بايد به سنت او عمل كرد و شما هم خود را اهل سنت مي دانيد. وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ايستاده بول مي كند، تعدادي از اهل سنت با اقتداء به سنت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) ايستاده بول مي كنند. چه اشكالي دارد كه سالي يك مرتبه با اقتداء به عايشه، زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را فحش بدهد؟ چرا اين همه سر و صدا راه مي اندازيد؟! اين آقايان اشعاري را مي گويند كه در قافيه اش گير مي كنند.

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»






Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب