2024 April 20 - شنبه 01 ارديبهشت 1403
نكاح متعه: پاسخ به شبهات متعه (ازدواج وناسه)
کد مطلب: ٦٥٨٠ تاریخ انتشار: ٢٣ دي ١٣٨٨ تعداد بازدید: 3811
خارج فقه مقارن » نكاح متعه
نكاح متعه: پاسخ به شبهات متعه (ازدواج وناسه)

جلسه 41_تاریخ : 88/10/23

بسم الله الرحمن الرحيم

جلسه 41_تاریخ : 88/10/23

بحث ما در رابطه با ازدواج هاي مصطلح در كشورهاي عربي بود كه به جاي «عقد موقت»، نكاح هاي متعددي را تجويز كرده اند. از جمله آنها، «ازدواجِ دوستي» و «زواج المسيار» و «نكاح به شرط طلاق» و غيره بود.

روزنامه الرياض، مقاله اي در رابطه با ازدواج هاي نو رسيده از جمله «ازدواج الوناسة» نوشته است. «ازدواج الوناسة»: ازدواجي است كه يك پيرمرد با دختري جوان ازدواج مي كند و شرط مي كنند كه روابط زناشويي ميان آنها نباشد.

«ازدواج الوناسة» همان ازدواج رفاقتي يا خدمت گذاري است. يعني هدف از اين ازدواج اين است كه يك پيرمردي با يك دختر جواني ازدواج كند و شرط كنند كه روابط جنسي ميان آنها نباشد. بعضي مانند طرفداران «فمينيسم» گفته اند كه اين ازدواج، ظلم در حق زنان است و بعضي گفته اند اين ازدواج، شرعي است و اين حق مسلم زن است كه بخواهد حقوقش را هبه كند. خلاصه مقداري سر و صدا شده است. خلاصه اين كه:

هر دم از اين باغ، بري مي رسد تازه تر از تازه تري مي رسد

در رابطه با فرق بين «ازدواجِ دوستي» و ازدواج هاي ديگر، حرف هاي زيادي زده اند. ولي بايد دقت كرد اين آقايان از «عقد موقت»كه كتاب و سنت و سيره صحابه و اتفاق أئمه (عليهم السلام) بر آن است، فرار مي كنند و سراغ چه مسائلي مي روند و چه أدله و براهيني ارائه مي كنند:

1. الفرق بين نكاح ما يسمي «بالصداقة» و بين «نكاح المسيار»: هناك تشابه كبير بين الأسلوبين، ففي كل منهما ولي و شهود و إيجاب و قبول و يتراضي فيهما الزوجان علي إسقاط بعض حقوقهما الزوجية أو كلها كالنفقة و المبيت و السكن، هذا وجه التشابه بينهما، أما وجه الإختلاف بينهما:

فرق ميان «ازدواجِ دوستي» و «نكاح مسيار»: شباهت هاي زيادي ميان اين دو نكاح است و در هر دو، حضور ولي و شاهدين و ايجاب و قبول و رضايت زوجين بر اسقاط بعضي از حقوق زوجيت يا اسقاط تمام حقوق زوجيت مانند تفقه و هم خوابگي و حق مسكن را دارند. اما وجه تفاوت اين دو:

الف) زواج المسيار يعلن في نطاق ضيق جداً فلا يعلم به إلا المرأة و أهلها و قرابتها القريبة و لا تعلم به زوجته الأولي و أهلها و أقاربها و يقصد الرجل من هذا الزواج الإستمتاع و أما زواج الأصدقاء فالإعلان فيه واضح و غير مقيد.

الف) در «نكاح مسيار»، إعلانش محدود است و جز زن و خانواده و نزديكان زن، كسي خبر ندارد؛ حتي زن اول و خانواده و نزديكانش هم خبر ندارند. قصد مرد از اين ازدواج، فقط استمتاع و لذت جويي است. ولي در «ازدواجِ دوستي»، إعلان، واضح است و مقيد و محصور به نزديكان نيست.

ب) زواج الأصدقاء حل لمشكلة الصداقات المنتشرة بين الشباب في الغرب قبل الزواج و لا يستطيع الأبوان منعها لأسباب إجتماعية و قانونية، أما زواج المسيار فيختلف الدافع إليه، فالرجل يريد أن يتزوج بأخري بغرض الإستمتاع دون علم زوجته الأولي تفادياً للمشكلات التي قد تؤدي إلي النزاع و الخصام.

ب) «ازدواجِ دوستي» براي حلّ مشكل رفاقت هايي است كه در ميان جوانان در قبل از ازدواج در كشورهاي غربي رايج است. پدران دختر و پسر هم نمي توانند از اين كار اين دو ممانعت كنند. ولي در «نكاح مسيار»، انگيزه ها فرق مي كند. مرد براي استمتاع با زني ديگر ازدواج مي كند و براي جلوگيري از نزاع و درگيري، به زن اولش خبر نمي دهد و مخفيانه است.

و المرأة تقبل هذا الزواج لظروف إجتماعية من العنوسة و الترمل أو الطلاق و ربما الرغبة في الإحصان و الإنجاب.

زن هم به خاطر بعضي از شرايط اجتماعي مانند بي شوهري و بيوه بودن و طلاق اين ازدواج را قبول مي كند و چه بسا هم براي بچه دار شدن يا براي جلوگيري از فساد به اين ازدواج متمايل مي شوند.

2. الفرق بينه و بين نكاح المتعة: نكاح المتعة هو المرتبط بأجل و هو باطل عند أهل السنة و الجماعة. فربما تتوافر فيه الشروط و الأركان و نكاح المتعة ينحل بإنتهاء الوقت المتفق عليه بخلاف زواج الأصدقاء.

2. فرق ميان «ازدواجِ دوستي» و «عقد موقت»: در «عقد موقت»، زمان معين مي شود و اين عقد در أهل سنت و جماعت، باطل است. چه بسا در «ازدواجِ دوستي» تمام شرايط و اركان هست، ولي در «عقد موقت» نيست. در «ازدواجِ دوستي»، دائم بودن عقد، شرط است، ولي در «عقد موقت» با تمام شدن زمان، عقد تمام مي شود.

3. الفرق بين نكاح الصداقة و النكاح العرفي: يلتقيان في أن كل منهما مكتمل الشروط و الأركان و يختلفان في أن ما يسمي بزواج الصداقة ربما يكون موثقاً في المحاكم و جري تنازل المرأة عن حقوقها من النفقة بأنواعها (الطعام و الشراب و المسكن و الكسوة) و بقية الحقوق المالية، غير أن المرأة في الزواج العرفي يكون ثبوت الحقوق لها مرتبط بإرادة الرجل حيث لا تملك المرأة أدلة قانونية تثبت حقوقها لأن الزواج العرفي غير موثق في أوراق رسمية.

3. فرق ميان «ازدواجِ دوستي» و «ازدواج عرفي» (مانند دوست دختر و دوست پسر): اين دو در تمام شرايط و ايجاب و قبول و اركان مشترك هستند. ولي اختلاف اين دو در اين است كه «ازدواجِ دوستي»، چه بسا در محاكم به عنوان يك سند، معتبر است و زن هم از حقوق مسلم خود (مانند خوراك و پوشاك و مسكن) و حقوق مالي صرف نظر مي كند. ولي «ازدواج عرفي» در محاكم، رسمي و معتبر نيست و راهي براي اثبات حقوق زن نيست.

4. الفرق بين ما يسمي بنكاح الصداقة و نكاح السر: نكاح الصداقة يعلن و يظهر و تجري له كل الإجراءات المعتادة و نكاح السر أيضاً تتوفر له الرضا و الولي أحياناً و الأشهاد و يترتب عليه لزوم الوفاء بجميع الحقوق التي يرتبها عقد الزواج، غير أن جميع الأطراف يتواصون بالكتمان و الإخفاء و هذا ما يجعله شبيه بالسفاح، إذ إن الفرق بين النكاح و السفاح الإعلان و الإظهار، يقول صلي الله عليه و سلم: «أعلنوا النكاح و اضربوا عليه بالدف) و في حديث آخر قال صلي الله عليه و سلم: «أعلنوا النكاح و اضربوا عليه بالغربال و اجعلوه في المساجد» أخرجه إبن ماجة في سننه، كتاب النكاح صحيح البخاري ح 1885 و إن كان في هذا الحديث مقال فإن الحديث الصحيح قوله المصطفي صلي الله عليه و سلم لعبدالرحمن بن عوف رضي الله عنه لما رأي لمعان المسك في مفرقة، ما هذا؟ قال: تزوجت البارحة، فقال صلي الله عليه و سلم: بارك الله لك، أولم و لو بشاه ـ اخرجه البخاري في صحيحه كتاب النكاح ـ .

4. فرق ميان «ازدواجِ دوستي» و «ازدواج سرّي»: «ازدواجِ دوستي»، إعلان و آشكار مي شود و همه خبر دارند و تمام رسوم عادي در آن جاري است. ولي در «ازدواج سرّي»، رضايت دختر و پسر و حضور ولي و شاهد را دارد و بايد تمام حقوقي كه در عقد معتبر است، تحقق يابد و تمام طرفين زوجين، توصيه مي كنند كه اين ازدواج، مخفي بماند و كسي را آگاه نكنند و اين «ازدواج سري» چون توصيه به كتمان آن مي شود، شبيه به زنا است. زيرا فرق ميان ازدواج و زنا، علني كردن و آشكار كردن است. زيرا رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فرمود: «نكاح را علني كنيد و دف بزنيد» و در حديثي ديگر فرمود: «نكاح را علني كنيد و ساز بزنيد و نكاح را در مساجد برگزار كنيد». اين روايت در سنن إبن ماجه و در صحيح بخاري حديث شماره 1885 است. حديث صحيحي از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) آمده كه عبد الرحمن بن عوف را ديد كه از او بوي مشك مي آيد و حضرت فرمود: اين براي چيست؟ عبد الرحمن گفت: من ديروز ازدواج كردم. حضرت فرمود: خداوند بر تو مبارك كند؛ وليمه بده، ولو با يك گوسفند.

اين بخشي كه حضرات در رابطه با «نكاح مسيار» و «ازدواجِ دوستي» آورده اند و با «عقد موقت» مقايسه كرده اند و «عقد موقت» و«عقد سرّي» را زنا تلقي مي كنند و «نكاح مسيار» و «ازدواجِ دوستي» را مشروع مي دانند؛ عمده دليل شان اين است كه در اين دو ازدواج، إعلان و إظهار است و چون در «عقد موقت» و «ازدواج سرّي» إعلان و اظهار نيست، مشروع نيستند و زنا هستند.

دليلي كه اينها براي إعلان نكاح آوردند در آن دو حديث، إعلان نكاح به آن معنايي كه آنها آورده اند نيست. بلكه منظور، دو شاهد عادل است براي ازدواج. در زمان قديم، چون محضر و عقدنامه نبود، مردي با زني زندگي مي كرد و بچه دار مي شدند و مرد اين قضيه را انكار مي كرد. اين زن هم مي ماند كه خودش و اين بچه ها چه كنند؟ نهايت هم اين بود كه خودش را لعان كند و بچه ها را از خودش دفع كند. در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و حتي در زمان خود عمر بن خطاب هم از اين قضايا بود. لذا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود إعلان كنيد تا شاهدي براي عقد باشد تا نه مرد بتواند انكار كند و نه زن بتواند لعان كند. پس إعلان به معناي عروسي گرفتن و دعوت كردن و دف زدن نبود. بلكه به معناي شاهد است تا زن و مرد نتوانند قضيه را انكار كنند. آنچه كه از أحاديث فهميده مي شود، همين است.

بحث ديگري كه در اين روزنامه آمده، حكم «ازدواجِ دوستي» است كه بعضي قائل به إباحه هستند و بعضي قائل به حرمت و أدله هر يك از طرفين را مي آورد.

حكم زواج الصداق:

جاءت آراء العلماء المعاصرين متفاوتة فمنهم: من ذهب إلي القول بالإباحة و منهم الشيخ عبدالمجيد الزنداني و القاضي سليمان بن عبدالله الماجد القاضي في المحكمة العامة بالرياض و الشيخ علي أبوالحسن رئيس لجنة الفتوي بالأزهر سابقاً و علل هؤلاء:

1. أن هذا الزواج قد لبس العباءة الشرعية من توفر الشروط و الأركان.

2. هذا الزواج وسيلة إلي إتقاء الفتنة و الإنحراف بين شباب المسلمين الذين يقيمون في بلاد الغرب، عسي أن يكون عاصماً لهم من الوقوع في الزلة.

3. أن للمرأة الحق في إسقاط حقوقها المالية التي تثبت لها بعقد الزواج.

4. أن هذا الإرتباط بهذا النوع من الزواج قد يحقق الصون و العفاف و هذا مقصد شرعي لو أمكن تحقيقه.

دلائل إباحه «ازدواجِ دوستي»:

1. اين ازدواج، تمام پوشش هاي شرعي را دارد و داراي شروط و أركان عقد است.

2. اين ازدواج، وسيله اي است براي جلوگيري از فتنه و انحراف جوانان مسلماني كه در كشورهاي غربي زندگي مي كنند.

3. زن حق دارد حقوق مالي خود را كه با عقد ازدواج، محرز شده، اسقاط كند.

4. اين نوع ازدواج، موجب عفت و جلوگيري از فحشاء است و اين هدفي شرعي است اگر محقق شود.

خلاصه حرف آقايان اين است:

با تمام شرايطي كه از ايجاب و قبول رو رضايت زوجين و غيره در اين ازدواج است، اين ازدواج موجب مي شود دختر و پسر از وقوع در انحراف مصون باشند و اين مايه مشروعيت اين نوع ازدواج است.

حالا ما از اين آقايان سوال كنيم:

چه فرقي است ميان «ازدواجِ دوستي» و «عقد موقت» ـ كه در قرآن و سنت آمده و سيره صحابه هم در عمل به آن بود ـ ؟ آيا«عقد موقت»، موجب عفت و جلوگيري از فحشاء نيست؟ آيا در «عقد موقت»، زن حق ندارد از حقوقش صرف نظر كند؟ چه فرقي است ميان اين ازدواج هاي شما و «عقد موقت»؟ اين ملاك هايي كه شما براي «ازدواجِ دوستي» مي آوريد، دليل بر مشروعيت آن است. خب، تمام اين ملاك ها در «عقد موقت» هم هست. تنها فرقش اين است كه در «عقد موقت» با پايان مدت عقد، عقد تمام مي شود. در جلسات گذشته هم آورديم كه حدود 12 نفر از مفسّرين شما مي گويند:

«فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» إلي أجل مسمي «فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ»

إبن عباس قسم مي خورد كه آيه اين چنين نازل شده است. قبلا هم عرض كردم كه جناب خليفه دوم، شعري را گفته است كه اين آقايان هم در قافيه اش گير كرده اند.

اين دليل كساني است كه معتقدند «ازدواجِ دوستي» جايز و مشروع است.

نظر دوم، نظر كساني كه قائل به حرمت «ازدواجِ دوستي» هستند.

الرأي الثاني: يذهب إلي القول بمنع هذا الأسلوب في الزواج؛ لأنه محرم و ممن أخذ بهذا الرأي أ.د. نصر فريد واصل و آخرون و علّلوا:

نظر دوم: برخي قائل به منع اين روش از ازدواج هستند؛ زيرا «ازدواجِ دوستي» حرام است و از جمله معتقدين اين نظريه، پروفسور نصر فريد واصل و ديگران هستند. علت اينها اين است:

1. أن هذا الزواج فيه مخالفة شرعية، حيث يتنافي و مقاصد الزواج في الشريعة، فليس المقصود بالزواج قضاء الوطر فحسب، بل الغرض أسميٰ من ذلك، فقد شرع لمقاصد شرعية و معان إجتماعية و نفسية و العبرة في العقود للمقاصد و المعاني لا للألفاظ و المباني.

1. در اين نوع ازدواج، مخالفت شرعي وجود دارد. زيرا با اهداف شريعت منافات دارد و مراد از ازدواج، اين نيست كه كسي دفع شهوت بكند فقط. بلكه غرض از ازدواج، فراتر از اين است. ازدواج، مشروع شده است براي مقاصد شرعي و معاني اجتماعي و شخصي (تشكيل زندگي و تكثير نسل و آرامش و ...) ... .

2. إنه لا يوجد في الإسلام زواج موصوف بصفة خاصة و أن ما ورد من لفظ النكاح في القرآن الكريم و السنة النبوية غير مقيد بأي صفة و ذلك كقوله تعالي: «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَي وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَي أَلَّا تَعُولُوا» النساء/3 و قوله تعالي: «وَ أَنْكِحُوا الْأَيَامَي مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَائِكُمْ» النور/32 و قد عني الإسلام بعقد الزواج بوصفه بالميثاق الغليظ، قال تعالي: «وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا» النساء/21 و بين قوة الصلة بين الزوجين في قوله تعالي: «هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ» البقرة/187 و لا سيما أن في الزواج شوب العبادة و لهذا يستحب عقده في المساجد و في آخر ساعة من يوم الجمعة و حتي إن جمهور الفقهاء قالوا لا يصح إبرام العقد إلا بلفظ النكاح أو التزويج؛ لأن ما عدا هذين اللفظين كناية و لا يجوز العدول عن اللفظ الصريح إلي ألفاظ الكناية.

2. در اسلام، عقد موصوف به صفت خاصي وجود ندارد و آنچه كه در قرآن و سنت نبوي آمده، مقيد به صفت نشده است و اين است قول خداوند: « ... » و « ... » و اسلام ، عقد ازدواج را به پيمان محكم ميان زوجين تعبير كرده است و خداوند مي فرمايد: « ... » و به ارتباطي تنگاتنگ ميان زوجين تعبير كرده است و خداوند مي فرمايد: « ... ». در ازدواج، نوعي ويژگي عبادت است و به همين دليل است كه عقد كردن در مساجد و در ساعات آخر روز جمعه مستحب است. حتي تمام فقهاء گفته اند عقد نكاح جز با لفظ نكاح يا تزويج، منعقد نمي شود. زيرا ساير الفاظ، كنايه هستند و عدول از لفظ صريح به لفظ كنايه اي، جائز نيست.

3. أن هذا الأسلوب من النكاح يؤدي غالباً إلي الفساد و الإفساد و الإستهتار و الإستخفاف ببناء الأسرة التي نواتها الزواج المشروع و يؤدي هذا إلي العبث بالمرأة، إذ إن الدافع لهذه العلاقة الشهوات الجنسية؛ لأن شريعة الإسلام عندما إحترمت الغريزة و جعلتها جزءاً من الفطرة حصرتها في الحلال الطيب في قوله تعالي: «و الذين هم لفروجهم حافظون ـ إلا علي أزواجهم أو ما ملكت ايمانهم فإنهم غير ملومين» المؤمنين/6-5، علي أن الشريعة لم تجعل الهدف من الزواج مجرد التنفيس عن الغريزة و قضاء الشهوة و إنما أرادت من الزواج أن يكون محضناً للذرية بل ليس محضناً للذرية فحسب و إنما أرادت أن تكون الأسرة مدرسة يتربي فيها الأولاد من بنين و بنات علي المروءة و الآداب و الأخلاق الفاضلة و المثل العليا.

3. اين نوع از ازدواج، غالبا منجر به فساد و إفساد و آبروريزي و تحقير بناء خانواده مي شود و منجر مي شود كه زنان، بازيچه مردان شوند؛ زيرا انگيزه ازدواج، شهوات جنسي است. شريعت اسلام، غريضه جنسي را محترم شمرده است و جزئي از فطرت قرار داده است و در موارد حلال و پاك محصور كرده و خداوند مي فرمايد: « ... ». شريعت اسلام، هدف از ازدواج را فقط رهايي از غرايض شهوت و جنسي قرار نداده است؛ بلكه ازدواج را ادامه نسل بشر و تربيت اولاد دختر و پسر در خانواده بر اساس انسانيت و آداب و اخلاق فاضله قرار داده است.

نوع ديگري از ازدواج، «ازدواج مصلحتي» است كه به صورت صوري، در محضر ثبت مي كنند، حال آن كه اصلا قصد و انگيزه ازدواج ندارند و از سند اين ازدواج، براي انجام كارهاي خود استفاده مي كنند. مانند كسي كه در كشورهاي ديگر اقامت دارد و مي خواهد ملكي را به نام خود ثبت كند. ولي چون تبعه آن كشور نيست، ملكي هم به نام او ثبت نمي شود. اگر اين شخص با دختري از آن كشور ازدواج كند، تبعه آن كشور حساب مي شود و ملك را به نام او ثبت مي كنند. هم چنين مواردي از اين قبيل. آقايان صراحت دارند كه اين نوع ازدواج، خلاف شرع است.

ما إشتهر بزواج المصلحة

هو أن يكون المقصود من الزواج النفع المادي أو الأدبي و له حالتان:

الحالة الاولي: أن يرحل شخص أو اشخاص من بلادهم و يدخلوا بلاد الغرب بصفة غير مشروعة فيعمل حيلته لإكتساب الإقامة المشروعة فيعمد إلي التعرف علي إمرأة من أهل تلك البلاد و يسعي للزواج منها مقابل مبلغ من المال و يسجل الزواج في المحاكم المدنية و ليس له شيئاً من أهداف الزواج السامية من إستدامة النكاح و الإستقرار و غض البصر و تحصين الفرج و إنجاب الذرية و إنما غرضه الحصول علي الجنسية أو الإقامة فإذا تحقق غرضه أنهي علاقته بالمرأة لتحقق مصلحته و حصوله علي مبتغاه.

الحالة الثانية: أن يأتي هذا المتسلل الذي دخل إلي البلاد يبحث عن وسيلة تكسبه الحق في الإقامة و تتيح له فرصة العمل أو الحصول علي أموال من الضمان الإجتماعي فيتفق مع امرأة من أهل تلك البلاد أعني بلاد الغرب و يدفع لها أموالاً مقابل إعترافها بأنها رضيت به زوجاً لها أمام المحكمة المدنية و هي لا ترضي به و لا تقبل العيش معه أو المبيت بل لا تقبل أن يقترب منها و يكفيه أن يحصل علي وثيقة الزواج المدني ثم يذهب كل منهما في طريق و قد أصبحت بحكم الوثيقة بأنها زوجة من حق هذا الرجل الإستمتاع بها غير أنها لا تسلم له بهذا الحق و تذهب إلي وجهة أخري و تتزوج من شخص آخر و هي لا تزال في عصمة الاول و تظل تمارس السفاح كما أن صاحبها الأول يظل يتخبط في الإجرام و يظل يعيش تحت مظلة وثيقة الزواج المزور و هذا للأسف شأن عدد ليس بالقليل من المسلمين الذين نزحوا إلي بلاد الغرب يمارسون كثيراً من المخالفات من تزوير للأوراق و التحايل علي أنظمة تلك البلاد سواء في المواصلات أو الاتصالات أو التهرب من الضرائب إلي غير ذلك من الأساليب التي لا تليق بكل من يؤمن بالله ربا و بالإسلام ديناً و بمحمد صلي الله عليه و سلم نبياً رسولاً و يلتزم بالقيم و الأخلاق الإسلامية و الآداب الشرعية و الإحسان إلي الإخوان و الجيران و يجتهدون في كف الأذي و في بذل المعروف و عليهم أن يثبتوا لغيرهم أن دين الإسلام هو دين الوسطية و الصدق و العدل و الإحسان للناس كل الناس ... .

نوع ديگري از ازدواج را دارند كه معروف به «ازدواج تابستاني» است كه در ايام تابستان، دختران و پسراني كه مثلا به اردو مي روند و با هم مختلط هستند، «ازدواج تابستاني» مي كنند. در اين نوع ازدواج هم اختلاف كه آيا درست است يا نه؟

اين مقاله اي بود از طرف پروفسور محمد بن أحمد بن صالح الصالح ـ استاد سطح عالي دانشگاه محمد بن سعود ـ كه در روزنامه الرياض در تاريخ 26 محرم سال 1431 هجري و 10 ژانويه سال 2010 ميلادي چاپ شد.

بحث مان در رابطه با «ازدواج الوناسة» بود:

فإن زواج «الوناسة» تتلخص فكرته في إرتباط رجل كبير السن بإمرأة في كامل صحتها و نشاطها لتعتني به، متنازلة عن حقها في المعاشرة الزوجية، مع تمتعها بكامل حقوقها الأخري مثل المهر و الإنفاق و السكن و حسن المعاملة ... و في تقديري هي خادمة بمسمي زوجة و لنا جميعا أن نتصور حجم الحاجة التي تدفع بإمرأة في كامل صحتها و نشاطها لتعتني بمسن و لست أدري أية «وناسة» في مثل ذلك الزواج بالنسبة للمرأة إلا أن تكون «وناسة» من جانب واحد، يحظي بها الرجل المقتدر ماليا علي حساب الزوجة التي تدفعها الحاجة لقبول هذا الزواج الكابوس.

اين مطلب در روزنامه الشرق الأوسط، الثلاثـاء 12 جمـادي الثاني 1429 هجري و 17 يونيو 2008 ميلادي، العدد 10794 آمده است به آدرس اينترنتي زير:

http://www.aawsat.com/leader.asp?section=3&issueno=10794&article=475257

يعني يك پيرمرد با دختر جواني ازدواج مي كند تا اين زن، خادمه او باشد و براي او غذا درست كند و لباسش را بشويد و مانند اينها و هيچ گونه ارتباط جنسي هم ميان آنها نباشد. در حقيقت اين زن، خدمت گذار است كه اسم او را زوجه گذاشته اند.

سايت الأمان هم بحثي از عبد المحسن العبيكان ـ از شخصيت هاي برجسته عربستان سعودي ـ آورده است كه در رابطه با«ازدواج الوناسة» مطالبي را از ايشان نقل كرده و بعضي ها گفته اند اين نوع ازدواج درست است و بعضي ها گفته اند درست نيست.

خلاصه بحث چند جلسه قبل:

اين آقايان از «عقد موقت» فرار كردند و گرفتار ازدواج هايي مانند «ازدواجِ دوستي»، «نكاح مسيار»، «ازدواج الوناسة»، «نكاح به نيت طلاق»، «ازدواج مصلحتي» و «ازدواج تابستاني» شدند و معلوم هم نيست در آينده چه نوع ازدواج هايي را درست كنند.

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | محمد زمانی | Iran - Shiraz | ١٤:٢٩ - ٢٠ اسفند ١٣٩٣ |
سلام برشما. ازدواج موقت شخص حضرت رسول (ص)و خلیفه اول در چه منابعی آمده است ؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
باید به اين نکته توجه داشت که اگر امری مباح به حساب آمد و اباحه آن از طرف قرآن یا سنت ثابت شده باشد نیاز به فعل پيامبر و يا معصوم نداريم چون معنای اباحه این است که مکلف بین انجام و ترک آن مخیر است.
صحابه در زمان پیامبر(ص) متعه را انجام دادند و اگر واقعا حرام بود چرا حضرت جلوي آنها را نگرفت که کار حرام نکنند؟؟!!
روايتي در خصوص مباح بودن متعه در زمان پيامبر چنين نقل شده است:
4156 - حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ حَدَّثَنَا يَحْيَى عَنْ عِمْرَانَ أَبِي بَكْرٍ حَدَّثَنَا أَبُو رَجَاءٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَيْنٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ
أُنْزِلَتْ آيَةُ الْمُتْعَةِ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَفَعَلْنَاهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَلَمْ يُنْزَلْ قُرْآنٌ يُحَرِّمُهُ وَلَمْ يَنْهَ عَنْهَا حَتَّى مَاتَ قَالَ رَجُلٌ بِرَأْيِهِ مَا شَاءَ قَالَ مُحَمَّدٌ يُقَالُ إنَّهُ عُمًر .
آيۀ متعه در زمان رسول خدا نازل شد و ما در زمان رسول خدا به آن عمل مي‌كرديم و آيۀ هم بر حرمت‌ آن نازل نگرديد و رسول خدا هم تا دم مرگ ما را از آن منع نكرد ، مردي با رأي و ميل خودش هر چه كه دلش خواست گفت . و اين شخص عمر بن الخطاب بود .
صحيح البخاري ، ج 5 ، ص 158 .
در روايت ديگر نقل شده است حتي در زمان ابوبکر نيز اين کار انجام مي شد:
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَيْجٍ أَخْبَرَنِي أَبُو الزُّبَيْرِ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ يَقُول كُنَّا نَسْتَمْتِعُ بِالْقَبْضَةِ مِنْ التَّمْرِ وَالدَّقِيقِ الْأَيَّامَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَبِي بَكْرٍ حَتَّى نَهَى عَنْهُ عُمَرُ فِي شَأْنِ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ
از جابر بن عبد الله الأنصاري شنيدم که مي گفت : ما در زمان رسول خدا و ابو بکر در مقابل يک مشت خرما يا آرد متعه مي کرديم . تا اينکه عمر در قضيه عمرو بن حريث از آن نهي کرد .
صحيح مسلم ج2 ص 1023 باب نكاح المتعة
از نگاته اهل سنت نيز مي گوييم اگر اين کار حرام بود چرا ابوبکر از منع نکرد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب