2024 April 18 - پنج شنبه 30 فروردين 1403
نكاح متعه: تلخيص بحثهاي گذشته (4)
کد مطلب: ٦٥٧٦ تاریخ انتشار: ٢٩ دي ١٣٨٨ تعداد بازدید: 3187
خارج فقه مقارن » نكاح متعه
نكاح متعه: تلخيص بحثهاي گذشته (4)

جلسه 45_تاریخ : 88/10/29

بسم الله الرحمن الرحيم

جلسه 45_تاریخ : 88/10/29

بحث ما ديروز در رابطه با نسخ حكم متعه در كتب أهل سنت بود. عرض شد كه حديث و سنت صراحت دارند بر مشروعيت متعه. سيره صحابه و تابعين و عمل آنها دلالت مي كند بر مشروعيت متعه. ولي تنها دليل أساسي كه آنها در برابر ما إقامه مي كنند، نسخ متعه است و عمده دليل آنها هم روايت منسوب به آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) است و آن هم در غزوه خيبر.

در اين رابطه، چند پاسخ داديم و باقي را بيان مي كنيم.

جواب دوم: حلّيت متعه در لسان أمير المؤمنين (عليه السلام)

خود أهل سنت در كتب خود، إنكار اين قضيه را آورده اند و أمير المؤمنين (عليه السلام) قائل به حلّيت متعه بود و تعبير أمير المؤمنين (عليه السلام) اين است:

لولا أن عمر نهي عن المتعة ما زني إلا شقي

جامع البيان للطبري، ج5، ص19 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص140 ـ المصنف لعبد الرزاق الصنعاني، ج7، ص497 ـ تفسير السمرقندي، ج1، ص320 ـ تفسير الثعلبي، ج3، ص286 ـ نواسخ القرآن لإبن الجوزي، ص124 ـ تاريخ المدينة لإبن شبة النميري، ج2، ص720 ـ العجاب في بيان الأسباب لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص859 ـ المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز لإبن عطية الأندلسي، ج2، ص36 ـ تفسير الرازي، ج10، ص50 ـ تفسير القرطبي، ج5، ص130 ـ تفسير البحر المحيط لأبي حيان الأندلسي، ج3، ص226 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج12، ص253 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج16، ص522 ـ الإستذكار لإبن عبد البر، ج5، ص506 ـ الفايق في غريب الحديث للزمخشري، ج2، ص210 ـ أحكام القرآن للجصاص، ج2، ص186 ـ لسان العرب لإبن منظور، ج8، ص330

و اين مشخص است كه تا زمان عمر بن خطاب، متعه مشروع بوده است و تنها مانع عمل مردم به متعه، نهي عمر بن خطاب بود.

جواب سوم: تصريح صحابه به نهي متعه توسط عمر

خيلي واضح و روشن است كه متعه در ميان مسلمانان رايج بود.

اولا:

جابر بن عبد الله يقول: كنا نستمتع بالقبضة من التمر و الدقيق الأيام علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم و أبي بكر، حتي نهي عنه عمر في شأن عمرو بن حريث

صحيح مسلم، ج4، ص131

ثانيا:

إن إبن عباس و إبن الزبير إختلفا في المتعتين، فقال جابر: فعلناهما مع رسول الله صلي الله عليه و سلم، ثم نهانا عنهما عمر فلم نعد لهما

صحيح مسلم، ج4، ص59 و 131

ثالثا:

متعتان كانتا علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم أنا أنهي عنهما و أعاقب عليهما: متعة النساء و متعة الحج

مسند احمد، ج3، ص325 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج7، ص206 ـ السنن الكبري للنسائي، ج3، ص326 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج14، ص202 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج64، ص71 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج31، ص214 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج15، ص419 ـ تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص366 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج16، ص519 ـ أحكام القرآن للجصاص، ج2، ص191 ـ تفسير الرازي، ج5، ص167 ـ تفسير القرطبي، ج2، ص392 ـ وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان لإبن خلكان، ج6، ص150 ـ شرح معاني الآثار لأحمد بن محمد بن سلمة، ج2، ص146 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص141 ـ الإستذكار لإبن عبد البر، ج5، ص505 ـ علل الدارقطني، ج2، ص156 ـ المغني لإبن قدامه، ج7، ص572 ـ المحلي لإبن حزم، ج7، ص107 ـ المبسوط للسرخسي، ج4، ص27 ـ معرفة السنن و الآثار للبيهقي، ج5، ص345 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج1، ص182 ـ المحاضرات الأدباء للراغب اصفهاني، ج2، ص214 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج1، ص112 ـ تاريخ المدينة لإبن شبة النميري، ج2، ص720

پس هم أمير المؤمنين (عليه السلام) منكر نسخ متعه است و هم خود عمر بن خطاب صراحت دارد كه اين دو متعه در زمان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و أبوبكر بود.

جواب چهارم: إنكار عمل به متعه در غزوه خيبر توسط بزرگان أهل سنت

بزرگان أهل سنت صراحت دارند كه در غزوه خيبر، اصلا زناني با مسلمانان نبودند كه بخواهند متعه كنند. چون خيبر با مدينه فاصله آن چناني نداشت كه لشكر اسلام بخواهند زناني را همراه خودشان ببرند. فقط زنان يهود بودند و تا آن زمان هم جواز مشروعيت ازدواج با زنان يهودي نازل نشده بود.

1. إبن القيم الجوزية

و قصة خيبر لم يكن الصحابة يتمتعون باليهوديات و لا إستأذنوا في ذلك رسول الله صلي الله عليه و سلم و لا نقله أحد قط في هذه الغزوة و لا كان للمتعة فيها ذكر البتة، لا فعلا و لا تحريما. فإن خيبر لم يكن فيها مسلمات و إنما كن يهوديات و إباحة نساء أهل الكتاب لم يكن ثبت بعد ...

در غزوه خيبر، صحابه با زنان يهودي متعه نكردند و نه اجازه از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) گرفتند و هيچ أحدي هم اين قضيه را نقل نكرده است و در غزوه خيبر، نه روايتي داريم كه دستور به متعه داده شده باشد و نه روايتي داريم كه تحريم شده باشد. در غزوه خيبر، زنانِ مسلمان نبودند و فقط زنانِ يهودي بودند و تا آن زمان، جواز نكاح با زنان يهودي نيامده بود ...

زاد المعاد لإبن القيم الجوزية، ج2، ص58

2. سهيلي

إبن حجر عسقلاني نقل مي كند از سهيلي ـ از علماء و فقهاء نامي أهل سنت ـ :

بأن النهي عن نكاح المتعة يوم خيبر و هذا شئ لا يعرفه أحد من أهل السير و رواة الأثر

فتح الباري لإبن حجر العسقلاني، ج9، ص145 ـ عمدة القاري للعيني، ج17، ص247 ـ إرشاد الساري للقسطلاني، ج6، ص536 ـ زاد المعاد لإبن القيم الجوزية، ج2، ص18 ـ نصب الراية للزيلعي، ج3، ص335

3. إبن عبد البر

و علي هذا أكثر الناس

نظر أكثر مردم هم اين است كه متعه در روز خيبر حرام نشده است

فتح الباري لإبن حجر العسقلاني، ج9، ص145

اين دلائل را آورديم تا ثابت كنيم حرمت متعه در خيبر، هيچ ريشه و أصلي ندارد و أمير المؤمنين (عليه السلام) منكر اين قضيه است و عمر بن خطاب إعتراف دارد و بزرگان أهل سنت هم مي گويند آگاهان به سيره و راويان أثر اين قضيه را قبول ندارند.

اينها در غير از خيبر مي گويند در جاهاي ديگر هم نقل شده است. مي گويند آدم دروغ گو، كم حافظه است. اينها خواستند كار خليفه دوم را درست كنند، زدند كار را خراب تر كردند. در مكه و هوازن و خيبر و حنين نقل كرده اند كه متعه حلال و سپس نسخ شد. متأسفانه فقهاي أهل سنت هم براي توجيه، گفته اند كه ما يك مسئله و مشكل فقهي داريم كه در ميان مسائل فقهي از عجيب ترين عجايب است كه متعه، چندين بار حلال و سپس نسخ شده است.

جواب پنجم: تعارض در روايات خود أهل سنت

برخي مي گويند تعارض در روايات وجود دارد و اين دالّ بر حرمت متعه است. برخي مي گويند در غزوه خيبر ـ اوائل سال 7 هجري ـ حلال شد و سپس نسخ شد. برخي مي گويند در سال أوطاس ـ جنگ در ديار هوازن در 12 شوال سال 8 هجري ـ بود كه حلال و سپس نسخ شد. برخي مي گويند در سال فتح مكه ـ كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با لشكر اسلام در روز 18 رمضان سال 8 هجري وارد سرزمين مكه شدند ـ بود و قبل از خروج از مكه، در طي 15 روزي كه در مكه بودند، اجازه متعه داده شد و قبل از خروج از مكه، از متعه نهي شد. برخي مي گويند در جنگ حنين بود. برخي مي گويند در سال عمره قضاء ـ در سال 7 هجري ـ بود. برخي مي گويند در غزوه تبوك نهي شد. برخي مي گويند در جنگ أحزاب حلال شد. برخي مي گويند در حجة الوداع حلال شد.

اينها را آقاي نووي در شرح صحيح مسلم، جلد 9، صفحه 180 مفصل نقل مي كند.

وقتي آقاي إبن قدامه مقدسي به اين مسائل مي رسد، مانور عجيبي مي دهد كه قبلا هم بحث كرده ايم.

خلاصه سخن در رابطه با متعه اين است:

تنها دليلي كه اين آقايان مي توانند إقامه بكنند و ما بايد به آن جواب بدهيم، همين قضيه نسخ است و تمام شبهات ديگر را اين گونه جواب مي دهيم كه در قرآن و سنت و سيره صحابه و تابعين، حلّيت متعه ثابت شده است.

اگر اين موضوعات را در نظر داشته باشيم، هرگونه شبهه را مي توانيم جواب مي دهيم. اگر آنها بگويند متعه، زنا است، مي گوييم:

إن الله أمر بالمتعة

إن رسول الله (صلي الله عليه و سلم) أمر بالمتعة

إن الصحابه عمل بالمتعة

آيا اينها همه زنا كرده اند؟

اگر مي گويند در متعه، مسئله أسره و زندگي و تشكيل خانواده و تكثير نسل و إرث وجود ندارد، مي گوييم اين شبهه شما، إعتراض به حكم إلهي است و در تمام موارد ديگري كه اينها وجود ندارد هم جاري است. مثلا نكاحي صورت مي گيرد و زن مرتدّ مي شود و إرثي در آنجا نيست. در جايي كه زوجين تصميم به بچه دار شدن نمي گيرند هم جاري است. در خيلي از موارد، ميان پدر و پسر هم إرث وجود ندارد، چه رسد به زوجين. بهترين جواب نقضي هم همان «نكاح به نيت طلاق» و «نكاح مسيار» و «ازدواجِ دوستي» است كه هيچ كدام از اين شبهات مطرح شده در متعه، در آنها هم وجود ندارد و هيج تفاوتي از نظر ترتّب نتيجه نكاح بر «عقد موقت» و «نكاح به نيت طلاق» وجود ندارد. در هر دو، إرث و تكثير نسل و تشكيل خانواده و غيره وجود ندارد.

اگر مي گوييد در متعه، اگر مردْ زنش را طلاق بدهد، چون پسر آن مرد خبر نداشته، بعداً بدون اين كه بداند آن زن به او حرام است، با او ازدواج مي كند و اين اشكال دارد. در جواب مي گوييم كه همين اشكال هم در «ازدواجِ دوستي» و «نكاح مسيار» و «نكاح به نيت طلاق» هم مطرح است. هم چنين در ازدواج دائم هم مطرح است كه وقتي زوجين در شهري با هم ازدواج مي كنند و بعد از يك ماه از هم طلاق مي گيرند و بعد هم پسر آن مرد مي رود با او ازدواج مي كند، بدون اين كه بداند آن زن بر او حرام است.

هر آنچه كه اين آقايان در مورد متعه، شبهه مطرح كنند، تمام آنها هم در ازدواج هايي كه آنها جديدا درست كرده اند، مانند «ازدواجِ دوستي» و «نكاح مسيار» «نكاح به نيت طلاق» مطرح است.

اينها خلاصه بحث ما در رابطه با متعه بود.

تمام حرف هاي آقايان أهل سنت به خاطر اين است كه حرف آقاي عمر بن خطاب در مورد تحريم متعه روي زمين نماند و غير از اين هيچ درد ديگري ندارند. البته برخي براي خلفاء راشدين، طبق اين حديث:

عليكم بسنتي و سنة الخلفاء الراشدين

قدرت ولايت تشريعي را قائل هستند و عرض كرديم كه اين روايت، صحيح نيست و بزرگان أهل سنت هم زير بار اين حديث نمي روند و خود إبن تيميه هم مي گويد كه كلمه خلفاء راشدين، بعد از زمان بني أميه و در زمان مأمون و هارون الرشيد مصطلح شد و قبلاً اين كلمه وجود خارجي نداشت.

إن شاء الله بحث بعدي ما در رابطه با متعة الحج است. البته اين موضوع، خيلي فوائد آن چناني ندارد و فقط بحث علمي است و الان خود أهل سنت هم در رابطه با متعة الحج، فتاوايي نزديك به شيعه دارند. ولي از آنجايي كه عمر اين دو متعه را تحريم كرده است، ما هم اين موضوع را بحث مي كنيم.

در رابطه با اقسام حج، اختلاف اساسي با أهل سنت داريم تحت عنوان حج قِران. آنها براي حج ساكنين مكه، بحث جدايي دارند و ما هم بحث جدايي داريم و إن شاء الله اين موضوع را هم بررسي خواهيم كرد.

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | محمد | Iran - Tehran | ١٠:٤٢ - ٢٦ خرداد ١٣٩٤ |
سلام خسته نباشید.ببخشید زیاد مزاحم می شوم ،دارم در دینم تحقیق می کنم ،دو تا سوال دارم 1.اگر ممکنه حدیث زیر را کامل ترجمه کنید.
عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، عَنْ عَطَاءٍ قَالَ: لَأَوَّلُ مَنْ سَمِعْتُ مِنْهُ الْمُتْعَةَ صَفْوَانُ بْنُ يَعْلَى قَالَ: أَخْبَرَنِي، عَنْ يَعْلَى، أَنَّ مُعَاوِيَةَ [ص:497]، اسْتَمْتَعَ بِامْرَأَةٍ بِالطَّائِفِ فَأَنْكَرَتْ ذَلِكَ عَلَيْهِ، فَدَخَلْنَا عَلَى ابْنِ عَبَّاسٍ فَذَكَرَ لَهُ بَعْضُنَا، فَقَالَ لَهُ: «نَعَمْ». فَلَمْ يَقِرَّ فِي نَفْسِي حَتَّى قَدِمَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، فَجِئْنَاهُ فِي مَنْزِلِهِ فَسَأَلَهُ الْقَوْمُ عَنْ أَشْيَاءَ، ثُمَّ ذَكَرُوا لَهُ الْمُتْعَةَ، فَقَالَ: " نَعَمْ، اسْتَمْتَعْنَا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَأَبِي بَكْرٍ، وَعُمَرَ، حَتَّى إِذَا كَانَ فِي آخِرِ خِلَافَةِ عُمَرَ، اسْتَمْتَعَ عَمْرُو بْنُ حُرَيْثٍ بِامْرَأَةٍ سَمَّاهَا جَابِرٌ فَنَسِيتُهَا، فَحَمَلَتِ الْمَرْأَةُ فَبَلَغَ ذَلِكَ عُمَرَ فَدَعَاهَا فَسَأَلَهَا، فَقَالَتْ: نَعَمْ قَالَ: مَنْ أَشْهَدَ؟ قَالَ: عَطَاءٌ لَا أَدْرِي قَالَتْ: أُمِّي أُمَّ وَلِيَّهَا قَالَ: فَهَلَّا غَيْرَهُمَا قَالَ: خَشِيَ أَنْ يَكُونَ دَغْلًا الْآخَرُ، قَالَ عَطَاءٌ، وَسَمِعْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ يَقُولُ: «يَرْحَمُ اللَّهُ عُمَرَ مَا كَانَتِ الْمُتْعَةُ إِلَّا رُخْصَةً مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ رَحِمَ بِهَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَلَوْلَا نَهْيُهُ عَنْهَا مَا احْتَاجَ إِلَى الزِّنَا إِلَّا شَقِيٌّ» قَالَ: كَأَنِّي وَاللَّهِ أَسْمَعُ قَوْلَهُ: إِلَّا شَقِيٌّ - عَطَاءٌ الْقَائِلُ - قَالَ عَطَاءٌ: " فَهِيَ الَّتِي فِي سُورَةِ النِّسَاءِ: {فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ} [النساء: 24] إِلَى كَذَا وَكَذَا مِنَ الْأَجَلِ عَلَى كَذَا وَكَذَا لَيْسَ يُتَشَاوَرُ " قَالَ: «بَدَا لَهُمَا أَنْ يَتَرَاضِيَا بَعْدَ الْأَجَلِ، وَأَنْ يَتَفَرَّقَا فَنَعَمْ، وَلَيْسَ بِنِكَاحٍ
2.ایا عطا مدلس بوده و حدیث بالا به خاطر مدلس بودن عطا باطل؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
تر جمه روایت به این صورت است
عطا می گوید: اولین کسی که من از او در باره متعه شنیدم صفوان بنی یعلی می‌باشد، ایشان بیان کرد، معاویه در شهر طائف با یک زنی متعه کرده بود؛ اما آن زن منکر متعه بود و ما برای این مطلب پیش ابن عباس رفتیم و جریان را یکی از ما برای او بیان کرد و او گفت: من در این باره چیز از خودم نمی‌گویم؛‌ تا این‌که بر جابر بن عبد الله در منزل او وارد شدیم و از او در باره اشیاء مختلفی سوال کردند از جمله از در باره متعه سوال شد، ایشان گفت: ما در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و زمانی ابوبکر و زمانی عمر متعه می‌کردیم؛ تا اینکه آخر خلافت عمر عمرو بن حریث با زنی که جابر نامش را برد؛ اما من فراموش کردم متعه کرد و این زن حامله شد و خبر به عمر رسید و عمر نیز آن زن را خواست و از او در باره این جریان سوال کرد و گفت: شاهدت چه کسی است{ عطا می‌گوید: من نمی دانم گفت: مادرم یا ولی او شاهد است} عمر گفت:‌غیر از این دو کسی دیگر چه شاهد است یا خیر؟ ترسید از اینکه این دو شاهد تبانی و مکر کرده باشند. عطا می‌گوید: شنیدم از ابن عباس که می‌گفت: خدا رحمت کند عمر را متعه یک رخصتی از جانب خداوند متعال برای امت پیامبر صلی الله علیه و آله بود و اگر عمر از آن نهی نمی‌‌کرد هیچ کسی جز شقی و بدبخت احتیاج به زنا پیدا نمی‌کرد. عطا می‌گوید: متعه همان چیزی است که در سوره نساء آیه 24 آمده است و آن دو بعد از رضایت و اتمام مدت از هم جدا می شوند هر چند نکاح دائم نیست.
2.ایا عطا مدلس بوده و حدیث بالا به خاطر مدلس بودن عطا باطل؟
در پاسخ به سوال دوم باید گفت:
عطا از جمله روات صحیح بخاری و مسلم است که بزرگان اهل سنت در باره پذیرش روایات آن ها هیچ تردید روا نمی دارند. ابن حجر عسقلانی در تقریب التهذبش او را ثقه دانسته است و چنین در باره او می‌نگارد:
عطاء بن أبي رباح بفتح الراء والموحدة واسم أبي رباح أسلم القرشي مولاهم المكي ثقة فقيه فاضل ..
عطا بن ابی رباح به فتحه را اسم ابی رباح اسلم قریشی است ... ثقه، فقیه و فاضل می‌باشد.
تقريب التهذيب، ج1 ص391 أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي ، دار النشر : دار الرشيد - سوريا - 1406 - 1986 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عوامة
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات


2 | حق علي | Iran - Babol | ١٨:٢٧ - ٢٥ تير ١٣٩٤ |
سلام عليكم
در رابطه با روايت عمران بن حصين در كتاب صحيح بخاري در مورد متعه شما در يكي از باوربوينت هايتان اورديد كه اين روايت براي ازدواج موقت است در حالي كه در دوايت امده متعه نه متعين كه شامل هر دو متعه شود شايد منظور متعه حج باشد؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
هر چند این روایت را برخی مانند بخاری در ذیل «باب فمن تمتع بالعمره» آورده اند اما بزرگان اهل سنت اشاره کرده و از روایت عمران بن حصین نیز استفاده کرده که مراد متعه نساء هست لذا روایت عمران را ذیل آیه «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» که مربوط به متعه زنان است،
از جمله ثعلبی که روایت عمران را در ذیل این آیه آورده و در خصوص متعه زنان بحث کرده است
ى شعبة عن الحكم قال: سألته عن هذه الآية: فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ ...
أبو رجاء العطاردي عن عمران بن الحصين قال: نزلت هذه الآية (المتعة) في كتاب الله، لم تنزل آية بعدها تنسخها، فأمرنا بها رسول
تفسير الثعلبي = الكشف والبيان عن تفسير القرآن 3/ 286
قرینه دیگر در این خصوص اینکه در ادامه ثعلبی می نویسد عمران و عبدالله بن عباس و برخی از صحابه و اهل بیت متعه زنان را حلال می دانستند
قلت ولم يرخص في نكاح المتعة إلاّ عمران بن الحصين وعبد الله بن عباس وبعض أصحابه وطائفة من أهل البيت
تفسير الثعلبي ج 3 ص 287
فخر رازی نیز در خصوص متعه زنان آورده است
{ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ } قال صارت هذه الآية منسوخة بقوله تعالى : { الْحَكِيمُ يأيُّهَا النَّبِىُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النّسَاء فَطَلّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ } ( الطلاق : 1 ) وروي أيضا أنه قال عند موته : اللهم إني أتوب اليك من قولي في المتعة والصرف وأما عمران بن الحصين فانه قال : نزلت آية المتعة في كتاب الله تعالى ولم ينزل بعدها آية تنسخها / وأمرنا بها رسول الله صلى الله عليه وسلم وتمتعنا بها ، ومات ولم ينهنا عنه ، ثم قال رجل برأيه ما شاء .
التفسير الكبير 10/ 41
بنابراین خود اهل سنت نیز از روایت عمران برداشت، متعه زنان کرده اند
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب