2024 April 25 - پنج شنبه 06 ارديبهشت 1403
=نماز تراويح: نماز تراويح در صحيح مسلم و بخاري
کد مطلب: ٦٥٥٧ تاریخ انتشار: ٢١ فروردين ١٣٨٩ تعداد بازدید: 2930
خارج فقه مقارن » نماز تراويح
=نماز تراويح: نماز تراويح در صحيح مسلم و بخاري

بسم الله الرحمن الرحيم

تاريخ: 21 / 01 / 89

بحث ما در رابطه با نماز تراويح بود. رواياتي از صحيح بخاري عرض شد و مناقشاتي هم نسبت به آنها مطرح كرديم.

هـ) عمر بن خطاب، نماز تراويح را بدعت ناميد

بحث امروز ما در رابطه با رواياتي است كه در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده و صراحت دارد كه نماز تراويح، از بدعت هاي خليفه دوم است.

روايت اول:

عن عروة بن الزبير عن عبد الرحمن بن عبد القاري أنه قال: خرجت مع عمر بن الخطاب رضي الله عنه ليلة في رمضان إلي المسجد، فإذا الناس أوزاع متفرقون يصلي الرجل لنفسه و يصلي الرجل، فيصلي بصلاته الرهط، فقال عمر: إني أري لو جمعت هؤلاء علي قارئ واحد لكان أمثل، ثم عزم فجمعهم علي أبي بن كعب، ثم خرجت معه ليلة أخري و الناس يصلون بصلاة قارئهم، قال عمر: نعم البدعة هذه و التي ينامون عنها أفضل من التي يقومون، يريد آخر الليل و كان الناس يقومون أوله.

همراه خليفه دوم به مسجد رفتيم و ديديم مردم به صورت پراكنده نماز مي خوانند و هر كس براي خودش نافله ماه رمضان مي خواند. عمر گفت: اگر اين مردمي كه به صورت پراكنده نماز مي خوانند، پشت سر يك امام جماعت نماز بخوانند، بهتر است. سپس عمر تصميم گرفت و أبي بن كعب را امام جماعت قرار داد. شب ديگر با عمر به مسجد رفتيم و ديديم كه مردم، نافله ماه رمضان را به صورت جماعت مي خوانند و عمر گفت: اين نماز تراويح، چه بدعت خوبي است! كساني كه در خانه مي خوابند، برتر از كساني هستند كه در مسجد عبادت مي كنند. راوي مي گويد: منظور عمر اين است كه بهتر است نماز تراويح در آخر شب خوانده شود، ولي مردم در اول شب مي خواندند.

صحيح بخاري، ج2، ص252

اين صريح است و كنايه، اشاره، شوخي، تعارف و شكسته نفسي نيست و هيچ قابل توجيه و تأويل هم نيست.

إن شاء الله بحث خواهيم كرد كه معناي بدعت چيست؟ در لغت و اصطلاحات شرعي به چه معناست؟ در روايات شيعه و سني چگونه معنا شده است؟

شايد اين عبارت در بيش از 200 كتاب روائي أهل سنت ذكر شده و از رواياتي است كه در حدّ تواتر است.

روايت دوم:

در كتاب تاريخ مدينه إبن شبّه نميري (كه از كتاب هاي معتبر أهل سنت است و اعتبارش مانند كتاب الكافي و تهذيب الأحكام است كه به آن مراجعه مي كنند و سندش هم ذكر شده است) روايتي نقل شده است:

حدثنا عبد الوهاب بن عبد المجيد قال، حدثنا محمد و عمرو عن أبي سلمة و يحيي بن عبد الرحمن قالا:

كان الناس يقومون رمضان علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم و أبي بكر رضي الله عنه و بعض إمارة عمر رضي الله عنه فراديٰ، حتي جعل الرجل الذي معه القرآن إذا صلي جاء القوم يقفون خلفه. حتي صاروا في المسجد زمرا، هاهنا زمرة و هاهنا زمرة، مع كل من يقرأ، فكلم الناس أبي بن كعب فقالوا: لو جمعتنا فصليت بنا؟ فلم يزالوا به حتي تقدم و صف الناس خلفه، فأتاهم عمر رضي الله عنه فقال: بدعة و نعمت البدعة، فإنكم لتنقلبون بآخر المصلي إلي أن أصلي فيه.

تاريخ المدينة لإبن شبة النميري، ج2، ص713

اين روايت از نظر سندي، 100٪ صحيح است و در واقع، روايت صحيح بخاري را شرح مي كند. يعني آن روايتي كه مي گويد:

و يصلي الرجل، فيصلي بصلاته الرهط.

به اين صورت است كه مردم به صورت فراديٰ نماز تراويح مي خواندند و كسي هم كه حافظ قرآن بود، جلو ايستاده بود و نماز تراويح خود را به صورت فراديٰ مي خواند و كساني كه حافظ قرآن نبودند، پشت سر او ايستاده بودند و با قرائت او، قرآن را قرائت مي كردند. در اين روايت هم آمده است:

هر گروهي از مردم كه در گوشه اي از مسجد به صورت فراديٰ نماز تراويح مي خواندند، يك قاري قرآن داشتند كه جلو ايستاده بود و قرآن مي خواند و مردمي كه پشت سر او ايستاده بودند، قرآن را با قرائت او مي خواندند. تا اين كه مردم به سراغ أبي بن كعب رفتند و او را به عنوان امام جماعت انتخاب كردند تا نماز تراويح بخواند. وقتي عمر ديد كه مردم، نماز تراويح را به صورت جماعت مي خوانند، گفت: اين بدعت است و بدعت خوبي است.

بررسي سند روايت

در روايت صحيح بخاري، نيازي به برررسي سندي نداشتيم. ولي در غير صحيح بخاري و صحيح مسلم، اگر روايتي نقل كنيم، هيچ راهي نداريم براي قبولاندن، مگر اين كه بررسي سندي بكنيم.

1. عمر بن شبّه، أبو زيد النميري (صاحب كتاب)

آقاي مزّي در تهذيب الكمال مي گويد:

و هو صدوق ...

و قال الدار قطني ثقة.

ذكره إبن حبّان في كتاب الثقات و قال: مستقيم الحديث ...

قال أبو بكر الخطيب: كان ثقة، عالما بالسير و أيام الناس و له تصانيف كثيرة.

تهذيب الكمال للمزي، ج21، ص389

آقاي ذهبي در كتاب الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة مي گويد:

ذو التصانيف، عن القطان و عبد الوهاب الثقفي و عنه إبن ماجة و إبن أبي حاتم و إبن مخلد، ثقة، مات 262، عاش تسعا و ثمانين سنة.

الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة للذهبي، ج2، ص63

2. عبد الوهاب بن عبد المجيد

إبن حجر مي گويد:

ثقة.

تقريب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج1، ص626

همين براي ما كفايت مي كند.

3. محمد

صحيحش، محمد بن عمرو بن علقمه است و محمد و عمرو اشتباه است. اگر در كتاب تاريخ مدينه دمشق، راويان اين روايت را جستجو كنيد، شايد حدود 50 روايت نشان بدهد كه سندش به اين شكل است:

عبد الوهاب بن عبد المجيد عن محمد بن عمرو بن علقمه.

إبن حجر در رابطه با او مي گويد:

صدوق.

تقريب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص119

4. أبو سلمة

أبو سلمه بن عبد الرحمن بن عوف است. إبن حجر مي گويد:

ثقة.

تقريب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص409

5. يحيي بن عبد الرحمن

يحيي بن عبد الرحمن بن حاطب است. إبن حجر مي گويد:

ثقة.

تقريب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص308

پس اين روايت با مبناي أهل سنت، صحيح است. روايت هم صريح است.

در روايت اول آمده است كه عمر بن خطاب، أبي بن كعب را امام جماعت قرار داد و در اين روايت آمده است كه مردم، أبي بن كعب را امام جماعت قرار دادند. اين 2 روايت با هم تنافي ندارند و قابل جمع هستند. وجه جمع شان اين است كه مردم خواستند و عمر هم تأكيد كرد و دستور داد. مضافا كه اين عبارت:

بدعة و نعمت البدعة.

از خود آقاي عمر بن خطاب است.

روايت سوم:

اين روايت هم از كتاب تاريخ مدينه است:

حدثنا موسي بن مروان الرقي قال: حدثنا محمد بن حرب الخولاني عن الأوزاعي قال: حدثني الزهري عن عروة بن ( الزبير ابن العوام ...) قال: خرج عمر رضي الله عنه ليلة في رمضان و الناس يصلون أوزاعا فقال: لو جمعنا هؤلاء علي قارئ واحد كان خيرا، ثم جمعهم علي أبي بن كعب رضي الله عنه و قال: نعمت البدعة هذه و التي تنامون عنها أفضل من التي تقومون ـ يريد آخر الليل ـ .

مردم به عمر گفتند: اگر مردمي كه گروه گروه نماز مي خوانند، با يك امام جماعت نماز بخوانند، بهتر است. سپس عمر بن خطاب أبي بن كعب را امام جماعت آنها قرار داد و گفت: بدعت خوبي است.

تاريخ مدينة لإبن شبة النميري، ج2 ص715

و) نظر علماء أهل سنت در مورد بدعت بودن نماز تراويح

1. قسطلاني

سماه [عمر] بدعة، لأنه (صلي الله عليه و آله) لم يبين لهم الإجتماع لها و لا كان في زمن الصديق و لا أول الليل و لا كل ليلة و لا هذا العدد.

إرشاد الساري شرح صحيح البخاري للقسطلاني، ج4، ص457

2. إبن قدامه مقدسي (از فقهاء بنام حنابله)

و نسبت التراويح إلي عمر بن الخطاب رضي الله عنه، لأنه جمع الناس علي أبي إبن كعب، فكان يصليها بهم.

نماز تراويح به عمر بن خطاب نسبت داده شده است؛ زيرا او بود كه أبي بن كعب را امام جماعت براي مردم قرار داد.

المغني لعبد الله بن قدامه، ج1، ص798

3. عيني

و إنما دعاها بدعة، لأن رسول الله صلي الله عليه و سلم لم يسنها لهم و لا كانت في زمن أبي بكر رضي الله تعالي عنه.

عمر، نماز تراويح را بدعت ناميد؛ زيرا رسول الله (صلي الله عليه و سلم) اين كار را به عنوان سنت قرار نداد و در زمان أبوبكر (رضي الله عنه) هم نبود.

عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج11، ص126

يعني بدعت در برابر سنت است.

4. سرخسي (از فقهاء بنام أحناف)

إن الجماعة لو كانت مستحبة في حق النوافل، لفعله المجتهدون القائمون بالليل، لأن كل صلاة جوزت علي وجه الإنفراد و بالجماعة، كانت الجماعة فيها أفضل و لم ينقل أداؤها بالجماعة في عصره صلي الله عليه و سلم و لا في زمن الصحابة رضوان الله عليهم أجمعين و لا في زمن غيرهم من التابعين، فالقول بها مخالف للأمة أجمع و هذا باطل.

... نقل نشده است أداء نماز تراويح به جماعت در عصر رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و نه در زمان صحابه رضوان الله عليهم أجمعين و نه در زمان تابعين... .

المبسوط للسرخسي، ج2، ص144

بحث بعدي ما در رابطه با اين كه آيا خود عمر بن خطاب و عبد الله بن عمر و بزرگان أهل سنت، نماز تراويح خوانده اند يا خير؟ آيا خود عمر بن خطاب به صورت امام يا مأموم، نماز تراويح را خوانده است؟ حتي خود عبدالله بن عمر، كساني كه نماز تراويح مي خوانند را تشبيه به الاغ كرده است.

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | محمد | | ٠١:٤٦ - ١١ شهریور ١٣٩٤ |
با سلام
اهل سنت مدعی نیستند تمام روایات بخاری صحیح است بلکه کتب الجامع مسند بخاری صحیح است نه همه ی صحیح بخاری ؟؟؟؟
و منظور از صحيح بخاري صحت اخباري است كه باسند به پيامبر صلی الله عليه وآله وسلم ختم شده باشد و خود بخاري كتاب را تحت عنوان : الجامع المسند الصحيح المختصر نامگذاري كرده به نام كتاب دقت كنيد الجامع (المسند) الصحيح ودر اين كتاب طبق نظر علماي اهل سنت اخبار ضعيف وجود دارد چونكه با سند نقل نشده اند و طبق شرط خود بخاري نيستند اما تمام احاديثي كه با سند نقل شده اند صحيح هستند ومنظور از صحيح بودن صحيح بخاري اين است .

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
اگر در اقول بزرگان اهل سنت دقت کنید، آمده است : اجماع اهل سنت بر آن است که هرچه بخاری و مسلم صحيح دانستند ، کلام رسول خدا است !!!
وقد قال امام الحرمين لو حلف انسان بطلاق امرأته أن ما في كتابي البخاري ومسلم مما حكما بصحته من قول النبي صلى الله عليه وسلم لما ألزمته الطلاق ولا حنثته لاجماع علماء المسلمين .
امام الحرمين (غزالی) گفته است که اگر انسانی قسم بخورد که اگر تمامی مطالبی که بخاری و مسلم آن را صحيح می دانند از کلام رسول خداست ، و اگر چنين نباشد زن خود را طلاق می دهد ، نه بايد قسم خود را بشکند و نه بايد زن خود را طلاق دهد ؛ زيرا اجماع مسلمانان بر اين مطلب است (که تمامی روايات صحيحين کلام رسول خدا است)
صحيح مسلم بشرح النووي ج 1 ، ص 19
در جای دیگر نیز آمده است تمام متون صحیحن مورد اتفاق است
ولكن جمهور متون الصحيحين متفق عليها بين أئمة الحديث تلقوها بالقبول وأجمعوا عليها وهم يعلمون علما قطعيا أن النبى قالها .
تمامي آنچه در متن صحيحين آمده است ، ائمه حديث بر آن ها اتفاق دارند و آن را قبول کرده اند و برآن اجماع دارند و ايشان علم قطعی دارند که رسول خدا (ص) آنها را گفته است .
مجموع الفتاوى ج 1 ص 257
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب