بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 90/12/01
موضوع: شهادت ثالثه در اذان (4)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
بحث ما پیرامون شهادت ثالثه بود و در این خصوص نظر بزرگان را تا قرن یازدهم و دوازدهم هجری خواندیم. همچنین نظر «صاحب ریاض» متوفای 1231 هجری هم خوانده شد. ایشان هم قائل بود که بعید نیست از برخی اخبار استحباب شهادت ثالثه استفاده شود.
بعد از او فرمایش «مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء» صاحب کتاب «کشف الغطاء» را بررسی میکنیم. این کتاب یکی از کتب مشهور و گران سنگ شیعه است. ایشان که متوفای سال 1228 هجری یعنی بخش اول قرن سیزدهم هجری است، چنین تعبیر میکند:
«کقول: «أشهد أنّ علیاً ولی اللّه» لا بقصد الجزئیة و لا بقصد الخصوصیة»
انسان میتواند شهادت ثالثه را نه به قصد خصوصیت، بلکه به قصد جزئیت بگوید.
«لأنّهما معاً تشریع»
اگر به قصد جزئیت یا خصوصیت بگوید، نوعی تشریع و بدعت است.
«بل بقصد الرجحان الذاتی»
شهادت ثالثه ذاتاً رجحان دارد.
با توجه به آیه شریفه:
(الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ)
امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را برای شما [به عنوان] آیینی برگزیدم.
سوره مائده (5): آیه 3
موجب کمال دین و رضایت حق از ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هست.
«أو الرجحان العارضی»
یا عارضا رجحان دارد.
به تعبیر آیت الله العظمی خوئی شعار بر ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) باعث نشر امر ولایت در میان مردم میشود.
«لما ورد من استحباب ذکر اسم علی علیه السلام متی ذکر اسم النبی صلّی اللّه علیه و آله و سلم»
در روایات وارد شده است هرگاه اسم پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را آوردید، نام امیرالمؤمنین را هم بر ولایت بیاورید.
کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، نویسنده: نجفی، کاشف الغطاء، جعفر بن خضر مالکی، ج 1، ص 270، باب المطلب الثالث فی أنّه لا یجوز الإتیان بعبادة، و لا معاملة، و لا بغیرهما، ممّا یرجع إلی الشرع فی تکلیفه أو تعریفه من غیر مأخذ شرع
این روایت در کتاب «احتجاج» اثر «طبرسی» در جلد اول ص53 است. ما بعد از این به فرمایش «صاحب جواهر» فقیه توانمند و پرآوازه شیعه میرسیم که امروز دروس خارج مراجع شیعه قم، نجف، مشهد یا دیگر شهرها بر محور این کتاب میچرخند.
ایشان در جلد 9 صفحه 87 در شهادت ثالثه بحث زیبایی دارد. میتوان گفت عبارت ایشان جزء عبارتهای معدود است و یک یا دو تن از فقها بیشتر این تعبیر را ندارند.
ایشان در حقیقت در جزئیت شهادت ثالثه هم مقداری حرف دارد که میشود به عنوان جزء اذان هم آورد. ما ندیدیم فقها چنین تعبیری داشته باشند. تعببر ایشان چنین است:
«لا بأس بذکر ذلک»
ایشان در این خصوص بحث مفصلی دارد، عبارتهای «شیخ صدوق» و اقوال بزرگان را میآورد و میگوید: گفتن شهادت ثالثه در اذان اشکالی ندارد؛
«لا علی سبیل الجزئیة»
نه اینکه به عنوان جزء اذان خوانده شود.
«عملاً بالخبر المزبور»
این خبر، همان خبر وارد شده در «احتجاج» اثر «طبرسی» است که عرض کردیم در جلد اول صفحه 158 وارد شده است:
«فَإِذَا قَالَ أَحَدُکمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فَلْیقُلْ عَلِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ»
هرکسی شهادت به وحدانیت خدا و رسالت نبی گرامی اسلام میدهد، پس بگوید: علی امیرالمؤمنین هست.
الإحتجاج علی أهل اللجاج، نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 158، باب احتجاجه ع علی جماعة کثیرة من المهاجرین و الأنصار لما تذاکروا فضلهم بما قال رسول الله ص من النص علیه و غیره من القول الجمیل
«مرحوم صاحب جواهر» یک دفع دخل مقدری دارد و میگوید: اگر واقعاً «شهادت ثالثه» جز اذان نیست، آیا اگر ما بعد از شهادت بر رسالت و قبل از «حی علی الصلاة» آن را اضافه کنیم موالات اذان یا اقامه به هم نمیریزد؟!
«و لا یقدح مثله فی الموالاة و الترتیب»
همانند شهادت ثالثه موالات یا ترتیب اذان را به هم نمیزند.
«بل هی کالصلاة علی محمد (صلی الله علیه و آله) عند سماع اسمه»
همانطور که ابتدا «أشهد أنّ محمدا رسول الله» میگوییم، سپس صلوات میفرستیم این صلوات موالات و ترتیب اذان را به هم نمیزند شهادت ثالثه هم موالات را به هم نمیزند.
ایشان سپس جمله زیبا و منحصر به فردی بیان میکنند و مینویسند:
«بل لو لا تسالم الأصحاب لأمکن دعوی الجزئیة»
اگر تسالم و اجماع فقها نبود انسان میتوانست ادعا کند که «اشهد ان علیا ولی الله» جزء اذان است.
به بیان بهتر اگر نه این بود که فقهای ما بر عدم جزییت اتفاق نظر دارند، انسان میتوانست ادعا کند که «أشهد أنّ علیا ولی الله» جزء اذان است.
«بناء علی صلاحیة العموم لمشروعیة الخصوصیة»
شهادت بر ولایت علی بن ابیطالب صلاحیت دارد بر اینکه تشریع شده باشد یا آن را به عنوان تشریع در اذان ادا کنیم.
«و الأمر سهل»
جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، نویسنده: نجفی، صاحب الجواهر، محمد حسن، ج 9، ص 87، فصل فی فصول الأذان و الإقامة
ولو اینکه تسالم اصحاب هم هست، اگر کسی قائل به جزئیت هم باشد با توجه به صلاحیت شهادت بر ولایت در تشریع امر بسیار ساده و آسان است و مشکلی ندارد.
از زمان «شیخ مفید» و «شیخ صدوق» تا قرن سیزدهم ایشان اولین فقیهی است که برای اولین بار میگوید: امکان قول به جزئیت هم هست و هیچ مشکلی مثل اینکه بدعت باشد نیست، زیرا نفس ولایت علی ابن ابی طالب صلاحیت بر جزئیت در اذان دارد. اگر ما شهادت ثالثه را جزء اذان قرار دهیم، با توجه به ادله ولایت علی بن ابی طالب نه تنها بوی بدعت نمیآید، بلکه انسان میتواند رضایت شارع را بر ادای شهادت بر ولایت در درون اذان کشف کند.
بعد از آن به فرمایش «مرحوم نائینی (رضوان الله تعالی علیه)» میرسیم. البته مطالب دیگری هم از فقهای دیگر در این میان وجود دارد، اما ما گل سر سبد فرمایشات را گزینش کردیم. اگر بخواهیم تمام مطالب را کامل بگوییم شاید به طول بینجامد.
«مرحوم نائینی» متوفای 1355 هجری است و با «مرحوم شیخ عبدالکریم حائری» متوفای 1351 هجری 4 سال فاصله دارند.
«مرحوم نائینی» شاگرد «آخوند خراسانی» و استاد غالب فقهای معاصر همانند «مرحوم خوئی» و دیگران است. تعبیر ایشان در کتاب «وسیلة النجاة» صفحه 56 چنین است:
«و تستحب الصلاة علی محمد و آل محمد عند ذکر اسمه الشریف»
این مطلب واضح و روشن است.
«و إکمال الشهادتین بالشهادة لعلی ( علیه السلام ) بالولایة و إمرة المؤمنین فی الأذان و غیره»
گفتن شهادت به ولایت امیرالمؤمنین در اذان و غیر اذان مستحب است.
وسیلة النجاة ، نائینی، ص 56
ایشان نگفته است که به قصد جزئیت یا تیمّن و تبرک باشد، اما از قرائن میتوان استفاده کرد که این بزرگوار «لا بقصد الجزئیة» را لحاظ کرده باشد.
به قصد جزئیت الا اینکه آقایان از همان روایت «احتجاج» بتوانند استفاده کنند که البته زمانی که فرمایش «مرحوم خوئی» میآید فرمایش دقیقی است و بعید است که استاد بزرگوارشان به عنوان قصد جزئیت در نظر داشته باشد.
«مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی» متوفای 1365 هجری ده سال بعد از «مرحوم نائینی» کتابی فارسی به نام «ذخیرة العباد» دارد.
در این کتاب وارد شده است که شهادت به ولایت علی بن ابی طالب جزء اذان نیست، اما بسیار زیباست که اگر کسی شهادت به رسالت نبی گرامی اسلام میدهد به قصد قربت شهادت بر ولایت علی بن ابی طالب را هم بگوید.
البته واژه "بقصد القربة" فرمایش «مرحوم نائینی» را دارد که میخواهد حالت ورود را برساند میرساند نه قصد رجاء!! بعد از فرمایش ایشان به فرمایش «سید محمد کاظم یزدی» میرسیم.
«مرحوم یزدی (رضوان الله تعالی علیه)» در کتاب «عروه» و کتاب «طریق النجاة» که فرمایش ایشان آمده است، همان تعبیر «مرحوم سید أبو الحسن اصفهانی» را دارد که شهادت به ولایت علی بن أبی طالب جزء اذان نیست ولی گفتنش در اذان به عنوان تقرب حسن و نیکو هست. تعبیر ایشان در کتاب «عروه» این است:
«و أما الشهادة لعلی ع بالولایة و إمرة المؤمنین فلیست جزء منهما»
اما شهادت بر ولایت امیرالمؤمنین جزئی از اذان و جزئی از اقامه نیست.
العروة الوثقی فیما تعم به البلوی، نویسنده: یزدی، سید محمد کاظم طباطبایی، ج 1، ص 602، فصل 16 فی الأذان و الإقامة
ایشان تنها به همین عبارت اکتفا کرده است. کتاب «عروة الوثقی» با چاپ قدیم تک جلدی است و در آنجا فقهایی حاشیه زدهاند، اما این آقایان هیچ حاشیهای بر فرمایش «مرحوم سید یزدی» ندارند.
«و أما الشهادة لعلی ( علیه السلام ) بالولایة و إمرة المؤمنین فلیست جزء منهما»
«مرحوم سید احمد خوانساری» حاشیه ندارد، «امام خمینی» حاشیه ندارد، «مرحوم خویی» حاشیه ندارد، آقای «شریعتمداری» حاشیه ندارد، آقای «سید حسن طباطبایی» حاشیه ندارد. همچنین آقای «گلپایگانی» حاشیه ندارد، آقای «مرعشی نجفی» حاشیه ندارد و «سید ابوالحسن رفیعی» هم حاشیه ندارد. البته این چاپ جامعه مدرسین است. مرحوم آیت الله العظمی شاهرودی در کتاب «حاشیه» خود مینویسد:
«ولو ندبا ولو قیل به فالأولی إتیانها قاصدا به إمتثال العمومات الدالة علی استحبابها»
اگر انسان بخواهد شهادت بر ولایت را در اذان و اقامه بگوید به صورت استحبابی و ورود، اشکال دارد، اما اگر به عنوان امتثال که دلالت میکند بر استحباب شهادت بر ولایت علی ابن ابی طالب اشکالی ندارد.
این مورد همانند حدیث «احتجاج» است که دلالت بر استحباب شهادت بر ولایت علی بن ابی طالب دارد.
«کما أن الأولی والأحوط الصلاة علی محمد وآله بعد الشهادة بالرسالة بهذا القصد»
همانطوری که اگر کسی در اذان یا اقامه بعد از بردن نام رسول اکرم صلوات میفرستد، اگر این صلوات به قصد جزئیت در اذان باشد اشکال دارد، اما اگر امتثال عمومات باشد اشکالی ندارد.
التعلیقات علی العروة الوثقی و التعلیقات علیها، سید محمد کاظم یزدی، ج6، ص468، موسسه سبطین، قم ، 1430
در روایت داریم هرکسی نام پیغمبر اکرم را میشنود، موظف است صلوات بفرستد و اگر به قصد امتثال عمومات باشد، اشکالی ندارد. «حاشیه» دوم اثر آیت الله العظمی میلانی است که میگوید: شهادت ثالثه جزء اذان نیست؛
«ولکنها مکملة للشهادتین فینبغی أن یؤتی بها»
اما مکمل توحید و رسالت است .شایسته است که در اذان واقامه شهادت ثالثه را بیاوریم.
التعلیقات علی العروة الوثقی و التعلیقات علیها، سید محمد کاظم یزدی، ج6، ص468، موسسه سبطین، قم ، 1430
«مرحوم سید عبد الهادی شیرازی» هم نظر خود را چنین بیان میکنند:
«إلّا أنّها تستحبّ فیهما»
مستحب است هم در اذان و هم در اقامه شهادت ثالثه گفته شود.
التعلیقات علی العروة الوثقی و التعلیقات علیها، سید محمد کاظم یزدی، ج6، ص468، موسسه سبطین، قم ، 1430
همچنین نظر «مرحوم کاشف الغطاء» هم بیان شده است که «حاشیه» ایشان را هم آوردند. «مرحوم فاکر» زحمت زیادی کشید و در چاپ جدید کتاب «عروة الوثقی» عمدتاً از نظریات «صاحب جواهر» تا دیگر فقهای معاصر را در حاشیه این کتاب قرار دادند.
انسان وقتی این کتاب را مطالعه میکند در حقیقت فتاوی دو سه قرن اخیر فقها نسبت به این موضوع را میفهمد. آیت الله العظمی بروجردی میگفتند: تسلط بر اقوال فقها نیمی از اجتهاد است!!
از «مرحوم کاشف الغطاء» این مطلب را آوردهاند. فتاوای «صاحب جواهر» در این حاشیه آمده است، همچنین فتاوای «مرحوم فیروزآبادی» متوفای 1345 ، «مرحوم نائینی» ، «مرحوم شیخ عبدالکریم حائری» مؤسس حوزه علمیه قم ، «آقا ضیاء عراقی» ، «مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی» ، «کاشف الغطاء» ، علمای دیگری همانند آیت الله العظمی بروجردی، آقای «سید عبدالهادی شیرازی»، آقای «حکیم»، آقای «محمدرضا آل یاسین» متوفای 1370هجری، «مرحوم خوانساری»، «امام خمینی»، «مرحوم خوئی» و آقای «گلپایگانی» در این حاشیه آمده است.
به طور کلی فتاوای 15 نفر از فقهای بزرگ و نامدار شیعه در این چاپ جدید کتاب «عروة الوثقی» آمده است. ظاهراً با طرح و پیشنهاد آیت الله العظمی شبیری زنجانی بود که نظرات این علما گزینش شدند و در حاشیه کتاب «عروة الوثقی» آمد.
ما از این بزرگواران در این چاپ جدید حاشیهای جز مواردی که عرض کردیم، ندیدیم. حال فرمایش بسیار زیبا، عمیق و پیامدار آیت الله العظمی خوئی (رضوان الله تعالی علیه) را بیان کنیم. خداوند روح فقهای ما را شادتر و درجاتشان را عالیتر بگرداند. در میان فقها «مرحوم آقای خوئی» در فقه، اصول و رجال خدمت کم نظیری بوده است.
تلاش ایشان از ابتدای ورود به حوزه بر این بود که فقه شیعه را پویاتر کنند و همینطور علاقه خاصی هم به تدریس داشتند. در شرح حال ایشان نقل شده است روز اول که به مکتب رفته بود، ملا مکتبی به ایشان درس داده بود. ایشان میگویند: در پایان روز که از مکتب به خانه آمدم، دوست داشتم حرفهای استادم را برای عدهای تدریس کنم. با خودم گفتم: چه کسی پای درس یک پسربچه چهار پنج ساله مینشیند! مادرم در خانه مرغ نگهداری میکرد. من مرغها را در یک گوشه حیاط جمع کردم و حرفهای استاد را برای آنها بیان کردم، زیرا چیزی در ذهنم بود و فکرم را مشغول میکرد که باید حرفهای استاد را جایی بیان کنم.
عزیزان دقت داشته باشند که وقتی انسان مطلبی را میخواند مدتی در زاویه ذهن مهمان است، اما زمانی که انسان تدریس میکند شاید بتواند بهتر از صد درس انسان را مجهزتر کند و ذهنش پایدارتر باشد.
از آیت الله العظمی خوئی در کتاب «صراط النجاة» که فرمایشات «شیخ جواد تبریزی» هم در آنجا آمده و به صورت سؤال و جواب است، سؤال کردند:
«متی أدخلت «أشهد أن علیا ولیّ اللّٰه» الی الأذان و الإقامة، و هل وردت روایة من المعصوم باستحبابها؟»
در چه زمانی «شهادت ثالثه» وارد اذان و اقامه شده است؟ آیا روایتی از معصومین مبنی بر استحباب «شهادت ثالثه» داریم یا نه؟
ایشان در جواب مینویسد:
«الروایة واردة باستحباب الشهادة بالولایة له علیه السّلام»
بله ما روایاتی داریم که دال بر استحباب شهادت بر ولایت هست.
«متی شهد بالنبوة، لا فی خصوص الأذان و الإقامة»
وقتی ما شهادت به رسالت نبی اکرم میدهیم به صورت مطلق است و در خصوص اذان و اقامه نیست.
معصومین به صورت کلی فرمودند: هر وقت شما شهادت بر رسالت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دادید، شهادت بر ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هم بدهید.
«و لذا لا نعدّها جزءا منهما»
ولی ما شهادت ثالثه را جز اذان و اقامه نمیشماریم.
«واللّٰه العالم»
صراط النجاة، نویسنده: خویی، سید ابو القاسم موسوی، ج 3، ص 318، س 994
در «کتاب الصلاة» که یکی از کتابهای فقهی مبسوط آیت الله العظمی خوئی (رضوان الله تعالی علیه) هست، یکی دو صفحه در رابطه با شهادت ثالثه مطلب دارد.
اگر بخواهم مطالب ایشان را شروع کنم حداقل پانزده دقیقه وقت نیاز دارد. بنده تنها آخر عبارتشان را میخوانم و تشریح و توضیح فرمایششان را به جلسه بعد موکول میکنیم.
وقتی ایشان مطالب را میآورد و بحث علمی که آیا جزء اذان باشد یا نباشد را بیان میکند، در آخر میگوید:
«بعد أن کانت الولایة من متمّمات الرسالة ومقومات الایمان، ومن کمال الدین»
ولایت متمم رسالت، مقوم ایمان و موجب کمال دین هست.
«بمقتضی قوله تعالی: (الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ)»
به مقتضی آیه: (الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ).
«ولا سیما وقد أصبحت فی هذه الأعصار من أجلی أنحاء الشعار وأبرز رموز التشیع وشعایر مذهب الفرقة الناجیة»
بویژه اینکه در عصر اخیر یکی از واضحترین انواع شعار و بارزترین رمز تشیع و شعار زیبای مذهب فرقه ناجیه است.
«فهی إذا أمر مرغوب فیه شرعاً و راجح قطعاً فی الأذان وغیره»
امری است که از نظر شرعی کاملاً مورد تأیید هست و قطعاً راجح است در اذان و اقامه گفته شود.
کتاب الصلاة، نویسنده: السید الخوئی، ج 2، ص 288، پ 1
به دلیل اینکه از مقومات ایمان، متمم رسالت است و در عصر جدید شعار شیعه شده است بنابراین هم قطعاً راجح است و هم شرعاً مرغوب فیه است.
کلمه «رغب» اگر با «عن» متعدی شود، به معنای اعراض است، اما اگر با «فی» متعدی شود به معنای رغبت و میل است. آیت الله العظمی خوئی در پایان به این شکل نظرشان را اعلام میکنند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته