بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ : 92/09/09
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.
(وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یوْمَ الْفُرْقانِ یوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیر)
و بدانید آنچه را که سود میبرید برای خدا است پنج یک آن و برای رسول و خویشاوند او و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان، اگر به خدا و آنچه را که در روز فرقان روزی که دو گروه یکدیگر را ملاقات کردند بر بندهمان نازل کردیم ایمان آوردهاید، و خداوند بر هر چیز توانا است.
سوره أنفال (8): آیه 41
به یاری خدا بحث خمس را شروع میکنیم؛ یکی از شبهاتی که امروزه در چند سال اخیر وهابیت در ایام حج در میان زائرین بیت الله الحرام به ویژه زائرین عمره مطرح میکنند یا در سایتها و شبکههای ماهوارهای به تبلیغ آن میپردازند بحث «خمس» است!
وهابیت شیعیان را متهم به این میکنند که خمس را در غیر غنائم جنگی واجب میدانند و مراجع عظام بدون هیچ دلیل و سندی از کتاب و سنت، از مردم خمس میگیرند و یا طلبهها از خمس ارتزاق میکنند!!
ما به حول قوه الهی بحث خمس را به صورت عمیق و گسترده بحث میکنیم که شاید حتی چندین ماه نیز به طول بیانجامد. زمانی که این برنامه از «شبکه جهانی ولایت» پخش میشود دوستان زیادی در داخل و خارج از کشور از این مباحث استفاده میکنند.
این بحث برای عزیزانی که در داخل یا خارج از کشور در مناطق سنینشین زندگی میکنند استفاده بیشتر و همچنین جنبه کاربردیتر دارد. هدف ما از برگزاری و طرح این مبحث این است که: اولاً؛ خمس لغتاً و اصطلاحاً معنا شود و ثانیاً؛ مشخص کنیم که خمس از چه زمانی واجب شده است؟
این مطلب نکته ظریفی است که آیا قبل از اسلام خمس وجود داشته یا نداشته است؟! آیا وجوب خمس یک وجوب تأسیسی است یا وجوب تقریری و امضائی است؟!
در ادامه این مباحث همچنین ادله خمس از کتاب و سنت را مطرح میکنیم که خود شامل ادله شیعه بر خمس هم از کتب شیعه و هم از کتب اهل سنت را به حول قوه الهی اثبات خواهیم کرد.
پس از بیان مباحث یاد شده شبهاتی که در رابطه با خمس آمده است را به حول قوه الهی و عنایت حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداه) یکی پس از دیگری پاسخ خواهیم داد.
مصارف خمس در بیان قرآن کریم!
عزیزان در رابطه با خمس به آیه 41 سوره مبارکه أنفال دقت کنید که میفرماید:
(وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ)
آنچه را که غنیمت میبرید؛ انشاءالله در مورد کلمه غنیمت مفصلاً بحث خواهیم کرد زیرا آقایان وهابیان و اهل سنت به غلط آن را غنایم جنگی معنا میکنند. ما هم از نظر لغت و هم در روایات و در اصطلاح شیعه و سنی عرض خواهیم کرد که «غنیمت» در اصطلاح یعنی:
«ما یغنمه الرجل»
آنچه به دست میآورد، استفاده میبرد، بهره میبرد.
خواه بهره در جنگ باشد، خواه بهره از مکاسبت باشد، چه بهره از هبه و امثال این باشد. در اینجا (فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ) عنایتی در آیه وجود دارد که من عبارتی از مرحوم شهید (رضوان الله تعالی علیه) عرض میکنم.
آنچه از مفهوم این آیه استنباط میشود این است که در مرتبه اول خداوند عالم خمس را برای خود واجب میکند و میفرماید: (فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ) خمس برای من است؛ (وَ لِلرَّسُولِ) در مرتبه دوم خمس به پیغمبر اکرم تعلق دارد؛ (وَ لِذِی الْقُرْبی) در مرتبه سوم خمس به اهل بیت (علیهم السلام) تعلق دارد.
بنابراین اقسام مصادیق مصرف خمس در این آیه خداوند متعال، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و اهل بیت (علیهم السلام) میباشد که بعد از نبی مکرم اسلام هرسه مورد (وَ الْیتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ) به اهلبیت (علیهم السلام) برمیگردد.
خداوند متعال در این آیه شریفه پس از بیان اقسام مصادیق مصرف خمس تکریم دیگری بیان کرده است و فرموده است: (إِنْ کنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ) کسی خمس را پرداخت میکند که به خداوند ایمان داشته باشد. انشاءالله به حول قوه الهی نکات ریزی که در آیه وجود دارد را مطرح میکنیم.
معنای لغوی واژه «خمس»:
اما خمس در لغت به چه معناست؟! آقای «خلیل فراهیدی» در کتاب «العین» که از کتب معتبر لغت است در جلد چهارم صفحه 205 زمانی که خمس را معنا میکند میگوید:
«و الخَمْسُ: أخذک واحدا من خمسة»
خمس گرفتن یک قسم از پنج قسم و یک واحد از پنج واحد است.
«تقول: خَمَسْتُ مال فلان»
و بگویید: من مال فلانی را تخمیس کردم.
«و تقول: هذا خَامِسُ خَمْسَةٍ»
و بگویید: این خامس خمسه است.
«أی: واحد من خمسة»
به معنای: یکی از پنج قسم؛
«و الخُمْسُ: جزء من خمسة»
خمس جزئی از خمسه است.
«و خَمَسْتُ القومَ»
من قوم را به پنج قسم تبدیل کردم.
«أی: تموا بی خمسة»
به معنای اینکه با من پنجمین قسم قوم کامل شد.
در این قسمت از روایت بیان میکند که قوم چهار قسم بودند و با آمدن من به پنج قسم تبدیل شدند.
کتاب العین، فراهیدی، خلیل بن أحمد، ج 4، ص 205، باب خمس
در کتاب «صحاح اللغة» اثر آقای «جوهری» که از کتب معتبر است و دقت بیشتری در معنای الفاظ دارد عبارتی با این مضمون دارد:
«و خَمسْتُ القومَ أَخْمُسُهُمْ بالضم، إذا أخذتَ منهم خُمْسَ أموالهم»
زمانی که خمس اموال را میگیریم میگوییم خمست قوم فلان.
الصحاح- تاج اللغة و صحاح العربیة، جوهری، اسماعیل بن حماد، محقق/ مصحح: احمد عبد الغفور عطار، ج 3، ص 924، باب خمس
در کتاب «لسان العرب» اثر آقای «ابن منظور» عبارتی با این بیان وارد شده است:
«و الخُمْسُ و الخُمُسُ و الخِمْسُ: جزء من خمسة»
یک قسم از پنج قسم را خُمس، خُمُس و خِمس میگویند.
«یطَّرِدُ ذلک فی جمیع هذه الکسور عند بعضهم»
این عبارت در تمام کسور چه در اعداد و چه غیر اعداد جاریست.
کلمه خمس هم شامل انسان است به طوری که میگویند: «خَمَس القوم» و هم شامل اموال است به طوری که میگویند: «خَمَست القوم» یا «اخذت خمس» و هم شامل غیر این موارد میشود.
«و الجمع أَخْماس»
و به جمع آن اخماس میگویند.
«و الخَمْسُ: أَخذک واحداً من خمسة»
خمس به معنای این است که شما یک پنجم مال دیگری را دریافت کنید.
«تقول: خَمَسْتُ مال فلان»
و بگویید: مال فلانی را تخمیس کردم.
«و خَمَسَهم یخْمُسُهم بالضم خَمْساً: أَخذ خُمْسَ أَموالهم، و خَمَسْتُهم أَخْمِسُهم، بالکسر، إِذا کنتَ خامِسَهم أَو کملتهم خمسة بنفسک »
اگر در مکانی چهار نفر حضور داشتند و تو هم به آنها ملحق شدی میگویید: من قوم را به پنج نفر تبدیل کردم و با آمدن من آنها به پنج نفر تبدیل شدند.
به ذیل عبارت «ابن منظور» دقت کنید:
«و فی حدیث عَدِی بن حاتِم»
در اینجا «حاتَم» غلط است بلکه «حاتِم» صحیح است؛ «حاتِم» به معنای فاعِل است و فاعَل غلط است. «حاتَم طائی» از اغلاط مشهوره است بلکه «حاتِم طائی» صحیح است!
«رَبَعْتُ فی الجاهلیة و خَمَسْتُ فی الإِسلام»
در جاهلیت تربیع کردم و در اسلام تخمیس کردم.
«یعنی قُدْتُ الجیشَ فی الحالین»
یعنی من هم در زمان جاهلیت و هم در زمان اسلام فرمانده جنگ بودم.
«لأَن الأَمیر فی الجاهلیة کان یأْخذ الرُّبُع من الغنیمة»
در زمان جاهلیت زمانی که کسی فرمانده میشد یک چهارم غنایم جنگی را دریافت میکرد و سه چهارم را هم به دیگر سپاهیان میدادند.
«و جاءَ الإِسلامُ فجعله الخُمْسَ»
در اسلام یک چهارم به یک پنجم تبدیل شده است.
بنابراین شبیه این قضایا در غنایم جنگی قبل از اسلام در زمان جاهلیت هم وجود داشته است؛ اما آنجا «رُّبُع» میگفتند و در اسلام «خُمْسَ» میگویند؛ قبل از اسلام «تربیع» و در اسلام به آن «تخمیس» میگویند.
«و جعل له مصارف»
در اسلام خمس واجب شد و برای خمس مصارفی معین شد.
«فیکون حینئد من قولهم رَبَعْتُ القوم و خَمَسْتُهم مخففاً إِذا أَخذت رُبْع أَموالهم و خمسها، و کذلک إِلی العشرة»
لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، ج 6، ص 70، باب خمس
این مطالب از نظر علمای لغت بود و به همین مقدار بسنده کردم زیرا بیشتر از این مقدار نیاز نیست؛ خصوصاً در عبارت «ابن منظور» تمام مطالب مفصلاً بیان شده است. دوستان برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانند به کتاب «تاج العروس» و دیگر کتب لغت نیز مراجعه کنند.
خمس در اصطلاح فقهاء شیعه:
در کتب «سید مرتضی»، «شیخ مفید»، «شیخ طوسی» و دیگر علما تعریف جامعی از واژه «خمس» بیان نشده است.
1- «شهید ثانی» در «مسالک»:
مرحوم «شهید ثانی» اولین شخصی است که خمس را هم در دروس و هم در مسالک با این مضمون تعریف کرده است که:
«قوله: «الخمس» هو حق مالی یثبت لبنی هاشم فی مال مخصوص بالأصالة عوضا عن الزکاة»
خمس حق مالی است که برای بنی هاشم ثابت می شود. این مال به جای زکات که به بنی هاشم تعلق نمی گیرد، قرار داده شده است.
مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام؛ عاملی، شهید ثانی، زین الدین بن علی، ج 1، ص 457
این مطلب شامل هفت مورد از جمله: غنایم جنگی و گنج و مال حلال مخلوط به حرام و غیره است که بعداً به توضیح این مطالب خواهیم پرداخت.
2- «محقق سبزواری» در «ذخیرة المعاد»:
مرحوم «محقق سبزواری» صاحب کتاب «ذخیرة المعاد» و کتاب «کفایة الأحکام» میگوید:
«النظر الثالث فی الخمس و هو حق مالی یثبت لبنی هاشم و یدل علی ثبوته الکتاب و السنة و الإجماع من المسلمین»
خمس حق مالی است که برای بنی هاشم ثابت می شود و بر این ثبوت، کتاب و سنت و اجماع دلالت می کند.
ذخیرة المعاد فی شرح الإرشاد، سبزواری، ج 2، ص 477
خمس حق مالی است و حق مالی هم در برابر حق غیر مالی قرار میگیرد؛ به عنوان مثال ولایت بر عموم مردم حقی برای امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و ائمه طاهرین (علیهم السلام) که این حق مالی نیست بلکه حق امارتی است.
قضاوت اولاً و بالذات به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و ائمه طاهرین (علیهم السلام) تعلق دارد؛ اما این حق، حق مالی نیست!
واژههایی که بزرگان ما میآورند هرکدام حامل پیامی است که من تفصیل آن را عرض خواهم کرد؛ کتاب و سنت و اجماع مسلمین دلالت بر وجوب خمس دارد:
(وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی)
من این روایت امام صادق (علیه السلام) را به خاطر همین جمله اخیر آوردم:
«وَ قَالَ الصَّادِقُ إِنَّ اللَّهَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَمَّا حَرَّمَ عَلَینَا الصَّدَقَةَ أَنْزَلَ لَنَا الْخُمُسَ فَالصَّدَقَةُ عَلَینَا حَرَامٌ وَ الْخُمُسُ لَنَا فَرِیضَةٌ وَ الْکرَامَةُ لَنَا حَلَال»
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: خداوند عالم صدقه را بر ما اهلبیت حرام کرد و خمس را بر ما لازم کرد و خمس در حقیقت کرامتی برای ما است.
من لا یحضره الفقیه؛ ابن بابویه، محمد بن علی، ج 2، ص 41، ح 1649
برخی از مهمترین کتب رجال استدلالی شیعه:
مرحوم «محقق سبزواری» که به حق از فقهای نامدار شیعه است و ریزهکاریهای خوبی هم در کتاب «ذخیرة المعاد» و کتاب «کفایة الأحکام» دارد. مرحوم «صاحب مدارک» شاگرد «مقدس اردبیلی» است.
مرحوم «مقدس اردبیلی» دو درس خارج داشتند؛ یک درس خارج برای عموم طلبهها و یک درس خارج مخصوص تنها دو شاگرد ایشان «صاحب معالم» پسر شهید ثانی و «صاحب مدارک» داشتند.
ما از درس عمومی مرحوم «مقدس اردبیلی» فقیه و عالم سراغ نداریم؛ اما دو شاگرد درس خارج ایشان هردو از فقهای مشهور شیعه هستند و نظرات این دو بزرگوار هم جزء نظراتی است که غالباً فقهای بعد از آنها از جمله «صاحب جواهر»، «صاحب حدائق»، «صاحب مفتاح الکرامة» و استاد «صاحب جواهر» و همچنین فقهای معاصر به دقتهایی که این دو بزرگوار در مسائل فقهیه دارند عنایت دارند.
مرحوم «مقدس اردبیلی» اولین بار مباحث رجال استدلالی را وارد علم فقه کردند؛ قبل از «مقدس اردبیلی» رجال به صورت استدلالی وارد فقه نبوده است. به دلیل اینکه این علوم برای اولین بار وارد علم فقه شد و جا نیفتاده بود مباحث رجالی «مجمع الفائدة و البرهان» خیلی مورد توجه قرار نگرفت.
این دو شاگرد بزرگوار «مقدس اردبیلی» مخصوصاً «صاحب معالم» مباحث رجالی استاد را به صورت پردازش شده در کتابی به نام «منتقی الجمان فی احادیث الصحاح و الحسان» گردآوری کردند که به حق نکات «رجال استدلالی» و «رجال فقاهتی» و «رجال جواهری» برای اولین بار در این کتاب ذکر شده است.
به جهت اینکه برای اولین بار مباحث رجالی در یک کتاب فقهی ذکر شده است این کتاب، کتاب بسیار مفیدی برای مطالعه است. «صاحب معالم» پسر شهید ثانی در بحث رجالی به مراتب از پدر قویتر است.
«صاحب معالم» پسری به نام «شیخ محمد» دارد که او از پدر و جد خود قویتر است. کتاب او شرحی بر کتاب «من لا یحضره الفقیه» است که «استقصاء الاعتبار فی شرح الاستبصار» نام دارد.
من در سال 1354 یا 1355 در آستان قدس رضوی مشهد، مخطوط این کتاب را یک دوره مطالعه کردم؛ اخیراً در «مؤسسه آل البیت» تحقیق شده این کتاب با پاورقیهای خیلی خوب به چاپ رسیده است.
کتاب «استقصاء الاعتبار» که کتاب بسیار زیبایی است در حقیقت تکمیل کننده مباحث رجال استدلالی پدر بزرگوارشان «صاحب معالم» در کتاب «المنتقی الجمان» است. این دو کتاب، از کتبی است که طلاب برای مطالعه همیشه باید در کتابخانه موجود داشته باشند و دارای نکات بسیار ظریفی است.
کتاب «سماء المقال فی علم الرجال» اثر مرحوم «کلباسی» در حقیقت گل سرسبد رجال استدلالی شیعه است که به نظر من «لم یثبت إلیه أحد»! مرحوم «کلباسی» حدود 33 سال وقت خود را به نوشتن این کتاب صرف کرده است و به حق کار زیبایی انجام داده است.
نه قبل از مرحوم «کلباسی» و نه بعد از ایشان کسی در ظرایف رجالیه این چنین وارد نشده است؛ گرچه پدر بزرگوارشان «ابوالمعالی» کتبی از این قبیل دارد اما ایشان الحق و الانصاف کار ارزشمندی انجام داده است.
ما حدود سه سال زحمت کشیدیم و پاورقیهایی برای کتاب «سماء المقال» نوشتیم و چاپ شد؛ اما متأسفانه چاپ این کتاب تمام شد و حتی نسخهای در دست ما هم موجود نیست.
کتاب «سماء المقال» از آن دسته کتبی است که اگر انسان آن را برای مطالعه شروع کند از آن سیر نمیشود؛ زیرا دارای مطالب بسیار شیرین و گسترده است. این مرد بزرگ بعضاً در یک صفحه 70 آدرس مطرح کرده است با دقت زیادی این مطالب را مطالعه کرده، بر آن تسلط پیدا کرده و جمع آوری کرده است.
این شخص در نقد و مناقشه اقوال دیگران واقعاً قهرمانانه وارد شده است! ایشان به قدری زیبا سخن طرف مقابل را رد میکند که انسان از خواندن آن لذت میبرد.
این عالم بزرگ نهایت ادب را نسبت به بزرگان در این کتاب رعایت کرده است. من در کتابهای حوزوی کسی را همانند مرحوم «کلباسی» شخصی این چنین ادب را نسبت به نظر مخالف رعایت و بیان کند.
تندترین عبارتی که در کتاب «سماء المقال» یافتم نسبت به فرمایشی از «شهید ثانی» یا یکی از بزرگان است که ثابت میکند این حرف کاملاً نادرست است؛ سپس ایشان عذرخواهی میکند و مینویسد:
«الظاهر أن هذا من سهو القلم، لا من زلة القدم»
ظاهرا این کلام، از لغزش قلم بوده است نه از انحراف دیدگاه
سماء المقال فی علم الرجال – أبو الهدی الکلباسی، ج 1، پاورقی ص 191، باب المبحث الثانی فی وصف کتابه
ببینید چقدر تعبیر زیبایی به کار برده است! این عالم آنچنان حرف را به شخص مقابل میکوباند که خواننده تعجب میکند فقیه بزرگی مانند «شهید ثانی» چرا همچنین حرفی را بیان کرده است؛ اما ایشان فوری بیان میکند که در ذهن مخاطب مقام آن فقیه کوچک نیاید! عبارت «هذا من سهو القلم الشریف» در جای جای کتاب «سماء المقال» بیان شده است.
3- «عاملی» در «مدارک»:
مرحوم «عاملی» در کتاب «مدارک» که کتابی خواندنی و مطالعه کردنی است در رابطه با خمس میگوید:
«الخمس حق مالی ثبت لبنی هاشم بالأصل عوض الزکاة. و هو ثابت بالکتاب و السنة و الإجماع»
خمس حق مالی است که به جای زکات بر بنی هاشم ثابت شده است. این مسئله از کتاب و سنت و اجماع ثابت است.
مدارک الأحکام فی شرح عبادات شرائع الإسلام، عاملی، محمد بن علی موسوی، ج 5، ص 359، باب کتاب الخمس
انشاءالله در جلسه بعدی نسبت به «محقق نراقی» و تحلیلی که داریم صحبت خواهیم کرد. دوستان اگر بتوانند کتاب «جواهر الکلام» جلد 16 صفحه 2 را مطالعه کنند که صاحب جواهر حدود 5 صفحه در رابطه با خمس و وجوب خمس و اینکه ائمه (علیهم السلام) احتیاج به خمس داشتند یانه نکات ظریفی بیان کرده است.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
کاش این استاد رو معرفی مکردین
اسمشون رو حداقل می نوشتین
یه سلسله درس خوب گذاشتین اما اسم ایشون رو هیچ کجا ننوشتین
از تن صداش حدس میزنم آقای قزوینی باشند اما مطمئن نیستم
پاسخ: