2024 April 26 - جمعه 07 ارديبهشت 1403
تبیین مسئله خمس در اسلام (9) – خمس در روایات ائمه طاهرین (علیهم السلام) (5)
کد مطلب: ٦٤٥٨ تاریخ انتشار: ٣٠ دي ١٣٩٢ تعداد بازدید: 1881
خارج فقه مقارن » تبیین مسئله خمس در اسلام
تبیین مسئله خمس در اسلام (9) – خمس در روایات ائمه طاهرین (علیهم السلام) (5)

92/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 92/10/30

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.

مباحث گذشته ما پیرامون قضیه خمس بود که در این رابطه مطالبی را تقدیم حضور شما کردیم.

مطلب اول پیرامون جایگاه خمس نزد ائمه طاهرین (علیهم السلام) بود؛ در این رابطه بیان کردیم که پرداخت خمس در نزد ائمه طاهرین جایگاه بسیار بالایی دارد و همچنین نپرداختن خمس از سوی آن بزرگواران مذمت شده است.

دوستان طلبه‌ می‌توانند بر بالای منابر، این مطلب را به طور مفصل بیان کنند. یکی از طلبه‌ها در گذشته وارد منزلی شد و فرش را کنار زد و روی خاک نماز خواند، وقتی اطرافیان علت این کار را از او پرسیدند، گفت: به این دلیل که خمس مال خود را نپرداخته‌اید.

نماز روی فرشی که از مال خمس نداده خریداری شده باشد صحیح نیست؛ حال آنکه تنها فرش این خانه نیست که خمس آن پرداخت نشده، بلکه منزل هم شامل همین اموال خمس داده نشده می‌باشد. اگر ضروریات زندگی را حساب کنیم، هم خانه و هم فرش جزو این اموال است.

اگر مال او مخلوط به حرام باشد ایشان از همان پولی که فرش خریده، از همان پول هم خانه خریده است. پول او از مال خمس نداده جمع‌آوری شده است و با مال حرام تفاوتی ندارد.

نکاتی کلیدی، پیرامون روش صحیح تبلیغ اسلام

دوستان توجه داشته باشند که اگر کسی می‌خواهد برود جایی صحبت کند، اولاً بعضی از طلبه‌ها زمانی که برای سخنرانی به مکانی تشریف می‌برند با خودشان کتاب می‌برند؛ اصلاً بردن کتاب خلاف کار ماست.

طلاب باید بروند با مردم محل تبلیغ، کار کنند. ما ممکن است به صورت کلی حدود 200 تا منبر در تمام حوزه‌ها داشته باشیم. موضوعاتی از قبیل اعتقادات تا توحید و معاد پنج تا مطلب هستند که در رابطه با این موارد باید مطالبی داشته باشیم.

مباحث اخلاقی وجود دارد؛ ما حدود 50 مورد فضایل اخلاقی داریم و همچنین حدود 50 مورد هم رذایل اخلاقی داریم. بهترین کتابی که این مطالب را به طور مفصل در خود جای داده است، کتاب «معراج السعادة» مرحوم «نراقی» است.

در طول 14 قرن اخیر کسی در حوزه فضایل و رذایل اخلاقی همانند مرحوم «نراقی» کار نکرده است. همچنین پدر ایشان مرحوم میرزا «محمد مهدی نراقی» صاحب کتاب اخلاقی است.

مرحوم «احمد نراقی» کتابی به نام «الجامع السعادات» دارد که به زبان عربی نوشته شده است و «معراج السعادة» ترجمه آن کتاب است.

ایشان در این کتاب در هر موضوعی از رذایل اخلاقی وارد می‌شود آیات مربوط به آن، احادیث، داستان و شعر بیان می‌کنند؛ سپس در انتها راهکار ترک آن معصیت را هم بیان می‌کند.

مرحوم «محدث قمی» رضوان الله تعالی علیه می‌گویند: من مقید بودم هرشب چند صفحه از کتاب «معراج السعادة» را مطالعه می‌کردم. زمانی که به مسافرت می‌رفتم حمل این کتاب برای من مشکل بود، به همین خاطر این کتاب را برای خودم خلاصه نویسی کردم. مرحوم «محدث قمی» در ادامه بیان کرده است که از آن به بعد من در مسافرت‌ها هم این کتاب را مطالعه می‌کردم. «محدث قمی» شخصی است که نظیر او را در مسائل اخلاقی خیلی کم داریم.

مرحوم «محدث قمی» روزی در مسجد گوهرشاد نماز ظهر را خواندند و نماز عصر را نخواند و رفت، زمانی که از ایشان دلیل رفتنشان را پرسیدند، گفت: زمانی که نماز ظهر می‌خواندم از انتهای مسجد صدای «یا الله، یا الله» شنیدم و در دلم احساس خوشحالی کردم که چقدر نماز جماعت من شلوغ است. سپس به خود آمدم و دیدم من که از فرط افزایش جمعیت احساس خوشحالی کنم به درد نماز جماعت نمی‌خورم!!

ایشان دیگر برای خواندن نماز جماعت به مسجد گوهرشاد نرفت. ایشان یک همچین شخصی است! همین شخص می‌گوید: من معتقدم هرجایی که می‌روم کتاب «معراج السعادة» را با خود ببرم و همیشه این کتاب را مطالعه کنم.

مرحوم «محدث قمی» به کمک همین کتاب به تدریس می‌پرداخت و تدریس او الان در کتابی به نام «مقامات العلیة» چاپ شده است. یکی از توفیقاتی که خدای عالم به بنده داد این بود که در سال دوم حوزه که در قزوین بودم، این کتاب به عنوان کتاب درسی حوزه بود.

آشنایی با این کتاب در ابتدای ورود به حوزه فواید زیادی دارد. دوستان می‌توانند کتاب «مقامات العلیة» را تهیه کنند و هرشب در جمع خانواده خود در مورد یکی از مباحث این کتاب صحبت کنند. این کار هم روی خود فرد و هم روی فرزندان اثرات مثبتی خواهد گذاشت.

ما باید همیشه 50 منبر در مورد فضایل اخلاقی و 50 منبر در مورد رذایل اخلاقی آماده داشته باشیم تا زمانی که منبر می‌رویم دیگر کتاب در دست نگیریم. مباحثی که آماده می‌کنیم باید دارای آیه، حدیث، داستان، شعر و مصیبت مستند داشته باشد.

ما نباید همان مصیبت‌هایی را بخوانیم که مداحان می‌خوانند و مردم را به گریه می‌اندازند، بلکه به عقیده بنده بهترین کتاب در زمینه روضه‌خوانی کتابی است به نام «نفس المهموم» که «محدث قمی» این کتاب را نوشته است.

این کتاب مستندترین و مستدل‌ترین کتابی است که انسان می‌تواند در ماه مبارک رمضان بالای منبر آن را بخواند و روزه‌اش باطل نشود. این کتاب مستند است؛ دوستان می‌توانند این کتاب را تهیه کنند و هر عبارتی که «محدث قمی» آورده آدرس آن در پاورقی موجود است. ایشان مباحث این کتاب را هم از کتب شیعه و هم از کتب اهل سنت جمع آوری کرده است.

بنابراین اگر برای سخنرانی و تبلیغ وارد منطقه‌ای شدیم، باید نیازهای جوانان و مردم آن منطقه را شناسایی کنیم.

خداوند آیت الله خزعلی را حفظ کند، به یاد دارم در سال 1353 یا 1354 قبل از ماه مبارک رمضان در مسجد فاطمیه، ایشان آداب منبر و سخنرانی را بیان می‌کردند و جمعیت زیادی هم حضور پیدا می‌کردند و مسجد و حیاط مملو از جمعیت بود.

ایشان در آن جلسه جمله زیبایی بیان می‌کرد و می‌گفت: هرجایی که منبر می‌روید تلاش کنید یک نفر از طرف خودتان که مورد اعتمادتان باشد را میان مردم بفرستید تا در زمینه صحبت های شما از مردم کسب اطلاعات کنند که چقدر مباحث شما روی مردم اثر گذاشته است.

شخصی از طلاب برای تبلیغ به مکانی رفته بود و در همان جلسه اول شروع به صحبت در مورد توحید کرده بود و مطالبی از قبیل «واجب الوجوب» و «ممکن الوجوب» را بیان کرده بود و در ادامه گفته بود: «ممکن الوجوب» همانند دو کفه ترازوست؛ وجوب و امتناع هردو یکسان‌اند!

این شخص به پسر صاحب خانه گفته بود که از مردم در مورد نحوه سخنرانی او نظرخواهی کنند تا ببیند مردم نسبت به صحبت او چه نظری دارند. پسر صاحبخانه از مردم پرسیده بود و شخصی گفته بود: این طلبه خیلی عالی صحبت کرد، زیاد علمی صحبت می‌کند.

پسر صاحبخانه از او پرسیده بود: سخنران در چه مبحثی صحبت می‌کرد؟! ایشان در جواب گفته بود: در مورد کم فروشی صحبت می‌کرد! معلوم شده بود که این شخص از تمام صحبت‌های سخنران فقط "دو کفه ترازو" را متوجه شده بود.

گاهی مواقع مطلبی مورد پسند ما واقع می‌شود که انتظار داریم مردم هم همین نظر را داشته باشند، اما همیشه چنین نیست! بنابراین در روایتی وارد شده است:

«نُکلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِم»

الکافی؛ کلینی، محمد بن یعقوب، ج 1، ص 23، ح 15

یا طبق آیه شریفه:

(وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِه)

هیچ پیغمبری را جز به زبان مردمش نفرستادیم.

سوره ابراهیم (14): آیه 4

(بِلِسانِ قَوْمِه) به معنی این نیست که خداوند متعال برای فارس زبان‌ها پیغمبر فارس زبان و برای عرب زبان‌ها پیغمبر عرب زبان نازل کرده باشد؛ بلکه مراد از این واژه، فرهنگ قوم است.

بیان امام صادق (سلام الله علیه) در اهمیت پرداخت خمس!

بنابراین در رابطه با مسئله خمس چند نکته وجود دارد؛ نکته اول این است که بعضی افراد تصور می‌کنند ما زحمت می‌کشیم و تلاش می‌کنیم، در آخر 20 درصد اموالمان را به مرجع تقلید بدهیم. امام صادق (علیه السلام) در مورد تفکر این عده از افراد می‌فرماید:

«إِنِّی لآَخُذُ مِنْ أَحَدِکمُ الدِّرْهَمَ وَ إِنِّی لَمِنْ أَکثَرِ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَالًا»

من که خمس مال شما را می‌گیرم، از نظر ثروت در مدینه جزو متمولین هستم.

« مَا أُرِیدُ بِذَلِک إِلَّا أَنْ تُطَهَّرُوا»

بلکه هدف من از دریافت وجوهات شرعی این است که شما پاک شوید.

الکافی؛ کلینی، ابو جعفر، محمد بن یعقوب، ج 1، ص 538، ح 7

و همچنین قرآن کریم در همین زمینه می‌فرماید:

‌(خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیهِمْ إِنَّ صَلاتَک سَکنٌ لَهُم)

از اموالشان زکات بگیر، تا بدین وسیله پاکشان کنی و (اموالشان را) نمو دهی، و در باره آنان دعای خیر کن که دعای تو مایه آرامش آنان است.

سوره توبه (9): آیه 103

بنابراین بحث وجوهات شرعی برای تطهیر مردم است و در حقیقت امتحانی الهی است. در این موضوع روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) وارد شده است که حضرت می‌فرماید:

«فَلَا تَزْوُوهُ عَنَّا وَ لَا تَحْرِمُوا أَنْفُسَکمْ دُعَاءَنَا»

ما به واسطه وجوهات شما بر شما دعا می‌کنیم و با ندادن وجوهات خودتان را از دعای ما محروم نکنید.

وسائل الشیعة؛ شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، ج 9، ص 538، ح 12665

البته دقت کنید که ما طلبه ها باید در زمینه خمس، خودمان عامل باشیم. باید خمس را به طور کامل پرداخت کنید، اگر کسی سال مالی نداشته باشد به معنای این است که برای خودش احترام نمی‌گذارد.

بر فرض مثال شخصی مهرماه را سال مالی خود قرار داده باشد، سال آینده اگر چنانچه سال گذشته 30 کیلو برنج در خانه داشته است و امسال 6 کیلو برنج دارد. 30 کیلو برنجی که در خانه دارد جزو دارایی سال گذشته او محسوب می‌شود و باید خمس آن را پرداخت کند. صحبت‌هایی که می‌زنید را تنها برای مردم نزنید، بلکه خودتان هم فاعل این کار باشید.

بسیاری از آقایان بحث خمس و زکات و رد مظالم و غیره را با هم قاطی می‌کنند. چنانچه اگر هدیه هم باشند بسیاری از آقایان مراجع عقیده دارند که به هدیه خمس تعلق می‌گیرد. اگر شما برای سخنرانی به جایی تشریف می‌برید و مقدار پولی را به عنوان حق الزحمه به شما پرداخت می‌کنند، این مبلغ آیا هدیه به حساب می‌آید یا درآمد؟!

لذا طلبه‌ها هم باید سال مالی داشته باشند. اگر سر سال مالی وجوهاتی به شما تعلق گرفت باید وجوهات بدهید. طلبه‌ها نباید فقط سفارش به خمس کنند، بلکه باید خودشان هم به این حرف عمل کنند و سال مالی داشته باشند.

بر فرض مثال پنج کیلو برنج از سال گذشته باقی مانده بود و یک کیلوی آن را به عنوان خمس این مقدار برنج پرداخت کردم طبق فرموده امام صادق «وَ لَا تَحْرِمُوا أَنْفُسَکمْ دُعَاءَنَا» مستوجب دعای امام زمان هستم.

ممکن است شخصی مبلغ ده میلیون، صد میلیون یا یک میلیارد وجوهات می‌دهد و همچنین ممکن است یک شخص کارگر یا طلبه مبلغ کمی را به عنوان وجوهات بپردازند.

هرکسی طبق بیان مرجع تقلید خود وجوهات می‌پردازد. اگر از مبلغ شهریه‌ای که آقایان دریافت می‌کنند در سال مالی چیزی اضافه نماند که بحثی وجود ندارد، اما اگر اضافه ماند باید خمس آن مال را پرداخت کنند.

بعضی از آقایان عقیده دارند اگر در طی سال کتابی می‌خرید که تا آخر سال به آن مراجعه نکنید، باید در آخر سال خمس مبلغ این کتاب را پرداخت کنید. این‌طور نباشد که ما به مردم سفارش خمس کنیم، اما خود ما به حرفمان عمل نکنیم.

در روایتی وارد شده است: در میان جهنمیان کسی که بیشتر از همه تأسف می‌خورند علما هستند، زیرا احکامی یاد گرفته‌اند و به مردم یاد داده‌اند و مردم به واسطه عمل کردن به آن احکام بهشت رفته‌اند؛ اما خود آنان به واسطه عمل نکردن گرفتار آتش جهنم شده‌اند.

یا روایتی داریم که مرحوم شیخ نیز در «مکاسب» آورده است مبنی بر اینکه: "در روز قیامت اهل عذاب، افزون بر عذابی که دارند، یکی از عذاب‌های سختشان بوی تعفن عالمان غیر عامل است!!"

اگر در طول سال لباسی نو خریدید تا در مراسمی از آن استفاده کنید، اما یک سال گذشت و از آن استفاده نکردید، باید خمس این لباس را پرداخت کنید. بنابراین به این مسائل بیشتر دقت کنید؛ بعضی از موارد وجود دارد که ما کاملاً خود را از آن مبرا می‌دانیم و همین مبرا دانستن خطرناک است!

ادامه روایت امام صادق(سلام الله علیه):

امام صادق (علیه السلام) در ادامه روایت بیان اهمیت خمس، می‌فرمایند:

«فَإِنَّ إِخْرَاجَهُ مِفْتَاحُ رِزْقِکم»

پرداخت خمس در حقیقت کلید روزی شماست،

«وَ تَمْحِیصُ ذُنُوبِکم»

و موجب پاکی گناهان شماست.

«وَ مَا تَمْهَدُونَ لِأَنْفُسِکمْ لِیوْمِ فَاقَتِکم»

و ذخیره‌ای است برای روزی که به آن احتیاج دارید.

«وَ الْمُسْلِمُ مَنْ یفِی لِلَّهِ بِمَا عَهِدَ إِلَیه»

مسلمان کسی است که به قولی که به خداوند داده است وفا کند.

«وَ لَیسَ الْمُسْلِمُ مَنْ أَجَابَ بِاللِّسَانِ وَ خَالَفَ بِالْقَلْبِ»

و کسی که فقط با زبانش حرف می زند ولی با قلبش با آن مخالفت می کند، مسلمان نیست.

وسائل الشیعة؛ شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، ج 9، ص 538، ح 12665

روایت متعدد است و این روایت اول را به عنوان روایت صحیح انتخاب می‌کنیم. اگر بخواهیم سند این روایت را بررسی کنیم با استفاده از نرم افزار «درایة النور» به آسانی می‌توانیم این کار را انجام بدهیم.

به عنوان مثال ما روایت جلد 9 صفحه 484 حدیث 12542 را بررسی می‌کنیم. این نرم افزارها کار آقایان طلبه را راحت کرده است. در این روایت وثاقت تک تک راویان را بررسی می‌کنیم.

«محمد بن یعقوب کلینی امامیٌ ثقةٌ جلیلٌ»، «محمد بن یحیی ابو جعفر القمی امامیٌ ثقةٌ جلیلٌ»، «احمد بن محمد» که مراد همان «احمد بن محمد بن خالد» نداریم بلکه «احمد بن محمد بن عیسی» داریم.

تفاوت «ثقه» و «موثّق» در کتابهای رجالی شیعه!

«محمد بن یحیی» از هردو نقل کرده است و هردو هم از راویان ثقات هستند؛ اما «احمد بن محمد بن عیسی» از «حسن بن علی بن فضال» نقل کرده است. «حسن بن علی بن فضال» فتحی مذهب است، اما با اینکه فتحی مذهب است شخصی ثقه است.

«عبدالله بن بکیر» هم فتحی مذهب و از اصحاب اجماع است. بنابراین همه راویان ثقه و موثق هستند و تفاوت ثقه و موثق را هم عرض کردیم. ثقه به معنای شخص «امامی عابد زاهد» است، اما موثق به معنای شخص «غیر امامیٌ ثقه» است.

در «غیر امامی» تعبیر عادل به کار نمی‌بریم. کسی که فساد عقیده دارد واژه عادل در مورد او استعمال نمی‌شود. ملاک قبول روایات صداقت در گفتار است؛ نه عمل به واجبات و ترک محرمات!!

چه بسا فردی دزدی می‌کند و شراب هم می‌خورد، اما دروغ نمی‌گوید و ما به روایت او عمل می‌کنیم؛ زیرا راوی، طریق به معصوم است. در طریق، اطمینان به نقل قول معصوم ملاک است.

اگر ما از قول یک شارب الخمر که او دروغ نمی‌گوید یقین پیدا کردیم که اگر می‌گوید «قال الصادق» یعنی واقعاً این حرف را از قول امام صادق (علیه السلام) مطرح کرده باشد، چنین شخصی که به او اعتماد داشته باشیم کافی است.

یا فردی منکر امامت چهار یا پنج نفر از ائمه طاهرین (علیهم السلام) است، و به تعبیر «صاحب جواهر» که می‌گوید:

«إذ لا فسق أعظم من فساد العقیدة»

گناهی بالاتر از فساد عقیده گناهی نداریم.

جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ نجفی، محمد حسن، ج 13، ص 290

شما ده هزار گناه کبیر از قبیله شراب خواری، زنا و دیگر محرمات را در یک کفه ترازو بگذارید و انکار امامت یک امام را در یک کفه بگذارید و می‌بینید که قطعاً انکار امام گناه سنگین‌تری است.

ما می‌بینیم «زیدی» چهار امامی است و منکر هشت امام معصوم دیگر است، اما می‌گوییم: «زیدیٌ ثقةٌ»! شخصی «واقفی» و هفت امامی است و بعد از امام کاظم (علیه السلام) امامان دیگر را قبول ندارد، اما ما می‌گوییم: «واقفیٌ ثقة»!

«فتحی‌ها» سیزده امامی هستند و عبدالله افطح را هم به عنوان امام قبول دارند. در فساد عقیده تفاوتی ندارد که انسان منکر امامت امامی باشد یا معتقد به امامت امامی غیر از ائمه معصومین (علیهم السلام) باشد؛ جرم همه یکی است. تمام این افراد شلاق می‌خورند، حال یکی کمتر شلاق می‌خورد و یکی بیشتر!

لذا در کتاب «رجال» اثر «شیخ طوسی» و در کتاب «رجال» اثر «نجاشی» و غیره بارها آمده است: «فلانی ثقة، إلا أنه واقفیٌ» یا «أنه فتحیٌ الا انه ثقة»!

لذا در سند این روایت می بینید که «علی بن حسن بن فضال» شخصی فتحی است و هم «عبدالله بن بکیر» شخصی فتحی است، اما آورده است «موثقٌ»!

سؤال: وثاقت یک سارق یا شارب الخمر چگونه قابل پذیرش است؟

پاسخ: نقل قولی که از امام دارد برای ما ملاک است. بر فرض همین آقا را بردند و به زندان انداختند، ایشان می‌گوید: من از امام صادق (علیه السلام) چنین حرفی را شنیدم؛ یقین داریم این شخص دروغ نمی‌گوید. باید به این شخص یقین داشته باشیم که شخصی دروغگو نیست.

ما اگر یک شخص شارب الخمر داریم، اما یقین داریم که او دروغ نمی‌گوید؛ حرف او را قبول می‌کنیم. بسیاری از افراد هستند که فساد مرتکب می‌شوند اما اگر آنان را قطعه قطعه کنند دروغ نمی‌گوید! بنابراین اگر در وثاقت شخصی قطع پیدا کردیم حرف او را قبول می‌کنیم.

شما داستان «علی بن ابی حمزه بطائنی» و دیگران را ببینید که به جهت اینکه وجوهات را به امام رضا ندهند منکر امامت امام رضا (علیه السلام) شدند. این افراد به یک سری اموالی رسیدند و منکر امام رضا (علیه السلام) شدند. شما نامه‌ای که امام رضا (علیه السلام) به این افراد می‌نویسد و جوابی که ایشان به امام معصوم می‌دهند را بخوانید! انسان وحشت می‌کند.

این شخص مورد اعتماد امام کاظم (علیه السلام) است؛ امام کاظم (علیه السلام) این افراد را قولا، فعلاً و عملاً توثیق کرده است اما به خاطر اینکه مال و کنیزهایی که نزد آنان به امانت بود را تحویل امام رضا (علیه السلام) ندهند منکر امامت ایشان می‌شوند.

این شخص از قول امام کاظم (علیه السلام) به مردم می‌گویند: پول‌هایم را به فرزندم امام رضا ندهید و به وکیل من بدهید تا زمانی که من ظهور کردم خودم پول‌ها را خرج کنم!!!

وقتی امام کسی را توثیق می‌کند؛ گذشته، حال و آینده او را می‌بیند. این شخص منکر امامت امام رضا (علیه السلام) شده است، اما اکثر علما روایت «علی بن ابی حمزه بطائنی» را قبول دارند.

بعضی از مراجع از جمله آیت الله العظمی شبیری زنجانی توجیه می‌کنند که این روایات مربوط به دوران استقامت اوست و بعد از انحراف دیگر نقل روایت نکرده است. البته این مطلب هم قرینه است! قطعی نیست.

ما نمی‌توانیم مطمئن باشیم که کسی از «علی بن أبی حمزه بطائنی» بعد از انحرافش دیگر نقل روایت نکرده باشد. عجیب است که کبار فقهای اهل ائمه از جمله «صفوان بن یحیی» و «احمد بن ابی نصر بزنطی» و دیگران از او نقل روایت کرده‌اند.

در رجال اگر نتوانیم مبنایی ثابت بگیریم، در بررسی سندی با مشکل مواجه می‌شویم. غالب فقهای ما در رجال از جمله «صاحب مدارک» و «صاحب معالم» می‌گویند ملاک در نقل روایت وثاقت در گفتار است نه وثاقت در دیگر اعمال!

حتی «شهید ثانی» و دیگران می‌گویند: "اگر کسی از نظر گفتار ثقه باشد، اگرچه از نظر دیگر جوارح آلوده به گناه باشد، ضرری به اعتبار روایت نمی‌زند."

ما در کتب خودمان چه قدر از علمای اهل سنت روایات داریم، با وجود اینکه این افراد منکر امامت بعد از اهلبیت (علیهم السلام) هستند و منکر عصمت ائمه طاهرین هستند.

در زمان هارون الرشید شخصی به نام «حفص بن غیاث» که شخصی سنی است و منکر امامت امامان معصوم بود و قاضی اهل سنت و حکومت است؛ «شیخ طوسی» می‌گوید: علما و فقهای ما به روایات او عمل کردند.

«آلوسی» در «تحفه اثنی عشریه» صفحه 8 نقل می کند که ابوحنیفه گفت اگر آن دو سال شاگردی امام صادق نبود، من هلاک شده بودم.

و همچنین «ابن تیمیه» در کتاب خود می‌گوید: کسی همانند امام صادق (علیه السلام) به دنیا نیامده است و ائمه کبار ما همگی از شاگردان او بودند.

او در ادامه حدود 12 تن از علمای اهل سنت، مثل مالک و ابوحنیفه و... را نام می‌برد و می‌گوید: این افراد شاگرد امام صادق (علیه السلام) بودند. البته در مورد اینکه این افراد چه قدر مورد وثوق هستند بحث دیگری است.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته




Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب