2024 April 29 - دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
چرا ابوبكر در تعيين خليفه ، از پيامبر تبعيت نكرد؟
کد مطلب: ٦٢٨٤ تاریخ انتشار: ١٩ آذر ١٣٨٦ تعداد بازدید: 6955
فتنه وهابیت » شناخت وهابیت
چرا ابوبكر در تعيين خليفه ، از پيامبر تبعيت نكرد؟

شما مي‏گوييد پيامبر اكرم ( ص ) خليفه معيّن نكرد و تعيين آن را به عهده مردم گذاشت .



اگر اين كار حضرت ، حقّ و به صلاح امّت و تضمين كننده هدايت مردم بود ، پس بر همه واجب است از او متابعت كنند ؛ چون كار او بايد براي تمام خداجوياني كه معتقد به قيامت هستند ، الگو باشد : ( لقد كان لكم في رسول اللّه أسوة حسنة لمن كان يرجوا اللّه واليوم الآخر ) الأحزاب : 21 . .



بنا بر اين ، كار ابوبكر كه خليفه معيّن كرد بر خلاف سنّت پيامبر ( ص ) و موجب ضلالت امّت بود .



و هم‏چنين كار عمر كه تعيين خلافت را به عهده شوراي شش‏نفره نهاد نيز برخلاف سنت پيامبر ( ص ) وسيره ابوبكربود .



و اگر چنانچه بگوييد كار ابوبكر و عمر به صلاح امّت بود ، پس بايد ملتزم باشيد كه كار رسول اكرم ( ص ) صحيح نبوده است ، نستجير باللَّه من ذلك

ر . ك : المناظرات في الإمامة ، ص 246 و 259 ؛ قصص العلماء : 391 ؛ مناظره شيخ صدوق با ملك ركن الدولة و مناظره مأمون با علماي اهل سنّت . .



Share
1 | محمد صادق | | ١٢:٠٠ - ٢١ بهمن ١٣٨٧ |
ياعلي?اولا كي گفته پيامبر جانشين براي خود نگذاشته است بارها فرمودند كه علي واولاد علي (عليه وعليهم السلام) تاامام موعود به اسم گفته اند وسند اين احاديث متواتر دركتاب هاي معتبرشيعه واهل سنت ميباشد?دوما درآنجاقبل ازدعوت علني پيامبر،پيامبرفرمود هر كس اول به من يقين آورد وصي وجانشين من است وكسي هم جز علي بلند نشد پيامبرسه بار گفت وكسي جز علي بلندنشد?سوما شمامذهبتان مغالطه است وچيزي براي مبارزه باحق مسلم نداريدوخوداين رابهتر ميدانيد اماعنادقلبي شما باشيعيان نمي گذارد وبراي قبول حق شرطيست كه شمانداريد
2 | حسن جباري | | ١٦:٥٠ - ٣٠ آبان ١٣٩٠ |
نتيجه اينکه ابوبکر چه ازنظر انتخاب شورايي خليفه وچه وصيت وچه انتصاب خليفه عملي خلاف شرع انجام داده چراکه اگر بفرض اخذبيعت براي ابوبکر درسقيفه غيرشرعي تلقي نباشد ثابت ميکندکه:
الف:اگرنوع انتخاب شدن ابوبکرفرضا صحيح بوده باشد خود ابوبکرحق نداشت طبق وصيت خليفه تعيين نمايدهرچند که ابوبکربراثر اغماء وصييتش توسط عايشه تنظيم شد ولي ما فرض رابرصحت وصيت خودابوبکرنهاده عرض ميکنيم چون بررسول الله اين حق راکه فرمان الهي بود واردندانسته اند انتخاب عمرتوسط ابوبکروعثمان ازطرف عمر عملي غيرشرعي واسلامي بوده وبايددرسقيفه وملاعام صورت ميگرفت نه به واسطه وصيت .
ب:اگروصيت ابوبکروعمر رافرضا مصداق صحيح ازنوع انتخاب جانشين خليفه بنگريم پس انتخاب خودش درسقيفه درست نبوده لذاابوبکررابايدبنيانگذار انحراف ودسيسه درنحوه تعيين خليفه درسقيفه همراه عمروعايشه بدانيم چرا که عمروعايشه در انتخاب عثمان اين حق راازمسلمانان سلب وبه سقيفه نکشاندندودرنتيجه عمروعايشه عثمان راباوصيت عمر خليفه کردند که برخلاف ادعاي خوددرسقيفه رفتارکرده وبه جاي طريق محمدي طريق ابوبکري پيشه گرفته اند تاامروز نفاقشان در ادعاي ديانت وخلافتشان برتاريخ ثابت گرديده وچهره واقعي شان برملا شود.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
حال بااين دورفتار متناقض که دوخليفه باوصيت به خلافت نايل شدند چرا اين حق ازمحمد(ص) گرفتند جواب اصلي رادريابيد.
نقشه وتوطئه قبلي وکشاکشهاي درون خانه محمد(ص)توسط عايشه دخترابوبکروخفضه دخترعمر وربط دادن زهرداده شده به حضرت به دوران جنگ بدرکه سالها ازآن گذشته بود درآخرين روزهاي زندگي ،دنياپرشتي ورياست طلبي افرادمنافق ونفوذي ،عدم اعتقادقلبي به رسول الله وقرآن کريم واسلام دم شمشيري،طرح براندازي اسلام ياتغيير دراصول واعتقادات ديني وگرايش حکومتي.و....
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
درپايان:
بخداقسم اگرعايشه صاحب فرزندميشد کرسي دين مانندمعاويه به کرسي حکومتي تبديل ميشد وآن وقت نه تنها علي( ع) ازمسندخلافت دورميماند بلکه سرخودابوبکروعمروعثمان نيزبي کلاه ميماند والسلام.
حال قشري گرايان ومتعصبان کورکورانه هرچه ميخواهند بگويند.
3 | جلال | | ١٨:٥٩ - ٢٩ اسفند ١٣٩٠ |
يا علي گفتيم و عشق آغاز شد. علي کسي است که در کعبه معظمه متولد و در محراب عبادت شهيد مي شود. و «فاز فوزا عظيما»
4 | غلامرضا نظري | | ٠١:٠٨ - ١١ خرداد ١٣٩٣ |
خداوند در قرآن ميفرمايند وامرهم شوري بينهم انتخاب خليفه پس از پيامبر ص نيز که يکي از امور مهم بشمار مي آيد طبق اين آيه شريفه و بنا به فرموده ي مولا علي ع در نهج البلاغه در شوراي مهاجرين و انصار صورت ميگيرد و اهل حل و عقد به اين کار مبادرت ميکنند . انتخاب جناب ابوبکر نيز در شوراي سقيفه صورت گرفت که بزرگاني از انصار و مهاجرين حضور داشتند و امت بر وي اجماع کردند و به لطف خدا و درايت ابوبکر و جانفشانيهاي صحابه امت اسلام به رغم ارتداد و ظهور پيامبرهاي دروغين کمر راست کرد . ابوبکر نيز ضمن مشورت و نظر خواهي با عده اي از صحابه جناب عمر را به عنوان خليفه پيشنهاد دادند. که در زمان خلافتش امت اسلامي عصر طلايي و اقتدار را تجربه کرد . عمر نيز شوراي شش نفره را معين کردند و جناب عثمان برگزيده شد . و پس قتل عثمان نيز مردم بر علي ع اجماع کردند و پس از ايشان مردم بر امام حسن ع اجماع کردند. و پس از کناره گيري ايشان دوران خلافت اسلامي سپري شد و عصر پادشاهي آغاز شد. به هر حال از ديدگاه اسلام حاکمي که به هر طريقي غير از خونريزي به حکومت برسد تا زماني که از قرآن و سنت تبعيت کند واجب الاطاعه است و خروج بر وي جايز نيست. بنابراين خود نحوه ي به حکومت رسيدن به شرطي که با خونريزي همراه نباشد زياد مهم نيست و مهم عملکرد حاکم است نحوه ي به حکومت رسيدن خلفا چندان مهم نيست آنچه مهم است عملکرد آنان در دوران زمامداريست که کارنامه ي خلفا خوشبختانه سفيد است و انسانهاي دنياپرست و جاه طلبي نبودند و خالصانه به اسلام خدمت کردند هر چند که هيچ انساني عاري از عيب و خطا نيست .

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

گفتيد انتخاب خليفه پس از پيامبر صلي الله عليه و آله طبق آيه امرهم شوري بينهم شورايي است، و شروع کرديد خلافت خلفاي خود را با اين آيه مشروع کرديد، در حالي اين نوع استدلال با مباني خود شما تعارض دارد؛ زيرا در کتب مهم و مورد اعتماد شما رواياتي نقل شده است که خلافت را امر الهي مي داند نه شواريي. خوب است به اين روايت توجه کنيد تا بطلان استدلال به آيه شوري را ببيند:

عن ابن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما قال قَدِمَ مُسَيْلِمَةُ الْكَذَّابُ على عَهْدِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَجَعَلَ يقول: إن جَعَلَ لي مُحَمَّدٌ الْأَمْرَ من بَعْدِهِ تَبِعْتُهُ وَقَدِمَهَا في بَشَرٍ كَثِيرٍ من قَوْمِهِ. فَأَقْبَلَ إليه رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَمَعَهُ ثَابِتُ بن قَيْسِ بن شَمَّاسٍ وفي يَدِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قِطْعَةُ جَرِيدٍ حتى وَقَفَ على مُسَيْلِمَةَ في أَصْحَابِهِ فقال: لو سَأَلْتَنِي هذه الْقِطْعَةَ ما أَعْطَيْتُكَهَا وَلَنْ تَعْدُوَ أَمْرَ اللَّهِ فِيكَ وَلَئِنْ أَدْبَرْتَ ليَعْقِرَنَّكَ الله وَإِنِّي لَأَرَاكَ الذي أُرِيتُ فِيكَ ما رأيت

ابن عَبَّاسٍ رضى الله عنهما گفت: مُسَيْلِمَه ْكَذَّاب در زمان رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مى‌گفت: اگر محمد امارت بعد از خودش را براى من قرار دهد از او پيروى مى‌كنم، او با افراد فراوان از قبيله‌اش به سمت آن حضرت آمد و رسول خدا صلى الله عليه وسلم به همراه ثابت بن قيس به او رو كرد و در حالى كه در دستشان تكه چوبى بود به نزد او رفت و در مقابلش ايستاد و فرمود: اگر اين تكه چوب را از من بخواهى، به تو نخواهم داد وَ هرگز امر الله را در خود نخواهى ديد و اگر پشت كنى (و اسلام نياوري) قطعا خداوند تو را خوار خواهد كرد و من عاقبت تو را شوم مى‌بينم.

صحيح البخاري - کتاب المناقب - باب علاماة النبوة في الإسلام - ح 3374

طبق اين روايت صحيح خلافت بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله امر الهي است نه به انتخاب مردم والا نبايد پيامبر چنين استدلال مي کرد

همچنين اگر آيه ي وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ دلالت بکند که تعيين خليفه بايد به وسيله ي شوري باشد ، خلافت عمر نا مشروع مي شود زيرا تنها با نص ابوبکر خليفه شد. قيل لعمر: ألا تستخلف؟ قال: إن أستخلف فقد أستخلف من هو خير مني أبو بكر و إن أترك فقد ترك من هو خير مني رسول الله صلي الله عليه و سلم

به عمر گفته شد: آيا نمي‌خواهي خليفه معين كني؟ گفت:اگر خليفه معين كنم،أبو بكر كه بهتر از من بود نيز خليفه معين كرده بود و اگر خليفه معين نكنم،رسول الله (ص) كه بهتر از من بود نيز خليفه معين نكرده بود.

صحيح البخاري - كتاب الأحكام - باب الإستخلاف - ح 6705

و نيز خلافت عثمان نا مشروع مي شود زيرا او هم با نص عمر ولي با ظاهر سازي به خلافت رسيد:و نيز خلافت خود ابوبکر نامشروع مي شود زيرا در به خلافت رسيدن او خبري از شوري و اجماع نبود

نکته ديگر درخصوص آيه شوري آن است که آيه مختص به انصار قبل از هجرت به مدينه است همچنانکه صاحب تفسير التحرير چنين مي گويد: والذين استجابوا لربّهم وأقاموا الصلاة وأمرهم شُورى بينهم ( الشورى : 38 ) أريد به الأنصار قبل هجرة النبي صلى الله عليه وسلم إلى المدينة . تفسير التحرير والتنوير ج 25 ص 110

بنابراين آيه شوري دلالت بر امر خلافت ندارد بلکه مراد آيه مشورت درباره اموري در بين خود مردم است نه خلافت

لذا ديگر جاي بحث اين نمي ماند که بياييم اجماع و شورا را در باره خلافت مطرح کنيم اصلا مردم در مقابل خداوند چه کاره هستند که بيايند، خليفه تعيين کنند؛ چون خلافت الهي است و به دست مردم نيست و تنها مردم وظيفه دارند که با اين خليفه بيعت کرده و گوش به فرمان او باشند همچنانکه مردم جمع شدند و با حضرت علي عليه السلام که خليفه خدا بود، بيعت کردند نه اينکه حضرت را انتخاب کرده باشند

اما در خصوص مطلبي که درباره نهج البلاغه مطرع کرديد بايد بگوييم اولا: سند اين سخن کتب اهل سنت است که براي ما حجت نيست ثانيا: حضرت در مقام احتجاج با دشمن عنودى مثل معاويه است كه معتقد به مشروعيت خلافت خلفاء از طريق بيعت مهاجرين و انصار بود که به صورت کامل در امقاله ذيل به آن پرداخه شده است


اشاره به عملکرد خلفا کرديد در حالي که در زمان آنها بدترين جنايات اتفاق افتاد


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

5 | مهدي محلاتي | | ١٨:١٥ - ١٦ شهریور ١٣٩٣ |
گام به گام پشت مولا علي ع . کساني که زياد عقب ميمانند و کساني که از ايشان سبقت ميگيرند هر دو در جهنمند. کسي که علي را قبول دارد بايد خلفا را قبول داشته باشد چون علي آنان را قبول کرد کساني که خلفا را قبول ندارند علي ع را قبول ندارند.

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ چگونه امام علي عليه السلام خلفا را قبول داشته باشد و حال آنکه طبق حديث صحيح نزد شما، ايشان خليفه اول و دوم را دروغگو و فاسق و خدعه گر و خائن مي دانسته است به کتاب صحيح مسلم جلد 3، صفحه 1378 دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي مراجعه نماييد:

«رَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ... و رَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»

و يا خطبه شقشيه را بخوانيد تا نظر واقعي ايشان را در مورد خلفا ببينيد مطالب بيشتر د اين زمينه را در مقالات ذيل مطالعه نماييد.




و... .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)

6 | در جواب آقاي محلاتي | | ١٨:٢٣ - ١٧ شهریور ١٣٩٣ |
حضرت علي عليه السلام فرمود:خلفاء علاوه براينکه غاصب خلافت بودند بلکه تنها دارائي اهل بيت را که فدک بود نيز از آنها گرفتند
امام علي در نامه اي به عثمان بن حنيف با ذكر داستان غصب فدك مي فرمايد:
«بلي، كانت في ايدينا فدك من كل ما اظلته السماء، فشحّت عليها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرين و نعم الحكم اللَّه»؛
آري! از آنچه آسمان برآن سايه افكنده فدك در دست ما بود كه برخي . مردم بر آن بخل ورزيدند و مردمي ديگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشيدند و بهترين داور خداست.
نهج البلاغه، نامه 45،بخش 8-7
حضرت علي (ع) خلفاء را مرکز همه خطاها و سيره مردم بعد از پيامبر(ص)، سيره آل فرعون مي داند

امير المؤمنين عليه السّلام در جاي ديگر مي‌فرمايد:
«حتّى إذا قبض اللّه رسوله (صلى الله عليه وآله وسلم) رجع قومٌ على الأعقاب و غالَتْهُم السبُلُ و اتّكلوا على الوَلائج و وصلوا غيرَ الرحِم و هَجَروا السببَ الذى أُمروا بمودّته، و نقلوا البِناء عن رَصّ أساسه فبنوه فى غير موضعه، معادنُ كلّ خطيئة، و أبوابُ كلّ ضارب فى غَمْرَة، قد مارُوا فى الحَيْرة و ذَهَلوا فى السَكرة، على سُنّة من آل فرعونَ من منقطع إلى الدنيا راكن، أو مُفارق للدين مُباينِ».
تا آن كه خداوند پيامبرش را به سوى خويش فرا خواند. گروهى به قهقرا بازگشتند و اختلاف و پراكندگى آن‌ها را هلاك ساخت و تكيه بر غير خدا كردند و با غير خويشاوندان (اهل بيت پيامبر) پيوند بر قرار نمودند، و از وسيله‏ اى كه فرمان داشتند به آن مودت ورزند كناره گرفتند، و بناء و اساس (ولايت) و رهبرى جامعه اسلامى را از محل خويش برداشته در غير آن نصب كردند. (اينان) مركز تمام خطاهايند و درهاى همه گمراهان و عقيده ‏مندان باطلند، آن‏ها در حيرت و سرگردانى غوطه ‏ور شدند و در مستى و نادانى، ديوانه‏ وار بر روش «آل فرعون» فرو رفتند: گروهى تنها به دنيا پرداختند و به آن تكيه كردند و يا آشكارا از دين جدا گشتند.
نهج البلاغه شيخ محمد عبده، ج 2، ص 35، خطبه 150 ـ شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 132.
7 | سعيدي | | ١٨:٢٤ - ١٧ شهریور ١٣٩٣ |
اختلاف حضرت علي عليه السلام با عثمان و مخالفت عثمان با سنت نبوي:
... عن مروان بن الحكم قال شهدت عثمان وعليا رضي الله عنهما وعثمان ينهى عن المتعة وأن يجمع بينهما فلما رأى علي أهل بهما لبيك بعمرة وحجة قال ما كنت لأدع سنة النبي صلى الله عليه وسلم لقول أحد .
صحيح البخاري ج2 ، ص 153 ، کتاب الحج ، باب التمتع والاقران والافراد بالحج وفسخ الحج لمن لم يكن معه هدي .
مروان بن حکم مي گويد : علي و عثمان را ديدم در حالي که عثمان از متعه حج نهي مي کرد و از جمع کردن بين عمره و تمتع نهي مي کرد ، علي با مشاهده اين صحنه به عنوان مخالفت با كار عثمان براي هر دو حج تلبيه گفت و فرمود لبيک بعمرة و حجة و در ادامه فرمود من سنت پيامبر را بخاطر حرف هيچ کس کنار نمي گذارم .

... عن شعبة عن عمرو بن مرة عن سعيد بن المسيب قال اختلف علي وعثمان رضي الله الله عنهما وهما بعسفان في المتعة فقال علي ما تريد إلى أن تنهى عن أمر فعله النبي صلى الله عليه وسلم قال فلما رأى ذلك علي أهل بهما جميعا .
صحيح البخاري ج2 ، ص 153 ، کتاب الحج ، باب التمتع والاقران والافراد بالحج وفسخ الحج لمن لم يكن معه هدي
سعيد بن مسيب مي گويد : بين علي و عثمان در منطقه عسفان بر سر متعه حج اختلاف پيش آمد ، پس علي به عثمان فرمود : به چه مجوزي از کاري که پيامبر امر فرموده اند نهي مي کني ؟ و زماني که علي مخالفت عثمان را با سنت نبوي ديد براي هر دو حج ( عمره و تمتع ) لبيک گفت .

فقال علي عليه السلام : لا أجد شرا منه ولا منهم ، ثم قال : هل تعلم عمر يقول : والله ليحملن بنى أبى معيط على رقاب الناس ...
شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 3 ، ص 31 ، باب ذكر المطاعن التي طعن بها على عثمان والرد عليها و ج6 ، ص 326 ، باب نبذ من کلام عمرو بن العاص .
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود : من افرادي بدتر از عثمان و طايفه اش نيافتم ، سپس فرمود : آيا مي داني عمر در مورد او گفت : قسم به خدا ( اگر خليفه شود ) بني ابي معيط را بر گردن مردم سوار مي کند ... .
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها