2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
كرامات عمر بن خطاب در كتب اهل سنت
کد مطلب: ٦٢٥٤ تاریخ انتشار: ١٣ فروردين ١٣٨٧ تعداد بازدید: 205965
فتنه وهابیت » شناخت وهابیت
كرامات عمر بن خطاب در كتب اهل سنت

صداي عمر از مدينه تا فسا رسيد

اين قصه آن قدر معروف است كه حتي كتاب هاي لغت نيز آن را نقل كرده اند . ما آن را از كتاب البداية و النهاية ابن كثير نقل مي كنيم :

ذكر سيف عن مشايخه أن سارية بن زنيم قصد فسا و دار أبجرد فاجتمع له جموع ـ من الفرس و الأكرادـ عظيمة و دخم المسلمين منهم أمر عظيم و جمع كثير، فرأي عمر في تلك الليلة فيما يري النائم معركتهم و عددهم فخاوفت من النهار و أنهم في صحراء و هناك جبل إن اسندوا اليه لم يؤتوا ألاّ من وجه واحد. فنادي من الغد الصلاة جامعة، حتي اذا كانت الساعة التي رأي أنهم اجتمعوا فيها، خرج الي الناس و صعد المنبر، فخطب الناس و أخبرهم بصفة ما رأي، ثم قال: يا سارية! الجبل الجبل!!! ثم اقبل عليهم و قال ان الله جنودا و لعل بعضها أن لم يبلغّهم. قال: ففعلوا ما قال عمر، فنصرهم الله علي عدوهم و فتحوا البلد.

جناب عمر بن خطاب در مدينه مشغول خواندن خطبه نماز جمعه و آيات قرآن را مي خواند؛ يك دفعه سه مرتبه گفت: «يا ساريه الجبل»، همه ماندند كه چه اتفاقي افتاده؛ بعد از نماز از او پرسيدند كه چه شد وسط خطبه اين چنين گفتي؟ گفت: در حين خطبه خواندن، يك نگاهي كردم به ملكوت زمين و زمان، ديدم لشكري كه براي فتح نهاوند فرستاديم، دشمنان از 4 طرف مي خواهند محاصره كنند و آنها را از بين ببرند، فرمانده شان آقاي ساريه بود، او را صدا زدم كه بيائيد به طرف كوه و از يك طرف با دشمن بجنگيد، تا آنها از 4 طرف حمله نكنند؛ آنها هم آمدند به سمت كوه و جنگيدند. بعد از 3 ماه كه لشكر آمد به مدينه، سؤال كرديم كه آيا اين قضيه را شما هم ديديد؟ گفتند: بله، در فلان روز در بيابان نهاوند بوديم كه صداي آقاي عمر در فضا طنين انداز شد و همه لشكر هم صداي او را شنيدند و او از مدينه صدا زد: «يا ساري الجبل»، و اگر صداي عمر نبود، همه از بين رفته بوديم و اين پيروزي هم نصيب اسلام نمي شد

البداية و النهاية، ج7، ص94، قصه جنگ فسا و المغني ، عبد الله بن قدامه ، ج 10 ، ص 552 و الشرح الكبير ، عبد الرحمن بن قدامه ، ج 10 ، ص 387 و فيض القدير شرح الجامع الصغير ، المناوي ، ج 4 ، ص 664 و تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 87 و دقائق التفسير ، ابن تيمية ، ج 2 ، ص 140 و أسد الغابة ، ابن الأثير ، ج 2 ، ص 244 و الإصابة ، ابن حجر ، ج 3 ، ص 5 - 6 و تاريخ اليعقوبي ، اليعقوبي ، ج 2 ، ص 156 و الكامل في التاريخ ، ابن الأثير ، ج 3 ، ص 42 - 43 و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 1 ، ص 384 و تاريخ ابن خلدون ، ابن خلدون ، ج 1 ، ص 110 و تاج العروس ، الزبيدي ، ج 16 ، ص 327 .

رود نيل تحت فرمان عمر

فخر رازي در تفسيرش از جمله مي نويسد :

الثاني : روي أن نيل مصر كان في الجاهلية يقف في كل سنة مرة واحدة وكان لا يجري حتي يلقي فيه جارية واحدة حسناء ، فلما جاء الإسلام كتب عمرو بن العاص بهذه الواقعة إلي عمر ، فكتب عمر علي خزفة : أيها النيل إن كنت تجري بأمر الله فاجر ، وإن كنت تجري بأمرك فلا حاجة بنا إليك ! فألقيت تلك الخزفة في النيل فجري ولم يقف بعد ذلك .
تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 88 .
رود نيل طغيان كرده بود و خانه هاي مردم داشت نابود مي شد. آمدند خدمت عمر بن خطاب كه اي خليفه رسول الله! به داد ما برس كه خانه هايمان رفت. جناب عمر بن خطاب گفت: يك سفالي براي من بياوريد؛ سريع براي او آوردند و با دست مباركش بر روي آن سفال نوشت :

اگر به امر خداوند جاري مي شوي، پس جاري شو و اگر به امر خودت جاري مي شوي، ما كاري نداريم هر كاري مي كني بكن.

بعد از آن، اين رودخانه ديگر طغيان نكرد و مردم از طغيان رود نيل راحت شدند.

زمين از شلاق عمر ترسيد !

فخر رازي مي نويسد :

الثالث : وقعت الزلزلة في المدينة فضرب عمر الدرة علي الأرض وقال : اسكني بإذن الله فسكنت وما حدثت الزلزلة بالمدينة بعد ذلك .

وزي در مدينه زلزله شديدي آمد و مردم ريختند بيرون و پناه آوردند به خليفه دوم، خليفه دوم شلاق خود را محكم بر زمين كوبيد و گفت: " آرام باش به اذن خدا " زمين هم آرام شد؛ بعد از آن، زمين مدينه ديگر زلزله نگرفت .
آتش ، تحت فرمان عمر!

الرابع : وقعت النار في بعض دور المدينة فكتب عمر علي خزفة : يا نار اسكني بإذن الله فألقوها في النار فانطفأت في الحال .

تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 88 .
يكي از خانه هاي مدينه آتش گرفت و سرايت كرد به بخش أعظمي از خانه هاي مدينه. مردم مانده بودند حيران و سرگردان كه خانه ها آتش گرفته. عمر نوشت : " اي آتش به اذن خدا ساكن و خاموش شو" و آن را انداخت در آتش و آتش در همان لحظه ساكت و خاموش شد .

اين نمونه كوچكي بود از غلو هاي اهل سنت در باره خليفه دوم . اگر خداي نخواسته يكي از شيعيان عين همين مطالب را در باره امير المؤمنين يا يكي ديگر از ائمه عليهم السلام نقل كند ، فوراً او را متهم به غلو كرده و فتوي به كفر او مي دهند .

آهاي وهابي ها ! شما چه جوابي به اين مطالب داريد ؟
در رابطه با غلو در مذهب اهل سنت نيست مي توانيد به لينك زير مراجعه كنيد:



Share
81 | اسد | | ١٢:٠٠ - ٠٨ فروردين ١٣٨٩ |
بنده در نظر دارم سايتي افتتاح کنم که در اين موارد گفتگو شود ولي با تفاوت اينکه بنده همه ي پست ها را نمايش ميدهم حتي انهايي که نميتوانم جواب دهم فقط پست هايي که حرفهاي رکيک در انها به کار برده شود نمايش داده نميشود حتما شما را هم خبر ميکنم.

پاسخ:

!!!

82 | اسد | | ١٢:٠٠ - ٠٨ فروردين ١٣٨٩ |
با سلام ابتدا عرض کنم بنده پست هايي فرستادم که به نمايش نگذاشتيد زيرا توان پاسخگويي به ان را نداشتيد. به اقاي شاه اسماعيل عرض کنم که شما که ميگوييد مردم ايران در زمان عمر به زور شمشير اسلام اوردند پس حتما در زمان پيامبر هم که جنگهايي شد به زور شمشير اسلام اوردند پس چه تفاوتي دارد. ضمنا عرض کنم عمر در مسجد پيامبر به ضرب شمشير کشته شد نه دعوت به اسياب. ضمنا اقاي کميل هيچ مدرکي دال بر اينکه قبل از حمله به ايران ايرانيان مسلمان بودند وجود ندارد. هر وقت مدير سايت پست هاي قبلي مرا به نمايش گداشتند انگاه من به تمام سوالات شما جواب خواهم داد. يا علي مدد

پاسخ:

!!!

83 | كميل | | ١٢:٠٠ - ٠٩ فروردين ١٣٨٩ |
جناب اسد يه جوري ميگي به سوالاتون جواب خواهم داد که انگار فکر کردي واقعا ازت سوال علمي شده . اينا همش استفهام انکاريه . درضمن اگه مدرکي وجود نداشت نامه يزدگردو مطرح نميکردم . کاري نکن متن نامه رو بنويسم آبروي مولاي ... ت بره.
84 | كميل | | ١٢:٠٠ - ٠٩ فروردين ١٣٨٩ |
جناب محب اهلبيت (ع) سوالي پرسيديد که تا ابد پاسخش را نخواهيد شنيد .
85 | اسد | | ١٢:٠٠ - ١٠ فروردين ١٣٨٩ |
بنده ميخواهم جواب سوال هاي شاه اسماعيل را بدهم. 1)اگر در دين اجبار نيست پس چرا در ايران كسي نميتواند دين خود را تغير دهد و يا در همان زمان پيامبر هم به مردم مهلت داده يا با جنگهاي پياپي مردم به دين اسلام گرايش پيدا كنند پس در دين اجبار است. 2)اسكند مقدوني ستاره پرست بوده و حتي قرباني كردن براي ستاره مشتري معروف است پس چطور انتظار داشتيد كه مردم ايران كه دين زرتشت داشتند ستاره پرستي را قبول كنند ولي زماني كه اسلام را مشاهده كردند پي به برتري ان بردند.در ضمن اگر ميگوييد كه مردم ايران به زور شمشير اسلام اوردند پس حتما مردم عربستان هم به زور شمشير پيامبر اسلام اوردند. 3)ابولولو به خاطر تحريكهاي هرمزان((حاكم سابق شوشتر))و كينه اي كه از خليفه در زمان ملاقاتش داشته((براي مقدار دستمزدش))او را كشت و نام خودش را در كنار ابن ملجم مرادي به يادگار گذاشت و الحمدالله به دست عبيد الله بن عمر بن خطاب به هلاكت رسيد. 4)با اين امارهاي ساختگي نميتوان اكثريت و اقليت را مشخص كرد واقعيت مذهب مردم در دلشان است نه در ظاهرشان.
86 | اسد | | ١٢:٠٠ - ١٠ فروردين ١٣٨٩ |
مدير اين سايت فکر ميکند که اگر بعضي پستها را که مخالف با گفتارشان است نمايش ندهند واقعيات نهان ميماند ولي همانطور که ميدانيد واقعيات مشخص ميشود در روز قيامت... ضمنا اقاي کميل بنده نامه يزدگرد را خوانده ام و اگر خواستيد من هم متن نامه را مينويسم البته نه ان نامه ساختگي......در ضمن بنده مولايم امام علي است و هيچ دشمني با امام خود ندارم شما هستيد که در دوستي با او زياده روي کرديد.شايد اين پست هم مانند پست هاي ديگرم که فرستادم نمايش ندهيد ولي مهم نيست خود شما هم بخوانيد کافي است.اگر پست هاي قبلي مرا نمايش دهيد که بنده در خدمتم ضمنا سال نو مبارک باشد

پاسخ:

!!!

جناب اسد ، تمامي نظرات شما علني شده است !

گروه پاسخ به شبهات

87 | محمد ميرزائي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١١ فروردين ١٣٨٩ |
سلام سعي کنيد روزهاي شهادت امامان و محرم وصفر اين جور پست ها ببنديد
88 | كميل(براي اسد) | | ١٢:٠٠ - ١١ فروردين ١٣٨٩ |
جناب اسد بله اگه ممکنه متن نامه يزدگردو بنويسيد . ولي عمر وکيلي نامه يزدگردو بنويسين نه نامه اي از خودتون . منتظريم
89 | كميل | | ١٢:٠٠ - ١٥ فروردين ١٣٨٩ |
!!!! کميل در انتظار نامه يزدگرد از طرف اسد!!!!
90 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٢:٠٠ - ١٦ فروردين ١٣٨٩ |
سلام

جناب ا س د

بر خلاف نظر شما و اهل سنت، اسلام دين رعفت و رحمت بوده و پيامبر اسلا ص نيز رحمةللعالمين است نه دين اجبار و شمشير و توحش و جنايت و قتل و غارت و وحشيگري.!!!!
در واقع پيامبر اکرم ص هيچگاه فردي را به زور شمشير مسلمان نکردند
حتي در زمان رسالت ايشان يوهديان در امنيت کامل کنار مسلمانان به زندگي روزمره ي خود مي پرداختند و مشکلي هم وجود نداشت تا زماني که يهوديان با کفار قريش ابوسفيان و . . . بر عليه مسلمانان همدست شدند.

جناب ا س د

بنده بعيد نميدانم که شما اهل سنت بر خلاف نص صريح قرآن کريم عمل کنيد و اجبار را مانند خليفه ي دومتان وسيله قبول توحش و جنايت و طلم قرار دهيد و نام انرا بگذاريد (اسلام) چون خودتان نوشته ايد که در دين اجبار هست و از طرفي هم بگواهي تاريخ خلفاي شما هم در اين راه به زور و اجبار متوسل شده اند.
عقل سليم و بررسي تاريخ به همه ي ما نشان ميدهد که مجموعه توحش و جناياتي را که خليفه دوم عمر به نام اسلام به ايران وارد کرد هيچ ربطي به اسلام و حتي انسانيت نداشته است بلکه کاملا با مباني عقديتي يهود مطابقت ميکند
چرا که طبق نص صريح قرآن هيچ اجباري در پذيرفتن دين مبين اسلام نيست و اين اعمال و افعال صادره از خليفه ي دوم نشان ميدهد که وي قصد کشور گشائي و بدست اوردن غنائم غني ايران (مفصلا در ايران زمين به آن اشاره شده است) و بدعتگذاري در دين و ظلم و ستم و خيانت و جنايت داشته و کوچکترين ارتباطي با اسلام ندارد.
وگزنه طبق نظر جنابعالي اگر ايرانيان مجموع توحش و جنايات خليفه ي دوم را با جان و دل (که شما غيبگوئي کرده و فرموده ايد که از دل اکثرين مردمن ايران خبر داريد) قبول ميکردند اکنون اکثريت ايرانيان سني مذهب بودند نه شيعه!!!!!!

اعراب سوسمار و ملخ خور و بي فرهنگ و بت پرست عربستان در زمان جاهليت که حتي دختران خود را زنده بگور ميکردندچيزي از انسانيت نميدانستند و خداوند تبارک و تعالي اراده کرده بود پيغمبرش را در آنجا براي ابلاغ رسالتش بفرستد و همانطور شد و بعد از ابلاغ رسالت کفار قريش از جمله ابوسفيان (پدر معاويه شما که به غير از ابوسفيان سه نفر ديگر ادعاي پدري او را کرده اند و مادرش جزو زنان هرزه وب دکاره بود و به غلامان سياه خيلي علاقه داشت) تا توانستند پيامبر و يارانش (مسلمانان) را شکنجه و آزار و اذيت کردند تا اينکه پيامبر ص با سختي و مشقت فراوان توانستند اسلام را با کمک خداوند و ثروت حضرت خديجه س ام المومنين و شمشير دفاعي حضرت علي ع به ثمر برسانند و روز به روز به تعداد موحديت و مسلمانان افزوده شد
البته متقابلا روز به روز هم بر فشار کفار قريش بر مسلمانان و پيامبر ص افزدوه شد
ولي از آنجائيکه خداوند بر مسلمانان و مومنين وعده نصر و پيروزي داده بود زحمات پيامبر ص به ثمر نشست و اسلام در زمان جاهليت در جاهل ترين منظقه ي دنيا و بر جاهلتر مردذم به فرموده ي خود قرآن جلوه گر شد.
اما کفار همچنان به مخالفت خود ادامه دادند و ابوسفيان با کمک خالدبن وليد و جاسوسان يهودي چندين بار به مسلمانان حمله ور شدند و بسياري از ياران رسول خدا ص را به شهادت رساندند که در واقع دليل اصلي غزوات پيامبر ص با کفار همين بوده است.

اين مطلب از قول شيعه مطرح شده و در سايت عقيده مربوط به اهل سنت ميتوانيد بخوانيد:

در واقع همين فتوحاتي که اين همه اهل سنت به آن بها مي دهند و مباهات مي کنند که بعنوان فتوحات عمر از آن ياد ميکنند، يکي از بدعت هاي است که ايشان وارد دين مبين اسلام کرد و ديني را که خداوند دين رحمت، عطوفت، دوستي و مهرباني، و پيامبرش را رحمت اللعالمين معرفي مي کند ، عمر بن الخطاب اين دين را دين شمشير و سر نيزه، معرفي کرد.
به جرأت مي توان گفت که همين فتوحات، يکي از موانعي بود که سرعت پيشرفت اسلام را در سراسر جهان گرفت؛ زيرا جناب عمر بن الخطاب و فرماندهان او در اين جنگ‌ها جناياتي را مرتكب شدند كه مردم را از دين اسلام منزجر و متنفر كرد . عمر تنها كاري كه كرد سر زمين‌هاي مردم را فتح كرد ؛ اما قلوب مردم را از دين اسلام منزجر كرد. و هنوز که هنوز است، غير مسلمان، دين مبين اسلام را دين شمشير و مسلمان را خونريز و خونخوار مي شناسند.
بدون شك تمامي جنگ‌هاي رسول خدا با مشركان، يهوديان و … به اين دليل بوده است كه آن‌ها يا به محدودۀ اسلام تجاوز كرده بودند و يا عهد و پيماني را که ميان رسول خدا و آن ها بسته شده بود ، نقض مي کردند .
به عبارت ديگر: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم براي مسلمان كردن ديگران هيچ گاه با آن ها نجنگيد و خون کسي را نريخت. هيچ‌گاه پيامبر اسلام شروع كنندۀ جنگ نبوده است اما عمر بن الخطاب چه كرد ؟

الف: جنگ ذات العيون :
در جنگ فتح الانبار، خالد بن وليد، از فرماندهان عمر بن الخطاب به تير اندازان خود دستور داد كه چشمان مردم را هدف بگيرند و آنان در آن روز هزار نفر را كور كردند ؛ تا حدي كه اين جنگ به جنگ «ذات العيون» معروف گشت.
ابن اثير در الكامل مي‌نويسد :
وقتي كه شهر انبار فتح شد، خالد مأمور سر و سامان دادن به آن شهر شد ( اين شهر از آن جهت انبار ناميده مي‌شد كه محل ذخيره مواد غذائي بود ) ولي پيشاپيش لشكريان ولي شخصي بود به نام اقرع بن حابس كه به مجرد رسيدن به شهر، اطراف آن را محاصره كرد و آتش جنگ را شعله‌ور ساخت. او مردي كم صبر بود، تير اندازان را جلوي لشكر گذاشت و دستور داد تا چشم‌هاي مردم را هدف بگيرند و خود او نيز اولين تير را رها كرد و آنان به دنبال او چشم‌ها را مورد هدف قرار دادند كه حدود هزار چشم هدف تير قرار گرفت . از اين رو ، اين واقع «ذات العيون » نام گرفت

و اما در مورد ابولولو

همانطور که ميدانيم فيروز نهاوندي ( ابولولو ) از سرداران سپاه ايران بود که در جنگي که به سقوط تيسفون منجر شد به دست اعراب اسير شد بعد از اسارت و انتقال به مدينه بعنوان غلام يکي از نزديکان عمر (غلام مغيره بن شعبه فرمانرواي کوفه) مشغول کار بود.
وقتي عدم عدالت و و تناقض گفتار آنان را با اسلام ديد نسبت به وي معترض شد و نزد خليفه آمد و وقتي متوجه شد که خليفه نيز مانند ارباب خود او عمل ميکند خيلي ناراحت شد.
فيروز دختري داشت كه به گمان نزديك به يقين مرواريد نام داشته است. از آنجا كه به مرواريد در زبان عربي لؤلؤ گفته ميشود، عربها براي اين مرد ايراني نامي عربي بصورت ابولؤلؤ يعني «پدر مرواريد» ساختند. در آن زمان ميان عربها رسم بر اين بوده كه براي افراد ايراني نامي عربي برگزينند و اين كار را بيشتر بوسيله چسباندن پيشوند ابو- (پدر) به ترجمه عربي نام يكي از فرزندان آن شخص انجام ميدادند. در بسياري از موارد كه نام ايراني فرزندان ايشان براي عربها دشوارفهم بود، عربها براي نامگذاري از لقب ابوسهل (يعني پدر آسان) استفاده ميكردند. عبيد الله بن عمر پس از قتل پدرش ، فيروز و سه تن ديگر كه به گمان او در كشته شدن پدرش دست داشته اند را به قتل رساند. اين سه تن ديگر يكي مرواريد ( دختر فيروز ) ، ديگري هرمزان سردار معروف ايراني در جنگهاي با اعراب و سومي مردي از مسيحيان حيره به نام جفينه بود كه با هرمزان و فيروز دوستي و الفت داشت.

جناب ا س د
به بنده فکر ميکنم براي رسيدن به حقيقت بايد تعصب را کنار گذاشت.
يکي از مخربترين افراد عليه دين مبين اسلام همين جناب عمر شماست
شما بهتر است بررسي کنيد و ببينيد پيامبر ص به کدام شيوه براي دعوت به اسلام عمل کردند؟
آيا رفتار هدايتگونه پيامبر ص با مجموعه ظلم و توحش و افعالي که عمر بنام اسلام با هدف کشورگشائي انجام داد
آيا اين واقعا همان روش پيامبر ص است که در کامنتهايتان آن دو را باهم مقايسه ميکنيد؟
اصلا مقايسه پيامبر ص با عمر صحيح است؟
هيچ ميدانستي اولين کسي که قياس کرد شخص ابليس بود؟

جناب ا س د
حرف بسيار است و مجالمان کم
اما بايد نتيجه اي از اين حرفها بگيريم
ايا مجموعه اعمال و رفتار خلفاي راشدين حتي اگر بر فرض محال با نيتشان خير هم که بوده باشد ضربه هاي شديد به اسلام وارد کرده است
و باعث ترس و وحشت و انزجار مردم از اسلام گرديده است
بنابر اين لزومآ بايد جانشين پيامبر ص توسط شخص پيامبر ص انتخاب ميشد.
توجه داشته باشيد که منظور از شخص پيامبر ص و انتخاب او در واقع انتخاب ذات حضرت باريتعالي است چرا که به گواهي قرآن پيامبر ص
هر چه ميگويد از طرف خداست .
اما شما در صحيح بخاري خوتان ميخوانيد که همين عمر وقتي پيامبر ص قلم و کاغذي طلب کرد که جانشين خود را تعيين نمايد، به حضرت خاتم الانبياء ص تهمت هزيان گوئي زد و جلوي قلم و کاغذ را بر او گرفت.
ايا به نظر شما اينگونه مسائل (رزالتهاي خلفا) از پيش تعيين نشده بود؟
هيچ ميدانيد سخن گفتن با تعصب و انکار حقايق در وحله اول توهين به عقل و شعور خودتان است
پس اگر واقف بر کرامت انساني هستيد لطف کنيد بخودتان توهين نکنيد.

از ما گفتن بود
تصميم با خودتان است.

91 | كميل | | ١٢:٠٠ - ١٦ فروردين ١٣٨٩ |
آقاي اسد يه بار ميگين متن نامه رو مينويسم (کامنت85) بعد ميفرمايين نامه رو يزدگرد پاره کرده(90) !!
نکنه تو همين چند روز پارش کرده؟ آخرشم که گفتين متن نامه رو نوشتم. من که متوجه نميشم .
باشه نميخواد زياد به خودتون فشار بيارين اينم مثل بقيه سوالامون بيجواب موند.
92 | اسد | | ١٢:٠٠ - ١٦ فروردين ١٣٨٩ |
ضمنا ميخواستم بدانم جناب استاد دكتر سيد محمد حسيني قزويني در بحث ها شرکت ميکند؟مگر استاد مدير سايت نيستند؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

در نظراتي كه امضاي آن مدير سايت باشد ، پاسخگو جناب دكتر حسيني قزويني هستند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

93 | اسد | | ١٢:٠٠ - ١٦ فروردين ١٣٨٩ |
بنده مايلم نظر ديگران مخصوصا شاه اسماعيل را در قسمت بالا(86)در جواب اقاي شاه اسماعيل بدانم.ضمنا سوال خود اقاي شاه اسماعيل در قسمت(76)است.منتظرم.
94 | اسد | | ١٢:٠٠ - ١٦ فروردين ١٣٨٩ |
با سلام ابتدا بايد عرض کنم که ظبق منابع تاريخي يزدگرد نامه خليفه را پاره کرده و هيچ نامه اي نمينويسد فقط ميگويد شما را زنده ميگذارم تا به خليفه بگوييد ما با قومي که دختران خود را زنده به گور کرده و سوسمار و ملخ ميخورند(که البته اين کارها زمان قبل از رسالت پيامبر بوده)کاري نداريم که فرستاده خليفه در جواب ميگويد ما اين کارها را ميکرديم ولي زماني که پيامبري بر ما نازل شد ما مسلمان شده و اين کارها را ترک کرديم که زماني که فرستاده ها ميگويند که يزدگرد اسلام را قبول نميکند دستور حمله صادر ميشود. همانطور که ملاحظه کرديد توهيني به شخص خليفه نشده و اگر هم شده باشد به تمام اعراب مکه و اطراف شده همانطور که خواستيد متن را نوشتم و اگر کسي نظري دارد بنده در خدمتم.
95 | كميل | | ١٢:٠٠ - ١٧ فروردين ١٣٨٩ |
جناب اسدشما منظور منو متوجه نشديدپيام منو دوباره بخوانيد . من هرگز نگفتم قرآن تحريف شده شما يه دونه شيعه هم پيدانميکنين که اين ادعا رو بکنه . من گفتم عمر (رضي الله عني) اسلام واقعي رو تحريف کرده . حالا شما هي بگين رضي الله عنه!!
96 | كميل | | ١٢:٠٠ - ١٧ فروردين ١٣٨٩ |
اسلام شما سنيها اسلامي نيست که پيامبر آورده. خداوند در آيه اکمال , دين به همراه ولايت حضرت علي (ع) را دين اسلام معرفي کرده . نه دين ناقص عمر را که اسلام ناقص شده توسط عمر است .اليوم اکملت لکم دينکم... منظور از امروز روز غدير است البته اگر دقت کنيد!
97 | اسد | | ١٢:٠٠ - ١٧ فروردين ١٣٨٩ |
با سلام ابتدا به اقاي کميل عرض کنم منظور از نامه همان سندي است که فرستاده هاي خليفه نوشتند.در واقع حرفهاي يزدگرد را هنگام ملاقات بر روي رقعه نوشتند. ضمنا به اقاي شاه اسماعيل عرض کنم که اولا بعضي از سوال هاي مرا پاسخ ندادند و همان پاسخ هايي که دادند در واقع انکار کردن است ضمنا اقاي کميل که فرموده بوديد اسلام تحريف شده را قبول نداريد(73)مگر در قران نخوانده ايد که خداوند در قران فرموده اند که ما قران را از تحريف شدن در امان ميداريم پس چرا اين سخن را ميگوييد؟اسلام و قران مکمل يکديگرند پس وقتي ميگوييد اسلام تحريف شده را قبول نداريد پس حتما قران هم تحريف شده؟
98 | حقيقت جو | | ١٢:٠٠ - ١٧ فروردين ١٣٨٩ |
سلام عليکم

خدا شاهد است از وقتي با اين سايت نوراني آشنا شده ام بقدري شيفته اين سايت شده ام که مدتي را که در مسافرت بودم آرام و قرار نداشتم
از مسئولين محترم سايت تشکر و قدرداني ميکنم

برادران عزيزم آقاي سعيد حسيني
و اقاي مومن عبدالله بزرگوار

از شما گراميان بخاطر جوابهاي کوبنده ،علمي و دندان شکن که به شبه افکنان ميدهيد کمال تشکر را دارم
براستي که شيعه در تمامي عرصه ها پيروز ميدان است
خداوند به شما خير دهد

اقاي اسد عزيز
انصافا مطالب دوستان را بخوان و در آن تآمل و دقت فراروان داشته باش
اگر تعصب را کنار گذاري و دنبال حقيقت باشيد بدون شک رسيدن به حقيقت بزرگترين هديه و تشکر الهي از شما بخاطر زحماتتون خواهد بود
فقط بايد تقوا پيشه کنيد و دل در گرو رسيدن به حقيقت داشته باشيد.
خدانگهدار
99 | كميل | | ١٢:٠٠ - ١٨ فروردين ١٣٨٩ |
اسد خيال کردي من بچه ام؟فکرکردي هرکي حضرت علي رو دوست داشته باشه شيعه ست؟؟خيلي باهوشي اگه اينطور فکرميکني. پسر جان حضرت علي رو برخي کفار هم دوست داشتن .نوشتي (من شيعه هستم و تمام امامان را قبول دارم و همچنين سه خليفه ي بزرگ اسلام را قبول دارم) چطور ميشه کسي هم حضرت علي رو و امامان معصوم رو قبول داشته باشه و هم دشمن اونا رو؟!؟!
پس تو نه شيعه اي نه سني . يه اسم جديد واسه مذهبت انتخاب کن.مهران و عمر و ابوبکرو صديق بارزي و.. رو هم جمع کن دورت اسمشونم بذار اهل اسد. مثل اهل سنت!
من از شما فقط متن نامه يزدگرد رو خواستم که ننوشتيد. حيف که ميترسم من بنويسم اوضاع شما سنيها و اسديها بدتر بشه.آخه يکم....!
100 | اسد | | ١٢:٠٠ - ١٨ فروردين ١٣٨٩ |
شما اگر پستهاي قبلي مرا خوانده باشيد بايد متوجه شده باشيد که من شيعه هستم و تمام امامان را قبول دارم و همچنين سه خليفه ي بزرگ اسلام را قبول دارم به عنوان خلفاي بزرگ و ارزشمند اسلامي. اقاي کميل اول پستها را بخوانيد بعد نظر بدهيد.
101 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٢:٠٠ - ١٩ فروردين ١٣٨٩ |
سلام

جناب اسد منظورتان کدام سئولات بود؟
لطف کنيد مجدادآ سئولاتتان را مطرح کنيد
بنده به هر سئوالي که پرسيديد جواب دادم
در مورد اينکه ادعا کرده ايد شيعه هستيد سوالي دارم از شما:

صرف نظر از صحت و سقم ادعايتان لطف کنيد بفرمائيد آيا شما بعنوان يک شيعه ميتوانيد هم در سپاه عايشه ، طلحه و زبير و يا معاويه باشيد و همزمان در سپا حضرت امير المومنين علي بن ابيطالب ع؟؟؟؟؟
102 | اسد | | ١٢:٠٠ - ١٩ فروردين ١٣٨٩ |
شما باز حرف خودتان را ميزنيد.حضرت علي در نهج البلاغه فرموده اند 2 گروه به من خيانت کردند اول کساني که با من جنگ کردند دوم کساني که در دوستي با من زياده روي کردند.ابوبکر زماني که پيامبر در غار بودند يار و ياور پيامبر بود و همچنين حضرت علي هم به جاي پيامبر در بستر ايشان خوابيد هر دو انها خدمات ارزنده اي به اسلام کردند.شما در دوستي با امام علي زياده روي کرده ايد و ناخواسته داريد خدشه به اسلام و ولايت فقيه ميزنيد و اين شما هستيد كه دشمن ان حضرت هستيد.اين جور بحث هايي که مدير سايت شروع کننده ي ان بودند فقط باعث ازرده خاطري رهبر عزيزمان و ضربه به اسلام ميباشد. اقاي كميل شما خيلي بچه تر از اني كه حتي تصورش را بكني از صحبت كردنت معلوم است ضمنا زماني که شما دين و مذهب را به مسخره ميگيريد ديگر فکر نکنم جايي براي بحث با امثال شما مانده باشد.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

بهتر است در مورد خدمت ابوبكر به حضرت در غار ، يا ايجاد مشكل براي آن حضرت ،‌نگاهي به آدرس ذيل بكنيد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=158

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

103 | كميل(براي اسد) | | ١٢:٠٠ - ٢٠ فروردين ١٣٨٩ |
به امام صادق(عليه‌السلام) عرض شد كه شخصي شما را دوست دارد اما در برائت از دشمن شما ضعيف است. در ادامه حضرت فرمودند: هيهات كذب من ادعي محبتنا و لم يتبرء من عدونا؛ هرگز چنين نيست؛ دروغ مي‌گويد هر كس كه ادعا مي‌كند دوست ماست ولي از دشمن ما بيزاري نجويد. ----------------------- پس بيخود خودتو به ما نچسبون.
104 | اسد | | ١٢:٠٠ - ٢٣ فروردين ١٣٨٩ |
اقاي کميل و شاه اسماعيل که ميدانم با مدير سايت هم رابطه داريد شما اگر جواب سوال خود را ميخواهيد برويد از همان مدير سايتي که پست مرا که در جواب شما ارسال کردم بپرسيد.معلوم نيست چقدر پستها نمايش نداديد که جواب ان هم کاملا برايم مشخص است.

پاسخ:

!!!

105 | كميل(براي اسد) | | ١٢:٠٠ - ٢٤ فروردين ١٣٨٩ |
حرف حسابت چيه اسد؟ يه روز ميگي با مدير در ارتباطي يه بار ميگي بچه اي ! نامه عمرم که خواستيم بدجور طفره رفتي.
اينکه من بچه ام واسه تو بده چون نميتوني جواب يه بچه رو بدي.اگه فکرميکني من با مدير در ارتباطم و جوابتو به نمايش نميذارن يه وبلاگي چيزي بزن آدرسشو بده همه برن اونجا جوابتو ببينن.باشه؟! منتظريما
106 | momen abdullah | | ١٢:٠٠ - ٠٢ ارديبهشت ١٣٨٩ |
جناب آقاي مهدي
سلام عليکم
مسائلي را مطرح فرموده‌ايد که اگر به بهترين کتاب عالم يعني قرآن مجيد مراجعه مي‌کرديد پاسخ خود را مي‌گرفتيد:
«مگه به گفته شما علي (رض) مشاور عمر(رض) كه بازم به گفته يه كافر بود , نبود پس اي واي بر علي كه به كافري مثل عمر مشاوره ميداد »
خداوند حکيم در قرآنش مي‌فرمايد:
«وقال الملك ائتوني به أستخلصه لنفسي فلما كلمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين»
«قال اجعلني على خزائن الأرضِ إني حفيظ عليم»
جناب آقاي مهدي
آيا نمي‌خوانيد که حضرت يوسف (عليه السلام) به حاکم کافر مصر چه گفت؟ آيا نمي‌خوانيد که حضرت يوسف (عليه السلام) نه تنها به حاکم کافر مصر مشاوره داد بکله از او درخواست کرد که به او مسئوليتي نيز بسپارد؟؟ آيا نمي‌خوانيد که حضرت يوسف (عليه السلام) وزير حاکم کافر مصر شد؟
*************
فرموده‌ايد که:
«شما كه تقيه من در آورديتون رو قبول دارين خدا كه قبول نداره چون اين اجازه رو نداده درست قرآنو بخون»
چشم. ما حتما قرآن را خواهيم خواند. ولي چرا شما آن را نمي‌خوانيد؟
«لا يتخذ المؤمنون الكافرين أولياء من دون المؤمنين و من يفعل ذلك فليس من الله في شيء الا أن تتقوا منهم تقاه و يحذركم الله نفسه و إلي الله المصير»
آري. جناب مهدي. همان خداوند حکيمي که مي‌فرمايد:
«يا أَيها الذين امنوا لا تتخذوا الكافرين أولياء من دون المؤمنين» به بندگانش اين اجازه را داده است که «أن تتقوا منهم تقاه» «اگر از آنها تقيه مي‌کنيد».
لطفا به اين صفحه مراجعه فرماييد:
http://quran.al-islam.com/Tafseer/DispTafsser.asp?
nType=1&bm=&nSeg=0&l=arb&nSora=3&nAya=28&taf=TABARY&tashkeel=1
«تفسير طبري»
«إلا أن تتقوا منهم تقاة , إلا أن تكونوا في سلطانهم , فتخافوهم على أنفسكم , فتظهروا لهم الولاية بألسنتكم»
«إلا أن تتقوا منهم تقاة: مگر آنکه در تحت حکومتشان باشيد، و از آنها بر جان خود بترسيد، پس ولايت آنها را بر خود «برزبانتان» ظاهر کنيد»
******
شيعيان عزيز دقت فرمايد که چگونه در تفسير اين آيه «اتخاذ اولياء» و «ولايت» و «سلطنت کفار» يکي دانسته شده است.
******
«عن علي , عن ابن عباس قوله :...فيظهرون لهم اللطف , ويخالفونهم في الدين . وذلك قوله : { إلا أن تتقوا منهم تقاة }»
«پس دوستي با آنها را ظاهر کنند ولي در دين با آنها مخالفت کنند.»
**** «تفسير ابن کثير» *****
« وقوله تعالى " إلا أن تتقوا منهم تقاة " أي من خاف في بعض البلدان والأوقات من شرهم فله أن يتقيهم بظاهره لا بباطنه ونيته »
«هر کسي که در بعضي سرزمين ها و يا زمانها در ترس از شر کفار زندگي مي‌کند پس بر او «تقيه»‌است به ظاهر و نه به باطن»
***** «تفسير قرطبي» ******
«قال ابن عباس : هو أن يتكلم بلسانه وقلبه مطمئن بالإيمان , ولا يقتل ولا يأتي مأثما . وقال الحسن : التقية جائزة للإنسان إلى يوم القيامة , ولا تقية في القتل .»
«ابن عباس: [تقيه] به زبان ولکن در عين حال ايمان داشتن در قلب است. وليکن در قتل و کشتن تقيه نيست.
[امام] حسن [مجتبي (عليه السلام)] فرمودند: تقيه جائز است براي انسان تا روز قيامت، ولي نه تقيه در قتل.
*********************
خوب. حناب مهدي خان. چطور بود؟ قرآن کتاب خوبي است؟ بله؟ راستي بهتر نيست قبل از آنکه به خدا چيزي را نسبت بدهي قرآن کريم او را يک نگاهي بکني؟؟
*************
«لااقل سوره احزابو كامل با معني بخون»
به به. چه نصيحت خوبي فرموديد. چرا که نه!!! براستي که آيات بسيار زيبايي در آن سوره نوراني موجود است:
(((1))) «ما جعل الله لرجل من قلبين في جوفه»
راستي جناب مهدي خان. يک سوال. ممکن است کسي هم پولس از تارسوس(مخترع تثليث) را دوست داشته باشد و هم شمعون قانوني (عليه السلام) (جانشين حضرت عيسي مسيح (عليه السلام)) را؟؟؟ پس چگونه است که شما هم حضرت امير المومنين علي ابن ابيطالب (عليهما السلام) را دوست داريد و هم معاويه هند مادر و هم عايشه را؟؟؟
(((2))) «النبي أولى بالمؤمنِين من أنفسهِم»
عجب!!! راستي اين اولي بودن کجا رفت آن زمان که ايشان تقاضاي قلم و دوات کردند؟؟؟
(((3))) «وإذ أخذنا من النبيين ميثاقهم ومنك ومن نوح وإبراهيم وموسى وعيسى ابن مريم وأخذنا منهم ميثاقا غليظا»
عجب!!!‌ پس خداوند حتي از جناب خير البشر محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) و همچنين از تمام پيامبران اولي‌العزم(عليهم السلام) «ميثاق» گرفته است!! آنهم «ميثاقي شديد و غليظ»!!!!
راستي خدواندي که از پيامبران بزرگش ميثاق مي‌گيرد از مردمان ديگر و مسلمين «ميثاق» نمي‌گيرد؟؟ راستي اگر کسي «ميثاقش» را بشکند حکم او چيست؟؟
«الذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه و يقطعون ما أمر الله به أن يوصل و يفسدون في الأرضِ أولاءك هم الخاسرون»
آيا همه کساني که خداوند با آنها ميثاق بسته بود به ميثاق خود وفادار بودند؟؟؟
آيا اگر ميثاق قابل شکستن نبود بستن آن معني داشت؟؟ راستي ميثاق را با چه کسي مي‌بندند؟؟
جز با بشر صاحب اختيار؟؟؟ راستي آيا ما در تاريخ کساني را داشتيم که ميثاق خود را با خدا شکسته باشند؟؟
«و إذ أخذنا ميثاق بني إسراءيل». براستي بني اسرائيل با «ميثاق» خداوند چه کرد؟ آيا تمام مسلمين در ميثاق خود با خدا پايدار ماندند؟؟
(((4)))«يا نساء النبي من يأْت منكن بفاحشة مبينة يضاعف لها العذاب ضعفين»
جناب مهدي خان.
آيا حکم به قتل فرزندان رسول الله (صلي الله عليه و آله) يعني امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) دادن «فاحشة مبينة» نيست؟؟ پس چرا عايشه مرتکب آن شد؟؟
(((5)))«وقرن في بيوتكن» آيا شتر سرخ موي «بيت» عايشه بود؟
(((6))) «إنما يرِيد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطَهركم تطهِيرا»
به. به. چه آيه زيبايي. بنگر که چگونه خداوند «اراده» تطهير اهل بيت محمد مصطفي (عليهم السلام) را کرده است. راستي ابوبکر چگونه به خود جرات داد که با اين اهل بيت نوراني و طاهر مخالفت کند؟؟؟
(((7))) «يا أَيها الذين امنوا لا تدخلوا بيوت النبي إلا أن يؤذن لكم»
راستي اين دو تا در خانه نبي چه مي‌کنند؟؟ کي اونجا راهشان داد؟؟؟
(((8))) «وقالوا ربنا إنا أطعنا سادتنا وكبراءنا فأضلونا السبيلا»
جناب مهدي خان.
چرا بزرگان شما به شما گفته بودند که خداوند تقيه را قبول ندارد؟؟ و چرا شما «اطعت سادتکم و کبراءکم» کرديد؟؟
***********
«استغفرالله خدا به هيچ وجه اجازه نمي ده يه كافر حتي يك دقيقه بر مسلمانان حكومت كنه»
به نظر شما صدام کم کافر بود؟؟
***********
«دوست عزيز اگه شما دم از يك كتاب بزنيد يا يك مثال واسه اهل سنت بياوريد مسلما اهل سنت 1000برابرش را يراي اثبات ميارن»
به به. ما هم جز اين از اهل سنت نمي‌خواهيم. براي مثال ما نه 1000 صفحه بلکه فقط 20 صفحه از علم «عمر» را مي‌خواهيم!!! ما يک صفحه از علم حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) را به شما نشان مي‌دهيم شما هم لطف کرده مانند آن را از عمر به ما نشان دهيد!!!!
**********
جناب مهدي خان.
چه کسي به شما گفته بود که خداوند نقيه را قبول ندارد؟؟ آيا قبول داريد که او دروغ گويي بيش نيست؟؟ راستي چرا اهل عمر اين با دستور صريح و علني خداوند و نص صريح قرآن دشمني و عناد مي‌ورزند؟؟؟
آيا جز اين است که به «ولايت الله» کافر هستند؟؟؟

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
107 | مجيد م علي | | ١٢:٠٠ - ٠٢ ارديبهشت ١٣٨٩ |
با سلام
جناب اسد اينكه شما فرموديد كه ........و تمام امامان را قبول دارم و همچنين سه خليفه ي بزرگ اسلام را قبول دارم به عنوان خلفاي بزرگ و ارزشمند اسلامي..... دقيقا بدين معني است يا شما نمدانيد شيعه يعني چي يا اينكه يك مذهب جديد خود دراوردي درست كرده اي . بعضي از اهل سنت اعلام ميكنند كه ائمه را دوست دارند اين را يا فقط با زبان اعلام ميكنند يا اينكه از وقايع صدر اسلام بي خبرند و نميدانند كه چه ظلم و جوري به اهل البيت ( ع ) خصوصاً اون 3 خليفه انجام شده .اما اگر بگي به اهل سنت احترام ميگذاري و يا اونها را برادر ديني خود ميپنداري يك معقوله ديگر است .
اما اينكه به در نظر 101 فرموديد ..... حضرت علي در نهج البلاغه فرموده اند 2 گروه به من خيانت کردند اول کساني که با من جنگ کردند دوم کساني که در دوستي با من زياده روي کردند.,,,,,,
تفسير خود دراوردي انجام ندهيد , اولا جزو گروه اول همان سه خلفاي ارزش؟؟؟؟ هستند و اما گروه دوم كه مورد نفرت ما شيعيان حضرت علي ( ع ) هستند ما انها را غلو كنند در مقام حضرت ميدانيم و اينها را كافر , معامله ازدواج شراكت با انها را حرام ميدانيم و نماز خواندن بر جنازه انها را جايز كه نمدانيم كه حتي حرام ميدانيم .
واقعا اگر شما شيعه هستيد كمي تحقيق كنيد , و اگر نيستيد حداقل كفاره دروغ خود را بدهيد .
حالا اين را بخوان تا ببيني ,,,,,و
عدم همکاري حضرت با خلفا
عمر نزد ابن عباس مي رود و از علي شکايت مي کند :

أشكو اليك ابن عمّك، سألته أن يخرج معي فلم يقبل، ولم أزل أراه واجداً فيم تظنّ موجدته ... قلت : يا أمير المؤمنين إنّك تعلم، قال: أظنّه لا يزال كئياً لفوت الخلافة! قلت: هو ذاك .

شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 12، ص 78 ، باب نکت من کلام عمر و سيرته و أخلاقه.

از پسر عمويت شکايت دارم ، از او درخواست نمودم ( در جنگ ) به همراه من بيايد قبول نکرد ، و دائما او را غضبناک مي بينم ، به نظر تو چرا از من غضبناک است ... ابن عباس مي گويد : خودت مي داني ، عمر گفت :‌گمان مي کنم غضب او بخاطر امر خلافت باشد ! ابن عباس مي گويد : همينطور است .
و اما شما جناب مهدي ... الله اكبر از اينهمه جهالت الله اكبر .
گفتي .... خدا به هيچ وجه اجازه نمي ده يه كافر حتي يك دقيقه بر مسلمانان حكومت كنه يا لااقل به آنها اقتدا كنه ...
جناب يك نگاه دوربر خودت بيانداز كمي اخبار را گوش كن .
گفتي: مگه به گفته شما علي (رض) مشاور عمر(رض) ,,,,,
مثل اينكه معني امام را نميداني . حضرت علي ( ع ) بر تمامي امت اسلام سمت امامت داشتند چه اون امت ميخواستند يا نميخواستند .
اينجا مجبورم به مسئله بپردازم تا جواب كامل باشد
در شب هجرت حضرت محمد ( ص ) حضرت علي ( ع ) در بستر ايشان خوابيد و مسئله مهم اينه كه با اينكه اهل مكه كافر بودند حضرت علي ( ع ) مامور به بازگرداندن امانت كفار بود .
حالا يكي از اين مشاورها را ( بقول خودتان ) نقل ميكنم تا ببيني چرا امام بقول شما به عمر مشاوره ميداد:
و ابن عبد البر با سند صحيح مي‌نويسد :

يحيى بن سعيد عن سعيد بن المسيب قال كان عمر يتعوذ بالله من معضلة ليس لها أبو الحسن وقال فى المجنونة التى أمر برجمها وفى التى وضعت لستة أشهر فأراد عمر رجمها فقال له على إن الله تعالى يقول وحمله وفصاله ثلاثون شهرا الحديث وقال له إن الله رفع القلم عن المجنون الحديث فكان عمر يقول لولا على لهلك عمر .

عمر بارها به خدا پناه مي برد از اين كه مشكلي علمي برايش پيش آيد وعلي عليه السلام نباشد ، يكي از اين موارد زن ديوانه اي بود كه دستور رجم وي را صادر كرده بود و يكي هم ‌‌ زني كه شش ماهه وضع حمل كرده بود وعمر مي خواست بر وي حدّ جاري كند، علي عليه السلام فرمود: خداوند فرموده است: دوران بارداري و شيردهي سي ماه است، ونيز فرمود: خداي سبحان از مجنون تكليف را بر داشته است، در چنين مواردي بود كه عمر مي گفت: اگر علي نبود عمر هلاك مي شد.

الاستيعاب في معرفة الأصحاب ، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر (متوفاي463 هـ) ج 3 ، ص 1103 ، ناشر : دار الجيل - بيروت - 1412 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي .
ميخواستي حضرت سكوت كند , والله اگر عمر اصرار به حد ميكرد انوقت ميديد كه ذوالفغار علي ( ع ) از نيامش بيرون ميامد .

منهم توصيه ميكنم سوره بقره را كامل با معني بخوان .

يا علي
108 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٢:٠٠ - ٠٢ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سلام

جناب مهدي کامنت 106

حکومت اسلامي بعهده امام معصوم است که توسط پيامبر ص به مردم معرفي شد
اما مردم قدر ندانسته و آنرا بدست گرگها ي خائن و ظالم و و روباهان حيله گر و خوکهاي گناهکار سپردند.
فرموده ايد :
((خدا به هيچ وجه اجازه نمي ده يه كافر حتي يك دقيقه بر مسلمانان حكومت كنه يا لااقل به آنها اقتدا كنه شما چرا آخونداتون تو عربستان پشت سر اهل سنت نماز ميخونند مگه اهل سنت كافري مثل عمر را دوست ندارند))
بهتر است بقول خودت قرآن بخواني و تاريخ را بخوبي مطالعه کني
اينهمه کفار ظالم که بر مردم حکومت کرده اند را حاشا ميکنيد؟؟!!
از طرفي هم مطالب ارائه شده از کتابهاي خودتان است. پس واي بر شما که گفته هاي خودتان را هم قبول نداريد در واقع منافق هستيد
يا حق
109 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٢:٠٠ - ٠٢ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سلام

جناب اسد

ما شيعيان همگي بعنوان امت واحد پيامبر اسلام ص با همديگر ارتباط داريم ، شما چرا از ارتبازات شيعيان به شيعيان خوف داريد؟؟!!!
در ضمن اگر جوابي نداريد چرا متوسل به دروغ ميشويد؟؟!!!
اگر سايت نظر تو را علني نکرده بود قطعا اعتراض دروغين تورا مبني بر علني نکردن نظر قبلي شما هم علني نميکرد.
در ضمن اگر قصد داريد جواب دهيد کار بسيار ساده است.
من قبلا هم در قسمتهاي ديگر نظراتم ايميل خود را قرار داده بودم و اکنون هم همينکار را ميکنم.
اگر ادعا ميکنيد جواب شما توسط سايت علني نميشود براي من ايميل کنيد.
hoseini142005@yahoo.com
يا علي مدد
110 | مهدي | | ١٢:٠٠ - ٠٢ ارديبهشت ١٣٨٩ |
دوست عزيز اگه شما دم از يك كتاب بزنيد يا يك مثال واسه اهل سنت بياوريد مسلما اهل سنت 1000برابرش را يراي اثبات ميارن پس ميگيم همه چيز دروغ ولي قرآن كه دروغ نيست يا نكنه شما بيشتر از خدا مي دونيد استغفرالله خدا به هيچ وجه اجازه نمي ده يه كافر حتي يك دقيقه بر مسلمانان حكومت كنه يا لااقل به آنها اقتدا كنه شما چرا آخونداتون تو عربستان پشت سر اهل سنت نماز ميخونند مگه اهل سنت كافري مثل عمر را دوست ندارند البته به گفته شما پس اهل سنت كافرن و هر كس به كفار اقتدا كند از اون كافرتر است پس آخوندهاي شما نيز كافرن يا خير اهل سنت كافر نيستن پس عمرهم كافر نيست شما چرا به يه مسلمان لعنت مي فرستين يا به عقب بر گرد مگه به گفته شما علي (رض) مشاور عمر(رض) كه بازم به گفته يه كافر بود , نبود پس اي واي بر علي كه به كافري مثل عمر مشاوره ميداد و... لااقل سوره احزابو كامل با معني بخون البته يه جواب بيشتر ندارين علي تقيه كرد شما كه تقيه من در آورديتون رو قبول دارين خدا كه قبول نداره چون اين اجازه رو نداده درست قرآنو بخون
111 | ×!,.؟:" | | ١٢:٠٠ - ٠٣ ارديبهشت ١٣٨٩ |
برادرم مومن عبدالله جواب بسيار خوبي به مهدي داديد.خيلي فکر کردم از قرآن براش دليل بيارم و لي نتونستم.آخه اين سنيها ثقل دوم پيامبر رو بالکل زير پا گذاشتن.به خصوص در تفسير قرآن.عالي بود جوابتون.ممنونم.
112 | مهدي | | ١٢:٠٠ - ٠٦ ارديبهشت ١٣٨٩ |
شرمنده من نمي دونستم شما با خدا دوتايتون دارين مردمو حشرو نشر مي کنين که تو اين دنيا ميگن کي بهشتي و کي جهنمي بازم شرمنده تورو به بزرگي خودتون و بعد شما به بزرگي خدا ببخشيد البته بعيد نيست از چشم دوزخي بهجهت تون معلوم چه چيزهاي شما که نميدونين
113 | مهدي | | ١٢:٠٠ - ٠٦ ارديبهشت ١٣٨٩ |
البته منم از چند نفري كه از خودتون برگشتن برات چند كتاب اگه وقت داشتم برات مي فرستم . يادت نره حكومت يوسف همه كافر بودن ولي حكومت عمر به گفته ما همه مسلمان و به گفته شما كافر در لباس منافق و علي هم اينو ميدونست كه اينا منافقهستند ودر قرآن طرز برخورد با منافقين حتما اومده بقيه شو گفتم ديگه بايد خودت مقايسه كني باشه دوست من .راستي كتاب تيجاني رو احتمالا برام مي فرستي زحمت نكش خودم دارم واز هر كسي كه ميخواي بفرستي سعي كن زندگي نامه اش كامل باشه . اگه وقت نداشتم بفرستم يكيشون آقاي علامه برقعه ايي است برو راجع بهش تحقيق كن راستي اگه ميتوني حتكا با دكتر ملا زاده تماس بگير و جواب تمام سوالاتت رو از او بگير نگي وهابي يا بهانهبياري راست ميگي با هاش تماس بگيرچون تو اين سايتو گذاشتي نه من و اونم سايت داره
114 | مهدي | | ١٢:٠٠ - ٠٦ ارديبهشت ١٣٨٩ |
پس نتيجه گرفتم كه هيچي بلد نيستي . داستان يوسف را با دوران اسلام كاملان مقايسه كن ببين فرقشون چيه راستي من با قرآن خوندم تونستم با آخوند شما كنار بيام . بعد يه بار كه شده مدينه برو تاببيني علي وعمرو وديگر اماماتون همه از اهل سنت هستن يعني اندازه يه سر سوزن فرقي ندارن واسه اهل سنت . به هر حال چه علي يا عمر باشن يا نباشن اسلام هيچ ربطي به آنها نداره اسلام واقعي رو بايد از قرآن استنباط كرد . راستي تو اگه امسال بخواهي خاطره ايي بنويسي سال بعد با همون شيوه مي نويسي مسلما فرق ميكنه آخوندهاي شما هم كارشون همينه دارن سال به سال كتابهاي 1400سال پيشرو با شيوهاي جديد دارن مي نويسن راستي زن من شيعه است و خيلي از غلوهارو ازش شنيدم كه غلوهاي عمر نبست به آنها مثل سوزني در ته يك كاهدان بزرگ مي مونه به هر حال مي خوام برام نامه اييبنويسي بندازي تو يكي از اون چاهاي جمكران ببيني جواب امام زمان چيه ممنون ميشم از اينكه باهات آشنا شدم احساس شرم مي كنم .راستي روزي يكي از دوستاي من تو كلاسمون گفت همهاش سني ها دارن شيعه ميشن آخوند كلاسمون برگشت گفت اتفاقا برعكس مثاليكه زد از الان دكتر ملازاده بود واز گذشته فخر رازي رو اسم برد .
115 | كميل | | ١٢:٠٠ - ٠٦ ارديبهشت ١٣٨٩ |
دوست من جناب سعيد حسيني,از اينکه اسد به شما جواب نميده ناراحت نشين.لابد آقاي اسد حالا دارن براي شما جوابهاي کوبنده مينويسن و مدير سايت مرتب داره اونا رو حذف ميکنه چون عالم تشيع عاجزه از جواب دادن به اين مرد!!!!!!
116 | momen abdullah | | ١٢:٠٠ - ٠٧ ارديبهشت ١٣٨٩ |
جناب مهدي
آيا شما تاکنون واژه‌اي به نام «تفکر»‌و يا «تعقل» به گوشتان خورده است؟؟ اگر بله، پس چرا قبل از نگارش مطلبي قدري از آن استفاده نمي‌کنيد؟؟؟؟
آيا هيچ متوجه هستيد که کلمات شما در تاييد مطالب بنده است؟؟ چگونه است آن را بر عليه من ابراز مي‌کنيد؟؟؟؟
آيا اين مطلب شما که «يادت نره حكومت يوسف همه كافر بودن» جز تاييد بيشتر مطالب بنده است؟؟؟؟
مشاوره حضرت يوسف (عليه السلام) به حکومتي که «همه کافر بودن» صحيح است ولي مشاوره حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) به حکومتي که «بخشي از آن کافر بودن» غلط و غير محتمل است؟؟؟؟
*****
مگر شما اين جمله را تايپ نکرديد؟؟
«پس اي واي بر علي كه به كافري مثل عمر مشاوره ميداد »
حال خودتان مي‌گوييد:
«يادت نره حكومت يوسف همه كافر بودن»
آيا از اينکه بر عليه خود مطلبي مي‌نويسيد خنده‌تان نمي‌گيرد؟؟؟؟ آيا هيچ متوجه نناقضات گفتار خود هستيد؟؟؟؟ آيا اصلا مي‌دانيد «تضاد دروني» چيست؟؟؟؟
**********
«پس نتيجه گرفتم كه هيچي بلد نيستي»!!!!
چگونه؟؟؟ چرا؟؟؟ مي‌شود مراحل و دلايل اين نتيجه گيري خود را شرح دهيد؟؟
*********
«بعد يه بار كه شده مدينه برو تاببيني علي وعمرو وديگر اماماتون همه از اهل سنت هستن يعني اندازه يه سر سوزن فرقي ندارن واسه اهل سنت .»
عجب!!! مي‌شود بفرماييد پس چرا در کتاب «موطا مالک» حتي يک حديث از حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) نقل نشده است؟؟؟
راستي منظور شما از اهل سنت چيست؟؟ سنت عمر يا سنت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله)؟؟؟
آيا سوال کردن عمر از تورات نزد کعب الاحبار سنت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله)‌ بود؟؟
راستي چگونه است که تو فکر مي‌کني حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) بر سنت عمر بود در صورتيکه ايشان عمر را «خائن و غادر و آثم» معرفي کرده است؟؟
**************
«به هر حال چه علي يا عمر باشن يا نباشن اسلام هيچ ربطي به آنها نداره اسلام واقعي رو بايد از قرآن استنباط كرد»
منظور شما از استنباط همان کاري است که کعب الحبار با قرآن مي‌کرد؟؟
************
«آخوندهاي شما هم كارشون همينه دارن سال به سال كتابهاي 1400سال پيشرو با شيوهاي جديد دارن مي نويسن»
مگر اسلام عوض شده است؟؟؟؟
*************
«و خيلي از غلوهارو ازش شنيدم كه غلوهاي عمر نبست به آنها مثل سوزني در ته يك كاهدان بزرگ مي مونه»
و اما بحث غلو:
چه غلوي از اين بالاتر که عمري را جانشين حضرت عقل کل محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) بدانيم که از او حتي 20 صفحه مطلب علمي موجود نيست!!!!
چه غلوي از اين بالاتر که عمري را جانشين حضرت عقل کل محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) بدانيم که حتي مفسر قرآن نبود!!!
چه غلوي از اين بالاتر که عمري را جانشين حضرت عقل کل محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) بدانيم که حتي حافظ قرآن کريم نبود!!!
چه غلوي از اين بالاتر که عمري را جانشين حضرت عقل کل محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) بدانيم که حتي از فهم معاني آيات قرآن مجيد عاجز بود!!!!
چه غلوي از اين بالاتر که عمري را جانشين حضرت عقل کل محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) بدانيم که حتي از احکام اسلام آگاهي نداشت!!!!!

آري. اگر جاهل و بي‌سوادي و خشني چون عمر را جانشين اول عالم بشريت و اول معلم بشريت و رحمة للعالمين بدانيم «غلو» نيست ولي اگر به نص صريح قرآن مبني بر ولايت «ولي الله» ايمان داشته باشيم غلو است!!!!
*************
«خدا دوتايتون»
منظور شما از دوتا خدا، خدا است و ابوبکر؟؟؟
راستي جناب مهدي
از اين همه سنگريزه‌هاي کنار سواحل، از اينهمه برگ درختان، از اينهمه ستاره هاي آسمان، کدام را ابوبکر خلق کرده بود که او را «جاعل» و «تعيين کننده» خليفة الله مي‌دانيد؟؟؟؟؟

يا علي
117 | كميل(پيامي دوستانه براي اهل بدعت) | | ١٢:٠٠ - ٠٨ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سنيا,برادر ناتنيهاي من!خواهش ميکنم انقدر نگين((( ما به ائمه شما توهين نميکنيم , پس شمام با عمر کاري نداشته باشين... يا اينکه:ما اسم علي رو رو بچه هامون ميذاريم چرا شما اسم عمرو نميذارين...يا: ما امامارو دوست داريم پس شماهم....)))) آخه عمر وکيلي امامان معصوم ما مگه با کي قابل قياسن که با صحابه ثلاثه قابل مقايسه باشن؟؟؟ ميدونين اين حرف شما مثل چي ميمونه؟ انگار (ببخشيدا) يه مگس بگه من از غذاي شما ميخورم و بشينه رو برنج شما و ميل کنه, بعد بگه پس شمام در عوض مقداري قاذوره بخورين!!! اگه يه مگس اينکارو بکنه بهش فحش نميدين؟ خوب به ما حق بدين ناراحت بشيم.
118 | jasem | | ١٢:٠٠ - ١٠ ارديبهشت ١٣٨٩ |
از اين که ميخواهيد شفاف شازي بفرماييد متشکريم ولي ??? زيادي نخوريد خواهشا ارازل شيعه.خواهشا گنده کاري شما..... حيف حيف
119 | اسد | | ١٢:٠٠ - ١٠ ارديبهشت ١٣٨٩ |
ميدانيد من ميخواستم باز هم با شما کافران صحبت کنم منظورم کميل و شاه اسماعيل و مدير سايت است ولي فهميدم صحبت کردن با شما کافران و متهاجمان ديني و مذهبي جز اتلاف وقت و هزينه هاي قبض تلفن چيزي را در بر ندارد.
120 | momen abdullah | | ١٢:٠٠ - ١١ ارديبهشت ١٣٨٩ |
جناب جاسم
فرق فرعوني که گفت «انا ربکم الاعلي» و ابوبکري که گفت «انا خليفة الرسول الله» چيست؟؟
بنده فرقشان را نمي‌دانم ولي خوب مي‌دانم هر دو از Grandiose delusions نوع حاد رنج مي‌بردند.
يکي بي‌آنکه حتي دانه شني را خلق کند ادعاي خدايي کرد!!!
دومي بي‌آنکه حتي دانه خرمايي را خلق کرده باشد براي خداوند خليفه تعيين کرد!!!
يا علي
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11] [12] [13] [14] [15] [16] [17]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها