2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
عدم قدرت تحمل انتقاد در اهل تسنن
کد مطلب: ٦٢٤٢ تاریخ انتشار: ١٥ ارديبهشت ١٣٨٧ تعداد بازدید: 14336
نقد وهابیت » عمومی
عدم قدرت تحمل انتقاد در اهل تسنن

Get the Flash Player to see this player.

دان لود فيلم

چرا دروغ؟ چرا تحريف؟

بسم الله الرحمن الرحيم


جلسه ختم بخاري ، جلسه ايست كه همه ساله بعد از آنكه عده اي از طلاب اهل سنت ، مقداري از صحيح بخاري را به صورتي گزينشي خواندند - زيرا در بسياري از روايات آن مطالبي آمده است كه در صورت آگاهي پيدا كردن اهل سنت از آن روايات ، در عقايد مستحكم ايشان تزلزل ايجاد مي شود !!! مانند روايات جسارت به رسول خدا و پيامبران و نيز روايات حوض ( روايات ارتداد عده زيادي از صحابه ) - در اين جلسه گرد هم آمده و به اصطلاح اجازه دستار به سر كردن (معمم شدن ) را پيدا مي كنند ؛ و اين جلسه ، به اصطلاح جلسه فارغ التحصيلي اين طلاب به حساب مي آيد .

وقتي در اين جلسه حجت الاسلام والمسلمين راهداري - مديريت مدارس ديني نهاد نمايندگي و امام جمعه موقت زاهدان - با مطرح كردن اين مساله كه هر كتابي غير از قرآن از جمله صحيح بخاري بايد مورد تحقيق قرار بگيرد ، اهل سنت كه براي اين مساله پاسخي نداشتند ، بر خلاف رسم ميهمان داري رو به تحريف سخنان ايشان و هوچي گري در حضور خود ايشان آوردند ، كه اين مطلب با برخورد آگاهانه ايشان ( كه هنوز در جلسه حضور داشتند ) مواجه شده و خود ايشان ، بر تحريف سخنانشان توسط اهل سنت اشكال گرفتند و پاسخ ايشان را به صورت مستدل با بيان موردي از روايات موجود در صحيح بخاري كه با اعتقاد اهل سنت سازگار نيست ، بيان فرمودند .

البته بايد گفت كه اصرار مولوي عبد الغني بدري - معاون آموزشي مدرسه مكي - بر اينكه مانع ايشان از افشاي حقيقت شود و نيز هوچي گري عده اي از حاضرين كه به اصطلاح فرهنگيان اهل سنت به شمار مي رفتند ، در حضور اين عالم شيعه كه مهمان رسمي جلسه و سخنران مدعو نيز بود ، جالب توجه بود .

بعد از اتمام سخنان ايشان ، مردم متوجه وجود اشكالاتي در صحيح بخاري شده بودند و اين سوال در بين حاضرين مطرح شده بود كه چرا ما نبايد در مورد صحيح بخاري تحقيق صورت بدهيم و آيا واقعا چنين رواياتي در بخاري موجود است يا خير ؛ لذا در اولين سخنراني بعد از ظهر آن روز ، مولوي گرگيج ( امام جمعه اهل سنت آزاد شهر) با سخناني عجيب ( و براي محققين خنده آور) سعي در توجيه اين اشكال داشت كه ما در انتها به نقد سخنان ايشان مي پردازيم.

و اما توضيح مختصري راجع به فيلم مربوطه:

متن پياده شده قسمتي از سخنراني حجت الاسلام والمسلمين راهداري - مديريت مدارس ديني نهاد نمايندگي و امام جمعه موقت زاهدان - در اعتراض به تحريف سخنان ايشان در جلسه ختم بخاري در حضور خود ايشان توسط مولوي عبد الغني بدري - معاون آموزشي مدرسه مكي - و برخورد مولوي عبد الغني با ايشان ؛ نيز متن پاسخ جالب توجه مولوي گرگيج ( امام جمعه اهل سنت آزاد شهر)

عبد الغني بدري : تا لحظاتي كه گروه سرود حاضر مي شود ؛ بنده يك نكته اي را خدمت سروران گرامي عرض مي كنم ، يادداشتهايي عزيزان نوشته اند ، نسبت به صحبت يكي از سخنرانان عزيز و مهمانان گرامي ، سوء تفاهمي پيش آمده بود نسبت به اينكه يكي از سخنرانان فرمودند كه ده ها حديث از احاديث صحيح بخاري هستند كه بايد اين احاديث بيرون شوند و در بخاري اين ها نباشند ؛ خدمت سروران گرامي و عزيزان محترم عرض مي كنم كه اون چيزي كه جمهور علماي اهل سنت بر آن اجماع دارند و تقريبا بين محققين اهل سنت و جمهور علماي اهل سنت اين مساله متفق عليه است و اختلافي نيست ، اون اين است كه بعد از كتاب الله اصح الكتب بعد از كتاب الله صحيح بخاري هست وتقريبا تمام احاديث ( تشويق) كتاب صحيح بخاري از نظر اهل سنت صحيح اند و ايرادات جزيي كه بعضي نويسندگان ( تشويق)...

راهداري : صحبت بنده ؟

عبد الغني بدري : بله

راهداري : اجازه بدهيد . من صحبت خودم است

عبد الغني بدري : يك لحظه

راهداري : نه نه

بسم الله الرحمن الرحيم

عبد الغني بدري : شما يك لحظه اجازه بدهيد

راهداري : نه نه نمي شود اجازه بدهيد

گفتم نه خير

عبد الغني بدري : بدون هماهنگي صحيح نيست

راهداري : نه نه درست است اجازه بفرماييد

برادران عزيزم من...شما اگر

عبد الغني بدري : نمي گذارند شما صحبت كنيد . حاج آقا نمي گذارند شما

راهداري : يك دقيقه بايد صحبت شود ؛ تصرف شده

عبد الغني بدري : عزيزان اجازه بدهيد

آقايان شما چرا ... در حرف بنده تصرف شده ؛ حرف بنده را خوب نگفته اند خدمتتان

عبد الغني بدري : تصحيح بفرماييد

راهداري : آقاجان من حرفم را مي گويم چرا شما گوش نمي دهيد؟ مگر انسان اهل منطق نبايد باشد ؛ من مي گويم .

عبد الغني بدري : حاج آقا اجازه بدهيد

راهداري : آقا صحبت من است ؛ من خودم گفتم من خودم موجودم ؛ من كه در جلسه هستم .

عبد الغني بدري : من اجازه نمي دهم

راهداري : آقاجان من خدمت برادران عزيز عرض كردم ، كه طلبه هايي كه فارغ التحصيل مي شوند اينها بايد اهل تحقيق باشند تفحص باشند جستجو باشند كه شايد ، ممكن است احاديث و رواياتي پيدا بشوند كه اينها در شان يك كتاب نباشد ، اين كجايش شلوغ دارد ، اين كجايش عيب است ؟ مگر در همين كتاب حديث صحيح بخاري در دوجايش نيست كه خليفه دوم جلوي قلم و كتاب را براي رسول خدا گرفت ، بخوانم آدرس هايش را ؟ اين اهل تحقيق است ديگر ؛ اين را بايد علما تحقيق كنند ، تفحص كنند ؛ يك طلبه تحقيق كند ؛من كي گفتم بايد ده ها حديث خارج بشود . من گفتم تحقيق مي خواهد تفحص مي خواهد .

عبد الغني بدري : بسه حاجي آقا

راهداري : خوب خلاصه ديگر در كلام ما

در كلام بنده چرا ... در كلام بنده تصرف نكنيد ، اينهايي كه مي گويند مال من نيست

عبد الغني بدري : خوب عزيزان حاضرين لطفا نظم جلسه را رعايت بفرمايند .

محمد حسين گرگيج : كتاب صحيح بخاري حدود هزار و سيصد سال جلوتر تاليف شده قاطبتا امت اسلام آن را پذيرفته اند ؛ امروز دوست اشاره اي كرد كه اين كتاب را نقد كنيد ، البته من متوجه نشدم كه گفتند حذف كنيد ، نقد كنيد ؛ به هر حال ، چيز خوبي است ؛ الحمد الله هزار و خورده اي سال اين كتاب نقد شده و اين كتاب شرح شده و بسط شده ؛ احتياجي نيست كه امثال طلبه هايي كه الان فارغ التحصيل مي شوند ، براي اين موضوع فكر داشته باشند . داشته باشند خوب است ، اشكال ندارد ؛ بحث تحقيقي بسيار بحث خوبي است ؛ برادران شيعه ما كتابي دارند به نام نهج البلاغه آن را مي گويند اخ القرآن ، برادر قرآن ؛ كتاب ديگري در حديث دارند ، نهج الفصاحة ؛ آن را مي گويند اخت القرآن ، خواهر قرآن ، و كتاب بزرگي هست به نام بحار الانوار ، صد و بيست و خورده اي جلد است ؛ در اون مقدمه كتاب نهج الفصاحة يعني اخت القرآن نوشته كه در بحار الانوار ، بحار جمع بحر است ، بحر ، دريا را مي گويند .

نوشته در بحر هايي كه درياهايي كه در آن كتاب هستند ، مي فرمايند كه هر خس و خاشاكي هست ؛ اين در ابتداي كتاب نهج الفصاحة است ؛ وقتي برادران آن خس و خاشاك را بررسي كردند ، ما نيز ان شاء الله در مورد صحيح بخاري فكر مي كنيم ؛ (تشويق)

بيشتر وقت را نگيريد موضوع من بسيار مهم است ؛ احساساتي هم نشويد ؛ من همين قدر به اين مقدمه اكتفا مي كنم ؛ برادر ما صحبت علمي كرد ؛ ما هم صحبت علمي مي كنيم .

نقد سخنان مولوي گرگيچ

نهج الفصاحة اخت القرآن !!!

كتاب ديگري در حديث دارند ، نهج الفصاحة ؛ آن را مي گويند اخت القرآن ، خواهر قرآن

پاسخ :

كتابي كه شيعه آن را خواهر قرآن مي نامند صحيفه سجاديه است و نه نهج الفصاحة

در بسياري از اجازات علماء امامية ( چنان كه محدث نوري " عليه الرحمة " در كتاب مستدرك الوسائل بيان كرده : اين كتاب را به أخت القران ( خواهر قران ) وصف نموده اند ونهج البلاغه را أخ القران ( برادر قران ) گفته اند و همانطور كه قرآن كريم را خداي تعالي به زبان حضرت خاتم الانبياء ( صلي الله عليه وآله ) بيان فرموده ، نهج البلاغه و صحيفه را هم كه سخنان آن از منبع علم الهي تراوش كرده به زبان مقدس دو علي ( عليهما السلام ) جاري گردانيد است .

مقدمه صحفيه سجاديه

و مشخص است كه جناب مولوي گرگيج اين لقب را از اين جهت براي اين كتاب ذكر كرده اند تا جايگاهي مستحكم براي اين كتاب در نظر شيعه درست بنمايند تا بتوانند به مطالب موجود در آن بر ضد شيعه استشهاد كنند ؛ كه البته به سخنان ايشان جداي از بحث تحريف كه ذكر شد ، پاسخ خواهيم گفت .

بحار الانوار صد وبيست و خورده اي جلد!!!

و كتاب بزرگي هست به نام بحار الانوار ، صد و بيست و خورده اي جلد است

پاسخ :

اين مولوي سني ظاهرا چون پول نداشته تا كتاب بحار را بخرد ، حتي نگاهي هم به آن نيانداخته تا بداند 110 جلد است يا صد و بيست و خورده اي جلد !!! شايد هم به تازگي مطالبي را به اين كتاب افزوده و آن را صد و بيست و خورده اي جلد كرده اند !!!

آيا واقعا شيعيان با كتب اهل سنت اينگونه برخورد مي كنند ؟ وقتي سخنران شيعه جلسه ، مطلبي را با دقت تمام از صحيح بخاري ذكر مي كند و حتي مي گويد در دوجاي صحيح بخاري موجود است ، آيا مي توان اين عالم شيعه را با آن مولوي كه مي گويد بحار 120 جلد است قياس كرد ؟ جالب اينجاست كه عبارت كتاب نهج الفصاحة نيز تحريف شده است ؛ زيرا در نهج الفصاحة به اين ضرب المثل استشهاد مي كند كه دريا بي خس و خاشاك نيست ؛ اما ايشان با تغيير متن آنچه در اين كتاب آمده مي گويند :

در بحر هايي كه درياهايي كه در آن كتاب هستند ، مي فرمايند كه هر خس و خاشاكي هست .

يعني اينكه يا ايشان اين مطالب را تحريف كرده اند و يا اينكه اين را هم به ايشان گفته بودند و خود ايشان مطالعه نكرده و تنها از روي شنيده هاي خويش در مورد شيعه حكم مي كند .

وقتي اين وضعيت مولويان مشهور اهل سنت باشد واي به حال سايرين .

در بحار هر خس و خاشاكي هست

در اون مقدمه كتاب نهج الفصاحة يعني اخت القرآن نوشته كه در بحار الانوار ، بحار جمع بحر است ، بحر ، دريا را مي گويند .

نوشته در بحر هايي كه درياهايي كه در آن كتاب هستند ، مي فرمايند كه هر خس و خاشاكي هست ؛ اين در ابتداي كتاب نهج الفصاحة است ، وقتي برادران آن خس و خاشاك را بررسي كردند ، ما نيز ان شاء الله در مورد صحيح بخاري فكر مي كنيم ؛

پاسخ :

آيا اين جواب مي تواند جواب قابل قبولي باشد ؟

آيا اگر شيعه كه به نظر شما برحق نيستند و در مورد روايات نظر درستي ندارند ، در مورد كتاب هاي خويش تحقيق و جستجو نمي كنند ، آيا اين سبب مي شود كه شما كه داعيه بر حق بودن داريد نيز چنين نكنيد و جستجو و تحقيق در كتاب هاي خويش را مشروط به اين كنيد كه شيعيان نيز در كتب خويش جستجو كنند ؟ آيا معيار شما حق است يا شيعه ؟

قياس بحار الانوار با صحيح بخاري :

كتاب بحار الانوار در نظر شيعه مانند كتاب كنز العمال در نظر اهل سنت است كه در آن فقط بناي بر جمع آوري روايات از كتاب هاي مختلف ( و بدون توجه به مضامين آن ها ) داشته است . پس مشروط كردن تحقيق در بخاري به تحقيق در بحار مانند آن است كه بگوييم در ابتدا صحيح و ضعيف كنز را از هم جدا مي كنيم ، آن موقع به صحيح بخاري مي پردازيم !!! با اينكه در هنگام استفاده اول به صحيح بخاري و سپس مسلم و سپس ساير سنن و سپس موطا و ... رجوع مي كنيد و بعد به كنز العمال .

آيا شيعيان در كتب خويش جستجو نمي كنند و هر خس و خاشاكي را قبول مي نمايند ؟

علماي ما شيعيان مانند علماي اهل سنت نيستند تا ادعا كنند تمام روايات يك كتاب صحيح است ؛ بلكه هر كتابي را ( هرچند مهم و ارزشمند باشد ) در معرض نقد قرار مي دهند و نقد آن را نيز در اختيار عموم ؛ لذا كتاب اصول كافي ( مهمترين كتاب روايي شيعه ) هميشه در معرض نقد و نظر بوده است و تا روايتي صحيح نباشد ، به آن عمل نخواهيم كرد و اين مطلب را به عنوان اصلي ثابت پذيرفته و در همه كتاب هاي خويش ( چه مهم و چه غير آن ) جاري مي كنند .

اما علماي اهل سنت به مجرد ديدن نام صحيح بخاري ، حكم به صحيح بودن روايت موجود در آن مي كنند و ديگر روايت را از جهت سندي مورد بررسي قرار نمي دهند ؛ با اينكه در آن رواياتي است كه از جهت سندي ضعيف است . اما اهل سنت در اينجا مقياس را برعكس گذارده به جاي آنكه بگويند چون راوي اين روايت ضعيف است ، پس روايت مورد قبول نيست مي گويند چون روايت اين شخص در صحيح بخاري آمده است ، پس اين شخص مقبول است .

با اينكه بسياري از بزرگان اهل سنت در كتب خويش تعريض و كنايه هايي سنگين به بخاري داشته اند ؛ اما از ترس اينكه مبادا حقيقت فاش شود ، آن را در در گوشه اي از كتاب خويش ذكر نموده و يا در لفافه ذكر كرده اند .

در اين زمينه كتاب گرانسنگ أضواء علي الصحيحين شيخ محمد صادق نجمي كلمات بيش از ده نفر از بزرگان اهل سنت را بر ضد بخاري و صحيحش كه در لابه لاي كلمات خويش آورده بودند ذكر مي كند و سپس به بيان اشكالات سندي ، و دلالي اين كتاب مي پردازد ؛ كاري كه اهل سنت بيش از 1300 سال از انجام آن پرهيز مي كرده اند .

اما از طرف مقابل مي بينيم كه علماي شيعه بلافاصله بعد از تاليف كتاب شريف كافي به جدا سازي اسناد صحيح از ضعيف آن پرداخته اند . لذا اين اتهام نيز به شيعه وارد نيست .


Share
1 | اميرحسين | | ١٢:٠٠ - ١٤ ارديبهشت ١٣٨٧ |
1- چرا در يک مراسم اهل سنت بايد يک روحاني شيعه برود؟ نگوييد که نماينده دولت يا نظام است اين جواب مسنله نيست خودتان هم مي دانيد
2- اون ها بي منطق. خوب حالا ما چرا نبايد در کتب خودمان تحقيق کنيم . کتاب حليته المتقين از قول پيامبر مي گويد زني که باردار نمي شود از حصير دم در پست تر است.
اشکال ندارد که انساني با دو تا کنيز هم زمان در رختخواب بخوابد و جماع کند و .... اين احاديث تا کي بايد در اين کتب باشند.

پاسخ:
- اين روحاني گرامي شيعه به دعوت رسمي اهل سنت به آنجا رفته بودند ؛ البته اهل سنت ايشان را به اين دليل دعوت کرده بودند که نماينده نظام در امور حوزه هاي اهل سنت است .
- در مورد تحقيق در کتاب هاي شيعه همانطور که شما نظر داشتيد که اين کار لازم است ، علماي شيعه نيز همين نظر را داشته و ساليان سال است که مشغول تحقيق هستند ( به خلاف اهل سنت كه در همين جلسه ، تحقيق در صحيح بخاري را بدعت دانسته‌اند ) اما نکته اي که بايد مد نظر قرار گيرد نبودن امکانات مناسب براي تحقيق در آن زمان است ؛ ومطالبي که شما بدان اشاره نموديد همه نتيجه همين مطلب است ؛ اما با فراهم شدن وسائل پيشرفته تحقيق اين مشکل بحمد الله برطرف شده است ؛ ولي قرار نيست كه ما همانند اهل سنت اصل كتاب‌ها را تحريف نماييم .
موفق باشيد
2 | امير | | ١٢:٠٠ - ١٤ ارديبهشت ١٣٨٧ |
حاصل اين كار چيست؟
آيا موجب تفرقه بيشتر سني و شيعه نمي‏شود؟ فكر مي‏كنيد برادران سني حاضر در جلسه چه برداشتي داشته‏اند؟ بهتر نبود كه در جلسه‏اي كه متعلق به برادران سني است و به يك عالم شيعه احترام گذاشته شده است و مدتي براي او زمان صحبت تعيين شده ايشان هم با احترام بيشتر مباحث علمي را به زمان خودش واگذار مي‏كرد؟
بنده فرض را بر اين مي‏گذارم كه حق با ايشان است و ايشان هم از جهت عشق و دلسوزي به برادران سني سخني گفته اما مگر نشنيده بودند كه
صبحدم مرغ چمن با گل نوخواسته گفت ناز كم كن كه در اين باغ بسي چون تو شكفت
گل بخنديد كه از راست نرنجيم ولي هيچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
به نظر من طرح يك مبحث در غير جاي خود موجب رنجش است و احتمال برداشت اشتباه از نظر داده شده بسيار محتمل است. از اين موضوع نتيجه گرفتن اينكه تحمل برادران اهل سنت كم است هم خود تعميم بسيار غلطي است كه شما مرتكب شده‏ايد.
اميدوارم اين همه بودجه كه براي تقريب مذاهب اسلامي صرف مي‏شود به هدر نرود و كساني كه در استانهايي چون سيستان و بلوچستان سمتي دارند در هر عملي تلاش براي تقريب داشته باشند.
برادران سني و شيعه آگاه و مسوول خود قادرند كه اضافات نادرست و بدعتها را از دين تشخيص دهند و آنها را متروك سازند. بدون اينكه لازم باشد بر افتراقات تكيه كنند.

پاسخ:
با تشکر از نظر دلسوزانه و اديبانه شما ؛ البته بايد چند نکته را متذکر شويم :
1- برداشت ِ اکثريت اهل سنت موجود اين بوده است که اشکال روحاني شيعه وارد است و اهل سنت مي خواهند واقعيت را تحت تاثير قرار دهند .
2- برخورد اهانت آميز با اين روحاني دلسوز و آگاه شيعه تنها توسط يک مولوي ( از مسولين برنامه ) و شاگردان وي که در پايين حضور داشتند صورت گرفته است .
3- اشکال مطرح شده توسط ايشان آنقدر دقيق و آگاهانه بود که وقتي اهل سنت از عميق بودن اثر اين اشکال ، آگاه شدند ، از چهار نفر از سخنرانان خواستند که اين سخنان را پاسخ دهند ؛ که البته پاسخ ها دردي از ايشان دوا نکرد .
4- يکي از مباحث مربوط به تقريب ، همين مبحثي است که توسط اين روحاني شيعه مطرح شده است ؛ يعني تحقيق در کتب و جدا سازي آن ها از مطالبي که جسارت به رسول خدا به حساب مي آيد .
5- از مجموع اين گفته ها چنين نتيجه گيري مي کنيم که مطرح شدن اين اشکال در اين جلسه به جا بوده و نه تنها موجب درگيري نشد ؛ بلکه سبب توجه دادن جمع کثيري از اهل سنت به سوي حقيقت گرديد .
موفق باشيد .
3 | فريد | | ١٢:٠٠ - ١٤ ارديبهشت ١٣٨٧ |
با تشکر- خداوند سايه شما را بر سر ما نگه دارد.
4 | محمد جواد | | ١٢:٠٠ - ١٤ ارديبهشت ١٣٨٧ |
احسنت جزاكم الله خيرا
5 | محمد علي | | ١٢:٠٠ - ٢٣ ارديبهشت ١٣٨٧ |
با سلام و تشكر از شما دوستان
به حضور برادر گرامي امير و اميرحسين عرض مي كنم كه به نظرم ايشان هنوز اهل سنت را خوب نشناخته اند كه داعيه وحدت همه جانبه و عقب نشيني روحاني شيعه را سر مي دهند. عزيزان من سخنراني يكي از همين مولوي هاي سني را دارم كه به آقاي دكتر تيجاني كه بر اساس تحقيق فراوان به مذهب حقه تشيع پيوسته است مكرراَ توهين مي كند به حدي كه ايشان را مرتد مي خواند.
آيا شما به اين حرف ها اعتراض مي كنيد؟
مسلماَ نه!! چرا چون وحدت را بازيچه خود قرار داده ايد و توقع داريد در كشور شيعه بياييم اهل سنت را روي سرمان قرار دهيم و حلوا حلوا كنيم.
آيا تا به حال به مكه و مدينه رفته ايد؟ خدا قسمتتان كند تا ببينيد همين رفيقان مولوي هاي زاهدان چگونه به شيعيان اهانت مي كنند و آنها را به خاطر گذاشتن مهر و زيارت نامه خواندن كافر و مشرك مي دانند.
بياييد واقع بين باشيد و به طوري كه سني ها بر روي باطل خود اصرار دارند روي حق بودن خود اصرار كنيد.
خداوندا در آستانه شهادت حضرت زهرا(س) منتقم خون ايشان را برسان.
اللهم عجل فرج مولانا صاحب الزمان.
در ضمن اگر دوستان موسسه تحقيقاتي صلاح بدانند من اين سخنراني ها را در وبلاگم قرار مي دهم تا از نزديك برادرانتان !!!! را ببينيد.
6 | مجيد م علي | | ١٢:٠٠ - ٢٤ ارديبهشت ١٣٨٧ |
با سلام
مقاله بسيار خوب و پخش فيلم كار بسيار زيبنده و بجا بود خيلي خيلي ممنون .
اما دوستان و برادراني كه اين عمل را مغاير با وحدت اسلامي ميدانند بايد گفت :
1 هر گونه افتراح و دروغ اگر جواب ندهيم بعداً بر عليه خودمان استفاده ميشود .
2 بر مسلمان ( خصوصاً ) پيروان خط مولا علي ( ع ) وطيفه است كه حرف حق را بايد گفت اگر چه تلخ باشد .
3 حرفهاي آقاي راهداري بسيار خوب بود و هيچ توهيني نبود كه ميبايست تحريف شود ولي در عوض حرفهاي عبد الغني بدري حتي براي اهل سنت نيز توهين اميز بود .
4 حقيقتا ايا ختم بخاري بطور كامل انجام ميشود يا ناقص ايا در موضوعات نوشته شده در صحيح بخاري تدبر ميشود يا نه فقط طوطي وار انرا ميخوانند . بخدا اگر كمي تعمق و تفكر ميكردند بسيار ي از اختلافات خود بخود حل ميشد .
يا علي
7 | ابراهيم | | ١٢:٠٠ - ٢١ مرداد ١٣٨٧ |
با سلام اين که شما مي گوييد « ابن تيميه و الباني كه با هدف زير سؤال بردن فضائل اهل بيت عليهم السلام دست به چنين كاري زده‌اند .» اي کاش خوب بود دلايلي هم برا ي حرف هايتان مي آورديد و اين گفته دقيقا ايرادي است که شما به اهل سنت وارد مي کنيد و مي گوييد که « علماي اهل سنت به مجرد ديدن نام صحيح بخاري ، حکم به صحيح بودن روايت موجود در آن مي کنند و ديگر روايت را از جهت سندي مورد بررسي قرار نمي دهند» و شما هم به مجرد ديدن نام هاي ابن تيميه و ابن جوزي و آلباني بدون ذکر دليل، آنها را متهم به دشمني با اهل بيت کرديد در ضمن ابن جوزي و ابن قيم اسم يک شخص است همچنين من نظري برخلاف شما دارم و اينکه ابن تيميه و آلباني خيلي منصفانه تر نسبت به ديگران احاديث را نقد کرده اند است به عنوان نمونه، ابن تيميه در تفسير «سوره الإخلاص» مي‌نويسد: «إن الحديث الذي رواه مسلم في خلق التربة يوم السبت حديث معلول قدح فيه أئمة الحديث» (تفسير سوره الإخلاص، صفحه 16) يعني: «حديثي که مسلم درباره آفرينش خاک در روز شنبه! آورده حديثي نادرست است که مورد طعن ائمه حديث واقع شده است». و حتي آلباني نزديک به 110 تا از احاديث بخاري را نقد کرده و اينچنين نيست که هر حديثي را «بخاري» يا «مسلم» آورده باشند مورد قبول علماي اسلام واقع گردد، حافظ ابن حجر در مقدمه کتاب معروفش «فتح الباري بشرح صحيح البخاري» ، مي‌گويد: «وقد انتقده الحفاظ في عشرة ومئة حديث»( مقدمه «فتح الباري» چاپ مصر، صفحه 81) يعني: «کتاب بخاري از سوي حافظان احاديث، در صد وده حديث مورد نقد قرار گرفته است»! و نيز شهاب الدّين احمد قسطاني در کتاب: «ارشاد الساري لشرح صحيح البخاري» مي‌نويسد: ما انتُقد علي البخاري من الأحاديث أقلّ عَددا ممّا انتُقد على مسلم»( إرشاد السّاري، چاپ مصر، الجزء الاول، صفحه 2.) يعني: «انتقاداتي که بر احاديث کتاب بخاري شده کمتر از انتقاداتي است که بر کتاب مسلم کرده‌اند» پس ادعاي شما مبني بر اينکه « علماي اهل سنت به مجرد ديدن نام صحيح بخاري ، حکم به صحيح بودن روايت موجود در آن مي کنند و ديگر روايت را از جهت سندي مورد بررسي قرار نمي دهند» بنا به دلايل ذکر شده نادرست است همچنين از شما مي خواهم که گفته ي يک مولوي را تعميم به همه ي علماي اهل سنت نکنيد و همه ي اهل سنت را با يک چوب نرانيد و کمي منصفانه ببينيد از آن گذشته وجود چند حديث ضعيف در کتابي کل آن کتاب را زير نمي برد مثلا کتاب کافي در عين داشتن روايات صحيح و سودمند متأسفانه از اخبار باطل و نادرست نيز خالي نيست به عنوان مثالشيخ کليني در «روضة کافي» ذيل عنوان «حديث الحوت علي اي شيء هو»؟ مي‌نويسد: «محمد عن احمد، عن ابن محبوب، عن جميل بن صالح، عن ابان بن تغلب، عن ابي عبدالله -عليه السلام- قال: سالته عن الارض علي اي شيء هي؟ قال : علي حوت! قلت : فالحوت علي اي شيء هو؟ قال : علي الماء. قلت : فالماء علي اي شيء هو؟ قال : علي صخره! قلت: فعلي اي شيء الصخره؟ قال : علي قرن ثور املس! قلت : فعلي اي شيء الثور؟ قال : علي الثري! قلت: فعلي اي شيء الثري؟ فقال : هيهات، عند ذلک ضل علم العلماء».( الروضة من الکافي، ج 1، ص 127، چاپ تهران (از انتشارات علميه اسلاميه) يعني : «محمّد از احمد، از ابن محبوب، از جميل بن صالح، از آبان بن تغلب روايت کرده که گفت: از ابو عبدالله صادق -عليه السلام- پرسيدم زمين بر چه چيز تکيه دارد؟ گفت: بر ماهي! گفتم: ماهي بر چه چيز تکيه دارد؟ گفت: بر آب، گفتم: آب بر چه چيز تکيه دارد؟ گفت: بر سنگ سخت! گفتم: سنگ سخت بر چه چيز تکيه دارد؟ گفت: بر شاخ گاو نرم تن! گفتم: گاو بر چه چيز تکيه دارد؟ گفت: بر خاک نمناک! گفتم: خاک نمناک بر چه چيز تکيه دارد؟ گفت: هيهات، در اينجا دانش دانشمندان گم گشته است»! خرافي بودن متن اين روايت روشن است و نيازي به نقد آن نيست. يا شيخ کليني در «روضة کافي» روايت ديگري آورده که با روايت پيشين پيوند دارد و «علت وقوع زلزله در زمين» را توضيح مي ‌دهد، روايت مزبور چنين است : «علي بن محمد، عن صالح، عن بعض أصحابه، عن عبدالصمد بن بشير، عن أبي عبدالله -عليه السلام- قال: إن الحوت الذي يحمل الارض أسر في نفسه أنه إنما يحمل الأرض بقوته! فأرسل الله تعالي إليه حوتا أصغر من شبر و أکبر من فتر، فدخلت في خياشيمه، فصعق فمکث بذلک أربعين يوما ثم إن الله عزوجل راف به و رحمه و خرج. فإذا أراد الله – جل و عز – بأرض زلزله بعث ذلک الحوت إلي ذلک الحوت فاذا راه اضطرب فتزلزلت الارض».( الروضة من الکافي، ج 2، صص 67-68.) يعني : «عليّ بن محمّد از صالح، از برخي يارانش، از عبدالصّمد بن بشير، از ابو عبدالله صادق -عليه السلام- روايت کرده که گفت: همانا آن ماهي که زمين را حمل مي‌ کند، اين فکر در ضميرش گذشت که وي با نيروي خود به حمل زمين مي ‌پردازد! پس خداي تعالي ماهي (کوچکي) به سويش فرستاد که از يک وجب کوچکتر و از فاصلة ميان انگشت شست و سبّابه بزرگتر بود. آن ماهي کوچک بدرون بيني وي رفت و او غش کرد. پس، چهل روز در بيني وي ماند آنگاه خداوند بزرگ بر ماهي حامل زمين، رأفت و رحمت آورد و ماهي کوچک از بيني او بيرون شد. و هر گاه که خداي عزّوجلّ بخواهد تا در زمين زلزله‌ اي پديد آيد همان ماهي کوچک را به سوي ماهي بزرگ مي‌ فرستد و چون ديده ‌اش بر او افتد، بر خود مي‌لرزد و در زمين زلزله پديد مي‌آيد».! هر چند اين روايت مانند روايت پيشين نياز به تحقيق ندارد! ولي يادآور مي‌شويم که معلوم نيست «صالح» روايت مذکور را از چه کسي شنيده است. زيرا تعبير «بعض أصحابه» در سند اين حديث، از مجهول بودن راوي آن حکايت مي‌کند.

پاسخ:
دوست بسيار عزيز و گرامي ! از نقد بسيار مؤدبانه شما ممنونيم .
اما اين كه گفته‌ايد : "اي کاش خوب بود دلايلي هم برا ي حرف هايتان مي آورديد"
در جواب‌ مي‌گوييم :
يكى از مبانى فكرى «ابن تيميّه» انكار فضائل مسلّم اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام است كه مي‌توان موارد بسياري را متذكر شد كه بنده به عنوان نمونه به سه مورد اشاره مي‌كنم :
وي در باره آيه «انما وليكم الله ...» مي‌گويد :
«وقد وضع بعض الكذّابين حديثاً مفترى أنّ هذه الآية نزلت في عليّ لمّا تصدّق بخاتمه في الصلاة، وهذا كذب بإجماع أهل العلم بالنقل، وكذبه بيّن من وجوه كثيرة.
منهاج السنّة: 30/2.
بعضى از دروغگويان حديثى را جعل كرده و گفته‏اند: آيه (إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ) در شأن على هنگامى كه در نماز انگشترش را به فقير صدقة داد نازل شده است، به اجماع اهل علم اين مطلب دروغ و دروغ بودن آن آشكار است.
در حالي كه بسياري از علماي اهل سنت تصريح كرده‌اند كه اين آيه در حق امير المؤمنين عليه السلام نازل شده و حتي ادعاي اجماع تمام مفسرين را كرده‌اند . علامه اميني در اين باره مي گويد :
اين حديث و شأن نزول را بيش از 66 نفر از محدّثان و دانشمندان اهل سنّت نقل كرده‏اند.
الغدير: 154/3 - 162.
قاضي عضد الدين الإيجي ، متوفاي 756 در اين باره مي‌گويد :
وأجمع أئمّة التفسير أنّ المراد علي .
المواقف في علم الكلام ، ص 405 .
تمامي مفسرين جماع دارند كه اين آيه در بارۀ امام علي عليه السلام نازل شده است .
و سعد الدين تفتازاني نيز تصريح مي‌كند :
نزلت باتّفاق المفسّرين في علي بن أبي طالب ، رضي اللّه عنه ، حين أعطى خاتمه وهو راكع في صلاته .
شرح المقاصد في علم الكلام ، ج 5 ، ص270 .
[اين آيه] به اتفاق مفسران در بارۀ علي بن أبي طالب (عليه السلام) هنگامي كه در حال ركوع انگشترش را به فقير نيازمند بخشيد نازل شده است
و نيز علاء الدين علي بن محمد حنفي ، معروف به قوشجي در اين باره مي‌گويد :
إنّها نزلت باتفاق المفسّرين في حق علي بن أبي طالب حين أعطى السائل خاتمه وهو راكع في صلاته .
شرح تجريد الاعتقاد ، ص 368 .
اين آيه ، به اتفاق مفسران در حق علي بن أبي طالب (عليه السلام) نازل شده است . وآن هنگامي بودكه به سائل انگشتري اش را بخشيد در حالي كه در ركوع نماز بود .
و آلوسي نيز مي‌گويد :
غالب الأخباريّين على أنّ هذه الآية نزلت في علي كرّم اللّه وجهه .
غالب اخباري ها بر اين عقيده‌اند كه اين آيه در حق علي (عليه السلام) نازل شده است .
روح المعاني ، ج 6 ، ص168 .
----------------------
و در باره حديث «عليّ مع الحقّ والحقّ معه» مى‏نويسد: من أعظم الكلام كذباً وجهلاً فإنّ هذا الحديث لم يروه أحد عن النبيّ صلّى اللّه عليه وسلّم لا بإسناد صحيح ولا ضعيف».
از بزرگترين دروغها و نادانيها است؛ كه اين حديث را از پيامبر بدانيم، چون اين روايت را هيچ كس حتى با سند ضعيف، از پيامبر نقل نكرده است.
با اين كه جمعى از علماء بزرگ اهل سنّت همانند: خطيب بغدادى، هيثمي حاكم نيشابورى، ابن كثير و ابن قتيبه، از ابو سعيد خُدرى، سعد بن وقّاص، على بن أبي طالب عليه السلام ، ام سلمه و عائشه اين حديث را با تعابير مختلف نقل كرده‏اند.
مانند: «عليّ مع الحقّ والحقّ مع عليّ، ولن يفترقا حتّى يردا عليّ الحوض يوم القيامة». و يا عبارت: «عليّ مع الحقّ والقرآن، والحقّ والقرآن مع عليّ، ولن يفترقا حتّى يردا عليّ الحوض» و يا جمله: «الحقّ مع ذا، الحقّ مع ذا» و همچنين عبارت: «الّلهمّ أدر الحقّ مع عليّ حيث دار».
هيثمى از علماء بزرگ اهل سنّت مى‏نويسد: «رواه أبو يعلى، ورجاله ثقات». اين روايت را ابويعلى نقل نموده و روات آن همه ثقه هستند.
مجمع الزوائد للحافظ الهيثمي: 235/7.
و همچنين حاكم نيشابورى و ذهبى كه از استوانه‏هاى علمى اهل سنّت به شمار مى‏روند، تصريح به صحت روايت نموده‏اند.
المستدرك: 123/3، 124 ح 4629.
فخر رازى مى‏نويسد: «من اقتدى في دينه بعليّ بن أبي طالب فقد اهتدى؛ لقول النبيّ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم : «الّلهمّ أدر الحقّ مع عليّ حيث دار». (هدايت يافته كسى است كه به على‏ عليه السلام اقتدا كند، زيرا(تفسير الكبير: 205/1 و207 والمحصول: 134/6). رجوع شود به: تاريخ بغداد: 322/14، تاريخ مدينة دمشق: 449/42، كنز العمّال: 621/11 ح 33018 البداية والنهاية لابن كثير: 7/ 398، الصواعق المحرقة: 74، ط. الميمنة بمصر، تاريخ الخلفاء للسيوطي: 116 و162، وفيض القدير للمناوي: 356/4، الإمامة والسياسة: 98/1، بتحقيق على شيري.
پيامبر اكرم‏ صلي الله عليه وآله وسلم فرموده است: خدايا حق را بر محور على قرار بده).
----------------------
و نيز مى‏نويسد: «وأمّا قوله وأنزل اللّه فيهم (قُل لَّآ أَسَْلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى‏) فهذا كذب ظاهر»
منهاج السنّة: 563/4.
در حالي كه بسيارى از بزرگان اهل سنت تصريح كرده‏اند كه نزول آيه شريفه در حق على عليه السلام مورد اجماع و اتفاق مفسران است.
قاضى عضد الدين ايجى متوفاى 756، كه از بنيانگذاران علم كلام اهل سنت به شمار مى‏رود مى‏نويسد: «وأجمع أئمّة التفسير أنّ المراد علي».
المواقف في علم الكلام، ص 405.
إجماع پيشوايان تفسير بر اين است كه مراد از آيه على (ع) است.
همچنين قاضى شريف جرجانى متوفاى 816، وسعد الدين‏شرح المواقف في علم الكلام، ج 8، ص 360.
تفتازانى متوفاى 793 و علاء الدين قوشجى متوفاى 879 كه‏ شرح المقاصد في علم الكلام، ج 5، ص 170.
شرح تجريد الاعتقاد، ص 368.
هريك از استوانه‏هاى كلامى اهل سنت به حساب مى‏آيند، همين اتفاق و اجماع مفسران را پذيرفته‏اند.
-----------------
اگر منهاج السنة را مطالعه كرده باشد ، صدها مورد مثل اين ‌ها مي‌توان مثال زد ؛ ولي اگر كسي اهل حق باشد ،‌ همين موارد كفايت مي‌كند .
الباني نيز همين رويه را داشته است . هر جا كه ديده روايتي به ضرر ايشان است ، آن را تضعيف كرده است .
در باره الباني هم به كتاب «تناقضات الباني الواضحات» نوشته حسن بن علي السقاف كه از علماي معاصر و مشهور اهل تسنن است ، مراجعه بفرماييد .
-------------------
گفته‌ايد : "س ادعاي شما مبني بر اينکه « علماي اهل سنت به مجرد ديدن نام صحيح بخاري ، حکم به صحيح بودن روايت موجود در آن مي کنند و ديگر روايت را از جهت سندي مورد بررسي قرار نمي دهند» بنا به دلايل ذکر شده نادرست است"
اولاً بنده چنين چيزي را نگفته‌ام و چنين ا دعايي را نكرده‌ام . البته تا جايي كه ما اطلاع داريم ، اهل تسنن تمامي روايات اين كتاب را صحيح مي‌دانند و حتي اين كتاب را كتاب رسول خدا نام گذاري كرده‌اند . حتي در مراسم ختم صحيح بخاري كه پارسال در زاهدان برگزار شده بود ، گفته بودند كه تحقيق در صحيح بخاري بدعت و حرام است ؛ چه رسد كه كسي بخواهد روايات آن را زير سؤال ببرد .
البته برخي از علماي اهل سنت ، وقتي ديده‌اند كه رواياتي در صحيح بخاري وجود دارد كه نمي‌توان آن‌ها را پذيرفت و بيشتر به ضرر اهل تسنن است تا به نفعشان ، شروع به نقد آن كرده‌اند و تعدادي از روايات را مردود دانسته‌اند ؛ ولي بازهم با نگاه كاملاً مغرضانه و اهداف خاص بوده است .
گفته ايد "از آن گذشته وجود چند حديث ضعيف در کتابي کل آن کتاب را زير نمي برد " اگر چند روايت ضعيف بود ، حرف شما را قبول داشتيم ؛ ولي همان طور كه گفتم 90% روايات بخاري را نمي‌توان پذيرفت ؛ چرا كه در سند آن افرادي همچون ابوهريره ، عكرمه كه از خوارج بود و ... وجود دارد كه بخش اعظم روايات بخاري از اين گونه افراد است .
براي اطلاع از وضعيت ابوهريره به اين آدرس مراجعه بفرماييد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=106

و براي اطلاع بيشتر در باره كتاب صحيح بخاري به كتاب «البخاري و صحيحه» نوشته استاد غيب غلامي مراجعه بفرماييد .

اما آن چه در باره كافي گفته‌ايد : بلي ما نيز قبول داريم كه رواياتي در كافي وجود دارد كه هرگز نمي‌توان آن‌ها را پذيرفت . ما همانند اهل سنت ادعا نمي‌كنيم كه تمام روايات كافي صحيح السند هستند .

اما اين كه گفته‌ايد : "در ضمن ابن جوزي و ابن قيم اسم يک شخص است" . سخني است عجيب و بسيار خنده دارد . ابن جوزي نويسنده الموضوعات كجا و ابن القيم الجوزيه ، شاگرد ابن تيميه كجا . اين دو باهم ديگر تقريبا 150 سال فاصله دارند .
درست است كه در هر دو كلمه «جوز» مشترك است ؛ اما ...
خال مه رويان سياه و دانه فلفل سياه ++++ هر دو جانسوزند اما اين كجا و آن كجا .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
8 | ابراهيم | | ١٢:٠٠ - ٢١ مرداد ١٣٨٧ |
آثار قابل اعتمادي وجود دارد که ثابت مي کند از روزگار رسول اکرم عدّه‌ اي به حديث سازي و تحريف آن دست مي زدند و ساخته‌ هاي خود را به پيامبر بزرگ اسلام نسبت مي دادند (منظور اينجا منافقين است) تا از اين راه اذهان و افکار مسلمانان را به سوي خود جلب کنند و به مقاصد خويش نايل آيند.
اين اقدامِ فريبکارانه در دوران هاي بعد با انگيزه هاي گوناگون، دنبال شد و رو به فزوني نهاد و سازندگان حديث، دروغ هاي بسياري از قول خاندان پيامبر –عليه السلام- و بزرگان صحابه ساختند و بر افتراهايي که به پيامبر اکرم زده بودند، افزودند.
خوشبختانه رسول خدا با عنايات الهي از همان اوائل، بر اين دسيسه هاي خطرناک وقوف يافت و مسلمانان را هشدار داد و دروغپردازان را انذار نمود.
در پي هشدار رسول خدا و تأکيد خاندان پيامبر –عليه السلام- مبني بر آنکه احاديث در معرض دسيسة دروغگويان قرار گرفته است، علماي اسلامي نيز خاموشي نگرفتند و از روزگار کهن تاکنون، کتاب هايي چند در معرّفي احاديث ساختگي پرداختند و پرده از خيانت جاعلين حديث برداشتند بطوري که برخي از دانشمندان گفته‌اند :
ما ستر الله أحداً يكذب في الحديث. يعني: «خداوند هيچکس را که در امر حديث دروغپردازي مي کند (از نظر نقّادان) پنهان نداشته است».
و هر چند اين سخن به مبالغه نزديکتر است ولي نشان مي دهد که علماي فن، در نقد حديث و شناسايي راويان دروغگو، به اهتمام بسيار پرداخته اند.
از ميان کهن ترين کتاب هايي که در اين ‌باره نوشته شده است مي‌ توان کتاب «الموضوعات» اثر عبدالرزاق صنعاني يمني (متوفي سال 211 ه‍. ق) را نام برد. صنعاني از محدّثين برجسته بشمار مي رفت و کتاب وي در قاهره به زيور طبع در آمده است.
اثر قديمي ديگري که در اين باره بجاي مانده کتاب «علل الحديث» اثر حافظ عبدالرحمن بن أبي حاتم (متوفي در سال 327 ه‍. ق) است. کتاب مذکور به ذکر احاديث ساختگي بسنده نکرده بلکه احياناً خطاهايي را که در متن يا سند احاديث رخ داده نيز خاطر نشان مي سازد و در حدود سه هزار حديث را در معرض نقد و ايراد قرار داده است.
دو قرن پس از ابن ابي حاتم، محدّث ديگري بنام حافظ حسين بن ابراهيم جوزکاني همداني (متوفّي به سال 543 ه‍. ق) کتاب تازه اي دربارة احاديث ساختگي پرداخت که «الموضوعات من الأحاديث المرفوعات» نام دارد و به الأباطيل جوزکاني مشهور است سپس عبدالرحمن بن جوزي بغدادي (متوفّي در سال 579 ه‍. ق) کتاب معروف «الموضوعات» را با بهره گيري از اثر جوزکاني، پديد آورد.
اثر ديگري که در اين زمينه حائز اهميت است کتاب «الدرر الملتقط في تبيين الغلط و نفي اللغط» اثر دانشمند نقّاد، حسن بن محمّد صاغاني (متوفي به سال 650 ه‍. ق) است که شيخ زين‌الدين عاملي (مشهور به شهيد ثاني) قُدِّسَ سِرُّه اين کتاب را از کتاب ابن جوزي برتر شمرده و دربارة آن نوشته است:
فإنه تام في هذا المعني مشتمل علي انصاف كثير. يعني «اين کتاب در موضوع خود به کمال رسيده و در موارد بسيار، شرط انصاف در آن رعايت شده است».
در حدود يک قرن پس از صاغاني، احمد بن تيميّة دمشقي (متوفي به سال 728 ه‍. ق) رساله اي دربارة «احاديث القصاص» نگاشت و در خلال آن از احاديث مجعول و ساختگي ياد کرد. پس از وي، شاگردش محمد بن قيّم جوزيّه (متوفّي در سال 751 ه‍. ق) رساله اي به نام «المنار المنيف في الصحيح و الضعيف» در همين زمينه بپرداخت.
در قرن نهم جلال‌الدين سيوطي مصري (متوفي در سال 911 ه‍. ق) کتابي با عنوان «اللالي المصنوعه في الأحاديث الموضوعه» تأليف نمود و پس از او محمّد بن طاهر فَتَّني هندي (متوفي به سال 986 ه‍.ق) کتاب «تذکره الموضوعات» را نگاشت.
بعد از فتّني، نورالدين علي قاري هروي (متوفي در سال 1014 ه‍.ق) سه کتاب در اين باره تأليف کرد که : «الأسرار المرفوعه في الأخبار الموضوعه» و «الهبات السنيّات في تبيين الأحاديث الموضوعات» و «المصنوع في معرفه الحديث الموضوع» نام دارند.
سپس قاضي محمّد بن علي شوکاني يمني (متوفّي به سال 1250 ه‍. ق) کتاب «الفوائد المجموعه في الأحاديث الموضوعه» و کتاب ديگري بنام التعقبات علي الموضوعات» را ترتيب داد.
پس از شوکاني، محمّد عبدالحيّ لکنوي هندي (متوفي در سال 1304 ه‍. ق) کتاب «اللؤلؤ المرصوع» را دربارة احاديث موضوع (ساختگي) نوشت.
در عصر اخير، شيخ محمّد بشير ظافر ازهري (متوفي در 1325 ه‍. ق) کتاب «تحذير المسلمين من الأحاديث الموضوعه علي سيد المرسلين» را تاليف نمود و سرانجام در روزگار ما محمّد ناصرالدين الباني، ساکن سوريه کتاب «سلسله الأحاديث الضعيفه و الموضوعه» را پديد آورد.
البته جز اين دانشمندان، علماي ديگري نيز بدينکار اهتمام ورزيده‌اند که از آوردن نام همة آنان و ذکر آثارشان صرف نظر کرده‌ايم. شكر الله سعيهم و أجزل مثوبتهم.
نکته اي که در اينجا بايد گفت اينست که دانشمندان مذکور جز يکي دو تن از ايشان که شيعة زيدي بوده ‌اند، بقيّه از اهل سنّت شمرده مي شوند و کتاب هايي که نوشته ‌اند عموماً دربارة احاديثي تأليف شده که دروغزنان به رسول اکرم -صلى الله عليه وسلم- بسته ‌اند امّا شيعة اماميّه، در قرن ‌هاي گذشته به نگارش کتاب مستقلي دربارة احاديث دروغين که به ائمة اهل بيت –عليهم السلام- نسبت داده شده، نپرداخته ‌اند و هر چند فقهاي اماميّه در خلال کتاب ‌هاي فقهي گاهي به نقد احاديثي در فروع احکام اهتمام ورزيده ‌اند ولي چنانکه گفتيم کتاب جداگانه‌ اي که بيان اخبار ساختگي را بر عهده داشته باشد، در ميان ايشان پديد نيامده است تا آنکه در روزگار ما دانشمند مدقّق و رجال ‌شناس محقّق، شيخ محمّد تقي شوشتري کتاب «الأخبار الدخيله» و مستدرکات آن را به رشتة تحرير در آورد و فصلي از آن را به ذکر احاديث مجعول اختصاص داد.
ولي هنوز بسياري از «اخبار غلاه» و «مراسيل نادرست» و «روايات ساختگي» در کتب اماميّه ديده مي شود که مرحوم شوشتري بدان ها نپرداخته است و نيز از «دواعي جعل حديث» يعني انگيزه هاي حديث سازان، سخني بميان نياورده است.

پاسخ:
دوست گرامي ! اكثر علمايي كه شما نام برده‌ايد ، همگي با انگيزه‌هاي خاص ، دست به تأليف چنين كتاب‌هايي زده‌اند و در اكثر آن‌ها تنها چيزي كه يافت نمي‌شود ، انصاف است ؛ خصوصاً ابن تيميه ، ابن جوزي ، ابن قيم و الباني . خصوصاً ابن تيميه و الباني كه با هدف زير سؤال بردن فضائل اهل بيت عليهم السلام دست به چنين كاري زده‌اند .
اگر واقعاً با انصاف به نقد روايات مي‌پرداختند ، بايد كتابي قطور در اين بار تأليف و 90% روايت‌هاي بخاري و مسلم را در آن جاي مي‌دادند .

والسلام علي من الهدي
9 | نسيبه | | ١٢:٠٠ - ١٧ بهمن ١٣٨٧ |
اين ؟؟؟ راهداري عجب قلدري بوده به زور ميكروفن را گرفته ؛ اگر من بودم همانجا ميكروفن را ميزدم تو اون كله بي عقلش
10 | احمد رافعي | | ١٢:٠٠ - ٣٠ اسفند ١٣٨٧ |
داشتن كتاب منهاج السنه چر ادرايران جرم حساب نميشه اكر نميشه جرا جاب ويا از خارج اوردنش به ايران ورودش ممنوع است
11 | غلام حيدراميري | | ١٢:٠٠ - ١٣ فروردين ١٣٨٨ |
من يكي ازشيعيان افغانستان هستم . مادراينجامراسم مذهبي مانند سوگواري ماه محرم وغيره راآزادانه برگزارميكنيم وازنظرماوحدت مسليمين نيزچيز خوبي است ولي دركشوري كه اكثريت آن شيعه باشد نظام شيعه باشد نبايد به جماعت اهل سنت اجازه دادتابه مقدسات ما توهين كنند ومذهب مارازيرسوال ببرندمادراينجا كه دراقليت هستيم به كسي اجازه چنين جسارتي رانداديم وشمادرجريان هستيد كه چندين بارمردم شيعه افغانستان به جرم شيعه بودن قتل عام دسته جمعي شدند ولي مقاومت ماهمچنان ادامه دارد وهمين امرباعث شده كه امروزه دولتمردان سني مذهب افغانستان ازقبيل رئيس جمهورووزرا درروز دهم محرم باشيعيان افغانستان يكچااشتراك ميكنند وازاين روزتجليل ميكنند . ماآرزو داريم تاشيعيان جهان باهم متحد باشند خداحافظ
12 | احسان | | ١٢:٠٠ - ٢٩ مرداد ١٣٨٨ |
عجب ! صحبت علمي نديده بوديم كه از اين مولوي مشهور ديديم و شنيديم...
13 | عليرضا | | ١٨:٤٢ - ١٤ دي ١٣٨٩ |
فيلم دانلود نيشه ! اگه شد برام ارسال بفرماييد . تشکر از سايت عالي شما
14 | سيد عبدالرحمن حسيني | | ١٧:٤٣ - ١٣ بهمن ١٣٩٠ |
به نظر من اين چيزي كه شما نوشتيد اصلاً عجيب نيست . اگه چيزي خلاف اين چيزي وجود داشت جاي تعجب داشت ...
بايد خدا رو شكر كنيم كه اون مولوي خودش رو با كمربند انتحاري منفجر نكرد ...

يا علي ياعلي يا علي
15 | د.ك | | ٠٩:١٨ - ١٠ ارديبهشت ١٣٩١ |
تو كه اين چرنديات رو نوشتي نگاه مغرضانه به اهل سنت نداشتي؟
16 | مهدي رستمي | | ١٩:٣٧ - ١٢ ارديبهشت ١٣٩١ |
کامنت 15
شما كه از نوشته هاي برادران به چرنديات تعبير كردي ، نگاه مغرضانه نداشتي ؟؟؟
زنده باد سماحة الشيخ حسيني قزويني
17 | شيعه جنوب | | ٠٦:٤٤ - ١٦ مرداد ١٣٩١ |
سلام ميشود علت ضعيف بودن اين روايت را براساس رجال شيعه توضيح دهيد با توضيح علماي رجال شناس و رفرانس ممنونميشم که سريع تر جواب دهيد که ضروري است روايت مزبور چنين است : «علي بن محمد، عن صالح، عن بعض أصحابه، عن عبدالصمد بن بشير، عن أبي عبدالله -عليه السلام- قال: إن الحوت الذي يحمل الارض أسر في نفسه أنه إنما يحمل الأرض بقوته! فأرسل الله تعالي إليه حوتا أصغر من شبر و أکبر من فتر، فدخلت في خياشيمه، فصعق فمکث بذلک أربعين يوما ثم إن الله عزوجل راف به و رحمه و خرج. فإذا أراد الله – جل و عز – بأرض زلزله بعث ذلک الحوت إلي ذلک الحوت فاذا راه اضطرب فتزلزلت الارض».( الروضة من الکافي، ج 2، صص 67-68.) يعني : «عليّ بن محمّد از صالح، از برخي يارانش، از عبدالصّمد بن بشير، از ابو عبدالله صادق -عليه السلام- روايت کرده که گفت: همانا آن ماهي که زمين را حمل مي‌ کند، اين فکر در ضميرش گذشت که وي با نيروي خود به حمل زمين مي ‌پردازد! پس خداي تعالي ماهي (کوچکي) به سويش فرستاد که از يک وجب کوچکتر و از فاصلة ميان انگشت شست و سبّابه بزرگتر بود. آن ماهي کوچک بدرون بيني وي رفت و او غش کرد. پس، چهل روز در بيني وي ماند آنگاه خداوند بزرگ بر ماهي حامل زمين، رأفت و رحمت آورد و ماهي کوچک از بيني او بيرون شد. و هر گاه که خداي عزّوجلّ بخواهد تا در زمين زلزله‌ اي پديد آيد همان ماهي کوچک را به سوي ماهي بزرگ مي‌ فرستد و چون ديده ‌اش بر او افتد، بر خود مي‌لرزد و در زمين زلزله پديد مي‌آيد».

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
در سند اين روايت صالح بن أبي حماد الرازي‏ كه بعضي از رجاليون اور ا تضعيف كرده اند؛ نجاشي درباره او مي گويد كان أمره ملبسا (ملتبسا) يعرف و ينكر رجال نجاشي ص 198 و غضائري در الرجال لابن‏ الغضائري‏ ج1 ص70 او را تضعيف كرده است و همچنين در سند روايت بعض اصحابه وجود دارد كه مشخص نيست
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها