سنن ابي داود ص730 حديث 4084
كِتَاب اللِّبَاسِ بَاب مَا جَاءَ فِي إِسْبَالِ الْإِزَارِ
با تصحيح آلباني
حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ حَدَّثَنَا يَحْيَي عَنْ أَبِي غِفَارٍ حَدَّثَنَا أَبُو تَمِيمَةَ الْهُجَيْمِيُّ وَأَبُو تَمِيمَةَ اسْمُهُ طَرِيفُ بْنُ مُجَالِدٍ عَنْ أَبِي جُرَيٍّ جَابِرِ بْنِ سُلَيْمٍ قَالَ رَأَيْتُ رَجُلًا يَصْدُرُ النَّاسُ عَنْ رَأْيِهِ لَا يَقُولُ شَيْئًا إِلَّا صَدَرُوا عَنْهُ قُلْتُ مَنْ هَذَا قَالُوا هَذَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قُلْتُ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَرَّتَيْنِ قَالَ لَا تَقُلْ عَلَيْكَ السَّلَامُ فَإِنَّ عَلَيْكَ السَّلَامُ تَحِيَّةُ الْمَيِّتِ قُلْ السَّلَامُ عَلَيْكَ قَالَ قُلْتُ أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ قَالَ أَنَا رَسُولُ اللَّهِ الَّذِي إِذَا أَصَابَكَ ضُرٌّ فَدَعَوْتَهُ كَشَفَهُ عَنْكَ وَإِنْ أَصَابَكَ عَامُ سَنَةٍ فَدَعَوْتَهُ أَنْبَتَهَا لَكَ وَإِذَا كُنْتَ بِأَرْضٍ قَفْرَاءَ أَوْ فَلَاةٍ فَضَلَّتْ رَاحِلَتُكَ فَدَعَوْتَهُ رَدَّهَا عَلَيْكَ
جابر بن سليم مي گويد: به شهر مدينه وارد شدم شخصي را ديدم كه مردم گفتار و نظرات او را گوش كرده و از او فرا مي گيرند و هيچ كلامي از او صادر نمي شود مگر اينكه آن را ضبط مي كردند. گفتم: اين شخص كيست؟ گفتند: رسول خدا (ص) است. مي گويد: گفتم: عليك السلام يا رسول الله و اين تحيت را دوبار تكرار كردم.
آن حضرت فرمود: اين گونه سلام نكن زيرا اين تحيت مردگان است. بگو: السلام عليك. گفتم: تو رسول خدايي؟ فرمود: من فرستاده ي الهي ام. همان كسي كه اگر ضرر و صدمه اي به تو رسد و او را بخواني آن را بر طرف مي كند و اگر قحطي نازل شود به او توسل بجويي گياهان را خواهد رويانيد و اگر در بيابان خشك قرار گرفتي و شتر سواري خود را كم كرده باشي و از او درخواست كمك كني آن را به تو باز مي گرداند.
وهابي شايد بگويد:اونجايي كه پيامبر فرموده:اگر ضرر و صدمه به تو برسد و من را بخواني،آن را برطرف مي كنم،يعني در موقع زنده بودن رسول الله ص هست وقتي كه از دنيا رفت،ديگه تمام!! مي گوييم:باشه.حق با شماست{كه نيست و با صدها دليل از كتب اهل سنت ثابت كرده اييم كه نيست و آوردن آن مطالب در اينجا،از حوصله اين متن خارج است}
وهابي شايد بگويد:آنجايي كه گفته:اگر قحطي نازل شود به او توسل بجويي...باز موقع زنده بودن پيامبر هست و نه الان كه وفات يافته!{احتمالا روايت توسل عمر به عموي رسول الله ص را بهانه كنند كه:عمر گفته:ما در زماني كه پيامبر زنده بود به او توسل مي جستيم و الان به عموي رسول الله توسل مي جوييم! مي گوييم:هرچند كه در آنجا نماز باران هست و يك شخص زنده بايد امام جماعت شود{و نمي شود كه رسول خداص را از قبر بيرون بياورند و امام جماعت كنند!!-هرچند در بيرون آوردن مردگان از قبرشان يد طولايي داريد-} ولي با اين حال باز مي گوييم:باشه حق با شماست.
اما اي وهابيون،اين قسمت روايت كه پيامبر فرموده:اگر در بيابان خشك قرار گرفتي و شتر سواري خود را گم كرده باشي و از او درخواست كمك كني آن را به تو باز مي گرداند! اين را چه مي كني؟در بيابان خشك بي آب و علف،پيامبر كجاست كه از او درخواست شتر كني و پيامبر هم به تو شتر بدهد؟
آلباني هم گفته:روايت صحيح هست.پس هيچ راه فراري نداريد.آيا مي توانيد بگوييد كه رسول الله ص دستور به شرك داده؟!
فقط يك راه داريد و آن اينكه:مانند ديگر احاديث و روايات كه از كتب اهل سنت حذف كرده اييد،اين روايت را در چاپ هاي بعد حذف كنيد.اين راه بهتر به نظر مي رسد.تجربه اش را هم كه داريد.جهت ديدن تحريفات و دستبرد وهابيون به كتب اهل سنت،لينك هاي زير را مي توانيد مشاهده كنيد.
آيا حديث غرانيق در کتب شيعه هم موجود هست يا خير ؟
لطفا دليل ضعف حديث غرانيق در کتب اهل سنت را مستند بيان بفرمايين با تشکر از شما
پاسخ:
: تلك الغرانيق العلا من جملة إيحاء الشيطان إلى أوليائه من الزنادقة حتى يلقوا بين الضعفاء وأرقاء الدين ليرتابوا في صحة الدين وحضرة الرسالة بريئة من مثل هذه الرواية وذكر غير واحد أنه يلزم على القول بأن الناطق بذلك النبي صلى الله عليه وسلم بسبب إلقاء الشيطان الملبس بالملك أمور منها تسلط الشيطان عليه عليه الصلاة والسلام وهو صلى الله عليه وسلم بالإجماع معصوم من الشيطان لا سيما في مثل هذا من أمور الوحي والتبليغ والإعتقاد وقد قال سبحانه ) إن عبادي ليس لك عليهم سلطان ( وقال تعالى ) إنه ليس له سلطان على الذين آمنوا ( إلى غير ذلك ومنها زيادته صلى الله عليه وسلم في القرآن ما ليس منه وذلك مما يستحيل عليه الصلاة والسلام لمكان العصمة ومنها اعتقاد النبي صلى الله عليه وسلم ما ليس بقرآن أنه قرآن مع كونه بعيد الإلتئام متناقضا ممتزج المدح بالذم وهو خطأ شنيع لا ينبغي أن يتساهل في نسبته إليه صلى الله عليه وسلم ومنها أنه إما أن يكون عليه الصلاة والسلام عند نقطة بذلك متعقدا ما اعتقده المشركون من مدح آلهتهم بتلك الكلمات وهو كفر محال في حقه صلى الله عليه وسلم وإما أن يكون معتقدا معنى آخر مخالفا لما اعتقدوه ومياينا لظاهر العبارة ولم يبينه لهم مع فرحهم وادعائهم أنه مدح آلهتهم فيكون مقرا لهم على الباطل وحاشاه صلى الله عليه وسلم أن يقر على ذلك ومنها كونه صلى الله عليه وسلم اشتبه عليه ما يلقيه الشيطان بما يلقيه عليه الملك وهو يقتضي أنه عليه الصلاة والسلام على غير بصيرة فيما يوحى إليه ويقتضي أيضا جواز تصور الشيطان بصورة الملك ملبسا على النبي ولا يصح ذلك كما قال في الشفعاء لا في أول الرسالة ولا بعدها والإعتماد في ذلك دليل المعجزة. روح المعاني ج 17 ص 177
علامه طباطبايي نيز در الميزان در ذيل سوره الحج آيه 52 به نقد اين روايت پرداخته است
ثانيا: در صورتي که قبول کنيم اين روايت درست باشد، در اين صورت پيامبر (ص) را متهم به کفر کرديم زيرا خدايان کفر و بت پرست را مدح و ستايش کرد در حالي که مبارزه پيامبر (ص) با بت و بت پرستى يک مبارزه آشتى ناپذير از غاز تا پايان عمر او بوده است، پيغمبر اکرم (ص) نشان دادند که هيچگونه سازش و انعطافى در مقابل بت و بت پرستى از خود نشان ندادند!!با اين اوصاف چگونه ممکن است چنين الفاظى بر زبان حضرت جارى شود؟
ثالثا: قبول اين روايت متهم کردن پيامبر (ص) به عدم عصمت در رساندن قرآن و رسالت ايشان است
رابعا: اعتقادبه حديث غرانيق موجب مي شود که ما در رواياتي که از پيامبر (ص) نقل مي شود شک کنيم چون احتمال دارد از القائات شيطان باشد
خامسا: اعتبار قرآن نيز زير سوال و موجب شک و ترديد در آن مي شود حتي آيه إنا نحن نزلنا الذكر وإنا له لحافظون و موجب اتهام پيامبر (ص) به عنوان اولين تحريف کننده در قرآن مي شود
سادسا: آيات آغاز سوره نجم صريحا اين خرافات را باطل مى کند آنجا که مى گويد:« وما ينطق عن الهوي اِن هو اِلاّ وحيٌ يُوحي» اين آيه با افسانه فوق چگونه سازگار است؟
بنابراين حديث غرانيق جعلي و با آيات قرآن، و عصمت پيامبر صلي الله عليه و آله منافات دارد اگر هم در کتب شيعه نيز نقلي از حديث غرانيق به ميان آمده است، اشاره شده است که در کتب اهل سنت چنين آمده است