2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
مناظره با مولوي ملازاده پيرامون امامت و خلافت (2)
کد مطلب: ٦١٢٣ تاریخ انتشار: ١٨ تير ١٣٨٥ تعداد بازدید: 54330
مناظره و گفتگو » شیعه و وهابیت
مناظره با مولوي ملازاده پيرامون امامت و خلافت (2)

ادامه مناظره (...)

سوال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده

ايشان اشاره كردند كه يكي از ادله شان براي صلاحيت آقاي ابوبكر براي خلافت، قضيه نماز خواندن ايشان است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ايشان را به عنوان امام جماعت فرستادند به مسجد. ما سوال مي كنيم چطور شد وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفت:

ائتوني بقلم و كتف.

يا:

هلم أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي.

جناب عمر برگشت گفت:

إن الرجل ليهجر.

يا:

قد غلبه الوجع.

صحيح البخاري، ج1، ص37 و ج4، ص31 و ج5، ص137 و ج7، ص9 و ج8، ص161 ـ صحيح مسلم، ج5، ص75

و اختلافات شديدي هم در آنجا شد و إبن عباس در صحيح مسلم و صحيح بخاري مي گويد كه هر وقت اين قضيه يادش مي آمد، مي گفت:

الرزية كل الرزية ما حال الرجل بين رسول الله و كتابته.

صحيح بخاري، ج5، ص138 و ج7، ص9 ـ صحيح مسلم، ج5، ص76

چطور وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي خواست وصيت نامه بنويسد، گفتند:

إن الرجل ليهجر.

اما وقتي خواست ابوبكر را به مسجد بفرستد، آنجا مي گويند:

إن الرجل لا يهجر.

جواب آقاي ملازاده

در مورد حديث ولايت، ايشان مثل اين كه خبر ندارند اين حديث، نه اين كه در صحاح اهل سنت نيست، بلكه مردم و ائمه اسلام در تصيحيحش اختلاف كرده اند. بخاري كه مهمترين كتاب حديثي را دارد و ابراهيم فردي و ...، در اين حديث طعنه زده اند و آن را ضعيف دانسته اند. احمد بن حنبل آن را صحيح دانسته است و ابن حزم كه يكي از ائمه بزرگ اسلام است، مي گويد اين حديث از طريق ثقات ثابت نشده است. اين نه اين كه متواتر نيست، بلكه در بين علماء، چنان مورد اختلاف است كه برخي از علماء آن را بطور كلي رد مي كنند و حتي اكثراً آن را حسن مي دانند، نه صحيح.

از اين كه بگذريم اين اتهامي كه شما هميشه به حضرت عمر (رضي الله عنه) مي زنيد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را منع كرد از نوشتن، اين يك تدليس بزرگي است و اين سخن را عمر نگفت و برخي از نو اسلام ها بودند كه در آنجا نشسته بودند و اتفاقا اين سخن در روز پنجشنبه گفته شد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز دوشنبه فوت كرد و اگر اين سخن اجتهادي نمي بود و وحي الهي مي بود، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در وحي الهي تقصير نمي كرد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي داند كه مردم غير از ابوبكر صديق، كس ديگري را انتخاب نمي كردند و اتفاقا اين مورد درباره ابوبكر بوده، نه ديگران. ولي با تبليغات شما اينها بلند شدند و إلا آن حديث تائيد مي كند كه:

يأبي الله و المومنون الا ابابكر.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص477 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص181

اين حديث را در تكمله همين سخن مي گويد كه براي من قلم و قرطاسي بياوريد. مردم غير از او را انتخاب نمي كنند و خود به خود تركش كرد و اين دليل است بر اين كه اين وحي إلهي نيست و اجتهاد شخصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و اجتهاد فضيلت است و رذيلت نيست. وقتي امت مي تواند اجتهاد بكند، هر فضيلتي كه در امت باشد، بيشترش در پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. اين تحصيل حاصل است وقتي به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كس ديگري را پيشنهاد كردند، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نفرستاد.

شما كه معتقديد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از او، حضرت علي (عليه السلام) را انتخاب كرده است، به قلم و كاغذ چه ربطي و نيازي دارد؟ خود حضرت علي (عليه السلام) هرگز به اين موضوع استناد نكرد و نگفت من براي خلافتم از غدير خم استفاده مي كنم. آن آيه هم در صلح حديبيه نازل شده است و شما وصلش كرديد به حجة الوداع.

خود حضرت علي (عليه السلام) از همه اين شبهات و تشبّثاتي كه الآن براي خلافت و امامت او مي كنند، هرگز به اينها استناد نكرد. جز با روايات مجعول، حضرت علي (عليه السلام) با بقيه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، همدل و همگام بود. از آنها همان تعريفي را مي كرد كه قرآن از آنها تعريف مي كرده است.

يكي از عشره مبشره خودش است و:

وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (توبه/100)

مهاجرين و انصار را خداوند وعده جنت داده است.

شما آمديد اينها را تكفير مي كنيد براي اين كه او را بلند كنيد. اين كار، نه علمي است و نه اسلامي.

سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني

سوال من اين است كه حضرت علي (عليه السلام) هرگز ادعاي خلافت بر خود نكرد و حتي عقل هم منكر اين است. وقتي در سقيفه بني ساعده اين همه آراء مطرح مي شود، صحابه و دست پروردگان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، چه مصلحتي در آن است كه بيايند و خلافت حضرت علي (عليه السلام) را پنهان كنند؟ مگر ابوبكر سپاه و اطلاعات و مال داشت كه به آنها رشوه بدهد تا او را انتخاب كنند؟ چه مصلحتي بر دست پروردگان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است؟ آيا اين اتهامي بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست كه در تربيت شاگردانش شكست خورده است كه آمدند نصّي را كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي شان گذاشته است، پنهان كردند و كس ديگري را خليفه كردند؟ آيا اين خودش دليل بر ضعف و شكست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست؟

جواب استاد حسيني قزويني

در رابطه با اين كه ايشان مي فرمايد حضرت علي (عليه السلام) در رابطه با خلافت خودش سخني نگفته است، اگر ايشان مراجعه كنند به كتاب الإمامة و السياسة إبن قتيبه دينوري تحقيق آقاي شيري، جلد 1، صفحه 30 و در تحقيق آقاي زيني، صفحه 19، مي بيند كه وقتي آقاي ابوبكر قنفذ را فرستاد به سراغ آقا اميرالمومنين (عليه السلام)، گفت:

فقال أبوبكر لقنفد و هو مولي له: إذهب فادع لي عليا، قال: فذهب إلي علي، فقال له: ما حاجتك؟ فقال: يدعوك خليفة رسول الله، فقال علي: لسريع ما كذبتم علي رسول الله.

حضرت علي (عليه السلام) فرمود:

چقدر زود بر رسول الله دروغ بستيد و كسي را كه خليفه نيست، خليفه رسول الله قرار داديد؟!

در همين صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است كه وقتي آقاي ابوبكر بعد از 6 ماه آمد پيش اميرالمومنين (عليه السلام)، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد:

إستبددت علينا.

تو در حق ما استبداد كردي.

صحيح بخاري، ج5، ص83 ـ صحيح مسلم، ج5، ص154

من نمي دانم ايشان كلمه استبداد را چطور مي خواهند معنا كنند؟

يا وقتي مي گويد:

كاذبا آثما غادرا خائنا.

صحيح مسلم، ج5، ص152، كتاب الجهاد، باب حكم الفئ

اين را هم حتما مي خواهند ضعيف بدانند؟!

در نهج البلاغه محمد عبده، جلد 1، صفحه 30، خطبه 2، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد:

لا يقاس بآل محمد من هذه الأمه أحد ... و لهم خصائص حق الولاية و فيهم الوصية و الوراثة.

حق خلافت و وراثت در آل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص138

وقتي هم خلافت به اميرالمومنين (عليه السلام) بر مي گردد، مي گويد:

الآن إذ رجع الحق إلي أهله و نقل إلي منتقله.

الآن حق به حق دار رسيد و آنچه كه به زور به جاي ديگر برده بودند، الآن به ما رسيد.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص139

يا اين تعبير اميرالمومنين (عليه السلام):

فوالله! ما زلت مدفوعا عن حقي، مستأثرا علي منذ قبض الله نبيه صلي الله عليه حتي يوم الناس هذا.

قسم به خدا، از روزي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، در حق من ظلم و جفا كردند.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص223

يا:

فوالله! ما كان يلقي في روعي و لا يخطر علي بالي أن العرب تعدل هذا الأمر بعد محمد عن أهل بيته و لا أنهم منحوه عني من بعده.

باور نمي كردم كه مردم بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين چنين بكنند.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج6، ص95

مضافا به اين كه آقاي ملازاده از اصحاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه اين همه سر و صدا ايجاد كردند و از اينها يك قداستي فرا تر از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درست كرده اند و حتي آقايان مي گويند در مقام اختلاف بين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و آقاي عمر، حضرت جبرئيل مي آمد و آيه مي آورد:

تائيداً لعمر و تضعيفاً لرسول الله.

سوال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده

ايشان اصرار داشت بر اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) احاديثي درباره اين قضيه نسبت به آقاي ابوبكر مطرح كردند و با نماز خواندن ابوبكر به جاي ايشان و يا با:

يأبي الله و المومنون إلا أبابكر.

نشان مي دهد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ابوبكر را معين كرده است؛ حال آنكه عبارت جناب عمر در صحيح بخاري و صحيح مسلم بر خلاف اين است:

وقتي از او سوال مي كنند:

قيل لعمر: ألا تستخلف؟ قال: إن إستخلف فقد إستخلف من هو خير مني أبو بكر و إن أترك فقد ترك من هو خير مني رسول الله صلي الله عليه و سلم.

صحيح بخاري، ج8، ص126 ـ صحيح مسلم، ج6، ص4

همچنين نووي كه از علماي بزرگ اهل سنت است، مي گويد:

ما هيچ روايتي در خلافت ابوبكر نداريم.

إبن كثير و ايجي هم همين تعبير را دارند. لطفا درباره اين توضيح دهد.

جواب آقاي ملازاده

كتابي كه ايشان از إبن قتيبه دينوري نقل مي كند، كتابي است منسوب به ايشان و علماء در نسبتش به او شك دارند و آدم اگر از كتاب صحيح عدول كند و به اين كتاب رجوع كند، اين دليل بي دليلي است.

حضرت علي (عليه السلام) دوبار بيعت كردند: هم بعد از وفات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و هم قبل از او.

سوالي كه ايشان كردند راجع به خلافت ابوبكر، خلافت ابوبكر انتخابي است، نه تعييني. من نگفتم كه تعييني است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) او را به عنوان كانديد مشخص مي كند و اجتهاد مي كند كه بهترين فرد است. بعد هم مي بيند كه مردم غير از او را انتخاب نمي كنند. اين خيلي واضح است. وقتي شما به اين روايت استناد مي كنيد كه:

هلم أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي.

اين روايت را اگر شما قبول داريد، دليل است بر اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از اين وصيت نكرده است. پس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از اين حضرت علي (عليه السلام) را به خلافت تعيين نكرده است.

آيا همين توطئه كافي نيست كه بياييم بعد از 1400 سال باز هم بگرديم ببينيم كه چه كسي خليفه بوده است؟ اين توطئه مسلمانان را چنان متفرق كرد تا بعد از 1400 سال نتوانيم از اين دايره بيرون بياييم. الان در دنيا، كسي كه بگويد كلينتون و بوش يا ... كانديد بوده اند، مردم مي خندند به او. اين همه خون در تاريخ اسلام ريخته شده است، اين همه اختلاف و تفرقه، همه بخاطر امام بوده است:

تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ لَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ

سوره بقره/آيه134

آنها امتي بودند و رفتند، اعمال شان را از من و شما سوال نمي كنند. اما چون شما امامت را از نبوت مي دانيد، چون جاي توحيد را گرفته و حتي بر توحيدتان هم تاثير گذاشته است؛ ولايت را گذاشته ايد جاي شهادت بر توحيد. تا حدي كه ادعا مي كنيد هر كس بر ولايت ايمان نداشته باشد، مومن نيست. شما همه مسلمانان جهان را مومن نمي دانيد. مال و جان شان را حلال مي دانيد. اندكي فكر و انديشه كنيد، خود حضرت علي (عليه السلام) چنين نبود. اين رواياتي را كه شما از حضرت علي (عليه السلام) نقل مي كنيد، كاملا نادرست است و همه رواياتي است كه از كتب خودتان است و مسلمانان ديگر قبول ندارند. حضرت علي (عليه السلام) با بقيه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دوست بود.

وقتي از حضرت علي (عليه السلام) سوال كردند كه چرا وصيت نمي كني؟ گفت: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت نكرد تا من هم وصيت كنم. من هم صبر مي كنم همان طور كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صبر كرد.

حضرت عايشه كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بر سر سينه او فوت كرد، مي گويد:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت نكرده است.

خود حضرت علي (عليه السلام) مي گويد:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت نكرده است.

اين نشان مي دهد كه خلافت را مشخص نكرده است.

إبن عباس مي رود در مورد خلافت از او سوال كند. حضرت علي (عليه السلام) مي گويد: نه، اگر الآن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين خلافت را به ما ندهد، ديگر مردم تا ابد ما را محروم خواهند كرد.

شما سوال مرا جواب نداديد و بيرون پريديد و انتظار نبود.

اين همه رأي در سقيفه و شوراي بني ساعده و شوراي مسلمين مطرح شد. صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چه مصلحتي دارند كه ابوبكر را خليفه بكنند و حضرت علي (عليه السلام) را كنار بزنند؟ چرا دين خودشان را بخاطر ابوبكر بفروشند؟ چطور قرآن مي آيد اين صحابه را تعريف و تمجيد مي كند و وعده بهشت مي دهد؟ اينها دليل شكست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است؟ هر كدام از اين سوال ها به اندازه يك كوه است و شما اينها را جواب نمي دهيد و مي رويد دنبال روايات. ما با روايات هرگز به نتيجه نمي رسيم. دين و قرآن را روايت زده نكنيم؛ حداقل بحث عقلي بكنيم. چطور شد كه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه معجزه دوم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از قرآن هستند، همه اين روايات را فراموش كردند و خود حضرت علي (عليه السلام) هم فراموش كرد و آمدند دشمني تراشيدند؟

لذا بيرون بياييم از دايره اي كه دشمنان دين بر من و شما تراشيده اند و 1400 سال ما و شما را به جان هم انداخته اند و آنچه در عراق و جاي ديگر رخ مي دهد، نتايج اين توطئه هاي شوم است. نگذاريم دشمنان ما به خاطر اين روايات از ما سوء استفاده كنند. حداقل اختلاف را بيشتر از اين نكنيم؛ دو دستگي و فتنه و درگيري مسلمانان را بيشتر از اين نكنيم.

تاريخ را نگاه كنيد كه عثماني و صفويه را به جان هم انداختند و هر دو را انداختند كنار و الآن هم همين كار را مي كنند. تا كي من و شما در زندان روايات باشيم؟ تا كي من و شما در زندان 1400 قبل باشيم؟ بيايم صريح قرآن را بفهميم كه از امامت در او خبري نيست. صريح قرآن از احكام بزرگ و كوچك حرف مي زند؛ ولي مسائل بزرگ را كه شما از نبوت بالاتر مي دانيد را حرف نمي زند.

سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني

سوال من اين است كه ولايتي كه شما از آن حرف مي زنيد، يك اعتقاد سرّي بود و خود كتب شما هم بر همين دلالت مي كند و مي گويد:

ولايت يك سرّي بود كه به حضرت جبرئيل داده شد و حضرت جبرئيل به حضرت محمد (صل الله عليه و آله و سلم) و حضرت محمد (صل الله عليه و آله و سلم) به حضرت علي (عليه السلام) داد و حضرت علي (عليه السلام) هر كس را كه خواست به او داد. بعد أبو جعفر مي گويد: اين سرّ را پخش نكنيد.

در زمان صحابه، چرا اين عهد ظاهر نشد و چرا توطئه گران بعد از آن زمان بر ضد اسلام اين را مطرح كردند؟ اين دليل بر اين است كه حضرت علي (عليه السلام) از ولايت خبري نداشت و اين روايات بعدا تراشيده شد. اين روايات را عبدالله بن سبأ بعدا عمومي كرد. چرا اينها علني كردند؟ چرا وقتي مسلمانان در نيرو و قوت خود هستند، حضرت ابوبكر و عمر و عثمان و علي ، هيچ كدام از امامت و ولايت حرفي نزدند؟

سوال من اين است كه چرا خود حضرت علي (عليه السلام) ولايتش را زميني مي دانست و در مقابل مردم علنا از زميني استناد مي كند نه آسماني و مي گويد منشأ ولايت من مردم هستند نه خداوند؟

جواب استاد حسيني قزويني

اين كه ايشان فرمودند كتاب إبن قتيبه دينوري منسوب به ايشان نيست، حداقل مراجعه بكنند به كتاب الأعلام آقاي زركلي، معجم المطبوعات، معجم المؤلفين و ... همه اين كتاب را منسوب به إبن قتيبه دينوري مي دانند؛ حتي خود ذهبي كه از او به امام الجرح و التعديل تعبير مي كنند.

اما در رابطه با اين كه ايشان فرمودند شما ولايت را بالاتر از توحيد قرار مي دهيد، اين يك افتراء است بر شيعه كه در طول تاريخ و حتي زمان إبن تيميه مطرح بوده است تا الآن كه اين آقايان مطرح مي كنند. ولي ما معتقديم و روايات صحيح داريم كه وقتي آيه:

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ و َأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا

سوره مائده/آيه3

نازل شد، يعني با ولاي حضرت علي (عليه السلام) اسلام كامل شد و بدون ولاي حضرت علي (عليه السلام)، اسلام، لا اسلام است. همانطوري كه خود أخطب الخواطب، خوارزمي صراحت دارد در المناقب خود و از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي كند:

يا علي! لو أن عبدا عبد الله مثل ما دام نوح في قومه، و كان له مثل جبل أحد ذهبا فأنفقه في سبيل الله و مد عمره حتي حج الف عام علي قدميه، ثم قتل بين الصفا و المروة مظلوما، ثم لم يوالك يا علي لم يشم رائحة الجنة و لم يدخلها.

يا علي! اگر فردي تمام شبانه روز را نماز بخواند و عبادت كند و هزار سال عمر داشته باشد و هر سال به حج برود و به اندازه كوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا صدقه بدهد و بين ركن و مقام كشته شود، اما اگر ولايت تو را نداشته باشد، بوي بهشت را استشمام نمي كند.

المناقب للخوارزمي، ص68 ـ مناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج3، ص2

اين چيزي نيست كه مربوط به شيعه باشد.

وقتي حديث ثقلين را كه من گمان نمي كنم جز آدم متعصب منكر آن شود، مي گويد:

إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي أهل بيتي، إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي.

صحيح مسلم، ج7، ص123 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص109 و 110 و 148 ـ مسند احمد، ج3، ص14 ـ تفسير إبن كثير، ج4، ص123 ـ سنن الدارمي، ج2، ص432 ـ فضائل الصحابة، ص15 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج10، ص114 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص163 السنن الكبري للنسائي، ج5، ص45 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج3، ص374 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص104 ـ أضواء علي السنة المحمدية لأبو رية، ص404 ـ تفسير الرازي، ج8، ص173 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص194 ـ الطبقات الكبري لإبن سعد، ج2، ص194

ديگر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چيزي براي كسي باقي نگذاشته است. اين مسئله كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز پنجشنبه گفت:

هلم اكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي

با توجه به اين كه بعضي از قضايا بوده و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خبر داشتند و در روايت صحيح داريم و آقاي حاكم نيشابوري مي گويد روايت صحيح است:

إن الأمه ستغدر بك بعدي يا علي.

بعد از من، اين امت در حق تو خيانت مي كنند.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص140 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص137 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص297 ـ الكامل لإبن عدي، ج6، ص216 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص447

يا:

ضغائن في صدور قوم لا يبدونها لك إلا بعدي.

يا علي! كينه هايي در درون سينه هاي مردم مي بينم كه اين كينه ها بعد از من منصه ظهور خواهد رسيد.

مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص118 ـ مسند أبي يعلي، ج1، ص427 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص61 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج4، ص107 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص322 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج23، ص240 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج3، ص355

و اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

اصحاب من بعد از من مرتد خواهند شد.

اي كاش! فرصتي باشد تا درباره صحابه صحبتي شود. آيا آيات قرآن فقط صحابه را مدح كرده؟ يا نه، آياتي هم در مذمت صحابه هم هست؟ ما مصداق اين آيه نباشيم:

إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ... وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا

سوره نساء/آيه150

اين كه قرآن در مورد صحابه مي گويد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَي مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ

سوره حجرات/آيه6

و امثال اين، براي همين قرآن است. براي تورات و انجيل كه نيست.

آنچه كه خيلي مهم است، حديث حوض است كه وقتي به براء بن عاذب مي گويند:

طوبي لك، صحبت النبي صلي الله عليه و سلم و بايعته تحت الشجرة، فقال: يا ابن أخي! انك لا تدري ما أحدثنا بعده.

خوشا به حال تان كه همراه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بوديد و ... . براء مي گويد: برادرزاده ام! نمي داني كه ما چه بدعت هايي بعد از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نهاديم.

صحيح بخاري، ج5، ص66 ـ عمدة القاري عيني، ج17، ص222 ـ مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ص433

همچنين همين تعبير را أم المومنين عايشه مي گويد:

عن قيس بن أبي حازم، قال: قالت عائشة رضي الله عنها و كان تحدث نفسها أن تدفن في بيتها مع رسول الله صلي الله عليه و آله و أبي بكر، فقالت: إني أحدثت بعد رسول الله صلي الله عليه و سلم حدثا، أدفنوني مع أزواجه، فدفنت بالبقيع.

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين و لم يخرجاه.

از او مي پرسند: آيا مي خواهيد شما را در كنار قبر رسول الله (صلي الله عليه و سلم) دفن كنيم؟ مي گويد: خير، من را در بقيع، كنار ديگر همسران پيامبر (صلي الله عليه و سلم) دفن كنيد؛ چون من بعد از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بدعت هايي نهادم.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج4، ص6 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج2، ص193

همچنين رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در صحيح بخاري و صحيح مسلم مي گويد:

صحابه مرا در قيامت به سمت جهنم مي برند و از آنها سوال مي كنم كه به كجا مي بريد؟ مي گويند: به سمت آتش. سوال مي كنم: جرمشان چيست؟ مي گويند:

إنك لا علم لك بما أحدثوا بعدك، إنهم ارتدوا علي أدبارهم القهقري.

... آنها بعد از تو مرتد شدند و به زمان دوران جاهليت شان برگشتند.

سپس خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در صحيح بخاري مي گويد:

فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم.

از اين صحابه من، جز تعداد اندكي از آتش جهنم نجات پيدا نمي كنند.

صحيح بخاري، ج7، ص208

ما چشم مان را خوب باز كنيم، اين آيه قرآن است كه مي گويد:

أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقَابِكُمْ

سوره آل عمران/آيه144

و نبايد يك چشمي به قرآن نگاه كنيم.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»


Share
1 | سيد رض الحسيني | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١١ خرداد ١٣٨٧ |
اگر به لفظ امامت وخلافت توجه كنيم مي فهميم كه در بطن اين دو مفهوم رضايت و استخلاف مستخلف عنه وجود دارد ديگر نيز به اجماع امت نيست چرا اهل سنت براي توجيه خلافت ابو بكر عمر دم اجماع امت مي زنند حالانكه در ثقيفه تمام افراد امت نه بو دند كه اجماع كنند كما قيل في المثل الغريق يتشبث بالحشيث؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
2 | سيد حسين | | ١٢:٠٠ - ١٦ مهر ١٣٨٧ |
من نمي دانم چرا آقاي ملا زاده كاسه داغ تر از آش شده و ابوبكر را بهترين امت پس از پيامبر مي داند وقتي خود ابوبكر مي گويد من بهترين شما نيستم بلكه مهتر شما هستم پس اگر اشتباه كردم مرا از اشتباهم آگاه كنيد
( صحيح مسلم جلد سوم صفحه 288 ميزان الاعتدال ذهبي جلد دوم صفحه 325 ربيع الابرار زمخشري جلد اول صفحه 231 صحيح بخاري جلد چهارم صفحه 155)
اين آقاي مولوي چگونه در يك تناقض آشكار مي گويد ابوبكر بهترين امت پس از پيامبر بوده است ؟ 2
- آقاي مولوي دم از اجماع در سقيفه و انتخاب ابوبكر ميزند اما كتب تاريخي اعم از شيعه و سني كه مي گويند ابوبكر و عمر جنازه پيامبر را بر روي زمين رها كرده و در پي كسب قدرت به سوي سقيفه شتافتند .
اما اجماعي كه ايشان از آن دم مي زنند : علي بن ابي طالب عليه السلام و عباس كه شاخص ترين افراد خاندان هاشم و نزديك ترين افراد به رسول الله صلي الله عليه و آله بودند و همچنين همه افراد خاندان بني هاشم كه خانواده پيامبر بودند كه در آن حضور نداشتند همچنين از صحابه هم كه ابوذر و عمار و سلمان و مقداد و زبير و حذيفه حضور نداشتند .
مسلمانان يمن و مكه و نجران و ساير بلاد اسلامي هم كه از اين مجمع خبر نداشتند پس اين چطور اجماعي است كه آنها از آن دم مي زنند ؟
3 | سيد حسين | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٩ مهر ١٣٨٧ |
كدام يك به خلافت سزاوارترند؟
در صحيح مسلم جلد دوم صفحه 173 و مسند احمد بن حنبل صفحه 352 و صحيح بخاري جلد چهارم صفحه256 آمده است كه وقتي آيه برائت بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شد آن حضرت ابتدا آيه را به دست ابوبكر داد تا آن را به كفار ابلاغ كند اما پس از چند دقيقه خداوند به پيامبر خويش دستور داد كه از طرف پيامبر كسي حق ندارد مطلبي را برساند مگر آنكه خود او يا كسي كه از اوست باشد در اين هنگام پيامبر حضرت علي را به دنبال ابوبكر فرستاده تا آيه را از دست ابوبكر گرفته و به كفار ابلاغ كند.
حال قضاوت با خود شما كه كدام يك از اين دو به خلافت سزاوارترند آن كه حتي براي ابلاغ يك آيه از قران هم صالح نبود و پيامبر رسما اعلام كرد كه از او نيست يا آنكه آيه برائت را به كفار ابلاغ كرد و پيامبر رسما اعلام كرده بود كه از اوست ؟
4 | يونان | Iran - Sanandij | ١٢:٠٠ - ١٧ آذر ١٣٨٧ |
سلام خداوند بر خلافاي راشدين,بر عشره مبشره.بر ياران رسول خدا وتابعين.بر آناني كه براي رضاي خدا جهاد كردند,نهراسيدند و اين دين مبارك را مايه عزت ما و كشورمان گردانيدند..
5 | عمرعلي | | ١٢:٠٠ - ١٨ آذر ١٣٨٧ |
سلام به همه دوستان اين مناظره رو دانلود كردم . برنامه جالبي بود . فقط خواستم بگم چرا اين جريان مناظره رو ادامه نداديد تورو به خدا اگه خواستيد جوابم بديد نگيد يارو وهابي بود. ازاين حرفها نزنيد .
6 | اميرعلي | United States - Mountain View | ١٢:٠٠ - ٢٦ دي ١٣٨٧ |
خيلي جالب ميگن ايه برات پس سوره نور راقبول داريد كه درباره مادرمومنان نازل شد،رضمن كتابهاي اهل سنت هرحديثش رابايدتفسيروتوضيح شود شماراچه به اين كتابها !درموردصحابه خداونددرقران ايه هاي بسياري نازل كرده فتح بقره انعام ووخداوندهمه شماراهدايت كند
7 | عبدالناصر | | ١٢:٠٠ - ٣٠ دي ١٣٨٧ |
1. چندين مناظره قبلا شده است که تماما اهل تسنن مفتضح شده است …. مناظره من با علما -عوام تمام پيروان سنت پيامبر است: فاطمه دختر پيامبر اعظم اسلام است و همسر امير المومنين علي بن ابيطالب صحابه رسول خدا است ……..اين قول پيامبر به جه معناست:فاطمه بضعه مني يوذيني ما اذا ها….فاطمه پاره وجود من است هر کس اورا اذيت کند مرا اذيت کرده است….و اين ايه قران (ان الذين يوذون الله ورسوله لعنهم الله في الدنيا و الاخره واعد لهم عذابا مهينا)سوره احزاب……و چه ظلمي به دختررسول اکرم حضرت فاطمه شده بود که به صحابي پيامبر علي بن ابيطالب وصيت کرد که مرا شب دفن کن نميخواهم کساني که بر من ظلم کردند و حق مرا غصب نمودند بر من نماز بخوانند…؟ مگر چه ظلمي بر دختر پيامبر شده بود؟..................ظلم کنندگان چه کساني بودند؟.... ابوبکر با ظالمان حقوق دختر پيامبر چه کرد؟....خلفاي راشدين چه نقشي در غصب حق فاطمه دختر پيامبر داشتند؟...... قبر فاطمه کجاست؟…….. چرا شما دم از احترام به صحابه ميزنيد در عين حال به علي بي احترامي ميکنيد لم تقولون ما لا تفعلون…ايا علي حداقل صحابه نبود؟ اگر حديث خودتان را که محور خود کرديد در باب سقيفه (که امت بر مساله اجتماع نکند مگر به حق۴ خير باشد و اشتباه نکنند) چرا ابوبکر را خليفه ميدانيد که امت (سه تن از مهاجران و يک طايفه از انصار) اورا به خلافت گزيدند و همان امت عثمان را کشتند…لذا بايد يکي از انها را اهل باطل و نفاق بدانيم… افتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض ايه از بقره….چرا به مانند يهود مينگريد… ميدانيم جرات ان نداريد که در سايتتان به نمايش بگذاريد ….شما همان پيروان سامري هستيد که بدنبال عجل رفته ايد …………..شيعه غير معارف و مباني حقه اسلام چيز ديگري نيست……. ….الذين يستمعون القول و يتبعون احسنه) … واقعا شيعه دنباله رو سنت پيامبر است يا مکتب جعلي اسم تسنن ؟ يا اله العالمين اياک نعبد و اياک نستعين اهدنا الصراط المستقيم
8 | امير علي | | ١٢:٠٠ - ٠١ بهمن ١٣٨٧ |
واقعا واي بر ما خودمان را پيرو حضرت علي ميدانيم در حالي كه همانند حضرت علي به نزديكترين ياران پيامبر توهين ميكنيم شما ها كه سنگ طرفداري شيعه را ميكنيد دشمنان واقعي ما شيعيان هستيد با حرفهاي واهي توهين به شعور پيامبر در انتخاب ياران وحضرت علي ميكنيد شما ها همان شكست خوردگان نهروان هستين همان كساني كه زمان حمله اعراب به ايران قسم خوردين كه ضربه به اسلام بزنيد و من خدا رو شكر ميكنم كه اگاه شدم

پاسخ:
با سلام
آيا شما قبول داريد که حضرت علي به نزديکترين ياران پيامبر (به اعتقاد شما) توهين کرده است ؟
اگر چنين است که نمي توانيد به ما اشکالي بگيريد .
و اگر اشتباه تايپي بوده است بهتر است و نظر شما آن است که حضرت علي عليه السلام با خلفاي به اصطلاح شما راشدين ارتباط خوبي داشته است بهتر است به آدرس هاي ذيل مراجعه نماييد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1312

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=449

موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
9 | وجدان | | ١٢:٠٠ - ١٠ بهمن ١٣٨٧ |
کاسه داغ تر از آش مدعيان شيعه هستند به اين دليل که بنا به گفته و صحه خود آنها حضرت علي به خاطر مصلحت اسلام از حق خود گذشت و با خلفاي قبل از خود بيعت و همکاري کرد و نمي دانم چرا حالا شما مثل صاحب حق بيعت نمي کنيد و مصلحت اسلام را از حضرت علي بهتر درک مي کنيد. اين است معني کاسه داغ تر از آش. فرداي قيامت چگونه در پيشگاه خداوند مي خواهيد حاضر شويد.
10 | احمد | | ١٢:٠٠ - ١٢ بهمن ١٣٨٧ |
بسم الله الرحمن الرحيم من المهاجرين و الانصار و الذين اتبعوهم باحسان رضي الله عنهم و رضوا عنه و اعد لهم جنات تجري تحته الانهار خالدين فيها ابدا و ذالك الفوز العظيم صدق الله العظيم بنام خداوند بخشنده مهربان از گروه مهاجرين و انصار و كساني را كه به نيكي به ايشان پيوستند خدا از ايشان راضي شد و ايشان هم از خدايشان راضي شدند و براي ايشان بهشتهايي كه از زير درختانش نهرها جاري است اماده شده است كه تا ابد در آن زندگي مي كنند و آن پيروزي بزرگ است راست گفت خداي بزرگ

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي بهتر بود ابتداي آيه را حذف (و به اصطلاح بهتر تحريف) نمي کرديد ؛ السابقون الاولون من المهاجرين ، و نه هر مهاجر و انصاري ، و معني سابقين نيز زودتر اسلام آوردن نيست ، بلکه همانطور که در قران آمده است سبقت به فعل خيرات است ؛ يعني کساني که از مهاجرين و انصار سبقت به فعل خيرات داشتند مورد رضايت هستند ؛ مي توانيد تحقيق مفصلي را که در اين زمينه در سايت صورت گرفته است در آدرس ذيل مشاهده نماييد
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=121

موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
11 | احمد | | ١٢:٠٠ - ١٢ بهمن ١٣٨٧ |
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم افحسب الذين كفروا ايتخذوا عبادي من دوني اوليا انا اعتدنا جهنم للكافرين نزلا صدق الله العظيم بنام خداوند بخشنده و مهربان ايا كافران پنداشته اند كه بندگانم را به غير من اولياي خود قرار داده اند همانا ما جهنم را براي كافران اماده كرده ايم

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
بهتر است براي فهميدن معني اين آيه شريفه نگاهي نيز به آيات ذيل داشته باشيد :
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ
سوره توبة آيه 71
مردان با ايمان و زنان با ايمان اولياي همديگر هستند ...
اگر مقصود آيه اي که شما به آن اشاره کرده ايد آن باشد که هرکس غير از خدا را ولي خود بگيرد کافر است و جهنم جايگاه او ، پس بايد همه مومنين و مومنات نيز به سبب آنکه به دستور خداوند ، ساير مومنين و مومنات را اولياي خود گرفته اند کافر شوند !!!!

يا مي توانيد به اين آيه نگاهي بياندازيد :
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ
سوره مائدة آيه55
ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده اند همانها كه نماز را برپا مى دارند، و در حال ركوع، زكات مى دهند
آيا به نظر شما چون در اين آيه خداوند دستور داده است که پيامبر و مومنيني را که صفات فوق بر ايشان صادق است (شان نزول آيه در مورد امير مومنان علي عليه السلام است) را ولي خويش بگيريم ، کافريم ؟
در واقع آيه اي که شما به آن اشاره کرده ايد مي گويد :
ولايتي را که بدون خدا باشد ولايتي را که خدايي نباشد ، ولايتي را که شما را از خدا دور کند (پرستش بت ها و ولي گرفتن آنها) اين ولايت سبب جهنمي شدن فرد است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

12 | مجيد حقي | | ١٢:٠٠ - ١٨ بهمن ١٣٨٧ |
شرط وجود شجاعت در خليفه از يكطرف، فرار شيخين در مواقف حسّاس از زندگانى رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم از طرف ديگر، اهل سنّت را دچار گرفتارى كرده است، فكر كردند و كردند تا اينكه شيخ الاسلامشان يعنى جناب «ابن تيميّه» كه در چنين مواردى حلاّل مشاكل!! آنان است فكرى بكر و چاره اى معقول!! انديشيده، چنين مى گويد:
شكّى نيست كه ما در خليفه و حاكم اسلام به لزوم وجود صفت شجاعت قائليم، ولكن شجاعت بر دو قسم است:
1 ـ شجاعت قلبى
2 ـ شجاعت بدنى
و ابوبكر درست است از شجاعت بدنى بى بهره بوده، ولى او داراى شجاعت قلبى بوده، و همين مقدار از شجاعت براى حاكم اسلامى كافى است!! و در ادامه سخنانش مى گويد:
و اگر شما مى گوئيد على اهل جهاد و قتال بوده، ما مى گوئيم: عمر بن خطّاب نيز اهل قتال و جنگ در راه خداوند بوده است، ولى بايد دانست كه قتال بر دو قسم است:
1 ـ قتال با شمشير
2 ـ قتال با دعاء
و عمر بن خطّاب با دعاء، در راه خداوند قتال كرده است.
قضاوت با شما
لازم به تذكّر است كه متكلّمين عامّه براى تثبيت خلافت خلفاء سه گانه يعنى: ابوبكر، عمر و عثمان، حتّى الامكان در مقام تقليل شرائط امام هستند، و الاّ در بسيارى بلكه جميع اشخاصى كه قائل به امامت آنها هستند به دست و پا مى افتند، لذا اعتبار شرائطى از قبيل: قرشى بودن، هاشمى بودن، علم به غيب داشتن، معجزه داشتن و عصمت و... را اسقاط كرده اند!
13 | خالدكريمي | | ١٢:٠٠ - ١٩ بهمن ١٣٨٧ |
شيعيان بجاى كالبدشكافى تاريخ خودشان راكالبدشكافى كنندتابدانندازكدام نطفه هستند آياازنطفه عرب است -ترك است -كرداست و...چون معلوم نيست كه مادرانشان درروزچندين بارصيغه ميشوند

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
جداي از اين بحث که اين گونه سخن گفتن ، نشانه عدم قدرت تحمل حقايق است ، بهتر بود به جاي فرار از تاريخ (که حقيقت امر را روشن مي سازد) نظري به تاريخ مي انداختيد که :
1- عبد الله بن زبير که عائشه او را به جاي فرزند خويش مي دانست از متعه متولد شده است !!!
2- عبد الملک بن جريج که بزرگترين عالم اموي به حساب مي آيد و روايات وي از عمده ترين روايات صحاح سته است (به صورتيکه به ادعاي علماي اهل سنت روايات وي ، يک هشتم تمامي روايات است !!) نود زن متعه داشت !!! و اين درست در زماني بود که داشت نسل بني اميه در حال انقطاع بود !!! يعني وي براي زياد شدن نسل بني اميه متعه مي کرد !!!
مي توانيد جهت بررسي تاريخ اهل سنت (اگر از آن ترسي نداريد) به آدرس ذيل مراجعه کنيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=93

3- اين جدا از سخنان علماي اهل سنت در مورد نحوه تولد عده اي از آنها است !!!:
http://www.valiasr-aj.com/lib/soal1/list4.htm#113

موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
14 | مجيد حقي | | ١٢:٠٠ - ٢٤ بهمن ١٣٨٧ |
سؤال: چگونه ممكن است در روز غدير هزاران نفر با على(عليه السلام) بيعت كنند سپس همه آنها در جريان سقيفه بر عليه او توطئه كنند؟

جواب: در پاسخ اين سؤال بايد گفت:
اوّلا: بسيارى از آنان كه در مجلس بيعت «غدير» حضور يافتند، اهل مدينه منوره نبودند بلكه حداكثر سه الى چهار هزار نفر آنان در مدينه سكونت داشتند. در اين ميان بسيارى از آنان نيز بردگان يا مستضعفينى بودند كه از مناطق مختلف بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)وارد شده بودند و در مدينه قبيله و خويشاوندانى نداشتند، مانند اهل صفه، پس تنها نيمى از آنان باقى مى ماند كه بيش از دو هزار نفر نمى باشند كه اينها هم معمولاً گوش به حرف رؤساى قبائل و در مقابل نظام عشايرى، خاضع بودند.
ثانيا: اگر به كنفرانس «سقيفه» كه فوراً پس از وفات پيامبر(صلى الله عليه وآله)برگزار شد بنگريم. مى بينيم افرادى كه ابوبكر را براى خلافت برگزيدند، حداكثر به صد نفر بيشتر نمى رسند; زيرا از انصار كه اهل مدينه بودند كسى جز رهبران و بزرگانشان حضور نداشتند، همچنين از مهاجرين كه اهل مكه بودند و همراه با پيامبر(صلى الله عليه وآله)هجرت كرده بودند جز سه يا چهار نفر به عنوان «قريش» حضور نداشتند. و در همان وقت بيشتر مسلمانان از سقيفه دور بودند و برخى مشغول تجهيز و تكفين حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)بودند يا اينكه بهت زده، خبر وفات را دريافته بودند، از طرفى بعضى نيز مردم را مورد تهديد و ارعاب قرار داده بودند تا خبر وفات پيامبر(صلى الله عليه وآله)را بازگو نكنند.(1)
از اين كه بگذريم بسيارى از اصحاب بدستور رسول خدا(صلى الله عليه وآله)در سپاه اسامه بوده و در آن لحظه، در پايگاه «جرف» اقامت داشتند و وفات پيامبر(صلى الله عليه وآله)را دريافت نكرده و در سقيفه نيز حضور نيافتند.
ثالثاًـ ناگهانى بودن مسئله، نقش مهمى را بازى كرد و مردم ر ادر برابر عمل انجام شده قرار داد; زيرا كنفرانس سقيفه، بى خبر از افرادى كه مشغول تجهيز و دفن پيامبر(صلى الله عليه وآله)بودند، مانند: امام على(عليه السلام)، ابن عباس، ساير بنى هاشم، مقداد، سلمان، ابوذر، عمار، و بسيارى ديگر از صحابه، برگزار شد و در آن هنگام كه اهل سقيفه ابوبكر را به مسجد بردند و مردم را به بيعت طلبيدند، و مردم گروه گروه ـ خواسته يا ناخواسته ـ براى بيعت با او به مسجد مى آمدند، على(عليه السلام)و يارانش هنوز از آن واجب مقدسى كه اخلاق والايشان بر آنان فرض كرده بود، دست برنداشته و روا نبود كه پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله)را بى غسل و كفن رها كنند و به سوى سقيفه بشتابند و در امر خلافت، نزاع كنند.
و همين بس كه وقتى از آن واجب مقدس فارغ شدند، مطلب تمام شده بود و ابوبكر بر كرسى صدارت تكيه داده بود و هر كس از بيعت سرباز مى زد، جزو فتنه انگيزانى به شمار مى رفت كه مى بايست مسلمانان با او به نبرد برخيزند و حتى اگر لازم شد او را به قتل برسانند!! از اين روى مى بينيم عمر، سعد بن عباده را تهديد به قتل كرد و فرياد برآورده بود كه: «او را بكشيد كه اهل فتنه است»، چون او از بيعت با ابوبكر خوددارى كرده بود.(2)
نتيجه: از مطالبى كه عنوان شد اين طور نتيجه گرفته مى شود كه همه افرادى كه در جريان غدير خم حضور داشتند و به دستور پيامبر(صلى الله عليه وآله) با على(عليه السلام) بيعت كردند، در جريان سقيفه حضور نداشتند تا مخالفت خود را با آن ابراز كنند.
و نيز در مى يابيم كه اين تنها جريانى سياسى بوده كه هدف از آن، همان طور كه بخارىدر صحيحش بيان مى كند، كتمان حقيقت و واقعيت بوده است.(3)


1-صحيح بخارى، ج 4، ص 195.
2-صحيح بخارى، ج 8، ص 211، تاريخ طبرى، ج 3، ص 223.
3-همراه با راستگويان، ص 146.

15 | محمد عمر | | ١٢:٠٠ - ٠٤ اسفند ١٣٨٧ |
بسمه تعالي با عرض سلام وادب- از برادران اهل تسنن هستم - ميخواستم از برادران اهل تشيع درمورد امامت و ولايت (حضرت علي رض)سئوال کنم : (بااحتساب شرايط عقلي ونه شرايط ديني )که مگر حضرت علي رض بعد از وفات حضرت رسول الله ص چند سال داشت آيا با عقل وبرهان جور در مي آيد که يک جوان (بدون احتساب منسب) 20-25 ساله که هنوز سرد وگرم روزگار رانچشيده وتجربه کافي درمورد حکومت بر يک جامعه راندارد (به لحاظ شرايط سني) مسلمين ويا حتي پيامبر خدا ص ايشان را حاکم (امام ، خليفه )جامعه اسلامي معرفي نمايند مگر شما در ايران عزيز همچنين فردي را که اگرچه که عالم دهر وصوفي ويا مهندس ودکتر باشد بدون در نظر گرفتن سابقه کاري ويا تجربه ويا در اين سن20-25 سال ، فرماندار- بخشدار ويا شهردار منصوب مينمائيد - شما در يک استخدام در يک پست ابتدائي وزير دستي حداقل سن را 20 سال در نظر ميگيريد چه برسد که وي را بخشدار ويا فرماندار نمايئد.-خواهشمند است جواب را اس ام اس نمائيد.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اگر مقصود شما در نظر گرفتن صرف شرائط سني است ، ابوسفيان و پدر ابوبكر از خود او مسن تر بودند و اولاي به خلافت از وي . و اين پاسخ را از قديم در كتب علماي شيعه آمده است و حتي در كتاب الاحتجاج امده است كه وقتي به پدر ابوبكر خبر رسيد كه پسرش خليفه شده است ، سوال كرد به چه علت ؟ در پاسخ گفتند چون از همه مسن تر بود . در پاسخ گفت : خوب من از او مسن تر هستم !!!
فكتب ابنه إليه كتابا عنوانه " من خليفة رسول الله إلى أبي قحافة . أما بعد فإن الناس قد تراضوا بي ، فإني اليوم خليفة الله ، فلو قدمت علينا كان أقر لعينك " قال : فلما قرأ أبو قحافة الكتاب قال للرسول : ما منعكم من علي ؟ قال : هو حدث السن وقد أكثر القتل في قريش وغيرها وأبو بكر أسن منه . قال أبو قحافة : إن كان الأمر في ذلك بالسن فأنا أحق من أبي بكر ، لقد ظلموا عليا حقه وقد بايع له النبي صلى الله عليه وآله وأمرنا ببيعته .
الاحتجاج ج 1 ص 115
اگر مقصود شما ، داشتن تجربه بيشتر جداي از سن بالاتر است ،‌ باز اشخاص ديگري نيز بودند ، مانند خود ابوسفيان كه به خاطر تجربه بسيار ، رئيس قريش شده بود .
اگر مقصود شما آن است كه بايد از همه بهتر مي فهميد ، و از همه تواناتر بود ، بايد ديد كه اين فهم و توانايي در كداميك از صحابه بيشتر بوده است ؟
همانطور كه وقتي بني اسرائيل در حكومت طالوت اشكال گرفتند ، پيامبرشان گفت :
ان الله اصطفاه عليكم وزاده بسطة في العلم والجسم .
و به اقرار بزرگان اهل سنت و حتي ابوبكر و عمر ، امير مومنان از آن دو هم داناتر و هم توانا تر بوده است .
در جنگ ها او بود كه يك تنه دشمن را مي شكافت و از دين دفاع مي كرد ، اما ابوبكر و عمر فرار مي كردند :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=128
عمر صريحا مي گفت اگر علي نبود عمر هلاك مي شد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=2143
و ...
بنا بر اين طبق همان عقلي كه شما ادعا كرديد نيز جايي براي خلافت ابوبكر و عمر باقي نمي ماند ؛ جداي از بحث نقل و تاريخ كه رسول خدا اسامة بن زيد جوان را امير بر ابوبكر و عمر كه به قول شما پير و با تجربه بودند ، نمود !!!
و جداي از اين مطلب كه طبق نظر شيعه (و روايات اهل سنت)‌بحث امامت و جانشيني پيامبر (ص) ، بحثي نيست كه دست حضرت و يا مردم باشد ، بلكه انتخابي است كه خود خداوند انجام مي دهد .
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=21#22

موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
16 | محسن | | ١٢:٠٠ - ٠٧ اسفند ١٣٨٧ |
هركي از شيعه ها خيلي ادعاش ميشه بياد با من كه يك شيعه بودم والبته هستم بياد بچته تا بهش ثابت بشه مذهب شيعه ولايي يك مذهب سراسر شرك و كفر و ادامه مذهب زنادقه است. اي دي من فرهاد_مهراد90البته به انگليسي
17 | حق طلب | | ١٢:٠٠ - ١٢ اسفند ١٣٨٧ |
برادرو خواهر مسلمان انتقاد از عملکرد ويا توهين به ياران رسول خدا در 1400 سال قبل نه تنها دردي را از جامعه امروز درمان نميکند بلکه باعث تفرقه وعداوت بيشتر بين مسلمانان ميگردد پس بياييد به جاي تفرقه افکني واهانت به هم .به فکر علاج دردها ومشکلات امروز خود وجامعه مان باشيم

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
سخن در مورد انتقاد از عملكرد نيست ، بلكه ما بايد بدانيم كه دين خود را از چه كساني مي گيريم ؟ از كساني مانند عائشه و طلحه و زبير و معاويه و ابوهريره ها كه با اهل بيت پيامبر (ص)‌دشمني كرده و به وصيت رسول خدا (ص) عمل نكرده اند ؟ يا از كساني كه به وصيت رسول خدا (ص) در مورد اهل بيتش عمل كردند .
چون اگر به وصيت ايشان عمل نكرده باشند ، دليلي وجود ندارد كه به ساير اوامر حضرت نيز عمل كرده و آنها را درست براي ما نقل كرده باشند .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
18 | ابراهيم | | ١٢:٠٠ - ٢٢ اسفند ١٣٨٧ |
برائت المن المشركين...................
آن دسته از برادرانمان كه پيش از ما ايمان آورده اند گروهي بودند و رفتند يعني هر خوبي وبدي كه كرده اند براي خودشان بوده وما ازآنها سوال نميشويم
والذين اخواناالذي سبقونا بلايمان ولاتجعل في قلوبنا غلا ... آمين
19 | حق طلب | | ١٢:٠٠ - ٢٦ اسفند ١٣٨٧ |
با سلام دوست گرامي متاسفانه علماي اهل تشيع وصيت پيامبر اکرم ص راتحريف نموده اند انحضرت ميفرمايندمن درميان شما دوچيز را از خود بجاي ميگذارم 1 - قران 2 - سنت . ماداميکه به ان عمل کنيد رستگارخواهيدبود. اما علماي شيعه بجاي ,سنت, اهل بيت را قرار داده اند. اياپيروي از قران وسنت پيامبر درست است يا پيروي از اهلبيت پيامبر؟ مسلمين ماداميکه امام ورهبرانان قران باشد نيازي به رهبران ديگر ندارند.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
به عكس ذهنيت شما ، متاسفانه علماي اهل سنت وصيت رسول خدا (ص) را تحريف كرده اند ؛ زيرا روايت كتاب الله و سنتي حتي يك سند صحيح در نزد اهل سنت ندارد ، با اين همه اصرار فراوان بر نقل آن دارند ، اما روايت كتاب الله و عترتي را كه با اسناد صحيح در كتب مختلف اهل سنت ذكر شده است را نقل نمي كنند ؛ مي توانيد در مورد روايت كتاب الله و سنتي به آدرس ذيل مراجعه كنيد :
تحت عنوان "آيا حديث «كتاب اللّه وسنّتى» قابل استناد است؟"
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=122
و در مورد اسناد روايت كتاب الله و عترتي كه با اسناد صحيح در كتب اهل سنت از جمله صحيح مسلم آمده است مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=39
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
1 |سجاد||١٩:٢١ - ٠٤ آبان ١٣٩٤ |
0
 
0
درودبراهل بيت معصوم ولعنت ؟؟؟؟
20 | سيد حسين | | ١٢:٠٠ - ٢٩ اسفند ١٣٨٧ |
جناب محمد عمر اولا حضرت علي عليه السلام هنگام وفات پيامبر( صلي الله عليه و آله وسلم) 33 سال داشتند و نه 20و 25 سال دوما حضرت علي عليه السلام كه باب علم پيامبر بودند شايسته تر به خلافت بوده يا ديگران؟ اين گونه كه شما مي گوييد هر كس تجربه اش از ديگران بيشتر باشد به خلافت شايسته تر است باز هم حضرت علي عليه السلام تجربه اش در اسلام از ابوبكر و عمر بيشتر بوده است و طبق اعتراف علماي خودتان حضرت علي 7 سال پيش از ابوبكر و عمر به اسلام ايمان آورده است در حالي كه ابوبكر و عمر 40 سال بت پرست بوده اند و در سال هفتم و هشتم هجري مسلمان شده اند . در جواب آقاي محسن هم بايد عرض كنم كه ما را از مناظره و گفتگو نترسان و مطمئن باش اگر قرار باشد كسي خيط شود قطعا شما خواهيد بود اگر هم مايل باشي با كمال ميل حاضرم با شما گفتگو كنم آدرس ايميل مرا هم مي توانيد از مسولان محترم موسسه تحقيقاتي ولي عصر (عج ) در يافت كنيد
21 | قم | | ١٢:٠٠ - ١٦ فروردين ١٣٨٨ |
شما چيزي براي گفتن نداريد شما به علماي خود هم رحم نميکنيد نمونه اش ايت الله برقعي

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
بهتر است به جاي اينگونه ادعا هاي بي مدرك ، نگاهي به سخنان علماي اهل سنت در مورد او (در جلد دوم كتاب لله ثم للتاريخ بخش علماي شيعه اي كه سني شده اند) كرده و نيز سخنان نزديكان او را نيز در سايت ذيل ببنيد :
http://www.h-varjani.blogfa.com/
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
22 | ايمان | | ١٢:٠٠ - ١٧ فروردين ١٣٨٨ |
من از ان وجدان مرده حق طلب شما ماندم اگه يه ذره همت بخرج بدين واقعات رو به راحتي ميتونيد ببينيد ولمس كنيد بر همگان معلوم است كه اگه به عنوان شيعه ادعاي پيروي از دين محمد راداريد ماهيت وچهار چوب اين مذهب رو نشون بديد تا بشه بدعت نبودنش را باور كرد كجاي دين محمد اين همه خيانت و دستكاري بوده كه شما كرديد ايا علي اين قدر شهامت نداشت كه قاتل همسرش رومجازات كنه ؟اگه علي جانشين بحق پيامبر بود ايا اين خيانت نبود كه خلافت رو به ابوبكر داد چه خيانتي بزرگتر از اجراي امر رسول اكرم در حالي كه علي حق خواه ترن صحابه بود يه كم به خودتون جرئت بديد و از اين جهالت فاصله بگيريد اگه خرافات رو از سني پاك كنيد سني كامل ميشه واگه خرافات وجهالت رو از شيعه بگيريد شيعه محو ميشه با اين همه دروغگو كه تو قم داريد مختون ؟؟؟ يعني مختان رو ؟؟؟؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در مورد علت عدم قيام امير مومنان در سايت به صورت مفصل بحث شده است ؛ مي توانيد به جاي بي ادبي ، نگاهي به ادله مطرح شده بياندازيد
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=9
گروه پاسخ به شبهات
23 | سيد حسين يوسفي | | ١٢:٠٠ - ٢١ فروردين ١٣٨٨ |
بيدار باشيد! شما اي محققان و پژوهشگران! شما اي نويسندگان و انديشمندان! شما اي تاريخسازان و تاريخ نويسان! شما اي داعيان وحدت و اتحاد! شما اي كساني كه از خطر «جهاني شدن» هشدار مي دهيد، و براي رويارويي با پيامدهاي احتمالي آن، از وحدت و اتحاد سخن ميرانيد! بلكه به شما اي مسلمانان آزاده! كه غيرت دين داريد، به همه‌ي شما مي گويم: چرا جريانات مرده تاريخي را زنده ميكنيد كه جز پيامد منفي و عميق كردن دشمني در ميان امت چيزي بدنبال ندارد، مقصود چيست؟ چه مي خواهيم، جهت ارضاي عوام؟! تقليد كوركورانه؟! منافع مادي؟! پس چي؟. تعجب آور است كه عده اي وقت گرانبهايشان را صرف كنكاش در مسائلي تاريخي مي نمايند، و يا انديشه هاي سست و بي پايه اي را بارور مي‌كنند كه اساس آنها بر روايات ضعيف و جعلي، و يا هوي و هوس نهاده شده است، و خنده آور است كه اينها واقعا معتقدند كار خوب انجام مي دهند!، و به حقايق علمي دست پيدا كرده اند!، اما اگر با چشم باز نگاه كنند به وضوح درك مي كنند كه جز گسترده كردن دامنة اختلاف وتفرقه و عميق كردن دشمني ميان مسلمانان، هنري به خرج نداده اند، و جز نيشتر زدن به زخم چركين امت و پرورش ميكرب اختلاف، حماسه اي نيافريده اند، و اگر از آنان بپرسيد كه از تلاش و زحمت شان چه نتيجه اي گرفته اند؟، جوابي نخواهند داشت. حداكثر اينكه خواهند گفت يك بحث علمي است! همين و بس!! راستي كجاست آن مبادي علمي اي كه ايشان بدانها اعتماد كرده و تحقيق نموده اند!؟.و كجاست رسالت مقدس وحدت؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
ظاهرا بين بحث وحدت و بين بحث تحقيق و تفحص تاريخي ، خلط شده است ؛ وحدت هيچ منافاتي با تفحص علمي در تاريخ ندارد ؛ و علت ايت كنكاو نيز مشخص است ، ما مسلمانيم و طبق آيات قرآن بايد بدانيم كه سنت رسول خدا (ص) چيست . و اكنون براي شناخت سنت ، راهي جز استفاده از سخنان گذشتگان نيست ؛ پس بايد اين گذشتگان را بشناسيم تا مبادا از دروغگويان آنها چيزي به عنوان سنت نقل نكنيم .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
24 | سعيده سيدي | | ١٢:٠٠ - ٢١ فروردين ١٣٨٨ |
علت شكست انصار و پيروزي مهاجرين در جريان سقيفه چيست؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- علت مهم و اساسي دو دستگي انصار بود (قبيله اوس و خزرج با يكديگر درگيري داشته و وقتي تعدادي از مهاجرين با ابوبكر بيعت كردند ، گروهي از اوس كه مي دانستند خزرج به خاطر وجود سعد بن عبادة و كشته شدن رئيس اوس سعد معاذ در يكي از جنگ ها ، قوي تر از آنها است و مي تواند خلافت را به دست گيرد ، با ابوبكر بيعت كردند)
2- عمر با خود نيروي نظامي (عشاير اسلم) به مدينه آورده بود .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
25 | علي | | ١٢:٠٠ - ٠١ ارديبهشت ١٣٨٨ |
در مورد مناظره اقاي قزويني با استاد ملازاده اين كه هر مشركي بخواهد مثل اقاي قزويني دليل بياورد پس بي خداها هم براحتي خدا را انكار كنند و چون سخنشان در جو و حال و هواي مجلس بي خدايان شيرين است همه هم برايشان دست بزنند و به به بگويد اي بابا اين چه استدلالهاي خنده داري است كه اقاي قزويني براي استاد ملازاده اورده .. حالا نمت خواهم بگويم ملازاده اشكالاتي ندارد . وي هم اشكالاتي دارد ولي اشكالات وي جزتي است ولي ضدخدايي نيست و از شرك حرفي نمي زند ... حداقل رواياتشان معتبر و براي كوبيدن شخصي بازارگرمي نمي كند و روايت هاي من در اوردي نمي گويد اخر اين خنده دار نيست كه براي تاييد صلاحيت مطلبي از مجلسي سخن بگوييم كسي كه اعتقاداتش 180 درجه با قران اختلاف دارد يعني اگر قران بگويد تنها حاجت دهنده و كفايت كننده و ياري دهنده خداست مجلسي از خدا و كتاب خدا پيشي گرفته و مي گويد محمد (ص)و علي (ع) و امامان بلندمرتبه خداوند يكتا و ... حاجت دهنده اند و كفايت كننده و ياري دهنده اند در حاليكه اگر امامان پاك اين سخنان را مي شنيدند چيزي جز شرك نمي شمردند ...و مردمي كه با تحصيل و تعليم گره نخورده اند ان متون را خوانده و گريه مي كنند و تو سر هم مي زنند... دليل اوردن مثل اقاي قزويني مثل اب خوردن راحت است مثلا عمر همه را شلاق مي زده و غدير را همه قبول دارند و اما ما ن از طرف خدا برگزيده بودند و ..... به عبارتي ديگر وي مي گويد اي ملازاده انچه كه تو مي گويي و دليل مي اوري و استنادت عدم يا وجود ان متن در قران هست براي خودت و اما: انچه من (قزويني) مي گويم و حتي اگر با قران مخالفت داشته باشد (روايت برتري دارد) و جوسازي و بازارگرمي و از مجلسي و كافي دليل اوردن اعتباريست كه در دنيا مانند ان نيست بابا بس كنيد خوب ما مسلمانيم ... بياييد خودمان بدون در نظر گرفتن عقايد غلط ابا و اجداديمان بحث كنيم و تفكر كنيم . خيلي راحت است مگر مي شود خدا در قران در سوره نسا از حيض زنان و ..... بگويد و از علي و خمس در زندگي روزمره و امام زمان نگويد بعد ما بياييم اياتي را كه هيچ ربطي به اين موضوعات ندارد را ... ربط بدهيم ----- اين خيلي مشخص است كه گيرنده خمس دزد است . هركه ميخواهد باشد . من تعجب مي كنم چرا فكر نميكنيد و هدايت نمي شويد كافي است دست از لجاجت برداريم. من هم خود شيعه اثني عشري بودم و پدربزرگم از ايت الله هاي برگ و معروف شيعه اثتي عشري ايران بوده و اكثر ادعيه را حفظ مي كردم ...خدا خواست و هدايت شدم به شيعه اصيل قراني كه با شرك مي جنگد .... بي سواد هم نيستم و بزودي در رشته الهيات تدريس خواهم كرد چرا خودتان را مي پيچانيد ... يا الله مدد

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- ادعا كرده ايد كه جناب ملازاده روايات مندراوردي ذكر نمي كند و جناب دكتر قزويني ، روايات بي سند و شرك آلود مطرح مي كند!!!
با اينكه كسي كه يك بار متن مناظره را بخواند ، به خوبي متوجه مي شود كه جناب دكتر قزويني هيچگاه بي مدرك سخن نمي گويند ! و اگر كسي به آدرس هايي كه جناب ملازاده مطرح كرده است ، مراجعه كند ، مطالب را خلاف آنچه ايشان ادعا كرده است مي يابد!
2- اگر به نظر شما توسل و شفاعت شرك و خنده دار است ، مي توانيد نگاهي به آدرس ذيل و روايات اهل سنت بياندازيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=87
3- در مورد اينكه همه غدير را قبول دارند يا اينكه عمر شلاق مي زد ، جز مدارك اهل سنت مطرح نشده است ، اگر به صورت تفصيلي مي خواهيد مي توانيد به ادرس هاي ذيل مراجعه كنيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=128
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=120
4- در نظري ديگر به صراحت و در اين نظر با كنايه ادعا كرده ايد كه دكتراي الهيات داريد و ادعا كرده ايد كه بسياري از ادعيه را از حفظ مي خوانديد ، به جاي اينهمه فعاليت علمي بهتر بود يكدور سوره نساء را از رو مي خوانديد تا بدانيد كه در آن در مورد حيض صحبت نشده است ، و صحبت در مورد حيض در سوره بقره آمده است !!!
5- ادعا كرده ايد در قران در مورد خمس و امير مومنان و امام زمان چيزي نگفته است !!:
بهتر است روايات اهل سنت را در اين زمينه نگاه كرده و خود حكم كنيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1368
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=112
6- اين جمله را از كجا در آورده ايد ؟ كه ما در هيچ جاي اين مناظره آن را پيدا نكرديم!!! «انچه من (قزويني) مي گويم و حتي اگر با قران مخالفت داشته باشد (روايت برتري دارد) و جوسازي و بازارگرمي و از مجلسي و كافي دليل اوردن اعتباريست كه در دنيا مانند ان نيست »
7- از شما كه استاد دانشگاه مي خواهيد بشويد ، بعيد است كه كلمه «مدد» را كه اصطلاحي فارسي است و عرب ها آن را استفاده نمي كنند به صورت «يا الله مدد» به كار ببريد !!!
8- توسل را شرك دانسته ايد ، كه در ذيل نظر ديگر شما آدرس از كتب اهل سنت براي شما داده شد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
26 | محمد حسن | | ١٢:٠٠ - ٠٦ ارديبهشت ١٣٨٨ |
سلام بر ابوبکر و عمر و علي عليهم السلام

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اهل سنت مي گويند در مورد صحابه بهتر است لفظ عليه السلام به كار نرود !!!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
27 | خالو ريوار | | ١٢:٠٠ - ٠٩ ارديبهشت ١٣٨٨ |
رحمت خداوند بر ابوبکر صديق.عمر فاروق.عثمان ذي نورين و علي کرار (رضوان الله عليهم)
28 | حميد | | ١٢:٠٠ - ١٢ ارديبهشت ١٣٨٨ |
با سلام بنده يكي از برادران اهل سنت هستم (شافعي)سؤال بنده اين بود كه اگر امامان اهل تشيع واقعا عالم به دين بوده اند چرا حتي يك كتاب از آنها در دست حتي خود شيعيان نيست.در صورتي كه آنگونه كه شما مي گوييد امامان اهل سنت كه شاگردان آنها بوده انداز آنها كتابهايي در دست است.توضيح اينكه خودشان نوشته باشند نه كساني بعد از سالها كتابي بنام آنها گرداوري كند. ( منكرنعره ما آنكه بما عربده زد تا به محشر شنود نعره مستانه ما)

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در ابتدا بايد بگوييم كه طبق روايات اهل سنت ، ائمه شيعه دانا ترين مردمان به دين بوده اند :
ذهبي از ابوحنيفه نقل مي كند :
أقدمه المنصور الحيرة بعث إلي فقال يا أبا حنيفة إن الناس قد فتنوا بجعفر ابن محمد فهيىء له من مسائلك الصعاب فهيأت له اربعين مسألة ثم أتيت أبا جعفر وجعفر جالس عن يمينه فلما بصرت بهما دخلني لجعفر من الهيبة ما لا يدخلني لأبي جعفر فسلمت وأذن لي فجلست ثم التفت إلي جعفر فقال يا أبا عبد الله تعرف هذا قال نعم هذا أبو حنيفة ثم أتبعها قد أتانا ثم قال يا أبا حنيفة هات من مسائلك نسأل أبا عبد الله فابتدأت أسأله فكان يقول في المسألة أنتم تقولون فيها كذا وكذا وأهل المدينة يقولون كذا وكذا ونحن نقول كذا وكذا فربما تابعنا وربما تابع أهل المدينة وربما خالفنا جميعا حتى أتيت على أربعين مسألة ما أخرم منها مسألة ثم قال أبو حنيفة أليس قد روينا أن أعلم الناس أعلمهم باختلاف الناس
سير أعلام النبلاء ج 6 ص 258، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي
اما جداي از اين مطلب مي گوييم :
1- علماي شما مقصود چه كسي است ؟ ابوحنيفه خود حتي يك كتاب نداشت !!! (تنها كتابي كه انتساب آن به ابوحنيفه قوي است الفقه الاكبر است كه تمام آن 5 صفحه است و در مورد اعتقادات است !!!)
2- ساير كتب علماي مذاهب اربعه مانند احمد بن حنبل و مالك بن انس ، كتاب هاي روايي است ، كه اين كتاب ها را به عنوان نتيجه كار خويش و استحصال از بين روايات بسيار به عنوان روايات حسن و يا صحيح و يا مقبول جمع آوري كرده بودند !!!
يعني در اوراقي ، رواياتي را كه قبول داشتند براي خود جمع كردند ، و نتيجه آن چنين كتاب هايي شد ؛ اما ائمه شيعه خود مي دانستند كه كدام روايات صحيح است و كدام غلط و به همين سبب احتياج به نگارش چنين كتابي نداشتند . به همين سبب اهل سنت براي نقل اين كتاب ها ، از اين علما ، احتياج به قرائت بر محدث و تطبيق متن با كتاب او پيدا مي كردند ، اما جلسه درس ائمه به اين صورت بود كه ائمه روايات را كه سينه به سينه از پدرانشان از پيامبر (ص) شنيده بودند مي خواندند و شاگردان نيز مي نوشتند ؛‌چنين شخصي احتياج به كتاب ندارد .
3- با اينهمه شيعه و سني نقل كرده اند كه امير مومنان خود اولين كتاب را كه در آن مجموعه سخنان پيامبر در مورد جراحات و ديات بوده است ، جمع آوري كرده تا بدين وسيله اين كار را به مردم بياموزند .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
29 | محب علي (ع) و اهل بيت پاكش(ع) | | ١٢:٠٠ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٨ |
لو لا علي لهلك العمر(لعنه الله عليه من الان الي قيام يوم الدين) لو لا علي لهلك العثمان(لعنه الله عليه من الان الي قيام يوم الدين) اينها نمونه هايي از جملات بيشماري است كه خلفاي غاصب و ملعوني كه پس از پيامبر خلافت مسلمين را بر عهده گرفتند و حق امير دلها علي بن ابيطالب(ع) را خوردند و پس از آن در حل مشكلات ميماندند و از امير مومنان كمك ميگرفتند بايد اين جملات را با آب طلا بگيريم و بكوبيم توي دهن هر چي گزافه گو هست تا ديگه لال بشن و نتونن حرف مفت بزنن در مورد برقعي و امثال اون هم بايد بگم كه اونا با اين كارشون ميزان شعور خودشونو نشون ميدن و اينكه ظرفيت پذيرش حق رو ندارن برقعي و امثال اون با اين كار فقط عذاب دنيا و آخرتو براي خودشون ميخرن يا علي.
30 | ابوبكر | | ١٢:٠٠ - ٠٣ خرداد ١٣٨٨ |
يه شيعه جواب من روبده . اين شيعه داره کفر من رو در مياره. مگه شما نميگيد خدا علي رو به جانيشني پيامبر انتخاب کرده و چرا نکر مگه نميتونست در برابر ابوبکر عمر خدا ضعيف بود خدا اگه کسي رو انتخاب کنه هر چيزي که سر راهش بياد برکنار ميگنه ايا انتخاب خدا اين قدر ضعيف است وقتي خدا محمد رو به پيامبري انتاخاب کرد کسي اون رو ازش نگرفت و کسه ديگه ي نگفت که من پيامبرم. اگه خدا با علي در ارطبات بود چرا هيچي نمي گفت و مردم رو راهنماي نميکرد و وحي رو به مردم نميرساند که بگويد شما راه اشتباه رو داريد ميريد. همه ميدونيم که اصحاب در مکه از دست کفار شکنجه و ازار وازيت ميشدند چرا روايتي از علي نيست که او از دست کفار ازيت شده باشند . من هيچ توهيني به علي نميکنم او يک عالم فقهي بود . برادران شيعه بيدار شويد.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- مگر خداوند نماز را به عنوان وظيفه شرعي مسلمانان تعيين نكرد ؟ همه مسلمانان هميشه نماز مي خوانند ؟
مگر خداوند روزه را به عنوان وظيفه شرعي همه مسلمانان تعيين نكرد ؟ همه مسلمانان هميشه روزه مي گيرند ؟
مگر خداوند ظلم را به عنوان حرام شرعي بر همه مسلمانان تعيين نكرد ؟ هيچ كدام از مسلمانان ظلم نمي كنند ؟
خداوند دستور داد كه مردم بعد از رسول خدا (ص) از امير مومنان اطاعت كنند ؛ همانند ساير واجبات ، گروهي قبول كردند و گروهي قبول نكردند . اين بحث ربطي به قدرت و ضعف خداوند ندارد . (به اصطلاح علمي اراده تشريعي خداوند ولايت امير مومنان بود ، اما اراده تكويني او اختيار مردم و امتحان آنها بود ، يعني دستور داد كه از علي اطاعت كنند ، اما دست آنها را باز گذاشت تا ببيند چه كسي اطاعت مي كند و چه كسي خير)
2- در مورد ارتباط امير مومنان با خدا ! اگر مقصود شما اين است كه امير مومنان مانند پيامبر (ص) قرآن مي آورد ، اين كه خلاف ضروري اسلام است ؛ اگر مقصود شما اين است كه آيا امير مومنان مردم را از اين كه حق آن حضرت را غصب كرده اند با خبر مي كرد ، حضرت چنين كرده اند :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1312
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=614
3- در مورد شكنجه شدن يا نشدن امير مومنان علي عليه السلام :
ا. در ماجراي هجرت پيامبر (ص) و خوابيدن امير مومنان به جاي آن حضرت ، طبق روايات آنقدر امير مومنان را شكنجه كردند كه محل پيامبر را لو بدهد ، اما امير مومنان چنين نكردند .
ب. نه تنها قبل از هجرت ، بلكه بعد از هجرت نيز امير مومنان سختي هاي بسيار تحمل كردند و در جايي كه همه صحابه (در جنگ ها) فرار مي كردند ، امير مومنان يك تنه ايستادگي مي نمودند و با وجود برداشتن زخم هاي بسيار ، باز از پا نمي نشستند .
ج. كسي كه چنين شبهه اي براي شما انداخته است ،‌غافل از اين بوده است كه در مورد ابوبكر و عمر و عثمان نيز هيچ روايتي در مورد شكنجه شدنشان نيامده است !!!
البته او مي خواسته چنين كند تا امير مومنان را از چشم شما انداخته كوچك كند !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
31 | صديق | | ١٢:٠٠ - ٢٤ خرداد ١٣٨٨ |
آقايون شيعه و منتظران وليعصر بالا بريد پايين بياييد شماها دين نداريد فقط اسلام رو بخودتون چسپوندين شما گمراهيد همين خدا همه گمراهان را هدايت کنه آمين
32 | فولادوند | | ١٢:٠٠ - ٢٩ تير ١٣٨٨ |
ّمن از اين تعجب مي کنم وقتي ميگن علي شير خدا فاتح خيبره وقتي عمر زنش رو کشت و دختر ش رو دزديد هيچي نگفت

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در مورد اين شبهات كه اهل سنت به دروغ در مورد ازدواج عمر با ام كلثوم دختر امير مومنان مطرح مي‌كنند مي‌توانيد به آدرس ذيل مراجعه نماييد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83
در مورد برخورد امير مومنان با عمر نيز در ادرس ذيل به صورت مفصل سخن گفته شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6015
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
33 | مجيد م علي | | ١٢:٠٠ - ١٣ مرداد ١٣٨٨ |
با سلام
فــــــــــــــــــزاد جون تكراري هستي . طرحي جديد , سوالي نو , صد دفعه كه يك چيزي را سوال نميكند .
فرض كنيم كه اينهم كه ميگي درست باشه . چه فايده اي براش داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

يا علي

34 | فرزاد | | ١٢:٠٠ - ١٣ مرداد ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام اقايون گروه شبهات اين ادرس ها به درد خودتون ميخوره همه چيزهاي كه نوشتين دروغه شما لازم نيست به ما ادرس سايت بدين تا حقيقت بفهميم حقيقت تو كتابهاي معروف خودتون است الكافي وكليني .... رو مگه نخوندي كه شهادت ميده حضرت عمر(رض) با ام كلثوم دختر حضرت علي (رض) ازدواج كرد. لطف كنيد يه سري به كتابهاي خودتون بزنيد بعد اين سايت هاي الكي رو برا ما بذارين اين سايت هارو برا كسي بذار كه خبر نداشته باشند

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
بهتر است رواياتي را كه ادعا مي‌كنيد و ما نيز در مقاله مربوطه به انها اشاره كرده‌ايم ، يكبار ديگر مطالعه كنيد ، در هيچكدام اين روايات ، نيامده است كه ام كلثوم دختر امير مومنان بود !
هركدام از ادرس‌ها هم كه به نظر شما موجود نيست ، در صورتي كه مايل به بحث علمي هستيد ، درهمين سايت مطرح كنيد و در غير اين صورت به سايت‌هاي اهل سنت بدهيد تا به عنوان دروغ‌گويي‌هاي ما مطرح كنند ! زيرا مدتي طولاني است كه به دنبال اشكال از سايت ما هستند !
گروه پاسخ به شبهات
35 | momen abdullah | | ١٢:٠٠ - ٢١ مرداد ١٣٨٨ |
جناب فرزاد

شما ادعا کرده ايد که «همه چيزهاي كه نوشتين دروغه »
لطف کنيد مشخص کنيد کدام قسمت دروغ است و گرنه که از افترا توبه کنيد.

اصولا اگر توانايي بحث و استدلال داري ما همگي منتظر سخنان شما هستيم در غير اين صورت با فحاشي و تهمت جز خلود در دوزخ براي خودت به ارمغان نمي‌آوري.

در همين يک کامنت خودت چند بار توهين کردي و بعد از گناه سخن مي‌راني.

ولي در مورد يا علي.

من از شما يک سوال مي‌کنم. طبق نص صريح قرآن دين اسلام ما همه خدا را بر اساس فطرتمان مي‌‌شناسيم.
«فأَقمْ وجهكَ للدّينِ حنيفاً فطر اللّه الّتى فطَر النّاسَ عليْها لا تبديلَ لخلْقِ اللّه ذلكَ الدِّينُ الْقيِّم ولَكنَّ اكْثرَ الناسَ لايعلمون»

پس چرا مردمان اينهمه در معرفت خداي خود دچار انحراف شده اند؟
مشتي که روح اجدادشان را خدا مي‌دانند. مشتي که سنگ پرست شده اند.
مشتي انساني را به جاي خدا قرار دادند. گروهي هم مانند محبين عمر از خدايي صحبت مي‌کنند که دست چپ و راست دارد:
صحيح بخاري باب قول الله تعالى ‏{‏ملك الناس‏}‏
1747:
حدثنا أحمد بن صالح، حدثنا ابن وهب، أخبرني يونس، عن ابن شهاب، عن سعيد، عن أبي هريرة، عن النبي صلى الله عليه وسلم قال ‏"‏ يقبض الله الأرض يوم القيامة، ويطوي السماء بيمينه ثم يقول أنا الملك أين ملوك الأرض ‏"‏‏.‏ وقال شعيب والزبيدي وابن مسافر وإسحاق بن يحيى عن الزهري عن أبي سلمة‏.


آيا جز اين است که ما باوجود داشتن فطرت خدا باور بازهم به علمي ماواري فطرت خود احتياج داريم که خدا را بشناسيم و به سوي معرفت هرچه بيشتر او گام برداريم؟
اين منابع علمي براي شناخت خدا چيست؟
مسلما اول منبع قرآن است. ولي آيا قرآن بدون مفسر مي‌شود؟
پس ما براي معرفت خدا احتياج به مفسر و عالم به قرآن داريم.

آيا پايه هر عمل ما در زندگي نبايد شناخت خداوند باشد؟ آيا بدون شناخت خداوند تمام اعمال هبط و نابود نيست؟

به راستي چه کسي از وجود مبارک رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) خدا را بهتر شناخت؟
آيا کسي که خدا را بهتر شناخته دعايش مقبول تر و اعمالش پسنديده تر نيست؟

آيا عقل حکم نمي‌کند من نوعي که معرفتم ناقص و کارنامه اعمالم سياه است از وجود اوليا خدا درخواست کنم که براي من از خداوند متعال چيزي بخواهند؟


در پايان ما هم از شما مي‌خواهيم که از پرستش الف لام لام ها دست برداريد به پرستش الله معبود علي روي بياوريد.

يا علي يا ولي
يا ولي يا علي



36 | مجيد م علي | | ١٢:٠٠ - ٢١ مرداد ١٣٨٨ |
با سلام
جناب اقاي فرزاد عزيز .
با تشكر اما چرا ميگم تكراري هستي . كي بشما در مورد اقاي قلمداران خط داده .
لطفاً به اين لينك مراجعه فرمائيد تا بدانيد چرا .....
http://www.valiasr-aj.net/fa/page.php?bank=maghalat&id=117
نظراتم و جوابها به دوست و برادر عزيز و خوشنامم جناب ali .
در مورد ازدواج عمر ابن حطاب با دختري از امام علي ( ص ) بايد بگويم كه اگر قبول كنيم چنين مسئله اي پيش امده ( معاذالله غير ممكن است قبول كنم ) براي جناب عمر بسيار تا بسيار بد خواهد بود " ايا ايشان يك ادم شهوت پرست و هيز بوده " پس بهتر از اين را قبول كني و خودتان به خليفه خودتان احترام بگذاريد ".
اين را هم بهش مراجعه كن .
http://www.valiasr-aj.net/fa/page.php?bank=maghalat&id=83
در اخر متشكرم از اينكه خواستي مرا " امر به منكر و نهي از معروف كني "
انشاءالله الله سبحان تعالي بحق ولايت علي شما را بصراط المستقيم هدايت كند .

يا علي
37 | فرزاد | | ١٢:٠٠ - ٢١ مرداد ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام اقاي مجيدم علي شما مگه ايمل منو دريافت نكردين مگه مسئولين سايت براي شما ارسال نكردندشما كه خيلي دوست داشتي بحث مون ادامه بيدا كنم والا من هرچي مينويسم گروه شبهات ومسئولين سايت بيشترشون رو تو سايت درج نميكنند اگه شما تمايل دارين منتظرشما هستم كه برام پيغام و ايمل تون رو برام بفرستي يا قبول كنيد مسئولين سايت برام ارسال كنند البته اگه تمايل به بحث دارين فعلا خدا حافظتون
38 | فرزاد | | ١٢:٠٠ - ٢١ مرداد ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام اقايون گروه شبهات مثل اينكه شما هم به مطالب من توجه نكردين من كه بهتون گفتم كتاب الكافي و كليني اينو اوردند كه حضرت عمر(رض) با ام كلثوم ازدواج كردند درضمن من خوب يادمه كه شما حضرت ام كلثوم(رض) را دختر حضرت علي (رض) نميدانستي وميگفتي كه ام كلثوم كلفت حضرت علي است حالا نميدونم چي شده نظرتون عوض شده الكافي وكليني اينو واضح روايت كرده حتما براي شما صفحه اش رو پيدا ميكنم

پاسخ:
با سلام
جناب آقاي فرزاد !
1- احتمالا مطالب را در سايت ديگري ديده‌ايد(كلام شما را حمل بر صحت مي‌كنيم) ! مقاله ما در مورد ام كلثوم در همين سايت موجود است ؛ ما او را همسر عمر و ربيبه امير مومنان و دختر ابوبكر مي‌دانيم !
2- آنچه در اصول كافي و.. نيز آمده است چيزي بيشتر از ازدواج عمر با شخصي به نام ام كلثوم ثابت نمي‌كند !
گروه پاسخ به شبهات
39 | فرزاد | | ١٢:٠٠ - ٢١ مرداد ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم
باسلام
اقاي مجيدم علي عزيزم ما هرچي به شماها بگيم شماها نميفهمين وبرا شما فايده اي هم نداره شماها ايات قران را انكار ميكنيد معلومه كه اينا رو هم باور نميكنيد اره درسته براي شما هيچ فايده اي نداره چون شما شيعيان راه جاهليت رو دارين دنبال ميكنيد معني رافضي هم جاهليت ميشه من اينارو تنها براي شما ننوشتم براي ساير دوستان كساني هم هستند كه دنبال حقيقت هستند مثل شما بيخيال نيستن كه به همه چيز چشم پوشي ميكنيد خيلي ها دنبال حق وحقيقت هستند نمونه اش مشهورترين علماهاي شما كه دنبال حقيقت بودند وسني شدند ولي شهيدشون كردند نميدونم شماها استاد قلمداران رو ميشنايد يانه بايد بشناسيد يكي از علماي بزرگ شيعه بوده ودوستي نزديكي با خميني داشت وباهم يه جا درس ميخوندن استاد قلمداران دنبال حقيقت رفت ويكي كتابي نوشتن به نام خرافات قبور وزيارت
همين يا علي كه گفتي نميدوني چقدر گناه داره خدا خودش به شماها رحم كنه امين
40 | داداش فرزاد | | ١٢:٠٠ - ٢٨ مرداد ١٣٨٨ |
با سلام خدمت شما شما ادعا داريد آيه ي تطهير درباره ي اهل بيت نازل شده ولي اين ايه درباره ي زكات نازل شده و ربطي به اهل بيت نداره تمام ايه هاي قبل و بعد اين ايه همه درباره زنان بيامبر سخن ميكه جطوري وسط اين ايه ها يه ايه درباره ي اهل بيت نازل شد ؟... در ضمن كلمه اهل بيت در قران اهل خانه بيامبر (زنان بيامبر ) رو خطاب ميكنه جرا ميخاين به زور از تو قران امامت بيرون بيارين ؟اين دست بردن تو قران نيست ؟ اكه امامت اين همه مهمه جرا ايه دربارش نازل نشده ؟ اميدوارم روزي برسه كه همه شيعيان دنيا حقيقت رو بفهمن و دست از خرافات بردارن . شما اين وبلاك رو راه انداختين كه سني ها رو شيعه كنين به خدا قسم مذهب اهل سنت اينقدر كامل و منطقيه كه محاله يك سني با حرفهاي يه خرافي مثل قزويني مذهبشو عوض كنه . خودتونو خسته نكنيد اكه ميتونيد جوابمو بديد!.....درود بر ملازاده

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- در كدام كتاب گفته شده است كه شان نزول اين آيه درباره زكات است ؟! چون در آيه آمده است كه زكات نيز بدهيد ، يعني شان نزول آن زكات است ؟!!
بهتر است كمي به كتب اهل سنت مراجعه كرده و شان نزول آيه را ببينيد !
2- آيا خطاب «كم» با خطاب «كن و هن» يكي است ؟ قطعا خير ، پس مصداق فرق مي‌كند ! حال اين مصداق چه كسي است ، ما نظر علماي اهل سنت را مطرح كرده ايم ! اگر اعتراضي داريد به صحابه‌اي كه اين روايات را مطرح كرده‌اند بنماييد !
3- يكي بودن آيه ، زماني دلالت بر وحدت مقصود مي‌كند كه نزول عبارات با يكديگر باشد ؛ اما به اقرار علماي اهل سنت قسمت «انما يريد الله ليذهب» در زماني غير از ساير عبارات ، نازل شده است .
4- در مورد بحث امامت در قرآن مي‌توانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=500
5- بر خلاف نظر شما ، همه روزي بسياري از اهل سنت ، شيعه مي‌شوند ! بهتر است كمي بيشتر به اطراف خود دقت كنيد !
6- در مورد آقاي ملازاده ، بهتر است نظر علماي اهل سنت را در مورد او قبل و بعد از مناظره با جناب دكتر قزويني ببينيد كه به سبب شكست او چقدر اين عبارات با يكديگر اختلاف پيدا كرده است !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
  بعدی [1] [2] [3] [4]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها