2024 April 25 - پنج شنبه 06 ارديبهشت 1403
مناظره استاد حسيني قزويني با مولوي عبدالمجيد مرادزهي پيرامون شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
کد مطلب: ٦١١٩ تاریخ انتشار: ٠٨ اسفند ١٣٩٣ تعداد بازدید: 50199
مناظره و گفتگو » شیعه و وهابیت
مناظره استاد حسيني قزويني با مولوي عبدالمجيد مرادزهي پيرامون شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)

شبكه سلام: 17 مرداد 1387


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نكته: مواردي كه قابل شنيدن نبوده، با ؟؟؟ نشان داده شده است.

آقاي هدايتي

برنامه اي كه امروز شروع مي كنيم، گفت وگويي است بين دو بزرگوار، جناب آقاي حسيني قزويني و جناب آقاي مراد زهي. يك گفت وگوي دوستان و يك مناظره براي روشن شدن نقاط مبهم و نقاط نامشخص تاريخ.

موضوع مناظره، حضرت زهرا (سلام الله عليها) است. از ماه ها قبل قرار بود كه مناظره اي را برگزار كنيم، متأسفانه اين امكان فراهم نشد به دلائل مختلفي.

دليل انتخاب اين موضوع اين است كه مشكلاتي براي برخي از دوستان و هم وطنان ما رخ داده است كه اختلافاتي را به وجود آورده است، شب نامه هايي را چاپ كرده اند، سخنراني هايي را كرده اند و ... اين مسائل باعث شد كه متأسفانه برخوردهاي فيزيكي نيز صورت گيرد.

من يك توضيحات اوليه را بدهم:

اين گفت وگوها دوستانه است و هر دو طرف از شخصيت هاي اسلامي هستند و بناي مان بر اين است كه اين گفت وگو دوستانه و سالم برگزار شود و إن شاء الله به دنبال اين هستيم كه حقايق روشن بشود و دانش مان بارورتر بشود.

هيچ يك از دو طرف مناظره قطعا به دنبال اين نيستند كه طرف ديگر را شكست بدهند. هر دو بزرگوار نيز توضيح خواهند داد. إن شاء الله اين برنامه الگويي خواهد شد براي برخي از رسانه ها و تلويزيون هايي كه مناظره برگزار مي كنند و خودشان به قضاوت مي نشينند و بهره برداري مي كنند كه ما پيروز شديم و فلاني شكست خورد. ما دل مان مي خواهد كه خود مردم قضاوت كنند و درباره اش صحبت كنند.

خود اين برنامه بعد از يك وقفه طولاني، يك حركت جديدي باشيد و تعيين كننده باشد كه ما اين مناظره را ادامه دهيم.

نكته دوم اين است كه هر دو طرف از موضوع مناظره دور نشود و درباره حضرت زهرا (سلام الله عليها) باشد.

برنامه به اين شكل خواهد بود كه دو تا ده دقيقه آغازگر برنامه خواهد بود براي هر دو بزرگوار. هر دو طرف صحبت خواهند كرد، بعد يك دقيقه طرف مقابل سؤال خود را مطرح خواهد كرد، طرف ديگر چهار دقيقه وقت دارد كه درباره اين يك دقيقه و سؤال وي صحبت كند. وقتي چهار دقيقه اش تمام شد، يك دقيقه به ايشان وقت مي دهيم سؤالي مطرح كنند تا طرف مقابل چهار دقيقه وقت داشته باشد كه جواب دهد.

براي شروع دو راه است، يا اين كه از آقاي مراد زهي خواهش كنيم كه چون مهمان هستند شروع كنند و يا به عهده قرعه مي گذاريم. نظر جناب مراد زهي را مي پرسيم كه ايشان شروع كنند و يا قرعه كشي كنيم.

مراد زهي: هرچه نظر جناب آقاي قزويني باشد ما حرفي نداريم.

استاد حسيني قزويني: اگر ايشان تمايل دارند براي شروع كردن و چون مهمان ما هستند و ما وابستگي مان به شبكه سلام بيشتر است، ما اين حق اولويت را به ايشان واگذار مي كنيم.

جناب آقاي مراد زهي! من از الآن وقت مي گيرم، وقتي گفتم شروع كنيد.

مولوي مراد زهي

فَبَشِّرْ عِبَاد / الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب

سوره زمر/آيه17ـ18

ضمن عرض تشكر و قدردارني از مسؤولين شبكه سلام و حاج آقاي قزويني كه ؟؟؟ با هم در ارتباط بوديم و قرار بود كه يك گفت وگوي دوستانه اي در اين شبكه داشته باشيم كه بحمد الله اين زمينه مطرح شد و بنده لازم مي دانم كه از هم دست اندركاران تقدير و تشكر داشته باشم.

لازم مي دانم مقدمه اي كه بسيار مرتبط با بحث مان است، عرض كنم به صورت ؟؟؟ تا بعدها ما وارد بحث اصلي بشويم.

همه مي دانيم كه ؟؟؟ اسلام در وضعيت فعلي وضعيت خاصي دارد كه در طول 14 قرن فكر نمي كنم كه چنين وضعيتي را داشته باشد. بسيار متفرق، پراكنده و ؟؟؟ دشمنان اسلام و مسلمين. بنابراين مسؤوليت انديشمندان، علما، مطبوعات، شبكه هاي ماهواره اي و متوليان امور فرهنگي در جهان اسلام بسيار سنگين است.

ما 14 قرن، سيزده قرن از راه تفرقه و كوبيدن همديگر دست آور و نتيجه اي نداشته ايم، مسلّما در حال حاضر و در قرون آينده ؟؟؟ دست آوردي نخواهيم داشت.

در حال حاضر نياز شديد به وحدت داريم و آن فرماني كه خداوند متعال فرمود:

وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا

آل عمران /103

نياز شديد به اعتصام به حبل الله و چنگ زدن به ريسمان إلهي كه همان قرآن است و عمل كردن به آن داريم. اين كه از تعصبات كوركورانه و از هرگونه فرقه گرائي و تقويت فرقه گرايي كنار بياييم.

هدف اصلي از اين بحث همان طور كه آقاي هدايتي فرموده، يك مناظره، كشتي گرفتن نيست كه به دنبال اين باشيم كه به هر حال اين طرف، طرف ديگر را مغلوب كند، خير. اصل گفت وگو، اصل حِوار و مخصوصا در كشور ما در كشور اسلامي ايران كه پيشتاز طرح گفت وگوي تمدن ها بوده و هست، شايسته است كه ما اين گفت وگوي دوستانه و گفتمان را در ميان خودمان هم داشته باشيم.

بنابراين اين گفتمان را به فال نيك مي گيريم ... [قطع شدن موقت صدا]. تمام شنوندگان گرامي، از تمام أهل نظر و آنهايي كه صداي ما را مي شنوند؛ چه از برادران شيعه و چه برادران أهل سنت، كه اين يكي دو ساعت، بحث شيعه و يا بحث سني را از مغزشان بيرون بريزند، به عنوان يك مسلمان پاي صحبت برادر مسلمان خودشان بنشينند و براساس آيه اي كه تلاوت كرديم، كه قرآن مي فرمايد:

بشارت به آن انسان هايي كه گفتمان و گفتارها را گوش مي دهند و از مستندترين و مستدل ترين و بهترين گفتمان آن را اتباع مي كنند، آنها صاحبان انديشه هستند پيروي مي كنند.

شبكه سلام، فرصتي است كه به هر حال براي دوستان ما پيش آمده و مي توانند كه دراين مكان دوري كه قرار دارند به عنوان فرصت استثنائي در جهت وحدت مسلمين و در جهت دعوت به اسلام و در جهت تبليغ اسلام تلاش و كوشش كنند.

بنابراين ما از همين الآن مجددا از مسؤولين و متوليان شبكه سلام با رويكرد جديدي به سمت اتحاد و انسجام اسلامي، به سمت وحدت و به سمت تقريب دلها و نزديك كردن دلهاي جامعه اسلامي گام بردارند.

بنابراين آنچه كه احساس كرديم كه انگيزه شد تا در اين بحث شركت كنيم، بحث هايي است كه در اين يكي دو سال اخير مطرح شده و در شبكه هاي خبري، در روزنامه ها، در مطبوعات، در شبكه هاي اينترنتي بسيار به صورت گسترده روش بحث مي شود و آن همان طرح اتهاماتي كه به بهترين انسان ها بعد از رسول خدا (صلي الله عليه و سلم)؛ يعني حضرت ابوبكر صديق و حضرت عمر فاروض رضي الله عنهما زده شده اين اتهامات و بعد از آن هم مستنداتي كه آورده شده براي آن مواردي از كتب أهل سنت است. مي خواهيم بررسي كنيم كه واقعاً انسان هايي كه بعد از پيامبر پايه گذار دين اسلام و پايه گذار فتوحات اسلامي بودند و ما ايرانيان هم به ويژه مرهون خدمامت و زحمات و تلاش ها و مجاهدتهاي آنها هستيم كه اسلام به ما رسيد و الآن ما مسلمان هستيم. آيا واقعاً چنين برنامه هايي بوده، چنين چيزي صورت گرفته و يا اين كه اينها بر اثر دسيسه مخالفين اسلام و دشمنان اسلام در طول تاريخ كه خواسته اند تفرقه گرايي را تشويق بفرمايند بين فرقه هاي اسلامي از سوي آنها صورت گرفته و در بعضي از كتاب ها روايات جعلي و ساختگي در اين خصوص وضع شده.

ما الآن به وظيفه بزرگي نسبت به آل و اصحاب پيامبر بر عهده داريم. آل و اصحاب پيامبر همانند دو بازوي يك پرنده اي مي مانند كه هر كدام از اين بازو اگر نباشد، پر نباشد، پرنده نمي تواند پرواز كند.

بنابراين ما از همه شنوندگان عزيز استدعا داريم كه به دور از تعصب و به دور از اين كه پيرو چه مذهبي هستند به عرائض مختصر بنده إن شاء الله در بحث هاي آينده گوش مي دهند و همه در نهايت دنبال اين چيزي كه كشف حقيقت هست، باشيم. إن شاء الله.

در رابطه با شخصيت حضرت فاطمه زهرا و اين كه ديدگاه أهل سنت و بالاتر از آن در رابطه با ديدگاه أهل سنت نسبت به ؟؟؟ پيامبر عرائضي است إن شاء الله در بحث هاي آينده در بحث هاي بعدي خواهيم داشت و الآن چون وقت در اين ده دقيقه تمام شد، من سعي مي كنم كه در فرصت هاي بعدي در خدمت دوستان باشيم.

استاد حسيني قزويني

ما هم ضمن سلام به همه دست اندر كاران شبكه سلام، جناب حاج آقاي هدايتي و بينندگان عزيز در سراسر دنيا. تشكر مي كنيم اولاً از شبكه سلام كه اين بستر را فراهم كردند كه يكي از عزيزان أهل سنت كه از اساتيد برجسته حوزه علميه دارالعلوم مكي زاهدان هست، حضور پيدا كند و مطالب شان را شفاف در اين جلسه دوستانه و گفت وگوي صميمي بيان كند.

و از مقدمه اي هم كه برادر عزيزم جناب مراد زهي بيان كردند، من باز تشكر مي كنم. بنده هم تأكيد مي كنم بر اين كه ما مسلمان ها امروز در برابر دشمن مشترك قرار گرفته ايم كه دشمنان برايشان نه شيعه و نه سني هيچ كدام فرق نمي كند، با همان سلاح هايي كه در افغانستان و در كابل سني را مي كشند، در مزار شريف شيعه را مي كشند. در عراق اگر در فلوجه برادران أهل سنت ما را مي كشند، در شهيد صدر شيعيان را مي كشند و ما چه شيعه و چه سني برادر هستيم، كتابمان يكي است، قبله اي مان يكي است، پيامبران مان يكي است، مشتركات زيادي داريم و در كنار، هم اختلافاتي داريم و براي اختلافات به جاي اين كه متوسل بشويم به خشونت و يا اهانت و يا جسارت، چه بهتر كه بسترهاي اين چنيني فراهم شود كه از شيعه و سني در يك جلسه خيلي دوستانه مطالب شان را مطرح كنند.

و اما اين كه موضوع ما حضرت زهرا (سلام الله عليها) است، روي چند محور اين موضوع انتخاب شد و جناب مراد زهي هم اين پشنهاد را پذيرفتند.

نكته اول اين كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در ميان فرزندان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جايگاه كاملاً ويژه اي داشت و هم از ديگر فرزندانش و هم از ديگر صحابه امتياز ويژه اي داشت.

حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) تنها كسي كه است كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) به صراحت درباره او فرمود:

سيدة نساء أهل الجنة

خانم و بانوي زنان بهشتي است.

صحيح بخاري، ج4، ص183

هم چنين روايتي را هيثمي از عائشه ام المؤمنين نقل مي كند:

مارأيت افضل من فاطمة غير أبيها.

جز رسول اكرم، كسي در فضيلت، به مقام فاطمه نمي رسد.

يا:

ما رأيت احدا اصدق من فاطمة.

راست گوتر از فاطمه در كره زمين نبود.

هيثمي در مجمع الزوائد مي آورد و رجالش هم تصيحح مي كند.

مجمع الزوائد، ج9، ص201

ابن حجر هم در كتاب الإصابة، جلد 8، صفحه 264 مي گويد اين روايت سندش به شرط شيخين صحيح است.

هم چنين روايات متعددي كه محبوب ترين زنان در نزد پيامبر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بوده است.

مسند احمد، جلد 4، صفحه 275 و باز هيثمي در مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 202 آورده و مي گويد روايت صحيح است.

حتي إبن حجر عسقلاني نقل مي كند از سبكي از استوانه هاي علمي أهل سنت، كه حضرت صديقه طاهره از خديجه و از عائشه فضيلتش بالاتر بوده است.

فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص105

و هم چنين مناوي نقل مي كند كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از خلفاي اربعه، به اتفاق علماي أهل سنت افضل بوده است.

فيض القدير للمناوي، ج4، ص556

نكته ديگر ما مي بينيم كه در كتاب هاي معتبر أهل سنت غضب فاطمه زهرا و رضاي فاطمه زهرا معادل با رضاي خداي عالم و غضب خداي عالم قرار گرفته است.

مستدرك علي الصحيحين حاكم نيشابوري با سند صحيح در جلد 3، صفحه 153 نقل مي كند:

ان الله يغضب لغضبك يا فاطمه و يرضي لرضاك.

هم چنين خود بخاري در صحيحش آورده:

فاطمة بضعة مني، فمن اغضبها اغضبني.

فاطمه پاره تن من است، هركس او را به غضب بياورد، مرا به غضب آورده.

يا مسلم دارد:

فاطمة بضعة مني، يؤذيني ما آذاها.

هر آنچه كه زهرا را اذيت كند، مرا اذيت كرده است.

اين ها نشان مي دهد كه فاطمه زهرا (سلام الله عليها) جايگاه ويژه اي در نزد رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و خداي عالم داشته. و ما بر اين عقيده هستيم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، از بيان اين روايات و احاديث اين بود كه الگويي براي امت اسلامي معين كند، يعني اگر بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) جامعه اسلامي دچار تلاطم شد دچار فتنه شد، دچار اختلاف شد، تنها يادگار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ، فاطمه زهرا (سلام الله عليها) به هر سو رو كرد، حق هست و رضاي خداوند در آن سو است و اگر نسبت به هر طرفي و هر فردي غضب كرد، ناخشنود شد، قطعاً خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از او غضبناك و نا خشنود است.

ولذا قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، يك قضيه طبيعي نيست و اين روايات متعدد رواياتي نيست كه نبي مكرم فقط به خاطر اين كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دختر او هست و نسل او هست و از نطفه او هست بيان كرده باشد؛ چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرزندان ديگري هم داشته اند، چه پسر و چه دختر.

و لذا ما بر اين عقيده هستيم كه قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) سند حقانيت عقيده شيعه است و اين كه جناب مراد زهي اشاره فرمودند نسبت به صحابه به ويژه جناب خليفه اول و دوم اين مسائل مطرح است، اين مسائل قبل از اين كه در كتاب هاي شيعه مطرح شده باشد، در كتاب هاي أهل سنت مطرح است. به قول معروف مي گويند: احترام امام زاده را بايد متولي نگه دارد. آنچه در كتاب هاي أهل سنت مطالبي در مطاعن خلفاء آمده، در كتاب هاي شيعه شايد آن قدر نيامده باشد.

آقاي هدايتي

الآن از جناب آقاي قزويني مي خواهيم كه يك دقيقه سؤال بكنند و جناب مراد زهي درچهار دقيقه پاسخ بدهند. بعد از آن كه جناب مراد زهي چهار دقيقه پاسخ دادند، يك دقيقه به ايشان فرصت مي دهيم كه سؤالشان را مطرح كنند.

سؤال استاد حسيني قزويني

سؤال اول من از مراد زهي اين است كه روايات صحيحي كه عرض كردم، از عائشه كه مي گويد:

ما رأيت احداً قد اصدق من فاطمة.

راست گوتر از فاطمه نبوده است.

فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بعد از رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مطالباتي از خليفه اول داشتند؛ ولي خليفه اول پاسخ منفي دادند، آيا اين خود نشان گر تكذيب سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست؟

جواب مولوي مراد زهي

من با توجه به رواياتي كه در رابطه با فضيلت و منقبت فاطمه زهرا قرائت شد، اين قبول. فضيلت و منقبت فاطمه زهرا از ديدگاه أهل سنت يك امري مستند و قطعي است و جا دارد ما اين را در سه چهار قطعه شعري علامه اقبال لاهوري سروده توضيح دهيم:

مريم از يك نسبت عيسي عزيز

از سه نسبت حضرت زهرا عزيز

نور چشم رحمة للعالمين

آن امام اولين و آخرين

آن كه جان در پيكر گيتي دميد

روزگار تازه آئين آفريد

بانوي آن تاج دار هل اتي مرتضي

مشكل گشا شير خدا

در رابطه با حضرت فاطمه زهرا و أهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم)، به طور كلي عقيده أهل سنت اين است كه محبت أهل بيت و محبت صحابه پيامبر جزء معتقدات مسلم و جزء ايمانيات ما است. يعني به همان نسبتي كه ما نسبت به خليفه اول و نسبت به خليفه دوم و ساير صحابه محبت داريم، به همان نسبت، نسبت به حضرت علي رضي الله عنه، فاطمه زهرا رضي الله عنها، حضرت حسن، حضرت حسين و ديگر أهل بيت محبت داريم.

در ؟؟؟ محبت اگر يك ترازوي جلوي ما گذاشته بشود و محبت أهل بيت و محبت اصحاب پيامبر در دو كفه ترازو قرار بگيرد، هيچ كفه اي بر كفه ديگر شايد سنگين تر نباشد و دليلش هم اين كه ما در خطبه هاي نماز جمعه در هر جمعه و در تمام خطبه در روزهاي جمعه دعاي مغفرت براي أهل بيت و به ويژه حضرت فاطمه زهرا و أهل بيت صورت مي گيرد. من قطعه اي از آن خطبه را قرائت بكنم. اين خطبه دومي است كه در تمام مساجد أهل سنت قرائت مي شود؛ مخصوصا در كشورهاي آسيايي ايران و پاكستان و هندوستان كه خطبه هاي اصلي به زبان فارسي و بعضي به زبان عربي قرائت مي شود.

قال النبي صلي الله عليه وسلم: ارحم امتي بأمتي ابوبكر و أشدهم في امر الله عمر و اصدقهم حياء عثمان و أقواهم علي و فاطمة سيدة نساء أهل الجنة و حمزة اسد الله و اسد رسوله رضوان الله تعالي عليهم اجمعين. اللهم اغفر للعباس وولده مغفرة ظاهرة و باطنة و ؟؟؟ ذنبا.

اين عقيده ما است. هيچ فرقي در اين راستا وجود ندارد. يك قطعه شعري هم از ملا عبدالرحمن جامي قرائت كنم:

جز به آل كرام و صحب عزام

فلك دين نبي نيافته عظام

نام شان جز به احترام نبر

جز به تعظيم سوي شان منگر

همه را اعتقاد نيكو كن

دل ز انكارشان يك سو كن

هر خصومت كه بودشان با هم

به تعصب مزن در آنجا دم

حكم آن قصه با خداي بود

زندگي كن تو را به حكم چه كار

آقاي هدايتي: وقت تان تمام است، الآن لطف كنيد سؤال خودتان را مطرح كنيد، جناب آقاي قزويني پاسخ دهند.

سؤال مولوي مراد زهي

سؤال من اين است كه جناب آقاي قزويني كه سؤال فرمودند خارج از موضوع بحث ما بود، موضوع بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا و سوزاندن خانه و ضرب و لطم حضرت فاطمه و اسقاط جنين است كه توسط طبق ادعاي ايشان و در سايت اينترنتي ايشان اين مسأله را كه گفته اند به دستور ابوبكر صديق و مجري اش هم خليفه دوم و بعضي ديگر بودند. ما سؤال مان اين است كه با توجه به گذشت 14 قرن از آن قضايا چه مستنداتي براي طرح اين قضيه جناب آقاي قزويني دارند كه الآن وجود دارد، نه مدعي عليه وجود، نه شهود وجود دارد. لطف بفرمايند پاسخ دهند.

پاسخ استاد جسيني قزويني

در رابطه با قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، اگر بناست ما آنچه كه در كتاب هاي روائي و رجالي و تاريخي آمده، ارزش قائل نشويم، هيچ يك از موضوعات حتي در اثبات ركعات نماز ما نمي توانيم بگوييم چيزي براي ما ثابت شده و يا ثابت نشده.

ولي آنچه در رابطه با هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است، ما چهار تا روايت صحيح با بررسي در شبكه المستقله مطرح كرديم، در شبكه سلام هم آورديم كه يكي از آنها قضيه ندامت خود جناب خليفه اول است كه مي گويد من براي سه چيز كه انجام داده ام، تأسف مي خورم و پشيمان هستم: يكي از آنها:

وددت أني لم اكشف بيت فاطمة و إن اغلق علي الحرب.

اي كاش من خانه فاطمه را مورد هجوم قرار نمي دادم، خانه فاطمه را كشف نمي كردم.

در اين قضيه روايت كاملاً صحيح است، هيچ شبهه اي در صحت روايت نيست، بلكه بعضي از بزرگان أهل سنت نسبت به اين قضيه صراحت بر اين كه روايت صحيح است.

جناب سيوطي در مسند فاطمه، صفحه 34، و 35 صراحت دارد كه اين روايت صحيح است.

جناب مقدسي از شخصيت هاي برجسته أهل سنت است كه ذهبي از او به عنوان:

الإمام، العالم الحافظ الحجة.

نام مي برد، مي گويد:

هذا حديث حسن عن أبي بكر.

الأحاديث المختاره، ج10، ص88

و هم چنين از شخصيت هاي برجسته أهل سنت؛ مثل جناب فرحان مالكي صراحت دارد بر اين كه اين روايت صحيح است و شبهه اي در اين زمينه نيست. ايشان در كتاب قراءة في كتب العقائد، صفحه 52 مي گويد:

من اول تصور مي كردم كه اين روايات سند ندارد؛ ولي پس از بررسي برايم ثابت شد:

و هي ثابتة بأسانيد صحيحه و ذكري ؟؟؟

اين به اسانيد صحيح ثبت شده و هيچ شبهه اي در اين نيست.

و هم چنين روايت ديگري كه إبن أبي شيبه دارد، استاد بخاري است، صراحت بر اين كه:

خليفه دوم گفت: با اين كه احترام زهرا براي من محرز است، ولي قسم به خداي عالم اين احترام زهرا مانع آن نمي شود كه من دستور بدهم:

إن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت.

خانه را با ساكنانش به آتش بكشند.

المصنف، ج8، ص572

همين روايت را بلاذري در كتاب الأنساب الأشراف، جلد 1، صفحه 586، قضيه احراق را يعني تهديد به سوزاندن را مطرح مي كند و هم چنين خود طبري در روايت ديگر همين مسأله را در تاريخش، جلد 2، صفحه 443 مطرح مي كند.

آقاي هدايتي: از الآن شما يك دقيقه فرصت داريد سؤال جديد مطرح كنيد، بعد جناب مراد زهي فرصت خواهند داشت كه پاسخ دهند.

سؤال استاد حسيني قزويني

ايشان فرمودند ما به همان نسبتي كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و حضرت حضرت علي (عليه السلام) را دوست داريم، جناب ابوبكر و عمر را دوست داريم. طبق روايت صحيح بخاري، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

فاطمه غضبش، غضب من و رضايتش رضايت من است.

در صحيح بخاري و مسلم صراحت دارد كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از ابوبكر و عمر غضبناك از دنيا رفتند:

فلم تزل مهاجرته حتي توفيت.

و اين نشان گر اين است كه وقتي فاطمه زهرا (سلام الله عليها) از آنها راضي نيست، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از آن دو نفر راضي نيست و خدا هم راضي نيست. محبت كسي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و خدا از او راضي نيست، خلاف شريعت و خلاف شرع و خلاف عقل است. جواب بدهند.

پاسخ مولوي مراد زهي

ببنييد موضوع بحث ما آن چيزي است كه جناب آقاي قزويني مطرح فرمودند. بعد از 14 قرن دادگاهي ايشان تشكيل دادند و به عنوان مدعي چهار ادعا را و چهار اتهام را متوجه خليفه اول و دوم كردند:

1. هجوم به خانه فاطمه زهرا؛ 2. سوزاندن خانه فاطمه زهرا؛ 3. شكستن در و فرو رفتن ميخ به سينه فاطمه زهرا؛ 4. سقط جنين.

من خواهشم اين است كه ما از موضوع خارج نشويم و اول سؤالي كه مطرح مي شود، تمام بشود تا سؤال جديدي و 14 قرن از اين قضيه گذشته، آيا در دوران خليفه اول و دوم و سوم و چهارم و در طول اين 14 قرن، ما در كتب معتبر تاريخ اين قضيه، قضيه شوخي نيست. الآن اگر واقعاً يكي از انسان هاي بزرگ عصر حاضر؛ مثلاً رئيس جمهور و يا يكي از مراجع تقليد و يا يكي از مفتيان أهل سنت متهم به چنين امري بشود، بالأخره بايد مستندات قوي برايش وجود داشته باشد.

الآن آمده اند و خليفه اول و دوم را كه اساس اسلام و برنامه هاي اسلامي و نشر و دعوت اسلامي از آنجا سرچشمه مي گيرد، متهم به اين قضيه كرده اند و دلائلي هم كه ايشان آورده اند، اين دلائل اصلاً سنديت ندارد و صحت ندارد. كتابي كه ايشان فرمودند، انساب الأشراف بلاذري، يك مشكل كه وجود دارد معمولاً آقاي قزويني و ديگر دوستان ما يك صفحه كتاب را كه مطرح مي كنند، صفحه دوم را يا نگاه نمي كنند و يا مطرح نمي كنند. همين انساب الأشراف بلاذري چه گفته در صفحه 250:

لما بايع الناس أبا بكر، اعتزل علي و الزبير، فبعث إليهما عمر بن الخطاب و زيد بن ثابت، فأتيا منزل عليّ، فقرعا الباب، فنظر الزبير من فترة ثم رجع إلي عليّ فقال: هذان رجلان من أهل الجنة و ليس لنا أن نقاتلهما. قال: إفتح لهما. ثم خرجا معهما حتي أتيا أبا بكر، فقال أبو بكر: يا علي أنت إبن عم رسول الله و صهره، فتقول إني أحق بهذا الأمر، لاها الله لأنه أحق به منك. قال: لا تثريب، يا خليفة رسول الله، ابسط يدك أبايعك. فبسط يده فبايعه. ثم قال للزبير: تقول أنا إبن عمة رسول الله و حواريه و فارسه و أنا أحقّ بالأمر؛ لاها الله لأنا أحق به منك. فقال: لا تثريب يا خليفة رسول الله، ابسط يدك، فبسط يده فبايعه.

المدائني، عن مسلمة بن محارب، عن سليمان التيمي، وعن إبن عون.

انساب الأشراف بلاذري، صفحه 250 كه مي گويد:

حضرت علي با حضرت زبير اول در خانه نشسته بودند، بعد رفتند خدمت ابوبكر صديق و ايشان علت اين را پرسيدند كه شما چرا نيامديد براي بيعت؟ گفتند: ما فكر مي كرديم ما مستحق تر هستيم. بعد حضرت علي و حضرت زبير گفتند: دستت را دراز كن تا ما با تو بيعت كنيم. دست شان را دراز كردند و بيعت كردند.

بنابراين، به صراحت در انساب الأشراف آمده و بعد هم در چند پاراگراف جلوتر آمده:

فخرج علي فقال: يا ابابكر! أ لم تري لنا حقا في هذا الأمر؟ قال: بلي و لكن ...

فقط گلايه اي كه حضرت علي (رضي الله عنه) داشت، انتظار مشاوره داشتند، وضعيت به گونه اي بود كه خلأ قدرت نبايد پيش بيايد. اين هم جواب انساب الأشراف بلاذري است و عبارت ديگر هم زياد داريم كه در جاهاي ديگر آمده كه وقتي حضرت ابوبكر از ؟؟؟ برگشت حضرت علي و حضرت زبير رفتند و بلا فاصله بيعت كردند.

سؤال مولوي مراد زهي

سؤال من اين است كه جناب آقاي قزويني مستندات درست و قوي در اين رابطه بياورند و اگر ايشان معتقدند كه هجوم صورت گرفته، بنابراين، خليفه اول و دوم جاني قلمداد مي شوند و خيانتي صورت گرفته. ايشان بياند پاسخ بدهند نسبت به اين روايتي در كتاب احقاق الحق قاضي نور الله شوشتري، جلد 1، صفحه 16 آمده.

و جاء عن الإمام السادس جعفر الصادق (ع) انه سئل عن أبي بكر و عمر رضي الله عنهما ففي الخبر «أن رجلاً سأل الإمام الصادق (ع) فقال: يا إبن رسول الله! ما تقول في حق أبي بكر و عمر؟ فقال (ع): إمامان عادلان قاسطان، كانا علي الحق و ماتا عليه، فعليهما رحمة الله يوم القيامة.

شخصي خدمت امام صادق آمد و از ايشان سؤال كرد: در رابطه با أبوبكر و عمر شما چه مي گوييد؟ آن حضرت فرمود: آنها دو امام عادل بودند و بر حق بودند و بر حق مردند. فعليهما رحمة الله يوم القيامة.

چگونه امام صادق نسبت به خليفه اول و دوم مي فرمايد كه اينها عادل بودند، بر حق بودند و بر حق هم فوت كردند. چگونه آقاي قزويني مي فرمايند كه ايشان بر اثر هجوم به خانه فاطمه زهرا اينها خيانت كار بودند و اينها جنايت كار بودند، آيا اين قضايا از ذهن امام صادق پنهان بود؟

جواب استاد حسيني قزويني

ايشان فرمودند كه طبق روايت انساب الأشراف، امير المؤمنين (عليه السلام) آمدند و بيعت كردند. من تعجب مي كنم جناب آقاي مراد زهي كه از اساتيد توانمند حوزه علميه هستند و شايد تعداد 50 كتاب تأليف كرده اند، چگونه عبارت صريحي كه در صحيح بخاري، جلد 5، صفحه 82، حديث 4240 صراحت دارد كه امير المؤمنين (عليه السلام) 6 ماه بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مادامي كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) زنده بودند، بيعت نكردند.

و لم يكن يبايع تلك الأشهر.

در اين 6 ماه علي بيعت نكردند.

در صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 154آمده كه امير المؤمنين (عليه السلام) بيعت نكردند. جناب عبد الرزاق استاد بخاري در المصنف، جلد 5، صفحه 472 مي گويد:

نه تنها علي بيعت نكرد، بلكه هيچ يك از بني هاشم نيز در طول آن شش ماه بيعت نكردند.

طبري صراحت دارد از زهري سؤال كردند:

أ فلم يبايع علي ستة أشهر؟

علي در آن 6 ماه بيعت نكرد؟

قال: و لا أحد من بني هاشم.

هيچ يك از بني هاشم نيز بيعت نكردند.

و بحث اين كه ايشان مي فرمايد ما جناب ابوبكر و عمر را جنايت كار و خيانت كار معرفي مي كنيم، جناب مراد زهي در خود صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 159، حديث 4468 خليفه دوم اشاره مي كند به علي (عليه السلام) و عباس و مي گويد:

وقتي پيامبر از دنيا رفت، ابوبكر گفت كه من خليفه پيامبر هستم؛ ولي شما رأي تان اين بود كه ابوبكر:

كاذباً آثماً غادراً خائنا

دروغ گو و گنه كار و حيله گر و خائن است.

فلما توفيت ابوبكر قلت: أنا خليفة رسول الله و خليفة ابي بكر؛ فرأيتماني كاذباً آثماً غادرا خائناً.

پس از ابوبكر هم من خليفه شدم و شما معتقد بوديد كه من دروغ گو و گنه كار و حيله گر و خائن هستم.

پس اين ما نيستيم كه آنها را در قفس اتهام قرار داده ايم و نسبت جنايت به آنها مي دهيم.

اما نسبت به قضيه روايتي كه حضرت عالي نقل فرموديد كه البته آن آدرسي كه جناب عالي داديد، درست نيست. آنچه هست در جلد 1، صفحه 69 و 70 است و در الصوارق المحرقه هم هست. ولي اي كاش حضرت عالي يك دقتي مي كرديد، كه اولاً اين روايت هيچ سندي ندارد و روايت از نظر سند كاملاً مخدوش است و مضافا كخ در ذيل آن روايت، از امام صادق (عليه السلام) سؤال مي كند:

مراد شما كه گفتيد امامان عادلان: اين دو امام عادل هستند، چي بود؟

حضرت فرمود:

من مرادم اين بود كه اينها عدلا عن الحق: اين دو از عدل عدول كردند و اماما أهل النار: دو تا امام أهل آتش هستند.

بعد حضرت اشاره مي كند به آيه شريفه:

و جعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ

سوره قصص/آيه41

و اين كه گفتم اينها قاسط هستند، مراد من اين است:

وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا

سوره جن/آيه15

فلذا روي اين جهت ما نه تنها اين روايت را ضعيف مي دانيم، از مطاعن مي دانيم، خواندنش را حرام مي دانيم، به طلبه هاي مان هم توصيه مي كنيم اصلا اين روايت را مطرح نكنند. چون موجب ايجاد فتنه مي شود.

سؤال استاد حسيني قزويني

گرچه ايشان نسبت به سؤال دوم بنده جواب ندادند. غضب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از أبي بكر و عمر يك مسأله ثابت در صحيح بخاري و مسلم است.

سؤال سوم من از ايشان اين است كه شما در روايات، در صحيح بخاري و مسلم آورده ايد:

من مات و ليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية.

صحيح مسلم، ج6، ص22

و هم چنين:

من مات و ليس عليه امام مات ميتة الجاهلية.

اين كاملاً ثابت است.

از طرف ديگر در صحيح بخاري و مسلم هست:

ماتت فاطمة و هي واجدة علي أبي بكر.

نه تنها بيعت نكرد؛ بلكه نسبت به ابي بكر غضبناك نيز از دنيا رفت.

فلم تزل مهاجرته حتي توفيت.

در اينجا مسأله اين است فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كه در برابر خليفه اول بيعت نكرد و او را به عنوان امام قبول نكرد، آيا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به مرگ جاهلي مرده و يا خلافت ابوبكر، خلافت مشروع نيست؟

پاسخ مولوي مراد زهي

ببنيد من اولاً به اين سبك برنامه كه چهار دقيقه و يك دقيقه است، اعتراض دارم. يك بحث وقتي ادامه پيدا مي كند بايد جمع بندي بشود تا حالا سه چهار تا بحث مطرح شد.

سؤالي كه من كردم در رابطه با مطلب قاضي نور الله شوشتري. من متأسفم كه تمام بينندگان آشنا هستند به زبان عربي. چگونه واقعاً يك مسأله را از ظاهر مسأله برمي گردانند كه وقتي سؤال كردند:

يا إبن رسول الله! ما تقول في حق أبي بكر و عمر؟ فقال (ع): إمامان عادلان قاسطان.

عادل در زبان عربي به چه گفته مي شود؟ قاسط در زبان عربي به چه گفته مي شود؟ و ماتا عليه.

مطلب دوم آنچه از صحيح مسلم آوردند. جاي تأسف است كه من همين مسأله را عرض كردم كه يك پاراگراف را مي خوانند و يك پاراگراف را نمي خوانند. صحيح مسلم همين الآن جلوي من است، همين حديثي كه ايشان آوردند، حديث صحيح مسلم است و من مي خوانم و شنوندگان هم گوش كنند، خود آقاي قزويني هم گوش كنند و بعد قضاوت كنند.

فلما توفي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) قال أبو بكر: أنا ولي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فجئتما تطلب ميراثك من إبن أخيك و يطلب هذا ميراث امرأته من أبيها فقال أبو بكر: قال رسول الله (صلي الله عليه و سلم): ما نورث ما تركنا صدقة، فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق، ثم توفي أبو بكر و انا ولي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم أني لصادق بار راشد تابع للحق.

حضرت عباس و حضرت علي وقتي خدمت حضرت عمر مي آيند عبارت اين است:

فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا.

يعني وقتي شما نزد خليفه رفتيد، به گمان شما؛ يعني شما چنين فكر مي كرديد، اين علامت استفهامي و سؤالي است، آيا شما فكر مي كرديد كه ايشان كاذبا غادرا آثما خائنا است، در حالي كه اين طور نيست؛ چون در ادامه اش مي گويد:

والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق.

ايشان صادق است، نيكوكار است.

ثم توفي أبو بكر.

بعد شما نزد من آمديد:

فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم.

اين والله يعلم را نمي خوانند:

خدا مي داند كه من صادق و بار راشد و تابع حق هست.

بعد شما آمديد پيش من و اصرار دارد و اين مسأله اي است كه ابوبكر صديق درباره آن قضاوت كرده است.

بعد وقتي كه آمدند مي فرمايد:

فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا.

نه اين كه من از خودش خبر مي دهد، يعني شما چنين فكر مي كنيد.

بعد والله يعلم اني لصادق، والله يعلم إنه لصادق.

چگونه است كه استنباط توهين مي كند كه خليفه دوم، خليفه اول را كاذب و غادر و آثم مي داند؛ در حالي پشت سر همين جمله مي گويد: والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق.

آقاي قزويني نسبت به اين عبارت توضيح دهند كه امام چهارم حضرت علي بن حسين بن علي رضي الله تعالي عنه در كتاب كشف الغمة إربلي، جلد 2، صفحه 78 كه گروهي از ايران آمدند خدمت ايشان و از حضرت ابوبكر و عمر و عثمان سؤال كردند. بعد ايشان فرمود:

آيا شما نمي دانيد كه الذين يخرجهم من ديارهم، آن آيه معروف در قرآن كريم درباره چه كسي است؟

[چون سخنان ايشان واضح نبود، ما تمام روايت را از اصل كتاب در اينجا نقل مي كنيم]

و قال سعيد بن مرجانة كنت يوما عند علي بن الحسين فقلت سمعت أبا هريرة يقول: قال رسول الله صلي الله عليه و آله: من أعتق رقبة مؤمنة أعتق الله تعالي بكل إرب منها إربا منه من النار حتي أنه ليعتق باليد اليد و بالرجل الرجل و بالفرج الفرج فقال علي (عليه السلام): أنت سمعت هذه من أبي هريرة؟ فقال سعيد: نعم، فقال لغلام له: أفره غلمانه و كان عبد الله بن جعفر قد أعطاه بهذا الغلام ألف دينار فلم يبعه أنت حر لوجه الله تعالي و قدم عليه نفر من أهل العراق فقالوا في أبي بكر وعمر وعثمان رضي الله عنهم فلما فرغوا من كلامهم قال لهم ألا تخبروني أنتم المهاجرون الأولون الذين أخرجوا من ديارهم و أموالهم يبتغون فضلا من الله و رضوانا و ينصرون الله و رسوله أولئك هم الصادقون قالوا: لا، قال: فأنتم الذين تبوأوا الدار و الإيمان من قبلهم يحبون من هاجر إليهم و لا يجدون في صدورهم حاجه مما أوتوا و يؤثرون علي أنفسهم ولو كان بهم خصاصة قالوا: لا، قال: أما أنتم قد تبرأتم أن تكونوا من أحد هذين الفريقين و أنا أشهد أنكم لستم من الذين قال الله فيهم و الذين جاؤوا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا و لإخواننا الذين سبقونا بالإيمان و لا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا» خرجوا عني فعل الله بكم.

كشف الغمة للإربلي، ج2، ص291

من گواهي مي دهم كه شما از آن گروه سوم نيستيد كه خداوند درباره آنان گفته است:

و الذين جاؤوا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا و لإخواننا الذين سبقونا بالإيمان و لا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا

يعني وظيفه بنده و آقاي قزويني و مسلمانان بعدي، طبق اين آيه صريح قرآن اين است كه ما بايد براي مؤمنين گذشته، به ويژه براي اصحاب و أهل بيت دعاي مغفرت كنيم و بخواهيم از خدا كه هيچ گونه غل و كدورتي در دل هاي ما از آنها نباشد وظيفه ما را قرآن مشخص كرده است.

بنابراين نسبت به اين روايت كه در كشف الغمة، جلد 1، صفحه 78 آمده كه حضرت علي بن الحسين، نسبت به معترضين و آنهايي كه بدگو بودند نسبت به سه خليفه اول اين گونه برخورد مي كند و اين آيه قرآن را مي گويد كه آنها مصداق اين آيه بودند.

جواب استاد حسيني قزويني

در رابطه با روايتي كه ايشان مطرح كردند در كتاب كشف الغمة، جلد 1، صفحه 78، هم چنين روايتي نيست. در جلد 2، صفحه 291 يك روايتي است كه اين روايت سندش مي رسد به أبو هريره، أبو هريره از ديدگاه ما به هيچ وجه مورد وثوق نيست؛ چون مورد ذم آقا امير المؤمنين (عليه السلام) است و رواياتي هم كه جناب إربلي مي آورد، غالبا از منابع أهل سنت مي آورد و بدون ذكر سند و روايتي كه سند نداشته باشد و يا سندش به روات أهل سنت برسد كه از ديدگاه ما وثاقتش ثابت نيست، اين روايت ازديدگاه و نظر ما اعتبار ندارد.

اما نسبت به روايت صحيح مسلم كه جناب مراد زهي فرمودند. آنجا امير المؤمنين (عليه السلام) و عباس مورد خطاب خليفه دوم است. تعدادي از صحابه هم آنجا نشسته اند. جناب خليفه دوم سؤال نكرد. مي گويد وقتي من خليفه شدم فرأيتماني، يعني رأي و نظر شما اين بود كه من دروغ گو و حيله گر و خائن و گنه كار هستم.

بلي خود ايشان مي گويد: والله يعلم أني لصادق. اين ادعاي جناب خليفه دوم است؛ ولي آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) و عباس وقتي كه خليفه دوم گفت: شما رأي تان اين بود، حضرت علي (عليه السلام) آنجا تكذيب نكرد. حضرت علي (عليه السلام) نگفت: نه جناب عمر، اختيار داريد، ما چنين عقيده اي نسبت به شما نداريم، چنين رأيي نداريم. و هم چنين عباس انكار نكرد حرف جناب خليفه دوم را و صحابه اي كه آنجا نشسته بودند، سي چهل نفر، هيچ كدام نگفتند كه جناب خليفه اين كه شما مي گوييد نظر آقاي عباس و آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) درباره تو اين است كه كاذب، آثم، غادر، حيله گر هستيد، هيچ كدام اين قضيه را تكذيب نكردند.

و اضافه بر اين، جناب آقاي مراد زهي عزيز! آيا اين قضيه مگر منحصر به همين روايت است؟ حديث حوض مگر جداي از اين قضيه است. مگر قضيه شك خليفه دوم در قضيه حديبيه، آيا جداي از اين قضيه است؟ اينها مطالبي است كه ما بايد فكر كنيم يك مقداري از جنبه تقليدي بياييم بيرون. يك مقداري دقت كنيم در مضمون روايت و سند روايت كه در صحيح مسلم است و هيچ شك و شبهه اي نيست.

و خود آقاي بخاري احساس مي كند كه اين واژه كاذباً آثماً غادراً خائناً، توهين در حق خليفه اول و دوم است و لذا در صحيح بخاري اينها را حذف مي كند و مي آورد:

فرأيتماني كذا و كذا

اين نشان گر اين است كه آقاي بخاري از اين روايت در حقيقت اهانت و توهين به خليفه اول و دوم فهميده و تبديل اين واژه ها را به كلمه كذا و كذا.

سؤال استاد حسيني قزويني

من عرض مي كنم كه سؤال قبلي و قبلي تر من را جناب مراد زهي جواب ندادند و من باز تكرار مي كنم كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) از ابوبكر و عمر به ويژه از ابوبكر غضبناك شد.

فغضبت فاطمه بنت رسول الله فهجرت أبابكر.

از ابابكر قهر كرد. با اين كه قهر كردن يك امر منفي است.

فلم تزل مهاجرته حتي توفيت.

تا آخرين لحظه حيات هم جناب حضرت زهرا (سلام الله عليها) از ابوبكر راضي نشدند.

آيا اين غضب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دليل بر عدم مشروعيت آنها نيست؟ آيا اين دليل بر آن نيست كه آنها بر يك مسندي نشسته اند كه مرضي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و مرضي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نيست و خداوند نيست؟ آيا اين غضب و اين هجرت و آنچه در الإمامة و السياسه هم آمده كه مي خواهم إن شاء الله آن را يك مقدار بزرگ نمايي كنم كه مي گويد:

و الله لأدعونكما في كل صلاة أصليها.

آيا اين مشروعيت خلافت شيخين را زير سؤال نمي برد؟

پاسخ مولوي مراد زهي:

منظور بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا، سوزاندن خانه، توهين به حضرت فاطمه زهرا و سقط جنين است. بحث فاطمه زهرا و بحث بيعت يك بحث مستقلي است. من خواهش مي كنم، من استدعا دارم مستندات خودش را نسبت به ادعا و اتهامي كه متوجه خليفه اول و دوم شده، مستندات هجوم و ... .

من چون مقيد هستم كه در موضوع مورد نظر بحث بشود، نظر من اين است كه از همين الآن بحث هجوم و اين مسائل باشد. بحث بيعت و بحث غضب، خودش بحث مستقلي است كه خودش چندين جلسه را مي طلبد. آنها در جلسات آينده. فعلاً بحث هجوم مطرح بشود. ايشان مستنداتي نياوردند براي هجوم.

اولين سؤال من اين بود كه اين مسأله اي كه نسبت داده شده و در بسياري از شبكه هاي ماهواره اي و در بسياري از سايت هاي اينترنتي و در كتاب هاي و يك مسأله بسيار مهمي است كه خليفه دوم را متهم به حمله و هجوم به خانه فاطمه زهرا كرده و متهم شده؛ در حالي كه الآن نه مدعي وجود دارد نه مدعي عليه، نه خود حضرت علي و نه خود حضرت فاطمه و حسن و حسين، اين ادعا را در طول 14 قرن مطرح نكرده. پرونده اي كه الآن باز شده، درخواست من از جناب قزويني اين است كه مستندات قوي حقوقي و محكمه پسندي را در اين مورد بيارند و اثبات كنند.

واقعاً بعد از كتاب الله از ديدگاه شيعه، نهج البلاغه قوي ترين كتاب است. وقتي ما خطبه هاي نهج البلاغه را مطالب نهج البلاغه و بسياري از كتاب هايي كه ائمه درباره خليفه اول و دوم است بررسي مي كنيم، آنجا يك الگويي از محبت و از اخوت و برادري مي بينيم و خطبه هاي نهج البلاغه، كلاً اصلا اين مطاعن را كه خليفه اول و يا دوم بر باطل بودند و يا هجوم صورت گرفته را رد مي كنند. آقاي اين سؤال است كه خطبه 219 نهج البلاغه است كه حضرت علي حضرت عمر (رضي الله عنه) را اين گونه توصيف مي كند:

[اصل خطبه نهج البلاغه مورد استناد مولوي مراد زهي:

ِلَّلهِ بِلَادُ فُلَانٍ فَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَي الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِيَّ الثَّوْبِ قَلِيلَ الْعَيْبِ أَصَابَ خَيْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا أَدَّي إِلَي اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ رَحَلَ وَ تَرَكَهُمْ فِي طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا يَهْتَدِي فِيهَا الضَّالُّ وَ لَا يَسْتَيْقِنُ الْمُهْتَدِي]

من عربي اش را نمي خوانم و فارسي اش را مي خوانم.

خداوند شهرهاي عمر بن خطاب را آباد گرداند، همانا او كجي را راست نمود و بيماري را معالجه كرد و سنت را بر پا داشت و تبه كاري و فساد را پشت سر نهاد و پاك و بي آلايش از دنيا رفت، نيكويي و خير خلافت را دريافت و از شرّ و بدي هم پيشي گرفت.

خوب اين خطبه 219 نهج البلاغه است كه از زبان مبارك حضرت علي نسبت به خليفه دوم صادر شده و كاملاً ايشان را متبع سند، مخالف ؟؟؟، پاك و بي آلايش، قليل العيب و اين كه خير دين اسلام و قرآن را دريافت و از شرش دور بوده است.

أَدَّي إِلَي اللَّهِ طَاعَتَهُ

همواره طاعت إلهي را به جا آورده.

وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ

و از خداوند هم تقوي را پيشه گرفته.

اين چيزي است كه در خطبه 219 نهج البلاغه است و خطبه ديگر نهج البلاغه:

فِي كَلَامٍ لَهُ وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّي ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِه.

بعد از ابوبكر بر مسلمانان فرمانروا شد، فرمانده يعني عمر بن خطاب، پس امر خلافت را برپا داشت و ؟؟؟ نمود تا اين كه دين قرار گرفت و پا برجا شد.

كلمات قصار، شماره 459

اين خطبه هاي صريح و آشكار نهج البلاغه است. حالا ما روايات بسياري هم داريم.

سؤال مولوي مراد زهي:

من سؤال هم همين است كه شنوندگان و خوانندگان سايت هاي اينترنتي كه در اين مدت اين موضوع را ديده اند و شنيده اند و بررسي كرده اند اين موضوع را، با ديده انصاف بنگرند و توجه بكنند، خليفه اول و خليفه دوم بهترين انسان ها بعد از رسول خدا مورد اتهام قرار گرفته اند بعد از 14 قرن جلسه دادگاه و محاكمه برايشان تشكيل شده. مدعي. ما اين استدعا را داريم به عنوان مدافع كه مدعي دلائل قوي و مستند كه منطبق با قرآن و مطابق با سنت صحيحه و مطابق با اخلاق و ادبيات ائمه و أهل بيت باشد، نسبت به اين ادعا و هم چنين مستنداتي كه محكمه پسند باشد، در چارچوب مسائل قضائي و حقوقي اسلامي و غير اسلامي مشروعيت داشته باشد، مستندات اين قضيه را مطرح بفرمايند.

پاسخ استاد حسيني قزويني

در رابطه با سؤالي كه برادر عزيزمان داشتند كه آيا ما دليل محكمه پسند داريم يا نداريم، بنده عرض كردم كه چهار روايت صحيح و محكم از كتاب إبن أبي شيبه استاد بخاري، المصنف، بحث سندي اش هم كاملا محرز است.

محمد بن بِشر است، يحيي بن معين مي گويد ثقة، إبن حجر مي گويد ثقة.

عبيد الله بن عمر بن حفص است، يحيي بن معين و هم چنين أبو زرعه و أبو حاتم مي گويند ثقة.

زيد بن اسلم قرشي است، مزي نقل مي كند از أبو زرعه، أبو حاتم و نسائي و إبن خراج كه مي گويند ثقة.

اسلم قرشي است. عجلي مي گويد ثقة و أبو زرعه مي گويد ثقة.

سند از ديدگاه أهل سنت كاملاً صحيح است و هيچ مناقشه اي در سند روايت نيست. وقتي سند روايت صحيح شد، مي شود دليل محكمه پسند.

در متن روايت دارد كه جناب خليفه دوم كه من دستور مي دهم كه خانه را به آتش بشكند. تهديد مي كند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، أمير المؤمنين (عليه السلام)، حضرت امام حسن و حضرت امام حسين (عليهم السلام) را به سوزاندن.

آيا خليفه چنين حقي دارد كه اگر كسي ممانعت از بيعت كرده و حاضر نشده كه بيعت كند، آيا بيعت كردن از قبول دين بالاتر است؟ قرآن صراحت نسبت به قبول دين كه

لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي

و هم چنين نسبت به خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صراحت دارد بر اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اگر چنان چه مردم از تو روي گردان شدند:

إنما عليك البلاغ

تو وظيفه ات فقط ابلاغ است

حق اين كه شما بخواهيد مردم را به زور وادار كنيد به اسلام، نيست.

جناب خليفه دوم وقتي مي آيد تهديد مي كند، اين اصلاً خلاف سنت و خلاف قرآن است.

و هم چنين سه روايت ديگر ما آورديم از طبري و دو روايت كه سنداً كاملاً صحيح است. از بلاذري يك روايت سنداً صحيح است. هم چنين شخصيت هاي بزرگ أهل سنت مثل ضياء الدين مقدسي مي گويد روايت صحيح است، سيوطي مي گويد روايت صحيح است. فرحان بن مالكي مي گويد روايت صحيح است، إبن تيميه حراني با اين كه نهايت ظلم را در حق أهل بيت كرده، صراحت دارد بر اين كه انه كبس البيت. جناب ابوبكر، خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را به هم ريخت و وارد خانه شد و خانه را كشف كرد. در منهاج السنة، جلد 4، صفحه 220. شهرستاني همين را دارد، إبن حجر عسقلاني در لسان الميزان، جلد 1، صفحه 268، صفدي در الوافي بالوفيات، إبن عبد البر و قرطبي. همه اين قضايا را مطرح مي كنند. عبد الفتاح عبد المقصود از شخصيت هاي برجسته أهل سنت اين قضيه را تأييد مي كند در كتاب الإمام علي بن أبي طالب. محمد حسنين هيكل اين را قبول دارد در كتاب الصديق ابابكر، صفحه 62، عمر رضا كحاله اين قضيه را قبول دارد و هيچ مشكلي هم ندارد.

سؤال استاد حسيني قزويني

با توجه به مستنداتي كه بنده عرض كردم با بررسي سندي و شهادت علماي بزرگ، مثل محمد حسين هيكل و ديگران، قضيه هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها)، كاملاًٌ ثابت است و اين نشان مي دهد كه جناب خليفه دوم اين هجوم را انجام داده اند و اين هجوم نشان مي دهد كه اجماعي در كار نبوده و حد اقل اين است كه امير المؤمنين (عليه السلام) و عده اي از بني هاشم از بيعت با ابوبكر خارج شده بودند.

آقاي إبن حزم اندلسي در المحلي، جلد 9، صفحه 345 مي گويد:

و لعنة الله علي كل إجماع يخرج عنه علي بن أبي طالب و من بحضرته من الصحابة.

لعنت خدا به آن اجماعي باد كه حضرت علي و صحابه اش در درون آن اجماع نباشند.

جواب مولوي مراد زهي

روايت المصنف كه ايشان مي آورند، بحث ما اين است كه متأسفانه ايشان يك صفحه كتاب را نگاه مي كنند و صفحه ديگر كتاب را نگاه نمي كنند. در همين مصنف إبن أبي شيبه، جلد 7، صفحه 432، حديث 4705 آمده است:

كان علي و الزبير يدخلان علي فاطمة بنت رسول الله (ص) فيشاورونها و يرتجعون في أمرهم، فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب ...

تا آنجا كه همان بحث تهديد است.

فلما خرج عمر جاؤوها : حضرت علي و زبير نزد فاطمه آمدند.

فقالت: تعلمون أن عمر قد جاءني و قد حلف بالله لئن عدتم ليحرقن عليكم البيت و أيم الله ليمضين لما حلف عليه، فانصرفوا راشدين.

حضرت فاطمه اظهار داشت كه حضرت عمر آمده و چنين تهديدي كرده و تهديدش را عملي مي كند، شما برويد و دوباره پيش من نياييد تا تكليف روشن بشود.

فانصرفوا عنها : رفتند حضرت علي و حضرت زبير.

فلم يرجعوا إليها حتي بايعوا لأبي بكر: با ابوبكر بيعت كردند.

اين روايت تصريح مي كند اين چيزي كه اين ادعايي كه اين اتهامي كه مطرح شده، هجوم، سوزاندن خانه، سقط جنين و... از اين روايت حداكثر تهديد ثابت مي شود با وجودي كه اين روايتي كه ايشان مستند آوردند روايت منقطع است. روايت منقطع از نظر اصول حديث نمي تواند مستند باشد. چون راوي زيد بن اسلم است، در همين تقريب التهذيب إبن حجر است:

هذه الرواية منقطعة لأن زيد بن أسلم كان يرسل و احاديثه عن عمر منقطع.

إبن حجر و هم چنين ؟؟؟ اسانيد الرواة براي علامه الباني.

بنابراين اگر اين روايت مورد احتجاج بشود، اصل ادعا باطل است؛ چون در اين روايت حداكثر تهديد ثابت مي شود. اصل ادعا تخريب و سوزاندن خانه و سقط جنين است

باتوجه به اين شنوندگان گرامي استحضار داشته باشند كه خانه حضرت علي و حضرت زهرا متصل به مسجد النبي بود؛ يعني اگر خانه به آتش كشيده مي شد، قطعاً مسجد النبي هم بالأخره با آن امكانات آن روزي به آتش كشيده مي شد. چگونه بود كه مسجد النبي كه در شبانه روز صحابه پنج بار در مركز مدينه براي نماز خواندن مي آمدند، اين همه صحابه بايد در حد تواتر ثابت مي شد اين روايت. چگونه فرد خاصي مي آيد و اين روايت را به صورت منقطع يا به صورت موضوع بيان مي كند و يا حد اكثر در سه چهار تا كتاب كه راوي اش متهم است؛ مثل جابر جعفي كه كذاب است به اتفاق عامه حديث. يا روايت زيد بن اسلم كه منقطع است.

ادعا چيزي ديگر و دليل چيزي ديگر. دليل آقاي قزويني بر ادعاي كه قبلاً مطرح كردند منطبق نيست. ادعاي ايشان سوزاندن بود، ادعاي ايشان سقط جنين بود. ادعاي ايشان توهين به فاطمه زهرا بود؛ ولي از روايت ثابت مي شود كه بلا فاصله رفتند حضرت علي و حضرت زبير و بيعت كردند.

اما انساب الأشراف بلاذري را هم من قبلا عرض كردم. اين روايت هم باطل است؛ به خاطر اين كه اين انساب الأشراف همان طوري كه از اسمش پيداست، يك كتاب نسب نامه است. ما نمي توانيم يك هم چنين اتهام بزرگي را از يك مطلبي كه در يك كتاب نسب نامه آمده، نوشته شده ثابت كنيم.

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ...

قرآن مي گويد كه صحابه در ميان همديگر رحمت داشتند و با اين هم در تضاد است. با خطبه هاي نهج البلاغه در تضاد است.

سؤال مولوي مراد زهي

من به جايي اين سؤالي مطرح كنم، پاسخ روايت طبري را مي دهم. ببينيد كه اين روايت طبري، يك كتاب تاريخ است كه در رطب و يابس است؛ يعني يك مورخ و يك تاريخ نويس مثل طبري؛ هيچ گاه اين تعهد را نداشته كه روايات صحيح را بياورد. هزاران روايات موضوع، روايات دروغ و روايات جعلي است كه ما در تاريخ طبري داريم. سنديت را بايد از كتاب نهج البلاغه بياورند، از كتاب صحيح بخاري بياورند، از كتاب صحيح مسلم و صحاح سته بياورند نه از كتاب تاريخ طبري. وانگهي چه تضميني وجود دارد كه در تاريخ طبري هم دست برد نباشد. ما همين الآن دو كتاب داريم يكي به نام العربية للناشئين، خوانندگان توجه داشته باشند، يكي هم كتاب تعليم اللغة العربية كه مؤلفش مصري است. همين دو كتاب توسط يكي از ناشرين قم چاپ شدند و تحريف زيادي در اين دو كتاب صورت گرفته است. مطالب جابه جا شده و خيلي از مطالب در عصر سرعت امروزي يك شايعه مي شود و دو ماه طول مي كشد تا اين ... .

بنابراين استناد به كتاب تاريخ طبري نمي تواند سنديت براي اثبات اتهام بزرگي كه هم به أهل بيت توهين است و هم به خليفه اول و خليفه دوم.

پاسخ استاد حسيني قزويني

من از جناب آقاي مراد زهي انتظارم خيلي بيش از اينها بود، چون من به علميت ايشان اعتقاد دارم و اين كه يك استاد حوزه هستند و بيش از 50 كتاب تأليف كرده اند. ايشان كه مي فرمايد از ناحيه زيد بن اسلم، اين روايت المصنف مورد اشكال است، حداقل يك نگاه بكنند به سند. دارد:

زيد بن أسلم، عن أبيه أسلم.

انقطاع ندارد، جناب آقاي مراد زهي. زيد بن أسلم از پدرش نقل مي كند. زيد بن أسلم مورد ثقه است، هيچ شكي در وثاقت او نيست. أبو زرعه، أبو حاتم، إبن سعد، نسائي و إبن خراش، همه مي گويند كه اين ثقه است.

تهذيب الكمال للمزي، ج10، ص17

و اضافه آقاي زيد بن اسلم از روات صحيح بخاري و صحيح مسلم است. چگونه آقاي مراد زهي مي آيد، زيد بن اسلم را كه از روات بخاري و از روات مسلم است، اين چنين لت و پار مي كند. زيد بن اسلم از پدرش اسلم نقل مي كند.

اسلم قرشي از غلامان جناب عمر بن خطاب بوده است. مزي مي گويد:

اسلم القرشي العدوي مولي عمر بن الخطاب، ادرك زمان النبي (صلي الله عليه و سلم).

زمان پيامبر را هم درك كرده.

عجلي هم گفته: مديني ثقة. أبو زرعه هم گفته: ثقة.

تهذيب الكمال للمزي، ج2، ص330

اما ايشان مي فرمايند كه ما از كتاب نهج البلاغه براي ايشان دليل بياوريم. چشم ما از نهج البلاغه هم براي ايشان عرض مي كنيم.

در نهج البلاغه، خطبه 202 آقا امير المؤمنين (عليه السلام) هنگام دفن حضرت زهرا (سلام الله عليها) خطاب به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

ستنبئك إبنتك بتضافر أمتك علي هضمها.

يا رسول الله! دخترت به تو خبر خواهد داد كه امت تو در حق فاطمه زهرا (سلام الله عليها) ظلم كرده اند.

جناب شيخ حبيب الله خوئي (ره) كتابي دارد، در شرح نهج البلاغه، به نام منهاج البراعة، جلد 13، صفحه 14 مي گويد: تضافر الأمة علي هضمها

معنايش اين است:

إشارة الي ما صدر عنهم من كسر ضلعها و إسقاط جنينها.

اين كه امت در حق حضرت زهرا (سلام الله عليها) ظلم كرده اند و حق او را پايمال كرده اند، اشاره است به شكستن پهلوي حضرت زهرا (سلام الله عليها) و سقط جنين ايشان. منهاج البراعة جناب خوئي (ره) از كتاب هاي معتبر است و خود جناب خوئي (ره) از شخصيت هاي برجسته است.

و اضافه در نهج البلاغه، خطبه 202 اين عبارت است. بزرگان أهل سنت هم همين تعبير را از امير المؤمنين (عليه السلام) نقل كرده اند. آقاي عمر رضا كحاله، از علماي معاصر أهل سنت است، در كتاب اعلام النساء، جلد 3، صفحه 21 نقل مي كند.

فاضل معاصر مصري، جناب مأمون غريب در كتاب خلافة علي بن أبي طالب، صفحه 33 نقل مي كند.

عبد العزيز شناوي، فاضل مصري در كتاب سيدات نساء أهل الجنة، صفحه 151 نقل مي كند.

سؤال استاد حسيني قزويني

جناب آقاي مراد زهي فرمودند آنچه كه اين روايت ثابت مي كند، تهديد است، ما از جناب آقاي مراد زهي سؤال مي كنيم كه آيا تهديد فردي براي بيعت، از ديدگاه قرآن سند دارد؟ كه آيا خليفه و امام مي تواند كسي را براي بيعت اجبار كند؟ يا در سنت ما روايتي داريم يا جناب خليفه دوم و هم چنين خليفه سوم، آقا امير المؤمنين (عليه السلام)، كسي را وادار كرده اند. اين تهديد مخالف آيه 54 سوره نور است كه خداوند به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مي گويد:

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ

اصلا از رسالت تو كه به مراتب بالاتر از امامت و خلافت است، رويگردان شدند، گناهش براي خودشان است.

وَ مَا عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ

جواب مولوي مراد زهي

خطبه نهج البلاغه كه ايشان قرائت فرمودند، من خواهش مي كنم كه كساني كه در رشته فقه و حقوق مطالعاتي دارند، ببينند كه اين خطبه نهج البلاغه، دليلي و سندي مي شود. دليل و سند بايد روشن باشد كه قتل فاطمه زهرا، سقط جنين، هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از آن دليل ثابت بشود. اين يك خطبه است؛ اما خطبه اي به اين صراحت، خطبه 219 كه مي فرمايد:

وَ دَاوَي الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِيَّ الثَّوْبِ قَلِيلَ الْعَيْبِ.

اينجا نفي مي كند اين خطبه، اين چيزي را كه جناب قزويني به آن استناد مي كنند. خطبه كاملا روشن است. خطبه بعدي هم:

وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّي ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِه.

كه تمام شارحين، از جمله إبن أبي الحديد، محمد عبده و ديگران از والي، تحت اين خطبه نوشته اند كه مراد خليفه دوم است. و اين جاي تأسف است كه ايشان از روزنامه نگاري مثل هيكل مي آيند كه ايشان صحبتي كرده باشند براي اثبات هم چنين امر مهمي و افتراء مهمي كه در 14 قرن پيش صورت گرفته باشد. بعد از 14 قرن آقاي هيكل و يا كسان ديگر، اديباني بيايند، رمان نويساني، داستان نويساني بيايند، اينها سنديت ندارند. من عرض كردم براي ما خطبه هاي نهج البلاغه سند است، قرآن سند است. وانگهي من از جناب قزويني سؤال مي كنم كه كتاب ناسخ التواريخ براي ميرزا تقي خان كه معاصر ما است و در كتاب أعيان الشيعة مي گويد كه لم يعمل مثله، مي گويد:

إن ناساً من رؤساء الكوفة و أشرافهم الذين بايعوا زيداً حضروا يوماً عنده و قالوا له: رحمك الله، ماذا تقول في حق أبي بكر و عمر؟

آمدند از اشراف كوفه سؤال كردند كه جناب زيد، ما تقول في حق ابوبكر و عمر؟ : درباره ابوبكر و عمر شما چه مي فرماييد؟

توجه داشته باشند شنوندگان و محققان منصفين كه امام زيد در پاسخ به اين چه فرمود:

قال: ما أقول فيهما إلا خيراً كما أسمع فيهما من أهل بيتي إلا خيرا.

من تمام أهل بيتم درباره اينها جز خير نمي گويند.

ما ظلمانا و لا أحد غيرنا.

به كسي ديگري نيز ظلم نكردند.

و عملا بكتاب الله و سنة رسوله.

به كتاب الله وسنت رسول عمل كردند.

اين هم يكي از پژوهش گران بزرگ قرون گذشته است، كتاب ناسخ التواريخ، جلد 2، تحت عنوان احوال امام زين العابدين.

تمام ائمه أهل بيت منقبت و بزرگواري و عدالت و محبت أهل بيت و خليفه اول و دوم را اعتراف دارند و در كتاب هاي مستند آمده.

و باز در همين خطبه نهج البلاغه، حضرت علي (عليه السلام) به عنوان مشاور عالي خليفه دوم قرار مي گيرد و در تمام كتاب هاي تاريخ است كه حدود 14 بار خليفه دوم سفر خارج از مدينه داشته و در آن 14 بار، 12 بار جانشينش حضرت علي بود.

شنوندگان عزيز قضاوت بكنيد. اين قدر محبت و صفا و صميميت بين خليفه اول و او وجود داشت كه 12 بار او را جانشين خودش تعيين مي كند. اگر عداوت بود، بغض بود، هيچ كسي همچين كاري انجام نمي داد.

سؤال مولوي مراد زهي

من به جاي طرح سؤال در رابطه با روايت طبري يك توضيحي ديگر عرض كنم كه نخستين رواي تاريخ طبري إبن حميد است. إبن حميد هم از ديدگاه محدثين متهم به دروغ پردازي است.

آخرين رواي هم روايت منقطع است. راوي اول كه أبي عبد الله الرازي كه متوفاي 148 هجري است. كه إبن خراش درباره او مي گويد:

حدثنا حميد و كان و الله يكذب.

ابن حميد برايم حديث كرد؛ ولي به خدا قسم كه او دروغ مي گفت.

؟؟؟ درباره او مي گويد:

ما رأيت ؟؟؟ بالكذب من إبن حميد و إبن ؟؟؟

من دروغ گوتر از إبن حميد و إبن ؟؟؟ نديدم.

هم چنين علامه ذهبي درباره او مي گويد:

و هي مع امامته منكر الحديث.

صاحب عجائب است.

آخرين راوي زياد بن كليب، أبو معشر كوفي است ... .

پاسخ استاد حسيني قزويني

من از همين سؤال ايشان شروع مي كنم كه ايشان نسبت به محمد بن حميد اشكال كردند. جناب مراد زهي! جناب آقاي مزي در تهذيب الكمال، جلد 5، صفحه 100 از يحيي بن معين و از أبو زرعه و از احمد بن حنبل، توثيق ايشان را نقل مي كند. وقتي شخصيتي مثل احمد بن حنبل، يحيي بن معين و أبو زرعه كه از استوانه هاي علمي أهل سنت است، وقتي نسبت به يك فردي بگويند كه اين فرد ثقه است، حرف ديگران را ما به هيچ وجه نمي توانيم قبول كنيم.

ايشان گفتند كه منكر الحديث است. اين را ما بارها گفته ايم و در شبكه المستقله هم بيان كرديم. إبن حجر عسقلاني مي گويد:

لو كان كل من روي شيئا منكراٌ استحق أن يذكر في الضعفاء، لما سلم من المحدثين احد.

اگر بنا باشد هر كس منكر الحديث بود، او را ما ضعيف بدانيم، از محدثين يك نفر هم سالم نمي ماند.

لسان الميزان، ج2، ص308

آقاي ذهبي مي گويد:

ما كل من روي المناكير يعضف.

آن كسي كه منكر رانقل مي كند، او مورد تضعيف نيست.

ميزان الإعتدال للذهبي، ج1، ص118

پس بنابراين روايت از نظر سند كاملا ثابت است. واگر چنانچه جناب آقاي مراد زهي دقت كنند، در همين صحيح بخاري كه حضرات هر سال براي ايشان ختم صحيح بخاري مي گيرند، راويان متعددي در صحيح بخاري آمده، درباره آنها گفته اند كه منكر الحديث.

محمد بن عبدالرحمن طوافي، آقاي إبن حجر مي گويد:

قال ابوزرعه، منكر الحديث.

مقدمه فتح الباري، ص140

مفضل بن فضاله، إبن سعد گفته منكر الحديث، از روات صحيح بخاري است.

مقدمه فتح الباري، ص445

داود بن حصين مدني، از رجال صحيح بخاري است، درباره اش گفته اند منكر الحديث.

اگر بنا بر اين باشد، بايد يك انبوهي از احادث صحيح بخاري را جناب آقاي مراد زهي از صحيح بخاري حذف بفرمايند.

در رابطه با قضيه آقاي محمد حسنين هيكل كه ايشان فرمود يك روزنامه نگار است، جناب آقاي مراد زهي! ايشان كسي است كه دو مرتبه وزارت معارف مصر را قبول كرده؛ يعني دو دوره وزير معارف مصر بوده. و هم چنين مجلس شيوخ مصر را يك دوره ايشان رياستش را داشته. يك روزنامه نگار نيست.

و اضافه، غير از ايشان، عمررضا كحاله از نويسندگان برجسته أهل سنت است، ايشان در اعلام النساء، جلد 4، صفحه 114 قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مطرح مي كند.

و هم چنين جناب آقاي عبد الفتاح عبد المقصود كه از دانشمندان مشهور مصري و عضو هيأت تحريريه مجله الحديث است و مدتي رئيس دفتر معاون رئيس جمهور مصر حسن ابراهيم بوده. رئيس دفتر نخست وزير مصر بوده.

و اضافه در رابطه با آن خطبه اي كه از نهج البلاغه، مطرح كرديد كه مراد جناب عمر بن الخطاب است، كافي است كه جناب آقاي صبحي صالح از شخصيت برجسته أهل سنت مي فرمايد كه مراد آقا امير المؤمين از اين خطبه، عمر بن خطاب نيست؛ بلكه يكي از اصحاب است. واضافه رواياتي كه در نهج البلاغه، در مذمت خليفه دوم است، اصلاً همه قضايا را روشن كرده.

سؤال استاد حسيني قزويني

با اين كه جناب مراد زهي قضيه تهديد را پذيرفتند، اين سؤال مطرح است، جناب خليفه اول و دوم براي وادار كردن اينها به بيعت به خانه آنها هجوم بردند و آنها را خواستند وادار به بيعيت كنند؛ ولو اين كه فرمايش جناب مراد زهي را قبول كنيم كه آمدند و بيعت كردند، چرا خليفه دوم براي سعد بن عباده كه تا آخر عمر بيعت نكرد، به خانه ايشان هجوم نبردند؟

تهذيب الكمال للمزي، ج10، ص18

و هم چنين آقاي ابان بن سعيد بن عاص جزء كساني است كه از بيعت تخلف كردند، چرا به خانه او هجوم نبردند؟

أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج1، ص37

آقاي أبي بن كعب از بيعت كردن تخلف كردن.

تاريخ اليعقوبي، ج2، ص124

خالد بن سعيد بن عاص، زبير بن عوام، سلمان فارسي، عباس بن عبد المطلب، عتبة بن ابولهب، عمار ياسر همه از بيعت خودداري كردند، چرا خليفه دوم دوگانه برخورد كردند؟

جواب مولوي مرادزهي

همان پاسخ قبلي من كامل نشد، من از شنوندگان گرامي تقاضا مي كنم كه منصفانه و به وجدانتان قسم مي دهم، وجداناً قضاوت كنيد، در كنار متصل به مسجد النبي، خليفه دوم هجوم آورده، خانه فاطمه زهرا به آتش كشيده شده، اتهامي كه بعد از 14 قرن مطرح مي شود، محسن عزيز سقط شده، فاطمه زهرا مورد اهانت قرار گرفته، 120 هزار صحابه، كم و يا زياد كه در آخرين حج در ركاب پيامبر بودند، كجا رفتند؟ مسلمانان مدينه كه شبانه روز پنج بار در مسجد النبي نماز مي خواندند، كجا هستند كه اين قضيه اي كه در حد تواتر بايد ثابت مي شد، روايتي از آنها نيست، ائمه از اين گلايه و شكايتي نمي كنند.

ببينيد جناب قزويني، شنوندگان محترم، ما مي خواهيم دادگاهي تشكيل بشود، مي خواهيم قصاص بگيريم از خليفه دوم از نظر اصول و از نظر حقوقي. خليفه دوم قصاص بايد بشود. براي اثبات قصاص آيا كافي است كه جناب آقاي هيكل و يا نويسندگاني كه بعد از 12 قرن و يا 13 قرن آمده، حالا وزير هم باشد، رئيس جمهور هم باشد، رهبر كل جهان باشد، شاهد قضيه براي قصاص لازم است، آن افرادي كه در خانه بودند، چرا آنها شهادت نمي دهند؟ چرا خود فاطمه زهرا از اين موضوع بحثي به ميان نمي آ ورد، شاكي نمي شود، بني هاشم كجا بودند، علي شير خدا، اسد الله كه در مقابل عمرو بن عبدود كه در برابر هزار نفر مبارزه مي كرد، شمشير كشيد و او را به خاك و خون كشيد، عليي كه ما مي شناسيم با آن جرأت و غيرتي كه ما از او سراغ داريم و آن عمري كه عدالتي كه ما از او سراغ داريم، كجا بود، علي كجا بود، بني هاشم كجا بودند، مسلمانان مدينه كجا بودند، و در نتيجه آيا اين زير سؤال بردن تربيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) را نمي رساند كه پيامبري كه بيست و سه سال زحمت كشيد، پيامبر آخر الزمان ياراني را بايد تربيت كنند كه تا قيامت حافظ دين باشند و دين را به ديگران برسانند، 23 سال زحمت كشيد، به محضي كه چشم از دنيا فرو بست، حاصل زحمتش اين بود كه نزديكترين يارانش هجوم بياورند به خانه دخترش به خانه دامادش، به جان هم بيفتند. پس كجا رفت اسلام، پس كجا رفتند صحابه، كجا رفت تربيت پيامبر، آيا يك مسيحي، يك يهودي وقتي اين صحبت ها و اين اتهامات ما را بشنود، بعد از 14 قرن، آيا اين سؤال برايش پيش نمي آيد كه پيامبري كه نتوانست ده نفر را درست و حسابي 100 هزار صحابه، اين گونه تربيت بكند. آن از مهاجمين شان، بقيه كجا بودند، 100 هزار، 120 هزار، 119 هزار ديگه كجا بودند كه دفاع نكردند، پس معلوم است كه اين دين پيامبر، اين آئين پيامبر هم مثل همين قضيه مي شود.

بنابراين، قضيه مستقيماً تربيت پيامبر را نسبت به صحابه زير سؤال مي برد. ما مي خواهيم مجددا از جناب قزويني سؤال دارم كه ما مي خواهيم قصاصي را ثابت بكنيم، كجا هستند شاهدان اين قضيه؟ آن هم قضيه اي كه در مسجد النبي اتفاق افتاده، منزل فاطمه زهرا متصل به مسجد النبي بود.

وانگهي عمر رضا كحاله، من خواهش مي كنم كه اگر فرصت باشد، عبارت كاملش را ايشان بياورند و اينجا مطلب شان را بخوانند كه از مطلب ايشان چه ثابت مي شود.

عبد الفتاح عبد المقصود يك نويسنده كه كتابي را تحت عنوان ادبيات امروزي نوشته و هزاران مسأله را آنجا مطرح مي كنند. ايشان شاهد قضيه نبودند كه بخواهند بر عليه خليفه دوم بر عليه متهم بيايند گواهي بدهند. گواهان محكم قوي و متقن و محكمه پسند مي خواهيم.

بنابراين در رابطه با خطبه هاي نهج البلاغه، اين طوري كه جناب قزويني مطرح فرمودند، يك سري خطبه هاي مذمتي هم داريم، بلي اگر ما معتقديم كه خطبه هاي كه در نهج البلاغه مذمت مي كنند، اينها منتسب به حضرت علي هستند؛ چون با ادبيات حضرت علي منطبق است. اذا تعارضا تساقطا. پس هر دو ساقط مي شوند ما برگرديم به قرآن:

وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ

مهاجرين اولين چه كساني بودند، خليفه اول و دوم و سوم و چهارم رضي الله عنهم بودند. خداوند در قرآن از اينها اعلام رضايت كردند رضي الله عنهم و رضوا عنه.

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم

3 دقيقه نهائي مولوي مراد زهي

شعاري كه در تمام درو ديوار هاي كشور ما و مناطق برادران شيعه است، لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار. علي اي كه شاهد است كه نسبت به همسرش اين گونه برخورد مي شود، ذوالفقار علي كجاست؟ آيا دفاع از ناموس، آيا دفاع از خانه، آيا دفاع در مقابل مهاجم واجب نيست؟ بنابراين من نظر خوانندگان و شنوندگان و مطالعه كنندگان متوجه مي كنم به نامه اي كه حضرت علي (رضي الله عنه) خطاب به معاويه نوشته. به اين نامه توجه بفرماييد:

و أنصحهم لله و لرسوله الخليفة الصديق و خليفة الخليفة الفاروق، و لعمري أن مكانهما في الإسلام شديد يرحمهما الله و جزاهم الله بأحسن ما عملا.

شرح إبن ميثم، ص488

كه حضرت علي مي فرمايد:

ناصح ترين انسان ها براي خلق خدا و رسول خدا خليفه صديق و خليفه فاروق هستند. آنها جايگاه والايي در اسلام دارند و با وفات آنها و شهادت آنها زخم شديدي در اسلام پيش آمد خداوند به آنها جزا و پاداش خير عنايت فرمايد.

و هم چنين آن چيزي كه ايشان فرمودند: ؟؟؟ كه شرح نهج البلاغه صبحي صالح است و إبن أبي الحديد هست. إبن أبي الحديد مي گويد:

و هذا الوالي عمر بن الخطاب و هذا الكلام من خطبته خطبها في ايام خلافته طويلة يذكر فيها قربه من النبي (صلي الله عليه و سلم).

پس بنابراين آن چيزي كه الآن مطرح است با واقعيت هاي تاريخي كاملاً در تضاد است با نصوص قرآن كاملاً در تضاد است، با برخوردي كه خليفه چهارم با خليفه اول و دوم داشته. اين كتاب الشافي براي علامه علم الهدي، جلد 2، صفحه 428 حضرت شهادت مي دهد:

إن خير هذه الأمة بعد نبيها ابوبكر و عمر.

بهترين امت بعد از پيامبر، ابوبكر و عمر هستند.

به بهترين و خيريت آنها شهادت مي دهد.

و هم چنين در ادامه اش مي فرمايد:

إنهما الإمام الهدي و شيخ الإسلام و المقتدي بهما بعد رسول الله صلي الله و سلم ...

من از جناب قزويني و از همه شنوندگان عزيزي كه با حوصله به گفته ها و عرائض من به گفته هاي من كه به عنوان گفتمان دوستانه مطرح بود گوش دادند و خودشان بروند و تحقيق كنند و بررسي كنند و مطالعه كنند.

3 دقيقه نهايي استاد حسيني قزويني

در رابطه با اين كه ايشان فرمودند اين 100 و بيست هزار نفر صحابه كجا رفتند؟ آيا تربيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) زير سؤال نمي رود؟ ما از بينندگان عزيز تقاضا مي كنيم اين را از ما سؤال نكنند، از آقايان أهل سنت سؤال كنند كه در صحيح بخاري، جلد 7، صفحه 207، حديث 6507 در روايتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

تمام صحابه من بعد از من مرتد مي شوند.

إنه إرتدوا بعدك علي أدبارهم القهقري.

و اينها وارد آتش جهنم مي شوند.

فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم.

جز تعداد اندكي از صحابه من از آتش جهنم خلاص نمي شوند.

اگر ما دنبال اين 120 هزار نفر هستيم، اين را خود صحيح بخاري آورده است.

مراد زهي: عبارت صحيح بخاري را قرائت بفرماييد.

استاد حسيني قزويني: چشم. عبارت اين است:

حَتَّي إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَ بَيْنِهِمْ فَقَالَ: هَلُمَّ. فَقُلْتُ: أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَي النَّارِ وَ اللَّهِ. قُلْتُ: وَ مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَي أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَي. ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّي إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَ بَيْنِهِمْ فَقَالَ: هَلُمَّ. قُلْتُ: أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَي النَّارِ وَ اللَّهِ. قُلْتُ: مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَي أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَي. فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ.

و هم چنين از روايت خود عائشه أم المؤمنين صراحت دارد:

لما قبض رسول الله (صلي الله عليه و سلم)، إرتدت العرب قاطبة.

همه عرب؛ يعني همه مسلمانان مرتد شدند.

اگر در بعضي از روايت هاي ما هست كه إرتد الناس إلا ثلاثة أو أربعة، در روايت ام المؤمنين اين استثنا هم نيست. اين روايت را جناب إبن كثير دمشقي در كتاب البداية و النهايه، جلد 6، صفحه 33 نقل مي كند.

اما در رابطه با اين كه ايشان مي فرمايد كه اين قضيه شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) هيچ گونه سندي ندارد، ما قبلاً هم آورده ايم از جويني كه استاد ذهبي است و ذهبي در حق او تعبيرات خيلي سنگيني دارد و از او تعبير به امام و پيشوا مي كند ايشان نقل مي كند از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، وقتي چشمش به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) افتاد، فرمودند من مي بينيم روزي را كه:

وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا : حرمت او شكسته مي شود

وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا : حق او غصب مي شود

وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا : ارث او گرفته مي شود

وَ كُسِرَ جَنْبُهَا : پهلويش شكسته مي شود

وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا : جنين او محسن را سقط مي كنند

وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ ... .


علاقمندان جهت مشاهده فيلم مناظره مي توانند از لينك ذيل استفاده كنند.

لينك دان لود بخش اول فيلم

لينك دان لود بخش دوم فيلم



* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



دكتر سيد محمد حسيني قزوييني


مطالب مرتبط:
تحليلي از مناظره جناب دكتر قزويني با مولوي مرادزهي* ديدار دوستانه مولوي مرادزهي و هيأت همراه با دكتر قزويني و مسئول سايت شيعه نيوز* مناظره دكتر حسيني قزويني و مولوي مرادزهي برگزار گرديد
Share
41 | منطقي | Kuwait - Kuwait City | ١٢:٠٠ - ٢٨ مرداد ١٣٨٧ |
جوابهاي قبلي شما قبول مي كنم درست مي بشند
عمر و ابوبكر شيخين من نيستند
من شيعه و طرفدار سرسخت امام علي و حسن و حسين تا امام حجه هستم
و طرفدار اقاي قزويني و طلبه اين سايت هستم
ولي منظور من از لطمه زدن حد اقل همان سينه زدن و لخت كردن بيراهن در حسينيه شريفه جون سينه زدن ضرر به بدن مي باشد در حالت سينه زني شديد كه ما مشاهد ان هستيم و قمه زني اصلا عقلا قبول نسيت باينكه خيلي مراجع بزرك متاسفانه قبول دارند نمي دانم براي جه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و سوال دارم سيد قزويني مقلد كي مي باشد؟جون واقعا سيد قزويني از نظر سطح علمي خيلي از مراجع برزكتر مي باشد
متعه را جكونه مي شود توجيه كرد؟؟ مخصوصا وقتي كه بدون شاهد باشد خوب مرد هم مي تواند اصلا كل ازدواج انكار كند يعني واقعا متعه شبه دارد وبجه هايي كه از متعه متولد مي شوند اينده انها جيست؟؟؟؟؟؟؟؟ مي دانم كه اين از اشتباه خود انسان رخ مي دهد ولي باز اسلام دين كامل است؟؟
و تازه انسانهاي كه ازدواج كنند تازه هم متعه مي كنند اين خيانت به احساسات انساني نيست؟؟؟؟ ايا واقعا يعني ما جكونه قبول كنيم خواهر خود را متعه بدهيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
يعني حق را بر خود قياس كن يعني اسلام همه جيز خوب در ان هست مثل جهاد و نماز و حب اهل البيت ولي متعه يعني باني شرايط كه شاهد نيست و بتور خيلي سادهو سريع و بدون عقد فقط عقد زباني اين مثل زنا مي ماند؟؟؟؟ درست كه شايد احاديثي در اين باب باشد ولي اين با اخلاق اسلامي و اهل البيت سازكار نيست و هرج با عقيده عام مخالف هست نبايد قبول كرد
شايد قران در باره صغيه يك ايه ذكر كرده ولي تفسير سطحي ايه را نبايد حجه كرفت و بايد تفسيري متناسب با عقيده عام اسلام را داشت مثل عصمت بيامبران كه صحيح هست ولي بعضي ايات نشانه ان نيست ولي ان را طوري تفسير مي كنيم كه متناسب با عصمت و ترك اولي مي باشد اين واقعا بهمان راحتي زنا؟؟؟؟؟ حد اقل ازدواج عرفي شاهد دارد و عقد دارد ولي متعه واقعا جيزي كه بدون عقد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟و شاهد؟؟ هيج تفسيري ندارند
قبول دارم كه متعه شايد براي انسانهاي فقير كه قدرت ازدواج يا اينكه نمي خواهند مسئول مادي براي خانوده اي باشند ولي جر مخفيانه وبدون هيج عقد از دادكاه؟؟؟؟
و متعه جه برتري دارد بر ازدواج عرفي يا مسيار در عقيده اهل تسنن؟؟؟؟؟
از نظر ضرر به مجتمع؟؟؟ وعقلا؟؟؟
و با مذهب اهل البيت انسجام ندارد
در نهايت نظر شما در باره ولايت فقيه جي مي باشد؟؟؟؟
و لطفا جواب اقاي قزويني در باره اين موضوع؟
ايا ولايت فقيه قبول دارند يا نه؟؟؟؟
سلام

پاسخ:
جناب آقاي منطقي عزيز سلام عليكم .
از اين كه ما فكر كرديم شما شيعه نيستيد ، عذرخواهي مي‌كنيم . نوع سخن گفتن شما ما را به اشتباه انداخت .
اين كه گفته‌ايد سينه زني براي بدن ضرر دارد ، سخني است كاملاً غير منطقي كه هيچ عاقلي آن را نمي‌پذيرد . از شما كه اسمتان منطقي است ، چنين انتظاري نداشتيم .
اما بحث متعه !
جناب منطقي ! وقتي ثابت شود كه خداوند چنين چيزي را حلال كرده است ، بهانه‌هايي كه دشمنان خدا و اهل بيت عليهم السلام براي آن مي‌آورند‌ ، ارزش شنيدن ندارد . وقتي خداوند صريحاً‌ در قرآنش مي‌فرمايد كه متعه كردن جايز است‌ ، پيامبر هم به آن عمل مي‌كرده ، اهل بيت هم به آن عمل مي‌كرده‌اند ، اين گونه بهانه تراشي‌ها مخالفت صريح با خداوند است .
گفته‌ايد كه : "و بتور خيلي سادهو سريع و بدون عقد فقط عقد زباني ... حد اقل ازدواج عرفي شاهد دارد و عقد دارد ولي متعه واقعا جيزي كه بدون عقد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟و شاهد؟؟" .
معلوم مي‌شود كه گوينده سرسوزني با احكام الهي آشنايي ندارد . مگر عقد دائم ، عقد زباني نيست ؟ عقد در هر دوي آن‌ها هيچ فرقي با هم ندارد ، جز اين كه در عقد موقت ، فقط تعيين زمان لازم است و بس .
گفته‌ايد : " شايد قران در باره صغيه يك ايه ذكر كرده ولي تفسير سطحي ايه را نبايد حجه كرفت " جناب آقاي منطقي عزيز ! آيا يك آيه قرآن براي شما كفايت نمي‌كند ؟ مگر خداوند نعوذ بالله موظف است كه براي حلال كردن هر چيزي چندين آيه نازل كند ؟ آيه متعه كاملاً صريح و واضح و روشن است و نيازي به تفسير سطحي و يا غير سطحي ندارد و قابل توجيه نيست تا شما آن را با آيات مخالف عصمت مقايسه كنيد .
گفته‌ايد : " ايا واقعا يعني ما جكونه قبول كنيم خواهر خود را متعه بدهيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ "
همان طوري كه قبول كرده‌ايد ، خواهرتان را به يك مرد غريبه بدهيد تا او ... . چطور در آن جا غيرتتان به جوش نمي‌آيد و اجازه مي‌دهيد كه يك مرد غريبه فقط با خواندن يك عقد زباني (البته از نوع دائمي) با خواهرتان خلوت كند ، او را با خودش ببرد و ادامه ماجرا ...
آيا غيرت شما از غيرت خداوند نيز بالاتر و بيشتر است ؟ وقتي خداوند اجازه مي‌دهد كه چنين ازدواجي صورت گيرد ، شما چه كاره هستيد كه با آن مخالفت و آن را با زنا مقايسه مي‌كنيد ؟ همان خدايي كه اجازه داده است كه پدر و مادرتان فقط با خواندن يك عقد زباني محرم شوند و بعد ... همان خدا اجازه داده است كه اگر كسي دوست دارد مي‌تواند به جاي خواندن عقد دائمي ، عقد موقت بخواند .
كار اهل سنت به تبع خليفه دوم به جايي رسيده است كه به خداوند نيز خرده مي‌گيرند و او را به خاطر حلال كردن متعه بي غيرت جلوه مي‌دهند ، آيا مخالفت با امر خداوند و حرام كردن حلال خداوند ، كفر صريح نيست ؟
براي اطلاع بيشتر به اين آدرس مراجعه بفرماييد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=93

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
42 | منطقي | Kuwait - As Salimiyah | ١٢:٠٠ - ٢٩ مرداد ١٣٨٧ |
جواب شما قبول در باره سوالهايي قبلي واقعا درست بود
و كمال تشكر از شما خوب اخرين سوال نظر شما درباره ولايت فقيه جه مي باشد؟؟
از اقاي قزويني مي خواهم اين باسخ دهند؟؟؟؟ و اكر موافقه هست بر جه دليل قراني يا حديث و اكر مخالفند بر جه دليل ؟؟؟؟
و خواهشمند هستم به شباهات حسن حسيني جواب دهند مخصوصا حديث كه) ما اهل البيت در و سقف نداريم) در مستقله هر جه زودتر
اخرين جيز واقعا دست شما درد نكند و اقعا جوابهاي شما منطقي بود
و از اقا قزويني كمال تشكر واقعا يك افتخاري ببراي اسلام و شما طلبه عزيز

پاسخ:
دوست گرامي و عزيز جناب آقاي منطقي ! ما در اين سايت فقط به شبهات امامت و ولايت پاسخ مي‌دهيم و پاسخ گوي مسائل فقهي نيستيم ، لطفاً اصرار نفرماييد ، اگر صلاح مي‌بود در همان دفعه اول پاسخ شما را مي‌داديم .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
43 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٩ مرداد ١٣٨٧ |
بسم الله الرحمن الرحيم
با سلام
برادر عزيزمان اقاي منطقي سوالات خوبي كردند و الحق جوابها انها خوب بود . بنده حقير دوست دارم چند سوالي از اين برادر عزيزمان بكنم كه انشاء الله بتوانند جوابهاي انرا براي من و بعضي از مشتاقان اين مقالات مفيد باشد .
1 ) چرا حضرت يعقوب (ع ) در فراق و دوري حضرت يوسف ( ع ) انقدر گريه كرد كه بينائي خود را از دست دادند ( يعني به جسم خود لطمه زدند ) و در قران كريم و احاديث نبوي اين عمل حضرت يعقوب ( ع ) مذمت نشده .
2 ) تاكنون حديث موثقي شنيده ايد كه حضرت سيد الشهدا الامام حسين ابن علي ( ع ) براي اثبات شهامت و شجاعت پا به كر بلا گذاشته باشند من كه نشنيده ام وليكن همه گفته ها در مورد مظلوميت ايشان است و شعيان ايشان فقط براي مظلوميت ايشان عزاداري ميكنند كه اگر شهامت و شجاعت مدح نظر بود جنگهاي ايشان با اصحاب جمل , صفين و نهروان هركدام كتابي قطور ميگشت .
3 ) ايا شما ميتوانيد دلايلي دنيوي براي اين اعمال كه در زير مينويسم بياوريد .
آ ) اقدام به قرباني كردن حضرت اسماعيل ( ع ) بوسيله حضرت ابراهيم ( ع ) را چگونه ميتوانيد توجيه كنيد ( جواب بايد براي دنيا پرستان باشد نه اهل ايمان ) .
ب ) رمي جمره چه فايده ئي دارد . ( جواب بايد براي دنيا پرستان باشد نه اهل ايمان ) .
ج ) تغير لباس به احرام چه معنائي دارد . ( جواب بايد براي دنيا پرستان باشد نه اهل ايمان ) .
د ) سعي الصفا و مروه چگونه اقدامي است .( جواب بايد براي دنيا پرستان باشد نه اهل ايمان ) .
اما علاقه امام علي ( ع ) به خلفا برفرض محال كه اين اسم گذاريها بدليل مودت بين انها بوده باشد. اين همه خطبه هاي امام علي ( ع ) در مذمت انها را چگونه ميتوانيد توجيه كنيد , اين همه گفتار ائمه اطهار كه در مذمت اين خلفا را چگونه ميتوانيد توجيه كنيد.
مثل قشنگي هست كه ميگويد " ادب از كه اموختي از بي ادبان " خوبي كتابهاي صحاح خصوصاً بخاري و مسلم اين است كه از انها ميتوانيم حقانيت اهل بيت و بطلان ديگران را ثابت كرد بعنوان نمونه .
1 ) عدم بيعت حضرت فاطمه ( س ) با ابو بكر .
2 ) عدم بيعت امام علي ( ع ) ( ابداً ) يا شش ماه و نبي هاشم با ابوبكر .
3 ) عدم تائيد اولي بوسيله دومي ( كان بيعته ابو بكر فلته )
5 ) عدم تائيد اولي بوسيله خودش ( داشتن شيطاني با خود ( حال اين شيطان كه بود ايا او عـ...... بود )
4 ) وجود اختلاف شديد ما بين صحابه .
ووووووو
صحبت در اين موارد بسيار زياد ميباشد . و فقط با علم صحيح و عقل سليم و قلب پاك و وجدان ميتوان نتيجه مطلوب را گرفت در غير اين صورت اين امر محال است .
يا علي
44 | حامد | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٣١ مرداد ١٣٨٧ |
با سلام و تشكر از آقاي قزويني و همچنين سايت به اين خوبي.
فقط خواستم به دوست عزيز آقاي منطقي متذكر شوم كه شما مي توانيد از قسمت طرح سوال اقدام كنيد و جواب به ايميل شما بيايد تا نظرها طولاني تر نشده و مزاحمت ايجاد نشود. من خودم امتحان كردم. تمام سوالات را پاسخ مي دهند.
باتشكر - ياعلي
45 | ٌشيعه | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٣١ مرداد ١٣٨٧ |
بعضي از لينك هاي دانلود معرفي شده در اينجا كار نمي كرد
ولي از وبلاگ دكتر حسيني قابل دانلود بود
46 | منطقي-2 | Kuwait - Kuwait City | ١٢:٠٠ - ٠٢ شهریور ١٣٨٧ |
طلبه عزيز لطفا
حرفهاي من كذاشته شود اكر انصاف هست
من دو بار فر ستادم ولي در سايت كذاشته نشد
ايا اني انصاف انصار شيعه و اهل البيت مي باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سوالم در مورد ايه اطيعو الله و اطيعو الرسول و اولي الامر منك در زمان جي مي شود
و اكر عاجر هستيد از جواب خوب قبول
ولي حرفهاي من كذاشته شود
و عدالت را رعايت كنيد
من يك مسئله عقيده مطرح مي كنم
و شما بايد جواب دهيد
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و مخصوصا اقاي قزويني
سلام

پاسخ:
جناب منطقي-2 : ما هيچ نظري را سانسور نمي&zwnjكنيم ؛&zwnj مگر اين كه خلاف ادب سخن گفته باشد . تا به حال نيز تمامي نظرات شما را نمايش و جواب داده&zwnjايم . البته اگر سؤالي بوده ، ذخيره شده و انشاء الله بعد از بازگشت دوستان گروه از تبليغ به طور مفصل پاسخ داده خواهد شد .



والسلام علي من اتبع الهدي



گروه پاسخ به شبهات
47 | رضا راهي | United States - Oak Harbor | ١٢:٠٠ - ٠٢ شهریور ١٣٨٧ |
يک سئوال ازبرادران اهل تسنن دارم و آن اينکه چرا سنگدلي و بيرحمي و کشتار انسانها بهردليلي که باشد دربين آنها اينقدررواج داشته و در طول تاريخ اينهمه انسانها فقط بخاطر شيعه بودن قتل عام شده اند .شما که اينقدر به قرآن متمسک ميشويد مگر آيه " لااکراه في الدين ...." را نديده ايد که اينگونه کشتن انسانها را بخاطرعقايدشان واجب ميدانيد؟درحاليکه در هيچ کجاي تاريخ سراغ نداريم که شيعيان کشتن سنيها را بخاطرعقايدشان مجاز دانسته باشند.
48 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠٣ شهریور ١٣٨٧ |
برادر عزيز اقا رضا :
يك جواب از من شيعه : براي يك مشت دينار در دنيا يا دينار درهم در هم
49 | فقط بنده خدا | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ شهریور ١٣٨٧ |
سلام بر مومنين
مومنين از اهل تسنن وتشييع وسايرين:
با مطالعه مطالب بالا چهار نكته قرآني به نظرم رسيد كه گاهي از آنهاغفلت مي كنيم وجسارتا بد نديدم به سمع بزرگواران برسانم.
1-با اين ديد مناظرات راببينيدكه هدف آنها اثبات شيعه گري يا سني گري يا رد يك مذهب و تقويت مذهب ديگر نيست وقضاوت بين آنهابر عهده خداوند متعال است و با تعصبات مذهبي چه شيعي وچه سني نمي تونيد از آنها درست استفاده كنيد ونتيجه اي جز افزايش جهل و لجاجت در بر نخواهد داشت (مثل جناب "ن").
2-وظيفه ما هدايت ديگران نيست هدايت صرفا توسط خداوندمتعال انجام مي پذيردو او هركه راكه بخواهد هدايت مي كند و ما اگر خيلي زرنگ باشيم بتوانيم خودمان را نجات دهيم.
3-وظيفه ما كشف حقيقت ،رسيدن به آن ، قبول وانتشار آن است .حال اگر ديگران آن را نپسنديدند اصلا ناراحتي و غضب ندارد به خودشان مربوط است وخدايشان.مهم اين است كه ما وظيفه يمان را انجام دهيم.
4 -رضايت خداوندتبارك وتعالي در راس تمام امور است وهيچ كاري بدون آن به سرمنزل مقصود نمي رسد ونتيجه آن چيزي جز خسران وتباهي نيست.
حال پس از عرض اين چهار نكته نظرم را در مورد اين مناظره عرض مي نمايم:
اولا نفهميدم چراآقاي مولوي مرادزهي اين مناظره را دادگاه محاكمه خلفا گذشته قلمداد كرده واز آقاي قزويني شاهد ومشهود مي خواست .اصلا آيا ماتوان يا اجازه اين كار را داريم؟نكند نعوذ به اله ما خداييم يا خليفه اوييم؟
آقا ما را چه به اين غلطها. خود خدا يا خليفش به وقتش اين كارو ميكنن چه ما خوشمون بياد يا نياد اينو خودتون بهتر از من ميدونيد. انشا الله به وقتش.
ثانيا ما بايد حواسمون باشه خدا از ما راضي باشه وگرنه باختيم فرقي هم نميكنه شيعه باشيم يا سني مهم رضايت خداست.حالا كه شرط اصلي رضايت خداست ورضايت خدا به رضايت رسول الله(ص) است و رضايت پيامبر اعظم به محبت ورضايت حضرت فاطمه(س) است(اگر تا اينجاشو قبول نداريد بقيه شو نخونيد)چطور ميشه رضايت حضرت فاطمه (س) را جلب كرد تا خدا از ما راضي بشه؟
من از شما ميخوام بجاي مولوي مرادزهي كه از پاسخ به اين سوال آقاي قزويني طفره رفتن كه:
(سؤال استاد قزويني :
ايشان فرمودند ما به همان نسبتي كه حضرت زهرا و حضرت علي را دوست داريم ، جناب ابوبكر و عمر را دوست داريم . طبق روايت صحيح بخاري ، پيامبر اكرم فرمود : فاطمه غضبش ، غضب من و رضايتش رضايت من است . در صحيح بخاري و مسلم صراحت دارد كه فاطمه زهرا از ابوبكر و عمر غضبناك از دنيا رفتند ؛ فلم تزل مهاجرته حتي توفيت . واين نشان‌گر اين است كه وقتي فاطمه زهرا سلام الله عليها از آن‌ها راضي نيست ، پيامبر هم از آن دو نفر راضي نيست ، خدا هم راضي نيست . محبت كسي كه پيامبر و خدا از او راضي نيست، خلاف شريعت ، و خلاف شرع و خلاف عقل است . جواب بدهند )
خودتون پاسخشو پيدا كنيد.پيدا كردن جواب اين سوال نياز به مفتي و مولوي وآيت الله نداره كه روز قيامت گردن اونا بندازيم وبگيم ماكه نفهميديم چي درسته چي غلط واقعيت هارو به نگفتند وما گمراه شديم.فهمش فقط يه ذره عقل وشعور مي خواد.
آقاي مولوي مرادزهي شما هم بدونيد ما نميخواهيم خلفاي 1400 سال قبل رو به محكمه بكشيم وقصاص كنيم چون نه ميتونيم نه اين كاره ايم و نه دردي رو دوا مي كنه ونه گذشته رو تغيير ميده فقط ميخواهيم بفهميم رضايت خداوند در گرو چه چيزي هايي هست تا بدست بياريمش و بخاطر اعمال ديگران تباه نشيم.از اين مناظره همين يه نكته براي هفت پشت ما بسه اگر خدا بخواهد هدايت بشيم ونيازي هم به اثبات بقيش نيست .
يه مطلب هم به آقاي منطقي بگم كه آقا پشت اسم منطقي نمي توني خودتون پنهان كني.اولا به توگفتن سني هستي اشتباه كردن به سني ها توهين كردن من ازشون معذرت ميخوام.تو وهابي هستي و وهابي بودن هم به ليبل شيعه يا سني بودن نيست اگه مدعي شيعه بودني بدون كه شيعه هم ميتونه وهابي باشه اين به جمود فكريش بستگي داره هركي فكرش بسته ومحدود باشه واز روح معارف الهي بي بهره باشه ميشه مثل وهابي ها كه فقط حرف حرف خودشونه و دنباله روي خوارجند(خشكه مذهبي هاي نادان وبي خرد) واگه خود پيامبر هم رجعت بكنه باز لجاجت مي كنن و خودشونو به نفهمي ميزنن.پس سعي كن اول علمتو افزايش بدي بعدبراساس جهل ايرادتراشي نكني وگرنه مطمن باش كه گمراه ميشي.
التماس دعا.
50 | سيد ياسر حسيني | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ شهریور ١٣٨٧ |
با سلام
آقاي مولوي مراد زهي در چند مورد گفتند که حادثه هجوم به خانه حضرت زهرا (س) در کنار مسجد النبي رخ داده ، در زير به صحبت هايشان اشاره مي کنم:
" همان پاسخ قبلي من كامل نشد ، من از شنوندگان گرامي تقاضا مي‌كنم كه منصفانه و به وجدانتان قسم مي‌دهم ،‌ وجداناً قضاوت كنيد ، در كنار متصل به مسجد النبي ،‌ خليفه دوم هجوم آورده ، خانه فاطمه زهرا به آتش كشيده شده ، اتهامي كه بعد از چهارده قرن مطرح مي‌شود ، محسن عزيز سقط شده ، فاطمه زهرا مورد اهانت قرار گرفته ، 120 هزار صحابه ، كم و يا زياد كه در آخرين حج در ركاب پيامبر بودند ،‌ كجا رفتند ؟ مسلمانان مدينه كه شبانه روز پنج بار در مسجد النبي نماز مي‌خواندند ، كجا هستند كه اين قضيه‌اي كه در حد تواتر بايد ثابت مي‌شد ، روايتي از آن‌ها نيست ، ائمه از اين گلايه و شكايتي نمي‌ كنند ."
تا آنجايي که مي دانم خانه ديگر حضرت علي (ع) و حضرت زهرا (س) در انتهاي قبرستان بقيع مي باشد که هم اکنون توسط وهابيون تخريب شده و به دفتر امر به معروف آنها تبديل شده است و آن واقعه در آنجا اتفاق افتاده است.
اصلا ما در روايات داريم که وقتي به خانه هجوم مي آورند ، حضرت علي را براي بيعت با خود به مسجد مي برند. پس معني ندارد که اين خانه اي که به آن هجوم آورده اند در کنار مسجد باشد. چون فاصله اي وجود ندارد تا حضرت را به مسجد ببرند.
لازم ديدم اين موضوع را خدمتتان عرض کنم.
خواهشا اگر توضيحي مي دهيد آن را هم براي من ارسال کنيد ، چون کم به سايت سر ميزنم.
با تشکر
51 | منطقي | Kuwait - As Salimiyah | ١٢:٠٠ - ١٢ شهریور ١٣٨٧ |
سلام بنده خدا دوست عزيز
من شيعه هستم نه وهابي نه جيزي
و من اين سوالات را طرح مي كنم تا واقعا در مذهب خودم مطمئن باشم نه مثل وهابي ها كورانه تقليد كنم
و من به طلبه عزيز اين سايت و حتي سيد قزويني احترام زيادي قائل هستم و حتي خود شما اولا تو برادر مني بخاطر كه تو ايراني و محب اهل البيت عصمت و طهارت هستي
من اين سوالات طرح مي كنم جون كه يك سوال براي من بيش امد كه ايا اين مذهب را قبول دارم بخاطر كه من از همان تولد به ان ايمان داشتم
من هيج شكي ندارم كه امام علي از همه صحابه بهتر مي باشد و هيج شكي ندارم كه فرزندان ان هم ازهمه بهتر مي باشند
هيج شكي ندارم كه معاويه و يزيد وكل بني اميه و عباس ظالم و استحقاق انسان عادي ندارند جه رسد ب خلافت اسلام؟؟؟؟؟
و حتي عمر و ابوبكر و عثمان استحقاق خلافت بر اهل البيت 12 معصوم ندارند
و لي خيلي واجب هست كه انسان اين سوالات عميق و منطقي را طرح كند تا ايمان انا افزايش يابد
و من خودم علم زيادي دارم و خيلي كتب خواندم و من عرب زبان هستم و حتي به كتب عربي اطلاع دارم
و اكر انسان مي خواهد منصف باشد سيد قزويني خيلي منطقي تر از مولوي ها و كل علماي سعودي و عرب مي باشد
و من از عاشقان امام خميني افتخار اسلام و عرب و ايران مي باشم
و من خيلي از نام بردن من باسم وهابي فقط بخاطر كه سوالات منطقي طرح كردم خيلي ناراحتم
ولي به شما دوست عزيز خيلي احترام قائل هستم وو اقعا تو برادي
سلام

پاسخ:
دوست گرامي جناب آقاي منطقي سلام ! ما نيز از آشنايي با شما بسيار خوشحاليم و هرگز نگفته&zwnjايم كه شما وهابي هستيد . لحن شما طوري است كه انسان يقين مي&zwnjكند شما از برادران اهل سنت باشيد ؛ لذا ما جواب شما را مطابق با آن چه مطرح كرده بوديد ، داديم .

به هر حال مي&zwnjشود سؤال را طوري مطرح كرد كه اين شبهه پيش نيايد ، ما هميشه آماده پاسخ گويي به شما در زمينه امامت و ولايت هستيم .



موفق باشيد



گروه پاسخ به شبهات
52 | پايگاه ثقلين | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٤ شهریور ١٣٨٧ |
فتنه شائول در مسيحيت و ابوبکر در اسلام دو فساد بزرگ بني اسرائيل در زمين

بسم الله الرحمن الرحيم
وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا ((4)) فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً ((5)) ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا ((6)) إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِيرًا ((7)) عَسَى رَبُّكُمْ أَن يَرْحَمَكُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيرًا ((8))

از جمله گروه ها و دشمناني که خداوند در قرآن مکرراً به آن ها اشاره کرده است، بني اسراييل مي باشند. بني اسراييل در قرآن بارها به عنوان قومي پيمان شکن ، حيله گر، حسود، بهانه گير، ناسپاس و تنبل معرفي شده است؛ به نحوي که حتي مردم اين قوم، عنايات خداوند را ناديده گرفته و به جيفه هاي پست مادي مشغول بوده اند.خداوند در آيات بسياري از قرآن من جمله آيات فوق که آيات 4 الي 8 سوره اسراء است ، به بيان کارشکني ها و نافرماني هاي قوم بني اسراييل پرداخته و مسلمانان را از پرداختن به اعمال و رفتار آن ها باز داشته است . قومي که دست يابي به آرمان شيطاني تسلط کامل بر قدس و در مرحله بعدي نيل تا فرات و در مرحله آخر تسلط بر کل دنيا را سرلوحه تمام سياستها و تصميم گيريهاي خود قرار داده است و در اولين فساد بزرگ ، فتنه انحراف در دين حضرت عيسي عليه السلام را با داخل نمودن شائول برنامه ريزي و اجرا کردند تا جايي که امروزه ، وي حتي از حضرت عيسي هم در نزد مسيحيان مقدس تر است و افکار شيطاني او ذره اي از تعاليم و بشارتهاي اين پيامبر اولوالعزم را در مسيحيت کنوني باقي نگذاشته است و در دومين فساد بزرگ که در زمين انجام دادند يعني فتنه ورود ابوبکر به جمع ياران پيامبر اسلام و انحراف در دين اسلام را پايه گذاري نمودند و با رحلت رسول اکرم خلافت الهي حضرت علي عليه السلام ، که در روز غدير خم به مسلمانان ابلاغ گرديد را به دموکراسي و حکومت اکثريت جاهل بر اقليت نخبه و عالم تبديل نمودند و سرنوشت و آينده بشريت را تا به امروز به نفع خود تغيير دادند تا جايي که در عصرحاضر ، اکثريت مسلمانان که اهل تسنن و پيروان ابوبکر و عمر و عثمان و در حقيقت پيروان دين ساختگي يهوديت با لباس اسلامي را تشکيل ميدهند از قرآن و احکام اسلام به جز نامي را يدک نمي کشند و حاکمان آنها درمقابل بسياري از مسائل مهم دنيا فقط سکوت و انفعال را پيش گرفته اند.
قوم بني اسراييل که توسط حضرت موسي (ع) و به دستور خداوند از چنگال فرعون و فرعونيان رهايي يافته بودند، پس از رفع خطر فرعونيان، به ناسپاسي نعمت هاي خدا پرداختند و گوساله پرستي اختيار کردند. اما مجدداً لطف خدا شامل حال آنان شده و به شريعت حضرت موسي (ع) بازگشتند. پس از فوت حضرت موسي (ع)، بني اسراييل به جاي پيروي از دين آسماني، شروع به ترويج تعاليم انحرافي مصري کردند که قبلاً اين تعاليم را در مصر آموخته بودند. آنان تعاليم الحادي مصري و تعاليم الحادي ملل مجاور را به هم آميختند و از امتزاج آنان تعاليم منحرف و الحادي کابالا را پايه گذاري کردند و با وقاحت تمام، اين تعاليم منحرف را عرفان يهودي! ناميدند. آن ها حتي به پيامبران الهي نيز رحم نکرده و حضرت سليمان (ع) را (نعوذ بالله) کافر و مشرک ناميدند تا براي خود شريک جرم بيافرينند. در ادامه، کاهنان بني اسراييل تعاليم الحادي کابالا را به عده اي از جنگجويان صليبي به نام شواليه هاي معبد آموزش دادند و از طريق آنان اين تعاليم را در سراسر اروپا و سپس آمريکا منتشر نمودند. سرانجام در قرون اخير، تعاليم کابالا به فراماسون ها منتقل شده و آنان نيز انتشار اين تعاليم را بر عهده گرفته اند. بدين ترتيب مي توان گفت که بني اسراييل، پل ارتباطي اصلي بين مصر باستان و عصر حاضر بودند و به وسيله ي آنان تعاليم ماسوني کابالا در دست فراماسون ها قرار گرفت. البته لازم به ذکر است که رابطه ي بني اسراييل با فراماسونري دو طرفه بوده و فراماسونري نيز از آرمان هاي بني اسراييل حمايت مي کند , از آنجا که حيله گري و برنامه ريزي و انسجام سردمداران بني اسرائيل از ابتداي پيدايش تا به امروز بر کسي پوشيده نيست لذا در عصر حاضر نيز خرده اي بر اکثريت سني جامعه مسلمان به لحاظ فريب خوردن از يهود و دوري از حقيقت اصلي اسلام ناب و قرآن و تعصب خشک بر عقايد توخالي به واسطه شيطنت قوم بني اسرائيل نميتوان گرفت . بيرقهاي سياه خراسان از جمله مواردي است که به صورت متواتر در احاديث و روايات اهل سنت و اهل تشيع و حتي ساير اديان ابراهيمي پيرامون فرج و نشانه ها و علائم ظهور منجي ذکر شده است . اما بيرقهاي سياه که از سرزمين خراسان و از کنار حرم مطهر عالم آل محمد حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام با مشخصات ذکر شده خروج نموده است اين حجت را نيز بر اهل سنت و تمام بشريت تمام نموده است که در جامعه شيعي خراسان و تا روز قيامت هيچ پرچمي خروج نخواهد کرد مگر به خونخواهي حضرت زهرا سلام الله عليها و ياري عترت مطهر رسول اکرم صلي الله عليه و آله وسلم و بديهي است پس از اين تاريخ بر تمام عالمان و رهبران اهل سنت و ساير مذاهب فريب خورده واجب است تا پس از اقرار به اشتباهات گذشته ، پيروان خود را به سمتي که مرضي خدا و رسول اکرم و اهل بيت مطهر اوست هدايت نمايند تا ان شاء الله از غفران الهي بهره مند گردند .

والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته
31/5/1387
پايگاه ثقلين
53 | يك سني | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٦ شهریور ١٣٨٧ |
بيرقهاي سياه ديگه چه صيغه ايه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
54 | احمد | United States - Fremont | ١٢:٠٠ - ٢٥ شهریور ١٣٨٧ |
جناب منطقي
مگر من که اسمم احمد است بايد بگويم اين اسم مربوط به اين دوران است و من مثلا احمد را از فلان شخص کپي کرده ام خير مربوط به 1400 سال قبل است. اسم عمر هم اينطور است مخترع اين اسم خليفه دوم نبوده قبل از ايشان هم عمر بوده است. اگر حضرت علي اسم عمر را انتخاب کرده منظورش خليفه دوم نبوده بلکه اين اسم از قبل وجود داشته است. مثلا اگر من اسم محمود را براي فرزندم انتخاب کنم بگويم اين نام رئيس جمهور ايران است خير اين نام از قبل بوده است.
55 | نامدار | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٦ شهریور ١٣٨٧ |
دستتان درد نكنه بايد كم باشد زياد بهر ببرند نامدار اس
56 | حسين اسيري | Iran - Khorramshahr | ١٢:٠٠ - ٠٧ مهر ١٣٨٧ |
بـرادر عـزيـز - احمد -
كـي مـيـكـه كـه امـيـر الـمـؤمـنـيـن (عـلـيـه الـسـلام) بـجـه خـودشـون رو بـه نـام قـشـنـك !! " عـمـر " كـذاشـتـنـد ؟!
" عـمـر " جـون كـه خـلـيـفـه وحـاكـم بـود خـودش ايـن اسـم رو مـنـتـشـر كـرد !! وبـسـر امـيـر الـمـؤمـنـيـن (عـلـيـه الـسـلام) را بـه نـام زيـبـاي !! خـودش " عـمـر " صـدا مـيـزد
ميتونيد مراجعه كنيد : ك . سير أعلام النبلاء ج4 ص134

مراجعه كنيد : تـمـام ايـن مـنـابـع جـنـديـن قـصـه را نـقـل مـيـكـنـنـد كـه " عـمـر " اسـم جـنـديـن نـفـر را تـغـيـيـر داد !!!


وراجع أيضا الطبقات الكبرى ج5 ص14،
وتاريخ مدينة دمشق ج50 ص35 و36 ،
وعون المعبود ج4 ص3،
وتهذيب التهذيب ج8 ص375
ابن حجر في فتح الباري ج2 ص374
المصنف لابن عبد الرزاق الصنعاني ج1 ص61 الهامش3
ابن سعد في الطبقات الكبرى ج6 ص76
ابن الأثير في أسد الغابة ج3 ص284 في ترجمة عبد الرحمن بن الحارث بن هشام بن المغيرة المخزومي
57 | احمد | Iran - Marvdasht | ١٢:٠٠ - ١٤ مهر ١٣٨٧ |
شما در اخر الزمان از پيروان دجال خواهيد بود چون دجال از ايران به پا مي خيزد و هفتاد هزار نفر از يهوديان اصفهان با او همراه خواهند شد پس اين مطلب نشانگر اين است كه شما نسلهاي اينده تان به يهوديت گرايش پيدا مكنند چون ايمان و بنياد شما سست هست ايرانيها برويد شكر كنيد همين عمر شما را مسلمان كرد اگر چه به نظر من شما هيچ بويي از اسلام نبرديد اگر عمر جان نمي امد شما مادر و خواهر نمي شناختيد اگر چه هنوز در شما اثار ابا واجدادتان وجود دارد يعني مجوسيت
58 | حسين اسيري | Iran - Khorramshahr | ١٢:٠٠ - ١٧ مهر ١٣٨٧ |
آقاي " احمد "
بي ادبيتون كاملا نشانكر تربيت بد شما است !!
يك فكري براي خودتان بكنيد !!
با شعار دادن وفحش وناسزا كفتن نميتوانيد جيزي را به تحميل كنيد ..
59 | علي | Iran - Zabol | ١٢:٠٠ - ١٨ مهر ١٣٨٧ |
59- آقاي احمد
اي كاش در پيدايش رهبران تان تحقيق كنيدالبته اگر مرتكب گناه كبيره !!!نشويد
60 | خادم الزهرا | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٩ آبان ١٣٨٧ |
فَبَشِّرْ عِبَاد . الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب‏ .الزمر /17 و 18
احسنت اقاي قزويني خدا تو رو با حضرت زهرا محشور كنه كه روي دشمنانش رو سياه كردي خداوندا ظالمان حضرت زهرا رو از اولي و دومي و سومي لعنت فرما امين
61 | اصغر | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٩ آبان ١٣٨٧ |
آقاي احمد ، اگر کمي به اطرافتان نگاه کنيد مشخص خواهد شد زعماي كدام مذهب و ملت در برابر صهيونيستها ي بي دين که مدعي يهوديت (پيروي حضرت موسي ) هستند شجاعانه ايستاده اند و کدام يک شريک دزد و رفيق قافله هستند .... ادعاي شما در مورد سابقه زردشتيان در مورد مادر و خواهر تهمت بسيار سنگيني است و بزرگان بايد در اين مورد بايد قضاوت كنند اما صحبت از اعتقادات كنوني يك مذهب است خودتان قضاوت كنيد يك نكته اخيرا خواندم و حيرت كردم : مرد وهابي از زنش مي خواهد كه دوست او را شير دهد تا با هم محرم شوند چون برطبق روايات اهل سنت عايشه شير دادن به مردان غريبه را براي محرميت تجويز مي كرده است .... زهي شرافت ... زهي ناموس خواهي ....
62 | عمر رسولي | Slovakia - Trenčín | ١٢:٠٠ - ٢٥ آبان ١٣٨٧ |
تمام احاديث را اگر نگوييم نود درصد احاديث يا رواياتي که قزويني به ان اشاره کرده احاديث ضعيفي است که من تمام منابع اهل سنت را گشتم وبيشتر از دو سه نفر که خود انها ادمهاي بزرگي نيستند اينها نيز احاديث را ضعيف مي دانند و بقيه حتي به انها استدلال نمي کنند

پاسخ:
با سلام ! جناب عمر ! ادعاي بدون دليل هيچ ارزشي ندارد . اگر راست مي&zwnjگوييد ، رواياتي را كه ادعا مي&zwnjكنيد ضعيف هستند ، براي ما بنويسيد تا ما و ديگر خوانندگان عزيز از ضعف آن&zwnjها آگاه شوند .

اگر همه اين روايت&zwnjها ضعيف بود ، چرا مولوي مراد زهي كه ادعا مي&zwnjكند بيش از 59 كتاب نوشته&zwnjاند ، اين مطلب را تذكر ندادند ؟!



موفق باشيد



گروه پاسخ به شبهات
63 | محمد سعيدي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٥ آذر ١٣٨٧ |
مناظره را گوش دادم . اي برادران اهل سنت که اينگونه حق را ميبينيد و باز بر آيين پدرانتان باقي هستيد ، چه جوابي در روز قيامت خواهيد داد ، چراکه حق را شنيده ايد و آن را پس زده ايد. با چه کسي لج بازي مي کنيد ؟ با خودتان ؟ اصلا آقاي مولوي فقط به جاي جواب دادن به سوالات دنبال اين بود که بگويد موضوع چيز ديگري است و تقريبا به هيچ سوال آقاي قزويني جواب نداد.
64 | قربان ثمر | Iran - Karaj | ١٢:٠٠ - ٠٨ آذر ١٣٨٧ |
با سلام و احترام
با تشكر از همه آنهاي كه مطلب نوشتند و وقت گذاشتند .
حقير از مدرسين حوزه علميه كرج هستم . احساس مي كنم اگر همه دوستان روي اين مطلب تمركز كنند انشاء الله نتيجه خواهد داد .
وآن «رضايت و عدم رضايت صديقه طاهره س » است . حال سبب يا علت آن چه بوده است فرقي نمي كند ؛ چراكه همه اهل سنت معتقد به صحاح اند و اين عدم رضايت مندي جز مسلمات صحيحين است .
در واقع اين مطلب نزد ايشان و اماميه اجماعي است . ديگر اين صفحه و آن صفحه ندارد كامل و ناقص هم ندارد ادبيات عرب هم نمي خواهد سند و توثيق هم نمي طلبد كار به قسم و مباهله هم نمي كشد و ...
خواهش مي كنم در نقد اين مطلب اگر مطلبي هست بيان شود .
نتيجه اين بحث از نظر اين كمترين يا ظلم دو خليفه است يا رد صحيحين .

و علي الله الهدي .
65 | جلال | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٦ آذر ١٣٨٧ |
به خدا قسم مذهب حق اهل سنت است چه بخواهيد وچه نخواهيد با مناظره نميشود شايد حناب دكتر قزويني كه خدايش حفظ كند از مولوي مراد زهي عالم تر والحن في حجته باشد سوال اين است چرا علي رضي الله عنه با معاويه جنگيد وبا ابوبكروعمر رضي الله عنهما كه به تعبير شمايان حقش را غصب كردند وامامت منصوصش بود جهاد نكردند وبه نظر شما چشمپوشي از نص چه دليلي دارد كفر نيست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نعوذبالله العلي العظيم ويا چرا امام حسن -رض-صلح نمودبا معاويه وامام حسين -رض-با حكومت انان مخالف بود؟؟؟؟؟؟؟
66 | جلال | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٧ آذر ١٣٨٧ |
اولا دوست عزيز اگر دركتب اهل سنت بحثي به عنوان تاخير بيعت علي -رض وجود دارد صحيح است اما اين تعابيري 0كه شما مياوريد كه نبي -صلي الله عليه واله وسلم او را از جنگ وجهاد با غاصبين خلافت مانع شده واينكه هيچ كس از وي طرفداري نكرد پس چه كساني اورا به عنوان خليفه انتخاب نمودند ايا فقط ابوذر ومقداد وسلمان و................بودند ويا بهد تعبير جناب سيدنا علي -رض- كه خطاب به معاويه ميفرمايد:انما بايعني الذين بايعوا ابوبكروعمروعثمان صحت خلافتش را شوري مسلمين ميداند بنا براين از عذاب الهي بترسيد كه مبادا خشم الهي ما را در بر گيرد چرا كه انان در اسلام داراي فتوحاتند اولي پدر ام المومنين دومي داماد علي همسر دختر فاطمه وپدر ام المومنين وسومي همسر دو دختر نبي كاتب وحي جامع قران عزيزانم اگر از روايتهاي اختلافي دو مذهب شيعي وسني صرف نظر كنيم قران كافي است يار غار نبي انگاه كه ان دو در غار بودند وقتي به دوستش گفت خدا با ماست
اما خداوند از زبان حضرت موسي ميفرمايد خدا با من است به زودي هدايتم ميكند اين ايات بهترين دليل بر صداقت ياران محمد -ص- است سوره فتح ميفرمايد محمد رسول خداست وهمراهانش بر مشركان سخت گيرند در ثاني فرمودي شراب خوار بودند استغفار كن ثالثا اگر علي سكوت نمكرد يزيدي هم به وجود نميامد تا امام حسين را شهيد كند پس محال است كه علي سكوتش مصلحتي بوده باشد در تاريخ هم هست كه اگر علي نمي بود عمر هلاك ميشود كه شيعه دليلي بر علم علي ميدانند پس انها باهم مشوره ميكردنند ودشمن هم نبودند رابعا جانشينان من دوازده نفرند علي وفرزندانش جز علي ديگران حكومت نكردنند پس پيامبر نامشان را تعيين نكرده وگر نه شيه به چندين مذهب تبديل نميشدوشما ميگوييكه انها دوازده نفرند و علي يكي از انها است حالا به روايت طبرسي دركتاب(اعلام الوري باعلام الهدي)بنگريد ابي جعفر ازجابر ابن ابي عبدالله انصاري نقل ميكند كه نزد فاطمه زهرا رسيدم نزد اوتختهاي بود كه نام اوصياءاز فرزندانش دران نوشته بود شمردم دوازده تن بودنداخرينشان امام قائم بود از انان 3نفر محمد 4ننفر علي بودند

پس با علي ميشود 13 نفر
ئئ

پاسخ:
دوست گرامي سلام ! همين كه قبول كرده&zwnjايد كه تأخير امير المؤمنين عليه السلام صحيح است&zwnj ، اساس مذهب شما برهم مي&zwnjريزد ؛ زيرا ثابت مي&zwnjكند كه امير المؤمنين عليه السلام خلافت آنان را قبول نداشته و آن&zwnjها را غاصب حق خود مي&zwnjدانسته است . و نيز ثابت مي&zwnjكند كه در خلافت ابوبكر هيچ اجماعي نبوده است و تنها دليل مشروعيت خلافت وي كه همان اجماع باشد ، باطل خواهد شد . و اجماعي كه در آن امير مؤمنان نباشد ، طبق تصريح بزرگان سني ، ملعون است .

در باره نامه امير مؤمنان عليه السلام به معاويه ، به آدرس ذيل مراجعه بفرماييد&zwnj:



http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=449

در باره ادله خلافت ابوبكر به آدرس ذيل مراجعه بفرماييد :



http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=109



در باره ازدواج عثمان با دختران پيامبر به آدرس ذيل مراجعه بفرماييد :



http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=469



در باره فتوحات عمر به آدرس ذيل مراجعه بفرماييد&zwnj:



http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=107



http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=108



در باره جمع آوري قرآن توسط عثمان به آدرس ذيل مراجعه بفرماييد&zwnj:



http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=951



در باره ازدواج عمر با ام كلثوم به آدرس ذيل مراجعه بفرماييد :



http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83



در باره آيه  غار به آدرس ذيل مراجعه بفرماييد&zwnj :



http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=725



در باره شراب خواري خليفه به آدرس ذيل مراجعه بفرماييد&zwnj :



http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=2075



در باره سكوت امير مؤمنان به آدرس ذيل مراجعه بفرماييد :



http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=9



در باره شبهه سيزده امام نيز مقاله مفصلي تهيه شده است كه انشاء الله تا زماني كه شما اين مقاله ها را بخوانيد روي سايت قرار خواهد گرفت .



والسلام علي من اتبع الهدي



گروه پاسخ به شبهات
67 | سلامات | Iran - Bandar-e Emam Khomeyni | ١٢:٠٠ - ١٧ آذر ١٣٨٧ |
علي به همراه فاطمه و حسن و حسين چهل شبانه روز به درب خانه هاي اصحاب مي رفت و بيعت روز غدير را به آنها ياد آور مي شد و حقي كه كودتاچيان پايمال كردند را ياد آور مي شد و از آنها در خواست كمك مي كرد و علي رغم اينكه به او قول كمك مي دادند ولي در عمل سر قول خودشان ني آمدند . جز چهار نفر نيرويي نداشت. ضمنا‍" پيامبر اسلام به او وصيت كرده است كه اگر جهاد به ضرر اسلام تمام شود و حاصل آن از بين رفتن اسلام باشد اينكار را انجام ندهد. اكثريت دنبال كوتاچي رفتند و امام حق را تنها رها كردند.
اشتباه اهل سنت اين است كه با اين عقل كوچكشان مي خواهند كارهاي پيامبر و اهل بيتش را بسنجند و نقد كنند چون رئيسشان هميشه با عقل كوچكش اعمال پيامبر اسلام را زير سوال مي برد و غير از اعتراض هيچكاري نمي كرد.
در صورتيكه در قرآن از اين كار نهي شده است. " يا ايها الذين امنوا لاترفعوا اصواتكم فوق صوت النبي ...." .
طبق كتب خودشان خليفه اول و دوم بعد از تحريم شراب شراب خوار بوده اند . در جنگها فرار مي كردند - مدتها بت پرست بودند.در ترور بعضي از افراد دست داشتند حتي به روايتي در عقبه قصد كشتن پيامبر اسلام را داشتند.) علي با افراد مانند اهل سنت امروزي مواجه بود چشمشان را به حقايق بسته بودند و در گمراهي قرار داشتند.
هزاران حديث و روايت در كتب اهل سنت وجود دارد كه نشان مي دهد كه حق اهل بيت غصب شده است . ولي براي هر اشكال سوال مي كنند كه علي چرا اينكار را كرد يا علي چرا انكار را نكرد پس علي ......... ولي هيچ كس آز آنها نمي پرسد كه چرا كودتاچيان اين بلا را سر اسلام آوردند. چرا علي را تنها گذاشتند .چرا يك عده كودتاچي سركار آمدند . چرا منافقين بر سر كار مردم گمارده شدند. چرا حضرت زهرا را به شهادت رساندند . چرا به اين گفته پيامبر توجه نشده است كه " جانشينان من دوازده نفر مي باشند و علي و فرزندان ايشان مي باشند."
68 | جلال | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٩ آذر ١٣٨٧ |
لكم دينكم ولي دين اين خود سنت نبي ماست
69 | بهادر نارويي ازسراوان | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٠ آذر ١٣٨٧ |
چرا وقت جواب دادن مولوي مرادزهي لكنت زبان برايش عارض ميشه ودر جواب دادن حاشيه ميرود وعاجزمي ماند واقاي هدايتي به فريادش مرسه يعني مي گويد وقت تمام
70 | صديف | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٢٧ آذر ١٣٨٧ |



ضمن عرض سلام و تحيت به تمام آزادگان مسلمان انان كه رسول خدا ص را حقيقتا واز جان و دل دوست دارند و قلبهايشان از عشق ومحبت اولب ريز است و با تلاوت قران عظيم دلهايشان آرامش مي يابد واز نور قرآن كه از هزار و چهار صدسال پيش از از زبان مبارك رسول خدا ص منتشر گرديده و به تدريج جان تمام انسانهاي حقيقت جورا در جهان روشن مي نمايد تببعيت مي نمايند و با قران يعني بزر گترين يادگار رسول الله كه درودو صلوات تمام پيامبران وصالحان وشهدا و مقربين درگاه خداي واحد عزيز وجليل براو باد انس دارند

نظر شمارا به مناظره اي كه بين ام المومنن عايشه( ره) و سرور جوانان اهل بهشت حسين بن علي (ع) روي داده جلب وقضاوت را به عهده شما مسلمان عزيز آزاد ه ميگذارم اين مطلب ازاصول كافي جلد 2 ص 71 نقل شده است

"
چون امام حسن (ع) وفا ت كرد وروي تا بوتش گذارد ند .او را به سوي مصلاي رسول الله (ص) كه بر جنا زه ها نماز مي خواند برد ند سپس حسين (ع) براو نماز گذا رد و چون نمازتمام شد ايشان را به سوي مسحد نبوي حمل كردند چون بر سر قبررسول خدا ص نگه داشتند خبر چين نزد عايشه رفت و گفت: بني هاشم جنازه حسن را آورده اند تا با رسول خدا دفن كنند
عايشه بر قاطرزين كرده اي نشست وبه شتاب بيرون امد وايستاد وگفت:
فرزند خود راازخانه من بيرون ببريد كه نبايد او در خانه من دفن شود وحجاب رسول خدا دريده شود امام حسين فرمود:
تو وپدرت از بيش حجاب رسول خدا را پا ره كرديد و تودر خانه او كسي را آوردي(ودفن كردي) كه دوست نداشت نزديك او باشد اي عايشه خدا براي ان كار از تو باز خواست مي كند البته براد رم به من امر كرد كه جنازه اش را نزد يك جد ش رسول خدا ببرم تا با او تجديد عهد كند و بدان كه برادر من از همه مردم به خدا ورسولش و معني قرآن دانا تر بودونيزاو داناتر ازاين بود كه پرده رسول خدا (ص) را با ره كند زيرا خداي تبارك و تعا لي مي فرمايد:
اي كساني كه ايمان آورده ايد به خانه هاي بيغمبر وارد نشويد مگر اين كه به شما اجازه داده شود
يا ايها الذين امنولا تدخلو بيوت النبي الا ان يوذن لكم

وتو بدون اجازه بيغمبر مرداني را به خانه او راه دادي خداي عزوجل مي فرمايد :
يا ايها ا لذين امنوا لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبي
سوره 49 –ايه 3


اي كساني كه ايمان آورده ايد صداي خود را از صداي پيا مبر بلند تر نكنيد

در حالي كه به جان خودم سوگند كه تو به خاطرپدرت وفاروقش (عمر) كنار گوش پيامبركلنگها زدي با آنكه خداي عزوجل فرمايد:
ان الذين يغضون اصواتهم عند رسول الله اوليك الذين امتحن الله قلوبهم للتقوي
سوره 49 ايه 4
كساني كه نزد رسول خدا صداي خود را پايين مي اورند انهايي هستند كه خدا دلهايشان را به تقوي ازموده است


به جان خودم كه پدرت و فاروقش(عمر) به سبب نزديك كردن خود به پيامبراو را ازار دادند وان حقي را كه خدا با زبان پيامبرش به آنها امر كرده بود رعايت نكردند زيرا خدا مقرر فرموده است كه
انچه نسبت به مومنين در حال زنده بودنشان حرام است بعد ازمرگشان هم حرام است
. به خدا اي عايشه اگر دفن كردن حسن نزد پدرش كه تو آنرا دوست نداري از تظر ما خدا آنرا جايز كرده بود(به نظر ما خدا به آن اجازه نداده است) مي فهميدي كه او بر خلاف ميل تو در انجا دفن مي شد

سپس محمد بن حنفيه اغاز به سخن كرد و گفت:
اي عايشه يك روز بر قاطر مي نشيني و يك روز برشتر (جنگ جمل ) تو به دليل دشمني كه با بني هاشم داري نه مالك نفس خودت هستي نه بر زمين قرار مي گيري .
عايشه رو به او كرد و گفت :

پسر حنفيه اينها كه سخن مي گويند فرزندان فاطمه اند تو چه مي گويي ؟
حسين (ع) به او فرمود:

محمد را از بني فا طمه يكجا دور مي كني بخدا كه اوفرزند سه فاطمه است
1-فاطمه دختر عمران ابن عا يذ بن عمروبن مخزوم(مادر ابوطالب)
2-فاطمه بنت اسد بن هاشم (مادر علي (ع))

3-فاطمه دختر زايدة ابن اسم ابن رواحه ابن حجربن عبد معيس بن عامر

(مادر عبدالمطلب)
عايشه به حسين (ع) گفت:

پسرتان را دور كنيد و او را ببريد كه شما مردمي دشمني خواهيد "

سوال من اين است كه ايامظلوم تر از رسول خدا ص كسي هست؟ آيا دفن كردن ابوبكر در زمان خلافت خليفه دوم و سپس عمردركنارقبر مطهر رسول خدا ص بر خلاف نص صريح قران كريم نيست اين شاهد هميشه زنده كه تا قيام قيامت در بر ابر ديدگان مسلمانان قرار دارد چه حكم شرعي و فقهي دارد نظر برادران اهل سنت در اين باره چيست ؟

71 | جلال | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٩ آذر ١٣٨٧ |
اقاي صديف سلام بجاي توهين به مادر مومنان لطفا زبان را در تملك خويش نگهدار و به كسي كه محبوب نبي عليه واله الصلوه والسلامبود وهست اينطوري سخن مگو واز خدا بترس ذكر اين كلمات در دنيا سود ندارد وخسران اخرت است
72 | صديف | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٢٩ آذر ١٣٨٧ |

حمد وسپاس خداوندي يكتايي را كه ما را به اسلام هدايت كرد و با نور قران دل وجان مارا منور نمود وسلام و صلوات و درود بي پايان بر سيدنا رسول الله ص سيدالمرسلين كه قلب ماپر از محبت وعشق اوست و تا ابد نوراو هدايت گر انسانهاي حق جوست

بهتر آن است كه رويداد هايي راكه پس از رحلت پيامبر معظم اسلام ص روي داد از قول علي ع بشنويم

سليم بن قيس هلالي در كتابش گفت :
ا طراف اميرالمومنين علي بن ابي طا لب ع نشسته بوديم و گرد او جما عتي از اصحابش بودند يكي از آنان به او گفت :
يا اميرالمومنين چرا مردم را به جهاد فرا نمي خواني ؟
پس بلند شد و خطبه اي آغاز نمود تا اينكه ابن قيس كه از گفتار او خشمناك شده بود سخنش را بريد و گفت :
اي پسر ابي طالب هنگامي كه طايفه تيم و طايفه بني عد ي بن كعب و طايفه بني اميه با ابوبكر بيعت كردند وبعد از آن، چه چيزي مانع از آن شد كه با آنان بجنگي وبا شمشيرت با آنان مبارزه كني ؟
تا اينكه (علي ع) فرمود: اي پسر قيس پاسخت را بشنو:
ترس وكراهت از ديدار خدايم مرا از آن مانع نشد ومن آ گاه تر از آن بودم كه ندانم انچه نزد خداست از دنيا وبقاء در ان براي من بهتر است و ليكن امر رسول خدا ص وعهد با ايشان مرا از آن مانع شد
رسول خدا ص به آنچه امت بعد از او آنجام مي داد به من خبر داد پس آنچه آنان كردند و من مشاهده نمودم چيزي برعلم ويقين قبلي من نيفزود
من از قبل به فرموده رسول خدا ص نسبت به آنچه ديدم ومشاهده نمودم شديد ترين يقين را داشتم
پس به رسول خدا گفتم : پس از اين كه چنين روي داد من چه كنم فرمود:
اگر ياري كنندگاني يافتي بر عليه آنان برخيز و با آنان جهاد كن و اگر ياري گري نيافتي دست نگهدار وخون خود را حفظ كن تا اينكه براي بر پا داشتن دين و كتاب خدا وسنت من ياري كنندگاني بيابي
وبه من خبر داد كه امت بزودي مرا وا مي گذارند وبا ديگري بيعت مي كنند
و به من خبر داد كه من براي او به منزله هارون براي موسي هستم

و البته امت بعد از رحلت ايشان ايشان بر مي گردند مانند هارون وكساني كه از او پيروي كردند ووگوساله (سامري)وكساني كه از آن متا بعت نمودند
وقتي موسي به او گفت :
اي هارون وقتي كه آنان گمرا شدند چه چيز مانع شد كه تو از من پيروي كني آيا از فرمان من سرباز زدي
(هارون) گفت:اي پسر مادرنه ريشم رابگير ونه (موي) سرم را، من ترسيدم كه بگويي ميان بني اسراييل تفرقه افكندي وسخن مرا عمل نكردي

قال يا هارون ما منعك اذا رايتهم ضلوا الاتتبعن افعصيت امري

قال يابنو,م لا تاخذ بلحيتي و لا براسي اني خشيت ان تقو ل فرقت بين بني اسراييل و لم ترقب قولي
سوره طه آيات 94 و95

اين به ان معني است كه موسي به هارون در حالي كه او را به آنان مامور كرده باشد بگويد :
اگر گمراه شدند و ياري كنند ه اي يافت با آنان جهاد كند واگر ياري كننده اي نيافت دست نگه دارد و خونش را حفظ كند ودر ميان آنان تفرقه ايجاد ننمايد
البته من ترسيدم كه برادرم رسول خدا ص به من بگويد : چرا بين امت تفرقه انداختي و سخن مرا عمل نكردي مگر من با تو عهد نكرده بودم كه اگر ياري كننده اي نيافتي دست نگه داري و خون خود و خانواده و شيعيانت را حفظ كني .
پس وقتي رسول خداص در گذشت مردم به سوي ابوبكر رفتند و با اوبيعت كردند
ومن مشغول غسل رسول خداص بودم سپس مشغول قرآن شدم وعهد كردم به اين كه از جايم بر نخيزم مگر براي نماز تا آنكه ان(قرآن) را به صورت كتاب جمع آوري نما يم
سپس با فاطمه ع دستان حسن وحسين راگرفتم و با خود بردم و احدي از اهل بدر و مهاجرين وانصار نماند مگركه خدا رابرآنان گواه گرفتم و حقم را ياد آور شدم و آنان را به نصرت و ياريم دعوت كردم پس از همه مردم جزچهار نفر دعوتم را نپذيرفتند .زبير(بن) صفيه وسلمان و مقداد وابوذر و در ياري كردن من احدي قوي تر وپايبندتر از اهل بينم نبود
تا اينكه فرمود :
اگر روزي كه بيعت مي كردند چهل مرد مطيع مي يافتم با آنان جهاد مي كردم .............
مستدرك ج 5 ص 75و76


73 | صديف | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٣٠ آذر ١٣٨٧ |
بسم الله الرحمن الرحيم و صلوات خداوند بر محمد ص وآل طيبين و طا هرين ايشان باد وحمد وسپا س خداوند يكتا را كه مارا به وسيله رسول الله ص ونور قرآ ن هدايت فرمود .
نظر عزيزان را به چند مطلب در رابطه باشهادت حضرت زهرا ع جلب مي نمايم ( البته با اداي امانت و بدون اعمال نظرشخصي و با درج منا بع)




و الله در ان روز( رسول خداص) ولايت را بر او(علي) واگذار نمود تا اميد شما از آن بريده شود

عبدالله بن عبدالرحمن گفت :
پس عمركمرخود را بسته و در مدينه مي گشت وصدا مي زد با ابوبكر بيعت مي شود براي بيعت بشتابيد
پس آگاه شد كه جماعتي در خانه هايي پنهان شده اند پس به زور به جمع آنان رفت و آنان را وادار كرد و به مسجد آورد
تا اينكه پس از گذشت چند روزبا جمع زيادي به سوي منزل علي ع رفت و از او خواست كه خارج شود ولي او نپذيرفت
پس عمر شعله آتشي گرفت و گفت قسم به آن كسي كه جان عمر به دست اوست
اگراز خانه خارج نشويد هرچه در ان است را به آتش مي كشم
پس به او گفتند در ان (خانه) دختر رسول خدا وفرزندان و آثار رسول خدا ص است
پس مردم سخن اورا نپذيرفتند .وقتي دانست كه تصميم او را قبول ندارند به آنان گفت:
شما را چه شد ه اگر مي بينيد كه من چنين مي كنم براي آن است كه مي خواهم آنان را بتر سانم
علي ع به آنان پيغام داد:
هيچ راهي نيست كه من از خانه بيرون بيايم براي آنكه من در حال جمع آوري كتاب خدايم كتابي كه آن را ترك كرده ا يد و د نيا شما رااز عمل به آن باز داشته است
و قسم خورده ام كه از خانه ام خارج نشوم و ردايم را بر دوشم نگذارم تا اينكه قرآن را گرد اوري كنم
سپس فاطمه دختر رسول خدا ص خارج شد وبر در ايستاد و گفت :
قو مي زشت كار تر از شما سراغ ندارم جنازه رسول خدا را درميان دستهاي ما رها كرديد ولايت امر ما را در ميان خود بريديد به ما امر مي كنيد وحق ما را نمي بينيد مثل اينكه شما نمي دانيد كه روز غديرخم (رسول خداص) چه گفته است و الله در ان روز( رسول خداص) ولايت را بر او(علي) واگذار نمود تا اميد شما از آن بريده شود وليكن شما پيوندها را درميان خود وپيغمبر تان بريديد و خدا در دنيا وآخرت ميان ما وشما داور(حسيب) است
بحار ج:28 ص:204

ولي ما جرا به اين ختم نشد ودر فرصت ديگري حادثه ديگري روي داد



دونفر از صحابه رسول خدا ص ماجراي غم انگيزي را شهادت مي دهند


سلمان فارسي وعبدالله بن عباس گفتند :

رسول خدا ص رحلت كرد روزي كه رحلت كرد در قبر قرار نگرفته بود كه مردم بر گشتند ومرتد شدند وبر خلاف اجماع نمودند علي ع مشغول رسول خدا ص شد تا اين كه ازغسل وحنوط وتكفين وتدفين ايشان فارغ شد سپس به گرد آوري قرآن روي آورد و وصيت رسول خدا وي را از آنان به خود مشغول كرد
پس عمر به ابو بكر گفت : اي( ابوبكر) همه مردم با تو بيعت كردند جز اين مرد(علي ع) و اهل بيتش(فاطمه) پس كسي را سراغ او بفرست
سپس پسر عموي عمر را كه قنفذ نام داشت خواست به او گفت :
قنفذ سراغ علي برو و به او بگو خليفه رسول خدا را اجا بت كن
چند بار اورا فرستاد وعلي ع نپذيرفت كه نزد او برود
پس عمر خشمناك شد و خالدبن وليد و قنفذ را صدا كرد وآن دو را امر كرد كه آتش بر افروخته اي را بردارند و آمدند تا در پشت خانه علي و فاطمه صلوات الله عليهم قرار گرفتند
فاطمه در پشت در ايستاده بود سرش را بسته بود وجسمش درغم رحلت رسول خدا ص لاغر شده بود
عمر جلو آمد و در را زد و صدا زد اي پسر ابو طالب در را باز كن
پس فاطمه ع گفت : اي عمر از خداي عز وجل نمي ترسي كه داخل خانه من شوي و به محل زندگيم هجوم آوري
اما عمر منصرف نشد و آ تش را گرفت و آ ن را به درخانه انداخت ودر را آتش زد .سپس آنرا كنار زد فاطمه ع جلو امد وفرياد زد يا بابا يا رسول الله
پس او د سته شمشير را كه در غلاف بود بالا بردو به پهلويش زد سپس تازيانه را بالا برد وبه بازويش زد پس(فاطمه) فرياد زد يا بابا
پس علي بن ابي طالب به سرعت از جا برخا ست و گريبان عمر را گرفت پس اورا از جا كند و بر زمين زد و خواست او را بكشد پس فرموده رسول خدا ص را به خاطر آورد كه او را به صبر توصيه نمود ه بود پس فرمود : اي پسر صها ك قسم به كسي كه پيغمبري را به محمد ص تكريم نمود اگر نبود عهدي كه از قبل با خدا بسته ام مي دانستي كه تو نمي تواني به خانه من وارد شوي
پس عمر كسي را به كمك خواهي(از مردم) فرستاد
پس مردم آمدند تا به خانه وارد شدند واورا گرفتند وبر گردن او بندي انداختند
نزديك در خانه فاطمه ع بين او ومردم حايل شد قنفذ (غلام عمر)با تازيانه اورا زد پس به حالت مرگ در آمد ودر بازويش از ضربه او كه لعنت خدا بر او بادچيزي شبيه دمل ايجاد شد پس پشت در خانه اش پناه برد و او(قنفذ) در رافشار داد تا(فاطمه)بين ديوار و دراستخوان دنده اش از پهلويش شكست پس جنينش را از شكم انداخت و از بستر بيماري بلند نشد تا رحلت كرد (صلوات خدا بر او باد) به خاطر آ ن شهيده است
بحارالانوار جلد 43 صفحا ت 198 ،199 ،200
74 | سلامات | Iran - Bandar-e Emam Khomeyni | ١٢:٠٠ - ٣٠ آذر ١٣٨٧ |
با سلام
از استاد ارجمند جناب آقاي حسيني قزويني خواهش مي كنم موارد زير در مناظره لحاظ شوند.
1. يك وزنه علمي و داراي اعتبار و معروفيت عمومي در بين اهل سنت داشته باشد. تا در صورت قبول نظرات شيعه حجت بر آنان تمام شود ( هر چند قبلا" حجت تمام شده است و اكنون عصر كامپيوتر و نشر اطلاعات است و اگر كسي دنبال حقيقت است براحتي مي تواند جستجو كند .)
2.احترام را در طول مناظره حفظ كند و شروع به دشنام و تهمت غير علمي نكند.
3.فقط با مستندات حرف بزند و با كلمات من در آوردي و طفره رفتن موضوع بحث را عوض نكند.
4. قبلا" موضوع بحث مشخص باشد و محدوديت زماني نداشته باشد.
5. امكان داشتن زمان مشورت در بين صحبت باشد بطوريكه هر كدام از طرفين نياز با مشورت با كسي داشته باشد در يك محدوده زماني 5 دقيقه مانند تايم اوت واليبال اينكار را انجام دهد.
6. امكان ارتباط اينترنتي مستقيم با علماء مذهبي جهت راهنمايي وجود داشته باشد. بطوريكه هرگروه هرچه در چنته داشته باشدد رو كنند.
7.كتابهايي كه مرجع مناظره هستند با تاريخ چاپ قبل از مناظره به طرف مقابل اعلام شوند.بطوريكه روي تاريخ چاپ و مواردي از اين قبيل( موارد جانبي) اختلافي نباشد.
75 | صديف | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٠١ دي ١٣٨٧ |
خدا يا حمد وسپاس تورا كه به ما منت نهادي و ما را به اسلام هدايت فرمودي و محبت پامبرت را به ما ارزاني كردي ورفتار اورا براي ما اسوه حسنه قرار دادي وبه نور قرآن قلب ما را منور فرمودي خدايا مارا بارسول خدا ص محشور گردان
ومارا ازشفاعت آن رحمة للعالمين درقيامت محروم نفرما
نظر عزيزان را به د و مورد ازعملكرد عمر با اهل بيت رسول خدا ص جلب مي نمايم
امام باقرو امام صادق عليهم السلام فرمودند:
"چون ان مردم كردند انچه كردند در خانه اش را آتش زد ند ،فاطمه ع گريبان عمر را گرفت و اورا پيش كشيد وفرمود :و اما اي پسر خطاب اگر من از رسيدن بلا به بيگناهان كراهت نداشنم مي دانستي كه خدا را قسم مي دادم و او را زود اجابت كننده مي يافتي"
اصول كافي ج:2 زندگي فاطمه زهرا ع حديث :5

ماجراي پير زن انصاري
عبدالله بن سنان گفت : شنيدم اباعبدالله( امام صادق) ع مي گويد :زني از انصار ما اهل بيت را دوست داشت وبر دوستي با ما عهد بسته وبرعهد خود با ما اصرار مي كرد
يك روزكه اوبه د يدار ما مي امد ،عمربن خطاب او را ديد به او گفت : اي پير زن انصاري كجا مي روي
او گفت : به ديدارآل محمد مي روم كه به آنان سلام گويم وبا آنان عهد خود را تازه كنم و حق آنان را ادا نمايم
عمر به او گفت : واي بر تو آنان امروز بر تو و ما حقي ندارند آنان در زمان رسول الله بر ما حق داشتند واما امروز حقي ندارند. برگرد.
پس او بر گشت تا اينكه روزي پيش امه سلمه آمد، ام سلمه به او گفت : چه چيز تو را از ديدار ما باز داشته است
او گفت :عمربن خطاب را ديدم سپس انچه رابه عمرگفته و آنچه را عمربه او گفته بود به اوخبر داد
ام سلمه به او گفت :دروغ گفته است حق آل محمد از بين نمي رود و تا قيامت بر مسلمانان واجب است
كافي جلد 8 صفحه 156- بحارالانوار جلد 30 صفحه 267
76 | جلال | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠١ دي ١٣٨٧ |
با سلام لطفا دليل از كتب تشيع كه اهل سنت اصلا قبول ندارند نياوريد چرا كه جلوتر از شما اين روايتها را علامه برقعي مجتهد شيعي كه سني شده هم ديده ولي چرا سني شد جان خودت قسم بحارالانوار را با صحيح بخاري مقايسه كن او از عقل ميگويد اين از وحي دقيقا كتب هر فرقه را مطالعه وبا ايات قران مقايسه كن انگاه در جستجوي تعابير مطابق با قران هر دو فرقه بامراجعه به ديدگاه علماي طرفين باش در ضمن توصيه ميكنم مناظرهاي ملازاده با دكتر قزويني وتيجاني وموسوي نجدي كوراني وكتاب گفتگوي ارام با دكتر قزويني نوشته مفتي سعودي را هم مطالعه نما اگر باز هم به نتيجه نرسيدي حداقل هر دو فرقه به اينكه انان مسلمانند اتفاق دارند والله -جل جلاله-ميفرمايد :تلك امه قد خلت لها ما كسبت ولكم ما كسبتم و لا تسالون عما كانو ا يعملون

پاسخ:
با سلام

آيا شما مناظره دکتر قزويني با مولوي ملازاده را ديده ايد و اينگونه سخن مي گوييد ؟!!!!!!!

آيا تا به حال روايات باب حوض صحيح بخاري را ديده ايد و اينگونه سخن مي گوييد ؟!!!!!!

آيا تا به حال نظر شيعه در مورد کتاب بحار الانوار را شنيده ايد و اينگونه سخن مي گوييد ؟!!!!!

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
77 | ابوالحسني | Belgium - Evere | ١٢:٠٠ - ٠٢ دي ١٣٨٧ |
آقا جلال عزيز،
اهل سنت اگر اهل سنت خاتم النبيين هستند، پس به سنت سيد البشر محمد مصطفي صلي الله عليه و آله وسلم اقتدا نمايند:
مگر روز مباهله آن يگانه خلقت احدي از صحابه را بغير از فاطمه زهرا سلام الله عليها، علي بن ابي طالب عليه السلام و حسنين عليهما السلام برگزيدند و با خود به محل مباهله بردند؟ پس چرا شما ديگران را بر ايشان مقدم مي داريد؟ آيا اين خارج شدن از سنت رسول الله صل الله عليه و آله وسلم نيست؟ آيا اين مطلب از موارد اختلافي بين مسلمين است و مساله بر شما مشتبه است؟
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنْ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ( آل عمران 61)
در اين آيه شريفه اهل بيت عليهم السلام جزو حضار و تماشاگران مباهله بودند يا همراه و همداستان و شريک رسول اکرم صل الله عليه وآله و سلم ؟ شما چگونه شرکاء رسول الله را همتراز ساير صحابه قرار مي دهيد؟ آيا اين اقتدا به سنت رسول اکرم صل الله عليه وآله و سلم است؟ آيا اداي اجر رسالت چنين است؟ شما چگونه همسران آن بزرگوار را در کنار صديقه کبري فاطمه زهرا سلام الله عليها قرار مي دهيد وحال آنکه ايشان چنين نکردند؟ شما چگونه ديگران را در کنار جان ختم رسل صل الله عليه وآله و سلم قرار مي دهيد و حال آنکه ايشان فقط يک مصداق براي «انفسنا» در صحنه مباهله به همه عالميان نشان دادند؟ آيا اين آيه از موارد اتفاق مسلمين نيست؟ آيا شما به سنت رسول الله صل الله عليه وآله و سلم منتسبيد؟
در مورد آن شخص بهتر است بيشتر تحقيق نماييد، او هر چه که شد يقينا سني نشد. سخنان او در حزب توده و نوشته هايش نشان مي دهد که اعراض او از عترت رسول الله صل الله عليه وآله وسلم بخاطر ناداني نبود بلکه از سنخ جهالت ابوجهلي بود.
78 | صديف | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٠٢ دي ١٣٨٧ |
بسم الله الرحمن الرحيم و صلوات خداوند بر محمد ص وآل طيبين و طا هرين ايشان باد

ابو بصير از امام صادق ع نقل مي كند كه فرمود:
سبب وفات فاطمه ان بود كه قنفذ غلام عمر به دستور اوبا دسته شمشيراو را مجروح كرد پس محسن را سقط نمود و به خاطر آن بشدت مريض شد واجازه نداد كساني كه او را آزار واذيت كرده بودند (ابو بكر و عمر)به عيادت اوبروند ...
بحارالانوار ج:43 ص: 170



79 | جلال | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٢ دي ١٣٨٧ |
ابوالحسني عزيز لطفا از توهين به اهل سنت بپرهيز اينكه علامه برقعي جزو حزب توده است هم از افترات شماست نعوذبالله منذالك القول واگر درست هم باشد قول شما باز هم او مجتهد شيعي است اولا تيجاني وعصام العماد هر دو صوفي خرافاتي بودهاند نه سني درثاني در المستقله رسوا شدند
80 | ابوالحسني | Belgium - Evere | ١٢:٠٠ - ٠٢ دي ١٣٨٧ |
جلال عزيز،
لطفا بفرماييد کجا برقعي گفته که سني شده؟
آيا حضور اين آقا در حزب توده هم براي ملاقات با دوستان سني اش بوده؟
لطفا بجاي لقب بخشي به اين آفا چند تا از استدلال هايشان را ذکر بفرماييد! براي اطلاع همگان بسيار مفيد است.
اما اگر انکارهاي اين آقا دليل حقانيت کسي باشد، انکار ابولهب هم دليل حقانيت مشرکين است!
لطفا حتما مناظرات و کتابهاي امثال تيجاني و عصام عماد را ملاحظه فرماييد تا تفاوت ها روشن گردد.
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها