2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
تبرك جستن و شفاعت به نبي مكرم اسلام (ص)
کد مطلب: ٦١١٣ تاریخ انتشار: ٢٧ بهمن ١٣٨٦ تعداد بازدید: 5545
يادداشت » عمومي
تبرك جستن و شفاعت به نبي مكرم اسلام (ص)


يكي از شبهاتي كه وهابيون درباره نبي مكرم اسلام (ص) مطرح مي كنند اين است كه تبرك به مزار آن رسول الهي شرك مي باشد. در صدر اسلام امت اسلامي به رسول مكرم(ص)به عنوان شخصيتي پاك كه مي توان از او شفا گرفت نگاه مي كرده؛ از اين جهت حتي به آب دهان پيامبر اسلام(ص) نيز به عنوان شفادهنده درد توجه مي نمود.

در يكي از جنگ ها، پيغمبر آب دهان خويش را بر چشمان حضرت علي (ع) ماليدند و رنج و بيماري چشم آن حضرت بهبود يافت. از ديگر موارد، تبرك جستن به موي پيامبر(ص) بود كه در چند مورد از آن روايت شده است. نمونه هاي ديگر، تبرك جستن مسلمانان به تير و كمان و كف دست رسول اكرم (ص) است. و حتي قبل از بعثت رسول مكرم اسلام (ص) وقتي يهوديان مدينه با كفار قتال مي كردند، جهت پيروزي به درگاه الهي دعا نموده و به رسول مكرم اسلام (ص) قسم ياد مي كردند. نتيجه اين كه رسول مكرم اسلام (ص) و انبياي الهي انسان هايي هستند كه بعد روحاني و اتصال آنان به عالم معنا، سبب شده معنويت بر جسم آنان تجلي يافته و اين جسم نيز به تبع آن روح مقدس و ملكوتي تقدس يابد.

مقدمه
يكي از شبهاتي كه درباره نبي مكرم اسلام (ص) بعد از رحلت آن حضرت مطرح مي شود اين است كه تبرك به مزار آن رسول الهي شرك مي باشد. اين شبهه كه به عنوان يكي از عقايد وهابيت و در واقع يكي از مشهورترين تفكرات و ايده هاي آنان به حساب مي آيد در سده هاي اخير مطرح شده است. آنان عنوان مي كنند كه تبرك به آثار انبيا و قبر آنان شرك بوده و اگر كسي در مزار آنان به عبادت خداوند بپردازد نيز مرتكب نوعي شرك شده است. هم چنين اعتقاد دارند كه ايجاد بنا بر قبر انبيا در حد شرك است.

ما در اين مقاله به بيان صحت و سقم اين عقيده پرداخته و آن را در ذيل دو عنوان بررسي مي نماييم : 1ـ تبرك به رسول مكرم اسلام (ص) در زمان حيات؛ 2ـ طلب شفاعت از پيامبر عظيم الشان اسلام (ص).

در واقع در زمان رسول مكرم اسلام (ص) مسلمانان به آن پيغمبر به عنوان وجودي متبرك توجه مي نمودند و در مسايل خود و ارتباط خويش با خداوند به ايشان توسل مي جستند.

1ـ تبرك به آثار رسول مكرم اسلام (ص)

الف ) تبرك به بُصاق نبي مكرم اسلام (ص)
در صدر اسلام امت اسلامي رسول مكرم (ص) را شخصيتي پاك و مقدس مي دانستند و از اين رو حتي آب دهان پيامبر اسلام (ص) نيز به عنوان شفا مورد توجه آنان بود. در صحيح بخاري آمده است كه رسول مكرم اسلام (ص) در روز خيبر فرمود: من اين پرچم را در روز آينده به مردي خواهم داد كه خداوند تبارك و تعالي به دست او خيبر را فتح كند. آن شخص خدا را دوست دارد و پيغمبر خدا(ص) را نيز دوست دارد و از آن سو، خدا و رسولش نيز به او علاقه مند هستند.

مسلمانان بعد از سخن رسول اسلام (ص) خوابيدند در حالي كه در اين فكر بودند كه پيغمبر اسلام (ص) اين پرچم را در روز آينده به چه كسي خواهد داد، صبح به نزد پيغمبر اسلام (ص) آمدند تا حضرت پرچم را به يكي از آنان دهد، حضرت (ص) فرمود: علي (ع) كجاست ؟ به او عرض شد كه علي (ع) از بيماري چشم خويش رنج مي برد، پيغمبر شخصي را به دنبال آن حضرت فرستاد و وقتي حضرت علي (ع) به نزد رسول مكرم اسلام (ص) آمد، پيامبر(ص) آب دهان خويش را بر چشمان وي ماليد و رنج و بيماري چشم حضرت كاملاً از بين رفت و گفته شده كه حضرت علي (ع) تا آخر عمر خود به هيچ وجه به بيماري چشم مبتلا نشد. (بخاري، 1401، ج 3، ص 35).

همان گونه كه ملاحظه مي گردد، حضرت علي (ع) به وسيله تبرك به آب دهان پيغمبر اسلام (ص) شفا پيدا كرد و اين نشان مي دهد كه آثار آن حضرت قابليت تبرك و شفا دارند.

ب ) تبرك به آب وضوي پيغمبر اسلام (ص)
مردم در عصر رسول مكرم اسلام (ص) به آب وضوي پيغمبر تبرك مي جستند و رسول اسلام (ص) هيچ گاه آنان را از اين عمل نهي ننمود. در صحيح بخاري از انس بن مالك نقل شده كه گفت : پيغمبر اسلام (ص) را ديدم كه به هنگام نماز عصر وضو گرفته بود، وقتي دست خود را در ظرف نهاد مردم نيز از آب اضافي وضوي رسول الله (ص) وضو گرفتند و حتي از برخي روايت شده كه ما بركات آب وضوي رسول مكرم اسلام (ص) را در بدن خود ملاحظه نموديم، زيرا ديگر بيماري اي نصيب ما نشد. (پيشين، ص 219 و نسايي، 1348، ج 1، ص 25).

همان گونه كه ملاحظه مي گردد، در عصر رسول اسلام (ص) مردم به تبرك جستن به وضوي رسول اسلام (ص) افتخار مي كردند.

ج ) تبرك به موي رسول الله (ص)
يكي ديگر از موارد تبرك به آثار رسول مكرم اسلام (ص) تبرك به موي آن حضرت مي باشد. روايت شده كه وقتي حضرت سر خود را اصلاح مي كرد، مردم موي ايشان را به عنوان تبرك جمع مي كردند و پيامبر(ص) مانع اين عمل آنان نمي شد. در صحيح مسلم آمده است كه پيغمبر اسلام (ص) وقتي در منا سر خود را تراشيد، در پاسخ به درخواست مردم، به يكي از اصحاب خود فرمود: موي سر مرا ميان مردم تقسيم كن. (مسلم، بي تا، ح 323)

هم چنين از انس بن مالك روايت شده است كه : من رسول اسلام (ص) را ديدم كه شخصي سر آن حضرت را در منا تراشيد و اصحاب بر گرد آن حضرت حلقه زده بودند و تنها چيزي كه انتظار داشتند اين بود كه بتوانند موي آن حضرت را به تبرك بردارند. (پيشين، ص 1812).

و نيز در ترجمه خالد آمده است كه : خالد بن وليد در نبردهاي مشهور خويش با روم و ايران كه توانست در آن نبردها فتوحاتي نيز داشته باشد، اثري از رسول اسلام (ص) در كلاهخود خود داشته است كه گفته اند آن اثر، موي پيغمبر اسلام (ص) بوده است و گفته شده كه او معتقد بود كه به وسيله تبرك موجود در اين كلاه همواره در نبردها پيروز مي شده و زخمي به او نمي رسيد.

از خالد پرسيدند چگونه است كه تو در اين كلاه موي رسول اسلام (ص) را قرار داده اي ؟ او در پاسخ گفت : در سالي رسول اسلام (ص) به عمره مشرف شد و سر خود را تراشيد و من موهاي او را در اين كلاهخود قرار دادم و پس از آن نشد كه در جنگي شركت كنم مگر اين كه به وسيله اين كلاهخود و تبرك به موي داخل آن پيروز شدم و هر جا كه با اين كلاه در جنگي شركت مي كردم پيروزي با من بود. (ابن كثير، 1396، ج 7، ص 113 و حاكم نيشابوري، 1406، ج 3، ص 299).

و نيز گفته شده است نزد ام سلمه، همسر پيغمبر اسلام (ص)، بعد از رحلت آن حضرت مقداري از موي پيغمبر(ص) بود و هرگاه يكي از آشنايان به بيماري دچار مي شد به نزد ام سلمه مي آمد و او موي آن حضرت را در داخل ظرفي از آب تبرك مي نمود و آن شخص بيمار از آن استفاده مي كرد و شفا مي يافت. (بخاري، پيشين، ج 4، ص 27).

و از عبيده نقل شده است كه : اگر مويي از رسول مكرم اسلام (ص) به نزد من باشد بهتر از تمام ثروت دنيا نزد من است. (ابن سعد، بي تا، ج 6، ص 63).

همان گونه كه ملاحظه مي گردد، در مواردي كه عنوان شد، اصحاب و ياران و خاندان آن حضرت به موي وي تبرك جسته و به اين وسيله خود را متبرك مي كردند و تبرك به آثار آن حضرت به عنوان سيره مسلمانان در صدر اسلام محسوب مي شده است.

د) تبرك به تير و كمان رسول الله
بخاري مي گويد: در جريان صلح حديبيه رسول مكرم اسلام (ص) به همراه اصحاب خود به منطقه اي در محدوده حديبيه وارد شدند كه در آن جا گرماي زياد و آب كم، توان همراهان پيامبر(ص) را از بين برده بود. اصحاب ايشان به نزد آن حضرت آمده و از كم آبي و سختي تشنگي شكايت كردند، رسول اسلام (ص) تيري از كمان خود درآورد و به اصحاب خود داد، آنان آن تير را گرفته و به كنار چاه خشكي رفتند تا به وسيله آن تير تبرك جسته و از چاه آب درآورند. رسول مكرم اسلام (ص) با آن تير ضرباتي بر چاه خشك شده وارد نمود و آب به جوشش آمده و از زمين فوران نمود. (بخاري، پيشين، ج 2، ص 81).

هـ) تبرك به موضع كف دست رسول مكرم اسلام (ص)
تبرك به آثار رسول مكرم اسلام (ص) تنها به آثار مستقيم از پيغمبر اسلام ختم نمي شود بلكه به صورت غير مستقيم و به واسطه نيز از رسول مكرم اسلام تبرك مي جستند. در نقلي از حنظله آمده است : جد من به نزد رسول مكرم اسلام (ص) رفت و عنوان نمود كه من داراي دو فرزندي هستم كه در ناحيه صورت و بدن خويش دچار تورم هستند، پس از خدا بخواه آنان را از اين بيماري نجات دهد.

پيغمبر اسلام (ص) دستي بر سر پدربزرگ من كشيد و فرمود: خدايا! بر آن بركت ده، و بركت داده شد؛ زيرا ما مشاهده كرديم. وقتي پدربزرگ ما شخص بيماري را مي ديد كه در صورت و يا بدن او درد يا تورمي بود، دست بر سر خود و موضع كف دست رسول مكرم اسلام (ص) مي كشيد و مي گفت : بسم الله. سپس آن را بر جاي درد و ورم مي گذاشت و آن ورم برطرف مي شد و ما به دفعات اين امر را از جد خود ملاحظه نموديم كه به وسيله تبرك جستن به موضع دست رسول اسلام (ص) توانست بيماري هايي را شفا دهد. (ابن حنبل، بي تا، ج 5، ص 68).

2ـ شفاعت جستن به رسول مكرم اسلام (ص)
همان گونه كه بيان شد، يكي از مواردي كه وهابيت به عنوان محرمات و شرك محسوب مي كند استشفاع به رسول مكرم اسلام (ص) مي باشد، در حالي كه اين موضوع در تمام زمان ها به عنوان امري مسلّم، از طرف مسلمانان پذيرفته شده بود و حتي قبل از خلقت آن حضرت نيز امري ممكن محسوب مي شد.

الف ) توسل به نبي مكرم اسلام (ص) قبل از خلقت آن حضرت
در حديثي كه حاكم در مستدرك از عمربن خطاب ذكر نموده است، اين نكته وجود دارد كه او در منابع اديان الهي چنين ديده بود كه وقتي حضرت آدم (ع) دچار آن لغزش شد، به درگاه خداوند چنين دعا نمود كه پروردگارا! تو را به حق محمد(ص) مي خوانم كه اين لغزش مرا بپذيري. وقتي به حضرت آدم گفته شد تو چگونه محمد را مي شناسي ؟ او در پاسخ گفت : من به هنگام خلقت خود بر استوانه هاي عرش ديده بودم كه نوشته شده بود «لا اله الا الله. محمد رسول الله »، پس از آن جا دانستم كه او برترين مخلوقات به نزد توست. خداوند در پاسخ فرمود: اي آدم ! درست گفتي، هيچ خلقي نزد من برتر از محمد(ص) نيست، پس مرا به نام او و به حق او بخوان تا من تو را مورد آمرزش قرار دهم. (حاكم نيشابوري، پيشين، ج 2، ص 615).

همان گونه كه ملاحظه مي گردد، حضرت آدم براي جلب رضايت الهي در مورد آن لغزش، به رسول مكرم اسلام (ص) توسل جسته و با نام او به نزد خداوند تقرب مي جويد.

محدثين و مفسرين در تفسير آيه «وَ لَمّا جاءَهُم كتاب من عنْد اللّه مُصَدَّق لما مَعَهُم وَ كانُوا من قَبْل يَسْتَفْتحُون عَلَي الِّذين كَفَرُوا فَلَمّا جاءَهُم ما عَرَفُوا كَفَرُوا به فَلَعْنَةُ اللّه عَلَي الْكافرين؛ هنگامي كه از طرف خداوند كتابي براي آنها آمدو موافق نشانه هايي بود كه با خود داشتند و پيش از اين جريان به خود نويد فتح مي دادند (كه با كمك او بر دشمنان پيروز گردند، با اين همه )هنگامي كه اين كتاب و پيامبري را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد به او كافر شدند، لعنت خدا بر كافران باد!» (بقره 89)

از امام صادق (ع) چنين نقل نموده اند كه : «يهود در كتاب هاي خويش ديده بودند كه هجرتگاه پيامبر اسلام بين كوه «عير» و كوه «احد» (دو كوه در دو طرف مدينه ) خواهد بود، يهود از سرزمين خويش بيرون آمدند و در جست وجوي سرزمين مهاجرت رسول اكرم (ص) پرداختند، در اين ميان به كوهي بنام «حداد» رسيدند، گفتند «حداد» همان «احد» است، در همان جا متفرق شدند و هر گروهي در جايي مسكن گزيد؛ بعضي در سرزمين «تيما» و بعضي ديگر در «فدك » و عده اي در «خيبر».

آنان كه در «تيما» بودند ميل ديدار برادران خويش نمودند، در اين اثنا عربي عبور مي كرد مركبي را از او كرايه كردند، وي گفت : من شما را به ميان كوه «عير» و «احد» خواهم برد، به او گفتند: هنگامي كه بين اين دو كوه رسيدي ما را آگاه نما.

مرد عرب هنگامي كه به سرزمين مدينه رسيد اعلام كرد كه اين جا همان سرزمين است كه بين دو كوه عير و احد قرار گرفته است، سپس اشاره كرد و گفت : اين عير است و آن هم احد، يهود از مركب پياده شدند و گفتند: ما به مقصود رسيديم ديگر احتياج به مركب تو نيست و هر جا مي خواهي برو.

نامه اي به برادران خويش نوشتند كه ما آن سرزمين را يافتيم، شما هم به سوي ما كوچ كنيد، آنها در پاسخ نوشتند: ما در اين جا مسكن گزيده ايم و خانه و اموالي تهيه كرده ايم و از آن سرزمين فاصله اي نداريم، هنگامي كه پيامبر موعود به آن جا مهاجرت نمود به سرعت به سوي شما خواهيم آمد!

آنها در سرزمين مدينه ماندند و اموال فراواني كسب نمودند. اين خبر به سلطاني بنام «تبع » رسيد، با آنها جنگيد، يهود در قلعه هاي خويش متحصن شدند، وي آنها را محاصره كرد و سپس به آنها امان داد و آنها به نزد سلطان آمدند. تبع گفت : من اين سرزمين را پسنديده ام و در اين سرزمين خواهم ماند، در پاسخ وي گفتند: اين چنين نخواهد شد؛ زيرا اين سرزمين هجرتگاه پيامبري است كه جز او كسي نمي تواند به عنوان رياست در اين سرزمين بماند.

تبع گفت : بنابراين من از خاندان خويش كساني را در اين جا قرار خواهم داد تا آن زماني كه پيامبر موعود بيايد، وي را ياري نمايند، از اين رو او دو قبيله معروف اوس و خزرج را در آن مكان ساكن نمود.

اين دو قبيله هنگامي كه جمعيت فراواني پيدا كردند به اموال يهود تجاوز نمودند، يهوديان به آنها مي گفتند هنگامي كه محمد(ص) مبعوث گردد شما را از سرزمين ما بيرون خواهد كرد.

هنگامي كه محمد(ص) مبعوث شد، اوس و خزرج كه به نام انصار معروف شدند، به او ايمان آوردند، اما يهوديان وي را انكار نمودند.

بر اساس اين، قبل از بعثت رسول مكرم اسلام (ص) وقتي يهوديان مدينه و خيبر با كفار و مشركين اوس و خزرج جنگ مي كردند جهت پيروزي به درگاه الهي دعا مي نموده و به رسول مكرم اسلام (ص) قسم ياد مي كردند. آنها به نزد خداوند شفاعت مي جسته و عنوان مي كردند: خداوندا! به حق نبي امي تو را سوگند مي دهيم كه ما را بر اين مشركين پيروز كن. (حاكم نيشابوري، پيشين، ج 1، ص 333؛ بيهقي، ص 343 و طبري، 1415، ج 1، ص 324).

همان گونه كه ملاحظه مي گردد، حتي اهل كتاب قبل از بعثت رسول مكرم اسلام (ص) به آن حضرت توسل جسته و براي تقرب به درگاه الهي آن حضرت را شفيع خود قرار مي دادند.

ب ) توسل به نبي اسلام (ص) در حال حيات
شفاعت جستن به رسول مكرم اسلام (ص) تنها در قبل از خلقت آن حضرت و يا بعد از رحلت آن حضرت و در روز قيامت نيست بلكه در زمان حيات آن حضرت نيز برخي به رسول اسلام (ص) توسل مي جستند. در روايتي از عثمان بن حنيف آمده است :

مردي كه از ناحيه چشم رنج مي برد به نزد نبي اسلام (ص) آمد و از آن حضرت خواست تا از خداوند بخواهد و دعا كند تا خدا او را شفا دهد. پيامبر اسلام (ص) فرمود: اگر بخواهي، من دعا مي كنم، اما اگر بتواني صبر كني، براي تو خوب است. آن شخص از پيامبر اسلام (ص) درخواست كرد تا دعا كند، پس پيغمبر اسلام (ص) فرمود: وضو بگير و اين دعا را بخوان :

پروردگارا! از تو مي خواهم و تو را به سوي حضرت محمد، نبي رحمت، متوجه مي كنم. پس اي محمد! من به تو روي كردم تا اين كه پروردگارم را بخواني و در اين حاجتي كه دارم از خداي تبارك و تعالي تقاضاي عنايت كني. پس خداوندا! شفاعت پيغمبر(ص) را در حق من بپذير و مرا شفا ده. (ترمذي، 1403، ج 13، ص 80).

همان گونه كه ملاحظه مي گردد، پيغمبر اسلام (ص) دعايي را به آن مرد آموزش داد تا او بتواند به واسطه آن حضرت محمد(ص) را به عنوان شفيع خود قرار دهد تا خداوند به واسطه حرمتي كه آن حضرت به درگاه خداوند دارد شفاعت وي را پذيرفته و آن شخص را شفا دهد.

ج ) توسل به نبي اسلام (ص) بعد از رحلت آن حضرت
اين كه به حضرت محمد(ص) توسل جسته و آن پيغمبر عظيم الشان الهي را به عنوان شفيع در درگاه خداوند واسطه قرار دهند امري بود كه ميان اصحاب رسول مكرم اسلام (ص) به عنوان موضوعي پذيرفته شده و قابل اهميت مطرح بود. در قضيه اي اين نكته كاملاً نمايان است :

در دوران حكومت عثمان شخصي مي خواست به نزد آن خليفه رود اما هيچ وقت عثمان به خواست او توجه نكرد و آن شخص هر چه تلاش كرد تا نظر خليفه سوم را به سوي خود جلب نمايد بي فايده بود، تا اين كه روزي با ناراحتي از عمارت عثمان خارج شد و در مسير خود به ابن حنيف برخورد كرد، ابن حنيف از او سئوال كرد: چرا ناراحتي ؟ آن مرد در پاسخ گفت : من هر چه تلاش مي كنم تا به نزد عثمان حاجت خود را بيان كنم، او به من توجه اي نمي كند. ابن حنيف به او گفت : براي اين كه حاجات خود را در دنيا به دست آوري وضو بگير به مسجد برو و دو ركعت نماز بخوان سپس خداوند را به وسيله اين دعا بخوان :

پروردگارا! از تو مي خواهم و به نبي مكرم اسلام (ص) تو را توجه مي دهم. اي محمد! من به تو توجه كردم تا مرا نزد خداوند شفاعت نمايي، پس پروردگارا! شفاعت پيغمبر را در حق من بپذير و دعايم را برآورده كن. آن مرد آن چنان كه ابن حنيف به او دستور داده بود انجام داد سپس به درگاه عثمان رفت و وقتي به نزد او نشست و حاجت خود را بيان كرد عثمان به سادگي حاجت او را در همان لحظه برآورده ساخت. (هيثمي، 1408، ج 2، ص 279).

در منابع مشاهده مي شود كه مردم حتي بستگان پيغمبر را نيز سوگند داده و شفيع خود قرار مي دادند. در صحيح بخاري آمده است : در زمان خلافت عمربن خطاب كه مردم دچار قحطي شده بودند روزي وي به عباس بن عبدالمطلب عموي پيغمبر اسلام (ص) توجه نموده و او را به نزد خداوند شفيع قرار داد و عنوان نمود كه پروردگارا! ما به تو توسل مي جوييم و به نبي مكرم اسلام (ص)، پس بر ما باران فرست، خداوند به توسلات آنان توجه كرده و باران فرستاد.

دليل اين كه اصحاب پيغمبر به بستگان رسول مكرم اسلام (ص) از جمله عباس بن عبدالمطلب توجه مي نمودند و او را شفيع درگاه خداوند قرار مي دادند، اين بود كه مي خواستند به وسيله نام پيغمبر اسلام (ص) به درگاه خداوند راه يابند. (بخاري، ج 2، ص 200).

نتيجه
از مجموع اين مباحث چنين نتيجه گيري مي شود كه رسول مكرم اسلام (ص) و ديگر انبيا به عنوان شخصيت هاي الهي، انسان هايي هستند كه با توجه به بعد روحاني و اتصال آنان به عالم معنا، جنبه معنويت بر جسم آنان تجلي نموده است؛ به اين معنا كه وقتي روح آن بزرگواران با عالم ربوبي و برترين مراتب هستي اتصال پيدا نمود، جسم آنان نيز به تبع آن روح مقدس و ملكوتي تقدس مي يابد.

تقدس در جسم و روح انبياي الهي و به خصوص نبي مكرم اسلام (ص) به عنوان امري عادي و قابل پذيرش در ذهن جلوه مي كند؛ زيرا آنان خليفه كامل الهي و برگزيده راستين ربوبي هستند و خداوند به وسيله آنان معجزات خود را در ديدگان انسان ها جلوه گر مي نمايد. انبياي الهي تجلي دهندگان انوار ربوبي در دل هاي انسان ها هستند و جسم آنان مقدس است، همان گونه كه روح آنان تقدس دارد و همان طور كه با اتصال روحي به ارواح آنان، روح انسان پاك و مطهر مي گردد و از هر نوع رنج و بيماري رهايي مي يابد، جسم انسان نيز با دست يابي به اجسام مطهر آنان و توسل به آنان و يا شفاعت جستن به درگاه ربوبي به وسيله آنان، از بيماري و رنج رهايي مي يابد.

خداوند، انبيا و به خصوص رسول مكرم اسلام (ص) را به عنوان بندگان پاك و مطهر و مقربان درگاه خويش قرار داد كه توسل جستن به آنان نه تنها شرك و زشتي نيست بلكه احترام گذاشتن به انتخاب خداوند است و نيست كسي كه به انبياي الهي توسل جويد و از آنها طلب شفاعت نمايد مگر اين كه بخواهد به درگاه خداوند تقرب پيدا كند.


منابع و مآخذ:
ـ قرآن كريم.
ـ ابن حنبل، احمد، مسند احمد، دار صادر، بيروت، بي تا.
ـ ابن سعد، الطبقات الكبري، دار صادر، بيروت، بي تا.
ـ ابن كثير، السيره النبويه، دارالمكتب، بيروت، 1396.
ـ بخاري. محمد بن اسماعيل، صحيح البخاري، دار الفكر، بيروت، 1401.
ـ ترمذي، محمد بن عيسي، سنن الترمذي، دارالفكر، بيروت، 1403.
ـ حاكم نيشابوري، محمد، مستدرك الحاكم، دارالمعرفه، بيروت، 1406.
ـ طبري، محمد بن جرير، جامع البيان عن تاويل آيي القرآن، دار الفكر، بيروت، 1415.
ـ مسلم، ابن حجاج، صحيح المسلم، بيروت، دارالفكر، بي تا.
ـ نسايي، احمد، سنن النسايي، دارالفكر، بيروت، 1348.
ـ هيثمي، نورالدين، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، دار الكتب العلميه، بيروت، 1408.



منبع خبر: پايگاه خبري تقريب


Share
1 | محمد رضا حشمت خواه | Iran - Tehran | ١٣:٤٥ - ١٩ شهریور ١٣٨٩ |
اللهم صل علي محمد كما حمل وحيك و بلغ رسالاتك
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها