2024 April 23 - سه شنبه 04 ارديبهشت 1403
مناظره استاد حسيني قزويني با آقاي ملازاده - امامت و خلافت
کد مطلب: ٥٨١٧ تاریخ انتشار: ٢٣ اسفند ١٣٨٥ تعداد بازدید: 56617
سخنراني ها » امامت و خلافت
مناظره استاد حسيني قزويني با آقاي ملازاده - امامت و خلافت

مناظره آیت الله حسینی قزوینی و ملازاده در ولایت و خلافت امیرالمؤمنین
شبکه سلام 85/12/23

لینک دانلود

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 85/12/23

آقاي هدايتي

سوالاتي كه از برنامه قبل مانده بود خدمت شما مي پرسم تا ارتباط مان با آقاي ملازاده برقرار شود.

اگر حضرت علي (عليه السلام) با خلفاي سه گانه مشكلي داشتند، چرا اسم فرزندان خود را ابوبكر و عمر و عثمان گذاشتند؟

استاد حسيني قزويني

سوالي از جلسات قبل مانده بود كه شخصي پرسيد حضرت علي (عليه السلام) چند زن و فرزند داشتند؟

نظر ايشان اين بود كه در ميان فرزندانش، افرادي به نام ابوبكر و عمر و عثمان است. براي اين كه قضيه مقداري روشن بشود، توضيحاتي مي دهم.

هنگام شهادت اميرالمومنين (عليه السلام)، ايشان 4 همسر داشتند:

أمامه بنت أبي العاص، ليلا بنت مسعود، أسماء بنت عميس و أم البنين.

از ميان فرزنداني كه آقا اميرالمومنين (عليه السلام)، يكي به نام عمر بود كه از أم حبيب بنت ربيعه و يك فرزند ديگر به نام عثمان برادر عباس (عليه السلام) از ام البنين، و يك فرزند به نام أبوبكر از ليلا بنت مسعود مي باشند.

بحثي كه هست، مي بينيم يكي از كتاب هايي كه برادران اهل سنت مي نويسند يا وهابي ها در اينترنت يا جزوات اينها در داخل كشور پخش مي كنند، خيلي روي اين قضيه مانور مي دهند. اين نام گذاري فرزندان اميرالمومنين (عليه السلام) به نام سه خليفه را دليل رابطه حسنه ميان اميرالمومنين (عليه السلام) و خلفاي سه گانه مي دانند.

در اينجا من دو نظر دارم. نظر اول را اشاره اجمالي مي كنم و نكاتي را عرض مي كنم و در نظر دوم، بيشتر صحبت مي كنم.

شكي نيست كه يكي از فرزندان اميرالمومنين (عليه السلام)، عمر بود از ام حبيب بنت ربيعه كه با رقيه بنت علي دوقلو بودند و آخرين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) همين فرزند است كه ابن حجر عسقلاني و مزي و ذهبي و ابن كثير مي گويند كه اين آخرين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) بوده است.

بحث است كه چطور آقا اميرالمومنين (عليه السلام) اين را به نام عمر نام گذاري كرد. ما در پاسخ، توجه عزيزاني كه روي اين قضيه مانور مي دهند، جلب مي كنيم به عبارتي كه آقاي بلاذري از شخصيت هاي طراز اول اهل سنت است در أنساب الأشراف مي گويد:

اين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) كه به دنيا آمد، خليفه دوم گفت كه اگر اجازه بدهيد، نام گذاري اين فرزند به من محول شود، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) هم جوابي ندادند.

أنساب الأشراف، ج2، ص413، چاپ بيروت، ص192

و كان عمر بن الخطاب سمي عمر بن علي بإسمه.

عمر فرزند علي را به نام خودش نام گذاري كرد.

تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص427 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج4، ص134 ـ أنساب الأشراف للبلاذري، ص92

البته اين قضيه از نوه عمر بن علي بن ابيطالب (عيسي بن عبد الله بن محمد بن عمر) هم در تاريخ مدينة دمشق إبن عساكر است:

سوال شد چطور شد كه جدتان اميرالمومنين (عليه السلام) شما را به نام عمر نام نهاد؟ ايشان در پاسخ گفت: جدم حضرت علي (عليه السلام) فرزندي به دنيا آورد و به تقاضاي خليفه دوم، نام او عمر نهاده شده.

پس اين قضيه روشن شد كه نام گذاري اين فرزند توسط خود خليفه دوم صورت گرفته است. البته در تاريخ داريم كه خليفه دوم در دوران خلافتش، يكي از كارهايش اين بود كه اسامي فرزندان مردم را جابه جا مي كردند. مثلا إبن أثير در أسد الغابة في معرفة الصحابة و إبن حجر در الإصابة في تمييز الصحابة دارد كه در رابطه با ابراهيم بن حارث، عمر گفت:

چرا نامت را ابراهيم گذاشته اي؟ نامت را عبد الرحمان بگذار.

أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج3، ص284

وقتي نام أنبياء (عليهم السلام) را تغيير مي دادند، خليفه دوم اسم ابراهيم بن حارث را عبدالرحمن بن حارث گذاشت.

در رابطه با طحيل بن رباح است كه خليفه دوم گفت:

من از نام طحيل خوشم نمي آيد و نامت را خالد بگذار.

با اين كه روايت داريم بر نهي نام گذاري بر نام خالد.

المصنف لإبن أبي شيبه، ج1، ص61

نام پدر مفروق، اجدع بود و خليفه دوم گفت:

من از اين نام خوشم نمي آيد و نامت را عبدالرحمن بگذار.

الطبقات الكبري لإبن سعد، ج6، ص76

در رابطه با قليل بن صلت گفت:

اسم خوبي نيست و به جاي او كثير بگذار.

تهذيب الكمال للمزي، ج24، ص128

اينها نشان مي دهد كه خليفه دوم در محدوده خانوادگي مردم هم دخالت مي كرد و به نظر من اين دون شأن يك حاكم اسلامي است كه در اينطور قضايا دخالت كند. اگر به نام بتي يا چيز ديگري بود، يك چيزي؛ اما نام ابراهيم كه نام پيامبر است و تبديل كردن به غير آن، اخلاقا و عرفا و عقلا، قابل پذيرش نيست.

حالا سوال اين است كه چرا اميرالمومنين (عليه السلام) اعتراض و مقاومت نكرد با اين كار خليفه دوم؟

اگر تاريخ را نگاه كنيد، مي بينيد كه يكي از ويژگي هاي جناب خليفه دوم اين بود كه يك شلاقي دستش بود و با اين شلاق، هر كس و ناكسي را مورد ضرب و شتم قرار مي داد. بطوري كه نقل مي كنند از شعبي از علماي و فقهاي بزرگ اهل سنت كه مي گويد:

كانت درة عمر أهيب من سيف الحجاج.

شلاق عمر از شمشير حجاج بن يوسف هم ترسناك تر بوده است.

مغني المحتاج للشربيني، ج4، ص390 ـ وفيات الأعيان لإبن خلكان، ج3، ص14 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج1، ص181

اگر تاريخ را ببينيد، خود آقاي ابوهريره كه تقريبا مفصل ترين روايات اهل سنت به ايشان بر مي گردد مي گويد در زمان عمر من جرأت نمي كردم حديث نقل كنم:

لقد حدثتكم بأحاديث لو حدثت بها زمن عمر بن الخطاب لضربني عمر بالدرة.

اين رواياتي كه الان نقل مي كنم، اگر زمان عمر نقل مي كردم، مرا با شلاق مورد ضرب قرار مي داد.

جامع بيان العلم ابن عبد البر، ج2، ص121)

يا كساني كه بعد از نماز عصر نماز مي خواندند، آنها را مورد ضرب و شتم قرار مي داد و داستان مفصلي دارد و افراد متعددي را به اين جرم مورد ضرب و شتم قرار مي داد. چيز جالبي كه من در اين زمينه عرض كنم، خود إبن عبد البر در جامع بيان العلم از ابن عباس نقل مي كند:

عن إبن عباس قال: مكثت سنتين أريد أن أسأل عمر بن الخطاب عن حديث ما منعني منه إلا هيبته حتي تخلف في حج أو عمرة في الأراك الذي ببطن مر الظهران لحاجته فلما جاء و خلوت به قلت يا أمير المؤمنين أني أريد أن أسألك عن حديث منذ سنتين ما يمنعني إلا هيبة لك قال فلا تفعل إذا أردت أن تسأل فسلني فإن كان منه عندي علم أخبرتك و إلا قلت لا أعلم فسألت من يعلم قلت من المرأتان اللتان ذكرهما إنهما تظاهرتا علي رسول الله صلي الله عليه و سلم قال عائشة و حفصة.

من خيلي وقت بود مي خواستم يك جمله اي را از خليفه دوم سوال كنم، ولي از او مي ترسيدم. تا اين كه در ايام حج، جاي خلوتي پيدا كردم و گفتم كه مي ترسم از تو سوال كنم. گفت: بگو. گفت: در اين آيه شريفه كه نسبت به دو زن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي گويد، مراد چيست؟ گفت: عايشه و حفصه.

جامع بيان العلم لإبن عبد البر، ج1، ص112

ابن عباس با آن عظمت مي گويد من از خليفه دوم مي ترسيدم.

در خود صحيح مسلم است كه ابو موسي أشعري قضيه را نقل كرد و او سخت گيري كرد و در ذيل روايت دارد كه أبي بن كعب برگشت گفت:

يا بن الخطاب لا تكونن عذابا علي آصحاب رسول الله.

بر اصحاب رسول الله اين گونه مايه عذاب نباش.

صحيح مسلم، ج6، ص180

در رابطه با ابوبكر هم بگويم كه، نام نيست بلكه كنيه است و نام يكي از فرزندان حضرت علي (عليه السلام) و برادر حضرت علي اكبر (عليه السلام)، از ليلا بنت مسعود بوده است. آنچه كه مطرح است، نام گذاري بدست پدر و مادر است، ولي كنيه به دست پدر و مادر نيست و توسط مردم و جامعه يا به مناسبت هاي مختلف اين كنيه انتخاب مي شود.

در رابطه با عثمان هم آقاي أبو الفرج اصفهاني در مقاتل الطالبيين دارد كه خود اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد:

إنما سميته بإسم اخي عثمان بن مظعون.

من نام عثمان را براي فرزندم گذاشتم، چون برادرم عثمان را دوست داشتم.

مقاتل الطالبيين، ص55

يك طرف ديگر قضيه نام گذاري اين فرزندان به نام خلفاي سه گانه، نام گذاري مرسومي بوده و نام صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و برخي ائمه (عليهم السلام) به اين نام بوده است و اين كه اين نام را گذاشته بودند، دليلي نبود كه چون خليفه دوم نام شان عمر است، اميرالمومنين (عليه السلام) روي علاقه خود اين نام را انتخاب كرده بودند. خير؛ اين نام، نام مرسومي بوده است. اگر در زمان شاه، يكي اسم فرزندش را محمدرضا مي گذاشت، اين دليلي نبود كه ايشان از شاه خوشش مي آيد و بچه هاش را هم نام او قرار داده است؛ محمدرضا اسم مرسوم و مورد توجه مردم بوده است.

پس اينها هيچ ارتباطي به روابط حسنه آقا اميرالمومنين (عليه السلام) با خلفاي سه گانه ندارد.

* * * * * * * * * * * * *

شروع مناظره

موضوع بحث: امامت و خلافت

با قيد قرعه، شروع كننده مناظره آقاي ملازاده است.

آقاي ملازاده

ما به عنوان سياد أعظم مسلمين جهان، از روزي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فوت كرد، ياران او كه معجزه دوم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند، آنها را با اهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) يكجا و يكدل و يك مرام و يك عقيده و يك دين مي ديد؛ ولي شما نظر ديگري داريد و خودتان بيشتر توضيح خواهيد داد.

اما اين نگرش به امامت كه به نظر شما، تِلو نبوت است و بلكه بالاتر از نبوت است، در نظر ما، با احترام به شما و شنوندگان محترم، يكي از بزرگترين توطئه هايي است كه عليه اسلام و حتي عليه تشيع صورت گرفته است. براي اين كه مفهوم امامت در اين صورت موجود در ميان اماميه اثني عشريه، هيچ سند درستي، نه در كتاب خدا و نه در سنت رسول الله ندارد. بلكه اولين كسي كه اين موضوع را به اين معنا و مفهوم در اسلام مطرح كرد، خاخامي بود كه تظاهر به اسلام مي كرد به نام عبدالله بن سبأ كه از يهوديان يمن بود و اولين كسي بود كه امامت به معناي وصايت از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را مطرح كرد و سابقا هم وقتي يهودي مذهب بود، راجع به هارون (عليه السلام) و آل هارون (عليه السلام) آن را گفته بود و بعد آمد در اسلام اين را مطرح كرد. وقتي كه اين غلو و افراط را حضرت مولاي متقيان حضرت علي بن ابيطالب رضي الله عنه شنيد، او را محاكمه كرد و كساني را كه اين گفته برايشان ثابت شد، گفت:

لما رأيت الأمر أمرا منكرا، أججت ناري.

وقتي اين منكر بزرگ و غلو و افراط را ديد، آنها را محاكمه كرد.

فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج12، ص238 ـ مناقب آل أبي طالب ابن شهر آشوب، ج1، ص227

اما چون عبدالله بن سبأ، مانند يك مار و روباه بود و براي خودش ثابت نشده بود، او را به يمن تبعيد كرد. اين موضوع را فعلا كنار مي گذاريم. اما اولين كسي كه اين موضوع را علني كرد و مخالفان اين موضوع را دستگير كرد، اين شخص بود و هم اهل سنت و هم بسياري از برادران شيعه ما اعتراف مي كنند از جمله آقاي كشي از علماي رجال در رجال كشي، صفحه 108، نوبختي در فرق الشيعه، صفحه 2 و ... . اينها متفق اند بر اين كه اين آقا يهودي الأصل بود و يوشع بن نون (عليه السلام) را وصي موسي (عليه السلام) مي دانست، وقتي تظاهر به اسلام كرد، راجع به حضرت علي (عليه السلام) همين حرف را زد. يعني همان توطئه قديمي كه مسيحيت را به ويران گري كشاند، همان به وسيله او در اسلام تجديد بنا شد و دوباره همان خطوط پياده شد.

ابن بابويه قمي وقتي در قرن 4 عقائد شيعه را مي نويسد، اين موضوع را مطرح مي كند كه آنها معتقدند هر پيامبري وصي دارد و وصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، (عليه السلام) حضرت علي (عليه السلام) و تعداد اوصياء را ذكر مي كند و آقاي مجلسي هم همچنين، تا الان. ولي وقتي به مفهوم امامت نگاه مي كنيم، همانطوري كه كاشف الغطاء در أصل الشيعه و أصولها مي گويد حتي معاصرين، اين اعتقادات كه سابقا از اعتقادات غلات و افراطيون بوده است، امام جعفر صادق (عليه السلام) آنها را لعنت مي كرده است.

اين اعتقادات الان ضروريات دين و مذهب شده است و از اينجاست كه امام صادق (عليه السلام) مي گويد:

غلات از يهود و نصارا هم بدترند.

آنچه را كه از غلوّ و افراط و تندروي بوده است، ائمه اهل بيت و ائمه اهل سنت كه بر ضدش بودند، امروزه جزء ضروريات مذهب اماميه اثنا عشريه شده است. الان، امامت منصبي الهي مانند نبوت شده است. هم چنان كه خداوند متعال براي نبوت و رسالت، پيامبراني را بر مي گزيند، براي امامت هم افرادي را بر مي گزيند. پس مفهوم امامت همان مفهوم نبوت است (در نظر شيعه) و ادعاي نبوت نكردن بر آنها، به قول آقاي قلمداران ـ دانشمند شهير قم، كه اين اعتقادات را خودش از آن دست برداشت ـ يك تعارف بيش نيست. وقتي كه خداوند، انبياء خودش را بر مي گزيند و امامت هم شبه نبوت است و امام همان نبي است، تا حدي كه مجلسي مي گويد:

استنباط فرق بين امام و نبي، خالي از اشكال نيست و ما فقط بخاطر رعايت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي گوييم كه آنها نبي نيستند و الا ما هيچ فرقي قائل نيستيم.

بحار الأنوار للمجلسي، ج26، ص82

اين مفهوم شان در امامت است. در نقدش همين كافي است كه در كتاب خدا، يك آيه صريح و روشن و واضح درباره اش نيست.

مسئله امامت نه اين كه از اصول دين نيست، بلكه از احكام عادي دين است كه به خليفه دوم مسلمين واگذار شده است. اما راجع به اين كه چگونه حكومت را خودشان انتخاب كنند:

وَ أَمْرُهُمْ شُورَي بَيْنَهُمْ (شوري/38)

پس از اصول دين نيست و اگر از اصول دين بود، حتما بايد در قرآن مي آمد، مانند وضو و حج و زكات و احكام فرعي بسياري ديگر چه رسد به عقائد اصلي. وقتي امامت از اجل امور بود بعد از نبوت (سخن كاشف الغطاء) يا منصب الهي باشد مانند نبوت (در كتاب اصل الشيعه) يا بنا به گفته كليني (كتاب كافي، ج1، ص175) از منصب نبوت بالاتر است، جزائري مي گويد:

امامت عامه از نبوت و رسالت هم بالاتر است.

چنين افراط و غلوهايي در انديشه شيعه اوليه وجود نداشت. اين افراط ها و غلوها بعداً آمده است و هيچ ربطي نه به اهل بيت (عليهم السلام) دارد و نه به قرآن و نه به سنت؛ تا حدي كه اين اعتقاد چنان روي آنها تاثير كرده كه در حديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه بين فريقين متفق است، كه مي فرمايد:

بني الإسلام علي خمس: الصلاة و الزكاة و الصوم و الحج و الولاية.

الكافي للكليني، ج2، ص18

شهادتين را انداخته اند و ولايت را جاي آن گذاشته اند. مفهوم شهادتين كه از اركان اسلام است، انداخته اند كنار و مفهوم ولايت را جاي آن گذاشته اند و از نبوت هم بالاتر برده اند.

شكي نيست كه اينها ضلالت است و بر عدم صحت امامت، همين كافي است كه سندي از قرآن ندارد و مبدأش در آغاز، سري و مخفي بود و بعدا عمومي تر شد و اين كه طرح سري و مخفي عليه قدرت مسلمين و خلافت بكار گرفته شد را بعدا عرض مي كنم. اما همين كافي است كه در قرآن آيه صريحي راجع به بسياري از احكام وجود دارد، ولي راجع به امامت وجود ندارد و خود حضرت علي (عليه السلام) به امامت معتقد نبود؛ لذا منشأ خلافتش را مردمي مي داند نه الهي. وقتي بر خلافت استنباط مي كند، در نهج البلاغه مي گويد:

إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبا بكر و عمر و عثمان فإن اجتمعوا علي رجل و سموه إماما

با من قومي بيعت كردند كه به ابوبكر و عمر بيعت كردند.

نهج البلاغه، نامه 6

استاد حسيني قزويني

از برادرمان آقاي ملازاده تشكر مي كنيم كه تا حدودي ادب اسلامي را رعايت كردند و با توجه به سوابقي كه از ايشان داشتيم، اين انتظار را از ايشان نداشتيم.

در رابطه با بحث امامت كه ايشان فرمودند در زمان خليفه سوم توسط عبدالله بن سبأ صورت گرفته، اين كه عبدالله بن سبأ وجود خارجي نداشته، هم بسياري از علماي شيعه بر اين باورند و هم علماي اهل سنت كه همچنين چيزي نبوده است.

اگر ما به قرآن مراجعه كنيم، مي بينيم كه در قرآن اهميت ويژه اي درباره امامت و خلافت مطرح شده است. خداوند نسبت به حضرت آدم (عليه السلام) مي گويد:

إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً

سوره بقره/آيه30

يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ

سوره ص/آيه26

همان طوري كه خداوند نسبت به حضرت ابراهيم (عليه السلام) مي فرمايد:

وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا (مريم/49)

همين خداي عالم، وقتي نوبت به امامت مي رسد، مي گويد:

إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا

سوره بقره/آيه124

يا اين كه حضرت موسي (عليه السلام) از خداوند تقاضا مي كند:

وَ اجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي

سوره طه/آيات30ـ 29

و خداوند مي فرمايد:

قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَي

سوره طه/آيه36

پس بحث خلافت يا امامت، كلياتش در قرآن كاملا آمده است و نشان مي دهد كه جعل امام و خليفه به دست خداست و ما براي اين، روايات متعددي هم از سنت داريم كه امامت و خلافت يك منصب الهي است و نه به دست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و نه به دست مردم.

إبن حبان كه از علماي بزرگ اهل سنت است، در كتاب الثقات مي گويد:

وقتي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در اطراف مكه مشغول تبليغ دين اسلام بود، قبيله بني عامره آمدند و عرض كردند كه يا رسول الله! ما حاضريم به تو ايمان بياوريم، به شرطي كه:

أيكون لنا الامر من بعدك؟ فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم الامر إلي الله، يضعه حيث يشاء.

خلافت و جانشيني بعد از تو به عهده ما باشد؟ رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: مسئله تعيين خليفه و امام به دست خداست و هر كس را كه بخواهد امام و خليفه قرار مي دهد.

الثقات لإبن حبان، ج1، ص89 ـ سيرة النبوية للزيني الدحلان، ج1، ص147 ـ حياة محمد لمحمد هيكل، ص152

همچنين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نامه هايي نوشت براي افراد ديگر، مثل عامر بن طفيل و بيحره و هوزه بن علي حنفي، كه الطبقات الكبري ابن سعد دارد كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به هوزه بن علي حنفي نامه نوشت و دعوتش كرد به اسلام و او گفت:

كه من موقعيت مناسبي دارم و اگر بيايم از تو تبليغ كنم، خيلي از مردم حرف مرا مي پذيرند، من حاضرم با تو همكاري كنم، به شرط آنكه خلافت بعد از تو به عهده من باشد. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: تعيين خلافت به دست من نيست و به دست خداوند است.

تفسير الثعلبي، ج5، ص276 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص84

در مورد غدير خم، روايات متعدد در منابع شيعه و سني داريم و در مورد آيه:

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ

سوره مائده/آيه67

اي پيامبر! آنچه را كه خداوند به تو دستور داده، ابلاغ كن.

در منابع و تفاسير اهل سنت آمده از ابن مردويه و ابن عباس كه مي گويد:

كنا نقرأ في زمن رسول الله «بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» بأن عليا مولي المومنين.

الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص298 ـ فتح القدير للشوكاني، ج2، ص60

پس بحث اصول امامت، تعيينش به دست خداوند است و اين كه امامت به ظالمان نمي رسد:

وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا

سوره أنبياء/آيه73

إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ

سوره بقره/آيه124

تمام اين قضايا در قرآن آمده است، همان طور كه كليات نماز در قرآن آمده است. همانطور كه دو ركعت نماز صبح يا چهار ركعت نماز عصر در قرآن تعيين نشده، نسبت به خلافت هم تعيين نشده است. اما كليات امامت آمده كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

خلفائي بعدي اثنا عشر.

12 نفر خليفه بعد از من خواهند آمد.

صحيح بخاري، ج8، ص127 ـ صحيح مسلم، ج6، ص3 و4 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص617 و 618

مسئله ديگر اين كه مي بينيم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از نزول آيه:

وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ

سوره شعراء/آيه214

در سال سوم هجرت كه 40 نفر از سران قريش را دعوت مي كند، در همانجا بحث خلافت بعد از خويش را مطرح مي كند و مي فرمايد:

أول من يعاضدني في هذا الأمر فهو أخي و وصي و خليفتي من بعدي.

تاريخ الطبري، ج2، ص63 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج2، ص63 ـ شواهد التنزيل للحسكاني، ج1، ص486 و 545 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج13، ص211 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص114ـ تفسير الثعلبي، ج7، ص182

ايشان كه مي گويد بحث خلافت اصلا مطرح نبوده، اين مربوط به سال سوم هجرت است.

ابن جرير طبري بنا به نقل از متقي هندي در كنز العمال و هيثمي در مجمع الزوائد و أبو جعفر إسكافي، بنا بر نقل إبن أبي الحديد و حاكم نيشابوري المستدرك علي الصحيحين مي گويند اين روايت صحيح است و ده ها افراد ديگر صحت اين قضيه را قبول دارند.

كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص128 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج8، ص302 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج13، ص243 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص132

همچنين قضيه حديث ولايت در مسئله يمن كه آمدند از آقا اميرالمومنين (عليه السلام) سعايت كردند و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

عليا مني و انا منه و هو ولي كل مومن بعدي.

اين علي، ولي هر مومن بعد از من است.

اين قضيه براي سال ده بعثت است و ربطي به خلافت عثمان و عبدالله بن سبأ ندارد. حاكم نيشابوري درباره اين حديث مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط مسلم.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص111 و 134 ـ مسند احمد، ج4، ص438 ـ سنن الترمذي، ج5، ص296

كلمه ولي هم مولا نيست كه بگويند به معناي اولي بالامر آمده است يا نيامده.

قضيه حديث ثقلين، حتي در صحيح مسلم آمده كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد اهل بيت (عليهم السلام) را قرين و عديل قرآن قرار داده است:

اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي

صحيح مسلم، ج7، ص123 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص109 و 110 و 148 ـ مسند احمد، ج3، ص14 ـ تفسير إبن كثير، ج4، ص123 ـ سنن الدارمي، ج2، ص432 ـ فضائل الصحابة، ص15 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج10، ص114 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص163 السنن الكبري للنسائي، ج5، ص45 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج3، ص374 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص104 ـ أضواء علي السنة المحمدية لأبو رية، ص404 ـ تفسير الرازي، ج8، ص173 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص194 ـ الطبقات الكبري لإبن سعد، ج2، ص194

يا قضيه حديث طير كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

أللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي من هذا الطير، فجاء علي رضي الله عنه.

خدايا برسان به من آنكسي را كه محبوب ترين خلق در نزد تو است. جز حضرت علي (عليه السلام) كسي نيامد.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص130 ـ مجمع الزوائد للهيثمي ، ج9، ص126 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج2، ص207

حديث منزلت را هم اهل سنت صراحت دارند كه روايت صحيح است.

در قضيه غدير خم كه در يك مجمع و همايش يكصد هزار نفري، آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و با آن مقدماتي كه فراهم كرد در آنجا، اشاره كرد بر اين كه حضرت علي (عليه السلام) بعد از من مولاي هر مومن و اوليٰ به نفس هر مومن است و سه شبانه روز مردم آمدند به اميرالمومنين (عليه السلام) تبريك گفتند و پيشاپيش اين تبريك گويان، آقاي ابوبكر و عمر بودند كه گفتند:

هنيئا لك يابن ابيطالب، اصبحت مولاي و مولي كل مومن و مومنة.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص386 ـ تفسير الرازي، ج12، ص50 ـ شواهد التنزيل للحسكاني، ج1، ص203 ـ الصوارم المهرقة للتستري، ص187 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج8، ص284 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص221

حسان بن ثابت هم بلند شد و شعري را إنشاء كرد.

و ده ها قضاياي ديگر كه در تاريخ در طول اين 23 سال ثبت شده كه بالاترين و مهمترين دغدغه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، بحث خلافت بعد از خويش بوده است.

من نمي دانم آيا عزيزان به اين توجه دارند كه وقتي مي گويند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خليفه معين نكرد و بحث وصايت در اسلام نبوده؛ به نظر من ايشان از خيلي قضاياي تاريخي خبر ندارند و روايات متعدد داريم در منابع اهل سنت كه:

إن لكل نبي وصي و وارث و أن عليا وصيي و وارثي.

اميرالمومنين (عليه السلام) وصي من است.

تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص392 ـ المناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج2، ص35 ـ فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج8، ص114 ـ الكامل في التاريخ لإبن أثير، ج3، ص154 ـ المناقب للخوارزمي، ص85

و موارد متعدد ديگري كه حتي وقتي آقاي ابوبكر مي خواهد از دنيا برود، حفصه و عايشه مي گويند كه آيا كسي را به عنوان خليفه معين مي كنيد يا نه؟ خود ابوبكر، عمر را به عنوان خليفه معين مي كند. با اين كه همه به او اعتراض مي كنند و مي گويند:

قد وليت علينا فظا غليظا.

المصنف لإبن أبي شيبة كوفي، ج7، ص485 ـ الملل و النحل للشهرستاني، ج1، ص25 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج1، ص164 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج30، ص413

و اين كه جواب خدا را چه خواهي داد؟

آقاي هدايتي

من يك سوال دارم و لطف كنيد هر دو نفر جواب بدهيد:

بعد از رحلت يا شهادت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، چه اتفاقي افتاد؟ اين واقعيت تاريخي را توضيح بدهيد. در تاريخ دروغ بسيار مي نويسند. ما مي خواهيم كه بينندگان بدانند واقعا بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، در خصوص امامت و خلافت چه اتفاقي افتاد؟

آقاي ملازاده

عبدالله بن سبأ را اهل سنت و شيعه و مستشرقين او را قبول دارند؛ إبن قتيبه، طبري، إبن عبد ربه، أشعري، إبن حبان، إبن قدامه مقدسي، خطيب بغدادي، إبن حزم آندلسي، شهرستاني و إبن عساكر و ... و همچنين از شيعيان: قمي، نوبختي، كشي، صدوق، إبن إبي الحديد، جزائري، مامقاني و ... همه عبدالله بن سبأ قبول دارند. فقط أخيرا آقاي علامه عسگري آمده چيزي نوشته كه در آن هم تحقيق كرده و قبول ندارد. اما در بحث علمي و تاريخي، كسي نمي تواند آن را انكار كند؛ وجود نداشتنش يك بازي است.

اما اتفاق بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين كه حضرت قبلا فرموده بود:

يأبي الله و المومنون إلا أبا بكر.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص477 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص181

يا اين كه او را به جاي خود در نماز جماعت نشاند. مردم گفتند كه وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) او را بر دين ما انتخاب كرده است، چطور او را بر دنياي خود انتخاب نكنيم.

اين چيزهايي كه شما گفتيد، بحث كلي است و همچنين در امت هاي قبلي بوده است و ربطي به اسلام ندارد. شما مي گوييد:

وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ...

سوره أنبياء/آيه73

وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنَازِيرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ

سوره مائده/آيه60

اينها جعل تكويني است، نه تشريعي. يعني قراردادي است و هيچ ربطي به بعد از اسلام ندارد. ولي بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، بهترين اتفاق ممكن افتاد. هم چنان كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پيش بيني كرده بود، مردم و مومنان و خدا، جز ابوبكر را نمي پذيرند و مومنان به تقدير إلهي ابوبكر را انتخاب كردند و اتفاقا خود حضرت علي (عليه السلام) خيلي روشن و واضح ـ به اتفاق شيعه و سني، قديم و جديد ـ هم چنان كه در كتاب الغارات، جلد 1، صفحه 306 وقتي بيعت ابوبكر صديق را نقل مي كند، مي گويد:

فمشيت عند ذلك إلي أبي بكر فبايعته و نهضت في تلك الأحداث حتي زاغ الباطل و زهق و كانت كلمة الله هي العليا و لو كره الكافرون.

وقتي من با ابوبكر بيعت كردم، باطل از بين رفت و كلمهء إلهي برتر است، هر چند كافران دوست نداشته باشند.

فتولي أبوبكر تلك الأمور فيسر و شدد و قارب و اقتصد، فصحبته منا صحا و أطعته فيها أطاع الله فيه جاهدا.

ابوبكر متولي امور شد، بعد او را تعريف و تمجيد مي كند. من به عنوان يك ناصح، يار او بودم. در جايي كه مطيع خدا بود، من هم تابع او بودم.

و ده ها از اين ها و در جاي ديگر مي گويد:

إن المسلمين من بعده استخلفوا إمرأين منهم صالحين عملا بالكتاب و أحسنا السيرة و لم يتعديا السنة ثم توفاهما الله فرحمهما الله.

مسلمانان بعد از رسول الله، دو مرد نيك را جانشين او قرار دادند. هر دوي آنها به كتاب و سنت عمل كردند و نيك سيرت بودند و از سنت تجاوز نكردند. خداوند هم آنها را وفات داد.

الغارات، ج1، ص210

خود حضرت علي (عليه السلام) مي گويد:

بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مومنين شخصي را انتخاب كردند و تعريف و تمجيدشان مي كند.

ولي در ردّ سخنان آقاي قزويني كه بنده را متهم به بي خبري از تاريخ مي كند، همين كافي است كه خود حضرت علي (عليه السلام) وقتي إبن عباس به او گفت كه برويم از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سوال كنيم كه ما در آن حقي داريم، گفت:

و الله! لئن سألناها رسول الله صلي الله عليه و سلم فمنعناها، لا يعطيناها الناس بعده.

اگر ما اين سوال را از رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) بپرسيم، اگر ما را منع كند، هرگز به ما نخواهند داد.

روايت هايي كه شما آورديد، هيچ كدام سند درستي ندارد؛ بر عكس ادعاي شما. مهمترين موضوع اين است كه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) معجزه بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را انجام دادند، بدون اين كه در مورد خلافت اختلاف بكنند.

استاد حسيني قزويني

نكته اي را كه عزيزمان فرمودند:

وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ... .

سوره أنبياء/آيه73

جعل تكويني است، ظاهرا كم لطفي كرده اند. وقتي خداوند نسبت به حضرت ابراهيم (عليه السلام) مي فرمايد:

قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا

سوره بقره/آيه124

اگر ما اين را جعل تكويني بگيريم، بايد بگوييم:

و علي الإسلام السلام.

اما در رابطه با اين تعابيري كه ايشان اشاره كردند نسبت به نماز خواندن ابوبكر در جاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، ايشان اين را به عنوان يك دليل اشاره كردند براي صحت خلافت ابوبكر. از ايشان سؤال مي كنم كه اگر واقعا اين مسئله نماز خواندن ابوبكر دليل بر مشروعيت خلافت ايشان بود، چرا در سقيفه كه آن همه سر و صدا كردند و داد و بيداد راه انداختند، حتي سعد بن عباده زير دست و پا داشت له مي شد، هيچ يك از مهاجرين و انصار نگفتند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

يأبي الله و المومنون إلا أبابكر

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص477 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص181 ـ مسند احمد، ج6، ص144

چرا اين مطلب را در آنجا اشاره نكردند؟ اگر واقعا دليل بود، بايد آنجا اشاره مي شد!

رواياتي را كه ايشان از كتاب الغارات آورده اند، اين روايات از نظر سند، كاملا ضعيف است؛ همچنين روايات ديگري كه آورده اند، اينها سندا ضعيف است. اينها را در سايت مان مفصل بررسي كرده ايم و تعابيري كه دارد مبني بر:

مرضي السيرة و ميمون النقيبة.

الغارات، ج1، ص307

اين تعابير را من در يكي از مجلات ايران به نام نهج البلاغه، شماره 6 مفصل جواب دادم

آنچه كه مطرح است و برادرمان اشاره كرد كه اميرالمومنين (عليه السلام) آمد بيعت كرد، ظاهرا ايشان صحيح بخاري را يا نخوانده اند و يا اگر خوانده اند، مقداري كم لطفي كرده اند. در صحيح بخاري در 7 يا 8 مورد آورده است كه اميرالمومنين (عليه السلام) تا 6 ماه با ابوبكر بيعت نكردند. بعد از شهادت حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها)، اميرالمومنين (عليه السلام) و بني هاشم آمدند بيعت كردند و اين نصّ صريح صحيح مسلم و صحيح بخاري است و خود حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) اصلا بيعت نكردند و از ديدگاه اميرالمومنين (عليه السلام) با توجه به آنچه كه در صحيح مسلم است، خلافت آقاي ابوبكر و عمر را مشروع نمي دانست. همان طور كه من در جلسات قبل هم اشاره كردم، در صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 152، كتاب الجهاد، باب حكم الفئ صراحت دارد كه خليفه دوم در جمع حدود 37 نفر از صحابه خطاب مي كند به اميرالمومنين (عليه السلام) و در مورد قضيه إرث مي گويد:

فلما توفي رسول الله صلي الله عليه و سلم، قال أبوبكر: انا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم، ... فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا ... ثم توفي أبوبكر و انا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا.

شما ـ علي و عباس ـ وقتي ابوبكر گفت: من جانشين رسول الله هستم، ابوبكر را دروغگو و گنه كار و حيله گر و خائن مي دانستيد. هم چنين بعد از درگذشت ابوبكر كه من گفتم: ولي پيامبر و جانشين ابوبكر هستم، شما دو نفر مرا دروغگو و گنه كار و حيله گر و خائن مي دانستيد.

اين نص صريح صحيح مسلم است، شما صحيح مسلم را گذاشته ايد كنار و مي خواهيد برويد دنبال كتاب هاي الغارات و امثال آن. بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كه اميرالمومنين (عليه السلام) به أبوبكر پيام داد تا به منزلش بيايد:

فأرسل إلي أبي بكر أن إئتنا و لا يأتنا أحد معك كراهية لمحضر عمر.

وقتي مي خواهي پيش من بيايي، كسي را با خود نياور و من دوست ندارم عمر را با خود به منزل من بياوري.

صحيح بخاري، ج5، ص83

همچنين مي گويد:

و لكنك إستبددت علينا بالأمر.

تو در حق ما استبداد كردي.

صحيح بخاري، ج5، ص83

اين قضايا، مسئله اي است كه كاملا صريح و روشن است. خود خليفه دوم وقتي قضيه سقيفه را مطرح مي كند، مي گويد:

إن الأنصار خالفونا و اجتمعوا بأسرهم في سقيفة بني ساعدة و خالف عنا علي و الزبير و من معهما.

صحيح بخاري، ج8، ص26 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج8، ص142 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص644 ـ مسند احمد، ج1، ص55

هم چنين قضيه خطبه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در مسجد و تعابير ديگري كه در نهج البلاغه و جاهاي ديگري كه اميرالمومنين (عليه السلام) اينها را خليفه مشروع نمي دانستند. از اول تا آخر نهج البلاغه، ده ها خطبه در اين زمينه است.

سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني

سوال من از آقاي قزويني اين است كه آن علي اي كه آقاي قزويني درست كرده اند، غير از آن علي است كه بقيه مسلمين مي شناسند؟ اگر مشروع نمي دانست، با آنها بيعت نمي كردند و فرزندانش را به اسم آنها نمي گذاشتند و با آنها همكاري نمي كردند و رئيس پليس ابوبكر نمي شدند و ناصح و دوستدار آنها نمي شدند و بعد از او، نه خودش، بلكه حسنين و اكثر اهل بيت همين سنت را در ميان آنان جاري نمي كردند. لذا آنچه را كه شما ذكر مي كنيد، به نظر من اوهام خودتان است. همچنان كه در تلخيص شافي شيخ طوسي است، وقتي از اميرالمومنين (عليه السلام) سوال شد كه شما وصيت نمي كنيد؟ گفت:

ما أوصي رسول الله صلي الله عليه و آله فأوصي و لكن إن أراد الله بالناس خيرا، فسيجمعهم علي خيرهم، كما جمعهم بعد نبيهم علي خيرهم.

پيامبر (صلي الله عليه و آله) وصيت نكرد كه من وصيت بكنم. اگر خداوند بخواهد، هم چنان كه بعد از پيامبر (صلي الله عليه و آله) بر خير جمع شان كرد، بعد از من هم همين كار را خواهند كرد.

جواب استاد حسيني قزويني

ايشان گفتند كه اگر مشروع نمي دانستند، بيعت نمي كردند. من اين سوال را از ايشان دارم: در طول اين 6 ماه كه اميرالمومنين (عليه السلام) به نص صريح صحيح بخاري و صحيح مسلم آورده است:

اميرالمومنين (عليه السلام) و هيچ يك از بني هاشم، تا وقتي حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) زنده بود، بيعت نكردند.

اين قطعي است و هيچ راه گريزي از آن و راه خدشه نيست.

بيعت حضرت علي (عليه السلام) با خلفاء

اما اين كه ايشان گفت بيعت كردند، در منابع اهل سنت اين بيعت آمده است؛ ولي در منابع، شيعه، يك سند، حتي نيمه صحيح و موثق هم كه نشانگر اين بيعت باشد، نداريم. برخي روايت مرسل و ضعيف و موضوع و مرفوع داريم كه بزرگان ما همه جواب داده اند. مرحوم شيخ مفيد (ره) در فصول المختاره، صفحه 56 مي فرمايد:

و المحققون من أهل الإمامة يقولون: لم يبابع علي ساعة قط.

محققين از اماميه و شيعه بر اين عقيده اند: حضرت علي (عليه السلام) حتي يك ساعت هم با ابوبكر و عمر و عثمان بيعت نكرد.

نام گذاري فرزندان حضرت علي (عليه السلام) به نام خلفاء

اين كه ايشان گفت: چرا بچه هايش را به نام آنان نام گذاري كرده است؟ اين را ما مفصل جواب داديم. آن اسامي در آن زمان، اسامي مرسومي بوده و ارتباطي به خلفاء نداشته است. از طرف ديگر هم، يكي از صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، عثمان بن مظعون است و صراحت دارد آقا اميرالمومنين (عليه السلام) كه من به خاطر علاقه ام به عثمان، اسم فرزندم را عثمان گذاشته ام. نسبت به عمر هم مي گويد: خود عمر اين نام گذاري را كرده است. نسبت به ابوبكر هم كه أبوبكر، كنيه است؛ نه نام.

اين قضايا در طول تاريخ مطرح بوده است. چطور شد كه نزديك به 25 مورد از صحابه، نام شان عمر بوده و 26 مورد نام شان عثمان بوده و دو يا سه مورد هم ابوبكر بوده است، از كجا معلوم اگر اميرالمومنين (عليه السلام) عثمان يا عمر گذاشته، بخاطر علاقه شان به ساير صحابه نبوده است؟

حضرت علي (عليه السلام)، رئيس پليس خلفاء؟

اما اين كه رئيس پليس او بودند، اينها از دروغ هاي تاريخ است. اميرالمومنين (عليه السلام) هيچ وقت رئيس پليس ابوبكر و عمر و عثمان نبوده است، بلكه عملا و قولا، اعمال اينها را كاملا رد مي كرده است. اينهمه خطب نهج البلاغه و روايات متعدد ديگر از منابع اهل سنت داريم كه آقا اميرالمومنين (عليه السلام)، اصلا خلافت عمر و ابوبكر را مشروع نمي دانستند.

سوال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده

سوال من از آقاي آقاي ملازاده اين است كه اين عزيزان بر اين باورند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كسي را به عنوان خليفه معين نكرد و مردم آمدند جناب ابوبكر را خليفه معين كردند. اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خليفه معين نكرد و قرآن هم مي گويد:

لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (أحزاب/21)

پس چرا آقاي ابوبكر، عمر را به عنوان خليفه معين كردند؟ اگر كار ابوبكر درست بوده، پس بايد كار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نادرست باشد، اگر كار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درست بوده، پس كار ابوبكر بايد نادرست باشد؛ همچنين عمر نسبت به عثمان.

جواب آقاي ملازاده

اولا: افسانه عدم بيعت حضرت علي (عليه السلام) را ردّ مي كنم از گفته خود حضرت علي (عليه السلام)، همچنان كه در شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، جلد 6، صفحه 48 آمده است:

وقتي از حضرت علي (عليه السلام) سوال شد كه چرا مسلمانان ابوبكر را خليفه انتخاب كردند؟ جواب داد:

و أنا لنري أبا بكر أحق الناس بها، إنه لصاحب الغار و ثاني إثنين.

ما ابوبكر را شايسته ترين مردم بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي دانيم، او يار غار و ثاني إثنين بود.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) او را به نماز دستور داد و زنده بود.

بسياري از شبهات مطرح شد و جواب داده نشد مانند حديث غدير.

ثانيا: جواب سوال ايشان كه: چرا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خليفه تعيين نكرد و ابوبكر خليفه تعيين كرد؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اگر تعيين مي كرد، شرع مي شد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خدا بود و اگر ابوبكر تعيين مي كرد، شرع نمي شد و اجتهاد شرعي خودش بود. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اگر خودش تعيين مي كرد، بايد تا روز قيامت وراثتي مي شد و اين كار شاهان مي شد؛ اما ابوبكر آنچه را كه خودش بهتر مي دانست كه بهترين فرد امت بود، پيشنهاد كرد، نه اين كه تعيين كرد. اگر مردم با عمر بيعت نمي كردند، خلافت او شرعي نمي شد؛ چون خلافت زميني است، نه آسماني. هم چنان كه خود حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد:

إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبابكر و عمر و عثمان.

قوم و گروهي با من بيعت كردند كه با ابوبكر و عمر بيعت كردند.

فإن اجتمعوا علي رجل و سموه إماما كان ذلك لله رضي، فإن خرج من أمرهم خارج بطعن أو بدعة ردوه إلي ما خرج منه، فإن أبي قاتلوه

اگر با كسي بيعت كنند، رضاي خداوند در آن است؛ رضاي آنها، رضاي خداست. اگر كسي بر آنها خارج شود و طعنه بزند، بايد او را به بيعت بازگرداند و إلا بايد او را كشت.

نهج البلاغه، نامه 6

اين آراء و انديشه شما را اگر حضرت علي (عليه السلام) مي ديد، بايد محاكمه تان مي كرد. اين رأي حضرت علي (عليه السلام) است در نهج البلاغه. پس خود حضرت علي (عليه السلام) ـ به اتفاق تاريخ و مورخان جديد و قديم ـ بيعت كرده است؛ ولي شما اين متواترات را منكر هستيد و آنچه را كه شما خوش تان مي آيد را مي آوريد. من سند از كتاب هاي شما مي آورم و شما مي گوييد كه ضعيف است؛ ديمي نبايد عمل كرد.

سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني

سوال من اين است كه چرا چيزي به نام امامت و وصايت را خود علي (عليه السلام) مطرح نكرد؟ آنچه را كه از حديث غدير مي گويند، ده ها ائمه آن را باطل مي دانند و برخي صحيح مي دانند. چرا شما از خود حضرت علي (عليه السلام) امامي تر هستيد؟ چرا اين باور در ابتداء سرّي بود و بعدها ادامه پيدا كرد؟ چرا در ابتداء براي حضرت علي (عليه السلام) بود و بعد نوبت 12 نفر شد؟ عبدالله بن سبأ وقتي وصيت را مطرح كرد، مخصوص حضرت علي (عليه السلام) كرد و بعد آمدند كساني ديگر مانند شيطان الطاق و ديگران تعميم دادند به بقيه اهل بيت (عليهم السلام). حتي خود حضرت علي (عليه السلام) نمي دانست كه امام از طرف خداست.

جواب استاد حسيني قزويني

البته من اين نكته را بگويم كه همان اول هم بنا شد احترام و ادب را داشته باشند و نسبت به مومن الطاق، شيطان الطاق گفتن، دون شأن ايشان است و ما هم مقابله به مثل نمي كنيم و:

وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (فرقان/63)

مومن الطاق، از شخصيت هاي بزرگ و از صحابه جليل القدر امام صادق (عليه السلام) هستند و دودمان بني أميه از او به شيطان الطاق تعبير مي كنند.

در رابطه با حديث غدير كه ايشان اشاره كردند بسياري از ائمه آن را باطل مي دانند، من نمي دانم مرادشان از اين ائمه چه كساني است؟ با اين كه در صحت و متواتر بودن اين روايت، اكثريت بزرگان اهل سنت اين نظر را دارند؛ حتي آقاي ضياء الدين مقبلي در كتاب الأبحاث المسببة في السنون المتعددة، جلد 2، صفحه 30 مي گويد:

إن لم يكن معلوما، فما في الدين معلوم.

اگر بنا باشد ما در قضيه غدير شك كنيم و بگوييم قطعي نيست، چيزي براي ما در شرع قطعي نمي ماند.

ميرزا محمد بدخشاني در كتاب نزل الأبرار، صفحه 54، طبع قديم مي گويد:

حديث صحيح مشهور و لم يتكلم في صحته الا متعصب جاهد لا اعتبار بقوله.

حديث غدير، حديث صحيح و مشهوري است كه در صحت آن، جز آدم متعصب و عنودي كه اعتباري به قولش نيست، كس در آن شك نمي كند.

تمام بزرگان اهل سنت كه كتاب تواتر نوشته اند، حديث غدير را از احاديث متواتر آورده اند.

خود ابن كثير دمشقي صراحت دارد:

قال شيخنا الحافظ ابو عبد الله الذهبي: الحديث متواتر، أتيقن أن رسول الله قاله.

استاد ما آقاي ذهبي مي گويد: حديث غدير متواتر است و يقين دارم كه رسول الله آن را گفته است.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص233

آقاي سيوطي در كتاب الأحاديث المتواترة اين حديث را آورده است و عده اي از بزرگان اهل سنت مانند ابن عبد البر، حاكم نيشابوري، ترمذي و ذهبي و طحاوي و ...، همه اينها صراحت دارند بر اين كه حديث غدير، حديث صحيحي است و اين طول و تفسيري كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در آن سه روز آنجا داد، مطلب كاملا تمام است و احتياجي ندارد به اين كه بگوييم برخي ائمه آن را قبول ندارند. اي كاش! نام برخي از اين ائمه را ايشان با مدرك نام مي بردند تا ببينيم در برابر ذهبي و ابن حجر و ... مي توانند قرار بگيرند؟!

سوال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده

ايشان اشاره كردند كه يكي از ادله شان براي صلاحيت آقاي ابوبكر براي خلافت، قضيه نماز خواندن ايشان است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ايشان را به عنوان امام جماعت فرستادند به مسجد. ما سوال مي كنيم چطور شد وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفت:

ائتوني بقلم و كتف.

يا:

هلم أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي.

جناب عمر برگشت گفت:

إن الرجل ليهجر.

يا:

قد غلبه الوجع.

صحيح البخاري، ج1، ص37 و ج4، ص31 و ج5، ص137 و ج7، ص9 و ج8، ص161 ـ صحيح مسلم، ج5، ص75

و اختلافات شديدي هم در آنجا شد و إبن عباس در صحيح مسلم و صحيح بخاري مي گويد كه هر وقت اين قضيه يادش مي آمد، مي گفت:

الرزية كل الرزية ما حال الرجل بين رسول الله و كتابته.

صحيح بخاري، ج5، ص138 و ج7، ص9 ـ صحيح مسلم، ج5، ص76

چطور وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي خواست وصيت نامه بنويسد، گفتند:

إن الرجل ليهجر.

اما وقتي خواست ابوبكر را به مسجد بفرستد، آنجا مي گويند:

إن الرجل لا يهجر.

جواب آقاي ملازاده

در مورد حديث ولايت، ايشان مثل اين كه خبر ندارند اين حديث، نه اين كه در صحاح اهل سنت نيست، بلكه مردم و ائمه اسلام در تصيحيحش اختلاف كرده اند. بخاري كه مهمترين كتاب حديثي را دارد و ابراهيم فردي و ...، در اين حديث طعنه زده اند و آن را ضعيف دانسته اند. احمد بن حنبل آن را صحيح دانسته است و ابن حزم كه يكي از ائمه بزرگ اسلام است، مي گويد اين حديث از طريق ثقات ثابت نشده است. اين نه اين كه متواتر نيست، بلكه در بين علماء، چنان مورد اختلاف است كه برخي از علماء آن را بطور كلي رد مي كنند و حتي اكثراً آن را حسن مي دانند، نه صحيح.

از اين كه بگذريم اين اتهامي كه شما هميشه به حضرت عمر (رضي الله عنه) مي زنيد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را منع كرد از نوشتن، اين يك تدليس بزرگي است و اين سخن را عمر نگفت و برخي از نو اسلام ها بودند كه در آنجا نشسته بودند و اتفاقا اين سخن در روز پنجشنبه گفته شد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز دوشنبه فوت كرد و اگر اين سخن اجتهادي نمي بود و وحي الهي مي بود، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در وحي الهي تقصير نمي كرد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي داند كه مردم غير از ابوبكر صديق، كس ديگري را انتخاب نمي كردند و اتفاقا اين مورد درباره ابوبكر بوده، نه ديگران. ولي با تبليغات شما اينها بلند شدند و إلا آن حديث تائيد مي كند كه:

يأبي الله و المومنون الا ابابكر.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص477 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص181

اين حديث را در تكمله همين سخن مي گويد كه براي من قلم و قرطاسي بياوريد. مردم غير از او را انتخاب نمي كنند و خود به خود تركش كرد و اين دليل است بر اين كه اين وحي إلهي نيست و اجتهاد شخصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و اجتهاد فضيلت است و رذيلت نيست. وقتي امت مي تواند اجتهاد بكند، هر فضيلتي كه در امت باشد، بيشترش در پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. اين تحصيل حاصل است وقتي به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كس ديگري را پيشنهاد كردند، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نفرستاد.

شما كه معتقديد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از او، حضرت علي (عليه السلام) را انتخاب كرده است، به قلم و كاغذ چه ربطي و نيازي دارد؟ خود حضرت علي (عليه السلام) هرگز به اين موضوع استناد نكرد و نگفت من براي خلافتم از غدير خم استفاده مي كنم. آن آيه هم در صلح حديبيه نازل شده است و شما وصلش كرديد به حجة الوداع.

خود حضرت علي (عليه السلام) از همه اين شبهات و تشبّثاتي كه الآن براي خلافت و امامت او مي كنند، هرگز به اينها استناد نكرد. جز با روايات مجعول، حضرت علي (عليه السلام) با بقيه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، همدل و همگام بود. از آنها همان تعريفي را مي كرد كه قرآن از آنها تعريف مي كرده است.

يكي از عشره مبشره خودش است و:

وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (توبه/100)

مهاجرين و انصار را خداوند وعده جنت داده است.

شما آمديد اينها را تكفير مي كنيد براي اين كه او را بلند كنيد. اين كار، نه علمي است و نه اسلامي.

سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني

سوال من اين است كه حضرت علي (عليه السلام) هرگز ادعاي خلافت بر خود نكرد و حتي عقل هم منكر اين است. وقتي در سقيفه بني ساعده اين همه آراء مطرح مي شود، صحابه و دست پروردگان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، چه مصلحتي در آن است كه بيايند و خلافت حضرت علي (عليه السلام) را پنهان كنند؟ مگر ابوبكر سپاه و اطلاعات و مال داشت كه به آنها رشوه بدهد تا او را انتخاب كنند؟ چه مصلحتي بر دست پروردگان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است؟ آيا اين اتهامي بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست كه در تربيت شاگردانش شكست خورده است كه آمدند نصّي را كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي شان گذاشته است، پنهان كردند و كس ديگري را خليفه كردند؟ آيا اين خودش دليل بر ضعف و شكست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست؟

جواب استاد حسيني قزويني

در رابطه با اين كه ايشان مي فرمايد حضرت علي (عليه السلام) در رابطه با خلافت خودش سخني نگفته است، اگر ايشان مراجعه كنند به كتاب الإمامة و السياسة إبن قتيبه دينوري تحقيق آقاي شيري، جلد 1، صفحه 30 و در تحقيق آقاي زيني، صفحه 19، مي بيند كه وقتي آقاي ابوبكر قنفذ را فرستاد به سراغ آقا اميرالمومنين (عليه السلام)، گفت:

فقال أبوبكر لقنفد و هو مولي له: إذهب فادع لي عليا، قال: فذهب إلي علي، فقال له: ما حاجتك؟ فقال: يدعوك خليفة رسول الله، فقال علي: لسريع ما كذبتم علي رسول الله.

حضرت علي (عليه السلام) فرمود:

چقدر زود بر رسول الله دروغ بستيد و كسي را كه خليفه نيست، خليفه رسول الله قرار داديد؟!

در همين صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است كه وقتي آقاي ابوبكر بعد از 6 ماه آمد پيش اميرالمومنين (عليه السلام)، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد:

إستبددت علينا.

تو در حق ما استبداد كردي.

صحيح بخاري، ج5، ص83 ـ صحيح مسلم، ج5، ص154

من نمي دانم ايشان كلمه استبداد را چطور مي خواهند معنا كنند؟

يا وقتي مي گويد:

كاذبا آثما غادرا خائنا.

صحيح مسلم، ج5، ص152، كتاب الجهاد، باب حكم الفئ

اين را هم حتما مي خواهند ضعيف بدانند؟!

در نهج البلاغه محمد عبده، جلد 1، صفحه 30، خطبه 2، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد:

لا يقاس بآل محمد من هذه الأمه أحد ... و لهم خصائص حق الولاية و فيهم الوصية و الوراثة.

حق خلافت و وراثت در آل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص138

وقتي هم خلافت به اميرالمومنين (عليه السلام) بر مي گردد، مي گويد:

الآن إذ رجع الحق إلي أهله و نقل إلي منتقله.

الآن حق به حق دار رسيد و آنچه كه به زور به جاي ديگر برده بودند، الآن به ما رسيد.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص139

يا اين تعبير اميرالمومنين (عليه السلام):

فوالله! ما زلت مدفوعا عن حقي، مستأثرا علي منذ قبض الله نبيه صلي الله عليه حتي يوم الناس هذا.

قسم به خدا، از روزي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، در حق من ظلم و جفا كردند.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص223

يا:

فوالله! ما كان يلقي في روعي و لا يخطر علي بالي أن العرب تعدل هذا الأمر بعد محمد عن أهل بيته و لا أنهم منحوه عني من بعده.

باور نمي كردم كه مردم بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين چنين بكنند.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج6، ص95

مضافا به اين كه آقاي ملازاده از اصحاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه اين همه سر و صدا ايجاد كردند و از اينها يك قداستي فرا تر از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درست كرده اند و حتي آقايان مي گويند در مقام اختلاف بين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و آقاي عمر، حضرت جبرئيل مي آمد و آيه مي آورد:

تائيداً لعمر و تضعيفاً لرسول الله.

سوال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده

ايشان اصرار داشت بر اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) احاديثي درباره اين قضيه نسبت به آقاي ابوبكر مطرح كردند و با نماز خواندن ابوبكر به جاي ايشان و يا با:

يأبي الله و المومنون إلا أبابكر.

نشان مي دهد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ابوبكر را معين كرده است؛ حال آنكه عبارت جناب عمر در صحيح بخاري و صحيح مسلم بر خلاف اين است:

وقتي از او سوال مي كنند:

قيل لعمر: ألا تستخلف؟ قال: إن إستخلف فقد إستخلف من هو خير مني أبو بكر و إن أترك فقد ترك من هو خير مني رسول الله صلي الله عليه و سلم.

صحيح بخاري، ج8، ص126 ـ صحيح مسلم، ج6، ص4

همچنين نووي كه از علماي بزرگ اهل سنت است، مي گويد:

ما هيچ روايتي در خلافت ابوبكر نداريم.

إبن كثير و ايجي هم همين تعبير را دارند. لطفا درباره اين توضيح دهد.

جواب آقاي ملازاده

كتابي كه ايشان از إبن قتيبه دينوري نقل مي كند، كتابي است منسوب به ايشان و علماء در نسبتش به او شك دارند و آدم اگر از كتاب صحيح عدول كند و به اين كتاب رجوع كند، اين دليل بي دليلي است.

حضرت علي (عليه السلام) دوبار بيعت كردند: هم بعد از وفات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و هم قبل از او.

سوالي كه ايشان كردند راجع به خلافت ابوبكر، خلافت ابوبكر انتخابي است، نه تعييني. من نگفتم كه تعييني است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) او را به عنوان كانديد مشخص مي كند و اجتهاد مي كند كه بهترين فرد است. بعد هم مي بيند كه مردم غير از او را انتخاب نمي كنند. اين خيلي واضح است. وقتي شما به اين روايت استناد مي كنيد كه:

هلم أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي.

اين روايت را اگر شما قبول داريد، دليل است بر اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از اين وصيت نكرده است. پس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از اين حضرت علي (عليه السلام) را به خلافت تعيين نكرده است.

آيا همين توطئه كافي نيست كه بياييم بعد از 1400 سال باز هم بگرديم ببينيم كه چه كسي خليفه بوده است؟ اين توطئه مسلمانان را چنان متفرق كرد تا بعد از 1400 سال نتوانيم از اين دايره بيرون بياييم. الان در دنيا، كسي كه بگويد كلينتون و بوش يا ... كانديد بوده اند، مردم مي خندند به او. اين همه خون در تاريخ اسلام ريخته شده است، اين همه اختلاف و تفرقه، همه بخاطر امام بوده است:

تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ لَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ

سوره بقره/آيه134

آنها امتي بودند و رفتند، اعمال شان را از من و شما سوال نمي كنند. اما چون شما امامت را از نبوت مي دانيد، چون جاي توحيد را گرفته و حتي بر توحيدتان هم تاثير گذاشته است؛ ولايت را گذاشته ايد جاي شهادت بر توحيد. تا حدي كه ادعا مي كنيد هر كس بر ولايت ايمان نداشته باشد، مومن نيست. شما همه مسلمانان جهان را مومن نمي دانيد. مال و جان شان را حلال مي دانيد. اندكي فكر و انديشه كنيد، خود حضرت علي (عليه السلام) چنين نبود. اين رواياتي را كه شما از حضرت علي (عليه السلام) نقل مي كنيد، كاملا نادرست است و همه رواياتي است كه از كتب خودتان است و مسلمانان ديگر قبول ندارند. حضرت علي (عليه السلام) با بقيه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دوست بود.

وقتي از حضرت علي (عليه السلام) سوال كردند كه چرا وصيت نمي كني؟ گفت: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت نكرد تا من هم وصيت كنم. من هم صبر مي كنم همان طور كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صبر كرد.

حضرت عايشه كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بر سر سينه او فوت كرد، مي گويد:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت نكرده است.

خود حضرت علي (عليه السلام) مي گويد:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت نكرده است.

اين نشان مي دهد كه خلافت را مشخص نكرده است.

إبن عباس مي رود در مورد خلافت از او سوال كند. حضرت علي (عليه السلام) مي گويد: نه، اگر الآن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين خلافت را به ما ندهد، ديگر مردم تا ابد ما را محروم خواهند كرد.

شما سوال مرا جواب نداديد و بيرون پريديد و انتظار نبود.

اين همه رأي در سقيفه و شوراي بني ساعده و شوراي مسلمين مطرح شد. صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چه مصلحتي دارند كه ابوبكر را خليفه بكنند و حضرت علي (عليه السلام) را كنار بزنند؟ چرا دين خودشان را بخاطر ابوبكر بفروشند؟ چطور قرآن مي آيد اين صحابه را تعريف و تمجيد مي كند و وعده بهشت مي دهد؟ اينها دليل شكست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است؟ هر كدام از اين سوال ها به اندازه يك كوه است و شما اينها را جواب نمي دهيد و مي رويد دنبال روايات. ما با روايات هرگز به نتيجه نمي رسيم. دين و قرآن را روايت زده نكنيم؛ حداقل بحث عقلي بكنيم. چطور شد كه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه معجزه دوم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از قرآن هستند، همه اين روايات را فراموش كردند و خود حضرت علي (عليه السلام) هم فراموش كرد و آمدند دشمني تراشيدند؟

لذا بيرون بياييم از دايره اي كه دشمنان دين بر من و شما تراشيده اند و 1400 سال ما و شما را به جان هم انداخته اند و آنچه در عراق و جاي ديگر رخ مي دهد، نتايج اين توطئه هاي شوم است. نگذاريم دشمنان ما به خاطر اين روايات از ما سوء استفاده كنند. حداقل اختلاف را بيشتر از اين نكنيم؛ دو دستگي و فتنه و درگيري مسلمانان را بيشتر از اين نكنيم.

تاريخ را نگاه كنيد كه عثماني و صفويه را به جان هم انداختند و هر دو را انداختند كنار و الآن هم همين كار را مي كنند. تا كي من و شما در زندان روايات باشيم؟ تا كي من و شما در زندان 1400 قبل باشيم؟ بيايم صريح قرآن را بفهميم كه از امامت در او خبري نيست. صريح قرآن از احكام بزرگ و كوچك حرف مي زند؛ ولي مسائل بزرگ را كه شما از نبوت بالاتر مي دانيد را حرف نمي زند.

سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني

سوال من اين است كه ولايتي كه شما از آن حرف مي زنيد، يك اعتقاد سرّي بود و خود كتب شما هم بر همين دلالت مي كند و مي گويد:

ولايت يك سرّي بود كه به حضرت جبرئيل داده شد و حضرت جبرئيل به حضرت محمد (صل الله عليه و آله و سلم) و حضرت محمد (صل الله عليه و آله و سلم) به حضرت علي (عليه السلام) داد و حضرت علي (عليه السلام) هر كس را كه خواست به او داد. بعد أبو جعفر مي گويد: اين سرّ را پخش نكنيد.

در زمان صحابه، چرا اين عهد ظاهر نشد و چرا توطئه گران بعد از آن زمان بر ضد اسلام اين را مطرح كردند؟ اين دليل بر اين است كه حضرت علي (عليه السلام) از ولايت خبري نداشت و اين روايات بعدا تراشيده شد. اين روايات را عبدالله بن سبأ بعدا عمومي كرد. چرا اينها علني كردند؟ چرا وقتي مسلمانان در نيرو و قوت خود هستند، حضرت ابوبكر و عمر و عثمان و علي ، هيچ كدام از امامت و ولايت حرفي نزدند؟

سوال من اين است كه چرا خود حضرت علي (عليه السلام) ولايتش را زميني مي دانست و در مقابل مردم علنا از زميني استناد مي كند نه آسماني و مي گويد منشأ ولايت من مردم هستند نه خداوند؟

جواب استاد حسيني قزويني

اين كه ايشان فرمودند كتاب إبن قتيبه دينوري منسوب به ايشان نيست، حداقل مراجعه بكنند به كتاب الأعلام آقاي زركلي، معجم المطبوعات، معجم المؤلفين و ... همه اين كتاب را منسوب به إبن قتيبه دينوري مي دانند؛ حتي خود ذهبي كه از او به امام الجرح و التعديل تعبير مي كنند.

اما در رابطه با اين كه ايشان فرمودند شما ولايت را بالاتر از توحيد قرار مي دهيد، اين يك افتراء است بر شيعه كه در طول تاريخ و حتي زمان إبن تيميه مطرح بوده است تا الآن كه اين آقايان مطرح مي كنند. ولي ما معتقديم و روايات صحيح داريم كه وقتي آيه:

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ و َأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا

سوره مائده/آيه3

نازل شد، يعني با ولاي حضرت علي (عليه السلام) اسلام كامل شد و بدون ولاي حضرت علي (عليه السلام)، اسلام، لا اسلام است. همانطوري كه خود أخطب الخواطب، خوارزمي صراحت دارد در المناقب خود و از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي كند:

يا علي! لو أن عبدا عبد الله مثل ما دام نوح في قومه، و كان له مثل جبل أحد ذهبا فأنفقه في سبيل الله و مد عمره حتي حج الف عام علي قدميه، ثم قتل بين الصفا و المروة مظلوما، ثم لم يوالك يا علي لم يشم رائحة الجنة و لم يدخلها.

يا علي! اگر فردي تمام شبانه روز را نماز بخواند و عبادت كند و هزار سال عمر داشته باشد و هر سال به حج برود و به اندازه كوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا صدقه بدهد و بين ركن و مقام كشته شود، اما اگر ولايت تو را نداشته باشد، بوي بهشت را استشمام نمي كند.

المناقب للخوارزمي، ص68 ـ مناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج3، ص2

اين چيزي نيست كه مربوط به شيعه باشد.

وقتي حديث ثقلين را كه من گمان نمي كنم جز آدم متعصب منكر آن شود، مي گويد:

إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي أهل بيتي، إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي.

صحيح مسلم، ج7، ص123 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص109 و 110 و 148 ـ مسند احمد، ج3، ص14 ـ تفسير إبن كثير، ج4، ص123 ـ سنن الدارمي، ج2، ص432 ـ فضائل الصحابة، ص15 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج10، ص114 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص163 السنن الكبري للنسائي، ج5، ص45 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج3، ص374 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص104 ـ أضواء علي السنة المحمدية لأبو رية، ص404 ـ تفسير الرازي، ج8، ص173 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص194 ـ الطبقات الكبري لإبن سعد، ج2، ص194

ديگر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چيزي براي كسي باقي نگذاشته است. اين مسئله كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز پنجشنبه گفت:

هلم اكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي

با توجه به اين كه بعضي از قضايا بوده و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خبر داشتند و در روايت صحيح داريم و آقاي حاكم نيشابوري مي گويد روايت صحيح است:

إن الأمه ستغدر بك بعدي يا علي.

بعد از من، اين امت در حق تو خيانت مي كنند.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص140 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص137 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص297 ـ الكامل لإبن عدي، ج6، ص216 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص447

يا:

ضغائن في صدور قوم لا يبدونها لك إلا بعدي.

يا علي! كينه هايي در درون سينه هاي مردم مي بينم كه اين كينه ها بعد از من منصه ظهور خواهد رسيد.

مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص118 ـ مسند أبي يعلي، ج1، ص427 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص61 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج4، ص107 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص322 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج23، ص240 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج3، ص355

و اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

اصحاب من بعد از من مرتد خواهند شد.

اي كاش! فرصتي باشد تا درباره صحابه صحبتي شود. آيا آيات قرآن فقط صحابه را مدح كرده؟ يا نه، آياتي هم در مذمت صحابه هم هست؟ ما مصداق اين آيه نباشيم:

إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ... وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا

سوره نساء/آيه150

اين كه قرآن در مورد صحابه مي گويد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَي مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ

سوره حجرات/آيه6

و امثال اين، براي همين قرآن است. براي تورات و انجيل كه نيست.

آنچه كه خيلي مهم است، حديث حوض است كه وقتي به براء بن عاذب مي گويند:

طوبي لك، صحبت النبي صلي الله عليه و سلم و بايعته تحت الشجرة، فقال: يا ابن أخي! انك لا تدري ما أحدثنا بعده.

خوشا به حال تان كه همراه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بوديد و ... . براء مي گويد: برادرزاده ام! نمي داني كه ما چه بدعت هايي بعد از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نهاديم.

صحيح بخاري، ج5، ص66 ـ عمدة القاري عيني، ج17، ص222 ـ مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ص433

همچنين همين تعبير را أم المومنين عايشه مي گويد:

عن قيس بن أبي حازم، قال: قالت عائشة رضي الله عنها و كان تحدث نفسها أن تدفن في بيتها مع رسول الله صلي الله عليه و آله و أبي بكر، فقالت: إني أحدثت بعد رسول الله صلي الله عليه و سلم حدثا، أدفنوني مع أزواجه، فدفنت بالبقيع.

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين و لم يخرجاه.

از او مي پرسند: آيا مي خواهيد شما را در كنار قبر رسول الله (صلي الله عليه و سلم) دفن كنيم؟ مي گويد: خير، من را در بقيع، كنار ديگر همسران پيامبر (صلي الله عليه و سلم) دفن كنيد؛ چون من بعد از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بدعت هايي نهادم.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج4، ص6 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج2، ص193

همچنين رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در صحيح بخاري و صحيح مسلم مي گويد:

صحابه مرا در قيامت به سمت جهنم مي برند و از آنها سوال مي كنم كه به كجا مي بريد؟ مي گويند: به سمت آتش. سوال مي كنم: جرمشان چيست؟ مي گويند:

إنك لا علم لك بما أحدثوا بعدك، إنهم ارتدوا علي أدبارهم القهقري.

... آنها بعد از تو مرتد شدند و به زمان دوران جاهليت شان برگشتند.

سپس خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در صحيح بخاري مي گويد:

فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم.

از اين صحابه من، جز تعداد اندكي از آتش جهنم نجات پيدا نمي كنند.

صحيح بخاري، ج7، ص208

ما چشم مان را خوب باز كنيم، اين آيه قرآن است كه مي گويد:

أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقَابِكُمْ

سوره آل عمران/آيه144

و نبايد يك چشمي به قرآن نگاه كنيم.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
121 | سيد مجتبي | United States - Salt Lake City | ١٤:٢٥ - ١٧ دي ١٣٨٩ |
سلام خيلي باحال بود
122 | رضا باقرزاده | Iran - Tehran | ١٣:٣٧ - ١٧ فروردين ١٣٩٠ |
فقط يك كلام مي گويم و بس ولايت حضرت محمد(ص) و جانشين او و ولي او و وصي او امام علي (ع) امام حسن و امام حسين و هشت فرزند او به امام زمان (ع)مصلح كل جهان ختم مي شود و اعتقاد به خلفا و خلافت, به يزيد, حجاج بن يوسف, مروان حمار و ... آل سعود كه وهابي و دست نشانده انگليس و صهيونيست هستند ختم مي شود. كمي فكر كنيد. تفاوت اين دو را هركس نبيند با يزيد و دارو دسته اش محشور خواهد شد انشااله
123 | رضا باقرزاده | Iran - Tehran | ٢٤:٠١ - ١٧ فروردين ١٣٩٠ |
آقاي ملازاده فرموده اند كه ما شيعيان علي (ع), جان و مال مومنين را حلال مي دانيم و مسلمانان را مسلمان نمي دانيم. آيا در تمام دنيا هرروز شيعيان مورد حمله انتحاري متعصبان و وهابيون قرار نمي گيرند ومظلومانه كشته نمي شوند. آيا اين وهابيون متعصب نيستند كه خون شيعيان را مباح دانسته اند؟ آيا اين شيعيان هستند كه در عراق و ساير نقاط دنيا حملات انتحاري انجام مي دهند. نه اينها كا شيعه علي (ع) نيست. اگر حضرت مهدي فرزند علي (ع) منجي و نجات دهنده و قيام كننده از آل محمد نيست شما به چه كسي اعتقاد داريد به معاويه يا به يزيد يا به حجاج يا به مروان حمار و .....چون اينها هم خليفه بودند و احترامشان براي شما واجب است انشااله شما با اين خلفا كه به آنها اعتقاد قلبي داريد محشور خواهيد شد و دست در دست |آنها به عرشه محشر وارد مي شويد. يا علي ابن ابيطالب اسداله الغالب
124 | رضا باقرزاده | Iran - Tehran | ٢٤:٣٤ - ١٧ فروردين ١٣٩٠ |
آقاي مهران و تمام اهل سنت صحابه حضرت محمد (ص) را از آل محمد بالاتر مي دانند. ابوبكر صديق؟ يا آقاي عمر يا عثمان در طول عمر خود چقدر اشتباه كردند و از حضرت علي (ع) كمك گرفتند در حاليكه مي دانستند علي (ع) براي هدايت مردم اولي تر است. عمر با شمشير ممالك را فتح مي كرد اما علي (ع) با تعصي از حضرت محمد (ص) باعمل خود همه دنيا را شيفته اسلام كرد. به سخنان بزرگاني چون جبران خليل جبران, توماس كارلايل, جرج جرداق مراجعه كنيد اينه مسحي هستند و علي را شناختند اما شما ...؟
125 | محمد فريد البشيري _افغانستان | Germany - Munich | ١٠:٥٣ - ٣١ فروردين ١٣٩٠ |
اززحمات فراوان دکتر حسيني قزويني تشکر ميکنيم خداوند اجروپاداش اين زحمات را عنايت فرمايد. اگر لطف کنيد متن کامل اين مناظره را دردسترس جويندگان حق قرار دهيد زيرا هردو قسمتي را که در سايت گذاشته ايد يکسان است. تشکر محمد فريد ( البشيري )- مزارشريف ( افغانستان )
126 | حكيم | Iran - Tehran | ١٧:٤٨ - ٠٣ ارديبهشت ١٣٩٠ |
بنظر من دلايل اقاي حسيني واضح نيست ودلايل شخص مقابل راناقص اورده

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

هر کدام از ادله که ناقص است ، بيان کنيد ، تا مشخص شود آيا ناقص است و يا کامل .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

127 | حيدر | Iran - Urmia | ٢٣:٣٩ - ٠٧ تير ١٣٩٠ |
ابوبکر و عمر از مهاجرين هستند.آيه صريح در مورد رضايت خدا از مهاجرين وجود دارد.(توبه/100) عاقلان را اشاره ي بس است.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

بهتر است نگاهي به آيه اي که به آن استدلال کرده ايد در آدرس ذيل داشته باشيد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=121

گروه پاسخ به شبهات

128 | مومن عادل | United States - New York | ١٢:٣٤ - ١٨ تير ١٣٩٠ |
خيلي تعجب کردم که چطور حاضر شدين متن اين مناظره رو در سايت بگذارين واقعا من شيعه خيلي خجالت کشيدم از شيعه بودنم شرمنده ام آقاي قزويني هيچ جواب مستندي نداشتند همه اش از کتاب و حديث حرف ميزد هيچ يک از سوالات اون وهابي رو که جواب ندادند و طفره رفتند خواهشا متن و فايل صوتيشو هرچه زودتر حذف کنيد اگه شيعه هستين هرچند من در شيعه بودنتان شک دارم

پاسخ:

!!!

دوست گرامي

در هر قسمتي از اين مناظره اشكال داريد ، بفرماييد تا مشخص شود آيا مدرك ارائه شده است يا خير !

البته جالب است كه چند نفر از اهل سنت بعد از اين مناظره شيعه شده‌اند و شما مي‌گوييد اصلا مدرك ندارد !

بهتر است به صورت علمي و دقيق سخن بگوييد تا خداي نكرده شما را متهم به دروغ‌گويي نكنند !

گروه پاسخ به شبهات

129 | گروه پاسخ به شبهات | Iran - Shiraz | ١٩:٥٨ - ٢٢ تير ١٣٩٠ |
باسلام بنده چندين بار با ملا زاده مناظره کردم که هر بار يا فحش داد يا قطع کرد. انسان بي سوال معلومه چون حرفي وسوادي براي گفتن نداره ناسزا ميگويد
130 | سوال از گروه پاسخ به شبهات | Iran - Sarāvān | ١١:٥٤ - ٠٢ مرداد ١٣٩٠ |
آقاي حسيني از پاسخ دادن به سوالات آقاي ملازاده شانه خالي كرد به عنوان مثال وقتي آقاي ملازاده آنهم براي دو بار پرسيد چرا اصحاب پيامبر ابوبكر را انتخاب كردند در آن زمان ابوبكر كه نه قدرت داشت ونه ثروت به چه دليل بايد اصحاب پيامبر دين و ايمانشان را بفروشند وبه رسول خدا خيانت كنند آقاي حسيني جواب نداد .لطفا اين سوال من را هم پاسخ دهيد چرا ابوبكر و عمر خلافت را غصب كردند آخه آنها در زمان فوتشان از مال دنيا ثروتي نيندوختند پس چرا بايد اينكار را بكنند؟. لطفا جواب سوال رابدهيد و طفره نرويد.من درحال تحقيق براي تعيين مذهبم هستم .

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

پاسخ بسياري از سوالات واضح است و نيازي به گفتن ندارد

مثلا ادعا شده است كه ابوبكر نيرو نداشت ! پس قبيله اسم كه به اقرار عمر وارد مدينه شده بودند چه بود ؟

يا به زور رئيس خزرج سعد بن عبادة را لگدكوب كردن بدون نيرو ممكن بود ؟!

بسياري از اوقات كاري انجام مي‌گيرد ، و هدف از آن رسيدن به قدرت است ؛ زيرا اين قدرت است كه ثروت و دنيا را به دنبال خود دارد ، حتي اگر نخواهد در ظاهر براي خود مالي جمع كند

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

131 | باران | Iran - Bandar Abbas | ٠٩:٠١ - ٠٥ مرداد ١٣٩٠ |
برو وصال رو ببين همه چي رو ميفهمي
132 | مجيد م علي | United States - Fremont | ١٥:٣٤ - ٠٦ مرداد ١٣٩٠ |
با سلام
جناب باران همه چي رو ميفهمي يعني چي ؟؟؟ اهان خوب امدي زمين تر كردي منو ياد اون مثل مشهور انداختي كه " ادب از كه اموختي از بي ادبان "" يعني اين شبكه ضاله را ببينيم تا بفهميم كه اون چند ( عيني ) كه بر عليه يك عين بلند شدند چه جانوراني بودند...
ما كه مثل تو نيستيم كه بخواهيم از بالا به پائين بيفنيم .
بقول معرف " ما ز بالاييم و بالا مي رويم" همان شبكه ولايت كه ما را بالا ميبرد باي ما عاليست .

لبيك يا علي
133 | حميد | Iran - Tehran | ١٠:٥٠ - ١٠ مرداد ١٣٩٠ |
دعواي زرگري بود نمي شود اعتماد كرد پس بايدازديد يك غيرمسلمان واردشد براي خود سوال طرح كرد مطالعه كرد وحرفها راگوش كرد ازانجاي كه براي هرسوال جوابهاي متفاوتي هست بهترين قازي عقل ادمي است پس من سني وتوشيعه بايد مكث كنيم وخودرا درگير مسايل پوچ وبي خود نكنيم يكتا پرستي اصل است
ولازمه ايمان سعي كنيم اول مسلمان بودنمان رابراي خودمان حداقل اثبات كنيم دست باز يابسته بودن اصل نيست چون خدا قلب انسان رابراي پذيرفتن عبادت نگاه مي كنه اينكه حليفه اول ابوبكر بوده وبايد علي مي شد كاري بوده مربوط به گذشته گيريم كه حق باعلي بوده مي تونيم به گذشته برگرديم!
بحثهاي بي خود هرگز به نتيجه نميرسه چون هركسي مي خواد برنده ميدان باشه پس اگر مي خواهيم واقعيت رادريابيم ودرك كنيم بايد ازنوع وازنگاه يك نامسلمان واردشويم وحقيقت رابراساس ازادي انتخاب دريابيم
134 | محمود | Iran - Tehran | ٠١:١٧ - ١٦ مرداد ١٣٩٠ |
سلام داداش من چرا ميخواي با اين دروغ ها محبت صحابه رسول خدا را زير سوال ببري با اين كار ها شما اسلام و پيغمبرش را زير سوال ميبريد يه كم از خدا بترسيد فردا روز قيامت بايد جواب بدهيد بياييد به سوي قرآن وسنت بر گرديم به خدا روز قيامت از شما سوال نخواهد شد كه شما دوست دار علي بوديد يا دوست دار عمر در انجا از اعمال خوب وبد شما سوال ميكنن و نماز و زكات . من خواهش ميكنم دست از اين لعن و نفرين ها و تهمت گويي ها نسبت به ياران رسول خدا دست برداريد زيرا آنها بودند كه ما الهان مومن هستيم برگرديد به سوي خدا و ديگر به او شرك نورزيد

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

اگر اين مطالب دروغ است پس چرا در معتبرترين كتب اهل سنت و با سند صحيح آمده است ؟

گروه پاسخ به شبهات

135 | محمد | Iran - Tajrīsh | ٠٩:٢١ - ٢٤ مرداد ١٣٩٠ |
من خودم شيعه ام. بابا شيعه كه داره از بين ميره0 دو سه نسل صبر بكنين ببينين چيزي از شيعه ميمونه يا نه. از بس كه اين آخوندها به ملت دروغ گفتن ديگه مردم چشماشون باز شده. من خودم پدربزرگم يكي از آيت اللهاي كله گندست. از نزديك ميدونم آخوندها چي ميگن و سيستمشون چجوريه. بابا اين بحثاي خنده دار چيه كه ميكنين.؟؟؟؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

شما در نظري ديگر به نام عليرضا محمدي ، خود را شيعه معرفي كرده بوديد ، و دروغ‌هايي از جمله «خان الامين» را به شيعيان نسبت داده بوديد ، كه نشانه از جهل شما به ساده‌ترين مباني شيعه دارد .

البته همين تغيير نام شما نيز نشان از عدم راستگويي شما دارد ؛ بهتر است به جاي اينگونه نوشتن به دنبال حقيقت باشيد .

گروه پاسخ به شبهات

136 | جواد | United States - Dallas | ٠٦:٠٢ - ٢٩ مرداد ١٣٩٠ |
سلام عليكم مثل اينكه فايلهاي صوتي مناظرات از بين رفته اند.هنگام اقدام براي دريافت صوتي با ERORR 404 مواجه مي شوم. لطفا پيگيري بفرمائيد. با تشكر

پاسخ:

با سلام

بله حق با شماست، جابجايي جديد سرور و تفاوت حروف کوچک و بزرگي برخي نام فايلها باعث ايجاد چنين مشکلاتي مي گردد

هم اکنون مشکل مرتفع شده است

موفق و مؤيد باشيد

معاونت اطلاع رساني

137 | سيد امير | France - Paris | ٢٠:٥٣ - ٣١ مرداد ١٣٩٠ |
با سلام خدمت عزيزان سوال من از عزيزان اينه كه چطور مي شه به رواياتي كه دوطرف عنوان مي كنند اعتماد كرد؟ وقتي حديثي بر ضد يك از طرفين باشه ميگن ضعيفه.پس كدوم حديث قويه؟ در كتب شيعه و سني درجايي حديثي امده و در جايي ديگر نقض آن وجود داره؟ بايد چيكار كرد كه فهميد حق با كيه؟ بعضي مسائل كه از دو طرف مطرح ميشه به نظر من درست مياد پس حقو به كدوم طرف بدم؟ ممنون

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

مبناي بررسي روايات مشخص است ، اگر طبق مبنا روايتي صحيح بود (چه از شيعه و چه از اهل سنت) بايد در نظر آن فرقه مورد تاييد قرار گيرد.

البته شيعيان علاوه بر صحت سند ، مطلب ديگري دارند كه تعارض در بين روايات را از بين مي‌برد ؛ و آن بحث تقيه است ، چون در جوي زندگي مي كردند كه گاهي مجبور به تقيه بوده‌اند . اما اهل سنت اعتقاد به تقيه از مسلمان ندارند و به همين سبب هيچ پاسخي براي تعارضات موجود در روايات خود ندارند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

138 | مهدي | Iran - Kermanshah | ١٤:٣٣ - ٠٥ شهریور ١٣٩٠ |
بنده هيچگونه تعصبي روي هيچ يك از مذاهب ندارم و لي عقيده ام اينه كه تا حرف از قران است و مدركي از قران وجود داشته باشه ديگه جاي هيچ شبهه اي باقي نميمونه و نيازي به احاديث كه اكثر آنها جعلي بوده و هر يك از فرق به موازات عقيدشون جعل كردن باقي نميمونه در آخر هم بگم كه دوطرف جواب مستقيم سوالات همو نميدادند و دست به مغالطه ميزنند تنها چيزي كه مشهود بود دلايل و مدارك آقاي قزويني اكثرا از احاديث و كتب حديث بود و از اين حيث اقاي ملازاده برتري نسبي داشت كه دلايلش كمي به سوي قران و البته عقلاني تر بود در جاي خواندم كه امام علي به زور تازيانه عمر اسم پسرشو گذاشت عمر كه با توجه به شناختي از حيدر اسدالله دارم اين قضيه كاملا منتفيه كه عمر با زور تازيانه خلافت رو از علي بگيره زن و بچشو سقط بكنه دخترشو بگيره بعدشم اسم فرزنداشو انتخاب كنه خيلي به مغز خودم فشار اوردم جور نشد آقاي ملازاده هم در مورد حديث غدير ادعاي عدم صحتشو داشت كه به نظر بنده حديثس صحيح از هر دوطرف نقل شده و تفاسير آن فرق دارم با تشكر
139 | مجيد م علي | Iran - Tehran | ٠٣:٥٩ - ٠٩ شهریور ١٣٩٠ |
با سلام
جناب محدي ( 137 ) همان اسم وسيم بهتر بهت مياد در ضمن اگر جداً تعصبي نداشتي حاضر نبودي كه وقتتو تلف كني از يك عبد الشيطان معروف به عبد الشيطان ملحد زاده لندني كثيف دفاع كني و از اين جاهل به ايات قراني طوري صحبت كني كه انگار در عمر كثيفش يك ايه قراني را توانسته بفهمد .

لبيك يا علي
140 | محمد | Iran - Tehran | ٢٠:٥٣ - ١٩ شهریور ١٣٩٠ |
نهج البلاغه( 14/35)6

(همان گروهي با من بيعت کردند که با ابوبکر و عمر وعثمان بيعت کرده بودند و بر آن چيزي که با آنها بيعت نمودند با من بيعت کردند پس فردي که در بيعت حضور داشته است نمي تواند بيعت خود را پس بگيرد و کسي که حاضر نبوده حق انتخاب ديگري ندارد و شورا از آن فقط مهاجرين و انصار است پس اگر شورا انتخاب کرد مورد پسند خداست و اگر فردي اعتراض کرد يا با ايجادبدعتي عليه آن شوريد دوباره به آنچه بر آن بود باز گردانده شود اگر نپذيرفت با او بجنگيد چون راهي غير از راه مومنان درپيش گرفته است )

-حال چرا حضرت علي تاکيد مي کند که اينها همان افرادي هستند که با خلفاي گذشته بيعت کردند يعني بر آنها اعتراض نکردند و بدعتي نياوردند

-دوم اينکه شوراي مخصوص انتخاب خليفه فقط در انحصار مهاجرين و انصار است

(اگر مهاجرين و انصار بر فردي اتفاق نمودند خدا به اين راضي است ........سوره توبه آيه 100)

براي مهاجرين و انصار چه ستايشي بهتر ازاين که آنچه آنها بر آن اتفاق نمودند خدا از آن راضي است .

آيا شماها پيرو حضرت علي(ع) هستيد آيا علي اصحاب پيامبر را لعن ميکرد؟وقت آن نرسيده که کمي فکر کنيد؟
141 | علي | Iran - Gīlān-e Gharb | ٢٤:٣٧ - ٢١ شهریور ١٣٩٠ |
من كه تو قران گشتم چنين آيه اي نديدم حالا كارتون به جايي رسيده از خودتون آيه ميسازيد اگه خدا اين آيه رو نازل كرده باشه ما كه حرفي نداريم بعدشم اميرالمومنين اين حرفها رو به خاطر مصلحت مسلمين و عدم ايجاد تقرقه زده يا علي
142 | اسماعيل | Iran - Tehran | ١١:٢٩ - ٢٥ شهریور ١٣٩٠ |
جداي از تمام بحث ها

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ و َأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا

سوره مائده/آيه3
ثم لتسالن يومئذ عن النعيم {التکاثر آيه 8 }


از نعمتي که در روز غدير داده شده به شيعه و سني ، سوال مي شود .
ان شاء الله روزي که پرسيده مي شود از ما، بتوانيم روسفيد بيرون بيايم
حالا دوستي با امير المومنين علي عليه السلام باشه اصلا در مورد نعمت معنوي باشه اصلا از اون احکامي که در اون روز اومده سوال شايد بشه !
برادران شيعه و سني خوب درسهاي احکام رو بخونن شايد از احکام و دستورات اون روز سوال بشه !

جواب شيعه معلومه حالا .


ميمونه جواب برادران اهل سنت .


به اميد رستگاري


143 | محسن | United States - Fremont | ١١:٢٦ - ٢١ مهر ١٣٩٠ |
با سلام. عزيزان اينجوري به هيچ جا نميرسيم. همش داريم رو احاديثي مانور ميديم كه يه طرف قبولش داره و يه طرف ديگه نداره. چرا اصل رو خود قرآن قرار نميديم؟ چرا به خود قرآن استناد نميكنيم؟ اصلا گيريم من قبول كردم كه تمام آياتي كه ميگين در مورد امامت و جانشيني حضرت علي هستش قبول. حضرت حسن رو كجاي قرآن آورده؟ بقيه رو كي معرفي كرده؟ چطوريه كه همشون امامتو دادن به يه فرزند خاصشون؟ چرا به بقيه ندادن؟ اينو كي تعيين ميكنه؟ خدا؟ اگه خدا معين ميكنه چجوري؟ چطور به امام حسين گفته كه بايد امام سجاد بعد از تو باشه؟ وحي شده بهشون؟ اگه وحي شده فرقشون با پيامبر چيه؟ خيلي جاي سوالو ابهام داره به خدا. هيچ رقمه قابل توجيه نيست اينا. حالا باز بريم دنبال 4 تا روايت دروغين. بياييد يه خورده هم از عقل خودمون استفاده كنيم. بياييم يه خورده تعصب كور رو از جلوي ديده هامون پاك كنيم. با تشكر

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

آنچه شما تعصب كور مي ناميد ، تمسك به قرآن است كه فرموده است «لتبين للناس ما نزل اليهم» و«ما اتاكم الرسول فخذوه» و «وما ينطق عن الهوي» و...

خداوند دستور داده است كه بايد تفصيل دين و جزئيات آن از رسول خدا (ص) گرفته شود ، و ايشان دستور به تمسك به قرآن و اهل بيت خودشان ، بعد از رحلتشان داده‌اند . اما اينكه به چه صورت امام حسين عليه السلام مي‌داند بعد از ايشان امام كيست ، اين دستور توسط خداوند در يك لوح به رسول خدا داده شد و دست به دست در دست ائمه مي چرخد و در روايات شيعه معروف به لوح جابر است .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

144 | نعمت | Iran - Sīrjān | ٢٢:٥٣ - ١٩ آبان ١٣٩٠ |
اين آقايان سني عمري خود را شيعه معرفي ميکنند ((مومن عادل)) همين بس هيچ عاقلي بين فاضل و مفضول به سراغ مفضول ( مفضول به نظر اهل جماعت) نمي رود مگر مغرض باشد يا سفي . کتابي در باب فضائل علي(ع) في کلام نبي(ص) توسط علماء اين آقايان نوشته شده که متاسفانه در کتابخانه دانشگاه مدينه جزء کتب ممنوعه مي باشد . اينها تا کي مي خواهند با خودشان لج کنند . ارتدد... بعد الرسول الا سبع . و اما احسنت به سيد بزرگوار که واقعا حق را اداء کردند و بدرستي لا رايتُ الا جميلا . مومنين بزرگوار اين حقير را هم دعاي خير کنند - حق نگهدارتان باد.
http://arefejan.blogfa.com
145 | مصلح دانشور | The Netherlands - Voorburg | ١١:٤١ - ٢٠ آبان ١٣٩٠ |
درجواب سوالات جناب سعيد حسيني
بله خالد بن وليد يك مسلمان بوده است.
بله بايد مطابق اسلام رفتار كند.
من از شما ميپرسم اگر روزي شما ميل به انجام كاري داشتي ولي آن كار در اسلام دستور احتياط بيشتري داشت اما در ميان عامه مردم كاري رايج بود و شما ميل فراواني به آن كار داشتي چه تصميمي ميگرفتي؟
حضرت خالد بن وليد كسي بود در ميتوانست در بعضي كارها صبر پيشه كند (مانند قرار 40 روز براي ازدواج بازني ديگر) اما او اينكار را نمي كرد و اين گناه نبوده بلكه بهتر آن بود كه اين مدت را رعايت ميكرد و اگر هم رعايت نكرده دچار گناه نشده.
گفته بودي دليلي بر گفته هايت داري ؟جوابم بله است و كتابهايي كه من مطالعه كردم همگي از طرف بزرگان سنت است و شما نميخواهيد آنها را باور كنيد و با عرض معذرت آيه قرآن را هم شما رد ميكنيد چه برسد به كتاب اهل سنت.نمونه اش آيه اي از قران است كه ميفرمايد خدا از مهاجرين خشنود و راضي است.
بله من هنوزم بر اين حرف خود اسمان دارم كه فرماندهي جنگ كار هر كسي نبوده و يكي از بزرگترين فرماندهان جهان اسلام حضرت علي بوده اند كه توانستند قلعه هاي خيبر را كه نه خالد و نه حضرت ابوبكر موفق به فتح آن نشده بودند فتح كنند.اما جناب آقاي حسيني به نظر شما وقتي فرماندهي مهره اي داشته باشد كه مطمئن از باشد كه ماموريت محوله را مي تواند به خوبي انجام دهد ايا درست است كه يكي از مشاورين اصلي و فرمانده اصلي سپاه خود را به كارزاري بفرستد كه يك ريسك محسوب ميشود؟ من در نوشته هايم اگر نامي از حضرت علي آورده باشم حتما كلمه حضرت را كنارش داشته ولي خالد بن وليد را با وجود علاقه شديد قلبي به ايشان هرگز در زمره بزرگاني چون حضرت علي نميدانم و دليل پافشاريم بر گفته هاي خود اين است كه نميدانم چرا اهل تشيع ميدانند كه ما حضرت علي را به واقع قبول داريم و يكي از خلفاي ماست و از نظر ما هر 4 خليفه ياران با وفاي پيامبر بوده و همه را به يك يمزان قبول داريم چرا لجاجت ميكنند و ميخواهند آن 3 بزرگوار ديگر را مورد حمله خود قرار دهند؟
مگر كدام سني به بزرگان اهل تشيع بي احترامي كرده در حاليكه اهل تشيع آنقدر براي ما اخترام قائل نيستند كه براي عقيده مان احترام گذاشته و همانطور مه ما امامان را عليه السلام خطاب ميكنيم براي بزرگان ما احترام قائل شوند و و آنان را با الفاظي در خور شان يك انسان نه يك مسمان كه شما هيچ يك از آنان را مسلمان نميدانيد.
من از شما خواهش دارم اگر مسلمان واقعي هستيد راه خود را پيش بگيريد و دين خود را اجرا كنيد و به اين دليل كه هيچ زوري در دين نيست اين احترام را شما اهل تشيع براي اهل تسنن قائل شويد بخدا اگر گناهي هم كرده باشند كه من و تو نميدانيم خودشان جوابگوي اعمالشلا هستند.
اما اين را در نظر دشاته باش فقط: حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم عزيزترين انسان نزد خدا بوده و حرف شما مصداق واقعي اين است كه خدا نميدانسته كه آن 3 نفر انسانهاي بدي هستند و باز تا روز مرگ در كنار پيامبر باقي مانده اند درحاليكه پيامبر بوسيله وحي از همه چي آگاه ميشده و اين توهين به ايشان است خواهشا براي گفته هايتان يك پازل درست كرده و ببينيد ميتوانيد تصوير واضحي از گفتهايتان را دركنار هم بدست آوريد چون بيشتر اوقات نظر هايي مطرح ميكنيد كه خودتان جوابخودتسان را ميدهيد ولي يه كم منطق لازمه كه انسان اشتباه خود را قبول كنه و ايتكه اسنان بفهمه اشتباه ميكنه كافي نيست بلكه بايد اشتباهش و ترك كنه و در آخر خدا به همه عقل داده كه مسول سرنوشت خودش باشه و اگه با عقل سليم و منطق كافي دليلي براي خودت داشته باشي ديگه بايد كاري كني يك الگوي درست باشي براي ديگران نه اينكه هيچ ندانسته بيايي و به ديگران گير بدهي در حاليكه خود هيچ چيز نميداني .
پس به اميد روزي كه با عقل و منطق و انصاف هر انسان راه درست زندگي را در پيش بگيرد.
146 | مسلمان | Iran - Tehran | ١٥:٢٤ - ١٠ آذر ١٣٩٠ |
اهل سنت شيعه شدند عجججججججججججججججججججججججججججججججب اهل سنت يا الله رو ول کنند و از غير خدا(هر چند ار صالحان باشند) مدد بخوان مجلسي ميگويد افتروا اعدايکم دروغ بگوييد تا خود رو نجات بديد

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

سخنراني‌هاي شيخ سعد البريك و... از وهابيون سرشناس كه علنا مي‌گويد اهل سنت شيعه شده‌اند را مي‌ديديد ، تا باورتان شود !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

147 | سشب | Iran - Tehran | ١٥:٣٧ - ١٠ آذر ١٣٩٠ |
شما ميگيد اسامي امامان در لوح جابر استکهع توسط پيامبر گفته شده پس چرا در هر دوره اي هر مذهب شيعه فرق فرق ميشد چرا در در دوره امامن بحث بدا بيش امد چرا در بحار و کافي روايت داريم که املام تا قبل از مرگش نام امام قبلي را نميداند خدايا عقلي به من عطا کن که که مقلد بي چون و چرا نباشم

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

1. لوح جابر چيزي نبود كه همه از آن با خبر باشند و تنها خواص از آن با خبر بودند . بنابر اين وجود اين لوح دليل عدم اختلاف در ميان مردم نمي‌شود .

2. بدا در بحث امامت پيش نيامد ! بدا در حيات اسماعيل بود ؛ ظاهرا شما متن روايات را درست نخوانده‌ايد !

3. چه كسي گفته است امام تا قبل از مرگش نام امام بعدي (و نه قبلي) را نمي‌داند !

خداوند به شما چشمي عطا كند كه بتوانيد متن روايات را ببينيد !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

148 | سيد | Iran - Tehran | ٠٩:٢٩ - ٢٢ آذر ١٣٩٠ |
ديلمي از ابوذر روايت کرده که رسول الله صلي الله فرمودند اي علي تو بعد از من اختلافات مردم را بيان ميکني وراه صواب را از نا صواب براي انان توضيح ميدهي .طبراني از سلمان روايت ميکند که پيامبر گرامي فرمودند علي فاروق امت است واو بين حق وباطل را از هم جدا خواهد کرد طبراني وابن عدي وعقيلي هم مانند اين حديث را از ابوذر وابن عباس نقل کرده اند .همچنين خطيب از انس بن مالک روايت ميکند که رسول الله فرمود :من وعلي روز قيامت براي امتم حجت خواهيم بود وابو نعيم در حلبته از ابوبرده روايت ميکند که رسول الله فرمود علي پرچمدار هدايت وامام اوليا است وحاکم از ابوذر روايت ميکند که رسول الله فرمودند :هر کس از علي مفارقت کند مثل اين است که از من مفارقت کرده وهر کس از من مفارقت کند در واقع از خداوند مفارقت کرده و... حال متاسفم براي گروهي که براساس سنتهاي گذشتگان وبدعتهاي بني اميه افراد معمولي را با امام علي (ع) در کنار هم قرار داده وبه بحث مينشينند
149 | كريم | Iran - Tehran | ١٤:٥٤ - ٢٣ آذر ١٣٩٠ |
به اهل سنت توصيه ميکنم که حساب خودتان را از حساب وهابيون جداکنيد وگرنه شما هم در گناهان انها شريک خواهيد شد چيزي که امروزه متاسفانه در عربستان داره انجام ميشه ويا بهتر نيست که تاريخ اين خاندان (ال سعود وال وهاب) را با تدبر بخوانيد وقضاوت کنيد
150 | سيد | Iran - Tehran | ١٥:٠٦ - ٢٣ آذر ١٣٩٠ |
من شبهاي زيادي را تا پاسي از شب به شبكه وصال نگاه ميكنم به عنوان يك جوان برداشت وبصيرت من از ملا زاده اين است : يك مرد كاملا عصبي .مثل كسي كه از جايي رانده شده يا غم دوري از وطن داره ودر ثاني در حال صحبت كردن دست به كارهاي نامناسب مثل دست در گوش فرو بردن كه در همان حين بنده در حال غذا خوردن بودم واز غذا خوردن افتادم وديگر اين كه بشاشيت وروحيه راضي از دين در چهره اين مرد وجود ندارد
151 | ايراني | Iran - Tehran | ١٥:١٤ - ٢٣ آذر ١٣٩٠ |
اهل سنت چشمان خود را بروي حقايق در حال وقوع بسته اند وجريان گمراه كننده اي به نام وهابيت را در كنار خود يا پذيرفته يا بي اعتنا هستند ولي غافل از اين كه همه به نام اهل سنت در حال رواج است پس انان هم در گناه شريک هم خواهند بود
152 | احمد سعيدي | Iran - Tehran | ١٨:٤٤ - ٠٥ دي ١٣٩٠ |
سلام دوستان گرامي الان قرن 21 يعني آگاه باشيد و از تفرقه بپرهيزيد:
1-حق بودن شيعه يا سني چه دردي ازجامعه ي امروز ما را دوا ميكند؟
متاسفانه اصل چيز ها را فراموش كرديد و چسبيديد به فرعيات بي ارزش ؟
خبري از ديروز را صداو سيما چندين بار تكذيب ميكنند بااين همه امكانات ارتباطي چه برسد به1400 سال قبل در آن جامعه ي بي سواد عربستان كه 17 نفر بيشتر نداشت و بيشتر اين احاديث نامعلوم اند
كمي بيشتر فكر كنيد ومومنان حقيقي خداي يكتا شويد
153 | محمدخسروي | Iran - Mashhad | ٢٤:٥٣ - ٠٥ دي ١٣٩٠ |
خداوند دکترقزويني رانگه دارد من خودم با چشمانم ديدم که آيت اله دکترقزويني درمورد قبر ابولولو فرمودنمد اين ابو لولو مرد مومني بود درکاشان زندگي مي کرد و.غير از آن ابو لولو است که عمررا کشت ولي شبکه وهابي کلمه را هم ديدم که از سخنان دکتر قزويني فقط درمورد ابولولو اين قسمتش را انخاب کرده بودند که اابولولو مرد مومني بود وبعد هم مزار ابولولو رانشان ميدادند که مجوسي است و... آخه نامردا خودتون مي گيد ابولولو را همان موقع کشتند حالا چرا اون موقع ابولولو را درمدينه کشتند و درکاشان به خاک سپردند ودرثاني ناجوانمردي راببين که از سخنان حضرت آيت اله دکترقزويني بريده اي راانتخاب بکنند وپخش نمايند اين نشان ضعف ايشان است خداهدايتشان کند
154 | ابو محمد | Iran - Tehran | ٠١:٢٦ - ٢٧ دي ١٣٩٠ |
خداوند بشما فکري آزاد عنايت کند تا قرآن را مبناي فکر خود قرار داده و از روايات جعلي وساختگي دست برداريد وبيشتر به فکر قيامت خود باشيد وبدانيد که قرآن مي فرمايد هر کسي بايد پاسخگوي اعمال خويش باشد. وفرمايش حضرت در نهج البلاغه فصل الخطاب است که مي فرمايد همان مردمي که با ابوبکر وعمر وعثمان بيعت کردند با من بيعت کردند.شورا از آن مهاجرين وانصار است پس اگر اطراف مردي ير آمدند واو را امام قراردادند رضايت خود کسب نمودند (نامه 6 نهج البلاغه) پس امامت انتخابي است نه انتصابي از جانب خداوند؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

بهتر است به جاي آنكه يكطرفه به قاضي برويد ، ترجمه دقيق روايت و معني صحيح آن را در آدرس ذيل ببينيد :

http://www.valiasr-aj.com/lib/book101/04.htm#16

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

155 | داوود ديپلمات | Iran - Bandar-e Khamīr | ٢٤:٥٠ - ٠٣ بهمن ١٣٩٠ |
سلام.ببخشبد من هر موقع خواستم دعا كنم به خود خدا بگم واسم حلش نميكنه؟ حتما بايد دلال يا واسته اي باشه؟ با تشكر
156 | بخت النصر | Iran - Khorramshahr | ٢١:٥٤ - ٠٤ بهمن ١٣٩٠ |
جناب داوود ديپلمات
سئوالت را از خداوند بپرس. چرا ما را «واسطه» سئوالت قرار مي‌دهي؟
157 | سيد علي قزويني | Iran - Tehran | ٢٣:٠٠ - ٠٥ بهمن ١٣٩٠ |
با عرض سلام خدمت استاد عزيز آقاي قزويني کساني که به هيچ عنوان آخرت را قبول ندارند ميگوييم اگر آخرتي نباشد ما چيزي را از دست نمي دهيم ولي اگر آخرتي بود ما به بهشت ميرويم شما به جهنم. حالا آقايان اهل سنت البته به گفته خودشان. شما مبگوييد ابوبکر با آراء مردم انتخاب شد ما شيعه علي ابن را قبول نذاريم و ميگوييم ما به او راي نمي دهيم وچون از طرف خدا انتخاب نشده در آخرت گناهي گردن شيعه نيست . ولي اگر ولايت علي از طرف خداوند باشد همانطور که رسول خدا در غدير فرمود وشما آنرا قبول نداريد بدليل اينکه اين حکم از طرف خدا بوده خداوند هيچ يک از اعمال شما را قبول نمي کند پس به فکر خود باشيد و به پولهاي آل سعود دل خوش نباشد زيرا قيامت نزديک است
158 | احمد | Iran - Zahedan | ١٩:١٧ - ٢٩ بهمن ١٣٩٠ |
با سلام عرض كنم كه اين بحث خيلي مشكل دارد چون افاي قزويني يا از احاديث جعلي موجود از كتاب اهل سنت انتخاب مي كند ويا از احاديثي كه در باب فضايل حضرت علي است كه اين خيلي نامردي است چون ما اهل سنت منكرفضايل حضرت علي نيستيم .من خودم طلبه اهل سنتم ما اين احاديثم داريم ولي در كجا جاي كه در اكثر اين كتب وقتي از يك راوي كه احاديث ساختگي جعل ميكند وبعد يك نمونه از ان حديث را نويسنده كتاب باز گو ميكندوبعد اقاي قزويني با كمال تعصب همانحديثي كه خود نويسنده كتاب ميگويد اين راوي جعليه ايشون اون حديث را مي اورد لعنت بر تلبيث كنندگان

پاسخ:

!!!

دوست گرامي

چند نمونه از تلبيس ها و روايات جعلي را ذكر مي‌كرديد ، تا بر همگان مشخص شود و مبادا شما را دروغگو بپندارند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

159 | عبدخدا | Iran - Urmia | ١٨:٢٨ - ٠٢ اسفند ١٣٩٠ |
من وتو وحضرت علي ابوبكر وعمر همه بندگان خداهستيم,وهيچ بنده اي را نميتوان واسطه قرار داد تا حرفهاي ما را به خدا برساند چون خداوند هميشه ودرهمه جا باماست وناظر اعمال ما...چون حضرت امام علي وحسين وهمه اهل بيت(ع)خودشان از خداوند التماس دعا مينمودند.ما به اهل بيت وخلفاي راشدين ايمان داريم ولي من فقط باخداي خودم رازونياز ميكنم وتنها اوست كه مارا از عذاب اخرت نجات خواهد داد.به اميد رستگاري همه مسلمانان جهان.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

خود ابوبكر و عمر ، به رسول خدا (ص) توسل كرده‌اند :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=87

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

160 | ژوان | Iran - Sanandaj | ١٠:٣٠ - ٢٢ خرداد ١٣٩١ |
ميدونيد که چرا از اين مذهب ساختگي دروغين تشيعع دفاع مي کنيد چون اگر دست از خرافت و بت پرستي و شريک قرار دادن براي الله دست برداريد جيبتان خالي مي شود ؟؟؟؟
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها