2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
مناظره استاد حسيني قزويني با آقاي ملازاده - امامت و خلافت
کد مطلب: ٥٨١٧ تاریخ انتشار: ٢٣ اسفند ١٣٨٥ تعداد بازدید: 56304
سخنراني ها » امامت و خلافت
مناظره استاد حسيني قزويني با آقاي ملازاده - امامت و خلافت

مناظره آیت الله حسینی قزوینی و ملازاده در ولایت و خلافت امیرالمؤمنین
شبکه سلام 85/12/23

لینک دانلود

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 85/12/23

آقاي هدايتي

سوالاتي كه از برنامه قبل مانده بود خدمت شما مي پرسم تا ارتباط مان با آقاي ملازاده برقرار شود.

اگر حضرت علي (عليه السلام) با خلفاي سه گانه مشكلي داشتند، چرا اسم فرزندان خود را ابوبكر و عمر و عثمان گذاشتند؟

استاد حسيني قزويني

سوالي از جلسات قبل مانده بود كه شخصي پرسيد حضرت علي (عليه السلام) چند زن و فرزند داشتند؟

نظر ايشان اين بود كه در ميان فرزندانش، افرادي به نام ابوبكر و عمر و عثمان است. براي اين كه قضيه مقداري روشن بشود، توضيحاتي مي دهم.

هنگام شهادت اميرالمومنين (عليه السلام)، ايشان 4 همسر داشتند:

أمامه بنت أبي العاص، ليلا بنت مسعود، أسماء بنت عميس و أم البنين.

از ميان فرزنداني كه آقا اميرالمومنين (عليه السلام)، يكي به نام عمر بود كه از أم حبيب بنت ربيعه و يك فرزند ديگر به نام عثمان برادر عباس (عليه السلام) از ام البنين، و يك فرزند به نام أبوبكر از ليلا بنت مسعود مي باشند.

بحثي كه هست، مي بينيم يكي از كتاب هايي كه برادران اهل سنت مي نويسند يا وهابي ها در اينترنت يا جزوات اينها در داخل كشور پخش مي كنند، خيلي روي اين قضيه مانور مي دهند. اين نام گذاري فرزندان اميرالمومنين (عليه السلام) به نام سه خليفه را دليل رابطه حسنه ميان اميرالمومنين (عليه السلام) و خلفاي سه گانه مي دانند.

در اينجا من دو نظر دارم. نظر اول را اشاره اجمالي مي كنم و نكاتي را عرض مي كنم و در نظر دوم، بيشتر صحبت مي كنم.

شكي نيست كه يكي از فرزندان اميرالمومنين (عليه السلام)، عمر بود از ام حبيب بنت ربيعه كه با رقيه بنت علي دوقلو بودند و آخرين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) همين فرزند است كه ابن حجر عسقلاني و مزي و ذهبي و ابن كثير مي گويند كه اين آخرين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) بوده است.

بحث است كه چطور آقا اميرالمومنين (عليه السلام) اين را به نام عمر نام گذاري كرد. ما در پاسخ، توجه عزيزاني كه روي اين قضيه مانور مي دهند، جلب مي كنيم به عبارتي كه آقاي بلاذري از شخصيت هاي طراز اول اهل سنت است در أنساب الأشراف مي گويد:

اين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) كه به دنيا آمد، خليفه دوم گفت كه اگر اجازه بدهيد، نام گذاري اين فرزند به من محول شود، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) هم جوابي ندادند.

أنساب الأشراف، ج2، ص413، چاپ بيروت، ص192

و كان عمر بن الخطاب سمي عمر بن علي بإسمه.

عمر فرزند علي را به نام خودش نام گذاري كرد.

تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص427 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج4، ص134 ـ أنساب الأشراف للبلاذري، ص92

البته اين قضيه از نوه عمر بن علي بن ابيطالب (عيسي بن عبد الله بن محمد بن عمر) هم در تاريخ مدينة دمشق إبن عساكر است:

سوال شد چطور شد كه جدتان اميرالمومنين (عليه السلام) شما را به نام عمر نام نهاد؟ ايشان در پاسخ گفت: جدم حضرت علي (عليه السلام) فرزندي به دنيا آورد و به تقاضاي خليفه دوم، نام او عمر نهاده شده.

پس اين قضيه روشن شد كه نام گذاري اين فرزند توسط خود خليفه دوم صورت گرفته است. البته در تاريخ داريم كه خليفه دوم در دوران خلافتش، يكي از كارهايش اين بود كه اسامي فرزندان مردم را جابه جا مي كردند. مثلا إبن أثير در أسد الغابة في معرفة الصحابة و إبن حجر در الإصابة في تمييز الصحابة دارد كه در رابطه با ابراهيم بن حارث، عمر گفت:

چرا نامت را ابراهيم گذاشته اي؟ نامت را عبد الرحمان بگذار.

أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج3، ص284

وقتي نام أنبياء (عليهم السلام) را تغيير مي دادند، خليفه دوم اسم ابراهيم بن حارث را عبدالرحمن بن حارث گذاشت.

در رابطه با طحيل بن رباح است كه خليفه دوم گفت:

من از نام طحيل خوشم نمي آيد و نامت را خالد بگذار.

با اين كه روايت داريم بر نهي نام گذاري بر نام خالد.

المصنف لإبن أبي شيبه، ج1، ص61

نام پدر مفروق، اجدع بود و خليفه دوم گفت:

من از اين نام خوشم نمي آيد و نامت را عبدالرحمن بگذار.

الطبقات الكبري لإبن سعد، ج6، ص76

در رابطه با قليل بن صلت گفت:

اسم خوبي نيست و به جاي او كثير بگذار.

تهذيب الكمال للمزي، ج24، ص128

اينها نشان مي دهد كه خليفه دوم در محدوده خانوادگي مردم هم دخالت مي كرد و به نظر من اين دون شأن يك حاكم اسلامي است كه در اينطور قضايا دخالت كند. اگر به نام بتي يا چيز ديگري بود، يك چيزي؛ اما نام ابراهيم كه نام پيامبر است و تبديل كردن به غير آن، اخلاقا و عرفا و عقلا، قابل پذيرش نيست.

حالا سوال اين است كه چرا اميرالمومنين (عليه السلام) اعتراض و مقاومت نكرد با اين كار خليفه دوم؟

اگر تاريخ را نگاه كنيد، مي بينيد كه يكي از ويژگي هاي جناب خليفه دوم اين بود كه يك شلاقي دستش بود و با اين شلاق، هر كس و ناكسي را مورد ضرب و شتم قرار مي داد. بطوري كه نقل مي كنند از شعبي از علماي و فقهاي بزرگ اهل سنت كه مي گويد:

كانت درة عمر أهيب من سيف الحجاج.

شلاق عمر از شمشير حجاج بن يوسف هم ترسناك تر بوده است.

مغني المحتاج للشربيني، ج4، ص390 ـ وفيات الأعيان لإبن خلكان، ج3، ص14 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج1، ص181

اگر تاريخ را ببينيد، خود آقاي ابوهريره كه تقريبا مفصل ترين روايات اهل سنت به ايشان بر مي گردد مي گويد در زمان عمر من جرأت نمي كردم حديث نقل كنم:

لقد حدثتكم بأحاديث لو حدثت بها زمن عمر بن الخطاب لضربني عمر بالدرة.

اين رواياتي كه الان نقل مي كنم، اگر زمان عمر نقل مي كردم، مرا با شلاق مورد ضرب قرار مي داد.

جامع بيان العلم ابن عبد البر، ج2، ص121)

يا كساني كه بعد از نماز عصر نماز مي خواندند، آنها را مورد ضرب و شتم قرار مي داد و داستان مفصلي دارد و افراد متعددي را به اين جرم مورد ضرب و شتم قرار مي داد. چيز جالبي كه من در اين زمينه عرض كنم، خود إبن عبد البر در جامع بيان العلم از ابن عباس نقل مي كند:

عن إبن عباس قال: مكثت سنتين أريد أن أسأل عمر بن الخطاب عن حديث ما منعني منه إلا هيبته حتي تخلف في حج أو عمرة في الأراك الذي ببطن مر الظهران لحاجته فلما جاء و خلوت به قلت يا أمير المؤمنين أني أريد أن أسألك عن حديث منذ سنتين ما يمنعني إلا هيبة لك قال فلا تفعل إذا أردت أن تسأل فسلني فإن كان منه عندي علم أخبرتك و إلا قلت لا أعلم فسألت من يعلم قلت من المرأتان اللتان ذكرهما إنهما تظاهرتا علي رسول الله صلي الله عليه و سلم قال عائشة و حفصة.

من خيلي وقت بود مي خواستم يك جمله اي را از خليفه دوم سوال كنم، ولي از او مي ترسيدم. تا اين كه در ايام حج، جاي خلوتي پيدا كردم و گفتم كه مي ترسم از تو سوال كنم. گفت: بگو. گفت: در اين آيه شريفه كه نسبت به دو زن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي گويد، مراد چيست؟ گفت: عايشه و حفصه.

جامع بيان العلم لإبن عبد البر، ج1، ص112

ابن عباس با آن عظمت مي گويد من از خليفه دوم مي ترسيدم.

در خود صحيح مسلم است كه ابو موسي أشعري قضيه را نقل كرد و او سخت گيري كرد و در ذيل روايت دارد كه أبي بن كعب برگشت گفت:

يا بن الخطاب لا تكونن عذابا علي آصحاب رسول الله.

بر اصحاب رسول الله اين گونه مايه عذاب نباش.

صحيح مسلم، ج6، ص180

در رابطه با ابوبكر هم بگويم كه، نام نيست بلكه كنيه است و نام يكي از فرزندان حضرت علي (عليه السلام) و برادر حضرت علي اكبر (عليه السلام)، از ليلا بنت مسعود بوده است. آنچه كه مطرح است، نام گذاري بدست پدر و مادر است، ولي كنيه به دست پدر و مادر نيست و توسط مردم و جامعه يا به مناسبت هاي مختلف اين كنيه انتخاب مي شود.

در رابطه با عثمان هم آقاي أبو الفرج اصفهاني در مقاتل الطالبيين دارد كه خود اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد:

إنما سميته بإسم اخي عثمان بن مظعون.

من نام عثمان را براي فرزندم گذاشتم، چون برادرم عثمان را دوست داشتم.

مقاتل الطالبيين، ص55

يك طرف ديگر قضيه نام گذاري اين فرزندان به نام خلفاي سه گانه، نام گذاري مرسومي بوده و نام صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و برخي ائمه (عليهم السلام) به اين نام بوده است و اين كه اين نام را گذاشته بودند، دليلي نبود كه چون خليفه دوم نام شان عمر است، اميرالمومنين (عليه السلام) روي علاقه خود اين نام را انتخاب كرده بودند. خير؛ اين نام، نام مرسومي بوده است. اگر در زمان شاه، يكي اسم فرزندش را محمدرضا مي گذاشت، اين دليلي نبود كه ايشان از شاه خوشش مي آيد و بچه هاش را هم نام او قرار داده است؛ محمدرضا اسم مرسوم و مورد توجه مردم بوده است.

پس اينها هيچ ارتباطي به روابط حسنه آقا اميرالمومنين (عليه السلام) با خلفاي سه گانه ندارد.

* * * * * * * * * * * * *

شروع مناظره

موضوع بحث: امامت و خلافت

با قيد قرعه، شروع كننده مناظره آقاي ملازاده است.

آقاي ملازاده

ما به عنوان سياد أعظم مسلمين جهان، از روزي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فوت كرد، ياران او كه معجزه دوم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند، آنها را با اهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) يكجا و يكدل و يك مرام و يك عقيده و يك دين مي ديد؛ ولي شما نظر ديگري داريد و خودتان بيشتر توضيح خواهيد داد.

اما اين نگرش به امامت كه به نظر شما، تِلو نبوت است و بلكه بالاتر از نبوت است، در نظر ما، با احترام به شما و شنوندگان محترم، يكي از بزرگترين توطئه هايي است كه عليه اسلام و حتي عليه تشيع صورت گرفته است. براي اين كه مفهوم امامت در اين صورت موجود در ميان اماميه اثني عشريه، هيچ سند درستي، نه در كتاب خدا و نه در سنت رسول الله ندارد. بلكه اولين كسي كه اين موضوع را به اين معنا و مفهوم در اسلام مطرح كرد، خاخامي بود كه تظاهر به اسلام مي كرد به نام عبدالله بن سبأ كه از يهوديان يمن بود و اولين كسي بود كه امامت به معناي وصايت از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را مطرح كرد و سابقا هم وقتي يهودي مذهب بود، راجع به هارون (عليه السلام) و آل هارون (عليه السلام) آن را گفته بود و بعد آمد در اسلام اين را مطرح كرد. وقتي كه اين غلو و افراط را حضرت مولاي متقيان حضرت علي بن ابيطالب رضي الله عنه شنيد، او را محاكمه كرد و كساني را كه اين گفته برايشان ثابت شد، گفت:

لما رأيت الأمر أمرا منكرا، أججت ناري.

وقتي اين منكر بزرگ و غلو و افراط را ديد، آنها را محاكمه كرد.

فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج12، ص238 ـ مناقب آل أبي طالب ابن شهر آشوب، ج1، ص227

اما چون عبدالله بن سبأ، مانند يك مار و روباه بود و براي خودش ثابت نشده بود، او را به يمن تبعيد كرد. اين موضوع را فعلا كنار مي گذاريم. اما اولين كسي كه اين موضوع را علني كرد و مخالفان اين موضوع را دستگير كرد، اين شخص بود و هم اهل سنت و هم بسياري از برادران شيعه ما اعتراف مي كنند از جمله آقاي كشي از علماي رجال در رجال كشي، صفحه 108، نوبختي در فرق الشيعه، صفحه 2 و ... . اينها متفق اند بر اين كه اين آقا يهودي الأصل بود و يوشع بن نون (عليه السلام) را وصي موسي (عليه السلام) مي دانست، وقتي تظاهر به اسلام كرد، راجع به حضرت علي (عليه السلام) همين حرف را زد. يعني همان توطئه قديمي كه مسيحيت را به ويران گري كشاند، همان به وسيله او در اسلام تجديد بنا شد و دوباره همان خطوط پياده شد.

ابن بابويه قمي وقتي در قرن 4 عقائد شيعه را مي نويسد، اين موضوع را مطرح مي كند كه آنها معتقدند هر پيامبري وصي دارد و وصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، (عليه السلام) حضرت علي (عليه السلام) و تعداد اوصياء را ذكر مي كند و آقاي مجلسي هم همچنين، تا الان. ولي وقتي به مفهوم امامت نگاه مي كنيم، همانطوري كه كاشف الغطاء در أصل الشيعه و أصولها مي گويد حتي معاصرين، اين اعتقادات كه سابقا از اعتقادات غلات و افراطيون بوده است، امام جعفر صادق (عليه السلام) آنها را لعنت مي كرده است.

اين اعتقادات الان ضروريات دين و مذهب شده است و از اينجاست كه امام صادق (عليه السلام) مي گويد:

غلات از يهود و نصارا هم بدترند.

آنچه را كه از غلوّ و افراط و تندروي بوده است، ائمه اهل بيت و ائمه اهل سنت كه بر ضدش بودند، امروزه جزء ضروريات مذهب اماميه اثنا عشريه شده است. الان، امامت منصبي الهي مانند نبوت شده است. هم چنان كه خداوند متعال براي نبوت و رسالت، پيامبراني را بر مي گزيند، براي امامت هم افرادي را بر مي گزيند. پس مفهوم امامت همان مفهوم نبوت است (در نظر شيعه) و ادعاي نبوت نكردن بر آنها، به قول آقاي قلمداران ـ دانشمند شهير قم، كه اين اعتقادات را خودش از آن دست برداشت ـ يك تعارف بيش نيست. وقتي كه خداوند، انبياء خودش را بر مي گزيند و امامت هم شبه نبوت است و امام همان نبي است، تا حدي كه مجلسي مي گويد:

استنباط فرق بين امام و نبي، خالي از اشكال نيست و ما فقط بخاطر رعايت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي گوييم كه آنها نبي نيستند و الا ما هيچ فرقي قائل نيستيم.

بحار الأنوار للمجلسي، ج26، ص82

اين مفهوم شان در امامت است. در نقدش همين كافي است كه در كتاب خدا، يك آيه صريح و روشن و واضح درباره اش نيست.

مسئله امامت نه اين كه از اصول دين نيست، بلكه از احكام عادي دين است كه به خليفه دوم مسلمين واگذار شده است. اما راجع به اين كه چگونه حكومت را خودشان انتخاب كنند:

وَ أَمْرُهُمْ شُورَي بَيْنَهُمْ (شوري/38)

پس از اصول دين نيست و اگر از اصول دين بود، حتما بايد در قرآن مي آمد، مانند وضو و حج و زكات و احكام فرعي بسياري ديگر چه رسد به عقائد اصلي. وقتي امامت از اجل امور بود بعد از نبوت (سخن كاشف الغطاء) يا منصب الهي باشد مانند نبوت (در كتاب اصل الشيعه) يا بنا به گفته كليني (كتاب كافي، ج1، ص175) از منصب نبوت بالاتر است، جزائري مي گويد:

امامت عامه از نبوت و رسالت هم بالاتر است.

چنين افراط و غلوهايي در انديشه شيعه اوليه وجود نداشت. اين افراط ها و غلوها بعداً آمده است و هيچ ربطي نه به اهل بيت (عليهم السلام) دارد و نه به قرآن و نه به سنت؛ تا حدي كه اين اعتقاد چنان روي آنها تاثير كرده كه در حديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه بين فريقين متفق است، كه مي فرمايد:

بني الإسلام علي خمس: الصلاة و الزكاة و الصوم و الحج و الولاية.

الكافي للكليني، ج2، ص18

شهادتين را انداخته اند و ولايت را جاي آن گذاشته اند. مفهوم شهادتين كه از اركان اسلام است، انداخته اند كنار و مفهوم ولايت را جاي آن گذاشته اند و از نبوت هم بالاتر برده اند.

شكي نيست كه اينها ضلالت است و بر عدم صحت امامت، همين كافي است كه سندي از قرآن ندارد و مبدأش در آغاز، سري و مخفي بود و بعدا عمومي تر شد و اين كه طرح سري و مخفي عليه قدرت مسلمين و خلافت بكار گرفته شد را بعدا عرض مي كنم. اما همين كافي است كه در قرآن آيه صريحي راجع به بسياري از احكام وجود دارد، ولي راجع به امامت وجود ندارد و خود حضرت علي (عليه السلام) به امامت معتقد نبود؛ لذا منشأ خلافتش را مردمي مي داند نه الهي. وقتي بر خلافت استنباط مي كند، در نهج البلاغه مي گويد:

إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبا بكر و عمر و عثمان فإن اجتمعوا علي رجل و سموه إماما

با من قومي بيعت كردند كه به ابوبكر و عمر بيعت كردند.

نهج البلاغه، نامه 6

استاد حسيني قزويني

از برادرمان آقاي ملازاده تشكر مي كنيم كه تا حدودي ادب اسلامي را رعايت كردند و با توجه به سوابقي كه از ايشان داشتيم، اين انتظار را از ايشان نداشتيم.

در رابطه با بحث امامت كه ايشان فرمودند در زمان خليفه سوم توسط عبدالله بن سبأ صورت گرفته، اين كه عبدالله بن سبأ وجود خارجي نداشته، هم بسياري از علماي شيعه بر اين باورند و هم علماي اهل سنت كه همچنين چيزي نبوده است.

اگر ما به قرآن مراجعه كنيم، مي بينيم كه در قرآن اهميت ويژه اي درباره امامت و خلافت مطرح شده است. خداوند نسبت به حضرت آدم (عليه السلام) مي گويد:

إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً

سوره بقره/آيه30

يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ

سوره ص/آيه26

همان طوري كه خداوند نسبت به حضرت ابراهيم (عليه السلام) مي فرمايد:

وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا (مريم/49)

همين خداي عالم، وقتي نوبت به امامت مي رسد، مي گويد:

إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا

سوره بقره/آيه124

يا اين كه حضرت موسي (عليه السلام) از خداوند تقاضا مي كند:

وَ اجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي

سوره طه/آيات30ـ 29

و خداوند مي فرمايد:

قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَي

سوره طه/آيه36

پس بحث خلافت يا امامت، كلياتش در قرآن كاملا آمده است و نشان مي دهد كه جعل امام و خليفه به دست خداست و ما براي اين، روايات متعددي هم از سنت داريم كه امامت و خلافت يك منصب الهي است و نه به دست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و نه به دست مردم.

إبن حبان كه از علماي بزرگ اهل سنت است، در كتاب الثقات مي گويد:

وقتي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در اطراف مكه مشغول تبليغ دين اسلام بود، قبيله بني عامره آمدند و عرض كردند كه يا رسول الله! ما حاضريم به تو ايمان بياوريم، به شرطي كه:

أيكون لنا الامر من بعدك؟ فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم الامر إلي الله، يضعه حيث يشاء.

خلافت و جانشيني بعد از تو به عهده ما باشد؟ رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: مسئله تعيين خليفه و امام به دست خداست و هر كس را كه بخواهد امام و خليفه قرار مي دهد.

الثقات لإبن حبان، ج1، ص89 ـ سيرة النبوية للزيني الدحلان، ج1، ص147 ـ حياة محمد لمحمد هيكل، ص152

همچنين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نامه هايي نوشت براي افراد ديگر، مثل عامر بن طفيل و بيحره و هوزه بن علي حنفي، كه الطبقات الكبري ابن سعد دارد كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به هوزه بن علي حنفي نامه نوشت و دعوتش كرد به اسلام و او گفت:

كه من موقعيت مناسبي دارم و اگر بيايم از تو تبليغ كنم، خيلي از مردم حرف مرا مي پذيرند، من حاضرم با تو همكاري كنم، به شرط آنكه خلافت بعد از تو به عهده من باشد. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: تعيين خلافت به دست من نيست و به دست خداوند است.

تفسير الثعلبي، ج5، ص276 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص84

در مورد غدير خم، روايات متعدد در منابع شيعه و سني داريم و در مورد آيه:

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ

سوره مائده/آيه67

اي پيامبر! آنچه را كه خداوند به تو دستور داده، ابلاغ كن.

در منابع و تفاسير اهل سنت آمده از ابن مردويه و ابن عباس كه مي گويد:

كنا نقرأ في زمن رسول الله «بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» بأن عليا مولي المومنين.

الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص298 ـ فتح القدير للشوكاني، ج2، ص60

پس بحث اصول امامت، تعيينش به دست خداوند است و اين كه امامت به ظالمان نمي رسد:

وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا

سوره أنبياء/آيه73

إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ

سوره بقره/آيه124

تمام اين قضايا در قرآن آمده است، همان طور كه كليات نماز در قرآن آمده است. همانطور كه دو ركعت نماز صبح يا چهار ركعت نماز عصر در قرآن تعيين نشده، نسبت به خلافت هم تعيين نشده است. اما كليات امامت آمده كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

خلفائي بعدي اثنا عشر.

12 نفر خليفه بعد از من خواهند آمد.

صحيح بخاري، ج8، ص127 ـ صحيح مسلم، ج6، ص3 و4 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص617 و 618

مسئله ديگر اين كه مي بينيم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از نزول آيه:

وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ

سوره شعراء/آيه214

در سال سوم هجرت كه 40 نفر از سران قريش را دعوت مي كند، در همانجا بحث خلافت بعد از خويش را مطرح مي كند و مي فرمايد:

أول من يعاضدني في هذا الأمر فهو أخي و وصي و خليفتي من بعدي.

تاريخ الطبري، ج2، ص63 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج2، ص63 ـ شواهد التنزيل للحسكاني، ج1، ص486 و 545 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج13، ص211 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص114ـ تفسير الثعلبي، ج7، ص182

ايشان كه مي گويد بحث خلافت اصلا مطرح نبوده، اين مربوط به سال سوم هجرت است.

ابن جرير طبري بنا به نقل از متقي هندي در كنز العمال و هيثمي در مجمع الزوائد و أبو جعفر إسكافي، بنا بر نقل إبن أبي الحديد و حاكم نيشابوري المستدرك علي الصحيحين مي گويند اين روايت صحيح است و ده ها افراد ديگر صحت اين قضيه را قبول دارند.

كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص128 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج8، ص302 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج13، ص243 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص132

همچنين قضيه حديث ولايت در مسئله يمن كه آمدند از آقا اميرالمومنين (عليه السلام) سعايت كردند و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

عليا مني و انا منه و هو ولي كل مومن بعدي.

اين علي، ولي هر مومن بعد از من است.

اين قضيه براي سال ده بعثت است و ربطي به خلافت عثمان و عبدالله بن سبأ ندارد. حاكم نيشابوري درباره اين حديث مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط مسلم.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص111 و 134 ـ مسند احمد، ج4، ص438 ـ سنن الترمذي، ج5، ص296

كلمه ولي هم مولا نيست كه بگويند به معناي اولي بالامر آمده است يا نيامده.

قضيه حديث ثقلين، حتي در صحيح مسلم آمده كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد اهل بيت (عليهم السلام) را قرين و عديل قرآن قرار داده است:

اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي

صحيح مسلم، ج7، ص123 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص109 و 110 و 148 ـ مسند احمد، ج3، ص14 ـ تفسير إبن كثير، ج4، ص123 ـ سنن الدارمي، ج2، ص432 ـ فضائل الصحابة، ص15 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج10، ص114 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص163 السنن الكبري للنسائي، ج5، ص45 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج3، ص374 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص104 ـ أضواء علي السنة المحمدية لأبو رية، ص404 ـ تفسير الرازي، ج8، ص173 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص194 ـ الطبقات الكبري لإبن سعد، ج2، ص194

يا قضيه حديث طير كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

أللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي من هذا الطير، فجاء علي رضي الله عنه.

خدايا برسان به من آنكسي را كه محبوب ترين خلق در نزد تو است. جز حضرت علي (عليه السلام) كسي نيامد.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص130 ـ مجمع الزوائد للهيثمي ، ج9، ص126 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج2، ص207

حديث منزلت را هم اهل سنت صراحت دارند كه روايت صحيح است.

در قضيه غدير خم كه در يك مجمع و همايش يكصد هزار نفري، آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و با آن مقدماتي كه فراهم كرد در آنجا، اشاره كرد بر اين كه حضرت علي (عليه السلام) بعد از من مولاي هر مومن و اوليٰ به نفس هر مومن است و سه شبانه روز مردم آمدند به اميرالمومنين (عليه السلام) تبريك گفتند و پيشاپيش اين تبريك گويان، آقاي ابوبكر و عمر بودند كه گفتند:

هنيئا لك يابن ابيطالب، اصبحت مولاي و مولي كل مومن و مومنة.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص386 ـ تفسير الرازي، ج12، ص50 ـ شواهد التنزيل للحسكاني، ج1، ص203 ـ الصوارم المهرقة للتستري، ص187 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج8، ص284 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص221

حسان بن ثابت هم بلند شد و شعري را إنشاء كرد.

و ده ها قضاياي ديگر كه در تاريخ در طول اين 23 سال ثبت شده كه بالاترين و مهمترين دغدغه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، بحث خلافت بعد از خويش بوده است.

من نمي دانم آيا عزيزان به اين توجه دارند كه وقتي مي گويند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خليفه معين نكرد و بحث وصايت در اسلام نبوده؛ به نظر من ايشان از خيلي قضاياي تاريخي خبر ندارند و روايات متعدد داريم در منابع اهل سنت كه:

إن لكل نبي وصي و وارث و أن عليا وصيي و وارثي.

اميرالمومنين (عليه السلام) وصي من است.

تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص392 ـ المناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج2، ص35 ـ فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج8، ص114 ـ الكامل في التاريخ لإبن أثير، ج3، ص154 ـ المناقب للخوارزمي، ص85

و موارد متعدد ديگري كه حتي وقتي آقاي ابوبكر مي خواهد از دنيا برود، حفصه و عايشه مي گويند كه آيا كسي را به عنوان خليفه معين مي كنيد يا نه؟ خود ابوبكر، عمر را به عنوان خليفه معين مي كند. با اين كه همه به او اعتراض مي كنند و مي گويند:

قد وليت علينا فظا غليظا.

المصنف لإبن أبي شيبة كوفي، ج7، ص485 ـ الملل و النحل للشهرستاني، ج1، ص25 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج1، ص164 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج30، ص413

و اين كه جواب خدا را چه خواهي داد؟

آقاي هدايتي

من يك سوال دارم و لطف كنيد هر دو نفر جواب بدهيد:

بعد از رحلت يا شهادت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، چه اتفاقي افتاد؟ اين واقعيت تاريخي را توضيح بدهيد. در تاريخ دروغ بسيار مي نويسند. ما مي خواهيم كه بينندگان بدانند واقعا بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، در خصوص امامت و خلافت چه اتفاقي افتاد؟

آقاي ملازاده

عبدالله بن سبأ را اهل سنت و شيعه و مستشرقين او را قبول دارند؛ إبن قتيبه، طبري، إبن عبد ربه، أشعري، إبن حبان، إبن قدامه مقدسي، خطيب بغدادي، إبن حزم آندلسي، شهرستاني و إبن عساكر و ... و همچنين از شيعيان: قمي، نوبختي، كشي، صدوق، إبن إبي الحديد، جزائري، مامقاني و ... همه عبدالله بن سبأ قبول دارند. فقط أخيرا آقاي علامه عسگري آمده چيزي نوشته كه در آن هم تحقيق كرده و قبول ندارد. اما در بحث علمي و تاريخي، كسي نمي تواند آن را انكار كند؛ وجود نداشتنش يك بازي است.

اما اتفاق بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين كه حضرت قبلا فرموده بود:

يأبي الله و المومنون إلا أبا بكر.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص477 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص181

يا اين كه او را به جاي خود در نماز جماعت نشاند. مردم گفتند كه وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) او را بر دين ما انتخاب كرده است، چطور او را بر دنياي خود انتخاب نكنيم.

اين چيزهايي كه شما گفتيد، بحث كلي است و همچنين در امت هاي قبلي بوده است و ربطي به اسلام ندارد. شما مي گوييد:

وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ...

سوره أنبياء/آيه73

وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنَازِيرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ

سوره مائده/آيه60

اينها جعل تكويني است، نه تشريعي. يعني قراردادي است و هيچ ربطي به بعد از اسلام ندارد. ولي بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، بهترين اتفاق ممكن افتاد. هم چنان كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پيش بيني كرده بود، مردم و مومنان و خدا، جز ابوبكر را نمي پذيرند و مومنان به تقدير إلهي ابوبكر را انتخاب كردند و اتفاقا خود حضرت علي (عليه السلام) خيلي روشن و واضح ـ به اتفاق شيعه و سني، قديم و جديد ـ هم چنان كه در كتاب الغارات، جلد 1، صفحه 306 وقتي بيعت ابوبكر صديق را نقل مي كند، مي گويد:

فمشيت عند ذلك إلي أبي بكر فبايعته و نهضت في تلك الأحداث حتي زاغ الباطل و زهق و كانت كلمة الله هي العليا و لو كره الكافرون.

وقتي من با ابوبكر بيعت كردم، باطل از بين رفت و كلمهء إلهي برتر است، هر چند كافران دوست نداشته باشند.

فتولي أبوبكر تلك الأمور فيسر و شدد و قارب و اقتصد، فصحبته منا صحا و أطعته فيها أطاع الله فيه جاهدا.

ابوبكر متولي امور شد، بعد او را تعريف و تمجيد مي كند. من به عنوان يك ناصح، يار او بودم. در جايي كه مطيع خدا بود، من هم تابع او بودم.

و ده ها از اين ها و در جاي ديگر مي گويد:

إن المسلمين من بعده استخلفوا إمرأين منهم صالحين عملا بالكتاب و أحسنا السيرة و لم يتعديا السنة ثم توفاهما الله فرحمهما الله.

مسلمانان بعد از رسول الله، دو مرد نيك را جانشين او قرار دادند. هر دوي آنها به كتاب و سنت عمل كردند و نيك سيرت بودند و از سنت تجاوز نكردند. خداوند هم آنها را وفات داد.

الغارات، ج1، ص210

خود حضرت علي (عليه السلام) مي گويد:

بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مومنين شخصي را انتخاب كردند و تعريف و تمجيدشان مي كند.

ولي در ردّ سخنان آقاي قزويني كه بنده را متهم به بي خبري از تاريخ مي كند، همين كافي است كه خود حضرت علي (عليه السلام) وقتي إبن عباس به او گفت كه برويم از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سوال كنيم كه ما در آن حقي داريم، گفت:

و الله! لئن سألناها رسول الله صلي الله عليه و سلم فمنعناها، لا يعطيناها الناس بعده.

اگر ما اين سوال را از رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) بپرسيم، اگر ما را منع كند، هرگز به ما نخواهند داد.

روايت هايي كه شما آورديد، هيچ كدام سند درستي ندارد؛ بر عكس ادعاي شما. مهمترين موضوع اين است كه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) معجزه بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را انجام دادند، بدون اين كه در مورد خلافت اختلاف بكنند.

استاد حسيني قزويني

نكته اي را كه عزيزمان فرمودند:

وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ... .

سوره أنبياء/آيه73

جعل تكويني است، ظاهرا كم لطفي كرده اند. وقتي خداوند نسبت به حضرت ابراهيم (عليه السلام) مي فرمايد:

قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا

سوره بقره/آيه124

اگر ما اين را جعل تكويني بگيريم، بايد بگوييم:

و علي الإسلام السلام.

اما در رابطه با اين تعابيري كه ايشان اشاره كردند نسبت به نماز خواندن ابوبكر در جاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، ايشان اين را به عنوان يك دليل اشاره كردند براي صحت خلافت ابوبكر. از ايشان سؤال مي كنم كه اگر واقعا اين مسئله نماز خواندن ابوبكر دليل بر مشروعيت خلافت ايشان بود، چرا در سقيفه كه آن همه سر و صدا كردند و داد و بيداد راه انداختند، حتي سعد بن عباده زير دست و پا داشت له مي شد، هيچ يك از مهاجرين و انصار نگفتند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

يأبي الله و المومنون إلا أبابكر

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص477 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص181 ـ مسند احمد، ج6، ص144

چرا اين مطلب را در آنجا اشاره نكردند؟ اگر واقعا دليل بود، بايد آنجا اشاره مي شد!

رواياتي را كه ايشان از كتاب الغارات آورده اند، اين روايات از نظر سند، كاملا ضعيف است؛ همچنين روايات ديگري كه آورده اند، اينها سندا ضعيف است. اينها را در سايت مان مفصل بررسي كرده ايم و تعابيري كه دارد مبني بر:

مرضي السيرة و ميمون النقيبة.

الغارات، ج1، ص307

اين تعابير را من در يكي از مجلات ايران به نام نهج البلاغه، شماره 6 مفصل جواب دادم

آنچه كه مطرح است و برادرمان اشاره كرد كه اميرالمومنين (عليه السلام) آمد بيعت كرد، ظاهرا ايشان صحيح بخاري را يا نخوانده اند و يا اگر خوانده اند، مقداري كم لطفي كرده اند. در صحيح بخاري در 7 يا 8 مورد آورده است كه اميرالمومنين (عليه السلام) تا 6 ماه با ابوبكر بيعت نكردند. بعد از شهادت حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها)، اميرالمومنين (عليه السلام) و بني هاشم آمدند بيعت كردند و اين نصّ صريح صحيح مسلم و صحيح بخاري است و خود حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) اصلا بيعت نكردند و از ديدگاه اميرالمومنين (عليه السلام) با توجه به آنچه كه در صحيح مسلم است، خلافت آقاي ابوبكر و عمر را مشروع نمي دانست. همان طور كه من در جلسات قبل هم اشاره كردم، در صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 152، كتاب الجهاد، باب حكم الفئ صراحت دارد كه خليفه دوم در جمع حدود 37 نفر از صحابه خطاب مي كند به اميرالمومنين (عليه السلام) و در مورد قضيه إرث مي گويد:

فلما توفي رسول الله صلي الله عليه و سلم، قال أبوبكر: انا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم، ... فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا ... ثم توفي أبوبكر و انا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا.

شما ـ علي و عباس ـ وقتي ابوبكر گفت: من جانشين رسول الله هستم، ابوبكر را دروغگو و گنه كار و حيله گر و خائن مي دانستيد. هم چنين بعد از درگذشت ابوبكر كه من گفتم: ولي پيامبر و جانشين ابوبكر هستم، شما دو نفر مرا دروغگو و گنه كار و حيله گر و خائن مي دانستيد.

اين نص صريح صحيح مسلم است، شما صحيح مسلم را گذاشته ايد كنار و مي خواهيد برويد دنبال كتاب هاي الغارات و امثال آن. بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كه اميرالمومنين (عليه السلام) به أبوبكر پيام داد تا به منزلش بيايد:

فأرسل إلي أبي بكر أن إئتنا و لا يأتنا أحد معك كراهية لمحضر عمر.

وقتي مي خواهي پيش من بيايي، كسي را با خود نياور و من دوست ندارم عمر را با خود به منزل من بياوري.

صحيح بخاري، ج5، ص83

همچنين مي گويد:

و لكنك إستبددت علينا بالأمر.

تو در حق ما استبداد كردي.

صحيح بخاري، ج5، ص83

اين قضايا، مسئله اي است كه كاملا صريح و روشن است. خود خليفه دوم وقتي قضيه سقيفه را مطرح مي كند، مي گويد:

إن الأنصار خالفونا و اجتمعوا بأسرهم في سقيفة بني ساعدة و خالف عنا علي و الزبير و من معهما.

صحيح بخاري، ج8، ص26 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج8، ص142 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص644 ـ مسند احمد، ج1، ص55

هم چنين قضيه خطبه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در مسجد و تعابير ديگري كه در نهج البلاغه و جاهاي ديگري كه اميرالمومنين (عليه السلام) اينها را خليفه مشروع نمي دانستند. از اول تا آخر نهج البلاغه، ده ها خطبه در اين زمينه است.

سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني

سوال من از آقاي قزويني اين است كه آن علي اي كه آقاي قزويني درست كرده اند، غير از آن علي است كه بقيه مسلمين مي شناسند؟ اگر مشروع نمي دانست، با آنها بيعت نمي كردند و فرزندانش را به اسم آنها نمي گذاشتند و با آنها همكاري نمي كردند و رئيس پليس ابوبكر نمي شدند و ناصح و دوستدار آنها نمي شدند و بعد از او، نه خودش، بلكه حسنين و اكثر اهل بيت همين سنت را در ميان آنان جاري نمي كردند. لذا آنچه را كه شما ذكر مي كنيد، به نظر من اوهام خودتان است. همچنان كه در تلخيص شافي شيخ طوسي است، وقتي از اميرالمومنين (عليه السلام) سوال شد كه شما وصيت نمي كنيد؟ گفت:

ما أوصي رسول الله صلي الله عليه و آله فأوصي و لكن إن أراد الله بالناس خيرا، فسيجمعهم علي خيرهم، كما جمعهم بعد نبيهم علي خيرهم.

پيامبر (صلي الله عليه و آله) وصيت نكرد كه من وصيت بكنم. اگر خداوند بخواهد، هم چنان كه بعد از پيامبر (صلي الله عليه و آله) بر خير جمع شان كرد، بعد از من هم همين كار را خواهند كرد.

جواب استاد حسيني قزويني

ايشان گفتند كه اگر مشروع نمي دانستند، بيعت نمي كردند. من اين سوال را از ايشان دارم: در طول اين 6 ماه كه اميرالمومنين (عليه السلام) به نص صريح صحيح بخاري و صحيح مسلم آورده است:

اميرالمومنين (عليه السلام) و هيچ يك از بني هاشم، تا وقتي حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) زنده بود، بيعت نكردند.

اين قطعي است و هيچ راه گريزي از آن و راه خدشه نيست.

بيعت حضرت علي (عليه السلام) با خلفاء

اما اين كه ايشان گفت بيعت كردند، در منابع اهل سنت اين بيعت آمده است؛ ولي در منابع، شيعه، يك سند، حتي نيمه صحيح و موثق هم كه نشانگر اين بيعت باشد، نداريم. برخي روايت مرسل و ضعيف و موضوع و مرفوع داريم كه بزرگان ما همه جواب داده اند. مرحوم شيخ مفيد (ره) در فصول المختاره، صفحه 56 مي فرمايد:

و المحققون من أهل الإمامة يقولون: لم يبابع علي ساعة قط.

محققين از اماميه و شيعه بر اين عقيده اند: حضرت علي (عليه السلام) حتي يك ساعت هم با ابوبكر و عمر و عثمان بيعت نكرد.

نام گذاري فرزندان حضرت علي (عليه السلام) به نام خلفاء

اين كه ايشان گفت: چرا بچه هايش را به نام آنان نام گذاري كرده است؟ اين را ما مفصل جواب داديم. آن اسامي در آن زمان، اسامي مرسومي بوده و ارتباطي به خلفاء نداشته است. از طرف ديگر هم، يكي از صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، عثمان بن مظعون است و صراحت دارد آقا اميرالمومنين (عليه السلام) كه من به خاطر علاقه ام به عثمان، اسم فرزندم را عثمان گذاشته ام. نسبت به عمر هم مي گويد: خود عمر اين نام گذاري را كرده است. نسبت به ابوبكر هم كه أبوبكر، كنيه است؛ نه نام.

اين قضايا در طول تاريخ مطرح بوده است. چطور شد كه نزديك به 25 مورد از صحابه، نام شان عمر بوده و 26 مورد نام شان عثمان بوده و دو يا سه مورد هم ابوبكر بوده است، از كجا معلوم اگر اميرالمومنين (عليه السلام) عثمان يا عمر گذاشته، بخاطر علاقه شان به ساير صحابه نبوده است؟

حضرت علي (عليه السلام)، رئيس پليس خلفاء؟

اما اين كه رئيس پليس او بودند، اينها از دروغ هاي تاريخ است. اميرالمومنين (عليه السلام) هيچ وقت رئيس پليس ابوبكر و عمر و عثمان نبوده است، بلكه عملا و قولا، اعمال اينها را كاملا رد مي كرده است. اينهمه خطب نهج البلاغه و روايات متعدد ديگر از منابع اهل سنت داريم كه آقا اميرالمومنين (عليه السلام)، اصلا خلافت عمر و ابوبكر را مشروع نمي دانستند.

سوال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده

سوال من از آقاي آقاي ملازاده اين است كه اين عزيزان بر اين باورند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كسي را به عنوان خليفه معين نكرد و مردم آمدند جناب ابوبكر را خليفه معين كردند. اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خليفه معين نكرد و قرآن هم مي گويد:

لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (أحزاب/21)

پس چرا آقاي ابوبكر، عمر را به عنوان خليفه معين كردند؟ اگر كار ابوبكر درست بوده، پس بايد كار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نادرست باشد، اگر كار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درست بوده، پس كار ابوبكر بايد نادرست باشد؛ همچنين عمر نسبت به عثمان.

جواب آقاي ملازاده

اولا: افسانه عدم بيعت حضرت علي (عليه السلام) را ردّ مي كنم از گفته خود حضرت علي (عليه السلام)، همچنان كه در شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، جلد 6، صفحه 48 آمده است:

وقتي از حضرت علي (عليه السلام) سوال شد كه چرا مسلمانان ابوبكر را خليفه انتخاب كردند؟ جواب داد:

و أنا لنري أبا بكر أحق الناس بها، إنه لصاحب الغار و ثاني إثنين.

ما ابوبكر را شايسته ترين مردم بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي دانيم، او يار غار و ثاني إثنين بود.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) او را به نماز دستور داد و زنده بود.

بسياري از شبهات مطرح شد و جواب داده نشد مانند حديث غدير.

ثانيا: جواب سوال ايشان كه: چرا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خليفه تعيين نكرد و ابوبكر خليفه تعيين كرد؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اگر تعيين مي كرد، شرع مي شد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خدا بود و اگر ابوبكر تعيين مي كرد، شرع نمي شد و اجتهاد شرعي خودش بود. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اگر خودش تعيين مي كرد، بايد تا روز قيامت وراثتي مي شد و اين كار شاهان مي شد؛ اما ابوبكر آنچه را كه خودش بهتر مي دانست كه بهترين فرد امت بود، پيشنهاد كرد، نه اين كه تعيين كرد. اگر مردم با عمر بيعت نمي كردند، خلافت او شرعي نمي شد؛ چون خلافت زميني است، نه آسماني. هم چنان كه خود حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد:

إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبابكر و عمر و عثمان.

قوم و گروهي با من بيعت كردند كه با ابوبكر و عمر بيعت كردند.

فإن اجتمعوا علي رجل و سموه إماما كان ذلك لله رضي، فإن خرج من أمرهم خارج بطعن أو بدعة ردوه إلي ما خرج منه، فإن أبي قاتلوه

اگر با كسي بيعت كنند، رضاي خداوند در آن است؛ رضاي آنها، رضاي خداست. اگر كسي بر آنها خارج شود و طعنه بزند، بايد او را به بيعت بازگرداند و إلا بايد او را كشت.

نهج البلاغه، نامه 6

اين آراء و انديشه شما را اگر حضرت علي (عليه السلام) مي ديد، بايد محاكمه تان مي كرد. اين رأي حضرت علي (عليه السلام) است در نهج البلاغه. پس خود حضرت علي (عليه السلام) ـ به اتفاق تاريخ و مورخان جديد و قديم ـ بيعت كرده است؛ ولي شما اين متواترات را منكر هستيد و آنچه را كه شما خوش تان مي آيد را مي آوريد. من سند از كتاب هاي شما مي آورم و شما مي گوييد كه ضعيف است؛ ديمي نبايد عمل كرد.

سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني

سوال من اين است كه چرا چيزي به نام امامت و وصايت را خود علي (عليه السلام) مطرح نكرد؟ آنچه را كه از حديث غدير مي گويند، ده ها ائمه آن را باطل مي دانند و برخي صحيح مي دانند. چرا شما از خود حضرت علي (عليه السلام) امامي تر هستيد؟ چرا اين باور در ابتداء سرّي بود و بعدها ادامه پيدا كرد؟ چرا در ابتداء براي حضرت علي (عليه السلام) بود و بعد نوبت 12 نفر شد؟ عبدالله بن سبأ وقتي وصيت را مطرح كرد، مخصوص حضرت علي (عليه السلام) كرد و بعد آمدند كساني ديگر مانند شيطان الطاق و ديگران تعميم دادند به بقيه اهل بيت (عليهم السلام). حتي خود حضرت علي (عليه السلام) نمي دانست كه امام از طرف خداست.

جواب استاد حسيني قزويني

البته من اين نكته را بگويم كه همان اول هم بنا شد احترام و ادب را داشته باشند و نسبت به مومن الطاق، شيطان الطاق گفتن، دون شأن ايشان است و ما هم مقابله به مثل نمي كنيم و:

وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (فرقان/63)

مومن الطاق، از شخصيت هاي بزرگ و از صحابه جليل القدر امام صادق (عليه السلام) هستند و دودمان بني أميه از او به شيطان الطاق تعبير مي كنند.

در رابطه با حديث غدير كه ايشان اشاره كردند بسياري از ائمه آن را باطل مي دانند، من نمي دانم مرادشان از اين ائمه چه كساني است؟ با اين كه در صحت و متواتر بودن اين روايت، اكثريت بزرگان اهل سنت اين نظر را دارند؛ حتي آقاي ضياء الدين مقبلي در كتاب الأبحاث المسببة في السنون المتعددة، جلد 2، صفحه 30 مي گويد:

إن لم يكن معلوما، فما في الدين معلوم.

اگر بنا باشد ما در قضيه غدير شك كنيم و بگوييم قطعي نيست، چيزي براي ما در شرع قطعي نمي ماند.

ميرزا محمد بدخشاني در كتاب نزل الأبرار، صفحه 54، طبع قديم مي گويد:

حديث صحيح مشهور و لم يتكلم في صحته الا متعصب جاهد لا اعتبار بقوله.

حديث غدير، حديث صحيح و مشهوري است كه در صحت آن، جز آدم متعصب و عنودي كه اعتباري به قولش نيست، كس در آن شك نمي كند.

تمام بزرگان اهل سنت كه كتاب تواتر نوشته اند، حديث غدير را از احاديث متواتر آورده اند.

خود ابن كثير دمشقي صراحت دارد:

قال شيخنا الحافظ ابو عبد الله الذهبي: الحديث متواتر، أتيقن أن رسول الله قاله.

استاد ما آقاي ذهبي مي گويد: حديث غدير متواتر است و يقين دارم كه رسول الله آن را گفته است.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص233

آقاي سيوطي در كتاب الأحاديث المتواترة اين حديث را آورده است و عده اي از بزرگان اهل سنت مانند ابن عبد البر، حاكم نيشابوري، ترمذي و ذهبي و طحاوي و ...، همه اينها صراحت دارند بر اين كه حديث غدير، حديث صحيحي است و اين طول و تفسيري كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در آن سه روز آنجا داد، مطلب كاملا تمام است و احتياجي ندارد به اين كه بگوييم برخي ائمه آن را قبول ندارند. اي كاش! نام برخي از اين ائمه را ايشان با مدرك نام مي بردند تا ببينيم در برابر ذهبي و ابن حجر و ... مي توانند قرار بگيرند؟!

سوال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده

ايشان اشاره كردند كه يكي از ادله شان براي صلاحيت آقاي ابوبكر براي خلافت، قضيه نماز خواندن ايشان است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ايشان را به عنوان امام جماعت فرستادند به مسجد. ما سوال مي كنيم چطور شد وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفت:

ائتوني بقلم و كتف.

يا:

هلم أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي.

جناب عمر برگشت گفت:

إن الرجل ليهجر.

يا:

قد غلبه الوجع.

صحيح البخاري، ج1، ص37 و ج4، ص31 و ج5، ص137 و ج7، ص9 و ج8، ص161 ـ صحيح مسلم، ج5، ص75

و اختلافات شديدي هم در آنجا شد و إبن عباس در صحيح مسلم و صحيح بخاري مي گويد كه هر وقت اين قضيه يادش مي آمد، مي گفت:

الرزية كل الرزية ما حال الرجل بين رسول الله و كتابته.

صحيح بخاري، ج5، ص138 و ج7، ص9 ـ صحيح مسلم، ج5، ص76

چطور وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي خواست وصيت نامه بنويسد، گفتند:

إن الرجل ليهجر.

اما وقتي خواست ابوبكر را به مسجد بفرستد، آنجا مي گويند:

إن الرجل لا يهجر.

جواب آقاي ملازاده

در مورد حديث ولايت، ايشان مثل اين كه خبر ندارند اين حديث، نه اين كه در صحاح اهل سنت نيست، بلكه مردم و ائمه اسلام در تصيحيحش اختلاف كرده اند. بخاري كه مهمترين كتاب حديثي را دارد و ابراهيم فردي و ...، در اين حديث طعنه زده اند و آن را ضعيف دانسته اند. احمد بن حنبل آن را صحيح دانسته است و ابن حزم كه يكي از ائمه بزرگ اسلام است، مي گويد اين حديث از طريق ثقات ثابت نشده است. اين نه اين كه متواتر نيست، بلكه در بين علماء، چنان مورد اختلاف است كه برخي از علماء آن را بطور كلي رد مي كنند و حتي اكثراً آن را حسن مي دانند، نه صحيح.

از اين كه بگذريم اين اتهامي كه شما هميشه به حضرت عمر (رضي الله عنه) مي زنيد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را منع كرد از نوشتن، اين يك تدليس بزرگي است و اين سخن را عمر نگفت و برخي از نو اسلام ها بودند كه در آنجا نشسته بودند و اتفاقا اين سخن در روز پنجشنبه گفته شد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز دوشنبه فوت كرد و اگر اين سخن اجتهادي نمي بود و وحي الهي مي بود، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در وحي الهي تقصير نمي كرد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي داند كه مردم غير از ابوبكر صديق، كس ديگري را انتخاب نمي كردند و اتفاقا اين مورد درباره ابوبكر بوده، نه ديگران. ولي با تبليغات شما اينها بلند شدند و إلا آن حديث تائيد مي كند كه:

يأبي الله و المومنون الا ابابكر.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص477 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص181

اين حديث را در تكمله همين سخن مي گويد كه براي من قلم و قرطاسي بياوريد. مردم غير از او را انتخاب نمي كنند و خود به خود تركش كرد و اين دليل است بر اين كه اين وحي إلهي نيست و اجتهاد شخصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و اجتهاد فضيلت است و رذيلت نيست. وقتي امت مي تواند اجتهاد بكند، هر فضيلتي كه در امت باشد، بيشترش در پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. اين تحصيل حاصل است وقتي به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كس ديگري را پيشنهاد كردند، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نفرستاد.

شما كه معتقديد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از او، حضرت علي (عليه السلام) را انتخاب كرده است، به قلم و كاغذ چه ربطي و نيازي دارد؟ خود حضرت علي (عليه السلام) هرگز به اين موضوع استناد نكرد و نگفت من براي خلافتم از غدير خم استفاده مي كنم. آن آيه هم در صلح حديبيه نازل شده است و شما وصلش كرديد به حجة الوداع.

خود حضرت علي (عليه السلام) از همه اين شبهات و تشبّثاتي كه الآن براي خلافت و امامت او مي كنند، هرگز به اينها استناد نكرد. جز با روايات مجعول، حضرت علي (عليه السلام) با بقيه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، همدل و همگام بود. از آنها همان تعريفي را مي كرد كه قرآن از آنها تعريف مي كرده است.

يكي از عشره مبشره خودش است و:

وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (توبه/100)

مهاجرين و انصار را خداوند وعده جنت داده است.

شما آمديد اينها را تكفير مي كنيد براي اين كه او را بلند كنيد. اين كار، نه علمي است و نه اسلامي.

سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني

سوال من اين است كه حضرت علي (عليه السلام) هرگز ادعاي خلافت بر خود نكرد و حتي عقل هم منكر اين است. وقتي در سقيفه بني ساعده اين همه آراء مطرح مي شود، صحابه و دست پروردگان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، چه مصلحتي در آن است كه بيايند و خلافت حضرت علي (عليه السلام) را پنهان كنند؟ مگر ابوبكر سپاه و اطلاعات و مال داشت كه به آنها رشوه بدهد تا او را انتخاب كنند؟ چه مصلحتي بر دست پروردگان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است؟ آيا اين اتهامي بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست كه در تربيت شاگردانش شكست خورده است كه آمدند نصّي را كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي شان گذاشته است، پنهان كردند و كس ديگري را خليفه كردند؟ آيا اين خودش دليل بر ضعف و شكست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست؟

جواب استاد حسيني قزويني

در رابطه با اين كه ايشان مي فرمايد حضرت علي (عليه السلام) در رابطه با خلافت خودش سخني نگفته است، اگر ايشان مراجعه كنند به كتاب الإمامة و السياسة إبن قتيبه دينوري تحقيق آقاي شيري، جلد 1، صفحه 30 و در تحقيق آقاي زيني، صفحه 19، مي بيند كه وقتي آقاي ابوبكر قنفذ را فرستاد به سراغ آقا اميرالمومنين (عليه السلام)، گفت:

فقال أبوبكر لقنفد و هو مولي له: إذهب فادع لي عليا، قال: فذهب إلي علي، فقال له: ما حاجتك؟ فقال: يدعوك خليفة رسول الله، فقال علي: لسريع ما كذبتم علي رسول الله.

حضرت علي (عليه السلام) فرمود:

چقدر زود بر رسول الله دروغ بستيد و كسي را كه خليفه نيست، خليفه رسول الله قرار داديد؟!

در همين صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است كه وقتي آقاي ابوبكر بعد از 6 ماه آمد پيش اميرالمومنين (عليه السلام)، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد:

إستبددت علينا.

تو در حق ما استبداد كردي.

صحيح بخاري، ج5، ص83 ـ صحيح مسلم، ج5، ص154

من نمي دانم ايشان كلمه استبداد را چطور مي خواهند معنا كنند؟

يا وقتي مي گويد:

كاذبا آثما غادرا خائنا.

صحيح مسلم، ج5، ص152، كتاب الجهاد، باب حكم الفئ

اين را هم حتما مي خواهند ضعيف بدانند؟!

در نهج البلاغه محمد عبده، جلد 1، صفحه 30، خطبه 2، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد:

لا يقاس بآل محمد من هذه الأمه أحد ... و لهم خصائص حق الولاية و فيهم الوصية و الوراثة.

حق خلافت و وراثت در آل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص138

وقتي هم خلافت به اميرالمومنين (عليه السلام) بر مي گردد، مي گويد:

الآن إذ رجع الحق إلي أهله و نقل إلي منتقله.

الآن حق به حق دار رسيد و آنچه كه به زور به جاي ديگر برده بودند، الآن به ما رسيد.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص139

يا اين تعبير اميرالمومنين (عليه السلام):

فوالله! ما زلت مدفوعا عن حقي، مستأثرا علي منذ قبض الله نبيه صلي الله عليه حتي يوم الناس هذا.

قسم به خدا، از روزي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، در حق من ظلم و جفا كردند.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص223

يا:

فوالله! ما كان يلقي في روعي و لا يخطر علي بالي أن العرب تعدل هذا الأمر بعد محمد عن أهل بيته و لا أنهم منحوه عني من بعده.

باور نمي كردم كه مردم بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين چنين بكنند.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج6، ص95

مضافا به اين كه آقاي ملازاده از اصحاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه اين همه سر و صدا ايجاد كردند و از اينها يك قداستي فرا تر از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درست كرده اند و حتي آقايان مي گويند در مقام اختلاف بين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و آقاي عمر، حضرت جبرئيل مي آمد و آيه مي آورد:

تائيداً لعمر و تضعيفاً لرسول الله.

سوال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده

ايشان اصرار داشت بر اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) احاديثي درباره اين قضيه نسبت به آقاي ابوبكر مطرح كردند و با نماز خواندن ابوبكر به جاي ايشان و يا با:

يأبي الله و المومنون إلا أبابكر.

نشان مي دهد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ابوبكر را معين كرده است؛ حال آنكه عبارت جناب عمر در صحيح بخاري و صحيح مسلم بر خلاف اين است:

وقتي از او سوال مي كنند:

قيل لعمر: ألا تستخلف؟ قال: إن إستخلف فقد إستخلف من هو خير مني أبو بكر و إن أترك فقد ترك من هو خير مني رسول الله صلي الله عليه و سلم.

صحيح بخاري، ج8، ص126 ـ صحيح مسلم، ج6، ص4

همچنين نووي كه از علماي بزرگ اهل سنت است، مي گويد:

ما هيچ روايتي در خلافت ابوبكر نداريم.

إبن كثير و ايجي هم همين تعبير را دارند. لطفا درباره اين توضيح دهد.

جواب آقاي ملازاده

كتابي كه ايشان از إبن قتيبه دينوري نقل مي كند، كتابي است منسوب به ايشان و علماء در نسبتش به او شك دارند و آدم اگر از كتاب صحيح عدول كند و به اين كتاب رجوع كند، اين دليل بي دليلي است.

حضرت علي (عليه السلام) دوبار بيعت كردند: هم بعد از وفات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و هم قبل از او.

سوالي كه ايشان كردند راجع به خلافت ابوبكر، خلافت ابوبكر انتخابي است، نه تعييني. من نگفتم كه تعييني است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) او را به عنوان كانديد مشخص مي كند و اجتهاد مي كند كه بهترين فرد است. بعد هم مي بيند كه مردم غير از او را انتخاب نمي كنند. اين خيلي واضح است. وقتي شما به اين روايت استناد مي كنيد كه:

هلم أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي.

اين روايت را اگر شما قبول داريد، دليل است بر اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از اين وصيت نكرده است. پس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از اين حضرت علي (عليه السلام) را به خلافت تعيين نكرده است.

آيا همين توطئه كافي نيست كه بياييم بعد از 1400 سال باز هم بگرديم ببينيم كه چه كسي خليفه بوده است؟ اين توطئه مسلمانان را چنان متفرق كرد تا بعد از 1400 سال نتوانيم از اين دايره بيرون بياييم. الان در دنيا، كسي كه بگويد كلينتون و بوش يا ... كانديد بوده اند، مردم مي خندند به او. اين همه خون در تاريخ اسلام ريخته شده است، اين همه اختلاف و تفرقه، همه بخاطر امام بوده است:

تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ لَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ

سوره بقره/آيه134

آنها امتي بودند و رفتند، اعمال شان را از من و شما سوال نمي كنند. اما چون شما امامت را از نبوت مي دانيد، چون جاي توحيد را گرفته و حتي بر توحيدتان هم تاثير گذاشته است؛ ولايت را گذاشته ايد جاي شهادت بر توحيد. تا حدي كه ادعا مي كنيد هر كس بر ولايت ايمان نداشته باشد، مومن نيست. شما همه مسلمانان جهان را مومن نمي دانيد. مال و جان شان را حلال مي دانيد. اندكي فكر و انديشه كنيد، خود حضرت علي (عليه السلام) چنين نبود. اين رواياتي را كه شما از حضرت علي (عليه السلام) نقل مي كنيد، كاملا نادرست است و همه رواياتي است كه از كتب خودتان است و مسلمانان ديگر قبول ندارند. حضرت علي (عليه السلام) با بقيه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دوست بود.

وقتي از حضرت علي (عليه السلام) سوال كردند كه چرا وصيت نمي كني؟ گفت: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت نكرد تا من هم وصيت كنم. من هم صبر مي كنم همان طور كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صبر كرد.

حضرت عايشه كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بر سر سينه او فوت كرد، مي گويد:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت نكرده است.

خود حضرت علي (عليه السلام) مي گويد:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت نكرده است.

اين نشان مي دهد كه خلافت را مشخص نكرده است.

إبن عباس مي رود در مورد خلافت از او سوال كند. حضرت علي (عليه السلام) مي گويد: نه، اگر الآن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين خلافت را به ما ندهد، ديگر مردم تا ابد ما را محروم خواهند كرد.

شما سوال مرا جواب نداديد و بيرون پريديد و انتظار نبود.

اين همه رأي در سقيفه و شوراي بني ساعده و شوراي مسلمين مطرح شد. صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چه مصلحتي دارند كه ابوبكر را خليفه بكنند و حضرت علي (عليه السلام) را كنار بزنند؟ چرا دين خودشان را بخاطر ابوبكر بفروشند؟ چطور قرآن مي آيد اين صحابه را تعريف و تمجيد مي كند و وعده بهشت مي دهد؟ اينها دليل شكست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است؟ هر كدام از اين سوال ها به اندازه يك كوه است و شما اينها را جواب نمي دهيد و مي رويد دنبال روايات. ما با روايات هرگز به نتيجه نمي رسيم. دين و قرآن را روايت زده نكنيم؛ حداقل بحث عقلي بكنيم. چطور شد كه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه معجزه دوم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از قرآن هستند، همه اين روايات را فراموش كردند و خود حضرت علي (عليه السلام) هم فراموش كرد و آمدند دشمني تراشيدند؟

لذا بيرون بياييم از دايره اي كه دشمنان دين بر من و شما تراشيده اند و 1400 سال ما و شما را به جان هم انداخته اند و آنچه در عراق و جاي ديگر رخ مي دهد، نتايج اين توطئه هاي شوم است. نگذاريم دشمنان ما به خاطر اين روايات از ما سوء استفاده كنند. حداقل اختلاف را بيشتر از اين نكنيم؛ دو دستگي و فتنه و درگيري مسلمانان را بيشتر از اين نكنيم.

تاريخ را نگاه كنيد كه عثماني و صفويه را به جان هم انداختند و هر دو را انداختند كنار و الآن هم همين كار را مي كنند. تا كي من و شما در زندان روايات باشيم؟ تا كي من و شما در زندان 1400 قبل باشيم؟ بيايم صريح قرآن را بفهميم كه از امامت در او خبري نيست. صريح قرآن از احكام بزرگ و كوچك حرف مي زند؛ ولي مسائل بزرگ را كه شما از نبوت بالاتر مي دانيد را حرف نمي زند.

سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني

سوال من اين است كه ولايتي كه شما از آن حرف مي زنيد، يك اعتقاد سرّي بود و خود كتب شما هم بر همين دلالت مي كند و مي گويد:

ولايت يك سرّي بود كه به حضرت جبرئيل داده شد و حضرت جبرئيل به حضرت محمد (صل الله عليه و آله و سلم) و حضرت محمد (صل الله عليه و آله و سلم) به حضرت علي (عليه السلام) داد و حضرت علي (عليه السلام) هر كس را كه خواست به او داد. بعد أبو جعفر مي گويد: اين سرّ را پخش نكنيد.

در زمان صحابه، چرا اين عهد ظاهر نشد و چرا توطئه گران بعد از آن زمان بر ضد اسلام اين را مطرح كردند؟ اين دليل بر اين است كه حضرت علي (عليه السلام) از ولايت خبري نداشت و اين روايات بعدا تراشيده شد. اين روايات را عبدالله بن سبأ بعدا عمومي كرد. چرا اينها علني كردند؟ چرا وقتي مسلمانان در نيرو و قوت خود هستند، حضرت ابوبكر و عمر و عثمان و علي ، هيچ كدام از امامت و ولايت حرفي نزدند؟

سوال من اين است كه چرا خود حضرت علي (عليه السلام) ولايتش را زميني مي دانست و در مقابل مردم علنا از زميني استناد مي كند نه آسماني و مي گويد منشأ ولايت من مردم هستند نه خداوند؟

جواب استاد حسيني قزويني

اين كه ايشان فرمودند كتاب إبن قتيبه دينوري منسوب به ايشان نيست، حداقل مراجعه بكنند به كتاب الأعلام آقاي زركلي، معجم المطبوعات، معجم المؤلفين و ... همه اين كتاب را منسوب به إبن قتيبه دينوري مي دانند؛ حتي خود ذهبي كه از او به امام الجرح و التعديل تعبير مي كنند.

اما در رابطه با اين كه ايشان فرمودند شما ولايت را بالاتر از توحيد قرار مي دهيد، اين يك افتراء است بر شيعه كه در طول تاريخ و حتي زمان إبن تيميه مطرح بوده است تا الآن كه اين آقايان مطرح مي كنند. ولي ما معتقديم و روايات صحيح داريم كه وقتي آيه:

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ و َأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا

سوره مائده/آيه3

نازل شد، يعني با ولاي حضرت علي (عليه السلام) اسلام كامل شد و بدون ولاي حضرت علي (عليه السلام)، اسلام، لا اسلام است. همانطوري كه خود أخطب الخواطب، خوارزمي صراحت دارد در المناقب خود و از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي كند:

يا علي! لو أن عبدا عبد الله مثل ما دام نوح في قومه، و كان له مثل جبل أحد ذهبا فأنفقه في سبيل الله و مد عمره حتي حج الف عام علي قدميه، ثم قتل بين الصفا و المروة مظلوما، ثم لم يوالك يا علي لم يشم رائحة الجنة و لم يدخلها.

يا علي! اگر فردي تمام شبانه روز را نماز بخواند و عبادت كند و هزار سال عمر داشته باشد و هر سال به حج برود و به اندازه كوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا صدقه بدهد و بين ركن و مقام كشته شود، اما اگر ولايت تو را نداشته باشد، بوي بهشت را استشمام نمي كند.

المناقب للخوارزمي، ص68 ـ مناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج3، ص2

اين چيزي نيست كه مربوط به شيعه باشد.

وقتي حديث ثقلين را كه من گمان نمي كنم جز آدم متعصب منكر آن شود، مي گويد:

إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي أهل بيتي، إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي.

صحيح مسلم، ج7، ص123 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص109 و 110 و 148 ـ مسند احمد، ج3، ص14 ـ تفسير إبن كثير، ج4، ص123 ـ سنن الدارمي، ج2، ص432 ـ فضائل الصحابة، ص15 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج10، ص114 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص163 السنن الكبري للنسائي، ج5، ص45 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج3، ص374 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص104 ـ أضواء علي السنة المحمدية لأبو رية، ص404 ـ تفسير الرازي، ج8، ص173 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص194 ـ الطبقات الكبري لإبن سعد، ج2، ص194

ديگر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چيزي براي كسي باقي نگذاشته است. اين مسئله كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز پنجشنبه گفت:

هلم اكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي

با توجه به اين كه بعضي از قضايا بوده و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خبر داشتند و در روايت صحيح داريم و آقاي حاكم نيشابوري مي گويد روايت صحيح است:

إن الأمه ستغدر بك بعدي يا علي.

بعد از من، اين امت در حق تو خيانت مي كنند.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص140 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص137 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص297 ـ الكامل لإبن عدي، ج6، ص216 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص447

يا:

ضغائن في صدور قوم لا يبدونها لك إلا بعدي.

يا علي! كينه هايي در درون سينه هاي مردم مي بينم كه اين كينه ها بعد از من منصه ظهور خواهد رسيد.

مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص118 ـ مسند أبي يعلي، ج1، ص427 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص61 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج4، ص107 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص322 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج23، ص240 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج3، ص355

و اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

اصحاب من بعد از من مرتد خواهند شد.

اي كاش! فرصتي باشد تا درباره صحابه صحبتي شود. آيا آيات قرآن فقط صحابه را مدح كرده؟ يا نه، آياتي هم در مذمت صحابه هم هست؟ ما مصداق اين آيه نباشيم:

إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ... وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا

سوره نساء/آيه150

اين كه قرآن در مورد صحابه مي گويد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَي مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ

سوره حجرات/آيه6

و امثال اين، براي همين قرآن است. براي تورات و انجيل كه نيست.

آنچه كه خيلي مهم است، حديث حوض است كه وقتي به براء بن عاذب مي گويند:

طوبي لك، صحبت النبي صلي الله عليه و سلم و بايعته تحت الشجرة، فقال: يا ابن أخي! انك لا تدري ما أحدثنا بعده.

خوشا به حال تان كه همراه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بوديد و ... . براء مي گويد: برادرزاده ام! نمي داني كه ما چه بدعت هايي بعد از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نهاديم.

صحيح بخاري، ج5، ص66 ـ عمدة القاري عيني، ج17، ص222 ـ مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ص433

همچنين همين تعبير را أم المومنين عايشه مي گويد:

عن قيس بن أبي حازم، قال: قالت عائشة رضي الله عنها و كان تحدث نفسها أن تدفن في بيتها مع رسول الله صلي الله عليه و آله و أبي بكر، فقالت: إني أحدثت بعد رسول الله صلي الله عليه و سلم حدثا، أدفنوني مع أزواجه، فدفنت بالبقيع.

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين و لم يخرجاه.

از او مي پرسند: آيا مي خواهيد شما را در كنار قبر رسول الله (صلي الله عليه و سلم) دفن كنيم؟ مي گويد: خير، من را در بقيع، كنار ديگر همسران پيامبر (صلي الله عليه و سلم) دفن كنيد؛ چون من بعد از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بدعت هايي نهادم.

المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج4، ص6 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج2، ص193

همچنين رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در صحيح بخاري و صحيح مسلم مي گويد:

صحابه مرا در قيامت به سمت جهنم مي برند و از آنها سوال مي كنم كه به كجا مي بريد؟ مي گويند: به سمت آتش. سوال مي كنم: جرمشان چيست؟ مي گويند:

إنك لا علم لك بما أحدثوا بعدك، إنهم ارتدوا علي أدبارهم القهقري.

... آنها بعد از تو مرتد شدند و به زمان دوران جاهليت شان برگشتند.

سپس خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در صحيح بخاري مي گويد:

فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم.

از اين صحابه من، جز تعداد اندكي از آتش جهنم نجات پيدا نمي كنند.

صحيح بخاري، ج7، ص208

ما چشم مان را خوب باز كنيم، اين آيه قرآن است كه مي گويد:

أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقَابِكُمْ

سوره آل عمران/آيه144

و نبايد يك چشمي به قرآن نگاه كنيم.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
81 | momen abdullah | Malaysia - Klang | ١٢:٠٠ - ٠٤ آذر ١٣٨٨ |
جناب حافظ
خليفه برترين دانشمند اعصار محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) چه کسي بود؟
شما به خوبي مي‌دانيد که نه عتيق و نه عمر و نه عثمان هيچکدام در حدي نبودند که بتوان آنها را خليفه برترين عالم بشريت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) دانست.
دقيقا به همين دليل است که شما مدام دم از زکرياي رازي و امثال او مي‌زنيد.
تا بلکه خلاء يک خليفه براي مقام علمي محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) را با او و امثال او پر کنيد.
خوب. حال که اينقدر به زکرياي رازي ابراز ارادت مي‌کنيد بد نيست کمي با عقايد او آشنا شويد:
رازي يکي از شکاکان معروف بوده است.
چنانچه در باره قرآن مي‌گويد:
«شمايي که ادعا مي‌کنيد که معجزه آشکار موجود است. مي‌گوييد که هرکسي آن را باور ندارد مانند آن را بياورد.
در حقيقت ما بايد هزار کتاب مانند قرآن بياوريم. کتبي حاصل از کار اديبان و شعرا و فصيحان. کتبي که از قرآن بهتر جمله بندي شده اند و خلاصه تر هستند.تا آنها مطالب را بهتر منتقل کنند و آرايش کلامي بهتري داشته باشند.
به خدا که سخن شما ما را به تعجب وامي‌دارد. شما از قرآني سخن مي‌گوييد که افسانه هاي پيشينيان را بازگو مي‌کند و در عين حال پر از تناقض است و حاوي هيچ اطلاعات و توضيحات کاربردي نيست. و بعد مي‌گوييد : چيزي مانند آن بياوريد؟؟؟ »
از جمله مخالفان سر سخت او ابوالقاسم بلخي و ابن التمر بوده است.
رازي چنان از مخالفان خود آزرده شد که پس از نابينايي از معالجه خودداري مي‌کرد تا به گفته خودش چشمش به اين دنيا ديگر نيافتد.

آري جناب حافظ
اين است سرنوشت شوم دين بدون ولايت. سرنوشتي که ابن سينا و ابوريحان بيروني از آن گريختند.
******************************
جناب حافظ
نوادگان شاه اسماعيل توانستند که بعد از حمله افغانها، که به تحريک علماي مکه صورت گرفت،‌ايران از بار ديگر از چنگال محبين عمر خارج کنند.
ولي آيا نوادگان صلاح الدين توانستند فلسطين را دوباره آزاد کنند؟

شما که از کشتار و غارت ايران به وسيله عثماني ها و افغانها اينقدر احساس شعف و مسرت و پيروزي مي‌کنيد بهتر است نگاهي به آوارگي ميليونها فلسطيني کنيد که نوادگان بي‌عرضه صلاح الدين آنها را به يهوديان فروختند.
براستي چه کسي کرانه باختري و آب فرات و نفت در اختيار اسرائيل قرار مي‌دهد؟ جز نوادگان صلاح الدين ايوبي؟
راستي اکنون که اسرائيل در کردستان پايگاه زده و مسيونر هاي مسيحي مشغول مسيحي کردن مسلمين هستند اين نوادگان صلاح الدين کجا هستند؟
آيا عبرت آمير نيست که اکنون نوادگان شاه اسماعيل صفوي بايد براي نجات مردم مظلوم فلسطين قدم بردارند؟

**************************
و اما در مورد فحاشي و رکيک گوييت به اول عفيفان کره زمين،‌دختران پاک دامن مشهد و قم.
اول اين مشي شما محبين عايشه است که به جاي بحث عقلي و فکري روي به فحاشي و تحريک احساسات بياوريد تا در پرتو احساسات بتوانيد بت هاي خود را به مردم تحميل کنيد.

راستي اين کانال هاي مستهجن و پورنو زنا و لواط و انحرافات جنسي از کدامين ماهواره ها و براي چه کساني پخش مي‌شود؟ >>> ترک ست<<<. >>>عرب ست<<<. >>> نيل ست<<<
براي اهالي مکه و مدينه و آنکارا و ...
اين ليدي بوي ها در خيابان هاي استنابول و کوالالامپور چه مي‌کنند؟
البته وقتي خليفه شما يزيد فاسد و شرابخوار باشد انتظار ديگري هم نبايد داشت.
************************
و حال در مورد قصه پردازي ات در باره تحريف قرآن
جوابهاي بسيار متين و محکمي به شما در اين صفحه داده شده است:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1303
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=99
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=96

راستي جناب حافظ چرا شما اعتقاد به تحريف قرآن داريد؟
«براي چه نماز، و زکات و غير از آن دو از ارکان اسلام در قرآن به طور صريح و واضح ذکر مي‌شود،اما ولايت ذکر نمي‌شود»
مگر اين آيات ولايت چه خطري براي شما دارد؟
«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللّهَ و أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»

احتمالا اگر قائل به حذف اين آيات از قرآن نباشيد ديگر نخواهيد توانست اصنام رنگارنگتان را به مردم قالب کنيد.
همان اصنامي که با بالابردنشان از منبر جناب عقل کل محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) آنها را جانشين عظيم ترين و داناترين انسانها و مخلوقات کرديد.
راستي از عتيق بيست صفحه مطلب هم بجاي مانده است؟
عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
82 | عبد الغفار | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٤ آذر ١٣٨٨ |
سلام عليکم. جناب حافظ.: با توام.!!!! پس گوش کن. گر منزل افلاک شود منزل تو وز کوثر اگر سرشته باشد گل تو چون مهر علي(ع) نباشد اندر دل تو مسکين تو وسعي هاي بي حاصل تو .................... بيشه ي ايجاد رب العالمين يک شير داشت از براي دشمنان مصطفي شمشير داشت مادر گيتي نزايد در جهان مثل علي(ع) آسمان در ترکشش گويا همين يک تير داشت .................... از عالم ذر حب علي را داريم ما تا به عبد سائل کوي ياريم صد بار اگر دوباره دنيا آييم از دشمن مرتضي علي بيزاريم .................... اي گفتي بر ابي بکر و عمر لعنت نکن!!! زانکه شايد حق تعالي کرده باشد رحمتش آنچه با آل نبي کردند گر بخشد خداي هم ببخشايد تورا گر کرده باشي لعنتش ................... يا امام زمان............. تسليت ميگم آقا جان شهادت امام باقر را ............... امروز دلم پر غم است. امروز دلم خون است. شيعه غيرت دارد. شيعه به نام فاطمه زهرا حساس است اي غيرتيا.... مرغ دلها در مدينه زائر است. دل عزا دار امام باقر است وا اماما ..........و امام...........وا امام تربت آن مقتدا در بقيع بي زائر است. شد مدينه در نوا .................. فاطمه صاحب عزا................فاطمه صاحب عزا................ ...................... افسوس که زهراي(س) جوان را کشتند بانوي زمين و آسمان را کشتند با کشتن محسن(ع) پسر مظلومش يک سوم سادات جهان را کشتند ..................... آهاي وهابي هنوزم برات دارم پس بخوان.! .................... ؟؟؟ بر عدو که روح تقوا را کشت ايمان و کمال و عشق و معنارا کشت بازآ و بگير انتقامي سنگين !!! از آنکه ز راه ظلم زهرا(س) را کشت ...................... ؟؟؟ گر حضرت زهرا(س) بپذيرد ذکرم خادم به حريم حضرت فيروزم(رضي الله عنه) ................... ؟؟؟ .......................... ؟؟؟ هر کس به کسي نازد و ما هم به کسي سني به عمر نازد و ما هم به علي(صلوات الله و سلامه عليه. عليه السلام و صلاه) انشا الله مسئولان اين نظر را علني کنند.!؟ تا جوابش را داده باشيم. يا زهرا(س)..........
83 | حافظ | Germany - Frankfurt am Main | ١٢:٠٠ - ٠٤ آذر ١٣٨٨ |
اسماعيل صفوي همان بود كه مذهب شيعه را رسمي كرد بعد اول عثمانيها شكستش دادند وسرانجام نوادگانش توسط افغانها به زير رفتند افغانها در طول تاريخ زير سلطه ايرانيها بودند كه در زمان اين اقا توانستند ايران را بگيرند از كرامات شيعه بودن هست!! قلعه پرتغاليها در چابهار هست كه پرتغاليها از دست صفويه در اوردند و بعد بلوچها كه اهل سنت بودند انرا بازپس گرفتند شما برو تاريخ بخون بعد اسم خودت را بذار صفوي چراكه اگر مثل اسماعيل جان بيعرضه باشي انوقت هم تركها مي خوابننت هم اهغانها!! شما دختراي مشهدي وقمي را درياب و در مورد خلفاي راشدين نظر نده ???? مشخص هست كه عمربن خطاب و ديگر خلفا از اين كرامات ندارند! شما هم كتب خودتان را بخوان: عده ي زيادي از علماي شيعه اين امر را در کتب خود ذکر کرده اند وکتابهاي زيادي را براي اثبات تحريف قرآن تاليف کرده اند. از جمله اين علما مي توان افراد زير را نام برد : نعمت الله جزايري در کتاب (الانوار النعمانيه) علي بن ابراهيم قمي در کتاب (تفسير قمي) محمد باقر مجلسي در کتاب (مرآة العقول من شرح أخبار آل الرسول) حاج ميرزا حبيب الله هاشمي خوئي در کتاب (منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة) ابو منصور احمد بن منصور طبرسي در کتاب (الاحتجاج) نوري طبرسي در کتاب (فصل الخطاب) محمد بن مرتضي کاشاني ملقب به فيض کاشاني در کتاب (تفسير صافي) ميثم بحراني در کتاب (شرح نهج البلاغه) يوسف بحراني در کتاب (الدرر النجفيه) سيد عدنان بحراني در کتاب (مشارق الشموس الدرية) سلطان محمد بن حيدر خراساني در کتاب (تفسير بيان السعادة في مقامات العبادة) ابوالحسن عاملي در کتاب (مرآة الانوار و مشکاه الاسرار) محمد بن نعمان (شيخ مفيد) در کتاب (مسائل السروريه) محمد بن حسن الصفار در کتاب (بصائر الدرجات) سيدعبدالله شبر در كتاب (منية المحصلين في حقيقة طريقة المجتهدين ) محمد بن ابراهيم نعماني سعد بن عبدالله قمي در کتاب (ناسخ القرآن و منسوخه) سيد علي بن احمد کوفي در کتاب (بدع المحدثة) محمد بن مسعود عياشي در كتاب (تفسير عياشي) شيخ فرات بن ابراهيم کوفي محمد بن عباس ماهيار ابو سهل اسماعيل بن علي بن اسحاق بن ابي سهل بن نوبخت شيخ متکلم و فيلسوف ابو محمد حسن بن موسي ابو اسحاق ابراهيم بن نوبخت اسحاق الکاتب حاجب بن الليث بن سراج شيخ فضل بن شاذان، در کتاب (الايضاح) شيخ محمد بن الحسن شيباني در کتاب (تفسيرنهج البيان عن کشف معاني القرآن) علماي نام برده شده از بزرگترين علماي تشيع هستند ومقام ومنزلت آنها نزد شيعه همانند مقام ومنزلت امام بخاري وابوحنيفه ومالک وشافعي واحمد ابن حنبل وابن تيميه و… نزد اهل سنت است. حال اين سوال پيش مي آيد که علماي شيعه براي چه مي‌گويند قرآن تحريف شده و ناقص است؟ بخاطر اسباب زيرمعتقد به تحريف در قرآن شده‌اند: اولاً- عدم ذکر امامت در قرآن کريم: همانا شيعه اعتقاد دارد که مسأله امامت، در معتقدات اساسي داخل است که منکر آن کافر مي‌گردد، پس متعلق است به ايمانيات مانند ايمان به خدا و رسول (صلى الله عليه وسلم). و مي‌گويند: همانا ولايت افضل‌ترين ارکان اسلام مي‌باشد. زراره از ابو جعفر روايت مي‌کند که فرمود: اسلام بر پنج چيز بنيان شده: بر نماز و زکات و حج و روزه و ولايت، زراره مي‌گويد: گفتم: و کداميک از آنها افضل‌تر مي‌باشد: ايشان فرمودند: ولايت افضل مي‌باشد . (يعقوب کليني، کتاب ايمان و کفر – باب دعائم اسلام ?/??). ولايت با وجود اين همه عظمت و اهميتش براي چه در قرآن ذکر نشده؟ براي چه نماز، و زکات و غير از آن دو از ارکان اسلام در قرآن به طور صريح و واضح ذکر مي‌شود،اما ولايت ذکر نمي‌شود؟ پس هنگامي که اين مشکل پيش آمد، بسوي اين گفتار روي آوردند که قرآن تحريف شده، در آن تغيير ايجاد شده، آيات بسياري از آن حذف شده، کلمات بسياري از آن ساقط گردانيده شده، بزرگان اصحاب و امت اسلامي بخاطر کينه با علي و دشمني با فرزندانش، و بخاطر از بين بردن ميراث رسول الله (صلى الله عليه وسلم) اينها را حذف نموده‌اند ثانياً: شيعه بخاطر رهايي يافتن از تناقضي که بين قرآن و کتب شيعه درباره مقام و منزلت صحابه (رضي الله عنهم) وجود دارد معتقد به تحريف در قرآن شده‌اند قرآن کريم فضل و برتري اصحاب رسول الله (صلى الله عليه وسلم) را ذکر مي‌کند، بطوري که قران بر مقام بلند آنها و شأن و مرتبه، و درجه رفيع‌شان گواهي مي‌دهد اما روايتي در کتب شيعه وجود دارد که صحابه را تکفير ميکند. (اين روايات را انشا الله در فرصت هاي بعدي در سرداب مورد بحث قرار خواهم داد) ثالثاً: از اسبابي که آنان را به طعن در قرآن واداشت، عدم ذکر اساسي ائمه و فضلشان و معجزاتشان و فضل زيارت قبورشان در قرآن کريم، علماي شيعه مجبور شدند که صحابه را به حذف فضايل ائمه و معجزاتشان از قرآن کريم متهم سازند. (سخن و حديث شيعه از فضايل و صفات ائمه‌ بسيار است و خطرناک
84 | حافظ | Germany - Frankfurt am Main | ١٢:٠٠ - ٠٤ آذر ١٣٨٨ |
ابوبكرمحمدبن زكرياي رازي دانشمند مسلمان و اهل سنت ايران شما لازم نيست راجع به كساني نظر بدهي كه ايران مديون تحقيقات و كوششهاي او بوده است شما راجع به طبرسي : نوري طبرسي در کتاب (فصل الخطاب) به تحريف قران نظر داشته اضهار نظر كن
به نظر خودت همچنين فردي لياقت داره خيابون يا حتي يك توالت به اسمش باشه
لياقت شما همان ابولولو هست!!
اما اهل سنت صلاح الدين ايوبي سردار رشيد ايراني و قهرمان جنگهاي صليبي را دارد كه به ناز شمشيرش ريچارد شيردل در مقابلش به زانو در امد
85 | حافظ | Germany - Frankfurt am Main | ١٢:٠٠ - ٠٤ آذر ١٣٨٨ |
اين حرفهايي كه دوستان مطرح مي كنند به دليل سواد پايين و مطالعه كم هست علماي شما پاي منبر مرتب مي گن(( هوش ايراني فضيلت علي را بر خلفاي ديگر فهميد!!!)) حال انكه ايراني شما نيستيد كه اول اسمتان سيد(واژه عربي) هست ايرانيهاي اصيل مولوي حافظ و .. هستند كه پيرو سنت بودند لطفا مطلب من را با دقت بخوانيد مشهد وقم شهرهاي مذهبي ايران كه بيشترين فساد در ايران را هم در كنار مذهبي بودن يدك مي كشند ولي استانبول و دبي و... مذهبي نيستند استانبول اگر هم بخواهد مقايسه شود با تهران بايد مقايسه شود نه با شهر مذهبي حرم يا ???? !!!! ??? من چند سال در مشهد درس مي خوندم و به حرم هم رفتم ميدانم مشهد و شهرهاي مذهبي شيعيان محلي براي حال كردن اراذل اوباشي مثل جناب ??? هست.
86 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٠٥ آذر ١٣٨٨ |
جناب حافظ
گرچه شما بر مبناي پيروي از مولاي خود معاويه قرآن را تکه پاره مي‌کنيد ولي سري به مساجد شيعيان بزن و اين آيه نوراني و شريف را در قرآن مجيد بخوان:

«وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ»

**********
برادر عزيز جناب عبدالغفار

حلقه غلامان حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) فقط محدود به سلمان فارسي بهشتي و سلمان زمان جناب آيت الله قزويني نيست.
دايره نوکران ايشان فقط منحصر به ابولوءلوء مجاهد و مبارز و ابولوءلوء زمان جناب عبدالغفار و مجيد علي نيست.
بلکه ايشان مرغابي و گربه هم در ميان غلامان خود داشتند.
اينجانب عددي نيستم مگر مرغابي و دستگيره در خانه مولي،انشاء الله.

مي‌دانيد کدام مرغابي را مي‌گويم؟
همان مرغابي که در شب شهادت ايشان با آواز خود از ايشان مي‌خواست به مسجد نروند.

اينجانب کلب علي خوشي ندارد مگر نوکري شما شيعيان راستين مولي الموحدين علي ابن ابيطالب عليهما السلام.

يا علي و يا ولي
87 | عبد الغفار | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٥ آذر ١٣٨٨ |
سلام عليکم بر موحدان.
وسا عليکن بر نامومن ملحد وهابي( حافظ)

آقاي حافظ تا ديدي کم آوردي زود گير دادي به اينکه نظراتت رو ساسور کردن.
معلومه اگه آدمه دهن نجسي مثل تو نظر يذاره نظرش چيه ديگه.
اين که ديگه جاي گله نداره.

تازه برو خداتو شکر کن که فحشاتو و کفر گويي هاتو ساسور کردن و بهت لطف کردن تا بيشتر از اين بي آبرو نشي.

جلوي خدا که بي آبرو هستي با اين بي مهري تو به اهل بيت رسول.

خدا هدايتت کنه.

اگه قابل هدايت نيستي و ميخوايي خار پا بشي .خدا لعنتت کنه. من الآن الي يوم القيامه.


يا غفار. ...........
88 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠٥ آذر ١٣٨٨ |
با سلام
جناب حافظ خوشحالم كه كمي با ادب شديد اميدوارم دروغ را هم كنار بگذاري .يعني چي نظرات تو را كامل نگذاشته اند .
حالا ماجراي جنگ خيبر را برايت تعريف ميكنم تا كيف كني :
فرار از جنگ خيبر

وقتي پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله به خيبر رسيدند، پرچم را به دست ابوبکر دادند و او را همراه جمعي به سمت خيبر فرستادند. ولي او ايستادگي نکرد و فرار کرد. دفعه دوم رسول الله صلي الله عليه و اله عمر را به همراه جمعي به خيبر فرستادند ولي او نيز فرار کرد. (1) بعد به حضرت نبي ( ص ) گفت كه اين جمع از همراهيم خود داري كردند ( بدون شاهد ) , ان جمع هم به پيغمبر ( ص ) فرمودند نه بخدا اين عمر بود كه از جنگ فرار كرد ( يعني چند شاهد )

پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - فرمود:
فردا مردى را به سوى قلعه مى فرستم كه خدا و پيغمبر را دوست دارد، و خدا و پيغمبر هم او را دوست دارند و از جنگ روى برنمى تابد. و خداوند قلعه را به دست او بگشايد.

سربازان هر كدام اميد داشتند كه آن فاتح آن باشند. على - عليه السّلام - در آن روز مبتلا به دردِ چشم بود. پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - به او فرمود: حركت كن .
على - عليه السّلام - گفت : يا رسول اللّه ! جايى را نمى بينم .
پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - آب دهان مبارك خود را به چشم على - عليه السّلام - كشيد و پرچم اسلام را به دستش داد.
على - عليه السّلام - عرض كرد: يا رسول اللّه ! به چه چيز جنگ كنم !
فرمود: به اينكه بگويند: اشهد ان لااله الاّ اللّه و اشهد انّ محمّداً رسول اللّه وقتى كه اين را گفتند، خون و مالشان از طرف من محترم است . مگر اينكه حق آن را ادا نكنند، حساب آنها هم با خداست . على - عليه السّلام - به ملاقات يهوديان خيبر رفت و فتح كرد. (2)

اسناد:
(1) اين حديث را حاكم نيشابورى در كتاب خود، به همين نحو كه گفتيم نقل كرده است . سپس مى گويد: اين حديث با سند صحيح نقل شده است ، ولى بخارى و مسلم روايت نكرده اند! - ذهبى با تصريح به صحت آن در تلخيص مستدرك آورده است. فرار أبو بكر و عمر در روز خيبر: راجع: ترجمة الامام على بن أبى طالب من تاريخ دمشق لابن عساكر ج 1 / 169 ح 233 و 234 و 235 و 236 و 240 و 241 و 247 و 261 و 262 ط 1، مناقب على بن أبى طالب لابن المغازلى ص 181 ح 217 ط 1، خصائص أمير المؤمنين للنسائي ص 52 و 53، أسد الغابة ج 4 / 21، مسند أحمد ج 6 / 353، البداية والنهاية ج 4 / 186، الغدير ج 1 / 38، مجمع الزوائد ج 9 / 122 و 124، مصنف ابن أبى شيبة ج 6 / 154، الصحيح من سيرة النبي الاعظم ج 3 / 282، تذكرة الخواص، مسند البزاز ج 1، الكامل لابن الاثير ج 2 / 149، ترجمة الامام على بن أبى طالب من تاريخ دمشق لابن عساكر ج 1 / 177 ح 242 و 243 و 247، شذرات الذهبية لابن طولون ص 52.
(2) اين حديث در بسياري از کتب روايي و تاريخي آمده است که ما در اينجا فقط به گوشه اي از آنها اشاره مي کنيم: فرائد السمطين ج 1 / 259 ح 200، المعجم الصغير للطبراني ج 2 / 100، مجمع الزوائد ج 6 / 151، المستدرك للحاكم ج 3 / 38، عيون الاثر ج 2 / 132، ترجمة الامام على بن أبى طالب من تاريخ دمشق لابن عساكر ج 1 / 163 ح 227 و 228 و 229 و 230 و 231، تذكرة الخواص للسبط بن الجوزى ص 24 ط الحيدرية، صحيح البخاري ج 5 / 22، صحيح مسلم ج 7 / 121 ط العامرة بمصر، خصائص النسائي ص 55 ط الحيدرية، السنن الكبرى للبيهقي ج 9 / 106، حلية الاولياء ج 1 / 62، ينابيع المودة ص 48 ط اسلامبول

يا علي
89 | حافظ | Germany - Frankfurt am Main | ١٢:٠٠ - ٠٥ آذر ١٣٨٨ |
نظرات بنده را كامل نگذاشتند اگر مدير وبلاگ همه نظرات بنده را بگذارند به شبهات شما پاسخ دادم
90 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠٥ آذر ١٣٨٨ |
با سلام
جناب حافظ , شوي شوي يا اخي صبر يمشي معنا :
فرموديد كه : در ضمن ايراني كيست؟ ايران كجاست؟
جواب : ايراني كيست : سلمان منا اهل البيت .
""""" : ايران كجاست؟ ,,,رسول گرامى اسلام بااشاره به سلمان فرموده است: لو كان الايمان (دين) عند الثريا، لتناوله رجال من‏فارس اگر ايمان يا دين در «پروين‏» يعنى مجموعه ستارگان كوچكى كه در آسمان ديده‏مى‏شود، قرار داشته باشد، مردانى از فارس بدان دست‏خواهند يافت.
(كنزالعمال، ج 11، ص 690; بحارالانوار، ج 22، ص 391.) .
حالا چندتا اسم شعرا را اوردي با تمام احترام به اين شعرا " مولوي + سعدي + عطار +بيدل دهلوي+جامي+خيام+ صلاح الدين ايوبي + شماره 1 و 2 و 3 ) شما با تمام مقامتشان در مجموع به يك صدم مقام حضرت سلمان عليه السلام نميرسندكه نمي رسند.
در ضمن يكبار گفتم بشعر اقتدا نكنيد كه بازنده هستيد .همان شعر فرودسي"" که خورشيد بعد از رسولان مه نتابيد ....""" را بخوان :انهم تا اخر تا ببيني كه اسم اون 1 , 2 و 3 براي خالي نبودن عريضه اورده اتفاقاً در قياس اون شماره 1 و 2 و 3 خيلي كوچك شمرده .
مولوي هم كه به هيكل معاويه و يزيد معلون ...... زده .
در جاي ديگر گفتي : اسماعيل صفوي همان بود كه مذهب شيعه را رسمي كرد اينجا را هم اشتباه كردي چرا :
جواب : چه كسي مذهب شيعه را پايه گذاري كرد :

چه كسي بهتر از حضرت رسول ( ص )
ابن عباس ( رض ) قال : لما نزلت هذه الآية : ان الذين امنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية قال : لعلي هو أنت وشيعتك تأتي يوم القيامة أنت وشيعتك راضين مرضيين ويأتي عدوك غضبانا مقحمين ...

ابن عباس مي گويد : وقتي آيه (ان الذين امنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) نازل شد رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم به علي عليه السلام فرمودند : مراد از آيه تو شيعيانت هستيد روز قيامت تو و شيعيانت مي آييد در حالي که از خداوند راضي هستيد و خداوند هم از شما راضي است و دشمن تو مي آيد در حالي که غضبناک و هلاکت يافته است ...
نظم درر السمطين ـ زرندي حنفي ـ ص 92 .
حالا برو از غضب و ناراحتي بمير .
http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1313
اما در مورد شاه اسماعيل اول نمخواهم در مورد ايشان چيزي بدون تحقيق بگويم و در ضمن ايشان را ما امام خود قرار نداديم اما برو تاريخ حكومت خلفاي عثماني را بخوان ببين كه واقعا چگونه زندگي ميكرد تربيتشان در كودكي كه بمانند يك حيوان پست در يك چاله بدون هيچ امكانات بزرگ ميشد و چه فساد و خونخواري در وقت حكومت ميكردند , برو بخوان .
گفتي تحريف قران كريم :
مثل اينكه شما نه خداوند را قبول داريد و نه قران چونكه خداوند رحيم در قران مجيد مي فرمايند :
«انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون» - سوره حجر ، آيه 9.
اما ايا كساني بوده اند كه ميخواستند قران را تحريف كنند بله اونهم در اولين سالهاي اسلام بعد از رحلت حضرت محمد ( ص )
چه كساني :
امك المومنين عايشه :
عن عائشة قالت : كانت سورة الأحزاب تقرأ في زمن النبي صلى الله عليه وآله وسلم مئتي آية ، فلمّا كتب عثمان المصاحف ، لم يقدر منها إلّا ما هو الآن الدر المنثور : 5 / 180 ، نشر : دار المعرفة - بيروت . ( 6 / 650 ، ط . دار الفكر ، بيروت ، 1993 ) ، الاتقان : 2 / 40 . .
خليفتك عمر الحطاب :
عمر يخاف أن يزيد آية الرجم
عن سعيد بن المسيّب عن عمر قال : رجم رسول اللّه ، ورجم أبو بكر ورجمت ولو لا أنّي أكره أن أزيد في كتاب اللّه لكتبته في المصحف ، فإنّي قد خشيت أن تجى أقوام لا يجدونه في كتاب اللّه فيكفرون به . رواه الترمذي وقال حسن صحيح .الاتقان : 1 / 101 ، وعون المعبود : 10 / 20 . صحيح الترمذي كتاب الحدود : 2 / 443 ح 1457 باب ما جاء في تحقيق الرجم ، كنز العمال : 5 / 430 رقم 13515 عن ( ت ق ) وقال ( ت ) حسن صحيح وروى عنه من غير وجه عن عمر .
وفيما رواه الشافعي ، قال عمر : والذى نفسي بيده لولا أن يقول الناس زاد عمر في كتاب اللّه لكتبتها « الشيخ والشيخة إذا زنيا فارجموهما البتة » فإنّا قد قرأناها . اختلاف الحديث للإمام الشافعي ص 533 .
امامك موسي اشعري : وعن أبي موسى الأشعري : إنّا كنّا نقرأ سورة كنّا نشبهها في الطول والشدّة بالبراءة فأنسيتها ، غير أنّي قد حفظت منها : « لو كان لابن آدم واديان من المال لابتغى وادياً ثالثاً ولا يملأ جوف ابن آدم إلّا تراب » صحيح المسلم : 3 / 100 .

حالا بگو موسس مذهب اهل سنت كي بود البته با سند و دليل و بدون دروغ مثل اون سيخ اضلام عبد الشيطان ملحد زاده لندني كذاب .

يا علي
91 | عبد الغفار | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٥ آذر ١٣٨٨ |
سلام عليكم بر برادر عزيزم momen abdullah و سام بر جناب نا مومن حافظ!!! ماشا الله برادر مومن عبد الله لا ما شا الناس وهابي مثل اينکه بد جوري خورد شدي که رو به فحاشي و ...... گرفتي ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اول حرف دهنتو بفهم بعد ازش نجاست خارج کن ملحد منحرف مشرک.! شما امثال ماهارو تقاله خواندي؟! باشه اشکالي نداره. بر فرض محال منم که تقاله باشم الحمد للله مثل بعضيا که ديگران رو تقاله مينامند و به ساحت مقدس ائمه توهين ميکنند در نطفه ام مشکل نيست. وگرنه منم ميشدو ولد ال............ مثل تو که هر چي از دهنش در بياد بر زبان نجسش بياره. بدبخت کسيه که بيان تو خونش که ميخوان بکشنش . مثل ???جان تو. اما از ترس زنش بپره روش و به باس........ زنش ملت نگاه کنن و ......... کنن. بيچاره. بدبخت کسيه که با شکمي پر از شراب از دنيا بره مثل ??? جان تو ......و ...... بريده باد زبانت............. بريده باااااااااااااااااااد زبانت اي مشرک کافر وهابي که حتي يک لحظه هم براي اراجيف و وراجيهات فکر نميکني. ببين برادر مومن عبد الله چقدر مقتدرانه و با دليل و مدرک جوابتو داد ولي در مقابل تو به من پريدي؟ چون در مقابل ايشان احساس ضعف و بي مقداري کردي. انشا الله با عائشه ي ..... محشور بشي. (( بي بغض عمر حب علي نيست قبول )).......... دست علي به همراه موحدان. يا علي مدد........
92 | حافظ | Germany - Frankfurt am Main | ١٢:٠٠ - ٠٦ آذر ١٣٨٨ |
مدير وبلاگ نظرات من را در وبلاگشان نگذاشتند تا شما دوستان به ظاهر مسلمان از ان بهره ببريد
93 | جهانديده | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١١ آذر ١٣٨٨ |
فقط ميتوانم بگويم خدابه داداسلام ومسلمين برسد.
94 | باران | Iran - Shiraz | ١٢:٠٠ - ١٢ آذر ١٣٨٨ |
مشخص شد كه مسولان سايت جوابي نداشتند در مورد عالم الغيب نبودن پيامبر و فقط يك مومن نامي كه بسيار جالب سفسطه بازي كرد و علم غيب رو با غلوم تجربي مقايسه كرد همه اش سفسطه بازي قصد شما جدل است نه بحث و راست گفتند كه بحث با خرافيون بي نتيجه است چرا كه خرافات عقل را ميپوشاند . به هر حال من كه شيعه ام به تمام شيعيان توصيه ميكنم وقت خود را در اينچنين سايت هايي تلف نكنند و به جميع مسلمانان هم توصيه ميكنم اين شيعه بازي ها و سني بازي ها رو رها كنيد شكي نيست كه اين نامگذاري ها غير اسلامي است پيامبر اكرم نه شيعه بود و نه سني و تنها مسلمان بود. سني ها مشكلاتي دارند در مذهبشان. شيعه ها هم مشكل دارند در مذهبشان . همانطور كه صاحب سايت گفت كه بعضي سني ها پيامبر را عالم الغيب ميدانند كه من اطلاع ندارم اما اين در هر صورت مغاير با كتاب الله است. در همين باب يكي از كليپ هاي سخنراني علامه برقعي را يافتم كه همين مبحث را داشت و چه زيبا پاسخ داد. به علماي منحرف خودمان كه هيچ نميتوان گفت چرا كه نه اين است و نه آن است.... حيله ي نان است اما عوام بايد بفهمند و بيدار شوند و به قران باز گردند نه اين كه شيعه و سني شوند. بايد مسلمان بود و بس . چرا هر كس اينچنين حرفي زد و به كتاب خدا فراخواند را سني و وهابي و ... ميناميد. امثال دكتر شريعتي و برقعي و ... كه 100% شيعه بودند و شيعه ماندند و اين همه دروغ به آنها نسبت دادند ديدار و مكاتبه ي ديگري از طرف بنده نخواهد بود و به روز حساب موكول ميكنيم . كه آنجا نگوييد كسي به ما نگفت. و در آخر لازم نيست از طريق لينك هايتان وهابي بودن برقعي و شريعتي را ثابت كنيد چرا كه از شما به ما رسيده! والسلام الي يوم القيامه.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
به نظر شما پاسخ داده نشد ، چون پاسخ آن بسيار ساده به نظر مي‌رسيد ! و توقع ميرفت دوستان ديگر پاسخ دهند ؛ همانگونه كه برخي دوستان نيز پاسخ دادند !
آيا شما منكر اين آيات قران هستيد كه «عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احدا الا من ارتضي من رسول»!
اگر منكر اين آيه هستيد كه با شما بحثي نداريم ! و اگر اين آيه را قبول داريد ، بايد علم غيب را قبول داشته باشيد ؛ زيرا خداوند مي فرمايد «اوست كه داناي غيب است و آن را آشكار نمي‌كند مگر براي كسي كه مورد رضاي او باشد ، از فرستادگان»!
آيا شما منكر بسياري از روايات ملاحم و پيشگويي هاي رسول خدا در كتب شيعه و سني هستيد ؟ يعني در واقع هيچ مذهبي را قبول نداريد ؟!
بهتر است به جاي انكار اين مسائل بديهي ، كمي به دنبال حق و حقيقت باشيد .
از علماي اهل سنت نيز بسياري معتقد به علم غيب (طبق معني شيعه) هستند :
http://www.valiasr-aj.com/lib/soal1/list4.htm#106
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
95 | اشكان | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ بهمن ١٣٨٨ |
چند روزي است که مناظرات شما را دنبال ميکنم راستي شما به دنبال چه هستيد ؟ ميخواهيد دنيا وقيامت خود را از دست بدهيد چرا در باره اهل بيت ان رسول بي محابا توهين ميکنيد ؟؟؟ اگر عايشه مشکلي داشت که خداوند ازهمه عالمتر به غيب و اينده است چرا اينهمه ايه برايشان نازل فرمودند ولي به ايشان در مورد کشته شدن دختر دلبندشان و درباره همسرشان عايشه به ايشان خبر نداد در قران درمورد همه چيز صحبت شده است از گذشته تا به حال يعني شما از خداوند عالمتر بوديد که شما اين چيزها را کشف کرديد ولي خدا خودش خبر نداشت استغفراله......اصلآ شما چيکار به اينها داريد انها همه فاميل هم بودند قره قاطي کردند و همه از هم دختر گرفتند و با هم بودند و خوش.... حالا شما ميگيد نه اينجوري نبوده براي اثبات ادعاي خودتان هم حتمآ مارا حواله به حديث فلان و نقل از فلان صحابه ميکنيد .... ما ميگيم رهبر و امام ما قران است بس واگر پيامبر خاتم الانبيا هستند که ديگر جانشين نميخواهد و اگر علي جانشين او بودند اين چه مصلحتي بود که چندين ده سال سکوت کنند و در مقابل چشمان شير خدا همسر و فرزندش را بکشند دم بر نياورد و بعد دخترش را به عهد عمر دربياورد و انقدر ضعيف باشد که بيعت با خليفه وقت را بپذيرد<<< شما ميگوئيد که به خاطر صلاح اسلام بود >>>>ژ ليکن زماني که به خلافت رسيد صلاح اسلام درکار نبود و به جنگهاي خونين داخلي دست زد پس ان زمان که قدرت داشت چرا به فکر صلاح اسللم نبود همه را ميکشت ايا غير از اين است

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
1- فرموده‌ايد «چرا در باره اهل بيت ان رسول بي محابا توهين ميکنيد»!
بهتر است يكي از موارد توهين ما را مشخص كنيد ! آيا ما جز آيات قرآن و كلمات علماي اهل سنت را ذكر كرده‌ايم ؟
2- فرموده‌ايد «اگر عايشه مشکلي داشت که خداوند ازهمه عالمتر به غيب و اينده است چرا اينهمه ايه برايشان نازل فرمودند ولي به ايشان در مورد کشته شدن دختر دلبندشان و درباره همسرشان عايشه به ايشان خبر نداد»!
چه كسي گفته است كه خداوند در مورد عائشه به پيامبر خبر نداد ؟
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=8435
3- فرموده‌ايد «اگر علي جانشين او بودند اين چه مصلحتي بود که چندين ده سال سکوت کنند»!
همان مصلحتي كه وصي و خليفه حضرت موسي يعني حضرت هارون ، گوساله پرستي را ديد ولي در مقابل ان شمشير نكشيد !
4- فرموده‌ايد « و در مقابل چشمان شير خدا همسر و فرزندش را بکشند دم بر نياورد و بعد دخترش را به عهد عمر دربياورد»!
در مورد ازدواج ام كلثوم و حقيقت اين افسانه در آدرس ذيل به صورت مفصل پاسخ داده شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=83
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

96 | نام و نام خانوادگي ((علي)) | Australia - Perth | ١٢:٠٠ - ١٧ فروردين ١٣٨٩ |
اولا دست همه بچه شيعه هاي باغيرت درد نكنه
دوما سكوت در مقابل ناداني اهل سنت بزرگترين جفا در حق حضرت رسول (ص)و اهلبيت طاهرينشان است
ثالثا انان همان حرام زادگاني هستند كه خون امام حسين (ع) نوه رسول را مباح كردند
ورابعا خدايا تورا شاهد ميگيريم كه ما روشنگري كردم و اينان چشم گوش خود بستند
ديدار به قيامت...
97 | سارا | Iran - Bushehr | ١٢:٠٠ - ٢٣ ارديبهشت ١٣٨٩ |
نميدونم اينها اين تعصبات كوركورانه خود را تا كي مي خوان ادامه بدن ..وقتي جواب منطقي ندارن مجبورن هوچيگري كنن و ما رو به روايت هاي بي سند
متهم كنن .در حالي كه اكثر روايت ها رو از خود علمائ اهل سنت ميگفتند
98 | حق جو | Iran - Tehran | ١٨:٠٥ - ٠٨ خرداد ١٣٨٩ |
به نام خدا

با سلام

نكته اي مغفول مانده كه به عرض مي رسانم. روش خودم براي دريافت حقيقت در بسياري از موارد دريافت آن از واقعيتهاي غير مستقيم است.
نص صريح قرآن كريم مومنان را به نوشتن وصيت سفارش كرده است. اين امر يك موضوع كاملاً عقلانيست و هيچ فرد عاقلي نمي تواند منكر لزوم وصيت پيش از مرگ باشد. كاري به روايات نداريم كه اين موضوع را چنان مهم دانسته اند كه فرد ميت بدون وصيت را در حد فرد خارج اسلام مي دانند. از سوي ديگر جدا از علاقه وافر مسلمانان به حضرت رسول و الگو دانستن ايشان؛ قرآن كريم به صراحت ايشان را "اسوه الحسنه" براي مومنان معرفي مي كنند و همه ايمان داريم ايشان در عمل به قرآن پيش قدم و بهترين الگو بوده اند. با اين وصف چگونه امكان دارد چنين فردي به سفارش خداوند به مؤمنان عمل نكرده باشد؟ گذشته از آن؛ حضرت رسول اكرم از عاقل ترين مردمان در تمامي عصرها و زمانها بوده اند؛ چطور ممكن است درباره امت اسلامي بعد از خود و رهبري آنان هيچ سفارشي نكرده باشند؟ ايشان مدتي در بستر بيماري بودند و دچار مرگ ناگهاني نشدند؛ چطور چنين خبطي (اعوذبالله) از ايشان سر زده است؟ چطور جناب آقاي ابوبكر كه در سطح رسول نيست مي داند بايد براي بعد از مرگش جانشين تعيين كند اما پيامبر (اعوذ بالله) نمي داند؟؟؟؟
اينكه جناب اقاي ملازاده گفته اند چرا صحابه با ابوبكر بيعت كردند؛ چند نكته وجود دارد: 1- از نظر تاريخي اين موضوع به سادگي رخ نداد و بسياري با اين امر مخالف بودند. 2- صحابه چون ساير مردم اشتباه مي كردن؛ مگر در قرآن بارها صحابه مورد شماتت قرار نگرفته اند؟ اگر همه اطرافيان حضرت رسول بهترين انسانها بوده اند سوره توبه و منافقون براي چه آمده؟ 3- همه انسانها در سطوح مختلف تحت آزمايشهاي الهي هستند و متأسفانه بسياري از صحابه از اين آزمايش سرافكنده بيرون آمدند. آنها با افكار جاهلي رشد كرده بودند و پس از مرگ پيامبر اين افكار در آنان به جوشش در آمد. آبرومندانه ترين دليل براي عمل آنها (هرچند هنوز اشتباه است) افكار جاهلي آنها در برتري پيرمندان و شيوخ بر جوانان است و ترس از اينكه جواني چون علي (ع) توانايي اداره حكومت اسلامي را نداشته باشد. بگذريم از دنياطلبي و مقام پرستي انسان ها كه خدا را شكر حتي در اين زمان نيز شاهد هستيم چگونه مدعيان دلسوزي براي اسلام به نام مصلحت حق را زير پا مي گذارند.4- فراموش نكنيم حضرت علي (ع) به دليل محبوبيت و جايگاهش در نزد رسول الله همواره در معرض حسادت ديگران بود. بله خنده دار به نظر مي رسد اما وقتي طبق قرآن كريم پيغمبر زادگان (كه تحت تعاليم يك پيامبر از زمان تولد خود بودند و حتي با وجود داشتن ژن پيامبران) به دليل حسادت نقشه قتل برادر خود را مي كشند (فرزندان حضرت يعقوب) عجيب نيست كه يك مشت افراد تاازه به دين جديد گرويده با افكار قبيله اي و نژادي چنين ظلمي را به شبيه تري افراد به رسول الله روا دارند. 6- سكوت امير المومنين براي حفظ اسلام بود. ايشان بر بدترين حوادث صبر كرد تا نهال نورسته اسلام قوت گيرد.

ربنا أغفر لنا ولإخواننا الذي سبقونا بالإيمان ولا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا ربنا إنك رؤوف رحيم
رب زدني علماً

اهدنا صراط المستقيم، صراط الذين انعمت عليهم؛ غير مغضوب عليهم و لاالضالين
ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا و هبلنا من لدنك رحمه انك انت الوهاب

والسلام علي من اتبع الهدي
99 | عبدالله | Iran - Tehran | ٠٤:٣٧ - ١٧ خرداد ١٣٨٩ |
الف- يكي پرسيد: آيا إسم أئمة و 14معصوم[عليهم السلام] در كتاب خدا آمده؟
جواب: 1- بلي،
محمّد: و الذين آمنوا و عملوا الصالحات و آمنوا بما نزّل علي محمّد و هو الحقّ من رّبهم ...(محمّد2)
مصطفي: ...إنّ الله اصطفاه عليكم و زاده بسطة في العلم و الجسم...(البقرة247)
علي: و رفعناه مكاناً عليّاً(مريم57)
مرتضي: ...و لا يشفعون إلاّ لمن ارتضي...(الأنبياء28)
زهراء: ... زهرة الحياة الدّنيا ...(طه131)
راضية: لسعيها راضية(الغاشية9)
مرضيّة: إرجعي إلي ربّك راضية مّرضيّة(الفجر28)
مطهّرة: مّرفوعة مّطهّرة(عبس14)
حسن: ... و من رزقناه منّا رزقاً حسناً فهو ينفق منه سرّاً و جهراً ...(النّحل75)
مجتبي: ثمّ اجتباه ربّه فتاب عليه و هدي(طه122)
حسين:...أ رأيتم إن كنت علي بيّنة مّن رّبي و رزقني منه رزقاً حسناً و ما أريد أن أخالفكم إلي ما أنهاكم عنه إن أريد إلاّ الإصلاح ما استطعت...(هود88)
ساجد: أمّن هو قانت آناء اللّيل ساجداً و قائماً يّحذر الأخرة...(الزمر9)
عابدين: ...و كانوا لنا عابدين(الأنبياء73)
صادق: ...إنّه كان صادق الوعد...(مريم54)
موسي: هل أتاك حديث موسي(النازعات15)
تقيّ: تلك الجنّة الّتي نورّث من عبادنا من كان تقيّاً(مريم63)
هادي: من يّضلل الله فلا هادي له...(الأعراف186)
حجّت: ...لنا أعمالنا و لكم أعمالكم لا حجّة بيننا و بينكم الله يجمع بيننا و إليه المصير(الشوري15)
قائم: ...و هو قائم يصلّي في المحراب...(آل عمران39)
صاحب: ما ضلّ صاحبكم و ما غوي(النجم2)
إمام: ...قال إنّي جاعلك للنّاس إماماً...(البقرة124)
أئمّة: و جعلناهم أئمّة يّهدون بأمرنا...(الأنبياء73)
شيعة: و إنّ من شيعته لإبراهيم(الصافات83)
2- إسم هيچيك از 3 خليفة أوّل و دختران آنان در قرآن نيامده.

ب- يكي ملاك حقانيّت را أكثريت دانست
جواب: 1- در آيات بيشماري از قرآن المجيد ذمّ أكثريّت بچشم ميخورد
البقرة: 243
النساء: 914
المائدة: 32و49و62و64و66و68و71و77و80و81و100
الأنعام: 119
الأعراف: 179و187
الأنفال: 19
التوبة: 34
يونس: 23و60و92
هود: 17
يوسف: 21و38و40و68و103
الرعد: 1
ابراهيم: 36
النحل: 38
الإسراء: 89
الحج: 18
الفرقان: 50
النمل: 73و82
الروم: 6و8و30
سبأ: 28و36
فاطر: 28
يس: 62
ص: 24
غافر: 57و59و61
الجاثية: 26
الحجرات: 7
الحديد: 16و26و27
نوح: 24
2- سؤال: كداميك از 124000پيغمبر يا كداميك از أوصيايشان با رأي عامّة مبعوث شده اند؟! بدعتِ سقيفة در كداميك از أديان إلهي سابقة داشته؟!

ج- يكي را گفتند: خربزه دوست داري يا هندوانه؟ گفت: هردوانه!
جواب: قال عليّ عليه السلام: لايجتمع حبّنا و حبّ عدوّنا في جوف إنسان، إنّ الله لم يجعل لرجل من قلبين في جوفه فيحبّ هذا و يبغض هذا؛ فأمّا محبّنا فيخلص لنا كما يخلص الذهب بالنّار لا كدر فيه، فمن أراد أن يعلم حبّنا فليمتحن قلبه فإن شاركه في حبّنا حبّ عدوّنا فليس منّا و لسنا منه و الله عدوّهم و جبرئيل و ميكائيل و الله عدوّ الكافرين [تفسير قمي]
100 | عبدالله | Iran - Tehran | ١٦:٢٨ - ١٧ خرداد ١٣٨٩ |
ادامه99
أهل البيت: ...إنّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس أهل البيت...(الأحزاب33)
أولياء: ...إلاّ أن تفعلوا إلي أوليائكم معروفاً...(الأحزاب6)
ولايت: هنالك الولاية لله الحقّ...(الكهف44)
عبدالله: قال إنّي عبدالله آتاني الكتاب...(مريم30)
صديقة: ...و أمّه صديّقة...(المائدة75)
سيّد: ...مصدّقاً بكلمة مّن الله و سيّداً و حصوراً...(المائدة39)
رضا: و لسوف يرضي(الليل21)
غائب: و ما مِن غائبة في السّماء و الأرض إلاّ في كتاب مبين(النمل75)
خائف: فخرج منها خائفاً يّترقّب...(القصص21)

101 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ٠١:٢٧ - ١٨ خرداد ١٣٨٩ |
عبدالله خان
فرموده‌ايد که «إسم هيچيك از 3 خليفة أوّل و دختران آنان در قرآن نيامده.»
پس اين آيات چيست؟
«فاخرج لهم عجلا جسدا له خوار...»
«الم تر الي الذين اوتوا نصيبا من الكتاب يومنون بالجبت والطاغوت...»
«...خلقا من بعد خلق في ظلمات ثلاث...»
«انطلقوا الي ظل ذي ثلاث شعب»
داستان بيعت با تيليث به جاي بيعيت با ولي الله:
«...يخرج لنا مما تنبت الارض من بقلها وقثايها وفومها وعدسها وبصلها قال اتستبدلون الذي هو ادني بالذي هو خير ...»

عبدالله خان
يکي از اصنام اينها صنم اصحاب است. آياتي که در مدح مومنين از اصحاب است را به تمام اصحاب منتسب مي‌کنند.
لطفا آياتي را که در آن اصحاب توبيخ شده‌اند و از آن مهمتر هشدار خدواند در مورد گناهان احتمال اصحاب را براي ما ذکر بفرماييد.
خداوند کريم که بي جهت هشدار نمي‌دهد و به جهت نوعي از عذاب خاص براي گناه خاصي را مطرح نمي‌کند.
به طور خلاصه لطفا صنم اصحاب را ابراهيم وار (عليه السلام) و ابولولو وار (رحمة الله عليه) بشکانيد.

يا علي
102 | عبدالله | Iran - Tehran | ١٢:٢٦ - ١٨ خرداد ١٣٨٩ |
إدامة99
وليّ: وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن وَلِيٍّ مِّن بَعْدِهِ ...(الشوري44)
وجيهاً عند الله: ...و كان عند الله وجيهاً(الأحزاب69)
شفاعت: من يّشفع شفاعة حسنة يّكن لّه نصيب مّنها...(النساء85)
دعاء: ...إنّك سميع الدّعاء(آل عمران38)
روضه: فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ(الروم15)
محرّم: رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ ...(إبراهيم37)
بكاء: وَتَضْحَكُونَ وَلَا تَبْكُونَ(النجم60)
إبتهال: ... نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ ...(آل عمران61)
زيارت قبور: ... وَلاَ تَقُمْ عَلَىَ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُواْ وَهُمْ فَاسِقُونَ(التوبة84)
زيارت قبور: ... كَمَا يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ(الممتحنة13)
مقدّس: يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ ...(المائدة21)
عصمت: ... وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسَتَعْصَمَ ...(يوسف32)
103 | عبدالله | Iran - Tehran | ١٢:٤٨ - ١٨ خرداد ١٣٨٩ |
با عرض سلام و معذرت، لطفاً اين مورد را هم به إدامه99 بيفزائيد، أجركم عند الله

إستغفار: ... وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(النور62)
104 | عبدالله | Iran - Tehran | ٠٤:٣٦ - ١٦ تير ١٣٨٩ |
خدا شاهد است بي تعصب حرف ميزنم اما پيروز اين مناظره با وجود همه القاب دکتري و استادي که به جناب قزديني داديد همان جناب مولوي ملازاده است و بسياري از سئوالات ملازاده يا بي جواب ماند يا جواب محکم و درستي به آن داده نشد در حاليکه مولوي ملازاده جوابهاي هوشمندانه ي به سئوالها ميداد .
105 | نظري | Iran - Tehran | ١٣:٤٦ - ١٦ تير ١٣٨٩ |
عبدالله يا تو معني تعصب رو از روي جهل اصلا نمي دوني يا از بيخ نمي فهمي جريان چي بود و معني کلام ردو بدل شده بين استاد قزويني و دجال لندني چي بود .
همانقدر که تو با اين همه هوش و استعدادت !معني تعصب را ميفهمي ، جوابهاي دجال لندني هم هوشمندانه بود!
106 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٥:٤٢ - ١٦ تير ١٣٨٩ |
با سلام
جناب عبد الشيطان .
خدا شاهد است بي تعصب حرف ميزنم دمت يخ خيلي خيلي شــــــوتـــــــــــي .
درك و فهم حرفهاي و استدلالهاي اين عبدالشيطان ملحد زاده لندني و تحسين از او فقط از عهده عبد الشياطيني خيلي خيلي شوت مثل تو بر ميايد .
=================================================================================
اين حديث را هديه ميكنم بشما و اون فاسق و فاجر ضد دين ضد خداي جيره خوار يهود و سعود .

پياز عكه در مكه
=========
در زماني كه ابوهريره از جانب معاويه حاكم مكه بود، مردي مقدار زيادي پياز به مكه آورده بود تا بفروشد. اما بازار پياز در مكه كساد بود و كسي از او چيزي نخريد، پيازفروش بيچاره با خود انديشيد كه با اين وضع كسادي بازار چه كنم؟
سرانجام تصميم گرفت تا به نزد ابوهريره حاكم شهر برود و شرح حال خويش را بگويد، چون پيش ابوهريره رسيد گفت:
ـ اي ابوهريره، آيا مي‌تواني يك ثوابي بكني؟
ـ چه ثوابي؟
ـ من يك مسلمان هستم، چون شنيده بودم كه در مكه پياز پيدا نمي‌شود و ناياب است و مردم اينجا هم به پياز نياز دارند، لذا من هرچه مال‌ التجاره داشتم همه را پياز خريدم و به مكه آوردم، اما هم‌اكنون مي ‌بينم كه كسي سراغ پياز را هم نمي‌گيرد و كسي از من چيزي نمي‌خرد و پيازها در حال از بين رفتن است. حالا شما كمك كنيد و اموال يك مسلماني را از تلف شدن نجات دهيد.
ابوهريره گفت: بسيار خوب، روز جمعه آينده، موقع نماز جمعه كه فرا رسيد، همه پيازها را در يك جاي معيني بگذاريد و آماده فروش باش.
مرد به دستور ابوهريره عمل كرد و تا روز جمعه به انتظار نشست.
روز جمعه كه شد هنگامي كه مردم به نماز جمعه حاضر گرديدند، ابوهريره گفت: اي مردم، من از حبيب خودم، رسول خدا(ص) شنيدم كه فرمود: هر كه پياز عكه را در مكه بخورد، بهشت بر او واجب مي‌شود.
چون مردم اين كلام را از ابوهريره شنيدند، ازدحام كردند و در ظرف مدت كوتاهي تمام پيازها را خريدند.

===============================================================================

يا علي
107 | سعد الله | Iran - Tehran | ١٦:٣٧ - ١٦ تير ١٣٨٩ |
عبد الله خان.!

بعد بفرما که چرا به شما توهين ميشود.
108 | سعد الله | Iran - Tehran | ١٨:٥٣ - ١٦ تير ١٣٨٩ |
مرحبا برادر مجيد م علي

جزاک الله خيرا از اين لقبي که به اين مرد؟ دادي

عبد الشيطان برازنده تر است.

ما هرچه کرديم تا به خود بقبولانيم ايشان سعي در هدايت دارد ايشان با اعملش عکس اي قضيه را ثابت ميکند.

الله متعال يار و ياورتان برادر عيور و عزيز......

بار ها و بار ها تاريخ نشان داده که هر کس نسبت به شهادت بي بيه دو عالم تفريط ميکند و بي غيرت است يه جاي کارش ميلنگد.
109 | مالك اشتر(عبد الله بخواند) | Iran - Tehran | ٢٢:٣١ - ١٦ تير ١٣٨٩ |
عبد الله.!!!!

به خداي احد و واحد قسم.!

من به خاطر همين ايرادت به اين مناظره و اينکه بيان کردي ملازاده ي عبد الصهاک پيروز شد و حضرت آيت الله قزويني شکست خورد من همه هم فايل صوتي اش را تا آخر به دقت گوش کردم و هم مناظره را دقيقا چند بار مطالعه ي دقيق نمودم.

اي بدا به حال شما!!!!!!!! اي بداي به حا شما که انقدر با بي بصيرتي اين حرف نجس را بيان کردي.

آخر چرا اينگونه ميکني و از طرفي ديگر به برادران سعد الله و مجيد م علي و ...... ميگويي به من تهمت نا شيعه بودن ميزنيد.؟!؟!!

خب تو اگر جاي ما بودي و هر کس ديگر هم که جاي ما بود فکر ديگري به ذهنش جز اين نميرسيد که شما در عقايدت تزلتزل شديدي داري.

روزي اهل بدعت را مضمت ميکني.!

روزي ديگر عذر خواهي ميکني و طلب توبه ميکني.!

و امروز هم که همه شاهدند چگونه از اين ملازاده ي ملعون ابراز حمايت ميکني و بر حضرت آيت الله قزويني بي مهري شديدي و کم لطفي جبران نا پذيري ميکني. و تهمت آشکاري ميزني.
حرف از بي تعصبي نزن که ............ بي تعصب واقعي(البته اگر معني واقعي تعصب را درک کرده باشي) برادران گرداننده ي اين سايت نوراني اند.

به خدا اين جز بزرگواري برادران گرداننده ي اين سايت پر برکت نيست که بدون تعصب نظرات سخيف شما را علني ميکنند.حتي اگر بر ضدشان باشد.

خداوند همه ي ره جويان شريعت و طريقت اسلام ناب محمدي (ص) را هدايت کند و گمراهان و کساني که ناس را به گمراهي مبادرت ميورزند مثل ملازاده ي حرامي را به عذاب همچون قوم لوط دچار کند. انشاء الله

يا مولانا و مقتدانا موسي ابن جعفر الامام الکاظم( صلوات الله و سلامه عليه)
110 | سعد الله | Iran - Tehran | ١٠:١١ - ١٧ تير ١٣٨٩ |
بعضي ها فقط بلدند با ايراد گيري و غلط املايي گيري از مطالب ديگران (به جاي براهين متقن و محکم) بر آنان خرده گيري کنند و جز کامپايل متون مومنان کار ديگري نميکنند.

لعن الله قوم المشرکين
111 | مرتضي | United Arab Emirates - Dubai | ١٩:٠٠ - ١٧ تير ١٣٨٩ |
يعني اسم فرزندان حضرت علي(ع) ابوبکر و عمر وعثمان بوده است؟؟؟/اگر بوده يعني آقاي قزويني عزيز شما ميگوييد اسم فرزند آن حضرت را عمر گفت وحضرت علي هيچ نگفتند؟؟؟؟اين به نظر شما عجيب نيست؟شايد هم آن زمان خودشان با هم رابطه خوبي داشته اند چون من شنيده ام که عمر داماد حضرت علي بوده يعني با دختر آن حضرت ازدواج کرده بود اينجا را نميشود گفت که عمر به زور با دختر ايشان ازدواج کرد.چون اگر حضرت علي درمقابل نامگذاري فرزندش ساکت ماند در اين مورد ديگر ساکت نميماندند چون غيرت و مردانگي ايشان زبانزد است...ما اگر از روي بي طرفي وبدون تعصب فکر کنيم شايد آنها رابطه خوبي باهم داشته اند که حضرت علي ناموسشان را به عقد ايشان درآورده اند
112 | محمدرضا | Iran - Tehran | ٠٣:٤٧ - ١٢ شهریور ١٣٨٩ |
با سلام خدمت شما و عرض ادب خدمت جناب استاد آيت الله قزويني مناظره خوبي بود. هر دو نفر به خصوص آيت الله قزويني بسيار خوب به فن مناظره تسلط داشتند و به حمدالله توانست بسياري از سوالات را پاسخ دهد. به خودم و همه شيعيان تبريک مي‌گم که عالمي هم‌چون آيت الله قزويني دارند. يک نکته در مناظرات متاسفانه خوب بهش پرداخته نشد و آن شايد به دليل اين بود که بحث را به درازا مي‌کشيد و آن: قضيه عبدالله بن سبا بود. بالاخره چه بود يک افسانه يا يک واقعيت؟ (لطفا اين سوال را به مقالات سايت نيز اضافه نماييد)

پاسخ:

با سلام و تشكر از شما و نظرتان!

در مورد افسانه يا واقعيت بودن عبد الله بن سبأ، استاد حسيني قزويني قبلا در شبكه سلام به آنها پاسخ داده است. لطفا به آدرس‌هاي زير مراجعه فرماييد:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=140

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=145

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=141

موفق باشيد


گروه پاسخ به شبهات

113 | زضا نورايي | Iran - Tehran | ٢٠:٤٥ - ١٨ آبان ١٣٨٩ |
خيلي ممنون به حمداله حرفي جزانكار ندارند هرجاهم كم مياورند يا راوي را ضعيف ميدانند يا كتاب را ازبيخ منكر ميشوند يا شروع به افسانه پردازي ميكنند و عبدالله بن سبا خيالي را مطرح ميكنند ويا خود رابه دلسوزي زده غصه دين را ميخورند و خود از تمام جناياتي كه در جهان انجام ميدهند مبرا ميدانند.
114 | اسماعيل قيصري | Iran - Tehran | ١٥:٠٣ - ٠٥ آذر ١٣٨٩ |
من ليسانس علوم قراني و دانشجوي ارشد تاريخ هستم. مگر ميشود محمد(ص) سال 23 اوارگي بکشد بعد بدون گذاشتن جانشين براي عربي که اکثرا سالهاي اخر عمر نبي يا از روي اجبار يا منفعت خود مسلمان شده اند بميرد و بگويد خود انخاب کنيد. يا کل مردم را در غدير جمع کند و بگويد با علي دوست باشيد همين. جريان بني عامر بن صعصعه را چه ميگويي اقاي مولا زاده. بحث تاريخي و عقلي بدون شک حق با شيعه هست. ضمن اينکه فکر کنم مشکل خليفه اول يا 4بودن علي نيست بحث عصمت است که نمتواني بفهمي . حسام حسيني کرد شافعي ميتواند بفهمد که وقتي مشکل برايش پيش امد به ابوبکر (رض) تمسک نجست بلکه به رزندان علي(ع) تمسک جست و اين همان چيزيست که بايد بفهمي. به الله من اصلا مذهبي نيستم حتي 3 سال در شک بودم الان که شيعه هستم با تحقيق شيعه شدم نه تعصب. سعي کن مثل من باشي
115 | اسماعيل قيصري | Iran - Tehran | ١٥:١٦ - ٠٥ آذر ١٣٨٩ |
واما در يک موضوع اشتراک داريم من برايم قابل هضم نيست پهلوي فاطمه دخت نبي زن حيدر کرار را بشکنند و علي چيزي نگوييد. يعني علي را نمتوانم بيغيرت ببينم فکر ميکنم هر کس علي را بشناسد اين حرف را نميزند
116 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٧:١٠ - ٠٥ آذر ١٣٨٩ |
جناب اسماعيل قيصري
شما که اهل تحقيق هستيد چرا اين صفحه را نمي‌خوانيد؟
http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6015

يا علي
117 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ٠٨:٣٢ - ٠٦ آذر ١٣٨٩ |
با سلام جناب اقاي اسماعيل قيصري , ان شاء الله با تحقيق جواب خود را خواهيد يافت . خصوصاً دلايل مظلوميت ايشان . يك سوال , ايا در شب هجرت حضرت محمد صلي الله عليه و اله ايا حضرت علي عليه السلام نمي توانست بجاي خوابيدن در جايگاه حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم با شمشير در تاريكي پنهان شود و كفار مهاجم را كه فقط 40 نفر بودند بكشد , چرا ايشان بجاي اينكار در رختخواب حضرت محمد قرار گرفتن , براي چه بود , ايا نمي توانستد ايشان با حضرت محمد صلي الله عليه و اله هجرت كنند ؟؟؟ جواب سوالهاي شما در گوشه قلبتان است . براي اسلام و پايداري اسلام . لبيك يا علي
118 | سيد جاويد "سادات " | Afghanistan - Kabul | ٠٨:٠٣ - ٠٦ دي ١٣٨٩ |
بنده يک افغان وازاهل سنت ميباشم . جالب بود که اقاي قزويني با اسنادي را که ارائه ميدارد خودش متوجه نيست که چقدر راحت اعتراف ميکند که حضرت عمر "رض " ازحضرت علي کسب اجازه مينمايد ونام فرزند حضرت علي کرم الله وجه را همنام خود ميکند . بيايد همينجوري فکر کنيم که اقاي قزويني ارائه ميکند ايا اين خود رابطه حسنه را نشان نميدهد ؟ اگر حضرت علي کرم الله وجه رابطه غيربا حضرت عمر ميداشت حتي اجازه هم نميداد که بخانه اش وارد شود چگونه شد که هم با او رابطه غيرحسنه داشته وازطرفي هم اورا بخانه اش يا به مسجد ويا به يک مکاني که نام گذاري فرزند خود را تعين کرده عمر ميايد واجازه ميخواهد وبعدا حضرت علي هم سکوت که معناي رضايت است با او مي فهماند که بلي شما اجازه داريد نام فرزندم را به انتخاب خود نام گذاري کنيد . خلاصه شما هرچند که ازين چرند وپرند ها شايعه کنيد فقط ميگم فراموش نکنيد هرقدر که انها با هم خداي نخواسته خصومت يا رابطه غيرحسنه به قول شما داشته اند باهم ازيک قوم ونژاد (عرب ) بودند وبعداز هزارچهارصد سال جالب است که ايراني ها که به زمان خلافت حضرت عمر مسلمان شدند اين هم کشفيات بزرگ را انجام دادند که گويا انها با هم اختلاف داشتند يا رابطه غيرحسنه داشته اند وتوصيه من به شما يعني مذهب شيعه اين است که بيايد به ديگرمسايل متوجه شويد نه به اينکه عمر چه کار کرده علي چه انجام داده يا عثمان چون اينهه به شما ارتباط نميگرد مواخذه ومکافات را خداوند تعين ميکند وقاضي روز حشر که همانا خود ذات پاک خداوند است با انها معامله ميکند نه فارس ايران که خودش دراول آتش پرست بودند حالاقاضي امامان وخلفا حتي پيامبر شده اند بهتراست شيعه به اسلام بيندشد نه به فرد نه به غير

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
1- اين اعتراف از اهل سنت است و به درد استدلال بر ضد شيعه نمي‌خورد ! يعني شما هنوز ابتدايي‌ترين مطالب روش استدلال را نمي‌دانيد !
2- اهل سنت اعتراف كرده‌اند كه خود حضرت علي عليه السلام نام اين فرزند را انتخاب نكرده‌اند !
3- در مورد حسنه بودن يا نبودن روابط اميرمومنان مي توانيد به صحيح بخاري ومسلم مراجعه كنيد!
گروه پاسخ به شبهات

119 | نجات قاضي پور | | ٠٤:٠٥ - ١٠ دي ١٣٨٩ |
سلام


لطفا در مورد اين توضيح بديد:



ما أوصي رسول الله صلي الله عليه و آله فأوصي و لكن إن أراد الله بالناس خيرا، فسيجمعهم علي خيرهم، كما جمعهم بعد نبيهم علي خيرهم.
120 | مهدي | | ٠٦:٥٨ - ١٠ دي ١٣٨٩ |
شما مثل اينکه از اسم امام و ولايت بدتان مي آيد ولي مطمئن باشيد ما تا ولايت را داريم به هيچ يک از چرنديات شما توجه نمي کنيم
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها