2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
قرآن و سنت 02
کد مطلب: ٥٧٧٧ تاریخ انتشار: ٢١ شهریور ١٣٨٧ تعداد بازدید: 6200
سخنراني ها » عمومي
قرآن و سنت 02

شخصیت حضرت خدیجه در آیات و روایات، جایگاه قرآن وسنت نزد شیعه، احادیث جعلی
شبكه سلام 87/06/21

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 21 / 06/ 87

آقاي هدايتي

سالروز وفات جانسوز و جانگداز ام المومنين حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) را خدمت همه بينندگان عزيز و شما (آقاي حسيني قزويني) تسليت و تعزيت عرض مي نمائيم.

در مورد جايگاه حضرت خديجه (سلام الله عليها) در مكتب وحي و اسلام و موقعيت ايشان با توجه به قرآن و سنت نبوي توضيحاتي را بدهيد.

استاد حسيني قزويني

قبل از پاسخ به سوال شما، بايد اعتراف كنيم كه همه شيعيان و مسلمانان، نسبت به حضرت خديجه (سلام الله عليها) كوتاهي كرده ايم و عذر تقصير را به پيشگاه مقدس نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و فرزند برومندش حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) بايد ببريم و اين باعث شده تا ديگران از اين فرصت ها استفاده كنند و ديگران را كه به مراتب در نزد رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) پايين تر از حضرت خديجه (سلام الله عليها) بوده اند، بالا ببرند.

البته موضوعات ديگري هم داريم كه واقعا در طول تاريخ كوتاه آمده ايم و الان فرصت آن نيست؛ ولي ما بايد به هر نحوي اينها را جبران كنيم و شبكه سلام، بستري است كه با عنايت اهل بيت (عليهم السلام) فراهم شده كه بشود گوشه اي از اين كوتاهي ها، قصورها يا بهتر بگوييم تقصيرها را نسبت به اهل بيت (عليهم السلام) جبران كنيم.

در رابطه با حضرت خديجه (سلام الله عليها) سخن بسيار است؛ ولي از آنجايي كه بايد به بحث هاي هفته گذشته هم ادامه بدهيم، تلاش مي كنم به اختصار به سوالات حضرتعالي نسبت به حضرت خديجه (سلام الله عليها) پاسخ بدهم.

نكته اول:

آقايان اهل سنت در كتاب صحيح مسلم و صحيح بخاري كه بعد از قرآن، صحيح ترين كتاب نزد اهل سنت به شمار مي آيد، از ابوهريره نقل مي كنند كه:

أتي جبريل النبي صلي الله عليه و سلم، فقال: يا رسول الله! هذه خديجة قد اتت معها اناء فيه أدام أو طعام أو شراب، فإذا هي أتتك، فاقرأ عليها السلام من ربها و مني و بشرها بيت في الجنة من قصب لا صخب فيه و لا نصب.

حضرت جبرئيل نزد نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) براي وحي آمده بود و گفت: اينك حضرت خديجه (سلام الله عليها) براي تو غذا و آب مي آورد؛ وقتي آمد، از ناحيه خداوند به حضرت خديجه (سلام الله عليها) سلام برسان و همچنين از من به او سلام برسان و او را بشارت بده كه خداوند براي او در بهشت خانه اي در نظر گرفته از تارهاي طلا و نقره كه در آنجا هيچ مشقت و ناراحتي وجود ندارد.

صحيح بخاري،ج4، ص231 ـ صحيح مسلم، ج7، ص133

نكته دوم:

آقاي ابن حجر عسقلاني در ـ معتبرترين كتاب رجالي اهل سنت ـ الإصابة نقل مي كند:

أنها خرجت تلتمس رسول الله صلي الله عليه و سلم بأعلي مكة و معها غذاؤه، فلقيها جبريل في صورة رجل، فسألها عن النبي صلي الله عليه و سلم فهابته و خشيت أن يكون بعض من يريد أن يغتاله، فلما ذكرت ذلك للنبي صلي الله عليه و سلم، قال لها: هو جبريل و قد أمرني أن أقرأ عليك السلام و بشرها ببيت في الجنة من قصب لا صخب فيه و لا نصب.

روزي حضرت خديجه (سلام الله عليها) به دنبال نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بود كه از ترس مشركان قريش در كوههاي اطراف مكه مخفي شده بود و غذايي براي او تهيه كرده بود.

الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج8، ص230

در بعضي از منابع است كه حضرت خديجه (سلام الله عليها) اين كوهها و سنگلاخ ها را پشت سر مي گذاشت و او را صدا مي زد.

تا اينكه مردي را در دامنه كوه ديد و آن مرد از حضرت خديجه (سلام الله عليها) سوال كرد كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كجاست؟ حضرت خديجه (سلام الله عليها) ترسيد كه مبادا او جزء كساني باشد كه بدنبال ترور نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) باشد. وقتي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را در لابلاي كوههاي اطراف مكه ملاقات كرد، قضيه را براي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) عرضه داشت و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) گفت: او حضرت جبرئيل بود و آمده بود كه تو را به سوي من راهنمائي كند. به من دستور داد كه بر تو سلام برسانم و بشارت داد كه خداوند خانه اي از طلا و ياقوت در بهشت براي تو در نظر گرفته است.

الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج8، ص230

نكته سوم:

از ابن عباس نقل مي كنند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

أفضل نساء أهل الجنة خديجة بنت خويلد و فاطمة بنت محمد و آسية بنت مزاحم، امرأة فرعون و مريم ابنة عمران رضي الله عنهن أجمعين.

أفضل زنان بهشت، حضرت خديجه (سلام الله عليها) و حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و مريم بنت عمران (سلام الله عليها) و آسيه بنت مزاحم (سلام الله عليها) ـ همسر فرعون ـ هستند.

الإستيعاب لإبن عبد البر، ج4، ص1822 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج2، ص117 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج2، ص594 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج23، ص7 ـ صحيح إبن حبان، ج15، ص470 ـ السنن الكبري للنسائي، ج5، ص93 ـ مسند أحمد، ج1، ص293

نكته چهارم:

ابن عبدالبر و ذهبي از ابوهريره نقل مي كنند كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

خير نساء العالمين أربع: مريم بنت عمران و ابنة مزاحم امرأة فرعون و خديجة بنت خويلد و فاطمة بنت محمد صلي الله عليه و سلم.

بهترين زنان جهان 4 نفر هستند. حضرت مريم (سلام الله عليها) و آسيه (سلام الله عليها)همسر فرعون و حضرت خديجه (سلام الله عليها) و حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها).

الإستيعاب لإبن عبد البر، ج4، ص1821 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج2، ص117

اين در حقيقت گوشه اي از جايگاه حضرت خديجه (سلام الله عليها) نزد رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و مكتب وحي است. اگر بخواهيم در اين زمينه صحبت كنيم، بايد سه چهار جلسه به اين بحث اختصاص بدهيم.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

مشهور و معروف است بين مردم و مسلمانان كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) توجه و احترام فوق العاده اي نسبت به حضرت خديجه (سلام الله عليها) داشتند، حتي بعد از وفات او. اين توجه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به او، باعث شد كه عايشه به حضرت خديجه (سلام الله عليها) رشك و حسادت بورزد؛ ولي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دائما از حضرت خديجه (سلام الله عليها) و وفاداري او ياد مي كردند، تا جائي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مكرر مورد اعتراض عايشه قرار مي گرفت كه او از دنيا رفته و خداوند بهتر از او به تو داده است.

آيا در كتب اهل سنت هم رواياتي در اين زمينه داريم كه عايشه نسبت به حضرت خديجه (سلام الله عليها) حسادت مي ورزيد يا خير؟

استاد حسيني قزويني

در خود صحيح مسلم و صحيح بخاري روايات متعدد آمده در قضيه علاقه شديد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت خديجه (سلام الله عليها) و اعتراض و حسد و رشك عايشه به اين قضيه.

از خود عايشه نقل مي كند:

ما غرت علي امرأة ما غرت علي خديجة. و لقد هلكت قبل أن يتزوجني بثلاث سنين لما كنت اسمعه يذكرها و لقد أمره ربه ان يبشرها ببيت في الجنة من قصب و إن كان رسول الله صلي الله عليه و سلم ليذبح الشاة ثم يهدي في خلتها.

من براي هيچ زني حسد و غيرت نورزيدم همانند آنچه كه بر حضرت خديجه (سلام الله عليها) غيرت و حسد بردم. حضرت خديجه (سلام الله عليها) هلاك شد، سه سال قبل از آنكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با من ازدواج كند. مي شنيدم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) همواره حضرت خديجه (سلام الله عليها) را بشارت مي دهد به خانه اي از طلا و نقره در بهشت و اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) گوسفندي را ذبح مي كند و به احترام حضرت خديجه (سلام الله عليها) به بستگان او اهداء مي كند.

صحيح البخاري، ج4، ص230 ـ صحيح مسلم، ج7، ص133

مسئله ديگر اينكه در صحيح مسلم، تعبير وقيحي است و اگر ما اين تعبير را نسبت به عايشه يا حفصه بكار ببريم، آقايان اهل سنت زمين و زمان را بر سر ما خراب مي كنند؛ از عايشه نقل مي كند كه:

عن عائشة رضي الله عنها قالت: استأذنت هالة بنت خويلد أخت خديجة علي رسول الله صلي الله عليه و سلم فعرف استئذان خديجة فارتاع لذلك، فقال: اللهم هالة! قالت: فغرت فقلت ما تذكر من عجوز من عجائز قريش حمراء الشدقين هلكت في الدهر قد أبدلك الله خيرا.

روزي حاله، خواهر حضرت خديجه (سلام الله عليها) آمد و خواست خدمت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) برسد، وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) احساس كرد كه او مي خواهد بيايد، خيلي خوشحال شد و گفت: خدايا! اين توفيق را داشتم كه هاله نزد من بيايد. عايشه مي گويد غيرت زنانگي من گل كرد و گفتم: اين چيست كه هر روز از پيرزني از زنان قريش با لثه هاي قرمزي و بي دندان ياد مي كني؟! هلاك شد رفت و خداوند بهتر از او را (خود عايشه) به تو داده است.

صحيح البخاري، ج4، ص231 ـ صحيح مسلم، ج7، ص134

نووي در شرح صحيح مسلم مي گويد:

معناي «حمراء الشدقين» اين است كه حضرت خديجه (سلام الله عليها) خيلي پير شده بود، حتي دندانهايش افتاده بود و دنداني نداشت و لثه هاي قرمزش هنگام حرف زدن نمايان مي شد.

شرح صحيح مسلم للنووي، ج15، ص202

اين تحقيري است در ميان عرب. اين تعبير واقعا وقيح و زشت است، حتي خود نووي از برخي بزرگان مانند قاضي اياز نقل مي كند كه اين نسبت به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و حضرت خديجه (سلام الله عليها) جسارت است. اما از آنجايي كه در مسائل غيرت در زنان نبايد خرده گرفت، ما هم به عايشه خرده نمي گيريم.

نكته ديگر كه خيلي جالب و حساس است، بزرگان اهل سنت غالبا نقل كرده اند كه عايشه مي گويد:

عن عائشة، قالت: كان رسول الله صلي الله عليه و سلم لا يكاد يخرج من البيت حتي يذكر خديجة فيحسن الثناء عليها، فذكرها يوما من الأيام فأدركتني الغيرة، فقلت: هل كانت إلا عجوزا فقد أبدلك الله خيرا منها، فغضب حتي اهتز مقدم شعره من الغضب، ثم قال: لا و الله ما أبدلني الله خيرا منها آمنت بي إذ كفر الناس و صدقتني إذ كذبني الناس و واستني في مالها إذ حرمني الناس و رزقني الله منها أولادا إذ حرمني أولاد النساء، قالت عائشة: فقلت في نفسي لا أذكرها بسيئة أبدا.

هيچ وقت نبود كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از خانه بيرون برود، مگر اينكه حضرت خديجه (سلام الله عليها) را ياد مي كرد و او را ثنا مي كرد و از او تمجيد و تعريف مي كرد. يك از همين روزها، غيرت زنانگي من گل كرد و گفتم: آيا با اين همه تعريف، غير از پيرزن، چيز ديگري هم بود؟! خدا بهتر از او به تو داده است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) غضبناك شد و موهاي سرش سيخ شد و فرمود: به خدا نه، هرگز خداوند زني بهتر از حضرت خديجه (سلام الله عليها) به من نداده است. وقتي كه مردم به من كفر مي ورزيدند، او به من ايمان آورد. وقتي مردم مرا تكذيب مي كردند، او مرا تصديق كرد. وقتي مردم به من بي توجه بودند و مرا در محاصره اقتصادي قرار دادند، تمام اموالش را به من داد. خداوند نسل مرا از حضرت خديجه (سلام الله عليها) قرار داد و خداوند از هيچ يك از ديگر زنان من، اولادي به من نداد. عايشه گفت: ناراحت شدم و با خودم گفتم ديگر از حضرت خديجه (سلام الله عليها) بد نمي گويم.

الإستيعاب لإبن عبد البر، ج4، ص1823 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج5، ص438 ـ الإصابة لإبن حجر، ج8، ص103 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج13، ص182

اين نشان مي دهد كه هيچ زني به پاي مرتبه حضرت خديجه (سلام الله عليها) نمي سد، چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) قسم خورد كه خداوند بهتر از او نداده است.

عزيزان دقت كنند كه غضب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، چيز كوچكي نيست:

إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآَخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا.

سوره أحزاب/آيه57

نكته پاياني كه من اينكه، نكته اي را در روايت ديدم و در منابع شيعه زياد است؛ اما در منابع اهل سنت ديدم كه:

روزي حضرت آدم (عليه السلام) در بهشت، نگاهش به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و اهل بيت (عليهم السلام) افتاد و برگشت گفت:

مما فضل الله به ابني علي أن زوجته خديجة كانت عونا له علي تبليغ أمر الله عز وجل و أن زوجتي كانت عونا لي علي المعصية.

يكي از چيزهايي كه خداوند به فرزندم محمد (صل الله عليه و آله و سلم) فضيلت داده است و به من نداده است، اين است كه همسرش حضرت خديجه (سلام الله عليها)، كمك كار او بود در تبليغ امر الهي؛ ولي همسر من حوا، كمك كار من بود در معصيت.

عمدة القاري للعيني، ج1، ص63 ـ الذرية الطاهرة للدولابي، ص62

البته اين مشهور است كه نقل مي كنند:

پيشرفت اسلام، مرهون شمشير اميرالمومنين (عليه السلام) و ثروت حضرت خديجه (سلام الله عليها) بوده است.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

آيا از حضرت خديجه (سلام الله عليها) در تاريخ اسلام، هنگام وفات، وصيت نامه اي داريم؟

استاد حسيني قزويني

در رابطه با وصيت حضرت خديجه (سلام الله عليها) به هنگام مرگ، مطلب زياد است، ولي من به تعبيري كه در شجرة طوبي آمده است اشاره مي كنم. باشد كه اين گفتار ما، ذخيره اي براي شب اول قبر و قيامت باشد هنگام حضور در محكمه عدل الهي.

وقتي حضرت خديجه (سلام الله عليها) بيماريش شدت يافت:

تقاضا كرد كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در كنارش بنشيند. نشست و عرضه داشت كه يا رسول الله! من چند وصيت دارم. حضرت فرمود: اي خديجه! وصيت ها را بگو و من به تمام وصيت هاي تو عمل مي كنم. اول جمله اي كه حضرت خديجه (سلام الله عليها) گفت، اين بود كه: اگر من در حق تو كوتاهي كرده ام، از تو مي خواهم كه مرا عفو كني و با اين بار سنگين به عالم برزخ منتقل نشوم. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: اي خديجه! هرگز از تو كوتاهي نديدم. تمام تلاشت را براي من انجام دادي و در خانه من بسيار خسته شدي و به خاطر من ملامت ها شنيدي و تمام ثروتت را در راه خدا عرضه داشتي. فرمود: يا رسول الله! وصيت دوم من اين است كه مواظب دخترم فاطمه باشي.

شجرة طوبي، ج2، ص235

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) هنگاه رحلت حضرت خديجه (سلام الله عليها)، 5 بهار بيشتر از عمر با بركتشان نگذشته بود. چون سال پنجم سال ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و سال دهم، رحلت حضرت خديجه (سلام الله عليها) است. يك دختر 5 ساله، با توجه به اينكه توجه و علاقه شديدي به مادر دارد، مادر هم به هنگام مرگ، غصه دختر را مي خورد.

حضرت خديجه (سلام الله عليها) عرضه داشت كه بعد از من، فاطمه يتيم و غريب خواهد شد؛ مبادا كسي از زنان قريش به او آزار برساند! مبادا كسي سيلي به صورت او بزند! مبادا كسي بر سر او فرياد بزند يا برخورد تندي داشته باشد!

اما وصيت سوم من كه يا رسول الله خجالت مي كشم به تو بگويم، اجازه بدهيد كه من او را به دخترم فاطمه بگويم، بعد او خدمت شما عرضه كند. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از اتاق خارج شد و حضرت خديجه (سلام الله عليها) عرضه داشت: فاطمه جان! نور چشمم! به پدرت از قول من بگو: مادرت مي گويد من از قبر در هراسم و مي خواهم آن لباسي را كه هنگام وحي به تن داشتي، آن را به جاي كفن بر تن من كني تا به بركت آن، خداوند عذاب قبر را از من بردارد.

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بيرون آمد و سخن مادر را به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) رساند. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هم آن پيراهني را كه به هنگام وحي به تن داشت، توسط حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) به حضرت خديجه (سلام الله عليها) داد.

من از بينندگان عزيز تقاضا دارم كه دقت كنند: حضرت خديجه (سلام الله عليها) كه متمول ترين زن جزيزة العرب بود و تمام اموال را و ثروتش را در اختيار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) قرار داده، در آخر عمر، يك تقاضا از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مي كند و آن را هم خجالت مي كشد و شرم مي كند كه از او طلب كند. البته روايات زيادي داريم كه:

وقتي حضرت خديجه (سلام الله عليها) از دنيا رفت، حضرت جبرئيل امين نازل شد و كفني از بهشت در اختيار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) قرار داد و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، حضرت خديجه (سلام الله عليها) را در آن كفن بهشتي پيچيد و در قبرستان ابوطالب دفن كردند.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

سوال پاياني من اين است كه درباره واكنش حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) در آن لحظات بسيار سخت در كنار بستر مادرش، توضيحاتي را بفرماييد.

فقط تقاضا دارم قبل از پاسخ، خالي از لطف نيست كه يك آماري بسيار كوتاه بدهيد از روايات حضرت خديجه (سلام الله عليها) در منابع اهل سنت كه دم از سنت مي زنند. حضرت خديجه (سلام الله عليها) كه 28 سال، شبانه روز همراه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند، حتي 15 قبل از بعثت. با اين گنجينه بزرگ، بايد حداقل 10 هزار حديث و روايت در كتب مورخان اسلامي داشته باشيم. آيا حضرت خديجه (سلام الله عليها) نمي توانستند امانت دار بزرگي باشند كه سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را حفظ كنند؟

استاد حسيني قزويني

جناب ابن حزم آندلسي ـ متوفاي سال 456 هجري ـ در كتاب أسماء الصحابة و ما لكل واحد منهم من العدد نام تمام صحابه را آورده و روايات شان را هم ذكر كرده است. از حضرت خديجه (سلام الله عليها) مي نويسد:

در تمام كتب روائي و تاريخي و تفسيري اهل سنت، يك روايت بيشتر وجود ندارد.

حال آنكه از عايشه، 2210 روايت نقل كرده اند. اين واقعا جاي تعجب و تأسف و جاي سوال است. من از عزيزان شيعه و اساتيد دانشگاه ها و حوزه هاي علميه كه عرائض بنده را مي شنوند، تقاضا مي كنم در اين رابطه تلاش و بررسي كنند و إن شاء الله موسوعه اي به نام موسوعة خديجة الكبري (سلام الله عليها) بنويسند و تمام آثار تاريخي و روائي حضرت خديجه (سلام الله عليها) در يك گنجينه إن شاء الله فراهم شود. الان موسوعة الامام الكاظم (عليه السلام) در 9 جلد در دست تهيه است، إن شاء الله اگر توفيق داشته باشيم، قدمي در اين زمينه هم خواهيم برداشت.

در مورد حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) در هنگام رحلت حضرت خديجه (سلام الله عليها)، مرحوم شيخ طوسي (ره) در كتاب الأمالي دارد كه:

لما توفيت خديجة (رضي الله عنها) جعلت فاطمة (صلوت الله عليها) تلوذ برسول الله (صلي الله عليه و آله) و تدور حوله، و تقول: يا أبه! أين أمي؟ قال: فنزل جبرئيل (عليه السلام) فقال له: ربك يأمرك أن تقرئ فاطمة السلام، و تقول لها: إن أمك في بيت من قصب، كعابه من ذهب، و عمده ياقوت أحمر، بين آسية و مريم بنت عمران، فقالت فاطمة (عليها السلام): إن الله هو السلام و منه السلام و إليه السلام.

الامالي، ص175

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) وقتي مادر را از دست دادند، قطعا در تشييع جنازه مادرش، چون كودك بود، چون برايش قابل تحمل نبود، شايد حضور نداشت. وقتي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، حضرت خديجه (سلام الله عليها) را دفن كرد و به خانه برگشت:

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) اطراف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دور مي زد و دامن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را مي گرفت و مي گفت: بابا! پس مادرم چه شد؟ حضرت جبرئيل نازل شد و گفت كه خداوند به تو دستور مي دهد از قول من به فاطمه سلام برسان و به او بگو: مادر تو در يك خانه اي است از طلا و جواهرات، بطوري كه تمام پايه هاي آن از ياقوت احمر است و در كنار حضرت آسيه و مريم بنت عمران است.

وقتي كه حضرت جبرئيل سلام خدا را توسط نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) داد، قلب حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) آرام گرفت و گفت:

سلام، خدا است و سلامتي از اوست و همه سلامتي ها به او بر مي گردد.

الامالي للشيخ الطوسي، ص75 ـ بحار الأنوار للمجلسي، ج16، ص1 ـ شجره طوبي حائري، ج2، ص235

* * * * * * *

آقاي هدايتي

مي رويم به سراغ ادامه بحث هفته گذشته، پيرامون قرآن و سنت و سوالاتي كه باقي ماند.

در برنامه گذشته، اشاره اي داشتيد كه بعد از وفات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از طرف هيئت حاكمه و خلفاء، حكم صادر شد بر ممنوعيت بيان و تدوين و جمع آوري احاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله).

اين مطلب را مي خواهيم كه باز كنيد و توضيح دهيد و اسناد و مدارك اين مطلب را براي ما بيان كنيد.

استاد حسيني قزويني

جناب ذهبي كه از استوانه هاي علمي اهل سنت است و سخنان ايشان را آقايان اهل سنت، شايد اگر مبالغه نكنيم، مانند وحي منزل قبول دارند، در كتاب تذكرة الحفاظ مي نويسد:

پس از آنكه جناب ابوبكر بر مسند خلافت نشست، اعلام نمود:

فلا تحدثوا عن رسول الله شيئا! فمن سألكم فقولوا بيننا و بينكم كتاب الله، فاستحلوا حلاله و حرموا حرامه.

كسي حق ندارد از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) چيزي نقل كند. هر كس چيز از شما پرسيد، بگوييد كه بين ما كتاب خدا هست. حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بشماريد.

تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص2

البته همين سياست توسط خليفه دوم ادامه داشت.

اخبار مدينه منوره، ج3، ص800 ـ تقييد العلم، ص49 و 53

خليفه سوم هم همين سياست را ادامه داد.

مسند احمد، ج1، ص363 ـ الطبقات الكبري لإبن سعد، ج2، ص100

معاويه هم كه روي كار آمد، گفت:

إياكم و أحاديث عن رسول الله إلا حديثا ذكر عهد عمر.

دستور داد كه كسي حق ندارد سخني از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل كند، جز احاديثي كه در زمان عمر بن الخطاب نقل شده است.

صحيح مسلم، ج3، ص95 ـ مسند احمد، ج4، ص99

البته سخن خيلي زياد است و اگر ما بخواهيم تمام مطلب را بگوييم، به درازا مي كشد و إكتفاء مي كنم به قول جناب محمد زهو ـ از دانشمندان بلند آوازه معاصر اهل سنت ـ كه ايشان در كتاب الحديث و المحدثون مي گويد:

كاد القرن الأول ينتهي، و لم يصدر أحد من الخلفاء أمره إلي العلماء بجمع الحديث، بل تركوه موكولا إلي حفظهم، و مرور هذا الزمن الطويل كفيل بأن يذهب بكثير من حملة الحديث من الصحابة و التابعين.

قرن اول هجري به پايان رسيد، ولي هيچيك از خلفاء، دستوري مبني بر گرد آوري احاديث به عالمان ندادند؛ بلكه به حافظه آنان محول كردند و در گذر اين زمان طولاني، بسياري از صحابه و تابعين كه حافظان حديث بودند، از بين رفتند.

الحديث و المحدثون، ص127

در جاي ديگر مي گويد:

و قد تتابع الخلفاء علي سنة عمر ... فلم يشأ أحدهم أن يدون السنن، و لا أن يأمر الناس بذلك، حتي جاء عمر بن عبد العزيز.

خلفاء ديگر هم، همان روش عمر را در رابطه با نقل حديث اجراء كردند. هيچ يك از آنان نخواستند كه سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نوشته شود و نه به كسي چنين دستوري دادند، تا اينكه عمر بن عبد العزيز آمد و چنين دستوري صادر كرد.

الحديث و المحدثون، ص126

البته اين قطعي است كه در زمان او هم اين روايات تدوين نشد؛ تا اينكه مي رسد به زمان شهاب الدين زهري، متوفاي 124 هجري كه شروع كرد به جمع آوري احاديث و خود اين هم رشته درازي دارد.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

آيا مداركي در كتب اهل سنت داريم مبني بر اينكه روايات و احاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را در زمان خلفاء آتش زدند؟

استاد حسيني قزويني

جناب ذهبي در كتاب تذكرة الحفاظ، صراحت دارد و از قول خود عايشه نقل مي كند:

أن أبا بكر جمع أحاديث النبي صلي الله عليه و آله و سلم في كتاب فبلغ عددها خمسمائة حديث، ثم دعا بنار فأحرقها.

تمام رواياتي كه در اين زمينه بود و به 500 روايت مي رسيد، همه را جمع كرد و آتش آوردند و سوزاندند.

تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص5

البته موارد ديگري هم از خود عايشه است كه مي گويد:

جمع أبي الحديث عن رسول الله صلي الله عليه وسلم و كانت خمسمائة حديث، فبات ليلته فلما أصبح قال: اي بنية! هلمي الأحاديث التي عندك فجئته بها فدعا بنار فحرقها.

پدرم شبانه تمام احاديث را جمع كرد و آمارش به 500 روايت رسيد، وقتي صبح شد، گفت كه اي دخترم! احاديثي كه نزد تو است بياور، بعد آتش خواست و همه را آتش زد.

السنة الشريفة، ص264

همچنين از خود جناب خليفه دوم هم در كتاب تقييد العلم آمده بر اينكه:

و أحرقها بالنار ثم قال أمنية كأمنية اهل الكتاب.

تمام احاديثي كه در زمان عمر منتشر شده بود، اينها را جمع كرد و با آتش سوزاند و گفت مي ترسم همان بلائي را سر اسلام بياورند كه اهل كتاب بر سر يهود و نصارا آوردند.

تقييد العلم، ص53

اينها آمارها و مداركي است كه نشان مي دهد در زمان خليفه اول و خليفه دوم، نه تنها ممانعت از نقل حديث مي شد، بلكه احاديث را آتش زدند.

حتي بعضي از تابعين و افرادي از گوشه و كنار كه كتاب هايي مي نوشتند و احاديث را جمع مي كردند، روي فرهنگ غلطي كه در جامعه ايجاد شده بود، يا خودشان كتاب ها را آتش مي زدند، يا دستور مي دادند كه كتاب ها را آتش بزنند.

مثلا از ابو قلابه، عبد الله بن زيد بصري نقل مي كنند كه وقتي از دنيا مي رفت، تعداد زيادي كتاب نوشته بود، به ايوب سختياني داد و گفت:

إن كان حيا و إلا أحرقوها.

اگر او بود به او بدهيد و الا تمام كتاب ها را آتش بزنيد.

الكفاية للخطيب البغدادي، ص351 ـ تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص94

همچنين جناب عبيدة بن عمر سلماني مرادي كه از فقهاي كوفه است، كتاب هاي زيادي را نوشته بود و در اختيار داشت. وقتي خواست از دنيا برود، دستور داد تمام آنها را آتش زدند و از بين بردند.

الطبقات الكبري لإبن سعد، ج6، ص630 ـ علل احمد، ج1، ص43

جناب معمر از هشام بن عروه نقل مي كند:

احرق ابي يوم حرة كتب فقه كانت له.

پدرم، تمام كتاب هايي را كه در اختيارش بود، در روز حرة آتش زد.

الطبقات الكبري لإبن سعد، ج6، ص630

همچنين آقاي حسن بصري از مشاهير تابعين است و كتاب هاي زيادي داشت، وقتي مي خواست از دنيا برود، دستور داد تنوري از آتش درست كردند:

ثم أمر بها فأحرقت.

سپس تمام كتاب ها را داخل تنور ريخت و آتش زد.

الطبقات الكبري لإبن سعد، ج7، ص127

* * * * * * *

آقاي هدايتي

صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بعد از وفات ايشان، چه تعدادي بودند؟ و از چه تعداد از آنها از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) روايت و حديث نقل شده است؟

استاد حسيني قزويني

آنچه كه بنده با بررسي و تحقيقات زياد بدست آوردم، دو عبارت را از استوانه هاي اهل سنت كه مورد تائيد همه آقايان است عرض مي كنم:

آقاي سيوطي در كتاب تقريب الراوي مي گويد:

قال ابو زرعة قبض رسول الله (صلي الله عليه و آله) عن مأة الف و أربعة عشر ألف من الصحابة.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه از دنيا مي رفت، آمار صحابه، 114 هزار نفر بوده است.

تقريب الراوي، ج2، ص220

آقاي ابن كثير دمشقي سلفي در كتاب البداية و النهاية نقل مي كند:

إن عددهم يبلغ مائة و أربعا و عشرين ألفا.

آمار صحابه، 124 هزار نفر بوده است.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص397

گيريم كه همين عبارت ابن كثير دمشقي صحيح باشد، پس نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) وقتي كه از دنيا مي رفت، 120 هزار صحابه وجود داشت. البته صحابه را اينگونه تعبير كرده اند:

كسي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را يك لحظه ديده باشد و به او ايمان آورده باشد.

ولي با توجه به سوال شما، از اين 120 هزار صحابه، فقط اسامي 10 هزار نفر را توانسته اند جمع آوري كنند. آقاي إبن عبد البر در الإستيعاب، تمام صحابه اي را كه توانسته، جمع آوري كرده و آمارش زير 5 هزار نفر است. جناب إبن أثير در أسد الغابة به 7 هزار نفر هم نرسانده است. جناب ابن حجر عسقلاني، در قرن 9 آمد و تمام كتاب هايي را كه درباره صحابه نوشته شده و تمام كتاب هاي روائي كه از صحابه، روايت نقل كرده است را جمع كرده و زمين و زمان را به هم پيوسته و آمار صحابه را به 10 هزار نفر هم نتوانسته است برساند. از اين همه صحابه، اسامي 110 هزار نفرشان در دسترس نيست.

از اين 10 هزار صحابه، چه تعداي روايت نقل كرده اند؟ اين آقايان كه مي گويند ما به صحابه جسارت مي كنيم و مي گوييم صحابه، هم عادل بوده اند و هم غير عادل، و مي خواهيم شريعت را از بين ببريم و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ظرف 23 سال، 120 هزار صحابه را تربيت كرد تا شريعت را براي ما حفظ بكنند؛ از اين تعداد، فقط 10 هزار نفر اساميشان موجود است!!!

جناب ابن حزم در كتاب أسماء الصحابة، تمام تلاشش را بكار بسته تا رواياتي كه از صحابه نقل شده را در تمام كتب روائي و تاريخي و تفسيري جمع آوري كرده است؛ آماري كه مي دهد، 999 راوي است. يعني از 120 هزار صحابه، 999 نفر روايت دارند. جالب اينكه از اين 999 راوي، 211 نفر فقط 2 روايت دارند، 445 نفر (50%) فقط 1 روايت دارند.

آيا به اين شكل، اين صحابه مي توانند مرجع علمي امت اسلامي باشند؟ آيا اين صحابه مي توانند بيانگر شريعت نبوي باشند؟ آقاي ابن حزم در اين كتابش، آمار داده كه آقاي ابوهريره 5374 روايت دارد. إن شاء الله چند جلسه درباره شخصيت ابوهريره در نزد اهل سنت و برخورد خليفه دوم و عثمان با او و برخورد اميرالمومنين (عليه السلام) با او را به حول و قوه إلهي صحبت خواهيم كرد. امروز آقايان أهل سنت، با ابوهريره، حربه اي درست كرده اند و بر سر شيعه مي زنند. در مورد اينكه برخي بزرگان اهل سنت نسبت به ابوهريره ظنين هستند و مي گفتند او دروغ مي گويد و احاديث او هيچ ريشه و اساسي ندارد، خواهيم رسيد.

از عبدالله عمر 2630 روايت و از انس بن مالك 2276 روايت، از عايشه 2210 روايت نقل مي كند. از عبد الله بن عباس 1660 روايت، از جابر بن عبدالله انصاري 1540 روايت، از ابوسعيد خدري 1170 روايت نقل مي كند. از عبد الله بن مسعود 848 روايت، از عبد الله بن عمرو عاص 700 روايت نقل مي كند.

نوبت به خلفاء مي رسد: از اميرالمومنين (عليه السلام) كه از اول طفوليت در دامن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بوده و در آخرين لحظه حيات هم، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در دامن اميرالمومنين (عليه السلام) جان به جان آفرين سپرد، مجموعا 537 روايت نقل مي كند. به تعبير آقاي ابن حزم، فقط 50 روايت آن صحيح است و مابقي ضعيف و دروغ است. از خليفه دوم عمر بن خطاب، 527 روايت، از خليفه اول ابوبكر، 142 روايت، از عثمان 164 روايت نقل مي كند.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

نسبت به انتشار احاديث جعلي و دروغين در ميان كتب اهل سنت، توضيح كوتاهي بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

خيلي خلاصه و مختصر به چند نكته اشاره كنم و توضيحش بماند براي جلسه بعد.

نكته اول:

جناب آقاي يحيي بن معين ـ از استوانه هاي علمي و رجالي اهل سنت كه از او به امام رجاليون تعبير مي كنند ـ مي گويد:

أيّ صاحب حديث لا يكتب عن كذاب ألف حديث.

كدام صاحب حديثي است كه از كذاب، هزار حديث ننوشته باشد.

يعني هر يك از محدثين اهل سنت، حداقل هزار روايت دروغ از دروغگويان نقل كرده اند.

تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج1، ص43

نكته دوم:

جناب ذهبي ـ استوانه هاي علمي اهل سنت ـ از شعبه نقل مي كند:

ما أعلم أحدا فتّش الحديث كتفتيشي، وقفت علي أن ثلاثة أرباعه كذب.

گمان نمي كنم كسي به اندازه من احاديث را بررسي كرده باشد، من به اين نتيجه رسيدم كه سه چهارم روايات ما اهل سنت، كذب و دروغ است.

سير أعلام النبلاء للذهبي، ج7، ص226 ـ الجامع لأخلاق الراوي، ج1، ص451

يعني 75% احاديث اهل سنت دروغ است.

نكته سوم:

جناب دار قطني نقل مي كند:

ان الحديث الصحيح في الحديث الكذب، كالشعرة البيضاء في جلد ثور الأسود.

حديث صحيح در مقايسه با حديث دروغ، همانند موي سفيد است در پوست گاو سياه.

يعني اگر شما در پوست گاو سياه، دنبال موي سفيد بگرديد، پيدا نمي كنيد.

الأضواء علي السنة المحمدية، ص193 ـ حياة محمد لمحمد حسين هيكل، ص49

نكته چهارم:

جناب آقاي بخاري ـ متوفاي 256 هجري و صاحب كتاب صحيح بخاري ـ مي گويد:

من 200 هزار روايت غير صحيح حفظ كردم كه اينها دروغ است و صحيح نيست.

إرشاد الساري، ج1، ص59

همچنين مي گويد:

وقتي صحيح بخاري را مي نوشتم، 600 هزار روايت را زير رو كردم تا احاديث صحيح بخاري را از ميان آنها گزينش كردم.

تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج2، ص8 ـ إرشاد الساري، ج1، ص50 ـ جامع الأصول جزري، ج1، ص109

بد نيست بدانيد كه صحيح بخاري با حذف مكررات، 2761 روايت دارد.

يعني آقاي بخاري 600 هزار حديث را زير رو كرده و حدود 597 هزار روايت را كنار گذاشته است و اينها را انتخاب كرده است.

از اينجا پي توان بردن كه در دريا چه طوفان است

نكته پنجم:

آقاي مسلم بن حجاج نيشابوري ـ متوفاي 261 هجري ـ در كتاب صحيح مسلم خود، با حذف مكرراتش، 4 هزار روايت دارد و مي گويد:

من اينها را از ميان 300 هزار روايت گزينش كردم.

المنتظم ابن جوزي، ج12، ص171 ـ طبقات الحفاظ للذهبي، ج2، ص589

يعني 296 هزار روايت را دروغ و جعلي و نادرست دانسته است. اين آمار خلاصه و مختصري بود از وضع احاديث جعل شده و دروغين در ميان اهل سنت. علامه اميني در كتاب گرانسنگ الغدير، حدود 40 نفر از روات را نام مي برد كه با اعتراف خودشان، جمعا 408 هزار روايت جعلي ساخته اند.

الغدير، ج5، ص209

* * * * * * *

سوالات بينندگان

سوال:

در مورد آيه 6 سوره مائده، چرا اهل سنت وارونه جواب مي دهند؟

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَي الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَيْنِ.

جواب:

آيه در رابطه با وضو و غسل است و صراحت دارد كه سر و پايتان را مسح كنيد و شك و شبهه اي نيست. در روايات متعددي آورده اند از ابن عباس، عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و مفسر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه مورد تائيد آقايان اهل سنت هم هست، مي گويد:

ما أجد في الكتاب إلا غسلتين و مسحتين.

در كتاب خدا جز دو شستن (دست و صورت) و دو مسح (سر و پا) نديدم.

السنن الكبري للبيهقي، ج1، ص72 ـ سنن دار القطني، ج1، ص96 ـ المجموع للنووي، ج1، ص417 ـ عمدة القاري للعيني، ج2، ص238 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج9، ص432

جناب آقاي إبن قدامه مقدسي، بزرگ فقيه آقايان حنبلي ها، در كتاب المغني، جلد 1، صفحه 120 همين روايت را مي گويد.

* * * * * * *

سوال:

ما عربي زبان هستيم و بحث هاي فارسي شما را نمي توانيم خوب متوجه شويم، حضرت آيا مي شود يك برنامه به زبان عربي هم داشته باشيد؟

جواب:

آقاي هدايتي: ما به دنبال اين هستيم كه لااقل دو ساعت در هفته، برنامه اي تحت همين عنوان به زبان عربي داشته باشيم و به دنبال فراهم كردن مقدماتش هستيم. إن شاء الله با اطلاع قبلي اين برنامه پخش خواهد شد.

استاد حسيني قزويني: ما از دغدغه شما سپاسگزاريم. ما هم مانند شما دغدغه داريم. وقتي مي بينيم كه بيش از 40 ماهواره وهابيت به زبان عربي، عليه شيعه كار مي كنند، بويژه شبكه المستقله كه واقعا يك شبكه فتنه انگيز است و هدفي جز تحريك مردم عليه شيعه ندارد و به شيعيان اجازه حرف زدن نمي دهد، حتي بنده دو ماه قبل قرار شد سه جلسه شركت كنم، در دو جلسه، مداخله نكردند؛ ولي در جلسه سوم كه به جاي حساس رسيديم و مي خواستيم نتيجه بگيريم، از حدود يك ساعت و نيم، 5 دقيقه هم به من فرصت حرف زدن ندادند. الان هم در ماه رمضان يك برنامه شيطنت آميز را شروع كرده است. بنده هم تاسف مي خورم از بعضي ها كه آن سرمايه آنچناني در دفاع از شيعه را ندارند و وقتي حاضر مي شوند در آنجا و به آنها فرصت دفاع نمي دهند.

به نظر من يكي از واجبات عيني و فوري است براي عزيزاني كه امكانات مالي دارند، به جاي ساختن مناره هاي 500 ميليوني، شبكه هاي ماهواره هاي درست كنند تا بتوانند به شبهات پاسخ بدهند. همچنين از برخي مسئولين شبكه هاي الكوثر و الفرات و الزهراء تقاضاي عاجزانه دارم كه بجاي پرداختن به مباحث سياسي يا مباحثي كه خيلي زياد كاربرد ندارد، شبكه هاي وهابي را رصد كنند و نكاتي كه عليه شيعه پخش مي كنند و جو را عليه شيعه تحريك مي كنند و شيعه كشي را در كشورهاي اسلامي يا غير اسلامي ترويج مي دهند، پاسخ بدهند.

* * * * * * *

سوال:

با توجه به دستور خليفه مسليمن مبني بر منع نقل حديث، چطور شد كه ابوهريره در آن زمان اين أحاديث را نقل مي كرده است؟ اگر دستور خليفه مسلمين را إجراء نكرده است، پس بايد در مسلمان بودنش شك كرد و إلا اگر به تنهايي مجاز بوده و إستثناء بود، شايد به سفارش خود آقايان اين احاديث را مي نوشتند و نقل مي كردند.

جواب:

إن شاء الله اين را مفصل صحبت خواهيم كرد؛ ولي بصورت فشرده بگويم كه جناب عبد الرحمن معلمي كه از كبار علماي اهل سنت معاصر است، ايشان بعد از نقل حديث آتش زدن احاديث توسط ابوبكر، مي گويد:

انگيزه اصلي از آتش زدن احاديث، اين بود كه نمي خواستند احاديث مربوط به خلافت در ميان مردم منتشر شود.

الأنوار الكاشفة، ص54

در اينجا كلام آقاي ابوبكر را بگويم كه مسئله را روشن مي كند، مي گويد:

إنكم تحدثون عن رسول الله أحاديث تختلفون فيها.

شما احاديثي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل مي كنيد كه در آنها اختلاف داريد و بعد از شما، اختلاف افراد بيشتر مي شود.

تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص2

خوب مشخص است كه اختلاف مردم درباره نماز و روزه و حج نبود، اختلاف اساسي در جامعه، در رابطه با مسئله خلافت و امامت بوده است و مباحث اختلافي نبايد مطرح شود. احاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) درباره خلافت اميرالمومنين (عليه السلام) كه حيثيت و كيان خلافت اينها را به خطر مي اندازد، نبايد مطرح شود؛ ولي احاديث ابوهريره و كعب الأحبار و ... كه بيايند و يك كرسي ويژه اي در مسجد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به آنها بدهند، اشكالي ندارد.

* * * * * * *

سوال:

اهل سنت و شيعه وجود ندارد و اسلام ديني است كه مذهب در آن موردي ندارد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نه شيعه بوده و نه اهل سنت. اگر نظر من غلط است، لطفا توضيح بدهيد.

جواب:

اين را ما قبلا اشاره كرديم. نزديك به 40 روايت در منابع معتبر اهل سنت، مثلا در الدر المنثور سيوطي، تاريخ بغداد، تاريخ مدينة دمشق، لسان الميزان، مجمع الزوائد و ... ، تمام اينها نقل كرده اند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

يا علي! تو و شيعيان تو، فرداي قيامت نجات مي يابيد يا در بهشت هستيد يا فائز هستيد.

همچنين جناب أبو حاتم رازي ـ از علماي لغت و علوم قرآني اهل سنت ـ در كتاب الزينة الورقة صراحت دارد:

يقال لهم شيعة علي و أنصار علي.

در زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله)، تعدادي از صحابه شهرت داشتند كه شيعه حضرت علي (عليه السلام) هستند؛ مانند ابوذر و سلمان و مقداد، عمار.

الزينة الورقة، ص205

همچنين جناب آقاي محمد كرد علي از علماي بزرگ اهل سنت، در كتاب خطط الشام:

تعدادي از صحابه را نام مي برد مانند ابوذر و عمار و حذيفه و ابو ايوب انصاري، خالد بن سعيد و قيس بن سعد و ...، كه اينها در زمان خود نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اشتهار داشتند به موالات اميرالمومنين (عليه السلام).

خطط الشام، ج5، ص251

ما شيعه را مذهب نمي دانيم، بلكه به عنوان ادامه دهنده اسلام و در متن اسلام مي دانيم. شيعه روزي بوجود آمد و متولد شد كه اسلام متولد شده است. نقطه آغازين شيعه، در همان حديث الدار در سال سوم بعثت، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در جمع 40 تن از سران قريش فرمود:

اين علي، خليفه و وصي و جانشين من است.

از اين عزيز تقاضا دارم كه به منابع خود اهل سنت مراجعه كند.

* * * * * * *

سوال:

خليفه دوم و اميرالمومنين (عليه السلام) با هم اختلاف نداشتند. اين اختلاف ها بعدا پيش آمد. حتي اميرالمومنين (عليه السلام) نام خلفاء را بر فرزندان خود هم گذاشته است.

جواب:

اولا: بر فرض كه اميرالمومنين (عليه السلام) اين كار را كرده است، نام ابوبكر و عمر و عثمان، از اسامي مشهور آن زمان بوده است. قضايا خيلي عادي بوده است.

ثانيا: تعدادي از صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم نامشان ابوبكر و عمر و عثمان بوده است. حتي صحابه آقا امام جواد (عليه السلام) و امام هادي (عليه السلام) هم اين اسامي را داشتند.

ثالثا: بر فرض كه اميرالمومنين (عليه السلام) بخاطر محبت به آنها، آن اسامي را روي فرزندان خود گذاشته است، شما به ما بگوييد كه چرا آنها اين كار را نكردند و نام فرزندان خود را علي و حسن و حسين نگذاشتند.

چه خوش بي مهرباني از دو سر بي كه يك سر مهرباني درد سر بي

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | محمد رضا حشمت خواه | Iran - Shīrvān | ١٥:٠٣ - ٢٩ مرداد ١٣٨٩ |
يكي از موسسات فعال در زمينه قران بنياد پژوهشهاي قراني حوزه و دانشگاه ميباشد كه در كار گروه هاي قران ادب و هنر قران مديريت و علوم سياسي قران و اقتصاد قران و عترت قران و علوم طبيعي قران و جامعه شناسي قران و روانشناسي قران و طب قران كلام و معارف اسلامي قران و فقه و حقوق فعال ميباشد قران و سنت نيز ميتواند يكي از كار گرو ههاي اين موسسه باشد
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها