2024 April 20 - شنبه 01 ارديبهشت 1403
فتواي مفتيان و علماء وهابيت مبني بر وجوب تخريب بارگاه ائمه (عليهم السلام) و أولياء خدا 01
کد مطلب: ٥٦٩٦ تاریخ انتشار: ١٧ اسفند ١٣٨٥ تعداد بازدید: 5232
سخنراني ها » وهابیت
فتواي مفتيان و علماء وهابيت مبني بر وجوب تخريب بارگاه ائمه (عليهم السلام) و أولياء خدا 01

فتوای بن جبرین از مفتیان سعودی مبنی بر تخریب قبور
شبكه سلام 85/12/17

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ: 17 /12/ 85

آقاي هدايتي

در اين روزها، صحبت از فتواي آقاي بن جبرين و برخي ديگر از مفتيان وهابيت است مبني بر تخريب قبور مقدس ائمه (عليهم السلام) و اولياء الله، در مورد مفاد و جملاتي كه در اين فتوا هست، توضيحاتي را بفرمائيد.

استاد حسيني قزويني

همان گونه كه شما هم اشاره نموديد، در اين روزها، آقاي عبدالله بن جبرين كه از شخصيت هاي شماره دو عربستان سعودي است و داراي رتبه افتاء و دكترا هست و افراطيون و تندروهاي وهابي، نسبت به ايشان علاقه ويژه اي دارند؛ فتوائي را صادر كرد و اين فتوا در سايتش هم قرار گرفته است. در آنجا مطالبي را آورده و به حق انتظار نبود كه در اين عصر اين چنين هم فتاوائي صادر شود؛ عصري كه عصر ارتباطات ناميده مي شود و دسترسي به منابع شيعه و أهل سنت كه اين چنين حرفهاي بي اساس را در طول تاريخ، بارها به نقد كشيده و مناقشه كرده اند. اگر در گذشته مي ديديم كه فتاواي اين چنيني صادر مي شد، شايد در ذهن مان بود كه اينان به منابع شيعي دسترسي ندارند يا دسترسي به كلمات و نوشتار كساني كه در اين زمينه مناقشه كرده اند و با دليل قاطع، اين حرف هاي بي اساس را رد كرده اند، ندارند؛ ولي امروز هيچ عذري از اينها پذيرفته نيست.

مثلا ايشان در همين فتوايش، بعد از تعابيري كه دارد، مي گويد:

فقد جاء الإسلام بتحريم البناء علي القبور... و النهي عن البناء علي القبور يقتضي تحريمها و ذلك لأنه ذريعة إلي عبادة الأموات، كما هو واقع في كثير من البلاد الإسلامية التي وقع فيها.

اين حرم سازي ها و ساختمان هايي كه بر قبور بزرگان بناء شده، اينها وسيله اي است براي پرستش مردگان و صاحبان قبر؛ چنانچه در بسياري از كشورها و شهرهاي اسلامي اين چنين است.

خواهش مي كنم كه عزيزان به اين جملات دقت كنند و ببينند كه اگر اين جملات از يك سبزي فروش سر كوچه يا يك شترچران بيابان صادر شود، ما گلايه نمي كنيم، مي گوئيم كه خوب، اينها با تمدن اسلامي و قضايايي كه در ميان مسلمانان نه شيعيان جاري است، خبر ندارند؛ اما اگر يك مفتي بزرگ يك كشور اين را بگويد، ديگر چه انتظاري است.

من همين جا از بينندگان عزيز سؤال مي كنم كه در كجاي دنيا، در كدام شهر و دهكده، در كدام پشت كوهي، مردم مي آيند به زيارت قبور ائمه (عليهم السلام) و صالحين و امام زادگان و بزرگان ديني، به قصد پرستش همان قبر؟ آيا مگر نه اين است كه بعد از زيارت هر صاحب قبري، دو ركعت نماز مي خوانند و در آن نماز شهادت به وحدانيت حق و رسالت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مي دهند؟ آيا آنهائي كه به زيارت قبر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) مي روند، نه اين است كه در نماز و اذان خود مي گويند:

أشهد أن محمد رسول الله يا أشهد أن محمد عبده و رسوله.

آن وقت يك مفتي مي گويد:

ذريعة إلي عبادة الأموات كما هو واقع في كثير من البلاد الإسلامية.

اگر آقاي بن جبرين، به كشورهايي مثل ايران و پاكستان و عراق سفر نمي كنند و جرأت سفر هم ندارند، حداقل در مدينه منوره، انبوه مسلمين، چه شيعه و چه سني، به زيارت قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مي آيند، و در آنجا، هم ضريح است و هم بارگاه و گنبد، آيا اين مسلمانان، رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) را مي پرستند؟ آيا عبادت خدا مي كنند يا عبادت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله)؟

بعد ايشان در ادامه مي گويد:

و ذلك بلا شك، شرك في العبادة و تعظيم لهؤلاء الأموات، فالواجب هدم تلك الأبنية.

اين بناي بر قبور و بزرگداشت اين اموات، شرك در عبادت است، پس واجب است تخريب اين بناها و حرم ها.

خوب، اين فتوا در حقيقت نشان مي دهد كه ايشان از روح معارف اسلامي بي خبر است، از روح كساني كه مي روند به زيارت انبياء (عليهم السلام) و ائمه (عليهم السلام) و امام زادگان و صالحان، بي خبر است و حتي از الفباي فرهنگ اين زائرين بي خبر است.

هم چنين مفتي ديگري به نام عبد الرحمن براج كه از شخصيت هاي برجسته وهابي است و ايشان مطلبي دارد كه واقعا جاي تأسف است و مي گويد:

در 4، 5 قرن اول اسلام، هيچ بنائي بر قبور پيامبران (عليهم السلام) و ائمه (عليهم السلام) و صالحان نبود و بعد از روي كارآمدن دولت آل بويه، اين بناها و حرم ها ساخته شده و بعد از آنها اين بدعت از رافضه و شيعيان به ديگر كشورهاي اسلامي سرايت پيدا كرده.

جالب اين كه مي گويد:

و انتقلت هذه البدعة من الرافضة إلي فرق الصوفية في العالم الإسلامي، فلم يسلم من هذا المنكر العظيم و الشر المستطير إلا القليل من بلاد المسلمين، حتي مكة و المدينة.

از اين منكر بزرگ و شر دامنه دار، بلاد اسلامي سالم نمانده، حتي مكه و مدينه هم گرفتار اين شر عظيم و جاودان شده.

بعد مي گويد:

قد كانت فيها القباب علي بعض القبور في البقيع و المعلاة، و لكن الله طهرهما من معالم البدعة و الوثنية علي يد الدولة السعودية السنية السلفية في النصف الأول من القرنين الثالث عشر و الرابع عشر، كما تطهر كثير من نواحي الجزيرة العربية.

... دولت سعودي در قرن 13 و 14 موفق شد اين حرم هائي كه بر قبور ائمه (عليهم السلام) و بزرگان و صحابه بود، پاك كند و از بين ببرد.

بعد عجيب است كه آقاي براج شروع مي كند به جسارت و اهانت كردن به مراجع شيعه و كساني كه فتوا داده اند بر رفتن به زيارت قبور و حرم ائمه (عليهم السلام) و خرج كردن اموال را براي اينان، چون اين كار نوعي مخالفت و ضديت و مبارزه با خدا و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) است.

هؤلاء محادّون لله و لرسوله صلي الله عليه و سلم و مخالفون لشريعته و معاندون لأمير المؤمنين علي رضي الله عنه الذي أطاع الرسول صلي الله عليه و سلم.

اين نمونه اي از سخنان بي اساسي است كه مي بينيد مفتيان وهابي، بدون در نظر گرفتن آيات قرآن و روايات و سيره صحابه و تابعين و اتباع تابعين و سيره متشرعه، چه از شيعيان و چه از أهل سنت، اين چنين فتاواي ضد قرآني و ضد اسلامي مي دهند، مبتني بر يك سري روايات و احاديثي كه هيچ اصل و سند و ريشه اي ندارد و اين روايات مشخص است كه در دوران بني اميه صادر شده براي نابود كردن آثار نبوت و أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام).

* * * * * * *

آقاي هدايتي

آيا چنين فتوائي سابقه داشته يا اولين بار است كه چنين فتوائي صادر مي شود؟ اگر در گذشته هم اين چنين فتوائي صادر شده، ديگران چگونه واكنش نشان داده اند؟

استاد حسيني قزويني

در رابطه با اين طور فتاواي غير اسلامي و در راه مبارزه با محو آثار أهل بيت (عليهم السلام)، در دوران متوكل عباسي، چندين بار حرم مطهر امام حسين (عليه السلام) را ويران كردند و شخم زدند و آب بستند و زائرين را منع كردند.

همين فتوائي كه آقاي بن جبرين و براج صادر كرده، اينها از بزرگ تئورسين وهابيت، آقاي إبن تيميه پيروي مي كنند كه در جاي جاي آثارش اين گونه فتاوا مشهود است. إبن تيميه در كتاب منهاج السنة كه اخيرا در 9 جلد در عربستان جاپ شده، در جلد 2، صفحه 435 و 437، مفصل اين مسئله را مطرح كرده و مي گويد:

فالمشاهد المبنية علي قبور الأنبياء و الصالحين من العامة و من اهل البيت، كلها من البدع المحدثة المحرمة في دين الإسلام و إنّما أمر اللّه أن يقصد لعبادته وحده لا شريك له المساجد لا المشاهد.

تمام مشاهدي كه بر قبور انبياء و صالحين بناء شده، چه از أهل سنت و چه از أهل بيت از بدعت هائي است كه در اسلام حرام است و خداي عالم امر كرده كه در مساجد او را عبادت كنند نه در مشاهد بزرگان ديني.

و هم چنين ايشان در جلد 1، صفحه 474 خيلي عبارت هاي تندي نسبت به شيعه دارد كه هم تهمت و افتراء است به شيعه و هم مخالف با شريعت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است، مي گويد:

و كذلك الرافضة غلوا في الرسل بل في الأئمة حتي أتخذوهم أربابا من دون الله فتركوا عبادة الله وحده لا شريك له التي أمرهم بها الرسل.

شيعيان غلو كردند درباره پيامبران و ائمه، حتي اينها را براي خودشان خدا گرفتند و عبادت خدا را رها كردند و عبادت انبياء و ائمه را آغاز كردند.

من عزيزاني را كه به كشورهاي شيعه نشين سفر كرده اند و شاهد بوده اند، به قضاوت دعوت مي كنم نسبت به اين جمله اي كه آقاي إبن تيميه مي گويد:

فتجدهم يعطلون المساجد التي أمر الله أن ترفع و يذكر فيها اسمه فلا يصلون فيها جمعة و لا جماعة و... و يعظمون المشاهد المبنية علي القبور، فيعكفون عليها مشابهة للمشركين و يحجون إليها كما يحج الحاج إلي البيت العتيق.

شيعيان مساجد را تعطيل مي كنند و در مساجد، نه نماز جماعت مي خوانند و نه نماز جمعه؛ اينان به جاي مساجد، در آن حرم ها نماز مي خوانند و در آنجا اعتكاف مي كنند، همانند مشركان؛ شيعيان احرام حج مي بندند به طرف حرم ائمه (عليهم السلام)، همانطوري كه مسلمانان به طرف بيت عتيق احرام مي بندند.

منهاج السنة، ج1، ص474

آيا در كشورهاي شيعه نشين خاورميانه و آسيائي و اروپائي و آمريكائي، شيعيان در مساجد نماز مي خوانند يا در حرم ائمه (عليهم السلام)؟ نماز جمعه و جماعت شيعيان چگونه است؟ من گمان نمي كنم كه حتي در كشورهاي عربي و عربستان، عشق و علاقه اي كه شيعيان براي شركت در نماز جماعت دارند، آنها داشته باشند.

بنده خودم در مكه مكرمه شاهد بودم كه وقتي اذان گفته مي شد، مغازه دار بدنش مي لرزيد، پرسيدم چرا؟ گفت اگر نبندم، مرتبه اول جريمه مي كنند و مرتبه دوم تعزير و مرتبه سوم براي هميشه پروانه كسب مرا لغو مي كنند. بنده خودم، خدا را شاهد مي گيرم كه شاهد بودم در همان روبروي بيت الله الحرام، در همان بازار أبو سفيان، افراد مغازه را بسته بودند و جلوي مغازه قدم مي زدند و حتي در آنجا هم نماز نمي خواندند؛ يعني حتي عقيده به نماز جماعت هم نداشتند. اين نماز جماعتي كه به جبر و اجبار است، قطعا هيچ ارزش عبادي و اخلاصي ندارد. اما در كشورها و شهرهاي شيعه نشين كه بنده مسافرت داشتم، ديدم كه شيعيان با يك عشق و ولع خاصي در نماز جماعت شركت مي كنند.

آقاي إبن قيم جوزيه، تنها شاگرد مدافع إبن تيميه، در كتاب زاد المعاد، صفحه 661 همين تعبير و مشابه اين را دارد. آقاي ناصر الدين الباني كه آقاي بن باز مفتي اعظم و سابق عربستان، او را به بخاري دوران و امام الحديث لقب داده، مي گويد:

از جمله اموري كه جاي تأسف دارد اين است كه مدت زيادي است كه روي ساختمان قبر رسول (صلي الله عليه و سلم)، گنبدي سبز ساخته شده؛ به اعتقاد من اگر دولت سعودي مي خواهد داعيه توحيد داشته باشد، بايد مسجد نبوي را به حال سابقش برگرداند؛ يعني هم گنبد را ويران كند و هم ضريح را به همان حالت سابق برگرداند.

تحذير المساجد من إتخاذ القبور مساجد للألباني، ص68 و 69

البته عزيزاني كه از تاريخ وهابيت خبر دارند، در تاريخ 1344 هجري قمري، كه وهابيت براي دومين بار بر عربستان سعودي مسلط شد، آمدند قبور و حرم ائمه بقيع (عليهم السلام) را ويران كردند. حتي قبر آقاي مالك، امام مالكي كه در خود بقيع داراي قبه و بارگاه بود را ويران كردند؛ كه حتي در تاريخ مكتوب است كه بسياري از بزرگان نقل كرده اند كه ما شاهد بوديم برخي بزرگان أهل سنت، براي توسل، كنار قبر آقاي مالك بن أنس مي آمدند. حرمي كه بر روي قبر همزه سيد الشهداء و زنان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و... بود را ويران كردند. خواستند حرم نبوي را هم ويران كنند، كشورهاي اسلامي اعلام كردند كه اگر به قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كوچك ترين دست و حادثه اي وارد شود، كشورهاي اسلامي با دولت سعودي وارد جنگ خواهند شد؛ و لذا از تخريب آن منصرف شدند. بنده خودم هم بارها بحث مي كردم با وهابي ها، با دانشجويان آنها، آنها اظهار تأسف مي كردند كه دولت سعودي مبسوط اليد نيست كه حرم نبوي، اين محل شرك را تخريب كند.

هم چنين در همان تاريخ 1344 قمري، وقتي وهابيت بر عربستان مسلط شدند و حجاز را به كشور آل سعود مبدل كردند، قاضي القضات وهابي ها، عبدالله بن سليمان بن بليهد، متوفاي 1359 هجري، آمد علماء مدينه را جمع كرد و اينها را وادار كرد بر اين كه همگي در زير پرچم وهابيت فتوائي بدهند كه بناي بر قبور ممنوع است و كنار قبرها، مسجد ساختن و نماز برگزار كردن ممنوع است و چراغ روشن كردن بر قبور اشكال شرعي دارد و:

و أما ما يفعله الجهّال عند الضرائح، من التمسّح بها، و التقرّب إليها بالذبائح و النذور، و دعاء أهلها مع الله، فهو حرامُ، ممنوع شرعاً، لا يجوز فعله أصلاً؛ و أما التوجه إلي حجرة النبي صلي الله عليه و سلّم عند الدعاء، فالأولي منعه.

آنچه كه جاهلان انجام مي دهند در نزد ضريح ها، و آنها را مسح مي كنند و با نذري و قرباني كردن و إهداء ثواب به آنها تقرب مي جويند، حرام و ممنوع است و جائز نيست؛ و توجه مسلمانان به حرم نبي مكرم (صلي الله عليه و سلم) در هنگام دعا كردن، أولي، منع است.

روزنامه أم القري، شماره69، تاريخ 17 شوال 1344 ـ جريدة العراق، شماره 13 ذيقعده 1344

اين فتوي را، 14 نفر از مفتيان مدينه، با زور شمشير امضاء كردند و اين يك لكه ننگي بود در تاريخ اسلام كه با هيچ ننگي، نابود شدني نيست.

اشاره كنم به چند فتوا از لجنه افتاء دائمه عربستان سعودي كه بالاترين مقام إفتاء وهابيت است و از هر كجاي دنيا كه مسائل شرعي را سؤال كنند، اين لجنه، جواب مي دهد. در رأس اين لجنه، مفتي أعظم است و چند نفر از مفتيان طراز اول عربستان سعودي. در كتابي كه در اين زمينه نوشته اند به نام: فتاوي اللجنة الدائمة البحوث العلمية و الإفتاء، در جلد 9، صفحه 79 و80، فتواي شماره 8263 مفصل آورده اند:

حرم هائي را كه روي قبور گذاشته اند، اينها صلاح نيست و حرام است و بايد به مردم اطلاع رساني كنيم.

جالب اين كه سؤال شده كه:

هناك من يحتجون ببناء القبة الخضراء علي القبر الشريف بالحرم النبوي، علي جواز بناء القباب علي باقي القبور كالصالحين و غيرهم، فهل يصح هذا الاحتجاج أم ماذا يكون الرد عليهم؟

در خيلي از كشورهاي اسلامي ما مي بينيم بر اين كه بنائي بر قبور صالحين ساخته شده و دليلشان اين است كه در مدينه بر قبر رسول (صلي الله عليه و سلم)، هم ضريح است و هم حرم و هم بارگاه و قبه سبز، اين استدلال مسلمانان به اين كار چه حكمي دارد و آيا صحيح است؟

فأجابوا:

لا يصح الاحتجاج ببناء الناس قبة علي قبر النبي صلي الله عليه و سلم علي جواز بناء قباب علي قبور الأموات، صالحين، أو غيرهم؛ لأن بناء أولئك الناس القبة علي قبره صلي الله عليه و سلم حرام يأثم فاعله؛ لمخالفته ما ثبت عن أبي الهياج الأسدي قال: قال لي علي بن أبي طالب رضي الله عنه: ألا أبعثك علي ما بعثني عليه رسول الله صلي الله عليه و سلم؟ ألا تدع تمثالاً إلا طمستَه، و لا قبراً مشرفاً إلا سويته... و لأن بناء القبور، و اتخاذ القباب عليها من وسائل الشرك بأهلها، فيجب سد الذرائع الموصلة للشرك.

جواب دادند:

صحيح نيست استدلال بر اين قبر رسول (صلي الله عليه و سلم)، و اين گنبد و بارگاه رسول (صلي الله عليه و سلم) حرام است و گناهش بر گردن فاعل آن است، به دليل مخالفت اين حديث.... و بناء بر قبور و ساختن قبه بر آنها، از وسائل شرك است و واجب است نابودي آنها و جلوگيري از ساخت آنها.

الشيخ عبد العزيز بن باز، الشيخ عبد الرزاق عفيفي، الشيخ عبد الله بن قعود ـ فتاوا اللجنة الدائمة البحوث العلمية و الإفتاء، ج9، ص80 و 79

* * * * * * *

آقاي هدايتي

دلائلي كه اينها اقامه مي كنند براي تخريب بناهاي ساخته شده روي قبور بزرگان دين چيست؟

استاد حسيني قزويني

در رابطه با ادله اي كه اينها آورده اند، در كتاب منهاج السنه إبن تيميه، جلد 1، صفحه 474 و فتواي لجنه دائمه عربستان و سخن آقايان بن جبرين و براج كه اشاره كردم، اشاره به اين مسائل دارد. در ميان اين ادله، دو روايت است كه اينها خيلي روي آن مانور مي دهند، و متأسفانه اين دو روايت در صحيح مسلم و صحيح بخاري آمده. اين روايات، هم از نظري سندي مخدوش است و هم از نظر دلالي و هم مخالف با قرآن و سيره صحابه و سيره مسلمين در طول تاريخ است.

اولين روايتي كه اينها به آن استدلال مي كنند، روايت أبو الهياج اسدي است كه مسلم در صحيحش نقل مي كند:

يحيي بن يحيي و أبو بكر بن أبي شيبة و زهير بن حرب قال يحيي أخبرنا و قال الآخران حدثنا وكيع عن سفيان عن حبيب بن أبي ثابت عن أبي وائل عن أبي الهياج الأسدي، قال: قال لي علي بن أبي طالب: ألا أبعثك علي ما بعثني عليه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) أن لا تدع تمثالا إلا طمسته و لا قبرا مشرفا إلا سويته.

أبو الهياج اسدي از امير المؤمنين (عليه السلام) نقل مي كند:

من تو را مي فرستم بر آن روشي كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مرا به مأموريت مي فرستاد، و هيچ مجسمه اي را رها نكن، مگر آنكه نابود كني و هيچ قبر بر آمده اي را نمي بيني، مگر اين كه آن را با خاك يكسان مي كني.

صحيح مسلم، ج3، ص61 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص369 ـ سنن أبي داود، ج2، ص83 ـ مسند احمد، ج1، ص96 ـ السنن الترمذي، ج2، ص256 ـ السنن النسائي، ج4، ص89 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج4، ص3 ـ عمده القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج8، ص224 ـ المصنف لعبدالرزاق، ج3، ص504 ـ المعجم الاوسط للطبراني، ج4، ص269 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج1، ص318

ما نسبت به سند روايت، دو نكته داريم و از عزيزان اهل علم و پژوهشگر أهل سنت و وهابياني كه عناد ندارند، مي خواهيم كه به اين دو نكته توجه كنند:

اولا در سند اين روايت، آقاي وكيع آمده كه پسر جراح رواسي است. ذهبي كه از استوانه هاي علمي أهل سنت است، مي گويد:

كان يدلس عن الضعفاء.

فردي بود كه تدليس مي كرده.

و هم چنين در بخش ديگر از عبارت ذهبي آمده كه عبد الله بن احمد بن حنبل مي گويد: كه از پدرم شنيدم كه مي گويد:

أخطأ وكيع في خمس مئة حديث.

وكيع در 500 حديث خطا كرده.

تهذيب الكمال للمزي، ج30، ص471 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج23، ص208 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج9، ص154 و ج10، ص147 ـ تاريخ اسلام للذهبي، ج13، ص449 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج11، ص110 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج12، ص348 ـ تاريخ مدينه دمشق لإبن عساكر، ج63، ص98

قال إبن المديني كان وكيع يلحن، و لو حدثت بالفاظه لكانت عجبا.

آقاي وكيع همواره عبارت ها را غلط مي خواند و اگر روايتي را كامل نقل كند، تعجب آور است.

ميزان الإعتدال للذهبي، ج4، ص336

و هم چنين در رابطه با آقاي سفيان كه ذهبي در مورد او هم مي گويد:

كان يدلس

ميزان الإعتدال للذهبي، ج2، ص169

از إبن مبارك نقل مي كند:

حدث سفيان بحديث فجئته وهو يدلسه، فلما رآني استحيي و قال نرويه عنك.

حديثي شنيدم و براي سفيان آوردم، ديدم تدليس مي كند و وقتي مرا ديد خجالت كشيد.

تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج4، ص102

هم چنين نقل مي كند آقاي إبن حجر در تهذيب التهذيب، جلد 3، صفحه 179 مي گويد:

از يحيي شنيدم شنيدم بر اين كه كار آقاي سفيان تدليس بوده.

اما آقاي حبيب بن أبي ثابت است كه آقاي إبن حبان مي گويد:

قال إبن حبان، كان (حبيب) مدلسا.

و قال إبن خزيمه في صحيحه، كان (حبيب) مدلسا.

تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص157

آقايان وكيع، حبيب بن أبي ثابت و سفيان، هر سه راوي، جزء مدلسين هستند و عزيزان أهل سنت مي دانند، تدليس، در مباني جرح و تعديل أهل سنت، يك گناه نابخشودني است. من عبارتي را مي خوانم از آقاي خطيب بغداي كه از استوانه هاي علمي أهل سنت است و شايد قديمي ترين كتاب درايه أهل سنت، از ايشان باشد، متوفاي 563 هجري، ايشان در كتاب الكفاية في علم الدراية، صفحه 393 به سند خودش از شافعي مي گويد:

قال شعبه بن حجاج: التدليس أخو الكذب.

و بعد مي گويد:

التدليس في الحديث أشد من الزنا و لأن أسقط من السماء أحب إلي أن أدلس ... و لأن أزني أحب إلي أن أدلس.

تدليس كردن در حديث، از زنا بد تر است. اگر از آسمان بيفتم و نابود شوم، بهتر از اين است كه تدليس كنم... و اگر مرتكب زنا شوم، براي من بهتر از اين است كه تدليس كنم.

و مي گويد كه آقاي خطيب بغدادي مي گويد:

خرب الله بيوت المدلسين ما هم عندي إلا كذابون.

خداوند خانه هاي تدليس كنندگان را ويران كند كه آنها نزد ما دروغگوئي بيش نيستند.

الكفاية في علم الدراية، ص394

اما تدليس عبارت است از اين كه:

راوي در سند يا متن روايت تغييري بدهد و به مخاطب القاء كند كه اين روايت ناصحيح، صحيح است و اين روايت ضعيف، درست است.

اضافه بر اين كه، اين روايت از مفردات أبو الهياج است؛ يعني در تمام كتاب هاي أهل سنت آقاي ابوالهياج، هيچ روايت ديگري ندارد.

حاشيه سندي بر سنن نسائي، ج4، ص88

پس، از نظر سند، اين روايت قابل تأمل است.

اما از نظر دلالت، چون اين بحث، علمي محض است، من فقط اشاره اي مي كنم و رد مي شوم. اين آقايان استدلال مي كنند به عبارتي را كه آقا امير المؤمنين (عليه السلام) فرمود:

و لا قبراً مُشْرفاً إلا سويته.

مشخص است كه اين روايت در زمان حكومت آقا امير المؤمنين (عليه السلام) صادر شده است.

اولا: اين اشكال بر خلفاي ثلاثه گذشته است كه در دوران آقاي ابوبكر و عمر و عثمان، اگر واقعا اين سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) پنج روز قبل از رحلت خود، اين دستور را داده بود، چرا اينان در طول اين 25 سال حكومت خود، اين چنين دستوري صادر نكردند؟ يا خبر نداشتند، يا خبر داشتند و به سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عمل نكردند؟ شايد آقايان بگويند كه چرا امير المؤمنين (عليه السلام) فقط در شهرهائي كه خودش فتح كرده اين دستور را داده، حال آنكه همه مي دانند، در دوران امير المؤمنين (عليه السلام)، فتنه هاي جنگ داخلي كه شروع شد، امير المؤمنين (عليه السلام) فرصتي براي فتح نداشتند.

اين اشكال اول كه مشخص مي كند اين روايت، از ريشه و بن دروغ است و در دوران بني اميه اين حديث ساخته شده و تعدادي شبيه اين حديث جعلي ساخته اند تا بتوانند در جامعه بيشتر اين مسئله را جا بياندازند.

ثانيا: كلمه سويت كه در روايت آمده، مراد از آن چيست كه آقايان بر آن استدلال مي كنند بر تخريب قبور و حرم ائمه (عليهم السلام) و اولياء الله؟ چرا از اين كلمه، معناي خربت و هدمت را برداشت كرده اند؟

اگر به قرآن مراجعه كنيم، مي بينيم كه چند مرتبه اين كلمه بكار رفته است. يكجا در سوره نساء:

يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّي بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لَا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثًا.

سوره نساء/آيه42

در اينجا، مساوات شئ به شئ است. و هر جا كلمه سوي به معني مساوات و تسويه بيايد، بايد حتما بايد با باء و إلي و غيره مفعول بگيرد.

در برخي جاها، وصف خود شئ آمده، بدون مقايسه با شئ ديگر، مثل:

الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّي

سوره أعلي/آيه2

بَلَي قَادِرِينَ عَلَي أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ

سوره قيامت/آيه4

در اينجا قطعا به معني هموار كردن نيست، بلكه به معني مسطح كردن و منظم كردن است.

در اين روايت كه از امير المؤمنين (عليه السلام) نقل مي كنند، قطعا به معني هموار كردن و يكسان سازي با زمين نيست، اگر اين بود، بايد مي گفت:

و لا قبرا مشرفا إلا سويته بالأرض.

چنان چه در آيه 42 نساء به آن اشاره شد. پس به معني هموار كردن نيست؛ بلكه به معناي منظم كردن و نا همواري را از بين بردن است. نظر ما و بسياري از بزرگان أهل سنت هم اين اس كه مراد از سويت، تسطيح قبر است، 4 گوش قرار دادن و يكسان سازي تمام اطراف قبر است. و نهي شده از اين كه قبور را به صورت كوهان شتر درآوردن.

خود آقاي نووي مي گويد:

إن السنة، أن القبر لا يرفع عن الأرض رفعا كثيرا و لا يسنم بل يرفع نحو شبر.

قبر را نبايد خيلي بلند تر از زمين قرار داد، مانند كوهان شتر و لوزي شكل هم نباشد، بلكه به اندازه يك وجب بايد قبر از زمين بلند شود و چهار گوش و رويش هموار باشد.

شرح صحيح مسلم نووي، ج7، ص36 ـ ارشاد الساري في شرح صحيح بخاري للقسطلاني، ج2، ص468

السنة في القبر تسطيحه، لا يجوز ترك هذه السنة لمجرد أنها صارت دارا للروافض، لا منافاة بين التسطيح و حديث ابي الهياج، يقول: لأنه لم يُرد تسويته بالأرض و إنما أراد تسطيحه، جمعاً بين الأخبار.

سنت و روش در قبر، اين است كه آن را مسطح كنند، جايز نيست بخاطر اين كه شيعيان هم اين كار را انجام مي دهند، اين سنت ترك شود؛ هيچ منافاتي بين مسطح كردن قبر و حديث ابوالهياج نيست. مراد از روايت أبو الهياج اين نيست كه قبر را با زمين يكسان كنيم، بلكه اراده شده است تسطيح قبر را، و اين جمع بين اخبار و روايات است.

ارشاد الساري في شرح صحيح بخاري للقسطلاني، ج2، ص468

آقايان هم اگر مراجعه كنند به كتاب المغني إبن قدامه مقدسي، مبسوط سرخسي و الفقه علي المذاهب الأربعة، تمام فقهاي أهل سنت، جز تعدادي از وهابي ها، فتوا داده اند به تسطيح كردن قبر و اين كه قبر بايد يك وجب از زمين بلند تر باشد.

اينها ادله ديگري هم دارند بر تخريب قبور، مثل:

لعن الله اليهود إتخذوا قبور أنبيائهم مساجد.

صحيح بخاري، ج1، ص110 و ج2، ص106 و ج4، ص144 و ج5، ص139 و ج7، ص41 ـ صحيح مسلم، ج2، ص67

متأسفانه اين حديث در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است.

از عزيزان بيننده خواهش دارم كه به اين جمله توجه كنند:

اين روايت مي گويد:

خداي عالم، يهود را لعنت كند، چون اينها قبور انبياء را مسجد قرار مي دادند.

آياتي در قرآن هست در مورد يهود، كه مي گويد: يهود، انبياء را به غير حق مي كشتند، كار بني اسرائيل و يهود و نصاري، قتل انبياء بوده است.

سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ

سوره آل عمران/آيه181

قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَ بِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

سوره آل عمران/183

فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَ كُفْرِهِمْ بِآَيَاتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ

سوره نساء/آيه155

منطق قرآن، اين را مي گويد: قتل انبياء توسط يهود و نصاري. آيا اين معقول است كه يهود و نصاري از طرفي، انبياء را به قتل مي رساندند و از طرفي مي آمدند روي قبر انبياء مسجد مي ساختند؟ حداقل آقايان يك نمونه به ما بگويند. در كشورهاي اسلامي كه توسط نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) يا در زمان خلفاء فتح شده، يك مورد به ما بگويند كه در فلان كشور و شهر و روستا، يك قبري كه براي انبياء بود، يهود و نصاري، مسجد درست كرده اند بر روي آن.

اين حديث هم، توسط دودمان بني اميه ساخته شده و إن شاء الله بعدا روي اين مفصل بحث خواهيم كرد، هم سندا و هم دلالتا.

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال

در ميان شهداي كربلاء، چه كساني در ركاب آقا امير المؤمنين (عليه السلام) در جنگ جمل و صفين جنگيدند؟ در ميان ائمة الكفر مثل شمر و يزيد و عمر سعد و إبن زياد، كدام يك در جنگ با امير المؤمنين (عليه السلام)، در ركاب معاويه بودند؟

جواب

فاصله بين جنگ صفين و كربلا، حدود 20 سال بوده، و بايد خيلي در اين مورد دقت كرد، تا آن نفرات را پيدا كرد. واقعه عاشوراء، اتفاقي بوده است و صحابه فرصت پيوستن به امام حسين (عليه السلام) را نداشتند. حتي در سه چهار روز قبل از عاشوراء، حكومت نظامي در كوفه ايجاد كردند و اجازه ندادند كه أحدي از كوفه بيرون برود. چند ساعت قبل از عاشوراء دستور دادند كه همه بايد مسلح بروند به جنگ با امام حسين (عليه السلام) و حتي عبيد الله بن زياد دستور داد كه هر مردي اگر در كوفه بماند، خونش هدر و اموالش مصادره خواهد شد. همه مردم را از كوفه بيرون كردند و تعدادي از ياران امام حسين (عليه السلام) چون نمي توانستند از كوفه خارج شوند، به اين بهانه آمدند و در شب عاشوراء يا عصر عاشوراء به امام حسين (عليه السلام) پيوستند.

* * * * * * *

سؤال

آيا اين حديث كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: جانشينان من 12 نفرند، در كتاب هاي أهل سنت آمده يا خير؟ اگر آمده، أهل سنت چه كساني را معرفي مي كنند؟

جواب

در كتاب هاي أهل سنت آمده است. صحيح بخاري، جلد 8، صفحه 127 و صحيح مسلم، جلد 6، صفحه 3 كه حدود 7 روايت در اين زمينه آمده:

إن هذا الامر لا ينقضي حتي يمضي فيهم اثنا عشر خليفة، قال: ثم تكلم بكلام خفي علي قال، فقلت: لأبي ما قال؟ قال: كلهم من قريش.

در روايات ديگري هم آمده كه كلهم من بني هاشم و....

آقاي إبن حجر در فتح الباري شرح صحيح البخاري، جلد 13، صفحه 180 نقل مي كند:

اول مي آيد و مراد از 12 نفر را بيان مي كند، خلفاء راشدين و بعد حسين و معاويه؛ وقتي به يزيد مي رسد، مي بيند كه او قاتل حسين است، يزيدي كه در مدينه آنهمه جنايت كرد، از او خليفه پيامبر نمي شود!!!

بعد مي گويد:

لم ألق أحدا يقطع في هذا الحديث، يعني بشيء معين.

هر چه بررسي كردم، نيافتم كسي را كه بتواند اين حديث را بفهمد.

فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج13، ص182

يا مثلا إبن عربي مالكي مي گويد:

لم أعلم للحديث معنا.

ما اصلا معناي اين حديث را نفهميديم.

عارضة الأحوذي في شرح الترمذي، ج9، ص69

آقاي سيوطي در تاريخ الخلفاء، صفحه 12 وقتي مي بيند كه از معاويه و يزيد و هشام و ... خليفه پيامبر در نمي آيد، مي آيد مي گويد:

و السيوطي بعد أن أورد ما قاله العلماء في هذه الأحاديث المشكلة خرج برأي غريب نورده هنا تفكهة للقراء، و هو و علي هذا فقد وجد من الاثني عشر الخلفاء الأربعة و الحسن و معاوية و إبن الزبير و عمر بن عبد العزيز و هؤلاء ثمانية، و يحتمل ان يضم إليهم المهدي من العباسيين لأنه فيهم كعمر بن عبد العزيز في بني أمية، و كذلك الظاهر لما أوتيه من العدل و بقي الاثنان المنتظران أحدهما: المهدي لأنه من أهل بيت محمد، و لم يبين المنتظر الثاني.

خلفاء أربعة و حسن و معاوية و إبن زبير و عمر بن عبد العزيز را مي شمارد و يار كم مي آورد يك از بني عباس قرض مي گيرد و به بقيه مي چسباند به نام مهدي عباسي كه او را نيك مي داند و مي گويد: دو نفر ديگر هم از منتظرانند و يكي از آنها، مهدي است كه از اهل بيت محمد (صلي الله عليه و سلم) است و دومين منتظر را معين نمي كند.

تاريخ الخلفاء للسيوطي، ص12 ـ أضواء علي السنة المحمدية، ص212

خلاصه، يكي از احاديثي كه بايد روي آن كار شود، حديث خلفائي إثنا عشر است كه چه پيامي دارد؟ خصوصا كه در صحيح بخاري و صحيح مسلم هم آمده.

* * * * * * *

سؤال

حاجت طلبيدن از صالحين شرك است و غير خدا را پرستيدن. چرا شما از غير خدا حاجت مي خواهيد؟ مگر خدا نگفت كه:

وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ

سوره غافر/آيه60

جواب

اگر اين توسل و حاجت طلبيدن از معصومين و امامزادگان، منافاتي با اين آيه ندارد. اگر حاجت خواست از غير خدا شرك است، بايد اولين مشركان، (معاذ الله) برادران حضرت يوسف باشند كه به پدرشان گفتند:

قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ

سوره يوسف/آيه97

اولين دعوت به شرك را هم ـ نستجير بالله ـ بايد خدا كرده باشد كه در سوره نساء فرمود:

وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا

آنهائي كه به خودشان ظلم كردند، اگر بيايند نزد تو (پيامبر) ...

سوره نساء/آيه64

مشرك سوم هم بايد خليفه اول باشد كه در كنار جنازه پاك پيامبر (صلي الله عليه و آله) آمد گفت:

بأبي أنت و أمي طبت حيا و ميتا ... اذكرنا يا محمد عند ربك و لنكن علي بالك.

يا رسول الله! پدر و مادرم فداي تو باد، وقتي پيش خدا رفتي، ما را هم فراموش نكن.

السيرة الحلبية، ج3، ص74، طبع دارالمعرفة بيروت ـ سيرة النبوية للزيني الدحلان، بهامش السيرة الحلبية، ج3، ص391، طبع مصر

آقا امير المؤمنين (عليه السلام) هم بايد چهارمين نفر باشد و همين تعبير را دارد.

بأبي أنت و أمي اذكرنا عند ربك و اجعلنا من بالك.

شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج13، ص24

آقاي إبن حبان از علماي بزرگ أهل سنت مي گويد:

و ما حلت بي شدة في وقت مقامي بطوس فزرت قبر علي بن موسي الرضا صلوات الله علي جده وعليه ودعوت الله إزالتها عني إلا أستجيب لي وزالت عني تلك الشدة و هذا شئ جربته مرارا فوجدته كذلك.

من مي آمدم كنار قبر آقا امام هشتم و من هر مشكلي داشتم، مي رفتم آنجا و متوسل مي شدم و مشكلم حل مي شد.

الثقات لإبن حبان، ج8، ص457

خود آقايان أهل سنت مي آيند در بغداد و به قبر آقاي أبو حنيفه متوسل مي شوند؛ قبر آقاي مالك در مدينه، زيارتگاه است. قبر آقاي شافعي هم اكنون هم در مصر مورد توجه آقايان شافعي مذهب است. قبر آقاي احمد بن حنبل، هنوز در بغداد هم چنين است. اين حرفي كه اين عزيز مي زند، بايد از خواب بيدار شود و فريب وهابيت را نخورد؛ اين حرف هم مخالف قرآن و هم سنت و هم صحابه و سيره مسلمين در اين 14 قرن بوده است.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب