2024 April 18 - پنج شنبه 30 فروردين 1403
عمر بن الخطاب و انكار رحلت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله)
کد مطلب: ٥٦٦٩ تاریخ انتشار: ٠٣ آبان ١٣٨٦ تعداد بازدید: 12230
سخنراني ها » نقد خلافت خلفای سه گانه
عمر بن الخطاب و انكار رحلت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله)

علل و اهداف عمر بن خطاب از انکار رحلت پیامبر
شبكه سلام 86/08/03

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 86/08/03

آقاي هدايتي

درباره نخستين اختلاف در امت اسلامي صحبت كرديم. پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) در آخرين ساعات عمرشان لشگري را مهيا نمودند و فرمودند:

هر كس از اين سپاه تخلف نمايد و به آن نپيوندد ملعون است.

گروه زيادي از صحابه پيوستند. اما گروه اندكي نپيوستند و مورد لعن پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) قرار گرفتند. اين موضوع اين اولين اختلاف بود.

دومين اختلاف را هم بررسي كرديم و به دنبال آن مقاله اي را مورد تجزيه و تحليل قرار داديم. كساني كه در منزل پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) تجمع كرده بودند كه آنها نيز جمعي از صحابه بودند. پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) قلم و كاغذي خواستند. اين اختلاف نيز مشهور شد به حديث قرطاس.

امروز در محضر شما بزرگواران سومين اختلاف را بررسي مي كنيم تا ببينيم اختلافات از كجا شروع شد و سرانجامش كجاست و به كجا انجاميد؟

قبل از ورود به بحث مجموعه حوادثي بوده و تحركاتي كه فرقه وهابيت داشته اگر اخباري دارند جناب آقاي قزويني براي ما بفرمايند. مطلب ديگر اين كه هفته گذشته از امام جمعه زاهدان آقاي مولوي عبد الحميد درخواست كرديم كه اگر صحبت هايي در اين شبكه گفته شده، خاطر خطير ايشان را مكدر كرده تشريف بياورند و حتي خارج از وقت مناظره به ايشان وقت مي دهيم كه صحبت كنند؛ اما ايشان قبول نكردند. البته جناب دكتر قزويني اعلام آمادگي براي مناظره كردند كه بر روي سايت ها هم رفت. جزئيات اين مطلب را از ايشان مي خواهيم كه بيان بفرمايند.

استاد حسيني قزويني

جديدترين تحركات وهابيت كه در اين هفته داشتيم در سايت الاسلام اليوم يعني اسلام در جهان امروز كه مربوط به جناب سلمان العودة كه يكي از شخصيتهاي برجسته وهابي عربستان است و اخيرا معتدل شده و در دفاع از شيعه در رابطه با اتهاماتي كه وهابيت تندرو زدند سخنراني داشتند و مقالاتي نوشتند در مجلات عربستان چاپ شد. يك سخنراني 10، 12 دوازده سال قبل داشتند يك مقداري تندي كردند. بعضي از شياطين سخنراني ايشان را در روزنامه هاي عربستان منتشر كرده بودند و ايشان دفاع كرد و الحق دفاع ايشان دفاع جانانه بود. البته دو روز قبل در خدمت يكي از شخصيت هاي محترم و روحاني عربستان، جناب شيخ حسن صفار بوديم كه ايشان مي گفتند امسال 40 مقاله در دفاع از شيعه در روزنامه هاي رسمي عربستان چاپ شد. ايشان مطالبي از سايت ها براي ما گرفتند كه به تناسب خدمت عزيزان ارائه مي دهيم.

ولي چيزي كه باعث تأسف بود در همين سال كه جناب سلمان العودة در اثر فشاري كه داشتند فتوايي از يكي از مفتيان عربستان به نام محمد عبد الله القلاد گذاشته شد ايشان عضو هيئت علمي دانشگاه قسيم هم هستند و در آنجا نسبت هاي ناروايي به شيعه دادند شيعه را از فرق ضاله معرفي كردند و قتل عثمان را به خوارج و نواصب و شيعه نسبت دادند. حالا حرف زياد داريم كه مباحث اختلاف را بررسي مي كنيم حقيقت جريان قتل عثمان را براي عزيزان بيان مي كنيم. براي اين كه اين شبهه بي جواب نماند هرچند كه خود اينها مي گويند كه شيعه بعد از قتل عثمان يا بعد از شهادت امام حسين (عليه السلام) بوجود آمد.

تاريخ طبري ـ تاريخ معتبر اهل سنت ـ در جلد 3، صفحه 401 و الكامل إبن أثير جلد 3، صفحه 168 صراحت دارد:

لما رأي الناس ما صنع كتب من بالمدينة من اصحاب محمد الي من بالافاق منهم وكانوا قد تسرقوا بالسقور انكم خرجتم أن تجاهدوا في سبيل الله عزوجل تطلبون دين محمد صلي الله عليه وآله وسلم فان دين محمد افسده من خلفكم فهلموا فاقيموا فاقبلوا من كل افق حتي قتلوه

وقتي مردم ديدند كارهاي خلافي كه از عثمان سر زد، تمام صحابه هايي كه در مدينه بودند به آن دسته از صحابه هايي كه در كشورهاي مختلف و شهرهاي مختلف رفته بودند، براي دفاع از مرزهاي اسلامي از مدينه بيرون ر فته بودند اصحاب درون مدينه به آنها نوشتند، شما از مدينه بيرون رفتيد براي جهاد در راه خدا براي اعتلاي دين محمد، دين پيامبر را آن كسي كه شما خليفه قرار داده ايد يعني عثمان فاسد كرده، بياييد به مدينه، دين محمد را بپا داريد، صحابه از سراسر جهان به مدينه سرازير شدند، همين صحابه عثمان را كشتند.

در عبارت إبن أثير آمده است:

إن أردتم الجهاد فهلموا فان دين محمد قد افسد خليفتكم فاقيموا.

اصحاب پيامبر كه بيرون رفتيد براي جهاد اگر جهاد مي خواهيد بياييد به مدينه خليفه شما عثمان دين محمد را فاسد كرده است.

حالا إن شاء الله در اين زمينه مفصل صحبت خواهيم كرد.

خود آقاي عمرو بن حمق كه بعد از افتادن عثمان دارد كه 9 نيزه را بر سينه عثمان فرو كرد. مي گويد:

3 تا از اين نيزه ها به خاطر خدا بود و 6 تا به خاطر بغضي بود كه از عثمان داشتم.

الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج3، ص 74 ـ تاريخ مدينه دمشق لإبن عساكر، ج39، ص409 ـ تاريخ الطبري، ج4، ص424 ـ الكامل لإبن الأثير، ج3، ص179 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج3، ص207

اينجا شيعه را سپر قرار مي دهند اين دور از شئون است كه آقايان دارند.

مطالبي را هم كه عرض مي كنيم همه از كتاب هاي معتبر اهل سنت و به صورت مستفيض و متواتر مطرح شده است.

اما در رابطه با اعلام مناظره با جناب مولوي عبد الحميد با همه احترامي كه براي اين عزيزمان قائل هستيم در جلسه گذشته هم تلاش كرديم كه عباراتمان با ادبيات قرآني و سنتي همراه باشد و قلب ايشان مكدر نشود و ما با توجه به مسائلي كه در نماز جمعه آخر ماه رمضان و شب بيست و هفتم ماه رمضان در جلسه ختم قرآن بيان فرموده بودند ديديم آنجا جناب آقاي دكتر حسام جسارت كردند به جناب دكتر تيجاني تعبيرشان اين بود كه فردي مجهول الحال است و به قول خودش خواب ديده و مذهبش را تغيير داده؛ با اين كه در آن مصاحبه خود جناب تيجاني گفت كه من سه سال تحقيق كردم. با شخصيت هاي علمي شيعه مناظره كردم و با جناب شهيد صدر جلسات متعدد داشتم بعد از سه سال تحقيق و بررسي برايم ثابت شد كه مذهب شيعه مذهب حق است و اين را قبول كردم اين از يك بزرگواري كه در مسند امامت جمعه است و خودشان را به عنوان رهبر مذهبي قلمداد مي كنند ما احساس مي كنيم كه دور از انتظار است و لذا از ايشان تقاضا كرديم كه در يك مناظره و آن هم بدون هيچ پيش شرطي شركت كنند.

البته من نوشته بودم گفتگو و مناظره دوستانه؛ ولي متاسفانه ديديم بعد از يك هفته در سايت حوزه علميه زاهدان يك اطلاعيه اي منتشر شد كه حضرت شيخ الاسلام شخصيتي شناخته شده است و رهبر مذهبي مي باشند و معمولا هيچ مناظره خالي از بحث و جدل نيست و جايگاه ايشان مانع از شركت در آن است.

ما جواب داديم كه جايگاه ايشان را مانع از مناظره مي دانند، قرآن كه مملو از مناظرات أنبياء ألهي است كه با مخالفين از حضرت ابراهيم (عليه السلام) تا حضرت نوح و حضرت موسي و حضرت عيسي (عليهم السلام) و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اين همه مناظرات داشتند با مخالفين. آيا خداي ناكرده اين ها اشتباه كرده اند و خطا رفته اند وارد بحث مناظره شده اند؟

بعد ايشان گفتند شاگردانم آماده مناظره هستند و خودم آماده مباهله هستم. ما هم در جواب نوشتيم كه فرار از مناظره خلاف سيره علماي اسلام است كه در طول تاريخ در موارد اختلافي با هم به گفتگو و مناظره مي نشستند و تاريخ مملو از اين گفتگوها ميان مسلمانان با غير مسلمانان ميان شيعه و سني است.

از طرفي ارجاع به شاگردان نوعي فرار از مناظره و تحقير طرف مقابل و عدم رعايت جو صفا و صميميت است. اگر هدف شان از جلو فرستادن شاگردان جدل و مناظره و تحريك عواطف و احساسات است يا شعله ور ساختن آتش اختلاف ميان شيعه و سني است ما نوشتيم كه نه تنها مخالف با نظر مقام معظم رهبري است كه امسال را سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي معرفي كرده، در جهان امروز كه دشمنان در جهت ايجاد اختلاف و تنش هاي مذهبي و نابودي اسلام و مسلمانان تمام تلاش خود را به كار مي برند جدل و مناقشه دو گروه مذهبي كه تابع يك دين مي باشند و مشتركات متعددي دارند اين خيانت به اسلام هست.

نكته سوم كه من آورده بودم مناظره را مشروط به شرطي كردند در مقابل كسي كه هيچ شرطي قائل نيست اين خودش خلاف عدالت است.

ايشان خودشان آن مطالب را بيان كرده بودند:

كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ

هر كس پاسخ دهنده عملكرد خويش است و افراد ديگر بيايند مسئوليت كس ديگر را قبول كنند.

سوره مدثر/آيه38

كه بر خلاف آيه:

وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي.

سوره انعام/آيه164

است.

نكته اساسي اين بود كه اگر جناب مولوي عبد الحميد معتقدند كه شخصيت شناخته شده و رهبر مذهبي هستند خوب بيايند يك مناظره صحيح انجام بدهند دور از جدل و مناقشه تا به ديگران راه و روش مناظره صحيح را آموزش دهند. اين خيلي روشن است و قضيه مباهله كه ايشان آمده استناد كرده به قول أنبياء (عليهم السلام) و علماء اين خلاف منطق قرآن است خلاف سيره است خلاف آنچه كه در تاريخ آمده هست.

قرآن در آيه 61 سوره آل عمران مي گويد:

فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا

بعد از مناظره با نصاراي نجران و اين كه ثابت شود كه اينها عناد دارند و حاضر نيستند زير بار حرف حق بروند، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) پيشنهاد مباهله مي كند. از همه اينها جالب تر اين كه ما مي بينيم از علماي بزرگ اهل سنت جناب فخر رازي در ذيل همين آيه شريفه آورده است:

فمن حاجك بعد هذه الدلائل الواضحة والجوابات اللائحة فاقطع الكلام معه وعامله بما يعامل به المعاند وهو ان تدعوهم إلي الملاعنة.

پيامبر بعد از اين همه دلائل روشن و جوابهاي واضح و كوبنده ديگر مناظره و گفتگو را قطع كن و با اينها معامله معاند كن و اينها را دعوت به مباهله كن.

تفسير الكبير للفخر الرازي، ج8، ص82

و نكات زيادي داشتيم اين كه اگر واقعا از شاگردان ايشان يا اساتيد دانشگاه اهل سنت و اساتيد حوزه هاي علميه كه موقعيت علمي شان مطرح است و ادب مناظره را رعايت مي كنند ما آماده هستيم با تك تك آنها مناظره كنيم و اين كه مي گويند بايد از شبكه 3 به طور مستقيم پخش شود. اين تعليق به محال است. چون مي دانند كه شبكه 3 جمهوري اسلامي به هر كسي اجازه نمي دهد بيايد. حالا اگر خود ايشان بيايد، ما نمي دانيم كه قبول مي كنند يا نه. ولي ما هيچ شرطي نداريم. حتي رسما عرض مي كنم اگر اين مناظره و گفتگوي دوستانه حتي در داخل حوزه علميه زاهدان هم باشد بنده آمادگي كامل دارم كه بروم آنجا و اصلا وارد منزل جناب مولوي عبد الحميد شوم كه مي دانم اينها در مهمان نوازي آدم خوش سابقه اي هستند و شهره دهر هستند. اصلا ورودم به منزل ايشان اين است كه عملا صفا و صميميتم را ثابت كنم. در حضور اساتيد محترم و طلاب محترم و بعضي مسئولين گفتگوي دوستانه ام را با هم داشته باشيم. اگر ايشان ثابت كرد كه ما در اشتباه هستيم از اشتباهمان برمي گرديم و اگر ما ثابت كرديم كه از ايشان سهوي صورت گرفته، سبق لساني صورت گرفته انتظار داريم اين عزيزمان هم با كمال شجاعت عذر خواهي كنند و نسبت به آنچه كه در رابطه با شيعه در نماز جمعه يا جلسات شان مطرح كردند يا در ختم صحيح بخاري كه آن دفعه هم اشاره كرديم يكي از مسئولين محترم استان از من خواست صحبت هايي كه جناب دكتر محمد ابراهيم رئيس دادگاه مدينه در ختم صحيح بخاري داشتند ما نقل كنيم چون برخي تصور كردند ما مطلبي را از ايشان بدون اطلاع نقل كرديم من تقاضا كردم سي دي ايشان را آوردند ما پياده كرديم الان سي دي ايشان با صوت ايشان اگر لازم باشد من سي دي ايشان را مي گذارم و تمام بينندگان عزيز صداي جناب محمد ابراهيم را بشنوند و ببينند كه اينها همه اهانت به شيعه است و جسارت به شيعه است.

يك نفر هم پا نشد از ايشان تشكر كند بلكه برادر عزيزمان جناب مولوي عبد الحميد در مصاحبه اي كه انجام دادند و روي سايت ايشان رفت فرمودند كه من در سفري كه به مكه رفته بودم براي عمره رمضانيه آنجا رفتم و از جناب محمد ابراهيم تشكر كردم و ديدم كه بازتاب خيلي خوبي داشته سفر جناب دكتر محمد ابراهيم. يعني از اين كه آمده اينجا و 400 ميليون شيعه را مشرك معرفي كرده متوسلين به قبور أنبياء (عليهم السلام) و اولياء را همانند متوسلين به بت در زمان پيامبر معرفي كرده

قطعا بايد در محيط مكه يا مدينه كه آن محيط ضد شيعي است بايد انعكاس خيلي خوبي داشته باشد البته خودم شخصا با توجه به ارتباطاتي كه با علماي وهابي و اساتيد دارم اينچنين سفرهايي را سفرهاي مبارك مي دانم ولي بشرطها و شروطها اگر اينها به خطوط قرمز شيعه خواستند وارد شوند، ما خطوط شيعه عزيزان ايراني را رعايت كنيم. بنده در مصاحبه جناب مولوي عبد الحميد با نماينده رهبري در سازمان كه دو روز قبل جلسه اي داشتم، عرض كردم ايشان فرمايشي داشتند آنجا و ما اين انتظار را از آن عزيزمان نداريم. چون از من سوال كردند:

چرا شيعيان ايران ماه رمضان به عمره نمي آيند؟ ايشان گفت: من گفتم: شيعيان معتقدند در ماه رمضان بايد ده روز در يك جا اقامه كنند تا بتوانند روزه بگيرند. اگر كمتر از ده روز در يك جا اقامت كنند، روزه شان شكسته است. به خاطر اين شيعيان ايران به سفر عمره در ماه رمضان نمي آيند.

از اين برادر عزيزم به شدت گلايه مي كنم كه اگر همين سفري كه ايشان رفته بودند مي ديدند ايرانياني كه آنجا هستند و تا بيستم و بيست و دوم ماه رمضان مكه و مدينه مملو از ايراني هاست. اصلا از 15 شعبان بلكه از 12 شعبان تمام شيعيان ايران كه مي روند عمره سفرشان بيست روزه است يعني ده روز در مكه و ده روز در مدينه مي مانند. و اين كه بعد از بيستم هم شيعيان نمي مانند در مكه اين مشكل مربوط به دولت عربستان است و مي گويند چون در دهه سوم زائريني از سراسر دنيا مي آيند ما جا و مكان نداريم. ما انتظار داريم كه اگر اين عزيزمان مي خواهد از شيعه دفاع كند دفاع مطابق واقع كند. البته اين را گفتم و آنها هم حرفي نزدند اما اگر يك روحاني بخواهد مسائل را خلاف واقع بگويد اين زيبنده نيست.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

اميدواريم كه ايشان تجديد نظري كنند و يا جواب هاي قانع كننده دهند. نه اين كه بگويند در مقام شيخ الاسلام نيست يعني مقام شان از پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) بالاتر است. شبكه جهاني سلام بر اعلام سابق خود هم چنان پابرجاست كه شرايط را فراهم كند كه تشريف بياورند و صحبت هاي شان را داشته باشند چه خارج از مناظره و چه در قالب مناظره.

در اين برنامه سومين اختلاف كه در ميان امت اسلام افتاد ريشه يابي مي كنيم و آن رحلت و شهادت جانگداز پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) است. جناب استاد قزويني آيا در قرآن يا حديثي در ميان احاديث صحيح وجود داشت كه بر مبناي آن آقاي عمر بن خطاب استدلال كردند كه پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) نمرده و نمي ميرد؟ آنچه كه مسلم است و منابع اهل سنت مملو از آن است وقتي كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) رحلت كردند، آقاي عمر بن خطاب شمشير كشيدند و گفتند:

هركس بگويد پيامبر مرده، من او را گردن مي زنم. پيامبر نمي ميرد.

استاد حسيني قزويني

در بحث هاي گذشته از صحيح بخاري و مسلم نقل كرديم يكي از كساني كه مانع نوشتن وصيت پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) شدة جناب عمر بن الخطاب بود كه گفت:

غلب عليه الوجع.

اين بيماري در حدي است كه او را از حالت عادي خارج كرده.

همه جمع شده بودند در منزل پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) به عنوان اين كه ايشان در حال احتضار هستند. همين آقايان در آن زمان در سپاه اسامه بودند. اينها را هم مدركش را نقل كرديم. يكي از عواملي كه سپاه اسامه حركت نكرد با اين كه نبي مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) فرمود:

لعن الله من تخلف عنه.

خدا لعنت كند كسي را كه از سپاه اسامه تخلف كند.

الملل و النحل للشهرستاني، ج1، ص29

با اين كه آقاي اسامه، روز آخر كه روز دوشنبه روز وفات پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) بود، آماده حركت بود، فرستاده أم أيمن رفت به اينها گفت:

إن رسول الله يموت.

نزديك است كه پيامبر بميرد.

به خاطر همين همه برگشتند مدينه.

السيره الحلبية، ج3، ص228 ـ الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج2، ص191

با همه اين قضايا، روشن بود كه پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) لحظات آخر عمر خود را طي مي كند و 70 روز قبل از آن، در غدير خم در ميان بيش از 100 هزار جمعيت فرمود:

مردم! در آينده نزديك من از دنيا خواهم رفت و نداي جناب عزرائيل فرستاده حق را براي قبض روح لبيك خواهم گفت.

اينها همه مشخص بود. ولي با تمام اين حال، عبارتي كه در صحيح بخاري هست كه اين ديگر غير قابل انكار است. در صحيح بخاري، جلد 4، صفحه 194، حديث 3667، كتاب فضائل الصحابة، باب قول النبي: لو كنت متخذا خليلا الي آخره از قول عايشه آمده است:

ان رسول الله مات و ابوبكر بالسنح ... .

رسول الله مرد و پدرم در سنح (منطقه اي در خارج از مدينه) بود.

فقام عمر يقول: و الله! ما مات رسول الله.

عمر برخاست و گفت: قسم به خدا پيامبر نمرده است

و قال: والله! ما يقع في نفسي إلا قال: و ليبعثنه الله ليتقطعن أيدي رجال و أرجلهم.

پيامبر قطعا برمي گردد و دست و پاي عده اي را قطع مي كند.

حالا مراد جناب عمر كه دست و پاي عده اي را پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) مي خواهد قطع كند كه هنوز قطع نكرده و نبايد بميرد. اين را من نتوانستم بفهمم يعني چه؟ البته در عبارتي كه در الدرّ المنثور سيوطي و تاريخ طبري و ابن هشام در سيره اش آورده آنجا يك مقدار روشن تر حرف زده. من از بينندگان عزيز تقاضا مي كنم اين عبارتي كه از 3 مورخ دارم و از يك مفسر نقل مي كنم توجه خاص داشته باشند. راوي روايت هم آقاي أبو هريرة است يك شخصيت ممتاز از ديدگاه برادران اهل سنت است. ايشان مي گويد وقتي پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفت، جناب عمر برخاست و گفت:

إن رجالا من المنافقين يزعمون أن رسول الله توفي.

عده اي از منافقين تصور مي كنند پيامبر از دنيا رفته است.

ببينيد اين حرف چقدر سنگين است! عايشه و زنان پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) و تمام صحابه و إبن عباس و ديگران مي گويند:

پيامبر مرد.

يعني تمام صحابه از مرد و زن همه قاطعانه بر رحلت پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) ايمان دارند؛ ولي جناب عمر مي فرمايند:

عده اي از منافقين تصور مي كنند پيامبر از دنيا رفته است.

و الله! ما مات رسول الله.

و لكن ذهب إلي ربه، كما ذهب موسي بن عمران.

پيامبر نزد خداوند رفته، همان طور كه موسي بن عمران نزد خداوند رفت.

و بعد از اين كه پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) برگشت:

فليقطعن أيدي رجال و أرجلهم زعموا أن رسول الله مات

بعد از اين كه پيامبر برمي گشت، دست و پاي آناني كه قائل به فوت پيامبر بودند را قطع مي كند.

اين حرف خيلي سنگين است! يعني يك توهين صريح به همه صحابه است. توهين به شخص ابوبكر است كه وقتي آمد گفت پيامبر از دنيا رفته.

الدرّ المنثور السيوطي، ج2، ص81 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص442 ـ السيرة النبوية لإبن هشام، ج4، ص1070

و عجيب است كه طبراني با سند ثقه نقل مي كند كه بعد از فوت پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله)، جناب عمر گفت: نشنوم كسي بگويد پيامبر از دنيا رفته. اگر بشنوم:

ضربته بالسيف

با شمشير او را خواهم زد

تعبيري كه در تاريخ أبي الفداء يا سيره زيني دحلان دارد مي گويد:

كسي كه بگويد پيامبر مرده، گردنش را مي زنم تا سرش در هوا معلق بشود.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص242 ـ تاريخ طبري، ج3، ص198 ـ تاريخ أبو الفداء، ج1، ص160 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج7، ص57 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج2، ص248

* * * * * * *

آقاي هدايتي

انگيزه انكار مرگ پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) چه بوده و واقعا ايشان چرا منكر شده و انكار ايشان، چه دستاوردي داشت و دنبال چه هدف و مقصودي بودند؟

استاد حسيني قزويني

اين برداشت ما و بسياري از علماي اهل سنت است كه انگيزه جناب عمر اين بود كه نكند بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مردم بريزند و با آقا امير المومنين، علي بن ابيطالب (عليه السلام) بيعت كنند. جناب ابوبكر در مدينه نيست و آنچه كه قبلا براي او تهيه ديده بودند. البته قبلا مطالبي را از علماي اهل سنت آورديم كه جناب ابوبكر و عمر در زمان خود پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) به فكر اين بودند كه حضرت علي (عليه السلام) را كنار بزنند و خلافت را به عهده بگيرند.

چون امشب ديگر فرصت نيست به بييندگان قول مي دهم اين را مفصل عرض خواهيم كرد. اينجا جناب عمر ديد ابوبكر نيست و گفت بهترين راهي كه بتوانيم جمعيت را در برزخ نگه داريم، در يك اختلافي، من بگويم پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) از دنيا نرفته و او بگويد رفته تا آقاي ابوبكر از سنح برسد. إبن أثير مي گويد:

فذهب سالم إبن عبيد وراء سنح، فاعلمه بموت رسول الله.

سالم بن عبيد را سريعا فرستادند دنبال ابوبكر كه در سنح بود خارج مدينه، تا رحلت پيامبر را به او خبر دادند.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص265

جالب اين است كه آقاي ابوبكر آمد و پارچه اي كه بر روي بدن مطهر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بود، آن را كنار زد و:

فقبّله.

پيامبر را بوسيد و گفت پدر و مادرم فداي تو باد و بعد گفت:

ايها الحالف علي رجلك.

آقاي عمر كه اين طوري قسم مي خوري كه هركس بگويد پيامبر مرده، گردنش را مي زني، ساكت باش حواست را جمع كن.

آقاي عمر نشست و جناب ابوبكر بلند شد و اين آيه را خواند:

إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ

سوره زمر/آيه30

و گفت:

من كان يعبد محمد فان محمدا قد مات.

هر كس پيامبر را عبادت مي كرد، پيامبر مرد.

و من كان يعبد الله فإن الله حي لايموت

اگر كسي خدا را عبادت مي كند، خداي عالم زنده است. بعد اين آيه را خواند:

إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ

پيامبر تو از دنيا مي روي و ديگران هم خواهند مرد.

و هم چنين آيه شريفه:

وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقَابِكُمْ

سوره آل عمران/آيه144

* * * * * * *

آقاي هدايتي

جناب آقاي قزويني شما گفتيد كه ظاهرا يك سناريوي از پيش نوشته در دست اقدام بود كه وقتي پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) به ملكوت أعليٰ پيوستند، مسأله جانشيني و خلافت چگونه طراحي و برنامه ريزي بشود. وقتي آقاي ابوبكر آمدند و اين آيه را خواندند:

إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ

و آقاي عمر بن خطاب ساكت شدند، مگر صحابه ديگر كه قبل از آمدن ابوبكر آنجا بودند، چنين آيه اي را خبر نداشتند؟ يا خبر داشتند و بيان كردند و آقاي عمر بن خطاب به آن توجهي نكرد؟

استاد حسيني قزويني

در منابع متعدد اهل سنت در كتاب هاي معتبرشان هست و نقل مي كنند از عروة بن زبير كه مي گويد:

وقتي عمر بعد از رحلت پيامبر سخن مي گفت و مردم را مي ترساند و تهديد مي كرد كه هركس بگويد پيامبر مرده، او را مي كشم و دست و پايش را قطع مي كنم، در همان لحظه آقاي إبن أم مكتوم، عمر بن قيس (از صحابه بزرگ پيامبر كه حدود 14 مرتبه، وقتي پيامبر از مدينه بيرون مي رفت، به جاي پيامبر نماز خواند و جانشين پيامبر در مدينه بود) همين آيه اي را كه جناب ابي بكر خواندند، ايشان قرائت كرد:

وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقَابِكُمْ

سوره آل عمران/آيه144

دلائل النبوة للبيهقي، ج7، ص217 ـ السيرة النبوية لإبن كثير، ج4، ص481 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص263

هم چنين عباس، عموي پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) صراحت دارد كه وقتي آمد ديد نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفته، به زنانش تسليت گفت و با صراحت گفت:

إن رسول الله قد مات.

با كلمه قد كه نشانه حقيقت است، گفت پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) به حقيقت از دنيا رفته است.

تمهيد الأوائل للباقلاني، ص489

إبن كثير دمشقي سلفي در البداية و النهاية، جلد 5، صفحه 263 مي گويد:

وقتي عباس گفت: پيامبر مرده، جناب عمر شمشير به دست گفت: هركس بگويد پيامبر مرده، دست و پايش را قطع مي كنم.

فخرج العباس علي الناس فقال: هل عندكم عهد من رسول الله في وفاته فليحدثنا؟

آي مردم! آيا پيامبر چيزي درباره وفات خودش گفته بوده كه من نخواهم مرد؟ يا مثلا آيه اي در قرآن هست.

گفتند: نه. آمد نزد عمر و گفت:

هل عندك يا عمر من علم؟

آيا شما يك علم و آگاهي داريد و پيامبر به تو گفته كه نخواهم مرد؟

قال: لا.

گفت: نه.

عباس گفت:

اشهدوا ايها الناس.

گواه باشيد اي مردم كه پيامبر اكرم از دنيا رفته است.

تعبير أبو الفداء:

والله الذي لا اله الا هو! لقد لاق رسول الله الموت.

قسم به خداي لا شريك له! پيامبر از دنيا رفت.

و بعد فرمودند برخيزيد تا پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) را دفن كنيم.

دلائل النبوة للبيهقي، ج7، ص217 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص263 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج، ص244 ـ أنساب الأشراف للبلاذري، ج2، ص243

اينها همه نشان مي دهد وقتي كه عباس مي آيد سوال مي كند از مردم كه آيا شما در اين زمينه آيه و روايتي داريد؟ همه گفتند: خير. خود جناب عمر هم گفت: خير. ولي متاسفانه جناب عمر نپذيرفت تا جناب ابوبكر از سنح آمد و آن آيه را خواند. جالب اين است كه عمر گفت:

و الله! ما علمت أن هذه الآية أنزلت قبل اليوم.

قسم به خدا نمي دانستم اين آيه تا امروز نازل شده است.

الدرّ المنثور السيوطي، ج2، ص81

* * * * * * *

آقاي هدايتي

عمر، انكار رحلت نبي مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) را چگونه توجيه مي كند؟

استاد حسيني قزويني

عبارتي دارد آقاي ابن كثير دمشقي در البداية و النهاية، جلد 5، صفحه 268 كه عبارت واقعا خواندني و شنيدني است. تاريخ طبري هم دارد و سيره ابن هشام هم دارد. از انس بن مالك نقل مي كند و مي گويد:

قبل از اين كه آقاي ابوبكر برود مسجد و خطبه بخواند، جناب عمر در مسجد بلند شد و در ميان مردم گفت:

ايها الناس! إني قد كنت قلت لكم بالأمس مقالة ما كانت إلا عن رأيي.

اين را تقاضا دارم عزيزان اهل سنت اساتيد محترم حوزه هاي علميه و دانشگاه ها نه به عنوان حرفي از من بلكه به عنوان سخن ابن كثير دمشقي مورد تأييد اهل سنت و بالاخص وهابيت توجه كنند.

عمر گفت:

آن حرفي را كه ديروز زدم و گفتم: «پيامبر نمرده و هركس بگويد پيامبر مرده، گردنش را مي زنم»، اين نظريه از پيش خود من بود.

ما وجدتها في كتاب الله

عبارتي كه گفتم: «پيامبر نخواهد مرد»، چيزي در كتاب خدا من نيافته بودم.

و ما كانت عهد عهده إلي رسول الله.

و پيامبر چنين چيزي در اين زمينه به من نفرموده بود.

و لكني قد كنت أري أن رسول الله سيدبر أمرنا حتي يكون آخرنا.

من تصور مي كردم كه پيامبر تمام كار امت را شسته و رفته مي كند و آخرين نفري است كه از صحابه از دنيا مي رود.

تاريخ الطبري، ج2، ص449 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص268

جالب اين است كه حالا يا در حافظه جناب عمر نبوده يا متوجه نبود كه در همان روزهاي اول اين طوري كار خود را توجيه كرد. يك روزي هم به إبن عباس گفت:

يا إبن عباس! هل تدري ما حملني علي مقالتي هذه التي قلت حين توفي الله رسوله.

آيا متوجه شدي آن روز كه مي گفتم پيامبر نمرده علتش چيست؟ إبن عباس گفت: شما آگاه تريد، بفرماييد ما استفاده كنيم. ايشان گفت:

والله! أن حملني علي ذلك إلا أني كنت أقرأ هذه الاية.

من اين آيه را مي خواندم. ملاك اين كه گفتم پيامبر نمرده، اين آيه هست.

در آن روايت مي گويد هيچ آيه اي در قرآن نخوانده ام:

ما وجدتها إلا في كتاب الله.

ولي در اينجا طوري ديگر سخن مي گويد.

اين را خود طبري نقل مي كند در دو صفحه. آن را در صفحه 449 و اين را در صفحه 450. مي گويد:

إبن عباس! من اين آيه را در قرآن خوانده بودم:

وَ كَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَي النَّاسِ

ما شما را شاهدان بر امت قرار داديم.

وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا

سوره بقره/آيه143

مي گويد:

با توجه به اين آيه، روي اين قضيه تأكيد داشتم بر اين كه پيامبر آخرين نفري است از ما كه از دنيا خواهد رفت.

تاريخ الطبري، ج2، ص450 ـ الدرّ المنثور السيوطي، ج2، ص81

اين جالب و شنيدني است بينندگان عزيز از من داشته باشند. همان آيه شريفه اي كه عرض كردم:

وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقَابِكُمْ

سوره آل عمران/آيه144

يك روز كه داشتم مطالعه مي كردم تفسير طبري را، اين را ديده ام كه الان جايش در ذهنم نيست. از قول شخص عمر بن خطاب است:

ما در جنگ احد فرار كرده بوديم به بالاي كوه كه شايع شد پيامبر از دنيا رفته است. وقتي پايين آمديم، جبرئيل نازل شد بر پيامبر و اين آيه را آورد:

أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقَابِكُمْ

اگر پيامبر بميرد يا كشته شود، شما به دوره جاهليت تان برمي گرديد.

شايد بيش از 50 روايت در كتب شيعه و سني داريم كه اين آيه را شأن نزولش را نقل كرده و از آياتي است كه در حساس ترين و بحراني ترين تاريخ اسلام يعني در جنگ أحد نازل شده است. با آن مشكلات معمولا در قضايايي كه اتفاق ناگواري مي افتد حوادث به ياد انسان مي ماند. اما متأسفانه حضرات اعلام كردند كه جناب عمر گفت: اگر كسي بگويد پيامبر مرده، ... .

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال:

مي خواستم جواب شما را بدهم كه گفته بوديد چرا حضرت عمر رضي الله عنه گفته بودند كه پيامبر نمرده است. آيا شما فكر كرده ايد كه حضرت عمر با پيامبر چه نسبتي داشتند؟ حضرت عمر 23 سال عاشق پيامبر بود. پيامبر هم او را دوست مي داشته. دختر حضرت عمر را هم گرفته.

جواب:

برادر عزيزمان مي گويد جناب عمر 23 سال مسلمان بود و شيفته و عاشق پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) بود و رحلت پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) برايش قابل قبول نبود، اولا اين كه 23 سال نبود. سال هفتم يا هشتم هجرت بود كه ايشان مسلمان شدند. يعني 7 سال قبل از ايشان، مردم مشغول نماز بودند. اين را در تمام كتب تواريخ و رجال اهل سنت آورده اند. خوب اين جناب عمر چطور عاشق پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) بود؟ حتي ايشان حاضر نشد در غسل پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت علي (عليه السلام) كمك كند و در رابطه با دفن پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت علي (عليه السلام) كمك كند و اينها از منزل پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) بيرون آمده اند و رفته اند در سقيفه و آنجا شروع كرده اند در رابطه با قضاياي خلافت و خلاصه:

منا أمير و منكم وزير.

آنجا بساطش را پهن كرده اند. يك عاشق و شيفته پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله)، بايد يك نشانه هايي هم داشته باشد.

* * * * * * *

سؤال:

در زمان غيبت امام زمان (عليه السلام)، وظيفه چيست؟ در زمان غيبت امام زمان (عليه السلام)، رهبر حكومت اسلامي معصوم است يا خير؟

جواب:

وظيفه ما عمل به تكاليفي است كه توسط آقا ولي عصر (عليه السلام) و اجداد طاهرينش در طول 255 سال بيان شده است. در زمان غيبت، آنهايي كه داراي شرايطي هستند، آگاهي به مسائل ديني داشته باشند، مخالف هوي و هوس باشند، مفتون دنيا نباشند:

فللعوام أن يقلدون

مراجع عظام تقليد كه به درجه مرجعيت مي رسند و داراي شرايط هستند، اينها نايب عام آقا ولي عصر (ارواحنا له الفداء) هستند. بله، در هر حكومت، هر كسي بيايد سر كار، لازم نيست معصوم باشد. چون ما معتقديم كه عصمت، جز براي 14 نور پاك، براي كسي اين پيراهن عصمت دوخته نشده است.

* * * * * * *

سؤال:

شما هفته پيش گفتيد كه اگر مولوي عبد الحميد آن كار را نكند جور ديگري صحبت مي كنيم. شما مطمئن باشيد اگر مولوي عبد الحميد اينجا نباشد، هيچ حكومتي نمي تواند در بلوچستان حكومت كند. از اين به بعد هر اتفاقي اينجا بيفتد مسئولش شبكه سلام است.

هدايتي: مي دانم شما چه كسي هستيد. شما همان كسي هستيد كه ما را تهديد به كشتن كرديد.

سائل: صحبت هاي شما باعث مي شود كه مردم جور ديگري فكر كنند.

هدايتي: خوب نكنند. ما مسئول فكر كردن مردم نيستيم.

سائل: شما فكر مي كنيد اهل سنت چند نفرند؟

هدايتي: من نمي دانم. اگر شما مي دانيد بفرماييد.

سائل: شما چه حقوقي داديد به اهل سنت آن وقت گله مي كنيد كه در عربستان آن جور در پاكستان آن طور و در افغانستان آن طور.

هدايتي: اما بدانيد حقوقي كه در ايران به اهل سنت داده مي شود، 100 برابر حقوقي است كه در عربستان به شيعيان داده مي شود.

جواب:

و اين عزيزي كه از بلوچستان زنگ زد و گفت كه اگر جناب مولوي عبد الحميد نباشد در استان هيچ حكومتي نمي تواند حكومت كند. البته بنا ندارم نه جسارتي بكنم نه غيره؛ اما چنانچه كسي نا امني هاي منطقه را بررسي كند، اين كشت و كشتارها را بررسي كند معلوم مي شود كه واقعا انگيزه و عوامل اين كشت و كشتارها سر از كجا در مي آورد. همين آقاي عبد المالك ريگي فارغ التحصيل يا طلبه كدام حكومت بود كه الان با حكومت جمهوري اسلامي وارد جنگ مسلحانه شده و عزيزان ما را دارد هر روز در استان سيستان و بلوچستان پرپر مي كند؟ علماي ما را بالاي منبر به رگبار مي بندد و با كمال وقاحت حتي برادر عزيزمان جناب آقاي سليماني امام جمعه محترم زاهدان كه چندي پيش با ايشان جلسه داشتيم مي فرمود حتي قرآني كه در دست برادرمان آقاي توكلي روي منبر بود، قرآن هم در اثر تيراندازي اين كوردلان سوراخ سوراخ شده بوده.

جالب است كه همين آقايان در استان سيستان و بلوچستان شايع كرده اند كه اين طلبه را بيرون كشته اند و جنازه اش را آمده اند گذاشته اند بالاي منبر. آيا اين شايعات، وقيحانه نيست؟ آيا اين كمك به حكومت است؟ يك عزيزي با خود من تلفني صحبت مي كرد و گفت اين قضيه يك اختلاف خانوادگي بوده كه مسأله صيغه و متعه و امثال اين بوده كه اين آقاي مهدي توكلي را بالاي منبر كشته اند. يك قطره خون هم آنجا ديده نشده يا برداشتند قضاياي ديگري نسبت به حكومت جمهوري اسلامي افتراها بسته اند كه ملا محمد عمر سربازي را پيش كشيده اند.

البته رسما اعلام مي كنم كه در شبكه سلام وارد سياست نمي شويم؛ چون بناي اين كار را نداريم؛ ولي اگر يك روزي اين آقايان بخواهند حكومت جمهوري اسلامي را به عنوان يك حكومت شيعي اين طور ناجوانمردانه زير سوال ببرند و إفتراء ببندند و كشته شدن مولوي ها شان را به حساب نظام بگذارند، بنده با مسئوليت خودم وارد ميدان مي شوم و بر دهن اين ياوه سرايان مي زنم و اينها را مفتضح مي كنم و امان را از اينها مي گيرم و اينها هم بدانند كه در استان سيستان و بلوچستان حداكثر بيننده را شبكه سلام دارد. يعني آن طور كه ما اطلاع داريم بيش از 70٪، 80٪ مردم شبكه سلام را مي بينند. غرض اين كه ما از اين عزيزان انتظار داريم كه برخي از اين شيطنت ها را كنار بگذارند. منطقه را ناأمن نكنند. ما يك حكومتي داريم و يك فرماندهي و يك دستوري و ملاك براي ما قانون اساسي هست. و اين عزيزمان كه آمد و تهديد كرد. عزيز من ما از تهديد نمي ترسيم. شيعه از روز اول با ايثار خون و جانبازي زنده بوده است. تا قيام آقايش، مولا آقا ولي عصر (عليه السلام) هم با ايثار خون و جانبازي بر حيات نوراني و با افتخارش ادامه خواهد داد.

من يك سوالي از آقاي مولوي عبد الحميد دارم. ايشان كه مي آيد نسبت به شبكه سلام حساسيت دارد و چندين بار موضع گيري تند كرده، اين شبكه هاي ماهواره اي كه به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) اهانت مي كنند، به قرآن جسارت مي كنند، به همه صحابه اهانت مي كنند. همين عزيزمان پري شب زنگ زد به من. يكي از اين شبكه هاي ياوه سرا داشت صحبت مي كرد. اين از خود آقاي ابوبكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير شروع كرد اهانت كردن. حرف هاي نا ربط دادن تا برسد به ائمه اطهار (عليهم السلام). اين آقاياني كه نسبت به شبكه سلام حساس هستند، چطور به اين شبكه ها كه به همه چيز اهانت مي كنند و صحابه مورد نظر شيعه و سني را مورد تاخت و تاز قرار مي دهند، چرا اينها عكس العمل نشان نمي دهند؟

* * * * * * *

سؤال:

اين كه پيامبر وصيت كرد لحظه مرگ شان، الان خيلي باعث تعجب است كه الان ما يك مغازه داريم و وصيت مان را 2 سال قبل، 3 سال قبل مي كنيم كه اين مغازه كجا برود. چگونه مي شود كه پيامبر وصيت شان را لحظه مرگش انجام دهد؟

جواب:

اين رسم تمام جهان است كه بزرگان و سلاطين و خلفاإ در آخرين لحظه حيات شان چيزي را به عنوان وصيت مي نويسند و نكات ضروري و لازم را كه مربوط به بعد از خودشان است در وصيت نامه مطرح مي كنند. چون اگر وصيت نامه مثلا 5 ماه يا يك سال قبل از آن نوشته شده باشد، شايد بعضي ها بخواهند وصيت نامه را زير سوال ببرند و مي گويند: بله، ما از پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) فلان مطلب را شنيديم كه خلاف وصيت نامه است. چون فرمايشات پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) كه جديدا فرموده اند آن وصيت نامه را نقض كرده. روي اين حساب بود كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در آخرين لحظه خواستند وصيت نامه بنويسند و اساسي ترين مطلب را كه مانع اختلاف و جلوگيري از ضلالت امت بود در اين وصيت نامه مرقوم بدارند.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب