2024 March 19 - سه شنبه 29 اسفند 1402
افسانه عبد الله بن سبأ 3
کد مطلب: ٥٥٦٣ تاریخ انتشار: ٠٣ ارديبهشت ١٣٨٨ تعداد بازدید: 8576
سخنراني ها » پاسخگویی به شبهات
افسانه عبد الله بن سبأ 3

عبدالله بن سبا در احادیث، نظر رجالیون در این باره، وجود شیعه در عصر پیامبر اکرم
شبكه سلام 88/02/03

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 03 / 02 / 88

آقاي ياسيني

مقدمه اي در خصوص جلسات گذشته داشته باشيد تا برنامه را شروع كنيم.

استاد حسيني قزويني

قضايايي در هفته گذشته رخ داد، مانند حصار كشيدن در كنار قبر مطهر امام حسن (عليه السلام) و امام سجاد (عليه السلام) و امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) در بقيع كه وهابيت از مشاهده و مناظره قبر بي چراغ و گنبد حرم ائمه (عليهم السلام) توسط شيعيان وحشت دارند و همچنين قضيه شهادت جانسوز مظلومانه زائران حرم امام حسين (عليه السلام) است كه حدود 35 نفر از زائران ايراني در اثر انفجار يكي از عوامل وهابيت، به درجه رفيع شهادت رسيدند و تعدادي هم از زائرين ديگر كشورها بودند و بيش از 140 نفر در يكي از استان هاي مرزي عراق با ايران ـ استان دياله ـ مجروح شدند. شهادت جانسوز اين عزيزان را كه به واسطه انفجار و خودكشي يكي ازعوامل وهابيت اتفاق افتاد را، به پيشگاه مقدس آقا ولي عصر (ارواحنا فداه) و خانواده هاي اين عزيزان تسليت عرض مي كنيم و مي گوييم كه وهابيت به آخر خط رسيده اند و نفس هاي آخر را مي كشند و با اين كشت و كشتارها، مي خواهند چند روز ديگر به حيات ننگين خود ادامه دهند. ولي بدانند هر چه قدم هايي اينچنيني بردارند، شيعيان را در مسير خود و اهدافي كه دارند، مصمم تر خواهند كرد. وهابيت اين پنبه را از گوش خود بيرون كنند كه شيعه با شهادت از مسير خودش عقب نشيني مي كند. خير، شيعه با اقتداء به رهبر آزادگان، امام حسين (عليه السلام) و معتقد به غلبه خون بر شمشير، 15 قرن در اين مسير مقاوم بوده و خواهد بود، تا روزي كه پرچم عدل و عدالت به دست منتقم خون شهيدان، بقية الله الأعظم (اروحنا لتراب مقدمه الفداه) محوّل شود.

چون عزيزان از داخل و خارج كشور، تلفن هاي مكرري داشتند و سوالات متعددي داشتند و از طريق ايميل و فكس و غيره، مطالبي را گفته بودند در رابطه با عدم حضور بنده در شبكه ماهواره اي المستقله، با اين كه اينها يك ماه است در ماهواره خود زيرنويس كرده اند كه ما از فلاني دعوت كرديم براي مناظره و ايشان شركت نكرد و از بعضي از مراجع دعوت كرديم و شركت نكردند. اينها يك ماه قبل براي من نامه فرستادند و من جواب ندادم. نامه هاي متعددي بين شبكه المستقله و بنده ردّ و بدل شد و آخرين نامه شان را در چهاردهم آوريل فرستادند. حتي نوشتند:

ما حاضريم 9 جلسه، شبكه را در اختيار شما قرار بدهيم، بدون آن كه هيچ طرفي از وهابيت در آن جلسه باشد؛ يعني بدون حضور مناظره كننده. حتي حاضريم در صورت تمايل، 20 يا 30 جلسه، شما بياييد اينجا و حضوري يا تلفني در نقد وهابيت صحبت كنيد و بينندگان سوالات را مطرح كنند و شما پاسخ بدهيد. اگر چنانچه تمايل نداريد در نقد وهابيت صحبت كنيد، در معرفي شيعه صحبت كنيد و معارف شيعه را بيان كنيد و بينندگان سوالاتي دارند و شما پاسخ بدهيد.

ما به اين درخواست هم جواب منفي داديم. ما شبكه المستقله را شبكه صالح براي طرح معارف شيعه نمي دانيم. اساس شبكه المستقله براي ايجاد فتنه و تفرقه بوده است. براي اين كه اينها بتوانند فرهنگ شيعه را در عرصه بين الملل زير سؤال ببرند، با القاء شبهات ناجوانمردانه و افترائات و تهمت ها، زمينه كشتار شيعيان را فراهم بكنند و خود آقاي دكتر هاشمي ـ مدير شبكه ـ آدم بي طرفي نيست. در طول اين 7 سال تأسيس شبكه المستقله، هر يك از عزيزان شيعه كه در آنجا در مناظره شركت كردند، همه، نالان و ناراحت هستند و ديگر وهابيون دل پرخوني دارند. بنده هم در 5، 6 ماه قبل در رابطه با قضاياي حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) با آنها وارد مناظره شدم و در شب سوم ديدند كه با ارائه روايات صحيح از منابع اهل سنت، قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ثابت شد، هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ثابت شد و تلاش كردند كه فرصت چناني براي سخن گفتن به ما ندهند. و اكثر اوقات در اختيار طرف هاي وهابيت بود.

لذا، ما اعلام كرديم كه الان، فقط شيعه، مخالف وهابيت در دنيا نيست؛ بسياري از علماي اهل سنت از اشاعره، مخالف سرسخت وهابيت هستند. شخصيت هاي برجسته اي همانند جناب حسن سقاف ـ از علماي طراز اول اردن ـ و همچنين از خود عربستان سعودي، جناب حسن بن فرحان مالكي و شخصيت هاي برجسته اي از علماي طراز اول صوفي هاي عربستان سعودي و آفريقا، مخالف سرسخت وهابيت هستند. كتاب هاي زيادي در نقد وهابيت نوشته اند. اگر بنا است مناظره بي طرفي باشد، بايد علماي اهل سنتي كه مخالف وهابيت هستند و وهابيت را يك فرقه تروريست و ضد قرآن و ضد اسلام مي دانند و كتاب ها نوشته اند، در مناظره حضور داشته باشند. از شيعه هم با اجازه مراجع عظام تقليد ـ كه امروز پرچم دفاع از فرهنگ اهل بيت (عليهم السلام) به دست اينهاست ـ ، يك فردي انتخاب شود. حتي اگر همين الان هم يكي از مراجع عظام تقليد به بنده امر بفرمايند و صلاح بفرمايند، در أسرع وقت، در اين شبكه يا هر شبكه ديگر، براي مناظره با هر يك از شخصيت هاي وهابي و اهل سنت، به حول و قوه الهي آماده مناظره هستم و هيچ إبائي ندارم و فرهنگ شيعه، فرهنگ قوي است و برهاني كه شيعه اقامه مي كند، برخاسته از قرآن و سنت نبوي و سنت اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) است و در طول 15 قرن، هر گفتگو و مناظره اي كه بين علماي شيعه و مخالفان بوده، الحمدلله، همواره پيروزي از آن شيعه بوده است. چون تنها مذهب برخاسته از متن قرآن است و منطبق با سنت راستين نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.

بنده به نوبه خودم، آمادگي خودم را اعلام مي كنم در هر شبكه صالح، نه شبكه فتنه انگير، با هر يك از علماي وهابي عربستان سعودي كه يا سِمَت استادي دانشگاه يا استادي حوزه علميه را داشته باشند، آماده مناظره هستم. ولي از اين كه در يك شبكه معلوم الحال و با يك فردي كه خود اهل سنت مي گويند ايشان ديوانه است و جز فحاشي و ناسزا و اهانت به شيعه و مراجع شيعه و مقدّسات شيعه، چيزي ياد نگرفته، با اين فرد فحاش و ديوانه، وارد مناظره شدن، صحيح نيست و توهين به خودمان و مكتب مان مي دانيم. من نامه اي را فراهم كرده ام براي مفتي عربستان سعودي، جناب آل شيخ و هر كسي را معرفي مي كند، ما آمادگي براي مناظره با نماينده رسمي مفتي أعظم عربستان سعودي را داريم و اگر خود ايشان مي آيند، مراجع عظام تقليد ما آماده مناظره با ايشان هستند.

* * * * * * *

آقاي ياسيني

آيا در كتب روائي شيعه، نامي از عبدالله بن سبأ ذكر شده است يا خير؟

استاد حسيني قزويني

بله، در كتب شيعه مطرح شده است؛ ولي به عنوان يك فرد مطرود و كذّاب و ملعون و غالي. مرحوم كَشّي در رجال خود نقل كرده است از أبان بن عثمان - از اصحاب اجماع كه وثاقتش اجماعي است - كه از امام صادق (عليه السلام) شنيدم فرمود:

لعن الله عبد الله بن سبإ، إنه ادعي الربوبية في أمير المؤمنين (عليه السلام) و كان والله أمير المؤمنين (عليه السلام) عبدالله طائعا، الويل لمن كذب علينا و إن قوما يقولون فينا ما لا نقوله في أنفسنا، نبرأ إلي الله منهم نبرأ إلي الله منهم.

خدا لعنت كند عبدالله بن سبأ را كه ادعاي ربوبيت در اميرالمؤمنين (عليه السلام) كرد. اميرالمؤمنين (عليه السلام) بنده مطيع خدا بود. واي بر كسي كه بر ما دروغ ببندد و بگويد چيزي را كه ما نسبت به خودمان همچنين ادعايي نداريم و به خداي عالم از اينچنين گفتاري برائت مي جوييم.

رجال كشي، ج1، ص324، حديث172

همچنين در حديث 173 آقا امام سجاد (عليه السلام) مي فرمايد:

لعن الله من كذب علينا، إني ذكرت عبد الله بن سبإ فقامت كل شعرة في جسدي، لقد ادعي أمرا عظيما ما له لعنه الله.

... من به ياد عبدالله بن سبأ افتادم و موهاي بدن من سيخ شد. او ادعاي بزرگي كرد، چه مرضي داشت، خدا او را لعنت كند.

رجال الكشي، ج1، ص324، حديث173

همچنين در حديث 171 امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:

و هو يحدث أصحابه بحديث عبد الله بن سبإ و ما ادعي من الربوبية في أمير المؤمنين علي بن أبي طالب، فقال إنه لما ادعي ذلك فيه استتابه أمير المؤمنين (ع) فأبي أن يتوب فأحرقه بالنار.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) او را به خاطر ادعاي نادرست نسبت به خود توبه داد و ممانعت كرد از اين كه توبه كند و اميرالمؤمنين (عليه السلام) هم او را با آتش سوزاندند.

همچنين در روايتي، مرحوم شيخ صدوق (ره) در حديث اربعمائة كه سندا صحيح است، بحث عبدالله بن سبأ را مطرح مي كند كه در برابر اميرالمؤمنين (عليه السلام) سؤالاتي داشت كه بوي غلوّ مي داد و اميرالمؤمنين (عليه السلام) با او برخورد تندي فرمودند.

الخصال للشيخ الصدوق، ص628

ما در اين زمينه، روايات متعددي داريم كه عبدالله بن سبأ يك فرد مطرود و بي ارزشي و فاقد اعتبار بود و جزء علقه مضغه هاي جامعه آن روز بود و در آن حدي نبود كه چيزي به مذهب شيعه بيافزايد يا بخواهد كسر كند يا موجود تأثيرگذاري در جامعه باشد يا صحابه را تحريك كند و عليه عثمان تشويق كند يا جنگ جمل بسازد.

اينها همه از بافته هاي سيف بن عمر است كه از رُوات كذاب و متهم به زندقه آقاي طبري در تاريخش است.

تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج4، ص259 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج2، ص255 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج12، ص324

* * * * * * *

آقاي ياسيني

نظر علماي رجال شيعه در مورد عبدالله بن سبأ چيست؟

استاد حسيني قزويني

از آقاي كشي آورديم و ايشان در جاهاي ديگر صراحت دارد كه عبدالله بن سبأ، فرد مطرودي بوده و ائمه (عليهم السلام) از كارهاي او و وجود او، به خداي عالم تبرّي مي جستند. مرحوم شيخ طوسي (ره) ـ از علماي بزرگ رجالي شيعه و متوفاي 460 هجري ـ در كتاب رجال خود مي فرمايد:

عبدالله بن سبأ الذي رجع إلي الكفر و أظهر الغلوّ.

عبدالله بن سبأ كسي است كه پس از مسلمان شدنش، كافر شد و مطالب غلوّي را اظهار كرد.

رجال الطوسي للشيخ الطوسي، ص75

علامه حلي (ره) ـ از رجاليون بنام شيعه و متوفاي 728 هجري ـ صراحت دارد:

عبدالله بن سبأ غال ملعون حرقه اميرالمؤمنين (عليه السلام) بالنار، كان يزعم أن عليا عليه السلام إله و أنه نبي، لعنه الله.

عبدالله بن سبأ يك فرد غلو كننده و ملعون بود كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) او را با آتش سوزاند. تصوّر مي كرد كه اميرالمؤمنين (عليه السلام)، خدا يا پيامبر است. خدا او را لعنت كند.

خلاصة الأقوال، ص372، چاپ موسسه الفقاهة

آقاي ابن داود (ره) ـ كه معاصر علامه حلي (ره) است و متوفاي 740 هجري ـ در رجال خود، همان تعبير شيخ طوسي (ره) را نقل مي كند.

رجال ابن داود، ص224، شماره277

مرحوم آيت الله العظمي خوئي (ره) ـ از رجاليون بنام شيعه در عصر حاضر است و كتاب معجم الرجال الحديث ايشان، مايه افتخار و آبروي شيعه است كه در 24 جلد چاپ شده ـ مي گويد:

و أما عبد الله بن سبأ، فعلي فرض وجوده، فهذه الروايات تدل علي أنه كفر و ادعي الألوهية في علي (عليه السلام) لا أنه قائل بفرض إمامته (عليه السلام).

بر فرض كه بگوييم عبدالله بن سبأ وجود خارجي دارد، او كافر شد و ادعاي الوهيت در اميرالمؤمنين (عليه السلام) كرد. نه اين كه او بگويد امامت حضرت علي (عليه السلام) واجب است، (بلكه) سخني درباره امامت حضرت علي (عليه السلام) از زبان او صادر نشده است. تنها چيزي كه از ايشان آمده، غلوّ و مطالب دال بر كفر او است.

معجم رجال الحديث للسيد الخوئي، ج11، ص207

همچنين ديگر بزرگان ما مانند صاحب المعالم ـ متوفاي 1011 هجري ـ در تحرير الطاووسي، صفحه 346 و مرحوم سيد مصطفي تفرشي ـ از اعلام قرن 11 هجري ـ در نقد الرجال، جلد3 ، صفحه 108 و محقق اردبيلي در جامع الرواة، جلد1، صفحه 485 مطالبي را ذكر كرده اند كه دلالت مي كند بر اين كه عبدالله بن سبأ يك فرد مطرود و ملعوني بوده و بزرگان ما با عبارت هاي تند و لعنت از او تعبير مي كنند.

* * * * * * *

آقاي ياسيني

آيا در كتاب هاي كلامي و فِرَق اسلامي، نامي از عبدالله بن سبأ برده شده است يا نه؟

استاد حسيني قزويني

بله. اول كسي كه درباره عبدالله بن سبأ صحبت كرده است، مرحوم نوبختي (ره) است ـ از استوانه هاي علمي فِرَق اسلامي شيعه ـ كه در كتاب فِرَق الشيعة عبدالله بن سبأ را مطرح مي كند:

ممن أظهر الطعن علي أبي بكر و عمر و الصحابة.

فِرَق الشيعة للنوبختي، ص22

مي گويد كه يهودي بوده و مسلمان شده و برخي نسبت مي دهند كه عبدالله بن سبأ يهودي، بنيان گذار شيعه بوده است و اينها دروغ است.

الوافي بالوفيات للصفدي، ج17، ص100 ـ لسان الميزان لإبن حجر العسقلاني، ج3، ص289

همچنين خود ذهبي در كتاب ميزان الإعتدال، مطالبي را مشابه همين عبارت نوبختي آورده و مي گويد:

عبد الله بن سبأ من غُلاة الزنادقة، ضالٌ مضلٌ.

عبدالله بن سبأ از غاليان ملحد است و گمراه و گمراه گر است.

ميزان الإعتدال للذهبي، ج2 ص426 ـ لسان الميزان لإبن حجر العسقلاني، ج3، ص89

نه ادعاي امامت و نه وصايت حضرت علي (عليه السلام) را داشت و نه تأثيرگذار در جامعه آن روز بود و نه فردي بود كه صحابه از او حرف شنوي داشته باشند. بعضي از آقايان اهل سنت مي بينند كه قضيه قتل عثمان و جنگ جمل كه صحابه كِبار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در اين ماجرا بودند و براي اين كه دامن اينها را پاك كنند و كناهش را به گردن فردي بياندازند، آمدند در اينجا و افسانه و اسطوره عبدالله بن سبأ را اختراع كردند.

* * * * * * *

آقاي ياسيني

آيا تشيّع در عصر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم مطرح بوده است يا خير؟

استاد حسيني قزويني

بله. در احاديث آقايان اهل سنت، اين مسائل، مفصل بيان شده است. ابن عساكر ـ از قديمي ترين افرادي است كه ـ به سند خودش از جابر بن عبدالله انصاري نقل مي كند:

كنا عند النبي (صلي الله عليه و سلم) فأقبل علي بن أبي طالب، فقال النبي (صلي الله عليه و سلم): و الذي نفسي بيده! إن هذا و شيعته لهم الفائزون يوم القيامة.

نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) بوديم و علي بن أبي طالب آمد و و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) اشاره به علي نمود و فرمود: قسم به خدايي كه جان من در قبضه قدرت اوست! اين علي و شيعيانش، فرداي قيامت، جزء رستگاران هستند.

تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص371 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص 469 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص379 ـ المناقب للخوارزمي، ص111، حديث120 ـ فتح القدير للشوكاني، ج5، ص477

همچنين ابو سعيد خدري اين روايت را از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كرده است.

تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص333 ـ تذكرة الخواص للسبط ابن الجوزي، ص59

همچنين اين روايت از ام سلمه نقل شده است.

تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص333 ـ أنساب الأشراف للبلاذري، ص182 ـ مناقب اميرالمؤمنين للسمعاني، ج2، ص284

آقاي طبري ـ كه از استوانه هاي تاريخي و تفسيري اهل سنت است و خود ابن تيميه حرّاني صراحت دارد كه تفسير طبري از تفاسير معتبر و قابل اعتماد است ـ صراحت دارد از أبو الجارود از محمد بن علي در ذيل آيه شريفه:

إِنَّ الَّذِينَ آَمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ

سوره بينه/آيه7

فقال النبي: أنت يا علي و شيعتك

حضرت فرمود: اي علي ! مراد از اين آيه، تو و شيعيان تو است.

جامع البيان للطبري، ج30، ص335 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص379 ـ روح المعاني للآلوسي، ج30، ص207 ـ نظم درر السمطين للزرندي الحنفي، ص92 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص459 ـ فتح القدير للشوكاني، ج5، ص477

آقاي سيوطي در الدر المنثور در رابطه با اين آيه مي گويد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:

تأتي أنت و شيعتك يوم القيامة راضين مرضيين.

فرداي قيامت، تو و شيعيان تو خواهيد آمد كه هم شما از خدا راضي هستيد و هم خدا از شما راضي است.

الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص379

يكي از عزيزان، جديدا كتابي را مخصوص اين مسئله نوشته است به نام شيعة علي بن أبي طالب في احاديث اهل السنة و ايشان در اينجا، 40 روايت از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كرده در رابطه با اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

تو و شيعيان تو، اهل بهشت هستيد.

تو و شيعيان تو، جزء رستگاران هستيد.

تو و شيعيان تو، فرداي قيامت، از خدا راضي هستيد و خدا هم از شما راضي است.

نكته ديگري كه من بايد در اينجا اضافه كنم، اين است كه جناب محمد كُرد علي ـ رئيس مجمع علمي عربي دمشق و از شخصيت هاي برجسته اهل سنت و متوفاي 1293 هجري قمري است و آقاي زركلي در الأعلام، جلد 6، صفحه 303، شرح حال ايشان را آورده ـ مي گويد:

عرف جماعة من كبار الصحابة بموالاة علي في عصر رسول الله صلي الله عليه و سلم.

تعدادي از بزرگان صحابه، مشهور بودند به موالات علي كه او را به عنوان وليّ قبول داشتند. مانند سلمان فارسي، ابو سعيد خُدري، ابوذر غفاري، عمار ياسر، حذيفه، ذو الشهادتين، ابو ايوب انصاري، خالد بن سعيد، قيس بن سعيد و ... .

خطط الشام لمحمد كرد علي، ج5، ص251

جناب دكتر صبحي صالح ـ از علماي بزرگ و معاصر اهل سنت كه اصالتا لبناني است و كسي است كه نهج البلاغه را نوشته ـ در كتاب النظم الإسلامية مي گويد:

كان بين الصحابة حتي في عهد النبي صلي الله عليه و سلم شيعة لربيبه علي، منهم: أبو ذر الغفاري و المقداد بن الأسود و جابر بن عبد الله و أبي بن كعب و أبو الطفيل عمر بن وائلة و العباس بن عبد المطلب و جميع بنيه و عمار بن ياسر و أبو أيوب الأنصاري.

در زمان پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم، تعدادي از صحابه، شيعه تربيت شده علي بودند. مانند: أبوذر غفاري و مقداد بن أسود و جابر بن عبد الله و أبي بن كعب و أبو طفيل عمر بن وائلة و عباس بن عبد المطلب و تمام فرزندانش و عمار بن ياسر و أبو أيوب أنصاري.

النظم الإسلامية، ص96

يعني در زمان خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، تعدادي از صحابه، معروف و مشهور به شيعه علي بودند.

قبلا در اين مورد صحبت كرده ايم. عزيزان به سايت مراجعه كنند.

* * * * * * *

آقاي ياسيني

يكي از اهداف جعل اسطوره عبدالله بن سبأ، پاك كردن دامن صحابه از قتل عثمان بود. آيا در كتاب هاي اهل سنت، به صراحت، نسبت به دخالت صحابه در قتل عثمان، مطلبي آمده است يا خير؟

استاد حسيني قزويني

آقاي طبري ـ مورّخ نامي اهل سنت و همان كسي كه افسانه عبدالله بن سبأ را ساخته و تمام قضاياي قتل عثمان را به گردن او انداخته ـ صراحتا نقل مي كند كه افرادي از صحابه كه در مدينه بودند، اين گونه نامه نوشتند:

من بالمدينة من أصحاب النبي صلي الله عليه و سلم إلي ما بالآفاق منهم و كانوا قد تفرقوا في الثغور، انكم إنما خرجتم أن تجاهدوا في سبيل الله عز وجل تطلبون دين محمد صلي الله عليه و سلم، فإن دين محمد قد أفسد من خلفكم و ترك، فهلموا، فأقيموا دين محمد صلي الله عليه و سلم، فأقبلوا من كل أفق حتي قتلوه.

از تمام اصحاب پيامبر صلي الله عليه و سلم كه در مدينه هستند به تمام صحابه اي كه در گوشه و كنار دنياي پهناور اسلامي براي جهاد و كشورگشائي رفته اند: شما رفته ايد براي جهاد در راه خدا و براي حمايت و نشر دين پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم جهاد مي كنيد. خليفه شما كه او را در مدينه گذاشته ايد و رفته ايد، دين پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم را فاسد و ترك كرده است و شما همه به مدينه بيائيد و دين پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم را كه از بين رفته، اقامه كنيد. صحابه از هر گوشه اي كه بودند، به مدينه آمدند و عثمان را كشتند.

تاريخ الطبري، ج3، ص401، حوادث سال 35 هجري

آقاي ابن أثير در كامل خود مي گويد:

صحابه در مدينه بودند و نامه نوشتند به تمام صحابه اي كه پراكنده بودند در شهرهاي مختلف و نوشتند:

إن أردتم الجهاد فهلمّوا إليه، فإن دين محمد قد أفسده خليفتكم، فأقيموه.

اگر به دنبال جهاد مي گرديد، به مدينه بيائيد. دين پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم را خليفه شما فاسد كرده است، بيائيد اين دين فاسد شده را اقامه كنيد.

الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج3، ص168، حوادث سال 35 هجري

جالب اين كه طبري نقل مي كند يك فردي در شام، بعضي از افراد را كه قاتل عثمان بودند، ناسزا مي گفت، آقاي مرقال هاشم بن عتبة ـ از صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ـ به آن مرد شامي گفت:

و ما أنت و ابن عفان؟ إنما قتله أصحاب محمد.

تو را چه كه آمده اي از عثمان بن عفان دفاع مي كني؟ اصحاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم)، عثمان را كشتند.

تاريخ الطبري، ج4، ص30

در قضيه جنگ صفين، دوست داراني كه در لشكر اميرالمؤمنين (عليه السلام) و معاويه بودند، گفتند:

اين جنگ ها و برادركشي براي چيست؟ ما برويم با معاويه و علي صحبت كنيم تا به يك نوعي به توافق و صلح برسيم. دو نفر از اصحاب علي و معاويه به نام أبو درداء و أبو أمامه آمدند نزد معاويه و گفتند: چرا با علي مي جنگي؟ گفت: من دنبال قاتلان عثمان هستم. علي آنها را به من تحويل بدهد و من ديگر نمي جنگم.

فذهبا إلي علي فقالا له ذلك، فقال: هؤلاء الذين تريان، فخرج خلق كثير، فقالوا: كلنا قتلة عثمان، فمن شاء فليرمنا. قال: فرجع أبو الدرداء و أبو أمامة فلم يشهدا لهم حربا.

رفتند نزد علي و گفتند: معاويه مي گويد اگر تو قاتلين عثمان را تحويل بدهي، با تو نمي جنگد و صلح مي كند. علي به اين دو فرمود: اين جمعيتي است كه داريد مي بينيد، سوال كنيد كه قاتلين عثمان چه كساني بودند؟ شما اينها را معين كنيد تا من تحويل معاويه بدهم. جمعيت انبوهي از لشكر علي بيرون آمدند و گفتند: همه ما در قتل عثمان سهيم بوديم. هر كس كه مي خواهد، ما را بكشد.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص288

آقاي ابن قتيبه دينوري در كتاب الإمامة و السياسة مي گويد:

خرج إليهما أكثر من عشرة آلاف رجل، فقالوا: نحن قتلنا عثمان.

بيش از ده هزار نفر از لشكر علي بيرون آمدند و به اين دو نفر گفتند: ما همگي عثمان را كشتيم.

الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الشيري، ج1، ص128

خب، شما ببينيد با اين وضع كه ده هزار نفر اعلام مي كنند ما در قتل عثمان سهيم بوديم، اينها گفتند كه ما چه كنيم؟ ببريم تحويل بدهيم. اينها عمده لشكر علي بن أبي طالب (عليه السلام) بودند. لذا، قضيه قتل عثمان، قضيه اي نيست كه بخواهند متصل كنند به افسانه عبدالله بن سبأ.

در اينجا، سخن خيلي زياد است و اگر فرصت شد، بعدا در اين رابطه، مفصل سخن خواهيم گفت.

اگر افرادي تحت تأثير عبدالله بن سبأ بودند، اين صحابه اي كه در مدينه بودند، چرا از عثمان دفاع نكردند؟ چرا وقتي عثمان از دنيا رفت، جنازه اش سه شبانه روز ماند و كسي هم جرأت نكرد بر جنازه او نماز بخواند؟ چرا جرأت نمي كردند جنازه اش را دفن كنند؟ وقتي خواستند جنازه اش را در قبرستان مسلمانان دفن كنند، تعدادي از مردم بلند شدند و گفتند ما نمي گذاريم كه عثمان را در قبرستان مسلمانان دفن شود و بردند در قبرستان يهوديان دفن كردند. گيريم كه صحابه، سهيم نبودند، چرا از خليفه دفاع نكردند؟ چرا بر جنازه اش نماز نخواندند؟ چرا براي دفن او در قبرستان مسلمانان قدم برنداشتند؟ اينها مسائلي است كه آقايان اهل سنت و وهابيت كه قضيه را به افسانه عبدالله بن سبأ پيوند مي زنند، بايد جواب بدهند؟

* * * * * * *

آقاي ياسيني

آيا منابعي در اهل سنت داريم كه نقش عايشه را در قتل عثمان بيان كرده باشد؟

استاد حسيني قزويني

بله، منابع اهل سنت اين را با صراحت آورده اند. من فقط اين را عرض مي كنم و هرگونه قضاوت را به عهده برادران اهل سنت و خود وهابيت مي سپارم.

آقاي ابو الفداء ـ از مورّخان بنام و مورد اعتماد اهل سنت ـ در كتاب المختصر في أخبار البشر مي گويد:

كانت عائشة تنكر علي عثمان مع من ينكر عليه و كانت تخرج قميص رسول الله و تقول: هذا قميصه و شعره لم يبل و قد بلي دينه.

عايشه جزء انقلابيون بود و با افرادي كه در برابر عثمان قيام كرده بودند، همگام بود. پيراهن و تكه اي از موي پيامبر را به دستش گرفته بود و مي گفت: پيراهن و موي پيامبر، هنوز پوسيده نشده، ولي دين پيامبر را پوساندند و از بين بردند.

المختصر في أخبار البشر، ج1، ص172

نقل مي كنند:

عايشه، نعلين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را به دستش گرفته بود و خطاب به عثمان مي گفت:

ما أسرع ما تركتم سنة نبيكم و هذا شعره و ثوبه و نعله لم يبل بعد. فغضب عثمان غضبا شديدا حتي ما دري ما يقول.

هنوز پيراهن و كفش و موي پيامبر از بين نرفته است، دين پيامبر را شما كنار گذاشتيد .عثمان خيلي عصباني شد، بطوري كه نمي دانست چه مي گويد.

أنساب الأشراف للبلاذري، ج2، ص276(نرم افزار المكتبة الشاملة) ـ الفتوح لإبن أعثم، ج1، ص4 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج3، ص49

حتي آقايان آورده اند كه أم المؤمنين عايشه صراحت داشت بر اين كه به مسلمانان مي گفت:

اقتلوا نعثلا، قتل الله نعثلا.

پير يهودي را بكشيد.

كتاب الفتوح لإبن أعثم، ج2، ص421 ـ الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص51 ـ روح المعاني للآلوسي، ج22، ص11 ـ المحصول للرازي، ج4، ص343

اگر عزيزان اهل سنت به كتاب هاي لغت مراجعه كنند، نهاية إبن أثير و تاج العروس زبيدي و لسان العرب إبن منظور و ماده نعثل را پيدا كنند و ببينند كه مي گويد:

النعثل الشيخ الأحمق و منه حديث عائشة: "اقتلوا نعثلا، قتل الله نعثلا"، تعني عثمان و هذا كان منها لما غاضبته و ذهبت إلي مكة.

اين پير احمق را بكشيد، خدا او را بكشد. مقصودش عثمان بود. از دست عثمان غضبناك شد و به مكه مسافرت كرد.

النهاية في غريب الحديث لإبن الأثير، ج5، ص80 ـ لسان العرب لإبن منظور، ج11، ص669 ـ تاج العروس للزبيدي، ج15، ص745

اين مسائل، چيزي نيست كه آدرسي باشد، چون كتاب هاي لغت، بر مبناي حروف الفباء است. هر چاپي كه داريد، به ماده نعثل مراجعه كنيد و اين عبارات در آنجا كاملا موجود است.

* * * * * * *

آقاي ياسيني

نقش طلحه و زبير در قتل عثمان چه بوده است؟

استاد حسيني قزويني

در اين مورد مي توانيد به كتاب هاي زير مراجعه كنيد:

الفتوح ابن أعثم، جلد2، صفحه395 و أنساب الأشراف، جلد6، صفحه156

در مورد اين كه طلحه، مانع آب رساني به عثمان بوده است، به كتاب هاي زير مراجعه كنيد:

أنساب الأشراف، جلد6، صفحه186 ـ الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الشيري، جلد1، صفحه57

در مورد اين كه برخي خواستند وارد خانه عثمان شوند و از او دفاع كنند و طلحه ممانعت كرد، به كتاب هاي زير مراجعه كنيد:

تاريخ الطبري، جلد4، صفحه478 ـ الكامل لإبن الأثير، جلد2، صفحه291

در مورد اين كه خود طلحه، مردم را دعوت و تحريك مي كرد به قتل عثمان، به كتاب هاي زير مراجعه كنيد:

الفتوح ابن أعثم، جلد2، صفحه423

در مورد اين كه اعتراف خود طلحه كه در قتل عثمان دخيل بوده است، به كتاب هاي زير مراجعه كنيد:

تاريخ المدينة لإبن شبة النميري، جلد4، صفحه 1197

در مورد نامه اي كه طلحه نوشت به شهرهاي مختلف و از مسلمانان دعوت كرد تا در قتل عثمان شركت كنند، در كتاب هاي معتبر اهل سنت موجود است. در جنگ جمل كه خود مروان، طلحه را كشت و گفت:

من طلحه را به خاطر اين كه در قتل عثمان شركت داشت، كشتم. من انتقام عثمان ـ پدر زنم ـ را از طلحه گرفتم.

حتي مروان به پسر عثمان گفت:

ديگر غصه نداشته باش، من امروز انتقام پدرت را از قاتلش ـ طلحه ـ گرفتم.

الإستيعاب لإبن عبد البر، ج2، ص766 ـ مستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص418 ـ الكامل لإبن الأثير، ج2، ص336 ـ أسد الغابة، ج3، ص88 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص269 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج5، ص20 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج13، ص422 ـ أسد الغابة، ج6، ص161

من از عزيزان تقاضا دارم به اين مداركي را كه خدمت عزيزان اعلام مي كنم، مراجعه كنند.

* * * * * * *

سوالات بينندگان

سوال:

وهابيت اين شبهه را مطرح مي كنند كه شيعيان به مردگان توسل مي كنند، حتي حيات برزخي ائمه (عليهم السلام) و شهيدان و مردگان را منكر مي شوند و مي گويند كه مربوط به عالم غيب است و ما با آنجا هيچ ارتباطي نداريم. نظر شما در مورد اين چيست؟

جواب:

اولا: ما اگر متوسل به ائمه (عليهم السلام) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و حضرت ابوالفضل (عليه السلام) مي شويم و يا علي و يا حسين و يا عباس مي گوييم، قرآن مي گويد كه اينها مرده نيستند و آقايان اهل سنت هم قبول دارند كه اينها شهيدند. قرآن صراحت دارد:

وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَ لَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ

سوره بقره/آيه154

شما حق نداريد به شهداء، مرده بگوئيد. اين كه شما مي گوييد، علي مرده است و به مرده متوسل مي شويد، خلاف قرآن است و بدعت و گناه و حرام است.

ثانيا: در كتاب هاي معتبر اهل سنت، من فقط يك مدرك را آدرس مي دهم ـ كه در سايت هاي مختلف اينترنتي هم يافت مي شود و براي گشتن آن جاي بهانه ندارند ـ و آن هم كتاب الموسوعة الفقهية الكويتية است كه در آنجا فتاواي كليه مذاهب اهل سنت و وهابيت آمده است و دولت كويت با هزينه دولتي اين كتاب را نوشته است. در آنجا مي گويد:

ذهب جمهور الفقهاء المالكية و الشافعية و متأخر الحنفية و هو المذهب عند الحنابله إلي جواز هذا النوع من التوسل، سواء في حيات النبي أو بعد وفاته

عموم فقهاي اهل سنت، قائل به جواز توسل به پيامبر هستند، چه در زمان پيامبر و چه بعد از رحلت او.

الموسوعة الفقهية الكويتية، ج14، ص156

آقاي ابن حبان ـ از بزرگان اهل سنت ـ در كتاب الثقات مي گويد:

وقتي من در طوس بودم، هر وقت مشكلي برايم پيش مي آمد، حرم امام رضا (عليه السلام) مي رفتم و متوسل مي شدم و نتيجه حوائجم را از ايشان مي گرفتم.

الثقات لإبن حبان، ج8، ص458

جناب آقاي شافعي ـ رئيس شافعي ها ـ مي گويد:

إني لأتبرك بأبي حنيفة و أجئ إلي قبره، فإذا عرضت لي حاجة صليت ركعتين و جئت إلي قبره و سألت الله تعالي الحاجة عنده، فما تبعد عني حتي تقضي.

من به قبر ابوحنيفه تبرك مي جويم و هر روز به زيارت قبر او مي روم و هر وقت حاجتي پيدا مي كنم، كنار قبر ابو حنيفه مي روم و حوائجم را از او طلب مي كنم و ... .

حاشية رد المحتار لإبن عابدين، ج1، ص59 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج1، ص135

آقاي محمد بن مؤمل مي گويد:

فرأيت من تعظيمه يعني ابن خزيمة لتلك البقعة و تواضعه لها و تضرعه عندها ما تحيرنا.

همراه ابن خزيمه مي رفتيم كنار قبر علي بن موسي الرضا و اينها با يك تواضع خاصي به زيارت و توسل به علي بن موسي الرضا مي رفتند.

تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج1، ص135 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر عسقلاني، ج7، ص339

ابو علي خلّال ـ از علماي بزرگ و استوانه هاي علمي اهل سنت ـ مي گويد:

ما همّني أمر فقصدت قبر موسي بن جعفر فتوسلت به، إلا سهل الله تعالي لي ما أحب.

هر وقت مشكلي در بغداد براي من پيش مي آمد، مي رفتم كنار قبر موسي بن جعفر و به او متوسل مي شدم.

تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج1، ص133

اين كه مقداري بيشتر توضيح دادم، به خاطر اين است كه امروز وهابيت، تكرار مي كنند و ما نقل مي كنيم و اينها تكرار مي كنند و ... . شما برويد كتاب هاي فقهي حنبلي ها مانند المغني ابن قدامة و المبسوط سرخسي و حاشية رد المحتار ابن عابدين و المجموع نووي را ببينيد كه همه آقايان در آداب زيارت قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي گويند:

هر كس مكه را زيارت كرد و در كنار قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و سلم) آمد، در آنجا آيه 64 سوره نساء:

وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا

را بخواند و بگويد:

يا رسول الله! من سخن خدا را شنيدم و به زيارتت آمدم، تو را بين خودم و خدايم شفيع قرار مي دهم، از خداوند حاجت مرا بخواه.

عجب! اگر آقاي ابن قدامه حنبلي بگويد كه جايز است متوسل شدن به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، عين توحيد است، ولي اگر علامه مجلسي (ره) بگويد، عين شرك است؟! اگر آقاي سرخسي بگويد توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جايز است، عين وحدانيت حق است، ولي اگر حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) بگويد توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جايز است، او مشرك است؟!

اين دو نوع برخورد كردن ها، برخوردي است كه امروز وهابيت دارند.

* * * * * * *

سوال:

در روايات آمده است كه امام حسين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) از محافظين عثمان بوده اند، اما استاد قزويني مي فرمايد كه لشكر علي بن أبي طالب (عليه السلام)، ده هزار نفرشان آمدند و گفتند كه ما قاتلين عثمان بوديم؟ آيا امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) هم جزء آن ده هزار نفر بودند؟ اگر بودند، پس حضور منافقانه اي داشتند و اگر آن ده هزار نفر بودند، پس منافق بودند.

جواب:

در منابع اهل سنت، مفصل آمده است كه اميرالمؤمنين عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) از عثمان دفاع مي كردند و اين قضيه، قطعي و ثابت است.

كتاب الفتوح لإبن أعثم، ج2، ص423

حتي در بعضي از تاريخ شيعه آمده است كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) هنگام قتل عثمان گريه مي كرد. عرض كردند:

به خاطر قتل عثمان گريه مي كني؟ فرمود: براي اين گريه مي كنم كه بعد از اين، حرمت خليفه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شكسته شد و خليفه كشتن در ميان مسلمانان، عادت شد.

شما ببينيد كه تمام صحابه يك طرف و اميرالمؤمنين (عليه السلام) در يك طرف است. با اين كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) در آن زمان، نه پُستي داشت و نه مقامي و نه مردم از او حرف شنوي داشتند.

* * * * * * *

سوال:

با توجه به آيه مباهله و آل عباء، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، دو دختر ديگر هم داشتند و چه شد كه آنها مقصود آيه مباهله نبودند؟ همچنين چرا به جاي حضرت علي (عليه السلام)، عباس يا ابو لهب كه عموهاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند، نبودند؟ با اين كه نسبت خانوادگي نزديك تري از حضرت علي (عليه السلام) به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) داشتند.

جواب:

آقاي مسلم در صحيح مسلم، جلد 7، صفحه120، حديث6373 مي گويد:

وقتي آيه شريفه:

فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَي الْكَاذِبِينَ

سوره آل عمران/آيه61

نازل شد:

دعا رسول الله عليا و فاطمه و حسنا و حسينا، فقال: أللهم هؤلاء أهلي.

رسول الله، علي و فاطمه و حسن و حسين را جمع كرد و به مباهله برد و فرمود: خدايا! اينها اهل بيت من هستند.

سنن الترمذي، ج4، ص294 ـ مستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص150 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص39 ـ تفسير الآلوسي، ج3، ص190 ـ فتح القدير للشوكاني، ج1، ص348

آقاي ابن كثير در تفسير خود، جلد1، صفحه379 اين مطلب را نقل مي كند و مي گويد:

أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ: رسول الله صلي الله عليه و سلم و علي بن أبي طالب، و أَبْنَاءَنَا: الحسن و الحسين، و نِسَاءَنَا: فاطمة.

مراد از أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ، رسول الله و علي بن أبي طالب هستند. مراد از أَبْنَاءَنَا، حسن و حسين هستند و مراد از نِسَاءَنَا، فاطمه است.

سيوطي و حاكم نيشابوري هم مي گويند كه روايت، صحيح است.

خود ابن تيميه در منهاج السنة ـ آدرسش را حضور ذهن ندارم ـ مي گويد:

وقتي آيه مباهله نازل شد، پيامبر (صلي الله عليه و سلم) با اين كه تعدادي از صحابه مانند عمر و ابوبكر و عثمان و طلحه بودند، ولي از ميان صحابه، علي را براي مباهله بود. فرزندان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در قيد حيات بودند، ولي حسن و حسين را برد. ديگر زنان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مانند عايشه و حفصه بودند، ولي فاطمه را برد. چون اينها اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هستند.

عباس، عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، جايگاه رفيعي دارد، ولي او به هيچ وجهي، اهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست.

* * * * * * *

سوال:

هدف أم المومنين عايشه با در دست گرفتن پيراهن عثمان و به راه انداختن جنگ جمل اين بود كه امام علي (عليه السلام) در قتل عثمان دست داشتند.

جواب:

إن شاء الله وقتي اين بحث تمام شد، در رابطه با جنگ جمل، مفصل صحبت مي كنيم. پيش گويي هايي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در رابطه با جنگ جمل داشت را از منابع اهل سنت خواهيم آورد. حديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به عايشه را خواهيم آورد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

عايشه! روزي خواهد آمد كه در برابر علي بن أبي طالب مي ايستي و با او مي جنگي و تو ظالم هستي و حضرت علي (عليه السلام) مظلوم.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

يكي از زنان من به جنگ با علي مي رود، در حالي كه سگان منطق حوأب به او عوعو مي كنند.

وقتي عايشه از مكه به طرف بصره مي آمد، در يك جائي، تعدادي از سگ ها شروع كردند به عوعو كردن. سوال كرد: اينجا كجاست؟ گفتند: منطقه حوأب؟ دستور داد كه ناقه مرا برگردانيد، چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اينچنين گفته است كه يكي از زنان من ... و سگان حوأب به او عوعو مي كنند و او بر باطل است. آمدند چند نفر را به عنوان شاهد دروغين درست كردند و برند نزد عايشه و شهادت دادند آن شخصي كه گفته بود اينجا منطقه حوأب است، دروغ گفته است. اينجا نامش فلان است و عايشه را منصرف كردند.

قبل از آمدن اميرالمؤمنين (عليه السلام) به بصره، چقدر از شيعيان حضرت علي (عليه السلام) به دستور عايشه در بصره كشته شدند! نماينده اميرالمؤمنين (عليه السلام) و حاكم بصره را در بصره دستگير كردند و موهاي سر و صورتش را كندند و به صورت افراد شيمي درماني شده در آوردند و كليد بيت المال مسلمانان در بصره را گرفتند و اموال بيت المال را بين مردم تقسيم كردند. اينها جناياتي را در بصره مرتكب شدند و ان شاء الله از خود تاريخ ابن كثير دمشقي ـ البداية و النهاية ـ دانه به دانه، به حول و قوه الهي براي بينندگان خواهيم خواند.

* * * * * * *

سوال:

آيا وهابيت همان دين يهود است يا در دين يهود ريشه داشته است يا خير؟

جواب:

ما نمي دانيم كه دين يهود است يا نه. چون اينها در سال 1150 هجري، اولين حكومت شان را در منطقه نجد تشكيل دادند و بنده هم در آن زمان در قيد حيات نبودم. اينها در طول تاريخ، عمده هدف شان اين بود كه فتوا به كفر مسلمانان بدهند و مسلمانان را قتل عام كنند و اين همان چيزي است كه امروز، يهوديان مي خواهند.

* * * * * * *

سوال:

عمر از چه موقعي بدعت ها را شروع كرد كه بايد دست بسته نماز خواند؟ چند سند از كتاب هاي اهل سنت بفرماييد.

جواب:

ان شاء الله بعد از اين كه بحث امامت را در 10، 12 جلسه بحث كرديم، به مباحث فقهي خواهيم رسيد. البته بحث تكتّف ـ دست بر روي سينه گذاشتن در نماز ـ را در مدرسه فيضيه در بحث خارج فقه مقارن، حدود 30 جلسه بحث كرديم كه آيا از زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده يا از زمان عمر؟

* * * * * * *

سوال:

در جلسه گذشته، جناب دكتر قزويني در مورد ... علماي اهل سنت به نام حسيني بعد از مناظره چند سال قبل تماس گرفتند و گفته بودند كه اين فرد (ملازاده)، ديوانه است. ... اين شخص صحبت كرده بود و منكر چنين حرفي شده بود. جناب دكتر گفتند كه قبلا اين برنامه را ضبط كرده اند. من از جناب دكتر خواهش مي كنم كه اگر چنين ضبطي هست، پخش كنند و ما هم بشنويم.

جواب:

جناب آقاي فاروق حسيني، سخنگوي علماي اهل سنت غرب افغانستان كه طي تماس تلفني كه ما داشتيم، ايشان به من گفت:

شما، حساب ايشان را از حساب اهل سنت جدا بدانيد. ما ايشان را ديوانه مي دانيم. اين فحاشي ها و جسارت هايي را كه به شيعه مي كند، ما قبول نداريم.

ايشان فردايش با آن فرد تماس گرفت و گفت: من با قزويني صحبت كردم و ... . مي گفت از ايشان خواستم كه امثال آقاي دانشمند را نگذارند به اهل سنت فحش بدهند. ملازاده گفت: به شما هيچ مربوط نيست كه براي من تعين تكليف كنيد، من وظيفه ام را بهتر مي دانم. ، برخوردي كه بنده با جناب فاروق حسيني داشتم، نزديك به يك ساعت و اندي، تلفني صحبت كردم. گفتم يكي از اساتيد بزرگوار حوزه علميه زاهدان ـ كه نمي دانم راضي هستند اسم شان را ببرم يا نه، ـ به من فرمودند ... . اگر اين آقايان به من اجازه بدهند، من قطعا عبارت و مدارك را در اين زمينه ارائه خواهم داد.

* * * * * * *

سوال:

كساني كه در قتل عثمان شركت كردند و در سپاه اميرالمؤمنين (عليه السلام) حضرت علي (عليه السلام) بودند، چرا حضرت علي (عليه السلام) اينها را تحويل معاويه نداد يا چرا خودش تنبيه نكرد؟ جواب اين كه عده شان زياد بود و زورشان نمي رسيد و ...، جواب معقولي نيست. چون اگر ميليون ها نفر هم بودند، چون قتل انجام شده بود، حضرت علي (عليه السلام) بايد اينها را تنبيه مي كرد و به سزاي اعمالشان مي رساند. يا جواب درستي بدهيد يا جواب ندهيد.

جواب:

معاويه، چه كاره مملكت بود كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) قاتلين را به او تحويل دهد؟ آيا پسر يا برادر يا پدر يا وليّ دَم عثمان بود كه مدّعي خون بهاي عثمان شده بود؟ اميرالمؤمنين (عليه السلام) در خطبه 16 نهج البلاغه، معاويه را مسلمان نمي داند:

فوالذي فلق الحبة و برأ النسمة! ما أسلموا و لكن استسلموا و أسروا الكفر، فلما وجدوا أعوانا عليه أظهروه.

قسم به خدا! معاويه و دار و دسته هايش كه در فتح مكه مسلمان شدند، مسلمان نشدند و كفر ظاهري را در باطن كردند.

اميرالمؤمنين (عليه السلام)، معاويه را عددي نمي داند. اميرالمؤمنين (عليه السلام) اگر بخواهد از قاتلين عثمان انتقام بگيرد، اولين كسي كه عرض كرديم در قتل عثمان دخالت داشت، عايشه، أم المؤمنين است. چطور از او انتقام بگيرد؟ طلحه، جزء قاتلين عثمان است. آيا اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي تواند او را به اتهام قتل عثمان بكشد؟ و افراد ديگر و شخصيت هاي برجسته اي از صحابه بودند كه در اين قتل شركت داشتند. آقاي طبري مي گويد كه تمام صحابه اي كه در مدينه بودند، به تمام صحابه اي كه در گوشه و كنار جهان بودند، نامه نوشتند كه بيائيد به مدينه و عثمان را بكشيم. همه صحابه دست به دست هم دادند و عثمان را كشتند. خب، اميرالمؤمنين (عليه السلام) چه كند؟ آيا بايد تمام صحابه را قتل عام كند؟ آيا اين كار معقولي است؟

* * * * * * *

سوال:

چرا استاد قزويني با اين كه شبكه المستقله آمادگي مناظره را دارند، جواب آنها را نمي دهد؟

جواب:

ما، شبكه المستقله را شبكه بي طرفي نمي دانيم و براي مناظره به آنجا نمي رويم. چون هدف آنها، ايجاد تفرقه ميان شيعه و سني است. افرادي را كه ايشان آورده، صالح نمي دانيم. البته جناب آقاي دكتر محمد سعيدي ـ كه الآن در مناظره شركت مي كند و از اساتيد دانشگاه أم القري است ـ فرد مؤدب و متين و منطقي است و من از هر جهت او را فرد شايسته اي مي دانم ـ با اين كه عليه شيعه حرف مي زند و ما عاشق اين طور حرف ها هستيم ـ ، اگر ايشان كه درخواست مناظره كرده، در غير از شبكه المستقله، در هر يك از شبكه هاي داخلي عربستان سعودي، مناظره اي را ترتيب بدهد، بنده با كمال افتخار، آماده مناظره با ايشان هستم. يا دكتر عائذ قرني كه از شخصيت هاي بزرگ و برجسته وهابي عربستان سعودي است كه تا به حال 30، 40 جلسه در شبكه المستقله برنامه داشتند و مرد ملّا و با سواد و فاضل و تأثيرگذار و منطقي است، ولي وهابي است. بنده اعلام مي كنم با اين دو نفر آماده مناظره هستم، ولي در جائي كه توطئه عليه شيعه و بحث تفرقه ميان امت اسلامي، مانند شبكه المستقله نباشد.

* * * * * * *

سوال:

چرا شيعه و اهل سنت را آماده جنگ كرده ايد؟

جواب:

اين عزيزمان اي كاش يك جمله از صحبت هاي ما را اعلام مي كرد كه شما در فلان صحبت تان، اهانت به اهل سنت كرديد يا شيعيان را تحريك كرديد. آيا اين عزيزمان كه در اينجا اين طور آزادانه حرف مي زند، اين مردانگي را هم دارد كه به اين شبكه هاي وهابي كه هر روز، ده ها فحش به علماي ما مي دهند و مراجع بزرگ ما را مورد لعنت قرار مي دهند و ائمه ما را سبّ و ناسزا مي گويند، از آنها بخواهد كه اين طور فحاشي به ائمه (عليهم السلام) و مراجع ما ندهند؟

* * * * * * *

سوال:

آمار مسلمانان در جهان و آمار شيعه و اهل سنت چقدر است؟ اهل سنت را از وهابيت جدا كنند. ما خودمان از اهل سنت هستيم و از وهابيت خيلي بيزاريم.

جواب:

تمام عزيزان اهل سنت كه هم اكنون صداي مرا مي شنويد يا بعدا خواهند شنيد، ما نه تنها اهل سنت را از وهابيت جدا مي دانيم، بلكه وهابيت تندرو و تكفيري را از وهابيت معتدل، جدا مي دانيم. اگر چنانچه در سراسر جهان، مجموعا 15 ميليون وهابي داشته باشيم، شايد 500 هزار نفر آنها، خشونت طلب و تندرو و تروريست هستند، ولي مابقي، افراد مؤدب و متين و خوش برخورد هستند. حتي من بارها در همين شبكه سلام و شبكه المستقله و جاهاي ديگر گفته ام كه خود مفتي أعظم عربستان سعودي كه بالاترين مقام علمي وهابيت را دارد، بنده در سال 1383 كه به طائف رفتم، با ايشان يك ساعت صحبت كردم. خدا را شاهد مي گيرم كه برخورد ايشان با ما، برخورد محترمانه و مؤدبانه و متين بود و كوچك ترين جسارتي را به ما و مذهب شيعه و علماي شيعه نكرد. ما با اين طور وهابي ها هم مشكلي نداريم. آن دسته از وهابيت، مانند جنايت كاري كه امروز ساعت يك بعد از ظهر در استان دياله عراق با كمربند انفجاري به رستوران رفته و بچه شيعه هايي كه از زيارت امام حسين (عليه السلام) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) برمي گشتند را منفجر كرده و خودش را به أسفل سافلين جهنم وارد كرده و نزديك به 60 نفر از عزيزان شيعه را به خاك و خون كشيده است، ما با اينها مخالفيم و اينها را تكفيري مي دانيم و بدتر از يهود مي دانيم. يهود در نزد اينها، هزار بار بيشتر شرافت دارد بر اينها كه به آدم كشي افتخار مي كنند.

* * * * * * *

سوال:

من در ايام محرم در عسلويه بودم. يكي از اهالي محترم عسلويه از من سوال كردند كه چرا براي عزاداري امام حسين (عليه السلام) به آنجا رفته ام. چرا اين گونه افراد وهابي امام حسين (عليه السلام) را قبول ندارند و بي حرمتي دارند، چرا بايد اين گونه آزادانه بي حرمتي به ائمه (عليهم السلام) داشته باشند؟

جواب:

نسبت به افرادي كه برخوردهاي تند دارند يا اهانت به ائمه (عليهم السلام) بكنند، يقين بدانيد كه با اينها برخورد تندي مي شود و كساني كه در فكر براندازي يا كشتن شيعيان هستند و مقدمات قتل شيعيان را فراهم مي كنند، نسبت به وهابيت و اهل سنتي كه در ايران، فريب وهابيت را خورده اند و به فكر كشتن شيعه هستند و مي روند از پاكستان يا آمريكا، مهمّات و مواد منفجره مي آورند و حوزه علميه خواهران را تخليه مي كنند و بچه سني ها را بيرون مي كنند و اين حوزه علميه را تبديل به محل جمع آوري مهمّات و مواد منفجره مي كنند كه شيعيان را بكشند و قطعه قطعه بكنند، قطعا، نظام و شيعيان با اينها برخورد مي كنند، حتي خود علماي اهل سنت با اينها برخورد مي كنند و اينها را محكوم مي كنند.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | ناصر | Iran - Urmia | ١٤:٠٧ - ١٧ مرداد ١٣٨٩ |
آقاي قزويني شما خيلي خودتان را زرنگ مي دانيد و فکر مي کنيد که با اين حرفهاي دو پهلو و گفتن اينکه " چون اهل سنت از روي آگاهي ، امامت را انکار نمي کنند پس کافر نيستند " مي توانيد اهل سنت را فريب دهيد . ولي زهي خيال باطل. چون که از اهل سنت هيچ کسي حرفهاي شما را باور ندارد و به استدلالهاي شما مي خندد. اهل سنت ، شيعيان را کافر مي دانند و شيعيان نيز اهل سنت را کافر مي دانند و اين اصل تا قيام قيامت ، باطل شدني نيست.
2 | علي اكبر نيك نفس | Iran - Rasht | ١١:٥٩ - ٢١ اسفند ١٣٨٩ |
با سلام.آقا ناصر.شما مي خواهيد با اين حرف هاي تفرقه انگيز بين شيعه و سني را به هم بزنيد.زهي خيال باطل.به قول علامه ي شهيد مطهري(رحمه الله)بحث هاي علمي نه اينكه تفرقه انگيز نيست بلكه ضمينه ساز وحدت است.يا علي.
3 | ماني | Iran - Tehran | ١٢:٤٤ - ٠١ شهریور ١٣٩٠ |
آقا ناصر اين جهل مرکب مبارکتان باشد.
4 | سيد علي | Iran - Rasht | ١٨:٤٠ - ٣٠ شهریور ١٣٩٠ |
با سلام و عرض ادب

خدا خيرت بده جناب آقاي دكتر حسيني

كلام شما كاملاً شفاف و عالي بود ولي براي برخي از افراد قابل فهم نيست چون نرفتند و در كتابهاي خود مطالعه نكردند و فقط از مفتي هاي خود كوركورانه اطاعت كردند .

اللهم عجل لوليك الفرج

يا علي (ع)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها