2024 March 19 - سه شنبه 29 اسفند 1402
پاسخ به شبهات قتل عثمان
کد مطلب: ٥٥٦٠ تاریخ انتشار: ٣١ ارديبهشت ١٣٨٨ تعداد بازدید: 17618
سخنراني ها » وهابیت
پاسخ به شبهات قتل عثمان

علل قتل عثمان و نقش معاویه
شبكه سلام 88/02/31

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 31 / 02 / 88

آقاي ياسيني

آقاي كلباني پس از جنجال هايي كه به راه انداختند، از واكنشي كه شيعيان نسبت به سخنان او داشتند، ابراز تعجب كرده و مجددا گفته است:

شيعيان كافر هستند. من واقعا تعجب مي كنم كه چرا شيعيان اين موضوع را عجيب تلقي مي كنند. كافر بودن شيعيان، چيز جديدي نيست و علماء اهل سنت و خلفاء راشدين، سال ها قبل گفته اند كه كساني كه شيعه شوند، كافر هستند.

لطفا در اين مورد توضيح دهيد.

استاد حسيني قزويني

آقاي كلباني، ضمن بهت زده شدن از عكس العمل بزرگان شيعه، حتي بزرگان اهل سنت، مدعي شده كه خلفاء راشدين هم شيعيان را كافر مي دانستند. بينندگان عزيز اين را بدانند كه اين يك افتراء فاحش و دروغ بيّن است. اين آقايان از يك طرف معتقدند كه شيعه در زمان عثمان تأسيس شد و از طرفي هم ايشان مي گويد كه خلفاء راشدين، شيعه را كافر مي دانستند. ايشان حتي يك جمله هم نمي تواند از خلفاء راشدين راجع به شيعه بياورد.

* * * * * * *

آقاي ياسيني

با توجه به اين كه وهابيت، عبد الله بن سبأ را مؤسس مذهب شيعه مي دانند، در ادامه افتراء و تهمتي كه وهابيت مي زنند، قتل عثمان را به دست عبد الله بن سبأ مي دانند. در بحث هاي گذشته، ثابت كرديم كه عامل قتل عثمان، جز صحابه، كس ديگري نبوده است.

آيا در كتاب هاي اهل سنت، مطالبي مبني بر دخالت زبير در قتل عثمان ذكر شده است يا خير؟

استاد حسيني قزويني

آقايان وهابيت، اصرار دارند كه موسس مذهب شيعه، عبد الله بن سبأ است و انگيزه اين را هم عرض كرديم كه چون اينها مي بينند اتفاقاتي در صدر اسلام از صحابه سر زده است و اين اتفاقات، عدالت و قداست صحابه را زير سوال مي برد و دنبال اين هستند كه بهانه ها را به سوي او متوجه كنند و كاسه و كوزه را بر سر او بشكنند. لذا مي گويند در قضيه قتل عثمان ـ كه صحابه، نقش اول را بازي مي كردند ـ عامل اصلي، عبد الله بن سبأ بوده است.

با اين كه ما عرض كرديم كه عبد الله بن سبأ، اگر اين قدرت را داشته باشد كه هزاران صحابه را بسيج كند و ده ها شخصيت علمي را تحث تأثير قرار بدهد، قطعا اين صحابه به درد مرجعيت علمي نمي خورند.

نكاتي را به عنوان نمونه از تاريخ طبري و كامل ابن اثير گفتيم كه خود صحابه نامه نوشتند و تمام صحابه خارج مدينه را دعوت كردند و قيام كردند و تا آخرين لحظه هم محاصره خانه عثمان را ادامه دادند تا منجر به قتل او شد.

در جلسه گذشته، نكاتي را از منابع اهل سنت آوردم كه آقاي طلحه ـ كه به بهانه خون خواهي عثمان، يكي از پرچم داران جنگ جمل بود ـ جزء كساني بود كه در قتل عثمان نقش بسزايي داشت.

اما آيا زبير هم در قتل عثمان نقش داشت يا خير؟ در تاريخ يعقوبي، جلد2، صفحه175 صراحت دارد:

و كان أكثر من يؤلب عليه طلحة و الزبير و عائشة.

كساني كه مردم را عليه عثمان، تحريك مي كردند، طلحه و زبير و عايشه بودند.

آقاي ابن حجر عسقلاني نقل مي كند از مطرّف بن عبد الله و مي گويد:

قلنا للزبير يعني في قصة الجمل: يا أبا عبد الله! ما جاء بكم ضيعتم الخليفة الذي قتل يعني عثمان بالمدينة ثم جئتم تطلبون بدمه يعني بالبصرة؟ فقال الزبير: أنا قرأنا علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم: «و اتقوا فتنة لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصة» لم نكن نحسب أنا أهلها حتي وقعت منا حيث وقعت.

چه چيزي باعث شد كه شما خليفه مسلمين ـ عثمان ـ را اين چنين ضايع كرديد و او را كشتيد و سپس به بصره آمده ايد و خون خواه او هستيد؟! زبير گفت: ما اين آيه را در زمان پيامبر صلي الله عليه و سلم مي خوانديم كه قرآن مي فرمايد: «بترسيد از فتنه اي كه همه گير است و مخصوص ستمگران نيست» و باور نمي كرديم كه ما اهل اين آيه هستيم تا اين كه اين قضيه عثمان پيش آمد و قتل عثمان اتفاق افتاد و متوجه شديم كه مشمول اين آيه شريفه هستيم.

فتح الباري لإبن حجر، ج13، ص2 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص504 ـ مسند احمد، ج1، ص165 ـ تفسير ابن كثير، ج2، ص311 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص274 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج3، ص177 - إمتاع الأسماع للمقريزي، ج13، ص222 ـ فتح القدير للشوكاني، ج2، ص300

در كتاب الفتوح ابن أعثم آمده است:

و أقبل طلحة و الزبير حتي دخلا علي عثمان، ثم تقدم إليه الزبير ... ، قال الزبير: فلم استعملت الوليد بن عقبة علي الكوفة؟ قال عثمان: استعملته كما استعمل عمر بن الخطاب عمرو بن العاص والمغيرة بن شعبة ، ... ، قال: فلم تشتم أصحاب رسول الله صلي الله عليه و سلم و لست بخير منهم؟ قال عثمان: أما أنت فلست أشتمك و من شتمته فما كان به عجز عن شتمي، فقال: مالك و لعبد الله بن مسعود هجرت قراءته و أمرت بدوس بطنه، ... ، فما لك و لعمار بن ياسر أمرت بدوس بطنه حتي أصابه الفتق؟ ... ، فما لك و لأبي ذر حبيب رسول الله صلي الله عليه و سلم، سيرته حتي مات غريبا طريدا؟ ... فقال الزبير: يا عثمان! إن هذه الاحداث التي عددتها عليك هي أقل أحداثك و لو شئت أن أرد عليك جميع ما تحتج به لفعلت و أراك تقرأ صحيفتك من حيث تريد و أخاف عليك يوما له ما بعده من الأيام.

طلحه و زبير وارد خانه عثمان شدند و شروع كردند به اعتراض به عثمان ... ، زبير به عثمان گفت: چرا وليد بن عقبه ـ فاسد و شارب الخمر ـ را والي كوفه كردي؟ عثمان گفت: عمر بن خطاب هم عمرو بن عاص و مغيرة بن شعبة را والي كرده بود. زبير گفت: چرا صحابه پيامبر صلي الله عليه و سلم را ناسزا مي گويي و حال آنكه تو بهتر از آنان نيستي؟ عثمان گفت: من كه تو را ناسزا نمي گويم و هر كس را كه ناسزا مي دهم، استحقاق بالاتر از ناسزاي مرا هم دارد. زبير گفت: به چه مجوّزي دستور دادي كه عبد الله بن مسعود را در جامعه منزوي كردند و مردم از قرائت عبد الله بن مسعود ممانعت شدند و دستور دادي كه با لگد بر شكم او بكوبند؟ چرا دستور دادي كه لگد بر شكم عمار بن ياسر زدند و در شكمش، فتق ايجاد شد؟ ... ، چرا دستور دادي كه ابوذر، حبيب پيامبر صلي الله عليه و سلم را تبعيد كردي و در غربت، غريبانه جان داد؟ زبير گفت: اي عثمان ! اين بدعت ها و خيانت هايي كه شمردم، كمترين بدعت هاي توست. اگر بخواهم، موارد زيادي از كارهاي خلاف تو را بيان مي كنم. پرونده ات را بازخواني كن. مي ترسم فردايي برسد كه ديگر در آن فردا، نتواني هيچ عكس العملي از خودت نشان بدهي.

كتاب الفتوح لإبن أعثم الكوفي، ج2، ص393

* * * * * * *

آقاي ياسيني

آيا معاويه در قتل عثمان، نقشي داشته است؟

استاد حسيني قزويني

اين از نكات خيلي ظريفي است. شايد براي خيلي از جوانان، مخصوصا جوانان اهل سنت، اين نكات، تازگي داشته باشد. ولي من تقاضا دارم از بينندگان عزيز، مداركي را كه بنده ارائه مي دهم، يادداشت بفرمايند و مراجعه كنند. اگر بينندگان ثابت كنند كه يكي از مداركي را كه بنده اعلام مي كنم، دروغ بوده، جايزه مي دهم و رسما در اين شبكه، پوزش مي طلبم و عذرخواهي مي كنم و اعلام مي كنم كه من اشتباه كردم.

در رابطه با نقش معاويه در قتل عثمان، آقاي ابن قتيبه دينوري در كتاب الإمامة و السياسة مي نويسد:

و كتب إلي أهل الشام عامة و إلي معاوية و أهل دمشق خاصة: ... فيا غوثاه يا غوثاه و لا أمير عليكم دوني، فالعجل العجل يا معاوية و أدرك ثم أدرك و ما أراك تدرك.

عثمان، نامه نوشت به مردم شام و معاويه و اهل دمشق: ... ، به فرياد من برسيد كه مردم مدينه، تصميم به قتل من گرفته اند. بشتاب بشتاب اي معاويه، به داد من برس، به داد من برس، گمان نمي كنم كه به داد من برسي.

الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الشيري، ج1، ص54

در تاريخ يعقوبي، جلد2، صفحه 175 آمده است:

معاويه با 12 هزار نيرو براي ياري عثمان از شام به طرف مدينه حركت كرد. در 30 كيلومتري مدينه، لشكر را در آنجا نگه داشت تا خودش بيايد به مدينه و خبر بگيرد. وقتي به مدينه آمد، عثمان از او سوال كرد: اي معاويه، پس نيروهايت كجايند؟ معاويه گفت: آمده ام خبر بگيرم تا ببينم در مدينه چه خبر است. عثمان گفت: من كه نامه نوشتم و قضايا را مطرح كردم. ... . بعد از مشاجراتي، عثمان گفت:

لا والله و لكنك أردت أن أقتل فتقول: أنا ولي الثأر. إرجع، فجئني بالناس! فرجع، فلم يعد إليه حتي قتل.

به خدا سوگند! تو مي خواهي من كشته شوم تا به بهانه خون خواهي من، قيام كني. برو و با نيروهايت بيا. معاويه رفت و برنگشت تا اين كه عثمان كشته شد.

آقاي بلاذري در كتاب أنساب الأشراف، جلد6، صفحه 188 و آقاي ابن شبة در تاريخ مدينه، جلد4، صفحه 1289 از قول آقاي يزيد بن اسد صراحت دارد:

معاويه، نيروهاي كمكي را كه از شام آورده بود، به مدينه نياورد و در وسط راه، معطل كرد؛ زيرا:

و إنما صنع ذلك معاوية ليقتل عثمان، فيدعو إلي نفسه.

معاويه مي خواست كه عثمان كشته شود تا مردم را به بيعت خودش فرا بخواند.

آقاي طبري در تاريخش از شبث بن ربعي نقل مي كند و صراحت دارد:

به معاويه مي گويند:

و قد علمنا أن قد أبطأت عنه بالنصر و أحببت له القتل لهذه المنزلة التي أصبحت تطلب.

ما مي دانيم كه تو در ياري عثمان، كوتاهي كردي و مي خواستي كه او كشته شود تا بعد از او، خلافت را براي خودت قرار بدهي.

تاريخ الطبري، ج3، ص570 ـ كامل لإبن الأثير، ج3، ص286

آقاي ابو الطفيل از صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و با معاويه، گفتگويي دارد و معاويه به او مي گويد:

چرا شما عثمان را ياري نكرديد؟ ابو الطفيل مي گويد:

ما منعك من نصره أو تربصت به ريب المنون و كنت في أهل الشام و كلهم تابع لك فيما تريد؟ قال معاوية: أو ما تري طلبي بدمه؟ قال: بلي، و لكنك كما قال أخو جعفي:

لا ألفينك بعد الموت تندبني و في حياتي ما زودتني زادي

تو چرا ياري نكردي؟ تو كه در شام بودي و همه، پيرو تو بودند. معاويه گفت: نمي بيني كه من براي خونخواهي عثمان قيام كرده ام؟ ابو الطفيل گفت: بله، مي بينيم، ولي به قول شاعر:

شما در زمان حيات من، يك بار هم به ديدار من نيامدي

ولي بعد از مرگ من، ناله و سر و صدا مي كني و به سينه مي زني؟!

أسد الغابة لإبن الأثير، ج5، ص234 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج4، ص1697 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج26، ص116 ـ الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الشيري، ج1، ص215

يعني اين كه در زمان حيات عثمان، عكس العملي نشان ندادي، ولي امروز براي او، فرياد مي زني وا مظلوما؟!

مانند همين درگيري، ميان عمرو بن عاص و معاويه بود و عمرو بن عاص به معاويه گفت:

قاتل حقيقي عثمان، تو بودي.

أنساب الأشراف للبلاذري، ص288 ـ الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص88

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در نهج البلاغه در چند جا صراحت دارد:

اي معاويه! قاتل واقعي عثمان، تو بودي و بس.

فأما إكثارك الحجاج في عثمان و قتلته، فإنك إنما نصرت عثمان حيث كان النصر لك و خذلته حيث كان النصر له.

روزي كه ياري تو براي عثمان به درد مي خورد، ياري نكردي.

نهج البلاغه، نامه37

در جاي ديگر آمده است كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) به معاويه نامه نوشت:

فوالله ما قتل ابن عمك غيرك.

غير از تو، كسي قاتل عثمان نبود.

العقد الفريد، ج3، ص333

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در نهج البلاغه مي گويد:

و لعمري! ما قتله غيرك.

قسم به جان خودم! غير از تو، كسي عثمان را نكشت.

نهج البلاغه، نامه10 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج15، ص84

يعني شما آمديد كوتاهي كرديد و مردم آمدند عثمان را به قتل رساندند.

* * * * * * *

آقاي ياسيني

مشهور است كه در رابطه با كشته شدن عثمان، معاويه، تعدادي از صحابه را به همين بهانه كشت. آيا در كتب اهل سنت در اين مورد، مطلبي آمده است يا خير؟

استاد حسيني قزويني

منابع اهل سنت، مملوّ است از اين مطلب. اگر بخواهيم در رابطه با اين موضوع بحث كنيم، چند جلسه نياز داريم تا مسئله براي مردم روشن شود. ولي من به عنوان نمونه ، چند مصداق را عرض مي كنم و إن شاء الله اگر قرار شد روزي در اين زمينه، مفصل بحث كنيم، مطالب را تقديم مي كنم.

1. عمرو بن حَمِق

يكي از كساني كه در قتل عثمان شركت داشت، صحابه جليل القدر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، عمرو بن حمق بود كه در سال حجة الوداع يا بعد از حديبيه مسلمان شد و اين اختلافي است.

أسد الغابة، ج4، ص100 - الإصابة، ج4، ص514

در منابع آقايان اهل سنت آمده است:

و أما عمرو بن الحمق فوثب علي عثمان فجلس علي صدره و به رمق فطعنه تسع طعنات و قال أما ثلاث منهن فإني طعنتهن لله و أما ست فإني طعنت إياهن لما كان في صدري عليه.

عمرو بن حمق روي سينه عثمان نشست و 9 خنجر بر بدن او زد و گفت: 3 ضربه براي خدا بود و 6 ضربه ديگر به خاطر كينه اي بود كه از عثمان در دل داشتم.

الطبقات الكبري لإبن سعد، ج3، ص74 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج39، ص409 ـ تاريخ الطبري، ج3، ص424 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص207 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج3، ص179

در اين زمينه، تاريخ طبري مي نويسد:

فاطعنه تسع طعنات كما طعن عثمان، فأخرج فطعن تسع طعنات، فمات في الأولي منهن أو الثانية.

معاويه دستور داد عمرو بن حمق را دستگير كنند و به عامل او گفت: همان طوري كه او 9 ضربه بر عثمان زد، 9 ضربه بر او بزن. عمرو بن حمق در ضربه اول يا دوم از دنيا رفت.

تاريخ الطبري، ج4، ص197 ـ تاريخ مدينة دمشق، ج45، ص499 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج3، ص477

شعبي ـ كه از بنيان گذاران مسائل فقهي اهل سنت است ـ مي گويد:

أول رأس حمل في الإسلام رأس عمرو بن الحمق.

اولين سري كه در اسلام بريده شد و شهر به شهر گردانده شد، سر عمرو بن حمق بود.

الطبقات الكبري لإبن سعد، ج6، ص25 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج4، ص83 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص101 ـ أنساب الأشراف، ج5، ص282 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج4، ص88 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج21، ص597 ـ التاريخ الصغير للبخاري، ج1، ص131 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج45، ص503 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1174 ـ المصنف لإبن أبي شيبة، ج8، ص357 ـ الثقات لإبن حبان، ج3، ص275 ـ كتاب الأوائل للطبراني، ص107 ـ المنتخب من ذيل المذيل للطبري، ص46

ابن حجر عسقلاني مي گويد:

و بعث برأسه إلي معاويه.

سر عمرو بن حمق را به طرف معاويه بردند.

تهذيب التهذيب، ج8، ص22

اين كثير دمشقي مي گويد:

فكان أول رأس طيف به.

اولين سر بريده اي كه در شهرها گردانده شد، سر عمرو بن حمق بود.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص52

آقاي ابن اثير و ابن كثير مي گويند:

همسر عمرو بن حمق ـ آمنه بنت شريد ـ را زنداني كرده بودند و وقتي سر بريده شوهرش را به شام آوردند، معاويه دستور داد سر بريده همسرش را ببرند و در دامن او قرار بدهند.

حتي وجه إليها رأس عمرو بن حمق، فألقي في حجرها، فارتاعت لذلك، ثم وضعته في حجرها و وضعت كفها علي جبينه، ثم لثمت فاه، ثم قالت: غيبتموه عني طويلا ثم أهديتموه إلي قتيلا، فأهلا بها من هدية.

وقتي او سر بريده شوهرش را ديد، شوكه و ناراحت شد و سر بريده را در دامنش قرار داد و با دستش بر سر بريده كشيد و لب هاي خونينش را پاك كرد و گفت: مدت ها، شوهرم را از من مخفي كرديد و امروز هم سر بريده اش را براي من هديه آورديد. چه زيبا هديه اي بود كه معاويه براي من آورد.

اسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص101 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص52 ـ تاريخ مدينه دمشق لإبن عساكر، ج69، ص40

2. عبد الرحمن بن عُدِيْس

عبد الرحمن بن عديس هم در قتل عثمان، دخيل بوده است و معاويه دستور داد ايشان را در منطقه بعلبك دستگير كردند و به جرم دخالت در قتل عثمان، به شهادت رساندند.

تاريخ مدينه دمشق لإبن عساكر، ج35، ص108

3. محمد بن أبي حذيفة

او هم از قاتلين عثمان و صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود و معاويه دستور داد به جرم قتل عثمان، به شهادت رساندند.

الإصابة لإبن حجر، ج6، ص9

چندين نمونه از اين موارد داريم كه معاويه، كساني را كه در قتل عثمان شركت داشتند، دستور داد اينها را گرفتند و كشتند.

* * * * * * *

آقاي ياسيني

قتل عثمان، مقدمات و مؤخرات زيادي داشت و افراد زيادي در آن دست داشتند. اولين كسي كه اعتراض بر عثمان را آغاز كرد، چه كسي بود؟

استاد حسيني قزويني

يكي از صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به نام جبلة بن عمرو صاعدي كه از انصار و بدر بود. يك روزي نشسته بودند و عثمان آمد عبور كرد و در دست اين صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، يك زنجير بود و گفت:

به خدا سوگند! يك روزي اين زنجير را بر گردنت آويزان خواهم كرد؛ مگر اين كه خيانت كارهايي را كه در مسند امور قرار داده اي، بر كنار كني. عثمان گفت:

أي بطانة فوالله إني لأتخير الناس، فقال: مروان تخيرته و معاوية تخيرته و عبد الله ابن عامر بن كريز تخيرته و عبد الله بن سعد تخيرته، منهم من نزل القرآن بدمه و أباح رسول الله صلي الله عليه و سلم دمه، قال: فانصرف عثمان فما زال الناس مجترئين عليه إلي هذا اليوم.

من خيانت كاري را در رأس كار قرار ندادم. از توده مردم و صحابه پيامبر و افراد خيّر و خوب را در رأس امور قرار داده ام. جبلة بن عمرو گفت: تو، مروان و معاويه و عبد الله بن عامر و عبد الله بن سعد را انتخاب كرده اي كه همه شان پرونده سياهي دارند. از آنهايي كه انتخاب كرده اي، كساني هستند كه قرآن آنها را مهدور الدم مي داند و پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم خون آنها را مباح مي داند. عثمان رفت و بعد از آن، مردم جرأت پيدا كردند كه به عثمان اعتراض كنند.

تاريخ الطبري، ج3، ص400 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص197

همين آقاي جبلة بن عمرو صاعدي از كساني است كه:

لما أرادوا دفن عثمان فانتهوا إلي البقيع فمنعهم من دفنه جبلة بن عمرو الساعدي فانطلقوا إلي حش كوكب

بعد از قتل عثمان، از دفن او در قبرستان بقيع ممانعت كرد و عثمان را در قبرستان مخصوص يهوديان دفن كردند.

الإصابة لإبن حجر، ج1، ص566

* * * * * * *

آقاي ياسيني

يكي از مواردي كه در منابع اهل سنت در خصوص عثمان آمده، اين است كه عثمان، اهل مدينه را كافر مي دانست و صحابه را نفرين كرده بود. در خصوص صحت و سقم اين مطلب، توضيح بفرمائيد.

استاد حسيني قزويني

در اين خصوص در تاريخ طبري آمده است ـ همان تاريخ طبري كه ماجراي عبد الله بن سبأ را از آن نقل مي كنند ـ عثمان، نامه اي به معاويه نوشت:

بسم الله الرحمن الرحيم أما بعد فإن أهل المدينة قد كفروا و أخلفوا الطاعة و نكثوا البيعة.

اهل مدينه، همگي كافر شدند ... .

تاريخ الطبري، ج3، ص402

در مورد نفرين عثمان، آقاي ابن سعد در طبقات كبري آورده است:

وقتي مردم، عثمان را محاصره كردند، عثمان گفت:

يا قوم! لا تقتلوني، فإني وال و أخ مسلم، فلما أبوا، قال: اللهم أحصهم عددا و اقتلهم بددا و لا تبق منهم أحدا.

اي مردم! مرا نكشيد، من، حاكم و برادر ديني شما هستم. وقتي مردم اقدام به قتل او كردند، عثمان، صحابه را نفرين كرد: خدايا! بلايت را بر اينها بباران و اينها را به بدترين قتل، گرفتار كن و يكي از اينها را زنده نگه ندار.

الطبقات الكبري لإبن سعد، ج3، ص67

آقاي مجاهد ـ از مفسران بزرك اهل سنت ـ مي گويد:

نفرين عثمان، صحابه را گرفت و:

فقتل الله منهم من قتل في الفتنة و بعث يزيد إلي أهل المدينة عشرين ألفا فأباحوا المدينة ثلاثا يصنعون ما شاؤوا.

خداوند به بركت نفرين عثمان، تعداد زيادي از صحابه را كشت. وقتي يزيد بن معاويه، 20 هزار نيرو در واقعه حره به مدينه فرستاد، يزيد دستور داد كه ناموس مردم، سه شبانه روز بر لشكريانش مباح باشند و هرچه مي خواستند، مي كردند.

الطبقات الكبري لإبن سعد، ج3، ص68 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص86

ابن كثير مي گويد:

در حمله اي كه لشكريان يزيد به مدينه كردند، 700 نفر از مهاجرين و انصار كشته شدند و از مردم عادي هم 10 هزار نفر و در همان سال در اثر تجاوز لشكر يزيد به ناموس مردم:

ولدت ألف إمرأة من اهل المدينة بعد وقعة الحرة من غير زوج.

هزار فرزند نامشروع و زنا بعد از واقعه حره در مدينه به وجود آمد.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص241

فكر كنم به عنوان جوك امشب، چيز جالبي براي بينندگان باشد.

يعني آقاي عثمان نفرين مي كند و خدا هم يزيد را وادار مي كند به حمله تا 700 نفر از مهاجرين و انصار كشته شوند و ناموس مردم مورد تجاوز قرار بگيرد.

عزيزان! برادران و خواهران! جوانان و عزيزان اهل سنت و وهابي كه صداي بنده را مي شنويد! بينيد كه هم چنين وحشي گري در تاريخ بشريت سابقه داشته است؟! از زمان حضرت آدم (عليه السلام) تا عصر ما. وحشي ترين ارتش هاي جهان مانند ارتش هيتلر و بعضي ديگر، هم چنين جرأتي نمي كنند كه اگر بر يك شهر يا قبيله اي مسلط شدند، ناموس مردم را براي سربازان شان مباح كنند. آن وقت اين آقايان اسم اين را نفرين آقاي خليفه سوم گذاشته اند!

* * * * * * *

آقاي ياسيني

از ديدگاه اهل سنت، انگيزه قتل عثمان چيست؟

استاد حسيني قزويني

اين كه چه عواملي باعث شد عثمان كشته شود، اگر بخواهيم خوب بررسي كنيم، يك ترم دانشگاهي مي طلبد كه در حدود 18 جلسه، عوامل قتل عثمان را از منابع اهل سنت بررسي كنيم. اما من خلاصه اي فهرست وار را از زبان خود اهل سنت عرض مي كنم.

طلحه به عثمان مي گويد:

إنك أحدثت أحداثا لم يكن الناس يعهدونها.

بدعت هايي را گذاشتي كه سابقه نداشت.

أنساب الأشراف، ج5، ص29

زبير در حق عثمان مي گويد:

اقتلوه فقد بدّل دينكم.

او را بكشيد كه دين شما را تغيير داد.

شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج9، ص36

عبد الله بن مسعود مي گويد:

ما أري صاحبكم إلا و قد غيّر و بدّل.

عثمان، دين الهي را تغيير داد و تبديل كرد.

أنساب الأشراف، ج5، ص36 - حلية الأولياء، ج1، ص138

عبد الله بن مسعود در جاي ديگر مي گويد:

إن دم عثمان حلال.

خون عثمان حلال است.

تاريخ الطبري، ج3، ص341

به عمار گفتند:

لم قتلتموه؟ قال: لإحداثه.

چرا عثمان را كشتيد؟ گفت: به خاطر بدعت هايش.

وقعة صفين لإبن مزاحم، ص319

عمار مي گويد:

أراد أن يغير ديننا فقتلناه.

عثمان مي خواست دين ما را تغيير بدهد و ما هم او را كشتيم.

وقعة صفين لإبن مزاحم، ص339 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج8، ص22

سعد بن أبي وقاص گفت:

عثمان غيّر و تغيّر.

عثمان، هم خودش تغيير كرد و هم دين إلهي را تغيير داد.

الامامة والسياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص48

هاشم مرقال مي گويد:

أحدث الأحداث و خالف حكم الكتاب.

بدعت ها گذاشت و حكم إلهي را مخالفت كرد.

تاريخ الطبري، ج4، ص30 ـ وقعة صفين لإبن مزاحم، ص354

در مورد عايشه هم قبلا گفتيم:

فرفعت نعل رسول الله صلي الله عليه و سلم و قالت: تركت سنة رسول الله.

نعلين پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم را بلند كرد و گفت: عثمان! تو، سنت پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم را ترك كردي.

أما آنچه كه خيلي مهم و اساسي است، اين است:

مردم مصر آمدند به مدينه و از حاكم مصر به عثمان شكايت كردند كه يكي از صحابه را به قتل رسانده و جنايت كرده. مردم هجوم آوردند به خانه عثمان و محاصره اول شروع شد تا اين كه عثمان آمد و تسليم شد با وساطت امير المؤمنين (عليه السلام) و طلحه و زبير و نامه نوشت و حاكم مصر را عزل كرد و به جاي او، محمد بن أبي بكر را به عنوان خليفه معرفي كرد. اينها كه با خوشحالي به مصر مي رفتند، يك وقت ديدند كه يك نفر نامه رسان، از كوه ها و بيابان ها مي رود. محمد بن أبي بكر دستور داد او را دستگير كردند و از او پرسيدند:

به كجا مي روي؟ گفت: به مصر. گفتند: براي چه؟ گفت: پيام دارم. گفتند: پيامت چيست؟ گفت: نمي توانم بگويم.

بدن او را بازجويي كردند و ديدند كه چيزي نيست. بعد ديدند كه يك مَشك خشكي است كه يك چيزي در داخل آن صدا مي كند. آن را در آوردند و ديدند كه عثمان نامه نوشته به حاكم مصر و مُهر زده كه:

اگر محمد بن أبي بكر و ... آمدند، اينها را به بدترين وجه، به قتل برسان و هر كس خواست از من شكايت و اعتراض كند، به قتل برسان.

اينهايي كه به مصر مي رفتند، شگفت زده شدند و برگشتند به مدينه و آمدند خدمت امير المؤمنين (عليه السلام) كه تو واسطه شدي، پس اين نامه چيست؟ نزد طلحه و عمار و زبير هم رفتند و اينها آمدند نزد عثمان و گفتند:

اين چيست؟ عثمان گفت: من خبر ندارم. گفتند: آيا اين غلام توست؟ گفت: بله. گفتند: آيا اين شتر براي توست كه او سوار شده است؟ گفت: بله. گفتند: آيا مُهر اين نامه براي توست يا نه؟ گفت: مُهر براي من است، ولي من خبر ندارم.

لذا، بعد از آن بود كه مردم احساس كردند كه عثمان، قابل اصلاح نيست و تصميم به قتل او گرفتند.

الطبقات الكبري لإبن سعد، ج3، ص65 ـ تاريخ مدينه دمشق لإبن عساكر، ج39، ص323 ـ تاريخ المدينة لإبن شبة، ج4، ص1154 ـ تاريخ الطبري، ج3، ص401 ـ اخبار مدينه، ج2، ص13

* * * * * * *

سوالات بينندگان

سوال:

حضرت علي (عليه السلام) خطاب به معاويه گفت:

با من بيعت كردند كساني كه با ابوبكر و عمر و عثمان بيعت كردند.

آيا اين نمي تواند تأئيد هر 3 خليفه باشد؟

جواب:

يكي از مواردي كه استدلال مي كنند بر اين كه امير المؤمنين (عليه السلام)، خلافت خلفاء را مشروع مي دانست، نامه 6 نهج البلاغه به معاويه است كه مي فرمايد:

إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبا بكر و عمر و عثمان علي ما بايعوهم عليه.

همان هايي كه با ابوبكر و عمر و عثمان بيعت كردند، با من هم بيعت كردند.

يكي از مواردي كه آقايان اهل سنت و وهابيت در ماهواره هاي شان بر روي آن مانور مي دهند، اين است كه امير المؤمنين (عليه السلام) خلافت خلفاء را مشروع مي دانست. إن شاء الله ما قول مي دهيم كه در آينده، يك شب مفصل، فقط درباره نامه 6 نهج البلاغه با بينندگان صحبت كنيم. اين آقايان اشتباه فكر كرده اند و سوراخ دعا را گم كرده اند. امير المؤمنين (عليه السلام) در اينجا كه با معاويه حرف مي زند از اين باب است:

وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ

سوره نحل/125

و به معاويه مي گويد:

تو كه خلافت ابوبكر و عمر و عثمان را به خاطر اين كه مردم با او بيعت كردند، پذيرفته بودي، حالا كه همين مردم با من بيعت كردند، چرا زير بار نمي روي؟ اگر به من مي گويي كه منصوص الخلافة بودن مرا قبول نداري، ولي همان مردمي كه خلفاء را قبول داشتند، مرا هم قبول دارند؛ پس چرا باز هم از زير بار خلافت من فرار مي كني.

جالب اين كه در آغاز نامه آمده است:

إن بيعتي بالمدينة لزمتك و أنت بالشام.

همان طوري كه با ابوبكر در مدينه بيعت كردند و در تمام شهرها و بلاد اسلامي، بيعت او را پذيرفتند، حال كه مردم مدينه با من بيعت كردند و تو در شام هستي، بايد بيعت مرا بپذيري.

وقعة صفين لإبن مزاحم، ص29

اين، در حقيقت، مجادله و از باب الزام است. إن شاء الله در آينده در اين مورد با عزيزان بحث خواهيم كرد.

* * * * * * *

سوال:

من در جايي خواندم:

آقاي ابوبكر و عمر و عثمان از طرف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) تبعيد شده بودند.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به حضرت علي (عليه السلام) فرمود:

اين 3 نفر در ظاهر اسلام آورده اند نه در باطن.

آيا اين صحّت دارد؟

جواب:

ما هم چنين روايتي را نداريم. امير المؤمنين (عليه السلام) اسلام و ايمان را از ابوبكر و عمر و عثمان نفي نكرده است. منطق امير المؤمنين (عليه السلام)، منطق قرآن و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و كسي كه شهادتين را بر زبان جاري كند، مسلمان و مورد احترام است.

امير المؤمنين (عليه السلام) صريحا انتقاد مي كرد و در خود صحيح مسلم، جلد5، صفحه152، كتاب الجهاد، باب الفيء از قول خود آقاي خليفه دوم نقل مي كند:

نظر امير المؤمنين (عليه السلام) اين بود كه آقاي ابوبكر و عمر، كاذب و آثم و خائن و غادر ـ دروغگو و گنه كار و خائن و حيله گر ـ بودند.

* * * * * * *

سوال:

حديث ثقلين مورد تأئيد اكثر علماي اهل سنت است. صحابه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم در آن زمان بودند. پس چه شد كه حضرت علي (عليه السلام) كنار زده شد؟

جواب:

خود امير المؤمنين (عليه السلام) اين قضيه را در خطبه 162 نهج البلاغه بيان كرده است. يكي از افراد بني اسد از امير المؤمنين (عليه السلام) سوال كرد:

كيف دفعكم قومكم عن هذا المقام و أنتم أحق به؟ فقال: يا أخا بني أسد! ... ، أما الاستبداد علينا بهذا المقام و نحن الأعلون نسبا و الأشدون برسول الله صلي الله عليه و آله نوطا، فإنها كانت أثرة شحت عليها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرين.

تو با اين كه شايسته بودي، چرا تو را كنار زدند؟ فرمود: ... ، كساني كه در حق من استبداد كردند و مرا كنار زدند، ... ، به خاطر اين بود كه بعضي ها به خاطر انحصار طلبي و خودخواهي مرا كنار زدند و بعضي هم سخاوت مندانه از كنارش گذشتند و از من دفاع نكردند.

خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم فرمودند:

يا علي! ضغائن في صدور اقوام لا يبدونها لك إلا من بعدي.

علي جان! كينه هايي در سينه ها مي بينم كه بعد از من به ظهور خواهد رسيد.

مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص118 ـ مسند ابو يعلي، ج1، ص427 - المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص61 - شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج4، ص107 - كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص176 ـ المناقب للخوارزمي، ص65

حاكم نيشابوري از قول امير المؤمنين (عليه السلام) نقل مي كند:

مما عهد إليّ النبي أن الأمة ستغدر بي بعده.

پيامبر به من گفت: امت من، بعد از من، در حق تو حيله و خيانت مي كنند.

حاكم نيشابوري هم مي گويد:

هذا حديث صحيح الاسناد.

اين حديثي است كه از نظر سند، صحيح است.

مستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص140

* * * * * * *

سوال:

يكي از اهل سنت گفت:

حضرت علي (عليه السلام) كه خيلي قدرت داشت، چطور شد كه وقتي به همسرش توهين كردند، چيزي نگفت؟

در اين مورد توضيح بدهيد.

جواب:

ما قبلا با سند صحيح ثابت كرديم كه خليفه دوم به خانه حضرت علي (عليه السلام) هجوم آورد و قسم خورد كه اگر بيرون نياييد، خانه را به آتش مي كشم. به خاطر اين هجوم به خانه، چرا حضرت علي (عليه السلام) دفاع نكرد؟ به ما جواب بدهيد.

امير المؤمنين (عليه السلام) دفاع كرده و از منابع اهل سنت و تفسير آلوسي و ديگران آورديم.

امير المؤمنين (عليه السلام) فكرش براي اسلام بود و ديد كه اگر بخواهد در برابر اينها شمشير بكشد، آن چند مسلماني هم كه هستند، از بين مي روند و منافقين بر جامعه اسلامي سيطره پيدا مي كنند و يهوديانِ سيلي خورده و دولت روم غربي و ايران شرقي هم به دنبال فرصت هستند تا اسلام را از بين ببرند و آن وقت، ديگر نه اسلامي خواهد بود و نه حضرت علي (عليه السلام).

* * * * * * *

سوال:

در يكي از مجالسي كه ما شركت كرده بوديم، يكي از دوستاني كه در تاريخ اسلام مطالعه دارد، گفت:

در قضيه ترور كردن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، عده اي از اكابر صحابه، از جمله خلفاء هم حضور داشتند.

آيا خلفاء هم جزء اين افراد بودند؟

جواب:

آقاي ابن حزم در كتاب المحلي نقل مي كند:

ان أبا بكر و عمر و عثمان و طلحة و سعد بن أبي وقاص رضي الله عنهم أرادوا قتل النبي صلي الله عليه و سلم و إلقاءه من العقبة في تبوك.

المحلي لابن حزم، ج11، ص224

مال خوب يا بد، بيخ ريش صاحبش. البته ابن حزم دفاع هم مي كند.

* * * * * * *

سوال:

در مزار شريف، زياد صحبت مي كنند كه:

شيعيان از قرآن پيروي نمي كنند؛ خصوصا در اوقات (پنجگانه) نماز.

من هم كه قرآن را با سواد خودم بررسي كردم، فقط نماز صبح و ظهر و مغرب را پيدا كردم و نماز عصر را پيدا نكردم. در اين مورد توضيح دهيد.

جواب:

من بارها گفته ام كه عزيزان شيعه، اين روايتي را كه من عرض مي كنم، حفظ كنند. چون اين را به كرّات از ما سوال مي كنند. در كتاب صحيح مسلم، جلد2، صفحه152، حديث1517 ابن عباس مي گويد:

جمع رسول الله صلي الله عليه و سلم بين الظهر و العصر و المغرب و العشاء بالمدينة في غير خوف و لا مطر. قال: قلت لابن عباس: لم فعل ذلك؟ قال: كي لا يحرج أمته.

پيامبر صلي الله عليه و سلم نماز ظهر را با نماز عصر و نماز مغرب را با نماز عشاء، يك جا در مدينه خواند و نه هوا باراني بود و نه مشكل ترس بود و نه مسافر بود. وكيع مي گويد: به ابن عباس گفتم: چرا پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم نمازها را با هم جمع كرد؟ ابن عباس گفت: براي اين كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم، أمت خودش را به مشقت نياندازد.

اگر شيعيان، نمازها را در سه وقت مي خوانند، به اين سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) عمل مي كنند. چرا شما اهل سنت به اين سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) عمل نمي كنيد؟ به ما جواب بدهيد.

و اين آيه:

أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ

سوره إسراء/آيه78

اشاره است به نماز ظهر و عصر.

إِلَي غَسَقِ اللَّيْلِ

سوره إسراء/آيه78

اشاره است به نماز مغرب و عشاء.

وَ قُرْآَنَ الْفَجْرِ

سوره إسراء/آيه78

اشاره است به نماز صبح.

تفسير الآلوسي، ج15، ص133

* * * * * * *

سوال:

در بعضي از مداحي ها ذكر مي شود:

زماني كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مورد هتك حرمت قرار گرفت، دست هاي حضرت علي (عليه السلام) بسته بود.

آيا اين درست است؟

جواب:

ما هم چنين قضيه اي را نداريم. مداحاني كه اين را مطرح مي كنند، خودشان مسئول هستند و بايد بيايند جواب بدهند. بنده رسما اعلام مي كنم اين قضيه كه دست امير المؤمنين (عليه السلام) را بسته باشند و ريسمان به گردنش انداخته باشند و غيره، در روايات صحيح شيعه نداريم. فقط در قضيه نامه 28 نهج البلاغه به معاويه، آمده است:

إني كنت أقاد كما يقاد الجمل المخشوش حتي أبايع.

مرا كشان كشان به طرف مسجد مي بردند، همان طور كه شتر را كشان كشان به محل مورد نظر مي برند.

غير از اين چيزي نداريم. در بعضي از روايات داريم كه أباي ايشان را به گردنش پيچاندند و كشان كشان بردند. قضيه ريسمان و زنجير، جسارت به ساحت مقدس آقا امير المؤمنين (عليه السلام) است.

* * * * * * *

سوال:

برادران اهل سنت خيلي روي اين مسئله مانور مي دهند كه:

در زمان عثمان، آقاي عثمان قرآن را جمع آوري كرد.

آيا اين مسئله صحت دارد؟

جواب:

من گمان مي كنم كه اين، نشان گر بي توجهي آقايان اهل سنت به روايات خودشان است. صحيح بخاري و صحيح مسلم نقل مي كند:

جمع القرآن علي عهد النبي صلي الله عليه و سلم أربعة كلهم من الأنصار، أبي بن كعب و معاذ بن جبل و زيد بن ثابت و أبو زيد.

4 نفر در زمان پيامبر صلي الله عليه و سلم قرآن را جمع آوري كردند و همه از انصار بودند؛ ... .

صحيح بخاري، ج4، ص229 و جلد6، صفحه103، حديث3857 ـ صحيح مسلم، ج7، ص149

اين چيزي است كه صحيح بخاري و صحيح مسلم آورده اند و ما نرفتيم كتاب هاي دست دوم و سوم آقايان اهل سنت را بياوريم. هم چنين بزرگان اهل سنت مانند علامه رافعي در اعجاز القرآن، صفحه 36 و آقاي زرقاني در كتاب مناهل العرفان، جلد 1، صفحه 242 و سيوطي در الإتقان، جلد 1، صفحه 62 صراحت دارند كه قرآن در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جمع شد.

إن شاء الله اگر قرار شد روزي درباره جمع آوري قرآن ـ كه يكي از مصاديق تاريخ پنهان است ـ با بينندگان صحبت كنيم، اينها را مطرح خواهيم كرد.

* * * * * * *

سوال:

همان طور كه حضرت علي (عليه السلام) به شهادت رسيد، حضرت عثمان هم به شهادت رسيد. اگر كسي دشمن كسي باشد و او را بكشد، به آن، قتل گفته مي شود. چرا در رابطه با عثمان، كلمه شهيد را استعمال نمي كنيد؟

جواب:

ما اين عقيده را داريم كه افرادي كه در راه خدا كشته مي شوند مانند امير المؤمنين (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و ديگر ائمه (عليهم السلام)، تعبير به شهيد مي كنيم. خود آقايان اهل سنت در منابعي كه قبلا ذكر كرديم، هيچ كدام از طبري، ابن كثير، ابن عبد البر، ذهبي و ابن حجر، واژه شهيد را در رابطه با عثمان به كار نبرده اند. اگر واژه شهيد به كار برده بودند، والله! بنده عين عبارت آنها را به كار مي بردم. فقط گفته اند:

قتل عثمان.

يعني اينكه عثمان كشته يا فلاني عثمان را به قتل رساند.

اگر هم گلايه دارند، از بزرگان خودشان گلايه كنند كه چرا واژه شهيد را به كار نبرده اند. اگر همين عزيزان، يكي از منابع معتبر قبل از قرن دهم را ببينند و در يك جا گفته باشد كه عثمان را شهيد كردند، بنده قول مي دهم در جلسه بعد، عين عبارت او را قرائت كنم.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | هادی | Iran - Urmia | ٢٣:٠٤ - ١٤ خرداد ١٣٩٧ |
چرا اسم خلفا راشدین در قران نیامده ولی نام حضرت علی در قران هست
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب