2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
بررسي شيوه هاي تبليغي وهابيت عليه شيعه
کد مطلب: ٥٥٤٨ تاریخ انتشار: ١١ آبان ١٣٨٩ تعداد بازدید: 9123
سخنراني ها » وهابیت
بررسي شيوه هاي تبليغي وهابيت عليه شيعه

تبلیغات وهابیت در سایت ها و ماهواره ها، ابوالفضل برقعی
پاسخ به شبهات 89/08/11

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 11/ 08 / 89

استاد حسيني قزويني

موضوع بحث، جديدترين روش تبليغي وهابيت است.

در رابطه با بحث وهابيت، اگر بخواهم در يك جمله عرض كنم، با توجه به امكانات مالي و نيرويي كه امروز در اختيارات وهابيت است، از يك پيچيدگي ويژه اي برخوردارند كه شايد قوي ترين مراكز فرهنگي، حتي مسيحيت هم مانند اينها، يكّه تاز ميدان نيستند.

حدود 4 سال قبل كه به مكه مكرمه مشرف شدم، از مركز فرهنگي وهابيت، رابطة العالم الإسلامية كه عزيزاني كه وارد مكه مي شوند، از مدينه منوره، در همان ابتداء، يك كاخ سفيدي درست كرده اند كه تابلوي رابطة العالم الإسلامية را روي آن نصب كرده اند و من حدود 7 ساعت از اين مركز ديدن كردم و بخش هاي مختلف اين مركز را از نزديك ديدم و با روش هاي تبليغي اينها و بروشورها و نشريات و كتاب هايي كه چاپ كرده بودند را از نزديك ديدم. خلاصه اينكه مركز رابطة العالم الإسلامية، مانند دفتر تبليغات اسلامي و سازمان تبليغات اسلامي ما است؛ با اين تفاوت كه اينها مركز فرهنگي هستند، ولي در سازمان ملل متحد، عضو مراقب دارند و در سازمان يونسكو و يونيسف، عضو رسمي دارند. يكي از مسئولين اينها مي گفت: «هيچ كشوري نيست كه ما در آنجا، دفتر و نمايندگي نداشته باشيم».حوزه فعاليت شان، از كارهاي فرهنگي تا رسيدگي به ايتام و مستمندان و تأسيس بيمارستان و كمك دارويي به بيماران و غيره است.

عزيزان همه مي دانند كه روش تبليغي امروز با دوران هاي گذشته، تفاوت زيادي دارد. در گذشته كه چاپ اختراع شد، براي انتقال فرهنگ از نقطه اي به نقطه ديگر و از نسلي به نسل ديگر، از نشريه، روزنامه و كتاب استفاده مي شد. ولي امروز، با توجه به امكانات مدرني مانند فضاي سايبري و اينترنت و ماهواره و پيام كوتاه كه در اختيار بشر قرار گرفته است، مخالفين و دشمنان ما، حداكثر استفاده را از اين ظرفيت هاي موجود انجام مي دهند.

آمار تبليغي وهابيت

در آمارهاي موجود، در سايت www.isl.org.uk اعلام شده است كه 40 هزار سايت وهابي، به صورت شبانه روز، مشغول فعاليت عليه شيعه است. كافي است كه شما مراجعه كنيد به سايت فيصل نور : www.fnoor.com كه توسط يكي از وهابيون عربستان سعودي اداره مي شود و مشهور است كه پشتيباني مالي آن را، آقاي امير نايف، وليعهد فعلي عربستان سعودي بر عهده دارد. در اين سايت، بيش از 40 هزار عنوان كتاب و مقاله ضد شيعي وجود دارد و مي شود گفت كه اين سايت، مادربزرگ تمام سايت هاي وهابي است و كمتر سايت وهابي است كه با اين سايت، لينك نشده باشد يا مطالب علمي را از اينجا تغذيه نكند. هم چنين سايت هاي فارسي مانند سني نيوز و سني آنلاين و اسلام تكست كه سايت هاي فارسي است و عمدتا مطالب تند ضد شيعي و فحاشي و اهانت را به صورت گسترده، عليه شيعه منتشر مي كنند.

در خبرهايي كه در هفته گذشته در سايت هاي خبري آمد، گفته شد كه يكي از پژوهشگران كانادايي اعلام كرد: «از هر 2 سايت اسلامي، يكي سايت متعلق به وهابي ها است». حتي اينها در حال پشت سر گذاشتن حوزه فرهنگي إخوان المسلمين هستند.

من در مسافرتي كه قبل از عيد به كشورهاي آلمان و هلند داشتم و فرصت خوبي بود براي استفاده از سايت هاي اينترنتي و دوستان خوبي هم در آنجا به ما كمك مي كردند، يكي از چيزهايي كه در فضاي سايبري و اينترنتي برايم خيلي عجيب بود، در رابطه با حضرت مهدي (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) به عنوان موعود، يك و نيم ميليون صفحه مطلب در اينترنت وجود دارد، ولي در رابطه با اين كه مسيح، موعود است و مصلح كل و منجي، 18 ميليون صفحه مطلب در اينترنت وجود دارد. شايد اين آمار، به ظاهر ساده باشد، ولي اگر مقداري دقت كنيم، مي بينيم كه اينها از اين امكانات امروز، چقدر استفاده مي كنند و ما چقدر استفاده مي كنيم.

اين مطالب را مي توانيد در سايت دانشگاه امير كبير مشاهده كنيد.

فعاليت در شبكه هاي ماهواره اي

در حال حاضر، از 1800 شبكه ماهواره اي كه در منطقه، فعال هستند، حدود 300 شبكه ماهواره اي، فقط عليه أهل بيت (عليهم السلام) برنامه ريزي و برنامه سازي مي كنند.

شايد شنيدن اينها، ساده باشد و آمار گفتن و آمار دادن و آمار شنيدن، سهل باشد، ولي شما ببينيد كه آنها از نظر مسائل تبليغي و فرهنگي در چه نقطه اي هستند و ما در چه نقطه اي هستيم؟ نهايت كاري كه اتحاديه تلويزيون هاي اسلامي توانسته است انجام بدهد، اين بود كه حدود 2 هفته قبل همايشي در تهران داشتند و توانستند 182 راديو و تلويزيون محلي را جمع كنند.

در بعضي از ماهواره ها، به هواي دفاع از ولايت و تشيع، به فحاشي عليه أهل سنت و جسارت به مقدسات أهل سنت هجوم آورده اند كه نتيجه اش، جز فتنه، چيز ديگري نبوده است. با اين كه همه شنيديم كه در كنگره آمريكا، سال 2009 ميلادي را رسما به عنوان سال اختلاف شيعه و سني اعلام كردند و براي اين، بودجه هاي ويژه اي اختصاص دادند. ما فراموش نكرده ايم كه در آغاز إشغال كشور عراق، در تمام روزنامه ها منتشر شد و اگر اشتباه نكنم، در تاريخ 20 يا 19 اسفند 1384 در روزنامه كيهان نوشته بود: «نظاميان آمريكايي در عراق، يك جوان سيد و معمم نوراني را دستگير كرده بودند كه او، همان مهدي موعود است و مدت ها او را در زندان شكنجه مي كردند تا اعتراف كند او مهدي است». بعد از آن كه متوجه شدند پدر و مادر آن مهدي موعود، اين چنين ويژگي هايي دارد و پدر و مادر اين شخص هم كسي ديگر هستند، نا اميد شدند و از او تعهد گرفتند كه اگر محل إختفاء مهدي موعود را پيدا كرد، به نظاميان آمريكايي گزارش بدهد. هم چنين رئيس جمهور سابق آمريكا، آقاي بوش، يك هيئت علمي، متشكل از مسلمانان و مسيحيان و نظريه پردازان كاخ سفيد را معين كرد تا تحقيقي درباره حضرت مهدي (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) بكنند و نتيجه تحقيق را به ايشان گزارش كنند. اين بيانيه در رسانه هاي داخلي هم منتشر شد، ولي اين كه نتيجه اش چه شد، خبري نشد؟

در 17 ماه رمضان امسال، يك طلبه جاهل و نادان در لندن، جشن وفات عايشه را برگزار كرد و حرف هاي تند و نادرست و خلاف شرع را مطرح كرد و حتي كار به جايي رسيد كه مراجع عظام تقليد و مقام معظم رهبري موضع گرفتند و بيش از 90 نفر از علماء بزرگ شيعه در عربستان سعودي، در منطقه شرقيه و ائمه جمعه و جماعات و رؤساي حوزه هاي علميه محكوم كردند و همين محكوميت ها، در روزنامه رسمي عربستان سعودي به نام الرياض چاپ شد. در تحريك اين گونه افراد كه زمينه فتنه دارند، بعيد نيست كه وهابي ها سرمايه گذاري كرده باشند و اين گونه افراد را شناسائي بكنند و بودجه و امكانات در اختيار آنها قرار بدهند تا حرفي بزنند و جهان اسلام را بر هم بزنند. بعد از ماه رمضان هم به بهانه اهانت به أم المؤمنين عايشه، حدود 19 شبكه ماهواره اي وهابيت، به صورت يكنواخت و همزمان، عليه شيعه برنامه داشتند. أخيراً هم برخي از شبكه هاي وهابيت، مانند شبكه وصال و شبكه صفا كه براي خود من هم ديدن يك دقيقه از برنامه هاي شان، قابل تحمل نبود، نسبت به مراجع عظام تقليد، ركيك ترين و وقيح ترين عبارات را كه حتي أراذل و أوباش هم به كار نمي برند، به كار مي بردند و نسبت به ائمه (عليهم السلام) جسارت هاي وقيحانه و نسبت به حرم مطهر ائمه (عليهم السلام)، اهانت ها و جسارت هاي وقيحي انجام مي شد. به قول يكي از آقايان: «بي حيائي هم حدّي دارد، ولي اين آقايان، بي حيائي را از حدّ گذراندند»؛ مخصوصا در ماه مبارك رمضان امسال، شبكه هاي المستقلة، حافظ، صفا، ناس، الرحمة، الحكمة، الخليجية و الصحة، بي حيائي را از حدّ گذراندند. البته اينها يك توطئه اي است و ما از پشت پرده آن خبر نداريم و چون اين شبكه ها در كشور مصر و از طريق نايل ست پخش مي شد، در هفته گذشته، دولت مصر از پخش اين شبكه ها جلوگيري كرد؛ از جمله اين شبكه ها، شبكه صفا و شبكه وصال بود كه در ميان اين شبكه ها، در بي حيائي، يك سر و گردن بيشتر از بقيه بودند.

عربستان سعودي اعلام كرد كه در أيام حج امسال، يك شبكه راديويي را به 8 زبان زنده دنيا راه اندازي مي كند تا حجاج بيت ا... الحرام بتوانند از اين راديو، حدأكثر استفاده معارفي را داشته باشند.

نكته جالبي كه در بعضي از سايت هاي خبري آمد، اين است كه اينها رسما إعلام كردند: «شبكه هاي ماهواره اي شيعه، خطرناك تر از بمب هسته اي و بمب أتمي است». چون اينها مي دانند كه شبكه هايي مانند شبكه الكوثر كه شخصيت هايي مانند آيت ا... كوراني يا سيد كمال حيدري در آنجا صحبت مي كنند يا در شبكه أهل البيت و هم چنين شبكه ولايت، اين صحبت ها مانند بمب أتم منفجر مي شود و أفكار جوانان وهابي را بيدار مي كند.

موج بيداري جوانان أهل سنت و وهابيت و گرايش به مذهب شيعه

با توجه به اطلاعات گسترده اي كه بنده دارم و معمولاً اين خبرهايي اينترنتي و ماهواره اي را در أسرع وقت يا خودم دنبال مي كنم يا به وسيله دوستان داخلي و خارجي به دست بنده مي رسد، در يك جمله بگويم: «در اين 15 قرن، تاكنون سابقه نداشته است كه رويكرد جوانان وهابي و أهل سنت به طرف مذهب شيعه، مانند قرن حاضر باشد» و در هر هفته، 10، 20 نفر يا در بعضي از هفته ها، بيش از 30 نفر به بنده مراجعه مي كنند و رسماً به مذهب أهل بيت (عليهم السلام) كشيده مي شوند. در همين امسال، موارد متعددي داشتيم كه جوانان مسيحي به قم آمدند و خدا اين توفيق را داد كه به دست ما، مسلمان و شيعه شدند و برگشتند.

در حدود 40 روز، يك آقايي از لندن آمده بود و 25 سال، مبلّغ بهائي بود و تحت تأثير صحبت هاي ما در ماهواره قرار گرفت و تصميم گرفت توبه كند و به مذهب أهل بيت (عليهم السلام) و شيعه گرايش پيدا كند.

برخورد ما با أهل سنت

با اين تبليغات گسترده اي كه وهابي ها دارند، در خيلي از جاها، نتيجه اي معكوس داده است. ظاهرا أبو بصير است كه خدمت امام صادق (عليه السلام) مي رسد و عرض مي كند:

ما با أهل سنت چگونه برخورد كنيم؟ حضرت مي فرمايد: شما، امام داريد و ملترم هستيد از او تبعيت كنيد. گفت: بله. حضرت فرمود: من كه امام شما هستم و شما به من إقتداء كرده ايد، تعامل من با أهل سنت اين گونه است كه اگر مريض بشوند، به عيادت شان مي روم و اگر از دنيا بروند، به تشييع جنازه شان مي روم و اگر در محكمه اي از من بخواهند كه شهادتي را عليه يا له بدهم، مي روم و ... .

لذا ما بارها گفته ايم كه حتي اگر ائمه (عليهم السلام) به ما توصيه نمي كردند كه با أهل سنت، به صورت مؤدبانه برخورد كنيد و مراجع عظام تقليد ما هم چيزي نگويند و فقط ما باشيم و عقل خودمان، از اهانت و سبّ و ناسزا، چه نتيجه اي عايد شيعه مي شود؟ آيا جز گريزان شدنِ حتي جوانان ما از مذهب، نتيجه ديگري دارد؟ وقتي جوان شيعه مي بيند من روحاني شيعه، فحش مي دهم و اهانت مي كنم و مي خواهم با فحش و اهانت، حرفم را به كرسي بنشانم، با خودش مي گويد كه اگر ما حرف براي زدن داشتيم و اين روحاني حرف براي زدن داشت، چرا فحش مي دهد و توهين مي كند؟! فحش و توهين و ناسزا، حرف كسي است كه حرفي براي زدن ندارد! اين به ضرر شيعه و جوانان ما است! اما بعضي از عزيزان، اين گونه اهانت، فحش و ناسزا در شبكه هاي جهاني مي دهند كه ميليون ها بيننده دارد و ما نمي دانيم دليل شان چيست؟!

انتشار مطالب ضد شيعي از علماء شيعي

يكي از روش هاي جديد تبليغ وهابيت، انتشار مطالب ضد شيعي از علماء شيعي است و در اين 2 ، 3 دهه أخير، يلي روي اين مسئله، سرمايه گذاري كرده اند. شما اگر برنامه هاي شبكه هاي وهابي صفا و وصال و نور را به مدت يك هفته دنبال كنيد، مي بينيد كه يكي از حساس ترين مطالب شان، اين است كه بعضي از علماء شيعه، عليه شيعه حرف زده اند. مثلا روي دكتر موسي موسوي، نوه مرحوم سيد أبو الحسن اصفهاني (ره) سرمايه گذاري هاي زيادي در سايت ها و ماهواره ها و كتاب هاي شان كرده اند. ايشان كتابي نوشت به نام الشيعة و التصحيح و خود حضرت آيت ا... العظمي سبحاني براي من نقل مي كرد و مي گفت: «من خودم از راديو شنيدم كه صدام مي گفت: اگر اين 8 سال جنگ ما عليه ايران، هيچ فايده اي نداشت جز اين كه اين كتاب توسط يك مرجع زاده نوشته شد، براي ما كافي است». اين كتاب، از اول تا آخرش، جز فحش و جسارت به شيعه و مقدسات به شيعه، چيز ديگري ندارد. وهابيت هم از اين دكتر موسي موسوي، بت ساخته اند. يكي از مراجع عظام تقليد كه شايد راضي نباشند نام شان را ببرم و در ميان حوزويان، به قداست و تقوا و ولايت، إشتهار دارد، به من مي گفت: «من فراموش نمي كنم كه همين موسي موسوي، در زمان شاه، شراب خواري و زناكاري ايشان و رفتن به كاباره ها و نزديكي اش با ستاره هاي سينمايي، نقل مطالب روزنامه ها بود». حتي ايشان به بعضي از رقاصه هاي مشهور كه با هم بودند، چِكْ داده بود و از ايران فرار كرد و چكش هم برگشت خورد و در روزنامه ها هم منتشر شد. يكي از آقايان هم گفته بود: «حتما ايشان مي دانست پولي كه به اينها مي دهد، حرام است، لذا، چك بلا محل صادر كرده بود». هم چنين مي گفت: «ايشان با هويدا، نخست وزير شاه هم ديدار داشت و سر او را كلاه گذاشت و مبلغ هنگفتي از او گرفت و فرار كرد». حالا ببينيد كه وهابي ها، امروز از اين شخص، يك هاله اي از قداست در اطراف او كشيده اند و به عنوان يك روشنفكر شيعه معرفي مي كنند كه: «وقتي متوجه شد مذهب شيعه، مذهب منحرفي است، كتابي نوشته به نام الشيعة و التصحيح».ايشان، تقريبا 7 ، 8 سال قبل، بر اثر شرب خمر زياد، در عربستان سعودي مبتلا به سرطان و به درك واصل شد. من با عموها و پسرعموهاي او كه در مشهد هستند، مرتبط هستم و برادران و خواهران او در تهران هستند و مي گفتند: «ما خجالت مي كشيديم كه در تهران، براي او يك مجلس بگيريم و اين مايه ننگ خانواده ما بود». حضرت آيت ا... العظمي سبحاني در مقدمه كتاب شيعه پاسخ مي دهد نوشته است كه همين كتاب ايشان، فقط در يك سال، با 10 ميليون تيراژ چاپ شد و در كشورهاي اسلامي منتشر شد.

الان اينها از سيد أبو الفضل برقعي، يك بت ساخته اند و او را، آيت ا... العظمي معرفي مي كنند كه از اساتيد برجسته حوزه علميه قم بود. هر روز نوارهاي ايشان در مورد اهانت به مقدسات شيعه و اهانت به مراجع عظام تقليد و به مسخره گرفتن زيارت ائمه (عليهم السلام) را در شبكه نور، مرتباً پخش مي كنند و شبكه هاي عربي هم با زيرنويس عربي پخش مي كنند. با اين كه سوابق ايشان كاملا واضح و روشن است. بله، ايشان در حوزه علميه بودند و در زمان حضرت آيت ا... العظمي بروجردي (ره) بود و كتاب رسائل و مكاسب تدريس مي كردند و به خاطر جسارتي كه در مسجد امام (ره) نسبت به حضرت آيت ا... العظمي بروجردي كردند و جسارت وقيحي نسبت به ايشان كردند، جوانان و مردم قم ريختند و ايشان را از قم بيرون كردند و ايشان به تهران رفت و در مسجد وزير دفتر كه مادر مصدق آن را ساخته بود، مدتي آنجا بود و آنجا هم به اهانت هايش ادامه داد و شيعيان او را هم از آنجا بيرون كردند. كتاب منهاج السنة إبن تيمية، از قرن هفتم تا الان، يك ترجمه فارسي دارد كه آن هم به قلم ايشان نوشته شده است. چند سال پيش كه به مكه مشرف شده بوديم، وقتي وارد بيت ا... الحرام مي شديم، اين قفسه هاي كوچكي را كه قرآن در آن مي گذارند، مي ديديم كه يكي در ميان، يك قرآن گذاشته اند و يك ترجمه منهاج السنة إبن تيمية به قلم سيد أبو الفضل برقعي گذاشته اند؛ اين واقعا مايه ننگ است. البته ايشان حدود 70 تأليف مخطوط و مطبوع دارد و از اين تعداد، حدود 30 كتاب را به نفع شيعه نوشته و 40 كتاب را عليه شيعه نوشته است. ولي ايشان در آخر عمر، از اين جسارت هايش پشيمان شد؛ ولي پشيماني فايده اي ندارد:

وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّي إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآَنَ وَ لَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا

سوره نساء/آيه18

يكي از دوستان نزديك ايشان، جناب آقاي حسيني ورجاني براي خود من نقل مي كرد و مي گفت: «در همان بيماري كه از دنيا رفت، ما به عيادت او رفته بوديم و ايشان وصيت نامه اش را براي ما خواند و گفت من شيعي هستم و معتقد به امامت و عصمت 12 امام هستم و اشتباه كرده بودم». وقتي ايشان را از تهران بيرون كردند، به روستاي كن در اطراف تهران رفت و در منزل پسرش زندگي مي كرد و وصيت كرد: «اگر شيعيان اجازه دادند، جنازه مرا در امام زاده شعيب (عليه السلام) دفن كنيد تا شايد ايشان مرا شفاعت كنند و خداوند از گناه من بگذرد».

الان، جسارتي كه عليه شيعه يا تخريب أفكار جوانان، توسط نوارهاي ايشان انجام مي گيرد، در كمتر صحبتي و در كمتر سخنراني مي بينم انجام شده باشد. البته آقاي عثمان الخميس آن چهره وهابي تند و تكفيري كه همه او را مي شناسند كه تندي ها و اهانت هاي او و آقاي عرعور و آقاي ملازاده هم به نفع شيعه است و قطعا شيعيان را در عقائدشان راسخ تر مي كند. لذا، يكي از چيزهايي كه ما بايد روي آن حساس باشيم و حوزه علميه هم روي آن سرمايه گذاري بكند و همايش هاي مختلف بگذارد، شناساندن چهره هايي مانند سيد أبو الفضل برقعي است كه امروز اينها را به عنوان چهره هاي شيعي معرفي مي كنند كه فلان شخص، شيعي بوده و به سني شده و اين حرف ها را مي زند. يا اگر جايي مي بينند كه چهره شيعي پيدا نمي كنند، چهره سازي مي كنند. مثلا كتاب هاي متعددي در عربستان سعودي چاپ شده است به نام حضرت آيت ا... العظمي سبحاني و علامه عسگري (ره). حضرت آيت ا... العظمي سبحاني در نامه اي كه به دكتر قرضاوي نوشت، فرمود: «آيا اطلاع داريد كه در عربستان سعودي و امارات، روزي نمي گذرد مگر اين كه رساله اي يا كتابي يا مقاله اي عليه شيعه نوشته مي شود و متأسفانه همگي، تكرار مكررات و تهمت هاي واهي است كه ده ها بار پاسخ آنها داده شده است. ... ، آنان حتي به اين حدّ إكتفاء نكرده و كتاب هايي در نقد شيعه، به نام علماء شيعه چاپ و منتشر مي كنند. حتي كتابي به نام اين جانب و كتابي به نام مرحوم علامه عسگري (ره) چاپ و منتشر كرده اند و هر دو نفر را مبلغ وهابيت و منتقد تشيع معرفي كرده اند». يعني اينها در اين كه از چهره هاي مشهور شيعه، عليه شيعه چهره سازي كنند، هيچ إبائي ندارند. حتي در اوائل سال، يكي از عزيزان از افغانستان به من زنگ زد و گفت: «در اينجا يك كتابي نوشته اند از قول شما كه قزويني سني شده و عليه شيعه، كتابي نوشته و جزوه اي منتشر كرده اند». من هم گفتم: «اگر صداي حضرت آيت ا... العظمي سبحاني و علامه عسگري (ره) به جهانيان نمي رسد و محدود است، بنده به بركت أهل بيت (عليهم السلام) در ماهواره هاي شيعي و وهابي، حضوري فعال داريم و در شبكه المستقلة و نور و سلام و ولايت، كمتر هفته اي است كه برنامه اي عليه وهابيت در دفاع از شيعه نداشته باشيم». اينها تا اين اندازه دنبال اين هستند كه مطالبي را از شيعه، عليه شيعه درست كنند. يا مثلا كتاب لله، ثم للتاريخ را كه ترجمه كرده اند به نام أهل بيت از خود دفاع مي كنند، عربستان سعودي با تيراژهاي ميليوني چاپ كرد و در تمام كشورهاي اسلامي منتشر كردند. يكي از علماء بزرگوار قطيف، در مكه مكرمه، در بعثه مقام معظم رهبري در ديداري كه با ما داشتند و گفتند: «در منطقه قطيف و أحصاء، اين كتاب را داخل كاميون گذاشته بودند و در ميان جوانان شيعه پخش مي كردند و هر جا كه صف نانوايي يا غيره مي ديدند، مي آوردند و به صورت رايگان در اختيار آنها قرار مي دادند». در كويت، 100 هزار نسخه از اين كتاب را چاپ كردند و در ميان مردم منتشر كردند و يكي از علماء برجسته شيعه كويت، آقاي مُهري، رسماً به دولت كويت اخطار دارد: «اگر جلوي انتشار اين كتاب را نگيريد، كويت، به لبنان دوم مبدّل خواهد شد». آنها هم جلوي نشر اين كتاب را گرفتند. نويسنده اين كتاب را هم جناب حضرت آيت ا... سيد حسين موسوي از مراجع بزرگ شيعه در نجف اشرف معرفي مي كنند و ايشان مدتي در آنجا تدريس مي كرد و شبهاتي داشت و خدمت حضرت آيت ا... العظمي خوئي (ره) و حضرت آيت ا... العظمي صدر (ره) و ديگران رفت و شبهات او را جواب ندادند و برگشت سني و وهابي شد. چهره اي را كه نه خداوند هم چنين فردي را آفريده و نه ميكائيل براي او روزي مقدر كرده و نه عزرائيل هم چنين فردي را قبض روح كرده و نه آسمان بر سر او سايه افكنده و كره زمين، سنگيني او را درك كرده، امروز از ايشان به نام آيت ا... سيد حسين موسوي، بت ساخته اند و كتابش را در تيراژ ميليوني چاپ و در كشورهاي اسلامي منتشر كردند. البته كتاب هايي در ردّ اين كتاب نوشته شد و يكي از بهترين كتاب ها، توسط يكي از علماء برجسته عربستان سعودي به نام شيخ علي آل محسن نوشته شد كه فارغ التحصيل حوزه علميه قم است و اين كتاب، لله، ثم للحقيقة نام دارد و كتاب برگزيده سال و كتاب برگزيده سال ولايت انتخاب شد و به حق هم از ميان حدود 15 كتابي كه جواب به اين كتاب داده شده است، اين كتاب، بهترين كتاب است. اين كتاب در سايت ها مختلف هم آمده است.

يك فيلمي از حضرت آيت ا... العظمي سيستاني درست كرده اند كه وقتي من اين فيلم را ديدم، من معتقدم تعابيري كه به كار برده اند، حتي اراذل و اوباش خياباني هم اين چنين تعابيري را نسبت به همديگر به كار نمي برند كه اينها نسبت به مراجع شيعه به كار مي برند.

در پاكستان، 3 ميليون طلبه وهابي، براي نشر فرهنگ وهابيت دوره مي بينند.

در افغانستان، 11 هزار مدرسه در سال 1383 براي وهابي ها ساخته اند كه 70 هزار طلبه وهابي، فقط در افغانستان دوره مي بينند.

قبلا يك سري از طلبه هاي أهل سنت يا معلمين را از استان هاي شرقي و جنوبي به مدينه منوره مي بردند و در دانشگاه اسلامي مدينه، آموزش مي دادند و من با خيلي از اين دوره ديده ها، از نزديك آشنا هستم و وقتي ديدند كه رفتن اينها به عربستان سعودي، مسئله ساز شده است و بعضي از اينها هم لو رفت و براي شان مشكل ساز شد، أخيراً عربستان سعودي براي اينها در امارات، مدرسه علميه اي با گنجايش 12 هزار طلبه ساخته است! كه مرتباً جوانان را از ايران، پاكستان، افغانستان و تاجيكستان به امارات مي برند و دوره هايي را به آنها آموزش مي دهند و يك ريش وهابي هم براي شان درست مي كنند و پول هاي كلاني در اختيارشان قرار مي دهند و اينها را براي تبليغ، به شهرها و روستاها مي فرستند.

خلاصه اين كه دوستان!

اسلام به ذات خود ندارد عيبي هر عيب كه هست، از مسلماني ماست

آبادي ميخانه، ز ويراني ماست جمعيت كفر، از پريشاني ماست

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | مهرداد | Iran - Tehran | ١٣:٠١ - ٠١ آذر ١٣٨٩ |
بالاخره فقط شبكه ي ولايت يا شبكه هاي ديگر هم آن شبكه خوبه كه مثل بمب اتمند هستند؟!
2 | محمد باقر سجودي | | ١٢:٢٩ - ١٦ آذر ١٣٨٩ |
چرا نام امامان دوازده‌گانه در قرآن مجيد نيامده است؟ نويسنده: محمد باقر سجودي پاسخ آيت‌الله العظمي سبحاني: روش آموزشي قرآن بيان كليات و اصول عمومي است. تشريح مصاديق و جزئيات غالباً برعهده پيامبر گرامي مي‌باشد.، بنابراين، انتظار اين كه مصاديق و جزئيات در قرآن بيايد، همانند اين است كه انتظار داشته باشم همه جزئيات در قانون اساسي كشور ذكر شود. پاسخ اهل سنت: از اين حرف آيت الله شيعه نتيجه ميگيريم که نه علي از کليات است نه حسين و نه مهدي!! اگر اينطور است پس چرا ايمان به امامت را از اصول دين ميدانيد؟! پاسخ دوم آيت الله شيعه: گاهي وضعيت ايجاب مي‌كند كه قرآن فردي را به نام معرفي كند، چنان‌كه مي‌فرمايد: «وَمُبَشّراً برَسُول يَأْتِي مِنْ بَعْدي اسْمُهُ أَحْمَد». «(عيسي مي‌گويد:) به شما مژدة پيامبري را مي‌دهم كه پس از من مي‌آيد و نامش احمد است». در اين آيه، حضرت مسيح، پيامبر پس از خويش را به نام معرفي مي‌كند و قرآن نيز آن را از حضرتش نقل مي‌نمايد. بعضي اوقات وضعيت به‌گونه‌اي است كه فرد مورد نظر را با اوصاف معرفي كند؛ چنان كه پيامبر خاتم را در تورات و انجيل، با صفاتي معرفي كرده است. «الّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُول النّبيَّ الأُمّي الّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدهُمْ فِي التَّوراةِ وَالإِنْجِيل يَامُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ ويُحِلُّ لَهُمُ الطَّيّبات وَيُحَرّمُ عَلَيْهِمُ الخَبائِث وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ...». «كساني كه از رسول و نبي درس ناخوانده‌اي پيروي مي‌كنند كه نام و خصوصيات او را در تورات و انجيل نوشته مي‌يابند، كه آنان را به نيكي دعوت كرده و از بدي‌ها بازشان مي‌دارد، پاكي‌ها را براي آنان حلال كرده و ناپاكي‌ها را تحريم مي‌نمايد و آنان را امر به معروف و نهي از منكر مي‌كند و بارهاي گران و زنجيرهايي كه بر آنان بود، از ايشان برمي‌دارد...». و گاهي موقعيت ايجاب مي‌كند كه افرادي را با عدد معرفي كند، چنان كه مي‌فرمايد: «وَلَقَدْ أَخَذَ اللّه مِيثاقَ بَني إِسرائيلَ وَبَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَي عَشَرَ نَقِيباً...». «و خدا از فرزندان اسرائيل پيمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگيختيم». با توجه به اين روش، انتظار اين كه اسامي دوازده امام با ذكر نام و اسامي پدر و مادر در قرآن بيايد، انتظاري بي جا است؛ زيرا گاهي مصلحت در معرفي به نام است و گاهي معرفي به عدد و احياناً معرفي با وصف. پاسخ اهل سنت: سبحان الله! اين است سواد آيت الله العظمي شيعه!! اولا که مثال اول و دوم بر ضد خودت است زيرا در اين دو آيه، رسول الله هم با اسم معرفي شده و هم با رسم! هم اسمش را انجيل و قران آورده اند و هم صفاتش را، يعنى نور على نور ...... سبحان الله! اين مرد چه ميگويد؟ اين چرند گويي فقط گناه او نيست، مخاطبانش هم گناه کارند که زمام امور دين خود را بدست مردي تا اين حد بيسواد داده اند. و مثال سومش هم هيچ ربطي به سوال ندارد، يعني قرآن نام 12 نقيب بني اسراييل را براي اين ذکر نکرده، چون كه آنها مربوط به گذشته بودند و مربوط به قوم بني اسراييل! ولي امامان مال آينده مسلمانان بودند و مربوط به زمان حال! و بعد اگر خداوند نام نشان 12 نقيب را براي بني اسراييل بيان نميکرد باز شيعه ميتوانست دست و پايي بزند !! اما وقتي الله بني اسراييل را 12 گروه کرد و بر سر هر گروه يک نفر مشخص را با نام و نشان و عملا امير كرد پس اين آيت الله شيعه چرا ميگويد که قرآن با اشاره، 12 نقيب را تعيين کرده؟ آيا عقل ندارد يا مخاطبانش را بي عقل تصور نموده است؟!!! و بعد اين دو آيه را ببينيد که الله ميگويد براي آن 12 قوم بني اسراييل 12 چشمه هم درست کرديم و هر قوم حتي چشمه اختصاص يافته به خود را ميشناخت، پس به طريق اولي امير خود را نيز ميشناختند: (وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَينًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ ) «البقرة/60» و (به ياد آوريد) زماني را که موسي براي قوم خويش، آب طلبيد، به او دستور داديم: «عصاي خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!» ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشيد؛ آن‌گونه که هر يک (از طوايف دوازده‌گانه بني اسرائيل)، چشمه مخصوص خود را مي‌شناختند! (وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَي عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَأَوْحَينَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَينًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ) «الأعراف/160» ما آنها را به دوازده گروه -که هر يک شاخه‌اي (از دودمان اسرائيل) بود - تقسيم کرديم. و هنگامي که قوم موسي (در بيابان) از او تقاضاي آب کردند، به او وحي فرستاديم که: «عصاي خود را بر سنگ بزن!» ناگهان دوازده چشمه از آن بيرون جست؛ آنچنان که هر گروه، چشمه و آبشخور خود را مي‌شناخت. و نكته مهم ديگر اينکه بفرض ما تسليم اين استدلال سست آيت الله شيعه شويم، باز حق داريم بگوييم که اي برادر!! دست کم همان عدد را نشان بده يعني آيه اي از قرآن را نشان بده که نوشته باشد که مسلمانان 12 امام خواهند داشت يعني 12 امام شما، شان و ارزششان پيش الله از 12 نقيب بني اسراييل هم کمتر بود؟!! جواب سوم آيت الله شيعه: اگر اين اصل را بپذيريم و بگوييم خداوند بايد كليه مسائل اختلاف آفرين را در قرآن ذكر كند، تا مسلمانان دچار تفرقه نشود; در اين صورت بايد صدها مسأله كلامي و عقيدتي و فقهي و تشريعي در قرآن ذكر شده باشد، مسائلي كه قرن‌ها مايه جنگ و جدل و خونريزي در ميان مسلمانان شده است، ولي قرآن درباره آنها به طور صريح و قاطع ـ كه ريشه‌كن كنندة نزاع باشد ـ سخن نگفته است،. پاسخ اهل سنت: چرا به بيراهه ميروي اي آيت الله شيعه؟ چرا حرف بيخود در دهان ما ميگذاري اي آيت الله العظمي شيعه؟ ما کي گفتيم که همه مسايل اختلافي بايد در قرآن ذکر شود؟ ما فقط از تو نام علي را در قرآن خواستيم، نام آن علي را که از نظر شما از همه انبياء مقامش بالاتر است! حرف زور چرا ميزنيد اي مرجع تقليد شيعه؟ پاسخ چهارم آيت الله شيعه: معرفي به نام، برطرف كننده اختلاف نيست پرسشگر تصور مي‌كند كه اگر نام امام و يا امامان در قرآن مي‌آمد، اختلاف از بين مي‌رفت، در حالي كه اين اصل كليت ندارد؛ زيرا در موردي تصريح به نام شده ولي اختلاف نيز حاكم گشته است. بني اسرائيل، از پيامبر خود خواستند فرمانروايي براي آنان از جانب خدا تعيين كند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمين‌هاي غصب شده خود را بازستانند و اسيران خود را آزاد سازند. آنجا كه گفتند: «إِذْ قالُوا لِنَبِيّ لَهُمُ ابْعَث لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فِي سَبيلِ اللّه» «آنان به يكي از پيامبران خود گفتند: براي ما فرمانروايي معين كن تا به جنگ در راه خدا بپردازيم...». پيامبر آنان، به امر الهي فرمانروا را به نام معرفي كرد و گفت: «إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلكاً...».[6] «به راستي كه خدا طالوت را به فرمانروايي شما برگزيده است». با اين‌كه نام فرمانروا با صراحت گفته شد، آنان زير بار نرفتند و به اشكال تراشي پرداختند و گفتند: «أَنّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤتَ سَعَةً مِنَ المالِ...».[7] «از كجا مي‌تواند فرمانرواي ما باشد، حال آن كه ما به فرمانروايي از او شايسته‌‌تريم، و او توانمندي مالي ندارد؟...». اين امر، دلالت بر آن دارد كه ذكر نام براي رفع اختلاف كافي نيست، بلكه بايد موقعيت جامعه، آمادة پذيرايي باشد. چه بسا ذكر اسامي پيشوايان دوازده‌گانه، سبب مي‌شد كه آزمندان حكومت و رياست به نسل كشي بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگيري كنند، چنان كه اين مسأله درباره حضرت موسي رخ داد و به قول معروف: صد هزاران طفل سر ببريده شد تـا كليـم اللّه مـوسي زنـده شـد دربارة حضرت مهدي كه اشاره‌اي به نسب و خاندان ايشان شد، حساسيت‌هاي فراواني پديد آمد و خانه حضرت عسكري مدتها تحت نظر و مراقبت بود تا فرزندي از او به دنيا نيايد و در صورت تولد، هر چه زودتر به حيات او خاتمه دهند. پاسخ اهل سنت: حرف مفت گفتي اي آيت الله! اولا ديدي موسي طالوت را پادشاه کرد و ديدي با وجود مخالفت قوم، باز او پادشاه و امير لشکر باقي ماند و ديدي بر جالوت پيروز هم شد، پس تمام فلسفه ايکه تا حالا رشته بودي را، طالوت پنبه کرد!!! دوما موسي هنوز دنيا نيامده بود و پادشاه زمان موسى هم فرعون بود ، اما علي هم دنيا آمده بود و هم پادشاه زمانش، رسول الله بود، پس مساله نسل کشي كلا منتفي بود ! پس ديدي جواب ندارى اى عزيز !جواب ندارى اعتراف كن! با ماست مالى از عذاب قبر و آتش جهنم نجات نميابي! به ريش سفيدت نگاه کن همين امروز و يا فرداست که در حفره قبري فرو بروي، حفره اي که پنجره اي بسوي جهنم دارد ! پس از الله بترس! پس قبل از آنکه دير شود، به خودت رحم کن. آخر شيطان بتو چه داده که کمر به خدمت او بسته اي؟!

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
كليات امامت در قرآن آمده است در سوره نساء :آيه 59 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏
در «ينابيع المودّة» آمده شخصى از امام علىّ بن ابى‏طالب عليه السلام سؤال كرد: كمترين چيزى كه انسان را از خطّ صحيح خارج مى‏كند و او را جزء گمراهان قرار مى‏دهد چيست؟ حضرت فرمودند: اين كه حجّت الهى را فراموش كند و از او اطاعت ننمايد، هر كس از حجّت الهى اطاعت نكند گمراه است. آن شخص دوباره پرسيد: توضيح بيشترى بدهيد، اين حجّت الهى كه اشاره كرديد كيست؟ حضرت فرمود: همان كس كه در آيه 59 سوره نساء، به عنوان اولوا الامر از او ياد شده است. سؤال كننده براى بار سوم پرسيد: اولوا الامر چه كسى است؟ لطفاً روشنتر بيان كنيد. امام در پاسخ فرمودند: همان كسى است كه پيامبر بارها درباره‏اش فرمود:
إِنّي تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلّوا بَعْدِي إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما كِتابَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتي‏».
من در بين شما دو چيز را بجا مي گذارم كه اگر به آن دو تمسك كنيد هر گز گمراه نخواهيد شد كتاب خدا و خاندان و اهل بيتم
در ثاني در قرآن نام افراد زيادي با توصيف فقط آمده (كه برخي پيامبر بوده اند) مانند:
«قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتاب...»‏ سوره نمل، آيه 40
كسى كه دانشى از كتاب (آسمانى) داشت گفت...
«وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمي‏ مَثْواهُ...» (يوسف/ 21)
و آن كس كه او را از سرزمين مصر خريد [= عزيز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وى را گرامى دار...
«أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيي‏ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها» (البقرة/ 259)
يا همانند كسى كه از كنار يك آبادى (ويران شده) عبور كرد...
«وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوين‏» (الأعراف/ 175)
و بر آنها بخوان سرگذشت آن كس را كه آيات خود را به او داديم؛ ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شيطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد
فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْما» (كهف/65)
«قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ ...» (يوسف/ 10) و (الصافات : 51) و (كهف/19)
«لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ» (قلم/48)
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذي حَاجَّ إِبْراهيمَ في‏ رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ» (البقرة : 258)
و...
در مورد اهلبيت عليهم السلام هم از اين روش استفاده شده است و به جاي علي عليه السلام فرموده:
«الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» (مائده/55)
كسي كه نماز مي خواند و در حال ركوع زكات مي دهد.
بنابر تصريح بسياري از علماي اهل سنت ، اين آيه درباره امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است چنانکه قاضي عضد الدين ايجي ، متوفاي 756 و برخي ديگر از علماي اهل سنت در اين باره مي‌گويند:
« وأجمع أئمّة التفسير أنّ المراد علي»
پيشوايان و بزرگان در تفسير قرآن، اتفاق و اجماع دارند كه مراد علي ( عليه السلام ) است .
المواقف في علم الكلام ، ص 405
علامه تفتازاني و علاء الدين علي بن محمد حنفي ، معروف به قوشجي و آلوسي هم چنين تعبيري دارند.
شرح المقاصد في علم الكلام ، ج 5 ، ص270
شرح تجريد الاعتقاد ، ص 368
روح المعاني ، ج 6 ، ص168 .
اما اين شيوه، حكمت‏هاي متعددي دارد ؛ كه برخي از آنها به اختصار بيان مي شود.
الف) انگشت گذاردن روي اشخاص به طور اساسي چندان نقشي در روشنگري ندارد ؛ بلكه نهايتا به نوعي تبعيت و پيروي كوركورانه مي‏كشاند و البته اين مانع آن نيست كه در موارد لزوم افراد نيز معرفي شوند ؛ ولي اساسا معرفي شخصيت معرفي الگوهاست و در نتيجه جامعه را به جاي گرايشات متعصب آميز جاهلانه به سمت تعقل و ژرف انديشي و توجه به ملاكها و فضايل و امتيازات واقعي سوق مي‏دهد.
ب) معرفي شخصيت زمينه ساز پذيرش معقول است، در حالي كه معرفي شخص در مواردي موجب دافعه مي‏شود. اين روش بويژه در شرايطي كه شخص از جهاتي تحت تبليغات سوقرار گرفته باشد ؛ يا جامعه به هر دليلي آمادگي پذيرش وي را نداشته باشد، بهترين روش است. و اين مساله دقيقا در مورداميرالمومنين(ع) و اهلبيت(ع) وجود داشته است. براي شناخت درست اين مساله لازم است ابتدا شرايط و ويژگيهاي جامعه اسلامي زمان نزول قرآن را در نظرگيريم تا در پرتو جامعه شناسي آن زمان و روانشناسي اجتماعي خاص آن جامعه، بتوانيم به درك صحيحي از مساله نايل آييم. واقعيت آن است به استثناي اندكي از مومنان برجسته اكثريت جامعه صدر اسلام نسبت به اهل بيت(ع) به ويژه اميرالمومنين(ع) پذيرش نداشتند ؛ و پيامبر(ص) نيز در مقاطع مختلف با دشواريهاي زيادي آن حضرت را مطرح مي‏ساختند و در هر مورد با نوعي واكنش منفي و مقاومت روبرو مي‏شدند دلايل اين امر متعدد است از جمله:
الف) بسياري از آنان كساني بودند كه تا چند صباحي قبل در صف معارضين اسلام قرار داشتند و روياروي خود شمشير علي (عليه‏السلام) را ديده واز همان جا كينه وي رابه دل گرفته بودند ؛ چنانكه حضرت فاطمه زهرا(س) نيز يكي از علل رويگرداني مردم از آن حضرت را همين نكته (نكير سيفه) بيان فرمودند.
ب)تفكرات و سنن غلط جاهلي هنوز بر انديشه مردم حاكم بود و اموري مانند سن و ... را در امور سياسي دخيل مي‏دانستند ؛ لذا به خاطر جوان بودن حضرت علي(ع) وي را چندان شايسته براي رهبري جامعه نمي‏دانستند.
ج) اين تفكرخطرناك در سطح جامعه رايج بود و توسط كساني تبليغ مي‏شد كه پيامبر(ص) درصدد آن است كه خويشان خود رابراي هميشه بر مسند قدرت و حكومت بنشاند و در اين راستا خدمات ارزنده پيامبر را نيز نوعي بازي سياسي تفسيرمي‏كردند كه براي چنگ اندازي به حكومت براي خود و اهل بيتش انجام داده است. اين مساله چنان بالا گرفته بود كه روز غدير پس از معرفي اميرالمومنين (عليه السلام) يكي از حاضران صدا زد « خدايا! به ما گفت كه از سوي خدا آمده وكتاب الهي آورده‏ و ما پذيرفتيم و اكنون مي‏خواهد داماد و پسرعمش را بر ما حاكم و مستولي سازد اگر او راست مي‏گويد سنگي از آسمان ببار و مرا بكش!! »
(تفسيرنورالثقلين، ج2، ص151)
اكنون اين سوال پديد مي‏آيد كه آيا در چنين وضعيتي تا چه اندازه صلاح بوده است نام آن حضرت و يا ائمه(ع) بعد از ايشان در قرآن به صراحت ذكر شود؟
شما مگر سنت را قبول نداريد مگر خداوند نمي فرمايد:
«ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر/ 7)
آنچه پيامبر براى شما مى‏آورد بگيريد و آنچه شما را از آن نهى مى‏كند خوددارى نماييد!
چه جايگاهي براي سخن رسول الله قائليد؟ رسول الله صلي الله عليه و آله طي رواياتي، تعداد امامان را «دوازده نفر» معرفي مي کند:
«يكون بعدي اثنا عشرا اميراً كلهم من قريش»
صحيح مسلم ج3،ص 1453 باب الناس تبع لقريش ازكتاب الامارة، وط. تحقيق محمّد فؤاد عبدالباقي ح1821، ص1453، هم چنين صحيح بخارى 4 / 165، كتاب الاحكام. وسنن ترمذى، باب ماجاء فى الخلفاء من ابواب الفتن 6 / 66 ـ 67 و سنن ابى داود 4 / 106 و مسندالطيالسى ح767، 1278، ومسند احمد 5 / 86 ـ 90 و93 ـ 101و106 ـ 108، و كنزالعمّال 13 / 26 ـ 27، وحلية ابى نعيم 4 / 333.
يا «اثنا عشر كعدد نقباء بني اسرائيل»
ميثمي، مجمع الزوائد، (بيروت، دارالكتب العربي) ج5، ص 190
و در برخي روايات، علاوه بر تعداد ائمه اطهار (عليهم السلام)‌ به نام آنها نيز تصريح شده است، كه در منابع فريقين بيان شده: مثلا پيامبر اسلام در جواب نعثل يهودي كه از اوصياي حضرت سئوال كرد فرمودند:
همانا وصي و خليفه بعد از من حضرت علي بن ابيطالب (عليه السلام) و بعد از او دو فرزندش امام حسن و امام حسين(عليهم السلام) و بعد از آنها نُه امام ديگر از صلب حسين هستند.
نعثل گويد ‌اي محمد (صلي الله عليه وآله) نام آن نُه نفر را برايم بگو، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله هم نام تک تك آنها را بيان مي کند.
خوارزمي، مقتل الحسين (قم، مكتبه المفيد) ج1، ص 146 و ر.ك: جويني فرائد السمطين (بيروت، مؤسسه المحمودي) ج2، ص 134
همچنين از جابر بن‌ عبدالله انصاري نقل شده است كه وقتي خداي عزوجل آيه شريفه‌:
«يَأيّها الذين ءامنوا أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أُولي الأمر منكم‌...»
را بر پيامبر گراميش محمّد صلي الله عليه و آله نازل كرد، به آن حضرت گفتم‌: يا رسول‌الله! خدا و رسولش را شناختيم‌، اولي‌الامر كه خداوند اطاعت آنان را در ادامة اطاعت تو قرار داده كيست‌؟
فرمود: اي جابر! آنان جانشينان من‌اند و امامان مسلمانان بعد از من كه اولشان علي‌بن‌ابي‌طالب و سپس حسن و آن‌گاه حسين و بعد از او علي‌بن‌الحسين و سپس محمدبن‌علي است كه در تورات معروف به باقر است‌، و تو به زودي او را درك خواهي كرد. چون او را ديدار كردي از طرف من سلامش برسان‌. و سپس صادق جعفربن‌محمّد آن‌گاه موسي بن جعفر و پس از علي بن موسي و پس از او محمد بن علي التقي و پس از علي بن محمد النقي و آن‌گاه حسن‌بن‌علي و... آخرين امام همنام من است‌، كه هم‌، نامش نام من (محمّد) و هم‌، كنيه‌اش كنية من (ابوالقاسم‌) است‌. او حجت خدا بر روي زمين و بقية‌الله و يادگار الهي در بين بندگان خدا و پسر حسن‌بن‌علي است‌
ينابيع‌المودّه‌، سليمان بن‌القندوزي الحنفي‌، ج 1، ص 341 ـ 351، دارالاسوة‌ للطباعة و النشر
مگر در مورد انبياء ع توجه نكرده ايد كه خداوند در قرآن از برخي انبيا عليهم السلام ياد کرده ولي نامي از آنها نبرده است ؛ عبارتند از:
1. اشموئيل
[i] عليه السلام: « وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُهُم» (بقره/ 247)
2. يوشع عليه السلام: «وَ اِذْ قالَ مُوْسى لِفَتهُ» (كهف/60)
3. ارميا عليه السلام: « اَوْ کَالَّذِى مَرَّ عَلى قَرْية» ( بقره/ 259)
4. خضر عليه السلام: «عبداً مّن عبادنا» (کهف/ 65)
بقيه انبياء عليهم السلام نه نام آنها آمده است و نه يادي از آنها شده است ولي اين دليل رد آنها نمي شود بدليل اي آيه كه بطور كلي بر وجود آنها تاكيد كرده است:
«وَ لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مَنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْک» (غافر/ 78)
پيش از تو رسولاني فرستاديم که سرگذشت گروهي را براي تو ذکر کرديم و سرگذشت گروهي را ناگفته گذاشتيم.
مگر ذكر نكردن مسأله اي دليل رد آن مي شود؟
اگر قرار باشد ملاک ما در رد يا اثبات چيزي، ذکر يا عدم ذکر آن در قرآن باشد، بايد بسياري از معتقدات مسلم و قطعي ميان تمام مسلمانان را کنار بگذاريم. و خود قرآن هم با اين ملاک موافق نيست و ما را به کلام و عمل رسول الله ارجاع داده است.
ما معتقد هستيم كه حتي اگر نام ائمه عليهم السلام هم در قرآن مي‌آمد ، پيروان سقيفه حاضر نبودند كه بپذيرند ؛ چنانچه خلفاي ‏سه گانه در بسياري از احكام و مسائل بر خلاف صريح قرآن عمل کردند و حکم آنرا نپذيرفتند همانند:
الف) متعه: مگر در باره متعه در قرآن آيه صريح نداريم كه فرموده:
«فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً » (نساء/24)
و زنانى را كه متعه كرده ايد ، مَهرشان را به عنوان فريضه اى به آنان بدهيد.
قرطبي مي‌گويد:
«وقال الجمهور المراد نكاح المتعة الذي كان في صدر الإسلام»
مراد از اين « فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ » نكاح متعه است كه در صدر اسلام رايج بوده.
تفسير قرطبي ، ج5 ، ص120 و فتح القدير ، ج1 ، ص449 و تفسير طبري ، ج5 ، ص18
در صحيح بخاري آمده است:
« نزلت آية المتعة في كتاب الله ففعلناها مع رسول الله صلى الله عليه وسلم ولم ينزل قرآن يحرمه ولم ينه عنها حتى مات قال رجل برأيه ما شاء قال محمد يقال إنه عمر»
آيه متعه در زمان رسول خدا نازل شد و ما در زمان رسول خدا به آن عمل مي‌كرديم و آيه هم بر حرمت‌ آن نازل نگرديد و رسول خدا هم تا دم مرگ ما را از آن منع نكرد ، مردي با رأي و ميل خودش هر چه كه دلش خواست گفت . و اين شخص عمر بن الخطاب بود.
صحيح البخاري ، ج 5 ، ص 158
در مورد موضوع متعه به منابع زير مراجعه كنيد: صحيح مسلم ، ج4 ، ص131 و ص59 ، الإيضاح ، الفضل بن شاذان الأزدي ، ص 443 و مسند احمد ، الإمام احمد بن حنبل ، ج 1 ، ص 52 و ج 3 ، ص 325 و السنن الكبرى ، البيهقي ، ج 7 ، ص 206 و معرفة السنن والآثار ، البيهقي ، ج 5 ، ص 345 و الاستذكار ، ابن عبد البر ، ج 4 ، ص 95 و أحكام القرآن ، الجصاص ، ج 1 ، ص 338 و أحكام القرآن ، الجصاص ، ج 2 ، ص 191 و تفسير الرازي ، الرازي ، ج 5 ، ص 167 و تذكرة الحفاظ ، الذهبي ، ج 1 ، ص 366 و ميزان الاعتدال ، الذهبي ، ج 3 ، ص 552 و...
اگر نام امام علي عليه السلام هم در قرآن آمده بود، بعيد نبود بگويند: « ان الله تبارك و تعالي قد عين علياً للإمامة ولكن عمر عزله!»
ب) ارث: خليفه اول با آوردن حديثي که تنها خود شاهد صدور آن از پيامبر اکرم (ص) بود ؛ ارث بردن از پيامبران را انکار و فدک را از حضرت فاطمه (سلام الله عليها) ‏پس گرفت، بر خلاف آيات ‏شريفه:
«و َوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ» ( نمل/16)
«فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا ، يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ و َاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا» (مريم/ 5 و 6)
ج) حج تمتع: خليفه دوم آيه ي
« فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ» (بقره/ 192)
را منسوخ اعلام کرد و دستور داد تا بدان عمل ننمايند.
د) ماينطق عن الهوي: قرآن کريم در باره ي پيامبر(ص) مي فرمايد :
«وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ،عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى» ( نجم/3)
ولي ‏وقتي پيامبر(ص) قلم و دوات براي نوشتن خواست تا بدان وسيله جلوي ضلالت امت را بگيرد،
« هَلُمُّوا أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ»
( قلم و دوات و كاغذى) بياوريد تا نامه‏اى براى شما بنويسم كه به بركت آن بعد از آن هرگز گمراه نشويد.
«فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَدْ غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَ عِنْدَكُمُ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا كِتابُ اللَّهِ»
بعضى از حاضران گفتند:« بيمارى بر پيامبر صلى الله عليه و آله غلبه كرده( و العياذ باللَّه هذيان مى‏گويد) و نزد ما قرآن است و قرآن براى ما كافى است»
در ميان حاضران غوغا و اختلاف افتاد؛ بعضى مى‏گفتند:« بياوريد تا حضرت بنويسد و هرگز گمراه نشويد!» و بعضى غير از آن را مى‏گفتند؛ هنگامى كه سر و صدا و غوغا و اختلاف فزونى گرفت، رسول خدا صلى الله عليه و آله( با ناراحتى شديد) فرمود:« برخيزيد و از نزد من برويد اين حديث به طرق مختلف و با تعبيرات گوناگون در همان صحيح بخارى نقل شده است.
(صحيح بخارى، جلد ششم، باب مرض النّبى صلى الله عليه و آله و وفاته، صفحه 12، چاپ دارالجيل بيروت.)
ه) عثمان و اصرار در حذف «واو» از قرآن: خداوند در آيه 34 سوره توبه مي‌فرمايد:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ كَثيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ»
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! بسيارى از دانشمندان (اهل كتاب) و راهبان، اموال مردم را بباطل مى‏خورند، و (آنان را) از راه خدا بازمى‏دارند و كسانى كه طلا و نقره را ذخيره مى‏سازند، و در راه خدا انفاق نمى‏كنند، به مجازات دردناكى بشارت ده!»
عثمان چون خودش زراندوز بود، اهل انفاق در راه خدا نبود، طبق قرآن مستحق عذاب بود، لذا براي اينکه مشمول آيه نباشد سعي داشت واو را حذف کند كه اگر واو حذف مي‌شد در حقيقت يک گروه مي‌شد، يعني همان روحانيون اهل کتابي که طلا ونقره پس انداز مي‌کنند مستحق مجازات بودند، و اگر مسلماني زراندوزي مي‌کرد و انفاق نداشت، مشمول آيه نمي‌شد. ابوذر (رحمة الله علية) به شدت مخالف زراندوزي عثمان وحذف واو از جانب او بود ؛ به همين دليل تبعيد شد.
شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد ج 3 ص 54.
البته عثمان هم با آنکه تلاش زيادي کرد ؛ موفق به چنين کاري نشد.
درالمنثور سيوطي ج 3 ص 232.
و) تخلفهاي معاويه: معاويه بمانند غاصبان قبليش، بلکه شديدتر در پي مخالفت با صريح قرآن بود، نماز جمعه در چهارشنبه خواندش که مَثَل معروفي است، ربا خواري، شراب خواري، ترک حدود الهي، إعلان ولايتعهدي يزيد، بدعت ازدواج با دو خواهر و مواردي از اين قبيل، فراوان در پرونده او وجود دارد.
براي اطلاعات بيشتر به جلد 11 الغدير مراجعه نمائيد(آيه نماز جمعه، سوره جمعه، آيه9« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى‏ ذِكْرِ اللَّه‏ » ؛ آيه حرمت ربا، سوره بقره، آيه 275« أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا » ؛ آيه حرمت شراب، سوره مائده، آيه90«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» ؛حرمت ازدواج بادوخواهر(هم زمان)، سوره نساء،آيه 23« حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ...أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ..)
در مورد طالوت هم خداوند مي فرمايد: فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ
آنهايي كه با طالوت رفتند و جنگيدند تعداد اندكي از همه بني اسرائيل بودند.
در مورد احتمال قصد جاني براي حضرت امير عليهم السلام هم منظور بعد از رسول الله ص است كه مي توانيد به تاريخ مراجعه كنيد و نوع رفتار با ايشان را با آنكه نام ايشان نيامده بود و فقط در احاديث تصريح شده بود ببينيد.كه آنها حتي قصد جان رسول الله را هم كرده اند!
اما در پايان چند سؤال از شما داريم و منتظر جوابتان مي مانيم
1. چرا با آنكه اهل كتاب، پيامبر خود را كه در آينده مي آيد و به گفته شما هم نام و هم توصيف او در كتب آنها آمده بوده قبول نكردند كه هيچ بلكه بسيار لجوجتر و سرسخت تر از كفار ظاهر شدند. و فقط تعداد بسيار اندكي ايمان آوردند؟
2. چرا نام خلفاي شما در قرآن نيامده است؟
آيا حتي اشاره اي هم به آنها شده است؟
ادبيات خشن شما در اين متن حاكي از تعصب و بي منطقي شما بود اميدواريم در آن تجديد نظر كنيد.
بزودي مقاله كاملي در اين مورد روي سايت قرار داده خواهد شد.
السلام علي من اتبع الهدي
گروه پاسخ به شبهات
(1)
3 | ميثم جوادي | | ١٠:٠١ - ٠١ اسفند ١٣٨٩ |
سلام درحال حاضر كه شما ازمدافعين شيعه هستيدچندشاگردبراي اهل بيت تربيت كرده ايد؟به نظربنده يكي ازشكاياتي كه درآخرت حضرت زهرا سلام الله عليهاازشماميكننداين است كه چرا وارثي دردفاع ازاهل بيت درحال حاضروبراي بعدازخودتربيت نكرديد.جوادي طلبه ؟؟؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

منظور شما واضح نيست، اگر منظور شما حضرت آيت الله قزويني است، ايشان شاگردان فراواني تربيت كرده‌اند، اين كه شما آن‌ها را نمي‌شناسيد و اطلاع نداريد، مشكل شما است . شما هماگر بخواهيد مي‌توانيد به جمع شاگردان ايشان بپيونديد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

4 | ناشناس | | ١١:٠٢ - ٢٢ اسفند ١٣٨٩ |
با سلام اگر دفاع از شيعه تا اين حد اهميت دارد پس چرا آقاي قزويني با شبکه اهل بيت عليهم السلام مخالفت کردند؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

هدف وسيله را توجيه نمي‌كند !

گروه پاسخ به شبهات

5 | محمدفريدالبشيري_افغانستان | | ٠٧:٢٦ - ٢٣ اسفند ١٣٨٩ |
با ابراز تشکر اززحمات شما; شما از فعاليتهاي وهابيون درافغانستان يادآوري کرديد .(که من به عنوان يک افغاني چنين چيزي راکاملا احساس ميکنم) پس: شما چه برنامه هاي راجهت اطلاع رساني به مردم افغانستان روي دست داريد. تشکر محمدفريد البشيري (مزارشريف_افغانستان)
6 | علي اكبر نيك نفس | | ١٧:٤٩ - ٢٣ اسفند ١٣٨٩ |
با سلام.ببخشيد شما در نظر شماره ي يك گفتيد كه شما اگر بخواهيد مي توانيد به جمع شاگردان ايشان بپيونديد.مي خواستم بپرسم چطور؟حتما ذكر كنيد.خيلي مشتاق هستيم. با تشكر.يا علي.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

جناب دكتر حسيني قزويني ، در قم جلسات درس رجال و شبهه شناسي دارند ؛ مي‌توانيد در اين كلاس‌ها حاضر شويد . همچنين در چندين موسسه از موسسات معتبر حوزوي در قم ، مشغول به تدريس مي‌باشند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

7 | ايراني | | ٢٣:١٦ - ٢٤ اسفند ١٣٨٩ |
مي دانم نظرم را درج نمي كنيد ولي مي نويسم من از آقاي قزويني مي خواهم يه دوره کلاس رياضي بروند تا اين همه آمار دروغ ندهند

پاسخ:

!!!

8 | محمدفريدالبشيري_افغانستان | | ٠٦:٤٣ - ٢٦ اسفند ١٣٨٩ |
آقاي اسراييلي; پس شما که آماربالاتر ازاين راميدانيد آنرا بلطفانيد .
9 | محمدفريدالبشيري_افغانستان | | ٠٦:٤٣ - ٢٦ اسفند ١٣٨٩ |
آقاي اسراييلي; پس شما که آماربالاتر ازاين راميدانيد آنرا بلطفانيد .
10 | سيد جمال كاظمي | | ٠٢:٠٢ - ٠٣ تير ١٣٩٢ |
دوستان از جنگ و تعصب دست برداريد من تمام سوالات و جواب ها را ديدم حتي مدير سايت هم نميتواند جواب شما را بدهد معلوم است اين کاره نيست دوستان وبرادران چه اهل سنت چه شيعه و چه وهابيون احمق خواهش ميکنم فقط و فقط سخنراني هاي استاد دکتر علي اکبر رائفي پور را ان هم فقط به صورت تصويري نگاه کنيد از سير تا پياز را با مدرک دندان شکن و بدون سفسته جواب همه نوع مذهب را ميدهد بنده خدا ها دوستان من اينها هنوز نمي توانند درست قران را تفسير کنند چه انتظاري داريد در ضمن قراني را بخوانيد که فقط تفسير ايت الله مکارم شيرازي باشد همه فهم است و درست ترجمه شده در دکتر رائفي پور همه جواب هايتان را ميدهد فقط کافي است تايپ کنيد سخنراني هاي استاد دکتر علي اکبر رائفي پور اگر قاع نشديد مرا نفرين کنيد ولي من جواب گرفتم يا علي
11 | Raiyat | | ١٩:٠٩ - ١٧ دي ١٣٩٣ |
سلام اول استاد تا ليسانس بيشتر نخوندن چطور شما به ايشون ميگي دکتر و ايشون دکتراي چي دارن که ما و حتي خودشان هم نميدانند.
پسرک اطلاعاتتونو درست کنيد بعد نظر دهيد.
اين اقاي قزويني کارش درسته و اقاي رائفي پور هم با ايشون در ارتباط و خود ايشون و اقوام ايشون از فعالان شبکه ولايت هستن.
نفرين نياز نيست شما نياز نيست فازمتر دست بگيريد و اطلاعات مردم ارز يابي کنيد
اين سايت مصاف www.masaf.ir بزنين استاد رائفي پور سايتهاي چرتوپرت زياد مياد مصاف بزنين کافيه.خدا استادو برا ما نگهداره.

جنبش عــلــم شــيــعــه و جنبش سايبري مصاف
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب