2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
پاسخ به شبهات مهدويت
کد مطلب: ٥٤٤٣ تاریخ انتشار: ٠٣ اسفند ١٣٩٩ تعداد بازدید: 7218
حبل المتین » عمومی
پاسخ به شبهات مهدويت

شبهه فرزند نداشتن امام عسکری، اسامی ائمه در کتب شیعه وسنی، وهابیت و موهوم دانستن مهدویت
حبل المتين 90/02/04

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 04 / 02 / 90

آقاي محسني

قبل از اين كه وارد بحث شويم، اين اتفاقاتي كه در منطقه به وجود آمده، مخصوصاً اين هجومي كه به مردم بحرين شده است را محكوم مي كنيم و از خداوند مي خواهيم كه اين مسلمانان را، مخصوصاً شيعيان عزيزي كه گرفتار شده اند را از دست اين وهابيت نجات دهد. اين وهابيت كارهايي را كه در عصر توحّش اتفاق مي افتاد را تكرار مي كنند و تجاوزات به عنفي كه به مردم مي شود، اميدواريم خداوند فرجي حاصل بكند و مردم و شيعيان عزيز بحرين را نجات بدهد.

استاد حسيني قزويني

در جهان امروز، در جهان عصر ارتباطات مي بينيم كه وهابيت باز هم همان جناياتي كه در سال 1216 در كربلاي معلي مرتكب شدند و حرم سيد الشهداء (عليه السلام) را ويران كردند و ضريح مطهرش را به غارت بردند، امروز هم با يورش به مساجد و حسينيه ها در بحرين، مساجد شيعيان را ويران مي كنند و حسينيه ها را با خاك يكسان مي كنند و حريم زنان را رعايت نمي كنند. اين عمل وحشيانه است و شايد به وحشي ها هم توهين بشود. چون آنها اين چنين هجوم ددمنشانه نسبت به هم نوعان خود ندارند.

من تأسف مي خورم از آن آقاياني كه براي خراب شدن يك مسجدي كه به تقاضاي خود أهل سنت در استان سيستان و بلوچستان و زابل بود، فريادشان، گوش جبروتيان را كر كرد و در خطبه هاي نماز جمعه و در جلسات، مجالس، روزنامه ها و سايت هاي خود فرياد زدند كه چرا مسجد أهل سنت را خراب كرديد، ولي امروز اين آقايان ساكت هستند. اگر يك مسجد سني خراب بشود، جرم نابخشودني است و بايد تمام جن و إنس به فرياد اين آقايان پاسخ بدهند، ولي اگر مسجدي از شيعه ويران بشود يا حسينيه اي با خاك يكسان شود و به حريم مردم تجاوز شود و حريم و حدود زنان رعايت نشود، هيچ مسئله اي نيست. چون لوله هاي نفت عربستان سعودي در جيب اينها است و نمي توانند در اين زمينه سخن بگويند و اگر سخن بگويند، شايد خيلي از مسائل به هم بريزد. ولي ما دوست داريم اين آقايان نسبت به شيعه و سني، در هر كجاي عالم كه مورد ظلم واقع مي شوند، عكس العمل نشان بدهند.

من واقعاً تشكر مي كنم از دكتر احمد طيب شيخ دانشگاه الأزهر كه خيلي مردانه جلوي جنايات وهابيت ايستاد و آنها را محكوم كرد و از وهابيت به عنوان خوارج عصر تعبير كرد.

ما نه تنها جنايات اينها را در بحرين محكوم مي كنيم، بلكه هرگونه جنايتي كه به بشريت انجام مي شود، اين نسل كشي كه امروز در ليبي، مصر، يمن و بحرين انجام مي شود و در هر كجاي عالم كه به حقوق بشر و انسانيت تجاوز مي شود را هم محكوم مي كنيم و از ديدگاه قرآن و أهل بيت (عليهم السلام) محكوم است:

وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا

و هر كسي فرد با ايماني را از روي عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است كه جاودانه در آن مي ماند و خداوند بر او غضب مي كند و از رحمتش او را دور مي سازد و عذاب عظيمي براي او آماده ساخته است.

سوره نساء / آيه 93

ولي اين را بدانند، چه دولت عربستان سعودي و چه ديگر دولت ها كه اين قضايا مي گذرد، اين سنت إلهي است:

إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ

خداوند سرنوشت هيچ قوم و ملتي را تغيير نمي دهد، مگر آنكه آنها خود را تغيير دهند.

سوره رعد / آيه 11

نتيجه ظلم و ستم، جاودانه نيست و به تعبير يكي از أعاظم:

روي سرنيزه مي شود تكيه داد، ولي روي سرنيزه نمي شود نشست.

الملك يبقي مع الكفر و لا يبقي مع الظلم.

حكومت با كفر مي ماند و دوام مي يابد، ولي با ظلم و ستم باقي نمي ماند.

اينها يقين بدانند كه مردم پيروز و موفق خواهند شد، ولي وقتي آيندگان در تاريخ مي خوانند اين جنايات، ظلم ها و نسل كشي ها را، اوج نفرت و لعن خود را نثار آنها مي كنند و واقعاً مايه تأثر و تأسف است.

ما وارد بحث سياسي نمي شويم و بنا هم نداريم وارد شويم و اين موضوع هم ارتباطي به قضاياي سياسي ندارد و در هر كجاي دنيا، هر انساني كشته مي شود، چه شيعه و سني و چه مسيحي و يهودي، از ديدگاه ما محكوم است. مادامي كه انسان حريم خودش را حفظ كند و به حقوق ديگران تجاوز نكند و مرتكب گناهاني كه مستحق قتل است نشود، حسي حق تعرض به او را ندارد.

* * * * * * *

آقاي محسني

در جلسات قبل، كليپ هايي را پخش كرديم و نسبت به شبهات آنها هم پاسخ داده شد. در اين جلسه هم كليپي را پخش مي كنيم و پاسخ آن را از استاد حسيني قزويني مي شنويم:

پخش كليپ

كارشناس:

وقتي امام حسن عسكري به رحمت حق پيوستند، نه فرزندي داشتند و نه پسري داشتند و نه دختري داشتند كه آن را به عنوان امامت معرفي كنند؛ باز هم پيروانش دچار شك و حيرت شدند كه چه كار كنند. امام حسن عسكري تقريباً ـ اگر حافظه ام ياري كند ـ در سال 260 هجري در سامرا ايشان وفات كرد كه هيچ گونه فرزندي، نه دختر و نه پسر، از خودشان به جا نگذاشتند. مورخان بزرگي برادران شيعه همانند نوبختي همان طور كه عرض كرده در كتاب فِرَق شيعه، و .؟. اشعري قمي در كتاب .؟. و هم چنين شيخ صدوق در كتاب كمال الدين و المنة اين مسائل را به طور مفصل ذكر كرده اند و نكته اي را كه اينجا ذكر شده گفته:

إن جعفر بن علي الهادي أخا الحسن حاول أن يحوز كل ما تركه الإمام و لما وصل خبر وفاة الإمام بأمه و هي في المدينة خرجت حتي قدمت سر من رأي و ادعت الوصية و ثبت ذلك عند الفرق.

.؟. اسم مادر را بنويسند، يكي از كنيزكان امام حسن عسكري به نام صَقيل و در بعضي روايات آمده به نام صُقيل آمده ادعا كرد كه من حامله هستم، فرزندي از امام حسن عسكري در شكم من هست. پس قاضي دستور داد كه ميراث امام حسن عسكري را بين برادر و مادرش تقسيم نكنند، تا اين كه حقيقت أمر ادعاي اين صقيل خانم كه ادعاي حاملگي دارد، روشن بشود و بعد از آن ارث را تقسيم بكنند.

مجري:

در روايت علماء معتقد به ظهور مهدي و آنهايي كه از مهدي صحبت مي كنند كه غيب مي داند و صفات خدايي هم دارد و وحي براي او نازل مي شود، بحث ما اينجاست.

[پايان كليپ]

آقاي محسني

اين آقاي كارشناس ادعا كرد هنگامي كه امام عسكري (عليه السلام) شهيد شدند، هيچ فرزند دختر يا پسري نداشت. گرچه شما در جلسات قبل، أحاديثي را فرموديد و اينها را ردّ كردند. اما اين آقا ادعا كرد امام عسكري (عليه السلام) هيچ فرزندي ندارد و در سال 260 هجري فوت كرد. سپس ايشان قضيه كنيز را مطرح كردند.

لطف بفرماييد اين شبهات را براي بينندگان عزيز پاسخ بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

ايشان در اين برنامه خود چند مرتبه اشاره مي كند كه امام عسكري (عليه السلام) عقيم بوده است. من نمي دانم ايشان اين مطلب را از كجا آورده است و از جيب كدام نجار و عطار و خياط در آورده است كه امام عسكري (عليه السلام) عقيم بوده است؟ آيا اين مطلب را بزرگان أهل سنت مانند ذهبي و إبن أثير و طبري يا ديگر كساني كه در علم رجال قلم فرسايي كرده اند، گفته اند؟ يا نه، اين آقايان خواب نما شده اند؟

من جلسه قبل هم اشاره كردم كه خود فخر رازي در الشجرة المباركة في أنساب الطالبية، صفحه 78 و 79 صراحت دارد:

أما الحسن العسكري فله إبنان و بنتان، أما الإبنان فأحدهما صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف.

امام عسكري 4 فرزند داشتند؛ 2 دختر و 2 پسر و يكي از پسرانش صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است.

روايتي را كه ايشان از كتاب كافي مي خواند، كاملاً ضعيف است و ناقل روايت هم فردي است كه در خود روايت آمده:

و كان شديد النصب.

به شدت ناصبي بوده است.

الكافي للشيخ الكليني، ج 1، ص 503

ايشان أهل بيت (عليهم السلام) را نصب مي كند و دشمن أهل بيت (عليهم السلام) و دشمن حضرت علي (عليه السلام) هم منافق است و:

إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ

سوره نساء / آيه 145

وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ

سوره منافقون / آيه 1

آنچه را كه ايشان ادعا مي كند صيقل خانم ادعاي حمل كرده، دروغ محض است و اين آقا اصلاً سواد خواندن ندارد و شيخ صدوق (ره) را تعبير به صُدُّوق مي كند و «سُرّ من رأي» را «سَرّ من رأي» تعبير مي كند، آن وقت مي آيد اظهار نظر مي كند و اين واقعاً مايه تأثر و تأسف است و يك شبكه جهاني بايد دقت كند كه صدها هزار نفر يا ميليون ها نفر اين برنامه را تماشا مي كنند و بايد بدانند كه در آشپزخانه يا در كنار كرسي و در كنار زن و بچه خود ننشسته اند كه براي خودشان قصه تعريف مي كنند. بايد مقداري دقت كنند و اين مطالبي را كه عليه شيعه نقل مي كنند، احساس كنند افرادي هم هستند كه حرف هاي اينها را نقد كنند و مشت اينها را باز كنند. آيا فردا بينندگان همين شبكه اعتراض نمي كنند كه اين چه حرف هايي است كه مي زنيد؟! حدأقل اين آقايان به فكر و حيثيت شبكه خود باشند و اين طور بي گدار به آب نزنند.

ايشان كه مي گويد: «صيقل خانم گفته است من حامله هستم»، در خود روايت آمده است:

وَ لَمْ يَزَلِ الَّذِينَ وُكِّلُوا بِحِفْظِ الْجَارِيَةِ الَّتِي تُوُهِّمَ عَلَيْهَا الْحَمْلُُ لَازِمِينَ حَتَّي تَبَيَّنَ بُطْلَانُ الْحَمْلِ

مأمورين حكومتي كه توهم مي كردند و گمان مي كردند كه اين زنْ باردار است، مراقب او بودند تا اين كه مشخص شد حملي در كار نبوده است.

اين قضيه كاملاً واضح و روشن است و يك دروغي را از قول صُقيل يا صِيْقل نقل مي كند.

در همين كتاب كافي، مرحوم شيخ كليني (ره) بعد از اين روايت يك باب مفصلي دارد با عنوان «بابُ مَوْلِدِ الصَّاحِبِ (عليه السلام)» و 31 روايت در رابطه با ولادت حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) آورده است.

الكافي للشيخ الكليني، ج 1، ص 514

هم چنين بعد از اين باب، در «بَابُ مَا جَاءَ فِي الِاثْنَيْ عَشَرَ وَ النَّصِّ عَلَيْهِمْ (عليه السلام)» از صفحه 525 تا صفحه 535، 20 روايت آورده كه نام ائمه (عليهم السلام) در آنجا ذكر شده است و اينها كاملاً واضح و روشن است. إن شاء الله اين حرف ايشان باعث شود كه بينندگان عزيز بروند كتاب كافي را باز كنند و همين صفحه اي را كه ايشان آدرس مي دهد را ببينند. من احساس مي كنم «عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد» و اين باعث شد ما اين بحث را باز كنيم. ما إن شاء الله اين بحث را در نيمه شعبان پيگيري خواهيم كرد، ولي چون بينندگان مرتب تماس مي گرفتند كه اين حرف هاي بي اساس ايشان بي جواب نماند، ما هم به اين شبهات پاسخ مي دهيم. چون بعضي ها اين شبهات را در اين ايام مي شنوند و نياز است كه در همين ايام پاسخش را بشنوند.

* * * * * * *

آقاي محسني

آيا اسامي ائمه اطهار (عليهم السلام) در كتب شيعه و سني بيان شده است؟

استاد حسيني قزويني

عزيزان دقت كنند كه در كتاب هاي معتبر أهل سنت، در كتاب هاي بعضي از شخصيت هاي برجسته أهل سنت اين موضوع نقل شده است:

الف) اسامي ائمه (عليهم السلام) از زبان بزرگان أهل سنت

1. خوارزمي

آقاي خوارزمي كه از او به أخطب الخواطب تعبير مي كنند و ذهبي و ديگران از او تجليل مي كنند، نقل مي كند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

در شبي كه به معراج رفته بودم، به سمت راست عرش نگاه كردم:

فنظرت فإذا علي و فاطمة و الحسن و الحسين و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و الحسن بن علي و محمد المهدي بن الحسن كأنه كوكب دري بينهم و قال: يا محمد! هؤلاء حججي علي عبادي و هم أوصياؤك و المهدي منهم، الثائر من قاتل عترتك، و عزتي و جلالي! إنه المنتقم من أعدائي و الممد لأوليائي.

و ديدم كه در آنجا نوشته شده است: علي و فاطمه و حسن و حسين و علي بن حسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و حسن بن علي و ديدم كه محمد المهدي بن حسن مانند ستاره اي درخشان است و خطاب آمد: اي محمد! آنها حجت هاي من بر بندگان من هستند و آنها جانشينان تو هستند و مهدي هم از آنهاست كه انتقام گيرنده از قاتلين أهل بيت تو است. به عزت و جلام سوگند! او انتقام گيرنده از دشمنان من است و أولياء مرا كمك مي كند.

مقتل الحسين للخوارزمي، ص 95، ح 203ـ فرائد السمطين للجويني، ج 2، ص 319، ح 571

2. جويني

آقاي جويني ـ استاد ذهبي ـ از إبن عباس نقل مي كند كه يك يهودي به نام نعثل خدمت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) آمد:

قدم يهودي يقال له نعثل، فقال: يا محمد! أسألك عن أشياء تلجلج في صدري منذ حين، فان أجبتني عنها أسلمت علي يديك ... فأخبرني عن وصيك من هو؟ فما من نبي إلا وله وصي و إن نبينا موسي بن عمران أوصي يوشع بن نون، فقال: إن وصيي علي بن أبي طالب و بعده سبطاي الحسن و الحسين، تتلوه تسعة أئمة من صلب الحسين، قال: يا محمد! فسمهم لي، قال: إذا مضي الحسين فابنه علي، فإذا مضي علي فابنه محمد، فإذا مضي محمد فابنه جعفر، فإذا مضي جعفر فابنه موسي، فإذا مضي موسي فابنه علي، فإذا مضي علي فابنه محمد، فإذا مضي محمد فابنه علي، فإذا مضي علي فابنه الحسن، فإذا مضي الحسن فابنه الحجة محمد المهدي، فهؤلاء إثنا عشر.

اي محمد! سؤالاتي در سينه دارم كه مي خواهم از تو بپرسم كه اگر جواب بدهي، به دست تو مسلمان مي شوم. به من خبر بده كه چه كسي جانشين تو است؟ چون هيچ پيامبري نبود، مگر اين كه جانشيني داشت و جانشين پيامبر ما موسي بن عمران هم يوشع بن نون بود. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: وصي من علي بن أبي طالب است و بعد از او دو فرزندش حسن و حسين هستند و بعد از آنها هم 9 امام از فرزندان حسين جانشينان من هستند. آن يهودي گفت: اي محمد! آن 9 امام را نام ببر. حضرت هم فرمود: بعد از حسين، فرزندش علي است و بعد از علي، فرزندش محمد است و بعد از محمد، فرزندش جعفر است و بعد از جعفر، فرزندش موسي است و بعد از موسي، فرزندش علي است و بعد از علي، فرزندش محمد است و بعد از محمد، فرزندش علي است و بعد از علي، فرزندش حسن است و بعد از حسن هم فرزندش محمد المهدي است؛ اينها 12 جانشين من هستند.

فرائد السمطين للجويني، ج 2، ص 132، ح 431 ـ الفصول المهمة لإبن صباغ المالكي، ص 232

شما اين روايت را بگذاريد در كنار روايتي كه در صحيح بخاري و صحيح مسلم است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

خلفائي إثنا عشر.

اين كاملاً واضح و روشن است.

ب) اسامي ائمه (عليهم السلام) از زبان بزرگان شيعه

بحث مهدويت از ضروريات مذهب شيعه است و انكار مهدويت، از ديدگاه شيعه، برابر با إرتداد است. يعني اگر يك شيعه بخواهد وجود مقدس حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) را انكار كند، ما او را مرتدّ مي دانيم. البته اين در رابطه با غير شيعه جاري نيست و آقايان فوراً نگويند كه چون أهل سنت منكر وجود حضرت مهدي (عليه السلام) است، كافر هستند؛ خير. كسي كه شيعه باشد، يعني بعد از اثبات اين كه اين 12 نفر أوصياء نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هستند، آنها را انكار كند، انكار اينها برمي گردد به انكار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و انكار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هم كفر و إرتداد است.

1. شيخ كليني (ره)

از اين 20 روايتي كه مرحوم شيخ كليني (ره) نقل كرده، حدود 8، 9 روايت آن از نظر سندي كاملاً صحيح هستند. ايشان در كتاب كافي، جلد 1، صفحه 527، حديث 3، قضيه جابر و لوح حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مفصل بيان مي كند كه امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد:

پدرم امام سجاد (عليه السلام) از جابر خواست آن لوح حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را كه در نزد او بود بياورد.

جابر هم رفت آن لوح را آورد و در آنجا أسماء ائمه (عليهم السلام) از أمير المؤمنين (عليه السلام) تا آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) در آنجا ثبت بود.

اين روايت هم با مبناي شيعه، از نظر سندي كاملاً صحيح است.

هم چنين در روايت اول كه در صفحه 525 آمده، از أبو هاشم داود بن قاسم جعفري از امام جواد (عليه السلام) است و اين روايت هم صحيح است.

روايت دوم هم كه در صفحه 526 آمده، كاملاً صحيح است.

در صفحه 527، روايت 3 هم كه روايت از أبو بصير است، نام ائمه (عليهم السلام) ذكر شده و روايت هم صحيح است.

در صفحه 531، روايت 8 كه روايت از امام باقر (عليه السلام) است، زراره نقل مي كند و اين روايت هم صحيح است.

در صفحه 532، روايت 10 كه أبو حمزه ثمالي از امام باقر (عليه السلام) نقل مي كند، اين روايت هم صحيح است.

در صفحه 523، روايت 11 كه حسن بن عباس بن جريش از امام باقر (عليه السلام) نقل مي كند، اين روايت هم صحيح است.

در صفحه 533، روايت 15 كه أبو بصير از امام باقر (عليه السلام) نقل مي كند، اين روايت هم صحيح است.

در صفحه 533، روايت 16 كه زراره از امام باقر (عليه السلام) نقل مي كند، اين روايت هم صحيح است.

در صفحه 534، روايت 20 كه محمد بن عمران از امام صادق (عليه السلام) نقل مي كند، اين روايت هم صحيح است.

ما اگر 2 يا 3 روايت صحيح داشته باشيم، مسئله حلّ است. ولي ما در اينجا حدود 11 روايت صحيح داريم كه صريحاً در رابطه با اسامي ائمه (عليهم السلام) است كه خلفاء پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بعد از آن حضرت، أمير المؤمنين (عليه السلام) تا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) هستند.

2. حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني

در پايان اين قسمت هم دوستان بيننده را توصيه مي كنم به مطالعه كتاب منتخب الأثر تأليف حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني كه در رابطه با حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) نوشته است و يكي از مراجع عظام تقليد مي فرمود:

در تاريخ شيعه، كتابي مانند منتخب الأثر تأليف نشده است.

بنده ديشب خدمت ايشان بودم و ايشان خيلي مشوّق بنده هستند و شايد يك سري از توفيقات بنده، محصول تشويقات اين بزرگوار است. از جمله فرمايشات ايشان كه خيلي براي من جالب بود، اين بود كه ايشان به من فرمودند:

شما با اين كاري كه در اين شبكه شروع كرده ايد در نشر معارف اسلامي، وظيفه ما را سبك كرده ايد. اگر فرداي قيامت از ما سؤال كنند كه چرا شما تحرك نداشتيد، مي گوييم كه فلاني كافي بود و تكليف از ما ساقط شده است.

الحق فرمايشات و تشويقات و رهنمودهاي ايشان در رابطه با شبكه و پاسخ گويي به شبهات، براي من خيلي ارزشمند بوده است.

در صفحه 99 كتاب منتخب الأثر، 91 روايت ذكر كرده است كه ائمه (عليهم السلام) 12 نفر هستند و اولين آنها حضرت علي (عليه السلام) و آخرين آنها حضرت مهدي (عليه السلام) است.

در صفحه 105 همين كتاب، 94 روايت ذكر كرده است كه ائمه (عليهم السلام) 12 نفر هستند و آخرين آنها حضرت مهدي (عليه السلام) است.

در صفحه 124 همين كتاب، 107 روايت ذكر كرده است كه ائمه (عليهم السلام) 12 نفر هستند و 9 نفر از آنها از نسل امام حسين (عليه السلام) هستند و نهمين نفر آنها حضرت مهدي (عليه السلام) است.

در صفحه 143 همين كتاب، 50 روايت ذكر كرده است كه اسامي تك تك ائمه (عليهم السلام) ذكر شده است از علي بن أبي طالب (عليه السلام) و حسن بن علي (عليه السلام) و حسين بن علي (عليه السلام) تا آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء).

در صفحه 267 همين كتاب، 148 روايت ذكر كرده است كه حضرت مهدي (عليه السلام) نهمين فرزند امام حسين (عليه السلام) است.

در صفحه 279 همين كتاب، 99 روايت ذكر كرده است كه حضرت مهدي (عليه السلام) ششمين فرزند امام صادق (عليه السلام) است.

در صفحه 282 همين كتاب، 98 روايت ذكر كرده است كه حضرت مهدي (عليه السلام) پنجمين فرزند امام كاظم (عليه السلام) است.

در صفحه 285 همين كتاب، 95 روايت ذكر كرده است كه حضرت مهدي (عليه السلام) چهارمين فرزند امام رضا (عليه السلام) است.

در صفحه 288 همين كتاب، 90 روايت ذكر كرده است كه حضرت مهدي (عليه السلام) سومين فرزند امام جواد (عليه السلام) است.

در صفحه 290 همين كتاب، 90 روايت ذكر كرده است كه حضرت مهدي (عليه السلام) دومين فرزند امام هادي (عليه السلام) است.

در صفحه 291 همين كتاب، 146 روايت ذكر كرده است كه حضرت مهدي (عليه السلام) فرزند امام عسكري (عليه السلام) است.

318 روايت آورده است كه حضرت مهدي (عليه السلام) عمر طولاني دارد.

14 روايت آورده است كه ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) مخفي است.

19 روايت آورده است در مورد كساني كه حضرت مهدي (عليه السلام) را در آن 5، 6 سال كودكي اش زيارت كرده اند.

جناب حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني مجموعاً 1941 روايت آورده است در رابطه با ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) و دلالت بر وجود حضرت مهدي (عليه السلام) و اين كه دوازدهمين جانشين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است.

من نمي دانم در كدام يك از موضوعات، 1941 روايت وارد شده است؟ من همه اين روايات را شمارش كرده ام و اين آمار هم دقيق است و در مورد حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) آمده است. آن وقت اين آقا يك سري حرف هاي دروغ به هم مي بافد و منكر وجود حضرت مهدي (عليه السلام) مي شود!!!

* * * * * * *

آقاي محسني

در صحيح مسلم نقل شده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده اند: «جانشينان من 12 نفر هستند». اين روايت را هم براي بينندگان عزيز بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

در صحيح مسلم، جلد 6، صفحه 4، حديث 4603 نقل شده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

لا يزال هذا الدين عزيزا منيعا إلي إثني عشر خليفة.

جالب اين است كه وقتي كلمه 12 خليفه ذكر شد، همان طور كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

قلم و كاغذي بياوريد تا من وصيت بنويسم.

سر و صدا كردند؛ در آنجا هم سر و صدا كردند. اين كه چه رمزي در اين است، شنونده بايد عاقل باشد.

* * * * * * *

آقاي محسني

كليپ بعدي آماده پخش است و آن را با هم مي بينيم.

پخش كليپ

كارشناس:

اين ثابت شد كه مهدويت، فكر مهدي، فكر امام زمان، يك موهومي بيش نيست، اصلاً يك خرافه اي بيش نيست، اصلاً وجود خارجي ندارد.

مجري:

ما روي هم رفته مي خواهيم به اين نتيجه برسيم كه الآن مسلمانان با توجه به اين كه دو مرجع اساسي دارند، يكي قرآن و ديگري سنت صحيح رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و با استناد از تاريخ صحيح مي خواهند بدانند كه در تمامي اينها آيا دليلي بر وجود مهدي هست يا نيست؟ خاصاً در قرآن مجيد كه به عنوان يك حجت براي تمام مسلمانان جهان مطرح است. اگر امكان دارد، در اين بحث بيشتر توضيح بفرماييد.

كارشناس:

اصلاً و ابداً هيچ گونه وجودي. در قرآن كه قطعاً هيچ گونه وجود نيست و تمامي مصادر تاريخي ثابت كرده اند كه امام عسكري (رحمة الله و رضوان الله و سلام الله عليه) عقيم بوده و هيچ فرزندي، نه پسر و نه دختر داشته است.

[پايان كليپ]

آقاي محسني

خيلي وقيحانه صحبت كردند و گفتند كه موضوع مهدويت موهوم است و ما چيزي را كه الآن قبول داريم، كتاب و سنت صحيح است. حتي از اين آقاي كارشناس هم سؤال شد كه آيا در كتاب و سنت صحيح، بحثي از حضرت مهدي (عليه السلام) و وجود ايشان داريم يا نداريم؟ ايشان هم خيلي وقيحانه ردّ كردند و گفتند امام عسكري (عليه السلام) عقيم بوده است.

در اين مورد مطالبي را توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

الحق و الإنصاف ما بايد قضاوت را بر عهده بينندگان عزيز بگذاريم تا آنها بيايند قضاوت بكنند. رواياتي كه خود آقايان أهل سنت آورده اند در ذيل آيات قرآن، دليل بر دروغ بودن سخن اين آقاي كارشناس است.

آقايان أهل سنت به رواياتي استناد مي كنند و مي گويند مراد از آيه غار، أبو بكر بوده است؛ با اين كه نامي از أبو بكر نيامده است. مي گويند اگر كسي منكر اين باشد كه اين آيه درباره أبو بكر است، كافر و زنديق است. هم چنين مي گويند آيه إفك مربوط به عايشه است. ما از اين آقايان سؤال مي كنيم كه در كجاي قرآن نام عايشه و أبو بكر آمده است؟ از كجا فهميديد؟

بنده با توجه به بررسي هايي كه داشتم، حدود 250 آيه درباره حضرت مهدي (عليه السلام) است و حضرت آيت الله طبسي هم كه بيشتر از بنده در اين زمينه تحقيق داشته اند، چند شب پيش هم در همين شبكه برنامه داشتند، فرمودند كه 400 آيه در قرآن وجود دارد در منابع شيعه و سني كه به حضرت مهدي (أرواحنا فداه) تفسير شده است. چطور شد كه اگر حديثي آمد كه گفت مراد از آيه غار، أبو بكر است، اشكالي ندارد، ولي اگر در آيه 33 سوره توبه كه امامت مي فرمايد:

هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

او كسي است كه رسولش را با هدايت و آئين حق فرستاد تا او را بر همه آئين ها غالب گرداند؛ هر چند مشركان كراهت داشته باشند.

اشكال دارد؟! در ذيل اين آيه، خود آقاي امام قرطبي كه از استوانه هاي تفسيري أهل سنت است، مي گويد:

و قال السدي: ذلك عند خروج المهدي لا يبقي أحد إلا دخل في الإسلام.

الجامع لأحكام القرآن للقرطبي، ج 8، ص 121 ـ تفسير الكبير للرازي، ج 16، ص 40 ـ تفسير البحر المحيط لأبي حيان الأندلسي، ج 5، ص 34 ـ تفسير الثعلبي، ج 5، ص 35 ـ تفسير إبن جوزي، ج 3، ص 290

همان طور كه عرض كرديم، 1941 روايت در موضوع مهدويت در كتب شيعه و سني آمده است. در مورد اين همه روايات چه جوابي دارند؟ بر فرض 2 روايت دروغ است، 3 روايت دروغ است، صد روايت دروغ است، هزار روايت دروغ است، آيا همه 1941 روايت دروغ و نادرست است؟! اينها به نوعي ايستادن در برابر حقايق است. اين آقاياني كه دَم از قرآن و سند صحيح مي زنند، نسبت به بعضي از احكام، مانند مسح در وضو و بحث متعه كه نصّ قرآن است، ولي آقايان به هيچ وجه سراغ اين آيات نمي روند. به تعبير يكي از مفسران أهل سنت به نام محمد رشيد رضا كه در تفسير المنار مي گويد:

اين همه روايات در رابطه با مسح در وضو داريم، ولي آقايان روايات را كنار گذاشته اند و مي گويند ائمه ما مانند أبو حنيفه و مالك و شافعي و احمد بن حنبل، چون گفته اند بايد پا را شست، ما هم بايد پاي خود را بشوييم.

اين قضايا كاملاً واضح و روشن است و اينها كاري به قرآن و سنت صحيح هم ندارند و آنچه كه در ذهن خود به عنوان دين پذيرفته اند، براي آنها همان ملاك است و اگر آيه اي يا روايتي برخلاف آن عقيده ذهني آنها باشد، بايد تأويل شود و به نوعي تفسير شود كه مطابق نظرات و عقايد ذهني اين آقايان باشد.

* * * * * * *

آقاي محسني

سؤالي كه براي خود من پيش آمد اين است كه اين آقا فرمود: «مهدويت موهوم است»، ما و عمدتاً آقايان أهل سنت مهدويت را قبول داريم و بعضي از أهل سنت فقط معتقدند كه حضرت مهدي (عليه السلام) متولد نشده است. ولي قائل هستند كه يك منجي به نام حضرت مهدي (عليه السلام) مي آيد و ظلم و بي داد را از بين مي برد. ولي اين آقا اصل مهدويت را منكر شده است!!!

استاد حسيني قزويني

خود وهابيت و خود بن باز هم صراحت دارد كه موضوع مهدويت، يك موضوع قطعي است و روايات متواتري در اين زمينه داريم و حتي بعضي از بزرگان أهل سنت گفته اند:

من أنكر المهدي فقد كفر.

اين كارشناس براي نفي مهدويت، به كتاب هاي شيعي استناد مي كند كه مثلاً علماء شيعه مانند شيخ كليني (ره) گفته اند كه مهدويت چنين و چنان است. اين كارشناس نقل مي كند از سعد بن عبد الله اشعري و توصيه مي كند به بينندگان كه: «بروند كتاب المقالات و الفرق سعد بن عبد الله اشعري شيعي را بخوانيد و بدانيد كه ايشان منكر مهدويت است».

واقعاً من نمي دانم چه بگويم؟! جز اين كه بگويم:

الحمد لله الذي جعل أعدائنا من الجهلاء.

شما برويد كتاب المقالات و الفرق سعد بن عبد الله اشعري را بخوانيد و مطالعه كنيد. در صفحه 102 و 103 اين كتاب، ايشان فرقه هاي شيعي را مطرح مي كند و مي گويد:

و فرقة منها و هي المعروفة بالإمامية.

يكي از فرقه هاي شيعه، فرقه معروف اماميه است.

بعد هم مي گويد كه اماميه مي گويند:

فنحن متمسكون بإمامة حسن بن علي، مقرون بوفاته، مؤمنون بأن له خلفا من صلبه متدينون بذلك و أنه الإمام من بعد أبيه الحسن بن علي و أنه في هذه الحالة مستتر خائف مغمور مأمور بذلك، حتي يأذن الله عز وجل له فيظهر و يعلن أمره . . . " و قوله بعد ذلك " وقد رويت الأخبار الكثيرة الصحيحة ان القائم تخفي علي الناس ولادته و يخمل ذكره . . . " .

ما معتقد به امامت امام عسكري (عليه السلام) هستيم و اقرار به وفات او داريم و معتقد هستيم كه بعد از آن حضرت، فرزندي به عنوان جانشني او هست و ما هم به اين قضيه تديّن داريم و او امام ما بعد از امام عسكري (عليه السلام) است و او از نظرها پنهان است تا اين كه خداوند اجازه بدهد و ظهور كند ... .

خود آقاي سعد بن عبد الله اشعري به اين شكل مي گويد، ولي اين آقاي كارشناس مي گويد كه سعد بن عبد الله اشعري منكر مهدويت است!

ما چيزي نمي گوييم، چون مبناي اهانت نداريم، مبناي جسارت هم نداريم، ولي آنچه كه زيبنده اين آقا هست، قضاوت با بينندگان عزيز است.

همان كاري كه مرحوم علامه اميني (ره)، مرحوم علامه حلي (ره) و مرحوم مير حامد حسين (ره) كرده اند و رفته اند از كتاب هاي آنها دليل آورده براي اثبات حقانيت أمير المؤمنين (عليه السلام) و بطلان آنها، اين آقا تصور مي كند كه مي خواهد أداء آنها را دربياورد و مي خواهد توپ را به زمين طرف مقابل بياندازد.

* * * * * * *

آقاي محسني

بحث ولادت امام زمان (عليه السلام) در كتب شيعه را به صورت مستدل بيان بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

الف) بحث ولادت امام زمان (عليه السلام) در كتب شيعه

روايت اول:

در كتاب كافي، جلد 1، صفحه 328 با سند صحيح نقل شده است:

محمد بن يحيي، عن أحمد بن إسحاق، عن أبي هاشم الجعفري قال: قلت لأبي محمد عليه السلام: جلالتك تمنعني من مسألتك، فتأذن لي أن أسألك؟ فقال: سل، قلت: يا سيدي! هل لك ولد؟ فقال: نعم، فقلت: فإن بك حدث فأين أسأل عنه؟ فقال: بالمدينة.

محمد بن يحيي از أحمد بن إسحاق از ابو هاشم جعفري نقل مي كند كه مي گويد: به امام عسكري (عليه السلام) گفتم: جلالت و بزرگي و جايگاه شما مرا از پرسش از شما باز مي دارد، اجازه مي فرمائيد از شما سؤالي كنم؟ فرمود: بپرس. گفتم: آقاي من! شما فرزندي داريد؟ فرمود: بله، گفتم: اگر براي شما اتفاقي بيفتد، كجا بروم از او بپرسم؟ فرمود: در مدينه.

اين روايت از نظر سندي كاملاً صحيح است. محمد بن يحيي عطار ثقه است و نجاشي او را توثيق كرده است و أحمد بن إسحاق قمي ثقه است و أبو هاشم جعفري هم ثقه است و نجاشي او را توثيق كرده است.

روايت دوم:

باز هم در كتاب كافي، جلد 1، صفحه 328 روايتي صحيح نقل شده است:

علي بن محمد، عن محمد بن علي بن بلال قال: خرج إلي من أبي محمد قبل مضيه بسنتين يخبرني بالخلف من بعده، ثم خرج إلي من قبل مضيه بثلاثة أيام يخبرني بالخلف من بعده.

علي بن محمد از محمد بن علي بن بلال نقل مي كند و مي گويد: از جانب امام حسن عسگري (عليه السلام)، دو سال پيش از وفاتش پيامي به من رسيد كه از جانشين بعد از خود به من خبر داد. بار ديگر سه روز پيش از وفاتش پيامي رسيد و از جانشين بعد از خود به من خبر داد.

روايت سوم:

اين روايت از أبو غانم خادم است و مي گويد:

ولد لأبي محمد (عليه السلام) مولود فسماه محمدا و عرضه علي أصحابه يوم الثالث و قال: هذا صاحبكم من بعدي و خليفتي عليكم و هو القائم الذي تمتد اليه الأعناق بالانتظار، فإذا امتلأت الأرض جورا و ظلما، خرج فملأها قسطا و عدلا.

براي امام عسكري (عليه السلام) فرزندي به دنيا آمد و نامش را محمد گذاشت و در روز سوم ولادتش اين نوزاد را به أصحاب خود نشان داد و فرمود: اين ولي أمر شما بعد از من است و جانشين من بر شماست و او همان قائمي است كه تمام گردن ها به طرف او كشيده مي شود در ايام انتظار و وقتي زمين پر از ظلم و جور شد، او خواهد آمد و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد.

كمال الدين و تمام النعمة للشيخ الصدوق، ص 431 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج 14، ص 568 ـ وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج 16، ص 243

اين رواياتي بود كه دال بر ولادت امام زمان (عليه السلام) داشت.

ب) شهادات حسّيه بر ولادت امام زمان (عليه السلام)

از طرف ديگر هم شهادات حسّيه داريم:

شاهد اول: حكيمه خاتون

خانم حكيمه خاتون كه در همان حرم امام عسكري (عليه السلام) در سامراء دفن است، دختر امام جواد (عليه السلام)، خواهر امام هادي (عليه السلام) و عمه امام عسكري (عليه السلام) است و بزرگان ما از او اين گونه تعبير مي گويد:

النجيبة الكريمة العالمة الفاضلة التقية الرضية.

بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 99، ص 79

مرحوم شيخ كليني (ره) هم در كتاب كافي، جلد 1، صفحه 331 قضيه ولادت امام زمان (عليه السلام) را از زبان همين حكيمه خاتون نقل مي كند.

مرحوم شيخ صدوق (ره) هم در كتاب كمال الدين و تمام النعمة، صفحه 424 اين قضيه را نقل مي كند.

شاهد دوم: أبو عمرو عمري و فرزندش

دومين شاهد، آقاي أبو عمرو عمري است كه از وكلاي امام هادي (عليه السلام) و امام عسكري (عليه السلام) بود و جلالت و وثاقت او در ميان شيعه، متفق عليه است و همه رجاليون در رابطه با ايشان مي گويند:

العمري و ابنه ثقتان، فما أديا إليك عني فعني يؤديان.

معجم رجال الحديث للسيد الخوئي، ج 12، ص 123

و اين جمله، ضرب المثل سطوح عالي و دروس خارج فقه و اصول شيعه است.

مرحوم شيخ مفيد (ره) در كتاب الإرشاد، جلد 2، صفحه 351 از ايشان نقل مي كند و مي گويد:

من خودم حضرت مهدي (عليه السلام) را ديدم و قد رشيدي داشت.

هم چنين فرزند او، محمد بن عثمان عمري از وكلاي ائمه (عليهم السلام) است و ايشان هم نقل مي كند:

من خدمت امام عسكري (عليه السلام) رسيده بودم و عرض كردم: من ايمان دارم، ولي همان كاري كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) از خداوند خواست تا قلبش مطمئن شود:

وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَي قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَي وَ لَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي

(به خاطر بياور) هنگامي را كه ابراهيم گفت: خدايا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مي كني؟ فرمود: مگر ايمان نياورده اي؟! عرض كرد: آري، ولي مي خواهم قلبم آرامش يابد.

سوره بقره / آيه 260

من هم مي خواهم قبلم اطمينان داشته باشد و از صاحب اين أمر به من خبر بده. سپس حضرت مهدي (عليه السلام) را به من نشان داد و ديدم كه قدي رشيد و تنومند دارد.

كمال الدين و تمام النعمة للصدوق، ص 435

شاهد سوم: معاوية بن حكيم

آقاي معاوية بن حكيم هم نقل مي كند كه من حضرت مهدي (عليه السلام) را ديدم.

حدثني معاوية بن حكيم... : عرض علينا أبو محمد الحسن بن علي (عليهما السلام) و نحن في منزله و كنا أربعين رجلا فقال: هذا إمامكم من بعدي و خليفتي عليكم، أطيعوه و لا تتفرقوا من بعدي في أديانكم فتهلكوا، أما إنكم لا ترونه بعد يومكم هذا.

معاوية بن حكيم ... مي گويد: امام عسكري (عليه السلام) پسرش را در منزل خودش با حضور 40 نفر به ما نشان داد و فرمود: اين امام شما پس از من و خليفه من بر شماست. از او اطاعت كنيد و پس از من در دين خود متفرّق نشويد كه هلاك خواهيد شد. بدانيد كه بعد از اين او را نخواهيد ديد.

كمال الدين و تمام النعمة للشيخ الصدوق، ص 435

شاهد چهارم: يعقوب بن منقوش

آقاي يعقوب بن منقوش مي گويد:

دخلت علي أبي محمد الحسن بن علي عليهما السلام و هو جالس علي دكان في الدار و عن يمينه بيت عليه ستر مسبل، فقلت له: يا سيدي! من صاحب هذا الامر؟ فقال: ارفع الستر، فرفعته فخرج إلينا غلام خماسي له عشر أو ثمان أو نحو ذلك، واضح الجبين، أبيض الوجه، دري المقلتين، شثن الكفين، معطوف الركبتين، في خده الأيمن خال و في رأسه ذؤابة، فجلس علي فخذ أبي محمد عليه السلام، ثم قال لي: هذا صاحبكم.

وارد بر امام عسكري (عليه السلام) شدم و او در منزلش بر نيمكت سنگي نشسته بود و در سمت راستش اتاقي بود كه بر در آن پرده اي آويزان بود. به ايشان گفتم: سرورم! صاحب الأمر كيست؟ فرمود: پرده را بردار. آن را بالا بردم و پسر بچه اي كه حدود 5 وجب طول او بود و سنّش 8 يا 10 سال بود با پيشاني نوراني و رويي سفيد و چشماني درخشان ... بر گونه راستش خالي بود و بر سرش گيسواني داشت، بيرون آمد و بر زانوي پدرش امام عسكري (عليه السلام) نشست. آنگاه به من فرمود: اين صاحب شماست.

كمال الدين و تمام النعمة للشيخ الصدوق، ص 407

شاهد پنجم: محمد بن فارس نيشابوري

آقاي ابراهيم بن محمد بن فارس نيشابوري هم مانند همين قضيه را مطرح مي كند.

مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج 12، ص 281

روايات متعددي وجود دارد كه افراد متعددي، حضرت مهدي (عليه السلام) را در دوران كودكي اش ديده اند.

شاهد ششم: تعداد زيادي از بزرگان شهرهاي كشور اسلامي

مرحوم شيخ صدوق (ره) در كمال الدين و تمام النعمة، صفحه 442 نقل مي كند و مي گويد:

تعدادي از بزرگان از بغداد و خراسان و نيشابور و قم خدمت امام عسكري (عليه السلام) رفته بودند و در آنجا وجود نازنين حضرت مهدي (عليه السلام) را به آنها نشان داد و فرمود: اين فرزند من است و بعد از من، امام شما و خليفه من است.

ج) عقيقه كردن براي حضرت مهدي (عليه السلام)

هم چنين وقتي حضرت مهدي (عليه السلام) به دنيا مي آيد، امام عسكري (عليه السلام) به وكلاء و شيعيانش دستور مي دهد كه گوسفندي يا قوچي را بكشند به عنوان عقيقه حضرت مهدي (عليه السلام) و به تمام شيعيان تقسيم بكنند به خاطر اين كه شيعيان يقين كنند حضرت مهدي (عليه السلام) به دنيا آمده و گوشت عقيقه او را خورده اند. اين كار امام عسكري (عليه السلام) براي فرهنگ كردن موضوع وجود مقدس حضرت مهدي (أرواحنا فداه) است.

روايت اول:

آقاي ابو جعفر عمري مي گويد:

لما ولد السيد (عليه السلام) قال أبو محمد (عليه السلام): ابعثوا إلي أبي عمرو، فبعث إليه فصار إليه فقال له: إشتر عشرة آلاف رطل خبز و عشرة آلاف رطل لحم و فرقه، أحسبه قال: علي بني هاشم و عق عنه بكذا و كذا شاة.

چون حضرت مهدي (عليه السلام) متولّد شد، امام عسكري (عليه السلام) فرمود: به دنبال ابو عمرو بفرستيد تا بيايد. چون به دنبال او فرستادند و به نزد امام آمد، به او فرمود: ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت خريداري كن. به گمانم فرمود: آن را ميان بني هاشم تقسيم كن و تعداد زيادي گوسفند از طرف او عقيقه كن .

روايت دوم:

ابراهيم كه يكي از أصحاب امام عسكري (عليه السلام) است، مي گويد:

وَجَّهَ إلي مولاي أبو الحسن (عليه السلام) بأربعة أَكْبُشٍ و كتب إلي: بسم الله الرحمن الرحيم، عُقَّ هذه عن إبني محمد المهدي و كُلْ هَنَّأَكَ و أطعم من وجدت من شيعتنا.

امام عسكري (عليه السلام) 4 قوچ همراه نامه اي براي من فرستاد و در آن نامه نوشت: بسم اللَّه الرحمن الرحيم، اين گوسفندان را براي فرزندم محمد المهدي عقيقه كن و با گوارائي، خود و هر كس از شيعيان ما را كه يافتي بخوريد.

بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 51، ص 28

خوشا به حال كساني كه از گوشت عقيقه حضرت مهدي (عليه السلام) را خوردند. اينها براي فرهنگ كردن ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) است.

دولت عباسي با چراغ موشي به دنبال امام زمان (عليه السلام) مي گشتند. اگر واقعاً حضرت مهدي (عليه السلام) به دنيا نيامده بود و به قول اين كارشناس معلوم شد كه خانم صقيل باردار نيست و قضيه منتفي شد و وجود حضرت مهدي (عليه السلام) موهوم است، پس اين دولت عباسي به دنبال چه كسي مي گشتند؟ بعد از اين كه امام عسكري (عليه السلام) از دنيا رفت، تمام كنيزان آن حضرت را زنداني كردند و أصحاب آن حضرت را شكنجه كردند و حتي بعضي را به بدترين شكل شكنجه كردند تا محل مخفي شدن حضرت مهدي (عليه السلام) را به آنها نشان بدهند. ظاهراً در سال 1378 يا 1379 بود كه در روزنامه ها نوشتند تعدادي از سربازان آمريكايي در عراق، يك روحاني را كه سيد و نوراني بود را گرفتند به اتهام اين كه همان مهدي موعود است و مدتي هم زير شكنجه نگه داشتند و بعد از اين كه متوجه مي شوند اشتباه كرده اند و مشخصات او با مشخصات مهدي موعود تفاوت دارد، او را آزاد كردند. جالب اين كه وقتي خواستند او را آزاد كنند، نظاميان آمريكايي از او تعهد گرفتند كه اگر از جايگاه آن مهدي موعود باخبر شد، سريعاً آنها را در جريان بگذارد تا براي دستگيري او اقدام كنند.

اين مطلب را هم خدمت بينندگان عزيز بگويم كه در اين سال هاي أخير، افرادي كه ادعاي مهدويت يا بابيت كرده اند يا ادعا كرده اند فرزند حضرت مهدي (عليه السلام) يا نائب آن حضرت هستند، همه شان دروغ پردازان و شيّاداني هستند كه مي خواهند از اين طريق، جيب مردم را خالي كنند و در روايات صحيح داريم كه هر كس بخواهد توقيت كند يا ادعاي ارتباط ويژه با حضرت مهدي (عليه السلام) داشته باشد، دروغگو هستند و بايد آنها را تكذيب كرد. از اين ادعاها در ايران و در كشورهاي ديگر هم رخ داده است.

* * * * * * *

آقاي محسني

اين مطالبي را كه حضرت عالي پيرامون ولادت حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از كتب شيعه فرموديد، آيا در كتب أهل سنت هم علماء بزرگ أهل سنت اشاره اي به اين مطلب دارند؟

استاد حسيني قزويني

در اين زمينه، كتاب هاي زيادي نوشته شده و تصريح كرده اند. محقق فرزانه، جناب آقاي فقيه ايماني ـ كه از علماء بزرگ بزرگوار اصفهان هستند و من هم شخصاً نسبت به ايشان ارادت فوق العاده اي دارم و ايشان از محققان گمنام شيعه هستند ، ـ كتاب هاي زيادي نوشته اند و در كتاب الإصالة المهدوية في الإسلام، صفحه 81 اسامي 112 نفر از علماء أهل سنت را آروده است كه صراحت دارند بر ولادت حضرت مهدي (أرواحنا فداه). هم چنين پژوهشگر توانا، جناب آقاي دكتر سيد سامر عميدي از فضلاء حوزه ـ كه بنده هم در رساله دكتراي ايشان در دانشگاه بين المللي اسلامي لندن به عنوان استاد داور شركت داشتم، ـ در كتاب دفاع عن الكافي، جلد 1، صفحه 569 اسامي 128 نفر از علماء أهل سنت را آورده كه صراحت بر ولادت حضرت مهدي (أرواحنا فداه) دارند.

من نمي دانم اين آقا با چه دل و جرأتي و با چه بي حيائي اي مي گويد مسئله مهدويت موهوم و خيالي است! اگر مسئله رعايت ادب نبود، به ايشان ثابت مي كردم كه چه چيزي موهوم است تا بفهمد قضيه چيست تا اين طور نسبت به عقايد شيعه جسارت نكند!

إقرار علماء أهل سنت بر ولادت حضرت مهدي (عليه السلام)

من اسامي چند نفر از علماء أهل سنت را مي آورم كه ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) را قبول دارند:

1. إبن أثير جزري

جناب آقاي إبن أثير جزري (متوفاي 630 هجري) در كتاب الكامل في التاريخ كه از كتاب هاي مورد تائيد أهل سنت است، در حوادث سال 260 هجري مي گويد:

و فيها توفي الحسن بن علي ... و هو أبو محمد العلوي العسكري و هو أحد الأئمة الاثني عشر علي مذهب الامامية و هو والد محمد الذي يعتقدونه المنتظر.

الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج 7، ص 274

2. إبن خلّكان

آقاي إبن خلّكان (متوفاي 681 هجري) مورخ و علامه شهير أهل سنت مي گويد:

كانت ولادته يوم الجمعة منتصف شعبان سنة خمس و خمسين و مائتين.

ولادت او در روز جمعه، نيمه شعبان سال 255 هجري قمري بود.

وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان لإبن خلكان، ج 4، ص 176

3. شمس الدين ذهبي

آقاي ذهبي در تاريخ الإسلام، جلد 19، صفحه 113، حوادث و وفيات 251 تا 260 هجري، قضيه ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) را در سال 255 هجري تصريح مي كند. در سير أعلام النبلاء، جلد 13، صفحه 119 همين تعبير را دارد.

4. إبن حجر هيثمي

آقاي إبن حجر هيثمي در كتاب الصواعق المحرقة، چاپ اول، صفحه 124 همين تعبير را دارد.

5. خير الدين زركلي

جالب اين است كه آقاي خير الدين زركلي وهابي كه خدمت بزرگي به عربستان سعودي و وهابيت كرده است، در كتاب الأعلام، جلد 6، صفحه 80 در ترجمه حضرت مهدي (عليه السلام) مي گويد:

محمد بن الحسن العسكري (الخالص) بن علي الهادي، أبو القاسم: آخر الأئمة الاثني عشر عند الإمامية و هو المعروف عندهم بالمهدي ... ولد في سامراء و مات أبوه و له من العمر نحو خمس سنين ... و قيل في تاريخ مولده: ليلة نصف شعبان سنة 255 و في تاريخ غيبته: سنة 265.

... وقتي پدرش از دنيا رفت، او 5 ساله بود ... و در تاريخ تولد او گفته شده است: در شب نيمه شعبان سال 255 هجري بوده است و ... .

آيا اينها كافي نيست كه اين آقايان مقداري از خواب بيدار بشوند؟! يا براي أمثال آقاي ملازاده ها كه شروع مي كنند به جسارت كردن و اهانت كردن و موهوم خواندن و در اين شبكه هم تعابير وقيحانه به كار مي برند، آيا اينها كفايت نمي كند؟!

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال 1 :

در رابطه با پسر مهزيار كه مي گويند خدمت حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) رسيده اند، توضيح بفرماييد.

جواب 1 :

إن شاء الله در اين مورد، در سر فرصت جناب آيت الله طبسي صحبت مي كنند.

اما در مورد بحث هايي كه در مورد پسر مهزيار است، آنچه كه در زبان هاي مردم است را بنده شخصاً اعتقاد ندارم، ولي خود علي بن مهزيار مورد وثوق بوده و تشرفاتي هم داشته به آن گونه اي كه در منابع شيعه آمده است، نه با آن آب و تابي كه بعضي از منبري ها بيان مي كنند. بنده هر وقت به اهواز رفته ام، به زيارت قبر اين بزرگوار مشرف شده ام و عقيده هم دارم.

* * * * * * *

سؤال 2 :

1. بنده يك انتقادي از آقاي محسني دارم كه شما در يكي از جلسات قبلي كه مصادف با شب شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بود، شما در روخواني سؤال يكي از أهل سنت، عمداً يا سهواً، عمر بن خطاب را حضرت عمر خطاب كرديد و اگر واقعاً از روي عمد باشد، بايد گفت «إنا لله و إنا إليه راجعون».

2. همان طور كه استحضار داريد، شيعه در طول تاريخ مظلوم واقع شده است؛ از همان زمان رسول الله (صلي الله عليه و آله) تا امروز. 4 قرن پيش، در غرب ايران، سلطان سليم دستور داد مردان شيعه بين سنين 7 إلي 70 سال را گردن بزنند و خارج از اين سنين را يك نشاني بر جبين بگذارند كه نشان دهنده رافضي بودن آنها باشد.

امروز هم عليرغم اين كه در جمهوري اسلامي ايران به عنايت آقا امام زمان (عليه السلام) شيعيان حاكم است، باز هم ما واقعاً مظلوم واقع شده ايم. عنايت داريد كه تمام بمب گذاري ها در مناطق أهل سنت، عليه عزاداري هاي ما صورت مي پذيرد، اما باز هم أهل سنت در تمام مراكز قدرت نظام جمهوري اسلامي ايران حضور دارند، حتي در سطح قواي حاكم نماينده دارند و هماهنگ با شيعيان حق سهام و غيره دريافت مي كنند.

در رابطه با رسانه ها هم بنده چندين بار با شبكه ظلمت تماس گرفته ام و نگذاشتند صحبت كنم. ولي از اين طرف، شما به برادران أهل سنت، بيش از ما وقت مي دهيد. آنچه كه واقعاً جاي تعجب است و ما را بسيار ناراحت مي كند اين است كه كساني از داخل كشور و از تهران، از وهابيون با شبكه ظلمت تماس مي گيرند كه سابقه نمايندگي مجلس را دارند يا مولوي كوردل آنها، مولوي وهابي عبد الحميد از بلوچستان با شبكه ظلمت تماس مي گيرند و به شيعه توهين مي كنند. بنده با مسئوليت خودم، مصرّاً از مسئولين محترم نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران انتظار دارم موارد مقتضي را در اين مورد اعمال فرمايند.

جواب 2 :

ما از دوستان تقاضا داريم كه مقداري مؤدب صحبت كنند و نسبت به مولوي ها اين تعابير را به كار نبرند. ما نقد خود را مي گوييم و مطالب علمي خود را مطرح مي كنيم. در مورد واژه حضرت عمر هم بنده نمي دانم و معمولاً آقاي عمر يا جناب عمر مي گويم و اينها دليل بر قبول داشتن آنها نيست. بحث هاي علمي و نقدهاي ما سر جاي خودش است و اگر الفاظي را به كار مي بريم، به عنوان تعظيم و قبول داشتن نيست. همان طور كه ما دوست داريم آنها نسبت به ائمه (عليهم السلام) ما مؤدبانه صحبت كنند، ما هم بايد نسبت به بزرگان آنها مؤدبانه صحبت كنيم. بنده خودم ديشب در خدمت حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني بودم و روز قبلش هم خدمت حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي بودم و چندي پيش هم خدمت حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني بودم و هر وقت اين عزيزان بنده را ديدند، توصيه كرده اند به مؤدبانه صحبت كردن.

* * * * * * *

سؤال 3 :

1. من مدتي است كه 40 روز يا 40 جمعه كه زيارت عاشوراء مي خواندم، در خواب به خدمت ائمه معصومين (عليهم السلام) مي رسيدم. درباره خواب چه مي فرماييد. اين كه بعضي از علماء مي گويند خواب حجت نيست، در اين مورد توضيح بفرماييد.

2. احساس مي كنم كمي ايمانم ضعيف شده است. مقداري راهنمايي بفرماييد.

جواب 3 :

اگر معصوم (عليه السلام) را در خواب ببيند و يقين داشته باشد كه معصوم (عليه السلام) است و خيالات نباشد، درست است. چون گاهي انسان خواب مي بيند و تصور مي كند كه معصوم يا امام (عليه السلام) است و مي گويد به من الهام شد كه او معصوم (عليه السلام) بوده است، درست نيست. اگر كسي خواب ببيند و يقين كند كه او معصوم و امام (عليه السلام) است، هيچ شك و شبهه اي نيست كه خواب ائمه (عليهم السلام) تعبير ندارد و خواب، عين واقعيت است. بنده خودم هم كه ديشب قبل خدمت حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني بودم، خوابي را كه چند شب پيش ديده بودم را خدمت ايشان عرض كردم و ايشان هم تائيد كردند.

خواب براي خود بيننده حجت است و براي ديگران حجت آور و الزام آور نيست. مگر اين كه خواب، پيامي داشته باشد كه مثلاً بايد هم چنين پيامي را به فردي بگوييد و اگر آن فرد موثق باشد، پيام هايي كه امام (عليه السلام) در خواب صادر مي كند، قطعاً حجت است.

2. از خود آقا رسول الله (صلي الله عليه و آله) سؤال كردند:

گاهي شيطان مي آيد و ما را وسوسه مي كند و ايمان ما ضعيف مي شود، چه كنيم؟

حضرت فرمود:

أكثروا قول لا حول و لا قوة إلا بالله.

زياد بگوييد: لا به حول و قوه إلا بالله.

هم چنين اين آيات را زياد بگوييد:

وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ / وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ

سوره مؤمنون / آيه 98ـ97

و اين جمله را زياد تكرار كنيد:

أللهم إني مؤمن بما آمن به محمد و آل محمد و كافر بما كفر به محمد و آل محمد.

خدايا! هر چه را كه محمد و آل محمد به آن ايمان دارند، من هم ايمان دارم و هر چه را كه محمد و آل محمد به آن كافر شده اند، من هم كافر هستم.

يعني هر چه كه حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) عقيده دارند، ما هم به آن عقيده داريم. اين براي تقويت ايمان و تقليل وساوس خيلي أثر دارد. مقداري هم تلاش كنيد كتاب هايي كه مربوط به اعتقادات است را مطالعه كنيد.

* * * * * * *

سؤال 4 :

1. وقتي حضرت موسي (عليه السلام) به قصر فرعون رفتند، از هيچ زني شير نخوردند، غير از مادر خود. اين براي من سؤال است كه چرا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با اين كه در آغوش مادر خود بودند و مادر خود هم شير داشتند، چطور شد كه از شير دايه خود حليمه خوردند و معلوم است كه اين دايه در آن زمان زني مشركه بودند. چطور يك پيامبر اولوا العزم از يك زن مشركه شير خورده است؟

2. در يكي از شبكه هاي ايران كه هر جمعه يك استاد محترم و بزرگواري برنامه دارد، فرمودند كه امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) پشت سر مروان نماز خواندند. اين براي من خيلي تأسف آور و دردناك بود. در اين مورد توضيح بفرماييد.

جواب 4 :

1. اين طور نيست. ما در روايات صحيح داريم و مرحوم شيخ كليني (ره) در كافي، جلد 1، صفحه 448، حديث 27 آورده است كه امام صادق (عليه السلام) فرمود:

لما ولد النبي صلي الله عليه و آله مكث أياما ليس له لبن، فألقاه أبو طالب علي ثدي نفسه، فأنزل الله فيه لبنا فرضع منه أياما حتي وقع أبو طالب علي حليمة السعدية فدفعه إليها.

وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) متولد شد، چند روز را بدون شير به سر برد و أبو طالب آن حضرت را به سينه خود افكند و خدا هم در سينه او شير جاري ساخت و تا چند روز از آن شير مي خورد تا اين كه أبو طالب، حليمه سعديه را پيدا كرد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را به او داد.

حليمه سعديه يك زن مؤمنه بود، نه يك زن مشرك و كافر. اين طور نبود كه در جزيرة العرب، همه مشرك باشند. خود آقا حضرت أبو طالب (عليه السلام) هم از مؤمنين بوده است و حتي بعضي مي گويند كه از خلفاء و أوصياء حضرت ابراهيم (عليه السلام) بود و عبادت داشت و به شريعت حضرت ابراهيم (عليه السلام) عمل مي كرد. حليمه سعديه هم جزء زنان مؤمن بود و قطعاً نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) شير يك زن مؤمنه را خورده است. اين كه رمز و رموزش چيست، ما نمي دانيم.

2. خير، اين دروغ محض است و از بافته هاي بني أميه است. در بعضي از موارد آمده است كه نماز خواندند به نماز خودشان و أمير المؤمنين (عليه السلام) هم پشت سر خلفاء نماز مي خواند، ولي نماز خودش را به صورت فراديٰ مي خواند:

و كان يصلي بصلاة نفسه.

* * * * * * *

سؤال 5 :

1. يكي از بينندگان زنگ زد و يك توهين به شيخ الإسلام مولوي عبد الحميد كرد و خيلي متأثر شدم از اين حرف بيننده أهل تشيع. چون ما أهل سنت اين برنامه را نگاه مي كنيم و دنبال مي كنيم. متأسفانه بعضي از بينندگان أهل سنت يا أهل تشيع احساسي مي شوند و من خواهش مي كنم احساسات خود را كنار بگذارند. من احساس مي كنم اين برنامه مقداري از روال عادي خود منحرف شده است و به سمتي پيچيده كه شايد در آينده نزديك ايجاد اختلاف بكند. چون از حرف هايي كه پيش مي آيد، شما را وادار مي كنند كه حرف هايي را بزنيد و بيننده هم برداشت بدي بكند.

2. شما كه در بين أهل سنت بوده ايد و كاملاً أهل سنت را درك مي كنيد و در مناطق أهل سنت با مولوي هاي بلوچستان و كردستان بوده ايد و بيشتر با مولوي هاي بلوچستان در ارتباط هستيد، من از شما سؤال دارم و مي خواهم كه واقعاً از روي تحقيق و درك خود جواب بدهيد كه آيا أهل سنت حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را بيشتر دوست دارند يا حضرت عمر را؟

3. شما كه از كتب أهل سنت، از صحيح مسلم و صحيح مسلم، دليل هاي خود را بيان مي كنيد، آيا صحيح بخاري و صحيح مسلم كتاب هايي بوده اند كه نويسندگان آن بر اساس حقيقت و واقعيت نوشته اند يا بر اساس دوگانگي؟ اگر حقيقي است و شما از آنها مثال مي زنيد، آيا قبول شان داريد و مثال مي زنيد؟ اگر قبول نداريد، نبايد از آنها مثال بزنيد؛ چون دوگانگي ايجاد مي شود. مثلاً كتابي هست به عنوان كافي در أهل تشيع و منِ سني به خاطر اين كه در آن شبهاتي هست و چون من آن شبهات را بررسي كرده ام و قبلاً كه من در شبكه سلام از آقاي قزويني سؤال كرده بودم در مورد شبهاتي كه در كتاب كافي هست، گفتند اين شبهات در كتاب هاي أهل سنت هم هست. من كه جوان سني هستم و الآن اين برنامه را نگاه مي كنم و بعد به اين كتاب ها مراجعه مي كنم، آن شبهه اي كه در كتاب هاي أهل سنت هست، آن كتاب ها و نويسنده اش را من قبول ندارم. به خاطر اين كه عقل من آن دليل و مدرك را قبول نمي كند. مثلاً در كتاب كافي روايتي در مورد تحريف قرآن آمده است. چون حضرت استاد فرموده اند كه در كتاب هاي أهل سنت هم تحريف قرآن آمده است و من به خاطر اين كه قبول داريم قرآن به هيچ عنوان قابل تحريف نيست، آن كتابي كه براي أهل سنت است و نوشته شده كه تحريف قرآن وجود دارد، به هيچ عنوان نه كتاب را قبول دارم و نه نويسنده اش را. پس چون من آن كتاب را قبول ندارم، آقاي قزويني هم به نظر من نبايد از صحيح مسلم و صحيح بخاري دليلي بر حقانيت آن حرفي كه مي زنند بياورند. چون من آن كتاب را قبول ندارم.

جواب 5 :

1. بنده هم اعتراض كردم و تذكر دادم.

2. اين كه أهل سنت، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را بيشتر قبول دارند يا عمر و أبو بكر را؟ من گمان نمي كنم كسي در أهل سنت پيدا شود كه بگويد من عمر و أبو بكر با بيش از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) قبول دارم. اين يك قضيه قطعي است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي همه يك جايگاه ويژه اي دارد. ولي يك سري بحث ها در كتاب هاي أهل سنت آمده در رابطه با تعامل خليفه دوم با نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و اينها جاي سؤال و شبهه است. مثلاً وقتي إبن حجر عسقلاني در قضيه عبد الله بن أُبي نقل مي كند:

عمر به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اعتراض كرد كه چرا بر او نماز مي خواني؟ مگر خداوند نفرموده است كه نماز نخوان؟ بعد هم جبرئيل نازل شد در تائيد عمر و مخالفت با پيامبر (صلي الله عليه و سلم) آيه نازل كرد.

ايشان مي گويد:

پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هم اجتهاد كرد، عمر هم اجتهاد كرد و معلوم شد كه اجتهاد عمر صحيح بوده است.

اين را ما نمي توانيم بپذيريم. طبق آيه قرآن كه مي فرمايد:

وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي / إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي

سوره نجم / آيه 4ـ3

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) رفتار و گفتارش صحيح است.

ولي در مجموع، ما فرمايش ايشان را تائيد مي كنم و أهل سنت، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را بيش از همه قبول دارند.

3. اين كه ما به بعضي از عبارت صحيح بخاري و صحيح مسلم استناد مي كنيم، از باب:

وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ

سوره نحل / آيه 125

است. اين يك قانون كلي است كه «إقرار العقلاء علي أنفسهم جايز أو نافذ». مثلاً الآن بنده با آقاي محسني به دادگاه رفته ايم و آقاي محسني مي گويد: «اين عبائي كه بر دوش آقاي قزويني است براي من است و عبائي كه بر دوش من است، براي آقاي قزويني است». من هم مي گويم: «ايشان دروغ مي گويد كه عباي من براي ايشان است». قاضي هم عباي آقاي محسني را مي گيرد و به من مي دهد، ولي عباي من را به ايشان نمي دهد. چرا؟ چون آقاي محسني يك ادعا كرده و يك اعتراف و گفت «اين عبائي كه بر دوش من است، براي آقاي قزويني است» و اعتراف كرده است كه اين عباء براي آقاي قزويني است و قاضي هم مي گويد كه خودت اعتراف كردي كه اين عباء براي آقاي قزويني است و بايد به او بدهي. از طرف ديگر هم گفته است «عبائي كه بر دوش آقاي قزويني است، براي من است» و اين يك ادعا است و بايد براي آن دليل و بيّنه بياورد. اين يك قانون كلي است. هر كجا مطلبي باشد به ضرر فرد، حاكم آن را قبول مي كند و هر جا كه به نفع فرد باشد، حاكم قبول نمي كند.

شما كه بحث تحريف را پيش آورده ايد، در كجاي كتاب كافي پيدا كرده ايد كه با سند صحيح آورده باشد قرآن تحريف شده است؟! يك روايت صريحي براي ما بياوريد. ما بارها گفته ايم در صحيح مسلم، جلد 3، صفحه 100 از قول آقاي أبو موسي أشعري و از قول آقاي عمر بن خطاب و ديگران نقل كرده اند:

ما سوره اي را شبيه مسبّحات مي خوانديم، ولي در قرآني كه موجود است، اين سوره حذف شده است.

هم چنين در صحيح مسلم، جلد 4، صفحه 167 از قول عايشه نقل مي كند:

كان فيما أنزل من القرآن عشر رضعات معلومات يحرمن، ثم نسخن بخمس معلومات، فتوفي رسول الله صلي الله عليه و سلم و هن فيما يقرأ من القرآن.

آنچه كه در قرآن آمده، در ده جا شير دادن موجب تحريم مي شود، سپس نسخ شد به 5 شير دادن و وقتي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، اينها جزء قرآن بود، ولي الآن نيست.

اين نشان مي دهد كه به عقيده ايشان، اين قرآني كه موجود است، غير از قرآني است كه در زمان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) وجود داشت.

* * * * * * *

سؤال 6 :

1. اين كه فرموديد تاريخ تولد امام زمان (عليه السلام) در كتاب هاي أهل سنت وجود دارد و آنها نمي توانند ادعا كنند كه رواياتي ندارند، آيا آنها با اعتقاد اين مطالب در كتاب هاي خود آورده اند يا صرفاً نقل قول از شيعيان كرده اند؟ اگر صرفاً نقل قول از شيعيان باشد، ما نمي توانيم آن را قبول كنيم.

2. آيا نويسنده كتاب تاريخ يعقوبي شيعه بوده اند يا سني؟

جواب 6 :

1. خير، قطعاً از شيعيان نقل قول نكرده اند. هيچ كدام از مطالبي كه بنده ذكر كردم، از شيعيان نقل قول نكرده اند.

2. ظاهراً شيعه بوده است و به نظر من هم شيعه است.

* * * * * * *

سؤال 7 :

در مورد خطبه 80 نهج البلاغه كه چند خط بيشتر نيست، لطف كنيد بخوانيد و نظر خود را بدهيد و نظر حضرت علي (عليه السلام) را در مورد زنان بيان كنيد.

جواب 7 :

أمير المؤمنين (عليه السلام) اين خطبه را بعد از جنگ جمل كه توسط عايشه، همسر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به راه افتاد، بيان فرمود و مردم به دنبال اين بودند كه اطراف يك زن جمع شوند، زني كه خداوند جهاد را از او برداشته است و امامت و قضاوت و أمثال آن را از او برداشته است و براي اين كه مقداري ذهن مردم از آن آلودگي ها پاك شود، فرمود:

معاشر الناس! إن النساء نواقص الإيمان، نواقص الحظوظ نواقص العقول. فأما نقصان إيمانهن فقعودهن عن الصلاة و الصيام في أيام حيضهن و أما نقصان حظوظهن فمواريثهن علي الانصاف من مواريث الرجال و أما نقصان عقولهن فشهادة امرأتين كشهادة الرجل الواحد. فاتقوا شرار النساء و كونوا من خيارهن علي حذر و لا تطيعوهن في المعروف حتي لا يطمعن في المنكر.

اي مردم! همانا زنان در مقايسه با مردان، در ايمان و بهره وري از اموال و عقل متفاوت هستند. اما تفاوت ايمان بانوان در بر كنار بودن از نماز و روزه در ايّام «عادت حيض» آنان است و اما تفاوت عقل زنان با مردان بدان جهت است كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد است و علّت تفاوت در بهره وري از اموال هم آن است كه ارث بانوان نصف ارث مردان است. پس، از زنان بد بپرهيزيد و مراقب نيكان شان باشيد و در خواسته هاي نيكو، همواره فرمانبردارشان نباشيد تا در انجام منكرات طمع ورزند.

أمير المؤمنين (عليه السلام) علت اين مطلب را مي فرماييد. يعني وقتي زنان حدود 10 روز خداوند را عبادت نمي كند و أنس با خداوند ندارد، در حقيقت يك خلائي ايجاد مي شود. مطالب ديگري هم كه در اينجا هست، مربوط به مورد خاصي است تا أمير المؤمنين (عليه السلام) مردم را بر حذر كند تا اگر روزي عايشه يا يك زن ديگري آمد و جنگي را به راه انداخت، مردم به اطراف او نروند و زير پرچم او سينه نزنند. قبل از اين خطبه هم آمده است:

بعد حرب الجمل.

يعني بعد از پايان جنگ جمل، أمير المؤمنين (عليه السلام) اين خطبه را خواند.

* * * * * * *

سؤال 8 :

در مورد آقاي برقعي توضيح بفرماييد كه چه كسي بوده است؟ آيا واقعاً در آخر عمرش سني شده است كه تمام اين حرف هايش را در شبكه هاي مختلف مي زند؟

جواب 8 :

خير، آقاي برقعي سني نشده بود و به خيال اين كه با خرافات مبارزه مي كند، يك سري مطالب نادرستي را بيان كردند و ايشان را از حوزه علميه قم بيرون كردند و به تهران رفت و از آنجا هم بيرون كردند و آقايان فقهاء و مراجع هم ايشان را طرد كردند و عاقبت هم در روستاي كن در اطراف تهران در منزل پسرش سكونت كرد و در آخر عمر هم در وصيت نامه اي خود نوشتند كه «من معتقد به امامت 12 امام هستم» و وصيت كرد كه «مرا در امام زاده شعيب (عليه السلام) كه در روستاي كن هست، دفن كنند». الآن هم ايشان در همان جا دفن شده است و اين هم بهترين دليل است بر اين كه ايشان سني نبوده است و شيعه بوده است.

يكي از شاگردان ايشان و كسي كه يك عمر با ايشان بوده، جناب آقاي حسيني ورجاني را دعوت كرده ايم تا إن شاء الله برنامه هايي در شبكه جهاني ولايت داشته باشند. ايشان 18 سال با اينها بوده و مبلّغ اينها بوده است؛ با برقعي و طباطبائي ناصبي و غيره. وقتي هم متوجه مي شود تمام كار اينها غلط و اشتباه است و مردم را فريب مي دهند، سؤالاتي برايش پيش آمد و از آنها سؤال كرد و آنها هم نتوانستند جواب بدهند و برگشت شيعه شد و الآن هم عليه اينها افشاءگري مي كند. إن شاء الله ما برنامه هايي را با حضور ايشان برگزار خواهيم كرد و دوستان هر سؤالي را كه نسبت به آقاي برقعي دارند، از ايشان بپرسند.

* * * * * * *

سؤال 9 :

ارمني ها و يهودي ها مي گويند كه امام زمان (عليه السلام) در سال 255 هجري متولد شده است و همه قبول دارند و اين شبكه ظلمت اين مطلب را قبول ندارد. من شنيده ام كه آقاي قزويني مرتب مي گويند كه من بليط مي گيرم و خرج شما را مي دهم كه يا بياييد اينجا يا من بيايم آنجا تا اين مناظره صورت بگيرد. اينها هم از اين طرف مي گويند كه ما از آقاي قزويني و شبكه جهاني ولايت مي خواهيم، ولي نمي آيند. يك داور مشخص كنيد تا اين برنامه را هماهنگ كند تا ثابت كنيد تولد آقا امام زمان (عليه السلام) را.

جواب 9 :

بينندگان عزيز اين را توجه داشته باشند كه وقتي ما مي گوييم آماده مناظره هستيم، اين طور نيست كه با هر علقه مضغه اي مناظره كنيم. مثلاً آقاي عبد الله حيدري آمد و تقريباً مؤدب حرف مي زد، گرچه گاهي هتاكي هم مي كرد و خيلي منم منم مي كرد، ما گفتيم كه چون ايشان به عنوان كارشناس اين شبكه است، ما آماده مناظره با ايشان هستيم. ديگر كارشناساني كه اين شبكه مي آورد، مانند همين آقايي كه از لندن تماس مي گيرد و هتاكي مي كند، من اصلاً ارزشي براي اين آقا قائل نيستم كه بخواهم با او مناظره كنيم و شاگرد شاگردم را هم اجازه نمي دهم با ايشان وارد مناظره بشود. چون ايشان خيلي پست تر از اين است كه بخواهيم با ايشان مناظره كنيم. ولي ديگر كارشناسان اين شبكه كه مؤدب هستند، ما آمادگي كامل براي مناظره داريم كه يا به شبكه جهاني ولايت تشريف بياورند يا به ما اجازه بدهند به آنجا برويم. آنها تا به حال از ما دعوت نكرده اند و نگفته اند كه ما با آقاي فلاني آماده هستيم. ما نزديك به 10 ماه است كه آنها را به مناظره دعوت مي كنيم و گفته ايم كه نامش را مناظره نمي گذاريم و گفت وگوي دوستانه و صحبت دوستانه يا نشست دوستانه مي ناميم. اين آقايان بيايند و ما هم بياييم در اين نشست دوستانه با هم صحبت كنيم و آنها هم حرف خود را بزنند و ما هم حرف خود را بزنيم. آنها تا به حال جوابي به ما نداده اند.

* * * * * * *

آقاي محسني

به دليل زياد بودن تماس هاي تلفني، بايد يك وقتي را به صورت مجزا، فقط براي پاسخ دادن به تماس هاي تلفني اختصاص بدهيم. مثلاً يكشنبه ها را مخصوص تماس هاي بينندگان عزيز بگذاريم.

استاد حسيني قزويني

ما حرفي نداريم، شما يك وقتي را معين كنيد براي اين برنامه. بنده خودم معتقدم كه اگر به سؤالات دوستان پاسخ بدهيم، شايد تأثير بيشتري داشته باشد. بحث هايي كه الآن شروع مي كنيم هم عمدتاً برمي گردد به پاسخ گويي به شبهات و اينها هم بايد جواب داده شود.

من بارها گفته ام كه اگر ما امروز بخواهيم يك واجب عيني تعييني تعيّني فوري پيدا كنيم، مصداقش همين پاسخ گويي به شبهات است. شبهات تأثير دارد و وقتي امام عسكري (عليه السلام) احساس مي كند كه در يك شهري، يك مسيحي كاري مي كند يا يكي از افراد منحرف شبهه ايجاد مي كند، به شاگردانش تَشَر مي زند و مي فرمايد:

أما فيكم رجل رشيد ... ؟!

آيا شما يك انسان رشيد و قهرماني نداريد كه برود به اين شبهات جواب بدهد؟

مناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج 3، ص 526 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 10، ص 392

امام صادق (عليه السلام)، امام باقر (عليه السلام) و امام رضا (عليه السلام) هم به همين شكل بودند و يكي از دغدغه هاي ائمه (عليهم السلام) پاسخ گويي به شبهات بود. لذا امروز هم كه عصر رسانه است و جنگ هم جنگ رسانه اي است و هر روز، شبكه هاي وهابي مانند قارچ از زمين مي رويند و ما هم إبائي نداريم از رشد اين شبكه هاي أهل سنت و از خدا هم مي خواهيم كه فعاليت داشته باشند و اگر واقعاً آقايان أهل سنت شبكه اي راه اندازي كنند، بنده حاضرم در حدّ وُسْع خود به آنها كمك و راهنمايي كنم تا بيايند فرهنگ أهل سنت را منتشر كنند و ما مخالف نشر فرهنگ أهل سنت نيستيم؛ شبكه اي كه عزيزان أهل سنت در رأس آن باشند، نه وهابيت و آنهايي كه زير پرچم عربستان سعودي سينه مي زنند. ما با نشر فرهنگ وهابيت مخالف هستيم كه الفباي فكري وهابيت، آدم كشي است، نه شيعه كشي. ما با اين فرهنگ مخالف هستيم و در اين زمينه هم تلاش مي كنيم به آنها جواب بدهيم. اگر بتوانيم، از هفته هاي آينده بحث خود را حدود 20 دقيقه دنبال مي كنيم و باقي وقت را به تماس بينندگان عزيز اختصاص مي دهيم و چون خيلي وقت است كه پيام هاي بينندگان عزيز را هم نمي خوانيم، دوستان از ما گلايه مي كنند و وقتي را هم به آنها اختصاص مي دهيم.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | هادي | | ١٨:٣٧ - ٢٣ ارديبهشت ١٣٩١ |
با سلام به دوستان: كاش اين برذنامه ها در شبكه ايران هم پخش مي شد تا ما محروم نشويم از اين برنامه هاي خوب التماس دعا
2 | م و 12 | | ١٩:٥١ - ٠٤ خرداد ١٣٩١ |
سلام ببخشيد ايشون (آقاي قزويني ) همون فردي هستند که به شبکه اهل بيت ع ايراد گرفتند ک نبايد به عايشه توهين شود ؟؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
خداوند مي فرمايد:(الأنعام : 108) وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْم‏ كساني را كه غير خداوند را مي خوانند توهين نكنيد زيرا آن را دستمايه قرار مي دهند و به خداي شما بي توجه لعن مي كنند.
در اين مورد هم اگر شما به اين گونه افراد، كه طرفداراني دارند توهين كنيد، باعث مي شود به افراد مورد علاقه شما، كوركورانه و از روي تعصب توهين كنند.
توهين يا همان سب كار صحيحي نيست آنچه در برخي مواقع بي اشكال است لعن مي باشد كه نوعي دعاست. لطفا به اين دو آدرس مراجعه فرماييد:
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
3 | م و 12 | | ٢١:٥٧ - ٠٤ خرداد ١٣٩١ |
با سلام
مخافم ما احاديث و روايات زيادي هم داريم که عده اي را بايد سب کرد
خود شما حتما بهتر از بنده اين موضوع رو مي دانيد .
در ضمن لعن هيچ موقع ايراد ندارد چرا که خود خداوند ملعونين رو لعن کرده
فکر مي کنم منظور شما سنجيدن شرايط باشد ؟
چرا که ما عمر ملعون رو هميشه لعن مي کنيم اما در برخي موارد نبايد لعن خود را آشکار کنيم .
4 | م و 12 | | ٠١:١٠ - ٠٦ خرداد ١٣٩١ |
فکر نمي کردم اين سايت هم ...
5 | ج | | ٠٧:٥٩ - ١٦ مرداد ١٣٩٤ |
سلام
ایا روایتی که اسم ائمه در ان هست (منابع سنی) سندی هم دارد ؟ اگر ندارد یا میشود به ان استنهاد کرد ؟ اگر دارد ایا صحیح هست یا خیر
ممنون

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
در خصوص اسامي ائمه در منابع اهل سنت چندين روايت وجود دارد :
خوارزمي در كتاب مقتل الحسين عليه السلام روايتي را از پيامبر (ص) درباره جريان معراج نقل کرده است که حضرت فرمودند:
«فالتفت فإذا أنا: بعليّ؛ و فاطمة؛ و الحسن؛ و الحسين؛ و عليّ ابن الحسين؛ و محمّد بن عليّ؛ و جعفر بن محمّد؛ و موسى بن جعفر؛و عليّ بن موسى؛ و محمّد بن علي؛ و عليّ بن محمّد؛ و الحسن بن عليّ؛ و المهدي، في ضحضاح من نور قياما يصلّون و هو في وسطهم- يعني المهدي- كأنه كوكب دري.قال: يا محمّد! هؤلاء الحجج و هو الثائر من عترتك، و عزّتي و جلالي، إنه الحجة الواجبة لأوليائي و المنتقم من أعدائي»
من متوجه (آن طرف عرش) شدم ناگاه على و فاطمه و حسن و حسين و علي بن حسين، محمد بن علي، جعفر بن محمد، موسى بن جعفر، علي بن موسى، محمد بن علي، علي بن محمد، حسن بن علي، مهدي را در فضايى از نور ديدم که ايستاده و نماز مى‏‌خوانند، و مهدى در وسط آنان همچون ستاره اي درخشان بود؛ خداى عز و جل فرمود: اى محمد! اينان حجّتهاي من هستند، و او، رهبري از عترت توست. اى محمد! اوست حجت واجبه براى دوستانم؛ و انتقام‏ گيرنده از دشمنانم
.«مقتل الحسين(ع)» ج‏1،ص:147
جويني نيز روايتي را از پيامبر (ص) چنين نقل مي کند:
«إن خلفائي و أوصيائي و حجج اللّه على الخلق بعدي لاثني عشر، أولهم أخي و آخرهم ولدي. قيل: يا رسول اللّه و من أخوك؟ قال: عليّ بن أبي طالب. قيل: فمن ولدك؟ قال: المهديّ الذي يملؤها قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما»
فرائد السمطين» ج‏2،ص:134
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها