2024 April 18 - پنج شنبه 30 فروردين 1403
كفر منكر امامت (امامت علي و خلفاء) از نظر شيعه و اهل سنت
کد مطلب: ٥٤٢٧ تاریخ انتشار: ٠٤ اسفند ١٣٩٠ تعداد بازدید: 4208
حبل المتین » عمومی
كفر منكر امامت (امامت علي و خلفاء) از نظر شيعه و اهل سنت

حکم منکر امامت امام در اسلام و پیامدهای آن - آیات امامت امیرالمؤمنین علیه السلام
حبل المتين 90/12/04


لينک دانلود

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 90/12/04

مجري:

اميدوارم از برنامه هاي كه تاكنون خدمت شما تقديم شده است استفاده كرده باشيد. از تماسهاي كه با برنامه گرفته مي شود الحمد لله به اين نتيجه مي رسيم كه اين بر نامه توانسته لايه هاي پنهان تاريخ را براي تمام فارسي زبان ها چه ايراني و چه غير ايراني روشن كند .

مباحث كه تقديم مي شود، مباحث علمي باشد؛ لذا ممكن است اين مباحث با تندي مطرح بشود؛ اما اين باعث نمي شود كه خداي نكرده به كسي توهين صورت بگيرد. همانگونكه دوتا طلبه، دو تادانشجو و دو تا عالم با هم بحث مي كنند، ممكن است مباحث تندي را مطرح بكند؛اما بعدش مي نشينند باهم دوستانه صحبت مي كنند؛ لذا ما دوست داريم، با ساير مذاهب مباحث علمي و مورد اختلافي را مطرح بكنيم؛ اما هيچ گونه جسارت و توهين نسبت به همديگر نكنيم؛ چون اين دستور موالي ما است؛ تا انشاء الله بتوانيم يك برنامه خوب و درخور شيعه را تقديم همه مسلمانان بكنيم.

عمده مباحث كه مطرح مي كنيم از كتب اهل سنت مي باشد و وظيفه ما فقط بيان مطالب مي باشد، قضاوت بر عهده خود بيننده گان مي باشد. الحمد لله عصر عصر ارتباطات و رايانه مي باشد؛ لذا بينندگان عزيز خيلي راحت را مي توانند، در مورد مباحث بيان شده از سوي كارشناسان ما تحقيق كنند و حجت را بين خود و خداي خود تمام كنند. وقتي ما به برنامه هاي شبكه هاي وهابي را نگاه مي كنيم، مي بينيم كه خيلي آشفته شده اند كه خود حكايت از تاثير فراوان اين برنامه ها دارد. و ما اميدواريم اين برنامه ها اين گونه باشد كه گفته شد. ما بايد استفاده كنيم از اين رسانه كه در اختيار مان قرار گرفته شده است؛ تا وقت مان به هدر نرود.

استاد قزويني:

بنده خدمت تمام بينندگان كه در اين كره خاكي ما را مهمان خانواده گرم و باصفاي خودشان كرده است سلام و عرض ادب دارم و موفقيت همه عزيزان را از خداوند منان خواستارم و از همه عزيزان خالصانه ملتمس دعا هستم و اگر موفقيتي براي ما وجود دارد به خاطر دعا خير شما عزيزان مي باشد.

مجري

مباحث ما طي چند جلسه در رابطه با وحدت و موانع آن بود و هنوز هم ادامه دارد.

اخيراً اين شبكه هاي وهابي خيلي زوم كرده اند به اين جمله شيخ مفيد كه منكرين امامت كافر مي باشند. حاج آقا براي اينكه مطالب براي بينندگان خوب باز شود، مي خواستم از شما خواهش كنم كه در اين رابطه توضيح فرماييد.

استاد قزويني:

همانطوري كه برادر عزيزمان آقاي محسني اشاره كردند، تأثير برنامه هاي شبكه ولايت كاملاً مشهود است، و از تماس هاي كه برادران اهل سنت مي گيرند و اظهار رضايت مي كنند، اين مطلب معلوم مي شود، منطق شبكه ولايت منطق قرآني است و به هيچ يكي از مقدسات اهل سنت توهين نمي كند و اين را در طي دو سال ثابت كرده است، و ما اميدواريم كه اين روال و منهج ادامه پيدا كند؛ ولي برخورد ما با وهابيت تكفيري هما برخورد قرآن، نبي مكرم اسلام و برخود امير المؤمينن عليه السلام با جنك افروزان و فتنه گران است.

اين آقايان با توجه با كليپ پخش شده اينها هيچ جوابي نداشتند؛ جز اين كه گفتند: شما اينها را عقده اي بار آورده ايد. ما در جواب مي گويم كه اگر ما آنها را عقده اي بار آورده ايم آنها بايد بروند بمب بگذارند ، آدم بكشند و دست به هر جنايت بزنند. حوزه علميه را از طلاب خالي بكنند و حجره ها را پر از مواد انفجاري و تسليحات بكنند و تصميم بگيرند علماء شيعه و سني را بكشند؛ تا اختلاف بيندازند و اين اصلاً با منطق بشريت سازگار است و آيا اين روش جز با منطق جنگل آمازون سازي گاري دارد؟.

وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآَنُ قَوْمٍ عَلَي أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَي وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ. (المائده/8)

و آيا اين آيه شريفه، نبايد مورد عمل و توجه قراربگيرد؟.

به هر حال، اين بحث ها اثر خودش را گذاشته است.

اما در مورد فرمايش شيخ مفيد كه فرموده است:

واتفقت الإمامية علي أن من أنكر إمامة أحد الأئمة وجحد ما أوجبه الله تعالي من فرض الطاعة فهو كافر ضال مستحق للخلود في النار.

أوائل المقالات - الشيخ المفيد - ص 44

ما منكر اين فرمايش ايشان نيستيم و مي گوييم: در كنار اين فرمايش ده عبارت از مالك، احمد حنبل و ابو حنفيه وجود دارد كه كفر تمام شيعه را ثابت كرده است و ما با دليل و سند اين عبارت را بيان كرديم، و اگر بناء باشد كه نبش قبر شود در ميان شما از اين مرده ها بسيار هست. اگر در ميان علماي شيعه يك و يا چند عالم شيعه از اين حرفها زده است در ميان علماء شما ده ها و صدها نفر از اين حرف ها را زده است و حتي ابن تيميه كه او را بالاتر از پيامبر صلي الله عليه وآله قرار داده ايد، به كفر اهل سنتي كه شيعه را كافر نمي داند، فتوا داده است؛ چرا به اينها جواب نمي دهيد .

ما بارها گفته ايم كه يكي از راه هاي وحدت و تقريب مذاهب اين است كه گذشته ها را كنار بگذاريم و ببينيم تكليف ما (در برابر دشمنان كه جنايت مي كنند و قرآن مجيد را كه هر روزي در يكجا مثل: اروپا، آمريكا و افغانستان مورد هتك حرمت قرارمي دهند) چه مي باشد؟ شما كه دم از دفاع قرآن مي زنيد، آيا تا به حال يك بيانيه ، اعلاميه و سخنراني در مورد اين بي حرمتها صادر كرده ايد و حتي جرأت اين كار را داريد؛ چون اينها فعلاً اربابان و روزي دهنده شما ها هستند و اگر محكوم بكنيد ديگر لوله هاي چاي نفت قطع خواهد شد و فعلاً در زير پرچم آنها داريد سينه مي زنيد و حتي با كمال وقاحت مي گويد: براي كشتن مسلمانها ما بايد از كفر و استكبار جهاني استفاده كنيم و ما نمي دانيم اين چه منطقي است كه شما داريد از آن دم مي زنيد؛ درحاليكه ده ها آيه قرآن مي فرمايد: با كافر، يهود و مسيحي هاي كه دنبال جنك هستند جايز نيست انسان ارتباط برقرار كند. و ما نمي دانيم اين قضايا بر چه اساس است؟ و شما دم از حقوق بشر مي زنيد و ظاهراً به نظر شما حقوق بشر فقط در سوريه و در مورد اهل سنت ايران به خطر افتاده است. ما سؤال مي كنيم آيا حقوق بشر در مورد انسانهاي كه در عراق، ليبي مصر و بحرين كشته مي شوند، نبايد وجو داشته باشد؟ و آيا اينها بشر نيستند و حتي در بحرين لشكر كشي هم مي كنيد ؟ و آيا اين مصداق يك بام و دو هوا نيست؟

و ما نمي دانيم اينهايي كه تماس مي گيرند و براي شما هورا مي كشند از فرداي قيامتشان نمي ترسند؟ شما كه وجدانتان را زير پاگذاشته ايد بدانيد اينها در تاريخ ثبت خواهد شد، آينده و نسل حاضر در مورد شما خوب قضاوت خواهد كرد.

در رابطه با قضيه شيخ مفيد كه اين ها اين همه سر و صدا كردند.

أولاً: جهل خودشان را به نمايش گذاشتند و در عبارت كه مرحوم شيخ مفيد آورده است مبني بر اين كه اماميه اتفاق نظر دارد بر كفر منكرين امامت بلا فاصله در ادامه مي آورد :

وجحد ما أوجبه الله تعالي من فرض الطاعة.

جحد، انكار از روي علمٍ مي باشد؛ يعني با اينكه مي دانند، آن را انكار مي كنند.

ما از شما مي خواهيم اين قدر كه به تجويد و ظواهر قرآن توجه مي كنيد، كمي هم در مورد آن تدبر كنيد. خداوند در سوره نمل آيه 14 مي فرمايد:

وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا (نمل /14)

يعني يقن دارند و از روي علم اينكار مي كنند. مرحوم شيخ مفيد نيز مي فرمايد:

وجحد ما أوجبه الله تعالي من فرض الطاعة

اين ديگر اختصا ص به سني ندارد؛ بلكه شيعه هم اگر از روي علم انكار كند كه امير المؤمنين عليه السلام جزء ما فرض الله طاعته نيست، كافر مي شود؛ مثل اين كه نماز را انكار بكند؛ چون جزء ما اوجب الله مي باشد. و اين مطالب نشانگر اين است كه شما در قرآن تدبر نمي كنيد، و عبارت خواندن بلد نيستيد، و كلمات بزرگان را دقت نمي كنيد.

ثانياً: اگر مرحوم شيخ مفيد اين عبارت را دارد :

واتفقت الإمامية علي أن من أنكر إمامة أحد الأئمة وجحد ما أوجبه الله تعالي من فرض الطاعة فهو كافر ضال مستحق للخلود في النار.

ايشان در مقابل از آيات و روايات بر امامت و ولايت امام علي و ائمه عليهم السلام دليل دارد، شما چه مي گوييد كه فقهاي تان فتوا مي دهند كه:

من أَنْكَرَ إمَامَةَ أبي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ رضي اللَّهُ عنه فَهُوَ كَافِرٌ.

الفتاوي الهندية، ج 2، ص264

الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص139

اينها دليلشان چيست؟

شما وقتي مي خواهيد نبش قبر كنيد و عبارات علماء شيعه را بيان كنيد، حداقل يك نيم نگاهي به ده ها عبارات علماء خودتان هم بيندازيد و منصفانه قضاوت كنيد.

اينها مي گويند: شيعه اگر مي تواند يك آيه در مورد امامت علي عليه السلام بياروند ما در همين جا جواب مي گويم كه شما چطور مي گويد كه آيه 40 سوره توبه در مورد ابو بكر و آيه 11 نور در مورد عائشه مي باشد و اين را به كمك روايات اثبات مي كنيد، ما هم مي توانيم به كمك روايات ده ها آيه بر ولايت امير المؤمنين عليه السلام بيان بكنيم؛ مثل آيه 55 سوره مائده:

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ .

آلوسي كه يك وهابي است و شمشير را از رو بر عليه شيعه بسته در باره اين آيه مي گويد:

وغلب الأخباريين علي أنها نزلت في علي كرم الله تعالي وجهه.

روح المعاني، ج 6، ص167

و همچنين در جاي ديگر مي گويد:

والآية عند معظم المحدثين نزلت في علي كرم الله تعالي وجهه.

روح المعاني، ج 6، ص 186

و آقاي عضد الدين إيجي و سايرين نيز مي گويند:

وأجمع أئمة التفسير أن المراد علي.

المواقف - الإيجي، ج 3، ص601

اين نقل آقاي ايجي، اين را مي رساند كه ايشان اين مطلب را قبول دارد.

همانطوريكه شما مي گوييد: كسي كه منكر باشد آيه 40 از سوره توبه در باره ابو بكر نيست، كافر مي شود ما هم مي گوييم: كسي آيه 55 سوره مائده را كه در باره امير المؤمنين عليه السلام است، منكر شود، كافر مي شود.

و آيه 67 سوره مائده كه مي فرمايد:

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ (المائده/ 67)

بزرگان شما؛ مثل آلوسي و ديگران مي گويند: اين آيه در باره امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است و همچنانكه طبري و ابن ابي حاتم مي گويند: اين آيه در باره امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است و ابن تيميه مي گويد: تفاسر اين دو، جزء تفاسر معتبر مي باشد؛ چنان كه اين تيميه در منهاج السنة مي گويد:

و تفاسيرهم متضمنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير.

منهاج السنة النبوية، ج 7، ص179

اين را ديگر امام شما مي گويد؛ نه كسي ديگر .

و در تفسير روح المعاني آمده است كه ابن مسعود مي گفت: ما در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله اين آيه را اين گونه مي خوانديم :

عن ابن مسعود قال : كنا نقرأ علي عهد رسول الله ( صلي الله عليه و سلم ) ياأيها الرسول بلغ ماأنزل اليك من ربك إن عليا ولي المؤمنين.

روح المعاني، ج 6، ص193

بيايند اين آيه را جواب دهيد، اگر چنين عبارتي در مورد ابو بكر و عائشه بيايد كسي حق ندارد آن را انكار كند و اگر كسي انكار كرد، كافر مي شود؛ اما اگر در باره امير المؤمنين عليه السلام بيايد آسمان به زمين مي آيد.

امامت و ولايت امير المؤمنين نه تنها در قرآن آمده است؛ بلكه مايه كمال دين و رضايت خدا از اسلام مي باشد. و اگر آيه سوم سوره مباركه مائده را كه خداوند مي فرمايد:

الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا (المائده / 3)

با دقت بخوانيد، خواهيد فهميد كه اسلام بدون ولايت علي عليه السلام؛ مثل لا اسلام مي باشد.

ده ها نفر از مفسرين شما گفته است كه اين آيه بعد از نصب امير المؤمنين عليه السلام به خلافت نازل شده است، مثل خطيب بغدادي باسند صحيح در تاريخ بغدادش ج8، ص284، ابن عساكر و در تاريخ دمشق ج42، ص237 ، آقاي سيوطي در الدر المنثور ج2، ص 298 و آقاي خارزمي در مناقبش ص80 و ... آورده اند كه اين آيه بعد از نصب امير المؤمنين عليه السلام به خلافت نازل شده است.

آيا اين نشانگر اين نيست كه ولايت علي ابي طالب با اين صراحت در قرآن آمده است؟ و اگر راست مي گوييد، بايد دوستانه اين مطالب را باهم بحث كنيم و ديگر نيازي نيست كه شما از ما وحشت كنيد؛ چون شما در كشور خودتان در زير سايه وهابي ها هستيد و ما هم در اينجا؛ تا مردم از اين سر گرداني بيرون بيايند؛ هر چند در طي اين دوسال خيلي از مسائل براي مردم روشن شده است.

حديث منزلت در صيح بخاري شما آمده است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله مي فرمايد:

قال النبي صلي الله عليه وسلم لِعَلِيٍّ أَمَا تَرْضَي أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَي

صحيح البخاري، ج 3، ص 1359

و همچنانكه در صحيح مسلم آمده است:

ِ فقال أَمَا تَرْضَي ان تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَي غير انه لَا نَبِيَّ بَعْدِي.

صحيح مسلم، ج 4، ص1870

رسول خدا صلي الله عليه وآله به حضرت علي فرمود: آيا راضي نيستي كه جايگاه نسبت به من همانند جايگاه موسي نسبت به هارون باشد؟ تنها تفاوت اين است كه بعد از من پيامبري وجود ندارد.

و جمله: انه لَا نَبِيَّ بَعْدِي، مي رساند كه علي عليه السلام بعد از پيامبر صلي الله عليه وآله مي ماند؛ و لي نبوت در كار نيست

علاوه بر آن، در حديث منزلت كلمه «خلفتي» آمده است كه من از شما مي خواهم يك كمي دقت كنيد و يك لحظه ذهن تان را از تعصب بيرون ببريد تا حقيقت را بفهميد.

احمد حنبل در باره مسندش مي گويد: هيچ روايت غير صحيح در اين كتاب نيست، وي در همين كتاب مي آورد كه پيامبر فرمود :

فقال له أَمَا تَرْضَي أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَي الا أَنَّكَ لَسْتَ بنبي انه لاَ ينبغي أَنْ أَذْهَبَ الا وَأَنْتَ خليفتي قال وقال له رسول اللَّهِ أنت وليي في كل مُؤْمِنٍ بعدي.

مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص330

آقاي هيثمي در مجمع الزوائدش ج 9، ص 120، مي گويد اين راويت صحيح است:

رواه أحمد والطبراني في الكبير والأوسط باختصار ورجال أحمد رجال الصحيح غير أبي بلج الفزاري وهو ثقة.

مجمع الزوائد، ج 9، ص120

در اين روايت رسول خدا صلي الله عليه وآله به امير مؤمنان عليه السلام مي فرمايد:

تو بعد از من خليفه و جانشين من هستي بر تمام مؤمنان.

با چه تعبير رسايي، امير مؤمنان را بعنوان جانشينش معرفي مي كند:

وأنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي.

و آقاي الباني شما هم در ضلال الجنة ، در باره اين روايت مي گويد:

1188 - إسناده حسن ورجاله ثقات رجال الشيخين.

ظلال الجنة - (ج 2 / ص 338)

بعد هم مي گويد:

غير أبي بلج واسمه يحيي بن سليم بن بلج قال الحافظ صدوق ربما أخطأ.

اگر اين ربما أخطأ را ملاك قرار بدهيم، در مورد آقاي بخاري و مسلم هم گفته شده است كه از مدلسين هستند كه بدتر از اخطأ مي باشد، چه بايد گفت؟

حاكم نيشابوري نيز همين تعبير را مي آرود:

إنه لا ينبغي أن أذهب إلا وأنت خليفتي قال بن عباس وقال له رسول الله صلي الله عليه وسلم أنت ولي كل مؤمن بعدي ومؤمنة.

و در ذيلش مي گويد:

هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه بهذه السياقة.

المستدرك علي الصحيحين ،ج 3، ص 143

الباني هم در سلسله احاديث صحيحه ج5، ص222 ذيل حديث 2223 مي گويد: اين حديث را حاكم و ذهبي صحيح اسناد و دانسته است

وهو كما قالا.

يعني همانطور كه حاكم و ذهبي گفتند، روايت صحيح مي باشد .

شما مي گوييد: يك روايت صحيح بر ولايت امير المؤمنين عليه السلام بياوريد ما ده ها روايت صحيح مي آوريم و آيا اين مطالب حرف شيخ مفيد را تأييد نمي كند كه ولايت علي عليه السلام جزء ما اوجب الله و جزء ما جاء به النبي است و اگر كسي از روي علم بيايد اين مطالب را انكار كند، كافر مي شود.

در همين حديث منزلت و قتي پيامبر صلي الله عليه وآله فرمود:

انت مني بمنزلتي هارون من موسي

تنها پيامبري كه خلافت خليفه اش با صراحت آمده است، حضرت موسي عليه السلام مي باشد و قتي به قرآن مرا جعه مي كنيم مي بينيم عباراتي صريح در مورد حضرت هارون آمده است؛ مانند اينكه در مورد منزلت نبوت حضرت مي فرمايد:

وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيًّا (مريم/ 53)

و در مورد منزلت جانشني حضرت مي فرمايد:

وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي (طه/ 29- 30)

لَقَدْ آَتَيْنَا مُوسَي الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا (الفرقان/35)

در باره منزلت خلافت حضرت آمده است :

َقَالَ مُوسَي لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ (اعراف/142)

يعني اي برادر! خليفه و جانشين من در ميان قومم باش.

و در مورد چهارمين منزلت حضرت كه منزلت قرابت قريبه باشد، خداوند متعال مي فرمايد:

َوَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي (طه/29- 32)

تمام اين چهار منزلت غير از منزلت نبوت، براي امير المؤمنين عليه السلام ثابت است و نيازي به اين همه داد و فرياد ندارد.

و در حديث ولايت پيامبر صلي الله عليه وآله مي فرمايد :

قال بن عباس وقال له رسول الله صلي الله عليه وسلم أنت ولي كل مؤمن بعدي ومؤمنة فقال اعملوا ما شئتم هذا حديث صحيح الإسناد.

المستدرك علي الصحيحين ،ج 3، ص143

و آقاي الباني هم اين حديث را در سلسله الصحيحة ج 5،ص22، نيز تصحيح مي كند.

آيا اين مطالب حكايت از اين ندارد كه امامت حضرت امير المؤمين جزء ما فرض الله و ماجاء به النبي مي باشد؟

از اين قبيل روايات فراوان در كتب اهل سنت مي باشد؛ مثلاً در كتاب مناقب آمده است:

علي إمام المتقين.

المناقب - الموفق الخوارزمي ، ص 5

در كتاب معجم كبير طبراني نيز آمده است :

أنت وَلِيُّ كل مُؤْمِنٍ بَعْدِي.

المعجم الكبير، ج 12، ص 98

و ساير كتب اهل سنت نيز از اين مطالبي كه بيان شد پر است.

آيا اين دلالت بر اين ندارد كه اگر كسي از روي علم و دانايي انكار كند كه امام منصوب است كافر مي شود؟

و آيا مگر شما در مورد ركعات نماز بيش از اين روايت و دليل داريد كه مي گويد: اگر كسي نماز صبح را انكار كند، كافر مي شود. و اگر شيخ مفيد مي گويد :

وجحد ما أوجبه الله تعالي من فرض الطاعة فهو كافر ضال مستحق للخلود في النار.

يعني با علم بيايد امامت امير المؤ منين عليه السلام را انكار كند، كافرمي شود.

بزرگان شما نيز گفته اند:

من أَنْكَرَ إمَامَةَ أبي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ رضي اللَّهُ عنه فَهُوَ كَافِرٌ.

الفتاوي الهندية، ج 2، ص264

الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج1، ص139

ما در اينجا سؤال مي كنيم كه شما در اين زمينه چند روايت صحيح داريد؟

جز اين كه مي گوييد برخلافت ابوبكر اجماع وجود دارد و آنرا هم كه علماي شما تصريح دارند كه اجماعي در كار نبوده است. اگر بالفرض ما اجماع را در مورد ابو بكر بپذيريم، در مورد عمر چه مي گوييد كه اين همه اعتراض و اختلاف بوده است؟.

مراجعه شود در اين باره به فتواي هنديه ج2، ص263، بحر رائق ابن نجم مصري ج1، ص611.

ما از شما سؤال مي كنيم كه اگر شيخ مفيد مي گويد:

من أنكر إمامة أحد الأئمة وجحد ما أوجبه الله تعالي من فرض الطاعة فهو كافر ضال مستحق للخلود في النار.

شما چه مي گوييد درباره عبارت ابن عابدين كه مي گويد :

ومن أنكر خلافة الصديق أو عمر فهو كافر.

حاشية ابن عابدين، ج 1، ص561

همچنان كه آقاي سبكي نيز مي گويد:

الأمر الرابع النقول عن العلماء فمذهب أبي حنيفة أن من أنكر خلافة الصديق رضي الله عنه فهو كافر وكذلك من أنكر خلافة عمر بن الخطاب رضي الله عنه ومنهم من لم يحك في ذلك خلافا

يعني هيچ يكي از علماء اهل سنت اختلاف ندارند در اين كه منكر امامت ابوبكر كافر است.

فتاوي السبكي، ج 2، ص587

آقاي سبكي در جاي ديگر مي گويد:

من كتب الحنفية من أنكر إمامة أبي بكر الصديق رضي الله عنه فهو كافر وقال بعضهم هو مبتدع والصحيح أنه كافر.

فتاوي السبكي، ج2، ص576

و جناب هيثمي نيز در اين باره مي گويد:

فمذهب ابي حنيفة رضي الله عنه أن من أنكر خلافة الصديق أو عمر فهو كافر.

الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج1، ص138

و آقاي نووي در روضة الطالبين مي گويد:

فقال أبو إسحق من أنكر إمامة أبي بكر رضي الله عنه ردت شهادته لمخالفته الإجماع.

روضة الطالبين، ج11، ص240

ما سؤال مي كنيم كه امامت ابو بكر از كجا آمده است؛ درحالي كه شما مي گوييد امامت حضرت ابراهيم عليه السلام متفرع بر نبوت بود و علي عليه السلام پيامبر نبوده تا امام باشد.

وآقاي هيثمي نيز بيان مي دارد:

وفي الفتاوي البديعية من أنكر إمامة أبي بكر رضي الله عنه فهو كافر وقال بعضهم وهو مبتدع والصحيح أنه كافر وكذلك من أنكر خلافة عمر في أصح الأقوال ولم يتعرض أكثرهم للكلام علي ذلك.

الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج1، ص139

همچنين در فتاواي هنديه آمده است :

كَذَا في خِزَانَةِ الْفِقْهِ من أَنْكَرَ إمَامَةَ أبي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ رضي اللَّهُ عنه فَهُوَ كَافِرٌ وَعَلَي قَوْلِ بَعْضِهِمْ هو مُبْتَدِعٌ وَلَيْسَ بِكَافِرٍ وَالصَّحِيحُ أَنَّهُ كَافِرٌ وَكَذَلِكَ من أَنْكَرَ خِلَافَةَ عُمَرَ رضي اللَّهُ عنه في أَصَحِّ الْأَقْوَالِ.

الفتاوي الهندية، ج2، ص264

ما به اينها مي گوييم وقتي شما عبارات علماء را مي بينيد اين عبارات علماء خودتان را نيز ببينيد و اگر بناء باشد ما نبش قبر بكنيم بياييم دو طرف از شيعه و سني را نبش قبر كنيم تا ديده شود كه قضيه از چه قرار است. اين را شما بايد بدانيد كه يكي از موانع اختلاف اين است كه ما گذشته ها را ملاك قرار بدهيم. و بهترين راه براي ايجاد وحدت اين است كه بياييم فكر كنيم كه امروز چه كار بايد انجام داد. همانطور كه قرآن در مورد گذشته مي فرمايد:

ِتلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ (البقره/134)

آيا آيه، اين زمان و امروز را نيز در بر مي گيرد يا نه؟ ما بايد ببينيم با وضعيت و بيداري اسلامي كه فعلاً در جهان به وجود آمده است و جوانان توجه شان بيشتر از گذشته به مسائل اسلامي جلب شده است، تكليف ما چيست و چه كار بايد بكنيم اين پرده ضخيم كه در پانزده قرن بر چشمان اينها دو خته شده بود و در تاريكي و ظلمت اينها را نگهداشته بوديد و گفته بوديد كه كسي حق ندارد در مقابل حاكم ظالم قيام بكند و در اين زمينه روايات دروغ و جعلي نيز از قول خليفه دوم و ديگران نقل كرده بوديد، مبني براينكه كسي حق ندارد در مقابل حاكم اسلامي قيام بكند هر چند حاكم اسلامي دستور ضد ديني هم دهد.

روايت اين است:

أخبرنا أبو عبد الله محمد بن عبد الله الحافظ ثنا أبو العباس الأصم ثنا الحسن بن علي بن عفان ثنا أبو أسامة عن سفيان عن منصور عن إبراهيم بن عبد الأعلي عن سويد بن غفلة قال قال لي عمر بن الخطاب رضي الله عنه يا أبا أمية لعلك إن تخلف بعدي فأطع الإمام وإن كان عبدا حبشيا إن ضربك فاصبر وإن أمرك بأمر فاصبر وإن حرمك فاصبر وإن ظلمك فاصبر وإن أمرك بأمر ينقص دينك فقل سمع وطاعة دمي دون ديني.

سنن البيهقي الكبري، ج 8، ص159

يعني : اگر حاكم اسلامي شمار را به چيزي امر كرد كه دين شما را زير سؤال ببرد مخالفت نكن و بگو من دينم را فداي جانم مي كنم.

الحمد الله اين بيداري اسلامي باعث شده كه جوانان اسلامي اين روايات جعلي را به زباله دان تاريخ بيندازند. و ديگر گوش شان به حر فهاي شما بدهكار نيست. ما نبايد كاري كنيم كه اينها از اسلام و دين زده شوند . و اگر ما مياييم اين مطالب را بيان مي كنيم كه به ضرر شيعه و سني است، صرفاً به خاطر دفاع از هجوم است كه شما انجام مي دهيد.

ما عرض كرديم: اگر تعدادي از علماء اهل سنت بيايند، اين شبكه هاي وهابي را محكوم بكنند و بگويند اين شبكه هاي وهابي مال ما نيست، ما كلاً اين مباحث را مي بنيديم، مي رويم سراغ ساير مذاهب و فرقه هاي ديگر.

و يا مي آيم نكته هاي مثبت مذهب شيعه را مطرح مي كنيم؛ اما وقتي علماء اهل سنت سكوت مي كنند و احياناً حمايت هم مي كنند، مثلاً مي گويند به كتاب هاي مرحوم الجزايري مراجعه كنيد؛ در حاليكه ما بارها اين مطلب را بيان كرديم كه مرحوم انگجي در ج 2، انوار النعمانيه ص108، مي گويد: بعضي علماء شيعه فتوا داده اند، به حرمت خواندن بعضي از كتاب هاي سيد نعمت الله جزائري و شما حياء نمي كنيد كه از كتب ايشان مي آوريد و اگر اين كار را كرديد ما از كتب ابو حنفيه و مالك و... مي آوريم .

اين كه شبكه هاي مسيحي مي گويند: اينها به جان هم افتاد است، ما گوش به حرفهاي چند تا يهودي و مسيحي فتنه گر نمي دهيم. به نظر بنده عاقلانه ترين كار در اين زمانه كه بين اكثر مذاهب اختلاف وجود دارد اين است كه بياييم دورهم بنشينيم و راه علاج و راه حل را پيدا كنيم و بگوييم كه براي دنياي امروز چه ارمغان داريم .

فرداي قيامت براي پولهايي كه درشبكه هاي جهاني، چه از وجوهات باشد و چه از پولهاي نفت، خرج مي كنيم بايد جوابگو باشيم . نه اين كه يباييم ايجاد اختلاف ، تشتت و ناراحتي بكنيم .

مجري

ما از شبكه هاي وهابي تشكر مي كنيم كه با طرح اين سؤال شان باعث شد ،شما ادله امامت علي ابي طالب عليه السلام را از كتب اهل سنت به صورت فشرده بيان كنيد.

حاج آقا! مي خواستم از شما خواهش كنم هر سه چهار ماه اين مطالب را تكرار كنيد؛ چون براي بينندگان خيلي مفيد است.

استاد قزويني:

ما امروز در تهران با هفتصد و هشتصد تا از دانشجويان دو تا جلسه سنگين داشتيم كه يكي از اساتيدي كه از شرق آمده بود مي گفت من حامل پيامي تعدادي از بزرگان تشيع مي باشم كه به شما سلام مي رساند و مي گويند: ما به شيعه بودن با اين ادله محكم كه شما بيان مي كنيد، افتخار مي كنيم. و ما نمي دانستيم كه شيعه اين قدر پشتوانه قوي نه تنها در كتب خودش؛ بلكه در كتب اهل سنت دارد.

مجري:

ما هر چند ماه از حاج آقا خواهش مي كنيم كه ادله امامت را بيان كنند و از شما نيز خواهش مي كنيم كه شما هم ادله امامت امامان تان را بيان كنيد؛ و الا ما از حاج آقا خواهش مي كنيم كه ادله امامت امامان شما را هم بيان كنند.

سؤال ديگري كه بايد از خدمت حاج بپرسيم اين است كه آيا كسي از وهابي ها فتوا داده اند كه اگر كسي يك شيعه را بكشد، بهشت بر او واجب مي شود؟

استاد قزويني:

جناب آقاي محسني در اين رابطه سخن بسيار است و آنچه واقعاً براي بنده درد آورد است اين است كه در قرن يازده هم و دوازده هم بين ايران و دولت عثماني جنگ واقع شد شخصي به نام نوح افندي كه يك آخوند تندي وهابي زده بود، رسماً فتوا داد:

من قتل رافضياً واحداً وجب له الجنة.

يعني: هر كسي كه يك شيعه را بكشد، بهشت بر او واجب مي شود.

وَمَنْ تَوَقَّفَ فِي كُفْرِهِمْ وَإِلْحَادِهِمْ وَوُجُوبِ قِتَالِهِمْ وَجَوَازقتْلِهِمْ فَهُوَ كَافِرٌ مِثْلُهُمْ.

يعني هر كسي كه به وجوب قتل شيعه و ملحد بودن شيعه فتوا ندهد، آن هم كافر مي شود.

فَيَجِبُ قَتْلُ هَؤُلَاءِ الْأَشْرَارِ الْكُفَّارِ.

يعني: واجب است قتل شيعه كه كافر و اشرار مي باشد.

تَابُوا أَوْ لَمْ يَتُوبُوا

يعني: چه توبه بكند و چه توبه نكند .

وَلَا يَجُوزُ تَرْكُهُمْ عَلَيْهِ بِإِعْطَاءِ الْجزءةِ

يعني، مانند يهود و نصارا نمي توانيم از شيعه جزيه بگيريم.

وَلَا بِأَمَانٍ مُؤَقَّتٍ وَلَا بِأَمَانٍ مُؤَبَّدٍ نَصَّ عَلَيْهِ قَاضِي خَانْ فِي فَتَاوِيهِ

ما نمي توانيم به اينها أمان نامه چه مؤبد و چه غيرآن بدهيم.

وَيَجُوزُ اسْتِرْقَاقُ نِسَائِهِمْ لِأَنَّ اسْتِرْقَاقَ الْمُرْتَدَّةِ بَعْدَمَا لَحِقَتْ بِدَارِ الْحَرْبِ جَائِزٌ وَكُلُّ مَوْضِعٍ خَرَجَ عَنْ وِلَايَةِ الْإِمَامِ الْحَقِّ فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ دَارِ الْحَرْبِ وَيَجُوزُ اسْتِرْقَاقُ ذَرَارِيِّهِمْ تَبَعًا لِأُمَّهَاتِهِمْ لِأَنَّ الْوَلَدَ يَتْبَعُ الْأُمَّ.

يعني: مي توان زنها و بچه هاي شيعيان را به اسارت گرفت ....

تنقيح الفتاوي الحامدية، ج2، ص175

به تبع همين فتوا، از 17 رجب سال 1148، تا 23 محرم، 1149 فقط در حلب لبنان 40000 شيعه را اهل سنت قتل عام كردند.

اين مسائل براي هر فرد آگاهي درد آور و زجر آور مي باشد.

اين ياوه سرايها و شعارهاي پوچ وهابي ها باعث مي شود كه بنده يكسري مطالبي را روي عرض كنم تا مردم بدانند.

يكي از وهابي زده ها و دشمن دين و مذهب كه وابسته به وهابيت بود جنايت فراوان و دست به قتل عام شيعيان در افغانستان زد عبد الرحمن بود.

اينها به خاطر يك عبارت مرحوم مجلسي در حيات القلوب كه نسبت به خلفاء جسارت كرده بود آمدند در دادگاه عالي شريعت نبوي كابل اعلام كردند كه تمام شيعيان كافر و مفسد في الارض مي باشند، علي الخصوص شيعيان هزاره افغانستان قتل شان واجب است، خواه توبه بكنند و خواه توبه نكنند. و گفتند هر كسي از فرمان امير عادل عبدالرحمن خان از جنگ با متمردان سرباز زنند، مجازات سنكين در انتظارشان است.

اين مطلب را افراد ذيل امضاء كرده اند:

1. مولوي مير فضل الله مستشار دادگاه شريعت نبوي

2. مير محمود

3- مولوي نظام الدين

4- مولوي عمر عمران

5- مولوي سيد طاهر

و...

در اين رابطه به كتاب تاريخ شيعيان افغانستان ص316 مراجعه شود.

اينها طبق همين فتوايي كه علماي شان داده بودند، هر جنايتي؛ مثل كشتن زنان، بچه ها و اسير كردن آنها، خراب كردن مساجد، سوزاندن مزارع و حيوانات، جلوگيري از دفن جنازه هاي شيعيان، قرار دادن افرادي به صورت دست بسته در اختيار سگ هاي درنده ، سر بريدن كودكان در جلو چشم مادران، مورد تجاوز قرار دادن دختران و زنها در مقابل چشم پدران و شوهرانشان، مثله كردند اسيران شيعه و سيخ فروبردن در چشم آنها و... انجام مي دادند. در اين باره به كتاب نگاه به گذشته و حال افغانستان ص 24 مال آقاي طالب قندهاري مراجعه شود.

قيمت اسيران شيعه كه آقاي عبد الرحمن به نام مسلمان گرفت، عبارت مي باشد:

1. دختر جوان 10 روپيه؛

2. زن جوان 5 روپيه؛

3. مرد جوان 15روپيه؛

4. كودكان زير پانزده سال 5 روپيه؛

5. كودكان خردسال بدون نرخ معين و به صورت توافق خريدار و فروشنده مي باشد.

در اسناد دولتي آمده كه مولوي خاجه محمد، قاضي دادگاه شرع در ارزگان از محل در آمد عوارض فروش 1293 زن و كودك شيعه، 1940 روپيه براي عبد الرحمن خان فاسق و فاجر فرستاد و در شهر قند هار 46666 زن و كودك و مرد جوان فروخته شد. اين موارد كه بيان شده نمونه از جنايات فراوان اينها بود.

و اگر آقايان به دنبال مطالب مستند مي گردند، ما از اين قبيل مطالب فراوان داريم. و اگر بناء باشد نبش قبر شود ما هزاران برابر شما دليل و مدرك براي نبش قبر داريم ؛ اما با اين حال بارها گفته ايم كه گذشته ها نبايد ملاك باشد، ما بايد ببينيم امروز كه در عصر رسانه قرار داريم تكليف ما چيست؟

بيننده: آقاي ابطحي از اهواز

بنده عرض سلام و ادب دارم، خدمت شما آقاي محسني و خدمت جناب دكتر قزويني اميدوارم در زير سايه حق صحيح و سالم باشيد و همچنان در پيشبرد اهدافي مقدس شيعه موفق و كامياب باشيد.

جناب دكتر! شبكه كلمه دارد از شما كليپ در رابطه با ناراحتي تان از اهانت به امام زمان عليه السلام پخش مي كنند كه بنده مي خواستم، به اينها و به مردم بگويم: كه گول كليپ هاي را كه اينها پخش مي كنند نخورند ؛چون توهين به امام زمان عليه السلام نه تنها باعث ناراحتي جناب دكتر مي شود؛ بلكه باعث ناراحتي تمام تشيع مي گردد.

مطلب دوم اينكه بنده دانشجو هستم و بعضي مواقع مي ببنم كه بعضي از افراد مي خواهند، فكر شيعيان ساده را به سمت وهابيت منحرف سازند؛ لذا مي خواستم بدانم كه مي شود؛ چنين افرادي را معرفي كرد و يا بگذاريم اينها همين طور به كارشان ادامه بدهند. و در پايان مي خواستم از حاج آقا تشكر كنم كه فضا را همواره علوي مي كند و خدا مي داند وقتي اسم امام علي عليه السلام مي آيد، ما از جگر خنك مي شويم.

بيننده: آقا حبيب از بندر عباس (اهل سنت)

بنده سلام دارم خدمت شما و اميدوارم كه خداوند همه ما را به يكتا پرستي هدايت كند.

چند پيش آقاي كياني مي گفت: در مسجد الحرام وقتي تشهد خوانده مي شود، صلوات گفته نمي شود. كه اين بدعت جديد مي باشد.؛ در حاليكه امام جماعت مسجد الحرام آنقدر آهسته صلوات مي گويد، شخصي كه پشت سرش نشسته باشد به زور مي شنود، چه رسد به ديگران.

مجري:

من طور ديگر شنيده ام و آن اينكه در مسجد الحرام به جاي السلام عليك ايها النبي مي گويد: السلام علي النبي. كليپش هم موجود است .

بيننده:

آقاي كياني مي گفت درودي را كه بر آل محمد در آخر تشهد فرستاده مي شود، اينها كنسل كرده اند. من از شما مي خواهم كه تمام نماز مسجد الحرام را پخش كنيد تا مردم بفهمند كه چنين چيزي وجود دارد يا نه ؟

سؤال دوم از خدمت حاج آقا اين است كه وقتي روايتي مي خواند آن را به مردم نشان بدهند. اينكه مي گويد: علي خليفه بعد از پيامبر صلي الله عليه وآله مي باشد اين را اهل سنت هم قبول دارد؛ اما اينكه خليفه اول مي باشد، بايد نشان داده شود.، اگر حضرت علي عليه السلام خليفه اول بود نه تنها اعتراض نكرد؛ بلكه حضرت وزير خلفاء نيز شد. آيا حقيقت تاريخ هم همين مي باشد يانه؟

استاد قزويني:

شما فرض كنيد پدر بزرك شما دارد از دنيا مي رود، مي گويد: پسر من وصي من بعد از من است، آيا اينكه مي گويد: وصي من بعد از من هستي، فقط شامل ايشان مي شود يا چند نفر ديگر را نيز در بر مي گيرد؟

وقتي پيامبر مي فرمايد:

يا علي انت خليفتي في كل مؤمن من بعدي.

يعني اي علي، بعد از رحلت من خليفه من در ميان مؤمنان هستي.

وقتي ما آمديم بعد از پيامبر كسي ديگر را جانشين پيامبر قرار داديم آيا خلاف اين حديث عمل كرده ايم، يا نه؟ و آيا وقتي گفته مي شود،من بعدي، مرادش اين نيست كه علي خليفه بعد از من هست؟

بيننده:

پيامبر صلي الله عليه وسلم نگفته است ،بعد از من علي فوراً خليفه است؛ بلكه مراد اين است كه ايشان بعد از پيامبر خليفه شود و همين طور هم شد. و همين هم كفايت مي كند؛لذا به واسط شورا خليفه تعيين بشود هيچ مشكلي پيش نمي آيد.

استاد قزويني:

اينكه پيامبر فرموده: من بعدي، يعني خليفه چهارم بايد باشد. و شما مي توانيد يك روايت براي ما بياوريد كه خليفه بايد به واسطه شورا تعيين شود.

بيننده:

درست است كه ما روايت نداريم؛ اما قرآن هميشه تأكيد بر شورا مي كند.

استاد قزويني :

كجاي قرآن تأكيد به شورا شده است مي توانيد براي ما بگويد.

بيننده:

من آنگونه كه بايد علم قرآن داشته باشم ندارم؛ ولي مي فهمم كه شما تاريخ را داريد انكار مي كنيد.

استاد قزويني:

شما گفتيد اين عبارت را نشان بدهيد، بفرمايد اين همان عبارت است كه پيامبر فرمود:

قال رسول الله صلي الله عليه وسلم لعلي أنت مني بمنزلة هارون من موسي إلا أنك لست نبيا إنه لا ينبغي أن أذهب إلا وأنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي.

السنة لابن أبي عاصم، ج 2، ص 565

پيامبر صلي الله عليه وآله به علي عليه السلام فرمود: جايگاه شما نسبت به من مثل جايگاه هارون نسبت به موسي مي باشد؛ الا اينكه تو پيامبر نيستي؛ چون نبوت بعد از من به اتمام مي رسد. و من قدم از مدينه بيرون نمي گذارم؛ مگرا ينكه ثابت كنم كه تو خليفه و جانشين من هستي براي تمام مؤمنين بعد از من.

بيننده :آقا مسعود از قم

عرض سلام دارم خدمت شما و آقاي قزويني ....

جناب آيت الله قزويني! مي خواستم از شما تشكر كنم ، اين را بگويم كه بنده همشه بيننده بر نامه شما بوده و هستم و همچنان خود را شاگرد شما مي دانم.

امشب زنگ زدم تا سلام يك جوان شيعه را خدمت شما برسانم و يك درخواست شخصي داشتم كه اگر اشكال ندارد بعد از برنامه خدمتان بيان بكنم.

بيننده فاروقي از تايباد (اهل سنت)

با عرض سلام خدمت آيت الله قزويني و شما مجري محترم ، تشكر مي كنم از تمام كنالهاي تلويزيوني؛ چون باعث شد كتابهاي كه در دسترس ما نبوده و در جاي خاك مي خورد مورد استفاده همه گان قرار بگيرد و ما بتوانيم مسائل خوب و بد مان را تشخيص بدهيم.

بنده مي خواستم خدمت ابو ماهر كه ما را مورد نكوهش قرار داد عرض كنم: شما كه تمام مقدسات ما را زير سؤال مي بريد و مي گوييد: ابو بكر منصوب من قبل الله نبود، مگر مي شود اهل سنت باشي؛ اما به چشم يك قديس به خلفاء ما نگاه نكنيم و از آنها دفاع نكنيم لذا از شما مي خواهم تا باهم رو به رو بشوم تا فهيمده شود كه كدام يكي از من و شما از جمله اهل سنت مي باشيم. مگر تو در كتاب مناقب بخاري نخوانديد كه نبي مكرم اعتراف كرد كه حضرت عمر لياقت نبوت داشته است منتها رفتار نبي مكرم در چند موارد با عمر خصمانه بود است:

1. در صلح حديبيه؛

2. در اختلاف طائفه بني قريظه كه عمر و ابو بكر باهم اختلاف كردند و صدايشان را بلند كردند و پيامبر اينها را مورد نكوهش قرار داد؛ لذا بعد از آن زمان، حضرت عمر به طوري آهسته صحبت مي كرد كه پيامبر مي فرمود: بلند تر صحبت كنيد تا من متوجه شوم؛

3. در جريان حديث قرطاس؛

4. در جريان حديث منزلت،اين موارد مي رساند كه رفتار پيامبر با عمر مغرضانه بوده است؛ الا دليل نداشت كه پيامبر اين چنين رفتاري با عمر داشته باشد؛ چون روش و سنت عرب اين بود كه وقتي رئس انتخاب مي كرد، چند بزرگان و شيوخ، جمع مي شدند انتخاب مي كردند و ما هم كاري به سنت پيامبر نداريم؛ بلكه ما پيرو سنت عرب هستيم.

بيننده آقا حسين از فارس

من عرض سلام و ادب دارم خدمت شما و آقاي قزويني.

من ابتدا يك مقدمه عرض بكنم و آن اينكه من در ابتدا يكسري عقايد مخصوصي به خودم داشتم؛ مثلاً مطالعه هر چيز حتي قرآن را با دهان چيز بي خود مي دانستم. و اين افكار در من رشد كرد؛ تا اينكه زندگيم را با افكار خودم بردم جلو؛ بعداً مطالعات انجام دادم و شبكه هاي زيادي را مي بينم و انتقادي زيادي نسبت به شبكه شما دارم ؛مثلاً در مودر برنامه امشب تان كه در مورد امامت حضرت امير المؤ منين عليه السلام مي باشد ، به نظر بنده از امامت حضرت اصل امامت مهم است كه بايد به آن پرداخته شود و به عقيده بنده اگر امامت را از دين حذف بكنيم خاتميت زير سوال مي رود؛ چون حوزه عملي خاتميت، امامت مي باشد. در مورد نظريه اهل سنت كه اصلاً معلوم نيست بر چه اساس مي باشد، بنده اصلاً موافق نيستم..

من يك سال پيش رفتم امام رضا عليه السلام و انسان بايد از جانش بگذرد كه برود زره را زيارت بكند. و من مي گويم اصلاً امام رضا زنده چطور مي شود پانصد ،ششصد نفر همزمان با او صحبت كند و آيا اين كار درست است و من مي گويم، اين سبك زيارت غلط مي باشد شما فرض كنيد كه امام رضا زنده است چطور مي شود با امام زنده اينگونه صحبت كرد.

مجري :

بنده يك سؤال دارم از خدمت شما اگر تمام مردم عالم عبادت بكنند و بگويند يا الله آيا اشكال پيش مي آيد. امامان هم آينه تمام نماي صفاتي خداوند مي باشند چه اشكال دارد يك امام رضا نشسته باشد به پانصد نفر جواب بدهد، آيا اين اشكال دارد؟ شما يك وقت از نگاه فلسفي صحبت مي كنيد و يك وقت هم نگاهي خودتان را بيان مي كنيد اين مبحث را حاج آقا جواب خواهد داد.

استاد قزويني :

برادر عزيز مرد زنده كردن مهم است و يا در يك آن صداي ده نفر شيندن مهم است؟

بيننده:

به نظرم مرده زنده كردن مهم تر است و از صفات حق مي باشد.

استاد قزويني :

خدايي كه اين صفت را دارد مي آيد اين ويژگي و صفتش را به حضرت عيسي عليه السلام مي دهد و حضرت مي گويد:

أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَي بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآَيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (آل عمران/ 49)

و در ده ها آيه قرآن داريم كه خداوند مي فرمايد:

وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (آل عمران/ 156)

خداوندي كه اين اختيار و توان را دارد، كه مرده زنده كردن را به عيسي بدهد، مي تواند اين صفت خودش را كه

لايشغله شأن عن شأن

يعني در آني واحد، صداي ميلون ها نفر را بشنود و هيچ چيز هم او را به خودش مشغول نكند، به امام رضا عليه السلام بدهد و اين چه اشكال دارد.

بيننده :

بنده يك جمله در مورد خداوند عرض بكنم و آن اينكه خداوند مرده زنده كردنش حقيقي است؛ همچنانكه حضرت عيسي عليه السلام حقيقتاً مرده اي را زنده مي كرد كه عقل و روحش را از دست داده باشد. و جسم زنده كردن كه خلاف قوانين الهي مي باشد.

مجري :

پس در مورد عزير نبي چه مي گويد؟ كه پس از صد سال جسمش زنده شد، و زنده شدنش حقيقي بود.

بحث ما خيلي به طول انجاميد و از شما مي خواهم كه در اين مباحث به كتب اعتقادي مراجعه كنيد.

استاد قزويني:

اين برداشتهايي كه شما داريد برداشتهاي انحرافي از قرآن مي باشد؛ چون هيچ يكي از شيعه و سني نگفته است كه حضرت عيسي عليه السلام مرده زنده مي كرد؛ مثل يك طبيب اروپايي بيايد يك كسي كه سكته كرده است را زنده كند. و اگر اين حرف را بزنيم معجزه قرآن زير سؤال مي رود. از اين بالاتر خداوند عالم به ملك الموت كه مقامش پايين تر از پيامبر و امام مي باشد، اين قدرت را داده است كه در آن واحد، ميليون ها نفر را قبض روح بكند؛ مثلاً قبض روح كردن يكي، او را از قبض روح كردن ديگر باز نمي دارد. ميلون ها مسلمان در هر نمازش مي گويد: السلام عليك ايها النبي و رحمة الله و بركاته و اگر پيامبر صلي الله عليه وآله نمي شنود، سلام خطابي واقعاً احمقانه مي باشد و اگر مي شنود، جواب سلام واجب مي باشد. و آن خداي كه قدرت داده كه پيامبر صلي الله عليه وآله، سلام ميلونها نفر را بشنود و جواب بدهد، همين خداهم مي تواند به امام رضا عليه السلام و امير المؤمنين عليه السلام و ساير أئمه عليهم السلام قدرت بدهد در آن واحد با هزاران نفر صحبت بكند و جواب آنها را بدهد. و اين عقيده كه مي گويد يد الله مغلوله عقيده يهود مي باشد نه مسلمانان.

و خداوند در جاي مي فرمايد :

وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ (انعام /59)

در جاي ديگر مي فرمايد :

عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَي غَيْبِهِ أَحَدًا. (الجن/26)

إلا مَنِ ارْتَضَي مِنْ رَسُولٍ. (الجن/ 27)

خداوند عالم كه دستهايش بسته نيست مي تواند اين قدرت را به هر كسي بخواهد عطاء بكند.

كسي خدمت امام جواد عليه السلام آمد، و گفت:شما فرموديد: كه به تمام آسمان ها و زمين ها مسلط هستيد و تمام اسامي بهشتيان و جهنميان را مي دانيد، و اين؛ يعني صفت خدايي براي خود قائل شدن نيست، امام جواد عليه السلام نفرمود من مي دانم يا نمي دانم؛ بلكه يك سؤال پرسيد، گفت آيا خداوند اين قدرت را دارد كه چنين قدرتي را به يك پشه بدهد و يانه؟ طرف گفت خداوند مي تواندچنين كاري بكند، حضرت فرمود: من در نزد خداوند از يك پشه گرامي تر مي باشم و هرچي من دارم از لطف خداوند متعال مي باشد.

انسان نبايد كج فكري نسبت به آيات قرآن داشته باشد. و اين طور كج فكري مصداق

رب تالي القرآن والقرآن يلعنه

مي باشد.

بنده به شما توصيه مي كنم كه يا با بعضي از علماء صحبت كنيد؛ تا اگر چناچه برداشت نادرستي در تفكر شما وجود دارد اصلاح شود. و اگر دچار بيماري عصبي شديد به روان پزشك برويد؛ چون اين جور برداشت از قرآن برداشت طبيعي نيست و حتي يك وهابي چنين برداشتي از قرآن ندارد كه شما داريد.

بيننده: آقا عبد الله از كردستان

بنده عرض سلام دارم خدمت آيت الله قزويني و من از ابتدا برنامه را دنبال مي كردم، ايشان مطالب بسيار زيبا و قشنگي بيان كردند.

و چند تا نكته وجود دارد كه به عرض مي رسانم :

يك سؤال دارم از اين شبكه وهابي كه خودشان را نماينده اهل سنت مي دانند و آن اين است كه امروز چه اتفاق افتاده در جهان به اسم اسلام در عرب و روزانه چند تا انفجار در يك كشور اسلامي كه زن بچه دارند در آنجا زندگي مي كنند. و اين انفجار ها به اسم چه كسي تمام مي شود. ما حقيقت اسلام را فراموش كرديم و اساس اسلام را به خاطر منافع و عقائد شخصي خودمان رها مي كنيم و به فروع مي پردازيم، كه هيچ گونه پايه و اساسي ندارد و مشت نمونه خروار مي باشد، ما حكومت طالبان را در افغانستان ديديم و اينها چه چهره اي از اسلام نشان دادند. اينها كلاً مي خواهند يك چهره ي زشت از اسلام به جهانيان نشان بدهند . و اينها كه آنجا نشسته اند تا حالا يك بيانيه بر عليه اين عملياتهاي انتحاري كه يك وحشي هم آنرا انجام نمي دهد، صادر كنند.

بنده دلم به حال اسلام مي سوزد كه اگر نباشد، شيعه وسني ديگر معني ندارد.

هزار سال پيش يك عده افرادي يكسري كاري كردند كه درست و نادرستي اش را بر عهده مردم مي گذاريم و مباحثي كه وجود دارد را بايد علماء حل و فصل كنند؛ چون اين يك بحث عادي نيست تا به واسطه عوام حل و فصل شود .

اين را عقل سالم قبول نمي كند كه تمام زحمات پيامبر صلي الله عليه وآله و اصحاب و اهل بيتش را فداي عقايد و منافع شخصي مان بكنيم و به خاطر همين كارها كه انجام مي شود، اسلام چنين وضعيتي را پيدا كرده است، كه در افغانستان يك سرباز آمريكايي جرأت پيدا مي كند كه قرآن را آتش بزند.

من به اين هاشمي و حيدري مي گويم: شما كه ادعاي دلسوزي مي كنيد؛ چرا بر عليه اين عملياتهاي انتحاري موضع نمي گيرد و نمي گويد اينها مسلمان نيستند و چرا داريد با آبروي اسلام بازي مي كنيد، به فرموده امام حسين عليه السلام اگر مسلمان نيستيد، لا اقل آزادمرد باشيد و شرف داشته باشيد ، شرف ما به كجا رفته است .

مجري :

ممنون آقا عبد الله كاش همه ي براداران اهل سنت مثل شما اين قدر منطقي و معقول صحبت مي كرد. و حقيقت هم همين است كه ما بايد چهره خوبي از اسلام نشان بدهيم.

بيننده:

آقاي محسني! بعد از سي و سه سال كه از انقلاب مي گذرد، شيعه و سني با كمال آرامش دارند، در كنار هم ديگر زندگي مي كنند. مقام معظم رهبري در سفري كه به كردستان داشتند طوري رفتار كرد كه دل تمام اهل تسنن شاد شد و همچنين موضع و فتوايي كه در باره عائشه دادند همه ما خوشحال شديم، مردم كردستان كه نود و نه در صدشان سني هستند، اينها بسيار مهربان و مهمان نواز مي شوند و رابطه بسيار خوبي با اهل تشيع دارند؛ حتي دختر به شيعه مي دهند و از شيعه دختر مي گيرند. اينها به جاي بيان مشكلات اساسي مي آيند به مسايل فرعي مي پردازند. بنده بعنوان يك مسلمان سني مذهب از علماء سني به ويژه از علماء غرب مي خواهم، در مقابل اين اعمال وحشيانه اينها يك موضع قاطع و درست حسابي بگيرند.

مجري:

اي كاش علماء اهل سنت يك جو از عقل شما را داشتند و مي آمدند مثل شما؛ اين مطالب را بيان مي كردند؛ تا در اين صورت ديگر ما به مباحث اثباتي عقايد شيعه مي پرداختيم، نه موارد اختلافي .

بيننده:

يك مطلب اينكه هاشمي هر از گاهي در مورد عربستان صحبت مي كند؛ در حاليكه همين عربستان در جنك عراق با آمريكا پنج هزار سرباز آمريكاي را بردند در عربستان جا دادند، همراه با گذاشتن دختران عرب در اختيار اينها؛ تا حوصله شان سر نرود.

استاد قزويني:

در سايت شيعه نيوز آمده است كه همين امروز در هفت، هشت شهر عراق انفجارهايي صورت گرفته است كه صدها تن عراقي اعم از زن و بچه به خاك و خون كشيده شدند. و اين موارد را چه كساني دارند انجام مي دهند، و اعلام شده كه تعدادي از خاندان آل سعود در اين انفجارها دست داشتند و به زودي در عراق محاكمه مي شوند.

وقتي ملك عبدالله رسماً اعلام مي كند كه حاضر است دويست ميليارد دلار براي جلو گيري از نشر فرهنگ شيعه و جلوگيري از حكومت شيعي نوري مالكي بدهد و سي پنج نفر از علماء بزرك وهابي فتواء مي دهند كه جوانان وهابي براي جهاد به عراق بروند، نتيجه همين كه مي بينم در عراق خواهد شد.

بيننده آقا احمد از فارس (اهل سنت)

بنده خدمت شما و آقاي قزويني سلام و عرض ادب دارم و اميدوارم كه شب خوبي داشته باشيد.

بنده از علماء اهل سنت مي باشم و از شما تشكر مي كنم كه مباحث را به صورت كارشناسي جلو مي بريد.

بنده به نوبه خود اولاً: بعنوان يك مسلمان و ثانياً: بعنوان يك اهل سنت ، اين اعمال خشونت آميز را كه در سراسر كره خاكي كه به اسم اسلام تمام مي شود، محكوم مي كنم. و كسانيكه اين در انفجارها چه سني و چه شيعه كشته مي شوند، اميد وارم از جمله شهدا به حساب بيايند، هر گروهي كه افراط گري بكند و بر خلاف منطق عقل حركت كند، ناپسند و محكوم مي باشد.

يك سؤال براي بنده پيش آمده است، شبكه ولايت كه مدعي است مباحث را به صورت علمي مطرح مي كند؛ پس چر اين مباحث در ميان عوام مطرح مي شود و به نظره بنده اين كار باعث مي شود، كه در ميان مردم يك جنگ رواني و تشنج ايجاد بشود؛ لذا بنده فكر مي كنم، بهتر است اين مباحث در ميان علماء مطرح بشود.

مجري:

اگر شما بيننده شبكه ما بوديد، ما دوسال قبل فقط مباحث اثباتي شيعه را بيان مي كرديم؛ اين شبكه هاي وهابي آنقدر اين مباحث را در ميان عوام مطرح كرد كه ما مجبور شديم، از آيين و كيان خودمان دفاع كنيم و وقتي دفاع مي كنيم، ناخواسته اين مباحث مطرح مي شود؛ لذ اين كلام شما بايد نوك پيكانش به طرف شبكه هاي وهابي باشد. و اگر آنها دست بردارد ما دفاع نمي كنيم؛ چون مباحث اثباتي شيعه براي مطرح كردن بسيار فراوان مي باشد كه اصلاً لزوم ندارد اين مباحث مطرح گردد و از طرفي، سطح فكر و درك مردم با وجود اين همه اطلاعات بالا رفته است و اين مباحث برايشان قابل درك مي باشد؛ هر چند ما دوست داريم اين مباحث در ميان خواص و علماء مطرح بشود كه باالطبع براي عوام هم كه پيرو علماء هستند حل خواهد شد .

استاد قزويني :

ما از اين علماء كه مي آيند اين مباحث را به صورت مؤدبانه مطرح مي كنند، كمال تشكر را داريم و دوست داريم كه كه علماء اهل سنت بيايند اين مباحث را مطرح بكنند و درهاي شبكه جهاني ولايت بر روي تمام علماء كه اين قدر منصف هستند، باز مي باشد و حتي ما دوست داريم كه اينها بيايند حرفهاي ما را به نقدي علمي بكشند. حتي بعضي مراجع از برنامه اي كه ما با مولوي مرادزهي داشتيم تشكر كردند و گفتند: اثر اين يك برنامه شما از خيلي همايش ها كه برگذار مي شود، بيشتر است. ما در آينده برنامه هايي داريم؛ تا علماء و اساتيد حوزه ها را دورهم جمع كنيم، مباحث مورد بحث را مطرح كنم تا به نتيجه مطلوب برسيم .

انشاء الله خدا و حضرت بقية الله الاعظم كمك كند؛ تا قدمهايي در راستاي ايجاد الفت و رفع كدورتهاي بين شيعه وسني ايجاد شده است، بر داريم. ما معتقد هستيم كه اين قضايا و شبكه هاي وهابي بيشتر از شيعه به اهل سنت ظلم مي كنند؛ چون هر چرندياتي را به اهل سنت نسبت مي دهند واين چرنديات را جوانان تشيع مي شوند و كينه و بغض نسبت به اهل سنت پيدا مي كنند و ما نمي خواهيم كه اينگونه باشد.

ما اعلام مي كنيم به تمام علماء اهل سنت كه بيايند عقائد اهل تسنن را در اين شبكه بيان بكنند و اگر ما هم نقدي علمي داشتيم مي آوريم؛تا مردم خودشان قضاوت كنند كه حقيقت از چه قرار مي باشد. و با اين كار هم بدبيني هاي جوانان اهل تسنن بر طرف مي شود و هم بدبيني كه شبكه ها ي وهابي براي جوانان تشيع به وجود آورده است بر طرف مي گردد. و ما آمادگي كامل داريم، شما و علمائي كه تاثير گذار هستند بيايند در اين جا مطالب شان را مطرح بكنند و هيچ قيد و شرطي در اين باره وجود ندارد؛ جز اينكه شبكه ما شبكه سياسي نيسـت؛ لذا وارد مباحث سياسي نمي شويم و اهانت به مقدسات هم ديگر خطي قرمز ما در اين شبكه مي باشد.

در رابطه با جواب ابطحي كه گفت كساني كه عقايد وهابيت را مطرح مي كنند، آيا معرفي بكنيم يانه؟ در جواب بنده عرض مي كنم كه بنده معتقد هستم نبايد اينها را معرفي كرد ؛ چون اثر منفي دارد و اين كار بايد به عهده مسئولين گذاشته شود و بهترين راه اين است كه با اينها صحبت و بحث علمي شود و اگر قانع شدند، فهو المطلوب؛ و الا چند دانشجوي ديگر و هم چنين كساني را كه تأثير گذاشته اند در كنار آن ها بياوريم؛ تا آنها قضاوت كنند كه حق با چه كسي مي باشد. به فرموده امام محمد باقر عليه السلام ما بايد عيوبات و جنايت اين فرقه را آشكار كنيم ؛ تا رسوا و مفتضح گردند .

در مورد سلام تشهد هم عرض كنم كه در اينجا اشتباه صورت گرفته است و بنده بار ها به حج مشرف شدم تا حالا نشنيدم كه اينها سلام بر پيامبر و سلام نماز را بلند بخواند و ما نمي دانيم اين شبكه وهابي اين تشهد را از كجا گير آورده اند. و بارها اين كليپ را پخش كردند تا اينكه ما اشكال كرديم و آبروي شان رفت، ديگر پخش نكردند، تا آنجا كه بنده اطلاع دارم، تمام مذاهب اينها معتقد هستند كه اگر كسي در نماز صلوات ابراهيمي

(اللهم صلي علي محمد و آل محمد كما صليت علي ابراهيم و آل ابراهيم)

را نگويد، نمازش باطل مي باشد، بعضي از فرق، اين صلوات را در تشهد نمي گويند؛ اما در سلام نماز حتماً بيان مي كنند شايد مراد آقاي كياني هم اين بود كه در تشهد اين را حذف كرده اند.



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها