2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
نقش سنت و شأن نزول در فهم آيات قرآن
کد مطلب: ٥٣٨٠ تاریخ انتشار: ٠١ مرداد ١٣٩١ تعداد بازدید: 7103
حبل المتین » عمومی
نقش سنت و شأن نزول در فهم آيات قرآن

ماه مبارک رمضان - جایگاه واهمیت سنت نبوی وو شان نزول در فهم صحیح آیات قرآن
حبل المتين 91/05/01


لينک دانلود

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 91/05/01

استاد قزويني :

بنده خدمت همه بينندگان عزيز و گرامي، كه چشمان پر محبت خود را به اين برنامه دوخته اند و در انتظار اين برنامه نشسته و ما را مهمان سفره با صفاي معنوي خويش قرار داده اند، سلام عرض مي كنم و موفقيت همگان را از خدا خواهانم و خدا را به آبروي محمد و آل محمد سوگند مي دهم كه ما را در اين ضيافتي كه دعوت كرده و لياقت استفاده و بهره برداري شايسته از اين ضيافت الله را به همه ما كرم كند و همين جا من به همه عزيزان و سروران عرض مي كنم كه لحظه لحظه ماه رمضان را قدر بشماريد، خيلي فرصتي نيست و تا چشمي باز كنيم يك شب اعلام مي شود كه شب آخر ماه رمضان است و آن روايت نبي مكرم همواره نصب العين ما باشد كه شقي ترين انسانها كسي است كه ماه رمضان بيايد و بگذرد و نتواند بر گناهانش قلم عفو بكشأند، در اين ماهي كه :

أنفاسكم فيه تسبيح

نفس هاي شما عبادت است

ونومكم فيه عبادة

خوابيدن شما هم در اين ماه پاداش عبادت دارد

وسائل الشيعة ( آل البيت )، الحر العاملي، ج10، ص313

والشياطين مغلولة

شياطين در اين ماه بسته شده اند.

فاسألوا ربكم أن لا يسلطها عليكم.

از خدا بخواهيد تا ابد شياطين را بر شما مسلط نكند.

إن أبواب الجنان في هذا الشهر مفتحة، فاسألوا ربكم أن لا يغلقها عليكم، وأبواب النيران مغلقة، فاسألوا ربكم أن لا يفتحها عليكم.

درهاي بهشت بر روي شما در اين ماه باز است و از خدا بخواهيد هرگز اين درها را به سوي شما نبندد، درهاي جهنم بسته است و از خدا بخواهيد كه اين درها براي شما گشوده نشود.

الأمالي، الشيخ الصدوق، ص 155

و من اين نكته را بارها عرض كردم كه دوستان تلاش كنيم وقتي در محضر خداوند مي رويم، خداي خالق آسمان و زمين، خدايي كه :

انما أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

سوره يس آيه 82

خداوندي كه:

سبقت رحمته غضبه

رحمت براي عالميان است.

تفسير الآلوسي، الآلوسي، ج5، ص50

خداوند بخشنده است از هر پدر و مادري بر بندگانش مهربان تر است، تلاش كنيم از خداي عالم چيزي بخواهيم كه مناسب عظمت او باشد و من بارها گفتم كه درست است كه ما مي گوييم: خدايا گناهان ما را ببخش؛ ولي من احساس مي كنم اين مال آن بندگان دم دستي است و بندگاني كه وارد باغ عبوديت شده و از رحمت واسعه الهي آگاهي دارند،

الهم اغفر ذنوبنا

نمي گويند؛ بلكه مي گويند:

يبدل سيئاتنا بأضعافها من الحسنات.

خدايا گناهان ما را به چندين برابر حسنات مبدل كرد.

از محضر خداوند بايد اين را بخواهيم، از محضر خداي عالم درست است بهشت مي خواهيم ولي مهمتر از بهشت، بهشت لقاء است آن بهشتي است كه انسان موسي وار و نبي مكرم وار با خداي عالم رو در رو بنشيند و با او سخن بگويد:

اللهم يا رب ...

بگويد و از خداي عالم (لبيك يا عبدي) بشنود، از خداي عالم هم جواري محمد و آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين را بخواهيم كه اين بالاترين مقامي براي بهشتيان در بهشت است و من در پايان از همه عزيزان و بينندگان عزيز مي خواهم در هنگام افطاري، سحر و بعد از هر نمازي مسلمانان را دعا كنند، برادران عزيزي كه در ميانمار گرفتار دژخيمان بودائي و هندو هستند و به كمك نظاميان وحشي و وحشي تر از وحشي ميانمار مسلمانان را قتل عام مي كنند و در آتش زنده زنده مي سوزانند.

برادران و عزيزان ما را در سوريه كه گرفتار اين تروريست ها و وهابيت وحشي و پليد شده اند و دارند تمام مناطق را براي مسلمان ها به ويژه شيعيان نا امن مي كنند و حتي افكار پليد و نحسشأن گل كرده بود و تصميم داشتند در اين 2-3 روز قبل حرم مطهر حضرت زينب را ويران كنند و يقين بدانيد اگر اينها مسلط شوند بر سوريه همان بلايي را كه به اماكن مقدسه در مكه مكرمه آوردند و خانه خديجه كبري ام المؤمنين كه مدت مديدي محل نزول جبرئيل و محل هبوط جبرئيل و وحي بوده ويران كردند و به توالت تبديل كردند.

به قول يكي از علماي بزرگ سني كه نه از خدا ترسيدند و نه از پيامبر حيا كردند و نه از ام المؤمنين خديجه كبري شرم كردند، اينها يك قوم بي حيايي هستند كه بي حيايي را از دودمان نحس بني اميه ارث بردند و در اين كشت و كشتاري كه صورت مي گيرد اين جوان ها، زن هاي باردار و كودكاني كه امروز در سوريه كشته مي شوند، در مرحله اول مسؤليتش به عهده مفتيان مزدور و آنهايي كه در شبكه ها و رسانه ها ترور و نا امني و كشت و كشتار را در سوريه ترويج مي كنند، مي باشد و بعد آنهايي كه دست در دست يهود و صهيونيسم قرار دادند و خجالت نمي كشند و با كمال بي شرمي به همدستي با يهود براي نابودي مسلمانان و نابودي شيعه افتخار مي كنند.

انشاء الله عزيزان ما در مظان اجابت دعا عزيزان ما را در سوريه فراموش نكنند و عزيزان ما در بحرين گرفتار هستند، اينها را فراموش نكنند و همچنين در كشورهاي مختلف كه مسلمان ها گرفتار هستند بعد از دعا براي فرج حضرت ولي عصر ارواحنا فداه، رفع گرفتاري مسلمان ها را از خداي منان بخواهيم و خدا را قسم بدهيم به آبروي محمد و آل محمد كه جنايتكاران و مستكبران و مستبدان را به جزا و كيفر اعمال خودشأن برساند و اينها را رسواتر از هر رسوايي و نابود و محو كند و مسلمان ها به ويژه شيعيان را از دست اينها را خلاصي ببخشد.

من در خدمت شما هستم .

مجري:

حاج آقا من جديداً شنيدم و نمي دانم چقدر صحت دارد كه يكي از مفتيان گفته بود كه پرتاب سنگ به جنايتكاران اسرائيلي حرام است و اگر واقعاً اين گونه باشد بايد:

وعلي الاسلام السلام

بگوييم .

اكنون سؤالي كه بنده مي خواهم بپرسم اين است كه رابطه قرآن و سنت چگونه است ؟ آيا اينها مكمل يكديگر هستند يا خير؟

استاد قزويني:

ما در رابطه با آيه شريفه :

وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ

سوره نحل آيه 89

اين را ما مطرح كرديم و 3 محور را ما در جلسه گذشته پاسخ داديم و گفتيم كه پيامبر اكرم بيانگر مفاهيم قرآن هستند:

وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ.

سوره نحل، آيه 44

بحث از وجوب اطاعت از اوامر پيامبر را مطرح كرديم كه مي فرمايد:

وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.

سوره حشر، آيه7

بعث از عصمت پيامبر بود كه مي فرمايد:

وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي

سوره نجم، آيه 3-4

اما در رابطه به سؤال شما رابطه قرآن با سنت و اين كه آيا مكمل هم هستند يا نه؟ بايد عرض كنم:

قرآن به منزله قانون اساسي اسلام است و متكفل بيان كليات معارف ديني است چه معارف اعتقادي، چه معارف تاريخي، احكام، اجتماعي، سياسي، اخلاقي و غيره، و سنت مبين و مفسر اين كليات است؛ يعني قرآن بدون سنت مفهوم ندارد و سنت بدون قرآن هم ارزش ندارد؛ ولي آنچه كه مهم است كه بعضي ها شعار مي دهند از قرآن با ما صحبت كنيد و به سنت كاري ندارند يا به قول جناب خليفه:

حسبنا كتاب الله

مصنف عبد الرزاق، ج5، ص438

الطبقات الكبري، ج2، ص244

ابن عبد البر از علماي بزرگ اهل سنت است كه از اوزاعي (كه از فقهاء است) نقل مي كند كه:

الكتاب أحوج إلي السنة من السنة إلي الكتاب.

نياز قرآن به سنت بيش از نياز سنت به قرآن است.

يعني قرآن بدون سنت هيچ مفهومي ندارد؛ ولي چه بسا اگر قرآن هم نباشد در درون سنت، قرآن خوابيده است و بعد ابن عبد البر مي گويد:

يريد أنها تقضي عليه.

سنت حاكم بر قرآن است.

وتبين المراد منه.

و مراد قرآن را هم سنت بيان مي كند.

جامع بيان العلم وفضله، ج2، ص191

همچنين ابن عبد البر از حسان بن عطية نقل مي كند كه مي گويد:

كان الوحي ينزل علي رسول الله ويحضره جبريل بالسنة التي تفسر ذلك.

وحي بر نبي مكرم نازل مي شد و جبرئيل در همان حين براي پيامبر تفسير مي كرد كه مراد خداوند از اين آيات چيست .

جامع بيان العلم وفضله، ج2، ص191

ِانَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا

مراد از «والذين آمنوا» چه كسي است؟

وَهُمْ رَاكِعُونَ

مراداز كساني كه صدقه مي دهند، چه كساني است؟

سوره مائده آيه 55

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي

به چه چيزي اكملت لكم دينكم؟

سوره مائده آيه 3

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ

مراد از ما موصوله چيست؟

سوره مائده آيه 67

تمام اين ها را جبرئيل براي نبي مكرم تبيين و تفسير مي كرد، جالب اينجاست آقاي احمد بن حنبل متوفاي 241 مي گويد :

ان السنة تفسر الكتاب وتبينه.

سنت است كه كتاب و قرآن را تفسير و بيان مي كند .

تفسير قرطبي، ج1، ص39

طبقات الحنابلة، ج1، ص252

ابوحنيفه متوفاي 150 مي گويد :

لولا السنة ما فهم أحد منا القرآن.

اگر سنت نبود هيچ كدام از ما قرآن را نمي فهميديم.

حالا اين آقايان تازه به دوران رسيده وجوجه وهابي ها كه قرآن به دست مي گيرند كه آي مردم از اين قرآن با ما سخن بگوييد، اين حرفي كه مي زنيد كجاي اين قرآن خوابيده است؟ خوب ما هم كه بارها گفتيم شما كه اين همه داريد داد و فرياد مي كنيد و مي گوييد :

من أنكر خلافة الصديق أو عمر فهو كافر

ابن حجر الهيثمي، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص138

اين در كجاي قرآن آمده است ؟ اگر امامت ابوبكر جزء اصول دين است، چرا در قرآن نيست ؟ اگر جزء اصول دين نيست، چرا منكر آن كافر است ؟ و اضافه بر اين ما از اين آقايان سؤال مي كنيم در كجاي قرآن آمده است كه اصول دين بايد در قرآن باشد؟ يك آيه براي ما بگويند كه قرآن بگويد تمام اصول دين بايد در قرآن باشد واگر نبود جزء اصول دين نيست، والله ما نمي دانيم اين آقايان چكار مي كنند، اين را ابو حنيفه كه مي گويد :

لولا السنة ما فهم أحد منا القرآن

قواعد التحديث، ج1، ص52

قواعد التحديث جناب قاسمي كه ايشأن شاگرد جناب سيوطي بوده است .

الباني متوفاي 1420 يعني حدود 13 سال قبل از دنيا رفته است كه از او به بخاري دوران تعبيرمي كنند، مي گويد :

فحذار أيها المسلم !

بترس اي مسلمان.

أن تحاول فهم القرآن مستقلا عن السنة.

مبادا تلاش كني قرآن را بدون سنت بفهمي.

فإنك لن تستطيع ذلك.

هرگز نمي تواني قرآن را منهاي سنت بفهمي.

ولو كنت في اللغة سيبويه زمانك.

اگر چه در لغت سيبويه زمان هم باشي نمي تواني قرآن و آيات الهي را بدون سنت بفهمي.

صفة صلاة النبي للشيخ محمد ناصر الدين الألباني، ص : 172

سيبويه هم كه بنيانگذار ادبيات عرب است كه اگر سيبويه نبود، ادبياتي از عرب نبود ولي جالب اين است كه اين جناب نعثل العلما چندي قبل كليپش را دوستان ما پخش كردند كه ايشأن مي گويد: اصلاً بدون بيان صحابه نمي توان قرآن را فهميد، خيلي عجيب است كه اگر ما صحابه را كنار بگذاريم، قرآن معنا پيدا نمي كند ولي اگر ما آمديم گفتيم بايد به كمك اهل بيت كه عدل قرآن و يكي از دو ثقلين است بايد قرآن را فهميد مي گويند: نه هركس همچين فتوا و نظري بدهد زنش بر او حرام مي شود.

لعل التاريخ يضبطها.

اين قضايا در تاريخ مي ماند و تاريخ اينها را فراموش نمي كند.

مجري:

برخي از وهابي ها مي گويند: در مقابل ما فقط با قرآن سخن بگوييد، نه با سنت، شما لطف كنيد اين سخن آقايان وهابي را از ديدگاه علماي اهل سنت ارزيابي فرماييد تا بينندگان محترم به نتيجه درستي برسند.

استاد قزويني :

من فقط دو جمله از بزرگان اهل سنت نقل مي كنم و قضاوت را به عهده بينندگان مي گذارم:

آقاي ايوب سختياني از بزرگان اهل سنت است. ابن حجر مي گويد: ابن سعد در طبقات درباره او گفته است:

كان ثقه ثبتا في الحديث.

محكم و قوي در حديث است.

جامعاً عدلاً ورعاً كثير العلم حجة.

جامع علوم، عادل، با تقوا و داراي علوم فراوان و سخنش حجت بوده است.

الطبقات الكبري، ج7، ص246

ابوحاتم در باره او مي گويد :

ثقة لا يسال عن مثله.

از مثل آقاي ايوب سختياني نبايد سؤال كرد.

نسائي هم گفته :

ثقة.

تهذيب التهذيب، ج1، ص148

همين آقاي ايوب سختياني كه اين گونه نزد علماي اهل سنت اعتبار دارد، مي گويد:

إذا حدثت الرجل بسنه فقال دعنا من هذا

وقتي با يك مردي از سنت براي او مي گويي كه مي گويد : سنت را كنار بگذار

وأجبنا عن القرآن.

از قرآن با ما حرف بزن.

فاعلم أنه ضال.

بدان كه او گمراه است.

معرفة علوم الحديث، ج1، ص65

آقاي ابو قلابه كه درباره او هم ذهبي مي گويد :

الامام شيخ الاسلام كان ثقة.

سير اعلام النبلاء، ج4، ص468

ايشأن مي گويد:

إذا حدثت الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا وهات كتاب الله.

اگر چنانچه با كسي از سنت سخن مي گويي، بگويد اين سنت را كنار بگذار و قرآن را براي ما بگو.

فاعلم أنه ضال.

بدان كه او آدم گمراهي است.

الطبقات الكبري، ج7، ص184

تاريخ الإسلام، ج7، ص298

در خانه كس است همين 2 تا جمله آقاي سختياني و ابو قلابه، بس است .

البته به شرط اينكه اين آقايان قلبي آگاه و گوش شنوا داشته باشند ما نمي دانيم كه واقعاً دارند يا نه.

مجري :

الان اين مسائل را به صورت كلي بيان فرموديد، حالا من مي خواهم مساله را جزئي تر و مصداقي تر بحث كنيم . درباره احكام نماز سؤال مي كنم، آيا وهابيان مي توانند بدون كمك از سنت فقط احكام نماز را از قرآن براي ما اثبات بكنند؟

استاد قزويني:

نكته ظريفي است، ببينيد جناب عبدالله بن مبارك (متوفاي181هجري) كه در حقيقت معاصر بوده با مالك و شافعي، ايشأن از عمران بن حصين نقل مي كند كه مي گويد:

أن رجلا أتاه فسأله عن شيء فحدثه

مردي نزد عمران بن حصين (كه از صحابي هم است) آمد و مطلبي را سؤال كرد و عمران بن حصين جواب او را از سنت داد.

فقال الرجل حدثوا عن كتاب الله ولا تحدثوا عن غيره.

آن مرد گفت: آقاي عمران بن حصين! با ما فقط از قرآن حرف بزن و از غير آن چيزي نگو.

فقال إنك امرؤ أحمق.

تو يك آدم احمقي هستي.

آقايان وهابي ها بگيرند، اين سخن از علامه مجلسي و علامه حلي و امام راحل نيست، از آقاي عمران بن حصين صحابي است و اين عبارت را شايد 50 تا از مصادر اهل سنت نقل كردند.

فقال إنك امرؤ أحمق،

تو يك آدم احمقي هستي.

أتجد في كتاب الله أن صلاة الظهر أربعاً لا يجهر فيها،

در كجاي قرآن نوشته است نماز ظهر 4 ركعت است و بايد آهسته خوانده شود

وعدد الصلوات

و تعداد نمازها.

كجا گفته است كه نماز صبح 2 ركعت است ؟ به من نشان بده.

وعدد الزكاة ونحوها.

از چه چيزي بايد زكات داد؟ و چه مقداري بايد زكات داد؟ و شرائط زكات و زكات گيرنده آيا هست؟

ثم قال أتجد هذا مفسراً في كتاب الله،

بعد آيا اينها در كتاب خدا است؟

إن الله قد أحكمك ذلك والسنة تفسر ذلك.

بله قرآن آمده محكم كرده است و سنت آن را تفسير كرده است.

مسند ابن المبارك، ج1، ص143

فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآَتُوا الزَّكَاةَ

سوره حج آيه 78

نماز بايد خوانده شود، وقتي قرآن قاطع و محكم گفت نماز بايد خوانده شود مردم مي آيند نزد پيامبراكرم و مي گويند اين نمازي كه چندين بار در قرآن آمده است چه مي خواهد بگويد؟ براي ما توضيح دهيد كه سنت آن را تفسير مي كند .

آقاي خطيب بغدادي هم همين تعبير را آورده و اضافه كرده است كه آيا اين كه 7 مرتبه بايد كنار بيت الله الحرام طواف كنيم در كجاي قرآن آمده است؟ بين صفا و مروه بايد سعي كنيم از كجا آمده است؟

بعد گفت: اگر اين احاديث را نگيريد و بهانه قرآن كنيد، بدانيد شما گمراه خواهيد شد.

نكته ظريفي كه من ميخواهم عرض كنم براي بينندگان به ويژه براي عزيزان شيعه كه با اين عزيزان وهابي تماس مي گيرند، خوب اينها مي گويند: در رابطه با امامت در قرآن آيه نداريم ولي در رابطه با نماز آيه داريم، قرآن گفته است:

أَقِيمُوا الصَّلَاةَ

سوره انعام آيه 72

و مي گويند كه در كجاي قرآن آمده است كه امامت هم لازم است؟ البته ما امامت در قرآن را مفصل عرض خواهيم كرد كه آيه 124 سوره آل عمران، مفصل آورده است:

إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا

سوره بقره، آيه 124

يا

جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا

سوره سجده، آيه 24

و غيره، ببينيد بينندگان عزيز من يك نكاتي را امشب مي خواهم بگويم شايد اين آقايان:

عَلَي قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا

سوره محمد، آيه 24

شايد قلوبشأن را قفل كردند قفل هاي خيلي محكم و كليدش را هم زير زمين دفن كردند و پوسيده شده است كه امكان باز شدن نيست .

ما از اين آقايان سؤال مي كنيم كه :

أَقِيمُوا الصَّلَاةَ

به چه معناست ؟ آيا به معناي نماز است؟ از كجا مي گوييد به معناي نماز است؟ صلاة در قرآن آمده است به معناي دعا

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ

سوره توبه، آيه 103

آيا اينجا يعني نماز بخوان براي ذكات دهنده ها؟

إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ.

سوره توبه، آيه 103

اگر تو نماز براي آنان بخواني، يعني هركس زكات داد او را داخل تابوت كني و براي او نمازي هم بخوان، معني اش اين است؟ نووي مي گويد:

وصل عليهم، أي ادع لهم.

دعا كن براي آنها.

المجموع، ج6، ص154

الأذكار، ج1، ص149

از كجا معلوم واقيموا الصلاة به معناي دعا نباشد؟ و همچنين ابو بكر كاشأني حنفي مي گويد:

وَالصَّلَاةُ في الْآيَةِ بِمَعْنَي الدُّعَاءِ.

و صل عليهم؛ يعني دعا كن.

بدائع الصنائع، ج1، ص315

دعا به معناي رحمت:

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ.

يعني اين كه خداوند وملائكه بر پيامبر نماز مي خوانند؟

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ.

سوره احزاب، آيه56

يعني نستجير بالله بر پيامبر نماز بخوانيد؟ اين جا «صَلُّوا عَلَيْهِ»؛ يعني نماز بر پيامبر بخوانيد؟

قرطبي دارد كه:

والصلاة من الله رحمته ورضوانه.

خداي عالم بر پيامبر صلوات مي فرستد؛ يعني رحمت را بر او نازل مي كند، ملائكه صلوات مي فرستند؛ يعني دعا مي كنند.

تفسير القرطبي، ج14، ص232

ما تنها آيه اي كه داريم در قرآن درباره اوقات نماز آيه 78 سوره اسراء است و اگر از اول سوره حمد تا سوره ناس را بخوانيد غير از اين آيه، آيه ديگري نمي توانيد پيدا كنيد در رابطه با اوقات نماز:

أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَي غَسَقِ اللَّيْلِ.

نماز ظهر بخوانيد، مغرب بخوانيد، نماز صبح هم بخوانيد.

در كجاي اين آيه است كه نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء؟

خود آقاي ابن كثير دمشقي مي گويد:

(لدلوك الشمس إلي غسق الليل) وهو ظلامه وقيل غروب الشمس أخذ منه الظهر والعصر والمغرب والعشاء

أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَي غَسَقِ اللَّيْلِ

از اول نيمروز آن وقتي كه آفتاب در وسط آسمان قرار گرفت تا آن وقتي كه هوا تاريك مي شود نماز بخوانيد.

تفسير ابن كثير، ج3، ص55

آيا معني اش اين است كه از ظهر تا هنگام تاريكي پشت سر هم، نماز بخوانيم؟ حالا اگر غسق الليل را تا سپيده دم بگيريم؛ يعني از اول ظهر تا سپيده دم شما بايد نماز بخوانيد؟

حال غير از اين يك آيه، آيه ديگر بياوريد اوقات نماز و تعداد ركعات را بيان كرده باشد. در قرآن كلمه «صلاة» به معناي رحمت و به معناي دعا آمده و معناي اوليه «صلاة» هم دعا است.

خود آقاي آمدي كه از متكلمين و فقهاي به نام است مي گويد:

أقيموا الصلاة.

مطلق دعا است اجماعا و حال آن كه كلمه دعا به اين مقترن نشده است پيامبر هم در كنار اقيموا الصلاة نيامده است توضيح بدهد ايها الناس يعني :

صلوا صلاة الضهر و المغرب و العشا و الصبح.

بلكه:

بل أخر بيان أفعال الصلاة وأوقاتها إلي أن بين ذلك.

الإحكام للآمدي، ج3، ص47

«أقيموا الصلاة» را براي مردم خوانده است و بعد از مدتي آقاي جبرئيل آمده يا رسول الله: أقيموا الصلاة؛ يعني نماز صبح، نماز صبح چند ركعت است؟ 2 ركعت است، چگونه بايد خوانده شود؟ اول تكبير بعد از آن حمد، سوره، ركوع، سجده، تشهد و غيره، مبطلات نماز اين است، واجبات نماز اين است و حكم شكيات اين است، جبرئيل براي پيامبر بيان كرده است پيامبر هم براي مردم بيان كرده است و لذا اين آقاياني كه دم از قرآن مي زنند كه ظاهراً قرآن نخوانده اند يا اگر هم خوانده باشند، خداي عالم در اثر گمراهي ها و گناهان بي شماري كه اينها مرتكب شده اند قلب هاي اين ها را قفل زده:

خَتَمَ اللَّهُ عَلَي قُلُوبِهِمْ وَعَلَي سَمْعِهِمْ وَعَلَي أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ

سوره بقره، آيه 7

در خدمت شما هستيم .

مجري :

نقش شأن نزول آيات در فهم معاني آيات از ديدگاه علماي اهل سنت را چگونه ارزيابي مي كنيد؟

استاد قزويني:

عزيزان خوب دقت كنند نكته ظريفي است و شايد بشود گفت اُسّ اساس كار همين جا خوابيده است كه اين آقايان وقتي به خودشأن مي رسند از اين روش استفاده مي كنند ولي به شيعه مي رسند مي گويند كه شما حق نداريد .

در رابطه با شأن نزول هر آيه كه بر پيامبر نازل شده است، يك اتفاقي افتاده است و به تناسب آن اتفاق آيه نازل شده است و نبي مكرم هم در آنجا معين كرده كه اين آيه به تناسب اين قضيه نازل شد.

البته شأن نزول دلالت آيه را منحصر به يك مورد نمي كند؛ يعني اگر در يك قضيه اي شأن نزول آيه آمد، تمام فقهاء و بزرگان ما از اينجا به عنوان يك قاعده فقهي استفاده كردند و در تمام موارد مشابه هم همين آيه را ملاك قرار مي دهند.

واحدي يكي از بزرگان اهل سنت، در مقدمه كتاب «اسباب النزول» مي گويد: من در اين كتابم تلاش مي كنم كه به هيچ وجهي روايت ضعيف نياورم . ايشأن يك بحثي را دارد و در پايان آن بحث مي گويد :

لامتناع معرفة تفسير الآية وقصد سبيلها، دون الوقوف علي قصتها وبيان نزولها، ولا يحل القول في أسباب نزول الكتاب، إلا بالرواية والسماع ممن شاهدوا التنزيل، ووقفوا علي الأسباب،

اصلاً ممكن نيست ما تفسير آيه را بفهميم و هدف آِيه براي ما روشن شود بدون اينكه به داستان و شأن نزول آيه آگاهي داشته باشيم و وقتي كه اين دو را فهميديم تازه مي دانيم كه قضيه چيست.

أسباب نزول الآيات ، الواحدي النيسابوري، ص4

خوب شما بفرماييد:

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي

امروز دين را كامل كردم.

سوره مائده، آيه 3

خوب امروز كدام روز بود؟ الف و لام اليوم چه الف و لامي است؟ الف و لام عهد ذكري است يا نه؟

يا در مورد:

ِاذْ هُمَا فِي الْغَارِ

سوره توبه، آيه40

آقايان مي آورند كه آن 2 نفر در غار بودند، خوب اين آيه به چه مناسبتي نازل شده است؟ ضمير «اذهما» اينجا چيست؟ نه نام پيامبر آمده و نه نام ابوبكر و نه شخص ديگري، داستان نزول اين آيه چه بوده است؟ و هدف چه بوده است؟ اين را شأن نزول آيه و قصه بيان مي كند.

جناب زركشي از بزرگان اهل سنت است در علوم قرآني يد طولايي دارد و مي شود گفت جزء قهرمانان علوم قرآني است از ابو الفتح قشري نقل مي كند كه مي گويد:

بيان سبب النزول طريق قوي في فهم معاني الكتاب العزيز.

بيان سبب نزول آيات راه قوي و محكمي در فهم معاني قرآن كريم است.

البرهان في علوم القرآن، ج 1، ص22

ابن تيميه حراني مي گويد:

مَعْرِفَةُ سَبَبِ النُّزُولِ يُعِينُ عَلَي فَهْمِ الْآيَةِ.

شناختن سبب نزول آيه انسان را بر فهم آيه كمك مي كند.

فَإِنَّ الْعِلْمَ بِالسَّبَبِ يُورِثُ الْعِلْمَ بِالْمُسَبِّبِ.

علم پيدا كردن به سبب نزول باعث مي شود علم پيدا كنيم به آيه اي كه در اين زمينه نازل شده است.

مجموع الفتاوي، ج13، ص339

اين آقايان مي گويند اصلاً بدون سبب نزول، نمي شود مراد آيه را فهميد، اگر شأن نزول را ما بدانيم، قطعاً آيه را خوب مي توانيم بفهميم، از اين آقايان سؤال مي كنيم اسم عايشه در آيه 11 سوره نور نيامده و در آيه افك اسمي از عايشه و ديگران نيست، خوب از كجا اين همه مي گوييد براي برائت عايشه آيه نازل شده است؟ كجاي اين آيه اسم عايشه آمده؟ به ما نشان بدهيد، والله در قرآن هايي كه ما داريم و شما چاپ كرديد ما نديديم؛ مگر اين كه وهابي ها يك قرآن داشته باشند كه تا به حال منتشر نكرده باشند و پشت درهاي بسته نگه داشتند براي روز مبادا و در اين قرآن هايي كه منتشر نكردند، اسم عايشه در آيه 11 سوره نور باشد.

همچنين در آيه40 سوره توبه اسم ابو بكر نيامده، در قرآن هايي كه ما ديديم در كشورهاي اسلامي؛ حتي عربستان تا به حال نديديم در قرآن نوشته باشد؛ مگر اينكه وهابي ها يك قرآني غير از قرآن مسلمان ها داشته باشند و در آنجا نوشته شده باشد كه اگر كسي منكر صحبت ابي بكر باشد كافر است.

مي گويند: شأن نزول آيه افك، عايشه است، شأن نزول آيه 40 سوره توبه ابوبكر است، خوب آقا جان اگر بناست شأن نزول، در آيه 11 سوره نور و آيه 40 و آيه 40 سوره توبه مراد آيه را نشان بدهد، چطور در آيه 67 سوره مائده نيايد نشان بدهد؟ آيا بيان شأن نزول اينجا كند است؟ در آيه 55 سوره مائده :

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ

آنجا ديگر شأن نزول ارزش ندارد؟ آيه 3 مائده:

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي

نشان نمي دهد؟ در آيه 33 سوره احزاب آيه تطهير در شأن نزولش 70 روايت داريم ولي قبول نمي كنند در فلان آيه در رابطه با حضرت هود اين گونه آمده در رابطه با حضرت نوح آيات آمده اهل بيت را معنا كرده است، اگر بناست ما فقط از آيات استفاده كنيم خوب بفرماييد در كجاي آيات آمده (اذ هما في الغار) را معين كرده است؟ بنا به نظر مرحوم شيخ مفيد اگر بناست آيه به آيه معنا كنيم در آيه 40 سوره توبه :

فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ

سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ به كجا رفت؟ چرا ضمير مفرد آورد؟ چرا ضمير تثنيه نياورد؟ بعد از آيه غار اگر واقعاً به اين شكلي است كه :

فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ

اگر مومني در آنجا بود، بايد مي گفت.

در همين سوه توبه در آيه 26 آمده است كه :

أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَي رَسُولِهِ وَعَلَي الْمُؤْمِنِينَ

در آيه 26 سوره فتح هم آمده :

أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَي رَسُولِهِ وَعَلَي الْمُؤْمِنِينَ

خوب چرا پس در آيه غار

«وانزل الله سكينته عليهما» نيامده؟ اگر بناست با آيات معنا كنيم، آيا اثبات نمي كند كه غير از پيامبر مؤمن ديگري نبوده؟ اگر شيخ مفيد مي آيد همچنين عبارتي مطرح مي كند چرا بايد آقاي آلوسي بيايد آن قلم هتاكش را باز كند و از هر عبارت وقيح كه حتي كلمه كلب در رابطه با شيخ مفيد استفاده مي كند كه مي گويد اين آيه :

فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ

اينجا چنين و چنان است، اگر بناست از آيات استفاده كنيد، خوب اينجا هم از آيات استفاده كنيد چرا هزاران فحش و ناسزا به شيخ مفيد نثار مي كنيد؟

به هر حال، قضيه شأن نزول، يك جايگاه ويژه اي در تمام آيات قرآن دارد. البته اين را هم ما مي گوييم اين آياتي كه آقايان مي گويند كه شايد به 30 - 40 تا آيه برسد كه شأن نزولش ابوبكر بوده است، شأن نزولش فلاني بوده، از اين چرندياتي كه هيچ كدامش به سنار نمي ارزد، روايات جعلي، روايات دروغين و روايات ضعيفي كه در دوران بني اميه ساخته شده است مانند :

و يتجنبها الاتقي

و امثال اين كه خود آقايان مانند فخر رازي و ديگران خود شان را هلاك مي كنند تا ثابت كنند شأن نزول اين آيات ابوبكر است.

بيننده : عبدالله از كرمانشاه

افتخار مي كنم به شبكه ولايت با اين همه ظرفيت روحي و معنوي كه مخالفين به راحتي و بدون هيچ مزاحمتي زنگ مي زنند و اظهار نظر مي كنند مخصوصاً در برنامه سراب وهابيت كه حتي تبريك سالگرد شبكه منحرف كلمه را بيان مي كنند بدون اينكه مجري و كارشناس شبكه دست پاچه شوند و قطع كنند و در نهايت ادب و احترام بدون اينكه وسط حرف كسي صحبت كنند و نگذارند حرف خود را بيان كند به جاي 3 دقيقه 12 دقيقه وقت مي دهند. واقعاً اين شبكه مايه افتخار ما شيعيان است ظرفيت بالاي روحي و معنوي شبكه نشان از ظرفيت بالاي علمي و حقانيت مذهب تشيع دارد كه نه تنها صداي مخالفين را قطع نمي كند؛ بلكه به مخالفين از شيعيان بيشتر وقت مي دهد واقعاً انصاف شما كجا رفته است آقايان اهل سنت؟

شما كه برنامه كلمه را مي بينيد واقعاً برخورد آنها با شيعيان مانند برخورد شبكه ولايت با اهل تسنن است حتي وهابيت؟ بنده چندين بار با شماره هاي مختلف و با اسامي عبدالله، سعيد، كمال، رضا از كرمانشاه با موضوعات صيغه، علم غيب، صحيفه حضرت زهرا سلام الله عليها و آيه تطهير از سد امنيتي و ديوار آتشين شبكه كلمه عبور كردم و با مجري شبكه صحبت كردم.

البته ديگر خودتان مي دانيد كه منظور از سد امنيتي چيست هر شيعه اي كه حرفي براي گفتن دارد، بعد از اينكه با بي ادبي مجري شبكه كلمه حرفهايش قطع مي شود يا اجازه حرف زدن به او نمي دهد يا بحث را منحرف مي كند خلاصه شماره اش به ليست سياه مي رود، شبكه كلمه به دفعات او را پشت خط مي گذارد و وصل هم نمي كند و اين ناشي از بطلان عقيده شبكه كلمه دارد و گرنه بايد مانند شبكه ولايت با شهامت تمام با مخالفين بيشتر صحبت كند و بيشتر وقت بدهد الحمدلله هرچه هاشمي اين رفتار را بيشتر انجام دهد، بينندگان اين شبكه چه شيعه ها و چه سني ها بهتر انحراف آنها را مي شناسند، اين ها چند نفر به نام هاي: فرهاد از قزوين، بهزاد از عراق، محمد از قم و آرش از تهران را دارند كه آن هم خدا مي داند شايد از اتاق بغل دستي آقاي هاشمي تماس مي گيرند و آقاي هاشمي بدون اينكه كوچكترين بي احترامي به آنان بكند اجازه مي دهد مدت هاي طولاني حرف بزند و اين نشان مي دهد كه شبكه كلمه بيشتر خواهان فحاشي و توهين به طرف مقابل است تا بحث منطقي و علمي در يك فضاي محترمانه، در آخر من طرف صحبتم با آقاي هاشمي مجري شبكه كلمه است :

آقاي هاشمي! از همين جا به شما اعلام مي كنم كه بنده هفته آينده با اسم عبدالله از كرمانشاه با موضوع آيه تطهير روي خط شما مي آيم البته با آن روشي كه خودم بلدم و همه شيعيان و برادران اهل سنت بشنوند. آقاي هاشمي اگر فكر مي كنيد سر سوزني مذهب شما منطقي و بر حق است، 5 تا 10 دقيقه به من اجازه بده تا بحث كنم؛ ولي اگر به من اجازه صحبت ندهي و خط من را قطع كنيد به همه ثابت كردي كه هيچ حرفي براي گفتن نداري و مذهبي كه تو از آن طرفداري مي كني پوشالي و منحرف و گمراه است و كساني كه فريب حرف هاي اين آقا را مي خورند قضاوت كنيد اين مكتب به اصطلاح خودشأن توحيدي آيا ظرفيت دارد كه 5 تا 10 دقيقه راجع به آيه تطهير با من كه طلبه و آموزش ديده نيستم و يك فرهنگي ساده هستم بحث كند يا نه .

ببخشيد زياد صحبت كردم خدا حافظ شما .

بيننده : نوري از سنندج (اهل سنت)

انشاء الله كه نماز و روزه تان قبول درگاه حق باشد، اتفاقاً من يك فرصت طلايي را از دست دادم من داشتم شبكه هاي ديگر را تماشا مي كردم يك دفعه يادم آمد كه شما برنامه داريد بنده يكي از مخاطبين و يكي از طرفداران شما هستم با اينكه اهل سنت هستم ولي هر حرفي از هر دهاني چه شيعه باشد چه سني باشد چه وهابي باشد، اگر حق باشد مي پسندم و مي پذيريم.

والله گاهي اوقات وجود و درونم ناراحت مي شود كه شبكه هاي وهابيت را شما مخاطب قرار مي دهيد و با آنان صحبت مي كنيد شايد بگويند كه بنده شيعه هستم ولي نه والله نه بالله اين گونه نيست و اينكه هيچ كسي مانند خودش نمي تواند خودش را رسوا كند وقتي كه آقاي سجودي درباره قرآن مي گويد كه : انتقاد پذير است خدا هم امكان دارد اشتباه كند ديگر حرفي براي گفتن باقي نمي ماند من اگر جاي آقاي قزويني بودم تبليغ مي كردم و مي گفتم همه اين شبكه را ببينيد و اين كار را هم مي كنم.

چند وقت قبل كه اين شبكه ها نيامده بودند، مردم كردستان و سنندج به وهابيت افتخار مي كردند؛ ولي از آن موقع كه آقاي كلهر و سجودي و آقايان ديگر آمدند براي مردم همه چيز روشن شده است. من متأسفانه دير يادم آمد و كامل برنامه شما را نديدم و تقدير و تشكر دارم از شما و برنامه زيباي شما و اين را هم بگويم كه هيچ اهل سنتي قائل به اين نيست كه قرآن به تنهايي جواب گوي همه مسائل باشد و بايد سنت در كنار آن باشد .

من وقت بينندگان را نمي گيرم انشاء الله يك وقت ديگر براي بحث درباره امامت اگر فرصت بدهيد تماس مي گيرم .

استاد قزويني:

ما تعدادي بينندگان بزرگوار داريم كه با اينكه نظر شان مخالف نظر ماست مي آيند انتقاد و بحث مي كنند؛ ولي ما مي بينيم اين طور منصانه حرف مي زنند واقعاً لذت مي بريم همانطوري كه اين عزيزمان اشاره كردند هيچ كس به اندازه خود اينها آبروي اينها را نبرده است. جالب اين است كه من كليپ شان را دفعه قبل پخش كردم كه ايشأن آيه 23 سوره بقره را مي خواند كه :

وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَي عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ

يعني اينكه قرآن انتقاد پذير است، نمي دانم در طول اين 15 قرن كسي همچين جسارتي به قرآن كرده است يا نه ؟ آيا قرآن مي خوانند يا نه ؟ در اينجا قرآن دارد تحدي مي كند و مي گويد: اگر چنانچه شك داريد راست مي گوييد يك آيه مانند قرآن بياوريد و در ذيل آيه هم مي گويد :

فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا

اگر امروز نياوريد، تا ابد هم نمي توانيد بياوريد، قرآن دارد تحدي مي كند.

اين آقاي بي­سواد، نمي­دانم اسمش را چه بگويم.

شنيده بوديم و در ادبيات مي­خوانديم «احمق من هبنقه»، نمي­توانستيم مصداقش را پيدا كنيم، ولي الآن پيدا كرديم.

قرآن مي­فرمايد:

فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا

سوره بقره، آيه 24

مي­گويد: قرآن مي­فرمايد من هم نقد پذير هستم.

من معتقد هستم كه اين كليپش را چندين بار پخش كنيم كه اين آقايان بدانند قضيه چيست.

بيننده آقاي عمراني از بوشهر

برادران اهل سنت مي­گويند: كتاب قرآن براي ما كافي است؛ پس طبق چه دليلي خود اين­ها ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و براي مردم­شان مسائل قرآني را توضيح مي­دهند؟

خود مردم را با قرآن رها كنند تا ببينند مردم چه چيزي از قرآن متوجه مي­شوند.

اگر قرار باشد قرآن مبين داشته باشد، چه كسي بهتر از خاندان رسالت؟

برخي از اهل سنت مي­گويند: امام حسن صلح كرده با معاويه است، چرا امام حسين صلح نكرده است و جنگيدند؟
اگر امام حسن مي­جنگيدند نمي­گفتند: چرا امام حسن صلح نكرد؟

كار امام حسن و كار امام حسين مكمل همديگر بود.

امام حسن صلح كرد تا بهانه براي آن­هايي كه بعد ايراد از امام حسين بگيرند كه چرا صلح نكرد بسته باشد.

امام حسن اول صلح مي­كند تا راه براي آن­هايي كه به امام حسين مي­خواهند ايراد بگيرند، بسته باشد.

آقاياني كه ادعا مي­كنند فرقه وهابيت از اسلام است، اصلاً فرقه وهابيت و بهائيت هيچ كدام از اسلام نيستند. اين­ها دست پرورده­هاي استعمار هستند.

اكنون فرقه بهائيت در اسرائيل جا گرفته است و اين­ها هم تمام برنامه­هاي اسرائيل و آمريكا را دارند در جامعه اسلامي اجرا مي­كنند و پيرو آمريكا و اسرائيل هستند مگر قرآن نمي­فرمايد: يهود و نصاري را ولي خود قرار ندهيد.

ولي اين­ها الآن كيست؟

ولي امارات و عربستان و قطر و امثال اين­ها كيست؟

اين­ها به سود چه كسي در جامعه اسلامي توطئه مي­كنند؟

استاد قزويني

برادر عزيز شما كه گفتيد: آقايان اهل سنت مي­گويند: قرآن براي ما كافي است، اگر دقت مي­كرديد برادرمان آقاي نوري همين الآن گفتند: ما اهل سنت به هيچ وجه نمي­گوئيم كه قرآن براي ما كافي است و سنت را مبين و مفسر قرآن مي­دانيم و اين مال يك دسته از آقايان تازه به دوران رسيده و از اين وهابي­هايي (كه قلوب اقفالها) است كه مي­گويند: قرآن براي ما كافي است و قرآن را در دست­ مي­گيرند و مي­گويند: از اين قرآن براي ما سخن بگوييد.

اين نكته اخير را هم كه گفتيد ما هم از اين آقايان سؤال مي­كنيم كه در آيه 51 سوره مائده كه قرآن به صراحت مي­فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَي أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ.

اي مؤمنين يهود و نصاري را به عنوان ولي خودتان قرار ندهيد.

اين آقاياني كه در سوريه و در جاهاي ديگر دست در دست يهود و نصاري داده­اند، جواب بدهند آيا اين آيه را واقعاً قبول دارند و جزء يهود هستند؟

قرآن مي­فرمايد: آن­هايي كه با يهود هم پيمان هستند اين­ها هم يهودي هستند و مسلمان نيستند.

يكي از مفتيان اخير وهابي در سوريه رسماً رفت در شبكه دو اسرائيل اعلام كرد، ما به هيچ وجه عداوت و دشمني با يهود و اسرائيل نداريم و با هم رفيق و دوست هستيم.

پس معلوم شد اين­كه بزرگان ما مي­گفتند: وهابيت زائيده يهود است و دودمان آل سعود از نسل يهوديان خيبر هستند، حرف درستي بوده است.

اين­هايي كه مي­آيند آثار پيغمبر را در مدينه و خانه امير المؤمنين و خانه نبي مكرم و خانه خديجه كبري و حتي خانه ابوبكر را ويران مي­كنند؛ ولي قلعه خيبر اجداد شأن را به عنوان آثار باستاني نگه مي­دارند.

اين بهترين دليل است كه اين­ها خودشان ماهيت خودشان را مشخص مي­كنند و به قول آقا اين­ها خودشان بهتر از هر كسي خودشان را رسوا مي­كنند.

مجري

ما واقعاً خدا را شاكر هستيم كه بيننده­هاي ما به اين رشد و بالندگي رسيده­اند كه اين گونه مي­توانند راحت و با بصيرت قضاوت كنند، مثل آقاي نوري با اينكه اهل سنت است ولي خيلي راحت و آزاد مي­گويند: مطالبي را كه مي­بينم صحيح است، قبول مي­كنم.

ما از بينندگان مخصوصاً برادران اهل سنت همين را مي­خواهيم كه اين مطالبي را كه استاد يا ديگر كارشناسان مي­گويند، تحقيق كنند تا حقائق براي­شان روشن شود.

بيننده محمد از جوان رود (اهل سنت)

من مدتي است كه با بچه­هاي مذهبي كرمانشاه بودم يك مقداري از حقائق را طي تحقيقاتي كه كرديم به دست آورده­ام.

ايران و ايراني از زمان كورش تا الان كه ما مي­گوئيم: نوادگان او هستيم يكتا پرست بوده است.

وقتي كه اسلام آمد ما ديديم كه اين دين خوبي است آن را قبول كرديم و بعد از اين­كه اين دين را قبول كرديم؛ يعني از زمان قديم دنبال حق بوديم الآن آمديم بهترين مذهب را كه شيعه است انتخاب كرديم؛ يعني كساني را ما انتخاب كرديم كه تك هستند.

آمديم به علي مي­نازيم كه در خيبر را شكست و خيلي از كارهاي بزرگ را انجام داد.

عربستان به چه چيزي مي­خواهند بنازند به مارمولك خوري يا تمدنش مي­خواهد بنازد و ديگر به چه چيزي مي­خواهد بنازد؟

به عمر مي­خواهد بنازد كه هيچ كافري را تا به حال نكشته است.

اين­ها يك مسائلي است كه بايد قشنگ روي آن فكر كنيم.

اين وهابيتي كه در داخل سوريه اين همه جنايت مي­كنند مگر داخل يمن كشته نمي­دهند؟

مگر در شهرهاي ديگر و يا در كشورهاي ديگر يا در عربستان كشته نمي­دهند؟

مگر خون­هايي كه از اين­ها در جاهاي ديگر ريخته مي­شود نقض حقوق بشر نيست؟

فقط سوريه جزء حقوق بشر است؟

اين همه دشمني كه تمام كشورها مثل آمريكا و انگليس و اسرائيل مي­كنند پس اين­ها چيست؟

پادشاه عربستان و وليعهد عربستان زماني كه در ضيافت مي­نشيند با وزير امور خارجه آمريكا و مشروب مي­خورند اين­ها حرام نيست؟

استاد قزويني

رئيس جمهور آمريكا بود.

بيننده

وليعهد عربستان با ماشيني كه از طلا ساخته شده است رفت و آمد مي­كند اين­ها چيست؟

اين چه جور دمكراسي است كه زن­هاي عربستان حق رأي دادن ندارند؟

مجري

سؤال شما از ما چي بود؟

بيننده

اين كه مي­گويند: هر كس گناه كند، جايش در جهنم است، چرا عائشه وقتي پيامبر فرمود: هر كس با علي بجنگد با من جنگيده است، با حضرت علي جنگيد؟

اگر حضرت علي كشته مي­شد آيا اين كساني كه قاتلين حضرت بودند مثل قاتلين عثمان، لعن مي­شدند؟

اين فقط يك آيه را گرفتند كه خدا مي­فرمايد: آن كساني كه زير درخت بودند و ايمان آوردند جاي آن­ها در بهشت است.

بعد از آن كافر شدند.

ايمان هم مثل يك لباس كهنه مي­شود و اين طور نيست كه ايمان تا آخر در تنت بماند؛ بلكه كهنه مي­شود و بعد از آن اگر تا آخر با ايمان بماني مرد هستي.

چهل سال عمر شمشير زن كفر بود.

اين­ها بعد از چهل سال سريع مسلمان شدند.

استاد قزويني

يك مجري جديدي شبكه كلمه آورده­اند به نام آقاي كياني كه يك كشفيات جديدي داشت. آن روز كسي سؤال كرد كه چرا عائشه رفت بجنگد؟

ايشأن جواب داد عائشه رفته بود كه نسل عبدالله سبأ را نابود كند تا شيعه­ها از عبدالله سبأ به دنيا نيايند.

پس معلوم مي­شود كه ايشأن خيلي در كارش ناموفق بوده است.

كسي كه نتوانست با اين همه لشكر كشي و 30 هزار كشته عبد الله سبأ را نابود كند و اين همه عبد الله سبأ كار كرده است و اين همه نيرو داشته بر عليه عثمان و در جنگ جمل اين همه كار كرده است و در جنگ صفين هم همين طور، يعني واقعاً معلوم مي­شود كه اين آقاي عبد الله سبأ خيلي آدم قدري بوده است و بالاتر از عائشه و طلحه و زبير و حتي بالاتر از امير المؤمنين هم بوده است؛ چون آقايان مي­گويند كه عبدالله سبأ آمد امير المؤمنين را فريب داد.

اين صحابه چه صحابه بودند (عذر مي­خواهم) عرضه نداشتند كه از عهده يك يهودي بر بيايند.

پس اين­كه شما رفتيد سراغ يهودي­ها و زير پرچم يهود داريد سينه مي­زنيد و فدائي يهود هستيد و دست در دست يهود گذاشتيد، حتما ديديد قدرت يهود را كه در صدر اسلام چه كار كرده­اند و عبد الله سبأ يهودي چه كار كرده است؟

براي همين شما مي­خواهيد از تاريخ عبرت بگيريد كه امروز رفتيد با يهود دست به دست هم داديد عليه مسلمان­ها در سوريه و در بحرين و عربستان سعودي و در جاهاي ديگر، پس مشخص شد كه قضيه اين بوده است.

من همين پريشب داشتم يكي از اين شبكه­هايي كه سريالي در رابطه با عمر پخش مي­كند (بعضي وقت­ها جناب آقاي يزداني كه نقل مي­كرد مي­گفتيم خداي ناكرده اهانت به اهل سنت نشود و خيلي زياد در قيد اين قضايا نشويد.) ديدم يك آقايي كه اين سريال را تحليل مي­كند كه دكتري هم بود از عربستان سعودي، شروع كرد از جناب عمر (احتمالا آقاي يزداني پخش كند بخش­هايي از اين صحبت ايشان را) تعريف كردن كه جناب عمر شخصيت بي­نظيري بوده است و قبل از ظهور پيغمبر اسلام در كنار بت­ها خوابيده بوده است و پشت به پشت بت­ها داده بود و در خواب ديد كه صدايي آمد گفت: يا عليم.

بعد پيغمبر آمد ولي به پيغمبر ايمان نياورد و شش سال گذشت و همه ايمان آورده بودند و خيلي از صحابه ايمان آورده بودند ولي جناب عمر دلش روا نمي­داد به پيغمبر ايمان بياورد و نه تنها ايمان نياورد؛ بلكه كساني كه مسلمان شده بودند شكنجه مي­كرد و اذيت و آزار مي­داد و يكي از شكنجه گران مسلمان­ها بود.

در سال ششم بعثت كه مسلمان­ها هجرت مي­كردند به حبشه يك خانمي به نام ام عبد الله همسر عامر كه داشت مي­رفت، جناب عمر هنوز مسلمان نشده بود و دلش آرام نگرفته كه مسلمان شود، آمد به ام عبد الله گفت: كجا مي­روي خانم؟
ام عبد الله گفت: از شكنجه­ها و عذاب­هايي كه شما به ما مي­داديد فرار مي­كنيم و از دست شما به حبشه مي­رويم.

جناب عمر گفت: خدا با شما باشد.

اين عمري كه هنوز بت پرست است و مسلمان نشده است «خدا با شما باشد» يعني چه ما نفهميديم.

اين خانم وقتي كه شوهرش آمد گفت: گمانم قلب عمر نرم شده است، شايد ايمان بياورد و مسلمان شود.

شوهرش گفت: نه، خر خطاب مسلمان مي­شود ولي عمر مسلمان نمي­شود.

احتمال اين­كه خر خطاب مسلمان شود وجود دارد ولي احتمال اين­كه عمر مسلمان شود، نيست.

به قول اين آقاي نوري بهتر از خودشان كسي خودشأن را رسوا نمي­كند.

اگر اين عبارت را ما در شبكه ولايت مي­گفتيم آسمان و زمين را ويران مي­كردند كه شبكه ولايت به جناب خليفه دوم توهين كرد؛ ولي اين آقا در يك شبكه كه مال برادر ملك عبد الله و مال دودمان آل سعود است (من نمي­خواهم اسمش را هم ببرم كه به قدري اسمش كثيف است) آمده يك دكتر و كارشناس و مفتي مي­گويد: خر عمر بن خطاب احتمال دارد ايمان بياورد ولي عمر بن خطاب ايمان نمي­آورد.

توهيني و جسارتي از اين بالاتر مي­شود كرد؟.

اين شبكه­هاي وهابي اين­ها را كه دارند مي­بينند چرا در برابر اين­ها موضع نمي­گيرند؟.

من همين جا از برادر عزيزم جناب آقاي يزداني كه قطعاً برنامه را مي­بيند درخواست مي­كنم، فردا حتماً اين تيكه را پخش كنند و ببينند كه آيا اين شبكه­هاي وهابي در برابر اين اهانت يك مفتي عربستان سعودي عكس العمل نشان مي­دهند يا نه؟

بيننده آقاي شريفي از مشهد

ما يك مهره سوخته در شبكه كلمه شديم و وصل شدن به اين شبكه براي ما يك خاطره شده است.

طبق اين روال ما روي آورديم به روم و سايت تالار كلمه و يك مقدار آنجا با بعضي از اين­ دوستان گفتگو داريم.

بحثي شد چند شب پيش در رابطه با مناظره و اين آقايان (به قول آقاي سجودي كه مي­گفت: علماي شيعه چرا از مناظره فرار مي­كنند) جك­هايي به همين صورت تعريف كردند در رابطه با فرار علماي شيعه از مناظره.

بعد يك مقدار ما گوشزد كرديم خاطرات قديم فرار آقاي حيدري را، اين­ها يك ادعايي كردند و من را گذاشتند واسطه كه اين خبر را به شما بدهم و من هم به رسم امانت اين خبر را به شما مي­دهم كه اين افراد از همين جوجه وهابي­هاي همين شبكه هستند و آموزش ديده همين شبكه هستند و ادعا كردند اگر شبكه ولايت مدعي بر اين است كه كارشناسانشان علم دارد از جمله شما و ديگر كارشناسان، چرا مثل شبكه كلمه برنامه اسكايپ را درست نمي­كنند؛ چون ما از طرق تلفن اگر زنگ بزنيم از نظر امنيتي براي ما مشكل ايجاد مي­شود و اگر برنامه اسكايپ را شبكه ولايت درست كند، ما به عرض يك هفته يا دو هفته شبكه ولايت را روي سرتان خراب مي­كنيم.

اين دليل و بهانه است كه اين­ها آورده­اند.

اين را من به رسم امانت ارجاع مي­دهم به شما و بدانند آقايان كه من شريفي اين خبر را به حاج آقا رساندم.

ما ترسي از اين مطلب نداريم و شما حاج آقا اگر اين برنامه اسكايپ را بچينيد ديگر اين آقايان وهابي ادعايي نداشته باشند.

يك سؤالي برادران اهل سنت در رابطه با برنامه قضاوت با شما كه حاج آقا گذاشته بوديد در بحث مهدويت كه آيا بحث مهدويت انتصاب الهي است يا از جانب مردم است؟

من در آن برنامه نتوانستم تماس بگيرم.

سؤالم را اينجا مطرح مي­كنم چون اينجا آقايان سؤالاتي مي­پرسند در رابطه با اين­كه امامت اگر جزئي از اصول دين است و الهي است اسم حضرت علي بايد در قرآن باشد يا اسم ائمه؟

من امروز اين سؤال را از يكي از برادران اهل سنت پرسيدم ايشأن رفت جواب بدهد و انشاء الله برادران ديگر هم كه صداي من را مي­شنوند روي اين مطلب فكر كنند.

شما مطلب را اين طور گفتيد: كه اگر مهدويت از جانب مردم است؛ چرا جمع نمي­شوند و شوري تشكيل نمي­دهند كه اين مبحث را جمع كنند و 1300 سال جهان اسلام اين طور سر در گم نماند.

اين دوست من كه امروز به عنوان اهل سنت با ايشان صحبت مي­كردم ايشان گفت: نه، الهي است و ما بحث مهدويت و بحث امام مهدي را الهي مي­دانيم.

سؤال من اينجا است كه آقاياني كه شما بحث مهدويت و امام مهدي را به عقائد خودتان بحث الهي مي­دانيد شما مدعي هستيد كه بحث الهي بود بايد در قرآن آمده باشد.

من از شما سؤال مي­كنم اسم حضرت مهدي را در قرآن براي من بياوريد اگر الهي است؟

شما در رابطه با آقاي كياني مجري جديد اين شبكه گفتيد، ايشأن يك كشفيات ديگر هم چند وقت پيش داشتند كه مي­گفت: من تحقيق كامل كردم و كتاب هم نوشتم كل كشتار جنگ جمل 200 نفر بيشتر نيستند.

منبع هم ذكر نكردند كه ما هم برويم دنبالش و اين را ببينيم.

اگر صداي من را ايشان مي­شنوند (چون برنامه­هاي شما را بهتر از ما نگاه مي­كنند) در برنامه بعدي بگويند اين منابعي كه اين تحقيق را از آن آورده چي بوده است اگر از علم غيب استفاده نكرده باشند.

استاد قزويني

تحقيق شايد نكرده باشند چون:

وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَائِهِمْ

سوره انعام آيه 121

بيننده

البته اين را بايد از آقاي سجودي پرسيد كه ايشان اين مطلب را گفته­اند در حالت طبيعي بوده است يا نبوده است اين را آقاي سجودي بايد جواب دهد.

استاد قزويني

از كوزه جناب خليفه خوردند و آب قاطي نكردند و مست كردند.

بيننده خانم منعم از افغانستان

اهل سنت كه مي­گويند: عشره مبشره در قرآن آمده است، در كجاي قرآن آمده است؟

وقتي كه جنازه حضرت امام حسن را مي­خواستند در كنار قبر پيغمبر دفن كنند عائشه مخالفت كرد و تير اندازي كرد آيا اين در كتب اهل سنت آمده است يا نه؟

بيننده سعيد از زاهدان

آيا در خلافت حضرت عمر كه اسلام به ايران آمد يا به تعبير ديگر حمله اعراب به ايران آيا حضرت علي و امام حسن و امام حسين شركت كردند؟

اگر حمله بود چرا اين بزرگان شركت كردند؟

چرا در زمان حضرت عمر بيشترين ممالك فتح شدند اسلام در آنجا راه پيدا كردد؟

چرا در خلافت آن بزرگوار بيشترين امنيت در اسلام بود؟

استاد قزويني

آن­ها ادعا ندارند كه عشره مبشره در قرآن آمده است.

اين­ها معتقد هستند كه پيغمبر اكرم به ده نفر بشارت بهشت داده است.

اين آقايان كه اين همه دم از حمايت از عائشه مي­زنند بيان كنند كه آيا خود عائشه جزء عشره مبشره است يا نه؟

چرا عائشه از عشره مبشره خارج است؟

خديجه ام المؤمنين است چرا از عشره مبشره خارج شده است؟

ابن عباس از عشره مبشره است يا نه و چرا خارج شده است؟

سؤالي كه در رابطه با جلوگيري عائشه از دفن امام مجتبي سلام الله عليه داشتند بگويم كه: آقاي ابن عبد البر كه از بزرگان اهل سنت و از استوانه­هاي رجالي است كه متوفاي 463 هجري است.

ايشأن كتابي دارد به نام بهجة المجالس در آن نقل مي­كند كه:

لما مات الحسن أرادوا أن يدفنوه في بيت رسول الله صلي الله عليه وسلم، فأبت ذلك عائشة وركبت بغلة وجمعت الناس فقال لها ابن عباس: كأنك أردت أن يقال: يوم البغلة كما قيل يوم الجمل؟! قالت: رحمك الله، ذاك يوم نسي. قال: لا يوم أذكر منه علي الدهر.

بهجة المجالس وأنس المجالس باب من الأجوبة وحسن البديهة جزء1 صفحه16

وقتي امام حسن از دنيا رفت خواستند در كنار قبر پيغمبر دفن كنند عائشه از اين كار جلوگيري كرد و سوار يك قاطري شد و مردم را دورش جمع كرد (كه بيايد جلوگيري كند) ابن عباس به عائشه گفت: مي­خواهي مردم همان طوري كه روز جمل سوار بر شتر شدي و جنگ جمل راه انداختي و اين قضيه در زبان­ها افتاد مي­خواهي امروز هم سوار قاطر شوي و جنگ قاطر راه بيندازي مثل جنگ جمل و مردم به جاي جنگ جمل بگويند جنگ قاطر

همين تعبير را جناب آقاي بلاذري در كتاب انساب الاشراف و يعقوبي و ديگران دارند و اين قضيه را نقل مي­كنند و همچنين جناب آقاي ابو الفداء كه از مورخين نامي اهل سنت است كتابي دارد به نام المختصر في اخبار البشر ايشان در آنجا مفصل آورده است.

عزيزمان آقا سعيد گفتند: چرا در جنگ ايران شركت كردند، جناب عمر ما شاء الله از پيغمبر خيلي بالاتر بوده است در 23 سال دوران پيغمبر هيچ جا فتح نشد؛ ولي جناب عمر قطعاً موفقيتش از پيغمبر خيلي بالاتر بوده است.

شما اين را به ما جواب بدهيد بعد ما نسبت به ديگر سؤالاتي كه حضرت عالي داشتيد جواب مي­دهيم.

در اين 23 سال پيغمبر، كجا فتح شد؟

شما حضرت امير را به عنوان خليفه چهارم قبول داريد، آيا در عصر حضرت امير سلام الله عليه كجا را فتح كردند و چرا هيچ جا فتح نشد؟

يك سؤالي ما داريم سعيد آقا از شما هم نمي­خواهيم سؤال كنيم شما بزرگواري بفرمائيد از اين شبكه­هاي وهابي سؤال كنيد يا يكي از بيننده­هايي كه الان برنامه ما را مي­بينند آدرسش را ياداشت كنند و بروند ببينند كه واقعاً اين روايت صحيح است يا صحيح نيست كه در صحيح بخاري (ايشان مي­گويد: كه دين در زمان عمر بن خطاب گسترش پيدا كرد) دارد كه پيغمبر فرمود:

وَإِنَّ اللَّهَ لَيُؤَيِّدُ هذا الدِّينَ بِالرَّجُلِ الْفَاجِرِ.

صحيح البخاري، ج6، ص2436 و ج3، ص1114

خدا دين اسلام را توسط يك مرد فاجر و فاسق تأييد مي­كند و گسترش مي­دهد.

شما در برابر اين قضيه چه جوابي داريد؟

اگر كسي از شما سؤال كند شما چه جوابي مي­دهيد؟

آقاي بخاري يك باب درست كرده است به نام:

بَاب إِنَّ اللَّهَ يُؤَيِّدُ الدِّينَ بِالرَّجُلِ الْفَاجِرِ

صحيح البخاري، ج3، ص1114

روايات متعددي در اينجا آورده است.

در صحيح مسلم آمده است كه:

وإن اللَّهَ يُؤَيِّدُ هذا الدِّينَ بِالرَّجُلِ الْفَاجِرِ

صحيح مسلم، ج1، ص 105

البته من قصد جسارت ندارم؛ ولي اين عزيزمان يك سؤالي را مطرح كردند ما هم در جواب اين مسائل را مطرح كرديم.

مجري

البته سؤال ايشان اين بود كه آيا امام علي و امام حسن و امام حسين در اين جنگ­ها بودند يا نه؟

استاد قزويني

به هيچ وجه نه امام حسن و نه امام حسين در جنگ ها نبوده است و تمام اين­ها دروغ است و رواياتي هم كه نقل كردند، مال دودمان بني اميه است و يك روايت صحيح هم نداريم و خود امام راحل هم در كتاب مكاسب محرمه قاطعانه مي­گويد: به هيچ وجه امام حسن و امام حسين در فتح ايران ميان سپاهيان مسلمان نبوده­اند.

بيننده آقاي معزي از زابل

آقايان شبكه كلمه مي­گويند: اگر معاويه بد بود و شجره ملعونه در قرآن بود پس چه كسي به او خلافت را داد؟

اين آقايان مي­خواهند با اين حرف بگويند كه: امام حسن خلافت را به معاويه واگذار كرد پس معاويه آدم خوبي بود كه اين مهم را واگذار كرد.

امام حسن عليه السلام مجبور به اين كار شدند.

امام حسن فرمودند: اگر من يك يار داشتم هرگز جنگ را با معاويه ترك نمي­كردم.

و آقايان مي­گويند: ما دوستدار اهل بيت هستيم چون اسم فرزندانمان را از اسم ائمه مي­گذاريم اما شيعه اين كار را نمي­كند پس ما دوستدار اهل بيت هستيم.

استاد قزويني

شيعه­ها از جناب ابوبكر و عمر تقليد مي­كردند.

آن­ها اسم بچه­هايشان را حسن و حسين و علي نگذاشتند و اين­ها خواستند بگويند: اين­ها خيلي زياد مهم نيست و دوست داشتن و دوست نداشتن ملاك نيست.

من ديدم چند شب قبل كارشناسان يا مجريانشان بود كه جواب داد كه حضرت علي بعد از اين­كه عمر و ابابكر از دنيا رفته بودند، اسم بچه­اش را گذاشت ابابكر و عمر و اين نشانگر اين بود كه مي­خواست نام اين­ها زنده بماند.

همان آقا قاطعانه مي­گفت: در قضاياي مادر حضرت ولي عصر جنگي اصلاً در بين مسلمان­ها و روم اتفاق نيفتاده است.

ما و دوستان جنگ بزرگي كه بين مسلمانان و روم در سال 248 ليست كرديم و چند سال هم اين جنگ طول كشيده است.

اين قضايا كه بعد از اين كه عمر از دنيا رفت، امير المؤمنين عليه السلام آمد اسم بچه اش را عمر و ابوبكر گذاشت براي اين كه ياد اين­ها در اسم ها بماند.

نمي دانم اين آقايان روايات را مي خوانند يا نمي خوانند.

آقاي مجري بي­سواد و آقايي كه همين طوري حرف مي­زني و مي­گوئي بعد از اين­كه عمر از دنيا رفت علي بن ابي طالب اسم بچه­اش را گذاشت عمر تا نام عمر زنده بماند.

آنقدر سواد داري كه كارشناسي يا كارشناسي ارشدي كه از دانشگاه محمد بن سعود رياض گرفتي آنقدر مي­تواني سير اعلام النبلاء ذهبي را مطالعه كني.

ذهبي مي­گويد: علي بن ابي طالب تو مسجد نشسته بود و عمر هم نشسته بود. به علي بن ابي طالب خبر دادند كه خانم شما فرزند پسر به دنيا آورده است.

قبل از اين­كه امير المؤمنين براي اين بچه اسم بگذارند:

فعمر سماه باسمه.

سير أعلام النبلاء، ج4، ص 134

عمر پريد گفت: يا علي اسم اين بچه­ات را من عمر مي­گذارم.

حداقل بريد اين سير اعلام النبلاء را ببينيد و اين چيزهاي خيلي ساده را بخوانيد بعد بياييد بگوييد: حضرت علي بعد از مرگ عمر اسم بچه­اش را عمر گذاشت تا نام عمر زنده بماند.

اين عبارت دلالت مي­كند كه علي بن ابي طالب اسم بچه­اش را عمر نگذاشته است بلكه عمر بوده است كه اسم بچه علي بن ابي طالب را به نام خودش گذاشته است.

در حيات عمر و در مسجد بوده است و دوران خلافت البته جناب عمر آن شلاقي كه داشتند كسي جرأت نمي­كرد و امير المؤمنين هم بنا نداشت با اين­ها مخالفت داشته باشد.

بيننده آقا ميلاد از زنجان

لعن الله أمة أسست أساس الظلم والجور

شبكه­هاي وهابي يك برنامه دارند به نام هزار و يك سؤال كه چيزي جز تفرقه بين شيعه و سني نمي­اندازد.

من زنگ زدم به اين شبكه­هاي وهابي فقط يك سؤال كردم ايشان به مادر من فحش داد.

سؤال من اين بود در جريان جنگ 22 روزه كه اسرائيل يهودي مذهب عليه نوار باريكه غزه سني مذهب اتفاق افتاد يكي از علماي وهابيت نيامد بگويد اسرائيل سرزمين فلسطين را غصب كرده است و دشمن خدا است.

شما فتواهاي ابن تيميه و بن باز را ببينيد بعد بياييد بگوييد كه آيا اين­ها مسلمان هستند؟

ما در سوره مباركه مائده آيه 41 داريم كه خداوند به پيغمبر نويد مي دهد: اي پيغمبر نگران نباش گروهي از يهوديان به سرزمين هاي اسلامي براي جاسوسي مي آيند.

آيا اين را قبول داريد؟

مي گويند كه: چرا ما به معاويه نمي­گوييم رضي الله عنها كه زمين و زمان مي دانند كه اهل سنت به ابوبكر و عمر و عثمان مي گويند: رضي الله عنه.

اين سؤال را مي كنند بعد مي گويند: چرا علماي شيعه به ابوبكر و عمر و عثمان توهين مي كنند در حالي كه مراجع محترم تقليد با احترام نسبت به اين اشخاص صحبت مي كنند.

كتاب هايشان چاپ شده است و چاپش هم مال الان نيست، بريد بخوانيد.

در جريان جنگ 33 روزه اسرائيل عليه شيعيان جنوب لبنان شما سيد حسن نصرالله را كافر دانستيد.

مصداق آيه شريفه كه خداوند به پيغمبر نويد مي دهد: كه يهوديت در سايه سرزمين هاي اسلامي مي آيند براي جاسوسي.

مي گويند: كه امام زمان با شمشير مي آيد؟

به فرض ما مي گوييم آري.

مي گويند: آيا مي تواند بمب اتم را نگه دارد در دستش.

من فقط جواب اين را مي گويم: كه امام حسين در روز عاشورا هفتاد و دو نفر يار داشت در حالي كه روايتي داريم كه لشكر ابن زياد يا عمر سعد 30 هزار نفر بوده است.

امام حسين درست است كه در روز عاشورا به شهادت رسيد آيا پيروز شد يا نه؟

ايشان دوباره به مادر من فحش دادند.

استاد قزويني

برادر عزيزمان كه از زنجان زنگ زدند و با اين لهجه آذري كه صحبت كردند تشكر مي كنيم.

اين آقايان در قضيه نوار غزه ( نمي خواهيم وارد بحث سياسي شويم و اگر مي خواستيم وارد بحث سياسي شويم هفته دفاع از سوريه مي گذاشتيم هم به زبان فارسي و هم به زبان عربي آن وقت آقايان مي ديدند كه اهل سنت چه دل پر خوني از اين وهابي ها دارند و قلبشأن براي شيعه ها و سني هاي دارد مي تپد) نه تنها كوچك ترين حركتي در دفاع از فلسطيني ها نكردند؛ بلكه مفتي اعظم عربستان سعودي جناب آل شيخ فتوا داد هرگونه تظاهرات در عربستان سعودي به نفع مسلمانان فلسطيني نوار غزه حرام و بدعت است.

حتي در داخل عربستان گفت: كسي حق تظاهرات ندارد.

در قضيه جنگ 33 روزه اين آقايان براك و حوالي همه فتوا دادند كه نه تنها كمك به حزب الله حرام است، دعا كردن براي پيروزي حزب الله هم حرام است.

وزير امور خارجه عربستان سعودي همان زمان مسافرتي داشت به فلسطين اشغالي و رسماً اعلام كرد كه اسرائيل عليه لبنان وارد جنگ شود و تمام هزينه جنگ را عربستان سعودي تأمين مي كند.

اين كه اين آقايان خانه حضرت خديجه را ويران مي كنند و آثار نبوت را در مكه و مدينه ويران مي كنند؛ ولي قلعه خيبر را در بيابان به عنوان آثار باستاني نگه مي دارند، از اينجا پي توان بردن كه در دريا چه طوفان است.

خيلي از مسائل است كه ما نمي توانيم بگوئيم؛ چون شبكه ما شبكه سياسي نيست و به قدري دردها در سينه داريم كه فعلاً اين ها را در سينه فرو مي بريم و دنبال فرصتي هستيم يا بياباني برويم و يك چاله بكنيم و دردهاي دلمان را به آن چاله ها بگوئيم.

مصلحت نيست كه از پرده برون افتد راز.

اگر روزي كار به جايي برسد كه اين پرده ها برون بيافتد، آقايان خواهند ديد كه قضيه از چه قرار است.

مجري

كوه آتش به جگر دارد اگر خاموش است.

استاد قزويني

ما بعد از 1400 سال مظلوميت امير المؤمنين را داريم هر روز بيش از روز ديگر مشاهده مي كنيم.

حضرت فرمود كه:

ما زلت مظلوما منذ ولدتني أمي

علل الشرائع، الشيخ الصدوق، ج1، ص45

انشاء الله منتقم خون مظلو مان حضرت بقية الله الاعظم بيايد و در آن هنگام قضيه روشن خواهد شد.

خدايا تو را قسمت مي دهيم به آبروي محمد و آل محمد به ويژه به آبروي زهراي مرضيه، به آبروي زهراي مرضيه، به آبروي زهراي مرضيه، هر چه سريع تر فرج مولاي ما، ولي عصر ما، تاج سر ما، اميد قلب ما، حضرت ولي عصر را نزديك نموده و ما را از ياران ويژه آن بزرگوار قرار بده .


اللهم عجل لوليك الفرج



Share
1 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ١٠:٢١ - ١١ مهر ١٣٩١ |
با سلام ببخشيد سوالاتي در اين زمينه داشتم : 1) در متن آمده است که يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ، مراد از ما موصوله چيست؟لطفاً در مورد اينکه مراد از ما موصوله چيست؟ توضيح دهيد؟ 2)حضرت آيت الله قزويني فرمودند که : (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي امروز دين را کامل کردم. خوب امروز کدام روز بود؟ الف و لام اليوم چه الف و لامي است؟ الف و لام عهد ذکري است يا نه؟) گروه پاسخ به شبهات مگر الف و لام، الف و لام عهد حضوري نيست؟ چون الف و لام عهد حضوري وقتي که وارد بر اسمي مي شود که گوينده در همان زمان بيان آن را قصد دارد، مثل آيه فوق که مراد از اکمال دين مسلمانان همان روزي است که خداوند متعال به پيامبرش فرمان داد تا امام علي به عنوان جانشين حضرت اداره کار امت را بر دوش گيرد. و در مورد عهد ذکري گفته اند که آن الف و لامي است که گوينده پيش تر به اسمي که الف و لام بر ان وارد شده اشاره گرديده است و دوباره همان اسم به مخاطب ياد اور مي شود. مانند آنجا که خداوند متعال در سوره مزمل آيات 15و16 فرموده است:( إِنَّا أَرْسلْنَا إِلَيْكمْ رَسولاً شهِداً عَلَيْكمْ كَمَا أَرْسلْنَا إِلى فِرْعَوْنَ رَسولاً(15)فَعَصى فِرْعَوْنُ الرَّسولَ فَأَخَذْنَهُ أَخْذاً وَبِيلاً(16) که واژه الرسول با الف و لام عهد ذکري آمده ، زيرا قبلاً گوينده همين لفظ رسول را ياد آور شده بود. و همچنين ايه غار ،اذْ هُمَا فِي الْغَارِ، الف و لام وارد بر آن الف و لام عهد ذهني مي باشد که وقتي بر اسمي وارد شود، شنونده از پيش در ذهنش با آن اسم الفت و آشنايي داشته و بيگانه با آن نيست، مثل ايه فوق که شنونده کلام وحي با آن غار آشنا و آگاه است و مي داند آن همان غاري است که پيامبر اسلام(ص) به هنگام هجرت از مکه به مدينه همراه ابوبکر بود.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
استاد در اين قسمت مي خواهند بفرمايند كه تفسير آيات را هم رسول خدا از طريق وحي بدست مي آوردند. حال براي تبيين مثال زده اند كه مثلاً در آيه «ابلاغ» در اينكه منظور از «ما» موصوله چيست را هم خداوند از طريق وحي براي رسولش بيان مي كرده است.
يا در آيه «اكمال» تمام كلمات آن كه نياز به تفسير دارد را هم خداوند از طريق وحي به رسولش مي رساند برخي از كلمات را مثال زده اند كه الف و لام اليوم و خود اليوم و... از آن جمله اند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
2 | عليرضا ن | | ٢٢:٠٥ - ٢٩ مهر ١٣٩١ |
با سلام گروه پاسخ به شبهات، حضرت ايت الله قزويني در اين بخش فرمودند که:( قرآن به منزله قانون اساسي اسلام است و متکفل بيان کليات معارف ديني است چه معارف اعتقادي، چه معارف تاريخي، احکام، اجتماعي، سياسي، اخلاقي و غيره، و سنت مبين و مفسر اين کليات است؛ يعني قرآن بدون سنت مفهوم ندارد و سنت بدون قرآن هم ارزش ندارد). و همچنين شما گروه پاسخ به شبهات در جواب سوالاتي که به بنده در اين زمينه در بخشي ديگر که در مورد سوالي که آيا حجيت سنت را بدون قران مي شود ثابت کرد يا نه؟ چرا؟ فرموديد که: ( اگر نبوت پيامبر ثابت شود؛كه از طريق عقل اثبات مي شود؛ سنت او هم ثابت مي شود، اگر نماينده و خبر دهنده از طرف خداست و جانشين او در زمين است و قرار است هدايت كننده باشد بايد معصوم باشد تا مردم را به خطا نيندازد و اگر معصوم است و اشتباه نمي كند پس سنت و سيره و رفتار او حجت است. كه اين دليل بوسيله قرآن كه مي فرمايد: «لاينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي» و ديگر آيات تاييد و تثبيت مي شود. و همچنين گفته ايد که : شخص نبي از چند راه مشخص مي شود كه در كتب اعتقادي ذكر كرده اند مثل «معرفي او توسط پيامبر قبلي» و «معجزه همراه با ادعا» وقتي عقل طبق توضيحات قبلي، حكم به وجوب وجود نبي كرد و شخص نبي هم از اين طريق مشخص شد بايد طبق دليل مذكور در كامنت قبلي معصوم باشد و پس از اثبات اينها ديگر حجيه رفتار و سخنان او خود بخود مي آيد اين دليل واضح است بايد تفكر كرد توضيح ديگري هم لازم بنطر نمي رسد). گروه پاسخ به شبهات ، طبق پاسخ شما ، پس سنت در عرض قران به عنوان دومين منبع براي شناخت دين مي باشد. ولي حضرت علامه طباطبائي نظري بر خلاف نظر شما دارد و ايشان در جلد سوم تفسير الميزان ص84 در پاسخ به اين اشکال که: به استناد آيه شريفه(وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ) تبين و تفسير قران به پيامبر (ص) واگذار شده و ايشان نيز تفسير را به صحابيان و تابعان آموخته است، بنابراين عدول از روش و سيره ايشان بدعت است، با اشاره به ايه( افلا يتدبرون القران و لو کان من عند الله لوجدوا فيه اختلافا کثيرا-آيه 82سوره نسا) آورده است که: ( ايه در مقام هماورد طلبي است و معنا ندارد که در چنين مقامي ، ما را براي فهم معاني قران، به فهم صحابيان و شاگردان ايشان ارجاع داده باشد، حتي معنا ندارد که ما را به بيان پيامبر(ص) ارجاع داده باشد، زيرا آنچه پيامبر در تفسير و تبين قرآن بيان داشته از دو حال خارج نيست، يا موافق ظاهر قرآن است که در اين صورت،به همان مفادي که ظاهر قران به ان رهنمون است؛ هر چند اين مفاد، پس از تدبر و تامل و جستجو به دست امده باشد، را پيدا کرده است؛ و يا با ظاهر قرآن هماهنگ نبوده، مفاد نهايي قران به ان رهنمون نيست که در اين صورت با هماورد طلبي منافات دارد و چنان چه هويداست، برهان با آن تمام نيست. همچنين علامه مرحوم به استناد، آيه وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا تفاصيل احکام و نيز تفاصيل قصص قران و معاد را نياز مند بيان پيامبر دانسته و به عنوان استثنا از قاعده بي نيازي قران از غير خود ياد کرده است. و علامه در ص85همان جلد، شان پيامبر را شان تعليم قران دانسته و افزوده که کار معلم، آسان کردن راه و نزديک نمودن مقصد است، نه ايجاد راه و آفرينش مقصد. ( اين، آن چيزي است که آيات قرآن ، همچون ( وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ) بر آن دلالت دارنده پس پيامبر اکرم ، تنها آن چيزي را که قرآن خود به آن دلالت دارد، به مردم تعليم داده و تبين کرده است، همان مفادي که خداوند سبحان با کلامش آن را بيان کرده و مردم بالاخره به آن دسترس پيدا مي کنند. به علاوه، روايات متواتري که در بردارنده وصيت پيامبر به تمسک به قرآن و عمل به آن و عرضه روايات نقل شده از ايشان برقٔران است و از خود پيامبر روايت شده، تنها در صورتي معنايش تمام است که تمام منقولات پيامبر ، قابل برداشت از قرآن باشد، حال اگر فهم قران ، منوط به بيان پيامبر باشد، دور باطل است. همچنين علامه، به استناد آياتي که قرآن را تبيان هر چيز و نور و هدايت دانسته،مي گويد: چگونه ممکن است، قرآني که خود داراي چنين اوصافي است، نيازمند بياني ديگر، نوري ديگر و هدايتي از خارج خود باشد؟ ايشان، در تبيت حديث ثقلين، آورده است: نقش قران، دلالت و رهنموني به معاني و پرده برداري از معارف الهي است و نقش اهل بيت ، دلالت و رهنموني به طريق و هدايت مردم به اهداف و مقاصد قران است. به علاوه، شمار زيادي از روايات تفسيري که از ائمه وارده شده، دربردارنده استدلال آيه اي بر آيه ديگر و شاهد آوردن يک مفاد بر مفاد ديگر است و چنين کاري زماني جايز است که ان معنا و مفاد، براي مخاطب قابل دسترس باشد و ذهن او بدان اشاره داشته باشد. همچنين خلاصه سخن ايشان در کتاب قران در اسلام: برخي گفته اند: در تفهيم مرادات قران، به بيان پيامبر و يا به بيان آن حضرت و اهل بيت گرامي اش بايد رجوع کرد،ولي اين سخن قابل قبول نيست، زيرا حجيت بيان پيامبر و اهل بيت را تازه از قران بايد استخراج کرد و بنابراين، چگونه متصور است که حجيت دلالت قرآن، به بيان ايشان متوقف باشد، بلکه در اثبات اصل رسالت و امامت ، بايد به دامن قران ( که سند نبوت است) چنگ زد و البته آنچه گفته شد، منافات ندارد، با اين که پيامبر اکرم و ائمه اهل بيت، عهده دار بيان جزئيات قوانين و تفاصيل احکام شريعت بوده اند و همچنين سمت معلمي معارف کتاب را داشته اند.(31و32). همچنين آيت الله جوادي آملي نيز نظري مشابه ، علامه دارد. و ايشان نيز سخني مثل علامه دارد:( تبين آن حضرت براي آن نيست که در قران، نقاط مبهم و تاريک معما گونه وجود داشته و حضرت مامور باشد مشکلات و موانع را رفع کند تا ظاهر آن معلوم گردد، بلکه قران نور محض و بين بالذات است و نه تنها خود واضح و روشن است، بلکه مبين و تبيان همه چيز است. کار معلم اول يعني رسول اکرم و اهل بيت و مفسرين به نام اسلامي اين نيست که پرده از روي قران بردارند، بلکه پرده ها را از روي دلها و افکار منحرف و الوده بر مي دارند.(قران در قران ص382) و همچنين گفته اند که : قرآني که خود تبيان کلي شي است و همه چيز را بيان مي کند، چگونه مي شود ابهام داشته باشد و نياز مند تبين خارج از خود باشد؟ گروه پاسخ به شبهات، آيت الله قزويني مي فرمايند که: ( قرآن بدون سنت مفهوم ندارد و سنت بدون قرآن هم ارزش ندارد) و علامه طباطبائي نيز مي فرمايند که : قران، خود مفسر خويش است و نيازي به سنت براي تفسير خود ندارد. نقشي که سنت ايفا مي کند، باز شناسي همين روش است. و سنت چيزي را از پيش خود به عنوان تبين قران مطرح نمي کند ، بلکه با استفاده از خود قران به تبين مراد آن مي پردازد و در واقع سنت با قران، قران را تفسير مي کند. بر اين اساس تمام ابهامات قران، در اين کتاب پاسخ داده است ، با اين تفاوت که گاه ما کيفيت استخراج آياتي را که نقش ابهام زدايي دارد، نمي شناسيم. يا به عبارت کوتاهتر از نظر علامه طباطبائي و آيت الله جوادي آملي ، سنت در طول قران هست ، و از پاسخ شما گروه پاسخ به شبهات برداشت مي شود که سنت در عرض قران مي باشد. آيا ديدگاه علامه را مورد تاييد قرار مي دهيد که سنت در اساس حجيت خود ، وامدار قرآن است يا نه؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
سنت و قرآن بلحاظ استفاده ما در عرض هم هستند يعني ما به هنگام نياز، به قرآن و سنت مراجعه مي كنيم و اين دو در كنار هم هستند نه اينكه دو چيز جداي از هم كه با همديگر اختلاف دارند بلكه دو چيزي كه هردو در يك راستا و به يك هدف كه همان هدايت بشر باشد حضور پيدا كرده اند لذا مي بينيم كه حضرت علي عليه السلام خود را قرآن ناطق مي دانند يعني ما يك حقيقتيم و رسول الله صلي الله و عليه و اله هم منظورشان از حديث ثقلين همين است كه شما براي هدايت به اين دو نياز داريد.
اما اينكه آيت اله قزويني مي فرمايند: قرآن بدون سنت مفهموم ندارد منظور اين نيست كه قرآن مجمل است يا نقصي متوجه قرآن باشد كه سنت آن را برطرف كند بلكه قرآن طبق فرمايش آيت الله طباطبايي ره و علامه جوادي دام ظله روشن و مبين بالذات است و لكن از ديد حجاب گرفته ما اين گونه است كه وقتي حجاب از چشم ما كنار مي رود خيال مي كنيم حجابي بر قرآن بود و كنار رفت نه بلكه ما با گناهانمان كاري با فطرت و عقل خدا دادي خود كرده ايم كه گاه حقايق بسيار شفاف را حتي از بيان رسول الله ص آنها با بياني كاملاً ساده قبول نمي كنيم.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
3 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ٠٨:٤٠ - ١٥ آبان ١٣٩١ |
با سلام گروه پاسخ به شبهات، جواب شما اصلاً قانع کننده نبود، اين عين پاسخ شما در قسمتي ديگر است: ( اگر نبوت پيامبر ثابت شود؛كه از طريق عقل اثبات مي شود؛ سنت او هم ثابت مي شود، اگر نماينده و خبر دهنده از طرف خداست و جانشين او در زمين است و قرار است هدايت كننده باشد بايد معصوم باشد تا مردم را به خطا نيندازد و اگر معصوم است و اشتباه نمي كند پس سنت و سيره و رفتار او حجت است. كه اين دليل بوسيله قرآن كه مي فرمايد: «لاينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي» و ديگر آيات تاييد و تثبيت مي شود). گروه پاسخ به شبهات، علامه طباطبائي مي گويند که سنت در حجيت خود وامدار قران است و مي گويد که دليلي که حيات خود را از قرآن گرفته است، چگون مي تواند مبين و شارح قرآن باشد؟ ايشان نه تنها سنت بلکه مقام رسالت و امامت را مر هون قران مي داند. گروه پاسخ به شبهات در اين که قران، معجزه اسلام و سند رسالت پيامبر اکرم است، اصلاً ترديدي نيست اما ايا لازمه اين سخن آن است که منشا حجيت سنت نيز از قرآن برخاسته است؟ گروه پاسخ به شبهات، اگر سنت در عرض قران است و حجيت آن را مي توان از طريق عقل اثبات نمود، در اين صورت سنت يک منبع مستقل خواهد بود. و سنت در اعتبار مستقل خواهد بود يعني اين طور نيست که لزوماً سنت اعتبار خود را از قران و معجزه وام گرفته باشد که علامه بر اين اعتقاد است. البته قران به اعتبار سنت کمک مي کند ولي آيا اعتبار سنت وابستگي کامل به قرآن دارد؟ آيا اين سخن علامه با سخن شما سازگاري دارد: حجيت بيان پيامبر و اهل بيت را تازه از قران بايد استخراج کرد و بنابراين، چگونه متصور است که حجيت دلالت قرآن، به بيان ايشان متوقف باشد، بلکه در اثبات اصل رسالت و امامت ، بايد به دامن قران ( که سند نبوت است) چنگ زد . همچنين در روايت ثقلين، از اين روايت استقلال دو منبع کتاب و سنت برداشت مي شود، يعني سنت در عرض قران است و در عرض بودن يعني يک منبع مستقل. همچنين پيامبر در اين روايت نفرمود که : من ميان شما قران و سنتي که از دل قران قابل استخراج است را به وديعه گذاشتم، بلکه مي فرمايد دو منبع مستقل اما در عين حال مرتيط با يکديگر را در ميان شما يادگار گذاشته ام. و در همين روايات شيعه، اهل بيت تصريح کرده اند که بخشي از اموزه هاي ديني در قرآن يا حتي در سنت نبوي يافت نشده و آنان در اين عرصه ها از رهنمون الهي و از رهگذر الهام پاسخ مي گيرند. مثلاً در باب جهات علوم در کتاب کافي، راوي مي گويد به امام صادق(ع) عرض کردم، مبناي فتواي شما چيست؟ فرمود: بالکتاب. اگر در کتاب نباشد چه طور؟ امام در پاسخ اين شخص نفرمود که نمي شود چيزي در قران نباشد، بلکه فرمود: قال: بالسنة، اگر سنت منبع مستقلي نبود و هر آن چه امامان در عرصه شناخت دين گفته اند از درون قران و حتي برخي گفته اند که از بواطن آيات استفاده کرده باشند، امام بايد در اينجا به پرسشگر گوشزد مي کرد که امکان ندارد امام چيزي را در قرآن نيابد. ولي امام بلافاصله فرمود: بالسنة. يا رواياتي در کتاب کافي در باب ( لولا ان الائمه يزدادون لنفد ما عندهم) هست که در يکي از اين روايتها است که راوي مي گويد: من ديدم امام صادق خيلي خوشحال است و حتي مرا به اسم صدا کرد، گفتم" آقا چه شده است؟ فرمود: فلاني شب جمعه پيامبر به عرش مي رود و ائمه پيش از ما هم مي روند و فرمود: اگر اين نباشد که ما هر شب جمعه به اسمان مي رويم دانش ما از دست مي رفت. همچنين اگر ، سنت در طول قرآن باشد، پس چرا سنت را اين گونه تعريف مي کنند: سنت عبارت است از قول ، فعل و تقرير معصومان. يعني تمام قول و فعل و تقرير معصومان از قران قابل استفاده است؟ اصلا اين آيه قرآن که خود را تبيان همه چيز مي داند يعني چه؟ مفهوم جامعيت قران چيست؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
حضرت آيت الله مكارم شيرازي در اين زمينه بياني دارند كه مختصري از آن را براي جنابعالي در اين قسمت مي آوريم:
در قرآن، بيان همه چيز هست، ولى با توجه به اين نكته كه قرآن يك كتاب تربيت و انسانسازى است كه براى تكامل فرد و جامعه در همه جنبه‏هاى معنوى و مادى نازل شده است، منظور از همه چيز، تمام امورى خواهد بود كه براى پيمودن اين راه لازم است، نه اين كه: قرآن يك «دائرة المعارف» بزرگ است كه تمام جزئيات علوم رياضى و جغرافيائى و شيمى و فيزيك و گياه شناسى و مانند آن در آن آمده است، هر چند قرآن يك دعوت كلى به كسب همه علوم و دانشها كرده كه تمام دانشهاى ياد شده و غير آن در اين دعوت كلى جمع است.
به علاوه، گاهگاهى به تناسب بحثهاى توحيدى و تربيتى، پرده از روى‏ قسمتهاى حساسى از علوم و دانشها برداشته است، ولى، با اين حال، آنچه قرآن به خاطر آن نازل شده، و هدف اصلى و نهائى قرآن را تشكيل مى‏ دهد، همان مسأله انسان‏سازى است، و در اين زمينه، چيزى را فروگذار نكرده است.
گاهى، انگشت روى جزئيات اين مسائل گذارده مانند احكام نوشتن قراردادهاى تجارتى در آيه 282 سوره «بقره» و گاهى، مسائل حياتى انسان را به صورتهاى كلى و كلى‏تر مطرح مى‏كند، مانند آيه‏ (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى‏ وَ يَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ)
حتى فروع اين دستورهاى كلى را نيز بلاتكليف نگذارده، و مجرائى كه بايد از آن مجرا اين برنامه‏ها تبيين شود، بيان كرده و مى‏ گويد: (وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)
(تفسير نمونه، ج‏11، ص: 394)
در مورد سخنان آيت الله طباطبايي لطفاً آدرس آن را ذكر كنيد.
معناي در طول بودن اين است كه يكي مكمل ديگري است كه اگر اولي نبود مرجع مراجعه دومي است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
4 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ٠٧:٥٦ - ٢٢ آبان ١٣٩١ |
با سلام گروه پاسخ به شبهات چکيده سوال من اين است که ايا امکان دارد قران در مورد موضوع يا موضوعاتي سکوت کند و سنت ان را بيان کند؟ يا اينکه انچه در سنت به تفصيل امده به صورت اجمال در ايات قران امده و هنر سنت تنها ان است که پرده از اجمالهاي قران بر مي دارد و مثل رمز گشا انبوه اموزه هاي فشرده شده در باطن يا ظواهر ايات را مي گشايد. با تشکر

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
در قرآن و سنت تصريح شده است كه هر چه نياز داريم در قرآن وجود دارد مانند:
«وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» قرآن را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است.(سوره نحل، آيه89)
«ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ء» ما در قرآن از هيچ چيزي فروگذار نكرده ايم.(سوره انعام، آيه38 )
«و في القرآن نبأ ما قبلكم وخبر ما بعدكم وحكم ما بينكم» در كتاب خدا اخبار پيشينيان و خبرهاى آينده و احکام مورد نياز شما موجود است. (نهج البلاغة، حكمة 313.)
در برخي از احاديث تا جايي بر اين موضوع پاي فشرده شده که مي گويد: «و اللّه ما ترك شيئا تحتاج اليه العباد، حتّى لايستطيع عبد يقول لو كان هذا، انزل فى القرآن، الا و قد انزله اللّه فيه»
به خدا سوگند از آنچه مورد نياز مردم بوده است كم نگذارده، تا كسى نگويد اگر فلان مطلب درست است، بايد در قرآن نازل مى ‏شد. آگاه باشيد همه نيازمنديهاى بشر را خدا در آن نازل كرده است.(تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 74، ح 176 از امام صادق عليه السلام)
اما در قرآن به تمام جزئيات مسائل پرداخته نشده است چنانكه تعداد ركعات نماز و تعداد شوطها در طواف و موارد زكات و ... در قرآن وجود ندارد.
مساله ديگري كه قابل ترديد نيست اين است كه معصومين قدرت فهم اين مسائل را به عنوان اهل الذكر و مفسران حقيقي قرآن دارند چنانكه بارها مي فرمودند هرچه مي گوييم بپرسيد تا بگوييم دركجاي قرآن آمده است.
سنت از قرآن جدا نيست و هردو با هم و مكمل يكديگراند چنانكه حديث ثقلين نيز به آن تصريح دارد در بسياري از مواقع ممكن است برداشت ما با برداشتي كه سنت و ائمه عليهم السلام از قرآن داشتند متفاوت باشد كه قطعاً سخن سنت مقدم است البته نبايد آنچه از سنت در تفسير قرآن ارائه مي شود منافاتي با سخن قرآن داشته باشد كه در اين صورت بايد آن روايت را مجعول جاعلان دانست.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها