2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
برتري امير مؤمنان (ع) بر صحابه از ديدگاه روايات
کد مطلب: ٥٣٧٥ تاریخ انتشار: ١٧ مرداد ١٣٩١ تعداد بازدید: 6971
سخنراني ها » امیرالمؤمنین علیه السلام
برتري امير مؤمنان (ع) بر صحابه از ديدگاه روايات

دلایل و احادیث افضلیت امیرالمؤمنین - ناصبی و منافق
پاسخ به شبهات ديني 91/05/17


لينک دانلود

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 17 / 05 / 91

مجري

نظر علماي اهل سنت در مباحث حضرت امير عليه السلام نسبت به ديگر صحابه چگونه است؟ آيا حضرت را از ديگر صحابه برتر مي دانند يانه؟

استاد قزويني

من قبل از آغاز سخن، ايام شهادت مولاي متقيان امير المؤمنين سلام الله عليه را به پيشگاه مقدس بقية الله الاعظم، عصاره عالم وجود؛ آن نازنين وجودي كه:

بيمنه رزق الوري، وبوجوده ثبتت الأرض والسماء

وسائل الشيعة ( الإسلامية ) - الحر العاملي - ج 19 ص 310

تسليت عرض مي كنم و به همه مسلمانان به ويژه شيعيان و مخصوصا عزيزان بيننده تسليت و تعزيت عرض مي كنم و خدا را به آبروي امير المؤمنين سلام الله عليه سوگند مي دهم كه پاداش ما را در اين مصيبت جانكاه، فرج مولايمان بقية الله الاعظم قرار بدهد، ان شاء الله.

ما اين سه شب را پشت سر هم در خدمت بينندگان عزيز هستيم و امشب در رابطه با فضائل منحصر به فرد و بي پايان و ويژه امير المؤمنين و فضائل برتري امير المؤمنين بر تمام صحابه، آن هم از منابع اهل سنت با سندهاي صحيح و محكم و مستفيض يا متواتر خدمت عزيزان تقديم مي كنيم.

اگر فرض بگيريم كه امير المؤمنين سلام الله عليه خليفه منصوب نبي مكرم نبوده است، آيات و روايات صريح در خلافت و امامت و جانشيني آن بزرگوار از نبي مكرم صادر نشده بود، بر فرض اين كه نبي مكرم انتخاب خليفه را به عهده مردم گذاشته بود، آيا مردم و بزرگان قوم و رئساي قبائل بايد خليفه را به هرگونه اي كه دل شان مي خواست و بر مبناي هوا و هوس انتخاب كنند يا نه چون خليفه اي پيغمبر است و بايد تناسبي با نبي مكرم داشته باشد؟

حداقل مي خواهند براي جامعه يك حاكم و رئيس و پادشاه و رئيس جمهوري معين كنند يا براي يك مجلسي مي خواهند رئيس مجلس معين كنند، آيا همين طوري و فله اي هركسي را كه دل شان خواست انتخاب مي كنند يا براي اين حاكم، رئيس، خليفه، جانشين، رئيس جمهور و پادشاه يك ويژگي هايي را مي گذارند و هركسي آن ويژگي ها و برتري ها را داشت او را به عنوان خليفه و حاكم معين مي كند؟

ما مي خواهيم ببينيم در ميان اين 120 هزار صحابه، كدام يك از صحابه ويژگي هاي امير المؤمنين را در فضيلت و برتري داشته است و آنچه را كه در صدر اول اسلام اتفاق افتاد با سنت نبوي هم خواني دارد يا نه؟

اولين عبارتي كه ما مي توانيم مطرح كنيم و از بزرگان اهل سنت هم براي او استناد كنيم اين است كه امير المؤمنين در فضيلت، منحصر به فرد بوده است و همتا و هم رديف و هم سنگي در ميان صحابه نداشته است.

ابن جوزي از احمد بن حنبل رئيس حنابله و متوفاي241 است نقل مي كند:

ما لأحد من الصحابة من الفضائل بالأسانيد الصحاح مثل ما لعلي رضي الله عنه .

مناقب احمد بن حنبل صفحه 163 و المستدرك جلد 3 صفحه 107

مي گويد: هيچ كدام از صحابه همتاي علي در فضيلت نيست و اين فضيلت علي هم با سندهاي صحيح ثابت شده است.

عبد الله ابن احمد كه پسر احمد بن حنبل است مي گويد: با پدرم حديث سفينه را مطرح كردم (درباره حديث سفينه، قبلا مفصل صحبت كرديم) گفتم: نظر شما در تفضيل بين علي و ابو بكر و عمر چيست؟ آيا به همان شكلي كه هست مثلاً در فضيلت ابو بكر بالاتر است و بعد از آن عمر و بعد از آن عثمان و بعد از او علي است؟

پدرم شمرد و گفت: در فضيلت ابو بكر بالاتر است و بعد از آن عمر و بعد از آن عثمان است.

گفتم: در باره علي نظرت چيست؟

قال علي من أهل بيت لا يقاس بهم أحد.

مناقب الامام أحمد لابن الجوزي ص 163.

علي عليه السلام از اهل بيت است كه هيچ كس را نمي توان با او مقايسه كرد.

خود عبد الله بن عمر پسر خليفه دوم مي گويد: وقتي ما مي شمرديم در فضيلت، مي گفتيم: ابو بكر و عمر و عثمان، مردي گفت: آقاي عبد الله بن عمر علي چه؟ ابن عمر گفت:

ويحك علي من أهل البيت لا يقاس بهم.

شواهد التنزيل للحسكاني، ج 2، ص 270 ، ح 903 - 904

واي بر تو علي از اهل بيت است، شما مي خواهيد ابابكر و عمر و عثمان را با او مقايسه كنيد.

ايشان ملتزم است كه در اين كتاب احاديث صحيح را مطرح كند.

امير المؤمنين هم در نهج البلاغه خطبه دوم هم همين تعبير را دارد و مي فرمايد:

لا يقاس بآل محمد صلي الله عليه وآله من هذه الأمة أحد... ولهم خصائص حق الولاية وفيهم الوصية والوراثة

نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 1 ص 30

كسي را در اين امت نمي شود با آل محمد صلي اله عليه وآله مقايسه كرد و اين ها ويژگي هاي حق ولايت بر مردم دارند و وصيت و وراثت نبوت در آل محمد صلي اله عليه وآله است.

مجري

آيا حديث:

علي عليه السلام خير البشر فمن أبي فقد كفر.

در كتب اهل سنت آمده است يا نه؟

استاد قزويني

من تلاش مي كنم جواب سؤال هايتان را به اختصار بدهم تا به يك جايي برسيم.

در رابطه با اين روايت كه مي فرمايد: علي بهترين انسان ها است و هر كس اباء كند كافر است، ابن مردويه كه از علماي بزرگ اهل سنت است از عطا نقل مي كند و مي گويد:

سئلت عائشة عن عليّ (عليه السلام)؟ فقالت : ذاك من خير البريّة ! ولا يشك فيه إلاّ كافر.

مناقب علي بن أبي طالب ( ع ) وما نزل من القرآن في علي ( ع ) - أحمد بن موسي ابن مردويه الأصفهاني - ص 110

از عائشه همسر پيغمبر درباره علي سؤال شد، گفت: علي بهترين بشر است (نه بهترين صحابه) و در اين كسي جز كافر شك نمي كند.

اين هايي كه مي گويند:

من خير البريّة

مراد نبي مكرم نيست؛ چون علي عليه السلام هر چه دارد از پيغمبر اكرم دارد.

خود امير المؤمنين عليه السلام فرمود:

أنا عبد من عبيد محمد صلي الله عليه وآله

الكافي - الشيخ الكليني - ج 1 ص 90

حديثي از حذيفه است كه مي گويد: پيغمبر فرمود:

عليّ خير البشر فمن أبي فقد كفر.

مناقب علي بن أبي طالب ( ع ) وما نزل من القرآن في علي ( ع ) - أحمد بن موسي ابن مردويه الأصفهاني - ص 109

علي بهترين انسان ها است و هر كس انكار كند و از اين اباء كند كافر است.

ابن مردويه نقل مي كند كه از حذيفه درباره علي سؤال كردند گفت:

خير هذهِ الأُمّة بعد نبيها ، ولا يشك فيه إلاّ منافق .

مناقب علي بن أبي طالب ( ع ) وما نزل من القرآن في علي ( ع ) - أحمد بن موسي ابن مردويه الأصفهاني - ص 111

بهترين اين امت بعد از پيغمبر علي بن ابي طالب است و در اين جز منافق شك نمي كند.

ابن عساكر از جابر نقل مي كند و مي گويد:

علي خير البشر لا يشك فيه إلا منافق

تاريخ مدينة دمشق، ج42، ص 373

اگر در خانه كس است، يك حرف بس است.

اين آقايان در ماهواره هايشان شعار مي دهند كه شيعيان درباره علي غلو كردند و اين احاديثي را كه مي گويند نويسندگان شان چيزي مصرف كرده بودند و اين كارشناس مواد مخدرشان بلف مي زد كه اين ها هنگام نوشتن اين روايات مواد مخدر مصرف مي كردند.

اگر واقعاً خداي عالم چشم بينا به شما داده است و اگر واقعا چشم تان همانند قلب تان نابينا نيست و خدا پرده نكشيده است، اين روايات در كتاب هاي شما است.

البته من اين چهار روايت را به عنوان نمونه آورده ام و بيش از 40 روايت در منابع اهل سنت با سندهاي متعدد آمده است.

در اينجا از عطاء از عائشه نقل كرديم و از حذيفه نقل كرديم و از جابر بن عبد الله نقل كرديم و از خود امير المؤمنين سلام الله عليه نقل كرديم.

اين ها مشخص مي كند كه يك و دو روايت نيست و به قول آقاي ابن تيميه، كثرت طرق دلالت بر صحت و قطعيت روايت مي كند؛ گرچه راويانش همه فساق و فجار باشند.

اين چيزي نيست كه ما از خودمان در بياوريم.

مجري

رواياتي كه مي گويد:

لا يحبّك إلاّ مؤمن، ولايبغضك إلاّ منافق

آيا اين احاديثي كه محبت و بغض علي عليه السلام را نشانه ايمان و نفاق دانسته اند، در كتب اهل سنت آمده است؟

استاد قزويني

اين روايت در صحيح مسلم آمده است كه امير المؤمنين عليه السلام مي فرمايد:

وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إنه لَعَهْدُ النبي الْأُمِّيِّ صلي الله عليه وسلم إلي أَنْ لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ.

صحيح مسلم ج1، ص 86

قسم به خدايي كه حبه را شكافت و بشر را آفريد، پيغمبر اكرم به من وصيت كرد كه يكي از آن وصيت ها اين بود كه جز منافق كسي من را دشمن نمي دارد و جز مؤمن مرا دوست نمي دارد.

اين آقاياني كه در اين ماهواره ها نسبت به امير المؤمنين جسارت مي كنند و فضائل ايشان را انكار مي كنند و طعنه مي زنند و از عبارت هايي استفاده مي كنند كه انسان از شنيدن اين عبارات قلبش به درد مي آيد.

شايد شب 21 بعضي از اين لاطائلات كه دال بر نفاق اين ها مي كند را براي شما بگويم تا با تمام وجود از اين ها ابراز نفرت كنند و اين ها را نفرين كنند كه به غضب خداي عالم گرفتار شوند.

در اين روايت پيغمبر به صراحت مي فرمايد:

ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ

به احمد حنبل گفتند كه بعضي ها غلو مي كنند و مي گويند: علي قسيم الجنة والنار است و تقسيم كننده بهشت و جهنم علي است، گفت: مگر دروغ است و مگر اين روايت را نداريم كه مي فرمايد:

لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ

جز مؤمن مرا دوست نمي دارد و جز منافق مرا دشمن نمي دارد؟

گفتند: بله، گفت: دوستان علي همه بهشتي و دشمنان علي همه جهنمي هستند؛ پس علي قسيم الجنة والنار است.

امام قرطبي مي گويد:

ما كنا نعرف المنافقين علي عهد رسول الله صلي الله عليه وسلم إلا ببغضهم لعلي عليه السلام.

تفسير القرطبي، ج1، ص 267

از جماعتي از صحابه نقل شده است كه ما در زمان رسول الله منافقين را شناسايي نمي كرديم مگر با بغض و عداوت علي.

اگر مي خواستيم بفهميم كه كسي منافق است يا نه، با او هم صحبت مي شديم و اگر احساس مي كرديم كه بغض و عداوت علي در دل دارد، مي دانستيم كه اين آقا منافق است و اگر دوست علي بود مي فهميديم كه منافق نيست.

حاكم نيشابوري مي گويد:

روي الحاكم عن أبي ذر الغفاري، ثم قال هذا حديث صحيح علي شرط مسلم ولم يخرجاه.

المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 4641

شرط آقاي مسلم در اين روايت وجود دارد.

مجري

آيا انكار فضائل امير المؤمنين عليه السلام يا تضعيف احاديث صحيحي كه درباره فضائل حضرت آمده است، «نصب» به شمار مي آيد؟

لطفا واژه نصب و ناصبي را هم توضيح دهيد.

استاد قزويني

ما قبلاً به صورت مفصل در رابطه با نصب و ناصبي حرف زده ايم.

نصب يعني: عداوت اهل بيت عليهم السلام و دشمني اهل بيت به عنوان دين.

آقايان به كتاب تاج العروس زبيدي و لسان العرب ابن منظور يا كتاب هاي ديگر را در ماده «نصب» نگاه كنند، يا خود ابن حجر عسقلاني در فتح الباري كه ما مفصل صحبت كرديم مي گويند: نصب يعني: عداوت و دشمني با اهل بيت.

من مي خوام يك جمله را از يكي از فرهيختگان عربستان سعودي كه مالكي مذهب است نقل كنم به نام حسن بن فرحان مالكي كه مي گويد:

النصب فهو كل انحراف عن علي واهل البيت سواء بلعنه أو تفسيقه ، كما كان يفعل بعض بني أمية أو بالتقليل من فضائله كما يفعل محبّوهم أو تضعيف الأحاديث الصحيحة في فضله أو عدم تصويبه في حروبه أو التشكيك في شرعيّة خلافته وبيعته أو المبالغة في مدح خصومه ، فهذا وأمثاله هو النصب .

نحو إنقاذ التاريخ الإسلامي، ص 298، ناشر مؤسسة اليمامة الصحفيّة ، الاردن.

هر انحراف از علي و اهل بيت را نصب مي گويند و كسي كه منحرف باشد از امير المؤمنين و اهل بيت، ناصبي است.

فرقي نمي كند كه امير المؤمنين و اهل بيت را لعنت كند يا نسبت فسق به اين ها دهد، (همان طوري كه بعضي از بني امية انجام مي دادند كه در رأس آن ها معاوية بن ابي سفيان است.) فضائل را كوچك بشمارند (مقايسه كنند فضائل علي را با فضائل ديگر و بگويند: علي كه فضائلي ندارند همان طوري كه محبين بني اميه مثل كارشناسان منحرف شبكه هاي نفاق كه وقتي به فضائل امير المؤمنين مي رسند يا تضعيف مي كنند و يا رد مي كنند و يا مي گويند: چند برابر اين درباره افراد ديگر آمده است) يا روايت صحيح در فضيلت علي را تضعيف كنند (همان طوري كه ابن تيميه تمام كتابش مملو از اين ها است و هر روايت صحيحي را كه در فضيلت علي برمي خورد يك نوعي تضعيف مي كند) يا بگويند علي در جنگ ها به حق نبوده است يا تشكيك در شرعيت خلافت او داشته باشد، امثال اين ها همه ناصبي هستند.

آن كسي كه احاديث در فضيلت اهل بيت يا امير المؤمنين را كوچك مي شمرد يا بدون هيچ دليلي تضعيف مي كند كه به بعضي از آن ها خواهيم رسيد مثلا ابن جوزي در رابطه با حديث طير كه 17 روايت است مي گويد: همه اين ها ضعيف هستند؛ ولي درباره قضيه ابو بكر كه چهار روايت بيشتر نيست مي گويد: اين روايت متواتر است، يا اگر سه روايت ضعيف داشته باشند مي گويند:

يؤيد بعضها بعضا.

با اين كه ما عرض كرديم كه ابن تيميه به صراحت در مجموع فتاواي خود مي گويد: كثرت طرق دليل بر صحت روايت است و چه بسا قطع آور است و ناقل هاي آن فاسق و فاجر باشند؛ ولي يك روايتي كه از چهار طريق آمده براي ما قطع مي آورد.

مجري

در بعضي از روايات شيعي است كه حضرت فرمود: اگر من بيني محب خود را ببرم دست از محبت من برنمي دارد و اگر همه عالم را قطره كنم و در دهان مبغض من بچكانم، به محبت من روي نمي آورد و توجه نمي كند.

آيا صحيح است كه محبت علي عليه السلام نشانه حلال زاده گي است و بغض ايشان نشانه زنا زادگي است و در كتب اهل سنت آمده است؟.

استاد قزويني

اين را آقايان اهل سنت مثل آقاي گنجي شافعي و ابن اثير و ديگران، همه آورده اند و در كتاب هاي لغت اين قضيه وارد شده است.

جناب گنجي شافعي از ابو سعيد خدري نقل مي كند و مي گويد:

كنّا معاشر الأنصار نبور أولادنا بحبّهم عليّا عليه السلام ، فأذا ولد فينا مولود فلم يحبه عرفنا أنه ليس منّا.

كفاية الطالب ، ص 70؛ أسني المطالب : للحافظ الجزري الشافعي، ص58؛ تاج العروس، ج10، ص257؛ لسان العرب، ج 4، ص87 و النهاية في غريب الأثر ج 1، ص 161

ما گروه انصار بچه هايمان را با حب علي امتحان مي كرديم (كه حلال زاده هستند يا حرام زاده) اگر بچه اي به دنيا مي آمد و علي را دوست نداشت، يقين مي كرديم كه حرام زاده است و از نسل ما نيست.

جناب گنجي شافعي را به جرم دفاع از امير المؤمنين عليه السلام شهيدش كردند.

ابن مردويه از احمد بن حنبل نقل مي كند كه مي گويد: از انس بن مالك شنيدم كه:

ما كنا نعرف الرجل لغير أبيه إلا ببغض علي ابن أبي طالب.

مناقب علي بن أبي طالب ( ع ) وما نزل من القرآن في علي ( ع ) - أحمد بن موسي ابن مردويه الأصفهاني - ص 76

اگر ما مي خواستيم بدانيم كه يك بچه اي حرام زاده است يا نه، اين را با بغض علي ابن ابي طالب امتحان مي كرديم (اگر مي ديديم كسي در قلبش بغض علي بن ابي طالب است مي گفتيم اين حرام زاده است)

بينندگان اهل سنت و شيعه به اين كارشناسان شبكه نفاق نگاه كنند و يك هفته بحث هايشان را پيگيري كنند، ببينند كه سراسر وجود اين ها لبريز از عدوات و بغض امير المؤمنين است اگر چه ما مي گوييم:

قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ.

سوره آل عمران آيه 119

از اين بغض و كينه اي كه نسبت به علي داريد بميريد و مرگ براي شما خيلي كم است.

واقعاً اين رسوايي هايي كه براي شما به بار آمده است من احساس مي كنم يك چيز خيلي اندكي است درباره اين بغضي كه اين ها نسبت به امير المؤمنين سلام الله عليه دارند.

مجري:

آيا در كتب اهل سنت وارد شده است كه ولايت علي عليه السلام شرط قبولي اعمال و دخول به بهشت است يا نه؟

استاد قزويني:

پيغمبر اكرم فرمود:

ألزموا مودّتنا أهل البيت فإنّه من لقي اللّه عزّ وجلّ وهو يَوَدُّنا دخل الجنّة بشفاعتنا والذي نفسي بيده، لا ينفع عبدا عمله إلاّ بمعرفة حقّنا.

المعجم الأوسط، ج 2، ص360 ومجمع الزوائد، ج 9، ص 172

محبت ما اهل بيت را داشته باشيد، هركس ما را دوست داشته باشد، به بركت شفاعت ما وارد بهشت مي شود و قسم به خدايي كه جان من پيغمبر در قبضه قدرت او است، هيچ بنده اي عملش مقبول نيست و فائده اي به حال او ندارد جز با شناخت حق ما.

اين كه معرفت حقنا چيست، مثنوي هفتاد من كاغذ شود.

خوارزمي از پيغمبر اكرم نقل مي كند كه فرمود: علي جان اگر يك بنده اي خدا را به اندازه عمر نوح عبادت كند (نوح فقط 950 سال دوران نبوتش بوده است) و مثل كوه احد طلا در راه خدا انفاق كند و خدا به قدري عمر دهد كه هزار مرتبه پياده به زيارت خانه خدا برود و مظلومانه بين صفا و مروه كشته شود؛ ولي ولايت تو را اي علي نداشته باشد، نه بوي بهشت به مشامش مي رسد و نه وارد بهشت مي شود.

اين را در كتاب المناقب آقاي خوارزمي صفحه 67 و 68 آورده است و در رابطه با خوارزمي ذهبي در كتاب خودش با طول و تفصيل در فضيلت و مناقب آقاي خوارزمي آورده است و ايشان را به عنوان امام و علامه و خطيب توانا معرفي مي كند.

آقاي جويني كه استاد ذهبي است و درباره ايشان مي گويد:

الامام الاوحد.

پيشواي يگانه عصرش بوده است.

از پيغمبر نقل مي كند:

إذا جمع اللّه الأوّلين والآخرين يوم القيامة ونصب الصراط علي جسر جهنّم ، لم يجز بها أحد إلاّ من كانت معه براءة بولاية علي بن أبي طالب عليه السلام.

فرائد السمطين، ج 1، ص 289 ح228 و الرياض النضرة للطبري الشافعي، ج 3، ص116

خداي عالم تمام جمعيت اولين و آخرين را در روز قيامت جمع مي كند و بر روي جهنم يك پلي را مي گذارد (همان پلي كه مي گويند: باريك تر از مو و برنده تر از شمشير است) و از اين پل كه بر روي جهنم كشيده شده است عبور نمي كند مگر كسي كه برگ برائت به بركت ولايت علي ابن ابي طالب داشته باشد.

هر كس برگ ولايت علي دارد از اين پل عبور مي كند و به بهشت مي رود و هركس در دستش گواهي ولايت علي را ندارد از اين پل سر مي خورد و با كله وارد آتش جهنم مي شود.

مجري:

آيا حديث الصديق و الفاروق در حق علي عليه السلام وارد شده است يا در حق شيخين؟

استاد قزويني:

بني اميه، اين شجره ملعونه در قرآن وقتي روي كار آمدند، تلاش كردند هرچه فضيلت براي امير المؤمنين است، يك شبيه سازي كنند براي خليفه اول و دوم و سوم و حتي براي معاويه و ديگر خلفاء مثلا پيغمبر فرمود:

أنا مدينة العلم وعلي بابها.

المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 138

من شهر علم هستم و علي هم در آن است.

آمده اند درست كردند كه پيغمبر مي فرمايد:

أنا مدينة العلم وأبو بكر أساسها وعمر حيطانها وعثمان سقفها وعلي بابها.

تاريخ مدينة دمشق، ج 9، ص20

من شهر علم هستم و علي در آن است و ابابكر ديوار و عمر سقف آن شهر است و معاويه قفل آن است.

ما گفتيم حتما فرموده است كه يزيد بن معاويه هم دستشويي آن است.

وقتي كه يك شهري در و ديوار و سقف و حياط داشته باشد سرويس بهداشتي هم نياز دارد.

در رابطه با روايتي كه پيغمبر مي فرمايد:

الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ.

مسند أحمد بن حنبل، ج 3، ص3

آمدند يك روايتي درست كردند كه پيغمبر مي فرمايد:

أبو بكر وعمر سيدا كهول أهل الجنة.

مصنف ابن أبي شيبة، ج6، ص350

ما يك شب مخصوص به اين احاديث جعلي و شبيه سازي و احاديث بدل صحبت مي كنيم كه از احاديث صحيح درست كرده اند.

يكي از آن ها همين قضيه صديق و قضيه فاروق است.

بحث ما بحث صد در صد علمي است و ما به هيچ وجه قصد تعرض به مقدسات اهل سنت نداريم.

ما مداركي از اهل سنت ارائه مي دهيم و قضاوت را به عهده عزيزان اهل سنت مي گذاريم.

ابن ماجه قزويني از عباد بن عبد الله نقل مي كند كه علي بن ابي طالب فرمود:

انا عبد الله وأخو رسوله وأنا الصديق الأكبر لا يقولها بعدي إلا كذاب مفتر ولقد صليت قبل الناس بسبع سنين.

مصنف ابن أبي شيبة، ج6، ص368 و سنن ابن ماجة - محمد بن يزيد القزويني، ج1، ص44

من بنده خدا، برادر پيغمبر و صديق اكبر هستم و هر كس بعد از من ادعاي صديقي كند، كذاب است و قبل از آن كه مردم مسلمان شوند 7 سال با پيغمبر نماز مي خواندم.

بعد در كتاب ابن ماجه آمده است كه:

هذا إسناد صحيح . رجاله ثقات.

سنن ابن ماجة - محمد بن يزيد القزويني، ج 1، ص 44

طبراني از ابوذر و سلمان نقل مي كند كه پيغمبر اكرم دست علي را گرفت فرمود:

إِنَّ هذا أَوَّلُ من آمَنَ بِي وهو أَوَّلُ من يُصافِحُنِي يوم الْقِيَامَةِ وَهَذَا الصِّدِّيقُ الأَكْبَرُ وَهَذَا فارُوقُ هذه الأُمَّةِ يُفَرَّقُ بين الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ

المعجم الكبير، ج 6، ص 269 و تاريخ مدينة دمشق، ج42، ص41

اين اولين كسي است كه به من ايمان آورد و اولين كسي است كه در قيامت با من مصافحه مي كند و اين علي صديق اكبر است و اين فاروق اين امت است و بين حق و باطل فرق مي گذارد.

مشهور است كه طبراني در معجم كبير خود عنايت داشته است كه روايات صحيح را نقل كند.

ابن عبد البر كه از استوانه هاي علمي اهل سنت است همچنين ابن حجر در «الاصابة» ابن اثير در«اسد الغابة» از ابي ليلا غفاري نقل مي كنند كه پيغمبر اكرم فرمود: بعد از من فتنه ها برمي خيزد و وقتي شما در درون فتنه قرار گرفتيد:

فالزموا عَلِيَّ بن أبي طالب، فإنه أوّل من يراني، وأوَّل من يصافحني يوم القيامة ، وهو الصديق الأكبر ، وهو فاروقُ هذه الأمة ، يفرق بين الحق والباطل.

اسد الغابة، ج 6، ص 284 ؛ الاستيعاب، ج 4، ص 1744 و الإصابة في تمييز الصحابة ، ج 7، ص354

از علي جدا نشويد؛ چون علي اول كسي است كه در قيامت من را مي بيند و با من مصافحه مي كند و او صديق اكبر است و او فاروق اين امت است و فرق مي گذارد بين حق و باطل و حق را از باطل جدا مي كند.

كتاب الاستيعاب در شرح حال صحابه است.

در ميان آقايان اهل سنت مشهور شده است كه ابو بكر صديق است.

من دو عبارت را در اين جا مطرح مي كنم و هيچ قضاوتي هم نمي كنم.

آقاي ابن جوزي كه از بزرگان اهل سنت است در كتاب الموضوعات خود مي گويد كه از ابي درداء از پيغمبر نقل شده است كه پيغمبر اكرم فرمودند: من در عرش ديدم يك پرده سبزي است كه در آنجا نوشته شده است كه:

لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصديق عمر الفاروق هذا - حديح - [ حديث ] لا يصح ، والمتهم به عمر بن إسماعيل قال يحيي : ليس بشيء كذاب دجال سوء خبيث.

الموضوعات، ج1، ص 244

اين حديثي است كه صحيح نيست و كسي كه اين را حديث را ساخته است عمر بن اسماعيل است و يحيي بن معين گفته است كه: اين آقا كذاب و دجال است و آدم بد و خبيثي است.

ابن معين مي گويد: سازنده اين روايت كذاب و دجال و پست و خبيث است.

ذهبي مي گويد:

هذا باطل .

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج2، ص 295

اين روايت از باطل است.

ابن سعد كه صاحب طبقات و متوفاي 230 است مي گويد: ابن شهاب مي گويد كه به ما رسيده است كه:

أهل الكتاب كانوا أول من قال لعمر الفاروق وكان المسلمون يأثرون ذلك من قولهم ولم يبلغنا أن رسول الله صلي الله عليه وسلم ذكر من ذلك شيئا.

الطبقات الكبري، ج3، ص270

اين كه اهل كتاب و يهودي ها اولين كساني بودند كه به خليفه دوم گفتند فاروق و مسلمان ها از اين ها تأثير پذيرفتند و به ما نرسيده است كه پيغمبر در اين زمينه روايتي گفته باشد كه آقاي عمر فاروق اين امت است.

ابن اثير جزري مي گويد: ابن شهاب گفته است:

بلغنا أَنا أَهل الكتاب كانوا أَوّل من قال لعمر : الفاروق.

اسد الغابة، ج 4، ص 162

اولين كساني كه به عمر فاروق گفتند اهل كتاب بودند.

ابن كثير دمشقي مي گويد:

قيل لقبه بذلك اهل الكتاب.

البداية والنهاية، ج 7، ص 133

جناب خليفه دوم را اهل كتاب فاروق ناميدند.

ما يك سؤالي هميشه داشتيم در مناظرات مان هم گفتيم؛ ولي به ما جواب نداده اند، اين رواياتي كه در صحيحين و سنن مسانيد آورده ايد، در رابطه با فضائل جناب خليفه اول و دوم و حتي پيغمبر فرمود:

لو لم أبعث فيكم لبعث عمر بن الخطاب.

فضائل الصحابة لابن حنبل، ج1، ص 428

اگر من مبعوث نمي شدم، كانديداي نبي آخر زمان عمر بن خطاب بوده است.

اگر بنا باشد در امت من يك نفر شايستگي سخن گفتن با ملائكه را داشته باشد، آن عمر بن خطاب است.

همين آقاي نعثل خودمان هم سه شب قبل آمده است در رابطه با موافقات عمر يك سري افاضاتي كرده است كه 20 مورد (البته خود ايشان خبر ندارد) خود سيوطي يك كتابي دارد به نام موافقات عمر بن الخطاب كه در آن21 مورد را ذكر مي كند.

اخيرا كتابي كه در عربستان چاپ شده است نزديك 35 مورد موافقات براي عمر بن الخطاب درست كردند كه اختلاف بين پيغمبر و عمر مي افتاد و جبرئيل مي آمد مخالف رسول الله و موافق عمر بن الخطاب آيه نازل مي كرد.

يك دفعه بگوييد: پيغمبر واقعي جناب عمر بوده است و رسول اكرم پيغمبر ظاهري بوده است و بدون دستور خليفه دوم كاري نمي كرده است.

روي تان نمي شود كه يك دفعه اين را بگوييد؟

به جاي اين كه بگوييد:

لو لم أبعث فيكم لبعث عمر بن الخطاب.

فضائل الصحابة لابن حنبل، ج1، ص428

بگوييد: مبعوث واقعي عمر بوده است و جبرئيل اشتباه و خطاء كرده است و بعد از نمازتان مثل كلابيه لعنهم الله سه مرتبه بگوييد: خان امين، خان امين، خان امين؛ چون به جاي اين كه وحي را به جناب عمر برساند به نبي مكرم رساند.

اگر روي تان نمي شود، يك پارچه و پرده و توري به صورت تان بكشيد و اين را اظهار كنيد و لازم نيست در غالب كنايه و لفافه حرف بزنيد.

در همين فيلمي هم كه آقايان درست كردند، واقعا آدم شرمش مي آيد، اين ها چه كار مي خواهند بكنند؟

اين وهابي ها، نزديك 100 ميليون دلار كه نزديك به 200 ميليارد تومان مي شود هزينه كردند براي يك سريال و از اول تا آخر كه ما نگاه مي كنيم در يك ساعت كه از اين فيلم نشان مي دهد چهار تا نكته درست ندارند و همه اش دروغ و تحريف و خيانت است.

در رابطه با قضاياي اصحاب رده يك روايت به ما نشان دهيد كه حضرت امير در جنگ رده با خلفاء همكاري كرده است و يك روايت به ما بگوييد كه در اين 25 سال امير المؤمنين در فتوحات اين ها يك شمشير زده باشد يا يك شمشير تيز كرده باشد و يك جا با اين ها همكاري عملي كرده است.

بله؛ در قضيه ايران امير المؤمنين مشورت مي دهد؛ چون بحث اسلام و مسلمانان مطرح است كه وقتي به جناب خليفه دوم خبر مي دهند كه 150 هزار رزمنده ايراني آماده شده اند تا كل كشور اسلامي را با خاك يكسان كنند، مي آيد بالاي منبر و از ترس دندان هايش به هم مي خورد و مي گويد: چه كار كنيم؟

هركس مشورت مي دهد، مي بيند كه مشورت ها درست نيست تا اين كه امير المؤمنين مي بيند بحث، بحث اسلام است و اگر امير المؤمنين در صحنه نيايد، اين ها با اين علقه و مضغه هايي كه مي آيند رأي مي دهند، مسلمان ها نابود مي كنند و اسلام از بين مي رود كه در اين جا اين قضيه حضرت امير سلام الله عليه بحث، بحث همكاري نيست، بلكه بحث دفاع از كيان اسلامي است.

مجري:

لطف كنيد به روايات: «علي مع الحق و الحق مع علي» يا حديث «علي مع القرآن و القرآن معه» اشاره كنيد كه آيا در كتب اهل سنت آمده است؟

استاد قزويني:

اين را ما قبلاً در رابطه با فرقه ناجيه مطرح كرديم.

مجري:

فرض كنيد بعضي از بينندگان عزيز تازه پاي گيرنده آمده اند يك جوري مطرح كنيد كه آن ها هم استفاده كنند.

استاد قزويني:

اگر خدا توفيق دهد و امير المؤمنين عنايت كند و حضرت زهرا توجه ي كند، ما مي خواهيم امشب به صورت خلاصه و جامع و كامل فضائل بي پايان امير المؤمنين از منابع اهل سنت در اختيار شما قرار دهيم.

ابن عساكر از ابوذر و او از ام سلمه نقل مي كند كه پيغمبر اكرم فرمودند:

يقول علي مع الحق والحق مع علي ولن يتفرقا حتي يردا علي الحوض يوم القيامة.

تاريخ مدينة دمشق، ج42، ص 449 و تاريخ بغداد، ج 14، ص 320

علي با حق است و حق هم هميشه با علي است و از هم جدا نمي شوند تا كنار حوض كوثر.

هيثمي هم نقل مي كند و مي گويد:

ومر علي بن أبي طالب فقال الحق مع ذا الحق مع ذا رواه أبو يعلي ورجاله ثقات.

مجمع الزوائد، ج 7 ، ص 235

امير المؤمنين رد مي شد و پيغمبر اشاره به ايشان كرد و فرمود حق با اين است و حق با اين است و ابو يعلي در مسندش اين را نقل كرده است و راويانش هم ثقه هستند.

ابن كثير هم از ابو سعيد خدري و ام سلمه نقل مي كند:

ان الحق مع علي رضي الله عنه .

البداية والنهاية، ج 7 ، ص 361

حاكم نيشابوري از پيغمبر نقل مي كند كه پيغمبر فرمود:

اللهم أدر الحق معه حيث دار هذا حديث صحيح علي شرط مسلم.

المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 134

خدايا حق را همواره با علي قرار بده و علي هر كجا مي رود حق هم دنبال او باشد و اين حديث صحيح است و شرايط صحيح مسلم را دارد.

امام فخر رازي مي گويد:

ومن اقتدي في دينه بعلي بن أبي طالب فقد اهتدي والدليل عليه قوله عليه السلام : اللهم أدر الحق مع علي حيث دار.

التفسير الكبير، ج1، ص168

هر كس به علي در دينش اقتدا كند هدايت يافته است؛ چون پيغمبر فرمود: خدايا حق را با علي قرار بده و علي را دائر مدار حق قرار بده.

ام سلمه مي گويد:

كان عَلِيٌّ علي الْحَقِّ مَنِ اتَّبَعَهُ اتَّبَعَ الْحَقَّ وَمَنْ تَرَكَهُ تَرَكَ الْحَقَّ عَهْدًا مَعْهُودًا قبل يَوْمِهِ هذا

المعجم الكبير، ج23، ص329

هميشه علي با حق بوده است و هر كس از علي تبعيت كند از حق تبعيت كرده است و هركس از علي جدا شود از حق جدا شده است و اين قضيه، قضيه اي است قطعي و از اذل با علي بن ابي طالب بوده است.

ام سلمه نقل مي كند كه پيغمبر فرمود:

علي مع القرآن والقرآن معه لا يفترقان حتي يردا علي الحوض هذا حديث صحيح الإسناد

المعجم الأوسط، ج5، ص135 و المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص 134

علي هميشه با قرآن است و قرآن هم با علي است و از هم تا قيامت جدا نمي شوند و اين حديث صحيح الاسناد است.

ابن حجر هيثمي نقل مي كند كه پيغمبر در بيماريي كه از دنيا رفت فرمود:

أيها الناس يوشك أن أقبض قبضا سريعا قينطلق بي وقد قدمت إليكم القول معذرة إليكم ألا إني مخلف فيكم كتاب ربي عز وجل وعترتي أهل بيتي ثم أخذ بيد علي فرفعها فقال هذا علي مع القرآن والقرآن مع علي لا يفترقان حتي يردا علي الحوض فأسألهما ما خلفت فيهما

الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 368

مردم من در همين روزها از دنيا مي روم و مي خواهم چيزي بگويم كه عذر شما بعد از آن پذيرفته نخواهد بود، من در ميان شما كتاب خدا و عترت و اهل بيتم را مي گذارم، بعد از دست علي گرفت و بلند كرد و فرمود: اين علي هميشه با قرآن است و قرآن هم با علي است و تا قيامت از هم جدا نمي شوند و من در رابطه با اين دو نفر فرداي قيامت از شما سؤال خواهم كرد.

مجري:

آيا حديث «راية» درباره حضرت امير عليه السلام آمده است؟

استاد قزويني:

حديث «راية» از احاديث مشهوري است كه در جنگ خيبر پيغمبر اكرم پرچم را داد به دست خليفه اول رفت و شكست خورد و برگشت و بعد به دست خليفه دوم داد و او هم رفت شكست خورد و برگشت، پيغمبر ناراحت شد و فرمود:

لَيَأْخُذَنَّ غَدًا رجلا يُحِبُّهُ الله وَرَسُولُهُ أو قال يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يَفْتَحُ الله عليه فإذا نَحْنُ بِعَلِيٍّ وما نَرْجُوهُ فَقَالُوا هذا عَلِيٌّ فَأَعْطَاهُ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فَفَتَحَ الله عليه.

صحيح البخاري، ج 3، ص1086

فردا را پرچم را به دست فردي مي دهم كه خدا و پيغمبر را دوست دارد و خدا و پيغمبر هم او را دوست دارد و به دست او هم فتح خيبر صورت مي گيرد.

اين قضيه اي بود كه پيغمبر فرمود و اين قرعه به نام امير المؤمنين افتاد و امير المؤمنين آمد و پيغمبر پرچم را به دست علي داد و خداي عالم خيبر را به دست علي فتح كرد.

در روايت سعد ابي وقاص آمده است كه:

فَبَاتَ الناس لَيْلَتَهُمْ أَيُّهُمْ يعطي فَغَدَوْا كلهم يرجونه.

صحيح البخاري، ج3، ص 1096

وقتي پيغمبر فرمود: فردا پرچم را به دست كسي مي دهم كه هم او خدا و پيغمبر را دوست دارد و هم خدا و پيغمبر او را دوست دارند؛ يعني: يگانه مردي است كه دوست و دوستدار خداست.

صحابه تا صبح خوابشان نمي برد كه ببينند فردا اين قرعه و اين افتخار نصيب چه كسي مي شود.

ابو هريره از عمر بن خطاب نقل مي كند كه مي گويد:

ما أَحْبَبْتُ الْإِمَارَةَ إلا يَوْمَئِذٍ قال فَتَسَاوَرْتُ لها رَجَاءَ أَنْ أُدْعَي لها.

صحيح مسلم ، ج 4، ص 1871

من هيچ وقت رياست و فرماندهي را دوست نداشتم مگر امروز كه پيغمبر فرمود: فردا پرچم را به دست كسي مي دهم كه كرار غير فرار است و ثابت قدم است و مثل اولي و دومي فرار نمي كند و خداي عالم او را دوست و پيغمبر هم او را دوست دارد و او هم خدا و پيغمبر را دوست دارد.

اين در حق كدام يك از صحابه وارد شده است؟

خود جناب خليفه دوم مي گويد: من با توجه به روايت پيغمبر، آن روز عاشق و تشنه فرماندهي بودم كه اين پرچم به دست من برسد و فردا همه صحابه گردن ها را بلند كرده بودند كه ببينند افتخار نصيب چه كسي مي شود.

آن هايي كه واقعاً بي انصافي و بي وجداني مي كنند و واقعا نمك خورده نمكدان مي شكنند و حق امير المؤمنين را ضايع مي كنند و بعد از گذشت 15 قرن هنوز وجدان هايشان بيدار نشده است توجه كنند، اين عبارت جناب احمد بن حنبل است كه ابو بكر مي گويد: رفتم در خانه پيغمبر و دخترم (پيغمبر چندتا حجره داشتند) اجازه گرفتم كه وارد شوم ديدم كه عائشه دخترم با صداي بلند مي گويد:

والله لقد عَرَفْتُ ان عَلِيًّا أَحَبُّ إِلَيْكَ من أبي وَمِنِّي مَرَّتَيْنِ أو ثَلاَثاً فَاسْتَأْذَنَ أبو بَكْرٍ فَدَخَلَ فَأَهْوَي إِلَيْهَا فقال يا بِنْتَ فُلاَنَةَ الا أَسْمَعُكِ تَرْفَعِينَ صَوتَكِ علي رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم.

مسند أحمد بن حنبل، ج4، ص 275

دو بار يا سه بار با صداي بلند به پيغمبر گفت: به خدا سوگند من فهميدم علي، از من و پدرم ابو بكر در نزد تو محبوب تر است . بعد ابو بكر آمد و گفت : من نشنوم كه تو صدايت را بر پيغمبر بلند كرده اي.

ابن حجر هم نقل مي كند كه:

واخرج أحمد وأبو داود والنسائي بسند صحيح

فتح الباري، ج 7، ص 27

احمد و ابو داود و نسائي اين روايت را با سند صحيح نقل كرده اند.

الباني هم السلسلة الصيحيحة جلد 6 صفحه 400 اين روايت را تصحيح كرده است.

اين واقعاً يكي از بزرگترين افتخارات امير المؤمنين سلام الله عليه است كه خدا و پيغمبر او را دوست دارد.

آيا فضيلتي بالاتر از اين وجود دارد؟

شايد خيلي ها بگويند كه ما خدا و پيغمبر را دوست داريم؛ ولي اين كه با يك سند صحيحي بيايد كه خدا و پيغمبر او را دوست دارد، اين از افتخارات ويژه و مخصوص امير المؤمنين سلام الله عليه است.

مجري:

حديث «سد الابواب» و «حديث طير»، دليل بر افضليت علي عليه السلام است يا خير؟

استاد قزويني:

اين مطالبي كه مي گوييم از منابع اهل سنت است و همه مقيد هستيم كه با سند صحيح باشد كه بزرگان تصريح به صحت سند داشته باشند.

نگويند آقايان مي گردند و در ميان روايات ما آن آشغال ها را مي خوانند. اگر هم آشغال باشد آن را شما بايد جواب دهيد.

در رابطه با سد ابواب اگر بخواهيم بحث كنيم بايد يك جلسه 2 ساعته بحث كنيم.

يك عبارتي دارد ابن حجر عسقلاني كه من عاشق اين عبارت هستم؛ چون با همه كم انصافي ها و بي انصافي ها اينجا خوب وارد شده است.

از سعد بن ابي وقاص نقل مي كند كه پيغمبر اكرم دستور داد كه تمام درهاي ما كه به مسجد باز مي شد ببنديم. وقتي كه پيغمبر در مدينه مسجد را ساخت صحابه در اطراف مسجد خانه داشتند و از هر خانه اي يك دري به مسجد باز مي شد؛ يعني از در خانه خودشان به مسجد مي آمدند.

پيغمبر فرمود: اين درها را ببنديد:

أمرنا رسول الله صلي الله عليه وسلم بسد الأبواب الشارعة في المسجد وترك باب علي أخرجه أحمد والنسائي وإسناده قوي وفي رواية للطبراني في الأوسط رجالها ثقات.

فتح الباري، ج 7، ص 14

همه بايد درها را ببنديد غير از در علي بن ابي طالب.

اين را احمد بن حنبل و نسائي آورده اند و سند آن هم قوي است و طبراني اين روايت را در اوسط خود آورده است و رجالش همه ثقه هستند و آنجا آمده است كه:

فقالوا يا رسول الله سددت ابوابنا فقال ما انا سددتها ولكن الله سدها.

فتح الباري، ج 7، ص 14

صحابه اعتراض كردند كه اي رسول الله درهاي ما را به مسجد بستي، پيغمبر فرمود: من كه در شما را به مسجد نبستم خدا اين ها را بست.

و در روايت ديگري است كه پيغمبر دستور داد تمام درها بسته شود غير از در علي بن ابي طالب و علي ابن ابي طالب داخل مسجد مي شد در حالي كه جنب بود؛ يعني به دليل آيه تطهير امير المؤمنين و ائمه عليهم السلام، جنابت براي آن ها مثل ديگران خباثت آور نيست كه نتوانند به مسجد وارد شوند، همان طور كه پيغمبر در حال جنابت وارد مسجد مي شد علي بن ابي طالب مانند پيغمبر وارد مي شد و غير از دري كه از مسجد باز مي شد در ديگري نداشت.

اين را هم مي گويد:

اخرجهما أحمد والنسائي ورجالهما ثقات.

فتح الباري، ج 7، ص 15

احمد و نسائي آورده اند و رجالش همه ثقه هستند.

نسائي از طريق علاء ابن عرار آورده است و مي گويد: به عبد الله عمر گفته ام به من خبر بده از فضيلت علي و عثمان. روايتي را گفت و در آن روايت آورد و گفت:

واما علي فلا تسأل عنه أحدا وانظر إلي منزلته من رسول الله صلي الله عليه وسلم قد سد ابوابنا في المسجد واقر بابه.

فتح الباري، ج 7 ، ص 15

در رابطه با علي از كسي حق نداري سؤال كني، جايگاه علي را نسبت به پيغمبر نگاه كن، پيغمبر تمام درهاي صحابه را به مسجد بست و در علي ابن ابي طالب را باز گذاشت.

بعد ابن حجر مي گويد:

ورجاله رجال الصحيح الا العلاء وقد وثقه يحيي بن معين وغيره.

فتح الباري، ج 7، ص 15

رجالش رجال صحيح است غير از آقاي علاء بن عرار كه يحيي بن معين و ديگران او را توثيق كرده اند

بعد مي گويد:

وقد اورد بن الجوزي هذا الحديث في الموضوعات... وأخطا في ذلك خطا شنيعا فإنه سلك في ذلك رد الأحاديث الصحيحة بتوهمه.

فتح الباري، ج 7 ، ص 15

ابن جوزي اين حديث را در الموضوعات آورده است، ابن جوزي با اين كارش يك خطاي شنيعي مرتكب شده است؛ چون آمده است احاديث صحيح را با توهماتش رد كرده است و تصور كرده است كه اين روايت ساخته روافض است و حال آن كه ما اين همه مدرك داريم.

اما در رابطه با حديث طير:

طبراني در معجم كبير خود از انس بن مالك نقل مي كند: به پيغمبر اكرم يك مرغ برياني را هديه آوردند و جلوي پيغمبر فرمود:

اللَّهُمَّ ائْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلُ مَعِي فَجَاءَ عَلِيُّ بن أبي طَالِبٍ رضي اللَّهُ عنه فَدَقَّ الْبَابَ فقلت ذَا فقال أنا عَلِيٌّ فقلت النبي صلي اللَّهُ عليه وسلم علي حَاجَةٍ فَرَجَعَ ثَلاثَ مِرَارٍ كُلُّ ذلك يَجِيءُ قال فَضَرَبَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَدَخَلَ فقال النبي صلي اللَّهُ عليه وسلم ما حَبَسَكَ قال قد جِئْتُ ثَلاثَ مَرَّاتٍ كُلُّ ذلك يقول النبي صلي اللَّهُ عليه وسلم علي حَاجَةٍ فقال النبي صلي اللَّهُ عليه وسلم ما حَمَلَكَ علي ذلك قلت كنت أَرَدْتُ أَنْ يَكُونَ رَجُلٌ من قَوْمِي.

المعجم الكبير، ج1، ص253

خدايا محبوب ترين خلقت بيايد با من اين مرغ بريان را بخورد، علي ابن ابي طالب آمد و در زد، انس مي گويد: گفتم: كيست؟ گفت: علي هستم، گفتم پيغمبر فعلاً مشغول كار است، سه مرتبه علي رفت و آمد خواست بيايد داخل گفتم: پيغمبر مشغول كار است و فعلاً اجازه ندادم و در را باز نكردم تا اين كه علي محكم با پاي مبارك شان در را زدند و آمد پيغمبر فرمود: چيه چرا مانع آمدنت شدند؟ گفت: من سه مرتبه آمده ام.

آقاي انس مي گويد: پيغمبر هنوز كار دارد، پيغمبر فرمود: انس چرا سه مرتبه علي آمد در را باز نكردي؟ گفت: يا رسول الله اين دعايي كه تو كردي كه خدايا محبوب ترين خلائق را برسان كه اين مرغ را با من بخورد، مي خواستم يكي از فاميل هاي خودم بيايد و اين افتخار نصيب او شود.

حاكم نيشابوري هم مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين ولم يخرجاه وقد رواه عن أنس جماعة من أصحابه زيادة علي ثلاثين نفسا ثم صحت الرواية عن علي وأبي سعيد الخدري وسفينة.

المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 141

اين روايت صحيح است و شرائط شيخين را دارد و از انس جماعتي از صحابه بيش از 30 نفر اين روايت را نقل كرده اند.

ذهبي هم مي گويد:

واما حديث فله طرق كثيرة جدا قد افردتها في مصنف ومجموعها هو يوجب ان يكون الحديث له أصل.

تذكرة الحفاظ، ج 3، ص 1042

حديث طير سندهاي متعددي دارد و من يك تأليف مستقلي در اين زمينه دارم و مجموع اين روايات دلالت مي كند كه اين روايت ريشه و اصل دارد.

مجري:

اگر هيچ نص و روايتي نداشتيم بر خلافت حضرت امير عليه السلام و بگوييم كه اين خلافت را پيغمبر به عهده مردم گذاشته است و خود مردم بايد انتخاب كنند، آيا گزينه اي منحصرتر از حضرت امير عليه السلام وجود داشت و غير از امير المؤمنين كسي مي توانست براي اين خلافت نامزد شود؟

اهل سنت چه شرايطي را براي خلافت معتبر مي دانند كه آن شرايط در مولاي متقيان امير المؤمنين وجود نداشته باشد؟

استاد قزويني:

برادران و بزرگواران عزيز يك مقداري دقت كنيد و بياييد امشب به خاطر امير المؤمنين و قيامت و دين مان، وجدان مان را قاضي قرار دهيم.

پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله درباره امير المؤمنين عليه السلام حديث دار و حديث «علي خليفتي، و علي امام البرره، و علي وصيي، و علي ولي كل مؤمن» را فرموده است و ما هستيم و اين انبوهي از رواياتي كه در فضائل علي آمده است.

اگر ما مي خواهيم خليفه معين كنيم يا كسي كه مي خواهد رئيس جمهور شود در برگه تبليغ خود از ويژگي هاي خوب خود صحبت مي كند تا مردم بيايند انتخاب اصلح كنند.

فرض كنيد حديثي در مورد خلافت حضرت امير عليه السلام نيست و آيه اكمال و ابلاغ و ولايت و اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم هم در شأن ايشان نازل نشده است.

ما هستيم و اين واقعيت تاريخي، آيا انتخاب اصلح ضرورت دارد يا نه؟

الان در تمام دنيا مرسوم است كه مردم براي انتخاب رئيس جمهور يا نماينده مجلس يا ديگر كارها، اصلح را انتخاب مي كنند و اين انتخاب اصلح سيره عقلائي است و تمام عقلاي عالم در تمام تاريخ بشريت اگر بنا بود يك رئيس يا مسئولي انتخاب كنند، كسي را انتخاب مي كنند كه از ديگران اصلح باشد.

در قرآن در سوره يونس آيه 35 مي فرمايد:

أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَي الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَي

آن كسي كه به حق و كمالات رسيده است، بايد انتخاب شود براي هدايت و پيروي يا كسي كه هنوز دنبال هدايت است.

پيغمبر اكرم فرمود:

من تقدم علي قوم من المسلمين وهو يري أن فيهم من هو أفضل منه فقد خان الله ورسوله والمسلمين.

تمهيد الأوائل وتلخيص الدلائل، ج 1، ص 486

اگر كسي مقدم شود برديگري در حالي كه مي داند در جامعه بهتر از او وجود دارد، هم به خدا و هم به پيغمبر و هم به مسلمان ها خيانت كرده است.

بعد ها خواهيم خواند كه جناب ابو بكر مي گويد:

وليتكم ولست بخيركم.

أنساب الأشراف، ج 1، ص 254

يا خودش در آخرين لحظات عمرش اظهار ندامت مي كند و مي گويد: كه اي كاش در سقيفه اين مسؤليت خلافت را به گردن خليفه دوم عمر يا ابو عبيده جراح مي گذاشتم و از كار خودش پشيمان است.

بزرگان عمدتاً بعضي 8 يا 9 يا 12 شرط براي خليفه معين كردند كه هر كدام از افراد جامعه اين 12 شرط را داشته باشد اصلح مي شود و شايسته براي خلافت است؛ ولي آن كه اتفاقي است 3 تا است:

1- خليفه بايد اعلم از همه باشد؛

2- خليفه بايد از همه شجاع تر باشد كه اگر به كشور اسلامي حمله شد، بتواند دفاع كند؛

3- خليفه بايد عادل باشد و عدالت را بر قرار كند و از ظلم ظالمين جلوگيري كند و از مظلوم دفاع كند.

اين 3 شرط از شرائط قطعيه است كه علماي اهل سنت در خليفه لازم مي دانند.

مجري:

درباره علم حضرت امير و علم شيخين براي ما توضيح دهيد.

استاد قزويني:

اين بحث كاملاً علمي است و ارتباطي به بحث جدلي و اهانت ندارد و هرچه كه نقل كرديم و نقل خواهيم كرد از كتب اهل سنت است.

در رابطه با امير المؤمنين اول چيزي كه داريم پيغمبر مي فرمايد:

أنا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِهِ من بَابِهِ.

المعجم الكبير، ج 11، ص 65 و اسد الغابة، ج 4، ص 109

من شهر علم هستم و علي هم در آن شهر است و هر كس از در بيايد، وارد علم شده است و هر كس از ديوار بيايد دزد است.

ابن حجر عسقلاني مي گويد:

وهذا الحديث له طرق كثيرة في مستدرك الحاكم أقل أحوالها أن يكون للحديث أصل فلا ينبغي أن يطلق القول عليه بالوضع.

لسان الميزان، ج 2، ص 122

اين روايت طرق زيادي دارد و اقل احوالش اين است كه اين روايت اصل دارد و نمي شود به آن جعلي گفت.

آقاي ابن تيميه در كتاب مجموع الفتاوي مي گويد: اگر يك روايت طرق متعدد داشت، روايت قطعي است و علم آور است اگر چه ناقلين آن فجار و فساق باشند.

حاكم نيشابوري مي گويد:

ولهذا الحديث شاهد من حديث سفيان الثوري بإسناد صحيح.

المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 137

اين روايت صحيح است.

ابن عباس مي گويد:

لقد أُعطي عليّ تسعة أَعشار العلم ، وأَيم الله لقد شاركهم في العشر العاشر.

اسد الغابة، ج 4، ص 109 و الاستيعاب، ج 3 ، ص 1104

90 درصد علم منحصرا به علي داده شده است و قسم به خدا در آن 10 درصد هم با شما صحابه شريك است.

اسد الغابة و الاستيعاب از كتب رجالي است كه آقايان مي گويند: در كتاب رجالي هر مطلبي كه بيايد به عنوان يك امر قطعي قبول مي شود.

عبد الملك بن سليمان مي گويد:

قلت لعطاء : أَكان في أَصحاب محمد أَعلم من علي ؟ قال : لا ، والله لا أَعلمه.

اسد الغابة، ج 4، ص 109

به عطي گفتم: آيا در اصحاب پيغمبر كسي اعلم از علي بود گفت: به خدا سوگند اعلم از علي كسي نيافتيم.

بخاري از عطا نقل مي كند كه عائشه گفت:

علي أعلم الناس بالسنة.

التاريخ الكبير، ج 2، ص 255

علي عالم ترين افراد است به سنت.

در رابطه با خلفاء خودشان نقل كرده اند كه از جناب ابو بكر و عمر در باره آيه:

وَفَاكِهَةً وَأَبًّا

سوره عبس آيه 31

سؤال كردند، جناب ابو بكر گفت:

أي سماء تظلني وأي أرض تقلني إذا قلت في كتاب الله ما لا أعلم.

مصنف ابن أبي شيبة، ج 6، ص 136

من اگر بخواهم چيزي را كه نمي دانم بگويم، در زير كدام آسمان پناه ببرم و بر روي كدام زمين آرامش بگيرم (يعني من اين را نمي دانم).

در همان صفحه از جناب عمر همين را نقل مي كند.

در رابطه با ارث جده:

يك مادر بزرگي پيش ابو بكر آمد و گفت: نوه من از دنيا رفته است، چقدر ارث مي برم؟

گفت:

ما لَكِ في كِتَابِ اللَّهِ شَيْءٌ وما لَكِ في سُنَّةِ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم شَيْءٌ فَارْجِعِي حتي أَسْأَلَ الناس.

سنن الترمذي، ج 4، ص 420

در كتاب خدا و سنت پيغمبر درباره ارث تو چيزي نيامده است، فعلاً برگرد تا من از مردم سؤال كنم.

حاكم نيشابوري مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين ولم يخرجاه.

المستدرك علي الصحيحين، ج 4، ص 376

شرائط صحيح مسلم و بخاري را دارد.

جناب خليفه دوم:

اين آيه قرآن است و مسلم اين را نقل كرده است.

قرآن مي فرمايد: اگر مريض بوديد يا در مسافرت بوديد يا دستشويي رفتيد يا با همسران تان نزديكي كرديد و آبي پيدا نكرديد، تيمم كنيد.

خدا در مورد چگونگي تيمم مي فرمايد:

فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ.

سوره نساء آيه 43

دست به خاك بزنيد و به صورت و دست تان بكشيد.

اين آيه قرآن است و روايت و سنت نيست و از آن مطالبي نيست كه جناب عائشه بگويد: در يك برگه اي نوشته بودم و زير رختخواب بود، بز آن را خورد.

صحيح مسلم نقل مي كند كه مردي آمد خدمت خليفه دوم گفت: من جنب شده ام و آبي پيدا نكرده ام كه غسل كنم، عمر گفت:

لَا تُصَلِّ فقال عَمَّارٌ أَمَا تَذْكُرُ يا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ أنا وَأَنْتَ في سَرِيَّةٍ فَأَجْنَبْنَا فلم نَجِدْ مَاءً فَأَمَّا أنت فلم تُصَلِّ وَأَمَّا أنا فَتَمَعَّكْتُ في التُّرَابِ وَصَلَّيْتُ فقال النبي صلي الله عليه وسلم إنما كان يَكْفِيكَ أَنْ تَضْرِبَ بِيَدَيْكَ الْأَرْضَ ثُمَّ تَنْفُخَ ثُمَّ تَمْسَحَ بِهِمَا وَجْهَكَ وَكَفَّيْكَ فقال عُمَرُ اتَّقِ اللَّهَ يا عَمَّارُ قال إن شِئْتَ لم أُحَدِّثْ بِهِ.

صحيح مسلم، ج 1، ص 280

تو نبايد نماز بخواني، عمار گفت: آقاي امير المؤمنين يادت نيست كه ما در يك جنگي بوديم و دوتايي محتلم شديم و آبي هم پيدا نكرديم، اما تو نماز نخواندي و من خودم را در خاك غلطاندم و نمازم را خواندم، وقتي كه خدمت پيغمبر رسيديم، ايشان فرمود: اگر جنب شديد و آب پيدا نكرديد تيمم كنيد (عمر ديد خيلي خراب شد كه از آن طرف به آن شخص گفت: نماز نخوان و از اين طرف يادش آمد كه پيغمبر فرمود: وقتي جنب شديد و آب نبود تيمم كنيد) عمر گفت: عمار از خدا بترس، (يعني آبرو ريزي نكن) عمار گفت: اگر خوشت نمي آيد و ناراحت مي شوي، من اين قضيه را نمي گويم.

نمي شود كه انسان جنب شود و نمازش را كنار بگذارد، اگر كسي در دريا افتاده است و دارد غرق مي شود و وقت نماز هم رسيده است، همان جا نيت مي كند و نماز ظهر را با يك اشاره مي خواند، و نماز عصر هم همين طور است.

كسي داخل توالت افتاده است و تا حلقومش در نجاست است و در همان حال هم نماز نبايد از دست برود و نبايد نماز را كنار بگذارد و اگر تمام وجودش هم نجس باشد نماز نبايد ترك شود.

اين دستور خود جناب خليفه است كه مسلم نقل كرده است و روايت دسته دوم و سوم نيست.

شما اين را با آنچه كه درباره امير المؤمنين سلام الله عليه از منابع اهل سنت آورديم مقايسه كنيد كه ابن عباس مي گويد: 90 درصد علم مخصوص علي است و در آن 10 درصد با شما شريك است.

جناب عائشه مي گويد: علي عالم ترين انسان ها بر سنت است.

غير از علي بن ابي طالب كسي از اصحاب پيغمبر نگفت:

سلوني قبل أن تفقدوني.

المستدرك علي الصحيحين، ج 2، ص 383

مجري:

در مورد مسئله شجاعت هم مقداري توضيح بفرماييد كه آيا امير المؤمنين شجاع تر بوده اند يا خلفاء؟

استاد قزويني:

در رابطه با شجاعت امير المؤمنين سلام الله عليه خود جناب عمر مي گويد:

والله لولا سيفه لما قام عمود الإسلام.

شرح نهج البلاغة، ج 12، ص 51

قسم به خدا اگر شمشير علي نبود پرچم اسلام برافراشته نمي شد.

اين را ابن ابي الحديد معتزلي سني نقل كرده است.

پيغمبر فرمود:

قتل علي لعمرو بن عبد ود أفضل من عبادة الثقلين

منهاج السنة النبوية، ج 8 ، ص 107 و المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 34

ضربت علي در خندق افضل از عبادت جن و انس از اول تا آخر است.

جناب جوهري در كتاب صحاح اللغة مي گويد:

كانت ضربات علي ، عليه السلام ، أبكارا إذا اعتلي قد ، وإذا اعترض قط أي قطع طولا وقطع عرضا.

لسان العرب، ج 3، ص 344 و الصحاح - الجوهري - ج 2، ص 597

در حديث آمده است كه ضربه هاي علي همه بكر بوده است؛ يعني علي در عمرش به يك نفر دو ضربه شمشير نزده است، اگر علي عليه السلام شمشير از فرق كسي مي زد از سر تا به پايين دو نيم مي شد و اگر از كمر مي زد، از كمر به بالا به يك طرف مي افتاد و از كمر به پايين يك طرف مي افتاد.

اين عبارتي است كه در كتاب جوهري آمده است.

ابن اثير جزري (بعضي در جنگ بدر آورده اند و بعضي در جنگ احد آورده اند) مي گويد: پيغمبر اكرم جماعتي از مشركين را ديد كه حمله مي كنند و آن تعدادي از صحابه گردنه احد را رها كردند و پيغمبر به علي گفت: بر اين مشركين حمله كن و اين ها را جدا كن و بكش، دوباره ديد كه دسته ديگري از مشركين حمله كردند، حضرت علي در كنار پيغمبر بود، پيغمبر فرمود: علي جان به اين ها حمله كن و اين ها را متفرق كن.

جبرئيل آمد و فرمود:

يا رسول الله هذه المواساة فقال رسول الله (إنه مني وأنا منه) فقال جبريل وأنا منكما قال فسمعوا صوتا لا سيف إلا ذو الفقار ولا فتي إلا علي.

الكامل في التاريخ، ج 2، ص 49

تو دستور مي دهي علي هم حمله مي كند، چه همكاري زيبايي، پيغمبر فرمود: علي از من است و من از علي هستم، جبرئيل گفت: من هم از شما هستم، بعد شنيدند كه صوتي بين آسمان و زمين بلند شد.

ابن كثير مي گويد: صاحبان سنن و علماي سنن نويس، نوشته اند:

وقد ذكر أهل السنن أنه سمع قائل يقول لا سيف إلا ذو الفقار ولا فتي إلا علي.

البداية والنهاية، ج 6، ص 5

شنيدند كه گوينده اي بين آسمان و زمين مي گويد: شمشيري جز ذوالفقار و جواني جز علي نيست.

آقاي عبد الكريم خطيب از اساتيد الازهر است كه مي گويد: ما در جنگ ها يك جايگاه خواستي براي جناب ابو بكر نديديم؛ يعني يك جايي در جنگ كه مشركي يا كافري يا منافقي را كشته باشد در تاريخ نديديم.

عمر بن الخطاب ص 186 ط مصر عام 1961

جناب آقاي اسكافي نقل مي كند:

لم يرم قط بسهم ، ولا سل سيفاً ، ولا أراق دماً ، وهو أحد الأتباع ، غير مشهور ولا معروف ، ولا طالب ولا مطلوب.

شرح نهج البلاغة، ج 13، ص 170

جناب ابو بكر هرگز نه يك تيري به طرف دشمن پرتاب كرد و نه به آن ها شمشيري زد و نه خوني از دشمن به زمين ريخت.

خود آقاي ابن تيميه حراني كه شجاعت علي را مي بيند و مي بيند شجاعتي از جناب ابو بكر و عمر نيست، خودش مي ماند كه چه كار كند، مي گويد:

وإذا كانت الشجاعة المطلوبة من الأئمة بشجاعة القلب فلا ريب أن أبا بكر كان أشجع من عمر وعمر أشجع من عثمان وعلي وطلحة والزبير... وكان يوم بدر مع النبي في العريش.

منهاج السنة النبوية، ج 8، ص 79

اگر بنا است كه شجاعت مطلوب از پيشوايان شجاعت قلبي باشد، ابابكر از عمر شجاع تر بود و عمر از عثمان و علي و طلحه و زبير شجاع تر بوده است و بعد مي گويد: در روز بدر ابو بكر در خيمه فرماندهي نشسته بود بعد مي گويد: بعضي وقت ها دعا كردن يكي از شجاعت ها است و اگر دعا كردن جزئي از شجاعت باشد جناب ابو بكر از همه شجاع تر است؛ چون از خدا مي خواست كه خدا مسلمان ها را پيروز كند و دشمنان را ذليل كند.

آقاي حاكم نيشابوري و ذهبي با روايت صحيح نقل كرده اند كه در قضيه خيبر جناب ابو بكر و عمر رفتند و شكست خورده و با فرار برگشتند.

خود جناب خليفه دوم در خطبه نماز جمعه وقتي كه به آيه:

إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعَانِ

سوره آل عمران آيه 155

كه درباره جنگ احد نازل شده است مي رسد، مي گويد:

لماكان يوم أحد هزمناهم ففررت حتي صعدت الجبل فلقد رأيتني أنزو كأنني أروي.

تفسير الطبري، ج 4، ص 144

ما فرار كرديم در روز احد پس من فرار كردم و رفتم بالاي كوه و آن چنان جفتك مي زدم و به سرعت مي رفتم مثل بز كوهي.

كلمه أروي به معني بز نر است كه بعضي ها بز ماده مي گويند كه اشتباه است.

فخر رازي هم مي نويسد كه از شكست خورده ها عمر بود، جزء اولين فرار كننده ها نبوده است بعدا اين آقايان فرار كرده اند.

مجري:

لطف كنيد پيرامون عدالت هم يك صحبتي بفرماييد.

استاد قزويني:

بعضي از اين ناكس ها و بي وجدان ها همواره اين واژه را به كار مي برند و از خليفه دوم يگانه عدالت گستر تاريخ ياد مي كنند.

اين حرف ها براي كنار سفره براي زن و بچه شان خيلي خوب است؛ ولي اين ها بيايند يك دليل و شاهدي از تاريخ بياورند.

ما در ماه رمضان يك شب در رابطه با عدالت علي و اين كه علي به عنوان الگوي عدالت براي بشريت است مفصل صحبت خواهيم كرد و همه اين ها را از كلام علي عليه السلام در نهج البلاغه و كتب اهل سنت بيان خواهيم كرد.

ببينيم واقعاً يگانه عدالت گستر امير المؤمنين عليه السلام بوده است يا ديگران.

ابو بكر نقل مي كند كه پيغمبر در شب هجرت فرمود:

كفي وكف علي في العدل سواء.

تاريخ بغداد، ج 5، ص 36 و تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 369

دست من و دست علي در عدالت يكسان است.

خود امير المؤمنين مي فرمايد:

والله لأن أبيت علي حسك السعدان مسهدا ، وأجر في الأغلال مصفدا ، أحب إلي من أن ألقي الله ورسوله يوم القيامة ظالما لبعض العباد ، وغاصبا لشئ من الحطام.

نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 2، ص 217

قسم به خداي عالم اگر من بر روي خارها بخوابم يا مرا به زنجير بسته و همين طوري كشان كشان مرا بكشانند، اين براي من محبوب تر است از اين كه فرداي قيامت پيش خداي عالم بيايم و نسبت به بعضي از بندگان ظلمي مرتكب شده باشم.

در همان خطبه مي فرمايد:

والله لو أعطيت الأقاليم السبعة بما تحت أفلاكها علي أن أعصي الله في نملة أسلبها جلب شعيرة ما فعلت.

نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 2 ص 218

قسم به خداي عالم اگر اقليم هفتگانه را به من بدهند (يعني تمام ثروت روي زمين را به من بدهند) با تمام آنچه كه تحت افلاك است كه من در حق يك مورچه ظلم كنم و يك پر جويي كه در دهانش است از اين مورچه بگيرم، به خدا قسم همچنين كاري نمي كنم.

برادر علي عليه السلام عقيل خدمت امير المؤمنين مي آيد و مي گويد: يا علي فقر پدر من را در آورده است، مي گويد: من ديدم خود عقيل از شدت گرسنگي رنگش زرد شده بود و بچه هايش موهايشان پريشان است، گويا صورتشان را سياهي گرفته است.

آمد به من گفت: يا علي يك مقداري از اين بيت المال گندم يا جو يا آردي به من بده تا اين بچه هام را از گرسنگي نجات بدهم و چند بار اين را تكرار كرد.

گفتم: شب بيا من كارت دارم، تصور كرد كه من مي خواهم به او از بيت المال چيزي بدهم.

وقتي عقيل آمد (آن زمان عقيل نابينا بود) علي مي گويد: يك آهني گذاشتم بالاي شمع يا چراغ داغ شد و اين آهن داغ را نزديك بدنش آوردم ولي به بدنش نچسباندم:

فضج ضجيج ذي دنف من ألمها ثكلتك الثواكل يا عقيل أتئن من حديدة أحماها إنسانها للعبه وتجرني إلي نار سجرها جبارها لغضبه.

نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 2، ص 217

ديدم از شدت حرارت اين آهن داغ شده فرياد زد و ناله كرد، گفتم: عزاداران بر عزايت بنشينند، به خاطر يك آهني كه براي شوخي گرم كرده بودم اين همه ناله مي كني، مي خواهي كه من به بيت المال خيانت كنم و از بيت المال مسلمان ها به تو يك مقداري غذا بدهم و فرداي قيامت گرفتار عذاب آتش جهنم شوم.

طلحه و زبير مي آيند خدمت علي بن ابي طالب، امير المؤمنين مشغول كاري بود، ديدند كه علي يك چراغي را خاموش كرد و چراغ ديگري را روشن كرد، طلحه و زبير جا خوردند و گفتند: يا علي چرا آن را خاموش كردي؟

علي فرمود: من قبلا مشغول كار بيت المال مسلمين بودم و آن چراغ مال بيت المال بود و روغنش هم مال بيت المال بود، الان كار شخصي دارم، اين چراغ خودش و روغنش مال خودم است.

اين را آقاي كشفي حنفي كه از علماي هند است در كتاب مناقب مرتضويه كه كتابي است فارسي در صفحه 365 نقل كرده است و از شيعيان ابن شهر آشوب در مناقب خود جلد 2 صفحه 110 و علامه مجلسي در بحار جلد 41 صفحه 116 نقل كرده اند.

به اين عدالت مي گويند.

علي وقتي در گردن يكي از دخترهايش گردن بندي مي بيند، جا مي خورد و مي فرمايد: دخترم اين گردن بند را از كجا آورده اي، مي گويد: رفتم از ابو رافع خزانه دار امانت گرفتم چون فردا روز عيد فطر يا عيد قربان است مي خواهم جلوي ديگران شرمنده نشوم.

امير المؤمنين ابو رافع را مي خواهد و مي فرمايد: ابو رافع خيانت كردي، مي گويد: آقا چه كاري كردم؟ حضرت فرمود: به چه مجوزي اين گردن بند را دادي به دختر من؟ گفت: آقا اين دختر شما است، حضرت فرمود: دختر من باشد، گفت: روز عيد مي خواهد جلوي ديگران آبرو داشته باشد، حضرت فرمود: تمام مسلمان ها روز عيد گردن بند در گردنشان است؟ گفت: اين عاريه مضمونه است و من از مال خودم ضمانت كردم كه اگر برنگرداند يا خراب شود از مال خودم خسارتش را به بيت المال بپردازم.

حضرت فرمود: اگر چنانچه اين عاريه مضمونه نبود، مي دانستي نسبت به تو چه مي كردم و اگر معلوم مي شد اين عاريه مضمونه نبود دخترم اولين كسي بود از بني هاشم كه دستش را به خاطر سرقت قطع مي كردم.

اين عدالت است.

اين را مرحوم شيخ طوسي در تهذيب جلد 10 صفحه 151 و وسائل شيعه شيخ حر عاملي جلد 18 صفحه 521 نقل كرده اند.

ما در رابطه با عدالت علي به قدري حرف براي گفتن داريم كه امروز اگر دنيا بخواهد به طرف عدالت حركت كند و واقعا دنبال الگو مي گردد براي عدالت، به خدا جز علي ابن ابي طالب كسي را نمي تواند الگو قرار دهد.

بيننده آقاي صلاح از اهواز:

من قبل از اين كه شبكه شما را نگاه كنم وابسته به شبكه اهل بيت بودم و بعد از اين كه شبكه شما را ديدم و پاي صحبت هاي آقاي دكتر قزويني نشستم از اين رو به آن رو شدم و ديدم آقاي قزويني خيلي مصمم تر و خيلي استادانه تر صحبت مي كنند.

من سوهان روح آقاي افكار در شبكه نور بودم؛ يعني مناظرات شديد با ايشان مي كردم و هميشه من را قطع مي كردند و اگر همين الان صداي من را بشنود خوب من را مي شناسد.

من دو تا كتاب دارم يكي به اسم شب هاي پيشاور كه اين كتاب را اگر يك برادر سني بخواند، فكر نكنم كه جزء اهل سنت بماند.

بسيار كتاب زيبا و جا افتاده اي است.

من يك حديث مي خواهم بخوانم براي آقاي افكار و خيلي از دوستان خوبش كه خيلي مانور مي دادند.

مي گويد: بعد پيغمبر صلي الله عليه وآله تمام درهاي خانه كه به مسجد باز مي شد را بست مگر در آقاي ابو بكر.

من 21 حديث از كتب خودشان آوردم.

از امام حنبل در صفحه 175 جلد اول و صفحه 26 و امام ابو عبد الرحمن نسائي در سنن صفحه 13 و 14 .

من نمي خواهم تمام صفحه را بخوانم.

به او گفتم: رسول الله فرمود:

سدوا الباب كلها الا باب علي بن ابي طالب ...

يعني تمام درها را ببنديد مگر در خانه علي را باز بگذاريد و به دست مباركش اشاره نمود به در خانه امير المؤمنين علي عليه السلام.

من به زبان عربي شبكه هاي وهابيت را تحدي مي كنم.

اگر مردانگي داريد و از سنت پيغمبر مي خواهيد دفاع كنيد، اين شبكه وجود دارد، بياييد مردانه مناظره كنيد و نمي خواهد اين همه راه را بياييد، تلفني صحبت كنيد.

بعضي ها شايعه مي كنند كه اعراب خوزستان از شيعه دست برمي دارند، چنين چيزي صحت ندارد.

من يك آدم عام و كاسب هستم.

يك شيعه نديدم كه سني يا وهابي شوند.

شهادت مولاي متقيان امير المؤمنين را به شيعيان جهان تسليت عرض مي كنم و همچنين به برادران عزيز اهل سنت كه خيلي هايشان مريد امير المؤمنين عليه السلام هستند.

بيننده آقاي طاهري از ابهر از اهل سنت:

من چندين بار است كه با شبكه شما تماس گرفتم و الحمد لله ابهاماتي را كه داشتم كاملا از طريق دليل و منطق از طرف شما عزيزان برايم بر طرف شده است.

به قول معروف اگر خدا اجازه بدهد مي خواهيم از طلسم شكن ها شويم.

هفته پيش هم با جناب آقاي كياني بحث كرديم و وقتي فرداي آن روز برنامه را مرور كردم ديدم واقعا ًدليل منطقي بر گفتارم نيست.

در شب ضربت حضرت علي رضي الله عنه مي خواهم اگر خدا بخواهد به حقانيت و مظلوميت اهل بيت عصمت و طهارت رضي الله تعالي عنهم اقرار كنم.

نزديك به 5 سال است كه اكثر كتب هاي مذهبي را مطالعه مي كنم و با كارشناس هاي محترم آشنايي دارم به خصوص با جناب آقاي كياني كه زياد تماس مي گيرم.

چه صحاح سته و چه كتب اربعه همه آن ها براي مظلوميت اهل بيت پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله به خصوص حضرت علي و حضرت زهرا رضي الله تعالي عنهما صحه مي گذارم.

راهنمايي هاي شما و آيت الله قزويني و كارشناسان محترم شبكه ولايت بي ارتباط با هدايت من نيست و با همه سختي هاي كه گريبان گير من خواهد شد، با جان و دل و با عقل و منطق خودم را به مذهب اهل بيت عليه السلام مشرف مي شوم.

استاد قزويني:

ما هم اين تشرفتان را به مذهب اهل بيت تبريك مي گوييم.

خدا انشاء الله در اين شب ضربت خوردن امير المؤمنين از حضرت عالي و ديگر كساني كه بعد از تحقيق و اتمام حجت و روشن شدن قضيه، مكتب اهل بيت را مي پذيريد قبول كند.

خدا را شاكر هستيم و شما خدا را شكر گذار باشيد.

اگر تمام عمرمان به يك سجده شكر بگذرانيم باز هم كم شكر كرديم كه خداي عالم ما را با عشق علي و با محبت علي و فرزندان علي از اول طفوليت عجين كرده است؛ حتي آن وقتي كه در رحم مادرمان بوديم وقتي مادرمان به مشكلي بر مي خورد يا علي مي گفت.

وقتي كه در قنداق بوديم و در دامن مادر بوديم و كوچك ترين مشكلي پيش مي آمد مادرمان يا علي مي گفت.

خودمان وقتي كه بچه بوديم و بازي مي كرديم و به زمين مي خورديم با علي گفتن مشكلاتمان را بر طرف مي كرديم.

براي كوري چشم اين وهابي ها دوستان در برخوردها و بعد از خدا حافظي، كلمه يا علي را كه شعار شيعه شده است ترك نكنند و ما هم به شما آقاي طاهري يا علي مي گوييم و يك عمر يا علي گفته ايم و انشاء الله تا آخر عمر يا علي خواهيم گفت.

خدا را قسم مي دهيم به فرق شكافته امير المؤمنين سلام الله عليه ما را با علي زنده بدارد و با علي بميراند و با علي محشورمان كند و با علي در بهشت همسايه مان كند.

خدا را قسم مي دهيم به آبروي علي، به آبروي علي، به آبروي علي، لحظه اي وجود ما را از عشق مالامال علي خالي نگرداند.

بيننده:

انشاء الله كه شما ما را دعا كنيد، من به آقاي كياني هم گفتم كه سمت زنجان زندگي مي كنم و از سني هاي شافعي بوديم، به سمت خلخال شما تشريف آورديد حتما....

انشاء الله كه با دعاي شما هدايت اهل بيت براي همه آسان شود و از شما انتظار داريم كه براي ما دعا كنيد.

بيننده آقاي علي شاكر از تهران:

از راه دور دست شما را مي بوسم.

با اين كه اين همه زحمت مي كشيد و حق و حقانيت را ثابت كرديد و به اين وهابي هايي كه در اين شبكه شان دارند داد و فرياد مي زنند، مي خواهم يك چيزي خدمتان عرض كنم.

امروز شبكه 3 خودمان يك پسر بچه اي آورده بودند به اسم آقاي علي اميني، آقاي شهاب ابراهيمي و آقاي هاشمي و سجودي و حسيني و ترشابي، بيايند راجع به حقانيت حضرت علي كه در قرآن است با اين مناظره كنند.

استاد قزويني:

بچه چه مي گفت؟

مجري:

يك بچه كوچك 10 ساله بودند و آنقدر مسلط بودند به آياتي كه نسبت به امير المؤمنين عليه السلام بود، انسان احساس مي كرد كه يك عالمي صحبت مي كند و حافظ كل قرآن بودند.

خدا انشاء الله از چشم زخم حفظ شان كند.

بيننده:

اگر نمي خواهند با ايشان مناظره كنند، بيايند در تلويزيون با آن ها صحبت كند و به آن ها ثابت كند كه من با اين سن و سالم حقانيت علي را از قرآن به شما مي گويم.

انشاء الله طاعات و عبادات تان قبول باشد.

بيننده آقاي فاروق از زاهدان از اهل سنت:

من چون خيلي وقت است كه پشت خط هستم خيلي مختصر صحبت مي كنم.

حاج آقا بحث افضليت حضرت علي را گفت و اين حديث كه پيامبر مي فرمايد: فردا پرچم را به كسي خواهم داد، حضرت استاد گفتند: فردا همه اصحاب آماده بودند كه پيامبر اسم ما را خواهد خواند.

اصلاً همچين چيزي نيست.

افضليت علي عليه السلام بر همه واضح بوده است و كسي نبوده است كه مثلا حضرت استاد اگر بخواهد يك نفر را از اين مجموعه شما انتخاب كند براي اين كه مناظره كند با كسي مسلم است كه آقاي ابوالقاسمي را انتخاب خواهد كرد و شما خيلي خوب هستيد و خيلي هم نزديك هستيد به حضرت استاد منتهي خود شما هم مي گويد: فردا آقاي ابوالقاسمي مناظره مي كند.

در زمان پيامبر هم كسي منتظر نبوده است كه اسم او را بگويند و اين مشخص و معين بوده است.

مجري:

دو روز قبل اتفاق افتاده است و خليفه اول و دوم با سپاه رفته و برگشته است و در قلعه خيبر باز نشده است و اين قلعه فتح نشده است و حضرت يك مطلبي مي فرمايد كه عنوان عجيبي در آن است و مي فرمايد: من فردا اين پرچم را به دست كسي مي دهم كه خدا و رسولش او را دوست دارند و او هم خدا و رسولش را دوست دارد.

يك صفاتي را براي اين شخص انتخاب مي كند كه مي فرمايد: كرار غير فرار است و به عقب باز نمي گردد كه ديگران آرزو مي كردند كه اين صفات را داشتند.

بيننده:

من يك شعري خدمت شما بخوانم كه حافظ مي گويد:

جلوه اي كرد رخش ديد ملك عشق نداشت عين آتش شد از اين غيرت و بر آدم زد

خداوند آمد يك جلوه اي نشان داد هم به آدم و هم به فرشتگان و ابليس هم آنجا بود، ديد عجب زيبا است اين معشوقش و يك نگاهي هم به آدم كرد و گفت: ممكن است اين معشوقه من را تصاحب كند و نزديك تر است نسبت به من.

از حسودي خودش گفت: من بيام زير پاي اين را خالي كنم تا نرسد به معشوقه من.

به نظر من در بحث خلافت هم دقيقا همين بوده است؛ يعني هم حضرت علي ؟؟؟؟

اين كه ما بخواهيم بحث كنيم كه چه كسي اعلم بوده است، اين را همه مي فهمند و در همه جا است.

مجري:

حضرت علي سن شان كم بود، مگر سن جزء شرائط خلافت و امامت است؟

اگر اين طور باشد حضرت عيسي و حضرت يحيي كه كوچك بودند نبايد پيغمبر مي شدند.

بيننده:

من مي گويم كه ؟؟؟؟

همه اعراب از اين عشق حضرت محمد صلي اله عليه وآله به حضرت علي عليه السلام ناراحت بودند و اين باعث حسودي همه شده بود.

اعلميت حضرت علي چيزي نبوده است كه كسي در آن مناقشه كند.

بحثي كه استاد گفتند: اين بود كه نعثل ما هم گفته است در مورد موافقات عمر و در زاهدان هم درباره آن صحبت شده است، اين از بدترين چيزهايي است كه يك عالم سني راجع به آن صحبت كند.

آقاي ملا عبد الله احمديان كتابي نوشته است راجع به خليفه دوم به اسم سيماي خليفه دوم عمر بن خطاب، در مقدمه اين كتاب گفته است كه: من نمي خواهم چيزي كه بقيه به شما گفتند به شما بگويم مثلا بقيه گفتند: لباس ايشان 18 تكه داشت و توضيح مي دهد كه 18 تكه داشتن درست است كه زاهد بودن را مي رساند؛ ولي از آن طرف خشن بودن را اثبات مي كند.

در مقدمه كتابش مي نويسد: من در اين كتاب سيماي واقعي خليفه دوم را به شما نشان خواهم داد، منتهي همين آقا 17 مورد از موافقات عمر را مي آورد مثل بحث تحريم شراب و بحث حجاب و... همه موارد را ايشان پيشنهاد داد، با اين كه در مقدمه اش گفته است كه چيزهايي كه بقيه مي گويند را نمي گويم؛ ولي بدتر از همه مي گويد.

من از همه اين عالمان مي خواهم كه يك هفته بروند و يك جايي بنشينند و فاصله بگيرند و به نظر من در داخل گود هستند و حواس شان نيست كه چه مي گويند.

اين خيلي بد است.

به نظر من اين كه امام علي اين چراغ را خاموش و آن را روشن كرده است، نه اين كه شما فكر كنيد يك حكومت را با همچين حركاتي مي شود چرخاند.

مي خواسته بگويد: عدالت اينقدر ريز است و اگر كسي واقعا به معناي واقعي بخواهد عدالت را جمع كند؟؟؟؟

من تسليت مي گويم.

استاد قزويني:

شما كه گفتيد: كسي در اعلميت حضرت امير حرفي ندارد، شما اين كتاب ابن تيميه را نگاه كنيد يا حضراتي كه در اين ماهواره ها هستند، خود ابن تيميه به صراحت مي گويد: علي ابن ابي طالب شاگرد ابو بكر بوده است و از ابو بكر علم را ياد گرفته است و معلوم نيست علي همه قرآن را حفظ بوده است يا نه؟

عثمان قرآن را حفظ بود و يك شب تا صبح مي خواند، علي همه قرآن را حفظ نبوده است.

اين منطقي كه اين آقايان به نام اهل سنت اين خرافات را مطرح مي كنند.

انشاء الله يك شب من يا دوستان مان، وهابيت و پرچمداري از نفاق را بيان مي كنيم و علماي بزرگ اهل سنت را كه نفاق ابن تيميه را اثبات كردند و مي گويند: منافق بودن ابن تيميه هيچ شبهه ندارد و عداوت ابن تيميه با امير المؤمنين و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين و اهل بيت عليهم السلام، اين ها را انشاء الله يك روزي از منابع اهل سنت و كتاب منهاج البدعة ابن تيميه مي آوريم.

ما تنها خواهشي كه از عزيزان اهل سنت داريم اين است كه زندگي شان را با نفاق ابن تيميه گره نزنند و دين شان را با ضد ديني وهابي ها و سلفي ها گره نزنند؛ چون امروز اين سلفي ها به تعبير دكتر احمد طيب شيخ الازهر، خوارج عصر ما هستند.

ما عملا ثابت كرديم كه با آقايان اهل سنت مشكلي نداشتيم و نداريم و نخواهيم داشت، بحث علمي و اختلاف عقيده داريم؛ ولي اختلافي كه در چهار چوب بحث هاي علمي بايد حل شود، نه با فحش و اهانت و جسارت و تكفير و تفسيق.

ما همين عزيزاني كه آمدند از علماي اهل سنت و از شرق و غرب كشور، تريبون آزاد و زنده در اختيارشان قرار داديم. توليدي هم نبوده كه آقايان بگويند: شايد بعضي از صحبت هاي اين آقايان مولي ها را شما حذف يا جا به جا كرديد.

يك بحث زنده اي را آقايان مطرح كردند و از عقائد خودشان گفتند: حتي نسبت به خلفاء و معتقدات خودشان بحث كردند و از خودشان دفاع كردند.

ما هم نه تنها گلايه نكرديم؛ بلكه تشويق شان كرديم.

من امشب كه شب ضربت خوردن امير المؤمنين سلام الله عليه است، از همه عزيزان اهل سنت و از علماي بزرگوارشان و از اساتيد حوزه هاي علميه و اساتيد دانشگاه ها رسماً دعوت مي كنم كه به اينجا تشريف بياورند و اين تريبون در اختيارشان است.

ما فقط دو شرط داشتيم، نه تنها با شما؛ بلكه با كارشناسان خودمان هم اين شرط را داريم و حتي بعضي وقت ها خود حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي برنامه دارند، ما مي گوييم: حاج آقا بحث سياسي نكنيد. اگر بحث سياسي كنيد ما پخش نمي كنيم.

ما نسبت به مراجع مان هم شرط مي گذاريم؛ چون شبكه ما شبكه سياسي نيست.

ما به كارشناسان خودمان هم مي گوييم كه وارد بحث هاي سياسي نشوند يا خداي نكرده عبارتي كه تند داشته باشد چه نسبت به شيعه و چه نسبت به اهل سنت مطرح نشود.

شب ضربت خوردن امير المؤمنين سلام الله عليه است، شبي كه امير المؤمنين سلام الله عليه تقريباً از سال 11 هجري تا سال 40، 29 سال در مصيبت زهراي مرضيه و در فراق حضرت زهرا و فراق نبي مكرم بودند.

ما نمي دانيم كه اين قلب علي از چه بوده است، من بعضي وقت ها فكر مي كنم و مي گويم : خدايا اگر قلب علي كوه بود، در برابر اين همه مصيبت اين كوه از هم پاشيده مي شد و اگر قلب علي از آهن بود در برابر اين مصائب خم مي شد و اگر قلب علي از فولاد بود به خدا سوگند در برابر اين مصيبت ها آب مي شد.

خود حضرت مي فرمايد:

صبرت وفي العين قذي وفي الحلق شجي أري تراثي نهبا.

الغدير - الشيخ الأميني - ج 10، ص 124

واقعاً انسان هرچه بيشتر از تاريخ آگاهي پيدا مي كند، به مظلوميت امير المؤمنين بيشتر پي مي برد.

علامه اميني، آن علي شناس عصر مي گفت: اي كاش خدا به اندازه اولين و آخرين به من عمر بدهد و بنشينم براي مظلوميت امير المؤمنين گريه كنم.

به قول آن شاعر كه مي گويد:

همه گريند ز مظلومي زهرا اما اين علي بود كه مظلوم تر از زهرا بود

مصيبت ها زيادي علي كشيد كه از جمله آن ها مصائب حضرت زهرا سلام الله عليها بود كه مي گويد:

دل آشفته ام را رفتي و آشفته تر كردي سرا پاي وجودم را ز داغت شعله ور كردي

من و تو هردو تنها و غريب شهر غم بوديم تو راحت گشتي اما غربتم را بيشتر كردي

سوي مسجدم با دست بسته چونكه مي بردند خودت را در حمايت از من تنها سپر كردي

فقط فهميد دستم پهلويت زخمي شده اما نمي دانم چه سان شب هاي محنت را سحر كردي

امير عشق شد با رفتنت خانه نشين زهرا چرا اي لاله پرپر مرا خونين جگر كردي

در همچنين شبي وقتي كه ضربت بر فرق امير المؤمنين آمد، معمولا كسي كه ضربت يا زخمي بر مي دارد فرياد مي كند و ناله مي زند؛ ولي امير المؤمنين فرمود:

فزت ورب الكعبة.

بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 41 ص 2

قسم به خداي كعبه رستگار شدم.

دل را ز شرار عشق سوزاند علي يك عمر غريب شهر خود ماند علي

وقتي كه شكافت فرق او در محراب گفتند مگر نماز مي خواند علي

شد كشته به محراب عبادت حيدر هر ديده به حال مرتضي مي گريد

با گفتن قد قتل ز جبريل امين در خلد برين خير النساء مي گريد


پايان.



Share
1 | فاطمه علوي | Iran - Tehran | ١٨:١٩ - ٠٢ خرداد ١٣٩٢ |
باسلام وعرض خدا قوت
خدا به شما خير دنيا وآخرت بدهد وبا امير مومنان محشور فرمايد.55
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها