2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
وصايت امير مؤمنان (ع) در كتب لغت و سخنان شاعران
کد مطلب: ٥٣٤٨ تاریخ انتشار: ١٩ آذر ١٣٩١ تعداد بازدید: 4044
حبل المتین » عمومی
وصايت امير مؤمنان (ع) در كتب لغت و سخنان شاعران

رعایت ادب در برابر دیگران - اطلاق کلمه وصی در کتب لغت و شعر شعراء
حبل المتين 91/09/19

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 19 / 09 / 91

استاد قزويني:

شهادت جانسوز و مظلومانه امام سجاد زين العابدين علي بن الحسين يادگار دشت نينوا را به پيشگاه مقدس بقية الله الاعظم ارواحنا فداه و همه علاقه مندان و شيفتگان و دلباختگان اهل بيت عصمت و طهارت به ويژه شما عزيزان بيننده تسليت عرض مي كنم.

خدا را به قلب شكسته اين امام همام سوگند مي دهم پاداش ما را فرج مولاي مان حضرت بقية الله الاعظم قرار بدهد ان شاء الله

مجري:

ما هم ايام شهادت امام زين العابدين را خدمت مولاي مان امام زمان و خدمت شما تسليت عرض مي كنيم. سؤالي كه در اين برنامه مطرح مي كنيم اين است كه آيا واژه و كلمه «وصي» در كتب لغت در باره حضرت امير عليه السلام آمده است؟

استاد قزويني:

يكي از احاديثي كه در خلافت اميرالمؤمنين سلام الله عليه صراحت دارد، بحث حديث وصايت است كه نبي مكرم در روايات متعدد و در مكان هاي مختلف واژه وصي و خليفه را مطرح كرده اند؛ ولي متأسفانه، دست هاي خيانت كاري كه در طول تاريخ با ديگر مقدسات ديني بازي كرده اند، اينجا هم آمده اند بازي كردند كه من در جلسه گذشته مفصل مطرح كردم.

ما بينندگان عزيز و عزيزان اهل سنت و آن دسته از كساني كه پيروي ابن تيميه هستند؛ ولي فكر سالم دارند، را به داوري و قضاوت دعوت مي كنيم.

اگر كلمه «وصي» حقانيت اميرالمؤمنين و خلافت اميرالمؤمنين را اثبات نمي كند، چرا در طول تاريخ با اين احاديث اين چنين بازي مي كنند؟

اين واقعا جاي تأسف دارد.

آن آقاياني كه به علامه طباطبائي، نستجير بالله با كمال بي ادبي به عنوان دزد حرفه اي تعبير مي كنند، كه البته اين آقايان چون قول داده اند و تصميم گرفته اند كه بزرگان و مراجع شيعه جسارت نكنند، ما هم مادامي كه اين ها جسارت نكنند، ما به دوستان گفتيم: شما پاسخ هاي اين ها را اگر مي دهيد، تلاش كنيد كه در پاسخ ها هيچگونه مقابله به مثل نباشد.

در دفاع از ائمه عليهم السلام و در دفاع از مراجع مان، ما كوچك ترين كوتاهي نخواهيم كرد؛ چون قوام دين ما به امامان مان و بعد از آن به مراجع عظام و علماي كرام ما است.

هركسي بخواهد اين خط را بشكند و وارد خطوط قرمز ما شود، چه شيعه باشد و چه سني و چه وهابي، ما طبق دستور ائمه هدي سلام الله عليهم بدون هيچگونه ملاحظه دفاع مي كنيم و آن ها را رسوا مي كنيم.

من همين امروز برنامه اي كه اين آقا داشت كه دوستان تايپ كرده بودند و مشغول مطالعه آن بودم، ديدم كه در همين يك جلسه بالاي 50 مورد به بزرگان و به مرحوم آيت الله العظمي خوئي و آيت الله العظمي سبحاني و مخصوصا به مرحوم علامه طباطبائي اهانت هاي صريح و واژه دزد حرفه اي و تعابيري را كه انسان خجالت مي كشد، بيان كند.

ما گفتيم: اگر شما واقعا اشكال علمي داريد، مثل بچه آدم بگوييد: علامه طباطبائي اين را گفته است و به نظر ما به اين دليل اشكال دارد.

اين واژه هاي زشت را به كار بردن، دليل بر اين است كه دست شما از دليل و برهان خالي است.

شما در آن حدي نيستيد بلكه خيلي از اين پايين تر هستيد كه بخواهيد نسبت به علامه طباطبائي عبارتش را نقل كنيد؛ خودشان هم مي گويند: كه من اين را نفهميدم كه چه مي گويد.

شما نمي توانيد متوجه شويد كه علامه طباطبائي چه گفته است.

البته ما بزرگان خود را معصوم نمي دانيم، ما فقط 14 نور پاك را معصوم مي دانيم.

حوزه هاي علميه ما با نقد و مناقشه بزرگان سپري مي شود؛ ولي خيلي مؤدبانه اين كار را انجام مي دهند.

خدا حفظ كند حضرت آيت الله العظمي سبحاني را، ايشان همواره از امام راحل و از اساتيد شان نقل مي كردند و اگر مي خواستند از يكي از اساتيد نقلي كنند، اول از او تجليل مي كردند و احترام مي گذاشتند و از جايگاه علمي ايشان صحبت مي كردند و بعد مي گفتند: به نظر ما اين صحبت ايشان قابل نظر و تأمل دارد:

وفيه نظر

با اين تعابير اشكال مي كردند.

خدا بيامرزد مرحوم كلباسي را، ايشان در 30 سال كتاب سماء المقال را نوشت و بنده هم توفيق داشتم كه 3 سال شبانه روزم را گذاشتم براي تحقيق اين كتاب كه كتاب برگزيده سال شد.

من تعابير خيلي قشنگي نسبت به بزرگان از اين مرد ديدم و برايم درس عجيبي بود.

ايشان وقتي نسبت به بعضي از بزرگان مي خواست نقدي داشته باشد؛ مثلا به شيخ طوسي و علامه حلي و صاحب جواهر تجليل مي كرد و مي گفت:

هذا من زلة القلم لا من زلة القدم

اين لغزش قلم اين بزرگوار بوده است و پاي ايشان محكم بوده است.

يك تعابيري مثل اين كه قلم شريف ايشان لغزش خورده است.

استاد ما آيت الله شاه آبادي هميشه توصيه مي كرد، يكي از چيزهايي كه هميشه توفيق را از انسان سلب مي كند، با بزرگان بي ادبانه برخورد كردن و با تندي برخورد كردن است.

اين مرد بزرگ حق حيات علمي و حيات معنوي به گردن من دارد.

خدا ان شاء الله روح شان كه شاد است، شادتر و مقام شان عالي است، عالي تر بگرداند.

مرحوم شيخ طوسي نسبت به استاد بزرگوارش شيخ مفيد اشكال مي كند و سيد مرتضي به ايشان اشكال مي كند و شيخ طوسي به سيد مرتضي و نوه دختري مرحوم شيخ طوسي مرحوم ابن ادريس به او اشكال مي كند و ابن زهره به او اشكال مي كند و محقق به شيخ طوسي و علامه حلي به استادش محقق اشكال مي كند.

وضع ادبيات شيعه با نقد و مناقشه مؤدبانه و محترمانه همراه است.

اين كه شما شروع مي كني به فحاشي كردن و توهين كردن، از كوزه همان برون تراود كه در اوست.

اگر 4 حرف درست هم بزني، همان مخاطب وهابي هم از شما اين را به هيچ وجه قبول نمي كند.

اگر آقايان دنبال دزد مي گردند، ببينند كه روايات وصايت را كه طبري نقل مي كند در تاريخ خود، چرا در تفسيرش با كذا و كذا آمده است؟

ابن كثير اين را نقل نمي كند.

هيكل اين را در يك چاپ مي آورد و در چاپ ديگر حذف مي كند.

اگر ما بگوييم اين ها دزدان حرفه اي بودند و به قول دانشمند معاصر جهان اسلام [هاشمي در باره ملازاده، تعبير دانشمند معاصر جهان اسلام را به كار برده در حالي كه ملازاده هاشمي را دزدان دريايي خطاب كرده] شما دزدان دريايي بودند. اين تعابير، تعابير صحيحي نيست.

شما حرف تان را بزنيد و بگوييد: ايشان اين طور گفته است و ما حرف مان اين است.

بيننده ها عقل و شعور و فهم دارند و قضاوت مي كنند.

اين ها مادامي كه جسارت نكنند، ما هم پاسخ جسارت هاي اين ها را با تندي نمي گوييم. ما اعلام كرديم كه ما يك هفته به احترام جناب آقاي مولوي مراد زهي آتش بس مي كنيم.

اين آقايان در همان هفته، بدترين اهانت ها و فحش ها را به مقدسات شيعه دادند.

اين آقايان بدانند كه گذشت آن زماني كه شيعه در انزوا باشد و شيعه بخواهد از شما تو سري بخورد و شيعه فرياد نزند.

الحمد لله قرن 21 قرن گسترش شيعه و بلند شدن نداي شيعه در عرصه گيتي است.

شما در هر كجا برويد؛ حتي در قلب وهابيت، نداي شيعه برخواسته است و شيعه در حال گسترش است. شخصيت هاي علمي و دانشگاهي دارند دسته دسته به طرف مذهب اهل بيت سلام الله عليهم كشيده مي شوند.

اما پاسخ سؤال شما.

من از بينندگان عزيز تقاضا مي كنم كه به اين بخش صحبت هاي من خوب دقت كنند.

اين بحث آيه ولايت و ابلاغ و اكمال نيست.

اين كتب لغت مثل لسان العرب و تاج العروس و الكامل في اللغة را ببينيد كه اين ها چه دارند.

ابن منظور مي گويد:

وقيل لعلي عليه السلام وصي.

لسان العرب، ج 15، ص 394

به علي بن ابي طالب مي گويند: وصي.

اگر مسئله وصايت اميرالمؤمنين سلام الله عليه توسط نبي مكرم مطرح نشده است و در قرآن و سنت يك امر مسلم و مفروغ عنه نيست، مردم براي چه به علي مي گويند: وصي؟

حداقل به اين يك مقداري فكر كنيم و عقل خدادادي را به كار بندازيم.

در خانه كس است يك حرف بس است.

جناب آقاي زبيدي مي گويد:

والوَصِيُّ، كغَنِيَ: لَقَبُ عليَ رضِيَ اللهاُ تعالي عنه.

تاج العروس، ج 40، ص 210

كلمه وصي بر وزن غني، لقب علي بن ابي طالب است.

اگر اين كلمه وصايت در كتاب و سنت مطرح نبوده است، اين از كجا آمده و شده لقب اميرالمؤمنين سلام الله عليه؟

آيا اين نشان از اين نيست كه بحث وصايت و خلافت و امامت و جانشيني اميرالمؤمنين سلام الله عليه يك امر ثابت بوده است كه بعد از رحلت نبي مكرم پرده پوشي شد؟

مبرد از لغت نگاران و بنيان گذاران علم صرف و نحو عرب است.

ابياتي را از كميت شاعر نقل مي كند كه كلمه وصي در آنجا وجود دارد:

كميت كه در اين شعرش واژه وصي را به كار برده است:

قوله الوصي، فهذا شئ كانوا يقولونه ويكثرون

معالم المدرستين، السيد مرتضي العسكري، ج 1، ص 230

مردم كلمه وصي را نسبت به اميرالمؤمنين زياد به كار مي بردند.

آيا اين ها نشان از اين نيست كه بحث وصايت اميرالمؤمنين در كتاب و سنت و در جامعه اسلامي آن روز به طوري گسترده بود كه وارد كتب لغت شده بود؛ چون در كتب لغت، چيزي را مطرح مي كنند كه فرهنگ جامعه شده باشد.

مادامي كه يك واژه اي در عرف مردم به صورت فرهنگ درنيامده باشد، در كتب لغت نمي آيد.

اين ها نشان از اين است كه بحث وصايت اميرالمؤمنين سلام الله عليه در فرهنگ مردم به عنوان يك امر مسلم و ثابت بوده است.

مجري:

آيا كلمه وصي در اشعار شعراي مشهور عرب ذكر شده است كه وصايت اميرالمؤمنين را ثابت كرده باشد؟

استاد قزويني:

يكي از چيزهايي كه نشانگر تبيين عرف و فرهنگ مردم است، اشعار شعراء است.

معمولا در هر جامعه وقتي يك مسئله مهمي اتفاق مي افتد، شعراي آن عصر آن اتفاق مهم را در قالب هنر و شعر مطرح مي كنند.

اين قضيه يك امر ثابت و مسلم است.

شما اگر به شعر شعرا در طول تاريخ نگاه كنيد، معمولا در ادبيات شعراء مطالبي مي آيد كه در جامعه مطرح است و در جامعه مورد توجه و دقت است؛ چون شاعر وقتي يك شعري مي گويد، مي خواهد در جامعه عكس العمل داشته باشد و شعر اين شخص در مجالس و منابر و خطبه ها و در كوچه و بازار مطرح شود.

اگر 10 جلسه در رابطه با اشعاري كه در وصايت اميرالمؤمنين مطرح شده، بخواهيم صحبت كنيم و آن ها را بيان كنيم باز هم كم است.

كتاب الغدير علامه اميني كه 11 جلد است و متأسفانه 12 جلد هم دست نويس ايشان بوده است كه در اين قضاياي عراق در كتابخانه ايشان از بين رفت.

اين 23 جلد الغدير را كه مرحوم علامه اميني نوشته است، فقط آمده ولايت اميرالمؤمنين و بحث غدير در اشعار شعرا از قرن اول هجري تا قرن 14 هجري مطرح كرده است.

هر شاعري عباراتي در رابطه با اميرالمؤمنين يا وصايت و امامت علي را مطرح كرده است، علامه اميني اين شعر را مطرح كرده است و از آيات و روايات و گفتار بزرگان، آنچه كه مطلب اين شعر را تبيين و تثبيت مي كند بيان كرده است.

شعر كميت را مي آورد و شعر دعبل را مي آورد و شعر حسان بن ثابت را مي آورد و بعد مي گويد: اين عبارتي كه ايشان در شعر خود آورده است، اشاره به اين روايت دارد و بعد شروع مي كند اين روايت را از منابع متعدد بيان مي كند.

علامه عسكري رضوان الله تعالي عليه در كتاب معالم المدرستين، در اين قسمت سنگ تمام گذاشته است.

اشعار مربوط به وصايت را مطرح كرده است.

ابن ابي الحديد مفصل اين قضايا را مطرح كرده است.

ما مقداري كه وقت به ما فرصت دهد، به بخشي از اين اشعار شعراء اشاره مي كنيم.

حسان بن ثابت شاعر شناخته شده است و شاعر عصر نبوت است و پيغمبر اكرم او را دعا كرد و فرمود: مادامي كه از ما دفاع مي كني، خدا يار تو باشد و روح الامين بر زبان تو جاري شود؛ ولي متأسفانه حسان بن ثابت بعد از رحلت نبي مكرم به آن گونه كه انتظار مي رفت، عمل نكرد و براي همين نبي مكرم مقيد دعا كرد و فرمود: مادامي كه ما را حمايت مي كني.

زبير بن مكار در موفقيات صفحه 477 و جناب مقرزي در كتاب النزاع والتخاصم صفحه 98 مي آورد:

جزي الله عنا والجزاء بكفه أبا حسن عنا ومن كأبي حسن

حفظت رسول الله فينا وعهده إليك ومن أولي به منك من ومن

ألست أخاه في الهدي ووصيه وأعلم منهم بالكتاب وبالسنن

شرح نهج البلاغة، ج 6، ص 23

خدا جزاي خير بدهد به ابو الحسن و كدام شخصيتي است كه هم وزن ابو الحسن اميرالمؤمنين باشد، تو آنچه را كه نبي مكرم وصيت كرده بود و سنت پيغمبر و عهد پيغمبر را در ميان ما حفظ كردي و چه كسي مي تواند از تو برتر باشد، آيا تو برادر پيغمبر در هدايت امت و وصي او نيستي و عالم ترين صحابه به كتاب و سنن نيستي؟

اين شعر جناب حسان بن ثابت است.

فضل بن عباس كه داستان مفصلي دارد و من داستانش را صرف نظر مي كنم، مي گويد:

ألا إن خير الناس بعد محمد وصي النبي المصطفي عند ذي الذكر

تاريخ الطبري، ج 2، ص 696

بهترين مردم بعد از رسول اكرم وصي اوست در نزد كساني كه داراي عقل هستند.

آقاي نعمان بن عجلان كه از انصار است و زبان گوياي انصار و شاعر برجسته انصار بوده دوستداران اميرالمؤمنين است كه در عصر خلافت علي، حاكم بحرين بود، مي گويد:

وكان هوانا في علي وإنه لأهل لها يا عمرو من حيث لا تدري

تمام هوا و خواست دل ما با علي بن ابي طالب بود كه در رابطه با بعضي از افرادي كه اعتراض مي كردند به اميرالمؤمنين، مي گويد: علي بن ابي طالب اهليت دارد بر اين قضيه:

وصي النبي المصطفي وابن عمه وقاتل فرسان الضلالة والكفر

شرح نهج البلاغة، ج 6، ص 20

اين علي بن ابي طالبي كه وصي پيغمبر مصطفي است و پسر عموي او است و كشنده شيران ضلالت و كفر است.

در عبارت مغيرة بن حارث بن عبد المطلب ( وي جزء كساني بودند كه با ابوبكر هم بيعت نكردند، در قضيه جنگ صفين مردم عراق را بر كمك كردن به اميرالمؤمنين تحريك مي كرد) كه بر ضد معاويه اشعار مي گفت آمده است:

فيكم وصي رسول الله قائدكم وصهره وكتاب الله قد نشرا

شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 95 و وقعة صفين، ج 1، ص 385

وصي پيغمبر در ميان شما است و او رهبر شما است و داماد پيغمبر است.

اين كه مي گويند: وصي پيغمبر، اين چيزي است كه كتاب خدا بر او گواهي مي دهد.

علي بن ابي طالب كسي است كه كتاب الهي را در ميان مردم بازگو مي كند.

سيد حميري اشعار زيادي دارد كه اشعار ايشان يك استخواني است در گلوي دشمنان اهل بيت كه مي گويد:

إني أدين بما دان الوصي به يوم الخريبة من قتل المحلينا

ديوان السيد الحميري، ج 1، ص 253 و الأغاني، ج 7، ص 293

من به همان ديني هستم كه دين وصي پيغمبر علي است، در روزي كه خوارج در برابر اميرالمؤمنين قيام كردند.

من يك نكته اي را در اينجا به صورت جمله معترضه و داخل پرانتز عرض كنم.

در بعضي از اين شبكه ها كه يا از جهالت شان است و يا از عنادشان است مي گويند: شمر بن ذي الجوشن در صفين جزء ياران علي بود و جزء شيعيان علي بوده است.

شما يك كتابي پيدا كنيد كه در آن نوشته باشد كه شمر از شيعيان علي بوده است.

در صفين تمام اين خوارجي كه در برابر علي شمشير كشيدند، خدا اين ها را لعنت كند و تابعين و محبين اين ها را خدا لعنت كند، در يك روز 4 هزار نفر از اين خوراج را اميرالمؤمنين به درك واصل كرد، اين ها همه در سپاه علي بوده اند.

مگر در سپاه علي بودن دليل بر شيعه علي بودن است؟

نمي دانم كه اين ها عقل شان را چه كار كردند و به چه كسي اجاره دادند؟

مي گويند: شمر در جنگ صفين در سپاه علي بوده است پس شيعه علي بوده است.

جنگ صفين ملاك نيست. گوش تان را باز كنيد.

خوارجي كه 4 هزار نفر از آن ها در يك روز به شمشير علي به درك واصل شدند، ما خوراج را از كفار بدتر مي دانيم و نواصب را از كفار بدتر مي دانيم.

اين هايي كه سب و قتل علي را جايز مي دانستند را از كفار بدتر مي دانيم.

اين ها نشانه اين است كه اين آقايان يا سواد ندارند و اگر هم سواد دارند يك مقداري تلاش شان بر اين است كه مسئله را بر مخاطبين مشتبه كنند.

آن كساني كه نامه براي امام حسين عليه السلام نوشته بودند، اين ها اسامي شان مشخص است.

در روز عاشورا امام حسين مي فرمايد: فلاني شما بوديد كه براي من نامه نوشتيد.

با كمال وقاحت گفتند: ما براي شما نامه ننوشتيم.

در بعضي از مقاتل آمده است كه امام حسين يك خورجيني را كه در آن نامه ها بود و فرمود: اين نامه ها و امضاي شما نيست؟

آن وقت

فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ

سوره بقره آيه 258

جمله حضرت امام حسين كه در روز عاشورا مي فرمايد:

يا شيعة آل أبي سفيان

اللهوف في قتلي الطفوف، السيد ابن طاووس، ص 71

اين ها كاملا نشانگر اين است كه اين ها از شيعيان آل ابي سفيان بودند.

در نامه اي كه يزيد مي نويسد و مي گويد: در كوفه بعضي از شيعيان معاويه هستند، از اين ها بر عليه امام حسين استفاده كنيد.

از همه اين ها بالاتر، اين ها همه شيعه علي بودند؛ ولي وقتي كه آمدند با امام حسين جنگيدن، اين شيعه ناخلف تبديل شد به يك منافق و به يك ناصبي و به دشمن امام حسين.

ما مي گوييم: خدا همه شان را لعنت كند. محبين شان را هم لعنت كند و مدافعين شان را هم لعنت كند.

شيعه يعني تابع و پيرو بودن.

كسي كه مي آيد در برابر امام حسين شمشير مي كشد، هرچه سابقه داشته باشد از بين مي رود.

مگر از كاتبين وحي شما مثل ابن ابي سعد نبود كه مرتد شد؟

آيا شيعه بودن از كاتب وحي بالاتر است؟

اين كاتب وحي بوده است و از صحابه رسول خدا بوده است.

قتيله همسر پيغمبر بوده است كه مرتد شد، از اين بالاتر كه نيست.

اصحاب رده كه ابو بكر با اين ها جنگيد و هزار نفر هم قتل عام شد، اين ها از صحابه نبودند؟ اين ها نه يهودي بودند و نه مسيحي.

جز تعداد اندكي كه در اطراف مسيلمه كذاب جمع شده بودند كه از اول هم مدعي نبوت دروغين بودند، مابقي همه صحابه پيغمبر بودند.

همه جزء اصحاب بودند و همه گفتند: ما پيغمبر را قبول داريم و نماز را مي خوانيم و حج هم مي رويم؛ ولي زكات نمي دهيم.

به قول ابن كثير كه مي گويد: اين ها گفتند: ما زكات مي دهيم؛ ولي زكات را به ابو بكر نمي دهيم.

گفت: اگر يك عقال شتر را هم منع كردند همه را گردن مي زنم و گردن هم زدند.

اين آقايان كه اين شعارها را مي دهند، اين ها همه شعارهاي پوچ و تاريخ مصرف گذشته است.

از كساني كه در رابطه با وصايت شعر گفته است، ابو الاسود دوئلي است كه از شخصيت هاي برجسته و از فقها و اعيان اهل سنت است و از شعراي بزرگ است و اول كسي است كه مشهور است كه قرآن را نقطه و اعراب گذاري كرد.

در سال 69 كه 8 سال بعد از واقعه كربلا مي شود، ايشان از دنيا رفت.

خود آقاي مبرد به اشعار ابو الاسود دوئلي استناد مي كند كه مي گويد:

أحبُّ محمداً حبّاً شديداً وعبّاساً وحمزةَ والوصيّا

من اسمه عمرو من الشعراء، ج 1، ص 114

به پيغمبر محبت زيادي دارم و همچنين به عباس عموي پيغمبر و حمزه عموي پيغمبر و وصي پيغمبر كه اميرالمؤمنين سلام الله عليه باشد.

همچنين آقاي ابن ابي الحديد وقتي اين قضايا را مطرح مي كند، در ذيل خطبه 2 نهج البلاغه كه مي فرمايد:

ولهم خصائص حق الولاية، وفيهم الوصية والوراثة

شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 89

اميرالمؤمنين مي فرمايد: آل محمد صلي الله عليه وآله، جايگاه ويژه اي دارند و هيچ كسي در رتبه به آل محمد صلي الله عليه وآله نمي رسد و ولايت بر مردم حق مخصوص اين ها است و وصيت در اين ها است.

ابن ابي الحديد مي گويد: بحث وصيت علي بن ابي طالب يك بحث گسترده بود كه در اشعار شعرا كاملا تجلي كرده است.

اين شارح نهج البلاغه از عبد الله بن ابو سفيان بن حارث بن عبد المطلب (غير از او ابو سفيان آن چناني است) نقل مي كند:

ومنا علي ذاك صاحب خيبرٍ وصاحب بدرٍ يوم سالت كتائبه

وصي النبي المصطفي وابن عمه فمن ذا يدانيه ومن ذا يقاربه

شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 92

از ما است فاتح خيبر و از ما است آن كسي كه در جنگ بدر با شمشيرش دشمنان را به هلاكت رساند و از ما است وصي نبي مصطفي و پسر عموي او، چه كسي است كه بيايد هم تراز و هم سطح و هم سنگ علي باشد.

از عبد الرحمن بن جعيل شعري را نقل مي كند كه وقتي بعد از عثمان با علي بيعت كردند، شروع كرد به شعر گفتن:

لعمري لقد بايعتم ذا حفيظة علي الدين، معروف العفاف موفقا

علياً وصي المصطفي وابن عمه وأول من صلي أخا الدين والتقي

شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 92

به جان خودم امروز بيعت كرديد با كسي كه حافظ دين است و در عفت شهرت دارد و موفق بوده است، شما بيعت كرديد با علي كه وصي مصطفي بوده است و اول كسي است كه با پيغمبر نماز خوانده است.

ابو الهيثم بن تيهان كه از بدريين است، در روز جمل شعري مي خواند:

إن الوصي إمامنا وولينا برح الخفاء وباحت الأسرار

شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 92

اين وصي پيغمبر ، امام و ولي ما است؛ ولي متأسفانه اين حقايق همه مخفي ماند و اين اسرار ناگفته ماند.

عمر بن حارثه انصاري مي گويد:

سمي النبي وشبه الوصي ورايته لونها العندم

شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 92

اميرالمؤمنين سلام الله عليه هم رتبه پيغمبر است و پرچم او امروز برافراشته است.

ابن ابي الحديد دارد: در روز جمل مردي از قبيله ازد بلند شد گفت:

هذا علي وهو الوصي آخاه يوم النجوة النبي

شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 92

اين علي است و وصي پيغمبر است.

روز جنگ جمل جواني از قبيله بني ضبه كه مشهور بودند به عداوت با اميرالمؤمنين، شعري خواند:

نحن بني ضبة أعداء علي ذاك الذي يعرف قدماً بالوصي

وفارس الخيل علي عهد النبي ما أنا عن فضل علي بالعمي

شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 92

ما قبيله بنو ضبه هستيم و در دشمني علي شهره آفاق هستيم، آن علي كه از قديم الايام مشهور به وصي پيغمبر بوده است و در عهد پيغمبر هم بزرگ فارس ميدان جنگ ها بوده است، فضل علي براي ما پوشيده نيست.

البته من احساس مي كنم كه اين حرفي را كه در اينجا اين جوان بني ضبه مي گويد، به ياد روايتي از ابراهيم بن محمد بيهقي افتادم كه بعد از 320 از دنيا رفته است مي گويد: مردي از قبيله ضبه آمده بود مهار و افسار شتر عائشه را گرفته بود و برروي آن شتر كجاوه بوده است.

كجاوه اي كه عائشه را در داخل آن قرار داده بودند، با آهن پنجره پنجره كرده بودند كه شمشير به او اصابت نكند.

عائشه به اين كسي كه افسار جمل او را مي كشيد، گفت:

أين تري علي بن أبي طالب، رضي الله عنه؟ قال: ها هوذا واقف رافع يده إلي السماء، فنظرت فقالت: ما أشبهه بأخيه قال الضبي: ومن أخوه؟ قالت: رسول الله، صلي الله عليه وسلم، قال: فلا أراني أقاتل رجلاً هو أخو رسول الله، صلي الله عليه وسلم، فنبذ خطام راحلتها من يده ومال إليه.

المحاسن والمساوي، ج 1، ص 43 و سمط النجوم العوالي، ج 2، ص 567

گفت: علي كجاست؟ اين مرد مي گويد: نشان دادم همان رو به روي ما علي است كه دست خود را به آسمان بلند كرده است، عائشه به علي نگاه كرد و گفت: چقدر شبيه برادرش پيغمبر است، اين مرد ضبي گفت: برادر علي كيست؟ عائشه گفت: برادر علي بن ابي طالب، پيغمبر بوده است.

اين مرد يك مقداري تكان خورد و يك ذره انصاف در وجودش بوده است و گفت: من هرگز با كسي كه به اعتراف عائشه همسر پيغمبر، برادر پيغمبر است نخواهم جنگيد.

افسار شتر عائشه را رها كرد و به طرف سپاه اميرالمؤمنين سلام الله عليه رفت.

همچنين سعيد بن قيس همداني در جمل در رابطه با اميرالمؤمنين شعري مي گويد و در آن شعرش وصايت اميرالمؤمنين را مطرح مي كند.

زياد بن لبيد انصاري كه از اصحاب علي است، شعري مي گويد و در آن شعر وصايت اميرالمؤمنين را مطرح مي كند:

ولا نبالي في الوصي من غضب وإنما الأنصار جد لا لعب

شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 93

حجر بن عدي كندي كه به دستور معاويه مظلومانه شهيدش كردند، در رابطه با حضرت امير سلام الله عليه شعر خيلي زيبايي دارد:

يا ربنا سلم لنا عليا سلم لنا المبارك المضيا

المؤمن الموحد التقيا لا خطل الرأي ولا غويا

بل هادياً موفقاً مهديا واحفظه ربي واحفظ النبيا

فيه فقد كان له وليا ثم ارتضاه بعده وصيا

شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 93

خدايا علي را براي ما سالم نگه دار، اين كسي كه براي ما در گذشته هم مبارك بوده است.

مؤمن و موحد و متدين بوده است و هرگز رأي باطل و لغزش نداشته است.

همواره هدايتگر و موفق و هدايت شده بوده است، خدايا علي و پيغمبر را براي ما حفظ كن.

اين كسي كه ولي و جانشين پيغمبر بوده است و پيغمبر اكرم او را به عنوان وصي معين كرده است.

خزيمه از اهل بدر است كه در جنگ جمل اشعاري مي گويد:

يا وصي النبي قد أجلت الحر ب العادي وسارت الأظعان

أعائش خلي عن علي وعيبه بما ليس فيه إنما أنت والده

وصي رسول الله من دون أهله وأنت علي ما كان من ذاك شاهده

شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 93

وصي پيغمبر است و در ميان صحابه هم كسي غير از او وصي نيست.

عبد الله بن بديل بن ورقاء خزاعي از قهرمانان صحابه است و در صفين او و برادرش عبد الرحمن شهيد شده اند، ايشان هم شعري بيان مي كند و در شعر وصايت اميرالمؤمنين را مطرح مي كند.

عمرو بن أحيحة بعد از اين كه امام حسن سلام الله عليه در جمل خطبه اي بيان مي كند، ايشان بحث وصايت اميرالمؤمنين را مطرح مي كند:

وأبي الله أن يقوم بما قا م به ابن الوصي وابن النجيب

إن شخصاً بين النبي لك الخير وبين الوصي غير مشوب

شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 94

ابن ابي الحديد بعد از اين كه اين قضايا را مي آورد، مي گويد: اين اشعار و ارجوزه هايي كه نقل شد، ابو مخنف لوط بن يحيي در كتاب «وقعة الجمل» آورده و ابو مخنف از محدثين آورده است و اين ها هيچ كدام شان شيعه نيستند و از علماي شيعه هم به حساب نمي آيند.

نصر بن مزاحم هم شعري به اشعث بن قيس گفته است:

رسول الوصي وصي النبي له السبق والفضل في المؤمنينا

شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 94

از شعر خود اميرالمؤمنين سلام الله عليه در رابطه با وصايت خودش مطرح مي كند:

ما كان يرضي أحمد لو أخبرا أن يقرنوا وصيه والأبترا

شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 94

پيغمبر اگر با خبر شود، نمي آيد وصي خودش را با كسي كه ابتر است (اشاره به معاويه دارد) در يك سطح قرار دهد.

جرير بن عبد الله بجلي صحابي است كه مي گويد:

وصي رسول الله من دون أهله وفارسه الحامي به يضرب المثل

شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 95

وصي پيغمبر در ميان خانواده اش است و غير از او وصي نبوده است و فارس جنگ هايي است كه به او ضرب المثل است.

نعمان بن عجلان مي گويد:

كيف التفرق والوصي إمامنا لا كيف إلا حيرةً وتخاذلا

وذروا معاوية الغوي وتابعوا دين الوصي لتحمدوه آجلا

شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 95

چگونه ما بخواهيم متفرق و پراكنده شويم و حال آن كه وصي پيغمبر، امام ما است و ما هرگز دچار حيرت و خذلان نخواهيم شد.

رها كنيد معاويه گمراه را و متابعت كنيد از دين وصي تا بتوانيد در نزد ديگران مورد ستايش قرار بگيريد.

عبد الرحمن بن ذؤيب مي گويد:

يقودهم الوصي إليك حتي يردك عن ضلالٍ وارتياب

شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 95

آقاي ابن ابي الحديد، اين همه اشعار را كه نقل مي كند، مي گويد: اين اشعاري كه ما آورديم، بخشي از اشعار بوده است و تمامي اشعاري كه در صفين و جمل و ديگر مكان ها، بحث وصايت اميرالمؤمنين را مطرح كرده است:

فإنه يجل عن الحصر، ويعظم عن الإحصاء والعد، ولولا خوف الملالة والإضجار، لذكرنا من ذلك ما يملأ أوراقاً كثيرة.

شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 95

قابل شمارش نيست و اگر من نمي ترسيدم كه خوانندگان من خسته شوند، صفحات متعددي از اشعار شعرا كه وصايت اميرالمؤمنين سلام الله عليه در آنجا مطرح شده است، من بيان مي كردم.

ما يك بخشي از اين اشعار را انتخاب كرديم.

نتوانستيم تمامي اشعاري كه ابن ابي الحديد آورده است بياوريم.

تمامي آن ها را مرحوم علامه عسگري آورده است، نتوانستيم بياوريم.

اين اشعار، اگر يكي دروغ باشد يا دو تا دروغ باشد و يا اين كه سه تاي آن دروغ باشد، اين كه شما مواجه مي شويد با انبوهي از اشعار شخصيت هاي برجسته صدر اسلام نه قرن 10، همان زماني كه با عصر نبوت آشنا هستند و از حوادث زمان پيغمبر آگاه هستند و قضايا را از نزديك لمس كردند و تعدادي از اين شعرا از صحابه بودند و تعدادي بدري بودند.

اين نشان بر اين است كه بحث وصايت آقا اميرالمؤمنين سلام الله عليه يك بحث ثابت و قطعي است كه هيچ شبهه اي در آن نيست.

بيننده خانم روشن ضمير از تهران:

از ميان دوازده امام، يازده امام ما توسط زهر كشته شدند.

مجري:

بعضي از امامان با شمشير به شهادت رسيدند؛ مثل حضرت امير و امام حسين عليهما السلام.

بيننده:

امام هاي ما مگر با علمي كه داشتند، نمي دانستند؟، اين كار خود كشي است، براي چه اين كار را كردند؟

چند نفر اين سؤال را از من پرسيدند، من مجبور شدم كه زنگ بزنم و اين سؤال را بپرسم؛ چون من از چند نفر سؤال كردم، گفتند: مجبورشان كردند كه اين كار را انجام دهند.

دليل قانع كننده اي پيش من نبود.

من مي خواستم ببينم كه با اين علمي كه داشتند، اين كار براي شان خودكشي نبوده است؟ بعضي از افرادي كه امام زمان را انكار مي كنند، ما به چه شكل مي توانيم وجود امام زمان را براي اين ها ثابت كنيم؟

بيننده آقا جاويد از امارات (اهل سنت):

شما در برنامه هاي تان بارها مطرح كرديد كه هر كس مهدويت را انكار يا اين كه توهين به امام زمان كند، در اصل و نسبش بايد شك كرد. اين درست است؟

مجري:

كسي كه به اميرالمؤمنين توهين كند طبق روايات اهل سنت اين درست است.

بيننده:

من فكر كردم كه اين در مورد مهدويت است.

استاد قزويني:

اگر كسي نسبت به اهل بيت زبان اهانت داشته باشد، اين كه حضرت مهدي جزء اهل بيت است، در آن شكي نيست.

شيعه و سني، همه معتقد هستند؛ حتي وهابي ها مثل بن باز مي گويد: قضيه مهدويت يك قضيه قطعي است و روايات متواتر داريم.

سازمان تبليغات وهابيت كه رابطة العالم الاسلامي نام دارد، بيانيه داده است و در آن گفته است: كساني كه منكر مهدويت باشند، اين ها عقل ندارند و از اسلام بيرون هستند.

اصل مهدويت و اين كه حضرت مهدي جزء اهل بيت است، شيعه و سني قبول دارند.

اختلاف در اين است كه آيا حضرت مهدي كه پيغمبر به او وعده داده است، متولد شده است يا متولد نشده است.

اين اختلافي است ميان شيعه و برخي از علماي اهل سنت.

وقتي ثابت شود كه حضرت مهدي ارواحنا فداه جزء اهل بيت است، كسي به اهل بيت پيغمبر اهانت كند، طبق روايات متعدد ايشان در نصبش بايد تحقيق كند.

بيننده:

اين تكليف جعفر كذاب چه مي شود؟ ايشان كه عموي امام زمان بوده است و مهدويت را انكار كرده است.

استاد قزويني:

انكار مهدويت غير از توهين به حضرت مهدي است.

شخصي مي گويد: براي من قضيه حضرت مهدي ثابت نشده است و منكر مي شود.

يك دفعه شخصي توهين و اهانت مي كند؛ ما مي گوييم: اگر كسي اهانت كند اين چنين است. انكار يك چيز است و اهانت كردن يك چيز ديگري است.

بيننده:

اگر امكان دارد، يكي از توهين هايي كه شبكه كلمه به اهل بيت كردند را نشان دهيد.

استاد قزويني:

اين را در برنامه كلمه طيبه ببينيد.

اين ها وقتي اسم حضرت مهدي را مي آورند، وقيح ترين تعابير را نسبت به حضرت مهدي دارند يا نسبت به حضرت زهرا، همين عبد الشيطان دمشقيه را كه آوردند، وقيح ترين عبارت را نسبت به حضرت زهرا داشت؛ حتي خود علماي اهل سنت هم كه به اينجا آمده بودند، گفتند: اين كسي كه به حضرت زهرا توهين كرده است، اين ها ناصبي و دشمن اهل بيت هستند.

اگر خواستيد اين ها را در برنامه فردا شب از دوستان ما در برنامه كلمه طيبه زنگ بزنيد و درخواست كنيد.

نه تنها يك اهانت، شايد بالاي 200 كليپ دوستان مان از اين برنامه هاي شبكه هاي وهابي ثبت كردند كه به اهل بيت توهين كردند و به حضرت ولي عصر ناسزا گفتند.

همين آقايي كه از لندن برنامه دارد و وبال گردن اين ها شده است، عبارت هايي كه نسبت به حضرت مهدي به كار مي برد، اين عبارات را نسبت به بي حياترين انسان ها نمي شود به كار برد.

شما يك شب برنامه اين آقايان را ببينيد، متوجه مي شويد كه ادبيات اين حضرات چه ادبياتي است.

بيننده آقا محمد از اصفهان:

خواهشي كه از برادارني مثل آقا عبد الله از آلمان و مشابه ايشان دارم اين است كه: لطفا با آزاد انديشي و مروت، اين مسئله اي كه من مي گويم را قضاوت كنند.

جناب آقا عبد الله يا امثال ايشان زنگ زدند به شبكه ولايت و چندين بار پشت سر هم توانستند زنگ بزنند؛ حتي يك بار آقا عبد الله تا 20 دقيقه با بالاترين مقام شبكه توانست صحبت كند، بدون اين كه جناب آقاي دكتر وسط صحبت ايشان بپرد.

بعد از 20 دقيقه وقت برنامه تمام شد و تماس قطع شد و دوباره در برنامه هاي بعدي ايشان شركت كردند. لطف كنيد اين طرف مسئله را ببينيد.

آن زماني كه من يا آقاي زارعي يا آقاي باقري به شبكه كلمه زنگ مي زديم، 3 دقيقه به ما وقت مي دادند و در اين 3 دقيقه، 2 دقيقه را آقاي هاشمي و آقاي كياني با پريدن وسط صحبت مي گرفتند و 1 دقيقه مي گذاشتند كه ما صحبت كنيم.

من و آقاي زارعي و باقري و امثال ما را از ماه رمضان تا حالا، به هيچ عنوان به شبكه كلمه وصل نمي كنند.

گناه من اين بود كه در برنامه زنده با آقاي حيدري كه منكر توسل شد، حديثي از صحيح بخاري خواندم كه خليفه دوم توسل به قبر پيامبر مي كرد.

من خواهش مي كنم از آقا عبد الله و ساير بينندگان كه به اين آزاد انديشي شبكه ولايت نگاه كنند.

مجري:

شما در ليست سياه قرار گرفتيد؛ ولي شبكه ولايت ليست سياه ندارد.

بيننده:

اين مسئله ليست سياه و آزاد انديشي را مردم با وجدان پاك شان قضاوت كنند.

از آقا عبد الله خواهش مي كنم؛ چون ايشان مي گويند: من تحقيق كردم و به حقايق رسيدم، خواهش مي كنم كه از سايت حق 110 دات كام وارد شوند تا ما ايشان را به عنوان مهمان ويژه صفحات زيادي را در اختيارشان قرار دهيم و وظيفه شرعي شان است كه بيايند در اين سايت و ما را روشن كنند.

عزت نفس و بزرگواري آقاي دكتر قزويني و توكل ايشان به رب العالمين، باعث شد كه سوء استفاده دشمنان ايشان، به قول دانشمند بزرگ جهان اسلام: عقيل بي عقل يا آن حيدري بي سواد شده است و آن ها مرتب در شبكه هاي خودشان اعلام مي كنند كه شبكه ولايت دولتي است و از دولت بودجه مي گيرد.

ما عوام، خودمان را از حمايت شبكه ولايت كنار بكشيم.

من در محضر تمام مردم عزيز به الله سوگند مي خورم كه خود من فقط به خاطر تعصبم به شيعه اين سخنان را مي گويم.

خودتان قضاوت كنيد، وقتي آقاي ملا زاده مي گويد: كارشناسان شبكه كلمه 15 هزار پوند پول مي گيرند كه بالاي 50 ميليون تومان مي شود يا مي گويد: شبكه كلمه اول كارش گفت: ما ديروز خبر دار شديم كه به روي شبكه ما پارازيت انداختند، يك ماهواره ديگر هم اجاره كردند.

ظرف يك هفته توانستند كه ماهواره دوم را اجاره كنند.

دوستان اين مسئله را داشته باشند.

خود من از نزديك شاهد بودم، شبكه ولايت كه دشمنان شيعه و وهابي هاي جيره خوار عربستان مي گويند: شبكه ولايت دولتي است، خودم از نزديك شاهد بودم كه شبكه ولايت براي كارهاي ضروري اش از بازاري قرض كرد و دستي پول گرفت.

من از شما خواهش مي كنم، اگر حضرت ابا عبد الله الحسين به آن مرد گفتند: من اسب تو را نمي خواهم خود تو را مي خواهم، از ما عوام اسب مان را قبول كنيد و اجازه دهيد كه ما عوام هم به طريقي شما را ياري كنيم.

واقعا اين بزرگ ترين سعادت من است.

از شما خواهش مي كنم.

شما در كنار احاديثي كه زير نويس مي كنيد، يك شماره كارت، نه شماره حساب بنويسيد جهت همياري و همه شيعيان كه دارند مي بينند چاه هاي نفت پشتيبان شبكه كلمه و شبكه وصال است، حالا كه دلار دو يا سه برابر شده است، شبكه ولايت در يك ماه مخارجش 3 برابر شده است و منبع درآمدش كمتر شد.

اين شماره حساب را بنويسيد.

مجري:

درخواست هاي مردمي زيادي داريم.

ان شاء الله حاج آقا يك ساماني به اين قضيه مي دهند.

بيننده:

ان شاء الله شماره كارت را كه گذاشتيد، من براي شروع كار 500 هزار تومان به حساب تان مي ريزم و از تمام بينندگان خواهش مي كنم كه از 1000 تومان تا هر مقداري كه مي توانند، اين شبكه را ياري كنند كه حمايت از اين شبكه حمايت از امام زمان است.

استاد قزويني:

من تشكر مي كنم از شما.

در رابطه با آقا عبد الله كه از آلمان زنگ زد، ما از خداي مان است كه اين آقايان بيايند و صحبت كنند.

بعضي از دوستان ما معتقد هستند كه نه آلماني در كار است و نه ايشان اهل قم است.

آن اصطلاح قمي را هم كه سؤال كردند، جواب ندادند.

قمي ها يك اصطلاح مخصوصي دارند.

مجري:

مثل اشمشه

استاد قزويني:

كسي كه اصفهان باشد يا مشهد باشد، هرجا يك اصطلاحات ويژه اي دارد.

ايشان از اين طرف به من گفت: من سني نشدم و هنوز دارم تحقيق مي كنم و از آن طرف در آن شبكه مي گويد: كسي عقل داشته باشد شيعه نمي شود.

ثابت كرد كه پدر و مادرشان كه شيعه هستند، عقل ندارند.

ايشان وقتي شيعه بوده و سني شده است، يك آدم بي عقل سني شده است.

يك آدم ديوانه چه سني شود و چه شيعه شود، هيچ ارزشي ندارد؛ ولي ما باز هم اگر ايشان و ديگران عزيزان اهل سنت بخواهند اينجا بيايند و صحبت كنند، ما استقبال مي كنيم.

بارها بوده است كه براي عزيزان شيعه 2 دقيقه فرصت داديم؛ ولي به اهل سنت 20 دقيقه هم براي اين ها وقت داديم؛ چون ما دوست داريم كه اين ها حرف شان را بزنند و ما جواب دهيم و بينندگان هم قضاوت كنند.

در رابطه با اين كه شبكه ولايت دولتي است يا نه، تمام مردم مي دانند؛ حتي حدود 2 ماه قبل خبرگذاري فارس با ما مصاحبه كرد و گفت: دولت به شما كمك مي كند يا نه؟

گفتم: دولت جمهوري اسلامي در اين 2 سال، يك برگ كاغذ به ما كمك نكرده است و يك خودكار هم به ما نداده اند.

ما خواستيم كه وضع دلار كه نزديك 3000 تومان شده است، دلار دولتي در اختيار ما قرار دهند يا دلار مبادلاتي در اختيار ما قرار دهند، از آب هم مضايقه كردند كوفيان.

ما به هيچ وجه نيازي نداريم.

آن عزيزان بيننده، يك هزار توماني به شبكه كمك كنند، ما قبول مي كنيم.

آن روز صبيه جناب آقاي محسني قلك شان را شكسته بودند و يك مبلغ خيلي كمي بود كه زير 10 هزار تومان بود و گفته بود اين را براي شبكه ببريد.

گفتم: اين براي من ارزشش از ميلياردها هم بالاتر است.

ايشان كه قلكش را مي شكند و 10 هزار تومان را مي فرستد، خدا شاهد است كه اين براي من از ميليارد ها بالاتر است.

آن شاعر مي گويد:

از مردم افتاده مدد گير كه اين قوم با بي پروبالي، پر و بال دگرانند

ما همين اندازه اي كه دولت جمهوري اسلامي مانع كار ما نشده است و دفتر شبكه ما را نبسته است، ما تشكر مي كنيم.

همه مي دانند كه از نظر قوانين نبايد با ما؛ بلكه با ديگر شبكه ها كه دارند فعاليت مي كنند، اين ها مجوز رسمي ندارند.

ما علناً اين را گفتيم و در گفتن اين ها هيچ مشكلي هم نداريم.

ان شاء الله ما اين بحث ولايت ياوران را سر و سامان مي دهيم.

همان طوري كه حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي در پيام شان در شب عيد غدير فرمودند: بر همه واجب است كه شبكه ولايت را كمك كنند.

ايشان فرمود: من تا آخر عمر بر خودم واجب عيني مي دانم كه از شبكه حمايت كنم.

ان شاء الله ما مي خواهيم كار را گسترده كنيم.

ما به بعضي از دوستان اصفهاني بدهكار هستيم كه مبلغ زيادي بود و مقداري از آن را پرداخت كرديم و گفتيم:

فَنَظِرَةٌ إِلَي مَيْسَرَةٍ

خوب شد كه پته ما را روي آب نريخت.

به حول و قوه الهي ما قضيه ولايت ياوران را مطرح مي كنيم.

يكي از دوستان ما آمد در طبقه سوم ما و ديد كه ما يك حال 20 متري داريم و در آن ظهرها نماز مي خوانيم كه يك طرف اين حال بخش اداري و مالي است و بعد از ظهر هم براي بعضي از فضلا كلاس داريم كه دوستان صندلي را در آنجا مي چينند و وقتي كلاس تمام مي شود، براي نماز مغرب صندلي ها را جمع مي كنند و گوشه اي مي گذارند و در آنجا نماز مي خوانيم؛ ولي به همين ما افتخار مي كنيم و خوشحال هستيم.

پول هاي كلان و دلارهاي آن چناني نداريم.

ما اين افتخار را داريم كه دوستان ما كه زنگ مي زنند، ما تلفن هاي شان را مي گيريم و با همه مشكلات مالي كه داريم، نمي گذاريم آن عزيزي كه زنگ مي زند، چه شيعه و چه سني، به خاطر تلفن به شبكه ولايت پول تلفن بدهد.

اين افتخار براي ما كافي است كه با همه مشكلات ما شماره عزيزان را مي گيرم و خودمان با اين شخص تماس مي گيريم.

ما بارها سؤال كرديم از اين آقايان كه شما داريد در امارات زندگي مي كنيد، آدرس دفتر و مشخصات تان را داريم، چرا شماره تلفن لندن را به مردم مي دهيد؟

اين پولي كه شما به آن شركت انگليسي قرار داد بسته ايد كه بخشي از هزينه اين شماره تلفن ها را به شما دهند، آيا اين ظلم در حق بينندگان تان نيست؟

شيعه ها هيچ، اين اهل سنتي كه زنگ مي زنند چه؟

بعضي از آقايان به خاطر تماس 300 هزار تومان مجبور مي شوند كه پول تماس دهند.

از اين 300 هزار تومان، 150 هزار تومان به جيب انگليسي مي رود و 150 هزار تومان هم به جيب آقاي هاشمي آن عقيل با عقل مي رود.

ما نخواستيم جسارت كنيم.

اين ها نشان مي دهد كه اين ها ضوابط اسلامي را رعايت نمي كنند و فقط حرف آن را مي زنند.

قرآن را مثل قضيه معاويه بالاي نيزه مي گيرند و مي گويند: اي مردم ما به اين قرآن عمل مي كنيم، با اين قرآن با ما حرف بزنيد.

ما به سؤال سركار خانم روشن ضمير بارها جواب داديم، ائمه عليهم السلام علم غيب دارند؛ ولي موظف نيستند كه از علم غيب شان استفاده كنند.

آن ها از نظر كارهاي تكليفي در واجبات و محرمات، مثل ما هستند.

ما هستيم كه اگر نسبت به قضايايي علم داشته باشيم و با علم مان بخواهيم اقدام كنيم، اين در حقيقت خودكشي است؛ ولي امامي كه همه چيز را مي داند و موظف است كه اين مسير را طي كند:

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَي إِلَيَّ

سوره كهف آيه 110

من يك بشري هستم مثل شما.

مي خورم و مي خوابم و زندگي مي كنم و ازدواج مي كنم.

حضرت عيسي هم مي دانست و علم غيب داشت و مرده زنده مي كرد و از گل پرنده مي سازد و مي فرمايد:

وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ

سوره آل عمران آيه 49

هر آنچه كه شما در خانه هاي تان مي خوريد من خبر دارم.

اين صريح آيه است.

حضرت عيسي به قول آقايان مي دانست كه فلان روز يهوديان مي خواهند او را به دار بكشند يا او را بكشند يا عليه او توطئه كنند؛ نمي رفت.

پس نستجير بالله رفته خودكشي كرده است؟

خود نبي مكرم در جنگ احد، يقينا مي دانست كه شكست مي خورد، چرا رفته است؟

آيا اين كه هفتاد نفر از عزيزانش را به آنجا برد، آيا پيغمبر در قتل آن ها شريك بوده است؟

ائمه عليهم السلام علم غيب دارند؛ مثل ماشين هاي دولتي كه نوشته شده است استفاده اختصاصي ممنوع.

از علم غيب شان براي هدايت مردم استفاده مي كنند.

در رابطه با حضرت مهدي ارواحنا فداه، شما جواب مفصل تان را در برنامه به سوي ظهور از برادر عزيزم آيت الله طبسي و جناب آقاي كلباسي سؤال كنيد؛ ولي در رابطه با انكار حضرت مهدي ارواحنا فداه و اثبات او، اگر از نظر شيعه دنبال اين قضيه هستيد، كتاب هاي مفصلي در اين زمينه نوشته شده است و روايات متعددي ما در ولايت و ولادت حضرت مهدي ارواحنا فداه داريم.

كساني كه شاهد ولادت حضرت مهدي بودند؛ چه آن قابله و چه حكيمه خاتون و چه شيعياني كه حضرت مهدي ارواحنا فداه را ديده اند.

اين ها زياد هستند.

آن هايي كه در دوران غيبت صغري حضرت مهدي ارواحنا فداه را ديده اند و كساني كه در غيبت كبري حضرت را ديده اند.

مرحوم مجلسي اين ها را مفصل آورده است.

مرحوم نوري، كساني كه بعد از ولادت و زمان غيبت صغري و كبري، حضرت مهدي ارواحنا فداه را ديده اند و معجزات و كراماتي مشاهده كرده اند، اسامي اين ها را آورده است.

مرحوم كليني 18 روايت صحيح در رابطه با ولادت حضرت مهدي ارواحنا فداه مي آورد.

از نظر اهل سنت هم ما مفصل گفتيم: بالاي 148 نفر از علماي اهل سنت نظر داده اند كه حضرت مهدي فرزند امام عسكري در سال 255 هجري روز جمعه نيمه شعبان به دنيا آمده است.

ما مفصل بيان كرديم.

اگر من بدانم كه نياز است دوباره در رابطه با حضرت ولي عصر ارواحنا فداه كه در حبل المتين صحبت كرديم، بعد از اثبات ولايت حضرت امير، امامت ائمه را مطرح مي كنيم و 8 جلسه هم در رابطه با حضرت مهدي صحبت خواهيم كرد.

بيننده آقا حسين از كردستان (اهل سنت):

شما نزديك به 2 ماه است كه با ادله و آيات قرآني و روايات كتب اهل سنت، مسئله امامت و ولايت سيدنا علي بن ابي طالب را اثبات مي كنيد.

من از شبكه هاي اهل سنت؛ مثل كلمه و وصال اين را مي خواهم كه چرا جواب اين مستندات شما را نمي دهند؟

شما يك آيه را بررسي مي كنيد و 5 شاهد روايي برايش مي آوريد، آن ها در برنامه فرداي شان كلامي از آن مستندات شما صحبت نمي كنند.

آيا اين ها جوابي دارند بدهند؟ ما هر كاري كرديم نتوانستيم با اين ها تماس بگيريم.

ما به عنوان توده مردم شايد بلد نباشيم كه به حق و حقيقت برسيم، آن ها به عنوان اين كه الان خودشان را نماينده اهل سنت مي دانند، موظف به جواب گويي هستند.

من از برادران اهل سنت و خواهران مي خواهم، راه حق و حقيقت اين نيست كه ما بگوييم؛ چون آن ها هيچ چيز نمي گويند؛ پس ما هم چيزي نگوييم و همان راه را كج و اشتباه برويم. اين كاملا نادرست است.

من از تمام برادران اهل سنت مي خواهم كه روي خط اين ها بروند.

الان 3 ماه است كه آقاي قزويني از قبل از ذي الحجة آيه اكمال و ولايت و ابلاغ را شروع كردند تا امشب كه رسيدند به حديث وصايت، من يك جلسه اش را از دست ندادم و هر هفته برنامه را مي بينم.

چند ماه است آقاي قزويني در مورد اين مسائل صحبت مي كنند، من به عنوان اين كه اين شبكه خودش را نماينده اهل سنت مي داند، من تعجب مي كنم كه چرا اهل سنت از اين ها نمي خواهند كه جواب دهند.

من سني هرچه خواستم كه بروم روي خط اين ها نتوانستم بروم.

مخاطب من شبكه كلمه است و من اين سؤال را از آن ها دارم.

مجري:

اميدوار هستيم كه با اين حرف شما به غيرت بيايند و جواب دهند.

استاد قزويني:

ما چند هدف از اين بحث داريم.

هدف اوليه ما اين است كه عزيزان شيعه با اعتقادات سنتي بزرگ شده اند؛ چون پدر مادرم گفته شيعه خوبه من هم مي گويم شيعه خوب است.

غالب جامعه ما اين طوري است؛ همان طوري كه اهل سنت هم اين گونه هستند و مي گويند: پدر و مادر من اين گونه بوده اند؛ پس اهل سنت حق است و من هم مذهب اهل سنت را پذيرفتم.

هدف ما اين است كه اعتقادات عزيزان شيعه را تقويت كنيم.

اگر شما شيعه هستيد، فلان چيز دليل شما است.

جناب آقاي طبسي از سوئد آمده بودند و مي گفتند: جوان ها مي گفتند: ما شيعه بوديم ولي امروز داريم به شيعه بودن مان افتخار مي كنيم.

شبكه ولايت هويت شيعه بودن ما را اثبات كرد.

من در يكي از همايش ها، استاد يك حوزه و امام جمعه يك شهر بزرگ بعد از اين كه من در رابطه با امامت اميرالمؤمنين از نظر عقلي مطرح كردم، 800 طلبه داخل و خارج كه در آنجا بودند، آمد گفت: من امروز فهميدم شيعه بودن يعني چه.

امروز دارم به شيعه بودن افتخار مي كنم.

نمي دانستم كه شيعه اين قدر دليل محكم و قوي دارد.

ما دنبال اين هستيم كه دوستان شيعه ما اعتقادات شان قوي شود و بدانند كه شيعه دليل دارد.

هدف دوم ما اين است كه بعضي از وهابي ها يا چه بسا از اهل سنت تبليغ مي كنند كه شيعه نه دليل دارد و نه مدرك دارد و جامعه را به شيعه بد بين مي كنند.

جوان هاي اهل سنت را به شيعه بد بين مي كنند و مي گويند: شيعه مذهبي است كه يهودي ها ساخته اند.

ما مي خواهيم اين بد بيني ها را از عزيزان اهل سنت برداريم.

به آن جوان اهل سنت و به آن عالم و دانشجو و طلبه اهل سنت مي گوييم: اگر ما شيعه هستيم، اين دليل را داريم و اين ادله ما است.

حداقل آن روحيه بد بيني را نسبت به شيعه از عزيزان اهل سنت برداريم.

الحمد الله ما به اين هدف رسيده ايم.

هدف سوم اتمام حجت است كه مثل جناب حسين آقا بزرگوار كه وقتي ادله به گوشش مي رسد، حجت بر او تمام شود. پيغمبر اكرم هم هدف شان اتمام حجت بوده است.

مي گوييم: آقاي حسين آقا، شيعه اگر مي گويد: علي وصي پيغمبر و امام و خليفه است، نه از كتب خودش؛ بلكه از كتب خود شما دليل براي خودش دارد.

ما اتمام حجت مي كنيم.

فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ

سوره كهف آيه 29

هر كس اين حرف ما را قبول كند يا قبول نكند، ما در اين مقام نيستيم كه سني و وهابي شيعه كنيم يا مسيحي شيعه كنيم.

ما دنبال اين نيستيم كه بگويند: اين ها دنبال اين هستند كه سني ها را شيعه كنند.

بارها بوده است كه بعضي از دانشجويان پيش ما آمده اند و مي گويند: مي خواهيم شيعه شويم، ما مي گوييم: بلند شويد و به جاي ديگري برويد، پيش ما نياييد.

شايد الان بيننده برنامه ما هستند.

ما اينجا بساط سني شيعه كردن نداريم؛ چون هدف و برنامه ما اين نيست.

وقتي شايعه شود كه چندين نفر به دست فلاني شيعه شدند؛ پس فلاني شبكه را تأسيس كرده كه سني ها را شيعه كند.

ما از اين آقايان بارها خواستيم كه بيايند بنشينيم در كنار هم يا شبكه به شبكه با هم گفتگوي دوستانه داشته باشيم، فحش و اهانت را كنار بگذارند، اگر آن روز اين ها سر عقل بيايند و از خر شيطان پايين بيايند و بيايند استديو به استديو با همديگر صبحت كنيم.

آن ها هم حرف شان را بزنند، بيننده هاي ما هم حرف آن ها را بشنوند و ما هم حرف بزنيم و بيننده هاي آن ها حرف ما را بشنوند. آنجا است كه حقيقت روشن مي شود.

آن روز آقاي سيد عقيل هاشمي با آقاي اسدي نيا برنامه داشتند و ايشان گفت: آقاي قزويني چرا خودش نمي آيد؟

خودش آدم منطقي و مؤدبي است.

من بارها اعلام كردم و من كاري هم ندارم كه با دوستان مان مثل حاج آقاي ابو القاسمي و يزداني و ديگر دوستان، بنده اين را بارها گفتم: آمادگي دارم كه با تك تك كارشناسان محترم شبكه كلمه بنشينم براي مناظره و براي خودم عيب نمي دانم و تحقيرشان هم نمي كنم كه بگويم در حد بنده نيستند.

فرضا هم اگر گفتيم: الان پوزش مي طلبيم.

تشريف بياورند، منت شان را هم مي كشيم و التماس شان هم مي كنيم و هر شرطي هم بگذارند، ما فقط گفتيم كه وارد بحث سياست نشوند و توهين هم نكنند، غير از اين دو هر شرطي و هر موضوعي معين كنند، بنده آمادگي دارم كه با اين عزيزان يا شبكه به شبكه يا حداقل ما يك تلفني مخصوصي براي اين كارشناسان اعلام مي كنيم.

ما چند جلسه بحث برنامه حبل المتين مان را هم تعطيل مي كنيم.

ما يك تلفن خدمت اين آقايان مي دهيم، تماس بگيرند، 10 دقيقه من صحبت كنم و 10 دقيقه هم آن كارشناس صبحت كند.

اگر چنانچه ديدند كه عزيزان ما به اندازه يك ثانيه بيشتر از آن آقايان وقت دادند يا حرف آن ها را قطع كردند، بگويند: ما آمديم شبكه ولايت حرف ما را قطع كرديد يا به فلاني بيش از ما وقت داديد ما به آنجا نمي آييم.

حسين آقا و ديگر عزيزان مثل آقا عبد الله كه نمي دانيم از آلمان زنگ مي زنند يا از اتاق بغل، (ما مي گوييم ان شاء الله از آلمان زنگ مي زنند و ان شاء الله اهل قم بودند و ان شاء الله اين سنارويي كه مي سازيد كه در مورد عائشه اين طور مي گفتند و جبرئيل نازل مي شد.

من خواهشي كه از امثال آقا عبد الله دارم، ايشان مي گويد: من دانشجو هستم.

ما براي دانشجو احترام ويژه اي قائل هستيم.

يك دانشجو بخواهد يك سناريو بسازد، سناريوي خوب و عاقلانه اي مي سازد.

بعضي وقت ها اين عزيزمان در آنجا مي رود و يك سناريوهايي مي سازد، من نمي دانم ايشان دچار تخيلات شده است يا همان شربت مگسي كه آقاي سجودي درست مي كند، خدايي نكرده به خورد ايشان هم داده اند.

ما بيش از 40 سال است كه در قم هستيم.

اين حرف هايي كه ايشان مي زند، مردم قم خيلي فرهنگ شان بالاتر از اين است.

بيننده آقاي شيخي از شهر پرند:

من نزديك 2 سال است كه بيننده شبكه هستم و خيلي هم استفاده كردم.

از هفت روز هفته، من 4 شب نمي توانم برنامه شما را ببينم.

در يكي از برنامه هايي كه داشتم نگاه مي كردم، استاد قزويني گفتند: برنامه ولايت را مي توان از طريق موبايل هم نگاه كرد.

استاد قزويني:

اگر گوشي تان سرويس جي پي آر اس داشته باشد، مي توانيد با دوستان ما هماهنگي كنيد و شبكه را از موبايل نگاه كنيد.

در آنجا 4 گزينه دارد.

از 64 بيت داريم و 128 بيت داريم و 256 بيت داريم.

در بعضي از گوشي ها اگر خوب آنتن ندهد، ما به صورت صوتي هم گذاشته ايم.

ما دنبال اين هستيم كه بتوانيم، چندي قبل هم ما صحبت كرديم كه اين برنامه هايمان از طريق راديو پخش شود؛ ولي تا الان موفق نبوديم.

بلكه بتوانيم با دوستان مان صحبت كنيم كه اين برنامه هاي حساس ما از طريق راديو معارف پخش شود.

اگر دوستان ما كه مسؤل راديو معارف هستند، در اين زمينه احساس كنند كه خدمتي است و خيلي از بينندگان ما در روستا ها يا در ماشين هستند و دسترسي به ماهواره ندارند، بتوانند اين برنامه ساعت 8 تا 10 را از طريق راديو معارف كه يك راديو سراسري است پخش كنند، ما يك طرح هايي در آينده داريم كه ان شاء الله با بعضي از دوستان صحبت كرديم و توافق هم شده است و به ما قول دادند؛ ولي ما الان نمي توانيم بگوييم.

ما بعدها خبرهاي خوبي براي عزيزان بيننده مان در داخل كشور جمهوري اسلامي ايران داريم.

اگر امكانش است، يك شماره از واحد فني تان به ما بدهيد كه با آن تماس بگيريم و مزاحم شما نشويم.

استاد قزويني:

همان شماره را زنگ بزنيد به شما مي گويد كه اگر فلان قسمت را مي خواهيد فلان شماره را بگيريد.

شماره 7735831 خود منشي تلفني اعلام مي كند.

بيننده آقاي ميرزائي از امارات (اهل سنت):

من مدت زيادي است كه برنامه شما را دنبال مي كنم و از اين كه با شما صحبت مي كنم خيلي خوشحال هستم.

بدون شك شما از بزرگان جامعه شيعه هستيد.

چند تا سؤال داشتم كه خيلي براي من مهم بود و مي خواستم از شما بپرسم.

بدون شك ايران در زمان حضرت عمر رضي الله تعالي عنه فتح شده است و در عرض 3 سال سرتاسر مردم ايران به اسلام روي آوردند. در آن زمان به اين صورت كه الان دعوت مي شود، اين گونه نبود. چه چيزي سبب شد كه مردم ايران به اسلام روي بياورند؟

مجري:

مردم ايران وقتي در آن زمان به هر ديني كه بودند، آئيني داشتند به نام آئين زرتشت، اگر آن موقع از دين و آئيني كه داشتند كه اختلاف طبقاتي شديدي به وجود آورده بود و مردم به نوعي از دست دين شان خسته شده بودند، وقتي شنيدند كه آئين جديدي توسط حضرت رسول آمده است و اين آئين اختلاف طبقاتي ندارد و همه مردم در يك سطح هستند، به سهولت اين دين را قبول كردند.

وقتي ايراني ها اين قدر رزمنده و شجاع و دلير بودند و اين همه جنگجو داشتند، خيلي راحت در برابر سپاه اسلام كرنش كردند و ايستادگي نكردند، فقط به خاطر اين بود كه مي خواهند اين آئين جديد را بگيرند.

بيننده:

چون فقط ابو هريره و سلمان فارسي، زبان فارسي بلد بودند و بقيه صحابه فارسي بلد نبودند.

استاد قزويني:

شما اگر كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران آقاي مطهري را بخوانيد در آن اين قضايا آمده است.

بيننده:

آيا حضرت علي رضي الله تعالي عنه و بقيه علماء و دانشمندان اهل بيت يعني امام باقر و امام سجاد و امام صادق، آيا قرآن را از حفظ داشتند؟

نسخه اي كه الان در دسترس ما است، همان نسخه در آن زمان وجود داشته است؟

اگر شخصي پيدا شود كه معتقد به تحريف قرآن كريم باشد، از نظر شيعه و سني، چه حكمي دارد؟

شما هميشه در برنامه هايتان گفتيد: اهل سنت برادران ديني ما هستند.

شما خبر داريد كه در تهران حدود 40 هزار اهل سنت زندگي مي كنند.

علت عدم همكاري شيعيان با اهل سنت چيست؟

چون اهل سنت در تهران مسجد ندارند؛ چون دولت و حكومت شما اسلامي است و هميشه وحدت شيعه و سني را اعلام مي كند.

در كشورهاي غربي اهل سنت مسجد دارند.

اگر اهل سنت در تهران مسجد داشته باشند بسياري از ناهنجاري ها حل مي شود.

استاد قزويني:

حضرت عالي در آنجا شبكه ولايت را از طريق هاتبرد مي گيرد يا از طريق نايل ست؟

بيننده:

ما از طريق هاتبرد مي گيريم. من دنبال تحقيق هستم و دارم تحقيق مي كنم.

مي شود كه شما توسل را از قرآن ثابت كنيد.

شما مي گوييد: شبكه هاي وهابي توسل را قبول ندارند، مي توانيد از خود اهل سنت از نظرات ابو حنيفه و از خود امام شافعي در رابطه با توسل بيان كنيد.

من هميشه قرآن را تلاوت مي كنم؛ خداوند در قرآن مي فرمايد: مردگان مانند شما زندگان نيستند. آن آيه را هم خوانده ام كه مي فرمايد:

وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ

سوره مائده آيه 35

در اين آيه اشاره به مردگان نشده است.

شما توسل به مردگان را صحبت كنيد و از اهل سنت هم ثابت كنيد و اسناد آن را هم نشان دهيد.

استاد قزويني:

در رابطه با توسل، همان آيه 35 سوره مائده، خداي عالم در آنجا 3 مسئله را بيان مي كند:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ

تقوا پيشه كنيد و بين خودتان و خدا واسطه قرار دهيد.

در اينجا نفرموده است كه واسطه زنده باشد يا اين كه واسطه مرده باشد.

بيننده:

من از علماي خودمان شنيدم، اين توسلي كه شما صحبت مي كنيد، توسل به اعمال مان است. شما مي گوييد: خدايا اگر اين كار من درست شود من فلان كار نيك را انجام مي دهم.

استاد قزويني:

شما از همان علماي خود سؤال كن كه آيا در اين آيه اشاره اي دارد كه به اعمال خودتان توسل كنيد و اعمال را واسطه قرار دهيد؟

كجاي اين آيه دارد؟

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ

سوره مائده آيه 35

نفرموده است كه وسيله چه باشد.

ما معتقد هستيم كه وسيله مي تواند اسماء الهي باشد.

وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَي فَادْعُوهُ بِهَا

سوره اعراف آيه 180

مي تواند عمل صالح باشد:

رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آَمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآَمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا

سوره آل عمران آيه 193

واسطه مي تواند انبياء و پيامبران باشد.

همان طوري كه در سوره يوسف آيه 97، فرزندان يعقوب پدرشان را واسطه قرار مي دهند.

اگر واسطه قرار دادن شرك است، در آنجا حضرت يعقوب بايد بفرمايد: بچه هاي من شما مشرك شده ايد.

در آيه 64 سوره نساء قرآن مي فرمايد:

وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا.

برويد پيغمبر را واسطه قرار دهيد.

اگر آن آياتي كه آقايان مي خوانند:

وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آَخَرَ.

سوره فرقان آيه 68

آنجا نگفته است كه به زنده متوسل شويد درست است و اگر به مرده متوسل شويد درست نيست.

در خود صحيح بخاري از خليفه دوم نقل شده است كه مي گويد:

اللهم إِنَّا كنا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا فَتَسْقِينَا وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسْقِنَا قال فَيُسْقَوْنَ.

صحيح البخاري، ج 1، ص 342

ما صحابه به پيغمبر متوسل مي شديم.

نمي گويد: در حال حيات.

اين جمله آقاي خليفه دوم سال 17 هجرت است كه 7 سال بعد از رحلت پيغمبر اين را مي گويد.

اين روايت هم زمان حيات را مي گيرد و هم بعد از رحلت را مي گيرد.

شما كتاب فتح الباري ابن حجر عسقلاني را مطالعه كنيد كه با سند صحيح نقل مي كند: يكي از صحابه به نام بلال بن حارث در سال 17 يا 18 هجري كه در زمان خليفه دوم قحطي مي آيد، كنار قبر پيامبر مي آيد و مي گويد:

فقال يا رسول الله استسق لامتك فإنهم قد هلكوا

فتح الباري، ج 2، ص 495

متوسل مي شود و باران هم مي آيد.

خبر به خليفه دوم مي دهند، خليفه دوم هم تجليل و تأييد مي كند و ابن حجر مي گويد: روايت صحيح است.

ابن كثير دمشقي در كتاب البداية والنهاية جلد 5 صفحه 107 مي گويد: اين روايت صحيح است.

من بيش از 200 عبارت از علماي اهل سنت براي شما مي آورم كه بزرگان اهل سنت به قبر پيغمبر و قبر آقا موسي بن جعفر و به قبر آقا امام رضا و به قبر ابو حنيفه متوسل مي شدند.

بيش از 200 مورد من براي شما مي آورم.

آيا حضرت عالي قانع مي شويد يا نه قانع نمي شويد؟

اين قضيه يك قضيه ثابت و روشن است. اين چيزي نيست كه ما بگوييم اين طور است.

شما اين عبارتي كه آقاي سبكي از علماي بزرگ اهل سنت است كه از او به امام تعبير مي كنند كه مي گويد:

يجوز ويحسن التوسل، والاستغاثة، والتشفع بالنبي صلي الله عليه وآله وسلم إلي ربه سبحانه وتعالي.

شفاء السقام، السبكي، ص 293

هم مي شود به پيغمبر متوسل شد و هم به پيغمبر استغاثه كرد و مي گويد:

وجواز ذلك وحسنه من الأمور المعلومة لكل ذي دين، المعروفة من فعل الأنبياء والمرسلين، وسير السلف الصالحين، والعلماء والعوام من المسلمين.

شفاء السقام، السبكي، ص 293

هر كس دين دارد برايش روشن است كه توسل و استغاثه به پيغمبر جايز است و از افعال انبياء و علماء است.

آقاي سبكي متوفاي 756 هجري است كه در قرن 8 بوده است كه بعد مي گويد: تا قرن 8 هيچ كدام از علماء توسل به قبر پيغمبر را منكر نشده اند تا اين كه ابن تيميه آمد:

حتي جاء ابن تيمية، فتكلم في ذلك بكلام يلبس فيه علي الضعفاء الأغمار، وابتدع ما لم يسبق إليه في سائر الأعصار.

شفاء السقام، السبكي، ص 293

يك سري حرف هايي زد كه ذهن ضعفاء و بد بخت ها را مشوش كرده است.

همين عبارت را جناب آقاي مناوي در كتاب فيض القدير جلد 2 صفحه 170 مي آورد.

شما خواستيد كه من از علماي اهل سنت براي شما بياورم، اين هم يك نمونه از علماي اهل سنت.

در رابطه با تحريف، چه شيعه و چه سني، هر كس بخواهد معتقد باشد كه اين قرآن غير آن قرآني است كه بر پيغمبر نازل شده است، خود مرحوم آقاي خوئي مي گويد: قول به تحريف قول خرافاتي و خيال پردازي است.

خود امام راحل مي گويد: كسي كه عقل داشته باشد، قائل به تحريف قرآن نمي شود.

اگر روايات ملاك باشد، روايات اهل سنت در صحيح بخاري و مسلم و در سنن و مسانيدشان، 10 برابر كتاب هاي شيعه روايت دارند در رابطه با تحريف قرآن.

آقايان مي گويند: درست است كه اين ها دليل بر تحريف است، معنايش اين است كه اين ها در زمان پيغمبر خوانده مي شد، اين آيات الفاظش نسخ شده است؛ ولي معنايش مانده است.

در حالي كه قرآن مي فرمايد:

مَا نَنْسَخْ مِنْ آَيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا.

سوره بقره آيه 106

عمر قائل به تحريف بوده است همچنين ابي بن كعب و عائشه و ابو سعيد خدري قائل به تحريف بوده اند.

آقاي عبد الله مسعود مي گفت: اين معوذتين (سوره ناس و فلق) جزء قرآن نيست و اين را از قرآنش حذف كرده بود.

در يك روايتي كه يكي از دوستان پيدا كرده بود مي گويد: سوره حمد را از قرآنش حذف كرده بوده است.

آيا تحريف از اين بالاتر؟

يكي از علماي اهل سنت نوشته بود: چون آقاي عبد الله مسعود سوره حمد را حفظ بود، به خاطر اين حذف كرده بوده است.

ما هم گفتيم: آن آقاياني كه حافظ قرآن هستند يك كاغذ سفيد جيب شان بگذارند و بگويند: چون ديگر آيات را حفظ هستيم، همه را حذف مي كنيم.

اين كه در تهران مسجد نيست، اين به ما مربوط نيست.

نه ما شبكه حكومتي هستيم و نه وكيل مدافع اين ها هستيم.

همان طوري كه در عربستان سعودي در مكه مكرمه اعلام كردند كه 200 مسجد دارند كه قبله اش خراب است؛ يعني در محاذي مسجد الحرام نيست.

آيا شيعيان در رياض و در مدينه و در جده مسجد دارند؟

چرا دولت عربستان سعودي به شيعه ها اجازه مسجد سازي نمي دهد.

دولت است و صلاح نمي داند كه در مكه و در رياض شيعيان مسجد داشته باشند.

حكومت جمهوري اسلامي صلاح مي داند كه در تهران مسجد نداشته باشند.

اگر بنا بود كه با مسجد اهل سنت مبارزه كنند، الان در سيستان و بلوچستان روزهاي جمعه، اهل سنت 256 نماز جمعه دارند كه شيعيان مجموعا 14 نماز جمعه دارند.

مساجد اهل سنت با توجه به بافت جمعيت، 2 برابر شيعه در ايران مسجد دارند.

الان در سنندج شيعيان مسجد ندارند؛ ولي سني ها مسجد دارند و مي روند در نماز جمعه اهل سنت شركت مي كنند، مشكلي نيست.

ما وكيل مدافع نيستيم؛ ولي اگر واقعا حضرت عالي دنبال حقيقت هستيد، ببينيد كه آن آقايان چه جوابي مي دهند، همان جواب را هم براي اين ها بگذاريد.


پايان.



Share
1 | رضا مهدوی | | ٠٧:٥١ - ٢٤ خرداد ١٣٩٥ |
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
مدتی هست که روی بعضی شخصیت ها ورجال ها شروع به تحقیق کردم تا اینکه رسیدم به شخصیتی برجسته از نظر علم ادبیات عرب که آن "قاضی قضاة بهاءالدین عبدالله بن عقیل العقیلی الهمدانی" است حال برای من پرسش هایی حول این شخصیت ایجادشده است . اینکه اولا زندگینامه این شخصیت را کجا میتوانم مطالعه کنم
درخواست من از شما این است که بطور مختصر هم اگه شده برای بنده یک زندیگینامه ای از این شخصیت مذکور بفرستید
وسوال بعدی من این هست که این شخصیت پیرو مکتب تشیع بوده است یا از مذاهب اهل سنت تبعیت میکرده ؟
ممنونم از اینکه به این پرسش ها پاسخ کافی دهید.باتشکر از زحمات شما.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين شخصيت معروف به ابن عقيل است که شرح ابن عقيل او که يک کتاب نحوي مي باشد، معروف است وي از بزرگان شافعيه بوده است که از نسل عقيل بن ابي طالب و در مصر متولد شد در خصوص او مدحهاي زيادي شده است تا آنجا که ابوحيان گويد در زير آسمان کسي در علم نحو مانند او وجود نداشت
بهاء الدين أبو محمد عبد الله بن عبد الرحمن بن عقيل الشافعي قال ابن شهبة رئيس العلماء وصدر الشافعية بالديار المصرية العقيلي الطالبي البالسي الحلبي ثم المصري ولد سنة أربع وتسعين وستمائة وسمع الحديث وأخذ الفقه عن الزين بن الكناني وغيره وقرأ النحو على أبي حيان ولازمه في ذلك اثنتي عشرة سنة حتى قال أبو حيان ما تحت أديم السماء انحى من ابن عقيل وأخذ الأصول والفقه عن العلاء القونوي ولازمه وقرأ القراءات على التقي الصايغ واشتهر اسمه وعلا ذكره وناب في الحكم عن القاضي جلال الدين ثم عن العز بن جماعة ودرس
شذرات الذهب ج 6 ص 214
از او به عنوان علامه و رئيس العلماء ياد مي شود
العلامة رئيس العلماء وصدر الشافعية
طبقات الشافعية ، أبو بكر بن أحمد بن محمد بن عمر بن قاضي شهبة الوفاة: 851 ، دار النشر : عالم الكتب - بيروت - 1407 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. الحافظ عبد العليم خان ج 3 ص 96
جهت اطلاع بيشتر به کتابهاي ذکر شده و کتاب الدرر الكامنة في أعيان المائة الثامنة ج 3 ص 43 ابن حجر رجوع کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها