2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
وقايعي كه موجب اختلاف در اسلام شد = جيش اسامه و حديث قرطاس و رحلت رسول خدا(ص)
کد مطلب: ٥٢٨٠ تاریخ انتشار: ٢٩ دي ١٣٩٠ تعداد بازدید: 6036
حبل المتین » نقد خلافت خلفای سه گانه
وقايعي كه موجب اختلاف در اسلام شد = جيش اسامه و حديث قرطاس و رحلت رسول خدا(ص)

مخالفت های صحابه با پیامبر - مخالفت در جیش اسامه و حدیث قرطاس
حبل المتین 90/10/29

بسم الله الرحمن الرحيم

تاريخ: 90/10/29

مجري:

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام و عرض ادب دارم خدمت همه بينندگان عزيز. از اينكه برنامه ما را انتخاب كرده ايد ممنون هستيم. ما در محضر حضرت استاد آيت الله دكتر حسيني قزويني هستيم. سلام و عرض ادب دارم خدمت استاد عزيز.

استاد حسيني قزويني:

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام عليكم و رحمة الله و بركاته، بنده هم خدمت همه بينندگان عزيز و گرامي سلام عرض مي كنم .

مجري:

خيلي ممنون از اين فرصتي كه به ما و بينندگان عزيز داديد. تقريبا مباحث محرم را پشت سر گذاشتيم تا آنجايي كه مجال بود ما سوالات را از حضرت استاد پرسيديم و پاسخش را هم شما عزيزان شنيديد. چون ايام رحلت جانگداز پيامبر گرامي اسلام است مجبور هستيم اتفاقات ناگواري كه بعد از رحلت پيامبر گرامي اسلام پيش آمد، مثل قضيه سقيفه، قضيه جيش اسامه و اتفاقاتي كه بحث امامت خيلي در آن مطرح است را بررسي كنيم تا انشاءالله براي عزيزان بيننده خيلي از مسائل روشن شود. يكي از اساسي ترين قضايا كه قرآن و سنت هم خيلي به آن تأكيد دارد قضيه وحدت اسلامي است.

در قرآن هست كه شما با هم باشيد و اگر اين كار را نكنيد و متفرق بشويد ابهت شما از بين مي رود. وحدت اسلامي يكي از ضروريات اسلام است و ما 1400 سال است در كنار اهل سنت بوديم و هر جا تفرقه اي بوده آنجا ضربه خورده ايم و هم شيعه و هم سني متضرر شدند. من خواهش مي كنم از حضرتعالي دقايقي پيرامون اين موضوع صحبت كنيد.

استاد حسيني قزويني:

ايام، ايامي است متعلق به نبي گرامي و قبل از رحلت جانسوز و يا شهادت جانگداز آن بزرگوار اتفاقاتي افتاده است كه قلب مقدسش را به رنج آورده است. و همچنين بعد از رحلت جانگداز آن حضرت اتفاقات ديگري افتاد كه قطعا موجب اذيت نبي مكرم و اذيت دخت گراميش صديقه طاهره سلام الله عليه، امير المومنين، حسن و حسين را فراهم كرده و لذا ما به حول و قوه الهي و با كمك از آقا ولي عصر ارواحنا فداه وارد اين بحث مي شويم.

البته ما بارها به بينندگان عزيز قول داده بوديم كه بحث اختلاف در عصر نبي مكرم مطرح بشود. دوستان مخصوصا از خارج كشور بارها زنگ زدند و ايميل كردند كه مسائلي مانند جيش اسامه و لعنت نبي مكرم و حديث قرطاس حلاجي شود. ما هم انشاءالله تمام مطالب مربوط به حديث قرطاس را به حول و قوه الهي بطور مبسوط بيان مي كنيم. اما در اينكه مسئله وحدت از ضروريات قرآني و اسلامي است هيچ شك و شبهه اي نيست. هر كس منكر وحدت ميان امت اسلامي باشد در حقيقت منكر قرآن است خداي عالم در سوره آل عمران آيه 103، ديگر دستوري است،

واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا واذكروا نعمة الله عليكم إذ كنتم أعداء فألف بين قلوبكم فأصبحتم بنعمته إخوانا وكنتم علي شفا حفرة من النار فأنقذكم منها كذلك يبين الله لكم آياته لعلكم تهتدون.

همگي به ريسمان خدا چنگ بزنيد. همه در صف واحد قرار بگيريد. متفرق نشويد و اختلاف ميان خودتان ايجاد نكنيد. به ياد بياوريد كه شما مسلمانها دشمن يكديگر بوديد. به بركت اسلام الفت ميان شما برقرار شد. آن عداوتها و كينه ها همه از بين رفت. با نعمت اسلام شما برادر يكديگر شديد.

جالب اين است كه بينندگان عزيز توجه كنند در اين آيه شريفه،

إذ كنتم أعداء.

عداوت ميان شما مسلمانها حاكم بود و به بركت اسلام اخوت جايگزين شد.

آقاي طبري از مفسران نامي اهل سنت در تفسيرش ج 4 ص 46 ذيل تفسير آيه 103 مي نويسد اين آيه كه مي گويد:

إذ كنتم أعداء.

عداوت در ميان شما حاكم بود.

اشاره است به دشمني سختي كه بين قبيله اوس و خزرج در مدينه بوده، در زمان جاهليت حتي مي گويد :

أنها تطاولت بينهم عشرين و مئه سنة.

اين دشمني 120 سال ميان اوس و خزرج حاكم بوده.

يعني 120 سال اينها پدركشي ، برادركشي و اختلاف داشتند. و همچنين جناب سيوطي متوفي 910 در تفسيرش ج 2 ص 62 در ذيل همين آيه مي گويد: عداوتي كه ميان اوس و خزرج بود جزء عداوتهاي بي نظير تاريخ است. چراكه 120 سال ميان دو قبيله برادركشي ، پدركشي ، همسايه كشي ، عداوت و كينه بوده است و خداي عالم

إن الله عزوجل أطفأ ذلك بالإسلام. و ألف بينهم برسوله محمد صلي الله عليه و آله.

اين آتش جنگ و عداوت را به بركت اسلام خاموش كرد. با پيغمبرش نبي مكرم الفت ميان اوس و خزرج برقرار كرد.

همچنين در تفسير فتح القدير شوكاني ج 1 ص 369، تفسير روح المعاني آقاي آلوسي ج 4 ص 19، اين مطلب آمده است. لذا ما مي بينيم نبي گرامي روي مسئله وحدت كه يك هديه الهي بود خيلي حساس بودند به مجرد اينكه احساس مي كرد در يك جا آتش اختلاف و فتنه شعله ور شده است شخصا حضور پيدا مي كرد و اين شعله اختلاف و فتنه را خاموش مي كرد. وقتيكه ميان اوس و خزرج الفت ايجاد شد براي يهوديها قابل تحمل نبود، اينها دنبال فرصتي بودند كه اين آتش اختلاف را شعله ور كنند. نقل مي كنند فردي بود در ميان يهوديها به نام شاس بن قيس، يهوديها او را تحريك كردند -حالا براي تحريكش يا پول دادند و يا كار ديگري كردند- كه بيايد به خزرجيها بگويد ببينيد اوسي ها پدر شما را كشتند، برادر شما را كشتند، پسر شما را كشتند، نزد خزرجيها هم مي رفت و از اوسي ها بدگويي مي كرد. اين باعث شد كه آتش اختلاف بين اينها شعله ور شد و اينها هم شروع كردن شمشير كشيدن و صف آرايي كردن، به مجرد اينكه پيغمبر اكرم با خبر شد شخصا با تعدادي از مهاجرين و انصار آمدند فرمودند:

يا معشر المسلمين الله الله أبدعوي الجاهليه و أنا بين أظهركم بعد إذ هداكم الي الإسلام و أكرمكم به.

شما را به خدا آيا آن ادعاها و شعارهاي جاهليت را سر مي دهيد درحاليكه من هنوز در ميان شما هستم؟! ...

بعد اينها متوجه شدند كه يهوديها باعث اين اختلاف شده بودند و مي خواستند كشت و كشتار دوباره بين اين دو قبيله آغاز شود.

فألقوا السلاح من أيديهم ، وبكوا ، وعانق الرجال من الأوس والخزرج بعضهم بعضا

شمشيرها را بر زمين انداختند و يكديگر را در آغوش گرفتند و بوسيدند.

اين روايت در تفسير درّ المنثور آقاي سيوطي ج 2 ص 57، تفسير فتح القدير شوكاني ج 1 ص 368، تفسير ابن جرير طبري، ج 4 ص 32 و 33، و اسد الغابه آقاي ابن اثير جزري ج 1 ص 149 مطرح شده است.

اين قضيه براي يك ميليارد و ششصد ميليون مسلمانِ روي كره زمين پيام دارد.

دشمنان اسلام به شيعه و سني و حتي وهابي، كاري ندارند. آنها از اسلام مي ترسند، از نشر فرهنگ قرآن مي ترسند. لذا بايد يك مقداري حواسمان جمع بشود در تمام لايه هاي جمعيت و سطوح مردم حواسمان جمع بشود، شاس بن قيسها را بشناسيم. اين شبكه هاي وهابي كه امروز شعار تفرقه بين مسلمانها سر مي دهند پول مي گيرند براي اين كه تفرقه ايجاد كنند، پول مي گيرند تا به طرف مخالف فحش بدهند و اهانت كنند را بشناسيم.

البته فراموش نكنيم كه خداي عالم در قرآن مي فرمايد: اي پيغمبر! بگو

يا أهل الكتاب تعالوا إلي كلمة سواء بيننا و بينكم ألا نعبد إلا الله

و لا نشرك به شيئا.

بياييد با هم وحدت بر قرار كنيم جز خداي واحد نپرستيم براي خدا شريك قائل نشويم.

اين شعار و نداي قرآن است، حتي ميان مسيحيت و يهود مي گويد بياييد با هم وحدت برقرار كنيم ولي بعضي از سران دولتها كه معلوم نيست مسيحي هستند يا يهودي، نه حضرت مسيح برايشان مهم است و نه حضرت موسي، حتي اگر حضرت مسيح يا حضرت موسي هم بيايند و به اينها بگويند از اين فتنه گري و جنگ افروزي دست برداريد، يقين داريم به حرف حضرت مسيح يا حضرت موسي هم گوش نمي دهند! حساب جنگ افروزان، حساب فتنه گران، با حساب خود آن برادران مسيحي و يهودي ما كه تابع آيين مسيح و حضرت موسي هستند متفاوت است.

من بارها گفته ام در خود عراق با همان سلاحي كه در فلوجه سنيها را كشتند، در شهرك شهيد صدر شيعه را كشتند، در افغانستان از همان بمبهايي كه در مزار شريف بر سر شيعه ها ريختند، از همان بمبها در كابل بر سنيها ريختند. براي اينها هيچ فرقي نمي كند . اينها دنبال اين هستند كه به آن اهداف شومشان برسند، اموال و ذخائر اسلامي را به غارت ببرند و منطقه را مستعمره قرار بدهند. ولي متأسفانه ما مي بينيم در اين اواخر بعضي از كساني كه دم از اسلام و قرآن مي زنند و خود را ناشر اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و آله و سلم مي دانند چگونه دارند براي دشمنان اسلام سواري مي دهند و توطئه هاي آنها را بدون هيچ توجهي پياده مي كنند.

مجري:

واقعا همينطور است. حال سوال من اين است كه اساسي ترين اختلافي كه ميان امت اسلامي اتفاق افتاد و باعث شد اينطور امت اسلامي فرقه فرقه بشوند كدام مسئله و با چه انگيزه اي بوده است؟

استاد حسيني قزويني:

سوال خوبي است. من تقاضا دارم برادران عزيز اهل سنت كه پاي گيرنده ها هستند به حرفهاي ما خوب توجه كنند، من نمي خواهم اين اولين اختلافي كه ميان امت اسلامي افتاد را از منابع شيعه عرض كنم. سراغ كتاب كافي و بحار و مستدرك و وسائل نمي روم بلكه من مي خواهم از يكي از استوانه هاي علمي اهل سنت جناب آقاي آمدي نقل كنم از عضد الدين ايجي و استوانه هاي كلامي آنها برداريم اين مباحث را مطرح كنيم. جناب آمدي در شرح مواقف ج8، ص376 بنا به نقل عضدالدين ايجي مي گويد: در زمان پيغمبر اكرم ميان امت اسلامي وحدت بوده، اگر اختلافي هم مي شد با حضور نبي مكرم اين اختلاف از بين مي رفت و ولي اولين اختلافي كه واقعا جانسوز است و اثراتش ماند و بعد از نبي مكرم هم آن آتش اختلاف در ميان مسلمانها تأثير گذاشت يكي از آنها ماجراي جيش اسامه بود، كه نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم با توجه به اينكه از حمله روم به كيان اسلامي احساس خطر مي كرد، به اسامة بن زيد دستور داد يك سپاهي تهيه كند و به طرف جبهه برود و براي جنگ با روم مجهز بشود.

در آنجا اختلاف افتاد و بعضيها گفتند برويم و بعضيها گفتند نرويم. بعضيها گفتند اسامه سن كمي دارد. بعضيها گفتند بايد ديگري فرمانده باشد. اين اولين اختلافي بود كه ميان امت اسلامي ايجاد شد و اثراتش براي بعد از رحلت نبي مكرم هم ماند. قضيه ديگر قضيه حديث قرطاس است. پيغمبر اكرم فرمود قلم و كاغذي بياوريد چيزي بنويسم كه هرگز گمراه نشويد. يعني شايد يكي از اساسي ترين مباحثي كه پيغمبر مي خواست بنويسد و جلوي گمراهي مسلمانها را تا ابد بگيرند. حضرت مي خواست بيمه نامه هدايت را بنويسد ولي متأسفانه اينها نگذاشتند. سومين اختلاف خانمان سوز ميان مسلمانها -بنا به نقل جناب آمدي- بعد از رحلت نبي مكرم اختلاف افتاد كه اصلا پيغمبر مي ميرد يا پيغمبر نمي ميرد؟! كه خليفه دوم شمشيري به دست گرفت و گفت:

من قال إن محمدا قد مات قد علوته بسيفي!

المواقف، ج3، ص650

اگر هر كس بگويد پيغمبر مرده است گردنش را مي زنم!

اختلاف ديگر اينكه پيغمبر را كجا دفن كنيم؟ بعد قضيه سقيفه و اختلاف اساسي كه تا به امروز يك اختلاف خانمانسوز است اتفاق افتاده است قضيه امامت است. به تعبير شهرستاني در تاريخ اسلام در هيچ امري به اندازه امر امامت شمشيركشي و آدمكشي نشده است. حالا اينها را انشاءالله ما يكي يكي براي دوستان مطرح مي كنيم . نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم به اسامه دستور داد سپاهي را مجهز كند و برود. ولي مردم شروع كردند به اعتراض كردن! با اينكه در داخل اين سپاه وجوه مهاجرين و انصار بودند و حتي ابو بكر و ديگران هم در اين سپاه بودند.

ولي وقتي كه اعتراض شد به اين قضايا اين در حقيقت موجب رنجش قلب مقدس نبي مكرم شد. آقايان مي توانند مراجعه كنند طبقات كبري ابن سعد متوفي 230 ج 2 ص 190، و همچنين سيره حلبي ج 3 ص 227، بر مبناي نرم افزار مكتبه اهل بيت.

مجري:

خيلي ممنون. از اين قضايايي كه حضرتعالي فرموديد تقريبا دو تاي آنها در زمان حضور پيامبر گرامي اسلام است مثل حديث قرطاس و قضيه جيش اسامه و دو تاي آنها هم بعد از رحلت پيامبر گرامي اسلام است. اما در ماجراي جيش اسامه برخورد پيامبر گرامي اسلام با متخلفين چگونه بود؟

استاد حسيني قزويني:

در سيره حلبي ج 3 ص 207 ، طبقات ابن سعد ج 2 ص 190 و عمدة القاري از بدرالدين عيني ج 18 ص 77 و كتابهايي ديگر آمده است: وقتي به پيغمبر اكرم خبر رسيد كه افرادي از دستور ايشان مبني بر حضور در لشكر اسامه تخلف كرده اند آن حضرت

غضب شديدا.

به شدت غضبناك شد.

و از منزل بيرون آمدند درحاليكه پارچه اي را بر سر مباركشان بسته بودند و حوله اي هم بر دوش مباركشان انداخته بودند. بالاي منبر رفتند و شروع كردند خطبه خواندن و فرمودند: مردم من شنيدم كه بعضي از شما در رابطه با فرماندهي اسامه از سوي من اعتراض داريد؟

لقد طعنتم في إمارتي أباه من قبله وأيم الله إن كان لخليقا بالإمارة وإن ابنه من بعده لخليق للإمارة

همين شما آن روزي كه من پدرش زيد را فرمانده سپاه كردم همان زمان هم اعتراض كرديد. به خدا سوگند پدرش شايسته فرماندهي بود. فرزند او هم اسامه بعد از او شايستگي دارد براي فرماندهي.

پيغمبر اكرم پس از اين صحبت تند، از منبر پايين آمدند و بعد جمعيت مسلمانها مي آمدند و از پيغمبر خداحافظي مي كردند و به سپاه اسامة بن زيد مي پيوستند. عجيب اين است كه اينها رفته اند در حدود چند مايلي مدينه كه سپاه اسامه آنجا اطراق كرده بود و مردم به او مي پيوستند.

ولي متأسفانه مي گويند يك فردي از طرف ام ايمن نزد اسامه رفت و گفت آيا خبر نداريد كه پيغمبر اكرم حالشان وخيم شده است و در حال احتضار است؟! البته بعضيها مي گويند همسر اسامه ، فاطمه بنت قيس رفت آنجا و اين قضايا را مطرح كرد و خود عمر و ابو عبيده جراح هم بودند و بر خلاف دستور نبي مكرم به مدينه برگشتند.

مجري:

خيلي ممنون. مي خواستيم بدانيم آيا روايتي هست كه پيامبر گرامي اسلام آقاياني كه تخلف كردند از جيش اسامه را لعن كرده باشد؟

استاد حسيني قزويني:

در اين رابطه مشهور است كه پيغمبر اكرم فرمود:

لعن الله من تخلف عن جيش اسامه .

شهرستاني كه از استوانه هاي كلامي اهل سنت و شافعي مذهب است در كتاب ملل و نحل ج1 ص29 مي گويد پيغمبر فرمود:

جهزوا جيش اسامه لعن الله من تخلف عنه.

سريع سپاه اسامه را مجهز كنيد تا حركت كند خدا لعنت كند كسي را كه از سپاه اسامه تخلف كند.

به اين صراحت، جناب سيد جرجاني در اواخر شرحش بر مواقف ايشان در ص 619 چاپ استانبول هم همين قضيه را نقل مي كند . همچنين جناب جوهري از علماي بزرگ اهل سنت است ايشان هم در سقيفه و فدك اين مسئله را مطرح مي كند . ولي خود آقاي شهرستاني با قاطعيت به عنوان يك امر قطعي و مسلّم اين موضوع را نقل مي كند . البته اگر بنا باشد در كتابهاي ديگر اهل سنت بگرديم شايد مواردي هم باشد. ولي همين اندازه كه ايشان در اين زمينه به عنوان يك فردي قاطع است و نظرش هم براي اهل سنت محترم است كفايت كند.

مجري:

خيلي ممنون، مي خواهيم برويم سراغ مصاديقش، آيا در تاريخ آمده كه اين افراد چه تعدادي بودند؟ و اسامي آنها چه بوده؟ آيا درست است كه خليفه اول و خليفه دوم هم جزء اين دسته از متخلفين بودند يا نه؟

استاد حسيني قزويني:

البته يكي از مواردي است كه ابن تيميه شروع مي كند به هتاكي كردن به شيعه در منهاج السنه ج 4 ص 277، و همچنين ج 1 ص 486، خيلي مفصل بيان مي كند آن كساني كه گفته اند ابو بكر و عمر در سپاه اسامه بودند اين دروغ است و

إن هذا من الكذب المتفق علي أنه كذب عند كل من يعرف السيره و لم ينقل من أحد من أهل العلم أن النبي ارسل أبابكر و عثمان في جيش اسامه .

اصلا در هيچ جا نيامده كه پيغمبر ابوبكر و عثمان را فرستاده باشد براي جيش اسامه و ابوبكر در مدينه بود و بجاي پيامبر نماز مي خواند.

ايشان شروع كرده به هتاكي كردن. ولي جالب اين است كه آقاي ابن حجر عسقلاني كه از استوانه هاي رجالي و فقهي اهل سنت است به صراحت در كتاب فتح الباري ج 8 ص 124مي گويد :

و كان ممن انتدب مع اسامه كبار المهاجرين و الانصار منهم أبوبكر و عمر و أبو عبيده.

آن كساني كه در سپاه اسامه بودند بزرگان مهاجرين و انصار بودند. از جمله اين مهاجرين و انصار كه در سپاه اسامه بودند ابوبكر و عمر و ابو عبيده بودند

آقاي صالحي شامي هم كه از استوانه هاي علمي اهل سنت است در كتاب سبل الهدي و الرشاد ج6 ص248، 250 و 251 مي گويد آقاي ابن تيميه گفته است كه

لم ينقل أحد من أهل العلم أن النبي أرسل أبا بكر و عثمان في جيش اسامه ،

هيچ كدام از اهل علم نگفته اند كه ابوبكر در سپاه اسامه بوده.

بعد ايشان مي گويد :

قوله لم ينقل أحد من أهل العلم فقد ذكره محمد بن عمر و ابن سعد و هما من ائمة المغازي.

من تعجب مي كنم از اينكه ابن تيميه با اين قاطعيت مي گويد هيچ يك از اهل علم نقل نكرده اند كه ابوبكر در سپاه اسامه بود.

محمد بن عمر واقدي و ابن سعد كه از پيشوايان و ائمه تاريخ هستند، هر دو نوشته اند كه ابو بكر در سپاه اسامه بوده است.

مفتي مكه مكرمه آقاي احمد زيني دحلان هم كتابي دارد به نام الفتوحات الاسلاميه كه در ج 2 ص 377، كاملا مسئله جيش اسامه را مطرح مي كند. بعد از رحلت نبي مكرم ابوبكر گفت چون پيغمبر فرمود

جهزوا جيش اسامه لعن الله من تخلف عنه

ولي قبل از رحلتشان اين دستورشان انجام نشد، حالا كه من خليفه شدم اول كاري كه انجام مي دهم همين كار است! همين اسامه را هم فرمانده لشكر قرار داد. صحابه اعتراض كردند رفتند پيش آقاي عمر خليفه دوم، كه برود نزد ابوبكر و به او بگويد اين بچه 17 ساله چه مي فهمد كه او را بر ما كه يك عمري شمشير زده ايم فرمانده قرار داده اي؟! عمر رفت پيش ابوبكر گفت آقاي ابوبكر! مردم دارند اعتراض مي كنند شما فعلا اسامه را بركنار كن يك كسي از پيرمردها و آنهايي كه تجربه دارند را فرمانده قرار ده. اينجا

و عصب أبوبكر و كان جالسا و اخذ بلحية عمر و قال ثكلتك امّك يابن الخطاب

ابو بكر از اين پيشنهاد عمر عصباني شد درحاليكه نشسته بود خيز گرفت و از ريش عمر گرفت گفت: مادرت به عزايت بنشيند فرزند خطاب!

مجري:

خليفه اول به دومي مي گويد؟

استاد حسيني قزويني:

بله خليفه اول به دومي مي گويد .

استعمله رسول الله و تأمرني أن اعزله؟

پيغمبر اسامه را فرمانده كرد تو داري به من مي گويي كه فرمانده منصوب پيغمبر را بركنار كنم؟!

خيلي جالب است. خيلي نكته زيبايي است. مي گويد :

و عصب أبو بكر و كان جالسا و أخذ بلحية عمر و قال ثكلتك امّك يابن الخطاب استعمله رسول الله أتعمرني أن اعزله؟

گرفت ريش عمر را كشيد و گفت كه مادرت به عزايت بنشيند پيغمبر اين را خليفه كرده است حالا تو دستور مي دهي من او را عزل كنم؟

تاريخ طبري هم در ج 3 ص 212 اشاراتي به اين قضيه دارد.

مجري:

خيلي ممنون هستيم.

سوال ديگر من اين است كه آيا حديث قرطاس در صحيح مسلم و صحيح بخاري آمده است يا نه؟

استاد حسيني قزويني:

اگر دوستان مانيتور من را به آنتن بدهند تا يك مقداري ملموس با دوستان صحبت كنيم ممنون مي شوم. نظر تحليلي به حديث قرطاس؛ انشاءالله ما قول مي دهيم كه جلسه آينده را به حديث قرطاس اختصاص دهيم.

در كتاب صحيح بخاري ج 7 ص 9 حديث 5669، ابن عباس از نبي گرامي نقل مي كند كه:

قال لما حضر رسول الله صلي الله عليه وسلم وفي البيت رجال فيهم عمر بن الخطاب قال النبي صلي الله عليه وسلم هلمّ اكتب لكم كتابا لا تضلوا بعده فقال عمر

پيغمبر در حال احتضار بود و در خانه پيغمبر هم برخي از شخصيتها بودند، در ميان آنها عمر بن الخطاب هم بود. يك كاغذي بياوريد چيزي بنويسم كه بعد از او ديگر شما گمراه نشويد.

عزيزان، خوب به اين روايت دقت كنند اين ديگر كتاب وسائل و بحار از شيعه نيست بلكه صحيح بخاري از اهل سنت است. عمر بن خطاب گفت:

ان النبي صلي الله عليه وسلم قد غلب عليه الوجع

اين حرفي كه پيغمبر دارد مي زند در حقيقت يك بيماري در پيغمبر غلبه كرده است و در اثر آن بيماري است كه پيغمبر دارد اين چنين حرف مي زند.

يعني پيغمبر با اراده حرف نمي زند. نعوذ بالله، نعوذ بالله دارد هذيان مي گويد!

قد غلب عليه الوجع و عندكم القرآن.

احتياج به نوشتن پيغمبر نداريم درحاليكه قرآن در ميان ما است.

اين خيلي عجيب است. اين حرف عمر بن الخطاب است كه مي گويد :

و عندكم القرآن حسبنا كتاب الله.

قرآن در ميان ما هست نيازي به سخن پيغمبر نداريم! كتاب خدا بس است نيازي به گفتار پيغمبر نداريم.

مگر خود قرآن نمي گويد:

و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا.

سوره حشر، آيه 7

اين آيه كجا رفت؟ يا،

وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ

سوره نحل، آيه44

حالا انشاءالله اينها را ما بعد تحليل مي كنيم ولي دوستان اين عبارت را داشته باشند كه جناب خليفه دوم گفت ما نيازي به نوشتار پيغمبر نداريم! قرآن در ميان ماست، قرآن كفايت مي كند . گفتن عمر قضيه را تمام كرد؟ نه،

فاختلف أهل البيت فاختصموا منهم من يقول قربوا يكتب لكم النبي صلي الله عليه وسلم كتابا لن تضلوا بعده ومنهم من يقول ما قال عمر

آنهايي كه در خانه بودند با يكديگر اختلاف كردند. ماجرا به خصومت و درگيري كشيد. بعضيها گفتند يك كاغذي به پيغمبر بدهيد پيغمبر بنويسد چيزي را كه شما هرگز بعد از او گمراه نشويد و بعضيها حرف عمر را مي گفتند.

نه آقا پيغمبر هذيان دارد مي گويد! پيغمبر نستجير بالله بخاطر بيماري است كه اين حرف را مي زند. قرآن بس است نيازي به گفتار پيغمبر نداريم.

فلما أكثروا اللغو والاختلاف عند النبي صلي الله عليه وسلم

اينها در حضور پيغمبر حرفهاي لغو و بيهوده زدند و اختلافشان زياد شد.

خيلي عجيب است!

أكثروا

حرفهاي لغو و بيهوده شان پيش پيغمبر زياد شد ، اختلافشان پيش پيغمبر زياد شد.

قال رسول الله قوموا

آن وقت پيامبر فرمود: بلند شويد از خانه من بيرون رويد!

قوموا

يعني بلند بشويد. يعني بلند شويد از اينجا برويد بيرون!

مجري:

به نظر عرب هم اين عبارت تند است.

استاد حسيني قزويني:

بله پيغمبري كه مفتخر به،

إنك لعلي خلق عظيم.

سوره قلم، آيه 4

است. مي گويد گم شويد!

قال عبيد الله وكان ابن عباس يقول إن الرزية كل الرزية ما حال بين رسول الله صلي الله عليه وسلم وبين ان يكتب لهم ذلك الكتاب من اختلافهم ولغطهم

عبيدالله بن عباس مي گويد: ابن عباس مي گفت: تمام مصيبتها و بدبختيهاي جهان اسلام از آنجا شروع شد كه مانع شدند پيغمبر اين وصيت را بنويسد چون اينها با يكديگر اختلاف كردند ، داد و بيداد كردند پيش پيغمبر.

يعني آيه شريفه

و لا ترفعوا أصواتكم فوق صوت النبي

سوره حجرات، آيه 2

براي اينها هيچ بود و اهميتي نداشت! همچنين در صحيح بخاري ج 4 ص 31 ح 3053، از ابن عباس نقل مي كند كه روز پنجشنبه، چه روز پنجشنبه اي - پنجشنبه آخر صفر بوده است-

ثم بكي حتي بل دمعه الحصي قال اشتد برسول الله صلي الله عليه وسلم وجعه فقال ائتوني بكتف اكتب لكم كتابا لن تضلوا بعده ابدا

شروع كرد ابن عباس به گريه كردن به حدّي كه اشك چشمش ريگهايي كه آنجا بود را خيس كرد. پيغمبر بيماريش روز پنجشنبه شدت گرفت و فرمود: يك كاغذي بياوريد بنويسم چيزي كه شما هرگز گمراه نشويد.

عزيزان دقت كنند.

لن

نفي ابد مي كند. دوباره كلمه

أبدا

تأكيد است. يعني با اين چيزي كه مي خواهم بنويسم شما به هيچ وجه و هرگز گمراه نخواهيد شد.

فتنازعوا ولا ينبغي عند نبي تنازع فقالوا هجر رسول الله صلي الله عليه وسلم

صحابه در آنجا با يكديگر به نزاع پرداختند. پيش پيغمبر كسي حق ندارد تنازع كند.

گفتند پيغمبر اكرم -نستجير بالله- دارد هذيان مي گويد!

صحابه اي كه آنجا بودند -جمع آورده است- با هم منازعه كردند. ما انشاءالله در جلسه بعد سه كلمه «هجر» ، «لغط» و «تنازع» را بطور مفصل توضيح خواهيم داد.

قال دعوني فالذي انا فيه خير مما تدعوني إليه وأوصي عند موته بثلاث اخرجوا المشركين من جزيرة العرب

اينهايي كه الان من دارم بهتر از اين است كه شما داريد دعوت مي كنيد كه ننويسيد و قرآن كفايت مي كند ، اين حرفها چيست؟! پيغمبر سه وصيت كرد. مشكرين را از جزيرةالعرب اخراج كنيد.

اينجا ما يك سوالي طرح مي كنيم . آقاي ابولولو قاتل عمر است اگر مشرك بود پيغمبر كه دارد مي گويد مشركين را از جزيره بيرون كنيد. چرا ابوبكر او را بيرون نكرد؟ چرا عمر بيرون نكرد؟ و همين باعث كشتن شدن خليفه دوم شد.

وأجيزوا الوفد بنحو ما كنت أجيزهم ونسيت الثالثة

اين هيئتهايي كه مي آيد آنگونه كه من از اينها پذيرايي مي كردم به همان شكل از اينها پذيرايي بشود.

و نسيت الثالثة!

سومي را ديگر فراموش كرده ام!

حالا ديگر ابن عباس فراموش كرده! راويهاي بعد فراموش كرده اند! آقاي بخاري فراموش كرده! آن سومي چه بوده؟ اين هم يك علامت سوالي ميان زمين و آسمان كه اين چه است كه اين آقايان شروع كردند مي گويد من فراموش كرده ام. حالا انشاءالله ما يكي از بحثهايي كه مي گويند پيغمبر اكرم گفت قلم و كاغذ بياوريد آنها نياوردند، چرا به صراحت بعدا نگفت؟ و يا بيان نكرد؟ بعد از اينكه آمدند نسبت هذيان دادند پيغمبر اكرم باز رها نكرد، 3 تا جمله گفت ولي از اين سه جمله فقط دو جمله اش در ذهن تاريخ نگاران و حديث نگاران ماند حالا سومي چه بوده؟ آن چيزي كه موجب امنيت جامعه اسلامي بوده، بيمه نامه امت اسلامي بوده، آن را خلاصه حضرات فراموش كرده اند.

اين روايت در صحيح بخاري ج 4 ص 31 ح 3053 كتاب الجهاد و السير، ، صحيح بخاري ج 5 ص 137 ح 4431، صحيح بخاري ج 4 ص 66 ح 3168، صحيح مسلم ج 5 ص 75 ح 4123، آمده است. در حدود 17 جاي صحيح بخاري و صحيح مسلم حديث قرطاس آمده است و اين قابل انكار نيست آقايان نمي توانند بگويند كه حديث قرطاس را شيعه ها درست كرده اند. البته يكي از علماي اهل سنت گفته بود اي كاش دو چيز در صحيح بخاري نيامده بود، يكي حديث حوض و يكي هم حديث قرطاس، كه اين دو حديث براي ما دردسر شده است!

تماس بينندگان

مجري:

خيلي ممنون هستيم. آقاي طالبي از اصفهان پشت خط تماس هستند. سلام و عرض ادب دارم خدمت دوست عزيز اصفهاني مان.

بيننده:

سلام عليكم. در رابطه با حديث قرطاس كه جناب خليفه دوم گفتند كتاب خدا ما را بس است، من مي گويم اينها به همان كتاب خدا هم اصلا اكتفا نكردند. در كتاب خدا در جاهاي مختلف از منافقين صحبت شده است. اما اين منافقين بعد از رحلت حضرت رسول تا زماني كه حضرت علي به خلافت رسيد گويا خاموش شدند. حالا يا با توافق شد و يا به هر شكلي!

مسئله دومي كه وجود دارد بحث تقريبا شبه عصمت صحابه كه آنها مطرح مي كنند صحابه صددرصد اهل نجات هستند. من از اينها سوال داشتم كه به ما بگويند اينكه خداوند در قرآن كريم مي فرمايد:

يا أيها الذين آمَنوا آمِنوا

سوره نساء، آيه 136

يعني اي كساني كه ايمان آورده ايد ايمان بياوريد.

منظور اين آيه چه كساني است؟ اگر خطاب به آنهايي است كه ايمان آوردند و در واقع نفاقي در وجودشان نيست كه خداوند نبايد به اينها به اينها خطاب كند كه ايمان بياوريد. مسلّما كساني كه مي گويند ما مومن هستيم اصلا ايماني در دلشان وجود ندارد. يك اين سوال را به ما جواب بدهند و مسئله ديگري كه وجود دارد آنجايي كه مي فرمايد:

يا أيها الذين آمنوا من يرتدّ منكم عن دينه.

سوره مائده، آيه 54

دقيقا آيه قبل از آيه ولايت، سوره مائده است كه مي گويد اگر شما از دينتان برگرديد خداوند قومي را مي آورد حالا من سوالم اين است كه چرا خداوند دارد با اين لحن با مومنين دارد صحبت مي كند؟ مي گويد اگر از ايمانتان برگرديد پس لابد اين احتمال وجود دارد كه اينها برگردند.

مجري:

خيلي ممنون هستيم. جناب آقاي فاروقي از تايباد از برادران اهل سنت سلام به برادر عزيز.

بيننده:

سلام عليكم و شب بخير خدمت شما و شبكه خوبتان كه واقعا اين شبكه ها دارند اطلاع رساني مي كنند. ملت مسلمان حالا آگاه شده اند. مي خواستم نكته اي خدمتتان عرض كنم كه حضرت عمر آنطوري كه شما مي فرماييد آنطور هم نبوده، الآن جامعه متمدن امروزي دارد از خيلي كارهاي عمر پيروي مي كند! مثلا در جنگ جهاني دوم ما خوانده ايم كه مي گويند چرچيل انگليس دستور داده است كه سرگردها بخاطر اينكه بتوانند رفع نيازهاي شهواني كنند با همديگر ازدواج كنند و حضرت عمر هم مي گويند كه،

إذا طال عليك السفر فانكح بذكر!

و موقعي كه گفت اگر كسي با من ازدواج كند و من با كسي ازدواج كنم از جاهليت براي من مانده. و رسول اكرم و كس ديگري هم به اين كار حضرت عمر ايرادي نگرفت. و مثل اينكه مهر تأييد بوده! حالا كار نداريم به اينكه عبدالملك مروان اين را بدجوري تعبير كرده و حضرت عمر را مأبون خوانده ولي اين از تواضع حضرت عمر بوده كه مي خواسته متواضع باشد كه جامعه اسلامي نيازهاي خودش را در سفر برطرف كند! چون حضرت عمر هم متعه را منع كرده است. گفت ديگر حق نداريد متعه انجام بدهيد براي اينكه زنها حامله مي شوند و بچه هاي بي پدر تحويل جامعه مي دهند. با اين امر عمر هم در جنگ جهاني دوم اين را گذاشتند و حتي در انگليس مي خواستند به تثبيت برسانند. حالا اين را شما داريد طور ديگري تعبير مي كنيد اين يكي از سياستهاي بارز حضرت عمر است!!

حديث قرطاس هم كه شما مي فرماييد حديث قرطاس موقعي كه ما مي خوانيم در كتابهايمان كه هيچ آيه اي بدون اجازه حضرت عمر بر رسول گرامي نازل نشد و خداوند از خود حضرت عمر كسب دستور مي كرده، و تمام آيات را با اجازه حضرت عمر نازل مي كرده !!

مجري:

اين را جدي مي گوييد آقاي فاروق؟!

بيننده:

رسول گرامي حضرت عمر را كه در سپاه جيش اسامه ،

مجري:

نه! اينكه مي گوييد نزول آيه بدون اذن خليفه دوم نبوده؟

بيننده:

حضرت عمر هم پي برد كه شايد مريضي بر حضرت رسول غلبه كرده است حضرت رسول را دچار سردرگمي كرده و به همين خاطر هم اينطور گفته است. به همين خاطر هم وقتي گفت قلم و كاغذ بياوريد گفت دارد هذيان مي گويد.

استاد حسيني قزويني:

جناب آقاي فاروقي مي شود من يك سوالي از محضر حضرتعالي داشته باشم؟

بيننده:

بفرماييد.

استاد حسيني قزويني:

شما كه مي فرماييد خداي عالم بدون اجازه عمر آيه اي به پيغمبر نازل نمي كرد پس بهتر بود كه خود عمر پيغمبر باشد نه حضرت رسول اكرم! اگر انقدر جايگاهش بالا بوده يعني از پيغمبر بالاتر بوده؟ بهتر بود كه پيغمبر برود كنار خود حضرت عمر بيايد!

مجري:

چرا انقدر دير ايمان آورد؟

بيننده:

حضرت جبرئيل عجله كرده بود و جلوتر رفته بود و حضرت رسول را به نبوت برگزيده بود و بعد هم حضرت عمر به خاطر تواضع و فروتني نخواست چيزي بگويد!!

مجري:

آيات اوليه كه نازل شد آن موقع كه خليفه دوم اهل ايمان نبودند پيغمبر از چه كسي اجازه مي گرفت؟! من فكر كنم شوخي كرديد!

بيننده:

تاريخ دچار اشتباه شده است.

مجري:

واقعا شما شوخي كرديد! فكر كنم اين مباحث ديگر مبناي علمي نداشته باشد و گويا حضرتعالي شوخي مي كنيد.

استاد حسيني قزويني:

شما به نزد علما و انديشمندان تايباد تشريف ببريد.

بيننده:

ما در كتابهايمان نوشته اند آيات با اجازه حضرت عمر نازل مي شده، شما به اين شك داريد؟!

مجري:

من فكر كنم اين اصلا حرف خوبي نباشد كه شما بگوييد. حتي اگر هم اين مطلب در كتب شما باشد، اين بسيار حرف بدي است. حالا اگر شما مي خواهيد اگر دوست داريد پس ما روي مباحث شما موردي مطرح بكنيم بياييم نقل بكنيم. ولي فكر كنم علماي شما اين حرفها را خيلي قبول نداشته باشند.

استاد حسيني قزويني:

البته فرمايش جناب آقاي فاروقي به جوك قرن 21 بيشتر شبيه است!

بيننده:

آقايان اهل تسنن در اين مسئله تدبر نكرده اند و روي اين هيچ فكر و انديشه اي به خرج نداده اند!

استاد حسيني قزويني:

شما بزرگواري كنيد آقاي فاروقي با علماي بزرگوار تايباد يك صحبتي بفرماييد يك مشورتي كنيد، با امام جمعه محترمتان، اين حرفهايتان را بزنيد ببينيد آنها آيا اين حرفها را قبول دارند يا نه؟ و آيا به شما مي خندند يا نه؟! اگر واقعا اينطور بود يك مدركي به ما نشان بدهند و البته اگر اين باشد كه بايد گفت:

و علي الاسلام السلام.

اصلا اين ديگر بدترين اهانت به نبي مكرم است. بدترين جسارت به پيغمبر اكرم است. البته اين در كتابهاي آقايان هست كه پيغمبر گفته:

لولم أبعث لبعث عمربن الخطاب!

اگر من به پيغمبري مبعوث نمي شدم، جاي من جناب عمر مبعوث مي شد!

ابن كثير هم دارد كه عمر سال نهم تازه مسلمان شد. 9 سال مسلمانها عبادت مي كردند و اين همه آيات نازل شد درحاليكه ايشان بت پرست و مشرك بوده، حالا ما نمي دانيم اين برادر عزيزمان چه مي گويد! ما كه تعجب كرديم. ولي احساس مي كنم كه خواست جوك تعريف كند!

مجري:

خيلي ممنون هستيم آقاي حسيني از آلمان از برادران اهل سنت سلام و عرض ادب دارم خدمت شما دوست عزيز مقيم آلمان.

بيننده:

بسم الله الرحمن الرحيم

با عرض سلام. من كار به اين ندارم كه حديث قرطاس در كدام يك از كتابهاي تاريخي و يا صحيح بخاري يا مسلم، كافي يا در هر كجاي ديگر آمده است، علي التحقيق حضرت رسول اكرم اين وصيتنامه را ننوشته اند و علي التحقيق اين مطلب نيامده است،

أكتب لكم ...لا تضلوا بعدي.

يعني مطلبي براي شما نوشته ام كه بعد از اين به گمراهي نيفتيد.

يعني به اين شكل حضرت رسول اكرم خود رسالت 23 ساله خود را خط بطلان كشيدند و امت اسلام را به بطلان و ضلالت در واقع راهنمايي فرمودند. اين يك مسئله، مسئله دوم اين است كه اين قضيه اي كه شما مي فرماييد مؤلفين و محدثين نوشته اند.

مجري:

جناب آقاي حسيني.

و ما عليك إلا البلاغ.

بيننده:

در روز دوشنبه يعني چهار روز بعد از اين قضيه رحلت فرمودند. چرا در اين 4 روز اين مطلب را نه كسي به او يادآوري كرد و نه خود آن را به صورت شفاهي به مردم تذكر داد؟ در صبحگاه روز دوشنبه اي كه بعد از ظهر آن روز وفات فرمودند ايشان خود به منبر رفتند دوبار خطبه خواندند اين مطلب را ابن عباس مي آورد، حضرت علي مي آورد، چرا در آن خطبه هايي كه در روز دوشنبه در جمع مسلمين كه همه حضور داشتند اين مطلب را نگفتند؟

مجري:

حديث ثقلين را مطرح كردند.

بيننده:

مطلبي نبوده كه در قرآن قبلا به آن اشاره نشده باشد.

استاد حسيني قزويني:

شما مي فرماييد كسي بعد از او به پيغمبر نگفت، آيا براي اين شما دليلي داريد كه نگفته اند و يا نه همينطوري حضرتعالي از پيش خودتان بر اين باور هستيد كه بعد از آن قضايا ديگر به پيغمبر چيزي نگفته اند؟ مي توانيد بفرماييد؟ اين را تحقيق كرده ايد يا نه از پيش خودتان مي فرماييد؟من احساس مي كنم كه حضرتعالي يك چيزهايي در ذهن مباركتان پرورانده ايد و اين را داريد ارائه مي دهيد. اگر شما مراجعه بفرماييد به كتابهاي اهل سنت در طبقات كبري از آقاي ابن سعد ج 2 ص 242، مي گويد:

فقال بعض من كان عنده إن نبي الله ليهجر.

بعد از اين قضايا كه مردم رفتند بعضي از افراد من جمله ابن عباس گفت:

ألا نوتيك بما طلبته.

اي پيغمبر! آيا آن قلم و كاغذي كه خواستيد من نياورم براي شما؟

پيغمبر فرمود:

أو بعد ماذا قال؟

بعد از اينكه اين مرد من را به هذيان گويي متهم كرد؟!

الان من بنويسم مي گويند پيغمبر داشت هذيان مي گفت اين هذيان دارد مي گويد ، هذيان نوشته در آنجا! پس شما اگر طبقات كبري ابن سعد را نگاه كنيد ج 2 ص 242، امتاع الاسماع آقاي مقريزي ج 14 ص 449، اينها مي گويند بعد از اين كه پيغمبر اين را گفت:

فأفاق

حرف مقريزي اين است پيغمبر حالش بهتر شد.

فقال رجل من أهل البيت يا رسول الله ألا نوتيك بصحيفة التي طلبت و دوات به تكتب لها فيها ما لا نختلف بعدا. فقال الان بعد ما قلتم يهجر؟ فلم افعل.

من همان قلم كاغذي كه خواسته بوديد براي شما نياورم كه بنويسيد؟ من را متهم به هذيان گويي كرديد. نخواهم نوشت.

چون اگر پيغمبر اين را مي نوشت اولا مي گفتند پيغمبر هذيان گفته است و هيچ ارزشي ندارد و ديگر روايات پيغمبر هم زير سوال مي رفت جناب آقاي حسيني عزيز، من در خدمت حضرتعالي هستم بفرماييد.

بيننده:

بيانات جالبي است ولي خود مطلب در واقع مويّد اين است كه پيغمبر اسلام به دست خود امت اسلام را به ضلالت انداخته اند و اين شايسته مقام رسالت حضرت رسول اكرم نيست. اين مطالب را بيان كرده است اين حقيقت ندارد. اين قضيه از نظر منطقي اصلا خُلف است.

مجري:

اين مطلبي كه شما مي فرماييد پيغمبر فقط وظيفه دارد ابلاغ بكند حتي در قضيه غدير خم كه فرمودند اگر شما اين را اگر انجام ندهيد.

فما بلغت رسالته.

سوره مائده، آيه 67

را دارد مي گويد . آنجا تبليغ كرد و همه مسائل را گفت.

إنا هديناه السبيل إما شاكرا و إما كفورا.

سوره انسان، آيه 3

من ديگر مامور به نتيجه نيستم من مامور به وظيفه ام هستم.

وظيفه من اين است كه تبليغ بكنم. شما مي خواهيد ايمان بياوريد يا ايمان نياوريد.

استاد حسيني قزويني:

من يك سوالي از ايشان دارم در آيه 45 سوره مومنون در آنجا در رابطه با حضرت موسي دارد ما حضرت موسي را فرستاديم براي دعوت كردن به طرف خدا

ثم أرسلنا موسي وأخاه هارون بآياتنا وسلطان مبين. إلي فرعون وملأه فاستكبروا وكانوا قوما عالين.

اينها خودشان را برتر مي دانستند.

فقالوا أنؤمن لبشرين مثلنا و قومهما لنا عابدون. فكذبوهما فكانوا من المهلكين

تكذيب كردند همين باعث شد همه هلاك شدند.

يعني هلاكت بني اسرائيل، فرعون و ديگران به خاطر حضرت موسي بود. حضرت موسي اگر نمي رفت آنها را دعوت نمي كرد به طرف توحيد آنها هلاك نمي شدند. حضرت نوح اگر تبليغ نمي كرد و اينها مخالفت نمي كردند اينها غرق نمي شدند. اگر واقعا اين منطق است پيغمبر چون گفت مردم عمل نكردند ضلالت مردم فراهم شد؟ آيا پيغمبر اين زمينه ضلالت را فراهم كرد؟ يا آنهايي كه مخالفت دستور پيغمبر اكرم كردند؟ همانطور كه جناب آقاي محسني هم اشاره كردند قرآن نسبت به نبي گرامي مي گويد:

إنما عليك البلاغ و علينا الحساب.

سوره رعد، آيه 40

ابلاغ مال تو و حساب و كتاب مال ماست.

يعني تو كارت را انجام بده اينكه اينها به ضلالت مي رسند و به جهنم مي روند يا به هدايت و به بهشت مي روند اين مال ماست.

مَا عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ

سوره مائده، آيه99

اين ديگر خيلي واضح و روشن است.

مجري:

خيلي ممنون هستيم جناب آقاي حسيني اگر مي خواهيد بحث مفصلي داشته باشيد تشريف بياوريد برنامه قضاوت با شما، چون ما دو دقيقه بيشتر براي شما فرصت نداريم.

استاد حسيني قزويني:

سوالات ايشان را ما جواب خواهيم داد. يكي از سوالات همين است كه در يكي از سايتهاي وهابي 10 يا 12 تا سوال طرح كرده اند. يكي از سوالات همين است كه جناب آقاي حسيني مطرح كردند امشب.

مجري:

جناب آقاي آذرتي از انگلستان عرض سلام و ادب دارم خدمت شما عزيز،

بيننده:

بنده هم عرض سلام دارم خدمت جناب عالي و حاج آقاي بزرگوار،

حقيقت را عرض كنم كه من سوالي ندارم فقط نكته هايي را مي خواستم خدمت شما عرض كنم كه برادران و سروران بتوانند اين مسائل را مورد نظر قرار بدهند.

بنده 35 سال است كه در انگليس هستم و بخاطر مسائلي كه بوده با جاهاي مختلف همكاري داشتم كه اكثريت از برادران و خواهران اهل تسنن بودند. يك نكته اي كه براي من خيلي جالب است من يادم هست كه روزي ما در مساجد همكاري مي كرديم بعد از دو سال دوستان اهل تسنن -كه افراد تحصيل كرده هم بودند و من در يك پارلمان اسلامي در انگليس نماينده شان بودم- تازه به من مي گفتند كه برادر تيمور! شما كه مي گوييد شيعه هستيد چطور به ما يك چيزهاي عجيب و غريبي راجع به شيعه ها گفته بودند؟!

توجه داشته باشيد كه من با برادران اهل تسنن خيلي رفت و آمد دارم. يعني بهترين راهي كه ما توانستيم با اين افراد رفت آمدهاي خانوادگي بوده، با هم آمده ايم و با هم رفته ايم، با هم نماز خوانده ايم و مسائل ديگر، مثلا در نماز كه ما از تربت استفاده مي كنيم چندين هزار بار ما شرح داده ايم براي اينها منتها بخاطر اينكه افرادي هستند مثل خود ما شيعيان و يك چيزهايي عادت مي شود و براي اينها خيلي مشكل است كه بخواهند شايد مثلا تغيير بدهند. يكي از بزرگان برادران اهل تسنن -كه اسم نمي برم - ايشان تربت را مي گرفتند و از ما خواهش مي كردند كه براي زيارت امام رضا ايران مي آمديم.

مجري:

هدف برنامه ما هم همين است. ما در سايه وحدت و كنار هم بودن مي خواهيم گفتگو كنيم. ممنون هستيم جناب آقاي رضايي از بهبهان از برادران اهل سنت سلام و عرض ادب دارم خدمت شما دوست عزيز.

بيننده:

با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت آقاي محسني و آيت الله قزويني، و عرض تسليت به خاطر دهه حسنيه،

به قول شاعر مي گويد به حسن گريه كنم يا به حسين يا به رضا و حسن موسي الرضا، چند تا سوال داشتم از آقاي قزويني، آيا روايتي از شيعه يا اهل سنت در مورد اينكه حضرت علي مردم كوفه را لعنت كرده باشد هست؟ و اولين سوره اي كه بر پيامبر نازل شد سوره علق كه در غار حرا بر پيغمبر نازل شد حضرت علي هم در كنار پيغمبر بودند يا نه؟

مسئله ديگر اينكه آقاي الله ياري در شبكه اهل بيت فحش هاي زشتي به ما اهل سنت مي دهند اصلا نمي دانم اين آقا چطور است! خيلي فحش مي دهد.

مجري:

جناب آقاي رضايي صاحب شبكه اهل بيت بعضي از حرفها و تعابيري را كه بكار مي برد اصلا زيبنده شيعه نيست و از نظر ما و مراجع ما مطرود است

ايشان هم مثل آقاي ملازاده شما است، يعني شما يكي داريد ما هم يكي داريم ديگر تحمل كنيد!

استاد حسيني قزويني:

ايشان كه صحبت كردند كه اميرالمومنين سلام الله عليه در غار حرا بوده يا نبوده؟ حالا آن عباراتي از امير المومنين سلام الله عليه است كه پيغمبر اكرم،

و لقد كان يجاور في كل سنة بحراء و أراه و لا يراه غيري و أري نور الوحي و الرساله و أشمّ ريح النبوه.

در حراء كه پيغمبر مي رفت من هم مي ديدم كه غير از من كسي نمي ديد. نور وحي و رسالت را مي ديدم. و بوي خوش نبوت را هم من احساس مي كردم.

اين قضايا در نهج البلاغه است كاملا مشخص است اين مسائل و در او هيچ شك و شبهه اي نيست ولي اين كه واقعا در آن شبي كه به پيغمبر اكرم وحي شد اولين سوره آمد آيا آنجا بوده، برايش هيچ دليلي نداريم. و اينكه آيا حضرت علي مردم كوفه را لعنت كرده است يا نه؟ آن حضرت مذمت كرده است اعلام انزجار و نفرين كرده است ولي ما نديده ايم لعنت كرده باشد.

مجري:

سركار خانم احمدي از شيراز سلام و عرض ادب دارم خدمت شما،

بيننده:

عرض سلام دارم خدمت شما مجري محترم و خدمت حضرت آيت الله قزويني. ببخشيد ديروز در شبكه حرمله بي ادبي را به حد اعلا رساندند بطوري كه متأسفانه نسبت به امام زمان و مراجع و مقام معظم رهبري بقدري توهين كردند كه هر انسان مسلماني متأثر مي شود ما از حضرت آيت الله قزويني خواهش مي كنيم و انتظار داريم در اين رابطه موضع گيري كنند و بسبب اينكه مي فرمايند كه شبكه ولايت، سياسي نيست، نگذارند كه اينها از اين مسئله سوء استفاده كنند و هر چه دلشان مي خواهد به مراجع و مقام معظم رهبري و امام زمان بگويند.

مجري:

خيلي ممنون هستيم سر كار خانم احمدي، بله دو مبحث مهم فرموديد كه حتما بايد به آنها بپردازيم تا اينها سوء استفاده نكنند . تهيه كننده محترم به من اشاره مي كنند كه ما كليپ همين صحبت مورد اشاره سركار خانم احمدي را داريم.

استاد حسيني قزويني:

قبل از اينكه اين كليپ را پخش كنند بينندگان عزيز دقت كنند، اين آقاي كارشناس يا در واقع كارنشناس! سياست چماق و هويج دارد. از يك طرف با كمال وقاحت و بي حيايي به حضرت ولي عصر اهانت مي كند ، يعني به مقدسات 400 ميليون يا 450 ميليون شيعه اهانت مي كند و از طرف ديگر شعار مي دهد كه من توصيه مي كنم اين شبكه هاي ماهواره اي ادبيات متناسب با ماهواره را رعايت كنند و نسبت به همديگر توهين نكنند! به برادرمان آقاي آذرتي از انگلستان كه مي گفتند بحثهاي شما به سمت و سوي ديگر نرود، مي گوييم وقتي كه به خانه ما حمله مي كنند و به مقدسات ما جسارت مي كنند آيا ما در اينجا هيچ دفاع نكنيم؟!

كليپ:

آقاي حيدري:

ولي امر مسلمين در اينجا آقاي هاشمي آمد اين ولي امر مسلميني كه بعضيها تراشيده اند خودشان را ولي امر مسلمين معرفي مي كنند و ولي امر مسلمين جهان معرفي مي كنند اينجا اين منظور نيست. در اسلام چيزي به نام ولي امر مسلميني كه خودش خود را بر مردم مسلط كند وجود ندارد.

آقاي هاشمي:

مي گويند كه ايشان را كسي انتخاب نكرده خود امام زمان ايشان را ولي امر مسلمين تعيين كرده است.

آقاي حيدري:

معذرت مي خواهم آقاي هاشمي! به روباه گفتند كو شاهدت گفت دمم!

استاد حسيني قزويني:

ما گفتيم اگر كسي نسبت به نظام جمهوري اسلامي به عنوان يك نظام شيعي بخواهد حمله كند يا بيايد به نظام شيعه عراق بخواهد چون شيعي هستند حمله كند، ما با تمام توان مفتضحش مي كنيم . حالا يك اختلافات سياسي، منطقه اي، بده و بستانهايي است كه ما به هيچ وجه در آنها دخالت نمي كنيم . ولي ما در يك جايي كه واقعا مربوط به كيان شيعه باشد آنجا با تمام توان هستيم. بحث، بحث سياسي هم نيست يعني اين ديگر تكليف است براي ما، من چند تا نكته را در اينجا بگويم اين آقاي بي حيا اولا مي گويد در اسلام كسي به نام ولي امر مسلمين نداريم.

بله در اسلام ولي امر مسلمين نداريم ولي آقاي بي حيا! اولواالامري داري كه مي آيد مي رود آمريكا با سران آمريكا شراب مي خورد و گيلاسش را به هم مي زند! در اسلام يك اولوا الامري داريم كه وقتي مي رود غرب آنجا به او بعضي از مواد آنچناني 12 هزار دلاري مي دهند و همانطور كه صدا و سيماي سوريه هم تهديد كرد كه ما اين فيلم را پخش مي كنيم همانجا مي رود يك سري كارهاي فحشا، بي بند و باري، تجاوز به ناموس ديگران و غيره انجام مي دهد. حالا اگر لازم باشد ما هم پخش خواهيم كرد تا بدانيد اولوا الامر شما چه كساني هستند و مراجع ما و ولي امري كه شيعه معين كرده چه كساني هستند؟ حتي شما ببينيد در همين چند ماه قبل يكي از مخالفين سخت كوش نظام و رهبري در لندن گفت هر چه بخواهند نسبت به ولي امر مسلمين و رهبري بگويند ولي ايشان هيچگونه فساد مالي و فساد اخلاقي ندارد.

دشمن اينگونه مي گويد ولي شما اينطور مي گوييد. چقدر وقيح هستيد. و اينكه خودش بر مردم ولي امر معين كرده است اين هم نهايت وقاحت شما است. در جمهوري اسلامي ديگر همه مي دانند حتي ديوانه هاي ديوانه خانه هم مي دانند كه در جمهوري اسلامي مجلسي است به نام خبرگان رهبري كه اعضايش را مردم انتخاب مي كنند. خبرگان رهبري مي آيند ولي امر و رهبري را انتخاب مي كنند اين هم دروغ ديگر شما است. اينكه شما مي گوييد امام زمان ايشان را انتخاب كرده است.

اين آقا كه مي آيد اينطور وقيحانه نسبت به ساحت مقدس حضرت ولي عصر اهانت مي كند اگر ما يك كليپي از عائشه آن هم از كتابهاي خودتان پخش مي كنيم از عصبانيت آتش مي گيرد و ما هم مي گوييم:

قل موتوا بغيضكم.

سوره آل عمران، آيه 119

اين آتش غيض دنيايي شما است. انشاءالله فرداي قيامت آتش جهنم قلب و دل و جگر شما را هم خواهد سوزاند. وقتي اينطور وقيحانه به مقدسات 400 ميليون شيعه اهانت مي كني، ادب خودت را نشان دادي. نشان دادي از كوزه همان برون تراود كه در اوست. حداقل اين بي حياييت را بگذار در يك جلسه ديگر بگو، نه در جلسه اي كه خودت داري مي گويي از شبكه ها مي خواهم ادب را رعايت كنند و تندي نكنن! اين است ادب شما؟ اين است معرفت شما؟! اين است دين شما؟! البته ما از تربيت يافتگان مكتب ابن تيميه بيش از اين انتظار نداريم. از تربيت يافتگان مكتب محمد بن عبد الوهاب كه مي گويد شيعه ها همه زنازاده هستند و نسب صحيح در ميان شيعه نمي بينم از آن رهبر بايد يك شاگردان بي تربيتي اينگونه بار بيايد

اگر واقعا مرد هستي بيا بحث علمي بكن. از بنده مي ترسي ، با شاگردان من بحث كن! از شاگرد هاي من مي ترسي با دوستان ديگر، حتي خانمهاي كارشناس مي گويند ما آماده بحث با حيدري هستيم!

نكته ديگر اينكه اگر فردا فلان شبكه ماهواره اي را ديديد كه دارد به اهل سنت توهين مي كند، آقايان اهل سنت گلايه نكنند. بيايند اول يك مشتي به دهن ياوه سراهايي مثل حيدري بزنند و بعد انتظار داشته باشند كه فلان شيخ افغاني در فلان شبكه تندي نكند. آيا اگر او 10 سال تندي كند به اندازه يك بي ادبي شما هست؟ يك مقداري رعايت كنيد، يك مقداري ادب نشان بدهيد.

و قولوا للناس حسنا.

سوره بقره آيه 83

كجا رفت؟ چه كار داريد مي كنيد؟

فأين تذهبون؟

سوره تكوير، آيه 26

اين را بدانيد قبل از قيامت خداي عالم شما را مجازات مي كند . خدا را قسم مي دهم به قلب شكسته حضرت علي به قلب سوزان حضرت زهرا و به جايگاه حضرت علي عليه السلام و به جايگاه حضرت مهدي -من تقاضا دارم همه بينندگان عزيز آمين بگويند- خدا به آبروي حضرت مهدي اينها را رسوا كند، نابود كند اينها را، در دنيا و آخرت به اشد عذاب و يك بيماري كه علاج پيدا نكند گرفتار بشوند كه بدانند جسارت كردن به اهل بيت و جسارت كردن به حضرت ولي عصر ارواحناه فداه چه مكافاتها و چه عواقب سختي دارد.

مجري:

خيلي ممنون حاج آقا، البته اينها از فراريهاي ايران هستند و بايد بروند آنجا پولهايي كه مي گيرند بايد اين حرفها را بزنند. به لطف خدا و به كوري چشم شما دشمنان اسلام ، جمهوري اسلامي روز به روز رشد مي كند.

انشاءالله تا ديداري ديگر خداوند يار و نگهدار شما.




Share
1 | یعقوب مختاری | Iran - Mashhad | ٠٩:٣٣ - ١٥ مهر ١٣٩٤ |
با سلام
درود حضرت حق بر شما - خصوصآ آیت الله قزوینی - ان شاالله که در یوم حشر مورد شفاعت اهل البت علیهم السلام واقع شوید
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها