2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
بررسي حديث قرطاس با تمام شقوقاتش
کد مطلب: ٥٢٧٩ تاریخ انتشار: ٠٢ بهمن ١٣٩٠ تعداد بازدید: 7293
حبل المتین » نقد خلافت خلفای سه گانه
بررسي حديث قرطاس با تمام شقوقاتش

بررسی حدیث قرطاس و پیامدهای آن بر اسلام
حبل المتین 90/11/02

بسم الله الرحمن الرحيم

تاريخ 90/11/02

مجري:

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام و عرض ادب دارم خدمت شما بينندگان عزيز.

در خدمت استاد عزيزم حضرت آيت الله دكتر حسيني قزويني هستيم. سلام و عرض ادب دارم در اين شام شهادت.

استاد حسيني قزويني:

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام عليكم و رحمةالله و بركاته بنده هم خدمت همه بينندگان عزيز سلام عرض مي كنم.

بعضيها در گوشه و كنار تبليغ مي كنند كه اين برنامه ها خلاف وحدت و موجب تفرقه است اگر چنين است اولين كساني كه متهم به تفرقه افكني هستند بزرگان اهل سنت و در رأس آن جناب بخاري و مسلم هستند. بينندگان عزيز در طول اين چند سال ديده اند ما در مباحثمان معمولا به منابع شيعي استناد نمي كنيم. هر چه مي گوييم از مصادر اهل سنت است و تلاش مي كنيم از منابع معتبر و با سندهاي صحيح مطالب را نقل كنيم. البته ما ناراحت نيستيم و گلايه نمي كنيم ولي چون اين مطالب به گوش مردم نرسيده يك دسته از مفتيان، مولويها كه واقعا احساس مي كنند مفتي بودن و مولوي بودن و عالم بودن آنها در حقيقت شغل براي آنهاست وقتي اين حقائق را بيان مي كنيم براي آنها گران تمام شود مريدان و دوستانشان مي پرسند آيا چنين چيزي كه فلاني گفت در كتابهاي ما وجود دارد؟

اگر بگويند نيست، از آنها دليل مي خواهند. اگر بگويند هست مي گويند چرا شما در طول اين مدت براي ما نگفته ايد؟ براي اينها خيلي گران و سنگين است و براي بعضيها هم كه اعتقاداتشان اعتقادات سنتي و تقليدي است از پدران و يا از علما به تعبير آيةالله العظمي خوئي تقليد داشته اند و برايشان غير قابل باور است كه يك دفعه ببينند مطالبي مؤدبانه و محترمانه در يكي از شبكه ها بيان مي شود و خيلي از اين گفته ها با عقائد و باورهاي تقليدي آنها در تضاد است يك زلزله 12 ريشتري در وجود آنها ايجاد مي كند و بعد از آن هم پس لرزه هايي. باور كردن اين قضايا براي آنها دشوار است. ولي دوستان! حقيقت تلخ است. من هم قبول دارم. ولي اين تلخيها دورانش كوتاه است اگر ما آيه شريفه

فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتّبعون احسنه.

سوره زمر، آيات 17و 18

را نصب العينمان قرار دهيم اين ايام تلخي به دوران شيريني مبدل مي شود . اين ايام سرد زمستاني كه بر افكار ما حاكم است اينها قطعا با فرا رسيدن بهار علم، بهار روشنايي، و بهار نورانيت علمي به پايان خواهد رسيد. ما بعضي وقتها مشكلات متعددي داريم و از جهات مختلف در فشار هستيم. اينكه چرا شما هنگام بردن نام خلفا با كلمه جناب ابوبكر و جناب عمر و امثال اين تعبير مي كنيد و اين درست نيست و اين در حقيقت بر خلاف سنت رايج است. ولي ما كاري به اين مسائل هم نداريم ما ضمن احترام به اين عزيزان براي خودمان يك مبنايي داريم. بنده خودم يك تجربه 30 - 35 ساله دارم و خودم را در اين زمينه متخصصتر از اينها مي دانم و يقين دارم ولايي تر از اينها هم هستم. و تمام زندگيم را در طول اين 30 سال وقف ولايت كرده ام. يكي از دوستان مي گفت خوشا به حالت كه زندگيت با ولاي حضرت علي گره خورده است. گفتم نه، خوشحالم زندگي من با غبار حرم حضرت علي گره خورده است.

با خاك زير پاي خادمه حضرت علي فضه گره خورده است، زهراي مرضيه كه در مقام خيلي بالايي است كه شايد ما لايق خاك زير پايش هم نباشيم. همين كه ما خاك زير پاي همسر ماجده اش اسماء بنت عميس يك همسر بزرگوار و فداكار و مخلصش كه در خانه ابي بكر و محرم اسرار خانه علي است. محرم اسرار زهراست مرتبط باشيم افتخار مي كنيم و خدا را شاكر هستيم. ولي اين قضايا سپري خواهد شد براي همه حق روشن خواهد شد و ما از مسيري كه آغاز كرده ايم و در اين مصافي كه قرار گرفته ايم كه به حق بايد گفت كه

قد ظهر الايمان كله علي النفاق كلّه.

امروز ما به تنهايي در برابر اين شبكه هاي نفاق، شبكه هاي نصب، شبكه هاي دشمنان اهل بيت ايستاده ايم و يقين هم داريم

ان الله يدافع عن الذين آمنوا

سوره حج، آيه 38

و

انّ نصر الله قريب

سوره بقره، آيه 214

ما هيچ شبهه اي در اين وعده الهي نداريم. ولي از عزيزان تقاضا داريم به جاي بعضي از انتقادات خصمانه انتقاداتشان را به انتقادات دوستانه مبدل كنند هم براي آنها شيرين است و هم براي ما لذت بخش.

مجري:

متشكريم. اتفاقات عجيب و غريبي موقع مريضي منتهي به فوت پيامبر گرامي اسلام پيش آمد كه واقعا براي تاريخ اسلام اتفاقات سياهي است . آن شب حضرتعالي فرموديد چند اتفاق قبل از رحلت بوده و چند اتفاق بعد از رحلت، از اتفاقات قبل از رحلت قضيه تخلف از جيش اسامه بود كه:

جهزوا جيش اسامه لعن الله من تخلف عنه .

ملل و نحل، ج1، ص29

خدا لعنت كند آنهايي كه از جيش اسامه تخلف كردند.

بحث حديث قرطاس هم بود كه حضرت فرمود براي من قلم و كاغذ بياوريد تا من چيزي برايتان بنويسم كه

لن تضلوا بعده.

صحيح بخاري، ج4، ص31

بعد از اين هرگز گمراه نشويد.

بعد آن قضايا اتفاق افتاد. ما مي خواهيم كه مجددا وارد بحث بشويم و اين قضيه حديث قرطاس را از زواياي مختلف بررسي كنيم. اولين سوال من اين است كه درباره كلمات

لغط. ، هجر و تنازع

كه در حديث قرطاس آمده توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني:

ما در جلسه گذشته در رابطه با جيش اسامه صحبت كرديم نبي گرامي در طول اين 23 سال تمام تلاششان را براي تثبيت امر خلافت ، جانشيني و رهبري بعد از خود بكار گرفتند. با عبارتهاي مختلف و با تعابير متعدد قضيه خلافت امير المومنين را مطرح كردند.

علي خليفتي، علي وصيي، علي امام المتقين، علي ولي كل مؤمن بعدي.

المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص133 و 138 ؛ ينابيع المودة، ج1، ص242

تعابير مختلف، يعني هر تعبيري كه دوستان اهل سنت معين بكنند ما از منابع خودشان با سندهاي معتبر و تواتر معنوي يا تواتر اجمالي اين را اعلام مي كنيم. ولي نبي گرامي بعد از غدير در فاصله بين غدير و رحلتشان احساس كردند كه يك مسائلي در بين است و حالا انشاءالله اينها را هم خواهيم رسيد كه واقعا قضيه سقيفه يك امر اتفاقي بود كه مثلا انصار بروند آنجا بعد هم مهاجرين ملحق بشوند و سر انصار كلاه بگذارند و يا نه اينها همه از قبل طراحي و زمينه سازي شده بود؟ حالا اين را هم ما به حول و قوه الهي از قول آقايان اهل سنت نقل مي كنيم. به هيچيك از منابع شيعه هم كاري نداريم. مگر جمله حضرت امير در نهج البلاغه كه براي ما خليفه اول و براي اهل سنت خليفه چهارم است.

نبي گرامي كه اين همه اصرار داشت بر تجهيز جيش اسامه براي اين بود كه همه سران از مدينه بيرون بروند. چون ممكن بود آنهايي كه رزمنده بودند اگر قدرت دستشان باشد عليه اميرالمومنين استفاده كنند. لذا بايد مدينه از معارض خالي باشد و تا اينها به مدينه برگردند قضيه خلافت اميرالمومنين تثبيت شده باشد. كه متأسفانه اين نشد. و البته اينها را به تقدير الهي نبايد پيوند زد. حضرت نوح 950 سال تبليغ مي كند.

و ما آمن معه إلا قليل.

سوره هود، آيه40

جز تعداد اندكي به او ايمان نياوردند.

بني اسرائيل از نبي بزرگواري مثل حضرت موسي آن همه معجزات و كرامات ديدند ولي به مجرد اين كه پايشان را از رود نيل بيرون مي گذارند مي گويند:

إجعل لنا الها كما لهم آلهه.

سوره اعراف، آيه 138

يك بتي هم براي ما درست كن يا موسي ما هم آن را مثل بت پرستها بپرستيم!

پيغمبر هم فرمود كه شما

لتركبنّ سنن من كان قبلكم شبرا بشبر.

المستدرك علي الصحيحين، ج4، ص455

سنتهاي گذشته هم بايد وجب به وجب در اسلام همه پياده بشود.

قضيه تأسف باري كه در آخرين لحظات زندگي نبي مكرم اتفاق افتاد و قلب پيغمبر از اين امت شكست و با قلب شكسته از اين امت خداحافظي كرد و اينچنين در انبياي گذشته اتفاق نيفتاده بود همان قضيه قرطاس است. كه پيغمبر اكرم مي خواست اينها از مدينه بروند بيرون ولي برگشتند و مشخص هم بود پيغمبر مي دانست كه قضيه چيست. خواست يك چيزي را بنويسد تا پس از ايشان آنهايي كه واقعا معارض هستند توان مقابله نداشته باشند. فرمود كاغذ و قلمي بياوريد من چيزي بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد ولي متأسفانه به نبي گرامي نسبت هذيان بستند و نسبت به اينكه بيماريش غلبه كرده است و غيره، و البته انشاءالله به اين هم خواهيم رسيد كه اين مسائلي كه اين آقايان دارند مطرح مي كنند از آن طرف در قضيه قرطاس مي گويند:

إن رسول الله ليهجر!

صحيح مسلم، ج5، ص76

ولي در رابطه با نماز ابوبكر به جاي پيغمبر در همين بيماري به عنوان بزرگترين دليل براي امامت ابوبكر استفاده مي كنند. يك بام و صد هوا!

جريان مرحوم مظفر مشهور است كه آقاي آلوسي او را به بغداد دعوت كرد . آن زمان بغداد دست سنيها بود و قدرتي هم داشتند مجلس خيلي مفصلي هم گرفت . مرحوم مظفر هم يك عالم شيعه شاخص و بزرگي بود. آلوسي شروع كرد به سخنراني و در رابطه با خلافت ابوبكر گفت كه پيغمبر اكرم در آن دوران مريضي ابوبكر را به عنوان جانشين در نمازش معين كرد. اگر علي شايستگي داشت علي را انتخاب مي كرد! پيغمبر براي امر ديني ابوبكر را انتخاب كرده است ما براي امر دنيا قبول نكنيم؟! نيم ساعتي سخنراني كرد. در حقيقت يك توطئه اي بود عليه مرحوم مظفر. ايشان مي گويد يك دفعه چيزي به ذهنم آمد و دو كلمه گفتم: آقاي آلوسي!

شيخنا! دعه! فإن الرجل ليهجر!

اينها را بگذار كنار! پيغمبر داشت هذيان مي گفت!

با اين جمله مرحوم مظفر مجلس بهم ريخت! تمام آن تلاشي كه آلوسي كرده بود كه خلافت ابوبكر را تثبيت بكند و يا اگر ايشان زير بار نرود مثل شوشتري، مثل شهيد اول، مثل شهيد ثاني، حكم قتل مرحوم مظفر را بدهد،از بين رفت. اينها در طول تاريخ هر كجا كه ديده اند بيان ندارند، نمي توانند ، كمبود دارند و شكست مي خورند متوسل به شمشير و حذف فيزيكي شده اند. همين الان هم در شبكه هاي وهابي مي گويند: ما دستمان به فلاني برسد چنين و چنان مي كنيم. ما كه گفته ايم آدرستان را بدهيد ما مي آييم در منزلتان، ما كه ترسي نداريم ما مي آييم صبحانه هم مي خوريم، ناهار هم مي خوريم، شام هم مي خوريم، اين حرفها خيلي زياد براي ما مطرح نيست اينها شعار مي دهند . ما عقيده داريم اينها انقدر پست نيستند كه به اين شكل عمل كنند. اينها در يك جو و فضايي افتاده اند كه دارند شعار مي دهند . ولي من عقيده دارم اگر دوستانه كنار هم بنشينيم با هم صحبت كنيم خيلي از اين قضايا حل مي شود.

ما با تندتر از اينها نشسته ايم صحبت كرده ايم و نتيجه داده است. البته ما گفتيم بيايند دوستانه با هم كنار هم بنشينيم حداقل اگر قضيه براي ما روشن بشود و هم براي اينها ، اگر هم قضيه براي ما روشن نشد مردم و بويژه جوانها از اين سردرگمي بيرون مي آيند. هر روز چند نفر را تحريك مي كنند كه زنگ بزنيد بگوييد من شيعه بودم سني شدم! اين حربه ها ديگر كهنه شده و تاريخ مصرفشان گذشته است. الان در موسسه مركز الابحاث العقائديه كه زير نظر حضرت آيةالله العظمي سيستاني است كتابي نوشته اند به نام

موسوعة من حياة المستبصرين.

دايرة المعارف مستبصرين.

مسئولش جناب فارس حسون - كه خدا رحمتش كند- مي گفت ما شايد از هر 500 نفر تنها يك نفر را در اين دائرة المعارف آورده ايم. آنهايي كه از شخصيتهاي علمي بودند از دانشمندان داراي تأليف بودند. استبصارشان تحولي در جامعه ايجاد كرده است. مثل جناب انطاكي و يا تيجاني . اين دائرة المعارف 14 جلد شده است. و اگر بنا باشد اينها انجام بشود بايد از 24 ساعت 12 ساعت فقط براي پخش صداي اينها اختصاص بدهيم!

إن اتّبع إلا الحق.

ما هم دنبال اين هستيم كه حق روشن بشود.

اگر مي توانند بيايند براي ما دليل بياورند و ما را مستبصر كنند!

مجري:

اگر يادتان باشد يك سال در يزد همايشي داشتيم. در مسير برگشت از آنجا فيلمبردارهايي كه همراه ما بودند خودشان براي من تعريف كردند كه در آنجا شيعه و سني هم بودند و يك وهابي هم بود كه ريش بلندي هم داشت. آن وهابي با فيلمبردارها صحبت كرده بود و گفته بوده كه ما آماده هستيم اگر شما قبول بكنيد ماهي 500 هزار تومان به شما بدهيم و در خدمت شما باشيم! اين آقاي فيلمبردار ما يك ذره آدم شوخ طبعي است، به آن بنده خدا گفته بوده كه نه 500 هزار تومان نمي ارزد اگر ماهي يك ميليون تومان بدهيد من مي آيم! حالا اگر ماهي يك ميليون تومان بدهند بعضيها مي آيند!

استاد حسيني قزويني:

جالب بود در همان همايش يزد كه اساتيد بزرگ حوزه هم بودند، يكي از بزرگان اهل سنت كه شايد صلاح نباشد نامشان را ذكر كنم، در روز سوم پشت تريوون آمد و گفت من 30 - 40 سال دارم تدريس مي كنم ولي امروز با صحبتهاي فلاني تازه فهميدم كه شيعه يعني چه؟ و امروز واقعا احساس مي كنم شيعه شدم و به شيعه بودن خودم افتخار مي كنم .

خيلي عجيب بود. در واقع از تواضع ايشان بود.

اما در رابطه با حديث قرطاس ما عرض كرديم در حدود 17 يا 18 جاي صحيح بخاري و صحيح مسلم با عبارتهاي مختلف آمده و ابن عباس هميشه گريه مي كرد و مي گفت كه

إن الرزية كل الرزية ما حال بين رسول الله صلي الله عليه وسلم وبين ان يكتب لهم ذلك الكتاب

صحيح بخاري ج 7 ص 9 و ج4، ص31

تمام مصيبتهاي جهان اسلام از روزي شروع شد كه نگذاشتند اين نامه نوشته بشود.

يكي از واژه هايي كه در حديث قرطاس به كار رفته است كلمه لغط است.

فاختلفوا و كثر اللغط. قال قوموا عني و لا ينبغي عندي التنازع.

صحيح بخاري، ج1، ص37

اختلاف كردند و لغط زياد شد حضرت فرمود: از خانه من برويد بيرون.

اين هم حديث 114، معناي لغط چيست؟ ابن اثير مي گويد:

صوت و ضجة لا يفهم معناها.

النهايه في غريب الحديث، ج4، ص257

صداي بلند و داد و فريادي است كه هيچ مفهومي ندارد.

شايد بارها براي شما اتفاق افتاده باشد كه يك دفعه مثلا مي روند در يك جمعيتي سر و صدا زياد است و يا هو مي كنند و خيلي سر و صدا زياد است و هيچكس نمي فهمد كه اصلا چه دارند مي گويند؟

از خود عمر بن الخطاب نقل شده است:

لا تكثروا اللغط يعني في المسجد

در مسجد كسي حق ندارد سر و صداي بزرگي براه بيندازد.

عمر داخل مسجد شد و ديد 2 نفر دارند با صداي بلند حرف مي زنند. اينها را با شلاقش كتك زد و گفت:

إن مسجدنا هذا لا يرفع فيه الصوت.

در مسجد ما كسي حق ندارد صدايش را بالا ببرد.

مصنف عبدالرزاق ج1 ص437 ح 1711

ما از جناب خليفه دوم سوال مي كنيم آيا احترام مسجد پيامبر بالاتر است يا احترام خود پيغمبر؟ حتي در بالاي قبر مطهر رسول اكرم نوشته اند

لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبي.

سوره حجرات، آيه 2

حتي اين شرطه ها وقتي ببينند كه كسي با صداي بلند دارد زيارتنامه مي خواند فوري اين آيه را مي خوانند. در رابطه با تنازع كه پيغمبر اكرم فرمود

و لا ينبغي عند نبي تنازع فقالوا هجر رسول الله.

صحيح بخاري ، ج4، ص31

اينها با يكديگر درگير شدند و نزاع كردند.

بدر الدين عيني صاحب كتاب عمدة القاري في شرح صحيح بخاري در ج 18 ص 62 مي گويد:

لا ينبغي عندي التنازع و من جملة تنازعهم ردهم عليه.

نزد من پيغمبر كسي حق ندارد نزاع كند با هم در گير بشود. اينها داشتند سخنان پيغمبر را برمي گرداندند.

يعني پيغمبر مي گفت قلم و كاغذ بياوريد و سخن پيغمبر را بر خودش بر مي گرداندند و رد مي كردند مي گفتند نه! ما قلم و كاغذ نمي آوريم و قرآن كافي است.

و هو معني قوله: فذهبوا يردون عليه.

و همچنين

قوله دعوني فالذي أنا فيه خير مما تدعوني إليه.

كاملا به درگيريها اشاره دارد كه نبي گرامي مي فرمود قلم و كاغذ بياوريد و اينها مي گفتند ما نيازي نداريم يكي مي گفت پيغمبر نستجير بالله دارد هذيان مي گويد و يك عده هم به طرفداري از او و يك عده مي گفتند كه قلم و كاغذ بدهيد پيغمبر دارد از شما قلم و كاغذ مطالبه مي كند. ولي متأسفانه اين مسائل انجام شد. اما در رابطه با هجر، گفتند كه

هجر رسول الله

كه در چند جاي صحيح بخاري آمده من جمله حديث 3053. ابن اثير در معناي هجر مي گويد:

أهجر في منطقه يهجر إهجارا إذا أفحش.

معناي هجر يعني فحش.

خيلي عجيب است! بعد مي گويد:

و هجر يهجر هجرا بالفتح: إذا خلط في كلامه و إذا هذي و منه حديث مرض النبي قالوا: ما شأنه أهجر؟ إما من الفحش أو الهذيان و القائل كان عمر و لا يظن به ذلك.

اگر يك فردي حرفهايش بهم ريخته باشد. يعني از روي عقل حرف نزد مثلا يك ديوانه كه حرف مي زند حرفهايش بهم آميخته است و اول و آخرش مشخص نيست و هذيان مي گويد از همين قبيل است حديث پيامبر در مريضيشان كه نسبت به ايشان گفتند: پيغمبر دارد هذيان مي گويد. يا پيغمبر دارد فحاشي مي كند و يا دارد هذيان مي گويد. آن كسي كه به پيغمبر گفت هذيان مي گويد عمر است. گمان نمي كرديم كه عمر در آن مجلس چنين حرفي بزند!

النهايه ج 5 ص 245

اين در حقيقت معناي بخشي از الفاظ حديث قرطاس بود.

مجري:

هدف پيامبر گرامي اسلام از نوشتن اين نامه چه بوده؟ و در ضمن نظر اهل سنت در اينباره چيست؟

استاد حسيني قزويني:

ما در اينجا اصلا كاري نداريم نظر شيعه چه هست؟ اينجا ما بايد حديث قرطاس را روي ميز بگذاريم و مردم را به داوري طلب كنيم. به ما چه؟! ما بخشهايي از اين را مطرح مي كنيم تا ببينيم كه قضيه از چه قرار است . پيغمبر مي خواست چكار كند؟ هدف پيغمبر چه بوده؟ اگر دوستان مانيتور من را نشان بدهند من ممنون مي شوم. ببينيد اولين چيزي كه ما درباره اين حديث قرطاس مي بينيم ايمني از ضلالت است. پيغمبر مي خواست جامعه اسلامي بعد از خودش از گمراه شدن ايمن باشند. يعني يك بيمه نامه اي نبي گرامي صادر كند كه تا ابد امت اسلامي گمراه نشود.

ائتوني بكتاب أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعده أبدا.

صحيح بخاري، ج4، ص31

يك نامه اي بنويسم كه هرگز بعد از آن تا ابد گمراه نشويد.

ببينيد پيغمبري كه قرآن درباره اش مي فرمايد:

وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي

سوره نجم ، آيه 3 و4

پيامبر از روي هوا و هوس سخن نمي گويد بلكه سخن او چيزي جز وحي نيست.

اين يك مسئله عادي نيست نماز و روزه و حج و زكات نيست. خيلي بالاتر از اين است. مي خواهم يك كاري كنم كه ديگر هرگز شما گمراه نشويد. آقايان وهابي به ما بگويند چيست؟ حدث بزنند پيغمبر كه مي خواهد يك كاري بكند تا مردم هرگز گمراه نشوند، چه كاري بوده؟ مي گويند مراد اين بود كه مي خواست ابوبكر را معين كند! اگر اين است، آيا واقعا اينطور شد و مردم بعد از پيامبر گمراه نشدند؟ يا اختلافات و كشت و كشتارها براه افتاد؟ به قول شهرستاني،

ما سل سيف في الإسلام علي قاعدة دينية مثل ما سل علي الإمامة.

الملل و النحل، ج1، ص24

اين شمشيرهايي كه كشيده شد و خونهايي كه در ميان امت اسلامي در موضوع امامت ريخته شده در هيچ جا نبوده است.

و اگر هم واقعا اين قضيه بوده پس چرا پيغمبر ناراحت شدند و مردم را از آنجا بيرون كردند؟! در روايت ديگر در صحيح مسلم ج 5 ص 75 ح 4124، حضرت فرمود كه قلم و كاغذي بياوريد.

أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعده أبدا.

دومين چيزي كه جلوگيري از اختلاف است.

ائتوني بكتف أكتب لكم كتابا لا تختلفوا بعدي أبدا.

من يك چيزي بنويسم كه هرگز با يكديگر اختلاف نكنيد.

ببينيد عجيب است. آقايان بيايند اينجا به ما بگويند اختلاف ميان خود اهل سنت ، اختلاف و كشت و كشتاري كه ميان حنفيها با مالكيها، مالكيها با شافعيها، شافعيها با حنفيها يا با حنبليها، وجود داشته چه بوده؟

معجم كبير ج 11 ص 30

در مسند احمد ج 1 ص 293 مي گويد:

أكتب لكم فيه كتابا لا يختلف منكم رجلان بعدي.

من كاري كنم كه 2 نفر بعد از من گمراه نشوند.

سوم، تعيين اسامي خلفا، اين را ديگر ما نگفته ايم. جناب آقاي بدر الدين عيني متوفي 855 كه از او به علامه عيني تعبير مي كنند مي گويد سفيان بن عيينه از فقهاي به نام اهل سنت مي گويد:

أراد أن ينص علي أسامي الخلفاء بعده حتي لا يقع منهم الاختلاف.

پيغمبر كه مي گويد هرگز گمراه نشويد اختلاف بين شما نيفتد، حتي دو نفر هم اختلاف نكنند چگونه مي خواهد اختلاف نيفتد، اسامي خلفاي بعد از خودش را مي خواهد معين كند.

همان خلفايي كه در صحيح مسلم ح 4598 مي گويد:

خلفائي بعدي اثنا عشر.

12 خليفه بعد از من است.

مي خواست اسامي اين 12 خليفه را آنجا معين كند.

عمده القاري ج 2 ص 171

آقاي ابن حجر عسقلاني متوفي 852، مي گويد:

بل أراد أن ينص علي أسامي الخلفاء بعده حتي لا يقع بينهم الاختلاف قاله سفيان بن عيينة.

فتح الباري، ج1، ص186

همان تعبير را با يك عبارت ديگر آورده است. آقاي قسطلاني متوفي 923 در كتاب ارشاد الساري در شرح صحيح بخاري، مي گويد:

أكتب لكم كتابا فيه النص علي الأئمة بعدي.

ارشاد الساري ج 1 ص 207

كتابي مي نويسم كه در آن تصريح شده باشد به نام امامان بعد از من.

ديگر اين كتاب بحار الانوار نيست كه بگويند علامه مجلسي آمده و اينطور گفته است. آقاي احمد امين مصري هم از نويسندگان پر آوازه مصري است كه عليه شيعه هم كتاب نوشته است مي گويد:

قد أراد الرسول في مرضه الذي مات فيه أراد أن يعين من يلي الأمر من بعده.

يوم الاسلام، ص41

پيغمبر در آن بيماريي كه از آن بيماري از دنيا رفت اراده فرمود تا آن كساني كه بعد از او ولايت امر را بعهده مي گيرند را معين كند.

اين ديگر واضح و روشن است. من گمان نمي كنم ديگر با اين توضيحات و اين مداركي كه عرض شد براي كسي جز معاند، آن كسي كه واقعا در روز روشن منكر آفتاب است شبهه اي مانده باشد.

فحسبهم نار جهنم.

ديگر حرف منطقي آنها را قانع نمي كند. انشاءالله فرداي قيامت اولين محكمه اي كه بنا مي شود و محكمه امير المومنين است آنجا مشخص خواهد شد كه حقيقت چيست.

مجري:

برخورد صحابه نسبت به اين دستور پيامبر كه - البته به آن عمل هم نكردند- چگونه بوده؟ و ديگر اينكه چگونه شد كه خليفه دوم اين علم را پيدا كرد كه پيغمبر تا اين حرف را زد ايشان مخالفت كرد؟

استاد حسيني قزويني:

آن حضرت فرمود

أكتب لكم كتاب لن تضلوا بعده.

يك چيزي بنويسم كه شما بعد از آن گمراه نشويد.

اين در ذهن آقايان بوده، پيغمبر مي گويد:

إنّي مخلف فيكم الثقلين ؛ كتاب الله ، وعترتي أهل بيتي ، ما إن تمسّكتم بهما لن تضلّوا

مناقب علي بن ابيطالب و ما نزل من القرآن في علي، ابن مردويه، ص229

ببينيد در حقيقت با بيان عبارت

لن تضلوا

در اينجا كاملا همه فهميده اند پيغمبر اكرم چه كار مي خواهد بكند

فقال عمر إن النبي قد غلب عليه الوجع.

صحيح بخاري، ج7، ص9

عمر گفت: اينكه پيغمبر مي گويد كاغذ و قلمي بياوريد، بيماري بر او غلبه كرده و اين حرفهاي بي اساس را مي گويد.

ما به حرفهاي بي اساس مي گوييم هذيان و همچنين گفته اند

قالوا هجر رسول الله!

صحيح بخاري، ج4، ص31

پيغمبر دارد هذيان مي گويد.

ما هم معناي هذيان را گفتيم. دوم انكار سنت، من از عزيزان اهل سنت يا از جوانهاي خوش فكر وهابي تقاضا دارم روي اين واژه ها دقت كنند

فقال عمر و عندكم القرآن، حسبنا كتاب الله!

صحيح بخاري، ج7، ص9

عمر گفت كه قرآن پيش شما است. كتاب خدا براي ما بس است نيازي به حرف پيغمبر نيست.

حرف عمر يعني گرچه اين حرف پيغمبر مي خواهد براي هميشه ما را از گمراهي ايمن كند ولي ما نيازي به حرف پيغمبر نداريم!

مجري:

اگر اينجا هم پيامبر اين حديث را نمي فرمود، چون قبلا در حديث ثفلين فرموده است كه

إني تارك فيكم الثقلين

دو چيز گذاشته ام.

نه كتاب تنها! باز هم در اينجا از سوي عمر يك مخالفت ديگر صورت گرفته است.

استاد حسيني قزويني:

بله! باز هم يك مخالفت ديگر است. من در رابطه با انكار سنت در كلام خليفه دوم نكاتي را عرض مي كنم. عمر مي گويد:

و عندكم القرآن حسبنا كتاب الله.

اگر قرآن هم براي ما كافي باشد ولي مگر

ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا.

سوره حشر، آيه 7

كه سنت پيامبر را حجت مي كند قرآن نيست؟! مگر

و أنزلنا إليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم.

سوره نحل آيه 44

مگر قرآن نيست؟!

سومين برخوردشان اختلاف و خصومت بوده،

فاختلف أهل البيت فاختصموا

صحيح بخاري، ج7، ص9

اينها با هم اختلاف كردند و خصومت كردند.

كلمه خصومت يعني آنجا با يكديگر درگير شدند . حالا ببينيد آيا صحيح است انسان در حضور پيغمبر، جلوي چشم پيغمبر، پيغمبري كه آمده و اينها را از بت پرستي و شرك نجات داده است و در آخرين لحظه مي خواهد از اين دنيا برود، جلوي او اينطور درگيري و خصومت و اختلاف بپا كنند؟!

منهم من يقول قربوا يكتب لكم النبي صلي الله عليه وسلم كتابا لن تضلوا بعده ومنهم من يقول ما قال عمر

بعضي از صحابه گفتند قلم و كاغذ بدهيد چيزي بنويسد كه ما را براي هميشه از گمراهي نجات بدهد. بعضيها هم گفتار عمر را تكرار مي كردند.

بايد گفت:

إنا لله و إنا إليه راجعون.

سوره بقره، آيه 156

اين آقاياني كه مي گويند بدون صحابه قرآن مفهوم ندارد. اگر كسي بخواهد بدون صحابه، بدون سيره صحابه قرآن را بفهمد گمراه است. آيا اينها صحابه هستند؟ لغويات و صداي بلند،

فلما أكثروا اللغو و الاختلاف.

نه تنها سر و صدا بلكه به لغويات، اختلاف ، كارهاي بيهوده، حرفهاي بي اساس زيادي پرداختند.

و كثر اللغط.

سر و صداها و هياهو به شدت بالا رفت.

سوم، سرمنشاء تمام مصيبتهاي امت اسلام؛ ابن عباس مي گويد تمام مصيبت آنجايي شروع شد كه اينها نگذاشتند پيغمبر اين نامه را بنويسد. در رابطه با اين جمله آقاي خليفه دوم كه مي گويد:

عندكم القرآن حسبنا كتاب الله.

ما نيازي به گفتار پيامبر نداريم! كتاب خدا كفايت مي كند!

چند تا نكته را بينندگان عزيز دقت كنند. آقاي زركشي كه از بزرگان اهل سنت است در علوم قرآن سرآمد علماي اهل سنت است مي گويد:

اعلم أن القرآن و الحديث أبدا متعاضدان علي استيفاء الحق و إخراجه من مدار الحكمة.

برهان ج 2 ص 129

هميشه قرآن و حديث همديگر را كمك مي كردند. قرآن كمك كار سنت بوده و سنت هم كمك كار قرآن بوده است

آقاي اوزاعي از فقهاي شام و متوفي 157 است، مي گويد:

الكتاب أحوج إلي السنة من السنة إلي الكتاب.

جامع بيان العلم و فضله، ج2، ص191

قرآن احتياجش به سنت بيشتر از احتياج سنت به قرآن است.

چون سنت كاملا واضح است. اگر قرآن را بخوانيد در هيچ جاي قرآن نيست كه نماز صبح، نماز ظهر، نماز عصر، نماز مغرب، نماز عشا، چند ركعت است؟ چطور بخوانيم؟

آقاي اوزاعي از حسان بن عطيه نقل مي كند مي گويد:

كان الوحي ينزل علي رسول الله صلي الله عليه و سلم و يحضره جبريل بالسنة التي تفسر ذلك.

جامع بيان العلم و فضله، ج2، ص191

به مجرد اينكه قرآن نازل مي شد جبرئيل سنت را هم بيان مي كرد براي تبيين قرآن و تبيين آيات قرآن،

يعني همانگونه اي كه وحي از بالا نازل مي شد سنت هم به همين شكل نازل مي شد.

وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي

سوره نجم آيات 3و 4

هم يكي از معنايش همين است. از احمد بن حنبل كه -اگر وهابيها قبولش بكنند- امام آنهاست نقل شده كه گفته است:

إن السنة تفسّر الكتاب و تبيّنه.

تفسير قرطبي ج 1 ص 39

اين سنت است كه مفسر قرآن و مبين قرآن است. آقاي قاسمي در كتاب قواعد التحديث ص52 نقل مي كند: كسي نزد ابوحنيفه آمده بود و مي گفت ما فقط تابع قرآن هستيم! ابوحنيفه به او گفت تو خيلي آدم احمقي هستي!

لولا السنة ما فهم أحد منا القرآن.

اگر سنت نباشد يك نفر از ما قرآن را نمي فهمد.

خطيب بغدادي در الكفايه في علم الروايه ص 15 و ابن عبدالبر در جامع بيان العلم ص 429 نقل مي كنند: آقاي عمران بن حصين نشسته بود مردي گفت كه فقط از قرآن به ما سخن بگو! عمران بن حصين گفت:

إنك امرؤ أحمق.

يعني آن كسي كه مي گويد فقط قرآن! احمق است.

اگر كسي بگويد: غير از قرآن چيز ديگر نخوانيد هر چه هست از قرآن دربياوريد طبق فرمايش اينها آدم احمقي است. عمران در ادامه گفت:

أرأيت لو وكلت أنت وأصحابك إلي القرآن أكنت تجد فيه صلاة الظهر أربعا؟

اگر تو و دار و دسته ات بخواهيد فقط از قرآن استفاده كنيد آيا مي توانيد نماز ظهر را در قرآن پيدا كنيد كه چند ركعت است؟

و نماز عصر 4 ركعت است؟ مغرب 3 ركعت است؟ يا در ركعت اول و دوم بايد حمد و سوره بخوانيد؟ يا اگر برويد حج در كجاي قرآن نوشته است طواف كنار بيت الله الحرام 7 دور است؟ طواف بين صفا و مروه چطور است؟ اگر سنت را كنار بگذاريد گمراه خواهيد شد. ايوب سختياني مي گويد:

إذا حدثت الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا و حدثنا بالقرآن فاعلم أنه ضالّ مضل.

وقتي با يك فردي از سنت مي گويد اين سنت را بگذار كنار از قرآن براي ما سخن بگو. بدانيد كه او هم گمراه و هم گمراه كننده است.

الكفايه في علم الروايه، ص31

ابو قلابه از بزرگان اهل سنت مي گويد:

إذا حدثت الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا و هات كتاب الله فاعلم أنه ضال.

اگر با كسي از سنت سخن گفتي و او گفت سنت را كنار بگذار و از قرآن براي ما بگو يقين بدان كه اين گمراه است.

خيلي جالب است همين چند شب قبل در همين شبكه وهابي -كه اين آقايان اسمش را گذاشته اند حرمله!- از آقاي خطيبي كه گويا از علماي بزرگ بندر عباس است يك سخنراني پخش كردند با عنوان جايگاه سنت، ايشان تمام اين عبارتهايي كه در اين 2 صفحه پاورپوينت الان من عرض كردم را مي گفت. ما ضبط شده اش را داريم. مي گفت ايوب سختياني گفته است اگر كسي بگويد از قرآن بگو از سنت نگو، بدان گمراه و گمراه گر است.

تماس بينندگان

مجري:

جناب آقاي جعفر از اسلام شهر سلام عرض مي كنم.

بيننده:

سلام عليكم.

بيننده:

سوال من اين است كه هدف رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از بيان حديث قرطاس چه بوده؟ ما اگر اين بحث را عقلي مورد بررسي قرار بدهيم به اين شكل است كه هدف 124 هزار پيغمبر چه بوده است؟ چه هدفي را دنبال مي كردند؟ خداوند چه چيزي را مي خواسته براي بشريت به اثبات برساند؟ آيا فقط مي خواسته است بگويد اسلام دين كامل شد و بعد رها كند؟!

اگر هدف، سعادت بشر بوده ما كه الان داريم مي بينيم اين همه اختلافات آن چيزي كه مد نظر حق تعالي بوده تحقق پيدا نكرده، پس اين زحمتي كه خداوند براي خودش و انبياء ايجاد كرده است نعوذبالله بيهوده بوده است؟! اينجا مشخص است كه مسئله بايد به يك سرانجامي ختم بشود و آنجايي كه حضرت موسي از خداوند خواسته بود كه من تو را ببينم و خداوند مي فرمايد:

لن تراني

سوره اعراف، آيه 143

خداوند نفيي ابدي را بكار مي برد. خودش را اثبات كرده است و هيچ كس هم نديده و در حديث قرطاس هم كه پيغمبر مي فرمايد:

لن تضلوا

اين هم به خاطر همين است كه بالاخره بايد اثبات بشود قول رسول خدا قول خداوند است.

فقط ما مي خواهيم به صورت عقلي و علمي اين را مورد بررسي قرار بدهيم. لطفا حضرت استاد از اين زاويه همه مباحث را كاملا مورد بررسي قرار بدهند و بحثهاي جديدي را مطرح كنند.

مجري:

خيلي ممنون. جناب آقاي محمدي از لارستان از برادران اهل سنت سلام عرض مي كنم.

بيننده:

سلام عليكم.

بيننده:

من در حدود سال 77 در يكي از مدارس ديني اهل سنت درس مي خواندم و از طلبه هاي آنجا بودم. ولي مدتي كه به برنامه هاي شما نگاه مي كنم به اين برنامه ها علاقه مند شده ام و واقعا به اشتباه قبل خودم پي برده ام. فهميدم كه در آن مدرسه ديني اهل سنت عمرم به هدر رفت.

مجري:

يعني الان شبكه ولايت براي شما كلاس درس جديدي شده است؟

بيننده:

واقعا هم همينطور است. 2 سال آنجا عمرم به هدر رفت ولي هيچ به ما ياد ندادند فقط به ما گفتند شيعه اينطور است و شيعه آنطور است! البته ما قبلا هم نظر بدي روي تشيع نداشتيم ولي زماني كه رفتيم مدرسه حوزه اهل سنت ما را نسبت به اهل تشيع بدبين مي كردند ولي الان كه برنامه شما را دارم مي بينم واقعا خيلي خوشحال هستم و واقعا هم دينم را عوض كرده ام.

مجري:

خدا را شاكر هستيم كه برنامه ما توانسته است تاثير بگذارد تا دوستان بتوانند حقائق را پيدا كنند.

بيننده:

بعضيها تماس مي گيرند مي گويند مثلا ما سني هستيم مي خواهيم شيعه بشويم و مثلا ما شيعه هستيم مي خواهيم سني بشويم كه واقعا اينها معلوم نيستند، من مدرك و سند دارم من زماني كه در مدرسه بودم تقريبا سال 77 آن زمان مدير مدرسه آقاي حسيني بود و استاداني كه در مدرسه بودند آقاي سيد حسن صديقي بود، همه اينها استادان من بودند در مدرسه ديني، يعني من بدون شك و ترديد مي گويم. بعد خواستم بگويم من در اين چند سال كه در حوزه اهل سنت بودم ، واقعا مي دانم كه مرتكب گناه شدم و واقعا از كرده خودم پشيمان هستم. فقط مي خواهم مرا در اين راه راهنمايي كنيد.

مجري:

خدا انشاءالله به شما توفيق بدهد بتوانيد تحقيق بكنيد و حالا به قول خودتان كه مي گوييد من حقيقت را پيدا كرده ام ممنون هستيم از خدا كه برنامه ما انقدر تأثير گذاشته است كه شما توانسته ايد به آن فطرت خودتان بازگرديد و با عقل و درايتي كه داشتيد بين خودتان و خدايتان انشاءالله حجت را تمام كرده باشيد.

بيننده:

الان من فقط مي خواهم دعا كنيد كه گناه قبل من بخشيده بشود.

استاد حسيني قزويني:

ممنون و متشكريم از شما آقاي محمدي! خوب است افرادي هم كه با شبكه هاي وهابي هماهنگي مي كنند و تماس مي گيرند و مي گويند ما شيعه بوديم اولا يك سابقه اي از خودشان بگويند و دروغ نبافند. حتي آن آقايي كه از قزوين زنگ مي زند آدرس هايي مي دهد كه در قزوين هيچ قزويني بلد نيست! مي گويد من 30 سال قبل در مدرسه شهيد رجائي درس خوانده ام درحاليكه شهيد رجائي حداقل 4 يا 5 سال بعد از آن شهيد شده است! اگر دوستان ما اينها را كليپ كنند مي بينيد كه واقعا آدم دروغگو حافظه ندارد. حالا آن هتاكيهايش سر جاي خودش! وقتي خود ابوبكر نسبت به صديقه طاهره جسارت مي كند از اين مكتب بايد انتظار داشته باشيم كه امروز هم آقاي حيدري بيايد نسبت به حضرت ولي عصر اهانت كند. از كوزه همان برون تراود كه در اوست.

مجري:

جناب آقاي مينايي از همدان سلام و عرض ادب دارم خدمت شما،

بيننده:

سلام عليكم.

يك نظر كوچك داشتم اگر اجازه بفرماييد خيلي هم به هر حال طولاني نيست و اينكه اجازه بفرماييد كه شما اين برادران اهل سنت كه تماس مي گيرند چون سوالهاي خيلي زيادي در ذهنشان است اينها مثلا 3 نفر يا 4 نفر از آنها تماس بگيرند و يك نفر از شيعيان.

مجري:

يعني شما مي خواهيد حق خودتان را به اهل سنت بدهيد.

بيننده:

به هر حال من عرضم اين است كه اگر 4 تا از برادران اهل سنت تماس بگيرند و سوالاتشان را بپرسند ممكن است اين سوالات در ذهن 400 نفر از اهل سنت باشد و با جوابهاي خيلي زيباي حاج آقا خيلي از سوالاتشان حل مي شود . خود بنده الان اگر بخواهم صحبتي كنم از مناقب ائمه و پيامبر صلي الله عليه و آله است كه اينها را هم از من كاملتر مي دانند.

استاد حسيني قزويني:

البته جناب آقاي مينايي همانطوري كه براي برادران اهل سنت سوال است برادران شيعه هم سوالات زيادي دارند. در اين جامعه زندگي مي كنند و گاهي كتاب يا مجله اي مي خوانند يا با اهل سنت مراوده دارند يا با وهابيت مراوده دارند سوالاتي در ذهنشان است كه بايد بپرسند. البته من به عنوان يك فردي كه 30 سال در اين رشته تخصص دارم عرض مي كنم پاسخ به سوالات دوستان شيعه مان براي ما واجب است ولي وجوب پاسخ به سوالات اهل سنت براي بنده خيلي زياد محرز نيست در حقيقت مستحب و خوب است. براي نجات دادن يك انسان حق را برايش روشن كردن خيلي خوب است و خيلي پيش خداي عالم ارزش دارد. ولي از اين طرف تعدادي از جوانهاي ما در محيطهاي دانشگاهي مخصوصا در مناطق اهل سنت هستند كه سوالاتي برايشان بوجود آمده است. الان در تهران، در قم، در همدان، در استانهاي مختلف هم شيعه است و هم سني، اينها با يكديگر مراوده دارند و سوالاتي برايشان مطرح شده است، شبهاتي مطرح است و الان اين شبكه هاي وهابي دارند همينطور اين شبهات را فلّه اي پخش مي كنند و لذا اگر شما اجازه بدهيد ما همين روشي را كه داريم ادامه دهيم. ما 10 خط تلفن براي شيعيان و 10 خط تلفن هم براي اهل سنت گذاشته ايم.

مجري:

ممنون هستيم از اين پيشنهاد شما. جناب آقا رضا از كرج، از برادران اهل سنت. سلام و عرض ادب دارم خدمت شما دوست عزيز.

بيننده:

سلام عليكم. مدتها است كه ديده ايم از برنامه هايتان بحث وهابيت و اهل سنت مي كنيد. شما مي گوييد كه با اهل سنت مشكل نداريد يعني مشكل اصلي با وهابيت است درست است؟

مجري:

بله.

بيننده:

من الان خودم چند سال است كه در استان تهران زندگي مي كنم ولي متأسفانه تناقض زياد است. الان من اينجا كه دارم زندگي مي كنم يك اهل سنت شافعي مذهب هستم. ولي متأسفانه تبعيضهايي در اينجا قائلند اصلا هر جا بفهمند كه ما اهل سنت هستيم به يك ديدي نگاه مي كنند. من نمي دانم مثلا ما حالا مسلمان نيستيم؟ مگر ما صاحب كتاب نيستيم؟ من كاري ندارم كه وهابيت چيست. ما كلّا تابع قرآن هستيم تابع سنت پيامبر هستيم ما دنبال راه و روش درست تابعين هستيم. حالا فرقي نمي كند هر كدام از بزرگان باشند. بعد اينكه شما مي گوييد وهابيت كه مثلا ايده محمد بن عبدالوهاب بوده من اينجا مي خواهم اين را عرض كنم كه اگر واقعا اين آقاي محمدبن عبدالوهاب ايده اي را ارائه كرده باشد بايد به اسم محمدي بگويند نه اينكه وهابي. وهابيت يعني محمد بن عبد الوهاب پدرش بوده درست است؟

استاد حسيني قزويني:

بله.

بيننده:

نبايد اسم وهابيت را بياورند بايد اسم محمدي شان را بگويند. اين يك سوال است در ذهن من.

مطلب ديگر اينكه من در تهران بارها آرزو داشتم در يك مسجدي از اهل سنت نماز جمعه و نماز جماعت بخوانم، اصلا به مسائل سياسي هم كاري ندارم. فقط دوست دارم عبادت كنم و قرآن بخوانم. يك بار شما گفتيد كه چرا در مكه مسجد اهل تشيع نيست. ولي من مي خواهم اين را بگويم كه هيچ وقت مكه را با تهران مقايسه نكنيد. اهل سنتي كه در تهران زندگي مي كنند نزديك يك ميليون نفر هستند ولي در مكه حالا من نمي دانم شايد 100 نفر شيعه هم نباشد!

ثانيا شما مگر نمي گوييد وهابيت در مكه هستند و حكومت دست آنهاست، ولي ما كه در ايران هستيم نبايد با مكه مقايسه كنيم. ما اهل سنت هستيم ما ايراني هستيم چرا نبايد در تهران در استانهاي بزرگ مسجد باشد؟

مجري:

اين آمار يك ميليون را از كجا آورديد؟

بيننده:

از روزنامه ها ... معمولا خود دولت اينها را اعلام كرده حالا من دقيقا نمي دانم.

مجري:

اگر دولت است يك جاي رسمي است. به ما بگوييد در كجا اين آمار را عنوان كرده تا ما هم برويم ببينيم آن را.

بيننده:

آقاي محسني الان نزديك 1 ميليون نفر در تهران دارند زندگي مي كنند.

استاد حسيني قزويني:

ما هم مي گوييم در مكه 2 ميليون نفر زندگي مي كنند.

بيننده:

آقاي قزويني اصلا من مي گوييم 3 ميليون زندگي كنند.

استاد حسيني قزويني:

جناب آقاي شيخ علي آل محسن كه از علماي بزرگ قطيف است و حدود 10-12 كتاب هم نوشته است مي گفت 33 درصد مردم عربستان شيعه هستند. ايشان سايت هم دارد. اين هم مدركي كه من خدمت شما دادم. ولي شما مدرك اينكه دولت اعلام كرذه يك ميليون اهل سنت در تهران زندگي مي كنند را به من بدهيد. اگر واقعا ثابت كرديد دولت اعلام كرده است ما هر جايزه اي حضرتعالي معين كنيد حداقلش يك ميليون تومان به شما مي دهيم اينكه ثابت كنيد دولت اعلام كرده يك ميليون اهل سنت در تهران است.

بيننده:

آقاي قزويني ببخشيد من اصلا كاري به عدد ندارم ولي خدا وكيلي مي گويم در تمام پايتختهاي دنيا حتي آنها كه مسيحي هستند يك مسجد اهل سنت وجود دارد ولي نبايد در تهران داشته باشيم؟ الان من خدا شاهد است كه من چند سال است در اينجا زندگي مي كنم يك بار نبوده كه من بروم نماز جمعه.

استاد حسيني قزويني:

جناب آقا رضا ببين عزيزجان! خيلي راه دور نرويم در استان كردستان در كل شهرها نماز جمعه شيعه وجود دارد يا ندارد؟ سوال من را جواب بدهيد شما، آيا در كردستانِ ما براي شيعيان نماز جمعه هست يا نيست؟ نيست. تمام شيعيان و بنده خودم هم بارها رفته ام كردستان در سنندج، مهاباد، سقز، يا سردشت هر وقت روز جمعه شده رفته ايم مسجد آقايان اهل سنت و در نمازجمعه آنها شركت كرده ايم. چرا حضرتعالي در تهران، در نماز جمعه شيعيان شركت نمي كنيد؟ اينها را كافر مي دانيد؟ آيا اگر در مساجد شيعه ها در تهران قرآن بخوانيد گناه مي شود؟! و يا اينكه خواندن قرآن شيعيان گناه و معصيت است؟

بيننده:

ببينيد آقاي قزويني الان من خودم بچه سنندج هستم الان در سنندج در تمام شهرهاي كردستان حسينيه ها هست.

استاد حسيني قزويني:

نماز جمعه در سنندج براي شيعه هست يا نيست؟

بيننده:

اجازه بدهيد. ببينيد در حسينيه ها يا در خيابانها مراسم عزاداري هست كه هيچ وقت اهل سنت اينها را انجام نمي دهد ولي اهل سنت به چشم احترام به آنها نگاه مي كنند و كاري هم به آنها ندارند. من اين را مي گويم. من نمي گويم حالا خدايي نكرده تشيع كافر هستند من نگفتم كه نبايد پشت سرشان نماز بخوانيم. طبق آن احكامي كه خودمان داريم مي رويم مسجد. اصلا يك تبليغي هم باشد كل مسلمانهاي جهان كه ما آمده ايم تهران يك مسجد داشته باشيم. الان پاكستانيها در سفارتشان نماز جمعه را دارند آنجا مي خوانند. هر كسي در گوشه و كنار اينجا مي خواند. شما كه داريد عبادت مي كنيد ما كه نمي آييم كار سياسي انجام بدهيم. اصلا كار به سياست نداريم.

مجري:

خيلي ممنون هستيم آقا رضا.

استاد حسيني قزويني:

آخر سوال من را جواب ندادند ايشان!

مجري:

البته من اينجا اشكالي بر شما وارد مي كنم ما برنامه مان برنامه علمي است و مباحث اعتقادي ، تاريخي ، حديث و رجال را مطرح مي كنيم و دوست داريم دوستان در اين وادي سير بكنند و بروند و اين مباحث را پيگير بشوند. حالا مي آيند مباحث سياسي را مطرح مي كنند كه اصلا به ما ربطي ندارد و فرض هم مي گيريم اگر هم باشد طرف مقابلش هم هست. نه اعتقادي به اين اضافه مي كند و نه مثلا من را وادار به جستجو و تحقيق مي كند. خواهش مي كنيم از دوستان عزيزي كه با ما ارتباط برقرار مي كنند اگر سوال علمي دارند بيايند روي خط، وگرنه روي خط نيايند و اينطور وقت شبكه را نگيرند. شايد تا به حال 5 يا 10 بار اين موضوع را گفته باشيم.

استاد حسيني قزويني:

شما مي گوييد تبعيض قائل مي شوند. ببينيد برادر بزرگوار اگر در يك جايي 4 نفر شيعه تند رو تبعيض قائل مي شود در استانهاي سني نشين ما در اين كشورهاي اسلامي مان شيعه را با نظر يك بنده نگاه مي كنند. اصلا ارزش انساني برايش قائل نيستند. اگر بنا است ملاك آن باشد ما مي گوييم نظر ما و مراجع ما اين است، آيت الله سيستاني بارها گفته است كه نگوييد برادران اهل سنت بگوييد عزيزان اهل سنت. شما بايد بين افراد عادي و مراجع و علما تفاوت بگذاريد. آن هفته هم يك برادر بزرگواري آقاي فاروق از تايباد زنگ زد يك سري حرفهايي زد كه اگر يك شيعه چنين حرفي در يكي از اين شبكه هاي وهابي زده بود از او يك پيراهن عثمان درست مي كردند كه مردم عقيده شيعه اين است، ببينيد اينها كافر هستند، مشرك هستند.

اين برادرمان زنگ زد گفت كه نمي دانم عمر هم جنسبازي مي كرده و من هم حاضر هستم با من ازدواج بكند... خداي عالم بدون اجازه عمر بر پيغمبر آيه نازل نمي كرد!

ما اصلا به او گفتيم برادر عزيز من! اين فرمايشات شما نادرست است. علماي شما اين را قبول ندارند. ما راهنمايي كرديم گفتيم برويد در تايباد پيش علما و حوزه علميه، امام جمعه، بگوييد اين درست است يا نيست.

ببينيد ملاك اين نيست كه اگر يك عوامي آمد يك حرفي زد بگوييم عقيده آن مذهب اين است. آقايان بيايند قضاوت كنند اين برخورد ما با يك عزيز اهل سنت كه اين فكر انحرافي در ذهنش است تصور مي كند كه واقعيت دارد. با اينكه علماي اهل سنت چنين چيزي را قبول ندارند. بله اگر يك عالم سني زنگ بزند و چنين حرفي بزند ما روي حرفش مانور مي دهيم و درباره اش دهها جلسه مي گذاريم كه شما مي گوييد خداي عالم بدون اجازه عمر آيه نازل نمي كرد اشتباه كرد جبرئيل بنا بود وحي را براي عمر ببرد، اگر يك عالم بيايد اين را بگويد ما برايش ارزش قائل هستيم و صحبت مي كنيم كه آقا اين درست نيست و خلاف قرآن است. ولي براي افراد عوام نه. حالا اين برادر عزيزمان مي گويد در اين محيطي كه من هستم در جايي رفته ام كه تبعيض قائل هستند، عوام ممكن است اشتباه كنند و ما ضامن آن نيستيم.

مجري:

سر كار خانم صفايي از تهران ، سلام و عرض ادب دارم خدمت شما.

بيننده:

سلام عرض مي كنم. بنده چند تا مطلب داشتم كه شامل چند تا سوال و يك جواب مي شود البته وقتي ما با شبكه هاي وهابي تماس مي گيريم كه پاسخ سوالاتشان را بدهيم نمي گذارند. سوال هم كه مي خواهيم بكنيم موضوع را عوض مي كنند.

سوال اول اين بود كه سند صحيح از كتب خودشان سوال كردم وقتي غضب حضرت فاطمه عليها السلام غضب حضرت رسول الله صلي الله عليه و آله است و ابوبكر خودش اعتراف كرد كه در خانه فاطمه زهرا را كشيدم اينجا تكليف چيست؟ آقاي هاشمي مي گويند بعد از آن پشيمان شده است! مي گويم فاطمه زهرا غضبناك از دنيا رفته است اينجا تكليف چيست؟ مي گويند كه حضرت علي هم با حضرت فاطمه بحث كرده است. دوباره مي گويم غضب حضرت علي غضب رسول الله و غضب حضرت فاطمه غضب رسول الله است و غضب امام حسن و امام حسين هم غضب رسول الله است و خود رسول الله فرموده كه غضب اينها عين غضب من است و دوستيشان هم دوستي من است. ولي آيا در مورد غير از اينها هم رسول الله چيزي فرموده كه غضب اينها غضب من باشد؟ دوستي اينها دوستي من باشد؟ كه جوابي نگرفتم.

سوال دوم من اين است كه در اين هفته خيليها تماس گرفتند و گفتند چرا معاويه مقدس است و اينها اينطور جواب مي دهند كه عهدنامه امام حسن ما را بس است. من مي خواهم بدانم آيا نتيجه عهدنامه مهم است يا خود عهدنامه؟ ما يك حديث با شماره مي گوييم شما مي گوييد كل صحيح بخاري از اول تا آخر را بخوانيد. همان يك حديث را نخوانيد. شما اينجا تمام اين عهدنامه را قبل و بعدش را بررسي كنيد ببينيد نتيجه چه بوده است؟ مي خواستم همين را خدمت حضرت آيةالله قزويني جامعتر جواب بدهند.

ديگر اينكه آقاي لهرابي مي گويد فاطمه زهرا در بهشت سيدة نساء العالمين است و از همه نظر بهتر بوده، در دنيا هم همسران پيامبر بهتر بودند. من 2 تا سوال از آقاي لهرابي دارم در اينجا. چون در آنجا نمي گذاريد صحبت كنم. ديشب بعد از 40 دقيقه، تماس تلفني من را در همان ابتدا قطع كردند. بعد اولا كه 2 تا سوال دارم از آقاي لهرابي اول اينكه آيا خداوند متعال در مورد حضرت نوح و حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم پارتي بازي كرده است؟ و يا اينكه آيا رسول الله فقط يك دختر داشته به خاطر اين سيده نساء العالمين شده؟ يا دختر هاي ديگري هم داشته است؟

يك جواب دارم به آقاي سجودي كه ديشب هم بخاطر همين تماس گرفته بودم فهميدند كه جواب من چيست بعد از 40 دقيقه انتظار قطع كردند. آقاي سجودي مي گويد تمام معضلات و اتفاقها از جمله جنجالهاي اخير كه در ايران اتفاق مي افتد خوب مديريت مي شود و جمع مي شود . ولي چرا اعتياد كه در جامعه معضل است نمي توانند سر افراد را بگيرند و برسند به قاچاقچيها و سركرده هايشان؟ من مي گويم جناب آقاي سجودي من خودم در زمينه ترك اعتياد فعاليتهايي داشته ام. ما در اين زمينه سر نخ را گرفتيم و رسيديم به زاهدان! رسيديم به زابل، رسيديم به سيستان بلوچستان و عزيزان برادران اهل سنت كه مراجع مي گويند اينها عزيزان ما هستند، به اينها دست نزنيد با اينها كاري نداشته باشيد. و من هم از اينجا به آقاي سجودي مي گويم يك فتوايي را صادر كنند امشب كه من خودم كمر همت را بسته ام اقدام مي كنم .

مجري:

خيلي ممنون از سركار خانم صفايي كه اينقدر خوب وارد مي شود و خواب را بر اين آقايان وهابي شبكه حرمله حرام كرده است.

جناب آقاي مير معيني از كنگاور سلام و عرض ادب دارم خدمت شما،

بيننده:

سلام عرض مي كنم. راجع به همين حديث قرطاس كه جناب عمر در اين حديث آمده است كه،

إن الرجل ليهجر.

مي خواستم بدانم چرا جناب عمر از اين كلمه

إن الرجل

استفاده كرده است؟

مجري:

چه كلمه اي بايد استفاده مي كرد؟

بيننده:

حالا من احساسم اين است كه اين آقا مثلا،

إن النبي

چرا نگفته است؟ مي شود اينطور استنباط كرد كه ايشان شايد پيغمبري پيغمبر را قبول نداشته؟ اين يك سوال، سوال دومم اين است كه خداوند در قرآن مي فرمايد من حافظ قرآن هستم. از آن طرف عائشه ادعا داشته است كه بعد از رحلت پيامبر اكرم، آيه هايي در قرآن بوده مثل آيه رجم، بعد ادعا داشته است كه ما اينها را مي خوانديم. مي خواستم بدانم آيا ايشان خبر نداشته است خدا در قرآن خودش گفته است كه من حافظ قرآن هستم؟

مجري:

ممنون از سوالاتتان. جناب آقاي محمدي از شيراز از برادران شيعه سلام عرض مي كنم.

حقيقتا اين برنامه شما براي ما خيلي لازم و مفيد است. براي همه مسلمانها چه شيعه و چه سني برنامه مفيدي است. يك گلايه اي هم از آقاي قزويني داشتم. حقيقتا براي ما خيلي جاي ناراحتي است شما يك شب نسبت به آقاي حيدري كه يك وهابي است گفتيد كه ايشان مهمان نواز است. ما اگر برويم مكه يا مدينه ما را با آغوش باز مي پذيرد، اما در عوض آقاي الله ياري درست است اخلاقش تند و برخوردش نادرست است قبول دارم اما حقيقتا بحث ايشان با آنها خيلي فرق مي كند. بحثهاي ايشان با شبكه كلمه خيلي فرق مي كند. بحثهاي ايشان با شبكه نور خيلي فرق مي كند. بحثهاي علمي مطرح مي كند. اگر چه شما حقائق را مي گوييد اما در قالب كلمات بسيار زيبا و جالب باشد.

استاد حسيني قزويني:

يعني شما مي فرماييد مثلا آقاي الله ياري مهمان نوازيش بهتر از آقاي حيدري است؟

بيننده:

نه من نمي خواهم اين را بگويم. شما يك سري اهانتها كرده ايد حقيقتا الفاظي كه گفته ايد مثلا احمق، بي ادب، يك سري كلمات وقيح است.

مجري:

خيلي ممنون از جناب آقاي محمدي.

حاج آقا! لطفا سوال آقا رضا كه گفت چرا وهابي مي گوييد با اينكه اسمش محمد است؟ بايد محمدي بگوييد، را پاسخ دهيد.

استاد حسيني قزويني:

خودشان، خودشان را وهابي معرفي كرده اند. همين عثمان الخميس از ليدرهايشان است در ماهواره و در سايتهايشان هست كه مي گويد ما وهابي هستيم و به وهابي بودنمان هم افتخار مي كنيم. شايد در سال 83 بود كه بنده خودم با يكي از مشايخ مكه جناب شيخ محمد بن جميل زينو كه از اساتيد دارالحديث مكه مكرمه بود و سال گذشته از دنيا رفت يك نشست 3 يا 4 ساعته در منزلش داشتم. ايشان اول سوالي كه از من كرد اين بود كه با اينكه ما تابع محمد بن عبد الوهاب هستيم بايد به ما بگويند محمدي چرا مي گويند وهابي؟ البته من شوخي كردم گفتم كلمه وهاب نام خدا است، شما خودتان را منتسب به خدا بكنيد نه به نام محمد، ايشان خيلي خوشحال شد و با دستش محكم زد روي زانوي من گفت بارك الله!

ولي اينها مشخص است محمدي به اينها بگويند با نام نبي گرامي مشتبه مي شود كه آقا اينكه محمدي هستيم تابع رسول اكرم هستيم و يا تابع محمد بن عبد الوهاب هستيم!؟ و لذا براي اينكه يك شاخصي باشد وهابي را برگزيده اند. اينها خودشان را تابع پيغمبر نمي دانند چون اگر واقعا بگويند ما محمدي هستيم مردم تصور مي كنند اينها تابع پيغمبر هستند ولي تابع پيغمبر نيستند. محمد بن عبد الوهاب گفت اين عصاي من بهتر از پيغمبر است. چون با اين عصا مي توانم يك عقرب يا يك ماري را بكشم ولي پيغمبر اين اندازه هم نستجير بالله فايده اي ندارد. همين آقا مي گويد رفتن به زيارت قبر پيغمبر حرام است. توسل به پيغمبر كفر است، و متوسل هم بايد اعدام بشود حتي بالاتر از حكم زنا! همين تعبيري كه زيني دحلان دارد در فتنه الوهابي ص 19، مي گويد يك كسي بالاي مأذنه بعد از گفتن

أشهد أن محمدا رسول الله

بر پيغمبر صلوات فرستاد، محمد بن عبد الوهاب دستور داد گردنش را زدند! اينها واقعا ترس دارند كه به محمدي معروف شوند. و خود حسن بن فرحان مالكي كتابي نوشته است در رابطه با محمد بن عبد الوهاب كه محمد بن عبد الوهاب يك اصلاحگر بود، پيغمبر نبود، شما محمد بن عبد الوهاب را در حد پيغمبر قرار داده ايد! چندي پيش در يكي از سايتهايشان نوشته بود ما مي گوييم محمد بن عبد الوهاب گفته است توسل حرام است. اگر پيغمبر از قبر زنده بشود بگويد توسل اشكال ندارد ما قبول نمي كنيم! لذا اينها ديگر از همان روزهاي اول خودشان را وهابي گفته اند. الان بخاطر اينكه واژه وهابي يك واژه وقيحي شده، و بخاطر اين ترورهايي كه انجام داده اند و جنايتهايي كه مرتكب شده اند دنيا از وهابيت متنفر شده است اينها تلاش مي كنند كه ديگر خودشان را وهابي معرفي نكنند، بلكه بگويند ما سلفي هستيم! آبرويشان با واژه وهابيت رفته است و حالا مي خواهند سلفي سلفي كنند آبروي سلف را هم ببرند!

مجري:

خانم صفايي چند تا سوال داشتند توضيح بدهيد.

استاد حسيني قزويني:

آن آقا در شبكه وهابي گفته است كه حضرت زهرا سيده نساء بهشت بوده! در كتاب مستدرك علي الصحيحين از عائشه از پيغمبر نقل مي كند:

قال وهو في مرضه الذي توفي فيه يا فاطمة الا ترضين ان تكوني سيدة نساء العالمين وسيدة نساء هذه الأمة وسيدة نساء المؤمنين هذا اسناد صحيح ولم يخرجاه هكذا

المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص156

در بيماري كه از دنيا رفت فرمود: آيا راضي نيستي كه سيده زنان دو جهان باشي؟ هم دنيا و هم آخرت و سيده زنان اين امت باشي؟ و سيده زنان مومن؟

اگر همسران پيغمبر مومن هستند حضرت زهرا سيده آنها است. اگر مومن نيستند اين آقايان معين كنند ديگر ما چيزي نداريم. و حاكم نيشابوري هم مي گويد:

هذا إسناد صحيح و لم يخرجاه.

سندش صحيح است مسلم و بخاري نياورده اند.

در صحيح بخاري آمده است كه حضرت زهرا بي تابي مي كرد حضرت فرمود:

فلما رأي جزعي سارني الثانية قال يا فاطمة الا ترضين ان تكوني سيدة نساء المؤمنين.

آيا دوست نداري كه تو سيده زنان تمام مومنين باشي؟

سيده زنان مومنين يعني از حضرت آدم تا قيام قيامت هر چه زن مومن است فاطمه زهرا سرور آنهاست.

أو سيدة نساء هذه الأمة.

اين ديگر از صحيح بخاري ج 5 ص 2317، حديث شماره 5928، از نرم افزار الجامع الكبير است و ارتباط به ما ندارد. البته همين حديث را صحيح بخاري، ج 3 ص 1128 ، مسند احمد ، فضائل الصحابه ، مسند ابن راهويه و حدود 50 - 60 كتاب ديگر آورده اند.

در رابطه با اينكه اگر حضرت امير سلام الله عليه بر حضرت زهرا غضب كرد. يك روايت صحيح در كتب شيعه يا در كتب اهل سنت بياوريد براي ما جز روايت جعلي و ساختگي كه درست كرده اند در رابطه با دختر ابو جهل، فرض گيريم درست هم باشد وقتي حضرت امير ديد حضرت زهرا ناراحت است عقب نشيني كرد. يعني اين اندازه نسبت به حضرت زهرا ايثار كرد. با اينكه دروغ است و الله دروغ است. ولي آيا ابوبكر قلب حضرت زهرا را رنجاند حاضر شد عقب نشيني بكند. يا نه حاضر نشد عقب نشيني بكند؟ حضرت امير هم مي خواست برود زن بگيرد. قرآن مي گويد:

فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَي وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ

سوره نساء، آيه 3

كار خلافي نمي خواست بكند. فرض كنيم كه اين حديث دروغي كه

نحن معاشر الأنبياء لا نورث

عمدة القاري، ج14، ص163

درست است. آيا حاضر شد بخاطر قلب حضرت زهرا فدك را برگرداند؟ حضرت زهرا

توفيت و هي ساخطة علي أبي بكر و عمر.

اين ديگر واضح و روشن است. صحيح بخاري ج 5 ص 82 ح 4240 به صراحت مي گويد:

فغضبت فاطمة بنت رسول الله صلي الله عليه وسلم فهجرت أبابكر فلم تزل مهاجرته حتي توفيت

تا آخرين لحظه هم حضرت زهرا از ابوبكر غضبناك بود تا از دنيا رفت. و وصيت هم كرد كه ابوبكر بر او نماز نخواند. اگر روايت جعلي غضب حضرت زهرا بر حضرت امير را درست بشماريم، شما براي اين 2 تفاوت چه جوابي داريد؟ مسور بن مخرمه ناقل قضيه خواستگاري دختر ابي جهل است كه اصلا آن زمان يا در اين اتفاقي كه افتاده اصلا به دنيا نيامده بوده يا در دامن مادرش پستانك مي خورده! پيغمبر كه از دنيا رفته اين 8 ساله بوده! خود توفيق ابوعلم هم مي گويد اين قضيه سال دوم هجرت قبل از ولادت امام مجتبي بوده، يعني آن زمان هنوز اين آقا اصلا به دنيا نيامده است ولي دارد اين قضيه را نقل مي كند!

در رابطه با قضيه اي كه معاويه را مقدس مي دانيم چون امام حسن با او صلح كرده است. در اينجا ما سخن زياد داريم. اصلا امام حسن صلح كرد تا در يك جمله فسق و كفر معاويه را ثابت كند. آن چهره نفاق معاويه را ثابت كند. در خود نهج البلاغه در نامه 16 حضرت علي قسم ياد مي كند

فوالذي فلق الحبة وبرأ النسمة ما أسلموا ولكن استسلموا وأسروا الكفر

معاويه و دار و دسته اش مسلمان نشدند كفر ظاهري را به كفر باطني مبدل كردند.

همين عبارت را عمار ياسر با سند صحيح در مجمع الزوائد هيثمي ج ا ص 113 آورده است. اين آقايان بروند ببينند. ما ديگر در اين چند روز نسبت به معاويه چيزي نگذاشتيم بماند. انشاءالله درباره معاويه، حق مطلب را ادا خواهيم كرد. خوني كه به قلب امير المومنين و امام مجتبي و اهلبيت وارد كردند، سر منشأش خود معاويه بوده است.

مجري:

آقاي مير معيني نكته زيبايي را در حديث قرطاس گفتند كه چرا عمر نگفته

إن النبي يهجر

خدايي نكرده يكي از بزرگانمان مريض بشود مي گوييم اين آقاي ما، اين سيد ما، اين مولاي ما و خلاصه يك عبارت درستي مي آوريم.

استاد حسيني قزويني:

بله در صحيح مسلم ج 5 ص 152 ح 4458 هم عمر وقتي مي آيد خطاب به علي عليه السلام و عباس نمي گويد مثلا آمده بود ارث پيغمبر را طلب مي كرد بلكه مي گويد:

فجئتما تطلب ميراثك من ابن أخيك ويطلب هذا ميراث امرأته من أبيها

عباس تو آمده بودي ارثت را از فرزند برادرت بگيري و اين هم آمد تا ارث زنش را از پدرش بگيرد.

ادب را رعايت نمي كند. يك طرف پيغمبر است و يك طرف خير الاوصياء، شما حداقل بگوييد ارث خود را از پيغمبر مي خواست. اين تعابير، تعابير زشتي است.

مجري:

خيلي ممنون. خداوند يار و نگهدار شما عزيزان باشد.





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها