2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
چرا نام ائمه عليهم السلام مستقيماً در قرآن نيامده است ؟
کد مطلب: ٥٢٣٥ تاریخ انتشار: ١٦ آبان ١٣٨٦ تعداد بازدید: 50713
پرسش و پاسخ » امام علي (ع)
چرا نام ائمه عليهم السلام مستقيماً در قرآن نيامده است ؟

سؤال كننده : مرتضي جباري و محمد نور

توضيح سؤال :

چرا نام ائمه عليهم السلام مستقيماً در قرآن نيامده است ؟

1 . توسل به غير حق تعالي فقط از نظر قرآن با تفسير

2 . نام ائمه چرا مستقيما در قران نيامده (اشاره غير مستقيم آنرا تا حدودي ميدانم)

3 . نذوراتي توسط مردم داده مي شود كه وقتي از آن ها پرسيده ميشود ميگويند مثلاٌ "اين نذر يا قرباني براي امام حسين است " آيا با توجه به آيات قران كه "خوردن آنچه به نام غير خدا ذبح ميشود حرام است " خوردن آن ذبح و يا هر آنچه كه با آن طبخ مي شود حرام نيست ؟ ( با توضيح وتفسير ) .

پاسخ سؤال اول :

توسل به انبياء ، صالحان و تمامي كساني كه پيش خداوند آبرويي دارند ، مورد تأييد قرآن كريم است . در اين باره آيات فراواني وجود دارد كه بنده فقط به دو آيه اشاره مي كنم .

1. قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ . يوسف / 97 .

خداوند در اين آيه داستان برادران حضرت يوسف عليه السلام را نقل مي كند كه آن ها بعد از پشيماني از كردارشان ، پيش پدرشان حضرت يعقوب عليه السلام آمدند و از او درخواست كردند كه او از خداوند بخواهد تا گناهان آن ها بخشيده شود . حضرت يعقوب هم نگفت كه چرا خودتان مستقيماً سراغ خداوند نمي رويد و به من متوسل شده ايد ؛ بلكه به آن ها وعده داد كه از خداوند براي آن ها طلب مغفرت نمايد :

قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

به زودي از پروردگارم براي شما طلب مغرف خواهم كرد كه او بخشنده و مهربان است .

2. وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا . النساء / 64 .

آنان كه نسبت به خود ظلم كرده اند ، استغفار كنند و از پيامبر اسلام بخواهند كه او از خداوند براي آن ها طلب مغفرت كند ...

خداوند در اين آيه به صراحت مي گويد كه بندگان من به پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم متوسل شوند و به وسيلهء آن حضرت از خداوند طلب مغفرت كنند .

اين دو آيه بهترين دليل براي اثبات صحت توسل به غير خداوند و دقيقاً عين همان توسل شيعيان به پيامبر اسلام و ائمه معصومين عليهم السلام است . شيعيان نيز مي گويند :

يا ابا القاسم يا رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) يا امام الرحمة يا سيدنا ومولانا انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بك الي الله وقد مناك بين يدي حاجاتنا يا وجيها عند الله اشفع لنا عند الله .

چه فرقي است ميان : «يا أبانا استغفر لنا » و «يارسول الله استغفرلنا » ؟

سؤال 2:

2، نام ائمه چرا مستقيما در قران نيامده (اشاره غير مستقيم آنرا تا حدودي ميدانم)

پاسخ :

ما از اين سؤال چند جواب داريم :

جواب اول :

در قرآن كريم كليات احكام و معارف آمده است ؛ ولي تفصيل و تشريح آن را به عهدهء نبي مكرم اسلام صلي الله عليه وآله وسلم گذاشته شده است ؛ چنانچه خداوند در قرآن كريم مي فرمايد :

وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ . النحل / 44 .

و اين قرآن را به سوي تو فرود آورديم ، تا براي مردم آنچه را به سوي ايشان نازل شده است توضيح دهي ، و اميد كه آنان بينديشند .

وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ . النحل /64 .

و ما [اين ] كتاب را بر تو نازل نكرديم ، مگر براي اينكه آنچه را در آن اختلاف كرده اند ، براي آنان توضيح دهي .

و با آيات فراواني اطاعت از آن حضرت را براي همهء مردم واجب كرده است ؛ از جمله :

وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا . الحشر / 7 .

و آنچه را فرستاده [ او ] به شما داد ، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت ، بازايستيد

و ده ها آيهء ديگري كه به جهت اختصار به همين يك آيه اكتفا مي شود .

مثلاً در قرآن كريم آمده است كه «اقيموا الصلاة » ؛ ولي نيامده است كه روزي چند وعده نماز بخوانيد ، در هر وعده چند ركعت بخوانيد ، چگونه بخوانيد ، چه سوره هايي را بخوانيد و ... تمام اين موارد به عهدهء رسول گرامي اسلام صلي الله گذاشته شده است و آن حضرت فرمودند :

صلوا كما رأيتموني اصلي .

كتاب المسند ، الإمام الشافعي ، ص 55 و السنن الكبري ، البيهقي ، ج 2 ، ص 345 و صحيح البخاري ، البخاري ، ج 1 ، ص 155 و ج 7 ، ص 77 و ج 8 ، ص 133 .

نماز بخوانيد ، همان طوري كه من نماز مي خوانم .

كليات امامت نيز در قرآن در آيات فراواني آمده است ؛ مثلاً در بارهء حضرت ابراهيم مي فرمايد :

إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ . البقره / 124 .

[ خدا به او ] فرمود : «من تو را پيشواي مردم قرار دادم .» [ ابراهيم ] پرسيد : « از دودمانم [ چطور ] ؟» فرمود : «پيمان من به بيدادگران نمي رسد » .

وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا . الأنبياء / 73 .

و آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مي كردند .

168

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ . المائده / 67 .

اي پيامبر ، آنچه از جانب پروردگارت به سوي تو نازل شده ، ابلاغ كن ؛ و اگر نكني پيامش را نرسانده اي . و خدا تو را از [ گزند ] مردم نگاه مي دارد .

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا . المائدة / 3 .

امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم ، و اسلام را براي شما [به عنوان ] آيين برگزيدم .

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ . النساء / 59 .

اي كساني كه ايمان آورده ايد ، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياي امر خود را [ نيز ] اطاعت كنيد .

و ده ها آيهء ديگري كه كليات قضيه را كاملاً روشن كرده است . پيغمبر اكرم از همان آغاز رسالت در سال سوم بعثت كه مبعوث مي شود به انذار قومش :

وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ . الشعراء / 214 .

و خويشان نزديكت را هشدار ده .

روايات صحيح به شهادت بزرگان اهل سنت وارد شده است كه در همان جلسه دست حضرت امير عليه السلام را گرفت و فرمود :

وهذا اخي ووصيي وخليفتي من بعدي .

اين خليفهء من ، برادر من ، و وصي من بعد از من است

و بعد از او در فرصت هاي مناسب اين قضايا را حضرت مطرح كرده است . در آخرين سال عمرشان در غدير خم در يك مجمع بزرگ بيش از صد هزار نفره مطرح كرده است . بيش از اين چطور بخواهد پيامبر اكرم مطرح كند ؟

جواب دوم :

درست است كه ائمه در قرآن اسم شان نيامده است ؛ ولي خداوند بوصفه از آن ها ياد كرده اند . خداوند در بارهء امير المؤمنين عليه السلام فرموده است :

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ . المائدة / 55 .

وليّ شما ، تنها خدا و پيامبر اوست و كساني كه ايمان آورده اند : همان كساني كه نماز برپا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند .

بنابر تصريح بسياري از علماي اهل سنت ، اين آيه در بارهء امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است . قاضي عضد الدين ايجي ، متوفاي 756 در اين باره مي فرمايد :

وأجمع أئمّة التفسير أنّ المراد علي .

المواقف في علم الكلام ، ص 405 .

پيشوايان و بزرگان در تفسير قرآن ، اتفاق و اجماع دارند كه مراد علي ( عليه السلام ) است .

و سعد الدين تفتازاني نيز تصريح مي كند :

نزلت باتّفاق المفسّرين في علي بن أبي طالب ، رضي اللّه عنه ، حين أعطي خاتمه وهو راكع في صلاته .

شرح المقاصد في علم الكلام ، ج 5 ، ص270 .

اين آيه به اتفاق مفسران قرآن ، در شأن علي ( عليه السلام ) نازل شده است ؛ آنگاه كه انگشترش را در نماز و در حال ركوع به فقير نيازمند داد .

و نيز علاء الدين علي بن محمد حنفي ، معروف به قوشجي در اين باره مي گويد :

إنّها نزلت باتفاق المفسّرين في حق علي بن أبي طالب حين أعطي السائل خاتمه وهو راكع في صلاته .

شرح تجريد الاعتقاد ، ص 368 .

اين آيه به اتفاق همه مفسران در حق علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) ، هنگامي كه انگشترش را در حال ركوع و در نماز به سائل داد ، نازل شده است .

و آلوسي نيز مي گويد :

غالب الأخباريّين علي أنّ هذه الآية نزلت في علي كرّم اللّه وجهه .

روح المعاني ، ج 6 ، ص168 .

بيشتر اخباري ها مي گويند : اين آيه در شأن و مقام علي ( عليه السلام ) نازل شده است .

آيا اين آيه براي اهل حق كفايت نمي كند ؟ آيا لازم بود كه خداوند اسم ائمه را تك تك در قرآن مي آوردند ؟

جواب سوم :

آيا اگر خداوند در قرآن نام ائمه را نيز آورده بود ، پيراوان سقيفه حاضر بودند كه بپذيرند ؟ آيا همان هايي كه به پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم نسبت هذيان دادند و گفتند :

ان الرجل ليهجر .

اگر نام حضرت علي در قرآن هم آمده بود ، نمي گفتند :

ان جبرئيل قد هجر ؟

يا نستجير بالله نمي گفتند كه خدا هم اجتهاد فرموده و ما هم مجتهد هستيم و اين سخن را قبول نداريم ؟

ما معتقد هستيم كه حتي اگر نام امام علي عليه السلام هم در قرآن مي آمد ، پيروان سقيفه حاضر نبودند كه بپذيرند ؛ چنانچه در بارهء بسياري از احكام ديگر نپذيرفتند ؛ همانند متعه . مگر در بارهء متعه در قرآن آيهء صريح نداريم كه فرمودند :

فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً . النساء / 24 .

و زناني را كه متعه كرده ايد ، مَهرشان را به عنوان فريضه اي به آنان بدهيد ، و بر شما گناهي نيست كه پس از [ تعيين مبلغ ] مقرر ، با يكديگر توافق كنيد [ كه مدت عقد يا مَهر را كم يا زياد كنيد ] .

قرطبي مي گويد :

وقال الجمهور المراد نكاح المتعة الذي كان في صدر الإسلام .

تفسير قرطبي ، ج5 ، ص120 و فتح القدير ، ج1 ، ص449 و تفسير طبري ، ج5 ، ص18

مراد از اين « فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ » نكاح متعه است كه در صدر اسلام رايج بوده .

و ده ها روايت در صحيح بخاري ، از جابر و ديگران آورده اند كه ما در زمان پيامبر متعه مي كرديم ؛ حتي به يك مشت گندم .

محمد بن اسماعيل بخاري در صحيحش نقل مي كند كه :

حدثنا مسدد حدثنا يحيي عن عمران أبي بكر حدثنا أبو رجاء عن عمران بن حصين رضي الله تعالي عنه قال نزلت آية المتعة في كتاب الله ففعلناها مع رسول الله صلي الله عليه وسلم ولم ينزل قرآن يحرمه ولم ينه عنها حتي مات قال رجل برأيه ما شاء قال محمد يقال إنه عمر .

صحيح البخاري ، ج 5 ، ص 158 .

آيهء متعه در زمان رسول خدا نازل شد و ما در زمان رسول خدا به آن عمل مي كرديم و آيهء هم بر حرمت آن نازل نگرديد و رسول خدا هم تا دم مرگ ما را از آن منع نكرد ، مردي با رأي و ميل خودش هر چه كه دلش خواست گفت . و اين شخص عمر بن الخطاب بود .

همچنين مسلم نيشابوري در صحيحش نقل مي كند كه :

قال عطاء قدم جابر بن عبد الله معتمرا فجئناه في منزله فسأله القوم عن أشياء ثم ذكروا المتعة فقال نعم استمتعنا علي عهد رسول الله صلي الله عليه وسلم وأبي بكر وعمر .

صحيح مسلم ، ج4 ، ص131 .

عطاء گويد : جابر بن عبد الله انصاري براي عمره به مكه آمد . به منزل او رفتم ، مردمان از او مسأله مي پرسيدند تا صحبت رسيد به متعه . جابر بن عبد الله گفت : بلي ما در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و هم در زمان ابوبكر و عمر متعه مي كرديم .

و باز در جايي ديگر نقل مي كند :

عن أبي نضرة قال كنت عند جابر بن عبد الله فاتاه آت فقال إن ابن عباس وابن الزبير اختلفا في المتعتين فقال جابر فعلناهما مع رسول الله صلي الله عليه وسلم ثم نهانا عنهما عمر فلم نعد لهما .

صحيح مسلم ، ج4 ، ص59 .

من در نزد جابر بن عبد الله بودم ، گفتند عبد الله بن عباس و عبد الله بن زبير در موضوع دو متعه [متعهء نساء و متعهء حج ] اختلاف نظر دارند . جابر بن عبد الله گفت : ما در زمان رسول خدا هر دو را به جا مي آورديم ؛ پس عمر آن دو را نهي كرد و ما هم ديگر پس از آن بجا نياورديم .

اهل سنت مي گويند كه جناب عمر صلاح ديد كه متعه را حرام كند .

متعتان كانتا علي عهد رسول الله ، صلي الله عليه وآله - أنا أنهي عنهما ، وأعاقب عليهما ، متعة النساء ومتعة الحج .

دو متعه در زمان رسول خدا حلال بود كه من آن را حرام مي كنم و هر كس انجام دهد ، او را مجازات مي كنم : يكي متعه حج و ديگري متعه زنان .

الإيضاح ، الفضل بن شاذان الأزدي ، ص 443 و مسند احمد ، الإمام احمد بن حنبل ، ج 1 ، ص 52 و ج 3 ، ص 325 و السنن الكبري ، البيهقي ، ج 7 ، ص 206 و معرفة السنن والآثار ، البيهقي ، ج 5 ، ص 345 و الاستذكار ، ابن عبد البر ، ج 4 ، ص 95 و أحكام القرآن ، الجصاص ، ج 1 ، ص 338 و أحكام القرآن ، الجصاص ، ج 2 ، ص 191 و تفسير الرازي ، الرازي ، ج 5 ، ص 167 و تذكرة الحفاظ ، الذهبي ، ج 1 ، ص 366 و ميزان الاعتدال ، الذهبي ، ج 3 ، ص 552 و

جالب اين است كه آقاي سرخسي حنفي و ابن قدامه حنبلي از شخصيت هاي برجستهء اهل سنت وقتي به اين مي رسند مي گويند :

وقد صح أن عمر رضي الله عنه نهي الناس عن المتعة .

اين كه عمر از متعه نهي كرده است ، صحت دارد .

متعه اين قدر در قرآن به صراحت آمده است و آن ها زير بار نرفتند . اگر نام امام علي عليه السلام هم در قرآن آمده بود ، مي گفتند :

ان الله تبارك و تعالي قد عين علياً للإمامة ولكن عمر عزله .

پس حتي اگر اسم ائمه در قرآن هم مي آمد ، هيچ ضمانتي وجود نداشت كه اهل سنت آن را بپذيرند .

سؤال 3 :

3، نذوراتي توسط مردم داده ميشود كه وقتي از آنها پرسيده ميشود ميگويند مثلاٌ"اين نذر يا قرباني براي امام حسين است" آيا با توجه به آيات قران كه"خوردن آنچه به نام غير خدا ذبح ميشود حرام است"خوردن آن ذبح ويا هرآنچه كه با آن طبخ مي شود حرام نيست ؟ (با توضيح وتفسير) .

پاسخ :

نذوراتي كه شيعيان در ماه هاي محرم و صفر انجام مي دهند ، همگي قربة الي الله و براي خداوند است ؛ ولي صاحب نذر ثواب را به امام حسين عليه السلام هديه مي كند . شاهد بر اين مطلب اين است كه در هنگام ذبح هيچ كسي به جاي نام خداوند ، نام امام حسين را نمي برد ؛ بنابراين ، چنين نذري از مصاديق ذبح براي غير خدا نيست و در نتيجه خوردن آن نيز اشكالي ندارد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | محمدنور | | ١٢:٠٠ - ١٧ آبان ١٣٨٦ |
سلام عليكم.خسته نباشيد.واقعا خدا شمارا براي ما نگه دارد آقاي قزويني. مدتها بود عالم بزرگي مثل شما نبود.و اين اهل سنت مغرور شده بودند.انشاالله خدا توفيق روزافزون بشما اعطا كند.ممنون كه جواب خوب و مستحكمي برايم فرستاديد و سريع جوابم را داديد.
2 | سعيد عباس زاده | | ١٢:٠٠ - ٢٠ آبان ١٣٨٦ |
با سلام و آرزوي توفيق. اگر چه بهانه گيران در طول تاريخ بهر نحوي دنبال بهانه بوده اند و خواهند بود و در صورت آمدن اسامي ائمه معصومين در قران ممکن بود قران را تحريف شده عنوان نمايند اما آيا ذکر اسامي آنان حداقل از تشتت آرا بين شيعيان نيز جلوگيري نمي کرد؟

پاسخ:

دوست عزيز ! شيعه اثني عشري ، ذره‌ اي اختلاف و تشتتي در باره اسامي ائمه ندارند تا ذكر اسامي آن حضرات در قرآن از اين تشتت جلوگيري كنند . آيا واقعاً بيش از پنجاه روايتي كه از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ، از طريق شيعه و سني وارد شده كه اسامي تك تك آن‌ها را بيان كرده است ، براي جلوگيري از تشتت كافي نيست ؟

3 | فقط بنده خدا | | ١٢:٠٠ - ١٦ مهر ١٣٨٧ |
سلام بر مومنين
دوستان چرا در قرآن دنبال اسامي ائمه اطهار(ع) كه از اعتقادات خاصه شيعه است مي گرديد؟اگر اين كار لازم بود نام خيلي اشخاص ديگر نيز بايد در قرآن مي آمد كه نيامده. شخصي را مثال مي زنم كه در سرنوشت جامعه بشري آنهم نه فقط مسلمانان بلكه تمام بشريت و استقرار حكومت توحيدي در سراسر جهان بسيار حائز اهميت است ولي نام وي در قرآن نيامده است.وي آخرين خليفه خدا در زمين است .

نه تنها تمام مسلمانان بلكه پيروان تمام اديان الهي به ظهور منجي آخر زمان اعتقاد دارند.پيامبر (ص)با افتخار فرموده كه منجي آخرزمان از خاندان اوست. اهل سنت اعتقاد به تولد وظهور او در آخر زمان دارند وبسياري از علماي اهل سنت وي را خليفه بدون واسط خداوند در زمين مي دانند كه حكومتي جهاني را پايه گذاري مي كندو جهان را پر از عدل مي نمايد و ......
با توجه به اهميت فوق العاده منجي آخر زمان چرا نام وي در قرآن نيامده است؟آيا لازم نبود؟مگر ذكر نام وي در قرآن باعث هدايت بيشتر امت اسلامي نمي شد؟اينكه نامش در قرآن نيامده دليلي است كه وي را انكار كنيم؟
اگر براي ايمان به خلفاي راستين پيامبر(ص) ذكر نام آنها در قرآن ضروري بود چرا براي آخرين و با عظمت ترين خليفه خدا اينگونه نيست؟
تا حالا از خودتان پرسيده ايد كه چرا نام آخرين خليفه خدا در زمين در قرآن نيامده؟پاسخ به بسياري ازشبهه ها در پاسخ به سئوال نهفته است.
التماس دعا.
4 | سلامات | | ١٢:٠٠ - ١٨ آبان ١٣٨٧ |
مهمترين فاكتورهايي که يک امام واقعي بايد دارا باشد توسط پيامبر اسلام و قرآن مشخص شده است .به نظر بنده از اسم مهمتر مي باشند . اگر فقط اسم آورده شود خوب افراد فرصت طلب براحتي مي توانستند از اسامي سوء استفاده کنند. در حديث جابر بن عبدالله انصاري از پيامبر آمده است که حضرت پيامبر سلامشان را به امام محمد باقر رساندند.
5 | محمد | | ١٢:٠٠ - ٢٥ دي ١٣٨٧ |
در جواب جناب «فقط بنده خدا » ؛ مهدي اي که مسلمانان جهان به آن معتقدند صرفا يک شخصيت سياسي است و يک شخصيت ديني نيست و از طرف خداوند حامل پيغامي نمي باشد و واجب الاطاعة نيست. بنابراين اسم چنين شخصيتي لازم نيست که در قرآن باشد. ولي امامان اثني عشر ، علم خدايي دارند و واجب الاطاعة مي باشند و حرفشان همان حرف خداوند است. بنابراين هيچ بهانه اي مورد قبول نيست و حتما بايد اسمشان در قرآن مي آمد.

پاسخ:
شما مي توانيد آياتي که مرتبط با حضرت مهدي (عج) هست را با ترجمه و تفسير و منبع و مآخذ در لينک ذيل ملاحظه نماييد:
http://shamim.valiasr-aj.net/page2/m1_ayat.php
والسلام علي من التبع الهدي
معاونت اطلاع رساني
6 | مهران | | ١٢:٠٠ - ٠١ ارديبهشت ١٣٨٨ |
دست مريزاد بابا آفرين به شما آقاي موحد که دلايل محکمه پسند داديد خدا اجرتون بده
والسلام
7 | موحد | | ١٢:٠٠ - ٠١ ارديبهشت ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم با عرض سلام خدمت دوست بزرگوار اول- چنانچه که جناب خود شما در باره داستان پسران حضرت يعقوب عليه الصلاة و السلام گفته ايد. البته باريکي مسئله در اين است که حضرت يعقوب (ع) در قيد حيات بودند که پسران از ايشان خواستند که از خداوند متعالي براي يشان طلب مغفرت نمايد. همچنان در منابع معتبر تاريخي آمده است که در زمان خلافت حضرت اميرالمومين عمر (رض) خشک سالي بوده و ايشان به اتفاق همه اصحاب به مقام و منزلت حضرت عباس (رضي الله تعالي عنه) که داشتند توسل جستند. ايشان همه در حال حيات بودند. البته توسل به شخص صالح و نيکو کار در حالي مي شود که آن شخص زنده و حيات باشد. اگر قرار به اين باشد که توسل به اشخاصي که در قيد حيات نيستند جواز داشته باشد به آن قضيه ي مي ماند که مشرکين به آفريدگار بودن و رازق بودن و مدبر بودن خداوند متعال ايمان داشتند ولي همراه با خدا، خداخواندگاني از درخت يا سنگ يا هر چيز ديگري پرستش مي کردند و مي گفتند:( مَا نَعْبُدُهُمْ إِلا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى)زمر/3 دوم- قرآن در باره نماز چنان که خود شما هم قبول داريد و ذکر کرديد، صراحت دارد گرچه به صورت کلي و جامع است و به جزيات اشاره نشده است ولي امامت که مسئله بسيار مهم است اشاره صريح ندارد ولي بعضي آيات را جناب شما قسمي تاويل و تفسير مي کنيد که گويا در باره اثبات امامت باشد البته با استفاده از روايات نا صحيح از بعضي از علما که اصلاً در رسيدن سند به ايشان اشکال هاي زيادي وجود دارد. سوم- آيا شما هم اين را مي پذيريد که انجام عملي غير نماز يا زايد در نماز باطل کننده نماز مي باشد؟ آيا اين قضيه را در باره حضرت اميرالمومين علي (کرم الله وجهه و رضي الله تعالي عنه) مي پذيريد که ايشان در حالي که در حال اداي نماز بودند و آنهم در حال رکوع انگشتر را از دست مبارک خود کشيده و براي سائل داده است؟ در حالي که روايت موثق وجود دارد که وجود مبارک حضرت ايشان (رض) به اثر تير زخم برداشته بود و تير هم در وجود ايشان بود و اين تير را از وجود ايشان در حالي که در حين نماز گذاشتن بودند خارج کردند بدون اين که ايشان خبر شوند ( اين مسئله نهايت حضور ايشان را در نماز به اثبات مي رساند.) چگونه در باره ي ايشان قبول مي کنيد که مرتکب عملي شده باشد که از يک طرف حضور ايشان را در نماز بر هم بزند و از طرف ديگر مرتکب عمل غير از نماز شده باشد که باعث باطل شدن نماز ايشان گردد. البته روايتي که شما به آن استدلال کرده ايد باز هم مانند رواياتي قبلي است. والسلام علي من اتبع الهدي

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- بهتر است كمي اطلاعات خود را گسترش داده تا بدانيد كه توسل به پيامبر ، قبل از تولد ايشان ،در زمان حيات و بعد از رحلت ايشان صورت گرفته است !!! آنهم با مدارك اهل سنت !!!
2- جواب سوال دوم شما در همين متن آمده است !!! اگر به ادله مطرح شده در متن نقدي داريد ، به صورت علمي آن را مطرح كرده و نقد خود را نيز بنويسيد .
3- پاسخ سوال سوم شما نيز در بسياري از كتب قديمي شيعه و حتي اهل سنت آمده است!!!
الف) دادن انگشتر به سائل در نماز فعل كثير نيست !!!
ب) امير مومنان تنها با انگشت اشاره كردند و سائل خود آمده انگشتر را بيرون آورد .
ج) ماجراي دادن انگشتر امري قطعي است (طبق روايات اهل سنت) و خداوند نيز اين عمل را پذيرفته است !!! حال عده اي از اهل سنت كاسه داغتر از آش شده و مي گويند چطور خدا اين كار را قبول كرده است !!!
د) قياس كردن ماجراي انگشتر به ماجراي تير صحيح نيست ، زيرا توجه امير مومنان در نماز به غير كاري خدايي معطوف نشد ، اما در ماجراي تير ، توجه به درد خويش توجه به امري غير خدايي است !!!
آلوسي سني در اين زمينه مي گويد :
وبلغني أنه قيل لابن الجوزي رحمه الله تعالى : كيف تصدق علي كرم الله تعالى وجهه بالخاتم وهو في الصلاة والظن فيه - بل العلم الجازم - أن له كرم الله تعالى وجهه شغلا شاغلا فيها عن الالتفات إلى ما لا يتعلق بها ، وقد حكى مما يؤيد ذلك كثير ؟
فأنشأ يقول :
يسقي ويشرب لا تلهيه سكرته * عن النديم ولا يلهو عن الناس
أطاعه سكره حتى تمكن من * فعل الصحاة فهذا واحد الناس
تفسير الآلوسي ج 6 ص 169
هـ) بر فرض كه منافات داشته باشد ، شايد خود خداوند ذهن علي را متوجه سائل كرده است ، همان امري كه خود امير مومنان در نهج البلاغه مي فرمايند كه اراده ما در دست خدا است و اگر اراده خدا نباشد ، ممكن است از او غفلت حاصل شود.
يعني حتي اگر بخواهيد زير سوال ببريد ، بايد در فروعات عصمت بحث كنيد و نه اينكه اين مطلب قطعي يعني ماجراي دادن انگشتر را زير سوال ببريد .
البته در اين زمينه تحقيق مفصلي انجام شده است كه ان شاء الله به زودي بر روي سايت قرار خواهد گرفت .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
8 | momen abdullah | | ١٢:٠٠ - ٠٧ ارديبهشت ١٣٨٨ |
تبريک به اقاي موحد و اقاي مهران که بالاخره اساس توسل را قبول کردند. سئوال من از شما اين است که ايا شهيدان زنده هستند يا نه؟ شما که ايه شريفه ( ما نعبدهمْ إِلا ليقرِّبونا إلى اللهِ زلفى) را ذکر کرده ايد ايا تا به حال شنيده ايد که يک نفر شيعه بگوييد که ما امامان را عبادت مي کنيم؟ اگر قرار بر تهمت زدن باشد که من هم مي گويم که سجده شما در برابر خانه خدا سجده «به آن قضيه ي مي ماند که مشرکين » در برابر سنگ سجده مي‌کردند. وانگهي اگر شما اعتقاد داريد که امامت در قران نيامده پس اينهمه امام شافعي و امام حنبلي گفتن براي چيست؟ واقعا چرا شما نمي گوييد امام عمر؟ غير از اين است که درجه علمي عمر را پايين تر از امام شافعي مي دانيد؟ ولي اگر امام شافعي در زمان عمر زنده بود قطعا شما عمر را حاکم و امام سياسي بر او مي کردي. واقعيت اين است که شما براي هر امري امامي جدا قائل هستيد. شما قبول نمي کنيد که تمام صفات نيک انساني در يک نفر به جز رسول الله قابل جمع شدن باشد. لطفا يک دليل عقلي بياوريد که احتمال خلقت انسان کاملي يه جز رسول الله را رد کند. لطفا به من بگونند که هدف خدا از افرينش ما چيست؟ ايا غير عبادت او است؟ ايا ما براي عبادت او نبايد او را بشناسيم؟ ايا ممکن نيست که امام غير معصوم شناخت غلطي از خدا به من بدهد؟ ايا ممکن نيست که مرا به شرک نزديک کند؟ در اين صورت ايا در قيامت خدا مي تواند از من بازخواست کند؟ براستي چه تضميني وجود دارد که يک عمر شما در برابر وهم يک امام غير معصوم مانند امام حنبلي سجده نمي کرده ايد؟ شايد تفسيري که او از ايات کرده همه اشتباه باشد؟ او که معصوم نبوده. ايا فکر کرده ايد که قران براي شناخت خدا کافي است؟ در اين صورت به ما بگوييد منظور از وجه الله چيست؟ اگر با لاي اسمان اول اسمان دوم است با لاي اسمان هفتم چيست؟ خدا که مکان ندارد! خدا که سقف نيست! من به شما وهابي ها اخطار مي دهم يا دليل «محکمه پسند» براي مشرک خواندن من شيعه بياوريد يا به ياري خداي محمد و علي تو دهني محکمي به اين توهين زشت شما مي زنم.
9 | Friends | | ١٢:٠٠ - ٢١ ارديبهشت ١٣٨٨ |
دوست عزيز ما احتياجي به ادعاي خودرا ثابت کردن نداريم. عقل داريم اين چرنديات را قبول نمي کنيم شما مي خاهيد قبول کنيد به ما مربوط نيست خودت مي داني .اگر اشاره کرديم که 2 تا دختر حضرت رسول زن عثمان بودن به اعتبار فرضيات بود که شما قبول داري؟ اگر قبول داري اين چرنديات را پس چرا از ما دليل مي خاهي ؟ اگر مثل ما قبول نداري پس چرا به اين اختلافات دامن مي زني ؟ تکليف خودت را روشن کن .ما تکليفمان را قبلا روشن کرده ايم هيچي را قبول نداريم نه شهادت دختر رسول خدا زهرا را به وسيله در گيري با عمر. نه بقيه چرنديات را اينا همش دورغ است .والسلام ديگه براي شما جوابي نداريم خودت مي توني فکر کني که يا حرف خودت را قبول کني يا عقل داشته باشي .

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
طبق روايات صحيحه اهل سنت ، خود ابوبكر اقرار به هجوم به خانه فاطمه زهرا سلام الله عليها كرده است !!! آن موقع شما ادعا مي كنيد كه چنين چيزي را قبول نداريد ؟!!!:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=147
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
10 | زيد بن علي بن حسين (ع) | | ١٢:٠٠ - ١٣ خرداد ١٣٨٨ |
واي بر شما رافضيان دروغ گو شما به سعيد عباس زاده اين گونه گفتيد: شيعه اثني عشري ، زره‌ اي اختلاف و تشتتي در باره اسامي ائمه ندارند تا ذكر اسامي آن حضرات در قرآن از اين تشتت جلوگيري كنند . آيا واقعاً بيش از پنجاه روايتي كه از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ، از طريق شيعه و سني وارد شده كه اسامي تك تك آن‌ها را بيان كرده است ، براي جلوگيري از تشتت كافي نيست ؟ در حالي كه همه ميدانيم در بين شيعيان و كسانيكه شعيه علي بن ابي طالب(رض) هستند فرقه هاي زيادي هست همچون زيديه ،اسماعيليه ،واقفيه ،و.......... و اين نوع شيعيان در هند (اسماعيليه) و در يمن (زيديه) هنوز وجود دارند ولي واقفيه و...خير براي همين به شما ميگويندشيعه اثني عشري يعني 12امامي پس اگر اختلاف در بين تعداد ائمه نبوده است چرا اين فرقه ها به وجود امده و شما دروغ گفتيد گه هيچ اختلافي نبوده است از دين خارچ شده ها! رافضيان!مشرکان!به جاي اين که براير خدا تبليغ کنيد براي مخلوق خدا تبليغ ميکنيد اين ها وسيله هستند براي رسيدن به او نه هدف اي غلو کننده هاي مشرک!

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
بهتر است عبارت خود را دوباره نگاه كنيد «شيعه اثنا عشري»
اگر كسي زيدي يا ... باشد «اثني عشري» نيست !!!
به جاي اهانت كردن ، بهتر است يكبار ديگر مقاله را با دقت بخوانيد !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
11 | هادي | | ١٢:٠٠ - ١١ تير ١٣٨٨ |
در جواب جناب موحد: 1) در مورد زنده بودن يا زنده نبودن ملاك شما را قبول كنيم يا ملاك قرآن را؟ ملاك شما در اين مورد كه معتقديد با متوقف شدن فعاليت هاي فيزيكي و از بين رفتن نشانه هاي حيات ظاهري و عدم تنفس، انسان مي‌ميرد با ملاك قرآن كه شهدا را زنده مي‌داند تفاوت مي‌كند. 2) بر فرض صحيح بودن مطلب شما نهايت اشكالي كه بر اين امر ( توسل به مرده ) مترتب مي‌شود اين است كه اين كار عبث و بيهوده است و هيچ فايده‌اي ندارد و اگر باز هم بخواهيم ارفاق كنيم در نهايت اين كار حرام است؛ اما وهابيون مي‌گويند اين كار شرك است. حال من از شما دو سئوال دارم. الف) شرك بودن اين عمل را از كجا به دست آورده‌ايد؟ ب) شرك يعني شريك كردن كسي با خداوند متعال. عملي كه شرك باشد هميشه شرك است و زنده و مرده ندارد. چطور مي‌توانيم ادعا كنيم كه كاري در حيات شخص شرك نباشد ولي همان كار در زمان مرگ او شرك باشد؟ اين تناقض را چگونه حل مي‌كنيد. والسلام علي من اتبع الهدي
12 | محمد خسروي زاده | | ١٢:٠٠ - ١٥ آبان ١٣٨٨ |
چرا هيچ يک از امامان ما کتاب ننوشتند؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
حضرت اميرمؤمنان عليه السلام كتابي داشتند به نام «جامعه» كه در آن مطالبي را كه مستقيما از رسول خدا صلي الله عليه وآله شنيده بودند، نوشته بودند . اين كتاب در اختيار ائمه عليهم السلام بوده و در مواردي به اين كتاب استشهاد كرده‌اند . نظارت و سخت‌گيري بر ائمه عليهم السلام آن قدر زياد بوده است كه هرگز چنين كاري براي آن حضرت عملي نبوده است . در عين حال دوستان و اصحاب آن حضرت كتاب‌هاي زيادي نوشته‌اند كه به گفته شيخ حر عاملي تعداد اين كتاب به 6600 عدد رسيده بوده است ؛ ولي متأسفانه اكثر آن‌ها توسط دشمنان اهل بيت عليهم السلام نابود شده و تعداد كمي از آن‌ها به دست بزرگان شيعه رسيده است كه مرحوم كليني كتاب كافي را از روي همين كتاب‌ها (اصول اربع مأة) نوشته است .

موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
13 | مجيد | | ١٢:٠٠ - ٠٢ آذر ١٣٨٨ |
با سلام.سوالي که من داشتم اين است که مگر خداوند در قرآن نفرموده است که "انا نزلنا الذکر و انا له لحافظون" پس خداوند مي توانست نام امير المومنين را در قرآن مي آورد و آن را از تحريف حفظ مي کرد.پس اين دلايل نمي توانند دلايل خوبي باشند براي اين قضيه. به نظر من البته به نظر استاد من مهمترين دليلي که براي نياوردن نام امام علي(ع) در قرآن اين است که خداوند راه تفکر را هيچ گاه نمي بندد و هميشه راهي براي کفر باقي مي گذارد تا "اما شاکرا و اما کفورا" باشد. و راز ولايت هم همين جاست.مردم بايد خودشون راه سعادت و شقاوت را انتخاب کنند. علي (فرزند کعبه،يدالله،اولين مسلمان،نزديک ترين فرد به رسول الله، با تقوا ترين مردم،منتخب پيامبر در روز غدير،همسر بزرگترين زن عالم،قسيم جنه و نار و ....)را انتخاب کنند يا غاصبان ولايت را.خداوند هميشه را شقاوت را باز مي گذارد و گرنه به فرموده خودش مي تواند همه را هدايت کند.ولي اين انسان مختار است که بايد انتخاب کند.من مطمئنم اگر انساني بدون غرض به مسئله جانشيني پيامبر بنگرد راه سعادت را در مي يابد.
دوست دارم نظر شما را در اين باره بدانم. و العاقبه للمتقين
و من الله توفيق.يا علي
14 | صباح | | ١٢:٠٠ - ٢٠ آذر ١٣٨٨ |
با سلام

اگر کاري توسط الله صورت مي گرفت، در قرآن مُنزل بيان مي شد، در حالي که اصلا قرآن دشمن شرک بازي و خرافه گري است، و کار بعثت توحيدي، زوال و نابودي شرک و خرافه گري است، و البته بهمين خاطر اين جعالان دروغگو و خرافه باز مدعي شدند که چنين چيزي در قرآن بوده است! اما حذفش! کرده اند، و از اين جهت قرآن دست نخورده را نزد مهدي! فرض کردند، غافل از اينکه با چنين افتراهايي تيشه به ريشۀ خود زدند و اصلا مسلماني خود را زير سؤال بردند. همچنين در رابطه با پيامبر: ۱- پيامبر خودش بر اساس «بيعت و همپيماني با مردم» به حکومت رسيده و برايش زحمتها کشيده و در اين ميدان خطرات زيادي به جان خريده است، بنحوي که «بيعت و همپيماني» اساس حکومت اسلامي قرار گرفته است، و حکومت معاويه نيز به دليل عدم برخورداري از همين «اصل اساسي» نامشروع و غير اسلامي و پادشاهي بحساب مي آمد. ۲– پيامبر نه حق دارد که کسي را بر مردم تحميل کند، و نه چنين کاري کرده است، همانطور که در صدر اسلام و در دورۀ خلفاي راشدين چنين بوده است، و اگرهم به فرض حضرت علي «براي خلافت» مد نظر رسول بوده باشد، ديديم که چنين نشد و صحابۀ ديگر عهده دار حکومت شدند و علي نيز با آنها بيعت نمود. تازه! اگر علي مد نظر پيامبر بوده باشد، نسل او که مد نظر نبوده است، و پيامبر بکلي از آنها بي خبر! مانده است، و از جمله براي پيامبر معلوم نبوده که اصلا چنين نسلي «وجـــود» خواهد داشت، يا چنين نسلي «لايق و مسلمان» خواهد بود، يا «مذکر و مؤنث» خواهند داشت و...... بگذريم از اينکه «هيچگاه و در هيچ دوره و زماني» شخص علي (حتي زماني که ابو سفيان خواست او را در مقابل صحابه علم نمايد) مدعي چنين خرافه اي نبوده است. و طبعا اين شرک بازي و خرافه گري همه اش کلاه برداري اهل «شرک و استبداد و ماديت» است.
15 | momen abdullah | | ١٢:٠٠ - ٢١ آذر ١٣٨٨ |
جناب صباح

«فَأَلْقي مُوسي عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ »
« پس موسى‏ عصايش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعيد.»

اجازه دهيد که بنده عصاي موسي زمان را به شما معرفي کنم
>>>>>>>>>>>> حضرت مهدي (عليه السلام) <<<<<<<<<<<

«اگر کاري توسط الله صورت مي گرفت، در قرآن مُنزل بيان مي شد»
آيا نام مهدي (عليه السلام)‌ در قرآن آمده است؟

«همچنين در رابطه با پيامبر پيامبر خودش بر اساس «بيعت و همپيماني با مردم» به حکومت رسيده و برايش زحمتها کشيده و در اين ميدان خطرات زيادي به جان خريده است، بنحوي که «بيعت و همپيماني» اساس حکومت اسلامي قرار گرفته است»

پس چرا اکنون يک ميليارد مسلمان نمي‌توانند مهدي(عليه السلام) را حاکم خود کنند؟
چرا اکنون از انتخاب خليفه خدا عاجز هستند؟؟؟

«پيامبر نه حق دارد که کسي را بر مردم تحميل کند، و نه چنين کاري کرده است،»

بله. مهدي (عليه السلام) را پيامبر تحميل نمي‌کنند بلکه خداوند است که بر سر مردم قرار مي‌دهند.
همچون ديگر امامان (عليهم السلام)

«و اگرهم به فرض حضرت علي «براي خلافت» مد نظر رسول بوده باشد، ديديم که چنين نشد و صحاب ديگر عهده دار حکومت شدند و علي نيز با آنها بيعت نمود.»

عجب. چون اکنون مسلمانان مهدي (عليه السلام) را در راس حکومت خود نمي‌بينند پس دنيا از ولي خدا و خليفه خدا خالي است؟؟؟؟؟؟

اي هزار لعنت به اين تفکر جبري.

«تازه! اگر علي مد نظر پيامبر بوده باشد، نسل او که مد نظر نبوده است، و پيامبر بکلي از آنها بي خبر! مانده است، و از جمله براي پيامبر معلوم نبوده که اصلا چنين نسلي «وجـــود» خواهد داشت، يا چنين نسلي «لايق و مسلمان» خواهد بود، يا «مذکر و مؤنث» خواهند داشت و»

آيا پيامبر از آمدن حضرت مهدي عليه السلام خبر نداده بود؟
اگر بله. پس اين چرت و پرت ها چيست که مي‌گوييد؟

«. بگذريم از اينکه «هيچگاه و در هيچ دوره و زماني» شخص علي (حتي زماني که ابو سفيان خواست او را در مقابل صحابه علم نمايد) مدعي چنين خرافه اي نبوده است.»

بله. ما هم صد در صد موافقيم که انتخاب خليفه خدا با شمشير عمر و خالد جز خرافه نيست.
*****************************
و اما جمله آخر شما :
« و طبعا اين شرک بازي و خرافه گري همه اش کلاه برداري اهل «شرک و استبداد و ماديت» است.»

منظور شما از خرافه گري چيست؟
آيا خرافه اي بالاتر از اين است که فکر کنيم اگر شخصي از منبر عقل کل بالا رفت جانشين او مي‌شود؟
آيا اين خرافه نيست که کسي را جانشني عظيم ترين عالم تاريخ بدانيم که حتي از او بيست صفحه مطلب نقل نشده است يک شاگرد هم تربيت نکرده است؟
آيا اين خرافه نيست که خود معاويه را در اين کامنت خود محکوم مي‌کنيد و سپس کتاب بخاري را بعد از قرآن «صحيح ترين» کتب مي‌دانيد؟
آيا اين خرافه نيست که فرض کنيم چند نفر در يک اتاقي جمع شوند و کسي را به جانشيني خاتم النبيين (صلي الله عليه و آله)‌ انتخاب کنند که حتي حافظ قرآن نبوده است؟

براستي چه خرافه و شرکي بالاتر از اين است که انتخاب خليفه را،‌امري که خداوند بلااستثناء هميشه خودش انجام داده است، را توسط عده اي بدانيم که حتي از تفسير خيلي از آيات قرآن عاجز بوده اند؟؟؟؟؟

مگر فرشتگان خداوند توانستند که خليفه خدا را انتخاب کنند که بخش کوچکي از مردم مدينه که از فرمان پيامبر مبني بر پيوستن به لشکر اسامه ارتداد کرده بودند، بتوانند آن را انجام دهند؟؟؟؟

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله

16 | محمود | | ١٢:٠٠ - ١٢ بهمن ١٣٨٨ |
با سلام بسيار زيبا و البته دندان شکن بود... اولاً اهل سنت مي گويند نام علي بن ابي طالب (عليه السلام) در قرآن نيامده، آيا نام ابوبکر در قرآن آمده؟ نام عمر اومده؟ نام عثمان اومده؟ دوماً اگر نام ائمه در قرآن نيامده ولي اشاراتي به ولايتشان شده است... حال آيا اشاراتي بر به حق بودن خلفاي سه گانه شده؟ سوماً اگر نام نيز آورده مي شد، همانطور که عمر بن الخطاب آيات متعه را منسوخ دانست آيه اي که در آن نام مولا علي (عليه اسلام) آورده مي شد، نيز منسوخ اعلام مي کرد. موفق باشيد.
17 | سعد الله | | ١٢:٠٠ - ١٣ بهمن ١٣٨٨ |
بسم الله القاصم الجبارين.......!!!!!!!!!!!!! بسم الله المتکبر.................!!!!!!!!!!!!! سام به جناب محمود کذاب . به قول معروف محمود جان : توکه اون گوشه نشستي اون دهان کاذبت رو ببند. ببينيد کي داره از خلفا حرف ميزنه؟!!!!!!!!! آخه تو داري اسد الله الغالب رو کنار ابوبکر و عمر و عثمان مياري؟ ببين کار به کجا رسيده که ملحدان دارند درباره ي آيات شريف قرآن خرف ميزنن و نظر ميدن. شما برو همون عربستان نزولي کنار ديگر برادرات. براي بي دفاع تر کردن مسلمانان فلسطين نقشه بکش که چطور کاري کنين مه اين بيچاره ها رو بهتر و زود تر قتل عام کنن. شما ها حتي نتونستين برادريتونو به اهل سنت خودتون در فلسطين ثابت کنين حالا سر بحث رو با ما باز کردين.؟ الله رسواتان کنه...........
18 | دوستدار اهل بيت | | ١٢:٠٠ - ١٤ بهمن ١٣٨٨ |
با عرض سلام بسيار زيبا اهل سنت مي گويند نام علي بن ابي طالب (عليه السلام) در قرآن نيامده، و تنها بيان كردن خصوصيات كافي نيست. هر پيغمبري كه امده بشارت اخرين نبي را داده و او را احمد خوانده. در انجيل نيز بشارت اخرين پيامبر داده شده و هيچ نامي از او ذكر نشده بلكه تنها خصوصيات او را گفته. اين نشان ميدهد كه گفتن خصوصيات مهمتر از نام شخص است چرا؟ چون هر كس ميتواند خود را علي يا محمد بنامد ولي ايا هر كس كه نامش محمد و علي بود شخصيت او هم همچون پيامبر و وليش است؟ البته نيست. اخرين پيامبر را كه بقيه پيامبران احمد گفته بودند نامش محمد است نه احمد. پس اگر نام مهم بود ما همه در اشتباه هستيم و بايد هنوز هم منتظر امدن اخرين پيمبر به نام احمد باشيم. اگر خداوند نام مبارك حضرت علي را در قران ميگفت شايد هر 3 خليفه غاصب خود را علي ميناميدند و ما امروز از زبان شما سني ها ميشنيديم كه شما به 4 خليفه به نام علي عقيده داريد چيزي كه واقعا مضحك و خنده دار است. وقتي حضرت علي(ع) انگشتر خود را در حال ركوع به مستمندي دادند كه داشت با دلي شكسته از مسجد بيرون ميرفت و اين كار ايشان به عنوان يكي از خصوصيت هايشان هم در قران ذكر شد و شما ا مروز منكر ان هستيد با وجود احاديث صحيح از كتاب مورد تائيد شما صحيحه بخاري وغيره. اين حرف شما كاملا صحيح است كه خداوند فرموده كه خودش محافظ قران است و در اين هيچ شكي نيس. قران ميفرمايد, در بسياري از ايات , كه ما حرف خود را بيان كرديم تا شما در ان تعقل كنيد و حقيقت را در يابيد. اين به اين معناست كه خداوند همه چيز را براي ما واضح با ذكر نام نگفته تا ما فكر كنيم و خودمان به حقيقت برسيم . مثلا در مورد ولايت, ايا علي كه در كعبه به دنيا امد, زير دست پيمبر بزرگ شد و تربيت شده دست پيمبر بود, شوهر بانوي بزرگ دو عالم بود و پدر فرزنداني چون حسين كه ملائك اسمان به شهادت مظلومانه او گريه كردند, يار و ياور پيمبر بود كه در بستر خواب او خوابيد و خطر كشته شدن را به جان خريد تا پيمبر به راحتي هجرت كنند و در اخر در مسجد به شهادت رسيد لياقت مولا بودن, اقا بودن. ولي بودن را دارد يا كسي مثل عمر كه بيشتر عمرش در كفر گذشت, معلوم نيست كه در كجا به دنيا امده و مرگ ننگباري داشته كه در مستراح(توالت) افتاد و مرد كه خدا اينگونه مردن را حتي نصيب كافران نميكند. اين مردن او نشان دهنده ظلم زياد او و بيزاري خداوند از اوست. خداوند شما را هدايت كند گر چه از گمراهانيد.
19 | محمود | | ١٢:٠٠ - ١٥ بهمن ١٣٨٨ |
سلام

آقاي سعد الله:

خطابتان با کدام محمود است؟ ظاهراً با شخص ديگه اي اشتباهي گرفته اي.
آيا به نظر بنده دقت کردي که چي نوشتم!!! يا همين طوري، هوايي مي خواي پرخاشگري کني؟! از متني که نوشتم، بسيار واضح است که بنده سني و يا وهابي نيستم، من يک شيعه هستم.

به هر حال، شما مرا با شخص ديگري اشتباه گرفته ايد!!! درسته که اسم من محمود هستش ولي به اين معني نيست که هر کسي با نام محمود نظر بدهد، اون همان محمودي باشه که شما انتظار داريد!!!

باز هم مي گويم که:

آمدن اسم امام در قرآن نه تنها به نفع امامت نبود بلکه به مراتب خطرناکتر از عدم نام ‏بردن او بود و اين احتمال خيلي قوي است که بگوئيم حتي اساس دين هم در خطر قرار مي گرفت زيرا عمل کردن بر خلاف ‏قرآن امري معمولي و عادي بوده و چندان حساسيتي را در بين مسلمين ايجاد نمي کرده است.

((((((مثل عمل نکردن عمر بن الخطاب به آيه متعه (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً) و يا اينکه آيه ي {فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ} (بقره آيه 196) را منسوخ اعلام کرد و دستور داد تا بدان عمل ننمايند. و ابوبکر نيز بر خلاف صريح آية 41 سورة انفال: {وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى} از پرداخت خمس به حضرت فاطمه (سلام الله عليها) و اولاد او سرباز زد و احدي به او ‏اعتراض نکرد. و همچنين با آوردن حديثي که تنها خود شاهد صدور آن از پيامبر اکرم (صلي الله علي و آله) بود بر خلاف آيات ‏شريفه { وَ وَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ } (نمل/16) و { فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا ۝ يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا} (مريم/5 و6) ارث بردن از پيامبران را انکار و فدک را از حضرت فاطمه (سلام الله عليها) ‏پس گرفت.)))))))

خداوند متعال از طُرُق ظاهرى و معقول جلوى كسانى كه قصد تحريف قرآن را دارند مي‌گيرد بر طبق اين عقيده خداوند با عدم تصريح به نام امام جلوى تحريف قرآن را گرفت چرا كه اگر مثلاً نام على بن ابيطالب(عليه السلام) به عنوان جانشين پيامبر(صلي الله عليه و آله) عنوان مي‌شد قطعاً مخالفين براى حذف آن تمام سعى خود را مي‌كردند درحالى كه ما معتقديم خداوند متعال با عدم ذكر نام كسى كه مخالفين زيادى داشت مانع تحريف قرآن شد.

موفق باشيد.
20 | حقيقت جو | | ١٢:٠٠ - ١٥ بهمن ١٣٨٨ |
سلام عليکم از گروه محترم پاسخ به شبهات بخاطر درج حقايق و ادله هاي قوي بي نهايت سپاسگذاريم در ضمن دندانهاي شکسته امثال مهران وهابي را از اين صفحه جارو کنيد متشکرم خدانگهدار
21 | سعد الله | | ١٢:٠٠ - ١٥ بهمن ١٣٨٨ |
بسم الله الطيف.

سلام بر جناب برادر ديني و مومن بنده برادر گرامي و سرور جليل القدر آقا محمود گل گلاب.

البته محمود جان . نميداني که آن محمودي که من ميگويم چه توهيناتي را به اهل تشيع و موحدان کرده.

چون من در کامنتهاي قبلي به نام محمود کذب هاي فراوان ديدم و پاسخشان را دندان شکن به وي دادم. در همين حين اشتباها اين اتفاق افتاد.

انشاالله که برادرت را به بزرگواريت ببخشي.

بنده غلط کنم که به محب اهل بيت پرخاش و تندي کنم.

تندي و پرخاش من فقط و فقط براي دشمنان اهل بيت و اعداالله است نه به شماها فرشتگان در زمين.

نه براي شما موحدان و متقيان و برادران دينيم. من همانطور که به ائمه ي معصومين(عليهم السلام) ارادت و تعصب دارم. به محبان ايشان و به پيروان متعصب ايشان هم بسيااااااااااااااااار ارادت و حب دارم.

باور کنيد بارها و بارها شايد از طرف ديگر برادرانم آزرده خاطر شده باشم . شما باور کنيد در دل گفته ام که اينان محب امير المومنين و فرزندانشان هستند و کلامي بر زبان نياورده ام تا برادرانم را نيازارم. و آنان را همان دم بخشيده ام.

اما خدا نکند که از اين اهل بدعت و وهابيت توهيني ببينم. يا حرکت زشتي ببينم. مثل همين نظرات و اراجيف که در اين سايت نوراني مينويسند.

آن وقت است که به نام خداي قاصم الجبارين جواب دندان شکن را نثارشان مانند خودشان ميکنم.

آخه اگه با اينا مثل خودشون رفتار نکني ترمذشون کشيده نميشه.

يا الله.
22 | mj | | ١٢:٠٠ - ٢١ اسفند ١٣٨٨ |
سلام عليكم ضمن تشكر از اظهار محبت و توجه شما ، در مورد سوال "آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از قرآن كريم افضل هستند؟" اگر حتي الامكان از منابع خاصه و عامه - هر دو - پاسخ داده شود البته افضل و متمني خواهد بود لكن پاسخ از منابع شيعي قطعا مكفي است . با تشكر اجركم عند الله

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
يكي از مطالبي كه متاسفانه وهابيون ، آن را زير سوال برده‌اند ، مساله افضليت نبي مكرم اسلام ،‌بر همه خلائق است ؛ الباني در اين زمينه مي‌گويد :
وأمر ثالث وأخير أن الدكتور قد ادعى أن النبي صلى الله عليه وسلم أفضل الخلائق عند الله على الإطلاق . وهذه عقيدة وهي لا تثبت عنده إلا بنص قطعي الثبوت قطعي الدلالة أي بآية قطعية الدلالة أو حديث متواتر قطعي الدلالة، فأين هذا النص الذي يثبت كونه صلى الله عليه وسلم أفضل الخلائق عنده الله على الإطلاق ؟
ومن المعلوم أن هذه القضية مختلف فيها بين العلماء وقد توقف فيها الإمام أبو حنيفة رحمه الله تعالى.

مطلب سوم و آخرين مطلب اين كه: دكتر (الدكتور البوطي) ادعا كرده است كه رسول خدا (ص) بى‌هيچ قيد و شرطى برترين خلق در نزد خداوند است. اين عقيده‌اى است كه جز با نص قطعى الثبوت (صحيح السند) و قطعى الدلالة ؛ يعنى يا با آيه قطعى الدلالة يا با حديث متواتر قطعى الدلاله ثابت نمى‌شود؛ كجاست اين نصى كه ثابت كند آن حضرت بى‌هيچ قيد و شرطى برترين خلق خدا است؟
روشن است كه اين قضيه در ميان علما اختلافى است و امام ابوحنيفه اين مطلب را قبول ندارد... .

الألباني ، محمد ناصر الدين (متوفاي1420هـ) ، التوسل أنواعه وأحكامه ، ج1، ص 150، تحقيق: آلف بينها ونسقها محمد عيد العباسي ، ناشر: المكتب الإسلامي – بيروت ، الطبعة: الثالثة .
در پاسخ به اين شبهه مي‌توان به چند نحو پاسخ گفت :
1- كلام ابن تيميه از مشهورترين علماي مورد احترام وهابيت ،‌ كه مي گويد :
وقال تعالى لما ذكر الأنبياء بقوله «وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُدَ وَسُلَيْمَنَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسىَ‏ وَهَرُونَ وَكَذَالِكَ نجَْزِى الْمُحْسِنِينَ. وَزَكَرِيَّا وَيحَْيىَ‏ وَعِيسىَ‏ وَإِلْيَاسَ كلُ‏ٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ. وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلىَ الْعَلَمِينَ. وَمِنْ ءَابَائهِمْ وَذُرِّيَّاتهِِمْ وَإِخْوَانهِِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلىَ‏ صرَِاطٍ مُّسْتَقِيم‏» سورة الأنعام 84 87 فأخبر أنه اجتباهم وهداهم والأنبياء أفضل الخلق باتفاق المسلمين وبعدهم الصديقون والشهداء والصالحون ...
وقال في تقسيمهم عند الموت « فَأَمَّا إِن كاَنَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ. فَرَوْحٌ وَرَيحَْانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ. وَأَمَّا إِن كاَنَ مِنْ أَصحَْابِ الْيَمِينِ. فَسَلَامٌ لَّكَ مِنْ أَصحَْابِ الْيَمِينِ. وَأَمَّا إِن كاَنَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ. فَنزُُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ. وَتَصْلِيَةُ جَحِيم‏» سورة الواقعة 88 ـ 94 وكذلك ذكر في سورة الإنسان والمطففين هذه الأصناف الثلاثة والأنبياء أفضل الخلق وهم أصحاب الدرجات العلى في الآخرة ...

خداوند بلند مرتبه هنگامى از انبياء خود با اين سخن ياد مى‌كند كه: «و از فرزندان او، داوود و سليمان و ايّوب و يوسف و موسى و هارون را (هدايت كرديم) اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‏دهيم! و (همچنين) زكريّا و يحيى و عيسى و الياس را همه از صالحان بودند. و اسماعيل و اليسع و يونس و لوط را و همه را بر جهانيان برترى داديم. و از پدران و فرزندان و برادران آنها (افرادى را برترى داديم) و برگزيديم و به راه راست، هدايت نموديم»، به ما مى‌فهماند كه آن‌ها را برگزيده و هدايت كرده است و انبياء برترين مخلوقات خداوند هستند به اتفاق مسلمانان و پس از آن‌ها صديقون، شهداء و صالحين هستند.
و در باره تقسيم بندگانش در هنگام مرگ مى‌گويد: «پس اگر او از مقرّبان باشد، در رَوح و ريحان و بهشت پرنعمت است! امّا اگر از اصحاب يمين باشد، (به او گفته مى‏شود:) سلام بر تو از سوى دوستانت كه از اصحاب يمينند! امّا اگر او از تكذيب‏كنندگان گمراه باشد، با آب جوشان دوزخ از او پذيرايى مى‏شويد! و سرنوشت او ورود در آتش جهنّم است» و همچنين در سوره انسان و مطففين همه سه صنف را ذكر مى‌كند، و انبياء برترين مخلوقات خداوند و داراى برترين درجات در آخرت هستند.

ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاي 728 هـ)، منهاج السنة النبوية، ج2، ص417، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
استدلال او به اين آيه شريف صحيح مي‌باشد ! البته ما تكمله‌اي بر استدلال او مي‌زنيم :
معني العالمين ، تمام مخلوقات است :
و " العالمين" جمع عالم وهو كل موجود سوى الله تعالى
المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز ج 1 ص 67
و وقتي انبيا ،‌ بر همه عالمين تفضيل داده شده باشند ، بر همه مخلوقات برتري دارند ؛ و پيامبر ما سيد الانبيا است . ونتيجه آن برتري بر همه عالميان.

2- خداوند در قرآن ، پيامبر را "رحمة للعالمين"خوانده است ! يعني لطف پيامبر شامل تمام مخلوقات است ! و همه گيرنده اين رحمت و ريزه خور خوان نعمت آن حضرت هستند !
اين خود دليلي ديگر براي برتري پيامبر بر همه مخلوقات است !


3- در اين زمينه روايات فراواني در كتب شيعه و سني وجود دارد :
1- روايت آنا سيد العالمين :
في كتابه في فضائل الصحابة ظهر علي بن أبي طالب من البعيد فقال النبي صلى الله عليه وسلم ( هذا سيد العرب ) فقالت عائشة : ألست سيد العرب ؟ فقال : ( أنا سيد العالمين وهو سيد العرب )
تفسير غرائب القرآن ورغائب الفرقان ج 2 ص 6 ، اسم المؤلف: نظام الدين الحسن بن محمد بن حسين القمي النيسابوري الوفاة: 728 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1416هـ - 1996م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الشيخ زكريا عميران
وفي حديث عند البيهقي ( أنا سيد العالمين ) وهم الإنس والجن والملائكة ففيه التصريح بأنه أفضل الخلق كلهم . ويؤيده حديث مسلم الآتي ( وأرسلتُ إلى الخلق كافَّة ) ومن شأن الرسول أن يكون أفضل من المرسل إليهم

الفتاوى الحديثية ج 1 ص 110، اسم المؤلف: أحمد شهاب الدين ابن حجر الهيتمي المكي الوفاة: 973هـ ، دار النشر : دار الفكر - لا يوجد - لا يوجد ، الطبعة : لا يوجد ، تحقيق : لا يوجد


2- روايت مسلم :‌ ارسلت الي الخلق كافة:
523 وحدثنا يحيى بن أَيُّوبَ وَقُتَيْبَةُ بن سَعِيدٍ وَعَلِيُّ بن حُجْرٍ قالوا حدثنا إسماعيل وهو بن جَعْفَرٍ عن الْعَلَاءِ عن أبيه عن أبي هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال فُضِّلْتُ على الْأَنْبِيَاءِ بِسِتٍّ أُعْطِيتُ جَوَامِعَ الْكَلِمِ وَنُصِرْتُ بِالرُّعْبِ وَأُحِلَّتْ لِيَ الْغَنَائِمُ وَجُعِلَتْ لِيَ الْأَرْضُ طَهُورًا وَمَسْجِدًا وَأُرْسِلْتُ إلى الْخَلْقِ كَافَّةً وَخُتِمَ بِيَ النَّبِيُّونَ
صحيح مسلم ج 1 ص 371، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي

روايات شيعه در اين زمينه نيز بسيار زياد است ؛ مي‌توانيد با جستجوي عباراتي مانند «سيد الخلق» «أفضل الخلق» «أشرف الخلق» «سيد البرية» «خير البرية» «خير العالمين» و... به تواتر اين مطلب در كتب شيعه پي ببريد !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

23 | mj | | ١٢:٠٠ - ٠٥ فروردين ١٣٨٩ |
سلام عليكم مجددا از اظهار محبت و توجه و عنايتي كه فرموديد بسيار متشكرم اما نتيجه اي كه من از طرح اين بحث ميخواستم بگيرم اين است كه
" وقتي افضل از قرآن كريم ( يعني پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم ) در هر موقعيتي - اول بعثت ، آخر بعثت ، در سفر ، در حضر ، در ميدان جنگ و و و -
بر امامت و خلافت بلا فصل اميرالمومنين و ائمه بعد ايشان تا حضرت ولي عصر ( صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين ) تاكيد و تنصيص فرمودند ديگر چه احتياجي است كه در قرآن كريم مجددا به اين حقيقت ،به صورت عيني اشاره شود ؟! " (( والسلام علي من التبع الهدي ))
24 | عليرضا | | ١٢:٠٠ - ٢٠ فروردين ١٣٨٩ |
سلام بر همه ي بندگان خوب خدا که همه چون طالب حق هستن اينجا با هم بر سر مسائل بحث ميکنن. از لحاظ روانشناسي اين حرکت چيزي جز ارضاي حس حقيقت جوئي نيست. من کليه بحث ها رو دنبال ميکنم و چند روزي هست که با اين سايت آشنا شدم. نظر شخصي خودم رو ميگم و حتما هم پاسخ ميخوام لذا هر مسلماني که فکر ميکنه من اشتباه ميگم از طريق ايميلم متذکر بشه که انشاالله اگر منطقي و علمي و عقلاني بود از اشتباه خودم برگردم: سوال اول: چرا خداوند 124 هزار پيغمبر فرستاد و بعدش ديگه هيچ پيغمبري نيومد؟ سوال دوم: 124 هزار پيغمبري که اومده بودن طبق اعتقادات تمام اديان به چه چيزهايي دعوت ميکردن؟ سوال سوم: چرا پيغمبر در زمان خويش بحث علمي نميکرد و جواب هاي او فقط به حلال و حرام و مکروه و مباح و مستحب محدود بود؟ اگر ما به سلسله تاريخ نگاه بندازيم و چيزي که به دستمون رسيده رو نگاه بکنيم زماني پيامبران مبعوث نشدند که بشريت به اون بلوغ فکري رسيده بود که بتونه با کنار هم گذاشتن وقايع و دلايل به حقيقت پي ببره. از اون زمان بود که دانشمنداني پا گرفتن که علوم پيشرفته ي امروزي رو بنيانگذار بودند. از حق نگذريم اکثريت قريب به اتفاق اين دانشمندان شاگران امام محمد باقر و امام جعفر صادق (ع) بوده اند. شما از زکرياي رازي و ابوريحان بيروني و ابن سينا و جابر بن حيان و ابوالحسن خوارزمي و ..... که نميتونيد به راحتي بگذريد و بگيد اينها آدمهاي کمي بودن. اينها شاگردان چه کساني بودند؟؟؟ ببينيد دوستان مسلمان من شيعه و سني اصلا دلالتي بر بهشتي و يا جهنمي بودن نخواهد داشت. چون بسيار شيعه که شرابخواري ميکند ، زنا ميکند ، مال يتيم ميخورد و بسيار سني که بدتر از اينها ميکند. حال يک فرد مسيحي که يگانگي خداوند را قبول دارد و هيچکدام از اين کردارهاي زشت را انجام نميدهد با اين فرد محب علي يا محب خلفاي اهل سنت برابر است؟؟؟ چه بد خدايي و چه ناعادل خدايي خواهد بود که کردارهاي زشت را نبيند و ادعاي محبت را ببيند و آن فرد مسيحي را جز بندگان بد قرار دهد!!! دوستان من هيچ فرقي نميکند که خليفه که بوده و يا امامت بوده يا نبوده ما همه به خدا اعتقاد داريم و براي هر حلال و حرامي منطقي وجود دارد. چرا پيغمبر گفت شب زير درخت خوابيدن مکروه است(يعني بهتره که کسي شب زير درخت نخوابه)؟؟؟ اگر امروز کسي اين راب بدون دليل بگويد شما قبول ميکنيد؟؟؟ من که عقل اجازه نميدهد که قبول کنم آخر چرا مکروه است؟؟؟ مگر چي مشيود که من شب زير درخت بخوابم؟؟؟ اما امروزه جواب اين سوال روشن است : شب درختان و گياهان از خود گازکربنيک انتشار ميدهند و خوابيدن زير درخت در شب ممکن است سبب خفگي و مرگ شود. خوب پرواضح است که در آن زمان پيغمبر نميتوانست اينرا به مردم بگويد چون کشش عقلي نداشتند. اما امروزه اينطور نيست آيا شما تصور ميکنيد اگر منجي موعود (که تمام اديان به آمدنش از جانب خدا اعتقاد دارن) بيايد باز هم حلال و حرام ميکنيد؟ ببنيد دوستان من خداوند قوانيني را وضع کرده که ما همه در زير سلطه اين قوانين هستيم. مثل قانون لخت در برف خوابيدن برابر تب برفکي و احتما زياد مردن. چرا من بايد بر سر مسائلي که از لحاظ عقلي درست نيستند بحث کنم. من چيزي را باد قبول کنم که منطق عقل حکم ميکند مثلا چرا شراب حرام است؟ چرا زنا حرام است؟ چرا لواط حرام است؟ چون لواط مرد با مرده خدا هم گفته حرامه؟؟؟ نه هيچ چيز حکم شرعي نخورده مگر اينکه در پشت اون يک دليل وجود داره. نگاه کنيد به احکام خمس و زکات . ايا اين همون علم مدرن آکانميک امروزي نيست؟ آيا چيزي جز گردش پول در جامعه نيست؟ آخر چرا من پولي را که با هزار رنج و زحمت بدست آوردم رو مفت در اختيار ديگران بذارم. اينها دليل داره دليل منطقي. آيا امام حسين (ع) در کربلا شهيد شد که من لشکرکشي خيابوني کنم و رنجير بزنم و سينه بزنم؟؟؟ چرا جابر بن حيان اين کارها رو نکرد مگر شاگرد امام صادق(ع) نبود؟؟؟ امام حسين در اوج جنگ اقامه نماز کرد حالا شما تشريف ببريد اول صبح مسجد جز 10 الي 12 تا پير و پاتال هيچکس نيومده . چرا؟؟؟ آيا خدا گفت سينه زني يا نماز اول وقت؟؟؟ اصلا چرا نماز اول وقت مگر چه فرقي ميکنه ساعت 9 صبح با 5 صبح؟؟؟ ول کنيد اين اختلافاتي که به هيچ دردي نميخوره. بچسبيد با منطق و اينکه چه بايد کرد. صيغه در قرآن حرام نيست ولي يک شخصي آمده گفته حرام است. مگر نگهداري سلاح در قرآن حرام شده؟؟؟ خوب نشده اما اگر در اجتماع امروز کسي سلاح در خانه نگه داري کنه چه اتفاقي ميوفته؟؟؟ خوب طبيعتا هزاران هزار مشکل وجود داره. آيا امروز مردي که ميره زن صيغه ميکنه به سلاح بنيان خانواده است؟ آيا در جامعه امروزي نميشه براحتي به اسم صيغه دودمان هزارن دختر معصوم رو بر باد داد يا هزاران جوان پر احساس رو به اسم مهريه تلکه کرد؟ چرا من مسلمان سنگ شيعه يا سني بودن بزنم در حاليکه يک آمريکايي يهودي کشف کند که غسل مسلمانان طبق دستور قرآن جهت برگرداندن عصب سمپاتيک به حالت عادي خود است؟؟؟ اين را خدا و رسول خدا از ما خواسته؟؟؟ بدبخترين جوامع امروزي دنيا مسلمانان هستند. چه فرقي ميکنه دست باز نماز بخوني يا دست بسته مهم ذاتيه که داري مقابلش مي ايستي. حالا يکي تو وضو پا ميشوره يکي مسح ميکنه اصلا خداييش از نظر علمي ميدونيد چرا وضو ميگيريم؟؟؟ اصلا چرا اين هفت جا رو ميشوريم و مثل پشت گوش رو نميشوريم؟؟؟ چرا مثل روي ران مسح نميکنيم خوب من مگر عقلم پاره سنگ برداشته که بيام الکي آب بريزم رو سرو صورتم؟؟؟ خوب چه مرضيه اصراف آب کنم؟؟؟ کدوم مسلمون و يا مدعي تفسير چه شيعه و چه سني جوابگوي انها بوده؟؟؟ يک فرد بنيانگذار مکتبي بشري و سکس آلود به من ميگه چرا تو وضو ميگيري؟؟؟ آيا براي من زشت نيست؟؟؟ وقتي اين همه آدم بزرگ و دانشمند رو دين من تربيت کرده چرا من خودم رو با يک تاريخي که چندان به درست بودنش مطمئن نيستم درگير و کلافه کنم؟؟؟ مهم ذات مقدس خداونده که من اونو بشناسم و در راه اون قدم بردارم. ببينيد مهم نيست پيغمبر براي خودش جانشين تعيين کرد يا نکرد مهم اينه که کي حرفش منطقي تره. در کل ميخوام جمع بندي کنم: مهم ذات خداست بشناس و نگران مزد نباش چون خيلي بزگتر از اين حرفاست که کوچکترين حقي رو ناديده بگيره. به اميد اينکه تمامي اين بحث هاي بي اساس يک روزي خاتمه پيدا کنه و آرزوي بار علمي و دانشي زياد براي همه ي بندگان خدا چه مسلمان و چه غير مسلمان.

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
در ادله شما حق و نا حق با يكديگر مخلوط شده‌اند و همين سبب به اشتباه افتادن شما است
1- به عنوان مثال : آيا امام حسين (ع) در کربلا شهيد شد که من لشکرکشي خيابوني کنم و رنجير بزنم و سينه بزنم؟؟؟
اگر عزاداري ، تنها يك لشكر كشي و يا ... بود ، سخن شما صحيح بود ؛ اما اگر اين عزاداري هر ساله ، تجديد بيعت عملي با آرمان سيد الشهدا و ايجاد انگيزه مجدد در انسان براي رو كردن به خوبي‌ها و دشمني با بدي‌ها باشد چه ؟
2- فرموده‌ايد «چرا جابر بن حيان اين کارها رو نکرد مگر شاگرد امام صادق(ع) نبود؟»! وقتي خود ائمه عليهم السلام اين‌كار را كرده‌اند ، چه نيازي به اثبات يا انكار اين است كه شاگردان ائمه چنين كرده‌اند يا خير ؟!
3- فرموده‌ايد «آيا خدا گفت سينه زني يا نماز اول وقت»! سوال شما شبيه اين است كه «آيا خداوند گفته است صبحانه بخوريد يا نماز اول وقت بخوانيد ؟!» پس چون خداوند در قرآن حرفي از صبحانه خوردن نزده است ،‌پس مي‌شود حرام ؟!!
4- فرموده‌ايد «اصلا چرا نماز اول وقت مگر چه فرقي ميکنه ساعت 9 صبح با 5 صبح» به همان ادله‌اي كه اسلام در 1400 سال پيش خوابيدن زير درخت را مكروه دانست !
5- فرموده‌آيد «صيغه در قرآن حرام نيست ولي يک شخصي آمده گفته حرام است. مگر نگهداري سلاح در قرآن حرام شده؟؟؟ خوب نشده اما اگر در اجتماع امروز کسي سلاح در خانه نگه داري کنه چه اتفاقي ميوفته»
همانطور كه خود گفته‌ايد ، گاهي بعضي از كارها به خاطر مصلحت موقت ، ممنوع مي‌شود ، اما حكم شارع اين است ؛ يعني اگر در جامعه‌اي ديني باشيم ، آن كار جايز باشد ، (بحث بين شيعه و سني در مورد ازدواج موقت در مورد مصلحت فعلي نيست ، در مورد نظر شارع است)‌ ؛ حال از شما سوال مي‌كنيم ، به نظر شارع ، ازدواج موقت حلال است يا حرام ؟ اگر حلال باشد و كسي ادعا كند من مي‌خواهم آن را «حرام» كنم (و نه ممنوع موقت) ! نظر شما در اين زمينه چيست ؟!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

25 | سبزواري | | ١٢:٠٠ - ٢٥ فروردين ١٣٨٩ |
جناب جميد آقا
اين مباحثي كه شما در اين سايت پيگري مي كنيد يك سطخ بالاتر از سوالات شماست يعني ابتدا بايد مسائل اعتقادي حل و فصل شود سپس به مسائل رو بنايي بپردازيم ما اول اگر در توجيد معرفت بيشتري پيدا كنيم ميتوانيم وارد مباحث نبوت شده و سپس به مجادلات امامت و وصايت بپردازيم
مثلا به همين كلام اول نوشته شماكه فرموده بوديد (كلام حق) واقعا حق چيست آيا استياط فردي حق است آيا عقل جزئي كه در سنين مختلف برداشتهاي متفاوتي دارد ميزان است آيا علم كه در گذر زمان با تجربه هاي متفاوت در حال تغيير مي باشد مي توان ملاك حق باشد آيا حق متغير است تمام اين سوالات هنوز ديباچه واردشدن به سوالات شماست اگر عقل فقط و فقط عقل ميزان بود چه لزومي به ارسال رسل آن ما حكم به شرع حكم به العقل آن چيزي كه از طريق وحي (پيام هاي آسماني )از طريق انبيا براي هدايت بشر بسوي رجوع به دات اقدس احديت نازل شده است حق است اگر علم و عالم (فرق علم عقل ) در راستاي پيام آسماني كه همان هدايت است بود حق است و گرنه ضلالت ميباشد دوست گرامي در اين مختصر نمي گنجد.................
26 | آراز | | ١٥:٠٧ - ٠٧ خرداد ١٣٨٩ |
اين سؤال را من خودم پاسخ مي دهم حسيني قزويني 11/3/89 در توضيح آيه هايي كه براي توسل آورده ايد همه اين آيات دليل بر شفاعت يا توسل در زمان زنده بودن آن ها است و نه زماني كه مرده اند.وقتي آيه قرآن از زبان پيامبر مي فرمايد كه من بشري مثل شما هستم پس محمد ساختار بشري دارد و ثانيا با توجه به اينكه مقام محمد خيلي بالاتر از اولاد و ذريه اوست لذا بحث بقيه خارج مبحث مي شود.محمد ساختار بشري دارد سلولهاي جنسي عبداله و آمنه با هم تركيب شده وجود مبارك پيامبر عظيم الشان اسلام به دنيا آمده و بعد از حيات از اين دنيا رفته اند . و عين سايرين به ديدار معبود شتافته اند.پس هيچ فرقي پس از مرگ با بقيه نداشته اند.خدا در قرآن مي فرمايد مساوي نيستند زندگان و مردگان و اي محمد تو نمي تواني به آناني كه در قبر آرميده اند حرفت را بزني.پس كسي كه مي ميرد از اين دنيا رفته است.همچنين در سوره انفال خداي تبارك و تعالي مي فرمايد يا محمد تا تو در ميان خلق هستي خدا آن قوم را عذاب نمي دهد و نيز زماني كه استغفار مي كنند علي در نهج البلاغه در تفسير اين آيه مي فرمايد يكي از عذاب گردانها از ميان ما رفته و يكي باقي است آنكه از ميان رفته وجود مبارك رسول اله است و ديگر در ميان ما است و آن كه باقي مانده استغفار است.حال فهم ما از علي جلوتر مي زند!!!!!!!!علي براي محمد بعد از رحلت قدرتي قائل نيست آن وقت شما...!!!!!!!!!!!!برويد بخوانيد تازه تفسير و ترجمه غلاه شيعه را بخوانيد.قرآن را بخوانيد.آن وقت متوجه مي شويد كه شما مشمول مثل سوره جمعه هستيد.پيامبر عظيم الشان ما مي فرمايد رسوخ شرك در آدمي به مثابه حركت مورچه سياهي در روي سنگ سياه در شب بسيار تاريك است.پس ببينيد شرك چيست.پس نتيجه پيامبر در قيد حيات مي توانست شفاعت كند وقتي كه رحلت كردند طبق نص صريح قرآن هيچ كاري نمي تواند بكند و در صحنه قيامت نيز اگر خدا اذن كند. موفق باشيد

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ خداوند در سوره انفال مي فرمايد: «خداوند مشركين را عذاب نمي كند تا مادامي كه تو در ميان آنها هستي» و اين آيه مربوط به مكه است. لذا وقتي رسول الله صلي الله و عليه و آله به مدينه رفتند ديگر در ميان آنها نبودند ولو كه زنده هم بودند. و منظور از حديث امام علي عليه السلام هم حضور فيزيكي رسول الله صلي الله و عليه و آله است و الا روح ايشان در ميان ما و شاهد بر اعمال ماست. در مورد توسل و شفاعت به تفصيل در مقاله «شفاعت و توسل» سخن گفته ايم مراجعه كنيد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
27 | محسن | | ٢٤:٣١ - ٢٦ خرداد ١٣٨٩ |
من تا حدودي با نظريات عليرضا موافقم ... چون حتي خود حضرت علي هم در جنگ جمل به شخصي كه از رودر رو قرار گرفتن اين دو گروه كه هر دو از صحابه پيغمبر بودند متعجب شده بود فرمودند: ميزان تو اعمال و گفتار فرد باشد نه اسم و رسم او...
من هم معتقدم كه بحث هاي اينچنيني جز ايجاد تفرقه و جدايي بين مسلمين راه به جايي نخواهد برد...
كما اينكه متاسفانه همينگونه است ...
به هر حال در خيلي از اعمال روزانه و در خيلي از حرام و حلال هاي خداوند برادران اهل سنت ما از ما بسيار جلوترند و من با اينكه شيعه هستم و به اهل بيت ارادت خاصي دارم ولي با نگاه به اعمال ... رفتار و كردار بسياري از هم كيشان شيعيم مطمئن مي شوم كه آنها در پيش خداي باريتعالي و اهل بيت هيچ اجر و قربي ندارند و چه بسا يك يهودي يا مسيحي كه اخلاق و رفتار مسلمان گونه داشته و به عنوان مثال دروغ نگفته و حق الناس بر گردنش نباشد از من شيعه در پيشگاه خدا بيشتر ارزش داشته باشد.
خداوند همه ما را به راه راست هدايت كند
28 | سيد محمود | | ٢٢:٣٤ - ٠٥ تير ١٣٨٩ |
آقايون واقعا ممنون اجرتون با خدا خوش به حالتون كه قدم در اين راه خير خواهانه گذاشتيد .
29 | حسن | | ٠٩:٥٣ - ٢٠ مرداد ١٣٨٩ |
در جواب موحد:اگر مي گوييد توسل به اشخاصي كه پيش خدا ابرودارند و مرده اند مجاز نيست پس چرا ايه 64 سوره نسا اعلام ميكند كه براي بخشش گناهان به پيامبر متوسل شويدو همانطور كه ميدانيد قران براي مردم 1400 سال پيش تنها نازل نشده و براي همه ادوار نازل شده 2 در مورد اسامي امامان در قران شمااهلذ تسنن علي العظيم كه دوبار در قران به دنبال هم امده (يك موردش ايه الكرسي ) بخاطر اين كه نام علي در ان وجود دارد از صدق الله العلي العظيم تحريف كرده و صدق الله العظيم ميگوييد در حالي كه منظور از علي نام خداوند متعال مي باشد
30 | ماجد | | ٠٩:٥٩ - ٠١ آذر ١٣٨٩ |
با سلام
در رابطه با نياوردن اسم علي و ائمه در قران:
اولا استدلالاتي نظير بيم تحريف قرآن يا قتل ائمه در زمان نوزادي توسط دشمنان اهل بيت استدلال شرك آميز و كفرآميزي است زيرا دلالت بر ناقص بودن قرآن و دادن نسبت جبن و ترس به خداست. يعني خدا ميترسيد قران تحريف شود يكسري حقايق را نگفت...
ثانيا استدلال كليات احكام و معارف قابل قبول نيست چطور وقتي در آداب صيد و غسل و زنبور عسل و انفال و... اينقدر توضيح ميايد نام ائمه نميايد. يك علي ميامد بيست و نه جزء حذف ميشد!!!
ثالثا اينكه اهل تسنن در هر حال قبول نميكردند هم ضعيف است. پس خدا اموري را در قران ذكر كرده كه از اجرايش مطمئن بوده يعني باب ميل مردم حكم داده اين شيوه شايد برازنده برخي روحانيون ظاهرالصلاح باشد ولي ذات احديت از اين امور بري است.
رابعا برخي استدلالها براي من شيعه اظهر من الشمس است اما براي فرزند من كه اگر زماني ناپرهيزي كرد و خواست در اين باب مطالعه اي بكند سراغ شجاع الدين شفا ميرود يا دشتي و كسروي و از بحار و كافي براي محافل طنز استفاده ميكند بايد دنبال استدلال بهتري باشيد
اجركم عندالله
31 | momen abdullah | | ٢١:٥١ - ٠١ آذر ١٣٨٩ |
جناب آقاي ماجد
اولا استدلالاتي نظير بيم تحريف قرآن يا قتل ائمه در زمان نوزادي توسط دشمنان اهل بيت استدلال شرك آميز و كفرآميزي است زيرا دلالت بر ناقص بودن قرآن و دادن نسبت جبن و ترس به خداست. يعني خدا ميترسيد قران تحريف شود يكسري حقايق را نگفت...
**************
مگر شما شکي در تحريف قرآن کريم داريد؟

يا علي
32 | momen abdullah | | ٢٢:٣٨ - ٠١ آذر ١٣٨٩ |
جناب ماجد منظور از تحريف قرآن چيست؟ منظور تحريف کلام از مواضعش است. همان چيزي که امروزه به آن مي‌گويند تغيير در context. يهوديان کلمه «راعنا» مي‌گفتند ولي «متن» و پيش زمينه ديگري منظورشان بود. به همين طريق يهوديان عمري، کلمات زيادي از قرآن را مي‌گويند ولي منظور ديگري دارند. ******* براي مثال: آل ياسين. مگر اکنون اين کلام را چون يهوديان تحريف از موضع نکرده اند و نمي‌گويند «الياسين»؟؟؟؟ پس تحريف قرآن متاسفانه صورت گرفته است. ولي تحريف از مواضع کلام. ******** مگر اکنون اينها ام کلثوم بنت ابوبکر را دختر حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) نمي‌نامند؟ براي اين جماعت کاري دارد که عمر را علي بنامند؟ براستي با يک اسم همه چيز عوض مي‌شود؟ اسم مهم است يا راه و رسم؟ اسم امام علي (عليه السلام) مهم است يا راه و رسم امام علي (عليه السلام)؟ قرآن به کدام اشاره کرده است؟ ********* اخيرا در پاسخ به سئوالات شيعيان در مورد علم عمر اينها کتابي درباره علم عمر منتشر کرده اند!!! آيا مي‌دانيد خطابه و اقوال عمر بن عبد العزيز را به عمر بن خطاب نسبت مي‌دهند؟!! فکر مي‌کنيد بازي با اسم ها براي اينها کاري دارد؟ ********** نام «ذوالقرنين» در قرآن کريم آمده است. ولي همه مي‌پرسند او کيست؟ مگر غير از اين است که اينها آدمکش و ؟؟؟ کاري چون اسکندر را ذوالقرنين مي‌نامند؟ آيا انتساب اسامي براي اين قوم کاري دارد؟ ********** بلاشک، بلاشک اگر نام مبارک امام علي (عليه السلام) در قرآن کريم آمده بود اکنون اينها يکي از اين چند راه را پيش گرفته بودند: 1)) بعد از روز غدير اينها 18 علي ابن ابيطالب ساختند!!! هرکسي خليفه مي‌شد او را علي مي‌ناميدند و مي‌گفتند: خليفه مسلمين علي (بالا) است!!!! ابوبکر علي است. عمر علي است. عثمان علي است. معاويه و يزيد هم علي هستند!!! 2)) امامت علي (عليه السلام) فقط براي يک سپاه 20 نفره عازم فلان جا بوده است!!! 3)) نگوييد عَلي!!! بگوييد عُلي!!!! چنانچه نمي‌گويند آل ياسين!!! مي‌گويند الياسين!!! عُلي هم لقبي عام است!!! يا علي
33 | ماجد | | ١١:٢٩ - ٠٢ آذر ١٣٨٩ |
سلام با تشكر از مديريت سايت در انعكاس نظرها. من وقعا دنبال جواب سوال هستم و اصلا برايم دعواهاي فرقه اي اهميت ندارد. قبل از هرچيز اين شعر زيباي عطار نيشابوري را بعنوان تبرك مياورم: زناداني دلي پرجهل و پرمكر/گرفتارعلي ماندي و بوبكر همه عمر اندراين محنت نشستي/ندانم تا خدا را كي پرستي گمان ميكنم كمي عالمانه تر و بدور از تعصب بحث كنيم مذهبان و خودمان جذابتر ميشويم. "اينها" كه مرتب در پاسخها مي آوريد منظور اهل تسنن اند كه آنقدرها هم كه صحبت ميشود موجودات بالفطره پليدي نيستند. آنها در يك خانواده سني بدنيا آمده اند و ما در يك خانواده شيعه. پدران ما هم به زور شمشير شاه اسماعيل كه شرابش ترك نميشد شيعه شده اند. من ميخواهم فارغ از تعصب بحث كنيم و برسيم به آنجا كه اگر حقيقت آنست كه ما ميگوييم با بياني بدور از تعصب به برادران مسلمانمان بقبولانيم و اگر حق با آنهاست(كه شك مقدمه ايمان است) تسليم حق شويم. الغرض در جواب مومن عبدالله بايد بگويم ايشان ظاهرا متوجه منظور من نشده اند. آيت الله سبحاني استدلال ميكنند كه براي اين نام ائمه در قرآن نيامده كه خداوند-العياذ بالله- بيم آن داشت كه داستان فرعون تكرار شودو نوزادان را در گهواره قتل عام كنند تا موسي ظهور نكند. با اين حساب خواب فرعون هم خواست خدا نبوده و در اثر مسامحه خدا شيطان توانسته در خواب فرعون نفوذ كند و او را از آينده مطلع كند!! اينبار خدا پيش دستي كرده و اسم ائمه را در قرآن نياورده تا امامان بدون دردسر به دنيا بيايند...!!! استدلال ديگر اين است كه باز خدا بيم داشت كه اگر قرآن خوشايند دشمنان اهل بيت نباشد آنرا تحريف ميكنند. پس براي جلوگيري از تحريف اسم ائمه را در قرآن نياورد. با اينحساب نتايج كفرآميز زير استنتاج ميشود: 1. خدا متهم به انكار حقايق و نعوذ بالله دروغگويي ميشود 2. انا له لحافظون نه از اين باب است كه از تحريف تا قيامت جلوگيري شده است بلكه با نگفتن مسائل دردسر ساز بيمه شده است. چنين قرآني نمي تواند خاصيت زيادي داشته باشد_باز هم العياذ بالله. 3. اتهام ترس از آينده به خدا نسبت داده ميشود اما پاسخ دوست عزيز مومن عبدالله علاوه بر اينكه تاحدودي از تعصبشان آب ميخورد بيانگر اين است كه قصاص قبل از قتل ميكنند. امام حسين با اينكه مردم كوفه بارها تلون و بي وفايي خود را اثبات كردند باز به دعوت آنان لبيك گفت شما چطور ميگوييد اگر قرآن تصريح ميكرد باز توجه نميكردند. اين مثل اين است كه بگوييم نماز 1000 ركعت بوده خدا براي اينكه ميدانست كسي با اين حجم نماز نميخواند آنرا مختصر كرد يا گوشت شتر واقعا حرام است اما خدا ديد عرب با گوشت شتر زنده است آنرا حلال اعلام كرد تا دينش را قبول كنند. با اين حساب خدا عندالاقتضا باج هم ميداده است به اين بشر. ياد جنگ خدا و يعقوب در تورات افتادم كه خدا از يعقوب شكست ميخورد و با دادن امتيازاتي از يعقوب ميخواهد صدايش را در نياورد!! اما اينها را نگفتم كه به قرآن خرده اي بگيرم. ميگويم اينها كه برميشمريد استدلال نميشود مشكل را بيشتر ميكند. شبهه ها بزرگتر و حادتر ميشود. جوانان را فراري ميدهد و كاش به سني گرايي منجر ميشد. شنيده ام در مشهد كليساهاي خانوادگي رواج پيدا كرده. ********* زياد خبر ميرسد از اينكه در روده انسان حك شده لا اله الاالله يا درختان يك جنگل شكل علي ولي الله است يا فلان ميوه طرح يا مهدي دارد. جاهلان كرامت ساز براي علي و عمر در هر طائفه اي هستند همه را نبايد با يك چوب راند. يكي براي علي معجزات عجيب و غريب ميسازد يكي سخنان حكيمانه ديگري را به عمر نسبت ميدهد. راستي از روايت صرصره بن كركره بن قرقره بن... اگر چيزي ميدانيد بگوييد ما هم بشنويم. ظاهرا در بحارالانوار است كه من دسترسي ندارم. ********* اسكندر نيست و كورش است. اسكندر ذوالقرنين با اسكندر مقدوني تفاوت بسيار دارد. آدمكشي و لواطكاري را هم جديدا يكي از ... تازه بدوران رسيده... مطرح فرموده اند. و البته فيلم ضد ايراني 300 هم ظاهرا منبعش با منبع اين تازه بدوران رسيده يكي بوده است. اما اينها چه خصومتي با كورش دارند؟ چرا ميخواهند گذشته ما را لجنمال كنند. سوالي دارم در چه مقطعي از تاريخ همه دنيا موحد بوده اند؟ يكي بدو خلقت و ديگري بعد از طوفان نوح. كورش مرد خدا نبوده شكي نيست. اما پادشاه بزرگي بوده كه رسم جهانگشايي و كشورداري ميدانسته. ما كه نتوانسته ايم دين جوانانمان را از شر بليات محفوظ داريم چه توقعي است كه از كورش داريم كه چرا دين خدا را گسترش نداده؟ چرا در هر كشوري بعد از فتح لباس همان كشور را پوشيده و به معبد آنها اداي احترام كرده چرا همه را به جرم ارتداد و بت پرستي از دم تيغ نگذرانده . مگر به ما تعهد محضري داده. حالا تيمور لنگ كه حافظ قرآن هم بود و از سر 70هزار نفر فقط در اصفهان كله منار ساخت خوب است. سني بود؟ آغا محمدخان خوب است كه شيعه هم بود و در شيراز چشم 12هزار نفر را از كاسه درآورد. همان شاه اسماعيل چطور است كه فقط 10هزار نفر را در تبريز از دم تيغ گذراند چون وقتي جارچي جار ميزد لعنت بر عمر نگفتند بيشمار!! اگر كسي هم ذوالقرنين را كورش خوانده -درست يا غلط- قصدش خير بوده. من و شماييم كه كتاب آسمانيمان را ملاك تاريخ ميدانيم. از غيرمسلمان چه توقعي داريد؟ ميگويند ما كل تاريخ را گشتيم. از انسان غارنشين نشاني يافتيم از جنگل نشين آدمخوار اثر و آثار ديديم از سليمان و ذوالقرنين كه سد آهنين و قصر بلورين و سنگفرش طلا و نقره ساخته اند يك سرنيز يك كاسه شكسته پيدا نكرديم. انوقت خود شما باشي متفكرانه و فيلسوفانه پاسخ ميدهي: خوب شايد منظور از ذوالقرنين كورش باشد!!! همان كه متهم به لواطش ميكنند بدون هيچگونه سند معتبر و متواتر. ************** اما اينها كه برشمرديد كه شايد انجام ميدادند كه مثلا ميگفتند معاويه و يزيد هم علي(بالا) هستند هنوز به ذهن آنها نرسيده . همه كه مثل من و شما ذهن خلاق و مبدع ندارند!!!
34 | momen abdullah | | ١٣:٤٨ - ٠٢ آذر ١٣٨٩ |
جناب ماجد
ما مسلمين کتابي داريم به نام قرآن کريم. در اين کتاب سراسر نور و رحمت چنين آمده است:
«والشعراء يتبعهم الغاوون»
البته دقيقا نمي‌دانم که در آيات شيطاني که بر صنم شما ابوبکر خراج گير نازل شده است چه چيزهايي آمده است.
ولي خلاء عقيدتي و علمي و فکري اصنام شما چنان مشهود است که چاره را در پيروي از مشتي شاعر ولگرد و بي‌کار و هرزه مي‌دانيد.
*********
از بحث عملي سخن گفتي. بنده در تاريخ نخوانده ام که صنم شما عمر با بحث علمي وارد ايران شده باشد؟
کمي از بحثهاي علمي عمر بگو تا شايد ما هم چيزي ياد بگيريم.
*********
گفته‌اي که پدرت به زور شمشير شاه اسماعيل شيعه شد.
البته من مشکل پدرت را دقيقا نمي‌دانم چه بوده است ولي خوب ژنهاي خالد را داشتن، بد دردي است.
و اما از پليدي مادر عائشه گان همين بس که به سادگي تهمت مي‌زنند.
آنکه الکل نوشي او هيچگاه قطع نشد صنم شما عمر پسر کافر بود نه شاه اسماعيل صفوي (رضي الله عنه).
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=2075
**********
«من ميخواهم فارغ از تعصب بحث كنيم»
واقعا؟؟ براي همين است که شاه اسماعيل صفوي (رضي الله عنه) چنين وقيحانه تهمت مي‌زني؟
براي همين است که تشيع ايرانيان را به زور شمشير مي‌داني؟
عجب بي‌تعصب هستي!!!
*******
يکي تو بي‌تعصب هستي يکي هم برادران انتحاري تو که صد ها هزار شيعه را به خاک و خون کشيده اند!!!!
البته از اين لحاظ که مادرت را عائشه مي‌داني واقعا بي‌تعصب هستي!!!
********
در ادامه بحث «بي‌تعصب» و «عالمانه» پخود گفته‌اي:
«راستي از روايت صرصره بن كركره بن قرقره بن... اگر چيزي ميدانيد بگوييد ما هم بشنويم. ظاهرا در بحارالانوار است كه من دسترسي ندارم»
راستش را بخواهي براي ما اهميتي ندارد!!! چرا که ما هيچ گاه ادعاي صحت تمامي احاديث بحارالانوار را نکرده ايم.
تشيع هيچگاه بر پايه اين چنين احاديثي بنا نشده است. و الحمد الله «تنها» مذهب و ديني است که اکنون از پايه هاي آن اصول عقلي است. ولي خوب بقيه مذاهب و اديان اکنون قرنها است که در بحث عقلي و منطقي را بسته اند و دينشان را از دايره منطق خارج کرده اند.
چه کنند ديگر!!! آخر کدام عقل است که چنين احاديث چرند و شرک آميزي را قبول کند:
http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=1&CID=7#s14
«...فيأتيهم الله - تبارك وتعالى - في صورة غير صورته التي يعرفون فيقول أنا ربكم ‏.‏ فيقولون نعوذ بالله منك هذا مكاننا حتى يأتينا ربنا فإذا جاء ربنا عرفناه ‏.‏ فيأتيهم الله تعالى في صورته التي يعرفون فيقول أنا ربكم ‏.‏ فيقولون أنت ربنا ‏.‏ فيتبعونه ويضرب الصراط بين ظهرى جهنم....»
**********
بنده نمي‌دانم شما با «صحيح» دانستن چنين احاديثي چگونه دم از بحث «عالمانه» و «بي تعصب» مي‌زنيد؟
نکند منظور شما از عالم، عمر است؟
**********
و اما در ادامه بحث «بي‌تعصبت» گفته اي که «اسكندر نيست و كورش است».
بعد هم چندين و چند خط نوشته اي.
جناب ماجد
اولا)) شما بحث را منحرف کرده ايد و خواسته ايد که مثلا جنايات اصنامتان عمر و ابوبکر خراج گير را با ذکر جنايات شاهان قاجار عادي جلوه دهيد.
1)) ما کي ادعاي امامت آقا محمد خان را کرديم؟
2)) ما کي آقا محمد خان را امير المومنين و فاروق و صديق و ام المومنين (!!!) و خليفه رسول الله و خليفه خدا و ... ناميديم؟
3)) چرا شما از همکاري دولت عثماني و روسيه براي سرنگوني صفويه و در پي آن کمک آشکار و علني انگلستان به قاجاريه نمي‌گوييد؟
آهان!!! يادم آمد!!! شما «بي‌تعصب» هستيد!!! لذا از جنايات عثماني چيزي نمي‌گوييد!!!
4)) تمام جنايات پادشاهاني که به دروغ خود را شيعه ناميد‌ه اند يک طرف جنايت خبيث عمر در آتش زدن در خانه وحي طرف ديگر.
++++
دوما)) تمام اين بحث شما در رابطه با ذوالقرنين خود تاييدي بر کافي نبودن فقط ذکر يک نام است.
اهل عمر از سر لجاجت خود با ايران اسکندر زاني و قاتل را ذوالقرنين مي‌دانند.
در صورتيکه کوروش موحد (که حتي يک خط دال بر مشرک بودن آن يافت نشده است) را ذوالقرنين نمي‌دانند.
بعد شما انتظار داريد که نام مبارک «علي» را به شخصيت واقعي ايشان نسب مي‌دادند؟
بحث بسيار روشن است. حال شما مي‌خواهيد با داستانهاي «بي‌تعصب» درباره آقا محمد خان آن را منحرف کنيد به خودتان و معبود در آسمان شما مربوط است.
*****************
«با اينحساب نتايج كفرآميز زير استنتاج ميشود:
1. خدا متهم به انكار حقايق و نعوذ بالله دروغگويي ميشود
2. انا له لحافظون نه از اين باب است كه از تحريف تا قيامت جلوگيري شده است بلكه با نگفتن مسائل دردسر ساز بيمه شده است. چنين قرآني نمي تواند خاصيت زيادي داشته باشد_باز هم العياذ بالله.
3. اتهام ترس از آينده به خدا نسبت داده ميشود»

جناب ماجد
بنده بحث کاملا روشن و مستند تحريف قرآن در باب آيه «آل ياسين» را مطرح کردم.
کاملا روشن است که اهل عمر آن را تحريف از موضعش کرده اند.
ولي شما هيچگونه جوابي براي اين جنايت مادر عائشه گان نياورده ايد.
اهل عمر به لجاجت و تعصب خود «سلام علي آل ياسين» که به معناي سلام بر آل محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) است را تحريف کرده اند و مي‌گويند «سلام علي الياسين» و الياسين را هم الياس مي‌دانند.
*****************
«شما چطور ميگوييد اگر قرآن تصريح ميكرد باز توجه نميكردند»
همانگونه که به آيات
--- «وما ينطق عن الهوي»
--- «...واحل لكم ما وراء ذلكم ان تبتغوا باموالكم محصنين غير مسافحين فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن فريضه ولا جناح عليكم فيما تراضيتم به من بعد الفريضه....»
--- «ما افاء الله علي رسوله من اهل القري فلله وللرسول ولذي القربي واليتامي والمساكين وابن السبيل...»
--- «...قل لا اسالكم عليه اجرا الا الموده في القربي...»
و صدها آيه ديگر توجه نکردند.
****************
و اما در مورد چيزهايي که به آيت الله سبحاني نسبت مي‌دهي.
نظر ايشان اينجا موجود است:
http://esteva.ir/news-5809.htm
خيلي هم روشن و مستند بيان فرموده‌اند و با خيالات شما تفاوتي عظيم دارد.
*****************
و اما در باب کليساي خانوادگي
خيلي هم احتياجي نيست به کليسا مراجعه کنند. همان کتب اهل عمر را بخوانند مملو از منابع کتب تورات است که از طريقه کعب الاحبار و عبدالله ابن سلام ها به صورت دين ابوبکريسم در آمده است.
راستي مگر در قرآن کريم نيامده است:
«يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود والنصاري اولياء بعضهم اولياء بعض ومن يتولهم منكم»
پس چرا مادر عائشه گان به جاي حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) به کعب الاحبار ها و ابوهريره ها مراجعه کردند؟
براستي وجود صرف يک نام اينها را مجاب به ترک کعب الاحبار و توجه به حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) مي‌کرد؟
مگر نام حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) در قرآن کريم نيامده است؟
پس چرا اهل عمر به جاي ايشان به کعب الاحبار مراجعه مي‌کنند؟

يا علي
35 | ماجد | | ١١:٤٢ - ٠٣ آذر ١٣٨٩ |
جناب مومن عبدالله
بحث شخصي شد و جنابعالي خيلي بيشتر از آنچه كه به نظر ميرسيد در ظلمات عصر جاهليت بسر ميبري. يك رسول الله بود كه از پس اعراب جاهلي برآمد با هزاران خون دل و فدا كردن اولاد مظلومش. من چكاره ام. تعصب و لجاجت شما را علي هم نتوانست درمان كند كه ايستاد و محاجه كرد و محاسن شريفش به خون پاكش خضاب شد و خوارج هنوز هستند و هنوز هم خود را مومن و عبدالله ميدانند.
اما بحار و اصول كافي و غيره و غيره امروز كه فضاحت جعل آشكار و هويدا شده شما بگو چه كسي گفته همه اين كتابها نظر شيعه است. يا بگو باز هم شرف دارد بر صحاح سته. از نظر شيعه چارواداري -نه شيعه حقيقي كه هنوز 313 نفر پيدا نشده اند- آبروي شيعه چندان اهميتي ندارد مهم خالي كردن عقده ها و كينه هاي خود ساخته است سر هر كسي -شيعه و سني و يهود و نصارا- البته جاهل كينه توز، شيعه و سني و يهود نصارا ندارد همه به يك اندازه آبروي دين و مذهب و انسانيت را ميبرند. همانگونه كه انسان بماهو انسان از هر دين و نژاد، اعتبار انسانيت است. هنوز همه شيعيان متقاعد نشده اند كه همه بحار را نبايد خواند چه برسد به اديان و مذاهب ديگر كه بحار و حليه المتقين ميخوانند و قاه قاه ميخواهند بر بلاهت شيعه. كليني و مجلسي را اگر مثل ابوهريره و كعب الاحبار ندانيم كه مطمئن نيستيم براي هر حديث چند سكه از شاه عباس و اذناب و اخلافش ميگرفته اند حداقل بايد تاسف خورد از عمر احتمالا شريفي كه اين علما صرف كرده اند تا مشتي احاديث جعلي را جاودانه سازند در كنار احاديثي سره كه اولا كار تشخيص سره و ناسره را دشوار سازند و ثانيا آبروي شيعه را ببرند.
الغرض بنده بايد اينها را ميگفتم تا شايد عالمي واقعي پيدا شود تا جوابي قانع كننده بدهد و يا حداقل خواص مغرور از علم نيم بند و عوام ظاهر بين و ظاهر پسند بدانند كه داستان به اين سادگيها نيست. جناب عالي هم بنام مومن و بنام عبدالله هر آنچه دوست داري به هر آنكه دوست داري فحش و ناروا بده كه بزرگوارتر از علي سراغ ندارم كه از زمان معاويه تا عمربن عبدالعزيز نام مباركش آماج سب و لعن افراطيون و متعصبين نادان و كوردل و بيمار بود.
والسلام من اتبع الهدي
36 | momen abdullah | | ١٩:٠٧ - ٠٣ آذر ١٣٨٩ |
جناب ماجد
به شما نيامده است که در کار محدثين چه شيعه چه سني دخالت کني. لطفا 20 صفحه از علم محبوبت ابوبکر را به ما نشان بده.
ما 1400 سال سوال مي‌کنيم که اين ابوبکر که ادعاي جانشيني بزرگترين عالم و دانشمند را کرد، علمش کجاست؟
اگر جوابي داري که بسم الله.
وگرنه به ولايت مولي علي (عليه السلام) خيلي بيشتر از ايني که تحويل گرفتي در دهانت مي‌کوبيم.

يا علي
37 | عبدالله | | ١٥:٠٧ - ٠٤ آذر ١٣٨٩ |
فرضنا نيامده، خب اگر در قرآن ميآمد چه ميشد؟ شيعه رافضي ميشد يا سقفي ناصبي؟ مطمئن باش كه هيچ إتفاقي نمي افتاد چون اگر در خانه كس است يكحرف بس است[وَبَعَثْنَا مِنهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا(المائدة12)]، ولي بحث بر سر إثباتِ منيّت است نه عمل به حقّانيّت. آيا كاهلين در أمر دين، بهمهء آنچه در قرآن المجيد آمده عمل كرده اند؟ آيا دست از شرابخواري كشيدند؟ آيا در دول بإصطلاح إسلامي حدود مصرحّهء قرآن إجرا ميشود؟ براي كسيكه إيمانش تحقيقي است نه متعصّبانه و موروثي، وقتِ عمل به همان أحكام -بقول تو آمده در قرآن- مجالِ چون و چرا نميدهد، ولي كافر را به جهنّم هم كه ببرند إيراد ميگيرد كه چرا هيزمش تر است.
38 | ماجد | | ١١:٥٨ - ٠٦ آذر ١٣٨٩ |
جناب مومن عبدالله از شما چه پنهان من هم مثل شما آنقدرها شيعه پاك و بي آلايشي نيستم و چندان براي امامانم آبرو جمع نميكنم(كونو زينا لنا و لاتكونوا شينا لنا) از جمله خصلتهاي زشت بنده -مثل حضرتعالي- فحاشي و بي چاك دهني است. حرمت قلم را هم نگه نميدارم. اما اجازه بدهيد حرمت اين سايت كه مزين شده است بنام حضرت وليعصر و اختصاص دارد به ائمه اطهار حفظ شود. اما اين ايميل بنده است بگذاريد آبروي علي حفظ شود. در اين ايميل بنده پاسخگوي شبهات شما خواهم بود تا اگر خداي نكرده ادب يادتان رفت قداست امامان پايمال جهالت شيعيانش نشود. [email protected] شايد هم نياز داريد كسي با زبان خودتان با شما صحبت كند. در آن صورت باز هم شرمنده بينندگان سايت و از آن مهمتر چشم بيناي احديت و ائمه اطهار نخواهيم شد والسلام من التبع الهدي
39 | momen abdullah | | ١٧:١٩ - ٠٦ آذر ١٣٨٩ |
جناب ماجد
اين مطالبي که نوشتي 20 صفحه علم عمر بود؟؟؟
کجاست 20 صفحه علم امامت عمر؟؟
*********
وانگهي ديگر لزومي نبود که اعتراف به فحاش بودن و بي‌چاکي دهان کني!!!
هر کسي که نظرات شما را مي‌خواند به خوبي به پيروي شما از عمر آگاهي مي‌يابد!!!
«قاه قاه ميخواهند بر بلاهت شيعه. كليني و مجلسي را اگر مثل ابوهريره و كعب الاحبار ندانيم كه مطمئن نيستيم براي هر حديث چند سكه از شاه عباس و اذناب و اخلافش ميگرفته»
***********
البته اين از عادات قديمه اهل عمر است که وقتي که اعمال و صفات زشت و کريه خود و اصنام خود را نمي‌توانند پنهان و کتمان کنند بلافاصله سعي در انتساب همان زشتي ها و بدي ها به ديگران مي‌کنند!!!
********
>> پدر عمر مشرک بود ----> نمي‌توانيد کتمان کنيد ----> بي‌شرمانه پدر حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) را نيز مشرک مي‌خوانيد (نعوذبالله)
****
>> ابوبکر و عمر جاهل و بي‌سواد بودند ----> نمي‌توانيد علم و حکمتي از آنها نقل کنيد ----> احاديث و علوم نقل شده از حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) را نابود مي‌کنيد (نمونه اش موطا مالک)
****
>> عثمان مال طلب و دنيادوست بود ---> نمي‌توانيد کتمان کنيد ---> با وقاحت تمام آيات سوره عبس را به حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) نسبت مي‌دهيد.
****
>> خالد پسر زنيم به فرمان ابوبکر جنايتها کرد ---> نمي‌توانيد مخفي کنيد ---> بي‌شرمانه حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) را نيز مسوول جنايات خالد معرفي مي‌کنيد.
************
>> حال خودت با يک زبان نيش دار عمري و سراسر متلک گويي و دروغ گويي نظراتي دادي ---> هتاکي هايت در معرض همگان است ---> با‌بي‌شرمي و وقاحت هر چه تمام صفات مختص خود را به بنده هم نسبت مي‌دهي.
********************
آري. اين است راه شما:
پدر عمر مشرک بود، پدر حضرت علي (عليه السلام) مشرک بود (نعوذبالله)!!!
ماجد هتاک است، بقيه هم هتاک هستند!!!
***********
هم اکنون هم ايميلي به شما کردم و از شما تقاضاي 20 صفحه از علم ابوبکر را نمودم.
***********
و اما در نظر خود کلماتي چون «آبرو» و «قداست» و «حرمت» و «طهارت» و «ادب» و حتي «احديت» را مطرح کرده ايد!!!
شما مطمئن هستيد اين کلمات براي شما کوچکترين معني دارد؟ اصلا شما کمترين اعتقادي به اين کلمات داريد؟
هر چه باشد شما پيرو عمر هستيد!!!
نگوييد اين کلمات را!!! صنمتان عمر خشمگين مي‌شود!!!
شما که خوب مي‌دانيد امام شما عمر با «بي‌آبرويي» هر چه تمام تر «حرمت» و قداست»، «طاهرترين» خلق خدا را شکست و به ساحت ايشان بي‌«ادبي» کرد!!!
شما که خوب مي‌دانيد پيشواي شما عمر ذره‌اي اعتقاد به خداوند احد و واحد نداشت.
*******
جناب ماجد
کمي بي‌انصافي است شخصي که پيشوايي چون هيتلر دارد از مردم تقاضاي ترحم کند.
کمي بي‌خردانه است شخصي که رهبري چون چنگيز دارد از مردم تقاضاي بردباري و متانت دارد.
از آن عجيب تر شما هستيد که رهبر و پيشوايي چون عمر و ابوبکر اتخاذ کرده ايد و بعد از «ادب» و «حرمت» و ... سخن مي‌گوييد!!!
شما اگر به واقع طالب تربيت و تاديب صحيح هستيد به عنوان گام نخست از باج گيرها و آتش زنندگان خانه ها و مهاجمين به خانه وحي تبري جوييد!!!

يا علي
40 | محمد | | ١٨:٣٩ - ٣٠ آذر ١٣٨٩ |
در پاسخ به جناب صباح در نامه شماره 14
"پيامبر نه حق دارد که کسي را بر مردم تحميل کند"
اين مذهب چگونه است كه اعتقاد دارد پيامبر حق ندارد جانشيني براي خود تعيين كند اما عمر مي تواند جلسه تشكيل دهد و براي پيغمبر(ص)جانشين تعيين كند , يا چگونه است كه ابوبكر حق دارد براي خودش جانشينش را انتخاب كند؟
  بعدی [1] [2]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب