2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
آيا اويس قرني در جنگ صفين امير المومنين عليه السلام را ياري كرد ؟
کد مطلب: ٥٢١٤ تاریخ انتشار: ٢١ آذر ١٣٨٦ تعداد بازدید: 8175
پرسش و پاسخ » عقائد شيعه
آيا اويس قرني در جنگ صفين امير المومنين عليه السلام را ياري كرد ؟

سؤال كننده : فرهاد.ف

پاسخ :

اويس قرني ، يكي از با وفا ترين و برترين ياران امير المؤمنين عليه السلام بوده است كه در جنگ صفين حضور داشته و در همان جنگ نيز به شهادت رسيده است . روايات فراواني از طريق شيعه و سني در اين باره وارد شده است كه من فقط به يك روايت از طريق شيعه بسنده مي كنم .

مرحوم شيخ مفيد رحمت الله عليه در كتاب شريف الإرشاد مي نويسد :

وَ قَالَ (عليه السلام) بِذِي قَارٍ وَ هُوَ جَالِسٌ لِأَخْذِ الْبَيْعَةِ يَأْتِيكُمْ مِنْ قِبَلِ الْكُوفَةِ أَلْفُ رَجُلٍ لَا يَزِيدُونَ رَجُلًا وَ لَا يَنْقُصُونَ رَجُلًا يُبَايِعُونِّي عَلَي الْمَوْتِ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَجَزِعْتُ لِذَلِكَ وَ خِفْتُ أَنْ يَنْقُصَ الْقَوْمُ عَنِ الْعَدَدِ أَوْ يَزِيدُوا عَلَيْهِ فَيَفْسُدُ الْأَمْرُ عَلَيْنَا وَ لَمْ أَزَلْ مَهْمُوماً دَأْبِي إِحْصَاءُ الْقَوْمِ حَتَّي وَرَدَ أَوَائِلُهُمْ فَجَعَلْتُ أُحْصِيهِمْ فَاسْتَوْفَيْتُ عَدَدَهُمْ تِسْعَمِائَةِ رَجُلٍ وَ تِسْعَةً وَ تِسْعِينَ رَجُلًا ثُمَّ انْقَطَعَ مَجِي ءُ الْقَوْمِ فَقُلْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ مَا ذَا حَمَلَهُ عَلَي مَا قَالَ فَبَيْنَا أَنَا مُفَكِّرٌ فِي ذَلِكَ إِذْ رَأَيْتُ شَخْصاً قَدْ أَقْبَلَ حَتَّي دَنَا فَإِذَا هُوَ رَاجِلٌ عَلَيْهِ قَبَاء صُوفٍ مَعَهُ سَيْفُهُ وَ تُرْسُهُ وَ إِدَاوَتُهُ فَقَرُبَ مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) فَقَالَ لَهُ امْدُدْ يَدَكَ أُبَايِعْكَ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) وَ عَلَامَ تُبَايِعُنِي قَالَ عَلَي السَّمْعِ وَ الطَّاعَةِ وَ الْقِتَالِ بَيْنَ يَدَيْكَ حَتَّي أَمُوتَ أَوْ يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَيْكَ فَقَالَ لَهُ مَا اسْمُكَ قَالَ أُوَيْسٌ قَالَ أَنْتَ أُوَيْسٌ الْقَرَنِيُّ قَالَ نَعَمْ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ أَخْبَرَنِي حَبِيبِي رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله وسلم) أَنِّي أُدْرِكُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِهِ يُقَالُ لَهُ أُوَيْسٌ الْقَرَنِيُّ يَكُونُ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ يَمُوتُ عَلَي الشَّهَادَةِ يَدْخُلُ فِي شَفَاعَتِهِ مِثْلُ رَبِيعَةَ وَ مُضَرَ .

الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد ، ج 1، ص : 316 و إرشاد القلوب إلي الصواب، ج 2، ص: 225 و إعلام الوري بأعلام الهدي ، ص 170 و الخرائج و الجرائح، ج 1، ص: 200

هنگامي كه [ حضرت علي عليه السلام ] در منزل ذي قار (نزديكي بصره) براي بيعت كردن نشسته بود فرمود :

از سمت كوفه هزار مرد بدون كم و زياد مي آيند و بشرط جان با من بيعت كنند (كه تا دم مرگ دست از ياري من بر ندارند)

ابن عباس گويد : من از اين سخن بيتاب شدم و ترسيدم مبادا اين مردم كه از كوفه مي آيند از اين شماره كمتر باشند يا زيادتر شوند آنگاه كار بر ما تباه گردد (و مردم بگويند علي عليه السّلام دروغ گفت) و همچنان در شماره آنان اندوهناك بودم تا اين كه جلوداران ايشان رسيدند و من مي شمردم و چون نهصد و نود و نه نفر تمام شمردم دنباله ايشان بريد و ديگر كسي نيامد ، من گفتم :

«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» چه چيز علي را وادار كرد بر آنچه گفت ؟

همين طور كه من در اين انديشه بودم ناگهان شخصي را ديدم كه مي آيد تا اين كه نزديك شد ديدم مردي است كه جامه پشمين در بر دارد و شمشير و سپر و آفتابه همراه او است ، پس نزديك امير المؤمنين عليه السّلام رفته و عرض كرد : دست خود را دراز كن تا با تو بيعت كنم ، امير المؤمنين عليه السّلام فرمود:

بر چه چيز با من بيعت كني؟

عرض كرد : بر شنيدن ( سخنانت ) و پيروي ( دستوراتت ) و جنگيدن در ركاب تو تا مرگم فرا رسد يا اين كه خداوند فتح و پيروزي نصيبت گرداند .

حضرت به او فرمود : نامت چيست ؟ عرض كرد : اويس ، فرمود : تو اويس قرني هستي ؟ عرض كرد : آري ، فرمود : «اللَّه اكبر» حبيب من رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم ) به من خبر داد كه مردي از امت او را ( خواهم ديد و ) درك خواهم نمود و او را اويس قرني مي گويند ، و او از حزب خدا و رسول او است مرگش به شهادت ( در راه دين ) خواهد بود ، و ( گروه بسياري ) مانند ( بسياري گروه دو قبيله ) ربيعه و مضر در شفاعت او ( در روز رستاخيز ) در آيند ، ( و به وسيله شفاعتش از آتش دوزخ رهائي يابند ) .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | سيد عبدالرحمن | Iran - Tehran | ٢٣:٣١ - ٢٦ بهمن ١٣٩٠ |
لعنت بر ظالمين و غاصبين حق اهل بيت ...
2 | روح الله رجبي | Germany - Nuremberg | ١٩:٥٨ - ١٦ فروردين ١٣٩٢ |
با سلام من تخصصم كشاورزيه ولي به دانستن تاريخ و شكيات علاقه مندم در مورد محل دفن اويس قرني منبع موثقي نيست؟ قزوين-کرمانشاه-دزفول- سه شهري هستند که مدعي داشتنش هستند اما اگر در جنگ صفين شهيد شده چرا اينجا مقبره دارند. ؟؟؟؟؟؟؟؟ ممنون

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
علامه سيد محسن امين احتمالات مرگ اويس در غير صفين را در كتاب اعيان الشيعه تحت عنوان «ماروى فى الشواذ من موته فى غير صفين» ذكر كرده و مى نويسد: از اخبار استفاده مى شود كه اويس ‍ در صفين به شهادت رسيده است ، و اين نظريه كه او در دمشق ، ارمنستان و يا غير آنها در گذشته است ، نظرى شاذ و نادر است كه قابل اعتنا نيست
وي همچنين در باره محل دفن اويس قرني مي گويد: «والمشهور و هو الأصح انه قتل بصفين مع علي ع ودفن بها» قول مشهور كه قول صحيحي نيز هست اين است كه او در صفين شهيد و در همانجا دفن شد. اعيان الشيعه ج3 ص512 .اگر بپذيريم كه محل شهادت اويس صفين بوده است ، آرامگاه اويس قرنى در رقه خواهد بود، كه موضعى است در ساحل فرات و نزديك صفين شد.
بنابراين اين احتمال كه قبر اويس در كرمانشاه و يا جاي ديگر باشد مورد قبول نيست هرچند اهالى اين منطقه آرامگاه مزبور را بهانه اى براى توسل و تمسك به روح متعالى اويس قرنى قرار داده اند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3 | مويّد | Iran - Eyvān | ٢١:٢٨ - ٠٩ آبان ١٣٩٢ |
سلام عليکم

مردى است كه جامه پشمين در بر دارد و شمشير و سپر و آفتابه همراه او است ، پس نزديك امير المؤمنين عليه السّلام رفته و عرض كرد : ...
اويس قرني يک صوفي ديوانه خدا و اهل بيت است ولي با اين وجود ما رواياتي در ذم تصوف داريم.نظر شما چيست.لطفا نظرتون رو در خصوص اين مقاله بيان کنيد با تشکر:http://www.ramazani.org/fa/index.php/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/93-%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%C2%AB%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%82%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%91%DB%8C%D8%B9%D9%87%C2%BB-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D9%84%DB%8C

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در صدر اسلام اکثر مسلمانان اهل دين و زهد و تقوا بوده‌اند و آنان براي امتياز از سايرين نام خاصي نداشتند، فقط مؤمنين كه درك صحبت پيغمبر را نموده بودند صحابه ناميده مي‌شدند. نسل بعد از صحابه، «تابعين» خوانده مي‌شدند بعد از دورة خلفاي اربعه مخصوصاً در اواخر قرن اول كه غالب مردم سرگرم دنيا بودند يك دسته از خواص كه عنايت خاص به امور ديني داشتند «زهاد» و «عباد» ناميده مي‌شدند، مانند ابوذر غفاري، حذيفه بن يمان و اويس قرني و...» در اين خصوص به کتاب تاريخ تصوف،غني، قاسم، ت تهران، زوار، دوم، 1340ه‍ ، ص 19. رجوع کنيد

ابن جوزي در كتاب تلبيس ابليس مي‌گويد: «در زمان رسول الله نسبت مردم به ايمان و اسلام بود و گفته مي‌شد «مسلم» و «مؤمن» بعد اسم «زاهد» و «عابد» حادث شد . تلبيس ابليس، بيروت، 1405ه‍ ، ص 171 در نيمه آخر قرن دوم بود كه عده اي از مردم در ميان مسلمانها زندگي عجيب و خاصي داشتند به اين معني كه رفتار و ظواهر حالات آنها هيچ شباهتي به ساير مردم نداشت و قهراً اسم مخصوص مي‌بايست به آنها داده مي‌شد. و به مناسبت اينكه اين مردم به لباس پشمينه و خشن ملبس بودند صوفي ناميده شدند.و اولين كسي كه اين نام بر او اطلاق شد ابوهاشم كوفي بوده است. و بنابر قولي او بود كه اولين خانقاه را در رمله شام براي صوفيان تأسيس كرد.

بنابراين اويس شخص عابد و زاهد بوده است و اهل رهبان و به دور از اجتماع نبوده است

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
4 | ابوالفضل | Iran - Tehran | ٢٢:٤٥ - ١١ مرداد ١٣٩٥ |
با سلام.
آیا قضیه ی امام علی( علیه الصلاة و السلام ) و «عمرو بن عبد الود» که او بر صورت امام آب دهان می اندازد و در نتیجه امام برای حفظ اخلاص در عمل, لحظاتی او را رها میکنند، در منابع معتبر دست اول نقل شده است؟

ممنون.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
جریان آب دهان انداختن عمرو بن عبدود بر صورت امام در کتاب «الفخرى فى الآداب السلطانية و الدول الاسلامية» و در المناقب ابن شهر آشوب نقل شده است
فخری چنین نقل کرده است: قيل- إنّ عليا عليه السلام- صرع في بعض حروبه رجلا، ثم قعد على صدره ليحتزّ رأسه، فبصق ذلك الرّجل في وجهه، فقام علي- عليه السلام- و تركه. فلما سئل عن سبب قيامه و تركه قتل الرجل، بعد التمكن منه، قال: إنه لما بصق في وجهي اغتظت منه فخفت إن قتلته أن يكون للغضب و الغيظ نصيب في قتله. و ما كنت أن أقتله إلا خالصا لوجه الله تعالى
ابن شهر آشوب نیز چنین نقل کرده است
الطبري‏ لما ضرب علي طلحة العبدري بركه فكبر رسول الله ص و قال‏
لعلي ما منعك أن تجهز عليه قال إن ابن عمي ناشدني الله و الرحم حين انكشفت عورته فاستحييته‏ و لما أدرك عمرو بن عبد ود لم يضربه فوقعوا في علي ع فرد عنه حذيفة فقال النبي ص مه يا حذيفة فإن عليا سيذكر سبب وقفته ثم إنه ضربه فلما جاء سأله النبي عن ذلك فقال قد كان شتم أمي‏ و تفل‏ في‏ وجهي‏ فخشيت أن أضربه لحظ نفسي فتركته حتى سكن ما بي ثم قتلته في الله‏
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ؛ ج‏2 ؛ ص114
اما باید توجه داشت که فخری این جریان را به صورت «قیل» آورده است یعنی ایشان خودش نیز به صحت کلامش اعتقاد نداشته است. و گرنه با عبارت قیل آنرا ذکر نمی کرد. علاوه بر این کتاب الفخری از کتب معاصر بشمار می رود و مطلب او در منابع قدیمی دیده نمی شود
در خصوص مطلب ابن شهر آشوب نیز باید بگوییم وی نیز این مطلب را از طبری که مشخص نیست کدام طبری مراد است، بدون سند نقل کرده است و کتب قبل از المناقب نیز که به جریان جنگ امام علی علیه السلام در جنگ خندق پرداخته اند، به جریان تف انداختن اشاره نکرده اند و در کتب اصلی شیعه نیز این داستان وجود ندارد
بنابراین این جریان دارای سند معتبری نمی باشد
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
5 | مسلم | Iran - Shiraz | ١٦:٤٨ - ١٣ مرداد ١٣٩٥ |
در مورد روابط حضرت آقا امیرمومنان با قیصر روم لطفا توضیحاتی که میدانید بیان فرمایید که ایشان چطور با انها برخورد کردند و روابطشان خوب و حسنهبوده و روابط بنی امیه با رومیان چطور بود

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
در خصوص ارتباط حضرت علی علیه السلام با قیصر روم نقل شده است که بعد از پاسخ دادن حضرت علی علیه السلام به سوالات او، وی مسلمان شد و ایمان خود را مخفی می کرد
این مطلب در ارشاد القلوب دیلمی آمده است
[في إجابته ع عن مسائل قيصر]
بحذف الإسناد قال‏ لما جلس عمر في الخلافة جرى بين رجل من أصحابه يقال له الحارث بن سنان الأزدي و بين رجل من الأنصار كلام و منازعة فلم ينتصف له عمر فلحق الحارث بن سنان بقيصر و ارتد عن الإسلام و نسي القرآن كله إلا قوله تعالى- و من يبتغ غير الإسلام دينا فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين‏ فسمع قيصر هذا الكلام فقال سأكتب إلى ملك العرب بمسائل فإن أخبرني عنها أطلقت ما عندي من الأسارى و إن لم يخبرني تفسير مسائلي-
عهدت إلى الأسارى فعرضت عليهم النصرانية فمن قبل منهم استعبدته و من لم يقبل قتلته فكتب إلى عمر بن الخطاب بمسائل أحدها سؤاله عن تفسير الفاتحة و عن الماء الذي ليس من الأرض و لا من السماء و عما يتنفس و لا روح فيه و عن عصا موسى ممن [مما] كانت و ما اسمها و ما طولها و عن جارية بكر لأخوين في الدنيا و هي في الآخرة لواحد فلما وردت هذه المسائل على عمر لم يعرف تفسيرها ففزع في ذلك إلى علي بن أبي طالب ع فكتب إلى قيصر من علي بن أبي طالب صهر محمد و وارث علمه و أقرب الخلق إليه و وزيره و من حقت له الولاية و أمر الخلق بالبراءة من أعدائه قرة عين رسول الله و زوج ابنته و أبو ولده إلى قيصر ملك الروم أما بعد فإني أحمد الله الذي لا إله إلا هو عالم الخفيات و منزل البركات‏ من يهد الله‏ فلا مضل له و من يضلل‏ ... فلا هادي له‏ ورد كتابك و أقرأنيه عمر بن الخطاب فأما سؤالك عن اسم الله فإنه اسم فيه شفاء من كل داء و عون على كل دواء و أما سؤالك عن الرحمن فهو عون لكل من آمن به و هو اسم لم يتسم به غير الرحمن تبارك و تعالى و أما الرحيم فرحيم من عصى و تاب و آمن و عمل صالحا و أما قوله‏ الحمد لله رب العالمين‏ فذلك ثناء منا على ربنا تبارك و تعالى بما أنعم علينا و أما قوله‏ مالك يوم الدين‏ فإنه يملك نواصي الخلق يوم القيامة و كل من كان في الدنيا شاكا أو جبارا أدخله النار و لا يمتنع من عذاب الله عز و جل شاك و لا جبار و كل من كان في الدنيا طائعا مذنبا محا خطاياه و أدخله الجنة برحمته و أما قوله‏ إياك نعبد فإنا نعبد الله و لا نشرك به شيئا و أما قوله‏ و إياك نستعين‏ فإنا نستعين بالله عز و جل على الشيطان لا يضلنا كما أضلكم و أما قوله‏ اهدنا الصراط المستقيم‏ فذلك الطريق الواضح من عمل في الدنيا صالحا فإنه يسلك على الصراط إلى الجنة و أما قوله‏ صراط الذين أنعمت عليهم‏ فتلك النعمة التي أنعمها الله عز و جل على من كان قبلنا من النبيين و الصديقين فنسأل ربنا أن ينعم علينا و أما قوله عز و جل‏ غير المغضوب عليهم‏ فأولئك اليهود
بدلوا نعمت الله كفرا فغضب عليهم ف جعل منهم القردة و الخنازير فنسأل ربنا أن لا يغضب علينا كما غضب عليهم و أما قوله‏ و لا الضالين‏ فأنت و أمثالك يا عابد الصليب الخبيث ضللتم بعد عيسى بن مريم ع نسأل ربنا أن لا يضلنا كما ضللتم و أما سؤالك عن الماء الذي ليس من الأرض و لا من السماء فذلك الذي بعثته بلقيس إلى سليمان و هو عرق الخيل إذا جرت في الحروب و أما سؤالك عما يتنفس و لا روح فيه فذلك الصبح‏ إذا تنفس‏ فأما سؤالك عن عصا موسى مما كانت و ما طولها و ما اسمها و ما هي فإنها كانت يقال لها البرنية و تفسير البرنية الزابدة و كانت إذا كانت فيها الروح زادت و إذا خرج منها الروح نقصت و كانت من عوسج و كانت عشرة أذرع و كانت من الجنة أنزلها جبرائيل ع على شعيب ع و أما سؤالك عن جارية تكون في الدنيا لأخوين و في الآخرة لواحد فتلك النخلة هي في الدنيا لمؤمن مثلي و لكافر مثلك و نحن من ولد آدم و هي في الآخرة للمسلم دون المشرك و هي في الجنة ليست في النار و ذلك قوله عز و جل‏ فيهما فاكهة و نخل و رمان‏ ثم طوى الكتاب و أنفذه إليه فلما قرأه قيصر عهد إلى الأسارى فأطلقهم و اختارهم و دعا أهل مملكته إلى الإسلام و الإيمان بمحمد ص فاجتمعت عليه النصارى و هموا بقتله فأجابهم فقال يا قوم إني أردت أن أجربكم و إنما ظهرت ما ظهرت لأنظر كيف تكونون فقد حمدت الآن أمركم عند الاختبار فسكتوا و اطمأنوا فقالوا كذلك الظن بك و كتم قيصر إسلامه حتى مات و هو يقول لخواص أصحابه و من يثق به إن عيسى ع عبد الله و رسوله‏ و كلمته ألقاها إلى مريم‏ و محمد ص نبي بعد عيسى و إن عيسى بشر أصحابه بمحمد ص و يقول من أدركه فليقرأ [فليقرئه‏] مني السلام فإنه أخي و عبد الله و رسوله و مات‏ قيصر على‏ القول‏ مسلما فلما مات و تولى بعده هرقل أخبروه بذلك قال اكتموا هذا و أنكروه و لا تقروا به فإنه إن ظهر طمع ملك العرب و في ذلك فسادنا و هلاكنا فمن كان من خواص قيصر و خدمه و أهله على هذا الرأي‏
كتموه [كتمه و] أظهر [هرقل‏] النصرانية و قوى أمره‏
و الحمد لله وحده و صلى الله على محمد و آله الطاهرين‏
ديلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)،ج‏2 ؛ ص365 الشريف الرضي - قم، چاپ: اول، 1412ق.
ترجمه این عبارات در اینترنت نیز موجود است بخاطر طوالانی شدن نظر، ترجمه نمی کنیم
اما درباره ارتباط بنی امیه با رومیان نیز باید بگوییم آنها بنی امیه به نام اسلام جهت دست یافتن به راههای تجاری به امپراتوری روم شرقی حمله می کردند
در این خصوص مقاله مستقلی به نام «روابط خلفای بنی امیه با امپراتوری روم شرقی» نوشته شده است که در پایگاه مجلات تخصصی نور موجود است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها