2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
چرا شيعيان ، همانند اهل تسنن نمازهايشان را در پنج وقت نمي خوانند ؟
کد مطلب: ٥٢١١ تاریخ انتشار: ٢٧ آذر ١٣٨٦ تعداد بازدید: 60969
پرسش و پاسخ » عقائد شيعه
چرا شيعيان ، همانند اهل تسنن نمازهايشان را در پنج وقت نمي خوانند ؟

سؤال كننده : علي اكبر سليمي

پاسخ :

خواندن نماز هم در پنج وقت جايز است و هم در سه وقت ؛ البته اگر مشكلي براي تحصيل و شغل شخص نداشته باشد ، بهتر است كه در پنج وقت خوانده شود . شيعيان بر اين مطلب اتفاق نظر دارند و براي اثبات اين مطلب دلايل محكم و قاطعي هم از كتاب هاي شيعه و هم از صحيح ترين كتب اهل سنت دارند . از آن جايي كه طرف ما در اين مسأله اهل تسنن هستند ، ما فقط به دلايلي از كتاب هاي آن ها مي پردازيم .

بخاري و مسلم هر دو در صحيح ترين كتاب هاي اهل سنت بعد از قرآن و نيز احمد حنبل رئيس حنابله و احمد الطيالسي در مسندشان نقل كرده اند :

عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ صَلَّي بِالْمَدِينَةِ سَبْعًا وَثَمَانِيًا الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ وَالْمَغْرِبَ وَالْعِشَاءَ .

ابن عباس مي گويد : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در مدينه نماز ظهر و عصر و نيز مغرب و عشاء را ، هشت ركعتي و هفت ركعتي خواند .

يعني نماز ظهر و عصر را كه در مجموع هشت ركعت مي شوند و نيز نماز مغرب و عشاء را كه در مجموع هفت ركعت مي شوند ، يك جا خواند ؛ همان طوري كه امروزه شيعيان مي خوانند .

صحيح البخاري ، ج 1 ، ص 182 ، باب مواقيت الصلاة و ج 1 ، ص 186 و صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 491 ، باب صلاة المسافرين ، و مسند أحمد بن حنبل ، ج3 ، ص 280 ، ح 1918 و ج 3 ، ص 283 ، ح 1929 و ج 4 ، ص 154 ح 2465 و ص 201 ح 2582 و مسند أبي داود الطيالسي ، ص 341 ، 342 ، ح 2164 ، 2629 .

همچنين مسلم در صحيح خود ، مالك بن أنس ، رئيس مالكي ها در المؤطأ ، ابو داود ، نسائي و بيهقي در سننشان ، احمد بن حنبل و ابوعوانه در مسندشان اين روايت را نقل كرده اند :

عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ صَلَّي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ جَمِيعًا وَالْمَغْرِبَ وَالْعِشَاءَ جَمِيعًا فِي غَيْرِ خَوْفٍ وَلَا سَفَرٍ .

ابن عباس مي گويد : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم ، نماز ظهر و عصر را باهم و نيز نماز مغرب و عشاء را باهم خواندند ؛ در حالي نه ترسي وجود داشت و نه در سفر بودند .

صحيح مسلم ، ج1 ، ص 489 ، باب صلاة المسافرين و الموطأ ، ص 73 ، ح 327 و سنن أبي داود ، ج 2 ، ص 6 ، ح 1210 ، 1214 و سنن النسائي ، ج 1 ، ص 315 ح 600 و مسند أحمد بن حنبل ، ج 3 ، ص 292 ، ح 1953 و ج 4 ، ص 191 ، ح 2557 و صحيح ابن خزيمة ، ج 2 ، ص 85 ، ح 971 و مسند أبي عوانة ، ج 2 ، ص 353 و السنن الكبري ، ج3 ، ص 166 ، 167 .

و جالب اين است كه الباني وهابي كه بن باز مفتي اعظم عربستان از او با عنوان «بخاري دوران» ياد مي كرد ، در كتاب هاي صحيح سنن أبي داود ، ج 1 ، ص 224 ، ح 1068 و صحيح سنن النسائي ، ج 1 ، ص 130 ح 585 اين روايت را تصحيح كرده است .

اما متأسفانه اهل سنت با اين كه اين همه روايت صحيح السند در اين باره در صحيح ترين كتاب هاي آن ها وجود دارد ، لجاجت به خرج مي دهند و اجازه با هم خواندن نماز را نمي دهند . و همين مسأله باعث شده است كه بسياري از جوانان اهل تسنن از نماز و عبادت دلسرد شوند ؛ چون نه مي توانند به تحصيل شان برسند و نه به كسب و كار . اما اگر نماز خواندن در سه وقت باشد ، هيچ مشكلي براي مردم پيش نخواهد آمد و هر كسي كه مسلمان است به راحتي مي تواند فرايض خود را انجام دهد . ظهر كه براي استراحت به منزل مي رود ، نماز ظهر و عصر را با هم مي خواند و براي كار و درس او هيچ مزاحمتي ندارد . همين در مغرب و عشاء .

و جالب تر اين كه روايات فراواني در صحيح ترين كتاب هاي اهل سنت آمده است كه همين نظر ما را تأييد مي كند . مسلم بن حجاج در صحيح خود ، ترمذي ، أبي داود ، نسائي و بيهقي در سننشان و نيز احمد حنبل و أبي عوانه در مسندشان نقل مي نويسند :

عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بَيْنَ الظُّهْرِ وَالْعَصْرِ وَالْمَغْرِبِ وَالْعِشَاءِ بِالْمَدِينَةِ فِي غَيْرِ خَوْفٍ وَلَا مَطَرٍ فِي حَدِيثِ وَكِيعٍ قَالَ قُلْتُ لِابْنِ عَبَّاسٍ لِمَ فَعَلَ ذَلِكَ قَالَ كَيْ لَا يُحْرِجَ أُمَّتَهُ .

ابن عباس مي گويد : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در مدينه ميان ظهر و عصر و مغرب و عشاء جمع كرد ؛ در حالي كه نه ترسي بود و نه باراني وجود داشت . وكيع ( رواي روايت ) مي گويد از ابن عباس سؤال كردم ، پيامبر چرا اين كار را مي كرد ؟ گفت : به اين دليل كه امتش به سختي نيفتند .

صحيح مسلم ، 1 ، ص 490 ، باب صلاة المسافرين و سنن الترمذي ، ج 1 ، ص 354 ، ح 187 و سنن أبي داود ، ج 2 ، ص 6 ، ح 1211 و سنن النسائي ، ج 1 ، ص 315 ، ح 601 و مسند أحمد بن حنبل ، ج 5 ، ص 81 ، ح 3235 و ص 113 ، ح 3323 و مسند أبي عوانة ، ج 2 ، ص 353 و سنن البيهقي ، ج 3 ، ص 167 .

ألباني اين روايت را نيز در صحيح سنن أبي داود ، ج 1 ، 224 ، ح 1070 و صحيح سنن النسائي ، ج 1 ، ص 130 ، ح 586 و در إرواء الغليل ، ج 3 ، ص 34 ، ح 579 تصحيح كرده است .

اين نشان مي دهد كه رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم تمامي اين مسائل را پيش بيني كرده بوده و به فكر امت خود بوده است . وقتي بشود نماز را در سه وقت بخوانيم ، چه ضرورتي وجود دارد كه به مردم سخت بگيريم و با اين كار جوانان مسلمان را به هر چه نماز و عبادت است ، بدبين و دلسرد كنيم .

البته همان طور كه پيش از اين گفتيم ، اگر كسي بتواند در پنج وقت بخواند مشكلي ندارد و شايد ثواب بيشتري هم ببرد ؛ ولي خواندن در سه وقت نيز اشكالي ندارد .

چندين روايت ديگر نيز در صحيح مسلم و ديگر كتب اهل سنت وجود دارد كه نظر ما را تأييد مي كند كه به همين اندازه بسنده مي كنيم .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
81 | سيد عبدالرحمن | Iran - Tehran | ٢٣:٢٤ - ٢٦ بهمن ١٣٩٠ |
پاسخ به کامنت شماره 80
بزرگترين دروغگو ( به نظر من ) کسي است که به دروغ ديگران را دروغگو مي داند ...
اي کاش دليلي بر رد نظر کامنت شماره 73 ارائه مي کرديد ... تو مملکت امام زمان دروغ زياده ولي تو مملکت عمر بن ؟ اصلا دروغ پيدا نميشه ؟؟؟
بنده حمايت خودم رو از گروه پاسخ به بهات اعلام مي کنم . شما هم البته حق داري اين طوري صحبت کني !
چون :
1. از لحاظ علمي و منطقي پاسخي نداري .
2. سيره و روش شما اين است که هرجا کم آوردي يا خودتان را منفجر مي کنيد ! يا فحاشي و توهين !!!!!
يا علي يا علي يا علي
82 | muslem | | ٢٣:٥١ - ٠٧ اسفند ١٣٩٠ |
سلام اهل سنت در زمان هاي عادي در پنج وقت صبح ظهر عصر مغرب و عشا نماز ميخونن. ولي در زمان جنگ و سفر و شرايط اضطراري بر قصروجمع نماز تاكيد دارن و اعتقاد دارن كه نبايد بدون دليل نماز رو جمع كرد. پس هم نماز سه گانه و هم نماز پنجگانه رو قبول دارن. در ضمن شما كه ميگيد نماز در پنج وقت رو قبول داريم اصولا بايستي در پنج وقت هم اذان داشته باشيد. قطعا افرادي هستند كه ميخوان نمازشون رو در پنج وقت بخونن چه جوري مشكلشون رو حل ميكنيد؟ چه جوري بفهمن كه وقت نماز عصر فرا رسيده؟ نظر دوستان در اين باره چيه
83 | muslem | | ٢٣:٥٢ - ٠٧ اسفند ١٣٩٠ |
سلام اهل سنت در زمان هاي عادي در پنج وقت صبح ظهر عصر مغرب و عشا نماز ميخونن. ولي در زمان جنگ و سفر و شرايط اضطراري بر قصروجمع نماز تاكيد دارن و اعتقاد دارن كه نبايد بدون دليل نماز رو جمع كرد. پس هم نماز سه گانه و هم نماز پنجگانه رو قبول دارن. در ضمن شما كه ميگيد نماز در پنج وقت رو قبول داريم اصولا بايستي در پنج وقت هم اذان داشته باشيد. قطعا افرادي هستند كه ميخوان نمازشون رو در پنج وقت بخونن چه جوري مشكلشون رو حل ميكنيد؟ چه جوري بفهمن كه وقت نماز عصر فرا رسيده؟ نظر دوستان در اين باره چيه
84 | مجيد م علي | Iran - Tehran | ١٤:٣٧ - ٠٨ اسفند ١٣٩٠ |
با سلام جناب muslem عالي بود اي كاش به همين دقت به اعمال اهل سنت هم نگاه ميكردي , مثلاً همين نماز تراويح ببين خود خليفه دوم شما اين عمل مد كرد , بعد گفت عجب بدعت قشنگي , يا اينكه در نماز دستتون روي شكمتون ميگذاريد باز هم همين خليفه دوم ميگه از مجوس اقتباس كنيد , لطف كنيد ارشادات هدايت كننده خود را به سمت اين گونه موضوعات هدايت فرماييد تا انشاء الله برادران اهل سنت هم هدايت شوند , مخصوصاً كه جنابعالي muslem تشريف داريد . لبيك يا علي
85 | از قرآن بگوئيد | | ١٦:٥٤ - ٠٨ اسفند ١٣٩٠ |
وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ آيه ۱۱۴- سوره هود و بپا دار نماز را در روز و دو طرف آن (صبح و ظهر و عصر) و پاره هائي از شب ( مغرب و عشاء ) زيرا حسنات سيئات را مى‏برد اين براى يادآوري است براي ذاكرين ( هود -114 )
86 | بخت النصر | Germany - Nuremberg | ١٧:١٧ - ٠٩ اسفند ١٣٩٠ |
جناب از قرآن بگوييد: 2 ≠ 3. 2 نابرابر است با 3. دو مساوي سه نيست. متوجه شدي؟ فهميدي؟ چرا نمي‌فهمي؟ يک کودک 2 ساله هم مي‌فهمد که دو مساوي سه نيست!! ولي تو همچنان مي‌گويي: «دو طرف آن (صبح و ظهر و عصر)» نکند شمردن بلد نيستي!!! بگذار شمردن را به تو ياد دهم: گفتي صبح شد يکي گفتي ظهر شد دوتا گفتي عصر شد سه تا!! پس دو طرف نمي‌تواند سه زمان باشد!!! سخت بود؟ از درکش عاجز هستي؟ چرا؟ مشکلت چيست؟
87 | م.ر. | | ٠٩:١٠ - ١٧ اسفند ١٣٩٠ |
با سلام و تشکر از توضيحات و نظرات دوستان. من هم خواستم به چند نکته فارغ از شيع-سني بودن مطرح کنم: 1- همگي تصديق ميکنند که نماز در 5 وقت درستر است و سنت غالب رسول اکرم چنين بوده پس آدم ملاحظه گر سعي ميکند خود را به آن شيوه نزديک بدارد (هر چند در مواقعي خواندن سه نوبتي هم اشکال ندارد). توجه داشته باشيد در برخي سرزمينها جمع بين نماز ظهر و عصر (و شام و خفتن) عادت گشته! اينست که مايه ي تعجب است که برخي علما حرفي دراينخصوص نميزنند! و مسلمين خود نيز نمي انديشند... 2-حقيقتا" اذان نميتواند جزء واجبات باشد (حتي معني آن از زبان يک ندا دهنده است) يعني خود را در سر نماز تشويق به خواندن کردن چندان معني ندارد! شما که به نماز ايستاده ايد پس حي علي الصلاه در دادن کمي غريب است! بهر حال چون سنت رسول بوده يقينا" گفتنش بهتر است. اما افزودن اشهد ان علي ولي الله يقينا" بدعت است و در زمان رسول نبوده! پس با احترام ويژه اي که براي علي(ع) دارم از ذکر اين عبارت بايد پرهيز نمود. دوستان بايد توجه کنن هدف از نماز رسيدن به خداست از طريق راه رسول و نه مسائلي که بعدها در اثر برخي سياستها اعمال شده. 3- سوم دست بسته نماز خواندن است! بسيار عجيب است نزاع بين شيعه و سني که مدعي هستند قران، سنت مهم است و دست نخورده است و اين قبيل حرفها را ميزدند! اگر مردم آن اثر نتوانسته اند حتي حالت ظاهري نماز را بدرستي حفظ کنند پس واي به حال هزارايان آيه عربي که اگر مرفوعي مفتوح شود معني بر ميگردد!(به آيه وضو سوره ي مائده مراجعه کنيد). دوستان صحبت و تشکيک در نحوه ي ظاهري نماز بعدها ايجاد شده، پرداختن به ده روايت مجعول، غير قطعي و... نبايد انسان را اينگونه سر در گم ميکرده. ضمنا" اينکه دست بسته خواندن را به عمربن خطاب مربوط ميکنند چندان درست نيست . در کتاب عوارف المعارف شيخ شهاب الدين سهروردي که من به ايشان ارادت دارم، روايتي از حضرت علي مبني بر دست بسته خواندن آمده است. وانگهي ايشان پس از عمر چرا يک کلام نگفته آهاي مردم اين شيوه بدعت است و نکنيد!!! آيا روايتي از ايشان در کلام کهربارشان (نهج البلاغه) آمده است! عزيزان مراقب تبليغات مذهبي نماها باشيد. دوستان تاريخ صفويه برگ ننگينيست در تشويق تفرقه ي مسلمين...بگذريم. ضمن اينکه اگر حرف شيع راست باشد که دستها بايد افتاده باشد باز بدا به حال مسلمين که بيش از يک ميليارد نفر آنها نماز را بدرستي نمي خوانند! آيا اين خدشعه اي بر ناکارآمدي حضرت رسول نيست که اساي ترين تعليم خود را نتوانسته به مردم برساند!!! پناه بر خدا... موفق باشيد.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
شما كه سنت پيامبر صل الله عليه وآله را ملاك خود قرار مي دهيد چرا سه وقت نماز خواندن پيامبرصل الله عليه وآله را سنت نمي دانيددر حالي سه وقت نماز خواندن رسول خداصل الله عليه وآله در صحيح مسلم وبخاري ذكر شده است .
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=697
اجماع شيعيان براين است كه اشهدان عليا ولي الله مستحب است همچنان كه با شنيدن نام پيامبر صل الله عليه وآله صلوات فرستادن هر چند در وسط نماز مستحب است.
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=652
درباره دست بسته نماز خواند مي توانيد به اين آدرس مراجعه كنيد
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1252
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
88 | محمد | | ٢٢:٠٧ - ٢٩ فروردين ١٣٩١ |
سلام نميدونم اونجاهايي را كه كم مياريد سريع از روايات و نظرات اهل تسنن استفاده ميكنيد تا خودتان را توجيح كنيد. نماز پنجگانه از اسمش مشخصه مگر مواقع اضطراري !! مثل اين ميمونه كه ما قراره روزي پنج دفعه به خدا سلام بديم و بجا ظهر دوتا سلام بديم و مغرب نيز دو بار بگيم سلام سلام آخه با عقل جور در مياد. اگر واقعا پنج وعده نماز را ميشه سه وعده خواند چرا يك دفعه هفده ركعت را يك جا نميخونيم؟؟؟؟؟؟؟؟
89 | بخت النصر | | ٢٤:٠٨ - ٠٦ ارديبهشت ١٣٩١ |
جناب محمد
شما از چه بيماري رواني رنج مي‌بريد که به خدا سلام مي‌دهيد؟
90 | هارون الرشيد | | ٢٣:٤٩ - ٠٤ تير ١٣٩١ |
شيعه يعني نابودي بشريت
91 | بخت النصر | | ٠٢:٥٩ - ٠٥ تير ١٣٩١ |
هارون الرشيد
بشريت به تو چه ربطي دارد؟ تو بهتر است نگران شياطين همجنست باشي که شيعيان پوزه آنها را به خاک ماليده‌اند!!
92 | غضنفري | | ١٣:٢٣ - ٠٥ تير ١٣٩١ |
جناب هارون الرشيد:نكنه شما گروه طالبان سپاه صحابه القاعده و امثالهم را شيعه حساب كردي؟!!!!!
يا مفتيهايي كه فتوا به قتل آنسانها ميدن و ميگن كه با كشتن هفت مسلمان واقعي به بهشت برويد نكنه اينها را هم شيعه فرض كردي؟؟؟؟
هارون خان خودتي
93 | مجيد م علي | Iran - Tehran | ٠٣:١٦ - ٠٦ تير ١٣٩١ |
با سلام

جناب هارون القصير از کي تا بحال اصحاب و پيروان شاخ شيطان را بشر ميخوانند .
نابود باد اصحاب شاخ شيطان .

لبيک يا علي
94 | معتقدبه اسلام | Iran - Urmia | ٠٣:٥٥ - ١٦ تير ١٣٩١ |
در انجام همه نمازها (بخصوص نماز وسطي )كوشا باشيد و از روي خضوع و اطاعت براي خدا بپا خيزيد 1-نماز صبح 2- نماز ظهر 3-يا همان نماز وسطي عصر 4- نماز مغرب 5- نماز عشا آيا اين آيه دليل بر پنج وقت نماز نيست .

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي

شان نزول اين آيه در مورد جمعى از منافقان است، كه گرمى هوا را بهانه براى ايجاد تفرقه در صفوف مسلمين قرار داده بودند و در نماز جماعت شركت نمى‏كردند و به دنبال آنها بعضى از مؤمنين نيز از شركت در جماعت خوددارى كرده بودند، و جماعت مسلمين كاهش يافت، پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله از اين جهت ناراحت بود، حتى آنها را تهديد به مجازات شديد كرد.

لذا در حديثى از «زيد بن ثابت» نقل شده: پيامبر صلى الله عليه و آله در گرماى فوق العاده نيمروز تابستان نماز (ظهر) را با جماعت مى‏گزارد و اين نماز براى اصحاب و ياران سخت‏ترين نماز بود، به طورى كه گاه پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله يك صف يا دو صف بيشتر نبود، در اينجا آيه فوق نازل شد

« مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث؛« تفسير درّ المنثور»، ج 1، ص 301، ذيل آيه مورد بحث؛« بحار الانوار»، ج 79، ص 279؛« تفسير قرطبى»، ج 3، ص 208، ذيل آيه مورد بحث؛« بحر المحيط»، ج 2، ص 512، ذيل آيه مورد بحث.

منظور اهميت به نمازها بخصوص نماز جماعت است

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
95 | نجم الثاقب | | ١٢:٠٢ - ٠٩ مرداد ١٣٩١ |
خداوندا از اينکه اين آيات مقدست را در اين سايت مشرک ميگذارم، عذر ميخواهم. مرا ببخش که خود ميداني که فقط براي آگاهي آن عده اي است که هنوز اميدي به نجاتشان از آتش عذابت است. الله تعالي فرموده: ×(لا اکراه في الدين. قد تبين الرشد من الغي. فمن يکفر بالطاغوت و يومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقي. لاانفصام لها و الله سميع عليم)×( الله ولي الذين آمنو يخرجهم من الظلمات الي النور و الذين کفرو اولياء هم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات. اولئک اصحاب النار هم فيها خالدون) معاذ الله رب العالمين از اصحاب ناري که خالدين فيها هستند. در اين آيات مبارکه سوره بقره خداوند قادر متعال به وضوح فرموده است که "در دين هيچ اجباري نيست زيرا به روشني راه هدايت از گمراهي روشن شده است." شماها هم مجبور به ترک دينتان نيستيد و مختاريد شيعه علوي يا صفوي يا سني و يا هر مذهب ديگري داشته باشيد اما بدانيد که خداوند جبار، فقط دين را "اسلام" ميداند. فقط اسلام. خداوند رحيم در ادامه فرموده هر کس که به طاغوت (=دنياپرستان و خدايان دروغين مقدس مأب) کافر شود و به (فقط و فقط) "خدا" مومن گردد به ريسمان الهي دست آويخته است که قطع شدني نيست. و اين را خالقي فرموده که شنواي داناست. همچنين فرموده است: (( الــــله ولــــــــي اســـــت. )) الله ولي کساني است که از ظلمات به سوي نور بيرون آمده اند. و کساني که کافر هستند (پناه برخدا) ولايت غير خدا را برميگزينند که همان طاغوتيانند و اينان از نور به سوي تاريکي روانه گشته اند. آنان (پناه بر خدا) اصحاب آتش هستند که در آن جاودانه اند. هميشه با خود فکر ميکردم که از رحمت خدا شايد بدور باشد که بنده اي هر چند بسيار گنهکار را بخاطر اين چند روز زندگاني دنيايي به اشد مجازات برساند و او را (فارغ از هر جرم يا جرايمي که مرتکب شده باشد) در جهنم جاودانه کند اما امروز ميبينم که متاسفانه و بدبختانه خيلي ها هستند که لايق اشد مجازات پروردگار عالميان که همانا انداخته شدن در آتش جهنم بصورت ابدي و جاودانه است، ميباشند. پناه بر خدا پناه بر خدا پناه بر خدا از شر طاغوتياني که همنشينان شياطين رجيم اند و دنيا و آخرت مخلوقات را به تباهي و نابودي ميکشانند. بندگان خدا، به خاطر اين آيات مبين و بخاطر نجات روح و جانمان هم که شده، بياييد تا به سوي الله بازگرديم و از شر ولي هاي دروغين و پست خود را نجات دهيم. بياييد تا فقط خدا را ولي خود گردانيم و به ريسمان الهي آويزان شويم و از جرم کافر بودن و بنده طاغوت بودن و آتش جاودانه جهنم در امان بمانيم.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
عدم اجبار بر پذيرش دين خاصي، دليل بر حق بودن تمام اديان و مسلك‏ها و مذهبا نمي‏ باشد بلكه دليل بر احترام به آزادي انسان در انتخاب دين مي‏ باشد.
از سوي ديگر، حق بودن اديان و شريعت‏ها در طول تاريخ، دليلي بر حقيقت‏جو بودن پيروان آن‏ها، پس از ظهور شريعت كامل‏تر نخواهد بود.
حقيقت جوي واقعي كسي است كه به تمام مظاهر حق، در طول تاريخ ايمان داشته باشد و به كامل‏ترين شريعت عمل كند. پيروان اديان واقعي آنهايي بودند كه به پيامبر عصر خود و تمام پيامبران پيشين ايمان داشته ‏اند و در برابر آخرين شريعت و فرمان‏ هاي خداوند تسليم باشند.
پس درست است كه در دين، اكراه و اجباري نيست: (لااكراه في الدين) ولي اين سخن به اين معنا نيست كه دين خدا در هر زماني متعدد است و ما حق داريم هر كدام را كه بخواهيم انتخاب كنيم. چنين نيست. در هر زماني يك دين حق وجود دارد و بس. هر زمان پيغمبر صاحب شريعتي از طرف خدا آمده، مردم موظف بوده‏ اند كه از راهنمايي او استفاده كنند و قوانين و احكام خود را چه در عبادات و چه در غير عبادات از او فراگيرند تا نوبت به حضرت خاتم الانبيا رسيده است. در اين زمان، اگر كسي بخواهد به سوي خدا راهي بجويد؛ بايد از دستورات دين او راهنمايي بجويد.
قرآن كريم مي‏ فرمايد: (و مَن يبتغ غيرَ الاسلام ديناً فَلَن يقبَلَ منه و هو في الاخرةِ من الخاسرين (آل عمران 58 )«و هر كس غير از اسلام ديني بجويد هرگز از او پذيرفته نشود و او در جهان ديگر از جمله‏ي زيان كاران خواهد بود» مطهري، مجموعه آثار، (عدل الهي)، ج 1، ص 277
اگر گفته شود كه مراد از اسلام، خصوص دين ما نيست؛ بلكه منظور، تسليم خدا شدن است؛ پاسخ اين است كه البته اسلام همان تسليم است و دين اسلام همان دين تسليم است؛ ولي حقيقت تسليم در هر زماني شكلي داشته و در اين زمان، شكل آن همان دينِ گرانمايه‏ اي است كه به دست حضرت خاتم ‏الانبياء ـ صلي الله عليه وآله ـ ظهور يافته است و قهراً كلمه‏ ي اسلام بر آن منطبق مي‏گردد.
به عبارت ديگر، لازمه‏ ي تسليم خدا شدن، پذيرفتن دستورهاي او است و روشن است كه همواره به آخرين دستور خدا بايد عمل كرد و آخرين دستور خدا، همان چيزي است كه آخرين رسول او آورده است.و همين آخرين پيامبر در طي حديثي خبر مي دهد كه امتش به هفتاد دو فرقه تقسيم مي شود كه تنها يك فرقه از آنها اهل نجاتند و بقيه در هلاكتند و آن فرقه ناجي را هم پيروان اهل بيت معرفي مي كند كه براي اطلاع بيشتر به اين ادرس مراجعه كنيد
اينكه با استدلال به «الله ولي الذين » تنها خدا را ولي و سرپرست مومنين مي دانيد، با آيات ديگر كه ولي را به غير خدا نسبت داده است، چكار مي كنيد؟ مانند ِانَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون ( مائده 55) سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏ اند همانها كه نماز را برپا مى‏ دارند، و در حال ركوع، زكات مى ‏دهند.! شما كه به قرآن معتقديد آيا اين آيات را جزء قرآن مي دانيد يا نمي دانيد ؟ اگر جزء قرآن مي دانيد پس بايد بپذيريد كه ولي مومنين خدا پيامبر و كسي است كه در حال نماز صدقه داد و بدون تحقيق نمي شود گفت كه ولي غير از خدا دروغ است اگر اينها را دروغين مي پندارد، در حقيقت به خداوند تهمت و دروغ نسبت مي دهيد كه ولي و سرپرست ديگري غير از خودش را نيز براي مومنين معرفي كرده است
جهت اطلاع بيشتر از اينكه ولي بعد از پيامبر صلي الله عليه وآله كيست به اين آدرس مراجعه كنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

96 | جواد خامنه اي | Iran - Ahvaz | ١٦:٤٤ - ٢٥ مرداد ١٣٩١ |
وقتي حضرت عمر اسلام را آشکار کرد .پيامبر فرمود به خدا قسم اگربعدازمن پيامبري مي آمد عمر بود.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
عمر چگونه لياقت پيامبري را دارد در حالي كه اعمالي از او صادر شده است كه شايسته يك پيامبر نيست
1-جناب عمر بن خطاب طبق نص علماي اهل سنت قبل از مسلمان شدن مشرک بوده اند و امکان ندارد خداوند کسي را که به او مشرک بوده است را به عنوان نبي معرفي کند. (فليس من حکم الله أن يبعث نبيا قد أشرک وکفر) المعيار والموازنة – أبو جعفر الإسکافي – ص ۲۲۲
2- عمر بن خطاب براي حفظ کردن سوره بقره ۱۲ سال وقت گذاشت. حال اگر قرار بود پيامبر شود چه مي شد.حدثنا مالک عن نافع عن ابن عمر قال : تعلم عمر البقرة في اثنتي عشرة سنة: عمر بن خطاب سوره بقره را در ۱۲ سال حفظ کرد. تفسير القرطبي – القرطبي – ج ۱ – ص ۴۰- داراحياء التراث العربي
3-جناب عمر بن خطاب به آيات قران کريم جهل داشت. چگونه كسي كه جاهل به قرآن است مي تواند پيامبر باشد ؟
أبو عبد الله الحافظ نا أبو العباس محمد بن يعقوب نا يحيى بن أبي طالب نا أبو بدر شجاع بن الوليد ثنا سعيد بن أبي عروبة عن داود بن أبي القصاف عن أبي حرب بن أبي الأسود الديلي ان عمر رضي الله عنه اتى بامرأة قد ولدت لستة أشهر فهم برجمها فبلغ ذلک عليا رضي الله عنه فقال ليس عليها رجم فبلغ ذلک عمر رضي الله عنه فأرسل إليه فسأله فقال ( والوالدات يرضعن أولادهن حولين کاملين لمن أراد أن يتم الرضاعة ) وقال ( وحمله وفصاله ثلاثون شهرا ) فستة أشهر حمله حولين تمام لا حد عليها أو قال لا رجم عليها قال فخلى عنها ثم ولدت روزي زني را که در شش ماه وضع حمل کرده بود را نزد عمر بن خطاب آوردند. جناب عمر بن خطاب حکم رجم اين خانم را امضا کرد. اين خبر به علي عليه السلام رسيد. علي بن ابيطالب با آيات قران ثابت کرد که اين زن هيچ گناهي ندارد. السنن الکبرى – البيهقي – ج ۷ – ص ۴۴۲- دارالفکر
4-عمر بن خطاب رسول خدا رو متهم به هذيان مي كند در حالي که خداوند فرموده: (ما ينطق عن الهوي)آيا اين شخص مي تواند نبي باشد؟!
حدثني محمد بن رافع و عبد بن حميد قال عبد اخبرنا و قال ابن رافع حدثنا عبدالرزاق اخبرنا معتمر عن الزهري عن عبيدالله عتبه عن ابن عباس قال لما حضر رسول الله و في البيت رجال فيهم عمر بن خطاب فقال النبي : هلم اکتب لکم کتابا لاتضلون بعده. فقال عمر: ان رسول الله قد غلب عليه الوجع و عندکم القران حسبنا کتاب الله.
*صحيح مسلم ج۵ ص۷۶- دارالفکر
5-عمر بن خطاب کسي است که در دين خدا بدعت ايجاد کرد. بدعتهايي از قبيل:حرام کردن متعتين ، تراويح و..
آيا امکان دارد پيامبر کسي شود که دين خدا را تحريف مي کند؟
6-عمر از جمله افرادي بود كه قصد ترور پيامبر صلي الله عليه وآله را داشت آيا چنين شخصي شايستگي نبوت را دارد؟
أَنَّ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ وَطَلْحَةَ وَسَعْدَ بن أبي وَقَّاصٍ رضي الله عنهم أَرَادُوا قَتْلَ النبي صلى الله عليه وسلم وَإِلْقَاءَهُ من الْعَقَبَةِ في تَبُوكَ.
ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه، سعد بن أبي وقاص ؛ قصد كشتن پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) را داشتند و مي‌خواستند آن حضرت را از گردنه‌اي در تبوك به پايين پرتاب كنند.
إبن حزم الأندلسي الظاهري، ابومحمد علي بن أحمد بن سعيد (متوفاي456هـ)، المحلي، ج 11، ص 224، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ناشر: دار الآفاق الجديدة – بيروت؛
بنابراين با اين روايات نمي شود براي عمر شايستگي نبوت را ثابت كرد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
97 | مجيد بهنود | Iran - Khorramshahr | ٠٨:٠٩ - ٠١ شهریور ١٣٩١ |
با سلام بنده در مطلب قبلي کلامي از مولي علي (ع) را جهت توضيحات از سوي حضرتعالي و دوستان براي رفع شبهه گذاشتم که خوشبختانه بدنبال آن در سايتي توضيحات جامع و کاملي در اين خصوص يافتم که بد نيست به ان اشار نمايم با تشکرhttp://jmal.blogfa.com/post-253.aspx
98 | خاك پاي صحابه رسول الله | Iran - Sanandaj | ١٥:٥٥ - ٠٤ شهریور ١٣٩١ |
اين تهمتهايي را که به ساحت صحابه عزيز رسول الله و تاج سر مهاجرين، حضرت فاروق اعظم عمر رضي الله تعالي عنه وارد کرده ايد فقط از ذهن بيمار و درون شيطاني مشرکاني چون شماها برمي آيد. شما مشرکاني که براي الله شريک انساني قائليد. نميدانم فرق شماها با مشرکان مکه چيست که ميگفتند: اي محمد ما ميدانيم که الله وجود دارد و او خداي بزرگ است اما اين بتهايي را هم که ما ميپرستيم نمايندگان الله روي زمين اند!! اگر عمر اينگونه بود که شما ميگوييد، پس چرا اميرالمومنين علي عليه السلام دخترش را به عروسي او درآورد؟؟ و چرا علي شير خدا، اسم يکي از پسرانش را عمر و ديگر پسرانش را به نامهاي ابوبکر و عثمان نام نهاد؟؟ اگر حضرت عمر، حضرت فاطمه (س) را به همراه فرزند درون شکمش به قتل رسانده، چگونه است که شير خدا سکوت ميکند و دم نمي زند. مگر شير خدا، با آن همه رشادت و شجاعتش که در طول تاريخ بشريت کم نظير بوده از عمر رضي الله مي ترسيده است؟! اين روايات (=خرافات) و احاديث ساختگي شما که دروغ و افسانه اي بيش نيستند و با کمک يهوديان آنها را ساخته و پرداخته ايد، فقط جنبه دکانداري براي شماها و ضربه زدن به اسلام واقعي دارد و جز اين نيست که خلق الله را به چاه گمراهي بيافکند و بر دوزخيان بيافزايد. مگر نميدانيد که در آيات متعددي از قرآن کريم خداوند از مهاجرين و انصار به نيکي ياد کرده و ما را از تهمت روا داشتن بر آنان بر حذر داشته است. مگر اين آيه قران نيست که ميفرمايد ×(بئس الاسم الفسوق بعد الايمان)× يعني: بسيار بد است که به کسي بعد از ايمان آوردنش نسبت فسوق بدهيد. مگر حضرت عمر ايمان نياورده بود؟! و يا ميفرمايد ×(محمداً رسول الله و الذين معه اشداء علي الکفار رحماء بينهم)× يعني: محمد رسول خداست و کساني که همراه اويند که بر کافران سختگير و با هم مهربانند. مگر حضرت عمر، همراه رسول الله نبود؟! مگر او دوشادوش پيامبر در غزوات و جنگهاي پيامبر نجنگيده بود. مگر او از مهاجرين نبود؟! مگر الله تعالي در قرآن کريمش نفرموده: ×(والسابقون الاولون من المهاجرين و الانصار و الذين اتبعوهم باحسان رضي الله عنهم و رضو عنه و اعد لهم جنات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا ذلك الفوز العظيم)× مگر حضرت عمر از اولين مسلمانان نبوده که خداوند کريم در وصفشان فرموده: ×( والسابقون السابقون اولئک المقربون في جنات النعيم ثلةٌ من الاولين و قليل من الاخرين)× و يا فرموده:×(وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا) مگر عمر رضي الله تعالي عنه ايمان نياورد و سپس مهاجرت فرمود و در راه خدا جهاد کرد؟!! نيز فرموده ×(ربنا و لا تجعل في قلوبنا غلاللذين آمنوا ان يسبقونا بالايمان. ربنا انک رئوف رحيم)× شما چه کوردلاني هستيد که خورشيد را مي بينيد و روشنايي اش را انکار ميکنيد.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
شما خيلي عصباني هستيد توصيه مي كنيم اگر ايستاده هستيد بنشينيد و اگر مقدور است مقداري آب حيات بخوريد تا دل وجان شما از تعصب و عصبانيت خالي كند حال كمي به سخنان ما هم گوش دهيد:
گفتيد مشرك! خوب بود كمي در اين مورد توضيح مي داديد كه منظورتان چيست؟ اگر منظورتان توسل است كه خداوند در قرآن ما را به آن توصيه كرده است (يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيله) اگر شما فرق بت را با خلفا و رسولان الهي و اوصياي گرام آنان نمي فهميد و احترام به اين ذوات مقدسه را پرستش مي دانيد! تقصير ما چيست؟
اما سخنان گهر بار و درر بار شما در مورد عمر بساري از آنها در اين سايت جواب داده شده است خوب بود كمي به بخشهاي مختلف اين سايت سر مي زديد بعد چنين نظري مي داديد حال به شما كمك مي كنيم تا به آدرس هر كدام رفته و مطالعه كنيد سپس اگر انتقادي داشتيد در ذيل همان مطالب بيان كنيد.
عروسي عمر با ام كلثوم در اين آدرسها بررسي شده است:
درمورد نام گذاري فرزندان حضرت علي عليه السلام به نام خلفا در اين آدرس بحث شده است:
در مورد سكوت يا عدم سكوت حضرت امير عليه السلام در شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها به اين آدرس مراجعه كنيد:
اما در مورد آيات قرآني خوب است كه بدانيد بايد آيات را با همديگر ديد و تفسير كرد و الا انسان دچار تناقض مي شود در قرآن برخي از آيات از اصحاب تعريف كرده و همه مهاجرين و انصار را ستوده است و در مقابل برخي از آيات خبر از افراد منافق و سودجو در بين آنها داده است كه در نتيجه مي فهميم همه قابل ستايش نيستند كه به برخي از اين آيات اشاره مي شود:
در سوره توبه مسلمانان را در چند دسته تقسيم كرده و گروهي را ستوده است كه متاسفانه شما فقط همين يك گروه را ذكر كرده ايد و روي آن مانور داده ايد كه ببينيد خداوند از همه آنها راضي بوده است خداوند در اين آيات مي فرمايد: الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلاَّ يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (97)وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً وَ يَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ (98)وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ في‏ رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (99)وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (100)وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلى‏ عَذابٍ عَظيمٍ (101)وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (102)
باديه‏ نشينان عرب، كفر و نفاقشان شديدتر است؛ و به ناآگاهى از حدود و احكامى كه خدا بر پيامبرش نازل كرده، سزاوارترند؛ و خداوند دانا و حكيم است! گروهى از (اين) اعراب، چيزى را كه (در راه خدا) انفاق مى ‏كنند،غرامت محسوب مى ‏دارند؛ و انتظار حوادث دردناكى براى شما مى ‏كشند؛ حوادث دردناك براى خود آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست! گروهى (ديگر) از عربهاى باديه‏نشين، به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند؛ و آنچه را انفاق مى ‏كنند، مايه تقرّب به خدا، و دعاى پيامبر مى ‏دانند؛ آگاه باشيد اينها مايه تقرّب آنهاست! خداوند بزودى آنان را در رحمت خود وارد خواهد ساخت؛ به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است! پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار، و كسانى كه به نيكى از آنها پيروى كردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نيز) از او خشنود شدند؛ و باغهايى از بهشت براى آنان فراهم ساخته، كه نهرها از زير درختانش جارى است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و اين است پيروزى بزرگ! و از (ميان) اعرابي كه اطراف شما هستند، جمعى منافقند؛ و از اهل مدينه (نيز)، گروهى سخت به نفاق پاى بندند. تو آنها را نمى ‏شناسى، ولى ما آنها را مى شناسيم. بزودى آنها را دو بار مجازات مى ‏كنيم (:مجازاتى با رسوايى در دنيا، و مجازاتى به هنگام مرگ)؛ سپس بسوى مجازات بزرگى (در قيامت)فرستاده مى ‏شوند. و گروهى ديگر، به گناهان خود اعتراف كردند؛ و كار خوب و بد را به هم آميختند؛ اميد مى ‏رود كه خداوند توبه آنها را بپذيرد؛ به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است!
در سوره احزاب هم از برخي از منافقان و افراد سود جو در مدينه خبر مي دهد: لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فيها إِلاَّ قَليلاً (احزاب/60) اگر منافقان و بيماردلان و آنها كه اخبار دروغ و شايعات بى‏ اساس در مدينه پخش مى كنند دست از كار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان مى ‏شورانيم، سپس جز مدّت كوتاهى نمى ‏توانند در كنار تو در اين شهر بمانند!
در سوره منافقان هم به تفصيل از منافقان سخن گفته است: إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّه‏...
اما در آيه بئس الاسم... خود اين آيه دلالت بر افراد مشكل دار در ميان مسلمانان دارد و خداوند آنها را تهديد مي كند اگر دوباره چنين كارهايي بكنيد جزو ظالمان خواهيد بود :يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون‏. اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را مسخره كنند، شايد آنها از اينها بهتر باشند؛ و نه زنانى زنان ديگر را، شايد آنان بهتر از اينان باشند؛ و يكديگر را مورد طعن و عيبجويى قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسى پس از ايمان نام كفرآميز بگذاريد؛ و آنها كه توبه نكنند، ظالم و ستمگرند! (حجرات/11)
اما آيه آخر سوره فتح كه مي فرمايد: محمد رسول الله ... با استفاده از روايات تاريخي استفاده مي شود كه جناب عمر از كساني كه اين آيه مي فرمايد: «الذين معه» نبوده است چون ما آنچه از عمر سراغ داريم وي در جنگها فراري بوده پس اشداء علي الكفار نبوده است بين مردم بسيار خشن و بد اخلاق بوده كه معلوم مي شود رحماء بينهم نبوده براي اطلاع از مستنداتي كه اين حقايق را به اثبات مي رساند به اين آدرسها مراجعه كنيد:
اما در مورد آيه والسابقون السابقون ... كه در سوره واقعه قرار دارد بايد بگوييم كه در اين آيه هم خيانت كرده ايد و بدون ذكر آيات قبل آن، قصد داشته ايد سخن نارواي خود را تاييد كنيد! من از خوانندگان محترم تقاضا مي كنم به اين آيات توجه كنند: إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا (4)وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا (5)فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا (6)وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً (7)فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ (8)وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ (9)وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ (10)أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ (11)در آن هنگام كه زمين بشدّت به لرزه درمى ‏آيد، و كوه‏ها در هم كوبيده مى ‏شود، و بصورت غبار پراكنده درمى ‏آيد، و شما سه گروه خواهيد بود! (نخست) سعادتمندان و خجستگان (هستند)؛ چه سعادتمندان و خجستگانى! گروه ديگر شقاوتمندان و شومانند، چه شقاوتمندان و شومانى! و (سومين گروه) پيشگامان پيشگامند، آنها مقرّبانند!.
چنانكه در اين آيات ديديد اصلا اين آيه مربوط به قيامت است نه اين دنيا! و در آنجا هم مي فرمايد مردم سه گروه مي شوند!
اما در مورد آيه والذين آمنوا وهاجروا توجه شما را به سخنان آيت الله مكارم در تفسير نمونه ج‏7 ص 319 جلب مي كنيم:
شكي نيست، «صحابه»، مخصوصاً مهاجران نخستين احترام خاصى دارند، ولى اين احترام تا آن زمانى بوده است كه در مسير صحيح گام بر مى‏داشتند و فداكارى به خرج مى‏دادند.
اما از آن روز كه گروهى از صحابه از مسير واقعى اسلام منحرف شدند، مسلماً قضاوت قرآن درباره آنها چيز ديگرى خواهد بود.
فى المثل ما چگونه مى ‏توانيم «طلحه» و «زبير» را در برابر شكستن بيعت و مخالفت با پيشوائى كه گذشته از تصريح پيامبر صلى الله عليه و آله از طرف عموم مسلمانان و حتى خودشان انتخاب شده بود، تبرئه كنيم؟
ما چگونه مى‏توانيم دامن آنها را از خون هفده هزار مسلمان كه در ميدان جنگ جمل به خاك ريخته شد بشوئيم؟
كسى كه خون يك نفر بى ‏گناه را به زمين بريزد، هيچ عذرى در پيشگاه خدا نخواهد داشت، هر كس كه باشد، چه رسد به اين عده زياد!
اصولًا مگر مى ‏توان هم «على عليه السلام و يارانش» را در ميدان جنگ جمل بر حق دانست و هم «طلحه و زبير» و بعضى ديگر از صحابه را كه به آنها پيوسته بودند؟
آيا هيچ منطق و عقلى اين تضاد روشن را مى ‏پذيرد؟
آيا مى‏توانيم با عنوان «تنزيه صحابه» چشم روى هم بگذاريم و آنها را «تافته جدا بافته» بدانيم و سراسر تاريخ اسلام را بعد از پيامبر به دست فراموشى بسپاريم و ضابطه اسلامى: انَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ: «گرامى ‏ترين شما نزد خدا با تقواترين شماست» را زير پا بگذاريم؟!
اين چه قضاوت غير منطقى است؟
چه مانعى دارد كه شخص، يا اشخاصى يك روز در صف بهشتيان و طرفداران حق باشند و روز ديگرى در صف دوزخيان و دشمنان حق قرار گيرند؟
مگر همه معصومند؟
مگر اين همه دگرگونى در حالات اشخاص با چشم خود نديده‏ ايم؟
داستان «اصحاب رَدَّه»، يعنى مرتد شدن جمعى از مسلمانان بعد از رحلت پيغمبر صلى الله عليه و آله را همه، اعم از شيعه و اهل سنت، در كتاب‏هاى خود نقل كرده‏اند كه خليفه اول به جنگ با آنها برخاست و آنها را بر سر جاى خود نشاند.
آيا هيچ يك از «اصحاب رَدَّه» پيامبر صلى الله عليه و آله را نديده و در صف صحابه نبودند؟!
شگفت‏ انگيزتر اين كه براى نجات از اين تضاد و بن‏بست عجيب، بعضى موضوع «اجتهاد» را دستاويز قرار داده، مى‏گويند:
افرادى مانند «طلحه»، «زبير» و «معاويه»! و همكاران آنها مجتهد بودند و اشتباه كردند، اما گناهى از آنها سر نزد، بلكه اجر و پاداش در برابر همين اعمالشان از خداوند خواهند گرفت!!
راستى چه منطق رسوائى است؟
مگر قيام بر ضد جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله و شكستن پيمان، و ريختن خون هزاران بى ‏گناه آن هم به خاطر جاه‏ طلبى، و رسيدن به مال و مقام، موضوع پيچيده و نامعلومى است كه كسى از زشتى آن با خبر نباشد؟
آيا ريختن آن همه خون بى‏گناهان در پيشگاه خداوند اجر و پاداش دارد؟!
اگر ما بخواهيم گروهى از صحابه را، كه مرتكب جناياتى شدند، اين چنين تبرئه كنيم، به طور مسلّم هيچ گنهكارى در دنيا وجود نخواهد داشت و با اين منطق، همه قاتلان، جانيان و جباران را تبرئه خواهيم كرد.
اين گونه دفاع‏هاى بى ‏رويه از صحابه، سبب بدبينى به اصل اسلام خواهد شد.
بنابراين، چاره‏اى جز اين نداريم كه: براى همه، مخصوصاً صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله احترام قائل شويم ولى تا آن روز كه از مسير حق و عدالت و برنامه‏ هاى اسلام منحرف نشده باشند.
اما در مورد آيه ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذين سبقونا بالايمان و لا تجعل في... كه شما اشتباه آنرا آورده ايد هم به سخن آيت الله مكارم در ذيل آن گوش مي دهيم:در اينجا بعضى از مفسران بدون توجه به اوصافى كه براى هر يك از «مهاجران» و «انصار» و «تابعين» در آيات فوق آمده، باز اصرار دارند كه همه «صحابه» را بدون استثناء، پاك و منزه بشمرند، و كارهاى خلافى كه احياناً در زمان خود پيامبر صلى الله عليه و آله يا بعد از او، از بعضى از آنان سر زده، با ديده اغماض بنگرند، و هر كس در صف مهاجران، انصار و تابعين قرار گرفته، چشم بسته محترم و مقدس بدانند.
در حالى كه آيات فوق، پاسخ دندان ‏شكنى به اين افراد مى ‏دهد، و ضوابط «مهاجران» راستين و «انصار» و «تابعين» را دقيقاً معين مى‏ كند.
در «مهاجران» اخلاص، و جهاد، و صدق را مى ‏شمرد.
و در «انصار» محبت نسبت به مهاجران، و ايثار، و پرهيز از هر گونه بخل و حرص را ذكر مى‏ كند.
و در «تابعين» خودسازى و احترام به پيشگامان در ايمان، و پرهيز از هر گونه كينه و حسد را بيان مى ‏نمايد.
بنابراين، ما در عين احترام به پيشگامان در خط ايمان، پرونده اعمال آنها را چه در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله، و چه در طوفانهاى شديدى كه بعد از او در جامعه اسلامى در گرفت، دقيقاً تحت بررسى قرار مى‏دهيم، و بر اساس معيارهائى كه در همين آيات از قرآن دريافته‏ايم، درباره آنها قضاوت و داورى مى ‏كنيم، پيوند خود را با آنها كه بر سر عهد و پيمان خود باقى ماندند، محكم مى ‏سازيم، و از آنها كه در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله يا بعد از او رابطه خود را گسستند مى ‏بريم، اين است يك منطق صحيح و هماهنگ با حكم قرآن و عقل.
حال ببينيد شما در ظلمت و كوردلي قرار داشته ايد يا ما؟
السلام علي من اتبع الهدي
گروه پاسخ به شبهات
(1)
99 | خواجه تميم | Hong Kong - Hong Kong | ١٣:٣٧ - ١٥ مهر ١٣٩١ |
من فکر ميکنم که هيچ کسي حق ندارد که بالاي بزرگان دين اتهام وارد کند. (ياران من همچو چراغهاي هدايت هستند به هر کدام شان که اقتدا کنيد رهياب ميشويد) من به هيچ کس اجازه نميدهم که اين مسائل را دامن زده و به نفع ديگران کار نمايند. ميتوانيد سوالات تان را با بنده فقير شريک سازيد.تشکر.
100 | خواجه تميم | Afghanistan - Kabul | ١٣:٤٥ - ١٥ مهر ١٣٩١ |
شما دشمنان پشت پرده امت اسلامي هستيد. شما را کفر گفته نميتوانيم ولي هنگامي که بالاي بزرگان دين اعتراض ميکنيد سخت گمراه هستيد. خصوصا شما ايراني هاي متعصب.
101 | عليرضا | | ١٨:٤٩ - ١٨ مهر ١٣٩١ |
اتفاقا برعکس، چون اهل سنت وجوانانشان به مراتب مقيد تر از ما شيعيان (خصوصا ايرانيان)هستند !.ضمنا 5بار عبادت خدا انسان را بيشتر به ياد خدا مي اندازد وکار وتحصيل منافاتي با عبادت بيشتر خدا ندارد.
102 | علي | Iran - Tehran | ١١:٢٥ - ١٩ مهر ١٣٩١ |
سلام عليكم جناب عليرضا بفرما ببينيم كدام عبادت اهل تسنن مورد قبول است كه حرف پيامبر گوش نداده و حق علي (ع) را پايمال مي كنند مگر ضربه علي ع از عبادت جن و انس از اول تا آخر بالاتر نيست اينها تا وقتي كه حق علي ع را ادا نكنند هر چه قدر نماز بخوانند مورد قبول نيست بفرماييد ببينيم در كشورهاي همجوار اهل تسنن كه پر از شرك و زنا و كاواره است پنج وقت نماز برايشان چكار كرده در ثاني مگر در كتاب خودشان ننوشته كه پيامبر نماز ظهر و عصر را جمع مي خواندند نه در سفر بودند نه در خوف پس بازهم اينها حرف پيامبر را گوش نداند و مادام كه حرف پيامبر را گوش ندهند در عذاب خواهند بود مگر پيامبر اهل بيت را منوط به پنج تن آل عبا ندانستند چرا اينها زنان پيامبر را به زور وارد اهل بيت مي كنند باز هم حرف پيامبر را گوش ندادند همچنان كه ابوحنيفه برخلاف دستور پيامبر و استادش امام جعفر صادق عمل نمود اهل سنت نيز برخلاف دستور پيامبر عمل مي كنند و مادام كه اينگونه باشند در عذاب خواهند بود
103 | حسين | | ١٢:١٤ - ٢٢ مهر ١٣٩١ |
برخي از نظرات را خواندم. اگر ميخواهيد از نظرات همديگر براي رسيدن به جوابهاي درست استفاده بشه از توهين به همديگر به شدت دوري کنيد. برخي از نظرات بجاي مباحثه به توهين و منحرف کردن بحث پرداختند. کساني که پيرو رسول الله هستند اصلا توهين نميکنند. حتي به دين غير آسماني. بلکه با استدلال سخن ميگند. اگر بحث درباره اوقات نماز است بهتر است فقط ادله درباره اين بحث از دوطرف بيان شود. بحثهاي درباره جناب عمر و حضرت علي ع مربوط به اوقات نماز نيست. از مديريت سايت تقاضا دارم علاوه بر تيتر کردن اين موضوع به عنوان اصل شرکت در مباحثات، در تمامي قسمتهاي مختلف سايت در هر جا چنين مواردي پيش آمد در کنار کامنت اين موضوع گوشزد شود. شيعه هستي يا سني. دليل بيار درباره اوقات نماز اگه مرد بحث هستي و دليل داري. نداري چرت و پرت نگيد خواهشا. با تشکر
104 | احمد | United States - Los Angeles | ٠٩:٣٢ - ٢٣ مهر ١٣٩١ |
به اميد فتح دوباره ايران و اسپانيا بدست مسلمين
105 | محمدنصير | | ٢٤:٣٨ - ٢٩ مهر ١٣٩١ |
بسيار خوب مشکل که داشتم رفعه شد
106 | عليرضا ن | | ١٩:٠٨ - ٣٠ مهر ١٣٩١ |
با سلام گروه پاسخ به شبهات، در کامنت 93در جواب به شخص سوال کننده ، سخني از شهيد مطهري به مضمون زير نقل نموده ايد:( قرآن كريم مي‏ فرمايد: (و مَن يبتغ غيرَ الاسلام ديناً فَلَن يقبَلَ منه و هو في الاخرةِ من الخاسرين (آل عمران 58 )«و هر كس غير از اسلام ديني بجويد هرگز از او پذيرفته نشود و او در جهان ديگر از جمله‏ي زيان كاران خواهد بود» مطهري، مجموعه آثار، (عدل الهي)، ج 1، ص 277 اگر گفته شود كه مراد از اسلام، خصوص دين ما نيست؛ بلكه منظور، تسليم خدا شدن است؛ پاسخ اين است كه البته اسلام همان تسليم است و دين اسلام همان دين تسليم است؛ ولي حقيقت تسليم در هر زماني شكلي داشته و در اين زمان، شكل آن همان دينِ گرانمايه‏ اي است كه به دست حضرت خاتم ‏الانبياء ـ صلي الله عليه وآله ـ ظهور يافته است و قهراً كلمه‏ ي اسلام بر آن منطبق مي‏گردد. به عبارت ديگر، لازمه‏ ي تسليم خدا شدن، پذيرفتن دستورهاي او است و روشن است كه همواره به آخرين دستور خدا بايد عمل كرد و آخرين دستور خدا، همان چيزي است كه آخرين رسول او آورده است). گروه پاسخ به شبهات، با توجه به اينکه واژه دين در قران به صورت مفرد به کار رفته است و طبق آيات سوره آل عمران که دين در نزد خدا اسلام است، پس دين در زمان حضرت موسي(ع) هم دين اسلام است، يعني هر کس که در زمان حضرت موسي(ع) تابع ايشان باشد، مسلمان است و دينش اسلام است، پس چرا ما مي گوييم که دين حضرت موسي، دين يهود است؟ آيا در قران آيه اي است که خداوند دين حضرت موسي را دين يهود معرفي کند؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
حقيقت همه اديان توحيدي يكي است و بر اصول اعتقادي يگانه - كه از جانب خداوند متعال بيان شده - استوار است. اساسا در منطق قرآن كريم «اديان» نداريم؛ بلكه «دين» داريم و تمام پيامبران، منادي «دين واحد» بوده‏اند كه از آن به «اسلام» (تسليم در برابر خداوند واحد) تعبير شده است: «ان الدين عندالله الاسلام ؛ همانا دين در نزد خداوند فقط اسلام است» و «و من يبتغ غيرالاسلام دينا فلن يقبل منه ؛ هر كس غير از اسلام ديني را برگزيند از او پذيرفته نيست». قرآن كريم دين را فقط «اسلام» و همه پيامبران را «مسلمان» مي‏ خواند: {«ما كان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا ولكن كان حنيفا مسلما ؛ }ابراهيم نه يهودي بود و نه مسيحي؛ بلكه يكتاپرستي مسلمان بود». بنابراين از نگرش قرآن، دين و پيام تمامي پيامبران الهي يك ماهيت دارد و آن اسلام است (در هر عصري تسليم حق و حقيقت شدن و از انكار و لجاجت فاصله گرفتن) و اين در همة زمان ها يك حقيقت دارد و بهترين معرف آن در زمان حاضر شريعت محمدي است. قرآن در موارد مختلفي به اين حقيقت اشاره نموده است و پيروان رسول گرامي اسلام (ص) را مسلمان مي خواند، . از اين رو دين اسلام به عنوان آخرين و كامل ترين دين الهي با بعثت حضرت محمد(ص) به همه جهانيان ابلاغ گرديده، و با آمدن اسلام اديان پيشين منسوخ شده است، زيرا با وجود كامل نيازي به ناقص نمي باشد قرآن مي فرمايد: "هر كس ديني غير از اسلام براي خود انتخاب كند پذيرفته نخواهد شد"در اين خصوص به تفسير موضوعي قرآن كريم، حضرت آية‏الله جوادي آملي، قم، مركز نشر اسراء، چاپ اوّل، 1376ش، ج 6، صص 41 ـ 123). رجوع شود
يهود نامي است كه قرآن مجيد بر تمام امت حضرت موسي اطلاق كرده است. كلمة «يهود» هم بر قوم يهود اطلاق مي شود و هم بر ديني كه حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ مأمور به تبليغ آن شده است «يهود» اسمي است كه بر اولاد حضرت ابراهيم به خصوص شاخه اسحاقي يعني فرزندان حضرت اسحاق اطلاق مي‌شود، اين افراد كه امروزه در سر تا سر جهان پراكنده مي‌باشند به دليل همين انتساب به حضرت اسحاق و ابراهيم ـ عليهما السّلام ـ ، خوانده مي‌شوند. امّا از آنجا كه علاوه بر نسب خوني و نژادي داراي آيين خاص و كتاب‌هاي مقدس مي‌باشند و در مقابل ساير اديان و مذاهب، پيرو دين مستقلي هستند، دين آنان را هم «يهوديت» مي‌نامند، به تعبير ديگر از آنجا كه آيين يهود بر خلاف ساير اديان آييني نژادي بوده و مختص يهوديان مي‌باشد به همين دليل نام يهود هم دلالت بر نژاد فرد منتسب به آن دارد و هم از دين وي خبر مي‌دهد، يعني هر يهودي بايد از نژاد اسحاق باشد و الّا به او يهودي گفته نمي‌شود. با توجه به اين امر تفكيك بين تعريف يهوديت به عنوان يك دين و يهوديت به عنوان اصطلاح نژادي، سخت مي‌باشد و مي‌توان با اندك مسامحه در تعريف اصطلاحي يهود از اين تعبير استفاده كرد كه: «يهوديت آييني است مختص اولاد بني اسرائيل». قرآن كريم براي تفكيك بين نژاد يهوديان و آيين يهوديت از دو اصطلاح «اليهود» و «بني اسرائيل» استفاده مي‌كند به اين صورت كه هر گاه مي‌خواهد از اولاد حضرت اسحاق نام ببرد و آنان را از جهت نژادي و قبيلگي مورد اشاره قرار دهد، از نام بني اسرائيل استفاده مي‌كند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
107 | عليرضا ن | | ٢١:٠٠ - ١٧ آبان ١٣٩١ |
با سلام گروه پاسخ به شبهات از قسمت دوم جواب شما نتيجه اي نگرفتم. گروه پاسخ به شبهات، فرموديد که :يهود نامي است كه قرآن مجيد بر تمام امت حضرت موسي اطلاق كرده است. لطفاً آيه اي که قران به صراحت بر تمام امت حضرت موسي ، کلمه يهود را به کار برده را بگوييد. همچنين، هستند کساني مثل نويسنده مقاله اسلام و شمشير که انتساب اسرائيل به حضرت يعقوب را انکار مي کنند و اين کار را حاصل جعل يهود به نفع خود مي دانند. و دلايل شان به صورت زير است:( کل الطعام کان حلا لبني اسراييل الا ما حرم اسرائيل علي نفسه من قبل ان تنزل التورات قل فاتوا بالتورات فاتلوها ان کنتم صادقين،آيه ي بالا دقيق ترين و امين ترين شناسنامه ي بني اسراييل و شخص اسراييل است و به سه صورت، معلوم مي کند که پيش از فرود تورات، اسراييل و قبيله و فرقه ي او، بت پرست بوده اند و با يعقوب و فرزندان و ذريه ي او، چنان که قرآن نيز، در آيات متعدد تاييد مي کند، ارتباطي ندارند. آيه ي بالا نيز يکي ديگر از معجزات بيان در قرآن مبارک است و ظريف ترين نکات در باره ي بني اسراييل و اسراييل را، در کلماتي کوتاه و موجز قرار داده است. نخست مي فرمايد بني اسراييل، بدون محدوديت، از تمام خوراک ها استفاده مي کرده اند تا ساده ترين حجت بر اين مطلب مهم فراهم شود که بر بني اسراييل، تا زمان نزول تورات، هيچ محدوديت الهي در مصرف خوراک وضع نشده بود، و از آن که در تمام اديان الهي، تذکر و تنظيم و ذکر حلال و حرام اغذيه ي مردم و گروندگان، در زمره نخستين سفارشات بوده، پس اشاره ي روشن قرآن در نبود چنين نهي و قبولي، در ميان بني اسراييل، بي پيوندي آن قوم را با بارگاه آسماني اثبات مي کند. در ثاني آيه توجه مي دهد که شخص اسراييل نيز به دل خواه خود، و نه به تبعيت از دستورات الهي، برخي طعام ها را نمي خورده است و نيک مي دانيم که حلال و حرام موهبات الهي در خوراک، از حساس ترين فرمان هاي خداوند در تمام اديان است، که بارها دست بردن در عناوين آن، در قرآن مبين، نهي شده و خوانده ايم که خداوند در باب پرهيز پيش خود و بدون رعايت دستور از جانب پيامبر اکرم، در مصرف برخي از خوراک ها، چه گونه عکس العمل نشان داده است! پس اگر اسراييل خود را مجاز مي دانسته تا خوردن طعام هايي را، از روي ميل شخصي و بي دستور الهي بر خود حرام کند، پس او سرکرده ي معمولي قومي است که از هيچ ضابطه ي ديني پيروي نمي کنند و نمي توان و نبايد او را نبي و فرستاده و ماموري از جانب خدا شناخت. ثالثا اگر خداوند، در دنباله ي آيه، اين روند را با نزول تورات مقطوع و منقطع مي گويد، پس تورات نخستين مجموعه فرامين وارد شده بر بني اسراييل است و اگر به ياد آوريم تقاضاي اين قوم را، که به محض عبور از آب، مطالبه ي بت براي پرستش کرده اند و نيز اگر به فراموشي نسپرده باشيم ساخت و پرستش گوساله در غياب موسي به وسيله ي بني اسراييل را، آن گاه دقت گفتار قرآن مجيد معلوم مي شود که در آيه ي بالا، بني اسراييل و اسراييل را، پيش از فرود تورات، چنين سر خود و بي کنترل و بدون هدايت معرفي مي کند. از اين طريق بت پرستي بني اسراييل و نيز موقعيت ايماني و عدم انتساب به خاندان يعقوب آن اسراييلي را شناسايي مي کنيم که درآيه ي بالا، در قرآن مقتدر، سرپرست قوم بني اسراييل معرفي شده است. اولئک الذين انعم الله عليهم من النبيين من ذرية آدم و ممن حملنا مع نوح و من ذرية ابراهيم و اسرائيل و ممن هدينا و اجتبينا اذا تتلي عليهم آيات الرحمان خروا سجدا و بکيا،اما در اين آيه، با اسراييلي رو به روييم که پيامبر هدايت شده و خاشع پروردگار است و جز نام، اندک شباهتي به آن اسراييل منتسب شده به بني اسراييل ندارد، که در آيه ي پيش معرفي شده بود). گروه پاسخ به شبهات، در مورد اين مسئله اي که ايشان گفته اند من شک دارم، چون در آيات 5و6سوره مريم خداوند ، حضرات زکريا و يحيي را از آل يعقوب مي داند:(وَ إِنى خِفْت الْمَوَلىَ مِن وَرَاءِى وَ كانَتِ امْرَأَتى عَاقِراً فَهَب لى مِن لَّدُنك وَلِيًّا(5) يَرِثُنى وَ يَرِث مِنْ ءَالِ يَعْقُوب وَ اجْعَلْهُ رَب رَضِيًّا(6)). و در ايه 58سوره مريم نيز علامه طباطبائي در ذيل آيه مي فرمايند که : کلمه اولئک اشاره به نامبردگان در آيات قبل است، يعني به زکريا، يحيي، مريم، عيسي، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، موسي، هارون، اسماعيل پيامبر بني اسرائيل و ادريس مي باشد. و در ادامه مي فرمايد که : ادريس از ذريه آدم ، و ابراهيم از ذريه كشتى نشينان با نوح ، و اسحاق و يعقوب از ذريه ابراهيم ، و زكريا و يحيى و عيسى و موسى و هارون و اسماعيل ، از ذريه اسرائيل مي باشد . با توجه به اينکه در آيه6همين سوره زکريا و يحيي از آل يعقوب دانسته شده و در آيه 58نيز زکريا و يحيي از ذريه اسرائيل دانسته شده، پس اسرائيل همان حضرت يعقوب مي باشد. و از طرفي ديگر ، بنا به فرض حکم و قانون الهي در مورد عملي يا چيزي ، حليت و اباحه باشد، و شخصي به حرمت آن اعتقاد داشته باشد و حکم خداوند در اين زمينه را نپذيرفته و بر خلاف ان راي دهد ، که بدون شک اين کار، شرک در ربوبيت تشريعي محسوب شده و موجب کفر مي شود. و همچنين تحريم حلال مي تواند به اين معنا باشد که شخصي، عملي را که حلال و مباح است با سبب شرعي همچون قسم و بيماري بر خويش حرام کند. يعني يا به طور مطلق و يا در شرايطي خاص خود را ملزم به اجتناب از ان نمايد، بدون اينکه اعتقاد به حرمت واقعي ان داشته باشد. حالا اگر حالت اول را در نظر بگيريم، در اين صورت آيه اول سوره تحريم که خداوند به پيامبر مي فرمايد که : ( يَأَيهَا النَّبىُّ لِمَ تحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَك تَبْتَغِى مَرْضات أَزْوَجِك وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ) چه وضعيتي پيدا مي کند؟ واضح است که کسي در مورد پيامبر اسلام نظر اول را ندارد ، بلکه نظر دوم صحيح مي باشد. با اين مطلب تکليف آيه93سوره آل عمران نيز مشخص مي شود، يعني همان اسرائيل آيه 58سوره مريم که همان يعقوب مي باشد، در اين ايه نيز همان اسرائيل که پيامبر خدا است، مي باشد و به دلايلي مثل حساسيت به غذايي خاص ( همانطور که مفسرين ) آورده اند، بر خود حرام کرده باشد، بدون اينکه به حرمت واقعي آن بر خلاف نظر خداوند داشته باشد. گروه پاسخ به شبهات، آيا اين برداشت درست است؟ همچنين ايشان در نوشته هايش تاکيد مي کند که : هادوا ربطي به يهوديان ندارد، و بايد معناي آن را مجهول بدانيم و براي اين ادعا اين دلايل را ذکر کرده اند: -ادعاي تناقض بين آيات 6 تا 8 سوره جمعه با آيه 77 سوره آل عمران که در سوره آل عمران گفته شده خدا روز قيامت با يهوديان سخن نمي گويد (و در آيات ديگري نيز اين مساله بيان شده) و در سوره جمعه بحث گفتگو با آنها در روز قيامت است. بعد از کلمه الذين اسم خاص نمي آيد و "هادوا" بعد از "الذين" آمده است. مرتبط دانستن "هادوا" با يهود، به معناي آن است که آنان را هدايت شده خطاب کرده ايم. شباهت آيات 94 تا 96 سوره بقره با آيات سوره جمعه، نشان مي دهد که سوره جمعه خطابي به يهوديان ندارد. در آيه 140 سوره بقره، قرآن با منتسب شدن يهوديان به هود مخالفت کرده است. اگر قرآن يهوديان را با دو تعبير متفاوت هود و يهود خطاب مي کند، بايد نشان دهد که اين تعبير براي يک گروه هستند. گروه پاسخ به شبهات، لطفاً يک جواب کامل و پويا بدهيد تا براي هميشه اين شبهه نيز برطرف شود.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اينگونه سؤالات را از بخش استفتاء سايت آيت الله جوادي آملي يا سايت آيت الله مكارم شيرازي بپرسيد مربوط به تخصص ما نيست.
لينك استفتا از دفتر آيت الله جوادي :www.portal.esra.ir/Pages/Index.aspx
لينك استفتا از دفتر آيت الله مكارم شيرازي: www.new.makarem.ir/Question/question.aspx
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
108 | مهدي الله عابدي | | ٠٩:٤٥ - ٠٣ آذر ١٣٩١ |
چقدر شما كار شيطان را اسان كرده ايد تا توانسته ايد به هم تهمت زديدو هتك حرمت كرديد و بر سر مردگان هزاران سال پيش اخرت خود را به خطر انداختيدهرچه هست صراط مستقيم اين نيست كه شما بدنبال انيد.
109 | غضنفري | | ١٥:٠٨ - ٠٤ آذر ١٣٩١ |
جناب صد و ششمين:
منظورتان کدام شيطان است؟
نکند همان شيطاني که شاخش از خانه ...ايشه در آمده؟
يا اون شيطاني که شاخش از نجد در آمده؟
يا آن شيطاني که پيامبر شما را گول زد و از خداي موفرفري شما به او آيه نازل کرد؟
کدام شيطان؟
110 | نصير | | ١٣:٣٦ - ١٢ آذر ١٣٩١ |
جناب محترم که شما احاديث را که از اهل سنت نقل کرديد تمام احاديث دست خورده است خداوند متعال 5 وقت نماز را بر مسلمانان فرض کرده و حضرت رسول الله ص خود تمام مسلمانان را براي خواندن 5 وقت نماز دعوت کرده در صورت که خداوند متعال 5 وقت را براي مردم فرض کرده واضح است که پيام را از طرف رسولش براي مردم رسانيده پس کدام منطق و عقل اين سخن را قبول دارد که حضرت محمد ص 3 وقت نماز خواندن ايا پيغمبر خدا با امر خداوند مخالفت ميکند اين امکان دارد. البته که ندارد پس هر کسيکه منطق داشته باشد و عقل داشته باشد اين همه پروپاگند را قبول نکرده و نخوهيم کرد اميد که ديگر اينگونه احاديث دست خورده را بنام اينکه مربوط به اهل سنت است پست نکنيد و مردم را از راه راست گمراه نسازيد
111 | سامان | | ١٩:٢٢ - ١٤ آذر ١٣٩١ |
خدا لعنت کنند بزرگان افرادي را که راه بر پسر پيامبر بستند و اورا مظلومانه به شهادت رساندند.و اما بعد مسئله غدير گوياي همه چيز هست که برخي با ناديده گرفتن آن به خدا و پيامبرش ظلم ميکنند. و چه بجا پيامبر اعظم خواب ميمون هاي ......را ديد. اگر تعصبات کنار رود حق آشکار ميشود. واي بحال کسانيکه دير به حق برسند.
112 | آريانا ژور | | ١٣:٢٧ - ٠١ بهمن ١٣٩١ |
سلام به همه برادران مسلمان بيايد به توهين و تحقير يک ديگر خاتمه بدهيم، اهل تسنن ايمان کامل به (امنت بالله) دارد و هر چهار خليفه اسلام را دوست دارن زيرا تمامشان در عصر خود خدمات شايستهء را به نفع اسلام و مسلمانان انجام داده اند. چرا بايد غيبت آنها را کرد. غيبت خودش در اسلام حرام است. بيايد وقت خودمونرا وقف آموختي قران و احاديث مبارک نبي(ص) نمايم. هر کس که بر عليه يک مسلمان خدا پرست در غيابش بد و رد ميگويد او شخص بر علاوه که مسلمان نيست و خداوند او را دوست نميدارد بله به او لعنت نيز ميفرستد. خداوند همه ما و شما را هدايت نمايد. خدا يا همان کن که خير ما در آن نهفته باشد.
113 | علي | | ١٨:٣٢ - ١٠ بهمن ١٣٩١ |
سلام عليک
برادران عزيز الله جل جلاله براي سعادت وکاميابي من و تمام انسانيت دين اسلام رو فرستاده است .
دين چيست ؟ هر حکم الله جل جلله به طريقه زندگي حضرت محمد ص . چيکار کنيم اين دين توي زندگي ما بياد ؟ محنت مي خواد . من براي اين محنت آماده ام شما چطور ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برادراي تشيع بجاي بحث بهتر نيست خودمون رو اصلاح بکينم ؟ ازخودت شروع کن
نمازت قضا نميشه ؟
دروغ نميگي ؟
غيبت ؟ فحاشي ؟ توهين ؟ صيغه نميکني ؟
بياييد خدمان را اصلاح کنيم .مسلمان باشيم .
114 | بي نام | | ١٨:٠٦ - ١٧ بهمن ١٣٩١ |
با سلام خدمت حضار .دست مريزا واقعا اميد پيشرفت مسلمانان هستيد.ميخواستم بدونم احيانابين شما مسلمون کسي هست بتونه موشک هوا کنه اخه ادرس اينجارو دادن.دنيا در حال پيشرفت و ساختن فناوري جديده شما ها هنوز تو 1400 سال پيش زندگي ميکنيد.واقعا که
115 | صالحيان | | ١٧:٠١ - ١٩ بهمن ١٣٩١ |
با سلام
به نظر بنده بهتر است که هردوجانب بعداز تحقيق کامل ، حق را پذيرفته وازنقد وانتقادات بيجا جلوگيري کنند .
بجاي اين به جان هم پردينها که سالها است مارا ازاطرافمون غافل ساخته يکم به خودمون بيايم وببينيم ديگران ازاين حرفها چه استفاده اي ميکنند
116 | بشير | | ١٠:٤٤ - ٢١ بهمن ١٣٩١ |
بلي همه اين را قبول دارد, مگر پيغمبر ص , به شکل استمرار نخوانده.
117 | روشنفكري | | ١٧:١٢ - ٠٦ اسفند ١٣٩١ |
سلام ما در علم به صورت التقاطي نظر تمام دانشمندان را مد نظر گرفته و با يک ديد باز و بدون تعصب آن نظريه اي که بهتر و درست تر است را انتخاب ميکنم و مي پذيريم. اما نوبت به دين که مي رسد تعصبمان گل مي کند و اگر خدايي نکرده والدمان موش پرست باشند ما هم موش پرست خواهيم شد.... در اسلام هم اي کاش همه، فارق از شيعه و سني با يک ديد باز و روشنفکرانه احکام را از هر دو فرقه ميگرفتيم و تعصبات بيجا را کنار مي گذاشتيم، همانند بزرگاني از شيعه مثل علامه طباطبايي و بزرگاني از اهل تسنن مثل رئيس دانشگاه الازهر (مرحوم شيخ محمود شلتوت). به راستي مومنين واقعي آنها هستند نه کساني که براي هدايت همدينان خود دست به ناسزاگويي و فحاشي مي زنند. من به نوبه خود به عنواني يک مسلمان آن مطلبي را که استناد واستدلال بهتري دارد و جدا از اينکه شيعه هستم يا سني ميپذيرم و منتقد بسياري از احکام اشتباه هر دو فرقه هستم و با يک ديد التقاطي سعي دارم بهترين احکام را اجرا نمايم.
118 | sh.r | | ١٤:٤١ - ٢٧ اسفند ١٣٩١ |
شماطوري اين كار روتوجيح كردين انگار نماز يك مانع براي كسب وكار ووقت پس چرا براي هركاري وقت هست به نماز كه ميرسه يكجا بخونيم چون وقتمون گرفته ميشه واقعا كه
119 | مهدي عباسيان | | ١٨:١٥ - ٠٤ ارديبهشت ١٣٩٢ |
اسلام بالاتر است از شيعه و از سنت... الله تبارک وتعالي بالاتر است از هر انساني هر که ميخواهد باشد.من يک شيعه هستم اما حق تعالي را به توحيد شناختم که تمام پيغمبران و امامان از او لرزان بودند و فرمود جل جلاله چه باک است خدا را کساني را که براي او شريک ميدانيد (منظور حضرت مسيح عليه و علي نبينا سلام)و مادرش را و هر که در روي زمين است نابود سازد. برادر اهل سنت براي توحيد اينچنين هستم.لا اله الا الله
120 | ابراهيم اسدي | | ١٦:٥٨ - ١٨ ارديبهشت ١٣٩٢ |
من كاري به اين بحث ندارم ولي در طول روز 5 بار با خداوند متعال صحبت كنيد بهتر است يا نه؟
بعد من اگه خودم رو مسلمان بدانم نتوانم در طول روز چند دقيقه وقت براي خداي خودم بزارم كه هيچ
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها