2024 March 19 - سه شنبه 29 اسفند 1402
چرا امام حسن عليه السلام با معاويه صلح و امامت را به او واگذار كردند ؟
کد مطلب: ٥٢٠١ تاریخ انتشار: ٢٢ شهریور ١٤٠٢ - ١٧:١٠ تعداد بازدید: 19069
پرسش و پاسخ » امام حسن (ع)
چرا امام حسن عليه السلام با معاويه صلح و امامت را به او واگذار كردند ؟

سؤال كننده: احمد جلالي پندري

اهل سنت براي اثبات اينكه امام حسن عليه السلام امامت را به معاويه واگذار كرده اند به اثبات چهار مطلب احتياج دارند:

1- بايد اثبات كنند كه بيعت امام حسن عليه السلام با معاويه، بيعتي حقيقي بوده است، نه صوري و ظاهري.

2- حضرت براي معاويه از خلافت كناره گيري كرده اند.

3- حضرت با اختيار خويش بيعت نموده اند، و اجباري در كار نبوده است.

4- اگر بيعت امام حسن عليه السلام مشروط بوده است، بايد اثبات كنند كه معاويه به شرائط عمل كرده است.

كه قطعا چنين كاري نمي توانند انجام دهند

اما در مورد صلح امام حسن عليه السلام چند نكته را بايد مطرح نمود:

نكته اول:

در مصادر تاريخي به جاي بيعت، معاهده و صلح ذكر شده است. و معاهده و صلح فرق بسياري با بيعت دارد:

قال يوسف ]بن مازن الراسبي [: فسمعت القاسم بن محيمة يقول: ما وفي معاوية للحسن بن علي صلوات الله عليه بشيء عاهده عليه

از قاسم بن محيمه شنيدم كه گفت: معاويه به چيزي از آن چه با حسن بن علي پيمان بسته بود عمل نكرد.

علل الشرائع ج1 ص 200

في كلام له (عليه السلام) مع زيد بن وهب الجهني قال (والله لأن آخذ من معاوية عهداً أحقن به دمي وآمن به في أهلي خير من أن يقتلوني...).

در سخنان حضرت با زيد بن وهب آمده است كه فرمودند: قسم به خدا اگر از معاويه پيماني بگيرم كه خونم را به وسيله آن حفظ كنم و اهل بيتم را ايمن گردانم بهتر از كشته شدن من است.

الاحتجاج ج2 ص 69

( فوالله لان أسالمه... ) في كلام له عليه السلام مع زيد بن وهب.

قسم به خداوند اگر با وي قرار داد صلح ببندم...

الاحتجاج ج 2 ص 69

فلما استتمت الهدنة علي ذلك سار معاوية حتي نزل بالنخيلة.

وقتي كه قرار داد صلح كامل شد معاويه به راه افتاد تا به نخيله رسيد.

الارشاد للمفيد ج 2ص14

و...

و از مطالبي كه نظر شيعه را تاييد مي كند كلام همه تاريخ نويسان است كه در هنگام ذكر وقايع سال 41 هجري مي گويند: "صلح حسن" و نمي گويند "بيعت حسن"

نكته دوم:

فرق بين حكومت دنيوي بر مردم و امامت الهي واضح است. پس حتي اگر فرض كنيم كه امام حسن عليه السلام حكومت دنيوي را به عللي به معاويه واگذار نموده باشند، اين به معني كناره گيري ايشان از مقام امامت (كه مقام هدايت مردم است) نيست. بلكه اصلا ايشان نمي توانند خود را از اين مقام عزل نموده يا كس ديگري را نصب نمايند. اين مقام، مقامي الهي است كه آن را به هر كس كه شايسته بداند عطا مي نمايد.

از رواياتي كه صريحا به اين مطلب اشاره دارد، اين روايت معروف است كه:

الحسن والحسين امامان قاما أو قعدا

حسن و حسين دو امامند، چه قيام كنند چه نكنند.

علل الشرائع ج 1 ص 211

نكته سوم:

اين نكته ايست كه در صورت اثبات، مي تواند تحليل ما را از اين قضيه به جهت درستي هدايت كند و آن مجبور بودن حضرت به اين بيعت است. و اگر اين مطلب ثابت شود ديگر نمي توان خلافت معاويه را با اين بيعت مشروع دانست.

همانطور كه در در نكته اول، اين روايت را ذكر كرديم در اينجا نيز به فراخور حال آن را ذكر مي كنيم:

في كلام له (عليه السلام) مع زيد بن وهب الجهني قال (والله لأن آخذ من معاوية عهداً أحقن به دمي وآمن به في أهلي خير من أن يقتلوني...).

در سخنان حضرت با زيد بن وهب آمده است كه فرمودند: قسم به خدا اگر از معاويه پيماني بگيرم كه خونم را به وسيله آن حفظ كنم و اهل بيتم را ايمن گردانم بهتر از كشته شدن من است.

الاحتجاج ج2 ص 69

اين روايت جدا از رواياتي است كه در آنها به اوضاع وخيم لشكر حضرت و خيانتهاي فرماندهان وروساي قبايل اشاره شده است، كه مي خواستند حضرت را كشته و يا ايشان را به معاويه تسليم كنند.

الاحتجاج ج2 ص 69 الرقم 158 و تذكرة الخواص، الكامل في التاريخ 3 / سنة 41، تاريخ الاسلام للذهبي / عهد معاوية سنة 41

و همچنين رواياتي كه در آنها آمده است اگر اين صلح صورت نمي گرفت، هيچ شيعه اي را بر روي زمين زنده نمي گذاشتند.

علل الشرائع ج1 ص 200

و نيز خود حضرت در سخنان خود اين صلح را به مصالحه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم باكفار تشبيه كرده و آن را براي حفظ اسلام مي دانند:

في كلام يخاطب به أبا سعيد فيقول له: علة مصالحتي لمعاوية علة مصالحة رسول الله صلي الله عليه وآله لبني ضمرة وبني أشجع، ولأهل مكة حين انصرف من الحديبية.

علت صلح من با معاويه، همان علت صلح رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم با بني ضمره و بني اشجع و با اهل مكه در هنگام بازگشتش از حديبيه است.

علل الشرائع ج 1 ص 200

نكته چهارم:

یکی از ظلم هايي كه به تاريخ روا داشته شده است، اين است كه مفاد صلحنامه امام حسن عليه السلام را با معاويه به طور دقيق ذكر نكرده اند اما ما با مراجعه به منابع تاريخي توانستيم مقداري از آن را جمع كنيم. همين مقدار هم مي تواند ماهيت اين قرار داد را به ما نشان دهد:

1- معاويه خود را امير المومنين نخواند

علل الشرايع ج1 ص 200

2- شهادت در پيش وي اقامه نشود (يعني وي حاكم شرع نيست)

علل الشرايع ج1 ص 200

3- حق پيگرد شيعيان علي را ندارد

علل الشرايع ج1 ص 200

4- بين فرزندان كشته هاي جمل و صفين يك ميليون درهم تقسيم كند

علل الشرايع ج1 ص200، الكامل في التاريخ 3/ سنة 41

5- امير مومنان علي عليه السلام را دشنام ندهد

الكامل في التاريخ ج3 / سنة 41 و سير أعلام النبلاء للذهبي ج3ص 264، تهذيب ابن عساكر 4ص222

و اين جداي از شهادت تاريخ به عمل نكردن معاويه به اين شرائط است:

الكامل في التاريخ 3 / سنة 41 و علل الشرائع ج1 ص 200

بنا بر اين نمی توان صلح امام حسن با معاويه را كناره گيري ايشان از امامت و يا حتي خلافت و اعطاي آن به معاويه دانست.

موفق باشيد



Share
1 | محمد اينانلو | Iran - Karaj | ١٢:٠٠ - ٠٣ ارديبهشت ١٣٨٨ |
تشكر
2 | علي حسيني | Iran - Birjand | ١٢:٠٠ - ٢٦ دي ١٣٨٨ |
با سلام در مورد مطالبي که در جواب نوشته ايد بايد عرض کنم که همگان به ظاهر حکم مي کنند و از ظاهر اينگونه معلوم مي شود که امام حسن با معاويه صلح کرده اند که بعضي ايشان را مذل المؤمنين خواندند پس کسي که منکر صلح حقيقي است بايد دليلي محکم ارائه کند. ثانياً اينکه حضرت کناره گيري نمودند و معاويه به قدرت رسيد حقيقتي تاريخي است که احتياج به اثبات ندارد چرا که هدف از صلح چيز ديگري نمي توانست باشد و در مورد اينکه گفته ايد حضرت از روي اجبار صلح کرده اند ، آري ممکن است اينطور باشد چرا که ايشان بخاطر خدا و بخاطر وحدت و جلوگيري از تفرقه هر چه بيشتر دست به اين کار زدند و امروز ما نيز بخاطر وحدت مطابق رهنمود رهبري از آنچه موجب تفرقه مي شود بايد گريزان باشيم و اينکه گفته ايد که بيعت امام حسن مشروط بوده است جاي تأمل دارد چرا که در چند سطر قبل آن گفته بوديد که ايشان صلح نموده اند به بيعت ؟؟؟ خداوندا بر محمد مجتبي و خاندان مطهرش درود بيکران بفرست . آمين

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- فرموده‌ايد « بايد عرض کنم که همگان به ظاهر حکم مي کنند و از ظاهر اينگونه معلوم مي شود که امام حسن با معاويه صلح کرده اند که بعضي ايشان را مذل المؤمنين خواندند پس کسي که منکر صلح حقيقي است بايد دليلي محکم ارائه کند»!
اما خداوند به ظاهر حكم نمي‌كند ، خداوند به واقع حكم مي‌كند ؛ آيا شما دوست داريد مانند كساني باشيد كه به ظاهر (ي كه معاويه ترسيم كرد ولي طبق مدارك تاريخي حقيقتي نداشت)‌حكم كردند و ايشان را مذل المومنين خواندند باشيد ؟
2- فرموده‌ايد «ثانياً اينکه حضرت کناره گيري نمودند و معاويه به قدرت رسيد حقيقتي تاريخي است که احتياج به اثبات ندارد چرا که هدف از صلح چيز ديگري نمي توانست باشد»!
هدف از آتش بس ، حفظ جان امام حسن مجتبي و ساير شيعيان حضرت بود ؛ زيرا اگر جنگ ادامه پيدا مي‌كرد ، همگي به شهادت مي‌رسيدند و كسي زنده نمي‌ماند كه تبليغ دين كند ؛ (امام حسن مجتبي عليه السلام صريحا اين مطلب را مطرح فرموده‌‌اند)
3- فرموده‌ايد «امروز ما نيز بخاطر وحدت مطابق رهنمود رهبري از آنچه موجب تفرقه مي شود بايد گريزان باشيم» كلام شما صحيح است ؛ اما اينكه وحدت به معني صحيح بودن نظر هر دو طرف است ، و مطرح نكردن حقايق ،‌خير چنين نيست !
4- فرموده‌ايد «و اينکه گفته ايد که بيعت امام حسن مشروط بوده است جاي تأمل دارد چرا که در چند سطر قبل آن گفته بوديد که ايشان صلح نموده اند به بيعت »
اگر چنين نوشته‌ايم ، اشتباه تايپي بوده است ! چون ما به هيچ وجه بيعت را قبول نداريم !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3 | سيد محمد مهدي طباطبايي | The Netherlands - Amsterdam | ١٢:٠٠ - ٢٦ اسفند ١٣٨٨ |
بد نبود .... حالا 1 كاريش ميكنيم خوب بود
4 | اسلام | Iran - Tehran | ١٩:٣٢ - ٢٩ آبان ١٣٩٤ |
خدا معاویه رو لعنت کند چون خود معاویه خبیث دستور میداد تو نماز مولامون امامون رو لعنت کند . با تشکر از شما عزیزان
5 | علمدار کرب و بلا | | ١٥:٣٢ - ٣٠ آبان ١٣٩٤ |
باسلام
لطفا روایت کتاب الله و عترتی اهل بیتی را از کتب شیعه نقل کنید ..
و همینطور گفته های بزرگان شیعه درمورد روایت جعلی کتاب الله و سنتی رو هم بیاورید..
این روایات رو از کتب اهل سنت دارم و همینطور گفته علمای اهل سنت درمورد جعلی بودن کتاب الله و سنتی.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
در اين خصوص مقاله مفصلي در سايت موجود است «صحت و تواتر حديث شريف ثقلين در منابع شيعه»
علماي شيعه روايتي که در آن سنتي آمده را باطل دانسته اند
علامه شرف الدين در اين خصوص گويد:
قلت مضمون الحديث حق ، لكن صدوره عن النبي صلى الله عليه وآله وسلم بلفظ : وسنتي باطل ، ومرمى راويه تضليل ، والصحيح - الثابت عن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بلا كلام وقد أخرجه مسلم وغيره - إنما هو بلفظ : كتاب الله وعترتي أهل بيتي باعتبار أنهم عليهم السلام عيبة سنته التي لا يأتيها الباطل من بين يديها ولا من خلفها كالفرقان العظيم والذكر الحكيم .
لى المجمع العالمي بدمشق، السيد شرف الدين، ص15
همچنين علامه سيد جعفر مرتضي عاملي نيز اين روايت را تحريف شده دانسته است:
يفيد أن هذه الخطبة قد تعرضت - فيما يظهر - للتحريف من ناحيتين : إحداهما : قوله « صلى الله عليه وآله » : « قد تركت فيكم ما لن تضلوا بعدي أبداً ، إن اعتصمتم به » ، أمرين : كتاب الله عز وجل ، وسنة نبيه . فإن الرواية الصحيحة في حديث الثقلين هي قوله « صلى الله عليه وآله » : « إني تارك فيكم الثقلين : كتاب الله ، وعترتي أهل بيتي » . ولكنها بُدلت وغُيرت من قبل مناوئي العترة ، ظناً منهم أن ذلك يجدي في تقوية موقفهم مقابل أهل بيت النبوة عليهم الصلاة والسلام . على أننا نقول : أولاً : قد ذكرنا في بعض فصول هذا الكتاب : أن حديث « وسنتي » لا يتنافى مع حديث « وعترتي » ، بل منسجم معه تمام الانسجام حيث يدلان معاً على أن السنة التي تركها « صلى الله عليه وآله » ، لا بد أن تؤخذ من العترة دون غيرهم ، لأن العترة هم المأمونون على سنته أكثر من كل أحد سواهم كما أظهرته الوقائع . . ثانياً : إن نفس هذا الذي اختار إيراد الخطبة المحرفة التي قالت : « وسنتي » بدل وعترتي . . ولم يشر لا من قريب ولا من بعيد إلى الروايات الصحيحة . . إنه هو نفسه قد عاد فذكر الرواية الصحيحة في موضع آخر من كتابه ، فأوجب هذا الفصل بين الروايتين صعوبة
الصحيح من سيرة النبي، ج 31 ص78
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
6 | حمید | | ٠٨:٣٧ - ٠٤ مهر ١٣٩٥ |
با سلام در مورد تشنگی امام حسین در روز عاشورا مطالب زیادی خوانده ام ولی به جواب درستی نرسیده ام و کاملا سر در گم شده ام.یک سوال به زبان ساده دارم و شما هم لطفا به همین شکل پاسخ بدهید.آخرین باری که اب به لبان اهل بیت و امام حسین برخورد کرده است کی بوده.در منابعی امده که صبح عاشورا بوده ولی اگر اینچنین بوده این مطلب با تشنگی شدید کودکان که مجبور به بالا زدن دامان و چسباندن شکم خود به زمین شده اند تضاد عقلی دارد.لطفا راهنمایی بفرمایین

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
باتوجه به کثرت روایات منقول درکتب تاریخی و حدیثی مسلم می باشد که امام حسین علیه السلام و یاران باوفایشان تشنه لب به شهادت رسیدند و این مساله حتی قبل از شهادت آن حضرت در بعضی روایات از زبان پیامبر اکرم صلوات الله علیه واله وسلم وحضرت علی علیه السلام نیز پیش بینی شده است
ازپيامبر اكرم(صل الله علیه وآله) روايت شده است كه به دخترش فاطمه(علیها السلام) فرمود: «أَتَانِي جَبْرَئِيلُ فَبَشَّرَنِي بِفَرَحَينِ يَكُونَانِ لَكَ ثُمَّ عَزِيَّتُ بِأَحَدِهِمَا وَ عَرَفَتُ اَنَّهُ يُقْتَلُ غَرِيباً عَطْشَاناً ، فَبَكَتْ فَاطِمَةُ حَتّي عَلَا بُكاؤُها ، ثُمَّ قَالَتْ : يَا اَبَه لِمَ يَقْتُلُوهُ وَ أَنْتَ جَدُّه وَ أَبُوهُ عَليٌّ وَ أَنَا أُمُّهُ ؟ ! قَالَ(صل الله علیه وآله) ( يَا بُنَيَّةُ لِطَلَبِهِم الْمُلكَ أَمَّا إِنَّهُ سَيَظْهَرُ عَلَيْهِمْ سَيْفٌ لَا يَغمِدُ الَّا عَلی يَدِ الْمَهْدِي مِنْ وُلدِكَ»
جبرئيل بر من وارد شد و من را به دو فرزند كه از تو متولّد مي شوند بشارت داد، سپس تعزيت گفته شدم به يكي از آنها و دانستم كه او تشنه و غريب كشته مي شود. پس فاطمه چنان گريه كرد كه صدايش بلند شد، سپس گفت: اي پدر چرا او را مي كشند در حالي كه تو جدّش و علي پدرش و من مادرش هستم؟! پيامبر فرمود: دخترم آنها حكومت مي خواهند. اما بزودي شمشيري عليه آنان بيرون مي آيد كه غلاف نمي شود مگر به دست مهدي كه از فرزندان توست
کامل الزیارات‏ ابن قولویه جعفر بن محمد محقق / مصحح امینى عبد الحسین‏ دار المرتضویه نجف اشرف‏ چاپ اول 1356 ش‏.
البته روایات در باب اینکه حضرت اباعبدالله علیه السلام تشنه شهید شدند زیاد می باشند و ما جهت طولانی نشدن پاسخ به این روایت اکتفا می کنیم
در اینکه اخرین باری که اب به لبان اهل بیت رسید کی می باشد، طبق اخبار ی که در منابع تاریخی نقل شده است روز هفتم آب بر روی اهل بیت بسته شد، البته این به این معنا نیست که در این سه روز هیچ آبی به اهل بیت علیهم السلام نرسید، بلکه طبق برخی دیگر از روایات با کوشش دلاور مردان حریم اهل بیت علیهم السلام توانسته شد اب محدودی در این مدت زمان به خیمه ها رسانده شود وحتی طبق بعضی نقلها تا صبح روز عاشورا آب در خمیه ها بوده، منتهی این مقدار آب با توجه به وضعیت جنگی در آن روزها و گرمای شدید، سبب رفع تشنگی کامل نمی شد، و تصور وقبول تشنگی در آن وضعیت برای اهل بیت علیهم السلام خصوصا کسانی که در میدان جنگ شرکت می کردند و زخمی می شدند منافاتی با عقل ندارد مخصوصا اینکه در حمله دشمن این آبها از بین رفت
در این زمینه این مطلب را مطالعه بفرمایید خالی از فائده نمی باشد
http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=1&lid=0&mid=254162&catid=0&start=1&PageIndex=0
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
7 | بنده حق | Germany - Bad Muenstereifel | ١٧:٤١ - ١٠ ارديبهشت ١٤٠٠ |
باسلام

کدام عالم شیعی درباره امامت چنین نطری دارد
؟؟
شیعیان اعتقاد برانتصابی بودن خلافت و امامت دارند و آن را ستون و پایه دین برشمرده وبر این باورند که پیامبر(ص) در زمانها و مکانهای مختلف به امر خداوند حکیم،جانشین پس از خود را منصوب نموده است و امت اسلامی را بدون سرپرست و رهبر رها نکرده است

پاسخ:
با سلام
تمامی شیعیان چنین نظری دارند و این نظر اختصاصی شخصی از شیعه نیست.
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
8 | عبدالکریم | | ٢٣:٢١ - ١٠ ارديبهشت ١٤٠٠ |
سلام علیکم
یه سوال اساسی و مهم از شما دارم

علت اصلی غصب خلافت امام علی ع از سوی خلفاچه بود؟

در جایی خواندم که می گفتند بغض وکینه قریش نسبت به امام بوده
در حالی که عمر وابوبکر چه بغضی نسبت به علی ع داشتند ؟

در جایی دیگر غزالی گفته هوی و هوس و دنیا طلبی خلفا باعث غصب بوده

واقعا چه علتی درکار بوده که خلافت علی ع غصب شد؟


پاسخ:
با سلام
در رابطه با کلام غزالی می توانید به لینک زیر مراجعه کنید:
https://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=4955

در روایات ما بیان شده است که به اهل بیت علیهم السلام حسادت می ورزیدند و این حسادت ها موجب شده است که در حق اهل بیت علیهم السلام ظلم کنند و حق آن ها را غصب کنند.
وقتی می بینند در صدر اسلام همه فتوحات به دست امیرالمومنین علیه السلام صورت می گیرد و هرچه فضیلت و برتری است در امیرالمومنین علیه السلام جمع شده است، عده ای به جای این که خودشان را به امیرالمومنین علیه السلام نزدیک کنند، حسادت کردند و سعی بر دشمنی با حضرت داشتند و این دشمنی را تا جایی پیش بردند که همسر و فرزند امیرالمومنین علیهم السلام را به شهادت رساندند.
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها