2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
آن چه كه در كتاب در محضر لاهوتيان از شيخ جعفر مجتهدي نقل شده صحت دارد؟
کد مطلب: ٥١٩٥ تاریخ انتشار: ٠٦ فروردين ١٣٨٧ تعداد بازدید: 66868
پرسش و پاسخ » متفرقه
آن چه كه در كتاب در محضر لاهوتيان از شيخ جعفر مجتهدي نقل شده صحت دارد؟

سؤال كننده: حميدرضاطيبي

توضيح سؤال: اخيرا دوكتاب با نام هاي درمحضر لاهوتيان ولاله اي از ملكوت را مطالعه كرده ام كه باعث ايجاد سوالات زيادي درذهنم شده است.ايا مباحث مطرح شده در اين دو كتاب واقعيت دارد.آياشيخ جعفر مجتهدي اين چنين قدرتي داشته است؟
پاسخ:

باسمه تعالي

در روايت صحيح در كتاب كافي از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نقل كرده: خداوند متعال مي فرمايد: بنده اي در اثر عمل به وظائف ديني مخصوصا به نوافل به مرحله اي مي رسد كه من چشم بينا وگوش شنوا وزبان گوياي او مي شوم يعني چشم و گوش او به عالم ملكوت گشوده مي شود و بسياري از ناديدنيها را مي بيند و ناشنيدني ها را مي شنود.

وما يتقرب إلي عبد من عبادي بشئ أحب إلي مما افترضت عليه وإنه ليتقرب إلي بالنافلة حتي أحبه فإذا أحببته كنت إذا سمعه الذي يسمع به وبصره الذي يبصر به ولسانه الذي ينطق به ويده التي يبطش بها ، إن دعاني أجبته و < صفحه 353 > إن سألني أعطيته . الكافي ، ج 2 ، ص 352 .


عارف بزرگوار شيخ جعفر مجتهدي در يك مرحله اي از عبوديت حق تعالي قرار داشت كه داراي چشم برزخي بودند و خيلي از مسائلي كه باور كردن آن ها براي افراد عادي مشكل هست، آن هارا مي ديدند.

بسياري از مطالبي كه از عارف بزرگوار شيخ جعفر مجتهدي نقل شده صحت دارد و بنده خودم بيش از ده سال باايشان و مرحوم كشميري معاشرت داشتم و قضاياي زيادي از اين دو بزرگوار مشاهده كرده ام كه قابل انكار نيست .

د. حسيني قزويني
6-1-87






Share
161 | منصور الماسي123456 | United States - Cheyenne | ١٥:٣٧ - ١٣ دي ١٣٩٣ |
1
 
27
پاسخ نظر
حسرتش به دلم مانده
که يکبار نمازي قسمتم شود ....
بدون يادي از دنيا ، پر از ياد خــــــــــــــدا !!!
دلم به دو رکعت هم راضيست .....
162 | منصور الماسي123456 | Iran - Tehran | ١٥:٤٠ - ٢٢ دي ١٣٩٣ |
0
 
25
پاسخ نظر
مرد ‌ثروتمندي بود که غلام بدي داشت.
مي گفت: اين غلام را دوست ندارم، به حرف من گوش نمي دهد و مرا اذيت مي کند...
يك روز برايش خبر آوردند چرا نشسته اي؟ عده اي دارند غلام تو را مي زنند.
با عجله آمد و از غلام بدش دفاع كرد، گفتند: تو كه مي گفتي بَد است، چرا رفتي و از او دفاع كردي؟
گفت: با همه بدي اش منسوب به من است... مال من است... غلام من است هرچند به حرفم گوش نمي‌دهد آبروي او آبروي من است...
ياصاحب الزمان (عج)
مهدي جان
همه ما آلوده ايم ولي منسوب به شماييم، رعيت شماييم.
دعايمان کنيد که با اعمالمان زينت بخش شما باشيم .
163 | منصور الماسي123456 | Iran - Rasht | ١٥:٤٨ - ٢٣ دي ١٣٩٣ |
1
 
20
پاسخ نظر
همسر استاد اشرف آهنگر از دنيا رفت و وى را در قبرستان يزد دفن كردند. عالم صالح و فاضلى در همان شب , همسايه اش را كه يك ماه قبل از دنيا رفته بود, در عالم رويا ملاقات كرد. با اين كه همسايه وى مردى گناهكار بود, او را در وضع بسيار خوب و زيبايى يافت و به وى گفت :چگونه به اين بارگاه راه يافتى ؟ او گفت :ديروز همسر استاد اشرف آهنگر رحلت كرد. او را در اين قبرستان دفن كردند, پس از آن امام حسين (ع ) سه بار به ديدن وى آمدند و در سومين بار, دستور دادند كه عذاب از قبرستان برداشته شود. پس از آن , ما در نعمت واردشديم و عذاب از ما جدا شد.
عالم , متحيرانه از خواب برخاست . با جستجو خانه استاد اشرف را پيدا كرد و به وى گفت :آيا همسرت از دنيا رفته است ؟ بلى ! چه موقع ؟ ديروز ...
كار اين زن چه بود كه امام حسين (ع )سه مرتبه به ديدنش آمدند ؟ موضوع چيست ؟ عالم صالح و فاضل يزدى جريان خواب را براى استاد اشرف آهنگر شرح داد وپاسخ شنيد كه :همسرم ! زيارت عاشورايش ترك نمى شد.
امام باقر عليه السلام فرمود: ((هر كس امام حسين عليه السلام را با اين زيارت (زيارت عاشورا) زيارت كند خداوند متعال صد هزار هزار درجه به او بدهد و مثل كسى باشد كه با امام حسين عليه السلام شهيد شده باشد و از آن روزى كه امام حسين عليه السلام شهيد شده و هر پيغمبر و رسولى و هر كس كه آن حضرت را زيارت كرده خداوند ثواب همه آنها را در نامه اعمال او بنويسد)).
164 | حميد احمدي | Iran - Hashtgerd | ٠٦:٥٠ - ٠٧ بهمن ١٣٩٣ |
1
 
18
پاسخ نظر
من از مشهد هستم و خداوند تبارک عنايتي به اين بنده حقير خودش کرده و تلنگرهايي زده از اين رو بدنبال استادي بينا ميگردم شما هم دعا کنيد که به مقصد برسم انشا... با اينکه 41 سال عمرم هست
165 | محمد | Iran - Amol | ٢٣:٤٣ - ١٦ خرداد ١٣٩٤ |
55
 
11
پاسخ نظر
مجتهدی انحرافات زیادی داشته،مسئولین سایت تجدید نظر کنن
1 |یص|Iran - Tabriz |١٣:٣٥ - ١٩ اسفند ١٣٩٥ |
26
 
30
شما بی خود میکنید .اینجوری نظر میدید
2 |خاک|United Kingdom - Slough |٢٢:٢٤ - ٠٥ دي ١٣٩٧ |
1
 
6
سلام
استادی داشتم می گفت این راه خطرناکه ،ادم هفتاد ساله می ترسه پاش خطا نره.کلا مگه چند سال عمر داریم.چند سالشو گذاشتیم پای همونی که دم به دیقه از ابروی اون خرج می کنیم تا برا خودمون ابرو بخریم.یکی از حضرات معصومین گفتن به نقل از یک متنی که ادم با عشق بهتر جلو میره تا ریاضت(مفهوم رو دارم عرض می کنم)اگرعشق باشه ادم دیگه هی منمن نمی کنه.البته امثال من هم هر چند به پای هیچ کدوم از شماها نمی رسم ولی عشق دارم و اشکال من در درصد خلوص عشقم هست.اگر ادم عشقش خالص باشه دیگر من من نمی کنه .جلو مردم از اون میگه جلو اون بهش خدایا،خداجان،عزیز جان و هزار اسم که دیدم کسانی که عشق رو چشیده بودند می گفتند.اگر عاشق باشیم قضاوت نمی کنیم و. نظر نمی دیم مگراینکه از خودش بخوایم بهمون جواب بده.جعفر اقا نه شیخ بود نه استاد نه مراد نه ....نبود که به خواهد کسی باشه .بهپاس عشق بازی های ناب جعفر اقا امامی که ضمانت اهو رو کرد به نفسش مهر حقانیت و توحید و عشق به الله و اولیا الله زد و اونرو درکنار خودش سکنا داد.جایی که از عذاب قبر بدوره.اما برای پاک کردن باقی ابهامات شما ،حتی اگر انسانی الوده بگناه(و نه انحراف که برای همه هست جز معصومین)باشه خدا گفته به بنده گناه کارم بگو بیاد تا توبش رو قبول کنم.در اخرخدا بزرگتر از اونیه که کسی هم خوانه ی حجتش باشه و الوده به گناه یا انحراف باشه.
166 | گلابی | Iran - Tehran | ٠١:٣٨ - ١٨ ارديبهشت ١٣٩٦ |
14
 
24
پاسخ نظر
من نیز وقتی کتاب رو خوندم بعضی داستان ها بسیار تعجب بر انگیز بود و مشابهت بسیاری به تفکرات تصوف غالیان و دراویش داشت که مخالفت زیادی با عقایدی که از اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده دارد.و خیلی از کرامات مجتهدی رو مشابهش رو مرتاض ها و جادوگران و جنگیرها و رمال ها امثالهم خیلی خوشکلتر از مجتهدی انجام میدن.به هر حال چیزی که من از اهل بیت علیهم السلام یاد گرفتم اینه که دین و عقایدم رو از کلام ایشان یاد بگیرم نه از فلان عارف با فلان کرامتی که از کفار هم دیده میشه.دین من قال الصادق علیه السلام است نه مجتهدی و قاضی و دولابی و...
1 |امیرعلی|Singapore - Singapore |١٥:٣٧ - ٢٢ تير ١٣٩٧ |
1
 
5
سلام،ان شاء الله به قال باقر و صادق علیهم السلام که گفتی عمل کنی،نمیخواد کار مضاعف انجام بدی،به قول رفیقم ان شاءالله نماز صبحامون قضا نشه. خخخ
2 |خاک|United Kingdom - Slough |٢٢:٣٣ - ٠٥ دي ١٣٩٧ |
1
 
3
علم دو قسمه که یکیش همینه که تو مدارس و دانشگاه هاست و اون یکی هم غریبه و کار ندارم.اما چیزی برتر از همشون هست عالم عشق.تو اون دنیاست که مسیح ،مسیحا دم میشه و موسی کلیم الله و. استخوان دانیال نبی فراخواننده باران و جرجیس بار ها زنده میشه و میمیره و ....راه بس کوتاه است و منزل بس قریب یک قدم ماندست تا کوی حبیب راسته.صداش بزن.نه اون لولویی که مردمو اتیش میزنه.همونیو صدا بزن که اول اکثر سوره ها ی قرانش گفته.همون اسمی که گفته مس خوای پیام منو بشنوی(تلاوت قران)اول بدون که من الله الرحمان الرحیم هستک که رحمتی عام بر همه بندگان و. رحمتی خاص بر بندگان خاص خودم دارم(تفسیر المیزان).من جعفر اقا رو قبول دارم.این مرد کسی بود که من رو که دنبال عقاید تصوف و دراویش بودم رو به راه شیعه اورد .استادمه هرچند در این دنیا نیست.و برام عزیزه و عزت داره.اگر نظر می دید حواستون باشه به لحنتون چون باعث میشید مردم همناخواسته یا خواسته ی جوابی بدن که همه ناراحت شیم
167 | محسن | Iran - Mashhad | ١٢:٢٤ - ٠١ تير ١٣٩٦ |
عالم بزرگ مجتهدی اول جن گیر بودن که به قول خودشون در هر مجلسی چندتا جن همیشه حاضر و ناظر بودن برای فرمان بردن و بدنبال علم کیمیا بوده که بهش خطاب میشه جعفر کیمیا محبت اهل بیت هست از اون به بعد مسیر زندگیش عوض میشه من فکر میکنم تهمت هایی که بعضی ها به این عالم بزرگ میزنن شاید برای زمان قبلش باشه چون بعد از اون اتفاق کلا مسیر زندگیش عوض میشه.خدا رحمت کنه این عالم بزرگ و عالم های دیگری که از بینمون رفتن از جمله آیت ا..بهجت رحمت ا...
168 | منصور123456 | Iran - Langarūd | ١٦:٥٧ - ٣١ شهریور ١٣٩٦ |
1
 
12
پاسخ نظر
با سلام :من بارها گفته ام بار دیگر میگویم منو تو در اون حد نیستیم که در مورد شیخ جعفر اقا نظر بدیم در شخصیت شیخ جعفر اقا مین بس که عالم بزرگوار جهان تشیع ایت الله مرعشی نجفی که فرموده بودن در خواب دیدم که حضرت زهرا فرمودن که جعفر اقا السلمان منی جعفر اقا از ماست شمارا بخدا برید استغفار کنین و غسل توبه بریزید هرکس در مورد جعفر اقا شک و شبهه داره حقیر در تبریز با برادر و خانواده محترم مجتهدی ارتباط نزدیک دارم میتونم مشکلشون را حل کنم
169 | منصور 123456 | Iran - Langarūd | ١٧:٠٢ - ٣١ شهریور ١٣٩٦ |
0
 
10
پاسخ نظر
این روزها زیاد به فرمایشات جعفر اقا فکر کنیم
ما بدون گریه بر سیدالشهدا نمیتوانیم زنده بمانیم
سالها گریه کردیم تا خودمان را از ما گرفتن
ما این گریه های مکرر را مدیون خنده های حضرت علی اصغریم
170 | منصور 12345 | Iran - Tehran | ١٧:٢١ - ٢٠ مهر ١٣٩٦ |
آقای خالقی موحد تعریف می‌كردند:
روزی به خدمت آقای مجتهدی رسیدم و به هنگام خداحافظی عرض كردم كه قصد دارم خدمت آیت الله بهاءالدینی (رحمت الله) شرفیاب شوم.

فرمودند:

از قول من به آقا بگویید كه چرا برای فرج آقا امام زمان (عج الله تعالی فرج الشریف) دعا نمی‌كنند؟!
وقتی كه خدمت آیت الله بهاءالدینی شرفیاب شدم و پیام آقای مجتهدی را با ایشان در میان گذاشتم، دقایقی به فكر فرو رفتند و بعد دست مبارك خود را بر چشم نهادند.

معمولاً در مسجد محل، نماز مغرب و عشا را به ایشان اقتدا می‌كردم و آن روز نیز این توفیق نصیبم شد. به هنگام قنوت شنیدم كه آقا دعای همیشگی خود را عوض كرده و به جای آن دعای فرج می‌خوانند! و تا پایان عمر نیز دعای قنوتشان دعای فرج بود:

اللهم كن لولیك الحجة بن الحسن صلواتك علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی كل ساعة، ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسكنه ارضك طوعاً و تمتعه فیها طویلا.
171 | منصور12345 | Iran - Tehran | ١٧:٢٤ - ٢٠ مهر ١٣٩٦ |
0
 
11
پاسخ نظر
دکتر مجاهدی - برادر استاد مجاهدی - در بازگشت از سفر حج ، خاطره ای بسیار آموزنده نقل کردند :
شبی در مسجدالحرام در مقابل شكاف دیوار كعبه(مستجار) نشسته بودم و با یادآوری عظمت وجودی حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و ستمی كه وهابیان در حق آن جانشین بلافصل پیامبر (صلی الله علیه و آله) روا می‌دارند و با پر كردن شكاف دیوار كعبه می‌خواهند یك واقعیت تاریخی را عالماً و عامداً منكر شوند، در حالت عجیبی به سر می‌بردم و برای مظلومیت امام متقیان می‌گریستم.

ناگهان در همان اثنا متوجه شدم كه آقای مجتهدی كنار من نشسته‌اند! تصور من این بود كه شخص دیگری را با ایشان اشتباه گرفته‌ام ولی هنگامی كه شروع به صحبت كردند و ماجرای آن امام مظلوم را از پیش از ولادت تا شهادت به تفصیل برای من بیان فرمودند به اشتباه خود پی بردم زیرا با لحن آن مرد خدا كاملاً آشنا بودم و صفای محضر ایشان را بارها تجربه كرده‌ و با تكیه كلام‌هايشان آشنایی داشتم.

حدود یك ساعت این خلوت ما به طول كشید و اشكباری‌های آقای مجتهدی و صفای خاطری را كه آن شب به من دست داده بود هرگز فراموش نمی‌كنم.

دکتر مجاهدی پس از مراجعت به قم هنگامی كه به خدمت آن مرد خدا شرفیاب می‌شود، از جناب مجتهدی می شنوند :

دكتر جان! حج شما را پذیرفتند و بر آن مهر قبول زدند، آن شب را به خاطر دارید؟ شب عجیبی بود! شبی كه مقابل مستجار نشسته بودید و بر مظلومیت آقا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اشك می‌ریختید! و ...
172 | شیخ اجل | Germany - Bad Muenstereifel | ١٢:٢٩ - ٠٩ تير ١٤٠١ |
هیچ کس مثل مرحوم مجتهدی درطریق ائمه نبودبه گونه ای که جزئی ازمحرمان اسراراین بزرگواران بودبایدبه گفتارائمه عمل کنی تایکی مثل مجتهدی،قاضی وکشمیری بشی والازیاددیدم افرادی که قال الصادق وقال الباقرکردندامادرعمل گوشت شترحضرت صالح راآبگوشت کردندوخوردندبعدش هم هرکسی درهردینی که مقصدش فقط خداباشه می تونه به خدابرسه هستندعابدان یهودی ومسیحی که ازهزارتامن وتویی که قال الصادق وباقرمی کنیم خیلی منزلتشون نزدپروردگاربالاتره امروزه بزرگ ترین اختلاسگران ودورویان ودزدان وفاسدان دنیامتاسفانه شیعه بوده ودرمکتب ائمه پرورش یافتنداماائمه ازاینهابیزارندبریم انسان بشیم والابااین اراجیف عذاب الهی ازماساقط نمی شه

پاسخ:
 با سلام
قطعا هیچ عابد یهودی و مسیحی از یک شیعه فاسق بالاتر نیست؛ چون عبادت فرع اعتقاد است، تا اعتقاد صحیح نباشد نوبت به مرحله عبادت نمی رسد؛ لذا شیعیان بالاتر عابدان یهود و مسیحیت هستند؛ چون اعتقاد شیعیان صحیح است؛ اما یهود و مسیحیت فاسد العقیده هستند.
دزدان و فاسدان در مکتب ائمه علیهم السلام پرورش پیدا نکردند؛ بلکه این افراد به خاطر دوری از مکتب ائمه علیهم السلام دزد و فاسد شدند؛ چون آموزه های مکتب اهل بیت علیهم السلام منجر به دزد شدن نخواهد شد.
زمانی فردی دزد و فاسد می شود که از دستورات و اموزه های مکتب اهل بیت علیهم السلام فاصله بگیرد که نتیجه آن هم دزدی و فساد است.
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
173 | امیر | | ١٧:٣٧ - ١١ تير ١٤٠١ |
سلام، تمام توثیق های ابن ابی جید ( استاد شیخ طوسی ) رو بی زحمت بیارید .

پاسخ:
 با سلام
می توانید به نرم افزار رجال شیعه مراجعه کنید.
آیت الله خوئی ایشان را توثیق کرده اند و همچنین مرحوم نمازی می گویند:
من مشائخ الإجازة فهو ثقة کما عن السید الداماد والمحقق البحرانی و الشیخ البهائی وغیرهم
مستدرکات علم رجال الحدیث - الشیخ علی النمازی الشاهرودی - ج 5 ص 298
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
174 | منصورالماسی123456 | | ١٧:٢٧ - ٢٤ مهر ١٤٠٢ |

اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَيْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
ِ
175 | منصور 1234356 | Germany - Bad Muenstereifel | ١٢:٢٠ - ١١ آبان ١٤٠٢ |
سالها در غفلت و بی خبری غوطه ور بوده ام. نه معنای فرصتهای باارزش عمر را دانسته ام و نه ارزش واقعی آن را دریافته ام. اگر گاهی تلاشی، حرکتی یا جنبشی داشته ام و از ارزش وقت داد سخن داده ام شاید ارزش مادی آن را در نظر داشته و مقیاس طلا را در میان گذاشته ام. اما مگر می توان لحظه ای از جوانی از دست رفته را با کوهی از طلا بازگرداند.

سالهای جوانی را به ثمن بخس فروخته ام و حال در آرزوی لحظه های بی شمار آن به حسرت نشسته ام. چه لحظه هایی بودند دوران جوانی، آه آه، دریغ دریغ! چه ارزان این گنج بی بدیل را از کف داده ام. با این بهانه واهی که فرصت بسیار است و نعمت جوانی برقرار! چه استدلال سخیفی داشته ام و با چه اغواگری کثیفی فریب شیطان نفس را خورده ام. چه بی ثمر، لحظه های طلایی عمر را بدون حساب رها کرده و چه آسان و بی خیال بر این سرمایه جاودانی ام جفا کرده ام! گویا در خواب عمیقی بوده ام و یا خود را به خواب زده ام. خوابی که بیداری نداشته است و نمی دانم و به راستی نمی دانم زنگ بیداری و شرنگ آگاهی کی دل غفلت زده ام را نهیبِ هشیاری خواهد زد.

اکنون داغْ بر دل و بی قرار، نظاره گرِ آتش زمان شده ام که هنوز هم بی رحمانه و بی توقف بر جان عمرم افتاده و لهیب آن، روزگارم را خاکستر می کند.

آری! لحظه ها هنوز هم می سوزند و دود می شوند و به هوا می روند. فریادها خاموش می شوند و تپش ها آرام آرام سایش می یابند و روح پرفروغ جوانی به آرامگاه سردی و خمودی و بی حالی می گراید. گویا دریایی داشته ام و از آن باریکه آبی باقی مانده، خورشیدی در اختیار داشته ام که سوسوی نوری از آن مانده، گنجی زرّین داشته ام و سکه ای مسین از آن بر جای مانده، چشمه ساری گوارا داشته ام و قطراتی چند از آن در اختیار دارم.

اکنون این بُن مایه حقیر و ناچپز را نمی خواهم از کف بدهم، این قطرات برایم ارزشمند است، این قطره برایم در حکم اقیانوسی مواج است این کورسوی باقیمانده در حکم آفتاب است و این سکه مِسین در حکم کوهی از طلاست! زیرا همه دارایی و سرمایه من است بلکه همه وجود من است، پس باید باز هم الگویی بیابم. باید به اسوه ای بیندیشم که دست نیاز مرا بی تکلّف بگیرد و نمونه ای را بجویم که هم سؤالات بی پایانم را پاسخ گوید و هم آرمان هایم را بجوید.

این بار اسوه ای پیش رو داریم که از افقهای بلند و قلّه های رازناک می آید، برای دریافتن گوشه ای از این رازها و دمساز شدن با جلوه های لاهوتی و سیر و سلوک در وادی های ملکوتی او باید توشه ای در خور داشته باشی و دستی پُر. اگر ورود به سرشت و سرنوشت او حواله ات شده باشد، او را خواهی یافت و او اگر تو را و مرا لایق دید، بی ریا و بی تکلف ما را بر سر مائده زندگی حیات بخش و حیات آفرین خود مهمان خواهد کرد.

اکنون پس از رصد ستارگانی همچون قاضی و انصاری و شاه آبادی به ستاره ای دیگر می اندیشم. آنان سالک مجذوب بودند و این مجذوبِ سالک است.

می خواهیم این بار به اوج قلّه عرفان صعود کنیم، می خواهیم میهمان باشیم! میهمان گوشه ای از عارفانه های مجاهد مرد عرصه عشق و شوریدگی حضرت جعفر آقای مجتهدی.

بی گمان بر آمدن به این قلّه پاکبازی سری پرشور می خواهد و دلی پرنور. باید حجاب انکار را از دیده ها زدود و برای دیده بانی دوردستها چشمها را به گستره بلندای آسمان و آسمانی ها دوخت. باید سرچشمه را از ناپاکی ها و دودلی ها پالایش کرد و حریم حرم را به دور از هر گونه آلایش نگاه داشت. بی گمان خوانندگان هوشمند ما با خواندن اولین صفحات از زندگی این عارف بزرگ به عمق غربت و در عین حال رازناکی و گستردگی قدر و شخصیت و مقام او پی خواهند برد و این تلاش کوچک را که از معدود منابعی که پیرامون شخصیت و زندگی آن دردانه عالم عرفان جمع آوری شده مقدمه ای برای مطالعه متون مورد اشاره قرار خواهند دا
176 | منصور123456 | | ١٢:٢٣ - ١١ آبان ١٤٠٢ |
این پولاد باید باز هم آبدیده تر شود. ناخالصی هایش گرفته شود، مثل آینه شفّاف، مثل آب زلال و همانند کوه استوار باشد. چه مأموریتی را این سالک راه رفته، باید عهده دار شود که آزمایشاتی چنان مردافکن کفایت نمی کند، او که از سایه شهوت پرستی و مال دوستی و ریاست طلبی گریخته و در حرم یار وفادار پناه جسته و با هم صحبتی با مولایش دلخوش داشته است! اینها همه درست! امّا در این میان، مجتهدی از آن دسته انسانهای خاص الخاص و ویژه است. پس باید بار دیگر از کمند شهوت جنسی عبور کند. آری! از کمند دیوی که مردان مرد را به ورطه نابودی می کشاند و هیولایی دهشتناک که عَنْقاوَشان بلند پرواز را چون جوجه ای ضعیف و پر و بال شکسته به دام کشیده و دل و دین از آنها ربوده است! اما مجتهدی پیروزمند و سربلند از این سدّها می گذرد، به آسانی؟! نَه نَه! نه به این آسانی! از نجف همراه مردانِ بی قرار به بغداد می رود، آنان او را به منزل مجلّل و با شکوهی برده و پس از توقف کوتاهی منزل را ترک می کنند:

با اینکه دلم از وقوع حادثه ای شگرف و دشوار خبر می داد ولی کیفیت این حادثه برایم مشخص نبود و خود را برای رویارویی مردانه با آن آماده می کردم. چیزی نگذشت که شش دختر زیباروی و جوان اطراف مرا احاطه کردند و هر کدام مرا به قبول همسری فرامی خواندند!. .. با حضور این دختران زیباروی چنان غافلگیر شده بودم که برای لحظاتی خود را فراموش کردم ولی خیلی زود به خود آمدم و بر خویش نهیب زدم که: جعفر! به چه می اندیشی؟! مبادا شرم حضور از ادامه راه بازت دارد؟ و با سکوت معنادار خود این لُعبتان را دلخوش داری! و به یاد آوردم که مردان خدا هنگام رویارویی با چنین صحنه های تکان دهنده ای از چه شیوه هایی استفاده می کرده اند لذا با عزمی جزم و اراده ای خلل ناپذیر، مردانه دست رد به سینه خواسته های آنان زدم و در برابر درخواستهای آنان مقاومت کردم. ولی این آزمون الهی یک امتحان زودگذر نبود و به مدت شش ماه در آن منزل عملاً زندانی بودم... در این شش ماه روزی نبود که این دختران به نحوی از انحاء بر سر راه من قرار نگیرند و دلبری نکنند ولی با عنایت خداوندی و استعانت از پیشگاه علوی توانستم از این ورطه نیز جان سالم به در ببرم!(همان، ص 29-30)

و به راستی چه ورطه هولناک و چه آزمایش سترگی! و چه کسی می تواند از این آزمایش، سربلند بیرون آید؟ از همین روست که سلوک آن رادمرد و پهلوان عرصه ابتلائات عظیم وارد مرحله جدیدی می شود. راههای بسته برای او باز می شود و با فرشتگان آسمان همراز می شود. اکنون دیگر پرده ها از مقابل چشم او به کنار می رود و چشم برزخی اش آزاد آزاد در سپهر لاجوردی می چرخد.

ماجرا این گونه ادامه می یابد: جوانانی که او را به آن خانه برده اند پس از 6 ماه برگشته و مشاهده می کنند که هیچ چیز دست نخورده است! بهتی شگرف و حیرتی وصف ناشدنی سراپای آنان را فرامی گیرد!

کسی نمی داند این پیل مرد شگفتی ساز در این مدت به چه مراحلی از کفّ نفس و خودنگهداری رسیده و چگونه از کمند این بلیه مردافکن رهیده است، یک جوان، رشید و جمیل در خانه ای مجلّل و در بسته بدون مزاحمتِ غیر، به هر سو می نگرد لعبتی تمنّای وصال دارد و از هر یک روی بگرداند صید دیگری به سویش می خرامد... آن هم نه یکماه و دو ماه بلکه در مدّت شش ماه!

به راستی که کلمات سخت و مشکل و از این قبیل برای این آزمایش بزرگ، کوچک و حقیر می نمایند و این گونه است که مجتهدی سربلند و سرافراز از این گردنه صعب العبور با ابزار توسل و حضور می گذرد، حکم برگزیدگی او صادر می شود، نفس امّاره همانند مومی در دستان اوست. او راه را طی کرده و رسیده است، سلوک عرفانی او به مرحله ای رسیده که دیگر دستگیر دیگران باید باشد. ضعیفان را یاری رساند، شفاعت جویانِ بی پناه را پناه باشد، گره های کور را برای ایتام آل محمد بگشاید. امّا مسأله اینجاست که مجتهدی باز هم خود را در ابتدای راه می بیند، شاید اینها همه برای قلّه های بلندی که او در نظر دارد کافی نیست. در این مرحله است که او از پاره دوزی معاف می شود و مرحله جدیدی از سلوک عرفانی خویش را آغاز می کند. شش ماه مقاومت در آن خانه هفت سال اعتکاف و چلّه نشینی و راز و نیاز با معبود در مسجد سهله را در پی دارد.
177 | منصور 123456 | | ١٢:٢٤ - ١١ آبان ١٤٠٢ |
گاهگاه این طایر بام قدس حسینی آرام و قرار از کف می دهد و در غوغای درونی اش سوز و گداز خویش را با زمین و آسمان در میان می گذارد. این واقعیت که در روز عاشورا زمین و زمان و همه کائنات در مصیبتِ خلاصه خلقت و عصاره همه خوبی ها اشک خون ریختند را شاید بسیاری بدانند اما دیدن آن چشم برزخی می خواهد و دلی آسمانی. شیخ جعفر گویا از ناله های شبگیر خویش در این عرصه به آرامش نمی رسد! آری او آسمان و زمین را همراه خود می طلبد.

گریه و ندبه زمین و آسمان در چشم باطن بین مجتهدی محدود به روز عاشورا نبود بلکه او در دیگر وفیات ائمه هدی این تغییر و تحول را به چشم می دید و گاهی برای اهلش گزارش می کرد. به نقل از استاد مجاهدی هنگامی که ایشان در باغی به ملاقات آقا نائل می شود با گریه های مستمر و بی اختیار ایشان مواجه می شود و هنگامی که از علّت این مویه های جانسوز سؤال می کنند می فرمایند: آقا جان! روز عجیبی است! امروز در و دیوار و آسمان و زمین و درختان باغ همه گریه می کنند! امروز باید روز شهادت یکی از ائمه باشد و پس از مدتی معلوم می شود که آن روز به روایتی و در واقع، روز شهادت حضرت باقر العلوم بوده است
178 | منصور123456 | | ١٢:٢٦ - ١١ آبان ١٤٠٢ |
چشمهای باطن بین و برزخی جعفر آقا با اندک توجّهی عالم ملک را درمی نوردد و ملکوت اشیاء، آدمها و عوالم پیرامون خویش را با چشم سر به تماشا می نشیند. برای مردی که امتحانات و ابتلائات فراوانی را پشت سر گذاشته، تنها کافی است اراده کند. طیف وسیعی از کرامات در این محدوده نقل شده که از دیدار جمال دل آرای بعضی از ائمه معصومین صلوات الله علیهم تا شهود صورت حقیقی افراد، مکانها و وقایع را شامل می شود
179 | منصور123456 | | ١٢:٢٨ - ١١ آبان ١٤٠٢ |
ستان ملتمس مجتهدی هرگاه به درخواست یا دعایی به آسمان دراز می شد به هدف استجابت می رسید و بیشتر اوقات درخواست و دعای آن رحیل صادق برای شخص خودش نبود بلکه با دیدن درد و تمنّای نیازمندان به سوی ربّ بی نیاز انابه ای می کرد و سپس معمولاً به فرد نیازمند زمانِ برآورده شدن حاجتش را متذکر می شد. ماجرای دعای باران خواندنی است:

مدت زمانی بود در گناباد باران نمی بارید و یک خشکسالی و بی آبی شدید، آنجا را فراگرفته بود. اهالی گناباد که از حضورش در آن حوالی مطلع شدند، روند چند ساله خشکسالی را اطلاع داده و استدعا نمودند جهت باریدن باران، دعایی نماید، او پذیرفت و خبر داد تا سه روز دیگر باران خواهد بارید:

از حضرت مولی تقاضا کردیم، می فرمایند: سه روز دیگر در اینجا باران خواهد بارید.

سه روز بعد، باران شدیدی منطقه را سیراب نمود و کرامتی به زلالی باران را ظاهر ک
180 | منصور123456 | | ١٢:٣٣ - ١١ آبان ١٤٠٢ |
از مجاهد مرد عرصه عرفان سخنان زیبا، پرمعنا و راهگشایی به یادگار مانده است. راهیان وادی سلوک گرچه معترفند که رمزگشایی از کلام عارفان به مقدماتی نیاز دارد امّا آن نیکنامان سخنانی در مراتب گوناگون دارند که برای رهروان مبتدی نیز به کار می آید. از این طُرفه سخنان اندکی را به فراخور مقال به گوش جان می نیوشیم:

-ما یک دل بیشتر نداریم، حیف است که این کعبه را بتخانه کنیم و دلبستگی به این و آن را جانشین محبت خدا کنیم.

-»گناه« حجاب میان »مخلوق« و »خالق« است. این آلودگی ها را به آب توبه بشویید.

-انجام اعمال مستحبی با »کراهت« و »خستگی« موجبات »قبض روحی« را فراهم می سازد و آثار منفی دارد.

-در ذکر »صلوات«: اللّهم صلِّ علی محمّد و عجِّل فَرَجَهُم و اهلِک اعدائُهُم، »تَولّی« و »تبری« موج می زند و برکات »دنیوی« و »اخروی« بسیاری دارد.

-بهترین اعمال مستحبی زیارت حضرت سید الشهداء(ع) است همراه با »معرفت«، و نیز »خدمت به خلق« رفع نیاز مستمندان، خصوصاً افراد »تنگدست آبرومند« به شرط آن که با قصد قربة الی الله انجام پذیرد.

-احترام به »پدر و مادر« و به کمک آنان شتافتن و موجبات رضایت قلبی آنان را فراهم ساختن باید در سرلوحه زندگانی ما قرار گیرد، زیرا بسیاری از گره های کور زندگی، با دعای خیر »پدر و مادر« باز می شود.

-همسر انسان، شریک غم ها و شادی های اوست. در حقّ همسران خود مهربانی کنید تا آنان نیز با شما رفتار محبت آمیزی داشته باشند. خانه ای که محبت در آن نباشد، جهنم است، این جهنم را با مهربانی های خود بهشت کنید.

-راز توفیق فرزندان، در احترام و اطاعت از پدران و مادران است. پدر و مادر خود را دوست داشته باشید تا خداوند شما را دوست داشته باشد و کمک تان کند.

-»فروتنی«؛ نشانه عظمت روح آدمی است. خاکساری کنید تا سربلند باشید.

-اگر دلی را شکسته باشید، هیچ عمل خیری نمی تواند شما را از پیامدهای شوم آن، نجات دهد.

-»توحید« بدون »ولایت« از قماش »ولایت« بدونِ »توحید« است و هیچ کدام به تنهایی راه به جایی نمی برند! راه »ولایت« هموارترین و مطمئن ترین راه برای حرکت به سمت »توحید« است و رهنمودهای توحیدی ائمه اطهار(ع) در این مسیر بسیار راه گشاست.

-اگر گوش »دلِ مان« باز باشد، ذکر موجودات عالم را می شنویم و با آنان بی اختیار همراه و همراز می شویم.

-اگر رفتار سلوکی مردان خدا را نمی پسندید و یا به حکمت شیوه رفتاری آنان پی نمی برید، انکارشان نکنید و لااقل در حال تردید باقی بمانید.

-استفاده از اموال نامشروع و حرام، پیامدهای سوئی به همراه دارد که از جمله آن ها سلب توفیق از آدمی است.

-آدمی یک وجود اجتماعی است و باید وظایف خود را در قبال جامعه ای که در آن زندگی می کند انجام دهد. خدمت خالصانه به خلق خدا خصوصاً به شیعیان و محبّان آل اللّه(ع)، راه دور و دراز مقصود را نزدیک می کند. در اثر توفیق خدمت است که می توان جاده صد ساله را به گامی طی کرد. هر سالکی به رفیق راه نیاز دارد تا به اتفاق در مسیر مشترکی که دارند طی طریق کنند و این امر با مرید و مرید بازی فرق می کند.

-حال فعلی اشخاص ملاک است، به گذشته آنان کاری نداشته باشید.
181 | منصور123456 | | ١٢:٣٥ - ١١ آبان ١٤٠٢ |
جسم و جان جعفر آقا پس از هفتاد سال زندگی در جهان خاکی سر رفتن دارد. دیگر جان افلاکی در تن خاکی آرام و قرار ندارد. روح و تن او سالها از این شهر به آن شهر و از این وادی به وادی دیگر شتافته است و پس از آن سالها در بستر بیماری به خواست معشوق تن داده و انواع بیماری ها را به جان خریده است. و اکنون چهل روز است که در حالت اغما به سر می برد. او در همین ایام نیز بارها چشم گشوده و مطالب بلندی را متذکر شده است. آری او بیمار عشق است و بیمار عشق، رازهای نهفته ای دارد که دست فهم ما به اوج دلدادگی او نمی رسد.

او در طول بیماری هرگز لب به شِکوه نگشود و با اینکه به دست شفاگر او دهها بیمار با عنایت ائمه معصومین علیهم السلام از بیماری رهایی یافته بودند، او برای شفای خودش دعا و توسل نکرد. مسأله ای که بسیاری را به وادی تحیر فرو برده و موجبات تعجّب آنان را برانگیخته بود. مجتهدی امّا حسینی بود و عاشورایی و خوش داشت که در دم آخر رنگی از حسین و عاشورا به خود بگیرد:

عاشق اگر رنگی از معشوق به خود نگیرد، در عشق خود صادق نیست.(یاس عرفان، ص 439)

این کلماتی بود که مجتهدی در هوشیاری موقّت بین اغماء بر زبان آورده بود!

بیماری، شیرِ بیشه معرفت روزگار را بستر خواب کرده است ولی چنین نیست که در پنجه بیماری گرفتار باشد. به گواهی پزشکان هرگاه اراده می کند دیو بیماری را بر زمین می کوبد و برمی خیزد:

بارها مشاهده کردیم که به صورت اختیاری بیمار شد و باز به اراده خویش بهبود می یافت.(همان، ص 439)

اکنون ظهر روز جمعه ششم ماه مبارک رمضان است. جسم خسته عارف پس از مدتها که در بیهوشی و اغما به سر برده است برای دیدار آماده شده و از شوق دیدار سر از پا نمی شناسد.

تشخیص پزشکان این است که برای باز شدن راه تنفّس، گلوی آقا باید بریده شود.

مجرّدی که هیات پزشکی با تیغ مخصوص گلوی مبارک آقا را بریدند نور سبز رنگی به اتاق وارد شد و همزمان با آن دستگاه مونیتور سوت ممتدی کشید و این در حالی بود که تمام محاسن آقا به خون گلویشان آغشته شده بود.

پیکر مطهر این عارف پاکباخته به منزل یکی از ارادتمندان ایشان منتقل می شود و همانگونه که خودشان غسّال خود را پیش بینی کرده بودند تحقق می یابد. آقای چایچی نقل می کنند:

روزی (در قم) ایشان را به حمام برده بودم که ایشان فرمودند: آقای چایچی قربانت گردم، یک روزی هم می آید که شما ما را می شویید، خیلی خوب بشویید آقا جان! مثل همین امروز، کسی نمی تواند ما را بشوید!... بالاخره آن روز گذشت و هنگامی که خبر رحلت آقا را شنیدم با توسل به اهلبیت و با مشکلات فراوان خودم را به مشهد رساندم و به منزل آقای قرآن نویس رفتم دیدم دوستان همه جمعند اما کسی جرأت نکرده است پیکر آقا را بشوید... سپس مشغول به شستشو و غسل ایشان شدم که ناگهان در حین غسل، آقا چشمانشان را باز کرده و نگاهی به من انداختند و مجدداً چشمانشان را بستند! به طوری که افرادی که در آنجا ناظر بودند، این صحنه را به وضوح مشاهده کردند.(لاله ای از ملکوت، ص 86-85، با اندک تغییر در عبارت)

و این آخرین کرامت او نبود. پس از تجهیز و خاکسپاری نیز کرامات و مکاشفاتی برای ارادتمندان آن بزرگوار بروز کرده، که طی آن کسانی پس از عرض توسل به ساحت قدس حضرت ثامن الحجج، به واسطه آقای مجتهدی حاجت خود را گرفته اند
182 | منصور123456 | | ١٢:٣٩ - ١١ آبان ١٤٠٢ |
چه می توان گفت از ان چشمهای همیشه بارانی! چه می توان سرود از رادمرد همیشه اسمانی! برای تماشای رازهای عبادی او کجا باید برویم؟! به خلوتسرای شبهای او در ارامستان تبریز، یا به ستاره شماری های بیابانهای اطراف جمکران، یا به چلّه نشینی های(واژه ای جدید برای قبرستان)

کوه خضر نبی؟! به راز و نیازهای مخلصانه حرم امیرالمومنین(ع) یا به عبادات خالصانه حرم سید الشهداء(ع)، به کدامیک؟! به کدامیک؟! دغدغه دیگر این است که ان عابدْمردِ شگفت رفتار، تا زمانی که در قید حیات بود از افشای اسرار عبادی و کرامات بی حد و حصر خویش خودداری کرده و معدود افرادی انگشت شمار از کرامات و عبادات او با خبر بودند و همین معدود نیز مکلّف به پرده برداری و راز نگه داری! امّا ان همه را در یک جمله می توان خلاصه کرد و ان اینکه:

اقای مجتهدی اشک نمی ریخت بلکه سیل گریه می کرد، طوری که اشک از چشمانش کانّه می پاشید.(یاس عرفان، ص 466 به نقل از اقای خرّم)

این سیل اشک و گریه های پایان ناپذیر از همان دوران جوانی و اغاز رشد و سلوک عبادی همراه ایشان بوده و لحظه ای از او جدا نشده است. مطابق گزارشات شاگردان، همراهان و علاقه مندان ان بزرگمرد این ناله ها که معمولاً با توسّل و زاری به درگاه ذوات مقدس معصومین علیهم السلام همراه بود شور و حالی وصف ناشدنی در او ایجاد می کرد:

این عاشق پاکباز با ان چشمهای درشت و گیرا و غالباً اشک الود خود، به شیدای ناشکیبایی می مانست که در محضر روحانیان عالم بالا اینه گردانی می کند و بی قراری های ناشی از این اینه گردانی ها، کار تماشاییان ان جمال ملکوتی را به حیرت می کشاند.(در محضر لاهوتیان، ص 16)

زندگی هفتاد ساله او همه ذکر بود و عبادت! شوریده حال در حلقه ذکر و ریاضتهای شرعی می نشست و تا انجا به ذکر یار می پرداخت که همه کاینات را نیز با خود همراه می ساخت:

یکی از فاضلان اهل علم نقل می کند: شبی با اقای مجتهدی در کوه خضر بودیم که خطاب به من فرمودند: فلانی! ایا صدای ذکر کوه را می شنوی؟ گفتم: خیر اقا! در این حال اقا دست خود را به گوش من نزدیک کرد و من با کمال تعجّب صدای )لااله الّا الله( گفتن کوه رابا گوش خودم شنیدم.(یاس عرفان، ص 175 با اندکی تغییر در عبارت)



منش اخلاقی
روش و منش اخلاق مجتهدی نیز همانند دیگر خصوصیات او شگفتی افرین و عجیب بود. در بلندای عرفان و منتهای ایمان در حالیکه قدرت تصرّف در عالم، به اذن مولی الموالی به او داده شده بود خود را در پیشگاه حق و خلق عددی حساب نمی کرد و همانند فردی عادی، ساده و بی الایش روزگار می گذراند. بنا به گزارشات کسانی که مجتهدی را ملاقات نموده اند به رغم اینکه اموال فراوانی در اختیار او بود او هرگز از انها استفاده شخصی نکرد و زندگی همواره در سفر او در راه همیاری و کمک به مستمندان و رنج کشیدگان سپری می شد. گلهایی چند از باغ پر گل اخلاق او را به تماشا می نشینیم:
183 | منصور | | ١٤:٣٣ - ١٦ آبان ١٤٠٢ |
نام و آوازه شیخ جعفر آقای مجتهدی از افقهای بلند و قلّه های رازناک می آید، برای دریافتن گوشه ای از این رازها و دمساز شدن با جلوه های لاهوتی و سیر و سلوک در وادی های ملکوتی او باید توشه ای در خور داشته باشی و دستی پُر. اگر ورود به سرشت و سرنوشت او حواله ات شده باشد، او را خواهی یافت و او اگر تو را و مرا لایق دید، بی ریا و بی تکلف ما را بر سر مائده زندگی حیات بخش و حیات آفرین خود مهمان خواهد کرد.
 [1] [2] [3] [4] [5]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب