2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
آيا عثمان قاتل دو دختر پيامبر (ص) بوده ؟
کد مطلب: ٥١٥٧ تاریخ انتشار: ٢٧ شهریور ١٣٨٧ تعداد بازدید: 31958
پرسش و پاسخ » اهل سنت
آيا عثمان قاتل دو دختر پيامبر (ص) بوده ؟

سؤال كننده : امداد

توضيح سؤال :

در بسياري از متون روائي اهل سنّت مهم ترين افتخار براي عثمان را دامادي او براي دو تن از دختران رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم (رقيّه و ام كلثوم) ذكر نموده اند و به همين دليل لقب « ذوالنورين» به عثمان داده اند و نيز روايتي را نقل مي كنند كه آن حضرت پس از مرگ دو دخترش فرموده اند : اگر ده دختر هم مي داشتم آن ها را به عقد عثمان در مي آوردم .

لكن اكنون اين سئوال مطرح است كه براي دختري به نام « رقيّه» كه ادّعا مي شود از دختران رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و يا دختر خوانده او بوده و به عقد عثمان درآمده چه اتّفاقي افتاده است ؟ آيا اين نكته صحيح است كه او مورد ظلم و ستم همسرش « عثمان» قرار گرفته و پس از تحمل درد و رنج هاي فراوان در خانه او كشته شده است ؟

پاسخ اجمالي :

الف . كتب شيعه :

... إن رقية لما قتلها عثمان...

اصول كافي ، ج 3 ص 237 .

... ثمّ ضربها الضرب الذي كان السبب في موتها ...

منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه ، حبيب الله خوئي ، ج 3 ، ص 34 ، به نقل از محدّث جزايري .

ب . كتب اهل سنّت :

... لا يدخل القبر رجل قارف أهله فلم يدخل عثمان بن عفان رضي الله عنه القبر...

مسند احمد بن حنيل ، ج 3 ، ص 229 .

هذا حديث صحيح علي شرط مسلم ولم يخرجاه .

المستدرك ، ج4 ، ص47 .

وذهبي نيز در تلخيص المستدرك بر صحت روايت اقرار مي كند .

... هل منكم من أحد لم يقارف الليلة ؟...

صحيح بخاري ، ج 2 ، ص 93 .

ابن بطال در شرح صحيح بخاري آورده است :

أراد النبي ( ص ) أن يحرم عثمان النزول في قبرها . وقد كان أحق بها ، لأنه كان بعلها...

ج : جمع بندي از كتاب هاي شيعه و سنّي در اتّفاقات منجر به كشته شدن « رقيّه » .

پاسخ تفصيلي :

صحّت و سقم اين ادّعا و اين كه آيا اين دو نفر از دختران آن حضرت بوده و يا دختران «هاله» خواهر حضرت خديجه بود ه اند در جاي خود تحقيق شده است كه جويندگان تحقيق مي توانند روي آدرس زير كليك نمايند :

https://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5135

اما اين كه عثمان ، رقيه را به قتل رسانده است ، يا نه مطالبي در كتاب هاي شيعه و سني وجود دارد كه ما به نقل آن ها اكتفا كرده و قضاوت را به خوانندگان عزيز واگذار مي كنيم .

مطالبي از كتاب هاي شيعه :

شيخ كليني در كتاب ارزشمند اصول كافي با سندي صحيح مي نويسد :

6 - عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد بن خالد ، عن عثمان بن عيسي ، عن علي بن أبي حمزة ، عن أبي بصير قال : قلت لأبي عبد الله عليه السلام : أيفلت من ضغطة القبر أحد ؟ قال : فقال : نعوذ بالله منها ما أقل من يفلت من ضغطة القبر إن رقية لما قتلها عثمان وقف رسول الله ( صلي الله عليه وآله ) علي قبرها فرفع رأسه إلي السماء فدمعت عيناه وقال للناس : إني ذكرت هذه وما لقيت فرققت لها واستوهبتها من ضمة القبر ...

ابو بصير از امام صادق عليه السلام سئوال نمود آيا كسي از فشار قبر خلاصي دارد ؟ حضرت فرمودند : پناه مي بريم به خدا از فشار قبر ، كمتر كسي است كه از آن خلاصي داشته باشد . زماني كه رقيه [ دختر خوانده رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم ] به دست عثمان كشته شد ، رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در كنار قبر او ايستاد و سر به سوي آسمان بلند كرد و در حالي كه اشك از ديدگان حضرت جاري بود خطاب به مردم فرمود : من همواره به ياد رقيه بودم و هرگاه او را مي ديدم دلم به حال او مي سوخت از اين رو خلاصي از فشار قبر را از خداوند براي او خواستم .

اصول كافي ، ج 3 ص 237 ، 4718 .

ميرحبيب الله هاشمي موسوي خوئي به نقل از محدّث جزائري مي نويسد :

إنّ طوايف العامّة و الخاصّة رووا أنّ عثمان قد ضرب رقية زوجته ضربا مبرحا أي مؤلما حتي أثرت السياط في بدنها علي غير جناية تستحقّها و لما أتت النبيّ صلّي اللّه عليه و آله شاكية تكلّم عليها ، و قال صلّي اللّه عليه و آله و سلّم : لا يليق بالمرئة أن تشكو من زوجها و أمرها بالرّجوع إلي منزله ، ثمّ كرّر عليه الضرب فأتت النبيّ صلّي اللّه عليه و آله ثمّ ردّها ، ثمّ ضربها الضرب الذي كان السبب في موتها فأمر النبيّ صلّي اللّه عليه و آله عليّا أن يخرجها من منزل عثمان فأتي بها إلي بيت النبيّ صلّي اللّه عليه و آله و ماتت فيه .

دو گروه شيعه و سنّي روايت كرده اند كه عثمان همسرش رقيّه را مورد ضربه شديدي قرار داد به شكلي كه اثر تازيانه بر بدن او باقي مانده بود و اين در حالي بود كه هيچ عملي كه استحقاق چنين جنايتي را داشته باشد از او سر نزده بود . رقيّه نزد پدرش [ در حقيقت پدر خوانده اش ] رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم از او شكايت كرد امّا حضرت فرمود : براي زن شايسته نيست كه از همسرش شكايت نمايد ؛ لذا او را امر نمود كه به منزل همسرش مراجعت نمايد ؛ امّا بازهم اين ضرب و شتم ها ادامه يافت و به ضرباتي كه منجر به مرگ او شد انجاميد كه در اين جا ديگر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم درنگ را جايز نشمارد و به حضرت علي عليه السلام دستور داد تا رقيّه را از منزل عثمان به خانه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم برگرداند و بعد از آن كه به خانه [پدرخوانده اش] رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بازگشت از دنيا رفت .

منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة ، سيّد مير حبيب الله هاشمي خوئي ، ج 3 ، ص 34 .

مطالبي از كتاب هاي اهل سنّت :

احمد حنبل در مسندش با سند صحيح مي نويسد :

ان رقية رضي الله عنها لما ماتت قال رسول الله صلي الله عليه وسلم لا يدخل القبر رجل قارف أهله فلم يدخل عثمان بن عفان رضي الله عنه القبر...

زماني كه رقيه رضي الله عنها از دنيا رفت رسول خدا صلي الله عليه[ وآله ] وسلم فرمود : كسي كه ديشب با همسر خود همبستر شده داخل قبر نشود ؛ از اين رو عثمان بن عفان داخل قبر نشد ...

مسند احمد بن حنيل ، ج 3 ، ص 229 و الاستيعاب هامش الاصابه ، ج 4 ، ص 301 و الاصابه ، ج 4 ، ص 304 و فتح الباري ، ج 3 ، ص 127 .

حاكم نيشابوري بعد از نقل روايت مي گويد :

هذا حديث صحيح علي شرط مسلم ولم يخرجاه .

المستدرك ، ج4 ، ص47 .

و ذهبي نيز در تلخيص المستدرك بر صحت روايت اقرار مي كند .

و با عبارتي ديگر بخاري در صحيح خود آورده است :

عن أنس ، قال : شهدنا دفن بنت رسول الله " صلي الله عليه وآله " ورسول الله ( ص ) جالس علي القبر ، فرأيت عينيه تدمعان ، فقال : هل منكم من أحد لم يقارف الليلة ؟ فقال أبو طلحة : أنا ، فنزل في قبرها .

انس مي گويد ما شاهد دفن دختر رسول خدا صلي الله عليه[وآله ] وسلم بوديم و در حالي كه آن حضرت در كنار قبر نشسته بود و اشك مي ريخت فرمود : كدام يك از شما ديشب با همسر خويش همبستر نشده است ؟ كه ابوطلحه گفت : من با همسر خويش همبستر نشده ام و او [طلحه] داخل قبر گرديد .

صحيح بخاري ، ج 2 ، ص 93 .

ابن بطال در شرح مطلب بخاري مي نويسد :

أراد النبي ( ص ) أن يحرم عثمان النزول في قبرها . وقد كان أحق بها ، لأنه كان بعلها . وفقد منهم علقا لا عوض منه ، لأنه حين قال " عليه السلام " : " أيكم لم يقارف الليلة أهله " سكت عثمان ، ولم يقل : أنا ، لأنه كان قد قارف ليلة ماتت بعض نسائه ، ولم يشغله الهم بالمصيبة ، وانقطاع صهره من النبي ( ص ) عن المقارفة ، فحرم بذلك ما كان حقا له ، وكان أولي به من أبي طلحة وغيره ، وهذا بين في معني الحديث . ولعل النبي ( ص ) قد كان علم ذلك بالوحي ، فلم يقل له شيئا ، لأنه فعل فعلا حلالا ، غير أن المصيبة لم تبلغ منه مبلغا يشغله ، حتي حرم ما حرم من ذلك ، بتعريض دون تصريح " .

پيامبر اراده نمود تا با اين سخنش عثمان را از داخل شدن درون قبر رقيّه منع نمايد و اين در حالي بود كه او سزاوار ترين افراد به اين كار بود چرا كه او همسرش بود وكسي را از دست داده بود كه هيچ جايز گزيني براي آن نبود ؛ از اين رو هنگامي كه حضرت فرمود « چه كسي ديشب با همسرش همبسترنشده است ؟» عثمان سكوت كرد و نتوانست بگويد من . چرا كه او در شب وفات همسرش بدون اهميت به اين مصيبت با ديگري همبستر شده بود و اين به معناي قطع رابطه دامادي با رسول خدا صلي الله عليه [ وآله ] وسلم بود كه به همين خاطر رسول خدا صلي الله عليه [ وآله ] وسلم او را از اين حق محروم نمود در حالي كه او از ابو طلحه و غير او سزاوارتر براي داخل شدن در قبر بود و اين مطلب از معناي حديث به خوبي فهميده مي شود . و شايد هم پيامبر اكرم صلي الله عليه [ وآله ] وسلم از طريق وحي به اين مطلب پي برده بود لذا به طور مستقيم سخني با وي نگفت چون اگر چه او فعل حرامي مرتكب نشده بود ولي از آن جا كه نسبت به مصيبت وارد شده هيچ اهميتي نداده و ذهن خود را نيز به آن مشغول نساخته به همين جهت رسول خدا صلي الله عليه [ وآله ] وسلم بدون تصريح ؛ بلكه با تعريض و كنايه عثمان را از آنچه كه بايد محروم سازد محروم ساخت .

شرح صحيح بخاري ، ابن بطال ، ج 3 ، ص 328 و الروض الانف ، سهيلي ( قرن 6 ) ،ج 3 ، ص 127 و ص 184 و سمط النجوم العوالي ( قرن 12) ، ج1 ، ص 512 .

و نيز مطلب زير در شرح مطلب بخاري آمده است :

فيه : أَنَس ، قَالَ : شَهِدْنَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَرَسُولُ اللَّهِ (ص) جَالِسٌ عَلَي الْقَبْرِ ، فَرَأَيْتُ عَيْنَيْهِ تَدْمَعَانِ ، فَقَالَ : هَلْ فِيكُمْ مِنْ أَحَدٍ لَمْ يُقَارِفِ اللَّيْلَةَ ؟ فَقَالَ أَبُو طَلْحَةَ : أَنَا ، قَالَ : فَانْزِلْ فِي قَبْرِهَا ، قَالَ ابْنُ مُبَارَكٍ : قَالَ فُلَيْحٌ أُرَاهُ يَعْنِي : الذَّنْبَ .

انس مي گويد ما شاهد دفن دختر رسول خدا صلي الله عليه [وآله ] وسلم بوديم و در حالي كه آن حضرت در كنار قبر نشسته بود و اشك مي ريخت فرمود : كداميك از شما ديشب با همسر خويش همبستر نشده است ؟ كه ابوطلحه گفت : من با همسر خويش همبستر نشده ام و او [طلحه] داخل قبر گرديد . ابن مبارك مي گويد : فليح آن ( عمل عثمان ) را گناه دانسته است .

شرح مشكل الاثار ، ج 6 ، ص323 .

و نيز در ذيل مطلب بخاري كه در بالا آمد ابن حزم اندلسي در المحلّي مي نويسد :

585 - مَسْأَلَةٌ - وَأَحَقُّ الناس بِإِنْزَالِ الْمَرْأَةِ في قَبْرِهَا من لم يَطَأْ تِلْكَ اللَّيْلَةَ

مساله 585 : سزاوار ترين افراد براي داخل شدن در قبر همسرش كسي است كه در شب وفات او با كس ديگري همبستر نشده باشد .

المحلّي ، ج 5 ، ص 145 .

جمع بندي از كتاب هاي شيعه و سنّي در اتّفاقات منجر به كشته شدن رقيّه :

در جمع بندي مطالبي كه از كتب شيعه و سنّي مي توان استفاده كرد ماجراي كشته شدن رقيه را با اندكي تلخيص و تصرّف اين گونه مي توان توصيف نمود :

معاوية بن المغيرة بن أبي العاص الأموي فهذا الرجل كان مع قريش في معركة أحد التي انتصر فيها المشركون . ثم قام مع هند بنت عتبة بتمزيق أوصال حمزة سيد الشهداء .

معاويه بن مغيره ابن ابي العاص اموي شخصي است كه در جنگ احد با مشركين همراهي داشت كه پس از پيروزي مشركين در آن جنگ به همراه « هند بنت عتبه» ( همسر ابو سفيان) اعضاي بدن حمزه سيدالشهداء را مُثله كردند .

الاستيعاب ، ابن عبد البر ، ج 4 ، ص 1923 . اسد الغابه ، ابن اثير ، ج 5 ، ص 562 . الاصابه ، ابن حجر ، ج 8 ، ص 237 ، الكامل ، ابن اثير ، ج 2 ، ص 166 .

فنزل جبرئيل من السماء وأخبر الرسول صلي الله عليه وآله وسلم بإخفاء عثمان لمعاوية في بيته فأرسل صلي الله عليه وآله وسلم مجموعة من الصحابة إلي بيت عثمان فأخرجوا معاوية منه ، وجاءوا به إلي رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم . فجاء عثمان وتوسل برسول الله صلي الله عليه وآله وسلم للصفح عن معاوية ، فتركه صلي الله عليه وآله وسلم وأمهله ثلاثة أيام للخروج من المدينة وأقسم النبي صلي الله عليه وآله علي قتله إن وجده في أطرافها ، وسار رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم إلي حمراء الأسد . لكنه لم يخرج منها وبقي في أطراف المدينة يتجسس أخبار جيوش المسلمين ! فأخبر جبرائيل رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم بذلك فأرسل عليا عليه السلام وعمارا فقتله علي عليه السلام .

بعد از آن كه جبرئيل نازل شد و رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را از واقعه با خبر ساخت آن حضرت گروهي از صحابه را به خانه عثمان فرستاد تا معاويه را از آنجا خارج ساخته و نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آورند كه عثمان خدمت حضرت آمده و به حضرت متوسل گرديد تا از معاويه در گذرد كه از اين جهت حضرت سه روز او را مهلت داد تا از مدينه خارج گردد و قسم ياد كرد كه در صورتي كه بار ديگر او را در اطراف مدينه در حال جاسوسي ببينند او را به قتل رسانند و او را به منطقه حمراء الاسد فرستاد ( تا از آنجا به سوي مكه بازگردد امّا او در همان اطراف ماند و به جاسوسي ادامه مي داد ، كه بار ديگر جبرائيل نازل شد و رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را با خبر ساخت و حضرت هم به حضرت علي عليه السلام و عمّار ماموريت داد تا او را يافته و به قتل رسانند .

البدايه و النهايه ، ابن كثير ، ج 4 ص 58 . امتاع الاسماع ، مقريزي ، ج 1 ، ص 178 ، السيره النبويه ، ابن هشام حميري ، ج 3 ، ص 617 ، السيره االنبويه ، ابن كثير ، ج 3 ، ص 102 ، النزاع و التخاصم ، مقريزي ، ص 60 ، السيره الحلبيه ، حلبي ، ج 2 ، ص 556 .

8 - عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَي عَنْ يَزِيدَ بْنِ خَلِيفَةَ الْخَوْلَانِيِّ وَ هُوَ يَزِيدُ بْنُ خَلِيفَةَ الْحَارِثِيُّ قَالَ سَأَلَ عِيسَي بْنُ عَبْدِ اللَّهِ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا حَاضِرٌ فَقَالَ تَخْرُجُ النِّسَاءُ إِلَي الْجَنَازَةِ وَ كَانَ ع مُتَّكِئاً فَاسْتَوَي جَالِساً ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْفَاسِقَ عَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ آوَي عَمَّهُ الْمُغِيرَةَ بْنَ أَبِي الْعَاصِ وَ كَانَ مِمَّنْ هَدَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص دَمَهُ فَقَالَ لِابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لَا تُخْبِرِي أَبَاكِ بِمَكَانِهِ كَأَنَّهُ لَا يُوقِنُ أَنَّ الْوَحْيَ يَأْتِي مُحَمَّداً فَقَالَتْ مَا كُنْتُ لِأَكْتُمَ رَسُولَ اللَّهِ ص عَدُوَّهُ فَجَعَلَهُ بَيْنَ مِشْجَبٍ لَهُ وَ لَحَفَهُ بِقَطِيفَةٍ فَأَتَي رَسُولَ اللَّهِ ص الْوَحْيُ فَأَخْبَرَهُ بِمَكَانِهِ فَبَعَثَ إِلَيْهِ عَلِيّاً ع وَ قَالَ اشْتَمِلْ عَلَي سَيْفِكَ ائْتِ بَيْتَ ابْنَةِ ابْنِ عَمِّكَ فَإِنْ ظَفِرْتَ بِالْمُغِيرَةِ فَاقْتُلْهُ فَأَتَي الْبَيْتَ فَجَالَ فِيهِ فَلَمْ يَظْفَرْ بِهِ فَرَجَعَ إِلَي رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَخْبَرَهُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَمْ أَرَهُ فَقَالَ إِنَّ الْوَحْيَ قَدْ أَتَانِي فَأَخْبَرَنِي أَنَّهُ فِي الْمِشْجَبِ- وَ دَخَلَ عُثْمَانُ بَعْدَ خُرُوجِ عَلِيٍّ ع فَأَخَذَ بِيَدِ عَمِّهِ فَأَتَي بِهِ إِلَي النَّبِيِّ ص فَلَمَّا رَآهُ أَكَبَّ عَلَيْه وَ لَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ وَ كَانَ نَبِيُّ اللَّهِ ص حَيِيّاً كَرِيماً فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا عَمِّي هَذَا الْمُغِيرَةُ بْنُ أَبِي الْعَاصِ وَفَدَ وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ آمَنْتَهُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ كَذَبَ وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ مَا آمَنَهُ فَأَعَادَهَا ثَلَاثاً وَ أَعَادَهَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ثَلَاثاً أَنَّي آمَنَهُ إِلَّا أَنَّهُ يَأْتِيهِ عَنْ يَمِينِهِ ثُمَّ يَأْتِيهِ عَنْ يَسَارِهِ فَلَمَّا كَانَ فِي الرَّابِعَةِ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ قَدْ جَعَلْتُ لَكَ ثَلَاثاً فَإِنْ قَدَرْتُ عَلَيْهِ بَعْدَ ثَالِثَةٍ قَتَلْتُهُ فَلَمَّا أَدْبَرَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص- اللَّهُمَّ الْعَنِ الْمُغِيرَةَ بْنَ أَبِي الْعَاصِ وَ الْعَنْ مَنْ يُؤْوِيهِ وَ الْعَنْ مَنْ يَحْمِلُهُ وَ الْعَنْ مَنْ يُطْعِمُهُ وَ الْعَنْ مَنْ يَسْقِيهِ وَ الْعَنْ مَنْ يُجَهِّزُهُ وَ الْعَنْ مَنْ يُعْطِيهِ سِقَاءً أَوْ حِذَاءً أَوْ رِشَاءً أَوْ وِعَاءً وَ هُوَ يَعُدُّهُنَّ بِيَمِينِهِ وَ انْطَلَقَ بِهِ عُثْمَانُ فَآوَاهُ وَ أَطْعَمَهُ وَ سَقَاهُ وَ حَمَلَهُ وَ جَهَّزَهُ حَتَّي فَعَلَ جَمِيعَ مَا لَعَنَ عَلَيْهِ النَّبِيُّ ص مَنْ يَفْعَلُهُ بِهِ ثُمَّ أَخْرَجَهُ فِي الْيَوْمِ الرَّابِعِ يَسُوقُهُ فَلَمْ يَخْرُجْ مِنْ أَبْيَاتِ الْمَدِينَةِ حَتَّي أَعْطَبَ اللَّهُ رَاحِلَتَهُ وَ نُقِبَ حِذَاهُ وَ وَرِمَتْ قَدَمَاهُ فَاسْتَعَانَ بِيَدَيْهِ وَ رُكْبَتَيْهِ وَ أَثْقَلَهُ جَهَازُهُ حَتَّي وَجَسَ بِهِ فَأَتَي شَجَرَةً فَاسْتَظَلَّ بِهَا لَوْ أَتَاهَا بَعْضُكُمْ مَا أَبْهَرَهُ ذَلِكَ فَأَتَي رَسُولَ اللَّهِ ص الْوَحْيُ فَأَخْبَرَهُ بِذَلِكَ فَدَعَا عَلِيّاً ع فَقَالَ خُذْ سَيْفَكَ وَ انْطَلِقْ أَنْتَ وَ عَمَّارٌ وَ ثَالِثٌ لَهُمْ فَأْتِ الْمُغِيرَةَ بْنَ أَبِي الْعَاصِ تَحْتَ شَجَرَةِ كَذَا وَ كَذَا فَأَتَاهُ عَلِيٌّ ع فَقَتَلَهُ فَضَرَبَ عُثْمَانُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالَ أَنْتِ أَخْبَرْتِ أَبَاكِ بِمَكَانِهِ فَبَعَثَتْ إِلَي رَسُولِ اللَّهِ ص تَشْكُو مَا لَقِيَتْ فَأَرْسَلَ إِلَيْهَا رَسُولُ اللَّهِ ص اقْنَيْ حَيَاءَكِ مَا أَقْبَحَ بِالْمَرْأَةِ ذَاتِ حَسَبٍ وَ دِينٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ تَشْكُو زَوْجَهَا فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِ مَرَّاتٍ كُلَّ ذَلِكَ يَقُولُ لَهَا ذَلِكَ فَلَمَّا كَانَ فِي الرَّابِعَةِ دَعَا عَلِيّاً ع وَ قَالَ خُذْ سَيْفَكَ وَ اشْتَمِلْ عَلَيْهِ ثُمَّ ائْتِ بَيْتَ ابْنَةِ ابْنِ عَمِّكَ فَخُذْ بِيَدِهَا فَإِنْ حَالَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا أَحَدٌ فَاحْطِمْهُ بِالسَّيْفِ وَ أَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَالْوَالِهِ مِنْ مَنْزِلِهِ إِلَي دَارِ عُثْمَانَ فَأَخْرَجَ عَلِيٌّ ع ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ فَلَمَّا نَظَرَتْ إِلَيْهِ رَفَعَتْ صَوْتَهَا بِالْبُكَاءِ وَ اسْتَعْبَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ بَكَي ثُمَّ أَدْخَلَهَا مَنْزِلَهُ وَ كَشَفَتْ عَنْ ظَهْرِهَا فَلَمَّا أَنْ رَأَي مَا بِظَهْرِهَا قَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مَا لَهُ قَتَلَكِ قَتَلَهُ اللَّهُ وَ كَانَ ذَلِكَ يَوْمَ الْأَحَدِ وَ بَاتَ عُثْمَانُ مُلْتَحِفاً بِجَارِيَتِهَا فَمَكَثَ الْإِثْنَيْنَ وَ الثَّلَاثَاءَ وَ مَاتَتْ فِي الْيَوْمِ الرَّابِعِ فَلَمَّا حَضَرَ أَنْ يَخْرُجَ بِهَا أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ ع فَخَرَجَتْ ع وَ نِسَاءُ الْمُؤْمِنِينَ مَعَهَا وَ خَرَجَ عُثْمَانُ يُشَيِّعُ جَنَازَتَهَا فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ النَّبِيُّ ص قَالَ مَنْ أَطَافَ الْبَارِحَةَ بِأَهْلِهِ أَوْ بِفَتَاتِهِ فَلَا يَتْبَعَنَّ جَنَازَتَهَا قَالَ ذَلِكَ ثَلَاثاً فَلَمْ يَنْصَرِفْ فَلَمَّا كَانَ فِي الرَّابِعَةِ قَالَ لَيَنْصَرِفَنَّ أَوْ لَأُسَمِّيَنَّ بِاسْمِهِ فَأَقْبَلَ عُثْمَانُ مُتَوَكِّئاً عَلَي مَوْلًي لَهُ مُمْسِكاً بِبَطْنِهِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أَشْتَكِي بَطْنِي فَإِنْ رَأَيْتَ أَنْ تَأْذَنَ لِي أَنْصَرِفُ قَالَ انْصَرِفْ وَ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ ع وَ نِسَاءُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهَاجِرِينَ فَصَلَّيْنَ عَلَي الْجِنَازَة

يزيد بن خليفه حارثي مي گويد : در محضر حضرت امام صادق عليه السلام نشسته بودم كه عيسي بن عبدالله از آن حضرت سئوال كرد : آيا شركت در تشيع جنازه براي زنان جايز است ؟ حضرت در حالي كه تكيه زده بودند مستقيم نشستند و سپس فرمودند : آن شخص فاسق كه لعنت خدا بر او باد [پسر] عمويش [معاويه بن] مغيره بن ابي العاص به او پناهنده شد و در حالي كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم خون او را هدر شمرده بود درخواستش را پذيرفت و به او پناه داد و به دختر [خوانده] رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم هم گفت : مبادا پدرت را از اين ماجرا با خبر سازي ! گويا او به اين مطلب يقين پيدا نكرده بود كه وحي بر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نازل مي شود و او را با خبر مي سازد . دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در پاسخ گفت : من رسول خدا را از وجود دشمنش بي خبر نمي گذارم . آن شخص فاسق [پسر] عموي خود را در پشت جا لباسي مخفي كرد و با ملحفه و پارچه اي پوشاند ، تا اين كه وحي نازل شد و رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را از مخفي گاه دشمنش با خبر ساخت و آن حضرت هم اميرالمومنين عليه السلام را با شمشير فرستاد تا اگر او را يافت از پاي در آورد ؛ اما چون به آن جا رفت و قدري تفحّص نمود كسي را نيافت و مجدداً به محضر حضرت باز گشت و عرض كرد من كسي را نيافتم ، حضرت فرمود : وحي نازل شد و مرا از مكان اختفاء او با خبر ساخت . برو و او را از پشت جا لباسي پيدا كن . امّا به محض اين كه امير المومنين عليه السلام از محل اختفاء خارج شده بود عثمان دست او را گرفت و به منزل رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آورد ولي حضرت از او روي برگرداند و با وجود اين كه حضرت شخصي شديداً با حيا و كريم بودند به او توجّه نفرمودند . عثمان گفت : يا رسول الله ! اين شخص [پسر] عموي من [معاويه] بن مغيره بن ابي العاص است كه نزد من آمده است قسم به آن كسي كه شما را به نبوّت مبعوث نمود به او امان دهيد !

امام صادق عليه السلام سه مرتبه فرمود : در حالي كه او دروغ مي گفت [ و خود به آن خدا ايمان نياورده بود] و به همان كسي كه او را به نبوّت مبعوث نمود پيامبر به او پناه نداد مگر اين كه تا سه مرتبه عثمان اين سخن را تكرار نمود و هر بار بر آن اصرار و پا فشاري نمود تا مرتبه چهارم كه حضرت سر بلند كرد و فرمود : تا سه روز به او مهلت دادم امّا اگر بعد از آن دوباره به او دست يافتم او را خواهم كشت و چون او خارج شد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمود : خدايا ! [ پسر] مغيره بن ابي العاص و هر كس كه به او پناه داد و او را به اين جا هدايت نمود و او را اطعام نمود و سيراب كرد و او را تجهيز كرد و براي او امكانات فراهم نمود لعنت نما !

در حقيقت رسول خدا با اين لعن عثمان را در كنار او قرار داد چون او بود كه او را پناه داده و اطعام كرده و سيراب نموده وامكانات برايش فراهم نموده بود و بعد از آن هم تا سه روز ديگر تمام آنچه را كه رسول خدا مورد لعن قرار داده بود را انجام داد و روز چهارم او را به خارج از خانه سوق داد امّا با اين وجود او از شهر مدينه خارج نشد تا اين كه خداوند مركبش را هلاك نمود و بر اثر پياده روي زياد كفشش سوراخ شد و پاهايش متورم گرديد تا حدّي كه ناچار شد روي دست و زانوهايش راه برود و بار بر او سنگيني مي كرد تا اين كه از ترس به سايه درختي كوچك كه جا براي يك نفر بيشتر نداشت پناه برد . در اين هنگام وحي بر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نازل شد و او را از مكان اختفاء او با خبر ساخت . رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم امير المومنين عليه السلام را فرا خواند و فرمود : شمشيرت را بردار و به همراه عمّار و شخص ديگري به فلان مكان برو و [ معاويه بن] مغيره را به قتل برسان . امير المومنين هم رفت و دستور حضرت را عملي ساخت .

بعد از كشته شدن او بود كه عثمان دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را مورد ضرب و شتم قرار داد و به او گفت : تو پدرت را از مكان اختفاء او با خبر ساخته اي . دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نزد پدر رفته و از رفتار همسرش شكايت نمود امّا حضرت فرمود : زشت است زن ديندار و با كمال هر روز شكايت همسرش را نزد ديگران ببرد امّا اين داستان تا سه روز ديگر تكرار شد تا اين كه در روز چهارم رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم اميرالمومنين عليه السلام را خواست و فرمود : شمشير را بر دار و آن را در جامه ات مخفي ساز و به خانه دختر عمويت برو و او را بياور و اگر كسي بين تو و او مانع گرديد گردنش را بزن ! و رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم چون انسان ره گم كرده به سوي خانه عثمان در حركت بود كه اميرالمومنين عليه السلام دختر آن حضرت را از خانه خارج ساخت و به سوي حضرت باز مي گرداند كه به محض اين كه در بين راه نگاهش به پدر افتاد صدايش را به گريه بلند نمود و حضرت نيز گريست و اشك از ديدگانش جاري شد و دخترش را به منزل خود برد و چون جامه از پشت دخترش برداشت و آثار جنايت را مشاهده نمود سه مرتبه فرمود : خدا او را بكشد كه تورا كشت ! و بعد از اين روز كه روز يك شنبه بود سه روز بعد از آن به شهادت رسيد و اين در حالي بود كه در شب شهادت رقيّه ، عثمان با جاريه ديگري همبستر شده بود .

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به دخترش فاطمه سلام الله عليها دستور داد تا با ديگر زنان مومن ، پيكر او را از خانه خارج ساخته و تشييع نمايند و چون عثمان نيز براي تشييع حاضر گرديد و نگاه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به او افتاد سه مرتبه فرمود : هر كس كه ديشب با يكي از اهل و عيال خود همبستر شده در تشيييع جنازه حاضر نشود . امّا با اين وجود عثمان بازنگشت تا اين كه در مرتبه چهارم حضرت با صداي بلند فرمود : آن كس را كه گفتم باز گردد و الّا او را با اسم مشخص مي كنم كه در اينجا ديگر عثمان در حالي كه بر شانه غلام خود تكيه كرده بود به شكم خود چسبيد و به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم عرض كرد : من درد معده دارم اگر اجازه دهيد برگردم ، حضرت فرمود : برگرد !

و حضرت فاطمه سلام الله عليها و عدّه اي از زنان مومن در تشييع جنازه و نماز او حاضر شدند.

اصول كافي ، كليني ،ج 3 ، ص 251 .

سخن آخر

و حال زماني كه وضعيت اولين زوجه عثمان يعني رقيه اين گونه باشد و برخورد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نيز با او آن چنان كه گفته شد باشد چه گونه مي توان تصوّر نمود كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم دختر و يا دختر خوانده ديگري را به عقد عثمان درآورند و آن گونه كه اهل سنّت ادّعا مي كنند رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرموده باشد : اگر من ده دختر هم مي داشتم يكي پس از ديگري به ازدواج عثمان در مي آوردم.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | فرهاد.ف | Seychelles - Cascade | ١٢:٠٠ - ٢٧ شهریور ١٣٨٧ |
سلام عليكم !
از شجره ملعونه انجام اينكار ها بعيد نيست !
ونقل الإمام الفخر الرازي في تفسيره الكبير، في ذيل الآية: (والشجرة الملعونة) أن عائشة كانت تقول لمروان: لعن الله أباك وأنت في صلبه. فأنت بعض من لعنه الله
اين افراد (منافق) از زمان پيامبر اكرم در بين اصحاب شناخته شده بودند !

وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الاَْعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ اَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لاتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ اِلى عَذاب عَظيم(توبه آيه 101.)
و بعضى از اعراب اطراف شما منافق اند و از اهالى مدينه (شهر) به سوى نفاق خزيدند كه تو آنان را نمى شناسى و ما مى شناسيم. به زودى آنان را دو مرتبه عذاب خواهيم كرد و سپس به سوى عذابى بزرگ رانده خواهند شد.
عن أبي سعيد خدرى قال: انا كنا لنعرف المنافقين نحن معشر الأنصار ببغضهم عليّ بن أبي طالب !!!!!!!!
سنن ترمذى، باب مناقب على(عليه السلام)، ج 5، ص 298 ـ 299، ح 3800 و 3801 خطيب تبريزى، مشكاة المصابيح، باب مناقب، ج 3، ص 1722، ح 6091 كنز العمال، ح 33027 ابن مغازلى، مناقب على ابن ابى طالب، ص 195

قال الله تبارك و تعالي : فَبَشِّرْ عِبَاد . الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب‏ .الزمر /17 و 18 .

يا حق
2 | هاجر توكلي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٣٠ شهریور ١٣٨٧ |
جاي شبهه اي باقي نميگذارد . ممنون از تلاشتون
3 | ايمان آقايي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠١ مهر ١٣٨٧ |
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت شما.
راستش من عاشق بحث ها و مناظره هاى بين شيعه وسنى هستم و امكان دسترسى به اينترنت خيلى كم دارم.
مىخواستم خواهش كنم كه با اين اي ميل اين ها را برايم پست كنيد . متشكر
4 | حسين اسيري | Iran - Khorramshahr | ١٢:٠٠ - ٠٧ مهر ١٣٨٧ |
آقاي : بنده الله

شما بدعت كذاريد !! (مثل علماي خودتون كه به هر جي بدعت ميكن !! )

شما اول ياد بكيريد اسمتون رو درست بنويسيد بعد اظهار نظر كنيد ! تا در بدعت كذاري سهمي نداشته باشيد !!
يا بنويسيد : بنده خدا
يا بنويسيد : عبد الله
با هم يكيشون كردي برادر عزيز با سواد !!

5 | بنده الله | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٧ مهر ١٣٨٧ |
اميدوارم خدا شمارا ببخشد
6 | عباس كاشاني | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١١ مهر ١٣٨٧ |
بسيار روشنگر بود؛
ممنون از تلاش شما
7 | يوسفي | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ١٥ مهر ١٣٨٧ |
اين مطلب را هم مطالعه کردم نکته جالب اينکه باز هم شما در بيان روايت اهل سنت صادقانه عمل نميکنيد و آنها را ناقص مي آوريد. پيامبر بنا به مساله شرعي که در هنگام دفن بيان کردند . شامل ايشان ميشده و به همين دليل هم شخص ديگري غير از ايشان دختر پيامبر را در قبر قرار داده. شما چرا اين مساله به اين واضحي را نميبينيد و آن را به حضرت عثمان نسبت ميدهيد . سوال اول اينکه فرض بر اين که حضرت عثمان دختر پيامبر را به قتل رسانده اينجا ديگر چه دليلي داشت که حضرت محمد سکوت کند ايشان که ديگر در آن حاکم اسلامي بودند و قدرت هم داشتند . اينجا که ديگر بحثهاي سکوت حضرت علي صدق نمي‌کنيد دليل اين سکوت در مقابل اين قتل چه بوده؟ سوال ديگر اينکه چرا حضرت محمد(ص)بعد در زمان نبوت اين کار را انجام دهد يعني حضرت عثمان را داماد خود کند در حاليکه علم به آنچه از نظر شما آيه قران هم در مورد خاندان اميه آورده است. اين عمل از پيامبر خدا که به علت اتصال وحي معصومند بعيد است و عصمت ايشان که مرود قبول همه امت اسلامي است به دست شما نقض ميشود

پاسخ:

اشكال اولي كه كرده‌ايد ، بارها جواب داده شده است . ما تمام آن چه را كه براي اثبات مطلب ضروري است ، نقل مي‌كنيم شما اگر اشكالي داريد ، لطف كنيد مورد به مورد براي ما تذكر دهيد تا جواب شما داده شود .

اما اين كه چرا رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم سكوت فرمود :

اوّلاً: مطلب بر اساس روايات و اخبار موجود نزد شيعه كاملاً واضح و روشن است كه آن حضرت به خوبي بر اين مطلب تصريح داشته و سكوت نكرده‌اند ؛ چنانچه در مقاله از اصول كافي نقل شده است .

اما اگر منظور شما منابع اهل سنّت است ، انتظار نداشته باشيد كه چنين مطلبي در منابع اهل سنت آورده شود ؛ آن هم در باره شخصي همانند عثمان كه از بني اميه بود . در عين حال همين كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم با جمله‌اي كنايه آميز آنچه را كه لازم بود ، فرمودند ، براي اثبات مطلب كفايت مي‌كند .

در حقيقت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم با ممانعت از ورود عثمان به داخل قبر ، از بي اهميتي عثمان نسبت به چنين امر مهمي كه هر انسان با عاطفه و با احساسي را در چنين شرايطي وادار به عكس العمل مي‌كند خبر دادند .

چرا عثمان در شب وفات همسرش كه دختر بهترين خلق خداست با زن ديگري همبستر مي‌شود ؟ آيا اين موضوع تا اين اندازه برايش بي اهميت بوده است ؟

همان طور كه در متن مقاله آمده است ، ابن بطال در شرح مطلب بخاري مي‌نويسد :

أراد النبي ( ص ) أن يحرم عثمان النزول في قبرها . وقد كان أحق بها ، لأنه كان بعلها . وفقد منهم علقا لا عوض منه ، لأنه حين قال " عليه السلام " : " أيكم لم يقارف الليلة أهله " سكت عثمان ، ولم يقل : أنا ، لأنه كان قد قارف ليلة ماتت بعض نسائه ، ولم يشغله الهم بالمصيبة ، وانقطاع صهره من النبي ( ص ) عن المقارفة ، فحرم بذلك ما كان حقا له ، وكان أولى به من أبي طلحة وغيره ، وهذا بين في معنى الحديث . ولعل النبي ( ص ) قد كان علم ذلك بالوحي ، فلم يقل له شيئا ، لأنه فعل فعلا حلالا ، غير أن المصيبة لم تبلغ منه مبلغا يشغله ، حتى حرم ما حرم من ذلك ، بتعريض دون تصريح " .

پيامبر اراده نمود تا با اين سخنش عثمان را از داخل شدن درون قبر رقيّه منع نمايد و اين در حالي بود كه او سزاوار ترين افراد به اين كار بود چرا كه او همسرش بود وكسي را از دست داده بود كه هيچ جايز گزيني براي آن نبود ؛ از اين رو هنگامي كه حضرت فرمود « چه كسي ديشب با همسرش همبسترنشده است ؟» عثمان سكوت كرد و نتوانست بگويد من . چرا كه او در شب وفات همسرش بدون اهميت به اين مصيبت با ديگري همبستر شده بود و اين به معناي قطع رابطه دامادي با رسول خدا صلي الله عليه [وآله] وسلم بود كه به همين خاطر رسول خدا صلي الله عليه [ وآله ] وسلم او را از اين حق محروم نمود در حالي كه او از ابو طلحه و غير او سزاوارتر براي داخل شدن در قبر بود و اين مطلب از معناي حديث به خوبي فهميده مي شود . و شايد هم پيامبر اكرم صلي الله عليه [ وآله ] وسلم از طريق وحي به اين مطلب پي برده بود لذا به طور مستقيم سخني با وي نگفت چون اگر چه او فعل حرامي مرتكب نشده بود ولي از آن جا كه نسبت به مصيبت وارد شده هيچ اهميتي نداده و ذهن خود را نيز به آن مشغول نساخته به همين جهت رسول خدا صلي الله عليه [ وآله ] وسلم بدون تصريح ؛ بلكه با تعريض و كنايه عثمان را از آنچه كه بايد محروم سازد محروم ساخت .

شرح صحيح البخاري ، ابن بطال ، ج 3 ، ص 328 و الروض الانف ، سهيلي ( قرن 6 )، ج 3 ، ص 127 و ص 184 و سمط النجوم العوالي ( قرن 12) ، ج1 ، ص 512 .

ضمناً توصيه اكيد ما به شما رعايت مبتدا و خبر و فعل و فاعل در جمله بندي‌هاست تا بتوان از مطلب شما سر در آورد و منظور سخنتان را فهميد

اما اين كه چرا رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم با اين كه علم غيب داشتند ، دخترشان را به عثمان دادند :

بنا نيست رسول خدا‌ صلي الله عليه و آله و سلّم در تمام امور زندگي روزمره خويش از علم غيب استفاده نموده و از طرق غير متعارف به رتق و فتق مشكلات بپردازند ؛ زيرا آن حضرت طبق آيات قرآن كريم ، براي همه مسلمانان اسوه هستند و اگر قرار باشد كه همواره از علم غيب استفاده نمايند ، نمي‌توانند براي ما اسوه باشند .

براي اطلاع بيشتر به اين آدرس مراجعه بفرماييد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=721

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=477

در موارد بسياري رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم افرادي را كه مهدور الدم و محكوم به قتل بودند، با توجه به مصالحي كه وجود داشت ، آزاد كرد و از كشتن آن‌ها منصرف شد كه ما به يك مورد اشاره مي‌كنيم :

رسول خدا ص از كساني كه قصد ترور او را داشتند گذشت :

طبراني در المعجم الكبير مي‌نويسد :

8331 - حدثنا موسى بن هارون ، ثنا إسحاق بن راهويه ، نا يحيى بن آدم ، ثنا أبو بكر بن عياش ، عن الأعمش ، عن عمرو بن مرة ، عن عبد الله بن سلمة ، عن حذيفة بن اليمان قال : إني لآخذ بزمام ناقة رسول الله صلى الله عليه وسلم أقوده ، وعمار يسوق به ، أو عمار يقوده ، وأنا أسوق به ، إذ استقبلنا اثنا عشر رجلا متلثمين قال : « هؤلاء المنافقون إلى يوم القيامة » . قلنا : يا رسول الله ، ألا تبعث إلى كل رجل منهم فتقتله ، فقال : « أكره أن يتحدث الناس أن محمدا يقتل أصحابه ، وعسى الله أن يكفينهم بالدبيلة » ، قلنا : وما الدبيلة ؟ قال : « شهاب من نار يوضع على نياط (1) قلب أحدهم فيقتله »

المعجم الاسط، طبراني، ج 17، ص 409 و ج 8، ص 102. و نيز با اندك تفاوتي: البدايه والنهايه، ج 5، ص 19 و سيره ابن كثير، ج4 ص 34.

و هيثمي در مجمع الزوائد مي‌نويسد :

422 - وعن حذيفة قال : كنت آخذا بزمام ناقة رسول الله صلى الله عليه و سلم أقود وعمار يسوق - أو عمار يقود وأنا أسوق به - إذ استقبلنا اثنا عشر رجلا متلثمين قال : " هؤلاء المنافقون إلى يوم القيامة " قلت : يا رسول الله ألا تبعث إلى كل رجل منهم فتقتله ؟ فقال : " أكره أن يتحدث الناس أن محمدا يقتل أصحابه وعسى أن تكفهم الدبيلة " . قلنا : وما الدبيلة ؟ قال : شهاب من نار يوضع على نياط قلب أحدهم فيقتله " قلت : في الصحيح بعضه . ص . 303

مجمع الزوائد ، ج 1 ، ص 302 .

چه كساني در ترور رسول خدا شركت داشتند ؟

برخي از علماي اهل سنت همانند ابن حزم اندلسي كه از استوانه‌هاي علمي اهل سنت به شمار مي‌رود نام اين افراد را آوره است . وي در كتاب المحلي مي‌نويسد:

ان أبا بكر وعمر وعثمان وطلحة وسعد بن أبي وقاص رضي الله عنهم أرادوا قتل النبي صلى الله عليه وسلم وإلقاءه من العقبة في تبوك.

المحلى، ابن حزم، ج 11، ص 224، وفات: 456، ناشر: دار الفكر، توضيحات: طبعة مصححة ومقابلة على عدة مخطوطات ونسخ معتمدة كما قوبلت على النسخة التي حققها الأستاذ الشيخ أحمد محمد شاكر .

ابوبكر ، عمر ، عثمان ، طلحه ، سعد بن أبي وقاص ؛ قصد كشتن پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) را داشتند و مي‌خواستند آن حضرت را از گردنه‌اي در تبوك به پايين پرتاب كنند .

براي اطلاع بيشتر به آدرس ذيل مراجعه بفرماييد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1257

والسلام علي من اتبع الهدي


گروه پاسخ به شبهات


مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

8 | يوسفي | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ١٧ مهر ١٣٨٧ |
من بابت جابجا شدن کلمات در يکي دو جمله آخر پوزش مي خواهم.
جواب شما به اين قضيه و اينکه پيامبر با کنايه زدن به همه نشان دادند که دختر ايشان به دست دامادش کشته شده کافي نيست. و چنين اتهامي هم از جانب رسول خدا به وي وارد نشده چطور چنين کنايه اي فرضيه ي قتل را برايتان ثابت ميکند؟
تا جايي که من اطلاع دارم در تمامي فرق اهل سنت ، زوجين پس از مرگ يکي از آن دو به هم نا محرمند . و چنين ادعاي مبني بر جلوگيري پيامبر از دفن دخترشان بوسيله عثمان که ديگر نامحرم است ، بي اساس است.
بر اساس کدام حکم و قانون شريعت شما از يک نوع روايت مبني بر کنايه آميز بودن سخن پيامبر حکم به قاتل بودن عثمان ميدهيد؟
در مورد عدم صداقت شما من دو بار روايتهايي که از ((صفدي و شهرستاني ))در مقاله پيرامون شهادت حضرت فاطمه،نقل کرده بوديد را به طور کامل آوردم و دليل اين ايجاد شبهه شما را خواستم ولي شما پاسخي نداديد و نظر را حذف کرديد. همانطور که در بالا از کتاب المحلي روايتي ناقص آورديد .
باز هم ياد آور ميشوم اگر به تمامي روايتهايي که از کتب اهل سنت آورده ايد رجوع کنيد هيچ کدام از نويسندگان چنين ادعايي نداشته اند و چنين نتيجه گيري که شما کرده ايد ،ننموده اند.
شما بهتر ميداند که هر حديث و روايتي در خيلي از کتب اسلامي (شيعه و سني) بي چون و چرا مورد قبول نيست. و صرف آوردن يک يا چند روايت آن هم به صورت ناقص نمي تواند دليل محکمي بر اثبات اين ادعاها باشد . و در واقع شما رد شبهه نميکنيد بلکه با اين کار ايجاد شبهه مينماييد.

اين مهم نيست که شما کتب اهل سنت را قبول داريد يا نداريد . چرا که اين کتب از نظر اکثر مسلمين با ارزش است و حتي اسلام شناسان و مستشرقين براي مطالعه در تاريخ اسلام به اين کتب مراجعه ميکنند . و اين کتب ارزش آکادميک دارد.

واقعا من نميدانم شما بعد از اين همه سال از کجا به اين نتيجه رسيديد که اصحاب پيامبر نقشه قتل ايشان را طراحي کردند؟
کداميک از آنها که نام برديد به اين قضيه اعتراف کردند ؟
نقشه اي که اجرا نشده از کجا به شما ثابت شده؟
شما که بر خلاف نص صريح قران در سوره احزاب( النبي اولي بالمومنين من انفسهم و ازواجه امهاتهم ...) بي هيچ پروايي از همسر پيامبر بد گويي ميکنيد .و بر حضرت ابوبکر صديق که از صحابه رسول خداست آن هم به حکم قرآن (آيه غار) چنين تهمتي ميزنيد . و خلاف آيات قرآن عمل ميکنيد . چرا انتظار داريد ديگران اين ادعاهاي يک طرفه شما را آن هم بعد از 14 قرن بپذيرند؟؟؟

پاسخ:





دوست گرامي جناب آقاي يوسفي سلام عليكم !


قبل از پاسخ به مطلب اخيرتان به عنوان مقدمه به چند نكته توجه كنيد:


اگر كسي به دنبال كشف حقيقت باشد حقيقت را به زودي خواهد يافت و از زحمات كساني كه در جهت ايصال الي الحق براي او زحمت كشيده&zwnjاند شاكر و هميشه دعا گو خواهد بود و ديگران را نيز به اين راه تشويق خواهد نمود. امّا اگر بنا شود كه از روي لجاجت و تعصّب و تنها به خاطر جدل و منازعه، چشم خود را بر حقيقت بسته و دنبال بهانه گيري باشد تا صبح قيامت هم برايش دليل اقامه گردد نخواهد پذيرفت و بهانه ديگري خواهد آورد. و  از اين قبيل افراد و نمونه&zwnjها در تاريخ صدر اسلام « كَمْ لَها مِنْ نَظير» !!!


حال به نظر مي&zwnjرسد با توجه به آنچه در بالا گذشت ظاهراً جنابعالي از دسته دوم هستيد چون با توجه به پاسخي كه در مطلب قبلي تحت عنوان «چه كساني قصد ترور پيامبر را داشتند ؟»  وقتي شخص مورد نظر(عثمان) در مورد خود رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم اين گونه بوده باشد برخورد او در حقّ دختر او «رقيّه» هيچ جاي تعجب نخواهد داشت. (لطفاً نظر خود را با  صراحت بيان كنيد تا وضعيت شما براي ما معلوم گردد )


و صد البته اگر تشخيص دهيم كه از گروه اوّل هستيد با كمال ميل و با تمام قوا در خدمتيم چرا كه فلسفه تشكيل گروه پاسخ به شبهات اين موسسه همين است و بس .


و نكته آخر اين كه شما را به خدا بياييد و عقد اخوّت خود را از كساني كه با اندك تحقيق منصفانه در تاريخ مي&zwnjتوان به آغاز و پايان كار آنها پي برد برداريد و دنيا وآخرت خود را به سرنوشت كساني كه سرنوشتشان حداقل براي شما معلوم نيست و جاي سئوال است گره نزنيد!!!  


    و امّا پاسخ آخر :


اولاً: بر شما لازم است بر اساس ادعايتان نظر تمام فرقه&zwnjهاي اهل سنّت را مبني بر نامحرم شدن همسر بعد از مرگ زوجه خويش را براي ما ارسال كنيد .


ثانياً: اگر طبق ادّعاي شما علّت اين كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم به « عثمان» اجازه داخل شدن به قبر را نمي دهد اين است كه او بعد از مرگ همسرش با او نا محرم شده است پس چرا به شخص غريبه ديگري همچون «ابو طلحه» اجازه وارد شدن به قبر مي&zwnjدهد؟!


ثالثاً : اگر اين توجيه بي&zwnjربط و اساس شما جا مي&zwnjداشت، بزرگ شما يعني بخاري در ذيل روايتي كه اكنون مي&zwnjآيد آبروي عثمان را مي&zwnjخريد و اين توجيه را ذكر مي&zwnjكرد و از قول« ابن مبارك» اين عمل پيامبر صلي الله عليه و آله و سلّم را نشانه&zwnjاي بر ذنب و گناه عثمان ذكر نمي كرد!!!


حال با دقّت به متن كتاب بخاري بسياري از حقايق در موضوع مورد بحث را بيابيد.  


1342 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ حَدَّثَنَا فُلَيْحُ بْنُ سُلَيْمَانَ حَدَّثَنَا هِلاَلُ بْنُ عَلِىٍّ عَنْ أَنَسٍ - رضى الله عنه - قَالَ شَهِدْنَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - وَرَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - جَالِسٌ عَلَى الْقَبْرِ ، فَرَأَيْتُ عَيْنَيْهِ تَدْمَعَانِ فَقَالَ « هَلْ فِيكُمْ مِنْ أَحَدٍ لَمْ يُقَارِفِ اللَّيْلَةَ » . فَقَالَ أَبُو طَلْحَةَ أَنَا . قَالَ « فَانْزِلْ فِى قَبْرِهَا » . فَنَزَلَ فِى قَبْرِهَا فَقَبَرَهَا . قَالَ ابْنُ الْمُبَارَكِ قَالَ فُلَيْحٌ أُرَاهُ يَعْنِى الذَّنْبَ .


پيامبر را در حالي ديدم كه در كنار قبر نشسته بود و از چشمانش اشك جاري بود و فرمود: آيا كسي ميان شما هست كه ديشب با همسرش همبستر نشده باشد؟ ابو طلحه در پاسخ گفت: آري يا رسول الله من.


پيامبر فرمود: تو داخل قبر شو! واين جا بود كه ابو طلحه داخل شود او را در قبر مدفون ساخت.


ابن مبارك گفته است:«فليح » اين عمل عثمان را ذنب و گناه عثمان ديده است.


صحيح البخاري،محمد بن اسماعيل (258 هق) كتاب الجنائز، باب من يدخل قبر المرئة، ج 2، ص 80.



اما بحث روايت صفدي و شهرستاني : جناب يوسفي ! من بارها اين مطلب را به شما تذكر داده&zwnjام كه چنين نظري از طرف شما براي ما ارسال نشده است و اگر ارسال مي&zwnjشد با  كمال ميل آن را علني و جوابش را نيز مي&zwnjداديم . دفعه قبل نيز گفتم كه جواب اين مطلب آماده است ، شما بار ديگر و با دقت بيشتر ارسال  كنيد تا جواب شما داده شود . كساني كه با اين سايت آشنا هستند مي&zwnjدانند كه ما هيچ نظري را حذف نمي&zwnjكنيم و همه را جواب داده و علني خواهيم كرد .


فكر نمي كنم كه استدلال به كار كافران شرق شناس چيزي را براي شما ثابت كند . ضمن اين كه ادعايي است بدون دليل .


قبل از ما ، علماي بزرگ شما به اين نتيجه رسيده بودند كه كساني همچون ابوبكر ،  عمر ، عثمان و ... قصد ترور آن حضرت را داشته&zwnjاند . ما اين مطلب را از كتاب هاي شما نقل و بررسي كرده&zwnjايم . من به شما توصيه مي&zwnjكنم كه بار ديگر مقاله ترور نافرجام را بارديگر مطالعه بفرماييد و اگر نظري داشتيد ما در خدمت شما هستيم .


ما هرگز به امهات المؤمنين اهانتي نكرده&zwnjايم ، اين تهمتي است آشكار كه شما به ما زده&zwnjايد . بي ترديد صرف اين كه كسي زن پيامبر شد ، معصوم نخواهد شد . ما فقط سؤالاتي از اهل سنت در اين باره داريم كه مثلاً چرا عائشه بر عليه خليفه رسول خدا  كه خود با او بيعت كرده بود ، خروج كرد و بيش از بيست هزار نفر از فرزندانش را به قتل رساند ؟


آيه غار هيچ فضيلتي را ثابت نمي&zwnjكند ؛ بلكه با دقت به ضماير و تفسير آيه ، به ضرر ابوبكر نيز خواهد بود . لطف كنيد به اين سؤال پاسخ دهيد كه ضمير « فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلَيْهِ وَ أَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها ... » به چه كسي برمي&zwnjگردد ؟




والسلام علي من اتبع الهدي



گروه پاسخ به شبهات


9 | جواد | Iran - Sanandij | ١٢:٠٠ - ٢٩ مهر ١٣٨٧ |
آقاي يوسفي
يكي از بهترين مقالات اين سايت (به نظر بنده)مقاله اي بود كه گروه پاسخ به شبهات در جواب آقاي ابوذر دادند مقاله شهرستاني و روايت شهادت حضرت زهرا (س) است كه جواب هاي دندان شكني به آقايان داده است كه نظام (راوي ماجراي شکسته شدن پهلو حضرت فاطمه زهرا (س) توسط عمر) را تضعيف مي كنند.
من واقعا روحيه آقايان را نمي فهمم كه هميشه دنبال عوض كردن حقيقت اند و هيچ چيزي را قبول نمي كنند (چون بر خلاف نفسانيت آنهاست)
اين مقاله را حتما بخوانيد:
http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=notepad&id=69
10 | رضامحمد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٩ مهر ١٣٨٧ |
دنبال مسائل 1000سال قبل نباشيد بياييد کاري کنيم شيعه وسني درکنار هم فرامين رسول خدا را انجام دهيم و فرصت به دشمنان ندهيم اگر امروز مان درست نباشد شايد دين اسلام لطمه ببيند مومنين با هم برادرند

پاسخ:
جناب رضا محمد ! كدام فرامين رسول خدا را انجام دهيم ؟ آيا فراميني را كه مسلم ، بخاري و ... نقل كرده&zwnjاند يا فراميني را كه از طريق ائمه اهل بيت عليهم السلام به ما رسيده است ؟
11 | سهيل | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٢ آذر ١٣٨٧ |
پس با اين حرف ها فاطمه دختر پيامبر نبوده كسي كه نمي تواند از حرم خود دفاع كند چگونه مي تواند خليفه مسلمين باشد اي شيعيان؟
شما حرف هاي خود را از كدام تاريخ مي آوريد تاريخ هاي معتبر عبارتند از تاريخ طبري.تاريخ ابن اثير. تاريخ يعقوبي
اين دروغ ها در جبل عامل ساخته شده

پاسخ:
جناب سهيل ! از ديد شما فاطمه زهرا سلام الله عليها  دختر رسول خدا نبوده ؟؟؟ . جل الخالق !

بلي عثمان چگونه مي&zwnjتواند خليفه مسلمين باشد ؛ در حالي كه نمي&zwnjتواند از همسرش دفاع كند ؟!! وقتي ياران رسول خدا صلي الله عليه وآله به خانه عثمان حمله كردند و به خانمش دست درازي كردند ، او هيچ عكس العملي نتوانست از خودش نشان دهد ، حتي نتوانست اعتراض كند كه اي ياران رسول خدا ! اين همسر من است چرا به او دست درازي مي&zwnjكنيد ؟!!!

همين طبري كه شما تاريخ او را معتبر مي&zwnjدانيد ، مي&zwnjنويسد :






وجاء سودان بن حمران ليضربه فانكبت عليه نائلة ابنة الفرافصة واتقت السيف بيدها فتعمدها ونفح أصابعها فأطن أصابع يدها وولت فغمز أوراكها وقال إنها لكبيرة العجيزة وضرب عثمان فقتله .


تاريخ الطبري ، ج 3 ص 421 .


سودان بن حمران آمد تا او را كتك بزند ، نائله دختر فرافضه (زن عثمان) خود را بر روي او انداخت ، سودان شمشير را گرفت و انگشت او را قطع كرد و بعد دست به پشت او زد و گفت : عجب باسن بزرگي دارد ، سپس عثمان را زد و كشت .



به نظر شما آيا چنين كسي لياقت خلافت مسلمين را دارد ؟ حاشا و كلا .



والسلام علي من اتبع الهدي



گروه پاسخ به شبهات

12 | سهيل | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٣ آذر ١٣٨٧ |
آقاي محترم
اگر از تاريخ اطلاع نداريد لطفا به جاي كتاب هاي مجلسي يك مقداري مطالعه كنيد كه حضرت عثمان در زمان شهادت 80 و اندي سال داشته و پير بوده است ولي حضرت علي در آن زمان 33 ساله بوده جناب آيا نيروي يك انسان 33 ساله و 80 ساله برابر است

پاسخ:
جناب سهيل ! آيا منظور شما اين است كه جناب عثمان در اواخر عمر غيرت دفاع از همسرش را نداشته ؟! جل الخالق !!! پناه بر خدا !!!

يعني هر كس پير شد نبايد از همسرش دفاع كند ؟! اگر شمشير نمي&zwnjتوانست به دست بگيرد ، لا اقل مي&zwnjتوانست با زبانش اعتراض كند كه اي ياران رسول خدا ! دست درازي به همسر خليفه مسلمين جايز نيست !!!

جالب است كه براي عثمان از  كلمه «شهادت» استفاده كرده&zwnjايد ! آيا كسي كه توسط ياران رسول خدا صلي الله عليه وآله كشته شود ؛ آن هم به خاطر بدعت&zwnjهاي فراواني كه در دين گذاشته بود&zwnj ، شهيد محسوب مي&zwnjشود ؟!!



والسلام علي من اتبع الهدي



گروه پاسخ به شبهات



13 | ابو الحسني | Belgium - Evere | ١٢:٠٠ - ٠٤ آذر ١٣٨٧ |
آقا سهيل

عثمان را به بي غيرتي متهم کرديد و آن را دليل عدم دفاع از همسرش عنوان کرديد. منابع تاريخي که بعنوان اسناد معتبر ذکر کرديد زير نظر حکامي که حقانيت آنها مورد سوال است نگاشته شده اند نه افراد بي طرف. همه مي دانند که تاريخ را قدرت غالب مي نويسد و اگر آنطور که مي خواهد نباشد اجازه نشر نمي دهد! چنانکه خليفه اول نشر حديث را به افراد خاص محدود کرد و احاديث بسياري از پيامبر را هم سوزاند(تقول عائشة: جمع أبي الحديث عن رسول الله، فكانت خمسمائة حديث، فبات يتقلب. قالت: فغمني كثيرا. فقلت يتقلب لشكوى أو لشيء بلغه، فلما أصبح قال: أي بينة. هلمي الأحاديث التي عندك. فجئته بها، فأحرقها وقالك خشيت أن أموت وهي عندك، فيكون فيها أحاديث عن رجل ائتمنته ووثقت به، ولم يكن كما حّدثني فأكون قد تقلّدت ذلك).
لذا اگر در پي حقيقتي تعصب اسلاف را کنار بگذار. شما در قرآن کريم قضيه سکوت هارون(ع) نسبت به سامري و گوساله او در غياب موسي (ع) را خوانده ايد، آيا سکوت هارون دليل بر بي توجهي هارون نسبت به سفارش موسي (ع) بوده؟(وقال موسى لأخيه هارونَ اخُلفني في قومي وأصلح ولاتتّبع سبيل المفسدين) پس چرا هارون با سامري تا پاي جان مقابله نکرد؟ مگر ساير انبياء بني اسرائيل در راه هدايت اين قوم بذل جان ننمودند؟ آيا صبر هارون (ع) از ترس بود يا بنا بر وظيفه الهي؟ پاسخ به اين سوال جواب تحليلي( نه جدلي) در مورد سکوت اميرالمومنين است.
14 | سهيل | India - New Delhi | ١٢:٠٠ - ٠٤ آذر ١٣٨٧ |
جناب دانشمند جبل عاملي
از شما تقاضا دارم يک مقدار تاريخ طبري،ابن اثير،يعقوبي و ساير تاريخ هاي معتبر را بخوانيد نه تارخ مجلسي و کليني که متوجه شويد چه کساني قاتل حضرت عثمان بوده اند اگر عثمان شخص بدي بود چرا حضرت علي دو تا از پسرانش را براي محافظت از او فرستاد و بارهاي از قاتلان عثمان تبري جست خواهشمند است ازروايان مجلسي و جبل عاملي ها استفاده نکنيد

پاسخ:
جناب سهيل ! امير المؤمنين عليه السلام از عثمان دفاع نمي&zwnjكرد ؛ بلكه با هرج و مرج مخالف بود و از اين كه خليفه كشي رسم شود ، نگران بود . اگر واقعاً عثمان را خليفه رسول خدا مي&zwnjدانست ، خود شمشير يه دست مي&zwnjگرفت و مهاجمان را از مدينه دور مي&zwnjكرد ؛ همان طوري كه در جنگ&zwnjهاي بدر ،&zwnj احد و ... از رسول خدا صلي الله عليه وآله دفاع كرد . بلي از قاتلان واقعي عثمان كه همان طلحه ، زبير عايشه و معاويه بودند و هدايت مهاجمين را به عهده داشتند ، بارها و بارها تبري جسته است . براي اطلاع بيشتر در اين زمينه به آدرس ذيل مراجعه بفرماييد :



http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=46



والسلام علي من اتبع الهدي



گروه پاسخ به شبهات
15 | محمد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٤ آذر ١٣٨٧ |
واي از شما متعصبين كه مطالعه نمي كنيد
16 | مياوقي | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ١٥ دي ١٣٨٧ |
با سلام پاسخي که براي نظر 9 (آقاي رضا محمد) ارائه شده است به نظر ميرسد که بسيار ابتدائي است . با فرض غير صحيح بودن مسلم و بخاري و ... سوالات ذيل براي بنده مطرح است : 1- سخنان ائمه (ع) به چه طريقي به ما رسيده است ؟ آيا ما مستقيما از ائمه دريافت کرده ايم يا اينکه نه ، ائمه خود به نگارش کتاب پرداخته اند و يا اينکه کاتباني مثل ..... سخنان گهربار ايشان را فقط نگارش کرده اند؟ 2- از طرفي در مورد سنديت مطالبي که ارائه ميشود در اکثرموارد اينگونه ذکر ميشود که((فلان شخص با سند صحيح از امام صادق (ع) ذکر ميکند که..)) حال وقتي اين سند صحيح بررسي ميشود مشاهده ميشود که يا بسيار از زمان پيامبر و امامان دور ميباشند مثل کتب امروزي و يا کتبي که قدمت آنها به دويست يا سيصد سال هم نمي رسد و يا اسنادي که به زمان پيامبر و امامان نزديک است که در اصل همان اسنادي مثل مسلم ، بخاري ، ترمذي ، ابن کثير ، شافعي ، ... ميباشند و حتي با کمي تحقيق در مورد کتاب ارزشمند نهج البلاغه مشاهده ميشود که 90 درصد مطالب ذکر شده در آن در واقع در همان اسناد مثل بخاري و ... ذکر شده اند که چند صد سال قدمت بيشتري از نهج البلاغه دارند و در واقع نهج البلاغه مجموعه اي گردآوري شده از همان اسناد ذکر شده قبل از خود است و اين جاي بسي تامل دارد . 3- به نظر ميرسد که يک گروه پاسخ گوي منصف ، فقط بايستي اسناد و مطالب موثق را ارائه کند و از نتيجه گيري و القاي آن به خواننده بپرهيزد و نتيجه گيري را به خواننده واگذارد و اين منطقي تر است . باتشکر و عرض خسته نباشيد .

پاسخ:
جناب آقاي مياوقي: با سلام!
از اين كه با اين سايت در ارتباط بوده و مطالب اين سايت را به دقت مطالعه مي‌نماييد خرسنديم و برايتان آرزوي توفيقات روزافزون داريم.
يقيناً سخنان ائمه عليهم السلام با روايات راويان احاديث به دست ما رسيده است. اما دقت داشته باشيد كه بعد از وصول روايت، كار تحقيق و بررسي سند در علم رجال و بعد از آن بررسي متن آن در علم درايه و نيز بعد از آن از حيث فقه الحديث آغاز مي‌شود و به صرف ديدن يك روايت به آن اعتماد نكرده و به آن عمل نمي‌كنند.
از اين‌رو امكان استدلال به هر حديثي كه از ائمه معصومين عليهم السلام، روايت شده وجود ندارد. بلكه بايد درجه اعتبار روات و نيز درجه وثاقت آنها، بررسي گردد؛ تا اطمينان به صدور آن روايت از ناحيه مقدسه آنان احراز گردد. چرا كه ادلّة نقلي و شواهد تاريخي فراواني وجود دارد كه نشان مي‌دهد، عده‌اي از كذّابين و وضّاعين وجود داشته‌اند كه با أحاديث شريفه اهل بيت عليهم السلام‌ بازي كرده و طبق آن‌چه كه هوا و هوس آن‌ها و مصالح شخصيشان اقتضاء نموده ذكرنموده‌اند .
پس درحقيقت آن‌چه كه براي علماي شيعه در درجه اول اهميت قرار دارد، احراز صدور روايت از ناحيه امام معصوم عليه السلام‌ با روايت صحيح و معتبر است.
طبعا نيل به اين مهم در صورتي امكان پذير خواهد بود كه سلسه سند تا امام معصوم بدون انقطاع و معتبر ذكر شده باشد و در غير اين صورت روايت به طبقات غير صحيح منتقل مي‌گردد.
پس اين‌گونه نيست كه روايتي به صرف اتصال به يك كتاب ولو معتبر، علما را از بررسي سند آن بي نياز كند. و هر چه قدر زمان به عصر ائمه معصومين عليهم السلام‌ دورتر باشد اهيمت آن مضاعف ميگردد.
نكته ديگري كه لازم است مختصرا به آن اشاره‌اي گذرا داشته باشيم و تفصيل آن را در صورت نياز و خواست جناب‌عالي به روشن شدن بيشتر مورد ابهامتان واگذار كنيم اين نكته است: كه علماي شيعه در مقام اعتماد و يا عدم اعتماد به روايت و يا خبري كه در هر كتاب معتبري از كتب شيعه ذكر شده است، مراحل و مراتب مفصل و نسبتا پيچيده‌اي را طي مي‌كنند كه به اين سادگي و راحتي كه بنده و جناب‌عالي براي آن حكم مي‌كنيم نيست و براي نيل به اين هدف سال‌ها دود چراغ خوردن و رنج و مشقت‌ تحصيل تحمل كردن لازم و طي مراحل نمودن لازم است و علماي اعلام، براي تك تك استدلال‌هاي خود ادله و قواعد مفصل علمي دارند كه در جاي خود مورد بحث قرار گرفته‌ است و تفصيل آن را بايد در محل خود جويا شد و نه در سايت‌ها و قسمت نظرات و انتظار داشت كه يك شبه ره صد ساله پيمود و بعد از آن به راحتي درصد بندي كرده و 90% و يا كمتر و يا بيشتر از نهج البلاغه و يا ديگر كتب را و يا مقدار قدمت و عدم قدمت آن و يا اتصال و عدم اتصال روايات و راويان آن را به سند‌هاي هم‌چون مسلم و بخاري و ابن كثير و شافعي و غيره دانست.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليّ عصر (عج)
17 | مياوقي | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ١٥ دي ١٣٨٧ |
با سلام
درمورد نظر شماره 11 ، منظور آقاي سهيل اين بوده است که : در اعتقاد مذهب شيعه خليفه دوم قاتل حضرت فاطمه( سلام االله عليها )و فرزندشان بوده است حال اگر عدم دفاع از همسر لياقت براي خلافت را ساقط ميکند پس(نعوذبالله) حضرت علي (ع)از امامت و خلافت طبق اين نظر ساقط ميشوند زيرا از همسر و فرزندشان دفاعي نکرده اند . يا اينکه اگر عدم دفاع به خاطر مصالح اسلام بوده است آيا اين احتمال را به خليفه سوم نمي توان داد ؟
آيا واقعا قضاوت اينگونه در مورد مسائل منصفانه است ؟
با تشکر .
18 | مياوقي | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ٢٧ دي ١٣٨٧ |
با سلام و عرض خسته نباشيد : 1- در مورد پاسخ به نظر شماره 16 مطالب ارائه شده صحيح و بديهي مي باشند وليكن پاسخ لازم ارائه نشده است و انتظار ميرفت كه براي اثبات اين موضوع حداقل يك مثال مثلا در مورد قاتل بودن خليفه سوم با اسناد صحيح شيعي كه تا امام معصوم ذكر شود ارائه مي شد . 2- در مورد نظر شماره 17 انتظار داشتم كه پاسخي براي آن داده شود . با تشكر .

پاسخ:
جناب آقاي مياوقي !
باسلام !
بحمد الله تاريخ اگر‌چه به علت ثبت و ضبط آن توسط مورخين همسو و همراه با خلفا و حكام بني اميه و بني عباس داراي ابهاماتي است اما حداقل در خصوص شهادت حضرت زهرا توسط عمر و اتفاقات منجر به اين واقعه به اندازه كافي گويا و آشكار مي‌باشد كه هر شاهد منصفي را قانع مي‌سازد كه بهترين شيوه عمل‌كرد از سوي امير المؤمنين عليه السّلام و حضرت زهراء سلام الله عليها صورت گرفته و تفاوت عمل‌كرد در اين مورد و مورد عثمان از زمين تا آسمان است كه قياس آقاي سهيل را مع الفارق و غير معتبر مي‌سازد.
ضمن اين كه بر فرض محال كه سخن آقاي سهيل را در عدم دفاع از حضرت زهرا توسط امير المؤمنين عليه السّلام را بپذيريم و عثمان را به خاطر عدم دفاع در مورد ذكر شده تبرئه كنيم اما اصل بحث در مورد ظلم و نقش در قتل يك و يا دودختر خوانده رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم مي‌باشد كه در باره امير المؤمنين عليه السّلام هرگز نمي‌توان چنين ادعايي نمود.(دقت نماييد)
جهت اطلاع بيشبر مي‌توانيد به اين آدرس‌ها مراجعه نماييد.
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=44
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=105
در ضمن آقاي سهيل با سؤالات خود سعي كرده‌اند از اصل مسئله كه بر فرض پذيرفتن دامادي عثمان براي يك و يا دو دختر پيامبر، نقش عثمان در ظلم و يا قتل آن‌ها ثابت مي‌شود فرار كنند كه اين آسمان و ريسمان بافتن‌ها نيز در همان راستا مي‌باشد.
لذا توصيه ما به ايشان و ديگراني كه به دامادي عثمان براي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم افتخار مي‌كنند، مراجعه به رواياتي است كه ظالم و قاتل بودن او را نسبت به يك و يا دو دختر مورد ادعا اثبات مي‌نمايد و اگر اصل داستان را انكار كنند كه اين مباحث مطرح نمي‌شود.
موفق باشيد.
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليّ عصر (عج)
19 | مياوقي | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ٢٨ دي ١٣٨٧ |
سلام عليكم دوباره سوالم را تكرار ميكنم , آيا بطور مثال در مورد قاتل بودن عثمان اسناد صحيح شيعي را مي توانيد تا امام معصوم به ترتيب و پشت سرهم ذكر كنيد , متاسفانه باز هم پاسخ لازم داده نشده است .

پاسخ:
با سلام
متاسفانه شما به متن جواب نگاه نکرده و سوال خود را دوباره تکرار کرده ايد ؛ ما در متن جواب روايت کافي را با سند مقبول (صحيح يا موثق کالصحيح) براي شما نقل کرده ايم ؛ بهتر بود قبل از تکرار سوال نگاهي به اصل جواب مي انداختيد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
20 | بچه مسلمان | Iran - Chabahar | ١٢:٠٠ - ٠٤ بهمن ١٣٨٧ |
اگرباحرفهاي شمابرفرض كه عثمان قاتل همسرش باشد.آيااگراين چنين بود رسول خدا دختر ديگرش راباز به عثمان ميداد؟؟روشن است كه عثمان ذي النورين رفتار خوبي با همسراولش داشته كه بيامبر دخترديگرش راهم به او داده

پاسخ:
با سلام
اين ادعا که رسول خدا (ص) دختر ديگر خويش را به عثمان داده اند ، جاي تامل دارد ، زيرا به گفته محققين اين دختران اصلا فرزندان رسول خدا (ص) نبوده اند !!! بنا بر اين نمي توان گفت که پيامبر دختران خويش را به ازدواج عثمان در آورده است !!!
مي توانيد در اين زمينه به آدرس ذيل مراجعه نماييد :
«آيا ازدواج دو دختر پيامبر (ص) با عثمان صحت دارد؟»
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=469
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
21 | احمد اكبري | | ١٢:٠٠ - ١٣ بهمن ١٣٨٧ |
سلام-من فقط مي خواهم يک مطلب را بيان کنم و آن هم اين است که از ديد گاه شيعه پيامبر مربي و دعوت گر خوبي نبوده است چرا؟ چون که در طي 23 سال امر دعوت نتوانسته اصحابي لايق و شايسته را تحويل اجتماع بدهد! به غير از چند تن (امثال علي و بلال و ابوذر و عمار و ...) ما بقي شدند مشتي افراد غاصب و خيانتکار - که بعد از حياتش به او مرتد شدند و کفر ورزيدند! آيا اين عقلا معقول است که شاگردان مکتب رسول الله چنين افرادي باشند؟ جواب قانع کننده بدهيد از موضوع خارج نشويدو استناد به احاديث ضعيف کنيدو در نقل مطالب صادق و راستگو باشيد و احاديث را دم بريده ذکر نکنيد. خداوند شما را هدايت کند.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
همين اشکال شما (اگر واقعا اشکال باشد) به خدا نيز وارد است ؛ زيرا مي توان گفت چرا خداوند که قدرت کامل است نتوانست بيشتر مردم را هدايت کند و در قرآن گفته است
وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ
سوره يوسف آيه 106
و نيز بايد بگوييد که ساير پيامبران نيز مربي خوبي نبوده اند ؛ خداوند در مورد حضرت نوح مي فرمايد :
وَمَا آَمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ
سوره هود آيه 40
خداوند در پاسخ به شما در قرآن مي فرمايد :
وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ
سوره يوسف آيه 103
اين که بندگان هدايت نشدند ، اشکال به مربي نيست ؛ بلکه وقتي پيامبر بهترين مربي بودند و با وجود چنين مربي هدايت نشدند ، اشکال بيشتري به آنها وارد ؛ نه به پيامبر .
براي پيامبر همين که شاگرداني مانند امير مومنان و فاطمه زهرا تربيت کرد ، کفايت مي کند .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

22 | م-د | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٤ اسفند ١٣٨٧ |
سلام عليكم .احتراما باعنايت به اينكه بنده درمراجعه به آدرسهاي مراجع مطالب بسياري ازاين مستندات رادركتابهاي مرجعيكه دراختياردارم پيدانميكنم لهذا خواهشمندم نسخه اي ازكتابهاي مراجع خودرا(ازقبيل صحيحين و... ) رابه آدرس ايميل من ارسال فرمائيد باتشكر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
عموم آدرس هاي داده شده در سايت ، از برنامه المكتبة الشاملة يعني نسخه هاي ذيل است :
صحيح بخاري دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا
صحيح مسلم دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي
البته اگر موردي بود كه احيانا باز پيدا نشد ، مي توانيد با جستجوي عبارت در اينترنت و يا فرستادن آن براي ما ، از فصل و باب و شماره آن در چاپ خودتان مطلع شويد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات


23 | م-د | | ١٢:٠٠ - ١٥ اسفند ١٣٨٧ |
سلام عليكم احتراما نسخ كتب دردسترس مانسخ كتبي ميباشدنه اينترنتي والكترونيكي,وبانسخ مورداشاره شماقدري تطبيق نمينمايند. درصورت امكان نسخ خودرابه ايميل من ارسال فرمائيد باتشكر

پاسخ:
با سلام
همانطور كه قبلا نيز گفته ايم ، خصوصيات نسخه خود را مشخص كرده تا براي شما ، آدرس را به جلد و صفحه و باب ارسال كنيم ؛ البته ظاهرا شما از نسخه هاي غير معروف استفاده مي كنيد ؛ (بهتر است به جاي استفاده از اين نسخ ، به نسخه هاي مشهور و برنامه هاي كامپيوتري ، رجوع كنيد)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
24 | م-د | | ١٢:٠٠ - ١٧ اسفند ١٣٨٧ |
سلام عليكم . احتراما درواقع مانيزقصدعمل به توصيه شماراداريم. وجسارتاجهت دستري به اهم مطالب فعلا تقاضاي ارسال صحيح بخاري چاپ بيروت وصحيح مسلم چاپ بيروت راازشماداريم. اميداست اجابت فرمائيد. باتشكر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
مي توانيد با نوشتن متني كه آن را در صحيحين پيدا نكرده ايد براي ما و تعيين چاپ آن (و نه چاپ بيروت چون چهار چاپ از چاپهاي صحيح بخاري خاص بيروت است!!!) پاسخ خود را دريافت كنيد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
25 | م-د | | ١٢:٠٠ - ١٨ اسفند ١٣٨٧ |
سلام عليكم بااحترام لطفاازبين چاپهاي مختلف كتب صحيحين همان چاپهائي ازكتب مذكوركه خودتان ازآنهااستفاده مينمائيد, ارسال فرمائيد. باتشكرازلطف شما

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
با توجه به اينكه ارسال اصل كتاب و فايل اينترنتي آن به شما مقدور نمي باشد ، هر كجا روايتي را در صحيح بخاري يا مسلم پيدا نكرديد ، آن را مطرح كرده تا با آدرس باب و صفحه براي شما ارسال نماييم
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
26 | فرزاد | | ١٢:٠٠ - ٠٧ فروردين ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم دوست گرامي سلام استغفرالله اون تهمتي كه درمورد حضرت عمر(رض) زدين بس نيست يكي ديگه هم واسه حضرت عثمان (رض) كه تهمتش شبيه تهمتي است كه به حضرت عمر زدين استغفرالله شما شيعه ها ديگه كي هستيد اگرحضرت عمر به خانه حضرت فاطمه (س) هجوم بردن وحضرت فاطمه را شهيد كردن وخونه اش را اتش زدن جاي تعجب داره چون خانه حضرت فاطمه (س) چسبيده به مسجدالنبي بوده درطول روز همه صحابه براي نماز به مسجد مي امدند يعني موضوع به اين مهمي هيچكدوم از صحابه خبر ندارند به جز يكي دونفر كه يكي اسمش ابن عبداالله بود فكركنم كه اين دروغگو ترين ادم اون زمان بود واقعا جاي تعجب داره درطول 24 ساعت صحابه ميرفتن نماز هيكدوم از صحابه از موضوع خبرندارند جز اين ابن عبدالله اگه اين حرف شما حقيقت داشته بود بيشتر صحابه از اين موضوع بايد باخبر ميشدند وميتونستن اين رو نقل كنن وروايت كنن ولي هيچكدوم از صحابه خبر نداشتن يعني اتفاقي نيفتاده بعد حضرت علي (رض) باد تو كتاب نهج البلاغه از حضرت عمر تعريف كنه خطبه 219 نهج البلاغه حضرت علي ميفرمايد خداوند شهرهاي عمربن خطاب را اباد كند همانا اوكجي را راست نمود وبيماري را معالجه كرد وسنت را به پا داشت وتبهكاري وفساد را پشت سرنهاد وپاك وبي الايش از دنيا رفت وخير خلافت را دريافت :ودرخطبه 459 حضرت علي ميفرمايد بعداز ابوبكر برمسلمان فرمانروا شد فرمانده يعني عمرن خطاب پس امر خلافت را بر پا داشت نمود تا اين كه درين قرار گرفت پابرجا شد. اين خطبه هاي صريح نهج البلاغه هست چندين خطبه هاي ديگرهم درمورد حضرت ابوبكر عثمان وعمر هست حالا من نميدونم شما چرا اين حرفو ميزنيد جالب اينجاست كه شماها ميگين ام كلثوم دختر حضرت علي نيست ودرمورد حضرت عثمان هم همين حرف را ميزنيد كه ميگين رقيه دختر رسول الله نيست استغفرالله بابا اين چرت وپرت ها چيه ميگين حداقل تهمتي كه به حضرت عثمان زدين به يه شكل ديگه ميزدين كه مثل هم نباشن بابا همه كتابهاشيعه اينو گفتند كه حضرت محمد(ص) دختراشو پس از ديگري به عقد اسمان در مياورد وميگويد كه اگه بازم هم دخترداشتم بازهم به عقد عثمان در مياورم درضمن حضرت علي با خلفاي سه گانه اصلا مشكلي نداشتن پيشنهاد خواستگاري براي حضرت فاطمه (س) را همين سه نفر دادند وكمكش كردن ازدواج كنه موقعي كه حضرت علي از حضرت محمد (ص) از حضرت فاطمه خواستگاري كردند حضرت محمد گفت تصميم گيرنده من نيستم گفت تصميم گيرنده خداي من است وخوده حضرت فاطمه بعد كه قرارشد عروسي كنند حضرت محمد (ص) به حضرت علي گفت كه برو براي عروسي خريد كن وجهيزيه را تهيه كن وبيا حضرت علي گفت وضع ماليم خوب نيست حضرت محمد(ص) گفت سپهروشمشيرتو بفروش وقتي كه حضرت علي داخل بازار رفت به حضرت عثمان برخورد وحضرت عثمان پرسيد براي كاري به اينجا امده اي حضرت علي گفت ميخواهم سپهروشمشيرمو بفروشم و جهيزيه عروسي را تهيه كنم حضرت عثمان گفت سپهرتو من ميخرم وقتي كه حضرت عثمان سپهر خريد بعد دوباره به حضرت علي برش گردوند وگفت من اينو از تو خريدم والان به عنوان يه هديه به تو ميدهم حضرت ابوبكرهم به همين شكل شمشير شو خريد وحضرت عمرهم كمك مالي كردند تا حضرت علي ازدواج كردند شماها به چنين صحابه اي چنين تهمت هاي ميزنيد واي برشما خدا از شما نميگذره به نظرمن شماها مشرك هستيد چون كه شما شيعيان 3000 حديث از حضرت علي جهل كردين وسه سوره وسه ايه قران يه مقداريشو تغيير دادين الان نميدونمكه كدوم سوره وكدوم ايه هست ولي فكر كنم يكي سوره فتح بود ولي نميدونم كدوم ايه بود ولي اينارو پيدا ميكنم واستون ميذارم حاضرم قسمبخورم كه اين چيزي كه الان گفتم حقيقت داره شماها اسلام را مسخره كردين اون چيزي كه به نفع تون است ميارينش ولي اون چيزي كه به ضرر شما هست حذفش ميكنيد تغيير دادن ايه هاي قران ميدونين يعني چي يعني اينكه نعوذوبالله خدا نميدونسته من بهتراز خدا ميدونم استغفرالله انشاالله خدا همه شما ومنو هدايت كنه مخصوصا برداران شيعه را كه از اسلام دور هستند خدا خودش شمارو هدايت كنه وشمارو از جاهليت وشرك كفر بيرون بياره امين من الله توفيق وسلام

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اگر نقل مطالبي كه اهل سنت آن را با سند صحيح نقل كرده اند ، تهمت است ،‌ پس اولين كسي كه به خلفا تهمت زده است ، علماي اهل سنت هستند كه اين مطالب را در كتب خويش ذكر كرده اند .
اما در مورد ابن عبد الله !!! نمي دانيم در مورد چه چيزي صحبت مي كنيد !!! خود ابوبكر و عمر اقرار به اين هجوم كرده اند !!! ابن عبد الله كيست كه شما او را علم كرده و در نظرات خود بي دليل او را مطرح مي كنيد .
اما در مورد خطبه 219 ، در كجاي خطبه نام عمر آمده است ؟ در خطبه آمده است لله بلاد فلان ، كه صبحي صالح سني و بسياري از علماي ديگر اهل سنت گفته اند مقصود يكي از اصحاب امير المومنين است !!! اما تنها و تنها ابن ابي الحديد روايتي ضعيف نقل مي كند كه مقصود از فلان عمر است !!!
در مورد نظر امير مومنان علي عليه السلام در مورد خلفا مي توانيد به خطبه شقشقيه يا صحيح مسلم رجوع كنيد ؛ آنجا كه صريحا ابوبكر و عمر را دروغگو ، بد كار ، حيله گر و خيانتكار مي دانند !!!
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1312
در مورد ام كلثوم كه مي گوييد دختر امير مومنان علي عليه السلام بوده است ، ما صريح كلام علماي اهل سنت را آورده ايم كه گفته اند دختر ابوبكر بوده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83
در مورد رقيه همسر عثمان نيز تنها مدارك اهل سنت را ارائه كرده ايم :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=469
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1837
اما در مورد ساير ماجراهايي كه نقل كرده ايد ، كاش يك سند صحيح (حتي از نزد اهل سنت) براي ما ارائه مي كرديد .
در مورد تحريف قران نيز همگان مي دانند قراني كه در دست شيعه است ، همان قرآني است كه در نزد اهل سنت است ، مي توانيد در مورد ادعاي تحريف و پاسخ هاي آن به آدرس ذيل مراجعه كنيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=84
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
27 | ساوالان | | ١٢:٠٠ - ٢٨ فروردين ١٣٨٨ |
نميدانم اين موسسه به کي و کجا مرتبط است اما طرح مسايل به اين شکل به نفع هيکچس نيست و چنين به نظر ميرسد که علاقه بعضي از موسسات شيعه به اينگونه بحثها بيشتر از برادران سني است خداوند اتش کينه توزي را از دل انها پاک کند .
1 |alam dar||١٢:٢٥ - ١٩ شهریور ١٣٩٦ |
0
 
0
خدایا کنیه ی دشمنان خود را از قلب من برندار که بغض به دشمنان اهل بیت از افضل قربات است.
بله اين است شيعه: مصداق رحماء بینهم و اشداء علی الکفار.
باز هم بله ما برخی افراد بزرگ اهل سنت را کافر باطنی؛ یعنی منافق میدانیم.
روایت هست که پیامبر فرمود که یا علی کسی تو را دشمن نمیدارد الا کافر یا منافق.
و یقینا عایشه و طلحه و زبیر که جمل را به راه انداختند در دل حب علی نداشتند.
بنازم به حق که چشمان منکران را کور و دل پاکان را پر کرد است
28 | ساوالان | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٣٠ فروردين ١٣٨٨ |
مدتي قبل نهج البلاغه را مطالعه مي کردم با وجود اينکه حضرت علي در آن زمان زندگي مي کرده است به اين صورتي که شما در سايتتان مي نويسيد در آن کتاب در مورد صحابه بد گويي نکرده بر عکس در مواردي بطور آشکار آنان را مورد تمجيد و حتي تاييد نموده است عقلا و منصفين شيعه از جمله آقاي مطهري هم سخن نا بجايي که آب در آسياب دشمن مي ريزد را نزده اند . ضمنن قبول کنيد که هزار و چهارصد سال زمان بسيار زيادي است و اگر همش در آن زمان سير کنيم حال و آينده خود و ديگران را خراب خواهيم کرد که اين ضرر بسيار بزرگي از موضوع اول است . شما چه فکر مي کنيد ؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
شما نهج البلاغه را از كدام طرف مطالعه كرده ايد ؟
خطبه شقشقيه در ابتداي نهج البلاغه آمده است !!!! به نظر شما خطبه شقشقيه شكايت از خلفا و زورگويي هاي انان نيست ؟
در مورد شهيد مطهري هم بهتر است به آدرس ذيل مراجعه كرده و نظر خود ايشان را كه در سايت ذكر كرده ايم ببنيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=55
اما در مورد سير كردن در 1400 سال پيش ! اهل سنت مي گويند آن زمان خير القرون است ؛ به نظر شما سير كردن در خير القرون چه اشكالي مي تواند داشته باشد ؟
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
29 | رحمتي | | ١٢:٠٠ - ٣٠ فروردين ١٣٨٨ |
اين سايت مربوط كدام منافق است.

پاسخ:
!!!
آيا به نظر شما هر كس چنين مطالبي را نقل كند منافق است ؟ آيا شما نسبت به علماي اهل سنتي كه ما همين مطالب را از آنها نقل كرده ايم نسبت نفاق مي دهيد ؟
گروه پاسخ به شبهات
30 | ساوالان | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٣١ فروردين ١٣٨٨ |
دوست عزيز با سلام از اينکه مطالب مرا در سايت گذاشتيد متشکرم بايد بدانيد که فرق من و شما اين است که من ميخواهم ميان دو مذهب که رهبران آن مشکل لا ينحلي با هم نداشتند و لي متاسفانه به مرور زمان آتش کينه در ميان هوادارانشان شعله ور شده آشتي باشد اما شما از مطلب قبلي که آورده ايد و ساير نوشته هايتان چنين بر مي آيد که قصد داريداختلاف بياندازيد . آدرسي که داديد من به آن سايت رفتم اگر شما هم برويد و دوباره نظر شهيد مطهري را بخوانيد متوجه مي شويد که بر داشت من در مورد آن بزرگوار صحيح بوده است . ديگر موضوع نهج البلاغه است با توجه به نوشته هايتان من حس مي کنم که بايد اهل منطق باشيد فعلن نظرتان را جلب مي کنم به دو خطبه از حضرت علي 1- خطبه 459درباره ايستادگي خليفه دوم در امر حکومت 2-خطبه 219 ص721 "خدا شهرهاي فلان را برکت دهد که کجي را راست نمود وبيماري را معالجه نمود و سنت را بر پاداشت وپاک جامه و کم عيب از دنيا رفت ...طاعت خداي را بجا آورده از نا فرماني او پرهيز کرد ... " اگر اينطور که ميگويند عمر آن ظلمها را در حق اهلبيت انجام داده آيا امام اين فضايل را در حق او بيان مي کرد بله در هر زماني اختلاف نظر وعقيده پيش مي آيد و اين تا حدي طبيعي است پس دوستان عزيز لطف کنيد اگر با کسي و يا مذهبي مخالف هستيد حداقل انصاف را از ياد نبريد که نصف دين است .قضاوت را به خوانندگان فهيم وا مي گذارم .

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- شهيد مطهري خود فرموده اند كه بايد بحث مطرح كردن عملي عقيده را از بحث وحدت جدا كرد و اين دو هيچ منافاتي با هم ندارند .
2- در مورد خطبه هايي كه مطرح كرده ايد ،‌در اين خطبه همانطور كه خود فرموديد كلمه «فلان» آمده است و تنها ابن ابي الحديد معتزلي سني ، با روايتي مرسل ادعا مي كند كه مقصود عمر است !
اما حتي صبحي صالح سني اين نظر را قبول ندارد و مي گويد اين خطبه در مورد يكي از اصحاب حضرت است ؛ اگر شما مدرك معتبري براي نظر ابن ابي الحديد داريد ، مطرح كرده تا آن را مورد نقد قرار دهيم .
در مورد خطبه ديگر نيز ، كه وليهم ... است ، تنها اين جمله آمده است كه ولي مردم ، پابرجا بود و استقامت كرد و دين را با استقامت خويش پا برجا نمود ، در كجاي خطبه نام ابوبكر يا عمر و يا حتي اشاره به آن دو آمده است ! با اينكه از اين خطبه تنها يك جمله اش نقل شده است !!! و طبق نظر علماي شيعه مقصود از اين جمله مدح پيامبر است كه ولي مردم بود و با استقامت خويش دين را بر پا داشت .
اگر مدركي معتبر دال بر اينكه مقصود از اين خطبه نيز عمر است ، ارائه كنيد ممنون مي شويم .
در مورد انصاف هم ما همه را به انصاف توصيه كرده و درخواست داريم در ابتدا نگاهي به خطبه شقشقيه و خطبه اي كه در آن سنت خلفا را «سنة آل فرعون» معرفي مي كنند و نيز روايت صحيح مسلم در مورد ابوبكر و عمر «كاذبا آثما غادرا خائنا» را مشاهده كرده و سپس اين ادله را با دو دليلي كه شما ارائه كرده ايد (و حتي در آنها هيچ اشاره اي به مقصود شما نشده است) قياس كنند !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
31 | ساوالان | | ١٢:٠٠ - ٠٥ ارديبهشت ١٣٨٨ |
با سلام نظرتان را به موارد زير جلب مي کنم : 1- امروزه اينترنت محلي مجازي است که همه نظر خود را واضح و شفاف در آنجا بيان مي کنند و ايکاش مملکت ما نيز مي توانست چنين مکاني باشد! دوستان آيا ازطرح مسايل مخالف رنجيده خاطر مي شويد ؟ هر چه گشتم نتوانستم يک نمونه پيدا کنم که شما يک مورد از نظرات و يا اتفاقات تاريخي طرف مقابل را قبول کرده باشد عوضش به وفور از فلان شيخ يا مفتي در مدح و تاييد فلان موضوع اعتقادي شيعه دليل و مدرک مي آوريد ! اگر اينطور بود بايد تاکنون هيچکس پيدا نمي شد که شيعه نباشد ! 2- من به آثار اهل سنت دسترسي ندارم اما حتي با تفکر در آثار شيعه دريافته ام که اوايل اسلام اختلاف مهمي مابين بزرگان نبوده است و بعد از آنان طرفداران متعصب در تنور اختلاف دميدند تا حالا که مشاهده ميکنيم افراطيون دو فرقه همديگر را به شرک و خروج از دين وغيره متهم مي کنند و من فکر مي کنم روزي برسد که دلزدگي و سرخوردگي در بين مسلمين به آن حد برسد که جاي ساير اديان در بينشان گشادتر شود .قرآن کريم در جاهايي حتي پيروان اديان ديگر را تاييد و مورد مهر ومحبت قرار داده است برداشت من اين است وقتي با اديان ديگر مشکلي نداريم چرا بايد در ميان خودمان پرچمدار تفرقه باشيم ؟ 3- در مورد خطبه 219فرموده ايد که منظورعمر نبوده است و مطابق معمول يک سني پيدا کرده ايد تا مهر تاييد به کلامتان بزند بر عکس شما من از يک شيعه ناب دليل مي آورم بله همان حجت الاسلام فيض الاسلام را مي گويم ديگر بايد نظر ايشان را که بپذيريد ! او در همان خطبه داخل پارانتز دو جا ذکر کرده اند که منظور از فلان عمرابن الخطاب مي باشد « رجوع شود به صفحه 721نهج » 4- مرا سفارش کرده بوديد که شقشقيه را بخوانم حضرت بعد از شکايت مي فرمايند که جامه خلافت را رها و... صبر کردم يعني راي مردم را مي پذيرند بنا به مصالحي . پس بر همه ماست که مانند امام رفتار کنيم نه بيشتر . موفق باشيد .

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- آيا شما توقع داريد كه كسي كه منطق قوي تر باشد ، سخنان بي منطق طرف مقابل را قبول كند ؟
ما نه ادعا مي كنيم سخنان ما منطقي تر است و نه اهل سنت ؛ اما حتي اگر تمام سخنان يك طرف منطقي باشد ، بايد حرف او را قبول كرد و اينكه چه تعداد در طول تاريخ ، طرفدار آن نظر باشند ، نبايد براي شما مهم باشد .
امير مومنان مي فرمايند :
أيها الناس لا تستوحشوا في طريق الهدى لقلة أهله
2- در قران كريم در مورد پيروان ساير اديان دو مطلب مطرح شده است :
الف) كساني كه مانع دين داري شما نمي شوند ؛ و براي حكومت اسلامي و مسلمانان مشكلي ايجاد نمي كنند ؛ حتي محبت كردن به آنان اشكال ندارد .
ب) كساني كه در دين داري اخلال ايجاد كنند ، كه به هيچ وجه حتي دوستي و محبت با آنان جايز نيست .(مگر براي تقيه و به صورت ظاهري)
در مورد منافقين نيز چنين است .(البته منافقين به علت داشتن ظاهر اسلام ، خطرشان از كفار بيشتر است)
و قطعا در صدر اسلام دو گروه مومن و منافق بوده اند . بنا بر اين در همان صدر اسلام ،بايد دشمني ها اتفاق مي افتاد و ادعاي اينكه چنين چيزي نبوده است ، خلاف آنچيزي است كه از قرآن به دست مي آيد .
3- شما كه به نهچ البلاغه فيض ادرس داده ايد ، بهتر بود عبارت «از باب توريه را نيز مي ديديد»
البته ما نتيجه كلي و برآيند تمامي نظرات و ادله را براي شما مطرح كرده ايم كه ان شاء الله به زودي بر روي سايت نيز قرار خواهد گرفت .
آنگاه خواهيد ديد كه از جهت مدرك و دليل معتبر (و نه ظن و حدس)‌ بهترين نظر آن نظري است كه ما مطرح كرده ايم
4- در خطبه شقشقيه امير مومنان فرموده اند ، وقتي ديدم كه دستم خالي است ، صبر پيشه كردم !!! ظاهرا شما اين قيد واضح در كلام امير مومنان را نديده ايد !!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
32 | ع دريانورد | | ١٢:٠٠ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٨ |
سلام در مورد سوال قبل در مورد همسران بيامبر به اين نتيجه رسيديم که همسران بيامبر را با همسران لوط ونوح مقايسه نکنيم در مورد شهادت عثمان شيعه معتقدند گروهي از مسلمانان که از حيف وميل شدن بيت المال خسته شدند به خانه عثمان حمله کردند و او را به شهادت رساندند ودر جنگ بين علي و معاويه رخ داد معاويه گفت قاتلين عثمان راتحويل دهيد تا دست از جنگ بکشم در همين حال بيست هزار نفر از سباه علي گفتند ما قاتل عثمان هستيم ميخواستم بدانم بزرگ ورهبر اين افراد که به خانه عثمان حمله کرده اند چه کساني بودند با تشکر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- شما به اين نتيجه رسيده ايد ، نه خداوند ، به عكس خداوند در سوره اي كه مربوط به همسران پيامبر (ص) است ، آيات مربوط به زن نوح و لوط را مطرح كرده است ، و نيز گفتيم كه دليل شما غلط است و علت آن را نيز مطرح كرديم ؛ البته شما نمي خواهيد مطلبي به اين واضحي را ببينيد .
2- در مورد قاتلين عثمان :
ا. چه كسي بيت المال را حيف و ميل مي كرد كه مسلمانان از اين كار خسته شدند ؟
ب. آيا اين كساني كه از حيف و ميل بيت المال خسته شدند ، و به عثمان حمله كردند ،‌جزو صحابه بودند يا خير ؟
ج. مگر معاويه ولي دم عثمان بود كه چنين كاري كرد ؟
د. اگر كشتن عثمان به ناحق بود ، چرا امير مومنان خود قاتل او را قصاص نكرد ؟
ه. طبق مدارك اهل سنت ، قاتل عثمان در همان خانه توسط عثمان كشته شد ،‌بنا بر اين حق قصاص هيچ كسي باقي نمانده است . معاويه به دنبال چه كسي مي گشت ؟
و. طبق مدارك اهل سنت ، معاويه خود در آرزوي كشتن عثمان بود و به همين سبب ، به جاي اينكه با لشكر خويش وارد مدينه شود ، نيروها را بيرون مدينه مستقر كرد و اين دست و ان دست كرد .
3- اگر واقعا مي خواهيد بدانيد بزرگ كساني كه به خانه عثمان حمله كرده اند ، چه كساني بوده اند به آدرس ذيل مراجعه كنيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=46
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
33 | هما | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ٠٤ خرداد ١٣٨٨ |
شما اشكم را دآورديد ....بس است ديگر!!!!تا كي اهانت به هم؟؟؟؟؟
34 | جبرييلي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٧ خرداد ١٣٨٨ |
با سلام از تلاش مسئولين سايت تشكر ميكنم كه نظرات برادران اهل سنت را بدون هيچ گونه تصرفي انتقال ميدهند من مي خواهم سوالي از برادران عزيز اهل سنت بپرسم بر فرض كه منابع شيعيان در مورد مصائب حضرت زهرا دروغ باشداگر ازمنابع خودتان نقل شود چي !!!
مگر غير از آن است مسئولين سايت از منابع شما جواب مي دهند............... چرا احتمال نمي دهيد در جهل مركب باشيد (باعرض پوزش)
35 | ali | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٤ مرداد ١٣٨٨ |
با سلام خيلي براتون متاسفم با اين جواب هاتون فرموديد : اگر مي‌خواهيد خرافات‌هاي مطرح شده در بعضي كتب را قبول كني . . . برويد سري به کتابهاي تاريخ دوره راهنمايي و دبيرستان بزنيد و ببينيد ما بايد چکار کنيم آيا دم خروس را باور کنيم يا قسم حضرت ابوالفضل را به دانش آموزان مي آموزيد عثمان (رض) را به اين دليل ذي النورين مي نامند که با دو دختر پيامبر (ص) ازدواج کرد . بعد مي گوييد اصلا پيامبر همچين دخترهايي نداشته ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟ البته فکر کنم شما فقط حوزه خونديد و سواد راهنمايي و دبيرستان نداريد برادر عزيز آقاي جبرييلي ! فرموده ايد نظرات بدون هيچ گونه تصرفي انتقال داده مي شوند . بله از نظر شما اما نمي دانم چرا مدت 8 روز است که به 4 سوال جواب داده ام اما هنوز انتقال داده نشده ؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- در كتب تاريخ دوره راهنمايي و دبيرستان ، عثمان را ذي النورين معرفي نكرده است !
2- اگر مدرك علمي شما كتب راهنمايي و دبيرستان است ، و مدركي ديگر براي پاسخ دادن به اين سوال نداريد ، ديگر نيازي به پاسخ دادن به اين سوال شما نيست .
3- به بسياري از سوالات شما پاسخ داده شده و شما حتي به اين مطلب اشاره نكرده‌ايد ، البته ما منتظر پاسخ شما هستيم .
4- ساير سوالات شما نيز پاسخ داده خواهد شد . بهتر است كمي منتظر باشيد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
36 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠٤ مرداد ١٣٨٨ |
با سلام :
جناب ali
فرض كنيم حرف شما درست :
در كتابهاي راهنمائي و دبيرستان نوشته شده ( البته اگر درست باشه ) كه : " عثمان (رض) را به اين دليل ذي النورين مي نامند که با دو دختر پيامبر (ص) ازدواج کرد " اين نقل يك خبره كه يعني اهل سنت بر اين اعتقادند تائيدي بر درست بودن اين خبر ندارد .
اگر بازهم نوشته شده" اصلا پيامبر همچين دخترهايي نداشته " اينهم نقل يك خبره يعني شيعيان بر اين اعتقادندكه مهر تائيد بر جعلي بودن خبر اول هم ميزنند .
برادر عزيز حالا يكي دوتا حديث بيار كه مثلاً حضرت محمد ( ص ) در خلال زندگي اين مظلومين از تولدشان , ازدواجشان , و و و چيزي گفته باشه " البته حديث معتبر " چه شيعي چه سني .
بر هر مومني واجب است كه ظالم را لعنت كند حال خواهد پدرش باشد , دامادش باشد , پسرش باشد چه برسد حضرت محمد ( ص ) .
لعنه الله الظالمين .
بياد اكبر مظلوم عالم .
چگونه اى آنگاه كه چند عين بر يك عين ظلم كنند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
حذيفة بن يمان به اميرالمؤمنين عليه السلام در زمان خلافت عثمان گفت : به خدا قسم من كلام تو را و معناى آنرا تا ديشب نفهميدم ، آن سخنى كه در حره (اطراف مدينه ) به من گفتى و آن اين بود كه فرمودى :
چگونه اى ، اى حذيفه زمانى كه چند عين بر يك عين ظلم كنند؟!
در آن موقع پيامبر صلى الله عليه وآله ميان ما بود و ما حقيقت آنرا نمى فهميديم تا ديشب كه فهميدم (عين اول ) ابوبكر بود كه نامش عتيق بود و سپس عمر را و ايندو بر تو مقدم شدند و اول اسم آنها عين بود.
حضرت فرمود: اى حذيفه فراموش كردى عبدالرحمن ابن عوف را كه متمايل به عثمان شد (آنگاه كه در شوراى شش نفره پس از مرگ عمر، عبدالرحمن به حضرت على عليه السلام گفت : يا على با تو بيعت مى كنم به شرط آنكه به سنت خدا و پيامبر و ابوبكر و عمر رفتار كنى ، حضرت فرمود: بلكه به سنت خدا و پيامبر و اجتهاد خودم رفتار مى كنم ! سه بار عبدالرحمن پيشنهاد خود را تكرار كرد و حضرت همان جواب را داد، آنگاه به عثمان آن پيشنهاد را كرد، عثمان قبول كرد و او خليفه شد، گرچه به همين تعهد خود نيز عمل نكرد و بعدا عبدالرحمن به عثمان اعتراض ‍ كرد و گفت : اى عثمان از بيعت با تو به خدا پناه مى برم ، و عثمان دستور داد او را از مجلس بيرون كردند و تا آخر عمر، عبدالرحمن با عثمان سخن نگفت ).
سپس حضرت على عليه السلام فرمود: زود است كه به ايشان ملحق شوند عمرو بن عاص و معاويه فرزند جگرخواره پس ايشانند( عتيق و عمر و عثمان و عمرو بن عاص و معاويه و عبدالرحمن ) عينهائى كه براى ستم بر من اجتماع كرده اند.- بحار، ج 41، ص 312.

يا علي
37 | علي اكبر | | ١٢:٠٠ - ٠٨ مهر ١٣٨٨ |
آقاي علي اكبري از تهران! اصلا ميدوني داري چي ميگي؟ كجاي كاري شما؟ چي چي ميگي؟ تازه ميبرسي ليلي زن بود يا مرد.............!!!!!!!!!!!!!! مثل اينكه خوابي يا خودتو زدي به خواب. يا اينكه خواب نيستي . كوري. يا خودتو زدي به كوري كه .............. اينا دفاع از اهل بيت بسر خوب. اگه منظورت از نفاق ابنه كه برادران باسخ به شبهات جواب ميدن ................... نميدونم بايد تو رو چي خطاب كرد.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟ اي خدا چقدر .......؟ يا يد الله.
38 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٠٨ مهر ١٣٨٨ |
جناب عمر از رياض
http://shamim.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=notepad&id=167

جناب عمر از رياض بنده قصد مطرح کردن شکايات متعددي از شما به مراجع ذيصلاح دارم. ليست شکايات بنده شامل موارد زير است:

اول) معاونت در محروميت اينجانب از تحصيلات عاليه توسط عثمان.
به موجب آيات شريفه:
«و نزَّلْنا عليك الْكتاب تبْياناً لكلِّ شيْ ءٍ» سوره نحل آيه هشتاد و هشت
«و عنده مفاتح الْغيب لا يعلمها إِلاَّ هو و يعلمُ ما فِي الْبرِّ و البحرِ و ما تسقطُ مِنْ ورقةٍ إِلاَّ يعلَمها و لا حبةٍ فِي ظلماتِ الْأَرْضِ و لا رطبٍ و لا يابِسٍ إِلاَّ فِي كتابٍ مبِينٍ» سوره انعام آيه پنجاه و نه

خداوند علي و اعلي دريچه هاي علمش را برروي مردمان گشود. از علوم پزشکي و درماني تا علوم اخروي را در اختيار محمد و آل محمد(الهم صلي علي محمد و آل محمد) قرار داد.
متاسفانه عثمان سعي در بستن اين در برروي ما کرد و خسارات ها جبران ناپذير به ما وارد کرد.

به طوري که امروزه که در برابر بيش از صد و هفتاد و هشت برنده جايزه نوبل اسراييلي ما فقط هفت برنده مسلمان داريم:
http://www.jinfo.org/Nobel_Prizes.html

اعمال عثمان باعث شده که امروزه تقريبا تمامي علوم پزشکي و بيولوژي و سلولي و هسته اي و الکترونيکي در چنگال يهوديان باشد و مسلمانان در آرزوي کسب تنها يک درصد از علوم آنها باشند.
فقط در همين کامپيوتر مقابل خود و شبکه اينترنت تعمق کنيد تا به عمق جنايت عثمان در محروميت ما از علوم پي ببريد.

دوم) مشارکت در راه اندازي باندهاي ضدانقلاب و محارب توسط عثمان:

بنده عثمان را متهم به راه اندازي گروهاي معاند و مسلح بر ضد بزرگترين انقلاب تاريخ بشريت انقلاب محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله ) مي‌کنم.
هنگامي که خداوند علي و اعلي به محمد مصطفي (الهم صلي علي محمد و آل محمد) طي يک فرمان تاريخي دستور تشکيل انقلابي جهاني براي رفع ظلم و ستم و محروميت و بردگي را داد باند مخوف عثمان با حمايت هاي همه جانبه قاتلان پدر گرامي محمد مصطفي (الهم صلي علي محمد و آل محمد) عبد الله ابن عبدالمطلب (رحمة الله عليهما) به مخالفت و ضديت با انقلاب الهي پرداخت.
نتيجه آنکه در طي هزار سال ما شاهد فجيع ترين کشتار ها و ظالمانه ترين حکومت ها در کره زمين بوديم.

سوم) حمايت مادي و معنوي از بزرگترين جنايت عثمان بر عليه بشريت.
اين جنايت چيزي نيست جز خونريزترين سلاح شيطان که امروزه اسم به ظاهر زيباي «اقتصاد کلان» "Macro Economics" را بر آن گذاشته اند.
عثمان بنا به پيشنهاد مروان حکم ملعون از توزيع بيت المال در بين مردم خودداري مي‌کرد.
مروان به او مراجعه کرد و از او خواست که بيت المال را سريع بين مردم تقسيم نکند. و در عوض آن را نگه دارد تا در روز مبادا صرف پروژهايي کند.
ظلم عثمان در تقسيم بيت المال شگفت آور و باورنکردي بود. چنان چه يک بار تمام غنائم يکي از فتوحات آفريقا را به مروان حکم بخشيد.
تقسيم دلبخواه بيت المال دقيقا همان چيزي است که امروزه به اقتصاد دولتي معروف شده است.

يهوديان از ديرباز از طرفداران و عاملان اصلي اينگونه اقتصاد بوده اند. چرا که بدون نياز به رقابت ها طاقت فرسا تنها به پشتوانه ارتباطات و کانالهاي خود با حکام به سودهاي سرشار دست پيدا مي‌کرده اند. به همين دليل است که ما تعداد بسيار زيادي يهودي ميلياردر سوسياليست داريم.
نقطه اوج اين جنايت به تشکيل جانور مخوفي به نام کمونيست منجر شد. کمونيست يا شاخه سياسي يهود مسوول کشتار حداقل صد ميليون انسان در سراسر جهان شده است.
اگر شما ريشه تمام حکومتهاي جبار جهان را بررسي کنيد خواهيد دانست که عدم تقسيم برابر بيت المال دليل قدرت يافتن آنها بوده است. چنانچه امروزه باند يهودي پشتيبان اوباما از جمله Rahm Emanuel اسراييلي به شدت برطبل دولتي شدن اقتصاد مي‌کوبند.

چهارم) مشارکت و معاونت در شبيخون و تهاجم فرهنگي پروشيم ها به سبب خيانت عثمان:
تحت عنايات عثمان فريسيسها (پروشيم ها) http://en.wikipedia.org/wiki/Pharisees
به سلطه بي چون و چراي فرهنگي و ديني و مذهبي بر مسلمانان دست يافتند.
در واقع عثمان نظام و ساختار فکري مسلمانان را به تاراج و چپاول فريسيسها گذاشت.
فريسيسها گروهي از يهوديان بودند که قايل به وحي به علماي خود و بالاتر بودن آنها از انبياي الهي بودند. تقريبا تمام انبياي بني اسراييل تا زمان حضرت عيسي مسيح (عليه السلام ) به مقابله با آنها پرداختند.
هيچ تاکنون فکر کرده ايد که حضرت زکريا (عليه السلام) با چه کساني مقابله مي‌کرد؟ اين افراد که بودند که انبيا را با وجود آنکه از ميان خودشان بودند آزار و اذيت مي‌کردند؟ مذهب علماي يهود در معبد اورشليم چه بود؟

ما مدام از اسرائيليات سخن مي‌گوييم. ولي لطفا به اين نکته دقت کنيد که در تمام اسرائيليات پيامبران الهي به شدت تحقير شده اند.
نسبتهاي زشت و زننده به ابراهيم، موسي، يوسف، داود، و مريم مقدس (عليهم سلام) توسط چه کساني و به چه هدفي زده مي‌شد و مي‌شود؟
<<<< آنها انبيا را تحقير مي‌کردند تا علماي خود را بالا ببرند>>>>
چرا حضرت عيسي (عليه السلام) و قرآن و رسول اکرم و امامان هدي (عليه السلام) به مقابله جدي با اين اسراييليات پرداختند؟
http://www.newadvent.org/cathen/11789b.htm
اگر در منبع اين فريسيسها تحقيق کنيد خواهيد دانست که آنها تا حد زيادي عقايد بابلي دارند.

براي مثال هيچ از خود پرسيده ايد يهوديان از کجا مي‌دانستند که بايد با متعه مبارزه کنند؟ چه کسي به آنها ياد داده بود که متعه بزرگترين مانع در برابر پورنوگرافي است؟
----------------
حال جناب عمر از رياض
بنده توصيه مي‌کنم قبل از آنکه سربازان گمنام امام زمان عليه السلام شما را چون دستکشي از دستان يهوديان در نياورده اند از همراهي با باند مخوف عثمان دست برداريد.

علي ولي الله

39 | مجيد م علي | | ١٢:٠٠ - ٠٨ مهر ١٣٨٨ |
با سلام
برادر عزيز جناب اقاي علي اكبر از تهران " بذر نفاق يا امر به معروف و ارشاد و هدايت "

« قالَ رَسُول اللَّه صلي الله عليه و آله وسلم سَتُفترق اُمّتي ثَلاث و سبعين فرقة ، واحدة منها ناجية و ثنتان و سبعون في النار » ؛ . . . امت من به هفتاد وسه فرقه تقسيم مى شوند، كه يك فرقه اهل نجاتند و هفتاد و دو فرقه در آتشند . »

چطور ميشود اين فرقه تاجيه را پيدا كرد؟؟؟

يا علي
40 | علي اكبر از تهران | | ١٢:٠٠ - ٠٨ مهر ١٣٨٨ |
سوگند به خدا شما با اين روايات بيهوده بذر نفاق را در جامعه مي كارين براي من روشن شد دستهاي مخفي از جانب يهود در كار است روايات از مردي جزايري نه اسمي داره نه نشاني چي را ثابت مي كنه ويل براي شما ......................................
  بعدی [1] [2]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها