2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
چه كسي به ابوبكر لقب «صديق» و به عمر لقب «فاروق» را داد ؟
کد مطلب: ٥١٣٦ تاریخ انتشار: ١٩ آذر ١٣٨٨ تعداد بازدید: 77169
پرسش و پاسخ » اهل سنت
چه كسي به ابوبكر لقب «صديق» و به عمر لقب «فاروق» را داد ؟

سؤال كننده : سوده اميني

پاسخ :

طبق روايات صحيح السندي كه در بسياري از كتاب هاي اهل سنت وجود دارد ، اين دو لقب مبارك ، از القاب اختصاصي آقا امير المؤمنين عليه السلام بوده است ؛ اما اهل سنت تلاش كرده اند كه اين فضليت را براي خلفاي ديگر نقل كنند . ما به چند روايت اشاره مي كنيم .

1 . بسياري از علماي اهل سنت ؛ از جمله ابن ماجه قزويني در سننش كه يكي از صحاح سته اهل سنت به شمار مي آيد ، با سند صحيح نقل كرده :

عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي إِلَّا كَذَّابٌ صَلَّيْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِينَ .

سنن ابن ماجة ، ج1 ، ص 44 ، و البداية والنهاية ، ج3 ، ص 26 و المستدرك ، حاكم نيشابوري ، ج3 ، ص 112 وتلخيص آن ، تأليف ذهبي در حاشيه همان صفحه ، و تاريخ طبري ، ج2 ، ص 56 ، والكامل ، ابن الاثير ، ج2 ، ص 57 و فرائد السمطين ، حمويني ، ج 1 ص 248 و الخصائص ، نسائي ، ص 46 با سندي كه تمام روات آن ثقه هستند ، و تذكرة الخواص ، ابن جوزي ، ص 108 و ده ها سند ديگر .

عباد بن عبد الله گويد : علي عليه السلام فرمود : من بنده خدا ، برادر رسول خدا و صديق اكبر هستم ، پس از من جز دروغگو كسي ديگر خود را «صديق» نخواهد خواند ، من هفت سال قبل از ديگران نماز مي خواندم .

محقق سنن ابن ماجه در ادامه مي نويسد :

في الزوائد : هذا إسناد صحيح . رجاله ثقات . رواه الحاكم في المستدرك عن المنهال . وقال : صحيح علي شرط الشيخين .

(بوصيري) اين روايت را در زوائد (سنن ابن ماجة) نقل كرده و گفته است : " سند آن صحيح و راويان آن مورد اعتماد هستند " . همچنين حاكم نيشابوري آن را نقل كرده و گفته است : " اين روايت طبق شرائط مسلم و بخاري صحيح است " .

2 . ابن قتيبه دينوري در كتاب المعارف مي نويسد :

عن معاذة بنت عبد الله العدوية سمعت علي بن أبي طالب علي منبر البصرة وهو يقول أنا الصديق الأكبر آمنت قبل ان يؤمن أبو بكر وأسلمت قبل أن يسلم أبو بكر .

المعارف - ابن قتيبة - ص 169 و تهذيب الكمال - المزي - ج 12 - ص 18 - 19 و البداية والنهاية - ابن كثير - ج 7 - ص 370 و ... .

معاذه دختر عبد الله گويد كه از علي بن أبي طالب عليه السلام شنيدم كه بر بالاي منبر بصره مي فرمود : من صديق اكبر هستم ، ايمان آوردم قبل از آن كه ابوبكر ايمان بياورد ، اسلام آوردم قبل از آن كه ابوبكر اسلام بياورد .

3 . ابن مردويه اصفهاني در مناقبش ؛ فخررازي ، آلوسي ، أبو حيان و جلال الدين سيوطي در تفسيرشان و نيز متقي هندي در كنز العمال ، مناوي در فيض القدير و ... نقل كرده اند كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلمفرمود :

" الصديقون ثلاثة : حبيب النجار مؤمن آل ياسين ، وحزبيل مؤمن آل فرعون ، وعلي بن أبي طالب الثالث ، وهو أفضلهم .

مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع) - أبي بكر أحمد بن موسي ابن مردويه الأصفهاني - ص 331 و الجامع الصغير - جلال الدين السيوطي - ج 2 - ص 115 و كنز العمال - المتقي الهندي - ج 11 - ص 601 و فيض القدير شرح الجامع الصغير - المناوي - ج 4 - ص 313 و تفسير الرازي - الرازي - ج 27 - ص 57 و تفسير البحر المحيط - أبي حيان الأندلسي - ج 7 - ص 442 و تفسير الآلوسي - الآلوسي - ج 16 - ص 145 و تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 42 - ص 43 و ج 42 - ص 313 و المناقب - الموفق الخوارزمي - ص 310 و ...

صديقان سه نفر هستند : حبيب نجار ، مؤمن آل ياسين ، حزقيل مؤمن آل فرعون ، و علي بن أبي طالب عليه اسلام كه او برتر از آن ها است .

اگر لقب ابوبكر نيز صديق بود ، بايد پيامبر اسلام متذكر مي شد و به جاي الصديقون ثلاثة ، مي فرمود : « الصديقون اربعة » و ابوبكر را نيز داخل آن مي كرد ؛ از اين رو نامگذاري ابوبكر به صديق با حصر صديق در آن سه نفر از سوي نبي مكرم اسلام نمي سازد .

جالب اين است كه جلال الدين سيوطي ، مفسر و اديب مشهور اهل سنت در كتاب الدر المنثور و نيز قندوزي حنفي در ينابيع المودة عين همين روايت را با كمي تفاوت از كتاب تاريخ بخاري اين گونه نقل مي كنند :

وأخرج البخاري في تاريخه عن ابن عباس قال قال رسول الله صلي الله عليه وسلم الصديقون ثلاثة حزقيل مؤمن آل فرعون وحبيب النجار صاحب آل ياسين وعلي بن أبي طالب .

الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 5 - ص 262 و ينابيع المودة لذوي القربي - القندوزي - ج 2 - ص 400

ولي وقتي به نسخه هاي مختلف تاريخ صغير و تاريخ كبير بخاري مراجعه مي كنيم ، اين روايت را در آن نمي يابيم . اين نيز يكي ديگر از ظلم هاي است كه دشمنان امير المؤمنين در حق آن حضرت مرتكب شده اند و قصد داشته اند كه با اين كار فضائل بي حد و حصر امير المؤمنين عليه السلام را از چشم مردم دور نگهداراند ؛ غافل از اين كه قبل از آن ها برخي از علماي خودشان اين مطلب را ديده و نقل كرده اند .

اعتراف علماي اهل سنت بر جعلي بودن اين دو لقب براي ابوبكر و عمر :

از طرف ديگر بسياري از علماي اهل سنت اعتراف كرده اند كه اين دو لقب ، شايسته ابوبكر و عمر نيست و حديث آن جعلي است . ابن جوزي ، عالم معروف اهل سنت در كتاب الموضوعات مي نويسد :

عن أبي الدرداء عن النبي صلي الله عليه وسلم قال : «رأيت ليلة أسري بي في العرش فرندة خضراء فيها مكتوب بنور أبيض : لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصديق عمر الفاروق».

أبي درداء از پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم نقل مي كند كه آن حضرت فرمود : در شب معراج ديدم كه در عرش خداوند بر لوحي سبز با نور سفيد نوشته شده بود « خدايي جز خداي يكتا نيست ، محمد صلي الله عليه وآله وسلم رسول او است ، ابوبكر صديق و عمر فاروق است ! .

بعد در نقد روايت مي نويسد :

هذا حديث لا يصحّ ، والمتّهم به عمر بن إسماعيل قال يحيي : ليس بشئ كذّاب ، دجال ، سوء ، خبيث ، وقال النسائي والدارقطني : متروك الحديث .

الموضوعات ، ابن جوزي ، ج1 ، ص 327 .

اين حديث صحيح نيست و كسي كه به آن متهم است عمر بن اسماعيل است . يحيي بن معين در باره او گفته است : سخن او ارزش ندارد ، دروغ گو است ، آدمي بد و خبيث است . نسائي و دارقطني گفته اند : حديث او متروك است .

و در جاي ديگر مي نويسد :

هذا باطل موضوع وعلي بن جميل كان يضع الحديث ... .

الموضوعات ، ابن جوزي ، ج1 ، ص 336 .

اين روايت باطل و ساختگي است و علي بن جميل حديث جعل مي كرده است

و در جاي سوم مي گويد :

هذا حديث لا يصح عن رسول الله صلي الله عليه وسلم . وأبو بكر الصوفي ومحمد بن مجيب كذابان ، قاله يحيي بن معين .

الموضوعات ، ج1 ، ص337 .

اين حديث از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم صحيح نيست ؛ زيرا ابوبكر صوفي و محمد بن مجيب هر دو دروغگو هستند ، اين سخن را يحيي بن معين گفته است .

هيثمي نيز بعد از نقل روايت مي نويسد :

رواه الطبراني وفيه علي بن جميل الرقي وهو ضعيف .

مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج9 ، ص58 .

اين روايت را طبراني نقل كرده و در سند آن علي بن جميل رقي است و او ضعيف است .

و متقي هندي بعد از نقل آن مي گويد :

كر وفيه محمد بن عامر كذّاب

كنز العمال ، ج13 ، ص236 .

ابن عساكر آن را نقل كرده و در سند آن محمد بن عامر ، دروغگو است .

ابن حبان بعد از نقل دو روايت در اين باره ، مي نويسد :

وهذان خبران باطلان موضوعان لا شكّ فيه ، وله مثل هذا، أشياء كثيرة يطول الكتاب بذكرها .

كتاب المجروحين ، ج ج2 ، ص116.

شكي نيست كه اين دو روايت باطل و ساختگي است . روايات بسياري همانند آن وجود دارد كه با ذكر همه آن ها كتاب ما طولاني خواهد شد .

ابن حجر عسقلاني و شمس الدين ذهبي نيز بعد نقل روايت مي گويند :

هذا باطل ، والمتهم به حسين .

ميزان الاعتدال ، ذهبي ، ج1 ، ص540 و لسان الميزان ، ابن حجر ، ج2 ، ص295 .

اين روايت باطل است و متهم به آن حسين است .

و ابن كثير دمشقي سلفي نيز در اين باره مي گويد :

فإنّه حديث ضعيف في إسناده من تكلم فيه ولا يخلو من نكارة ، والله أعلم .

البداية والنهاية ، ج7 ، ص230 .

اين حديث ضعيفي است و در سند آن كسي است كه در باره او سخن ها گفته شده و سخن او از منكرات خالي نيست .

نخستين بار اهل كتاب عمر را فاروق ناميدند :

محمد بن سعد در الطبقات الكبري ، ابن عساكر در تاريخ مدينة دمشق ، ابن اثير در اسد الغابة و محمد بن جرير طبري در تاريخش مي نويسند :

قال بن شهاب بلغنا أن أهل الكتاب كانوا أول من قال لعمر الفاروق وكان المسلمون يأثرون ذلك من قولهم ولم يبلغنا أن رسول الله صلي الله عليه وسلم ذكر من ذلك شيئا .

الطبقات الكبري - محمد بن سعد - ج 3 - ص 270 و تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 44 - ص 51 و تاريخ الطبري - الطبري - ج 3 - ص 267 و أسد الغابة - ابن الأثير - ج 4 - ص 57 .

ابن شهاب گويد : اين گونه به ما رسيده است كه اهل كتاب نخستين كساني بودند كه به عمر لقب فاروق دادند و مسلمانان از سخن آن ها متأثر شدند و اين لقب را در باره عمر استعمال كردند و از پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم هيچ مطلبي در اين باره به ما نرسيده است .

و نيز ابن كثير دمشقي سلفي در ترجمه عمر بن الخطاب در كتاب معتبر البداية والنهاية مي نويسد :

عمر بن الخطاب بن نفيل بن عبد العزي ... أبو حفص العدوي ، الملقب بالفاروق قيل لقبه بذلك أهل الكتاب

البداية والنهاية - ابن كثير - ج 7 - ص 150 .

عمر بن الخطاب ... ملقب به فاروق ، گويند كه اهل كتاب اين لقب را به عمر دادند .

در نتيجه ، لقب «صديق» مخصوص امير المؤمنين است و هر آن چه اهل سنت از زبان پيامبر اسلام در باره ابوبكر نقل كرده اند ، ساخته و پرداخته ديگران است ؛ همان طور كه لقب «فاروق» نيز از آنِ امير المؤمنين بوده و اهل كتاب آن را به خليفه دوم هديه كرده اند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | محمد علي رزمي | | ١٢:٠٠ - ١٣ اسفند ١٣٨٦ |
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاالله با ياري خداوند و استعانت از محضر اهل بيت عليهم السلام و آقا بقيه الله الاعظم روحي فداه در شماره سوم نشريه حبل المتين كه در راستاي انتشار سوالات و شبهاتي است كه دوستان عزيز سوال مي كنند اين مطلب چاپ و منتشر خواهد شد.
دوستان جهت دريافت اين نشريه به وبلاگ http://www.valfajr313.blogfa.com سر بزنند و آدرس شان را در نظرات خصوصي ارسال کنند تا به آدرسشون ارسال بشه.
التماس دعا
2 | يوسف رحيمي | | ١٢:٠٠ - ١٥ اسفند ١٣٨٦ |
بسيار بسيار عالي خداوند عوض خير به شما بزرگواران و تمام خادمان اهل البيت عليهم السلام عنايت فرمايد . با تشك
3 | حسن تاتار | | ١٢:٠٠ - ١٥ اسفند ١٣٨٦ |
بنده به تازگي به جزيره قشم رفتم و در هنگام ورود به مسجدي برخوردم كه نوشته شده بود مسجد ابوبكر صديق با يكي از دوستان راجع به آن بحث نموديم و البته اين كلمه بعد از ابوبكر برايم تازگي داشته است و هر چه بود برمظلوميت حضرت علي ع آنان هر عملي نمودند در كتاب فاطمه فاطمه است دكتر شريعتي مي خواندم كه برسر دخت نبي ص امام حسن ع امام حسين ع و... بلا آورده اند بخاطر حب ودوستي حضرت علي ع است .هنكاميكه امر بن عبدود در حريم خندق مدينه سه باررجز مي خواندو هر سه بار فقط علي ع داوطلب ميشود و تا دوبار حضرت محمد ص مي فرمايد كه شما نه؟ولي در آخرين بار موافقت مي فرمايد و پس از پيروزي علي ع برامربن عبدود حضرت محمد مي فرمايد كه تمام خصم در مقابل اسلام ايستادو اگر امت من از امروز تا روز رستاخيز فقط كار حسنه انجام دهند اين كار حضرت علي ع در يك كفه و كار امتم در كفه ديگر خواهند بودو از اين نوع بسيار است كه در اين مجمل نمي كنجد و بخاطر همين از مولايم علي ع كينه به دل گرفتند وحق آن حضرت را پايمال نمودند و مدت 25 سال خانه نشين نمودند و ....... كه در تاريخ بسيار از اينگونه مسائل نوشته اند كه از نوشتن آن صرفه نظر مي نمايم و گرفتن القاب آن حضرت در راستاي كينه و عداوتي كه با مولا دارند /است.علي مع حق و حق مع علي
4 | احسان مترسك | | ١٢:٠٠ - ٠٥ فروردين ١٣٨٧ |
به نام حق
خداوند تمام شيعيان را به راه راست هدايت نمايد
آخه نامردا چرا به اين بدبختا حقيقت رو نميگين؟
و شما ها كه چنين سوالهايي از اين افراد ميكنيد چقدر مفلوك هستيد آخه اين نامردا ميان به شما حقيقت رو بگن
بهتر از افراد اهل سنت بپرسين تا ببينيند كه حقيقت چيست
خداوندا هر آن كس كه حقيقت را انكار نمود به عذاب خودت دچار بگردان؟
همانا شما گمراه هستيد و در جهنمي سوزان قرار ميگيريد
آمين

پاسخ:
دوست گرامي!!
بد نيست شما هم به پاورقي ها (منابع) اعلام شده در احاديث دقت نماييد
تا ببينيد اين از منابع اهل سنت است يا از زبان ما
خوب ما هم به نصيحت شما گوشم کرديم و از منابع اهل سنت پاسخ داديم تا ببينند حقيقت چيست.
و اين دعاي شما را هم ما آمين مي گوييم.
خداوندا هرآن کس که حقيقت را انکار نمود به عذاب خودت دچار بگردان -- آمين يا رب العالمين

5 | يزدان | | ١٢:٠٠ - ١٧ فروردين ١٣٨٧ |
دوست عزيز، آقاي مترسك! لقب جالبي براي خود برگزيده اي. تو نيز مانند برخي ديگر از اهل سنت مترسكي.
چرا كه ظاهري چون انسان داري، اما دريغ از ذره اي تعقل. منابع مرقوم توسط حضرت آيت الله العظمي ناصر دينه الكبري نقل فرموده اند از منابع اهل سنت است. چرا شما اين قدر بي سواديد كه نام كتب و علماي خود را هم نمي دانيد؟؟؟
6 | حسن | | ١٢:٠٠ - ٣١ فروردين ١٣٨٧ |
آقاي مترسك : لطفا شما جواب سوال مارا بدهيد كه چه كسي به ابوبكر لقب صديق و به عمر لقب فاروق را داده است ؟ البته معتبر
7 | حسين | | ١٢:٠٠ - ٠٢ ارديبهشت ١٣٨٧ |
همه مي دانند كه لقب صديق و فاروق را كذابان و منافقان به ان دو منافق خبيث داده اند .
8 | يادگار | | ١٢:٠٠ - ١٥ ارديبهشت ١٣٨٧ |
اللهم صلي علي محمد و علي آله و اصحابه اجمعين

همين‌ ستايش‌ و تمجيد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ رضى الله عنه از صديق‌ رضى الله عنه كافي‌ است‌ و از دلائل‌ محبت‌ علي‌بن‌ ابيطالب‌ نسبت‌ به‌ صديق‌ اينست‌ كه‌ نام‌ يكي‌ از فرزندانش‌ را ابوبكر نهاد و او از جمله‌ شهيدان‌ كربلا است‌.
همانگونه‌كه‌ دو پسر ديگرش‌ عمر و عثمان‌ نيز از شهداء كربلا هستند
و تاريخ‌ نيز گواه‌ است‌ كه‌ در طول‌ مدت‌ خلافت‌ ابوبكر وعمر و عثمان‌ رضي‌ الله تعالي‌ عنهم،‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ رضى الله عنه پشت‌ سرشان‌ نماز مي‌خواند و در شوري‌ و مشورتهاي‌خدمت‌ به‌ دين‌ مبين‌ اسلام‌ با ايشان‌ همعقيده‌ و همگام‌ بوده‌ است‌.
متون فوق را خواندم خيلي ها عالي تدوين شده است در ابتدآ بايد بگويم كه حضرت علي رضي الله تعالي عنه نور چشم ماست و فضايل ان بر هيچ كس پوشيده نيست و كسي كه به حضرت علي كرم الله وجهه و غيره اصحاب رسول نازنين ناسزا گويد به اتقاق ائمه دين ملعون است فقط .
در اوائل از خواندن خيلي غمگين شدم بر اينكه از سب اصحاب رسول الله چي حاصل ميشود به شمايان در ثاني خرسند شدم براينكه از بسياري بزرگان چون علامه جلال الدين سيوطي . ابن كثير . ابن جوزي وغيره نقل و قول شده بود در اينجا طوري مختصر چند عبارت را بعينه نقل ميكنم .
علامه جلال الدين سيوطي در كتاب خود بنام " القا’ الحجر لمن زكي ساب ابي بكر و عمر رضي الله تعالي عنهما " حضرت ابوبكر رضي الله تعالي عنه را جمع دو يار ديگر رسول نازنين اسلام چون حضرات عمر و عثمان رضي الله تعالي عنهما از زبان پيامبر چنين لقب ميدهد :
امام‌ بخاري‌ در كتاب‌ «فضائل‌ اصحاب‌ النبي‌» باب‌ مناقب‌ عمر بن‌ الخطاب‌ رضى الله عنه از انس‌ رضى الله عنه روايت‌ نمود كه‌:
رسول‌ الله صلى الله عليه وسلم همراه‌ ابوبكر و عمر و عثمان‌ رضي‌ الله تعالي‌ عنهم‌ بر كوه‌ احد بالا رفتند، كوه‌ احد را زمين‌ لرزه‌اي‌دست‌ داد، رسول‌ الله صلى الله عليه وسلم فرمود: آرام‌ شو اي‌ كوه‌ كه‌ پيغمبر خدا و صديق‌ و دو شهيد بالاي‌ تو هستند، احد آرام‌ شد.
در اين‌ حديث‌ گواهي‌ خاتم‌ الانبياء است‌ كه‌ ابوبكر صديق‌ است‌ و عمر و عثمان‌ هر دو شهيد هستند، و از معجزات‌حضرت‌ رسول‌ صلى الله عليه وسلم است‌ كه‌ از شهادت‌ عمر و عثمان‌ رضي‌ الله تعالي‌ عنهما خبر داده‌ سالها قبل‌ از شهادتشان‌، و اين‌حديث‌ غير از بخاري‌ امام احمد در مسند و ترمذي‌ در سنن‌ و ابن‌ حبان‌ در صحيح‌ خود روايت‌ كرده‌اند.
پس بدانيد و اگاه باشيد كه لقب صديق را خود پيامبر نازنين گذاشته است نه كسي ديگري .
امام‌ بخاري‌ (رح‌) از عبدالله بن‌ عباس‌ رضي‌ الله تعالي‌ عنهما روايت‌ نمود كه‌ عبدالله بن‌ عباس‌ گفت‌ رسول‌ الله صلى الله عليه وسلم فرمود: «ان‌ امن‌ الناس‌ علي‌ في‌ صحبته‌ و ما له‌ ابوبكر و لو كنت‌ متخذاً خليلاً غير ربي‌ لاتخذت‌ ابوبكر و لكن‌ اخوة‌الاسلام‌ و مودته‌ لا يبقين‌ في‌ المسجد باب‌ الا سد الا باب‌ ابي‌ بكر» اين‌ حديث‌ ترمذي‌ و امام‌ احمد نيز روايت كرده است .
...
والسلام
احقر العباد و مخلص صحابه
يادگار

پاسخ:
جناب يادگار ! از لحن بسيار مؤدبانه شما در نقد اين مقاله بسيار ممنونيم ؛ اما اين كه گفته ايد : " نام‌ يكي‌ از فرزندانش‌ را ابوبكر نهاد و او از جمله‌ شهيدان‌ كربلا است‌. همانگونه‌كه‌ دو پسر ديگرش‌ عمر و عثمان‌ نيز از شهداء كربلا هستند"
ما به اين شبهه پيش از اين پاسخ مفصل داده‌ايم ، لطفاً به اين آدرس مراجعه بفرماييد :
http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=437
گفته ايد : " تاريخ‌ نيز گواه‌ است‌ كه‌ در طول‌ مدت‌ خلافت‌ ابوبكر وعمر و عثمان‌ رضي‌ الله تعالي‌ عنهم،‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ رضى الله عنه پشت‌ سرشان‌ نماز مي‌خواند"
جناب يادگار ! در اين باره هيچ روايت صحيح السندي وجود ندارد ؛ تنها روايتي كه وجود دارد اين است كه سمعاني از علماي بزرگ اهل سنت در ترجمه رواجني ، استاد بخاري نقل مي‌كند :
حديث أبي بكر رضي اللّه عنه : أنّه قال : «لا يفعل خالد ما أمر به. سألت الشريف عمر ابن إبراهيم الحسيني بالكوفة عن معنى هذا الأثر فقال : كان أمر خالد بن الوليد أن يقتل عليّاً ، ثم ندم بعد ذلك ، فنهى عن ذلك .
از او ( يعقوب رواجني استاد بخاري) کلام ابو بکر روايت شده است که گفت : "خالد آنچه را به او دستور داده شده است انجام ندهد" از سيد عمر بن ابراهيم حسيني در کوفه پرسيدم که معني اين روايت چيست؟ او گفت : به خالد دستور داده بود که علي را بکشد ؛ اما از اين کار پشيمان شده و از آن نهي کرد .
آيا از اين روايت مي‌توان حُسن روابط بين امير المؤمنين عليه السلام و ابوبكر را ثابت كرد ؟
گفته ايد : " و در شوري‌ و مشورتهاي‌خدمت‌ به‌ دين‌ مبين‌ اسلام‌ با ايشان‌ همعقيده‌ و همگام‌ بوده‌ است "
امير المؤمنين عليه السلام هيچ منصبي از منصب‌هاي حكومتي زمان خلفاي سه گانه قبول نكرد و در هيچ يك از جنگ‌هاي آن زمان نيز حضور نداشت و اين خود بهترين شاهد بر اين مطلب است كه آن حضرت خلافت آن را قبول نداشت ؛ زيرا چگونه ممكن است همان علي عليه السلام كه در تمامي جنگ‌هاي زمان پيامبر شركت داشت و پرچم اسلام را به دوش مي‌كشيد و دشمنان اسلام را يكي يكي از سر راه برمي‌داشت ، به يكباره خانه نشين شود و در هيچ جنگي بر عليه كفار شركت نكند .
آيا امام علي ، نعوذ بالله شجاعتش را از دست داده بود ، يا جنگ در زير پرچم خلفاء را جهاد نمي‌دانست ؟
در باره مشورت دادن‌هاي آن حضرت نيز بايد گفت كه : اولاً مشورت دادن وظيفه هر مسلماني است . حتي اگر يك يهودي نيز از مسلماني مشورت بخواهد ، او وظيفه دارد كه در كمال امانت داري مشورت بدهد ؛
ثانياً : اين مشورت‌ها فقط در زماني صورت گرفته است كه امير المؤمنين عليه السلام احساس مي‌كردند كه بي‌تدبيري‌هاي خلفاي وقت ، اساس اسلام را به خطر انداخته است و اگر پا پيش نگذارد اساس اسلام در خطر خواهد افتاد ، با مشورت دادن و راهنمايي كردن آن‌ها از ثمره 23 سال تلاش رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و نيز جانفشاني‌هاي خودش كه در راه اسلام انجام داده بود ، محافظت مي‌كرد .
و خود همين مشورت‌ دادن‌ها نيز اعلميت و شايسته تر بودن آن حضرت را براي خلافت ، از خلفاي وقت ثابت مي‌كند . چرا با وجود علي عليه السلام كه براي هر مشكلي ، راه حل مناسب آن را دارد ، كساني بر مسند خلافت بنشينند كه از امر حكومت داري چيزي نمي‌دانند و بي لياقتي آن‌ها اساس اسلام را به خطر مي‌انداخته است ؟ .
گفته ايد : " كسي كه به حضرت علي كرم الله وجهه و غيره اصحاب رسول نازنين ناسزا گويد به اتقاق ائمه دين ملعون است فقط "
ما نيز با اين سخن شما هم عقيده هستيم كه طبق روايات صحيح السند كسي كه به امير المؤمنين عليه السلام ناسزا بگويد ، رسول خدا را ناسزا گفته است .
حال سؤال ما اين است كه اگر واقعاً چنين عقيده‌اي داريد ، بايد معاوية بن أبي سفيان را ملعون بدانيد و از او به خاطر ناسزاگويي به امير المؤمنين عليه السلام بيزاري بجوييد نه اين كه به چنين شخصي لقب «خال المؤمنين» داده شود و ... انشاء الله به زودي مقاله مفصلي در اين باره روي سايت گذاشته خواهشد كه اميدوارم با خواندن آن خيلي از حقايق براي شما روشن شود .
گفته‌ايد : " در اوائل از خواندن خيلي غمگين شدم بر اينكه از سب اصحاب رسول الله چي حاصل ميشود "
اين تهمتي است بسيار ناروا ! ما در كجاي اين سايت اصحاب رسول خدا را سب كرده‌ايم ؟
متأسفانه هر وقت علماي وهابي در بحث‌هاي علمي كم آوردند ، فوراً شيعيان را متهم به سبّ صحابه مي‌كنند و شما نيز از همين قاعده استفاده كرده‌ايد .
سزاوار اين است كه مباحث علمي از بحث سبّ و ناسزا جدا كنيد و اگر جوابي براي مباحث علمي داريد ، ارائه كنيد كه در آن صورت ما نيز با كمال مسرّت استقبال كرده و با شما بحث علمي خواهيم كرد .
اما روايتي را كه از بخاري نقل كرده‌ايد ، اصل روايت اين گونه است :
عن أنس بن مالك رضي الله عنه قال صعد النبي صلى الله عليه وسلم إلى أحد ومعه أبو بكر وعمر وعثمان فرجف بهم فضربه برجله قال أثبت أحد فما عليك الا نبي أو صديق أو شهيد .
اولاً : بخاري از كساني است كه تمامي علماي اهل سنت بر مدلس بودن وي اتفاق نظر دارند ؛ چنانچه ابن حجر عسقلاني ، حافظ علي الإطلاق اهل سنت بخاري را در كتاب طبقات المدلسين ، ص‏24 ، شماره 23 و سبط بن العجمي در كتاب التبيين لأسماء المدلسين ، ص‏177 شماره 64 نام وي را جزء مدلسين مي‌آورد و ذهبي در سير اعلام النبلاء ، ج12 ، ص275 مي‌گويد : ومحمد بن إسماعيل البخاري ويدلسه كثيراً . بخاري زياد تدليس مي‌كرد .
ثانياً : اگر پيامبر مي‌خواست بگويد كه ابوبكر «صديق » است و عمر و عثمان شهيد ، بايد صديق و شهيد را با واو به نبي عطف مي‌كرد و مي‌گفت : «فما عليك الا نبي وصديق وشهيد» نه اين كه با «او» عطف كند .
ثالثاً : خود علماي اهل سنت اعتراف كرده‌اند كه دادن اين لقب به ايوبكر ، جعلي و موضوع است كه نظرات آن‌ها را در همين پست مطلب مي‌توانيد پيدا كنيد .
اما بحث شهادت عثمان :
طبق روايات صحيح السندي كه در كتاب‌هاي اهل تسنن آمده است ، اين صحابه پيامبر بودند كه عثمان را به خاطر بدعت‌هاي زيادي كه در دين اسلام گذاشت ، كشتند . طبري در تاريخ خود مي‌نويسد :
عن عبد الرحمن بن يسار أنه قال: لما رأى الناس ما صنع عثمان كتب من بالمدينة من أصحاب محمّد (ص) إلى من بالآفاق منهم، وكانوا قد تفرّقوا في الثغور: إنّكم خرجتم أن تجاهدوا في سبيل الله عزّ وجلّ، تطلبون دين محمّد (ص)، فان دين محمّد قد أفسد من خلفكم وترك، فهلموا فاقيموا دين محمّد (ص)، فأقبلوا من كل أُفق حتّى قتلوه .
تاريخ الطبري، ج3 ، ص401 ، حوادث سنة 35 .
اصحاب رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) وقتي ديدند كه عثمان چه كرده است ، به بقيه صحابه كه در سرزمين‌هاي ديگر رفته بودند ، نوشتند : شما براي جهاد در راه خدا و گسترش دين محمد خارج شده‌ايد . بدانيد كه دين محمد بعد از شما فاسد شده و آن را ترك كرده اند ، برگرديد و دين محمد را استوار كنيد . پس صحابه برگشتند و عثمان را كشتند .
آيا به كسي كه خود صحابه او را ؛ آن‌هم به خاطر بدعت‌هايش در دين اسلام ، كشته‌اند ، مي‌توان شهيد گفت ؟
اما روايت «ولو كنت‌ متخذاً خليلاً» .
اولاً : اين روايت با روايت ديگري كه علماي اهل سنت در فضيلت عثمان نقل كرده‌اند ، در تعارض است ؛ چرا كه طبق اين روايت پيامبر اسلام مي‌فرمايد :
7331 - لكل نبي خليل في أمته ، وإن خليلي عثمان بن عفان .
الجامع الصغير ، جلال الدين سيوطي ، ج2 ، ص 416 و كنز العمال ، متقي هندي ، ج11 ، ص587 و تاريخ بغداد ،‌خطيب بغدادي ، ج6 ،‌ ص319 و تاريخ مدينه دمشق ، ج39 ، ص125 و سبل الهدي و الرشاد ، صالحي شامي ، ج 11 ، ص282 و سيره حلبي ، ج3 ، ص458 .
ثانياً : يكي از خيانت‌هاي معاويه اين بوده است كه گروهي را تشكليل داده بود تا هر فضيلتي كه از امير المؤمنين عليه السلام نقل شده بود ، عين همان را براي خلفاي سه گانه نقل كنند . واين روايت نيز از جعليات بني اميه است كه در برابر فضائل امير المؤمنين و حديث برادري امير المؤمنين با رسول خدا عليهما السلام ، ساخته شده است .
ثالثاً : در سند اين روايت عكرمة وجود دارد كه از نواصب و از دشمنان اهل بيت عليهم السلام ، از دروغگويان مشهور و ناشر افكار خوارج بوده است .
خود ابن حجر عسقلاني صراحت دارد كه مي‌گويد :
عكرمه وقتي به مصر و از آن‌جا به مغرب رفت ، مذهب خوارج را در مغرب ترويج مي‌كرد .
وقال يعقوب بن سفيان سمعت ابن بكير يقول قدم عكرمة مصر وهو يريد المغرب وترك هذه الدار وخرج إلى المغرب فالخوارج الذين بالمغرب عنه اخذوا .
تهذيب الكمال ، المزي ، ج 20 ، ص 278 و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 5 ، ص 21 و تهذيب التهذيب ، ابن حجر ، ج 7 ، ص 237 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 41 ، ص 120 و ميزان الاعتدال ، الذهبي ، ج 3 ، ص 96 و
و نيز گفته‌اند كه عكرمه اباضي بوده است و اباضيه فرقه‌اي از خوارج .
كان عكرمة اباضيا .
تهذيب الكمال ، المزي ، ج 20 ، ص 278 و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 5 ، ص 21 و تهذيب التهذيب ، ابن حجر ، ج 7 ، ص 237 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 41 ، ص 120 و ميزان الاعتدال ، الذهبي ، ج 3 ، ص 96 و
همچنين تمامي علماي رجال اهل سنت بر اين نكته اتفاق دارند كه عكرمه در دروغ‌گويي ضرب المثل بوده است ؛ اما در عين حال به سخنان او اعتماد مي‌كنند و اين از عجايب روزگار است .
يحيي بكار مي‌گويد از عبد الله بن عمر شنيدم كه به نافع غلام خود مي‌گويد :
لا تكذب علي كما كذب عكرمة على ابن عباس .
لسان الميزان ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 7 و العلل ، أحمد بن حنبل ، ج 2 ، ص 70 – 71 و التعديل والتجريح ، سليمان بن خلف الباجي ، ج 3 ، ص 1150 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 41 ، ص 107 و تهذيب الكمال ، المزي ، ج 20 ، ص 279 و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 5 ، ص 22 و ج 5 ، ص 23 و تهذيب التهذيب ، ابن حجر ، ج 7 ، ص 237 و الثقات ، ابن حبان ، ج 5 ، ص 230 و إكمال الكمال ، ابن ماكولا ، ج 1 ، ص 257 و ...
بر من دروغ مبند ، همان‌طوري كه عكرمه بر مولايش ابن عباس مي‌بست .
و سعيد بن مسيب به غلامش مي‌گفت :
يا برد لا تكذب علي كما كذب عكرمة على بن عباس .
. التعديل والتجريح ، سليمان بن خلف الباجي ، ج 1 ، ص 254 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 41 ، ص 109 و تهذيب الكمال ، المزي ، ج 20 ، ص 280 و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 5 ، ص 22 – 23 و ميزان الاعتدال ، الذهبي ، ج 3 ، ص 96 – 97 و العلل ، أحمد بن حنبل ، ج 2 ، ص 71 و تهذيب التهذيب ، ابن حجر ، ج 7 ، ص 237 .
با اين وصف ، آيا مي‌شود به روايت چنين شخصي اعتماد كرد ؟
رابعاًٌ : اين روايت را بخاري نقل كرده است و همان طوري كه گفتيم وي مدلس بوده است .
اما روايات ديگري كه در باره فضائل شيخين آورده بوديد ، به خاطر طولاني شدن اين پست از مطلب حذف و انشاء الله به مناسبتي تمامي آن‌ها را نيز بررسي خواهيم كرد .
در جواب همه آن‌ها به طور كلي بايد گفت :
اولاً : اگر مي‌خواهي مطلبي را براي ما ثابت كني ، به رواياتي استناد كن كه شيعيان قبول داشته باشند ، شيعيان تمامي اين روايت را جعلي و از دروغ‌هاي بني اميه مي‌دانند . ابن حزم اندلسي از علماي بزرگ اهل سنت در اين باره مي‌گويد :
لا معنى لاحتجاجنا عليهم برواياتنا ، فهم لا يصدّقونها ، ولا معنى لاحتجاجهم علينا برواياتهم فنحن لا نصدّقها ، وإنّما يجب أن يحتجّ الخصوم بعضهم على بعض بما يصدقّه الذي تقام عليه الحجّة به»
الفصل في الأهواء والملل والنحل: ج4 ص159.
معنا ندارد كه ما عليه شيعيان به روايات خودمان استدلال كنيم ؛ در حالي كه آنها قبول ندارند و نيز معنا ندارد كه آن‌ها به روايات خودشان عليه ما استناد كنند ؛ در حالي كه ما آن روايات را قبول نداريم . از اين رو لازم است كه در برابر خصم به چيزي استناد شود كه او قبول دارد و براي او حجت است .
ثانياً : حتي اگر ده برابر اين روايات نيز در فضيلت ابوبكر و عمر داشته باشيد ، بازهم ارزشي ندارد ؛ چرا طبق روايات صحيح السند حضرت زهرا سلام الله عليها تا آخرين لحظات عمر شريفش از دست آن دو نفر ناراحت و خشمگين بود ؛ چنانچه بخاري در صحيح خود مي‌نويسد :
فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْر، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ».
صحيح البخارى: 4/42، ح 3093، كتاب فرض الخمس، ب 1 ـ باب فَرْضِ الْخُمُسِ .
و نيز در روايت ديگري بخاري نقل مي‌كند :
فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِي بَكْر فِي ذَلِكَ - قَالَ - فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ .
صحيح البخارى: 5/82، (ص 802 ح 4240) كتاب المغازى، ب 38 ـ باب غَزْوَةُ خَيْبَرَ.
فاطمه در حال خشم و غضب ابو بكر را ترك نموده و بر او همچنان غضبناك ماند و با او حرف نزد تا وفات نمود .
و از طرف ديگر اين روايت نيز در صحيح بخاري آمده است كه :
عن المِسْوَر بن مَخْرَمَة أنّ رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم قال: «فاطمة بَضْعَة منّى فمن أغضبها أغضبني».
صحيح البخارى 4/210، (ص 710، ح 3714)، كتاب فضائل الصحابة، ب 12 ـ باب مَنَاقِبُ قَرَابَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليهوسلم . و4/219، (ص 717، ح 3767) كتاب فضائل الصحابة، ب 29 ـ باب مَنَاقِبُ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ .
فاطمه پاره تن من است ، هركس او را به خشم آورد ، مرا به خشم آورده است .
ابوبكر ، فاطمه را خشمگين كرده است ؛
هر كس فاطمه را خشمگين كند ، رسول خدا را خشمگين كرده است ؛
پس ابوبكر ، رسول خدا را خشمگين كرده است .
والسلام علي من اتبع الهدي
گروه پاسخ به شبهات
9 | عباس سالاري | | ١٢:٠٠ - ٠٧ خرداد ١٣٨٧ |
به نام خدا
از شما عزيزان که پاسخ محکم ودور از تعصب وبا متانت وبردباري جواب مي دهيد اجر شما با خدا ي متعال مي باشد
از امام بزرگوار امام خميني ره يادي کنيم که فرمودند صحبتهايي که من مي کنم تحقيق کنيد
واقعا بزرگان ما اينگونه به ما ياد مي دهند که اهل تحقيق باشيم حق وحقيقت را با عقل ودلي مطمين
خدايا علما وبزرگان دين را با پيامبر وال پيامبر محشور بفرما
10 | عباس سالاري | | ١٢:٠٠ - ٠٧ خرداد ١٣٨٧ |
به نام خدا
از شما عزيزان که پاسخ محکم ودور از تعصب وبا متانت وبردباري جواب مي دهيد اجر شما با خدا ي متعال مي باشد
از امام بزرگوار امام خميني ره يادي کنيم که فرمودند صحبتهايي که من مي کنم تحقيق کنيد
واقعا بزرگان ما اينگونه به ما ياد مي دهند که اهل تحقيق باشيم حق وحقيقت را با عقل ودلي مطمين
خدايا علما وبزرگان دين را با پيامبر وال پيامبر محشور بفرما
11 | جواد | | ١٢:٠٠ - ٢٢ مرداد ١٣٨٧ |
من نفهميدم كه جناب يادگار چي نوشتند:
امام‌ بخاري‌ (رح‌) از عبدالله بن‌ عباس‌ رضي‌ الله تعالي‌ عنهما روايت‌ نمود كه‌ عبدالله بن‌ عباس‌ گفت‌ رسول‌ الله صلى الله عليه وسلم فرمود: «ان‌ امن‌ الناس‌ علي‌ في‌ صحبته‌ و ما له‌ ابوبكر و لو كنت‌ متخذاً خليلاً غير ربي‌ لاتخذت‌ ابوبكر و لكن‌ اخوة‌الاسلام‌ و مودته‌ لا يبقين‌ في‌ المسجد باب‌ الا سد الا باب ابو بكر
روايت سد باب مگر مال خانه حضرت علي (ع)نيست . اين فضيلت مولا را هم مي خواهند نابود كنند . يعني در خانه حضرت علي را پيامبر بستند.
اين روايت كه نا جوانمردانه تر از دزدي القاب حضرت علي است.
جواب اين سد باب را هم اگر بدهيد ممنون ميشوم.البته غير اين جوابي كه داده ايد.چون محور بحث فرق مي كرده است شما طور ديگري جواب داده ايد
12 | ××× | | ١٢:٠٠ - ٠٢ شهریور ١٣٨٧ |
كمتر دروغ بگيد آخه تا كي اين همه كذب افترا گمراه كردن عامه . براي ما آبرو نذاشتين همه دارن مذهبما مسخره ميكنند بجاطر وجود آدم هاي خرف و متوهمي امثال شما
13 | فرهاد.ف | | ١٢:٠٠ - ٢٢ شهریور ١٣٨٧ |
سلام
اقا/خانم xxx اگر منظور شما از عامه تعداد بيشتر مذهب شماست .و فکر ميکنيد اکثريت نشانه حقانيته ققران جوابه شما رو صراحتا داده:

وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ و بيشتر آنها كه مدعى ايمان به خدا هستند، مشركند! يوسف آيه 106

وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ

اگر از بيشتر كسانى كه در روى زمين هستند اطاعت كنى‏، تو را از راه خدا گمراه مى كنند؛ [زيرا] آنها تنها از گمان پيروى مى‏نمايند، و تخمين و حدس [واهى‏] مى‏زنند. الانعام آيه 116

أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ .

( در سوره هاي : انعام /37 ، الأعراف /131 ، الأنفال /34‌ ، يونس /55 ، ... ) .

!!!!!!!!!!!!

قال الله تبارك و تعالي : فَبَشِّرْ عِبَاد . الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب‏ .الزمر /17 و 18 .

يا حق
14 | اهل ايمان | | ١٢:٠٠ - ٢٩ شهریور ١٣٨٧ |
به عرض عزيزان و خوانندگان اين سايت برسانم که اينترنت محل انتشار علم است نه اکاذيب ، تمام مطالبي که به آنها استناد شده دروغ و در جهت نشر اکاذيب و افترا به اصحاب گرامي رسول خداست و تمامي مطالب منبري بوده و هيچ عقلانيت و جنبه آکادميکي در آن نيست و استنادها به مراجع اهل سنت يا دروغ است و يا اگر درست است هيچ ربطي به اينکه پيامبر ابوبکر صديق را صديق ناميده يا نه ندارد اگر تشنه معرفت و دانستن واقعيت هستيد برويد و ابتدا و انتهاي مطالبي را که به آنها استناد نموده ايد بياوريد تا خوانندگان را بيشتر از اين گمراه نکنيد و مشمول عذاب الهي نشويد خداوند ماو شما را هدايت بفرمايد آمين

پاسخ:
دوست گرامي ! اگر واقعاً شما اين قدر مطمئن هستيد كه همه اين مطالب دروغ است ، لطف كنيد ، تك تك آن&zwnjها را در همين جا نقل كنيد تا دست ما براي همگان رو شود . الآن زماني نيست كه مردم حرف&zwnjهاي بدون دليل را بپذيرند .

هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين&rlm



والسلام علي من اتبع الهدي



گروه پاسخ به شبهات
15 | سيدفريدالدين محمدصديقيان | | ١٢:٠٠ - ٢٧ مهر ١٣٨٧ |
بابا به خدا خيلي رو داريد چقدر يک بام و دو هوا چرا به بعض کتاب مومن و بعض ديگر کافر تا ما مي گيم پيامبر در باره ائمه 12 گانه چنين فرمود يا چنين اتفاقي را بيان فرمود که در اينده قرار است اتفاق بيافتد مي گوييد کفر نگوييد کسي بجز خدا به علم غيب اگاه نيست اما تا بحث ابوبکر و عمر و عثمان ميشود حتي معاويه و ابو هريره هم عالم غيب ميشوند رسول الله که جاي خود دارد خيلي جالبه چون هر جا که پيامبر با اينها ميرفت زمين بايد مي لرزيد و اون وقت ديگه مدينه از زلزله اروم نمي گرفت بعد کوه احد اگه نمي دونست که چه کساني بر روي او ايستاده چرا مي لرزيد و اگر ميدانست که معرفي پيامبر کاري لغو و بيهوده بود پناه ميبريم بخدا از چنين نسبتي به رسول الله که هر سخنش از وحي بود چون اگر کوه احد انها رامي شناخت که ديگر نمي لرزيد چون ميدانست که انها کيستند و چه جايگاهي دارند و اگر هم نمي شناخت دليلي براي لرزيدن نبود چون تا ان زمان هزاران نفر روي کوه احد رفته بودند پس احد بايد براي انها هم ميلرزيد اگه جوابي داريد بسم الله والا اينقدر صحابه صحابه نکنيد صحابي که قدر ملازمت و صحابه بودن رسول الله را نداند و خدا و رسولش را بيازارد لعنت خدا و تمامي افريدگان بر او باد امين يارب العالمين
16 | رضا | | ١٢:٠٠ - ٠٦ آبان ١٣٨٧ |
من اهل تهرانم و از يك خانواده شيعه به دنيا آمده ام پدرم يك فرد متعصب مذهبي است و به اصول شيعه خيلي پايبند است من مدتي است كه در زمينه مذاهب خيلي مطالعه ميكنم و مخصوصا در زمينه مذهب مطالعات خوبي داشته ام . به همين خاطر ميخواهم كه نتيجه مطالعاتم را به طور خلاصه و بدون تفسيرات طولاني در اختيار ديگر دوستان قرار بدهم. خصوصيات شيعه به نظر اينجانب كه آن را درك كرده ام.. الف------------ شيعه مذهب نيست بلكه يك جنبش سياسي و خصوصي سازي ناخواسته اسلام براي ايرانيان است ب--------------- اصول عدل و امامت شيعه جزو اسلام نيست بلكه نتيجه مناقشات سياسي دوران بني عباس و بني اميه است. شيعه اين مناقشات را جزو اصول خودش قرار داده است از همينجا كينه ورزي و سياسي بودن شيعه روشن ميشود. ج-------------- شيعه اصولا توحيد به معناي واقعي كه در قرآن آمده را قبول ندارد و اصولا نميتواند قبول كند زيرا كليه اصول شيعه از امامت و عدل و تقيه و ... با توحيد و يكتا پرستي منافات دارد. د---------------- پيغمبر اسلام ص در سن 25 سالگي ازدواج كرد و در سن 40 سالگي به رسالت مبعوث شد و در اينجا نتيجه ميگيريم كه پيغمبر در سن 40 سالگي تجربه و پختگي لازم را براي انجام رسالت به دست آورده است اما امامان شيعه كه معصوم هم هستند در همان اوايل كودكي معصوم بوده اند و همه چيز را ميدانسته اند و بحر بي پايان علوم زمانه بوده اند و سوال بيجواب نمي گذاشته اند . اين در حالي است كه محمد ص اگه سوالي پيش ميامد جبرئيل بر او نازل ميشد و بر او وحي نازل ميكرد . اما امامان شيعه بدون جبرئيل از كل كائنات آگاه بوده اند ه---------------- آگاهي از غيب از خصوصيات امامان شيعه است و اين بارها در كتب تفسير و حديثشان آمده است . اين درحالي است كه به شاهد قرآن فقط خدا از غيب خبر دارد و نه كسي ديگر و------------------- شيعه خيلي از فروعش را جزو اصول اساسيش قرار داده است و آنقدر كه به فروعش مي پردازد يك صدم هم به اصولش نميپردازد ز------------------ توحيد و يكتاپرستي شيعه يك نوع خرافات و شرك است و جالب اينجاست كه روي حقانيت روش خداپرستيشان هم با كمال وقاحت همانند ابولهب و ابوجهل دفاع ميكنند ح-------------- ميگويند نهج البلاغه سخنان علي ع است آخه نهج البلاغه پر از كنايه و دشنام و سياست بازي و فلسفه است . آخه در اون زمانها چطور علي ميايد كنايه آميز و سياست مدارانه و پر از ابهام با مردم صحبت ميكند جالب اينجاست كه نهج البلاغه در مورد قيامت هم با لفظ سياسي صحبت ميكند. در حالي كه امير يك جامعه بايد روان و سليس و واضح براي مردم صحبت كندو... ط--------------- چطور توي قرآن راجع امامانشان چيزي نيامده در حالي كه از اصول اساسي ايناست ميگويند از ترس تحريف نيامده است. در اينجا لابد خدا تقيه كرده ي------------- هدف از خلقت انسان وحتي جن عبادت است ولي شيعيان خدا را رك و راست عبادت نميكنند و هزار واسطه و بت سر راه خود قرار ميدهند در حقيقت براي خدا هم دلال بازي در مياورند معمولا سود اصلي هر معامله اي را دلال به دست مياورد و آن مردم بيچاره اند كه از راه به در ميروند و سياه روز ميشوند. ك----------- مرقد امام رضا را گوساله سامري خود قرار داده اند و بعضي مواقع سامري صداهايي از آن در مياورد و همين صدا هزاران مردم بيگناه را از راه به در برده و عبادت واقعي را از مردم گرفته اند ل-------------- ارج و پايه امامان نزد شيعه خيلي بالاست و پيغمبر كل پيغمبران هم به گرد پايشان هم نميرسند اينهم سخنان يكي از دوستان : م------------------ مهدي موهوم كه از 6 سالگي پيدايش نيست و 1200 ساله كه توي جامعه نيست و با كسي معاشرت نكرده چطور ميتواند در آخر زمان حكومت عدل برقرار كند . آخه واقعا اينا خرافات نيست. اگه ميگوييد كه خدا او را آگاه ميكند بايد بگويم كه خدا اگه بخواهد با معجزه جامعه عدل را برقرار كند تا حالا همه چيز را درست كرده بود و احتياجي هم به مهدي نيست. مهدي سرابي بيش نيست ن------------ آيا رساله خميني و يا مكارم شيرازي اسلام است يا قرآن. اين همه مسايل كه توي رساله ها آمده كدومش يك ذره ايمان مياورد . آيا ايمان به خدا و خدا پرستي اين است؟!!

پاسخ:

با سلام خدمت شما برادر گرامي ؛ برادري از طلاب اهل سنت از مريوان (آي پي شما از مريوان بود و نوشته شما نوشته يک طالب علوم ديني- از همان ابجد هوز حطي کلمن معلوم بود!!!!-) ؛ و نه برادري شيعه از تهران آنطور که ادعا فرموده ايد .
1- فرموده ايد شيعه يک مذهب سياسي به نفع ايرانيان است!!! لابد در نظر شما ابوذر وابوالطفيل و... از صحابه اي را که هيچ ربطي به ايران نداشتند و اهل سنت ايشان را شيعه مي دانند ، ايراني بوده اند!!! به عبارت ذيل از ابن قتيبه توجه بفرماييد :

أسماء الغالية من الرافضة : أبو الطفيل ؛ صاحب راية المختار وكان آخر من رأى رسول الله صلى الله عليه وسلم موتا

المعارف ج 1 ص 624

نام شيعيان غلو کننده ؛ ابوالطفيل صاحب پرچم مختار ؛ وي آخرين صحابه اي بود که از دنيا رفت .

2- فرموده ايد امامت و عدالت جزو اسلام نيست و مناقشات سياسي است !!!

اينکه فرموده ايد جزو اسلام نيست اگر منظور شما آن است که جزو اصول دين نيست صحيح است و جزو اصول مذهب است ؛ يعني اگر اعتقاد به اين دو نداشته باشد شيعه نيست ؛ اما اگر منظور اين است که اصلا در اسلام بحث عدالت و امامت نيست اين که قطعا باطل است .

و حتي از علماي اهل سنت بوده اند کساني که امامت را جزو اصول مي دانند :

الإمامة من أعظم مسائل أصول الدين ؛ التي مخالفتها توجب الکفر والبدعة

المنهاج للبيضاوي مبحث الأخبار

امامت از بزرگترين مسائل اصول دين است!!! که مخالفت با آن سبب کفر و بدعت است .

البته مقصود وي از امامت همان امامت ابوبکر و عمر است!!!! که عدم اعتقاد به آن در نظر اهل سنت برابر با کفر است !!!


3- فرموده ايد شيعه توحيد قرآن را قبول ندارند ؛ زيرا عقائد ايشان با قرآن منافات دارد ، مانند تقيه و امامت و عدل !!!

حال منافات امامت و تقيه و عدل با قرآن چه ربطي به عدم قبول توحيد قرآن دارد نمي دانيم ؛ ولي مي دانيم نه توحيد بسياري از علماي اهل سنت توحيد است و نه تقيه و امامت و عدل منافات با قرآن دارد :

در مورد توحيد بسياري از علماي اهل سنت به آدرس ذيل مراجعه نماييد:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=101

در مورد تمامي تقيه و امامت و.. نيز در مناظره دکتر قزويني با دکتر حمدان الغامدي شبيه همين سوالات مطرح شده است که جناب دکتر همه را پاسخ گفته اند :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=monazerat&id=4

4- گفته ايد : امامان شيعه در کودکي امام شده اند اما رسول خدا (ص) در 40 سالگي ؛ پس لابد امامان شيعه از رسول خدا برترند!!!

طبق استدلال شما يحيي و عيسي هم از رسول خدا (ص) برترند!!! زيرا در کودکي به نبوت مبعوث شده اند و رسول خدا (ص) در 40 سالگي !!!


5- در مورد علم غيب خداوند در قرآن مي فرمايد :

عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ ...

سوره جن آيه 26 و 27

(خداوند) داناي (علم) غيب است ؛ پس آن را به هيچ کس آشکار نمي کند ؛ مگر پيغامبري که مورد رضايت خدا باشد ...

اما اعتقاد اهل سنت به علم غيب علماي خويش را مي توانيد در آدرس ذيل ببينيد :

http://www.valiasr-aj.com/lib/soal1/list4.htm#106

اهل سنت چه اصرارى دارند که علم غيب را براى علماى خويش اثبات کنند اما از رسول خدا (ص)نفى !!!

6- فرموده ايد : شيعه به فروع بيشتر از اصول مي پردازد!!!

برادران اهل سنت روزي چند بار نماز (که از فروع دين است) مي خوانند ؟ و چند بار توحيد و نبوت (که از اصول دين است) انجام مي دهند ؟ آيا مقصود شما از پرداختن عمل کردن است ؟ اين که معني ندارد .

و اگر مقصود بحث و مطالعه در مورد آنها است ، پس اينهمه کتب شيعه در مورد اصول عقائد چيست ؟

7- فرموده ايد : توحيد شيعه يک نوع شرک است ، و با اين همه مانند ابوجهل بر عقائد خويش اصرار مي کنند .

بهتر است روايات صحيحه اهل سنت را که مي گويد خداوند جواني خوشگل و موفرفري است ملاک توحيد قرار ندهيد ؛ آن موقع مشخص مي شود که توحيد شيعه شرک است يا خير!!!
در مورد روايات معتبر اهل سنت در مورد خداوند مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه نماييد:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=101
8- درست است که علماي شما ادعا مي کنند نهج البلاغه کلام امير مومنان نيست اما اين به اين معني نيست که خودشان اين کلام را قبول داشته باشند!!!
صفدي مي گويد از ابن تيميه پرسيدم آيا درست است که تمامي نهج البلاغه را سيد رضي گفته است ؟ گفت : نه سخنان علي از کلام سيد رضي مشخص است !!! يعني همان چيزي که شيعه مي گويند :

والناس يزعمون أن نهج البلاغة من انشايه سمعت الشيخ الإمام العلامة تقي الدين أحمد بن تيممية رحمه الله تعالى يقول ليس كذلك بل الذي فيه من كلام على بن أبي طالب معروف والذي فيه للشريف الرضى معروف
الوافي بالوفيات ج 2 ص 277

واعظان کين جلوه در محراب و منبر مي کنند چون به خلوت مي روند آن کار ديگر مي کنند

9- خداوند نام رسول خويش را در تورات و انجيل آورد و آن را تحريف کردند !!! آيا منکر اين مطلب هستيد ؟

حال نام ائمه را در قرآن نياورد که آن را تحريف نکنند اما ايشان را با لقب و اشاره معرفي کرده است ؛ همانطور که روايات اهل سنت نيز اين مطلب را قبول دارد .

10- توسل را که در روايات اهل سنت به کرات به آن اشاره شده است و حتي نقل شىه است كه عمر به رسول خدا (ص) توسل مي جست شرک دانسته ايد !!! خوب مشخص است که از روايات خودتان خبر نداريد ؛ براي آگاهي پيدا کردن از روايات بهتر است به آدرس ذيل مراجعه کنيد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=87

11- مرقد امام رضا (ع) را با بي شرمي گوساله سامري خوانده ايد ؛ نمي دانيد که بزرگان علماي شما مانند ابن حبان به زيارت قبر ايشان مي رفته و از ايشان حاجت گرفته اند !!!

در اين زمينه بهتر است به آدرس ذيل مراجعه کنيد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=notepad&id=32

12- مهدي را به خاطر عمر طولاني موهوم دانسته ايد ؛ لابد آيات قرآن در مورد عمر نوح و عيسي و ... را نيز موهوم مي دانيد !!!

13- گفته ايد :آيا کتاب هاي خميني و مکارم اسلام است يا قرآن ؟

آيا کتاب هاي فقهي علماي اهل سنت که چندين برابر کتب فقهي شيعه است (چون چندين مذهب متعدد دارند) اسلام است يا قرآن ؟ بهتر است فرق بين رساله عمليه با قرآن را ياد بگيريد تا چنين اشکال هاي بيهوده اي نکنيد .
موفق و مؤيد باشيد
گروه پاسخ به شبهات

17 | ابو الحسني | | ١٢:٠٠ - ٣٠ آبان ١٣٨٧ |
آقاي طلبه از مريوان (رضا)
م
تاسفم که وهابيت در بين شما شافعي ها نفوذ کرده. من دوستان شافعي دارم كه دروغگو نيستند و به زيارت علي بن موسي الرضا عليه آلاف التهيه والسلام هم مي روند.
آيا معناي واقعي توحيد در قرآن «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ (مائده35)» است؟ يا چنانکه اسلاف وهابيت بر انبياء اشکال مي کردند:« وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشي‏ فِي الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذيراً (فرقان7)»؟ آيا پذيرش نظام اسباب و واسطه در قرآن شرک است؟ يا خداي موهوم وهابيت فراتر از ابزارها نمي تواند باشد؟!
آيا خداوند حق دارد که طاعت فرستادگان خود را طاعت خود اعلام نمايد«مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ»؟ آيا خدا حق دارد که بيعت با فرستادگانش رابيعت خود معرفي کند«إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ»؟ آيا خدا حق دارد که امر به سجده بر مخلوق خود نمايد « إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ »؟ آيا شيعيان که سر به طاعت اوالامر منصوب من عند الله داده اند مشرکند يا آنانکه در حکم خدا خود را شريک ميدانند بلکه صاحب اختيار؟! آيا شيعيان که سر تسليم در پيش عزيزکردگان الهي آورده اند مشرکند يا آنانکه مستکبران اباء و اعراض مي کنند؟
آيا شما که بدين صراحت جسارت به اهل بيت(ع) مي کنيد به رسالت خاتم النبيين ايمان داريد؟ آيا اجر رسالت خاتم النبيين «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (شوري23)» به زبان آوردن چنين جسارتهايي است؟( بر فرض هم که شيعيان آل محمد(ص) اشتباه کنند، که اشتباه هم نيست)؟ خدا را سامري مي دانيد يا رسول الله صل الله عليه وآله وسلم را؟ آيا اگر مقام الوهي به علي بن موسي الرضا عليه آلاف التهيه والسلام اذن تصرف در عالم دهد با قرآن ناسازگار خواهد شد « قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ (نمل 40)؟
آيا خداوند مقام امامت را بعد از نبوت به ابراهيم (ع) عنايت نکرد « وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ (بقره124)»؟ آيا بنا بر تفاسير شما از ابتلاهاي ابراهيم خليل ذبح فرزند نبود که در دوره نبوت قبل ار امامت بدان مبتلا شد؟ آيا بر خلاف قرآن گمان مي کني مقام امامت از نبوت کمتر است؟ (ما اعتقاد داريم خاتم انبيين هر دو مقام را داشتند). آيا گمان مي کني آل ابراهيم غير از آل خاتم انبيين است«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً (نساء54)»؟ آيا خداوند آل عمران را از آل ابراهيم جدا نکرد« إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ (آل عمران33)»؟ آيا ملک عظيم همان نبوت خاتم النبيين صل الله عليه وآله وسلم است (الکتاب)؟ معني ملک عظيم چيست؟ آل ابراهيم کيست؟ آيا علي بن موسي الرضا عليه آلاف التهيه والسلام صاحب ملک عظيم نيست؟
مهدي عجل الله فرجه وعده الهي است، اين وعده بعيد تر از طوفان نوح نيست و انتظار آن سخت تر از ساختن کشتي در بيابان بي آب نيست. همان خدايي که با طوفان منکرين را غرق کرد با منتقم آل محمد (ص) ريشه منکرين آل الله را خواهد سوزاند. گويا خداي وهابيت نه تنها عاجز است از اينکه مخلوقات صاحب ملک عظيم داشته باشد بلکه عاجزتر است حتي از منکرينش در وقت موعود انتقام کشد! قالَ (نوح) إِنَّما يَأْتيكُمْ بِهِ اللَّهُ إِنْ شاءَ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزينَ (هود33) ...وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا وَ لا تُخاطِبْني‏ فِي الَّذينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ (هود37) وَ يَصْنَعُ الْفُلْكَ وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَما تَسْخَرُونَ (هود38)
گويا شما نه تنها نهج البلاغه را بخاطر كنايه آميز بودن و پر از ابهام بودن منکريد بلکه قرآن را هم بخاطر همان ويژگي ها پيشتر منکر شده ايد! آقاي طلبه در طلب معرفت باشيد. اگر تعصب هم داريد بر سبيل پيشواي خود شافعي باقي بمانيد که در حب آهل بيت گفت:( ديوان الإمام الشافعي)
ياا´ل‌َ بَيْت‌ِ رَسُول‌الله حُبُّكُم---‌فَرَض‌ٌ مِن‌َاللهِ في‌ الْقُرْآن‌ِ اَنْزَلَه
يَكْفيكُم‌ْ مِن‌ْ عظيم‌ِ الفَخْرِ اَنَّكُم---‌مَن‌ْ لم‌ يُصَل‌ِّ عَلَيْكُم‌ْ لا صلاة‌َ لَه‌ُ
اي‌ اهل‌ بيت‌ پيامبر(ص) برابر حكم‌ قرآن---‌، محبّت‌ شما بر همه‌ واجب‌ است
براي‌ نشان‌ فضيلتتان‌ كافي‌ است‌ ---كسي‌ كه‌ به‌ شما درود نفرستد، نمازش‌ صحيح‌نيست‌.
قالوا ترفضت قلـت : كـلا---ما الرفض ديني ولا اعتقادي
لكـن توليـت غيـر شـكٍ----خير إمـامٍ وخيـر هـادي
إن كان حب الولي رفضـاً---فإن رفضـي إلـى العبـاد
18 | حسن بدري | | ١٢:٠٠ - ٣٠ آبان ١٣٨٧ |
وقتي متن نوشته هاي رضا قلابي را ميخواندم خيلي متاثر شدم ولي وقتي جواب دندان شکن را خواندم از خوشحالي پر دراوردم خدايا همه کساني که مطالعات لازم براي پاسخگوئي اين فريب خورده ها انجام ميدهند در پناه خودت حفظ فرما انشالله
19 | علي | | ١٢:٠٠ - ١٥ آذر ١٣٨٧ |
والله افتخار مي كنم علي عليه السلام شيعه هايي همچون تو داره برادر عزيزم ابوالحسني باور كن خون علي تو رگات جاريه .
از شما ولي عصريها خيلي ممنونم خيلي جالبه مخصوصا اون جاب نظر هاتون كه آدم دلش خنك مي شه بنازم به اين ظرافت كار و اطلاعات جامع و كاملتون كه خيلي براش زحمت كشيدين . از همون چهار روزي كه اين سايتو شناختم خيلي از شبهاتم هم حل شده خدا كمكتون باشه .
20 | سيد علي موسوي | | ١٢:٠٠ - ٢٥ دي ١٣٨٧ |
سلام عليکم خسته نباشيد از روشنگريهايتان ممنونم واز خداوند مي خواهم که عمري طولاني همراه با عزت وسلامتي ودفاع مستدام از اهلبيت عليهم السلام به شما عنايت فرمايد مي خواستم خدمتتان بگويم که البته شيعه هم به نو عي جناب عمر را فاروق اعظم مي داند چرا که او بزرگترين جدا کننده حق از حقدار بوده است ! موفق ومويد باشيد
21 | سيدعبدالخالق | | ١٢:٠٠ - ٢٨ دي ١٣٨٧ |
سلام برهمه
آن مدينته العلم وعليآ بابها
حديث: رسول اكرم ص فرمود من شهر علم هستم وعلي دري آن ميباشد:
برادارن اهل سنت چرا قرآن وحديث رسول الله ص ناديده ميگيرند بايد عينك تعصب وبد بيني را از جلو چشم بردارند چراغ علم را بدست بگيرند ببينند حقيقت كجاست تاريخ كه يگانه نشان دهنده جنايات بشر است دقيق مطالعه نمايند كه چه كسي درمقابل رسول الله ص ايستاد وخيانت نمود و كدام شخص خبيث درمقابل علي خليفه مسلمين قد علم كرد و كدام اشخاص هاي غاصب معصيت نمودند حق علي را غصب نمودند
22 | احسان | | ١٢:٠٠ - ٠١ بهمن ١٣٨٧ |
در مورد اين روايت که:«عن أبى الدرداء عن النبي صلى الله عليه وسلم قال : «رأيت ليلة أسرى بى في العرش فرندة خضراء فيها مكتوب بنور أبيض : لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصديق عمر الفاروق». بايد گفت که به طور واضح معلوم است که قصد عوام فريبي داريد، يا اينکه علم شما هم از علم عوام الناس و جهال بيشتر نيست. زيرا منظور از موضوع گفتن اين روايت اين است که اين حديث فقط تا قسمت« لااله الاالله محمدرسول الله» صحيح است و دنباله الفاظ حديث، موضوع است و بر عرش چنين نوشته نشده است. لذا منظور، موضوع بودن الفاظ آخر حديث است نه نفي صفات صديق و فاروق از ابوبکر صديق و عمر فاروق. البته بايد گفت حاضرم قسم بخورم که شما اين چيز را از بنده بهتر مي دانيد ولي فقط به خاطر گمراه کردن عوام و فريب دادن آنها اين مطلب را آورده ايد و اينگونه از آن استدلال گرفته ايد.
23 | بهروز | | ١٢:٠٠ - ٢٠ بهمن ١٣٨٧ |
سلام و واقعاَ خسته نباشيد. شما كه اينقدر فعال هستيد شايد ندانيد كه چه گره اي از مشكلات من باز مي كنيد. من در انگليس و در ميان جمع كثيري از ايرانياني هستم كه به دلايل شخصي از دين فاصله گرفته اند. همچنين در ميان سنيهايي هستم كه خود را عالم دهر مي دانند ولي مثل برخي كه اينجا هم كامنت گذاشته اند از روي حديث نمي توانند بخوانند. اين صديق بودن ابوبكر را به دهن گرفته و مي چرخند. ولي اين جوابها مثل آبي كه بر آتش ريخته مي شود, خاموششان مي كند. هميشه در راه حق, بي خردان وقتگيرترين مشكل هستند همانطور كه براي مولايمان امام علي عليه السلام و امام حسن عليه السلام هم مكافات درست مي كردند. لذا به اين دو امام اقتدا و حركت كنيد. خدا قوت, بهروز
24 | علي هادي | | ١٢:٠٠ - ٠٤ فروردين ١٣٨٨ |
سلام عليكم جناب نويسنده اين مقالة بنده اين مقالة را به زبان تايلندي ترجمة كردم و در وبسايت ما نمايش كذاشتم و از طرف وهابيها انتقاد كردند كه اين حديث عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي إِلَّا كَذَّابٌ صَلَّيْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِينَ كه نام عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ مورد اعتماد بين رجالين نيست يعني اين سند داراي اشكال ميباشد. لطفا براي روشن كردن اين اشكال , جواب بفرمائيد. با تشكر و موفقكم الله علي هادي 4 / 1 / 1388

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
علماي اهل سنت اقرار به قبول مضمون اين روايت كرده اند :
ثُمَّ يَلِي عُثْمَانَ في الْفَضْلِ عَلِيُّ بن أبي طَالِبٍ الْمُرْتَضَى من عِبَادِ اللَّهِ وَخَوَاصِّ اصحاب رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم يُقَالُ له كما يُقَالُ لِأَبِي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ الأكبر
الفواكه الدواني على رسالة ابن أبي زيد القيرواني ج 1 ص 104 ، اسم المؤلف: أحمد بن غنيم بن سالم النفراوي المالكي الوفاة: 1125 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1415
اما در مورد اين روايت ، جداي از ذكر شدن در صحاح سته (سنن ابن ماجه و سنن نسائي)‌ و نيز فضائل الصحابه احمد بن حنبل عباد بن عبد الله كه در مورد او اشكال كرده اند بايد گفت كه ابن حبان نام او را در كتاب الثقات خويش برده است و اين به معني توثيق وي است :
4268 عباد بن عبد الله الأسدي من أهل الكوفة يروى عن على روى عنه المنهال بن عمرو
الثقات ج 5 ص 141، اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي الوفاة: 354 ، دار النشر : دار الفكر - 1395 - 1975 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : السيد شرف الدين أحمد
و دارقطني نيز روايتي را كه او در سند آن قرار داشته است تصحيح كرده است :
العلل الواردة في الأحاديث النبوية ج 4 ص 23 ش 414 ، اسم المؤلف: علي بن عمر بن أحمد بن مهدي أبو الحسن الدارقطني البغدادي الوفاة: 385 ، دار النشر : دار طيبة - الرياض - 1405 - 1985 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محفوظ الرحمن زين الله السلفي
و اشكال گرفتن علماي ديگر اهل سنت در مورد او ، به خاطر ذكر اين روايت و تعدادي ديگر از روايات فضائل امير مومنان علي عليه السلام توسط او است !!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
25 | احمد محمودي | | ١٢:٠٠ - ٢٣ فروردين ١٣٨٨ |
؟؟؟؟ در غگوهاي منافق
26 | ابوبكر | | ١٢:٠٠ - ٢٥ فروردين ١٣٨٨ |
به نام خدا با سلام به تمام خوانندگان محترم در دنياي امروز که غربيان با تمام قوا در حال چپاول، غارت و زورگويي به کشورهاي جهان سوم به خصوص مسلمانان ( از جمله عراق و افغانستان) هستند و به هر وسيله و ترفندي در پي آسيب رساندن به دين مين اسلام و لکه دار کردن (از جمله توهينات اخير آنها به پيامبر اسلام (ص)) آن هستند. آيا در اين برهه حساس زماني اتحاد و هم دلي بين تمام مسلمانان اعم از سني و شيعه در برابر تهديدات وتجاوزات بي شرمانه (از جمله تجاورز اخير اسرائيل به لبنان و غزه) دشمنان اسلام ظروري به نظر نمي رسد؟ آيا وقت آن نرسيده است که مسلمانان با ايمان و توکل به خدا همانند مسلمانان صدر اسلام در راه دين و عزت و سربلنديشان جانفشاني نمايند و خود را از اين شرايط تأسف بار برهانند و در تمام زمينه عملي و علمي (که هم اکنون فرسنگها از کشورهاي پيشرفته فاصله داريم) به شکوفايي برسند؟ من از مسولين محترم اين سايت اين گله را دارم ، که در اين شرايط حساس بجاي اينکه تمام همت خود را در جهت اتحاد و نزديکي قلوب مسلمين به کار گيرند و مشترکات بين شيعه وسني را پر رنگ تر نمايند در جهت عکس آين موضوع حرکت کرده و با اين مضع گيري خود بيشتر تخم نفاق را در دل مسلمانان مي افشانند. در حالي که چه شيعه و چه سني برادران و خواهران ديني يکديگرند. شما خواننده محترم خود قضاوت نماييد که اينگونه تفرقه افکني و جدال چه نتيجه اي جز جدايي و کينه به دنبال خواهد داشت؟ با درود به تمام رهروان راستين حق و حقيقت.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
بهتر است تعريف دقيق وحدت را كه در كتاب و سنت و سخن بزرگان دين آمده است ، مطالعه كنيد ، تا مشخص شود مطرح كردن دليل عقيده انسان ، با ذكر مدرك و بدون توهين ، نه تنها منافاتي با وحدت ندارد ؛ بلكه براي حفظ عقيده ضروري است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=55
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
27 | ابوبكر | | ١٢:٠٠ - ٢٦ فروردين ١٣٨٨ |
پس با اين پاسخ، شما به دنبال اثبات عقيده و پيش برد ايدولوژي خود هستيد نه وحدت؟! چون بيشترين چيزي كه مشاهده ميشود مجادله بين طرفين، پافشاري بر اختلافات و اثبات عقيده خود است نه ايجاد يك بستر مناسب جهت نزديكي طرفين. البته ميتوان با تغييراتي اين بستر را به وجود آورد. و در آينده اي نه چندان دور به نتايح مطلوبي دست يافت و از اين بستر ايجاده شده به نحو مطلوبتري بهره برد. اميدوارم كه در آينده بتوانيم بيشتر تبادل نظر كنيم. با تشكر از حسن توجه تان.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
بهتر است نگاهي به تعريف وحدت كه علماي شيعه و سني آن را مطرح كرده اند ، بياندازيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=55
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
28 | سيد عليرضا | | ١٢:٠٠ - ٠٩ ارديبهشت ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم. با سلام. لعنه خدا بر غاصبين خلافت. ديگه همين مونده بود كه حرم شريف امامان ما را با گوساله ... يكي كنيد!!!!!!! واي بر شما.وااااااااااااااااااااااااي برشما. اي خدا تو شاهد باش كه ما هم بمانند خليفه مان علي(ع) مظلوميم. مخلوقات برگزيده تورا با ... يكي ميكنند.اي خدا اينا جهل رو به كمال رسوندن.خدايا همه ما را هدايت كن. چرا اي گروه پاسخ به شبهات اينا رو علني ميكنيد؟چرا ميزاريد اينا هر توهيني كه ميخوان بكنن؟ زير سايه ولي عصر(عج)پاينده و پيروز باشيد.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
تعرف الأشياء باضدادها ؛ تا چنين نظراتي علني نگردد ، لطف نظرات برادران شيعه به خوبي مشخص نمي شود .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
29 | سيد محمد تميم اميري | | ١٢:٠٠ - ٢٠ ارديبهشت ١٣٨٨ |
به تايد سخنان ابوبکر وسيد علي رضا ارامه ميدهم همه ما مسلامانان خواهر وبرادر هستيم خداوند ما يکتا قرآن ما کلام الله پيغمبر ما محمد رسول الله وقت اين مناقشه نفرت آميز نيست اگر فرض کنيم که به جز حضرت علي کرم الله وجه ديگر تمام اسانها و مخلوقات اهل دوزخ اند با دشنام دادن وتوحين کردن يک شخص که آثار از استخوانهايش هم نمانده کدام مقام در جنت نه بلکه در زمين هم پيدا نخواهيم کرد. هر کس نظر به شوق وذوق شخصيش کتاب نوشته و خود را مقام ميدهد ولي ما بيچاره ها بعضي رهياب ميشويم وبعضي گمراه.يک ضرب المثل داريم که کي ميگه دوغ مه ترش اس؟ اگر اهل شعيه است ويا اهل سني نزد هر کدام بنشني از خود ميگويد ما چي کار کنيم کدام کتاب را زور بخوانيم. 14قرن ازدين مبارک ما ميگذرد تا حال ما تفاهم نکرديم و مارا نخواهد گذاشت اين کافران لعنتي . پس کسي را دشنام ندهيد توحين نکنيد معلومات نداريد .من خورم سني هستم ليکن نه مثل شما بسيار مسايل است که در راه وروش شما وبسيار در راه وروش ما نه در قران است نه در حديث يک بنده گنگهگار هستم خداوند را به يگانگي ميپرستم از قران واحاديث مطابق قران پيروي ميکنم به مرده ها حد اقل اگر دعا نميکنم دشنمام به هيچ صورت نميدهم چراکه در قران وحديث برايم اجازه داده نشده نه امام فلاني را پرستش ميکنم ونه امام فلاني را اگر عاقل باشد ما قرآن داريم نه در آن سني است ونه شعيه وهيچ کس را به خداوند واسطه نميکنم که مرا بيامرزد اگر به واسطه کدام امام ملا مولوي صحابه مرا خدا ميامرزد در کرام قسمت قران گفته؟ تا همه را تشکر گويم . آنها به دعاي ما ضرورت دارند و حتما انسان بودند نه کدام فرشته پس خداوند همه مارا هدايت نيکي بدهد وهمه مردگان وشهيدان اسلام را ببخشد امين . (بخدا هيچ چيزي از من کم نشد در اين دعا)
30 | بابه گل | | ١٢:٠٠ - ٢١ ارديبهشت ١٣٨٨ |
چطور چوپ شودين
31 | سيد محمد تميم اميري | | ١٢:٠٠ - ٢١ ارديبهشت ١٣٨٨ |
بنام خداوند عالم ودانا .
سلام خدمت شما برادران عزيزم چند قبل کتاب انجيل را خوانم البته انجيل زميني نه کتاب آسماني يعني کتاب خدا قبل از قرآن بسيار مسايل مزغرف در آن توسط عيسويان گنجانيده شده است ليکن با اين هم عيسوي ها به آن معتقد اند و ايمان دارند پيامبر عزيزما محمد مصطفي (ص) فرموده اند که هيچ وقت دين کسي را بد نگويد وخود را از ديگران برتري ندهيد برتر ين شما با تقواترين شماست واگر روي تقوي بحث کنيم با وجود اينکه آنقدر علم هم ندارم بسيار بحث طولاني خواهد بود که حد اقل اگر در يک کلام خلاصه کنم زبان نرم اخلاق نيکو .برده باري .صبر وطاقت در مقابل سخنان سخت چي دروغ باشد وچي حقيقت (مخالف ميل).اين همه عناوين اند که به کمک آيات قرآن واحاديث مطابق قرآن موضوعات آن رنگينتر ميشوند. اين همه پلان هاي کفار اند که خود شان نشسته من وشمارا در مجادله مياندازد خوب ديگر چي؟ وقتي حرفم را کسي نشنيد ديگر باکسي در گير نميشوم بلاخره حريفم هر کسي باشد هر قدر قوي وزور گوي باشد يا رهايم ميکند ويا دوستم ميشود و دل آن جنگ انداز وشر انداز ميترکد . من باشما برادران اهل شعيه اگر حق باشيد ويا خدا ناخواسته ناحق هيچ وقت اين مسايل را دامن نيميزنم صرف من تماشاچي را ميگيريانم . اين را هم نميگويم عيسي به دين خود وموسي به دين خود يعني شعيه به دين خود وسني به دين خود نه هزگز دين ما اسلام است وهميشه جاودان باشد اگر دست هاي باز نماز ميخوان ويا بسته اگر بسوي مشرق سجده ميکنم ويا مغرب صرف ميگويم
لااله الا الله محمد رسول الله خداکند که از بحث هايم خسته نشويد چراکه من مهندس هستم نه عالم دين
32 | سيد عليرضا | | ١٢:٠٠ - ٢١ ارديبهشت ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم.
لعنه الله علي القوم الظالمين.
اقاي سيد محمد تميم اميري فرموديد"شخص که آثار از استخوانهايش هم نمانده "اگر منظورت علي(ع)كه جنازه همه ائمه ما سالم است نتنها ائمه بلكه تمام انسانهاي مومن.
البته اگه منظورت ابوبكر بود خود دانيد...
چرا نبايد ما جواب بديم.ميبيني كه برادران اهل تسنن چقدر توهين ميكنند بعد ما حق جواب دادن هم نداريم؟؟
33 | عبدالحبيب | | ١٢:٠٠ - ٢١ ارديبهشت ١٣٨٨ |
سلام به خاطر خدا در بين چهار يار رسول الله (ص) فرق و تفرقه ميندازيد و از خدا بترسيد و حديث رسول اکرم (ص) را بياد بياوريد که در باره صحابه خود فرموده اند که الله الله لا تتخذو غرضا.............کما قال رسول الله الي اخر. :::: در بين صحابه رسول فرق و تفرقه ميندازيد آنها هم اي شان رهنما و الگوي تقوا اند. از خدا بترسيد.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
آيا منظور شما اين است كه ما كه 14 قرن بعد از صحابه آمده ايم ، سبب اختلاف بين آنها شده ايم !!!
اين مطالبي كه ما نقل مي كنيم ، از كتب معتبر اهل سنت مطرح شده است و خود آنها گفته اند كه اين چهار نفر با يكديگر اختلافات بسيار داشته اند :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1312
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
34 | منگل خان | | ١٢:٠٠ - ٢٤ خرداد ١٣٨٨ |
بابه گل خان!يعني منظورمبارك اينست كه (چطورساكت شديد)؟ازقرارمعلوم بييننده اين سايت نه تنهاايرانيان بلکه فارسي زبانان ازکشورافغانستان نيزهستند.پيشنهادمن به همه برادران وخواهران عزيزاينست که مطالب ونظريات شان رابه زبان فارسي مکتوب بنويسند که زبان مشترک تمام فارسي زبان درکشورهاي ايران وافغانستان تاجيکستان است ،نه زبان محاور ه که براي همگي قابل فهم نيست.
35 | محمد علي | | ١٢:٠٠ - ٠٢ شهریور ١٣٨٨ |
براي كسي چون عمر همين نكته بس كه خود گفت: ما شككت في نبوه محمد الا في يوم حدبيه!! (سيره ابن هشام) كسي كه در صلح حديبيه به نبوت شك مي كند بايد هم فاروق يهوديان باشد! در باره اولي (ابوبكر) همين نكته كافي كه رفيق شير شتر دوش خلافتش! درباره او گفت: ان بيعه ابي بكر فلته وقي الله المسلمين شرها!!!! يعني عمر گفت: بيعت با ابوبكر نابخردانهو وناگهاني بود و خداوند شر آن را از مسلمين برداشت! (منابع اين حديث متعدد است) حالا ما از برادران اهل سنت مي خواهيم گوش حق شنوا داشته باشند: عمر در اين جمله يا دروغ گفته است يا راست! اگر راست گفته كه خلافت ابوبكر از نگاه عمر نه معقول است نه مشروع! زيرا در ادامه روايت مي گويد: هر كس دوباره چنين بيعت كند او را خواهم كشت. هم بيعت كننده را و هم بيعت شونده را! پس اگر اين سخن را راست گفته باشد يعني اين كه خلافت ابوبكر آن قدر نامشروع است كه دو طرف بيعت مستحق كشته شده هستند!!!! و اگر عمر دروغ گفته باشد (كه البته اين بار استثنائا راست گفته) آن وقت از عدالت و خلافت ساقط است زيرا او اين سخن را بر منبر پيامبر و در جمع صحابه در مدينه ايراد كرد! انصفونا ان كنتم صادقين!
36 | علي رضا فرد | | ١٢:٠٠ - ٢٠ شهریور ١٣٨٨ |
خداوند همه مارا به راه راست هدايت کنه امين
37 | مجيد م علي | | ١٢:٠٠ - ٢٤ شهریور ١٣٨٨ |
با سلام
برادر عزيز جناب اقاي عبد من عبادالله عزوجل " جماعت وهابي " متاسفانه در دروغگوئي به مقلدانشان دست چوپان دروغگو را از پشت بسته اند .
اگر حرفي زدند كه شما را متعجب كرد بدانيد دروغ است .
يا علي
38 | عبد من عبادالله عزوجل | | ١٢:٠٠ - ٢٤ شهریور ١٣٨٨ |
با سلام و تشکر و آرزوي توفيقات روزافزون با يکي از وهابي ها بحث مي کرديم اين حديث را آوردند: تروي أم المؤمنين عائشة رضي الله عنها فتقول لما أسري بالنبي صلى الله عليه وسلم إلى المسجد الأقصى اصبح يتحدث الناس بذلك فارتد ناس كانوا آمنوا به وصدقوه وسعى رجال إلى أبى بكر فقالوا هل لك إلى صاحبك يزعم انه أسرى به الليلة إلى بيت المقدس قال وقد قال ذلك قالوا نعم قال لئن قال ذلك فقد صدق قالوا أو تصدقه انه ذهب الليلة إلى بيت المقدس وجاء قبل ان يصبح قال نعم أنى لأصدقه فيما هو ابعد من ذلك اصدقه بخبر السماء في غدوة او روحة فلذلك سمي أبا بكر الصديق مي خواستم توضيح مرقوم بفرماييد. با تشکر يا علي مدد

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
جداي از اشكال سندي روايت ، كه به صورت مفصل در مقاله‌اي كه ان‌شاء الله به زودي ضميمه همين بحث خواهد شد ، به ان اشاره خواهيم نمود ، در اين روايت نيامده است كه چه كسي ابوبكر را صديق ناميد ! آمده است كه ابوبكر رسول خدا (ص) را تصديق كرد ؛ به همين سبب نام او صديق شد ! اما در مورد اينكه چه كسي و چه زماني اين نام را بر روي او نهاد ، چيزي نگفته است !
علاوه بر اينكه آيا تنها ابوبكر بود كه معراج رسول خدا (ص) را تصديق كرد و بقيه تكذيب؟ جداي از اينكه در اين روايت آمده است كه عده‌اي از صحابه خالصي كه در ابتداي بعثت به رسول خدا (ص) ايمان اورده و طبق نظر اهل سنت جزو اسبق السابقين هستند ، مرتد شدند !!!!
آيا اهل سنت چنين مطلبي را مي‌پذيرند ؟
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
39 | مجيد م علي | | ١٢:٠٠ - ٢٦ شهریور ١٣٨٨ |
با سلام
خواهر محترم خانم سارا شما ديگه چرا اينجوري حرف ميزنيد , نكنه همسايه ديوار به ديوار خواهر هناوا ( مهران خان ) باشيد .
وقتي كسي را متهم به جهل ميكني مواظب باش كه يكدفعه جوابي جاهل شكن ميده ناراحت ميشي .
اما خداوند رحمت كند شاه اسماعيل صفوي , وليكن ايشان موسس مذهب شيعه نبود .
بهترين خلق الله سبحان تعالي حضرت محمد ( ص ) موسس شيعه بود . ميگي نه :
از مقاله :مذهب شيعه در چه زماني پايه گذاري شده است ؟
.... اما اينکه تشکيل مذهب حقه شيعه را به صفويه نسبت داده ايد بي انصافي نموده ايد و ما اين کارتان را حمل بر عدم اطلاع شما از تاريخ و مطالب مندرج در کتابهاي خودتان مي کنيم . براي رفع هر گونه ابهام به مطالب زير دقت فرمائيد :

قال تعالى ( إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) . لما نزلت هذه الآية قال الرسول لعلي يا علي ( ع ) هم أنت و شيعتك .
سورة البينة ، آية 7 .

والصواعق المحرقة لابن حجر ص 96 ؛ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني ج 2 ، ص 356 - 66 ح 1125 - 1148؛كفاية الطالب للكنجي الشافعي ص 244 و 245 و 246 ؛ المناقب للخوارزمي ص 62 و 187؛ الفصول المهمة لابن الصباغ المالكي ص 107 ؛ ينابيع المودة ـ قندوزي الحنفي ـ ص 62؛ نور الأبصار ص 71 و 102 ؛ الدرالمنثورـ سيوطي ـ ج 6 ، ص 379؛ تفسير الطبري ج 3 ، ص 146؛ تذكرة الخواص لابن الجوزي ص 18؛ فتح القدير للشوكاني ج 5 ، ص 477؛ فرائد السمطين ج 1 ، ص 156 .
زماني که آيه ( إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) نازل شد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به علي امير المؤمنين فرمودند : منظور از اين آيه تو و شيعيانت هستيد .
... أمير المؤمنين علي بن أبي طالب قال قال رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) يا علي إذا كان يوم القيامة يخرج قوم من قبورهم لباسهم النور على نجائب من نور أزمتها يواقيت حمر تزفهم الملائكة إلى المحشر فقال علي تبارك الله ما أكرم هؤلاء على الله قال رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) يا علي هم أهل ولايتك وشيعتك ومحبوك يحبونك بحبي ويحبوني بحب الله هم الفائزون يوم القيامة .

تاريخ مدينة دمشق ج42، ص 332،‌ ذيل ترجمه آقا اميرالمؤمنين علي عليه السلام .
امير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام فرمود: (روزي) رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم به من فرمودند: يا علي زماني که قيامت فرا مي رسد عده اي از قبر هايشان خارج مي شوند که لباسهاي آنها از نور است و بر شتراني از نور سوارند که افسار آن شتران از جنس ياقوت سرخ است ملائکه آنها را تا محشر مشايعت مي کنند ، من عرض کردم تبارک الله چقدر اينها نزد خداوند گرامي هستند ، در اين هنگام رسول خدا صلى الله عليه وآله و سلم فرمودند : آنها کساني هستند که ولايت و امامت تو را پذيرفته اند آنان شيعيان و دوستداران تو هستند ، تو را به خاطر دوستي من دوست داراند و مرا دوست مي دارند زيرا که خداوند را دوست دارند ، آنان در روز قيامت رستگارند .
روى ابن عساكر بإسناده عن جابر بن عبد اللّه، قال: كنّا عند النبي صلى اللّه عليه وسلّم، فأقبل علي بن أبي طالب، فقال رسول اللّه: «قد أتاكم أخي، ثمّ التفت الي‏الكعبة فضربها بيده. ثمّ قال: والذي نفسي بيده، إنّ هذا وشيعته لهم الفائزون يوم القيامة.

ثمّ قال: إنّه أوّلكم إيماناً معي، وأوفاكم بعهد اللّه، وأقومكم بأمر اللّه، وأعدلكم في الرعيّة، وأقسمكم بالسويّة، وأعظمكم عند اللّه مزية». قال: وفي ذلك الوقت نزلت فيه: (إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّلِحَتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ). البيّنة:7/98.

كان أصحاب محمد صلى اللّه عليه وسلّم إذا أقبل علي قالوا: قد جاء خير البرية.

تاريخ مدينة دمشق ج42، ص 371،‌ ذيل ترجمه اميرالمؤمنين علي عليه السلام .

ابن عساكر با سند خودش از جابر بن عبد اللّه انصاري نقل مي کند که جابر فرمود: نزد رسول خدا بوديم ( ناگهان ) علي عليه السلام وارد شد ، در اين هنگام رسول خدا فرمودند : برادر شما آمد ، سپس رو به کعبه نمودند و با دستشان به کعبه زدند و فرمودند قسم به خدائي که جانم در دست اوست هر آينه اين مرد و شيعيانش در روز قيامت رستگارند .

سپس رسول خدا فرمودند : علي اولين کسي است که به من ايمان آورده است ، او وفادارترين شما به عهد و پيمان الهي وثابت قدم ترين شمادر اوامر الهي است وعادل ترين شما در برخورد با زير دستان و با انصاف ترين شماست و نزد خدا از همه شما برتر و با فضيلت تر است .

جابر مي گويد :‌ در همين وقت بود که آيه (إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّلِحَتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ). در شأن علي عليه السلام نازل شد . و هر وقت علي عليه السلام مي آمد اصحاب رسول مي گفتند بهترين مخلوق خدا آمد .

وعن ابن عباس ( رض ) قال : لما نزلت هذه الآية : ان الذين امنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية قال : لعلي هو أنت وشيعتك تأتي يوم القيامة أنت وشيعتك راضين مرضيين ويأتي عدوك غضبانا مقحمين ...

نظم درر السمطين ـ زرندي حنفي ـ ص 92 .

ابن عباس مي گويد : وقتي آيه (ان الذين امنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) نازل شد رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم به علي عليه السلام فرمودند : مراد از آيه تو شيعيانت هستيد روز قيامت تو و شيعيانت مي آييد در حالي که از خداوند راضي هستيد و خداوند هم از شما راضي است و دشمن تو مي آيد در حالي که غضبناک و هلاکت يافته است ...

... عن الشعبي عن علي قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : " أنت وشيعتك في الجنة " .

تاريخ بغداد ج12، ص 284، ذيل ترجمه عصام بن الحكم بن عيسى بن زياد بن عبد الرحمن رقم 6731 .

شعبي از امير المؤمنين علي نقل مي کند که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند :(اي علي) تو و شيعيانت (روز قيامت ) در بهشت هستيد .

أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لعلي أنت وشيعتك تردون على الحوض رواة مرويين بيضة وجوهكم وان عدوك يردون على الحوض ظمأ مقمحين .

المعجم الکبير ـ الطبراني ج1، ص 319، حديث 948 ، باب عبيدالله بن أبي رافع عن ابيه .

رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم به علي عليه السلام فرمودند : يا علي تو وشيعيانت (روز قيامت) در کنار حوض بر من وارد مي شويد در حالي که سيراب هستيد و صورتهايتان سفيد (و نوراني) است و دشمن تو در کنار حوض بر من وارد مي شود در حالي که تشنه و هلاک شده است .

در منابع اهل سنت حدود چهل روايت به اين مضمون صادر شده است.
اگر ميخواهي حداقل از اين جهلي كه در ان غوطه وري نجات پيدا كني تحقيق كن .
براي بيشتر فهميدن مذهب ناجيه كه همان مذهب صراط المستقيم هست كه روزانه حداقل 10 بار از خداوند طلب هدايت شدن به انرا ميكنيم و خودت را نجات دهي تحقيق كن .
بسم الله اين سايت نقطه خوبيه .
اين مقاله را هم فعلاً بخوان شايد مذهب صراط المستقيم را پيدا كني
http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1313

يا علي

40 | سارا | | ١٢:٠٠ - ٢٦ شهریور ١٣٨٨ |
كاش جاهل نبوديد وعاقل بوديد حقيقت را باور مي كرديد مذهب شيعيه را شاه اسماعيل صفوي به وجود آوردو همه اهل تسنن بودند از سرزمين ظهور اسلام متوجه مي شوييد اما از بس جاهليد نمي خواهيد قبول كنيد مثل زمان حضرت موسي با اينكه كافران مي دانستندحق باموسي است اما آن را آزمايش كردند.
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها