2024 April 25 - پنج شنبه 06 ارديبهشت 1403
آيا ابوبكر ، عمر را با مراجعه به همه پرسي و آراي عمومي ، به جانشيني خود برگزيد ؟
کد مطلب: ٥١٣٣ تاریخ انتشار: ٢٢ آذر ١٣٨٨ تعداد بازدید: 29640
پرسش و پاسخ » اهل سنت
آيا ابوبكر ، عمر را با مراجعه به همه پرسي و آراي عمومي ، به جانشيني خود برگزيد ؟

سؤال كننده : يزدان

توضح سؤال :

ابوبكر در روزهاي آخر عمر خود با همه پرسي و مراجعه به آراي عمومي عمر را براي جانشيني خود پيشنهاد كرد. به مسجد رفت و خطاب به مردم گفت: من كسي را از ميان بستگان و خويشاوندان خود براي به دست گرفتن زمام رهبري شما انتخاب نكرده ام . بلكه منتخب من عمر است. مردم يك صدا جواب دادند سمعنا و أطعنا .

شرح زندگاني خليفه دوم اثر شبلي و سيماي فاروق اعظم اثر ملا عبدالله احمديان و فاروق اعظم اثر هيكل و تاريخ كامل ابن الاثير و تاريخ ابن جوزي و ديگر كتب تاريخ .

پاسخ :

اهل سنت اعتقاد دارند كه انتخاب خليفه و جانشين بعد از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به عهده مردم است و مي گويند : در اين باره نه دستوري از جانب خداوند صادر شده است و نه پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) وصيتي كرده است . و بر همين اساس ادعا مي كنند خلافت ابوبكر ، بر مبناي انتخاب مردم و بر اساس اجماع صحابه بوده است ! .

هر چند كه ثابت شده است كه اين مطلب به دور از واقعيت است و در انتخاب ابوبكر نيز اجماعي در كار نبوده است كه در جاي خود ثابت شده است .

اما سؤال ما اين است كه چرا همين رويه در انتخاب عمر پيش گرفته نشده و انتخاب عمر بر مبناي اجماع صحابه صورت نگرفت بلكه انتخاب او توسط أبي بكر انجام گرفت.

اعلام نارضايتي صحابه از انتخاب عمر

إمام محمد بن مفلح مقدسي متوفي 763 هـ (شاگرد ذهبي ، مزي و تقي الدين سبكي ) از فقيهان و محدثان بنام اهل سنت (معجم المؤلفين ، ج12 ، ص44) در اين باره مي گويد :

لما استخلف أبو بكر عمر رضي اللّه عنهما قال لمعيقيب الدوسي : ما يقول الناس في استخلاف عمر ؟

قال : كرهه قوم ورضيه قوم آخرون .

قال : الذين كرهوه أكثر أم الذين رضوه ؟

قال : بل الذين كرهوه ...

الآداب الشرعيّة ، ج1 ، ص71 ، با تحقيق شعيب الأرنؤوط و عمر القيام ، ط مؤسسة الرسالة ـ بيروت ، 1417 هـ .

ابوبكر ، عمر را به عنوان جانشين خود انتخاب كرد ، از معيقيب دوسي سؤال كردند : مردم در باره انتخاب عمر چه نظري داشتند ؟ گفت : گروهي راضي و گروهي ناراضي بودند . سؤال كردند : آن ها كه ناراضي بودند ، بيشتر بود ، يا آن ها كه راضي بودند ؟

جواب داد : آن ها كه ناراضي بودند .

اعتراض صحابه به انتخاب عمر

ابن أبي شيبه ، يكي ديگر از بزرگان اهل سنت ، در باره مخالفت هاي مردم و دلايل منطقي آن ها براي اعلام نارضايتي از اين انتخاب كه همان خشونت ذاتي و اخلاق تند وي بود ، اين چنين مي نويسد :

عن وكيع ، وابن إدريس ، عن إسماعيل بن أبي خالد ، عن زبيد بن الحرث ، أن أبا بكر حين حضره الموت أرسل إلي عمر يستخلفه فقال الناس : تستخلف علينا فظاً غليظاً ، ولو قد ولينا كان أفظ وأغلظ ، فما تقول لربك إذا لقيته وقد استخلفت علينا عمر

المصنف ، ابن أبي شيبة ، ج8 ، ص574 ، با تحقيق سعيد محمد اللحام ، ط دار الفكر ، بيروت و تاريخ المدينة المنوّرة ، ابن شبة النميري ، ج2 ، ص671 ، با تحقيق فهيم محمد شلتوت ، ط دار الفكر ، بيروت و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج30 ، ص 413 و كنز العمال ، متقي هندي ، ج5 ، ص678 .

از زيد بن حارث نقل شده است كه : وقتي در حال احتضار قرار گرفت ، كسي را به دنبال عمر فرستاد تا او را جانشيني خود كند ، مردم گفتند : كسي را بر ما مسلط مي كني كه خشن و بد اخلاق است ، اگر او حكومت را به دست گيرد ، سخت گيرتر و خشن تر خواهد شد ، جواب خدا را چه خواهي داد هنگامي كه او را ملاقات كني از بابت اين كه شخص بد اخلاق و خشني مثل عمر را بر ما مسلط مي كني ؟

همچنبن ابن تيميه حراني ، نظريه پرداز و مؤسس فكري وهابيت در اين باره مي نويسد :

وقد تكلموا مع الصديق في ولاية عمر وقالوا ماذا تقول لربك وقد وليت علينا فظا غليظا .

صحابه با ابوبكر در باره جانشيني عمر با او صحبت كردند و گفتند : چرا يك فرد خشن و تند را بر خلافت گزيده و بر مردم تحميل كردي ؟ فردا جواب خدا را چه خواهي داد ؟

منهاج السنة ، ج6 ، ص155 ، الناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة الأولي ، 1406، تحقيق : د. محمد رشاد سالم عدد الأجزاء : 8 .

ابن حجر مكي در اين باره مي نويسد :

ودخل عليه بعض الصحابة فقال قائل منهم : ما أنت قائل لربك إذا سألك عن تولية عمر وقد تري غلظته ...

الصواعق الحرقة ، ج1 ، ص254 ، با تحقيق : عبدالرحمن بن عبدالله التركي وكامل محمد الخراط ، ط مؤسسة الرسالة ، بيروت ، الأولي ، 1997 م .

برخي از صحابه بر ابوبكر وارد شدند ، يكي از آن ها گفت : جواب پروردگارت را چه خواهي داد آن گاه كه از تو سؤال كند در باره انتخاب فردي كه از تندي و خشونت آن مطلع بودي؟

ابن عساكر مي نويسد:

عن عمرو بن محمد ومجالد عن الشعبي قال بينما طلحة والزبير وعثمان وسعد وعبد الرحمن جلوسا عند أبي بكر في مرضه عوادا فقال أبو بكر ابعثوا إلي عمر فأتاه فدخل عليه فلما دخل أحسست أنه خيرته لهم فتفرقوا عنه وخرجوا وتركوهما فجلسوا في المسجد وأرسلوا إلي علي ونفر معه فوجدوا عليا في حائط في الحوائط التي كان رسول الله ( صلي الله عليه وسلم ) تصدق بها فتوافوا إليه فاجتمعوا وقالوا يا علي ويا فلان إن خليفة رسول الله ( صلي الله عليه وسلم ) ددمستخلف عمر وقد علم وعلم الناس أن إسلامنا كان قبل إسلام عمر وفي عمر من التسلط علي الناس ما فيه ولا سلطان له فادخلوا بنا عليه نسأله فإن استعمل عمر كلمناه فيه وأخبرناه عنه ففعلوا فقال أبو بكر اجمعوا لي الناس أخبركم من اخترت لكم فخرجوا فجمعوا الناس إلي المسجد فأمر من يحمله إليهم حتي وضعه علي المنبر فقام فيهم باختيار عمر لهم ثم دخل فاستأذنوا عليه فأذن لهم فقالوا ماذا تقول لربك وقد استخلفت علينا عمر ؟...

تاريخ مدينة دمشق ، ج44 ، ص248 و تاريخ المدينة ، ابن شبة النميري ، ج2 ، ص666 .

طلحه و زبير و عثمان و سعد و عبد الرحمن هنگام مريضي ابو بكر ، براي عيادت وي در كنار او نشسته بودند ، ابو بكر گفت به دنبال عمر بفرستيد كه اين جا بيايد ؛ وقتي كه او وارد شد چنين احساس كرد كه ابو بكر وي را بر ايشان برگزيده است ؛ پس همگي از كنار او دور شده بيرون رفته و آن دو را تنها گذاشته و در مسجد رسول خدا نشستند .

دنبال علي و اطرافيان او فرستادند ، علي در يكي از باغ هايي كه رسول خدا آن را هديه داده بود مشغول بود ؛همه نزد او آمده و گرد آن حضرت جمع شده و گفتند اي علي و اي فلاني ؛ همانا خليفه پيامبر ، عمر را به جانشيني خويش تعيين كرده است . و خود او و مردم مي دانند كه اسلام ما قبل از اسلام عمر بوده است ؛ و عمر روحيه سلطه جويي دارد و كسي قدرت كنترل او را ندارد ؛ پس بياييد تا به نزد ابو بكر رفته و در اين زمينه با او سخن بگوييم و او را در مورد خصوصيات عمر با خبر سازيم.

هنگامي كه همه نزد ابوبكر جمع شدند ؛ ابو بكر گفت : مردم را براي من جمع كنيد تا به شما خبر دهم كه چه كسي را براي شما انتخاب كرده ام ؛ مردم را در مسجد گرد آوردند ؛ ابوبكر دستور داد تا او را به مسجد برده و بر روي منبر قرار دادند ؛ آنگاه خبر انتخاب عمر را به مردم داد و به خانه خويش بازگشت .

مردم به منزل او آمده و به وي گفتند : جواب پروردگارت را چه خواهي گفت كه عمر را بر ما خليفه گردانيده اي ؟ ...

اعتراض علي (عليه السلام) و طلحه

ابن تيميه ، در منهاج السنة مي نويسد :

لما استخلفه أبو بكر كره خلافته طائفة حتي قال طلحة ماذا تقول لربك إذا وليت علينا فظا غليظا .

منهاج السنة ، ج7 ، ص 461 .

زماني كه ابوبكر ، عمر را به جانشيني انتخاب كرد ، برخي از اين انتخاب ناراحت شدند ، طلحه گفت : جواب خدا را چه خواهي داد هنگامي كه به ملاقات او بروي از بابت اين كه فردي خشن و بد اخلاق را بر ما مسلط كرد .

و ابن عساكر در تاريخ مدينة دمشق مي نويسد :

عن يوسف بن ماهك عن عائشة قالت لما حضرت أبا بكر الوفاة استخلف عمر فدخل عليه علي وطلحة فقالا من استخلفت قال عمر قالا فماذا أنت قائل لربك ...

تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج44 ، ص251 و الطبقات الكبري ، محمد بن سعد ، ج3 ، ص247 .

از عايشه روايت شده اتس كه گفت : وقتي زمان مرگ ابو بكر فرا رسيد ، عمر را به جانشيني خويش انتخاب كرد ؛ پس علي و طلحه به نزد او آمده و گفتند : چه كسي را انتخاب كرده اي؟ پاسخ داد عمر ؛ گفتند : پس چه پاسخي به پروردگارت خواهي داد ؟ ...

حسن بن فرحان مالكي بعد از نقل اين حديث مي گويد :

وهذه قد رواها ابن عساكر بسند صحيح من طريق الضحاك بن مخلد ( صاحب السنة ) عن عبيد الله بن أبي زياد ( وهو صدوق ) عن يوسف بن ماهك ( وهو ثقة معروف ) عن عائشة فهذا إسناد صحيح وأقل رجاله توثيقا هو ابن أبي زياد وهو ( صدوق ) .

نحو إنقاذ التاريخ الإسلامي ، حسن بن فرحان المالكي ، ص266 .

اين روايت را ابن عساكر با سني صحيح از طريق ضحاك بن مخلد از عبيد الله بن ابي زياد از يوسف بن ماهك از عائشه نقل كرده است ؛ و ضعيف ترين شخص در اين روايت ابن ابي زياد است كه او نيز راستگوست .

و محمد ناصر الباني كه از ليدر هاي وهابيت به شمار مي رود ، هر چند كه ابن أبي زياد را ضعيف مي داند ؛ اما در ادامه مي گويد :

لكنه لم يتفرد به ، فقد رواه صالح بن رستم عن ابن أبي مليكة عن عائشة به نحوه . وصالح بن رستم هو أبو عامر الخزاز ... .

إرواء الغليل ، محمد ناصر الباني ، ج6 ، ص80 .

ولي فقط او نيست كه اين روايت را نقل كرده است ؛ بلكه اين روايت را صالح بن رستم از ابن ابي مليكه از عائشه نيز نقل كرده است ...

ابن عساكر و بيهقي همين روايت از طريق صالح بن رستم ، اين گونه نقل مي كنند :

ثنا صالح بن رستم أبو عامر الخزاز عن ابن أبي مليكة قال قالت عائشة أم المؤمنين رضي الله عنها لما ثقل أبي دخل عليه فلان وفلان فقالوا يا خليفة رسول الله ماذا تقول لربك غدا إذا قدمت عليه وقد استخلفت علينا ابن الخطاب ؟ ...

تاريخ مدينه دمشق ، ج44 ، ص 250 و السنن الكبري ، البيهقي ، ج 8 ، ص149 .

صالح بن رستم ابو عامر خزاز از ابن ابي مليكه روايت مي كند كه گفت : عائشه ام المومنين گفته است : وقتي پدرم سنگين شد (زمان مرگش فرا رسيد) ، فلاني و فلاني به نزد او آمده وگفتند : اي خليفه رسول خدا ؛ فردا به پروردگارت چه پاسخي مي دهي وقتي كه به نزد او بروي و حال آنكه عمر را بر ما خليفه كرده اي ؟ ...

اما متأسفانه مثل هميشه دستان امانت دار علماي اهل سنت براي حفظ آبروي خلفاء و پاسداري از مشروعيت خلافت آنان ، روايت را تحريف و به جاي نام امام علي (عليه السلام) و طلحه از «فلان وفلان» استفاده كرده اند .

محمد بن جرير طبري در تاريخش مي نويسد :

عن الزهري عن القاسم بن محمد عن أسماء ابنة عميس قالت دخل طلحة بن عبيد الله علي أبي بكر فقال استخلفت علي الناس عمر وقد رأيت ما يلقي الناس منه وأنت معه فكيف به إذا خلا بهم وأنت لاق ربك فسائلك عن رعيتك ...

تاريخ الطبري ، ج2 ، ص622 .

طلحة بن عبيد الله به نزد ابو بكر رفته و گفت : عمر را بر مردم خليفه مي گرداني با اينكه آنچه را كه مردم - در حاليكه تو زنده هستي - از او چشيده اند مي داني ؟ پس چگونه خواهد بود وقتي كه او با ايشان تنها بماند . و تو مي خواهي پروردگارت را ملاقات نمايي ؛ و او نيز از تو در مورد مردم خواهد پرسيد ...

مگر نه اين كه علي (عليه السلام) و طلحه ، طبق نظر اهل سنت از عشره مبشره هستند ، پس چرا حد اقل به سخنان آن ها توجهي نشد .

اعتراض مهاجرين و انصار :

ابن قتيبه دينوري ، در الإمامة والسياسة مي نويسد :

فدخل عليه المهاجرون والأنصار حين بلغهم أنه استخلف عمر ، فقالوا : نراك استخلفت علينا عمر ، وقد عرفته ، وعلمت بواثقه فينا وأنت بين أظهرنا ، فكيف إذا وليت عنا وأنت لاق الله عز وجل فسائلك ، فما أنت قائل ؟ ... .

الإمامة والسياسة با تحقيق شيري ، ج1 ، ص37 و با تحقيق ، زيني ، ج1 ، ص24.

وقتي كه خبر به مهاجرين و انصار رسيد كه او عمر را به جانشيني انتخاب كرده است به نزد او رفتند و گفتند : مي بينيم كه عمر را بر ما خليفه گردانيده اي ؟ با اينكه او را مي شناسي ؟

و مي داني كه چگونه با وجود تو در ميان ما او سخت گيري مي كند ؛ پس چگونه خواهد بود وقتي كه تو از ميان ما بروي و اين در حالي است كه تو مي خواهي به ديدار خداوند عز و جل بروي ؛ چه پاسخي داري ؟

اعتراض اهل شام :

ابن قتيبه دينوري در اين باره مي نويسد :

وكان أهل الشام قد بلغهم مرض أبي بكر ، واستبطؤ الخبر فقالوا : إنا لنخاف أن يكون خليفة رسول الله قد مات ، وولي بعده عمر ، فإن كان عمر هو الوالي فليس لنا بصاحب ، وإنا لنري خلعه.

الامامة والسياسة ، با تحقيق زيني ، ج1 ، ص25 و با تحقيق شيري ، ج1 ، ص38 .

خبر مريضي ابو بكر رسيد به اهل شام رسيد اما ايشان گمان كردند كه خبر دير به ايشان رسيده است ، پس گفتند : ما مي ترسيم كه خليفه رسول خدا مرده باشد وعمر را به جاي خويش گمارده باشد ؛ پس اگر او حاكم شده باشد با ما همراهي نخواهد كرد و ما چنين نظر داريم كه او را بر كنار كنيم !!!

بي هوش شدن أبو بكر ، هنگام وصيت

از نكته هاي جالب اين انتخاب اين است كه ابوبكر قبل از املاء وصيت ، از شدت بيماري بي هوش مي شود ، و قبل از آن كه ابوبكر به هوش بيايد ، عثمان بن عفان كه كاتب وصيت بوده است ، نام عمر را مي نويسد و وقتي ابوبكر به هوش مي آيد با كار انجام شده روبرو و آن را تأييد مي كند .

تعدادي از علماي اهل سنت نقل كرده اند :

عن زيد بن أسلم ، عن أبيه ، قال : « كتب عثمان بن عفان عهد الخليفة من بعد أبي بكر ، فأمره أن لا يسمي أحدا ، وترك اسم الرجل ، فأغمي علي أبي بكر إغماءة ، فأخذ عثمان العهد فكتب فيه اسم عمر . قال : فأفاق أبو بكر فقال : أرنا العهد ، فإذا فيه اسم عمر ، فقال : من كتب هذا ؟ فقال عثمان : أنا . فقال : رحمك الله وجزاك خيرا ، فوالله لو كتبت نفسك لكنت لذلك أهلا .

شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة ، طبري الرازي الشافعي اللالكائي (418 هـ) ، ج 6 ، ص 106 ، با تحقيق د. أحمد سعد حمدان ، ط دار طيبة ، الرياض ، 1409 هـ و الشريعة ، الآجُرِّيُّ البغدادي ، ج 3 ، ص319 ، با تحقيق محمد حامد الفقي ، ط مطبعة أنصار السنة المحمدية ، القاهرة ، 1369هـ- 1950م و تاريخ مدينة المنوره ، ج2 ، ص667 و الرياض النضرة في مناقب العشرة ، ج1 ، ص219 و جامع احاديث ، سيوطي ، باب مسند أبي بكر الصديق ، ج25 ، ص173 ح 27824 و تاريخ مدينة دمشق ، ج 39 ، ص185 .

از زيد بن اسلم از پدرش روايت شده است كه گفت: عثمان پيمان نامه خليفه بعد از ابو بكر را مي نوشت ؛ پس ابو بكر به او دستور داد كه نام كسي را ننويسد و جاي اسم را خالي بگذارد ؛ پس ابو بكر بيهوش شده ، عثمان نامه را برداشت و در آن نام عمر را نوشت ؛ پس وقتي كه ابو بكر به هوش آمد گفت : پيمان نامه را به من نشان بده ؛ و در آن نام عمر را ديد !!!

پس گفت : چه كسي اين را نوشته است ؟ عثمان پاسخ داد : من ؛ ابو بكر گفت : خدا تو را ببخشايد و جزاي خير دهد ؛ قسم به خدا كه اگر خودت را نيز مي نوشتي سزاوار بودي !!!

متقي هندي بعد از نقل حديث مي گويد :

قال ابن كثير اسناده صحيح .

كنز العمال ، متقي هندي ، ج 5 ، ص897 ، شماره : 14182 .

ابن كثير گفته است كه سند اين روايت صحيح است .

سؤال ما از دوستان اهل سنت اين است كه :

شما مي گوييد رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) كسي را براي جانشيني خود معين نكرد و تعيين آن را به عهده مردم نهاد ؛ پس چرا ابوبكر بر خلاف سنت رسول خدا رفتار نموده و عمر را به پيشوايي مردم انتخاب كرد ؛ در حالي كه اكثر مردم با اين انتخاب مخالف بودند و دلايل خود را نيز بر اين مخالفت اعلام ؟

مگر نه اين كه رسول خدا براي تمامي مسلمين اسوه است و اطاعت از آن حضرت بر همگان واجب است ؟

اگر كار رسول خدا صحيح بوده است ، چرا ابوبكر بر خلاف آن را انجام داد و اگر كار ابوبكر درست بوده ، بايد ملتزم بشويد كه كار رسول خدا (نستجير بالله)صحيح نبوده است .

چگونه است كه وصيت ابوبكر در حال اغماء ، نافذ است و سخن او هذيان گويي به حساب نمي آيد ؛ اما وقتي رسول خدا كه طبق نص صريح قرآن كريم سخني جز وحي نمي گويد ، مي خواهد وصيت كند ، برخي به بهانه مريضي آن حضرت ، تهمت هذيان گويي به آن حضرت مي زنند و با اين عمل زشت ، مانع نوشتن وصيت نامه مي شوند ؟ اگر حقيقتاً انتخاب خليفه به عهده مردم بود ، چرا ابوبكر با اين كه مي دانست اكثر مردم از انتخاب عمر ناراضي هستند ؛ وي را بر مردم تحميل كرده و آزادي مردم را در انتخاب حاكم سلب نمود ؟

آيا شايسته نبود كه به عواطف و احساسات مردم ناراضي توجه مي شد و بر خلاف نظر اكثر مسلمان ها ، عمر را بر مردم تحميل نمي كرد . و يا اين كه حد اقل با اهل حل و عقد مشورت مي كرد و نظر آن ها را ـ طبق قاعده شوري ـ جويا مي شد ؟

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | يه سني | Iran - Iranshahr | ١٢:٠٠ - ٢٥ ارديبهشت ١٣٨٧ |
جمع كن اينا رو........ اگه راست ميگين! علما تونو بردارين بيايين با علماي اهل سنت بحث و گفت و گو كنين معلوم بشه حق با كيه! تو شبكه پخش زنده كنين............

پاسخ:
جناب سني! از ايرانشهر
ما خيلي دوست داريم كه با علماي شما مناظره و مباحثه داشته باشيم ؛ اما متأسفانه علماي اهل سنت ؛ به ويژه مولوي‌هاي ايراني از مناظره و مباحثه با علماي ما طفره مي‌روند .
بهترين شاهد بر اين مطلب طفره رفتن مولوي عبد الحميد امام جمعه زاهدان ، از مناظره با دكتر حسيني قزويني ، مدير مسؤول همين سايت بود . عجيب است كه شما از مطلب بي خبر مانده‌ايد .
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar&id=68
ما در همين جا اعلام مي‌كنيم كه هر شخصي از علماي شناخته شده اهل سنت حاضر باشند كه ما دوستان گروه پاسخ به شبهات اين سايت مناظره كنند ، با كمال ميل حاضر به مناظره هستيم .
2 | مهرداد | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٢٦ ارديبهشت ١٣٨٧ |
عمرا اينها (طلبه هاي اهل سنت ) بتونن جلو شماها بايستن
وا... ما يه دونه از اين سئوالات چهل سئوال پيرامون امامت جناب دکتر قزويني (دامت برکاتهم) رو از هر کدوم از اين سايتهاي اهل سنت پرسيديم جوابي نيومد- حالا اينها مي خوان با شماها بحث کنن؟!؟!؟!؟!
خلاصه اينکه من حقير دست تک تک شما بزرگواران را از صميم دل مي بوسم چرا که اگر اين سايت نبود من و امثال هزار بار سني و وهابي شده بوديم اما با وجود شما بزرگواران الآن موضوع برعکس شده نه تنها راهمون رو گم نکرديم بلکه خيلي هاي ديگه رو هم بوسيله ي اين سايت نجاتشون داديم
امام زمان (عج) خودش شماها رو بي نصيب نذاره
اجرکم عندا...
3 | طلبه اي از اهل سنت كردستان | Iran - Īlām | ١٢:٠٠ - ٢٦ ارديبهشت ١٣٨٧ |
با سلام
ما خوشحال ميشويم با علماي شما بحث کنيم
حتي علماي خودمان را هم نميفرستيم
براي منظره با شما " فقط طلبه اي کافيست
شما هميشه فراري هستيد از مناظره
آيا مناظره رفسنجا ني و يوسف القرضاوي را به ياد نداريد؟
شما طفره ميرويد و دست پيش گرفته که پس نيفتيد
هر زماني توانستيد ما آماده ايم و در شبکه ملي با شما مناظره ميکنيم و فقط با يک طلبه مواجه ميشويد
خدا همه ما را به راه راست هدايت فرمايد

پاسخ:
بسمه تعالى
با سلام، از ارتباط صميمانه شما سپاسگزاريم
در رابطه با بحث فرار از مناظره بد نيست خبر مربوط به خبر مولوي عبدالحميد از مناظره با دکتر حسيني قزويني را مطالعه نماييد.
والبته راجع به مناظره رفسنجاني و يوسف القرضاوي فکر کنم داستان برعکس اين چيزي است که شما تصور مي کنيد
(البته در باب اين مناظرات مي توان به مناظره معروف دکتر عصام العماد با شيخ عثمان الخميس نيز اشاره کرد ، که در نهايت عثمان الخميس فرار مي کند و يا مورد ديگر به مناظره دکتر حسيني قزويني با دکتر غامدي که متن اصل کتاب ايشان تحت عنوان قصة الحوار الهادي در همين سايت موجود است را مي توان اشاره نمود)
ما به دنبال طفره رفتن و يا دست پيش گرفتن نيسيتم واقعا دوست داريم با اهل علم (دقت کنيد اهل علم نه مجادله گر) بحث و مناظره داشته باشيم
الزامي هم در اجراي بحث مناظره در شبکه ملي نيست (هرچند ما نيز طالب اين امر هستيم ولي خوب متاسفانه در چندين مورد اقدام ، مسئولين جواب مثبت ندادند)
اما شما طلبه گرامي خوشحال مي شويم در صورت تمايل در همين سايت مباحث و مطالب مورد بحث و مناظره خود را مطرح کنيد (در بخش طرح پرسش والبته شما هم اگر در بحث پاسخ ارائه شده نقد و يا مطلب ديگري داشته باشيد در همان بخش از طريق نظرات مي توانيد مباحثه خود را ادامه دهيد) تا باهم گفتگوي علمي و مناظره اي داشته باشيم
(به قول معروف سيلي نقد به از حلواي نسيه)
وهمچنين در صورت تمايل مي توانيد تشريف آورده و به صورت حضوري با يکي از اعضاي گروه پاسخ به شبهات (يک طلبه) بصورت زنده مناظره نماييد و فيلم مربوطه به جلسه شما ضبط شده و بنام مناظره با خود شما در سايت قرار گيرد.
موفق و مؤيد باشيد
4 | گل مكاني | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٧ |
سلام عليكم
من سوالي از برادران اهل سنت دارم كه اگر در صورت امكان با دليل و برهان جواب دهند ممنون مي شوم.
آيا اهل سنت به وجود منجي آخرالزمان اعتقاد دارند؟
اگر معتقدند كه اين همه ظلم و فساد وتباهي در دنيا بايد بوسيله منجي آخرالزمان ريشه كن شود، لطف كنند و همان گونه كه خليفه اول را به صورت شورايي و انتخابي برگزيدند يك نفر را هم به عنوان امام زمان و خليفه دادگر آخرالزمان با تشكيل شورايي ديگر مانند سقيفه برگزينند و به مردم دنيا معرفي كنند تا همه از شر ظلم و ستم دشمنان اسلام و تباهي دين رها شوند و زمين به اهل تقوا به ارث برسد؟؟؟
اگر بنا باشد كه امام آخرالزمان را خدا برگزيند و انتخاب نمايد، پس نعوذ بالله خدا هم تدبيري در كارش ندارد كه انتخاب امام و خليفه اول را به عهده مردم بگذارد و امام آخر را خودش انتخاب نمايد.
5 | هادي جليل نژاد | Iran - Salmās | ١٢:٠٠ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٧ |
با سلام
دو سوال از خدمتتان داشتم؟
1 .سني ها مي گويند آيه( اليوم اکملت لکم دينکم)در روز نهم ذي الحجه نازل شده وازتفسير ابن کثير 2/13 نقل مي کنند:علي خود نيز ميفرمايد که اين آيه در روز عرفه در وقت شام نازل شده بود.
2.نظر شما در باره اين روايت چيست ؟بنده اين روايت را دريکي از سايت هاي اهل سنت ديدم که در رد واقعه غدير خم نوشته شده بود: ( در اينجا نقل آن روايت مشهور كه تقريباً در تمام كتابهاي سيرت، حديث و تفسير آمده بيجا نيست كه يهوديي به سيدنا حضرت عمر فاروق گفت: اي امير المومنين در كتاب الله شما چنان آيه اي است كه اگر به ما يهيوديان نازل مي شد روز نزول آن را عيد مي گرفتيم. سيدنا عمر فاروق پرسيد: كدام آيه است؟ آن يهودي اين آيه را خواند ((اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام ديناً)) سيدنا عمر فاروق فرمود: من مي دانم كه اين آيه چه روزي و چه جايي نازل شد. روز عرفه روز جمعه در عرفه نازل شد هنگامي كه حضرت رسول اكرم r در ميدان عرفات وقوف كرده بودند. (يعني نزولش در حجه الوداع جمعه بود. روز عرفه بود، ميدان عرفات بود. عيدي بزرگتر از اين چه مي تواند باشد؟) (تفسير قرطبي ِ/ٌِ به حواله مسلم شريف، نسائي و ديگر كتب حديث.)
لطفا جوابتان را در سايت خود قرار دهيد تا سني ها هم ببينند وهدايت شوند.
والسلام

پاسخ:
بسمه تعالى
با سلام، از ارتباط صميمانه شما سپاسگزاريم
در پاسخ بايد عرض کنم در متن پاسخ سؤال :
آيا در قرآن آيه‌اي در خصوص امامت امامان بعد از حضرت پيامبر آمده است ؟
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1368
بحث آيه اليوم اکملتم لکم دينکم کاملا آمده و اشاره شده که اجماع اهل سنت بر اين نکته اعتراف دارند که اين آيه در تاريخ 18 ذيحجه در مکاني به نام غدير خم در نزديکي جحفه بر پيامبر نازل شده است .
حال برخي از معاندين مي خواهند به استناد برخي ديگر از منابع اهل سنت بخواهند خلاف آن را ثابت کنند ، بحثي ديگر است (که خوب بهتر آن است که ابتدا منابعي همچون تاريخ يعقوبي که از معتبرترين کتب اهل سنت هست را رد بکنند تا بتوانند چنين ادعا بکنند (و نکته جالب کار نيز همينجاست که در منابع معتبر خود خلاف اين ادعاي اين روايتي را که شما نقل کرده ايد ، عنوان کرده اند)
موفق و مؤيد باشيد
معاونت اطلاع رساني
6 | محصل | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٨٧ |
به نام خدا
با سلام خدمت دوستان و خصوصا جناب آقاي سيد
به نظر بنده اين لحن شما در کامت ها مناسب نيست و در سيره عترت پيامبر اينگونه نبوده که کساني که عقايد ديگري داشتند با لحن بد صحبت شود.
خدا را شکر شما که شيعه هستيد و پيرو امام صادق که صبر در گوش کردن ايشان به نظرات مخالف زبان زد است.
نکته ديگر اين است که هر کس خود بايد تحقيق کند و به حقيقت دست يابد، اين طور نيست که علماي ما و يا علماي اهل سنت تحقيق کنند و مردم ديگر از تحقيق معاف شوند مگر چند در صد از مردم اهل تحقيق هستند چه سني و چه شيعه؟
خواهش من اين است که برادران اهل سنت را که به دنبال حقيقت هستند را با اين لحن خود آزرده نکيند.
بهتر است به جاي طلب هدايت و لعن و نفرين برهان هاي محکم و عفلاني شيعه را که خود هدايتگر فطرت پاک است را ارائه کنيم تا جوينده خود آنرا بيابد.
7 | مسلمان | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٨٧ |
با تشكر فراوان از مسئولان سايت.
اكثر اهل سنت به دليل القاي عقايد غلط توسط مفتي هاي وهابي (لعنه الله عليهم اجمعين) اصلا به فكرشان هم خطور نمي كند كه عقايدشان غلط باشد؛
چرا كه آنقدر برايشان دليل و برهان ساختگي مي آورند كه به حق اليقين(!) مي رسند.
اين طلبه سني اگر با شما مذاكره كند، احتمالا از شدت ناراحتي و افسوس كه يك عمر با عقايد خرافي زندگي كرده است، بلند بلند گريه مي كند.
خداوند شما را اجر جزيل عنايت فرمايد.
8 | سيد | Iran - Bahārestān | ١٢:٠٠ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٨٧ |
ها ها ها خنديدم. گنده هاي شما سني ها جواب نمي تونن بدن حالا مي خواي يه جوجه طلبه ي سني كه از تخم بيرون نيومده و هنوز الف و ب رو تشخيص نميده بفرستيد.
يعني مي خواهيد كارهاي زشتي كه خليفه هاتون انجام دادن و زير سيبيلي رد كنيد. آخه...
انشاالله امام زمان بياد اگه لياقت به من بده كه در ركابش باشم با اجازه ي آقام انتقام اون سيلي و پهلوي شكسته مادم زهرا(س) رو از تك تك شما ها ميگيرم.
شما نمي خواد بياييد مذاكره كنيد بريد كتابهاي خودتون و بخونيد مي فهميد حق با كيه اگه نمي دوني چي بخوني گوش كن در كتاب صحيح بخاري تون نوشته: ابوبكر بعد از وفات پيامبر به ديدن خانم فاطمه(س) ميره ولي خانم نه تنها جواب سلام اونو نميده بلكه تا آخر عمر شريفشون با اون حرفم نمي زنه و ...
ديگه بستونه شما ها به درد مذاكره كردن و بحث كردن نمي خوريد باز به دست اند كاران موسسه تحقيقاتي ولي عصر(عج) كه به شما ها اجازه مي دن بياييد بحث كنيد وجدانا اگر بحث كرديد و نتونستيد براي حرفاتون دليل بياريد يا شيعه بشيد يا بشينيد سرجاتون و ديگه حرف نزنيد.
اين المنتقم؟ (اللهم عجل لوليك الفرج.)
9 | حميد | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٠١ خرداد ١٣٨٧ |
بسمه تعالي
سلام.
متن بالا را اگر اهل سنت قبول کنند با توجه اينکه آنها مي گويند ابوبکر عمر را فقط پيشنهاد کرد . نه جانشين بعد از خود.قابل توجيح است.
"در ساعتهاى آخر حيات عده اى از ابوبكر جوياى رأى او شدند هرگز مفهوم انتخاب نداشته است و آنان خود به خوبي مي دانستند که خود با اصرار فقط از ابوبکر خواستند شخصي را که مي شناسد و براي اين مسئوليت مناسب است معرفي کند"
آيا مدرکي براي رد اين ادعا داريد.

پاسخ:
جناب حميد ! فكر مي‌كنم كه شما مقاله را به صورت كامل نخوانده‌ايد و گر نه چنين شبهه‌اي در ذهن شما ايجاد نمي شد .
مدارك بالا ثابت مي‌كند كه ابوبكر ، با وجود اعتراضات شديد تمامي صحابه ، عمر را بر مردم تحميل كرد و به سخنان معترضين هيچ اعتنائي ننمود .

والسلام علي من اتبع الهدي

گروه پاسخ به شبهات
10 | محمدرضا بلبل پور | Iran - Shahrestān-e Bandar-e Māhshahr | ١٢:٠٠ - ٠٤ خرداد ١٣٨٧ |
افشاي پشت پرده اي از سني نيوز دروبلاگ پخش ((پايگاه خبري شيعه)) به آدرس:
http://pakhsh.blogsky.com/?PostID=19
11 | عباس سالاري | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠٩ خرداد ١٣٨٧ |
بسمه تعالي سلام عليكم
ما الحمدلله افتخار مي کنيم که اهل مناظره صحيح ودر شان يک مسلمان حاضر به مناظره هستيم به خاطر اينکه پيامبر اسلام ص وامام علي ع وهمه ايمه ما اهل مناظره بودند تاريخ را به خوبي بنگري مي بينيد علماي بزرگوار ما مراجع عظيم الشان ما هم اهل گفتگو ومنطق اسلامي ميباشند هيچ وقت وهيچ کجا از مناظرات نگريختند
ان برادري که در باره مناظره اقاي رفسنجاني با اقاي قرضاوي مطرح کرده برادر خوب وبا دقت ان مناظره را ببين وکلمه به کلمه خوب گوش گن به دور از تعصبات مناظره را نگاه کن اقاي رفسنجاني چگونه مسايل را موشکافي مي کند واقاي قرضاوي مسايل روز اسلام ومسلمين را چگونه مي بيند
ما از کساني پيروي مي کنيم که خداي عزوجل در روز مباهله انتخاب کرد پيامبر اسلام ص امام علي ع حضرت فاطمه زهرا ع امام حسن ع امام حسين ع بياييد از اهل بيت عصمت وطهارت پيروي کنيم
اللهم عجل لوليک الفرج
12 | اسماعيل | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١١ خرداد ١٣٨٧ |
باسلام
اگربه اهل سنت همه واقعيتهارانشان دهيدبازهم دست ازاين مذهبشان برنميدارند پس چرا اين همه سرتان رابه دردمياوريد
تاخودشان نخواهندهيچ چيزرانميپذيرند.
ولي اگربه انها بگويندازفرداهمه وهابي بشويدباجان ودل ميپذيرند چرا چون دلشان ميخواهد
ولي هيهات ...... . . . . . . . . . . . . . که خودکرده راتدبيرنيست وروزي ميرسدکه توي سرميزنند وميگويند.
گفتم که فراق رانبينم ديدم امد به سرم از انچه ميترسيدم...بياييدکمي منطقي باشيد وچشمتان راروي حقايق باز کنيد
به جان ابوبکرو عمرکه خيلي دوستشان داريدقسمتان ميدهم که کتابهاي واقعي خودتان رابخوانيدوببينيدکه چه گفته اند
اگرواقعيت رافهميديدبياييد مثل انسان عاقل ومردانه دست از اين همه لجاجت برداريد.
به اميدروزي که همه شما برادران اهل سنت دست از لجاجت برداريد انشاالله
خداوندهمه رابه راه راست هدايت فرمايد
13 | حميد راستي | Iran - Shahrestān-e Bandar-e Māhshahr | ١٢:٠٠ - ٢٠ خرداد ١٣٨٧ |
آقاي يه سني...
راستي اگر اينارو هم جمع بشه چيزي از مذهب ساختگي شما اهل سنت مگه چيزي هم مي مونه؟
خوبه که همش تو منابع اهل سنت اومده.
خوبه که شما خودتون مي گين عمر هفتاد بار (يعني همي شه مي گفته) که اگر علي (ع) نبود عمر هلاک شده بود. پس اي کاش ؟؟؟ اينهمه ظلم به خاندان پاک پيامبر (ص) نمي کرد .
چه بدعت هائي که در اسلام ايجاد کرد...
يا ابوبکر که ...
يا عثمان که...
آقاي سني ؟؟؟ ديگه خواب زدگي بسه...
شيخ اکبرتون (عارف مشهور سني ) خودش گفته که من امام زمان (ع) رو مشاهده کرده ام . اگر راست گفته که خوب راست گفته ديگه .
اما اگر دروغ گفته که اين شيخ اکبرتون اگه دروغگو باشه واي به حال اصغراتون.
14 | حميد راستي | Iran - Shahrestān-e Bandar-e Māhshahr | ١٢:٠٠ - ٢٠ خرداد ١٣٨٧ |
يك نكته:
ما شيعه ها خلفا رو اصلا قبولشون هم نداريم ؟؟؟ آخه اونا خودسرانه حق ولايت امام علي (ع) را كه از طرف خدا و به وسيله ي پيامبر (ص) ابلاغ شده بود را رد كردند.
اين همه دليل عقلي و نقلي بر اين مدعا هست.
اما سني مذهب ها اكثرشون (غير فرقه ي ضاله ي وهابيت) مي گن كه امام علي(ع) ما شيعيان فضائل بسياري داشته اند و خودشون هم اونا رو نقل مي كنند.
آياتي از قرآن رو در شان امام علي (ع) مي دانند.
در آخر يك سوال هم مي پرسم :
آيا كسي رو كه خودش رو به خواب زده مي شه بيدارش كرد ؟
مسلمه كه نه نمي شه.
آقايون دو تا سيب با دو تاسيب ديگه مي شه چهار تا.
اما برخيا شايد بگن اون دو دو تا يعني دو تا سيب قرمز با دو تا سيب قرمز ديگه.
اما دو تا سيب قر مز با دو تا سيب زرد مي شه غير چهار تا.
حالا هر چند تا شد مهم نيست.
15 | سوران | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ خرداد ١٣٨٧ |
شما ادعاي مي كنيد كه عاشق حضرت علي هستيد و اين را هم مي دانيد كه سه تا از پسران حضرت علي به نامهاي ابوبكر و عمر و عثمان بودند پس چرا به آن حضرت اقتدا نمكنيد و نام فرزندان خود را به اين نامها نمي ناميد چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قرار ما از اول اين بوده كه كسي طفره نره اميدوارم مرا بخاطر داشته باشيد چون خيلي وقته نيستم و متاسفانه مشكل داشتم در ضمن به خيلي از نظرات من پاسخ ندادي فكر نكني فراموش كردم در ضمن خيلي جاها هم كه پاسخ دادي طفره رفتي و اما اگر شما پاسخ يكي از اين سوالات رو ندي از وبلاگهاي ميپرسم كه خيلي ادعا دارند اما هنوز نمي دانند كه قبله كدام طرفه است قصدم توهين نيست منظورم اين است كه نسبت به شما هيچي رو نمي دانند و آنوقت مي دانيد چي ميشود البته وقتي كه نتونن جواب بدن كه مطمئناَ نمي تونن جواب بدن اگر شما جواب ندين يا طفره بري

پاسخ:
جناب آقاي سوران ! ما به تمامي سؤالات و نظرات شما بلا استثناء جواب داده‌ايم ، شايد شما يادتان رفته است كه در كدام قسمت نظر داده‌ايد ، اگر بار ديگر با دقت بيشتر مراجعه كنيد ، جواب نظرات خودتان را خواهيد يافت . اگر بازهم پيدا نكردي ، اصل سؤالتان كه به ياد داريد ، بار ديگر مطرح كنيد تا لينك آن را برايت ارسال كنيم .
اما اين كه چرا امام علي عليه السلام نام فرزندانش را ابوبكر ، عمر و عثمان گذاشت ، اگر گشتي در قسمت پرسش و پاسخ سايت مي‌زديد ، جواب اين سؤال را مي‌گرفتيد و ديگر نيازي نبود كه دوباره آن را مطرح نماييد . لطفاً به اين آدرس مراجعه بفرماييد :

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=437

والسلام علي من اتبع الهدي

گروه پاسخ به شبهات
16 | سوران | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ خرداد ١٣٨٧ |
ابن تيميه چه خري است كه ميخواهيد داستان او را نقل كنيد! در ضمن اگر داستان ابن تيميه را باور مي كنيد پس بايد هر چي رو كه نوشته باور كنيد فراموش نكنيد كه در مورد حضرت علي (رضي) هم چه نوشته آيا قبولش داريد كه در مورد حضرت علي هم هر چي كه نوشته يا خير ؟ خوب اگر قبول كنيد حرفي نيست اما اگر قبول نكنيد واقعاَ شبهه افكنيد

پاسخ:
جناب سوران ! ما نيز همانند شما ابن تيميه را قبول نداشته و ايشان را از دشمنان اهل بيت عليهم السلام مي‌دانيم . اگر ما به سخنان ايشان استناد مي‌كنيم از اين باب نيست كه اين سخنان را قبول داريم ؛ بلكه از باب قاعده الزام ، براي قانع كردن كساني كه امروزه سخن ايشان را از سخن رسول خدا نيز بالاتر مي‌دانند و هر چه او گفته است قبول مي‌كنند .
براي اطلاع دقيق از دشمني‌هاي ابن تيميه و اهانت‌هاي ايشان به اهل بيت پيامبر صلوات الله عليهم اجمعين به اين آدرس مراجعه بفرماييد :
http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=90

والسلام علي من اتبع الهدي

گروه پاسخ به شبهات
17 | سوران | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ خرداد ١٣٨٧ |
اگر حضرت علي را به زور مجبور كردند كه با حضرت ابوبكر بيعت كند پس چرا حضرت به مجلس حضرت عمر تشريف مي برد و مي فرمود كه اين رو بگو اين رو نگو اين كار رو بكن اين كار رو نكن آيا با زور ميشه دهان كسي رو باز كرد و اگر ميشد پس چرا حضرت عمر مي فرمود اگر علي نبود عمر هلاك ميشد چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پاسخ:
جناب سوران ! از آن جايي كه امام علي عليه السلام مشروعيت خلافت خلفاي سه گانه را قبول نداشت ، در هيچ موردي از كارهاي خلفاي سه گانه مشاركت نكرد ، نه در جنگ‌هاي آن‌ها حضور داشت ، نه پست و مقامي را از آن‌ها پذيرفت و ...
ولي بحث مشورت دادن فرق مي‌كند . مشورت‏ دادن به آن‌ها ، به عنوان يك تكليف شرعى بوده است ؛ زيرا مشورت دادن وظيفه هر مسلمانى است ، حتّى اگر طرف مشورت ، شخص يهودى نيز باشد ، مقتضاى وظيفه اسلامى رهنمود با نهايت امانت‏دارى است ؛ چه رسد كه اگر مسأله حفظ اساس اسلام و دين خدا در ميان باشد .
امير المؤمنين عليه السلام وقتي مي‌ديدند كه بي تدبيري‌ها و بي كفايتي ‌هاي خلفا ، اساس اسلام را به خطر انداخته است و اگر با پيش نگذارد ، دشمنان ، اساس و بنيان اسلام را از بين خواهد برد ، با راهنمايي و مشورت دادن از موجوديت اسلام و در حقيقت از 23 سال تلاش نبي مكرم اسلام و زحمات خودش حفاظت مي‌فرمودند ، نه اين كه مشروعيت خلافت آن‌ها را قبول داشته باشند . بي شك اگر قبول داشت به جاي نشستن در خانه ، خود همانند زمان رسول خدا در جنگ شركت كرده و دشمنان اسلام را به خاك مذلت مي‌نشاندند .

والسلام علي من ابتع الهدي

گروه پاسخ به شبهات
18 | مهدي ذ | Cambodia - Phnom Penh | ١٢:٠٠ - ٢٨ خرداد ١٣٨٧ |
با سلام به سوران عزيز :
بسيار علاقه مند هستيم كه ما را با دلايل منطقي خود و بدون تعصب و با مدرك آشنا كرده و حقانيت خود را ثابت كنيد .
تمام سوالاتي را كه داريد و مدعي هستيد بدون جواب باقي مانده ذكر كنيد تا حقيقت روشن شود .
در ضمن شما مي توانيد سري به سايت ها و كتابهاي اهل سنت زده و ببينيد كه به ابن تيميه شيخ السلام مي گويند نه خر .
با مطالعه در مورد معني لغات مجادله و مناظره ميتوانيد به اين مطلب پي ببريد كه چرا براي شما از ابن تيميه دليل مياوريم ولي همه حرف هاي او را قبول نداريم .طوري حرف بزنيد كه اهل سنت از شما دلگير نشوند .
قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين
19 | سوران | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٩ خرداد ١٣٨٧ |
جناب مهدي اشتباه نکن کسي که ابن تيميه رو قبول داره اهل سنت و جماعت نيست بلکه وهابيها هستند که او را شيخ السلام ميدانند و در اينجا وهابيها متاسفانه خود را به نام اهل سنت به جامعه اسلام معرفي کردند تا بتوانند مردم بيشتر رو فريب دهند باز ميگويم شيعه و سني چقدر با هم اختلاف دارند سني و وهابي دو برابر
20 | مهدي ذ | Cambodia - Phnom Penh | ١٢:٠٠ - ٣٠ خرداد ١٣٨٧ |
با سلام به سوران عزيز :
البته اينكه شما نمي خواهيد ابن تيميه را بنا به دلايل روشني كه هست سني معرفي كنيد ، براي اهل سنت دليل خوبي نيست . اگر مي خواهيد از مذهب او آگاهي داشته باشيد از خودش بپرسيد ، كسي بهتر از خود او به مذهبش آشنا نيست . او در جواب شما مي گويد :
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
من ويكي مصدر، المكتبة الحرة
اذهب إلى: إبحار, بحث
يا سائلي عن مذهبي وعقيدتي رزق الهدى من للهداية يسأل
اسمع كلام محقق في قوله لا ينثني عنه و لا يتبدل
حب الصحابة كلهم لي مذهب ومودة القربى بها أتوسل
ولكلهم قدر و فضل ساطع لكنما الصديق منهم أفضل عير فيك
وأقول في القرآن ما جاءت به آياته فهو الكريم المنزل
وجميع آيات الصفات أمرها حقا كما نقل الطراز الأول
وأرد عهدتها إلى نقالها و أصونها عن كل ما يتخيل
قبحا لمن نبذ القرآن وراءه و إذا استدل يقول : قال الأخطل
والمؤمنون يرون حقا ربهم و إلى السماء بغير كيف ينزل
و أقر بالميزان والحوض الذي أرجو بأني منه ريا أنهل
و كذا الصراط يمد فوق جهنم فموحد ناج و آخر يهمل
والنار يصلاها الشقي بحكمة و كذا التقي إلى الجنان سيدخل
و لكل حي عاقل في قبره عمل يقارنه هناك و يسأل
هذا إعتقاد الشافعي و مالك و أبي حنيفة ثم أحمد ينقل
فإن اتبعت سبيلهم فموفق و ان ابتدعت فما عليك معول
تصنيف: ابن تيمية
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
البته بنده اين مطلب را كه تعداد معدودي از علماي شما وي را مورد وثوق نمي دانند و همچنين كتبي در رد نظرات ابن تيميه نوشته اند كه از ميان آنها كتابهاى " كشف السقام في زيارة خير الانام " ، " الدرة المضية في الرد على ابن تيميه " ( تأليفات سبكى ) ، " المقالة المرضية " ( تأليف قاضى اختائى ) و " دفع الشبه " ( تأليف حصنى ) را مى توان نام برد ، انكار نمي كنم ولي ملاك براي ما اكثريت اهل سنت است . در اينجا قسمتي از مقدمه مختصر منهاج السنه را كه اهل سنت فارسي زبان آنرا ترجمه كرده اند برايتان مي نويسم :
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
... و چيزي از خودم بر آن نيفزوده‌ام، نه در لابلاي عبارات، و نه به عنوان حاشيه و توضيحات. زيرا کلام امام ابن تيميه از چنان قوت، متانت و استحکامي برخوردار است که نياز به هيچ تعليقي باقي نمي‌گذارد، و نور حق، و وضوح در گفتار، و قوت استدلال ايشان کتابش را از توضيح بيشتر بي‌نياز گردانيده است. خداوند ايشان و پيروان ايشان را به خاطر جهاد و دفاع از اسلام جزاي خير عطا کند، و از خداوند متعال خواستاريم ما را در جهاد و پاداش نيک ايشان سهيم گرداند، چرا که خداوند بهترين و بخشنده‌ترين خوانده شده است.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
وقتي به سايت فارسي زبانان اهل سنت(http://www.bidary.com/article.aspx?id=173) برويد جملات زير را در آنجا خواهيد ديد . آيا اين سخنان مردود بودن ابن تيميه در نزد اهل سنت را در اذهان تلقي مي كند يا ثقه بودن وي را؟
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آشنايي علامه ابن قيم با شيخ الاسلام ابن تيميه و متأثر شدن از افکار و انديشه هاي وي :
علامه ابن قيم رحمه الله در عصري متولد شد که فرهنگ و تمدن اسلامي شکوفا شده بود.ايشان در اواخر قرن هفتم هجري بدنيا آمد ، زماني که سلطان مسلمين در مصر و اميرانش در شام بلاد اسلامي را از رجس صليبيان آلايش داده بودند و همه بلاد اسلامي به آنها باز گردانيده شده بود ليکن در حالي که هشت سال از عمرش نگذشته بود که حمله تاتاريان به بلاد اسلامي شروع شد.
در سال 699.م هنگامي که سپاه و لشکر تاتاريان درحالي سپاه اسلام را شکست داده بود به دروازه شهر دمشق رسيد ، شيخ الاسلام ابن تيميه بزرگان شهر را جمع نمود و پس از مذاکره با قازان خان پادشاه تاتاريان وي را برآن داشت که از دخول به شهر دمشق ابا ورزد وبه همين علت شيخ الاسلام ابن تيميه مرد دمشق و شخصيت اول اين شهر گرديد و به تعليم و تربيت اهل آن و جمع نمودن و متحد کردن آنها براي مقابله با تاتاريان پرداخت و در سال 702ه.ق در نبرد شقحب که در ماه رمضان رخ داد شيخ الاسلام ابن تيميه تحت لواي سلطان مسلمين لشکر اسلام را پيش برد و شجاعانه جنگيد تا اينکه خداوند نصرت و پيروزي خويش را بر آنان ارزاني داشت و تاتاريان مجبور به عقب نشيني شدند. اين واقعه به علامه ابن قيم رحمه الله دو درس آموخت:
1- متکي شدن به خداوند و يقين به نصرت الهي و وجوب اتحاد مسلمين که از مقدمات نصرت الهي است.
2- اعجاب و متأثر شدن وي از افکار و انديشه ها و شخصيت شيخ الاسلام ابن تيميه. به همين علت در سال 712ه.ق آنگاه که شيخ الاسلام ابن تيميه از قاهره به دمشق باز گشت ابن قيم به ايشان پيوست و در مقابلش زانوي تلمذ زد و مدت 16 سال ملازم وي بود و از اين همراهي و مصاحبت بسيار بهره مند گرديد. محبت استاد در دلش جاي گرفت و از افکار و انديشه هاي وي متأثر شد و چون در آن زمان جواني رشيد و برومند و21 ساله بود ادراکش رو به کمال نهاده بود تفکرات شيخ الاسلام ابن تيميه او را مجذوب خود نمود تا جايي که از هيچ کدام از اقوال وي خارج نمي شد بلکه از آنها دفاع مي کرد و براي صحت آنان استدلال مي کرد و با معارضين آن به مبارزه بر مي خواست. بسياري از علما علامه ابن قيم را مروج و ناشر انديشه هاي شيخ الاسلام مي دانند.
مهمترين چيزي که علامه ابن قيم از شيخ الاسلام ابن تيميه آموخت دعوت به چنگ زدن و متمسک شدن به قرآن و سنت صحيح رسول الله صلي الله عليه و سلم و فهم آن به گونه اي که سلف صالح آنرا فهميدند و دوري گزيدن از آنچه با آن مخالف باشد و از نو زنده نمودن معالم صحيح دين و پاک نمودن آن از شائبه ها و بدعات، و برحذر داشتن آنها از خرافات صوفيان و منطق يوناني بود ، اگر کسي کتابهاي علامه ابن قيم را مطالعه نمايد تأثير شگفت انگيز شيخ الاسلام ابن تيميه بر وي را به درستي مشاهده خواهد کرد. محبت علامه ابن قيم به استادش تنها در کلاس درس نبود بلکه وي در سختي و راحتي و در محنت و فرحت هميشه همراه و ملازم شيخ الاسلام بود و سختي ها و مصائب فراواني را همراه استادش به جان خريد و در اين راه بسيار شکنجه شد. براي مثال وي بعلت بعضي از فتاوايش همراه شيخ الاسلام ابن تيميه در قلعه اي زنداني شد و تا زماني که استادش دار فاني را وداع گفت و در همان زندان از دنيا رفت، ايشان از زندان آزاد نشد.
عنايت شيخ الاسلام ابن تيميه به شاگردش علامه ابن قيم
هنگامي که شيخ الاسلام ابن تيميه رغبت صادقانه و علاقه وافر شاگردش در راه خدمت به علم و تحصيل آن را مشاهده نمود سعي کرد بوسيله نصايح و توجيهات متعددش وي را در اين راه و عقيده ثابت قدم و راسخ گرداند. خود علامه ابن قيم در بسياري از کتابهايش نصايحي که استادش به وي نموده را بيان ميکند.
براي مثال در کتاب مدارج السالکين مي گويد : شيخ الاسلام ابن تيميه به من فرمود : مشکلات و سختي ها مانند سرما است که اگر انسان معتقد باشد که ناچار بايد به وي برسد بهنگام رسيدن آن خشمگين نخواهد شد و مغموم و محزون نخواهد گشت. و در جاي ديگر شيخ الاسلام ابن تيميه شاگردش را به ترک زياده روي در مباح تشويق مي کند و خطاب به وي مي فرمايد: در چيزهاي مباح مراتب عاليه موجود نيست گرچه ترکش شرطي براي نجات نيست اما انسان مؤمن و خداشناس بسياري از چيزهاي مباح را رها مي کند تا بر صيانت خويش باقي بماند خصوصا اگر مباح بين حلال و حرام معلق باشد.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
با اين قراين كه قطره اي از درياست ، متوجه مي شويم كه اگرهم اهل سنت وي را وهابي بدانند اما او را تائيد كرده ومورد ثنا و ستايش قرار داده و ثقه مي دانند . دقت كنيد كه اين رفتار ضد ونقيض نيست بلكه حتي عالمان شما در صحاح خود از شيعيان نقل حديث كرده وايشان را ثقه مي دانند و بدعت (!!!!) ايشان را به خودشان وامي گذارند .
قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين
21 | شيعه | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٩ شهریور ١٣٨٧ |
ابوبكر و عمر جنازه مطهر پيامبر گرامي اسلام (ص) را روي زمين رها نموده و بدنبال حكومتي كه منتهاي آرزويشان بود به سقيفه شتافتند ؟!...
كجاست آن همنشيني و مصاحبت با رسول خدا ؟!....
كجاست آن خلق و خوي انساني و مسلماني ؟!....
كجاست آن مروت و جوانمردي ؟!...
براستي كه شگفت انگيز است رفتار اين اصحاب با پيامبرشان كه عمر خود را در راه تربيت و هدايت آنها سپري نمود ؟!....
طبق حديثي از پيامبر (ص) احترام ميت به دفنش مي باشد .... حال خود قضاوت فرمائيد ...
22 | ميلاد نوكر علي بن ابي طالب (ع) | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٥ مهر ١٣٨٧ |
با سلام خدمت دوستان گرامي
جالب اينجاست كه بنده حقير كه حدودا 2 ماه است كه تحقيق كرده ام و به حقيقت رسيده ام در يكي از سايت هاي سني كه عنوان آن " اهل سنت جنوب " بود رفتم در آن سايت خيلي مطلب ها بود كه اگر كسي مسيحي مذهب بود و به آن سايت مي رفت فكر مي كرد كه واقعا شيعيان كافر دشمن خدا بت پرستن هستند.
بنده به نويسنده سايت يك نظر دادم در مورد صحيح بخاري و 2 روايت كه بخاري نقل كرده است رو براي آنها با مدرك نوشتم و منتظر جواب شدم
هر روز سر ميزدم به اون پست ببينم جواب نظرم رو داده يا نه بعد از 3هفته رفتم ديدم جواب كه نداده هيچ نظرم رو زود پاك كرده تا بينندگان نبينن.
آن دو روايت همان خشم حضرت فاطمه و خشمگين شدن حضرت فاطمه از ابوبكر و عمر بود

و همين جناب سوران اگر يادش باشه با يكي از وبلاگ هاي بجهاي شيعه مناظره كرد يادم نمي ره كه آخرش كم آورد و گفت كه من هرچي جواب مي دادم از استادم مي پرسيدم

برادران اهل سنت يك خورد از نعمت عقل استفاده كننده و فكر كننده كه چرا اين همه از علماشون شيعه شدن ؟

در پناه حق
23 | حمه ريحان | Iran - Khorramshahr | ١٢:٠٠ - ٢٨ آذر ١٣٨٨ |
براي دكتر حسيني قزويني و مولانا عب الحميد و همه مسلمانان شيعه و سني تاسف مي خورم كه يك عمر را در تباهي بسر برده اند به خاطر قشري گري و بنيادگراييشان.
به جاي اينكه به اين مباحث عوامانه و تو خالي بژردازيد به فكر آينده علمي وتكنولو}ي اقتصادي و فرهنگ اجتا عي اي مملكت باشيد.
24 | شاهو كردستاني | Iran - Khorramshahr | ١٢:٠٠ - ٢٨ آذر ١٣٨٨ |
بادرود به دست اندرکاران اين سايت من سي سال سن دارم بخش عظيمي ازعمرم رابه تحقيق درباره اسلام گذراندم به اين اميد که به وسيله آن يک امنيت نسبي اجتماعي،اخلاقي،فرهنگي،اقتصادي و.....بدست بياورم اماغيرازاسلام عرفاني آن هم تاحدودي هيچ نقطه عطفي رانديدم(البته من بخشي ازوجودم رامديون اسلام مي دانم امانه اسلام عوام) هزاروچهارصدسال است که مردمان خاورميانه وآفريقا که حقيقتا درقلمرواسلام است به جان هم افتاده اندومثل گرگهاي درنده سربحث شيعه وسني ميليونها ليترخون ريخته شده است.البته نبايدهمه تقصيرهارابه گردن اسلام گذاشت چون براساس موضوع (نسبيت فرهنگي بابنيادگرايي ديني) متوجه مي شويم که مردمان اين مناطق ذاتاخشونت طلب هستند.واسلام هم تاحدود زيادي آتش اين خشونت وانتقام را برافروخته. منجلابي که طالبان والقاعده براي خودومردم پاکستان وافغانستان بوجودآورده، موضوع شيعيان صعده ،قضيه صربها وبوسنيايي ها ازهمه بدترفلسطين ولبنان, بنياد گرايي شديد ديني درميان شيعيان عراق وايران، تمام دورانهاي تاريخ مسلمانان که هيچ نقطه عطفي درآن نبوده واگرچيزي درکتاب ها هم مي خوانيم همه دروغ وتحريف ومغالطه است همه وهمه مواردي هستند که ناکارامد بودن اسلام بنيادگراوعوامانه را آشکارا وبدون دليل وبرهان بيان مي کند. البته ناگفته نماند اسلام کساني مثل مولاناجلال الدين بلخي،فيض کاشاني، ،خيام وحافظ،سعدي،امام محمدغزالي ،عبدالکريم سروش و....راتربيت کرد. به قول يکي ازنظريه پردازان اين سايت سيلي نقد به ازحلواي نسيه، آن جهان راکي رفته وکي برگشته تامعلوم شود که بهشت وجهنمي وجوددارد ويااينکه درآن دنياحق باشيعه است ياسني مسئول اين سايت مي فرمايند اگرکسي اهل علم است ونه مجادله بيايد وبحث ومناظره داشته باشيم من نمي دانم چه علمانيتي پشت سراين که علي خليفه بوده ياعمروجود دارد موضوعي که هزاروچهارصد سال پيش درست ياغلط آن هم نه به بزرگي يک صدم ازبسياري حوادث بزرگ جهان که در درطول تاريخ ملت ها اتفاق افتاده اگراسلا م دين وحدت است ومي خواهدهرگونه رنگ ولعاب ودورويي رادرجهان بردارد بعدازهزراوچهارصدسال کجاست اين وحدت؟ منتظربمانيم که يک نفرآخرالزمان بيايدبعدازاوصوراسرافيل نواخته شود. وهمه چيزتمام شود.ميليون هانسل سوخته بيان وبرن وآنوقت..... اين موضوع دورازعقلانيت وهرگونه حس ديگراست درکمال اطمينان هم به اهل سنت وهم به اهل تشييع بگويم که بااين مباحث توخالي به هيچ عنوان به نتيجه اي قابل تامل،عاقلانه وهدفمند نخواهيدرسيد وتنهاعمرتان راتلف ميکنيد.تقاضايي که ازشمادارم اين است که بگذاريد فرزندانتان هم مثل شما که ازنسل سوخته ايد. بازنده روزگارنشونداگراساس نامه اين سايت برمبناي آزادانديشي است خواهشمداست که اين مطلب من راحذف نکنيد.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
متني طولاني نوشتيد همراه با اهانت به شيعيان و مردمان خاور ميانه تا تنها اين يك جمله را بفرماييد كه «من نمي دانم چه علمانيتي پشت سراين که علي خليفه بوده ياعمروجود دارد»!
اين كه شما نمي‌دانيد دليل بر فايده نداشتن نيست !
از شما سوال مي كنيم كه آيا شما اعتقاد به قران داريد يا خير؟ اگر داريد آيا اعتقاد به آيه «ما آتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا» داريد ياخير؟
اگر اعتقاد داريد سنت رسول خدا (ص) را زا چه كسي مي‌گيريد ؟ از عمر و طرفداران او يا حضرت علي عليه السلام و اهل بيت او ؟
در واقع اين سوال ، به اين بر مي گردد كه اسلام را از چه كسي مي‌گيريد و چه اسلامي را مي‌شناسيد !
البته شما كه اسلام خويش را از اهل بيت عليهم السلام نگرفته‌ايد بايد بگوييد «اماغيرازاسلام عرفاني آن هم تاحدودي هيچ نقطه عطفي رانديدم»!
و سپس از افرادي مانند غزالي و... تعريف كنيد ! كسي كه گفته‌است لعن يزيد بن معاويه قاتل امام حسين عليه السلام جايز نيست !!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
25 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢٩ آذر ١٣٨٨ |
سرکار خانم حمه ريحان
اوروپا کي پيشرفت کرد؟ وفتي چرنديات سنت پول را که به غلط به آن مسيحيت مي‌گفتند را ريختند در سطل زباله.
مسلمين کي پيشرفت خواهند کرد؟ وقتي چرنديات سنت پول اسلام يعني عمر را بريزند در خاکروبه.

سرور ما جناب آيت الله قزويني (دام ظله) نيز با اجازه امام خود مشغول غبار روبي هستند.
غبار روبي ارواح.
يا علي
26 | نيماازتهران | Iran - Sanandaj | ١٢:٠٠ - ٠٣ بهمن ١٣٨٨ |
باسلام ودرودفروان خدمت آقاي شاهوکردستاني وافرادروشنفکري همچون ايشان که ماراآگاه کردنداين آقااصلابه هيچ کس توهين نکرده وهرآنچه راکه نوشته درست وخارج ازهرگونه شبه است
27 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٠٤ بهمن ١٣٨٨ |
جناب شاهو كردستاني
فرموده‌ايد:
«بعدازهزراوچهارصدسال کجاست اين وحدت»
اگر شما منتظر وحدت محبين معاويه و محبين حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) بوديد
بايد بگوييم : زهي خيال باطل و اوهام بي‌پايه و اساس.
چنين وحدتي نه با عقل سليم سازگار بوده است و نه با شرع اسلام.
البته اگر از عقل و شرع بخاري و مسلم و ترمذي و شافعي و ... سخن مي‌گوييد آنگاه مسوول سخنان آنها ما نيستيم.
ولي اگر از عقل و شرع مبارک اهل بيت (عليه السلام) سخن مي‌رانيد آنگاه واضح است که وحدت بين معاويه و حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) و پيروان آنها جمع نقيضين است و باطل.

ما هم هيچگاه ادعا نکرديم که با ظاهر شدن امر امام زمان (عليه السلام) نيز چنين وحدتي به وقوع خواهد پيوست.
جناب شاهو خان کرد
براستي در اين هزار و چهارصد سال چه کسي مشتي خليفه بي‌سواد و هوسران و کاخ‌نشين را به مسلمين تحميل کرد؟ اهل بيت (عليهم السلام) و يا دشمنان عمري و عثماني و اموي و عباسي و نئومأموني آنها(حتي آنها که شعاري ها غليظ علوي سر مي‌دادند)؟
عقل سليم مي‌گويد که يک نفر که حتي حافظ قرآن کريم نيست نمي‌تواند جانشين عقل کل باشد.
چه کسي به زور شمشير براي رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) جانشين تعيين کرد؟
اهل بيت (عليهم السلام) و يا عمر و خالد؟
جناب شاهو خان کرد
چشم شما خطا نمي‌بينيد. آنچه را که شما مي‌بينيد ما هم مي‌بينيم.
و آن اين است که مکتب اسلام در ظاهر امر با يک شکست مفتضح روبرو شده است.
بله. مي‌توانيم چون بعضي دلمان را به سرنگوني دو فروند هليکوپتر آمريکا و يا افتتاح برج خليفه دوبي و يا يافتن معجزات اعداد در قرآن و ... خوش کنيم.
ولي حقيقت امر اين است که مسلمين جز در حالت سرافکندگي و هزيمت نيستند.
جناب شاهو خان کرد
فرق بزرگ ما و شما در اين است که ما اسلام عزيز را مسوول اين وضعيت رقت بار و فاجعه آميز نمي‌بينيم.
از نظر ما مسوول اين فجايع نيستند جز کساني که ولايت جانشينان به حق رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) را غصب مي‌کنند و در کاخ هاي خود مشغول فروش مسلمين به کفار هستند.
جناب شاهو خان کرد
آن روز که عمر سيلي در گوش فاطمه الزهرا (سلام الله عليها) مي‌زد، آن روز که ابوبکر زکات عبادي را به خراج اجباري تبديل مي‌کرد، آن روز که عثمان اقتصاد دان شده بود، آن روز که معاويه کاخ سازي مي‌کرد، آن روز که مامون و برمکي ادعاي حب اهل بيت (عليهم السلام) مي‌کردند، آن روز کافي بود که مردمان اندکي،‌فقط اندکي چشم عقل خود را مي‌گشودند تا اکنون مشتي يهودي از لندن و سن‌پطرزبورگ بر ما حکم نرانند.

يا علي
*********************
جناب نيما از تهران
بنده از شما يک سوال دارم:
يک شيعه ترک را به زور به سربازي براي ارتش ترکيه فراخوانده اند. در هنگام خدمت(=بردگي) به او مي‌گويند که به طرف اکراد استقلال طلب شليک کند. او سرپيچي مي‌کند و در نتيجه محکوم به اعدام مي‌شود.
مي‌شود بفرماييد مسوول اين جنايت کيست؟
1) اسلام اهل بيت (عليه السلام) که در آن حتي يکبار کسي را به زور به جهاد نبردند.
که در آن چيزي به نام تکبر يک قوم بر قومي ديگر وجود ندارد. که در آن جز براي رضاي خدا نبايد جنگيد
2) و يا اسلام چپه شد و مخلوط شده با چرنديات ناسيوناليسم و سوسياليسم و ميليتاريسم؟

يا علي





28 | حسن اززنجان | Iran - Sanandaj | ١٢:٠٠ - ٠٧ بهمن ١٣٨٨ |
چراهرکسي راکه اندکي ازشماانتقادمي کنداينگونه خطاب قرارمي دهيداين آقاي شاهوکردستاني فقط يک واقعيت راگفته وحتي نگفته شيعه ياسني تازماني که مسلملنان اينگونه درمقابل انتقادات جبهه بگيرندوضعشان به همين صورت خواهدبودوحتي بدترهم مي شوند

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
خداوند در قرآن مي‌فرمايد «هاأنتم هولاء حاججتم فيما لكم به علم ، فلم تحاجون في ما ليس لكم به علم !»! وقتي شخصي با وجود نا آگاهي از مسائل ، وارد مناظره و بحث شود (با اينكه مي‌دانيد از جهت علمي در حدي نيست كه وارد بحث شود) مورد توبيخ قران قرار مي‌گيرد !
پرسيدن سوال يك مطلب است ، و به دروغ به مجادله پرداختن ، مطلبي ديگر !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
29 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ١١ بهمن ١٣٨٨ |
جناب شاهو کردستاني هرچند که سخنانت ربطي به مطالب اين صفحه ندارد ولي متاسفانه به مکتبي توهين کردي که مجبور هستم، انشاء الله، با قدرت به تو پاسخ دهم. آن مکتبي که تو با سخنانت به آن توهين کردي «ليبراليسم» است. امثال شما با اندکي فيلم هاي هاليوود ديدن در ذهن خود توهماتي از ليبراليسم مي‌سازيد و بعد با چرت و پرت گفتن و از آن بدتر اعمال غلط يک چهره کاملا برعکس از ليبراليسم به دنيا عرضه مي‌کنيد. بنده قول مي‌دهم که شما حتي دو کتاب درباره مباني ليبرالسيم نخواده باشيد. فقط چون کودکي آن کلمه را در زبان خود مي‌چرخاني. آن چيزي که مقصود شما از ليبراليسم است آزادي و بي‌بندوباري جنسي و بي‌مسئوليتي است. اساس ليبراليسم، ليبراليسم اقتصادي و حکومتي است. چيزي که امثال شما کوچکترين اعتقادي به آن نداريد. شاهد بنده بر اين مدعا سخن شما است: «سيستم هاي پيچيده اداري ومالياتي ونظامي» آخر جناب شاهو خان. شما هنوز نمي‌دانيد که ليبراليسم يک از دشمن ترين مکاتب با چنين سيستم هايي است؟ آيا شما نمي‌دانيد که برپايه مکاتب ليبراليسم تمام اين بروکراسي پيچيده بايد نابود شود؟ آيا نمي‌دانيد که ليبراليسم دشمن خونخوار همين سيستم ها پيچيده مالياتي است؟؟؟ بنده خدا فکر کردي که همه مانند خودت سر منبر مشتي آخوند عمري ظالم عمرشان را بر باد داده اند؟ اگر واقعا ادعاي اندکي تحقيق داري به اين سوالات بنده پاسخ ده: 1) چرا در قانون اساسي آمريکا حتي يک بار واژه «دمکراسي» استفاده نشده است؟ 2) چرا بر سنگ قبر آندرو جکسون ، رئيس جمهور آمريکا طي سالهاي 1837-1829 نوشته شده است که «من بانک را کشتم»؟ 3) چرا روزولت خريد و فروش طلا را ممنوع کرد؟ 4) فرزند چارلز ليندنبرگ را چه کسي کشت و چرا؟ 5) آيا در حال حاضر در آمريکا شخصي است که به علت نپرداختن ماليات فدرال زنداني شده باشد؟ ************ البته مي‌دانم که اين سوالات براي امثال تو بسيار پيچيده و فراتر از عقل و دانش تو است. لذا چند سوال ساده از تو مي‌پرسم تا عمق بي‌سوادي ات را، انشاء‌الله، به تو آشکار کنم: 1) مخترع لامپ الکتريکي که بود؟ 2) مخترع تلفن که بود؟ **************** جناب شاهو کردستاني اگر فقط جواب يکي از اين سوالات را بلد بودي با سر به سمت دين شريف تشيع مي‌امدي. خوب حواست را جمع کن. اگر اهل تحقيق و تدبر هستي بسم الله. ولي اگر آمده‌اي که آبجو خوردن را توجيه کني بيش از اين به ما زحمت نده. اين را بدان که مدعاي ما چيزي فراتر از آن است که در ذهن تو جاي گيرد. اگر اندکي ادب از خود نشان دهي، به مدد خود مولي علي(عليه السلام)، به تو نشان خواهم داد که نعمتي براي بشر نيامد مگر از طريق امير المومنين (عليه السلام). يا علي
30 | شاهوكردستاني | Iran - Khorramshahr | ١٢:٠٠ - ١١ بهمن ١٣٨٨ |
دراين مدتي که مانبوده ايم اسب هاي سخن فراواني رانده شده مثل اون خياطي که بي حساب وکتاب مي دوخت ومي بريد.يکي دادمي زنه که من به مردم خاورميانه وشيعيان توهين کرده ام.يکي ماراناسيوناليست وخلاصه هرکدام مارابه القاب وعنواني متهم کرده اند.به خيال اينهامابااين افکارواحاديث 2000ساله وفتواهاي آخوندهاي ناقص العقلشان حرفها وافکارمان راپس مي گيريم بعض ازمخاطبين اين سايت هم که اعتقاددارند اسلام حقيرشده دليل آن رااهل سنت مي دانند ومي خواهندبا معرفي کردن خود به عنوان شيعه تبرئه شوند بايدبدانيد که اين داغ ننگ بردوش همه آن کساني است تکيه بربنيادگرايي مي زنندمن وقتي بيست سالم بودفکرمي کردم اسلام برآمده ازمنطقي است که کمترين ترديدي درآن نيست ولي به تدريج بامطالعه سايراديان ومکاتب متوجه شدم که چيزي فراترازمکاتبي همچون يهودومسيح وبوداوکنفسيوس وگاوپرستي و.....نيست وتاريخ مصرف هرکدام يکي پس ازديگري بسرآمده ودفن شده اندهمه اينهابازارهايي هستندکه به فراخورزمان ومکان بوجودآمده اند وهم خداوهم دين ساخته دست انسان درطول زمان بوده اگرشماازعمرانزجارداريدهمين عمر و تازي هاي وحشي بودند که اسلام رابازورشمشيروباآن هم غارت ونابودي وجنايت به ايران آوردند.پس چراکادوي آنهاراکه همان اسلام بودپذيرفتيد.اين آخوندهاي چرب زبان وداستان سراي شما(هم سني وهم شيعه)برمنبرمي نشينندکلي اراجيف وداستانهاي جعلي بي سروپا وبه مصلحت خودشان به خوردتان مي دهند وخيلي راحت موجب خفقان مغزي شمامي شوند آنها باحرفهايشان شما راهيپنوتيزم مي کنند مانندموجوداتي که زمستان رادربيهوشي به سرمي برندووقتي هم که بيدارمي شويد به شمامي گويندمعجزه کرديم بهاراومد حالاحق الزحمه اين معجزه رابدهيد وشماهم مسموم ومجهول حق الزحمه آنهارامي پردازيد.شايداين حرف من کمي آميخته بااغراق باشدولي اگربراي آنهاممکن باشدحتي تغييرفصل هاکه دليل آن حرکات کيهاني و وضعي است رابه خودنسبت مي دهندوحتي يک آيه من درآوردي راهم براي آن مي آورند اين آخوندها وقتي مي بينندکه رشدتحولات جهان به ضررشان است آنرابا آوردن يک حديث که درهمان لحظه اختراع مي کنند دليلي برآمدن قيامت وآخرالزمان مي دانند.آنهاهرکسي راکه برخلاف افکارشان نظربدهد منافق ،مرتد،کافر،مفسدفي الارض،غرب زده ودست پرورده استعمارانگليس وآمريکاو....مي نامنددرحالي که خوداين جنايت کاران درشهرهاي بزرگ اروپاوآمريکا آزادانه فعاليت مي کنند بسياري ازبي خردان دين زده تحولات عظيم صنعتي وتکنولوژي رابه دين ربط مي دهند ومي گويند اين درفلان آيه آمده ديگرنمي گويند اديسون وجودخود راقرباني ساخت يک لامپ کرد ازهمه ساده لوح تريکي ازمخاطبين اين سايت براي هزاروچهارصدسال پيش مکه ومدينه سيستم هاي اقتصادي وحکومتي ودارايي قائل بوده که عثمان وعلي وعمربانيان ودکترين آن بوده اند نمي دانم حکومت بر مکه ومدينه ايي که اندکي ازروستاهاي مابزرگتربوده اندومردمان آنجا شب وروزبه دنبال پبداکردن سوسماري دربيابان بودند تاباآن شکمشان راسيرکنندچگونه به اين سيستم هاي پيچيده اداري ومالياتي ونظامي درآن زمان رسيدند سيستمي که يک ميلياردم شهرهايي همچون نيويورک،هنک کنگ ،لندن وغيره نيست ونخواهد بودولي هنوزمسلمانان چنان باآب وتاب ازآن يادمي کنندکه انگاردرتاريخ نبوده ونيست آنچه که واضح ومشخص است اين است که دين بزرگترين دشمن عقل سليم است وخوشبختانه تحولات عظيم فکري،اقتصادي،فرهنگي واجتماعي جهان موجب شده که لاشه نحيف ونيمه جان مذهب به گورستان تاريخ برودوصداي بالهاي ابريشمي ليبراليسم کم کم درتمام جهان نواخته مي شود شماهم دراين فرصت بسيارکم آخرين نفس هايتان رابکشيد . مذهب يک نوع بيماري واگيرداراست که ازراه پدرومادربه فرزندانش مي رسد من دوست ندارم به اينگونه سايتهادرجهان وب سربزنم ولي نمي خواستم حقم راپايمال کنند زنده بادآزادي به معناي واقعي ودرودبرليبراليسم
31 | فاطمه آذركيش | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٩ اسفند ١٣٨٨ |
ماخلفاي سه گانه رو قبول نداريم اصلا خلافتشون مشروعيت نداره حالا مي خواد عمر با همه پرسي به خلافت رسيده باشه يا نه ... اصل بناي حكومتشون مشكل داره موضوع موضوع غصب خلافت و عمل نكردن به دستور پيامبر عظيم شان اسلام
علماي ما حاضرن با مولوي هاي بي سوادتون مناظره كنن به شرطي كه مولوي هاتون دم به تله بدن و حاضر بشن به مناظره تا بعد ببينين چطوري ضايع مي شن معلومه شبكه سلامو اصلا گوش نكردين مي تونين از همين سايت بخشي از اين مناظره ها رو گوش كنيد ببينين علماي ما براي هر سوال تون هزاران هزار دليل قانع كننده دارن و اين مولوي هاي شما هستند طفره مي رن.
مي خوام بهتون بگم كسي كه خوابه مي شه بيدارش كرد ولي كسي كه خودشو زده به خواب نه
سوران
حضرت علي (ع) خلافت اين سه تا رو قبول نداشته و در زمانشون هيچ پست و مقامي رو قبول نمي كرده بخاطري اصلا خلافتشون مشروعيت نداشته و حضرت علي (ع) عمر رو آدم حساب نمي كرده فقط وقتي عمر به اشتباه حكمي صادر مي كرد و حق مظلومي را ضايع مي كردن ديگه مسئله فرق مي كرد و حضرت علي (ع) نمي تونست سكوت كنه و از حق مظلوم دفاع مي كرد هر چند مردمي بودن كه سكوت كردن و سرشونو زير برف كردن و حضرت علي رو تنها گذاشتند ولي حضرت علي اينقدر بزرگوار بوده كه نمي تونسته تحمل كنه حقي از كسي ضايع بشه اگه شما كتابهاي خودتون رو كامل مي خوندين اين شبهات براتون پيش نمي يومد چرا اهل سنت رو از وهابي جدا مي كنين همه اينها يكي هستن اگه پاي صحبتشون بشينين مي بينين عقايدشون هيچ فرقي نمي كنه فقط اسمشون فرق مي كنه
شاهو كردستاني
ليتر ليتر خوني كه گفتين ريخته مي شه كار خودتونه با اراجيفي كه مولوي هاتون تو گوش جوانان بي سوادتون خوندن و خون شيعه رو حلال كردن اونها هم از سر بي اطلاعي و بي سوادي چشم و گوش بسته عمل مي كنن (نمونه اش عبدالمالك ريگي) عمر با بدعتهاي ناجورش تيشه زده به ريشه اسلام و شما هم از همون ايل و تبارين خداوند شما را با عمر محشور فرمايد . آميييييييييييييييييييييييييين
حمه ريحان
شما كافي براي عبدالحميد خودتون متاسف باشيد .
32 | يك وهابي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٠ اسفند ١٣٨٨ |
جناب شاهو كردستاني سلام عليكم مطالب شما تا حدودي قابل تامل بود و گفته ايد: البته من بخشي ازوجودم رامديون اسلام مي دانم اگر برايتان امكان دارد در اين مورد بيشتر توضيح بدهيد . با تشكر
33 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ٢٢ اسفند ١٣٨٨ |
سلام جناب يک وهابي اولا که تو نيم هم نيستي چه برسه به اينکه يک باشي ثانيا شما ها که دينتان بر پايه کشتار ، ظلم ، غصب و خيانت، جنايت و گناه استوار شده و از اسلام فقط اسم و ريش بلند را آنهم در ظاهر يدک ميکشيد بهتر نيست برويد و با کفار به عقد اخوت بپردازيد ؟؟؟!!! قطعا در اين راه موفقيت از آن شما خواهد بود در اين راه هم نياز نيست به شيطان (ابليس) روي آوريد همان عمر براي شما کافي زيرا در کتابهاي خودتان آمده است که شيطان از عمر مي ترسد
34 | وهابي واقعي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٢ اسفند ١٣٨٨ |
جناب ملحد و مشرک به الله جل جلاله( يک وهابي).!!!!! ديدي چطور اون برادر دينيت به اسلام توهين کرد که گفت: البته من بخشي ازوجودم رامديون اسلام مي دانم. تو تازه ميگي تنها(بخشي) از وجودت را؟؟!؟!؟!؟!! بابا فرياد الله الله شما که گوش فلک رو کر کرده. پس چي شد اون يا الله جل جلاله تان؟؟؟!؟!؟! ها..... پس معلومه بخشي ديگر از وجود نجست در آمريکا و اسرائيل و تلاويوه؟ ها ....؟ عجب....... الله چه خوب رسواتان کرد........ عجب.!!!!! *(کيف کان عاقبت المجرمين)* مصداق توي مشرک و ملحد و مزدوره.. چه خوب ماهيت کفر آميزت و شرک آميزت را براي همگان آشکار کردي .... تو هم که برادر اون کردستاني هستي (يک وهابي)....؟ الله سبحانه و تعالي رسواتان کنه. يا مذل.
35 | يك وهابي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ اسفند ١٣٨٨ |
جناب به قول خودتان وهابي واقعي؟! يك بار ديگر جواب هاي شاهو كردستاني را بخوانيد و خوب فكر كنيد ببينيد چند درجه از شما و امثال شما جلوتر است بعد با عجله بيا و اظهار نظر توهين آميز كن مسلم انسان اهل تعقلي همچون كاك شاهو بهتر از خيلي ها ميتواند با آزادگي حقيقت اسلام را بر زبان بياورد .
36 | وهابي واقعي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ اسفند ١٣٨٨ |
جناب نيم وهابي.!!! شاهو کردستاني هم يه مشرک خبيث بد تر از تو که بدعت ها را خروااااار خروار وااااارد دين الله کرديد و رسم خرافه افکني را مد کرديد. خرافاتي از قبيل اينکه خدا جسم دارد. دست و پا دارد. العياذ با الله. خرافاتي از قبيل اينکه دومي به باد دستور ميدهد. خرافاتي مثل حرام بودن زعفران و محرميت زن شوهر دار با دان پستانش آن هم به امر شوهرش به دهن مرد اجنبي. العياذ با الله. فاروق اعظم. الصذيق الاکبر امير المومنين ميفرمايد: (لعن اللله الرجل من لا يغار.)..... نيم وهابي... ان شا الله عربي که بلدي؟! يعني خدا لعنت کند آن مردي را که (نسبت به نوماميسش) غيرت ندارد. حد اقل اينکه حضرت فاروق اعظم را که به چهارمين خليفه ات قبول داري ؟ البته که به قبول داشتن و يا قبول نداشتن تو و امثال تو روسياه نيست. خرافاتي همچون حرام کردن ذولبيا باميه. با اين خرافات مرغ پخته در بشقاب قهقهه ميزنه چه برسه با آدميزاد. آبروي وهابيت را با آن محمد ابن عبد الوهاب برديد. شما پيرو آن خرفت پير آل شيخ ملعون هستيد. خدا به شما قوه ي تعقل داده . آنوقت شما عقلت را و زندگيت را داده اي دست آن پير خرفت؟ به خودت بيا..... الله سبحانه و تعالي همه را به راه خودش يعني سبيل الله هدايت کند. ان شا الله.
37 | كميل | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٢٤ اسفند ١٣٨٨ |
من خاک پاي آقاي قزويني و گروه باسواد پاسخ به شبهات ايشون و همچنين نوکر آقاي مومن عبدالله و ديگر شيعيان متعصب و باغيرت هستم.بزنين تو دهن عمر و طرفداراش.....شاعر ميگه ....
38 | گمنام | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٤ اسفند ١٣٨٨ |
بسم االله الاكبر با سلام خدمت برادران ببين دوست گرامي(يك وهابي) زود جو گير نشو چون كه از قديم گفتن به حرف گربه سياه باران نمياد. اون شاهو كردستاني به جز يه سري اراجيف ومزخرفات چيزي نگفت. اون بدبخت چه ميدونه از حضرت امير المومنين(صلوات الله و سلامه عليه)). اون احتمالا قرصاش نشسته خورده داره حذيان ميگه. شما خودت عقل داري و قدرت تفكري كه خدا به همه بطور امانت عطا فرمودند و ميتوني از اين نعمت بهره ببري. ما در اسلام آزادي داريم و از اون هم راضي هستيم. ما شيعه هاي متعصب يك تار موي اميرالمومنين (صلوات الله وسلامه عليه) رو به خروار خروار امثال اين آدماي كج فهم و خدا زده نميديم. حزب فقط حزب علي رهبر فقط سيد علي يا علي كه جان تمام عالم به فداي نامش
39 | عمربن خطاب | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٢٥ اسفند ١٣٨٨ |
بچه هاي من رضا و عمر ومهران وشاهو!منم عمربن خطاب. از اون دنيا کامنت ميدم.عمو ابوبکرم اينجاست ولي نميتونه چيزي بگه .فقط خواستم بگم شما رو به خدا آتيش قبر منو بيشتر از اين شعله ور نکنين.ي ديگه نفسم بالا نمياد.همينکه گفتم. خودتونو بخاطر من بدبخت نکنين.اينجا خبري از حوري موري نيس.
40 | گمنام | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٥ اسفند ١٣٨٨ |
هو المصور با سلام خدمت برادران لطفا اهل سنت جواب اين سوال من بدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بزرگان اهل سنت ميگن كه پيغمبر بعد از خودش كسي رو انتخاب نكرده و مردم بايد راي دهند و..................... خوب حالا اين سوال مطرح است كه چرا ابوبكر بعد خودش بدون راي مردم عمر رو انتخاب كرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و چرا عمر بعد خودش شوري گذاشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اينا چي رو نشون ميده؟؟؟؟؟؟؟ كسي كه گناهكار باشه نميتونه پيغمبر يا امام و..... بشه پس كدام عقل سليمي ميپذيره كه ابي بكر و عمر و عثمان خطاكار رو بعنوان خليفه قبول كنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خود اهل سنت اقرار كردند كه عمر سالها در دامن ((حنتمه)) بوده و بت پرست بوده. پس چرا ادعاي خليفگي ميكنيد براي اون بدكاره؟؟؟؟؟؟؟ اين سه خليفه جلوي پيغمبر قد علم كردن!!!!!!!!!! الله اكبر......الله اكبر جسارت و بي شرمي و بي حيايي تا چه حد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ما شيعه هاي متعصب كه دلمون خونه از اين خلفاي ظالم........................ انشاالله كه آقا امام زمان(عج) ظهور كنند و به بدعت گذاران دين حقيقت را بفهمانند...........الهي آمين حزب فقط حزب علي رهبر فقط سيد علي يا علي كه جان عالم به فداي نامش
  بعدی [1] [2] [3]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها