2024 April 25 - پنج شنبه 06 ارديبهشت 1403
آيا آيه اي در شأن عائشه و حفصه نازل شده است؟
کد مطلب: ٥١٢٦ تاریخ انتشار: ٢٨ دي ١٣٨٨ تعداد بازدید: 42674
پرسش و پاسخ » اهل سنت
آيا آيه اي در شأن عائشه و حفصه نازل شده است؟

سؤال كننده : سليمان اميري

پاسخ:

آيات نازل شده در شأن عائشه همسر رسول خدا را مي توان به چند دسته تقسيم كرد:

1. آياتي كه به صورت اختصاصي در باره شخص عائشه نازل شده است؛

گروهي از اهل سنت مدعي هستند كه آيه «افك» در باره عائشه نازل شده است و خداوند او را از تهمتي كه صحابه به او زده بودند، تبرئه كرده است . و در اين زمينه از خود عائشه روايتي جعلي نقل مي كنند كه تنها آيه اي كه در باره خاندان عائشه نازل شده است، آيه افك است؛ چنانچه محمد بن اسماعيل بخاري در صحيح خود به نقل از عائشه مي نويسد:

ما أَنْزَلَ الله فِينَا شيئا من الْقُرْآنِ إلا أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عُذْرِي.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج4، ص1827، ح4550، كتاب التفسير، بَاب «وَالَّذِي قال لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا...»، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

البته ما اين مطلب را قبول نداريم و اعتقاد داريم كه آيه افك در باره يكي ديگر از همسران رسول خدا نازل شده است . پيش از اين در مقاله مفصلي اين مطلب را ثابت كرده ايم كه دوستان عزيز مي توانند به آدرس ذيل مراجعه فرمايند:

https://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1265


2. آياتي كه در باره تمام همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله نازل شده و شامل عائشه نيز مي شود؛ از جمله آيه مشهور «امهات مومنين» كه در مورد همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله نازل شده است . خداوند در سوره احزاب مي فرمايد:

النَّبِيُّ أَوْلي بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ. الأحزاب/6.

پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آنها [مؤمنان ] محسوب مي شوند.

ما در باره اين آيه و معناي «ام المؤمنين» و به خاطر اهميت فراوان آن ، مقاله مستقلي تهيه كرده ايم كه دوستان عزيز مي توانند به آدرس ذيل مراجعه فرمايند:

https://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=8434

البته آيات ديگري نيز هست كه احكام مخصوص همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله را بيان مي كند كه ان شاء الله در فرصت مناسب آن ها را نيز بررسي خواهيم كرد.

3 . آياتي كه در باره عائشه و حفصه همسران رسول خدا (ص) نازل شده است ؛

مقاله اي كه پيش رو داريد در باره آياتي است كه در باره حفصه و عائشه همسران رسول خدا (ص) نازل شده است.

طبق گفته مفسران و دانشمندان اهل سنت چندين آيه از قرآن كريم در شأن اين دو همسر پيامبر (ص) نازل شده است كه ما به صورت مختصر به تعدادي از آن ها اشاره و مدارك آن را ارائه خواهيم كرد :

1. نزول آيه «لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ...» در باره عائشه:

استهزاء و تمسخر ديگران، اخلاق زشتي است كه خداوند صراحتا از آن نهي كرده است ؛ چنانچه در قرآن كريم مي فرمايد:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسي أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَلا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسي أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَلا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون . الحجرات/11.

اي كساني كه ايمان آورده ايد! نبايد گروهي از مردان شما گروه ديگر را مسخره كنند، شايد آنها از اينها بهتر باشند و نه زناني زنان ديگر را، شايد آنان بهتر از اينان باشند و يكديگر را مورد طعن و عيبجويي قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسي پس از ايمان نام كفرآميز بگذاريد و آنها كه توبه نكنند، ظالم و ستمگرند!

معناي تمسخر:

بزرگان اهل سنت در باره معناي تمسخر و استهزا گفته اند :

ومعني السخرية: الاستهانة والتحقير والتنبيه علي العيوب والنقائص علي وجه يضحك منه وقد يكون ذلك بالمحاكاة في الفعل والقول وقد يكون بالإشارة والإيماء وإذا كان بحضرة المستهزأ به لم يسم ذلك غيبة وفيه معني الغيبة.

معناي تمسخر؛ توهين، تحقير و گوشزد كردن عيب ها و نقص هاي ديگران است؛ به صورتي كه (با شنيدن آن) مي خندند؛ گاهي به صورت عملي و گاهي با اشاره انجام مي شود ، اگر در حضور شخص استهزاء شده باشد، غيبت محسوب نمي شود؛ ولي اگر در حضور او نباشد ، غيبت است

الغزالي، محمد بن محمد ابوحامد (متوفاي505هـ، إحياء علوم الدين، ج 3، ص 131 ، ناشر: دار االمعرفة - بيروت.

حكم تمسخر:

ابن كثير دمشقي در باره معنا و حكم استهزاي ديگران مي گويد:

ينهي تعالي عن السخرية بالناس، وهو احتقارهم والاستهزاء بهم، كما ثبت في الصحيح عن رسول الله صلي الله عليه وسلم أنه قال: "الكِبْر بطر الحق وغَمْص الناس" ويروي: "وغمط الناس" والمراد من ذلك: احتقارهم واستصغارهم، وهذا حرام، فإنه قد يكون المحتقر أعظم قدرا عند الله وأحب إليه من الساخر منه المحتقر له.

خداوند از تمسخر مردم نهي كرده است ؛ و آن تحقير و ريشخند كردن مردم است؛ چنانچه در صحيح (مسلم) از رسول خدا (ص) نقل شده است كه فرمود: «كبر، از بين برنده حق و تحقير كردن وكوچك شمردن مردم است» و اين كار ، حرام است؛ زيرا ممكن است كه شخص تحقير شده در پيشگاه خداوند مقام بالاتري داشته باشد و خداوند او را بيشتر از شخص تحقير كننده و مسخره كننده دوست داشته باشد .

ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج 4، ص 213 ، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1401هـ.

شأن نزول آيه :

مفسران اهل سنت قائل هستند كه اين آيه در باره عائشه كه ام سلمه و يا زينب بنت خزيمة را مسخره كرده بود، نازل شده است .

مقاتل بن سليمان ، متوفاي 150، مفسر مشهور و قديمي اهل سنت در اين باره مي نويسد:

« وَلا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسي أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ» نزلت في عائشة بنت أبي بكر ، رضي الله عنهما ، استهزأت من قصر أم سلمة بنت أبي أمية.

آيه : «ولا نساء ...» در باره عائشه نازل شده است؛ در آن هنگام كه ام سلمه را به خاطر كوتاه قد بودنش ريشخند كرد.

الأزدي البلخي، أبو الحسن مقاتل بن سليمان بن بشير (متوفاي150هـ) ، تفسير مقاتل بن سليمان، ج 3، ص 262، تحقيق : أحمد فريد ، ناشر : دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت ، الطبعة : الأولي ، 1424هـ - 2003م .

قرطبي متوفاي 671 مفسر پرآوازه اهل سنت در اين باره مي نويسد:

قال المفسرون : نزلت في امرأتين من أزواج النبي صلي الله عليه وسلم سخرتا من أم سلمة وذلك أنها ربطت خصريها بسبيبة وهو ثوب أبيض ومثلها السب وسدلت طرفيها خلفها فكانت تجرها فقالت عائشة لحفصة رضي الله عنهما : انظري ما تجر خلفها كأنه لسان كلب فهذه كانت سخريتهما.

وقال أنس وبن زيد : نزلت في نساء النبي صلي الله عليه وسلم عيرن أم سلمة بالقصر وقيل : نزلت في عائشة أشارت بيدها إلي أم سلمة يا نبي الله إنها لقصيرة.

مفسران گفته اند: اين آيه در شان دو تن از همسران رسول خدا (ص) كه امّ سلمه را مسخره كرده بودند نازل شده است؛ چون او لباسي سفيد پوشيده و دو طرف آن را پشت سرش رها كرده بود كه هنگام راه رفتن كشيده مي شد، عائشه به حفصه گفت: ببين چه چيزي پشت سرش مي كشد كه مانند زبان سگ است ! و اين بود مسخره كردن آنان .

انس و ابن زيد گفته اند: در باره همسران پيامبر خدا (ص) كه امّ سلمه را به جهت كوتاهي قدش سرزنش كرده اند نازل شده است، و گفته شده است در باره عائشه است كه با دستش به امّ سلمه اشاره كرد و گفت: اي فرستاده خدا بببين چقدر كوتاه قد است.

الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج 16، ص 326 ، ناشر: دار الشعب - القاهرة.

شهاب الدين آلوسي متوفاي 1270براي اثبات اين مطلب كه مسخره ديگران هم براي مردان و هم براي زنان حرام است، به اين روايات استناد كرده است:

والآية علي ما روي عن مقاتل نزلت في قوم من بني تميم سخروا من بلال وسلمان وعمار وخباب وصهيب وابن نهيرة وسالم مولي أبي حذيفة رضي الله تعالي عنهم ولا يضر فيه اشتمالها علي نهي النساء عن السخرية كما لا يضراشتمالها علي نهي الرجال عنها فيما روي أن عائشة وحفصة رأتا أم سلمة ربطت حقويها بثوب أبيض وسدلت طرفه خلفها فقالت عائشة لحفصة تشير إلي ما تجر خلفها : كأنه لسان كلب فنزلت وما روي عن عائشة أنها كانت تسخر من زينب بنت خزيمة الهلالية وكانت قصيرة .

اين آيه بنابر نقل مقاتل (بن سليمان) در باره قوم بني تميم نازل شده است كه بلال، سلمان، عمار، خباب، صهيب، ابن نهيره و سالم مولي حذيفه را مسخره كرده بودند . نزول اين آيه در باره اين افراد مشخص، به شمول حكم به زنان كه تمسخر كردن ديگران توسط آنان نيز حرام است، ضرري نمي زند؛ همان طوري كه اگر شامل ديگر مردان نيز بشود، ضرر نمي زند؛ زيرا روايت شده است كه عائشه و حفصه ديدند كه ام سلمه كمرش را با پارچه سفيد بسته است كه يك طرف آن از پشتش آويزان شده بود، عائشه در حالي كه به لباس آويزان شده ام سلمه اشاره مي كرد گفت: همانند زبان سگ است . پس اين آيه نازل شد و نيز نقل شده است كه عائشه، زينب بنت خزيمه هلالي را كه قد كوتاهي داشت، ريشخند كرده بود .

الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 26، ص 152 ، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

و زمخشري، اديب و مفسر بنام اهل سنت در ذيل اين آيه مي نويسد:

وعن عائشة رضي الله عنها أنها كانت تسخر من زينب بنت خزيمة الهلالية وكانت قصيرة . وعن ابن عباس أن أمّ سلمة ربطت حقويها بسبنيّة وسدلت طرفها خلفها وكانت تجرّه ، فقالت عائشة لحفصة : انظري ما تجرّ خلفها كأنه لسان كلب . وعن أنس : عيرت نساء رسول الله صلي الله عليه وسلم أمّ سلمة بالقصر .

از عائشه نقل شده است كه او زينب بنت خزيمه هلاليه را كه قد كوتاهي داشته، مسخره كرده است و از ابن عباس نقل شده است كه ام سلمه كمربندي از پارچه كتان به كمر خود بسته بود كه يك طرف آن از پشتش آويزان شده بود و به زمين كشيده مي شود، عائشه به حفصه گفت: به آن چيزي كه از پشت او كشيده مي شود نگاه كن كه همانند زبان سگ آويزان شده است . از أنس نقل شد است كه زنان رسول خدا (ص) ام سلمه را به خاطر كوتاه قد بودنش تمسخر كرده بودند.

الزمخشري الخوارزمي، ابوالقاسم محمود بن عمر جار الله، الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل، ج 4، ص 373 ، تحقيق: عبد الرزاق المهدي، بيروت، ناشر: دار إحياء التراث العربي.

ديگر بزرگان اهل سنت نيز اين مطلب را تأييد كرده اند كه ما به جهت اختصار فقط به ذكر آدرس كتاب هاي آن ها اكتفاء مي كنيم :

السمرقندي، نصر بن محمد بن أحمد ابوالليث (متوفاي367 هـ)، تفسير السمرقندي المسمي بحر العلوم، ج 3، ص 311 ، تحقيق: د. محمود مطرجي، ناشر: دار الفكر - بيروت؛

الثعلبي النيسابوري، ابوإسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم (متوفاي427هـ) الكشف والبيان، ج 9، ص 311 ، تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الأولي، 1422هـ-2002م؛

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، زاد المسير في علم التفسير، ج 7، ص 466 ، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1404هـ.

أبي حيان الأندلسي، محمد بن يوسف (متوفاي745هـ)، تفسير البحر المحيط، ج 8، ص 165، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود - الشيخ علي محمد معوض، شارك في التحقيق 1) د.زكريا عبد المجيد النوقي 2) د.أحمد النجولي الجمل، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1422هـ -2001م؛

النسفي، أبو البركات عبد الله ابن أحمد بن محمود (متوفاي710هـ)، تفسير النسفي، ج 4، ص 165 ، طبق برنامه الجامع الكبير؛

النيسابوري، نظام الدين الحسن بن محمد بن حسين المعروف بالنظام الأعرج (متوفاي 728 هـ)، تفسير غرائب القرآن ورغائب الفرقان، ج 6، ص 165 ، تحقيق: الشيخ زكريا عميران، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، 1416هـ - 1996م؛

الثعالبي ، عبد الرحمن بن محمد بن مخلوف (متوفاي875هـ) ، الجواهر الحسان في تفسير القرآن ، ج 9، ص 165 ، ناشر : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت.

2. نزول پنج آيه اول سوره تحريم در باره عائشه:

خداوند مهربان در قرآن كريم در سوره تحريم مي فرمايد:

يَأَيهَُّا النَّبيِ ُّ لِمَ تحَُرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ . قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكمُ ْ تحَِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلَئكمُ ْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الحَْكِيمُ . وَإِذْ أَسَرَّ النَّبيِ ُّ إِليَ بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَاذَا قَالَ نَبَّأَنيِ َ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ. إِن تَتُوبَا إِليَ اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَئهُ وَجِبرِْيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَئكَةُ بَعْدَ ذَالِكَ ظَهِيرٌ. عَسيَ رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيرًْا مِّنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَئبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَئحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكاَرًا.

اي پيامبر! چرا چيزي را كه خدا بر تو حلال كرده بخاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام مي كني؟! و خداوند آمرزنده و رحيم است. خداوند راه گشودن سوگندهايتان را (در اين گونه موارد) روشن ساخته و خداوند مولاي شماست و او دانا و حكيم است.

(به خاطر بياوريد) هنگامي را كه پيامبر يكي از رازهاي خود را به بعضي از همسرانش گفت، ولي هنگامي كه وي آن را افشا كرد و خداوند پيامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتي از آن را براي او بازگو كرد و از قسمت ديگر خودداري نمود هنگامي كه پيامبر همسرش را از آن خبر داد، گفت: «چه كسي تو را از اين راز آگاه ساخت؟» فرمود: «خداوند عالم و آگاه مرا با خبر ساخت!».

اگر شما (همسران پيامبر) از كار خود توبه كنيد (به نفع شماست، زيرا) دلهايتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهيد، (كاري از پيش نخواهيد برد) زيرا خداوند ياور اوست و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح، و فرشتگان بعد از آنان پشتيبان اويند.

اميد است كه اگر او شما را طلاق دهد، پروردگارش به جاي شما همسراني بهتر براي او قرار دهد، همسراني مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه كار، عابد، هجرت كننده، زناني غير باكره و باكره!

شيعه و سني اتفاق دارند كه اين آيات در باره عائشه و حفصه نازل شده است؛ چنانچه محمد بن اسماعيل بخاري در صحيح خود مي نويسد:

حدثني الْحَسَنُ بن مُحَمَّدِ بن صَبَّاحٍ حدثنا حَجَّاجٌ عن بن جُرَيْجٍ قال زَعَمَ عَطَاءٌ أَنَّهُ سمع عُبَيْدَ بن عُمَيْرٍ يقول: سمعت عَائِشَةَ رضي الله عنها أَنَّ النبي صلي الله عليه وسلم كان يَمْكُثُ عِنْدَ زَيْنَبَ بِنْتِ جَحْشٍ وَيَشْرَبُ عِنْدَهَا عَسَلًا فَتَوَاصَيْتُ أنا وَحَفْصَةُ أَنَّ أَيَّتَنَا دخل عليها النبي صلي الله عليه وسلم فَلْتَقُلْ إني أَجِدُ مِنْكَ رِيحَ مَغَافِيرَ أَكَلْتَ مَغَافِيرَ .

فَدَخَلَ علي إِحْدَاهُمَا فقالت له: ذلك. فقال: لَا بَلْ شَرِبْتُ عَسَلًا عِنْدَ زَيْنَبَ بِنْتِ جَحْشٍ وَلَنْ أَعُودَ له. فَنَزَلَتْ «يا أَيُّهَا النبي لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ الله لك» إلي «إن تَتُوبَا إلي اللَّهِ» لِعَائِشَةَ وَحَفْصَةَ «وَإِذْ أَسَرَّ النبي إلي بَعْضِ أَزْوَاجِهِ» لِقَوْلِهِ بَلْ شَرِبْتُ عَسَلًا.

عبيد بن عمير مي گويد: از عائشده شنيدم كه گفت: رسول خدا (ص) پيش زينب بنت حجش مي ماند و (شربت) عسل مي نوشيد، من و حفصه بايكديگر قرار گذاشتيم كه رسول خدا پيش هر كدام از ما كه آمد به او بگوئيم : از تو بوي مغافير به مشام ما مي رسد، آيا مغافير خورده اي؟ رسول خدا پيش يكي از آن ها آمد و او همين را گفت. رسول خدا فرمود: نه بلكه در خانه زينب بنت جحش عسل خورده ام؛ ولي ديگر تكرار نمي كنم؛ پس اين ايه نازل شد « يا ايها النبي ...» .

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 5، ص 4964، ح4966، كِتَاب الطَّلَاقِ، بَاب «لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ الله لك»، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 هـ - 1987م.

معناي مغافير:

مغافير، صمغي بود كه از درختي به نام «رمث» يا «عُرفط» تراوش مي كرد؛ هرچند كه بسيار شيرين بود؛ ولي بوي نامناسب و كريهي داشت.

ابو منصور ازهري در تهذيب اللغة مي نويسد:

المغافير : صمغ يسيل من شجر العرفط حُلو ، غير أن رائحته ليست بطيّبة.

مغافير، صمغ شيريني است كه از درخت عرفط سرازير؛ ولي بوي خوشي ندارد.

الأزهري، ابومنصور محمد بن أحمد (متوفاي: 370هـ)، تهذيب اللغة، ج 3، ص 222، تحقيق: محمد عوض مرعب، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الأولي، 2001م.

و ابن حجر عسقلاني در شرح صحيح بخاري در باره معناي مغافير مي نويسد:

والمغفور صمغ حلو له رائحة كريهة وذكر البخاري أن المغفور شبيه بالصمغ يكون في الرمث بكسر الراء وسكون الميم بعدها مثلثة وهو من الشجر التي ترعاها الإبل وهو من الحمض وفي الصمغ المذكور حلاوة يقال اغفر الرمث إذا ظهر ذلك فيه .

مغفور صمغ شيريني است كه بوي بدي دارد، بخاري گفته: مغفور شبيه صمغ است كه در در «رِمْث» يافت مي شود و آن درخي است كه شتر از آن مي خورد و ترش است . در اين صمغي شيريني است كه به آن «اغفر الرمث» در آن هنگام كه بر (تنه) آن ظاهر مي شود، گفته مي شود .

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 9، ص 377، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

بخاري در روايت ديگر به نقل از خليفه دوم مي نويسد كه آن دو زني كه بر ضد رسول خدا همپيمان شده بودند، عائشه و حفصه بودند:

حدثنا عَلِيٌّ حدثنا سُفْيَانُ حدثنا يحيي بن سَعِيدٍ قال سمعت عُبَيْدَ بن حُنَيْنٍ قال سمعت بن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما يقول أَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَ عُمَرَ فقلت يا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ من الْمَرْأَتَانِ اللَّتَانِ تَظَاهَرَتَا علي رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فما أَتْمَمْتُ كَلَامِي حتي قال عَائِشَةُ وَحَفْصَةُ.

از ابن عباس نقل شده است كه مي گفت: مي خواستم از عمر سؤال كنم كه اي اميرمؤمنان ! آن دو زني كه بر ضدّ رسول خدا (ص) هم پيمان شدند، چه كساني بودند؟ سخنم را تمام نكرده بودم كه عمر گفت: حفصه و عائشه بودند.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1868، ح4630، كِتَاب التفسير ، بَاب: وَإِذْ أَسَرَّ النبي إلي بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 هـ - 1987م.

و در جائي ديگر مي نويسد:

عَنْ عُبَيْدِ بْنِ حُنَيْن، أَنَّهُ سَمِعَ ابْنَ عَبَّاس رضي الله عنهما يُحَدِّثُ أَنَّهُ قَالَ مَكَثْتُ سَنَةً أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ عَنْ آيَة، فَمَا أَسْتَطِيعُ أَنْ أَسْأَلَهُ هَيْبَةً لَهُ. حَتَّي خَرَجَ حَاجًّا فَخَرَجْتُ مَعَهُ فَلَمَّا رَجَعْتُ وَكُنَّا بِبَعْضِ الطَّرِيقِ عَدَلَ إِلَي الأَرَاكِ لِحَاجَة لَهُ قَالَ: فَوَقَفْتُ لَهُ حَتَّي فَرَغَ سِرْتُ مَعَهُ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَنِ اللَّتَانِ تَظَاهَرَتَا عَلَي النَّبِيِّ صلي الله عليه وسلم مِنْ أَزْوَاجِهِ فَقَالَ تِلْكَ حَفْصَةُ وَعَائِشَةُ. قَالَ فَقُلْتُ وَاللَّهِ إِنْ كُنْتُ لأُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ هَذَا مُنْذُ سَنَة، فَمَا أَسْتَطِيعُ هَيْبَةً لَكَ.

ابن عباس مي گويد: يك سال منتظر ماندم تا شايد بتوانم از عمر در باره يك آيه قرآن چيزي بپرسم؛ ولي نتوانستم؛ چون ترس از عمر اجازه نمي داد.

تا اينكه قصد سفر حج كرد، من نيز با او همراه شدم، هنگام بازگشت، در ميان راه براي قضاي حاجت به طرف محل پر درختي رفت، من ايستادم تا او فارغ شد، به او ملحق شدم و گفتم: اي امير مؤمنان! آن دو زني كه از بين زنان رسول خدا براي مقابله با آن حضرت پشت به پشت هم دادند (هم پيمان شدند) چه كساني بودند؟ عمر گفت: آن دو حفصه و عائشه هستند.

گفتم: قسم به خدا يك سال است كه مي خواستم اين سؤال را از تو بپرسم؛ اما ترس از تو اجازه نمي داد.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1866، ح4629، كتاب التفسير، بَاب تَبْتَغِي مرضات أَزْوَاجِكَ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 هـ - 1987م.

و باز در جاي ديگر نقل مي كند:

حدثنا سُلَيْمَانُ بن حَرْبٍ حدثنا حَمَّادُ بن زَيْدٍ عن يحيي بن سَعِيدٍ عن عُبَيْدِ بن حُنَيْنٍ عن بن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما قال لَبِثْتُ سَنَةً وأنا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَ عُمَرَ عن الْمَرْأَتَيْنِ اللَّتَيْنِ تَظَاهَرَتَا علي النبي صلي الله عليه وسلم فَجَعَلْتُ أَهَابُهُ فَنَزَلَ يَوْمًا مَنْزِلًا فَدَخَلَ الْأَرَاكَ فلما خَرَجَ سَأَلْتُهُ فقال عَائِشَةُ وَحَفْصَةُ.

از ابن عباس نقل شده است كه يكسال صبر كردم تا از عمر سال كنم كه آن دو زني كه بر ضدّ رسول خدا همپيمان شده بودند، چه كساني بودند؟ اما از ترس او نمي توانستم؛ تا اين كه روزي به منزلي رسيديم و عمر وارد محل پُر درختي (براي قضاي حاجت) شد و هنگامي خارج شد سؤالم را مطرح كردم و او گفت: آن دو زن عائشه و حفصه بودند.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 5، ص 2197، ح5505، كِتَاب اللِّبَاسِ ، بَاب ما كان النبي صلي الله عليه وسلم يَتَجَوَّزُ من اللِّبَاسِ وَالْبُسْطِ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 هـ - 1987م.

مسلم نيشابوري نيز همين روايت را در صحيح خود به صورت ديگري نقل كرده است :

وحدثنا أبو بَكْرِ بن أبي شَيْبَةَ وَزُهَيْرُ بن حَرْبٍ واللفظ لِأَبِي بَكْرٍ قالا حدثنا سُفْيَانُ بن عُيَيْنَةَ عن يحيي بن سَعِيدٍ سمع عُبَيْدَ بن حُنَيْنٍ وهو مولي الْعَبَّاسِ قال سمعت بن عَبَّاسٍ يقول كنت أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَ عُمَرَ عن الْمَرْأَتَيْنِ اللَّتَيْنِ تَظَاهَرَتَا علي عَهْدِ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فَلَبِثْتُ سَنَةً ما أَجِدُ له مَوْضِعًا حتي صَحِبْتُهُ إلي مَكَّةَ فلما كان بِمَرِّ الظَّهْرَانِ ذَهَبَ يقضي حَاجَتَهُ فقال أَدْرِكْنِي بِإِدَاوَةٍ من مَاءٍ فَأَتَيْتُهُ بها فلما قَضَي حَاجَتَهُ وَرَجَعَ ذَهَبْتُ أَصُبُّ عليه وَذَكَرْتُ فقلت له يا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ من الْمَرْأَتَانِ فما قَضَيْتُ كَلَامِي حتي قال عَائِشَةُ وَحَفْصَةُ.

از ابن عباس نقل شده است كه مي گفت: مي خواستم از عمر سؤال كنم كه آن دو زني كه بر ضدّ رسول خدا همپيمان شده بودند، چه كساني بودند؛ يكسال صبر كردم و مكان مناسبي پيدا نمي شد؛ تا اين كه در مسافرت مكه همراه او شدم، وقتي به منطقه مر الظهران رسيديم، عمر براي قضاي حاجت رفت؛ سپس گفت: برايم آب بياور و من براي او آب بردم، وقتي كارش تمام شد و برگشت پيش او رفتم و سؤالم را مطرح كردم ، سخنم به پايان نرسيده بود كه عمر گفت: آن دو زن عائشه و حفصه بودند.

النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 2، ص 1110، ح1479، كِتَاب الطَّلَاقِ، بَاب في الْإِيلَاءِ وَاعْتِزَالِ النِّسَاءِ وَتَخْيِيرِهِنَّ وَقَوْلِهِ تَعَالَي وَإِنْ تَظَاهَرَا عليه، تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

طبري در تفسير اين آيات مي نويسد:

عن بن عباس قوله «يَأَيهَُّا النَّبيِ ُّ لِمَ تحَُرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ» إلي قوله « وَهُوَ الْعَلِيمُ الحَْكِيمُ» قال كانت حفصة وعائشة متحابتين وكانتا زوجتي النبي صلي الله عليه وسلم فذهبت حفصة إلي أبيها فتحدثت عنده فأرسل النبي صلي الله عليه وسلم إلي جاريته فظلت معه في بيت حفصة وكان اليوم الذي يأتي فيه عائشة فرجعت حفصة فوجدتهما في بيتها فجعلت تنتظر خروجها وغارت غيرة شديدة فأخرج رسول الله صلي الله عليه وسلم جاريته ودخلت حفصة فقالت قد رأيت من كان عندك والله لقد سؤتني فقال النبي صلي الله عليه وسلم والله لأرضينك فإني مسر إليك سرا فاحفظيه قالت ما هو قال إني أشهدك أن سريتي هذه علي حرام رضا لك.

وكانت حفصة وعائشة تظاهران علي نساء النبي صلي الله عليه وسلم فانطلقت حفصة إلي عائشة فأسرت إليها أن أبشري إن النبي صلي الله عليه وسلم قد حرم عليه فتاته فلما أخبرت بسر النبي صلي الله عليه وسلم أظهر الله عز وجل النبي صلي الله عليه وسلم فأنزل الله علي رسوله لما تظاهرتا عليه يا أيها النبي لم تحرم ماأحل الله لك تبتغي مرضاة أزواجك إلي قوله وهو العليم الحكيم.

از ابن عباس در تفسير اين آيه «يا ايها النبي ...» نقل شده است كه گفت: عائشه و حفصه يكديگر را دوست مي داشتند و هر دو همسر رسول خدا بودند . حفصه پيش پدرش رفته تا با او سخن بگويد، در اين زمان رسول خدا يكي از كنيزان خود را خواست و با او در خانه حفصه ماندند و آن روزي بود كه عائشه (پيش رسول خدا) مي آمد. حفصه وقتي برگشت رسول خدا و آن كنيز را در خانه خود يافت، منتظر خروج آن ها ماند و حسادت او به شدت به جوش آمد، وقتي رسول خدا كنيزش را فرستاد، حفصه وارد شد و گفت: من آن كسي را كه نزد تو بودم ديدم، به خدا قسم كه مرا ناراحت كردي، رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: به خدا سوگند كه تو را راضي خواهم كرد، من رازي با تو در ميان مي گذارم، آن را حفظ كن، حفصه گفت: آن راز چيست؟ فرمود: من پيش تو شهادت مي دهم كه به خاطر رضايت تو همخوابي با او بر من حرام باشد.

حفصه و عائشه كه عليه زنان رسول خدا همدست بودند، پس حفصه پيش عائشه رفت و راز را با او در ميان گذاشت و گفت: بشارت باد كه رسول خدا همخوابي با كنيزان را بر خود حرام كرد. وقتي راز رسول خدا را فاش كرد، خداوند رسولش را از اين قضيه آگاه كرد و هنگامي كه آن دو بر ضدّ رسول خدا همدست شدند، خداوند اين آيه را نازل كرد كه اي پيامبر! چرا چيزي را كه خدا بر تو حلال كرده به خاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام مي كني؟! ... .

الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي 310هـ)، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج 28، ص 2197 ، ناشر: دار الفكر، بيروت - 1405هـ

قرطبي، مفسر مشهور اهل سنت در تفسير اين آيات مي نويسد:

قوله تعالي : « إِن تَتُوبَا إِليَ اللَّهِ» يعني حفصة وعائشة حثهما علي التوبة علي ما كان منهما من الميل إلي خلاف محبة رسول الله (ص) «فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا» أي زاغت ومالت عن الحق وهو أنهما أحبتا ما كره النبي ...

قوله تعالي: « وَإِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ» أي تتظاهرا وتتعاونا علي النبي صلي الله عليه وسلم بالمعصية والايذاء.

اين سخن خداوند « اگر آن دو توبه كنند به سوي خداوند» يعني حفصه و عائشه كه خداوند آن را براي توبه تحريك مي كند؛ چرا كه آن ها بر انجام چيزي كه رسول خدا صلي الله عليه وآله آن ها را دوست نداشت تمايل پيدا كردند . فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا ؛ يعني آن ها از حق منحرف شده و چيزي را دوست داشتند كه رسول خدا آن را دوست نداشت ... .

معني اين فرمايش خداوند: ( وإن تظاهرا عليه ) اين است كه اگر شما دو نفر به كمك يكديگر پيامبر را با نا فرماني واذيت وآزار مورد بي مهري قرار دهيد.

الأنصاري القرطبي، أبو عبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671، الجامع لأحكام القرآن، ج 18، ص 189، ذيل آيه، ناشر: دار الشعب - القاهرة.

رسول خدا (ص) يكماه با عائشه و حفصه قهر كرد:

قرطبي در جاي ديگر در باره نهايت مدت قهر كردن تصريح مي كند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله، به خاطر همپيمان شدن عائشه و حفصه عليه آن حضرت ، يك ماه با آن دو قهر بوده است :

وهذا الهجر غايته عند العلماء شهر كما فعل النبي صلي الله عليه وسلم حين أسر إلي حفصة فأفشته إلي عائشة وتظاهرتا عليه.

نهايت قهر كردن با ديگران از ديدگاه علما يك ماه است؛ چنانچه رسول خدا در هنگامي حفصه راز آن حضرت را پيش عائشه فاش كرد و آن ها عليه رسول خدا همپيمان شدند، اين چنين كرد.

الأنصاري القرطبي، أبو عبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671، الجامع لأحكام القرآن، ج 5، ص 172، ناشر: دار الشعب - القاهرة.

تشبيه عائشه و حفصه به زنان نوح و لوط

بسياري از مفسران اهل سنت در ذيل آيه ، عائشه و حفصه را با زنان نوح و لوط مقايسه و تشبيه كرده اند كه ما در اين جا به گفته يكي از آن ها اشاره مي كنيم ؛ هر چند كه در بررسي آيه بعدي گفتارهاي ديگري نيز نقل خواهد شد .

سمرقندي از مفسران شهير اهل سنت در تفسير بحر العلوم مي نويسد:

ثم قال « وَإِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ» يعني تعاونا علي أذاه ومعصيته فيكون مثلكما كمثل امرأة نوح وامرأة لوط تعملان عملا تؤذيان بذلك رسول الله صلي الله عليه وسلم.

( وإن تظاهرا عليه ) يعني با كمك همديگر رسول خدا را اذيت يا نافرماني كنيد، كه در اين صورت داستان شما همانند داستان همسر نوح و لوط خواهد بود كه با اعمالشان پيامبر خدا را اذيت مي كردند.

السمرقندي، نصر بن محمد بن أحمد أبو الليث (متوفاي367 هـ)، تفسير السمرقندي المسمي بحر العلوم، ج 3، ص 446، ذيل آيه، تحقيق: د. محمود مطرجي، ناشر: دار الفكر - بيروت.

آزار و اذيت رسول خدا توسط عائشه و حفصه:

مسلم نيشابوري به نقل از عمر بن الخطاب مي نويسد كه عائشه و حفصه با همپيماني خود بر ضدّ رسول خدا صلي الله عليه وآله آن حضرت را اذيت كرده بودند:

فَدَخَلْتُ عَلَي عَائِشَةَ فَقُلْتُ يَا بِنْتَ أَبِي بَكْر أَقَدْ بَلَغَ مِنْ شَأْنِكِ أَنْ تُؤْذِي رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فَقَالَتْ مَا لِي وَمَا لَكَ يَا ابْنَ الْخَطَّابِ عَلَيْكَ بِعَيْبَتِكَ. قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَي حَفْصَةَ بِنْتِ عُمَرَ فَقُلْتُ لَهَا يَا حَفْصَةُ أَقَدْ بَلَغَ مِنْ شَأْنِكِ أَنْ تُؤْذِي رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم وَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم لاَ يُحِبُّكِ. وَلَوْلاَ أَنَا لَطَلَّقَكِ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم.

نزد عائشه رفتم، گفتم: اي دختر ابوبكر كارت به آن جا رسيده است كه رسول خدا را اذيت مي كني؟! گفت: اي پسر خطاب! تو با من چه كار داري؟ به فكر مشكلات دختر خودت باش! سپس نزد حفصه رفتم و گفتم: چرا پيامبر خدا را اذيت مي كني؟ به خدا سوگند خودت مي داني كه رسول خدا (ص) تو را دوست ندارد و اگر من نبودم تو را طلاق مي داد.

النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 2، ص 1105، ح1479، كتاب الطلاق، باب فِي الإِيلاَءِ وَاعْتِزَالِ النِّسَاءِ وَتَخْيِيرِهِنَّ وَقَوْلِهِ تَعَالَي ( وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ )، تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

با توجه به حرمت قطعي آزار و اذيت رسول خدا، حال سؤال ما از علما و دانشمندان اهل سنت اين است كه جواب شما از اين روايات چيست؟

آيا اين اذيت و آزاري كه توسط عائشه و حفصه انجام شد مصداق اين آيه از قرآن كريم نيست كه خداوند مي فرمايد:

إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهينا. الأحزاب/57.

آنها كه خدا و پيامبرش را آزار مي دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته، و براي آنها عذاب خواركننده اي آماده كرده است.

اميدواريم كه علماي اهل سنت جواب صريح و قانع كننده اي از اين روايات داشته باشند.

3. نزول آيه « ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً...» در باره عايشه و حفصه:

خداوند كريم در ادامه سوره تحريم مي فرمايد:

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَةَ نُوحٍ وَامْرَأَةَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَقيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلينَ. التحريم/10.

خداوند براي كساني كه كافر شده اند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستي دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولي به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو (پيامبر) سودي به حالشان (در برابر عذاب الهي) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شويد همراه كساني كه وارد مي شوند!».

بسياري از مفسران اهل سنت تصريح كرده اند كه اين آيه نيز در باره عائشه و حفصه نازل شده است .

قرطبي در تفسير اين آيه مي نويسد:

قوله «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا» مثل ضربه الله يحذر به عائشة وحفصة في المخالفة حين تظاهرتا علي رسول الله.

اين سخن خداوند «ضرب الله...» مثلي است كه خداوند به منظور ترساندن عائشه و حفصه نازل كرده است ؛ در آن هنگام كه مخالفت كردند و عليه رسو ل خدا همپيمان شدند .

الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج 18، ص 202 ، ناشر: دار الشعب - القاهرة.

و ابن القيم الجوزيه، شاگرد شخيص ابن تيميه و ناشر افكار او، بعد از نقل اين روايت مي گويد:

ثُمَّ في هذه الْأَمْثَالِ من الْأَسْرَارِ الْبَدِيعَةِ ما يُنَاسِبُ سِيَاقَ السُّورَةِ فَإِنَّهَا سِيقَتْ في ذِكْرِ أَزْوَاجِ النبي صلي اللَّهُ عليه وسلم وَالتَّحْذِيرِ من تَظَاهُرِهِنَّ عليه وَأَنَّهُنَّ إنْ لم يُطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيُرِدْنَ الدَّارَ الْآخِرَةَ لم يَنْفَعْهُنَّ اتِّصَالُهُنَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلي اللَّهُ عليه وسلم كما لم يَنْفَعْ امْرَأَة نُوحٍ وَلُوط اتِّصَالهمَا بِهِمَا وَلِهَذَا إنَّمَا ضَرْب في هذه السُّورَةِ مَثَلَ اتِّصَالَ النِّكَاحِ دُونَ الْقَرَابَةِ.

قال يحيي بن سَلَّامٍ ضَرَبَ اللَّهُ الْمَثَلَ الْأَوَّلَ يُحَذِّرُ عَائِشَةَ وَحَفْصَةَ ثُمَّ ضَرَبَ لَهُمَا الْمَثَلَ الثَّانِيَ يُحَرِّضُهُمَا علي التَّمَسُّكِ بِالطَّاعَةِ.

در اين مثال ها اسرار عالي نهفته است كه با سياق آيه تناسب دارد؛ زيرا در باره همسران پيامبر و بر حذر داشتن آنان از نافرماني آن حضرت نازل شده است كه اگر از خدا و رسول اطاعت نكنند و در عين حال مشتاق سعادت اخروي باشند، پيوند با رسول خدا (ص ) نفعي براي آنان نخواهد داشت؛ همانگونه كه ازدواج با نوح و لوط براي همسران آنان فايده اي نداشت و به همين جهت هم در اين سوره از رابطه سببي يعني ازدواج مثال آورد نه نسبي مثل فرزند و غيره.

يحيي بن سلام گفته است: خداوند در مثال اول عائشه و حفصه را بر حذر داشته و در مثل دوم آن دو را به پيروي و اطاعت از رسول خدا (ص) ترغيب فرموده است.

الزرعي الدمشقي، محمد بن أبي بكر أيوب (معروف به ابن قيم الجوزية)، إعلام الموقعين عن رب العالمين، ج 1، ص 189، تحقيق: طه عبد الرؤوف سعد، ناشر: دار الجيل - بيروت - 1973؛

الزرعي الدمشقي، محمد بن أبي بكر أيوب (معروف به ابن قيم الجوزية)، الأمثال في القرآن الكريم، ج 1، ص 57، تحقيق: إبراهيم محمد، ناشر: مكتبة الصحابة - طنطا - مصر - 1406، الطبعة: الأولي.

علامه محمد بن علي شوكاني نيز مي نويسد:

وما أحسن من قال فإن ذكر امرأتي النبيين بعد ذكر قصتهما ومظاهرتهما علي رسول الله صلي الله عليه وإله وسلم يرشد أقم إرشاد ويلوح أبلغ تلويح إلي ان المراد تخويفهما مع سائر أمهات المؤمنين وبيان أنهما وإن كانتا تحت عصمة خير خلق الله وخاتم رسله فإن ذلك لا يغني عنهما من الله شيئا... .

و چه نيكو سخني گفته است آنكه گفت: ياد آوري داستان دو نفر (عائشه و حفصه) از همسران پيامبر و حركت آن دو بر ضد رسول خدا (ص)، محكمترين پيام و ارشاد را همراه دارد، كه به آن دو نفر و ديگر همسران رسول خدا (ص) اعلام مي دارد كه همسر خاتم پيامبران بودن سبب نجات آنان نخواهد بود.

الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاي1255هـ)، فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير، ج 5، ص 256، ناشر: دار الفكر - بيروت.

فيروزآبادي، مفسر، اديب و لغت شناس مشهور اهل سنت در كتاب تفسير ابن عباس مي نويسد:

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً ... .

ثم خوّف عائشة وحفصة لإيذائهما النبي صلي الله عليه وسلم بامرأة نوح وامرأة لوط فقال «ضَرَبَ اللَّهُ» بين الله «مثلا» صفة «لِلَّذينَ كَفَرُوا» بالمرأتين الكافرتين « امْرَأَةَ نُوحٍ» واهلة « وَامْرَأَةَ لُوطٍ» واعلة « كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ» مرسلين « فَخانَتاهُما»... .

سپس خداوند عائشه و حفصه به خاطر اذيت كردن رسول خدا مي ترساند و سرنوشت زن نوح و لوط را براي آن ها مثال مي زند و ... .

الفيروز آبادي ، أبو طاهر الشيخ مجد الدين محمد بن يعقوب بن محمد بن إبراهيم بن عمر (متوفاي817 هـ)، تنوير المقباس من تفسير ابن عباس، ج 1، ص 478 ، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان.

فخرالدين رازي، تفسير پرداز شهير اهل سنت، در كتاب المحصول خود مي نويسد كه عثمان بن عفان نيز اعتقاد داشته است كه اين آيه در باره عائشه و حفصه نازل شده است :

الحكاية الثانية:

أن عثمان رضي الله عنه أخر عن عائشة رضي الله عنها بعض أرزاقها فغضبت ثم قالت يا عثمان أكلت أمانتك وضيعت الرعية وسلطت عليهم الأشرار من أهل بيتك والله لولا الصلوات الخمس لمشي إليك أقوام ذوو بصائر يذبحونك كما يذبح الجمل

فقال عثمان رضي الله عنه ضرب الله مثلا للذين كفروا امرأة نوح وامرأة لوط الآية فكانت عائشة رضي الله عنها تحرض عليه جهدها وطاقتها وتقول أيها الناس هذا قميص رسول الله صلي الله عليه وسلم لم يبل وقد بليت سنته اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا.

عثمان در ارسال بعضي از ما سهم بيت المال عائشه تاخير كرد ؛ به همين جهت عائشه ناراحت شد وبه عثمان گفت: آنچه نزد تو به امانت بود خوردي، امت را تحقير كردي، افراد بد خاندانت را بر آنان مسلط كردي، به خدا سوگند! اگر نمازهاي پنجگانه نبود گروه هايي از مردم آگاه بر تو هجوم مي آوردند و تو را همانند شتر ذبح مي كردند.

عثمان به آيه اي از قرآن كه در آن از دو تن از همسران پيامبران يعني همسر نوح و لوط به بدي ياد شده است استشهاد مي كند: خدا براي افرادي كه كفر ورزيده اند، زن نوح وزن لوط را مثل آورده است.

به همين سبب بود كه عائشه با تمام توان وقدرتش مردم را عليه عثمان تحريك مي كرد و مي گفت: اي مردم اين پيراهن رسول خدا (ص) است كه هنوز كهنه نشده است؛ ولي سنت او را از بين بردند، بكشيد نعثل را (اسم مردي از يهوديان مصر كه ريش بلندي داشت وبه حماقت معروف بود)، خدا او را بكشد.

الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي604هـ)، المحصول في علم الأصول ، ج 4، ص 492، تحقيق : طه جابر فياض العلواني ، ناشر : جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية - الرياض ، الطبعة : الأولي ، 1400هـ.

ديگر مفسران اهل سنت نيز تصريح كرده اند كه اين آيه در باره عائشه و حفصه نازل شده است كه ما به نام و آدرس كتاب برخي از آن ها اشاره مي كنيم :

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، زاد المسير في علم التفسير، ج 8، ص 314، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1404هـ؛

الأزدي البلخي، أبو الحسن مقاتل بن سليمان بن بشير (متوفاي150هـ) ، تفسير مقاتل بن سليمان، ج 3، ص 379 ، تحقيق : أحمد فريد ، ناشر : دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت ، الطبعة : الأولي ، 1424هـ - 2003م؛

ابن عادل الدمشقي الحنبلي، ابوحفص عمر بن علي (متوفاي بعد 880 هـ)، اللباب في علوم الكتاب، ج 19، ص 351 ، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود والشيخ علي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، 1419 هـ ـ 1998م؛

الثعالبي ، عبد الرحمن بن محمد بن مخلوف (متوفاي875هـ) ، الجواهر الحسان في تفسير القرآن ، ج 9، ص 351 ، ناشر : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت؛

الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاي1255هـ)، فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير، ج 5، ص 255 ، ناشر: دار الفكر - بيروت؛

القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاي1307هـ)، حسن الأسوة بما ثبت من الله ورسوله في النسوة، ج 1، ص 242 ، تحقيق: الدكتور- مصطفي الخن/ ومحي الدين ستو ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الخامسة، 1406هـ/ 1985م.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | جواد مهدوي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٩ دي ١٣٨٨ |
ايا عمربن خطاب اسلام را در ايران اورده ؟ خواهش ميكنم با توضيح و ادرس باشد

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين سخن در واقع اهانت به اسلام است ! كساني كه ادعا مي‌كنند اسلام با فتوحات عمر وارد ايران شده است ، اعتقاد دارند كه اسلام فرهنگ غني ندارد كه به صورت فرهنگي پيشرفت كند ! تنها و تنها با شمشير جلو مي‌رود !
اگر بگويند ايرانيان خود با آشنايي با فرهنگ اسلام ، مسلمان مي‌شدند ، ديگر ادعاي مسلمان شدن ايران ، به دست عمر چيست ؟ آنها خود اسلام مي آوردند ! عمر نيز تبيلغ اسلام نكرده است ! انچه سرداران عمر كردند ، جز كشتار و بي رحمي و بدجلوه دادن اسلام و گرفتن كنيز و غلام نبود ! :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=122
در واقع ايرانيان به خاطر فرهنگ غني خويش ، اين خشونت‌ها را كه ظاهر اسلام را گرفته بود ، مد نظر قرار ندادند و حقيقت اسلام را كه توسط ياوران اميرمومنان از جمله سلمان فارسي در ايران نشر داده شد ، پذيرفتند .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
2 | فرامرز | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٣٠ دي ١٣٨٨ |
واين عايشه است كه جنگ جمل را راه ا نداخت و باعث كشته شدن مردم بيگناه در بصره شد و به فرمان خدا گوش نكرد(ايه و في قرن بيوتكن...)
3 | جواد مهدوي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٣٠ دي ١٣٨٨ |
سلام عليكم من قضيه سب نكردن را ميدانم اما ميخواستم بدانم كه اايا اولين گروهي كه براي انتقام گيري قيام كردند سيستانيها بودند يا نه چون بعضي از شيوخ اين قضيه را نقل مي كنند وميگن كه اولين گروهي كه براي انتقام خون امام حسين وشهداي كربلا قيام كردند سيستانيها بودند مي خواستم بدانم ايا اين نقل صحت دارديانه؟ واگر اين نقل صحت دارد ايا سند اين نقل صحيح است يا نه لطفا با توضيح و ذكر ادرس باشد با تشكر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در اين زمينه مدركي صحيح پيدا نشد ، اين مطلب تنها در كتاب تاريخ سيستان ص 100 (براي مولفي نا معلوم از قدما) ذكر شده است ؛ كه نسخه خطي آن به دست ملك الشعراي بهار ، مورد بازبيني قرار گرفت .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
4 | ((((ا)))) | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ١٥ بهمن ١٣٨٨ |
سلام لمن اتبع الهدي شيعه بمعني فرقه وگروه 1/ايا رسول اكرم صلي الله عليه وسلم براي يك فرقه وگروه مبعوث شده يا براي تمام بشريت 2/ايا اراده رسول اكرم ص هدايت يك فرقه وگروه بود يا هدايت تمام بشريت 3/ايا اگر امام زمان ع بيايد وتمام دنيا را مسلمان کند(اين اعتقاد تمام شيعه وسني است)پس انگاه شيعه چه معني دارد نبايد شيعه نابود باشد واز بين برود تا شيعه يا فرقه وگروه نابود نشود واز بين نرود به هيچ وجه جميع صورت نميگيرد يعني جميع بشريت مسلمان نميگردد زيرا که فرقه وگروه ضد جمع است 4ايا مگر قران نگفته است ان اللذين فرقوا دينهم وکانوا شيعا........ببينيد که قران از شيعه امت محمد صلي الله وعليه وسلم چقدر نفرت دارد که انها را هيچ وبي ارزش ميخواند زيرا که رسول الله براي يک فرقه ويک گروه يا يک قوم نيست زيرا که او براي جميع بشريت ودر هر زمان ومکان است در صورتيکه خداوند از قوم ابراهيم شيعه بودن را مي پسندد مي فرمايد وان من شيعته لابراهيم زيرا که ابراهيم عليه السلام مبعوث براي تمام بشريت وهر زمان وهر مکان نبود 5/ايا مگر اميرالمومنين علي ع شما را امر نفرموده که از سواد اعظم مسلمين اطاعت کنيد يعني اکثريت مسلمين ببينيد کدام در اکثريت هستند شيعه ياسني چرا گفته هاي امير المومنين را اهميت نمي دهيد 6/ ايا خلافت کدام موفق تر بود خلفاي ثلاثه که اسلام را از مثلث مکه مدينه و طايف به مرزهاي هند وچين ومرزهاي اروپا رساندند و ابرقدرتهاي فارس وروم را به زانو در اوردند و در تمام جنگها پيروز گشتند با وجوديکه تعداد انها از دشمن کمتر بود وچون دشمن به سلاح خوب دسترسي نداشتند وتاريخ گواهي نمي دهد که کوچکترين جنگي درميان مسلمين در زمان انها صورت گيرد يا خلافت اميرالمومنين که بزرگترين لشکر دنيا را تحويل گرفت ولي متاسفانه دهها جنگ خونين در ميان مسلمين در زمان او صورت گرفت ومسلمين متحد به دهها مذهب وگروه تقسيم گشتند 7/ ايا اگر قبول کنيم طبق مذهب شيعه صحابه بعد از وفات نبي اکرم صلي الله عليه واله وسلم تمام مرتد گشتند بجز سه يا چهار نفر پس اسلام را تا مرزهاي هند وچين واروپا چه کساني رسانيدند که در زمان خليفه سوم حضرت عثمان رض لشکر اسلام در مرزهاي هند وچين واروپا ميجنگيدند وقبرس را به تصرف در اوردند ودر انجا حکومت اسلامي به پا کردند ايا اين موفقيت هاي چشمگير که انسان از انها در حيرت وتعجب مي ماند تنها به وسيله اهلبيت صورت گرفتند مگر تعداد اهلبيت سلام الله عليهم چند نفر بود 8/ ايا حضرت علي عليه سلام بغض وکينه خلفا را بدل داشت پس چرابا انها بيعت نمود وپشت سر انها نماز مي خواند اگر ظاهر کسي جوري ديگر باشد وباطنش جور ديگر ايا اين به نشانه دو رنگي ومنافقت ان شخص نيست 9/ ايا اگر حضرت علي قدرت حق گفتن را نداشت پس لياقت خلافت را چگونه ميداشت خليفه بايد کسي باشد که بايد حقگو باشد 10/ ايا حضرت علي ع اگر در مدينه قدرت حق گفتن را نداشت نبايد هجرت ميکرد الم نکن ارض الله واسعة فتهاجروا فيها ايا هجرت سنت پيامبر گرامي نبودنبايد به جاي ميرفت که بتواند دين خود را ازادانه انجام دهد تا مجبور نشود اقتدا به مرتدين کند 11/ ايا سکوت حضرت علي رابچه معني مکنيد از زندان رفتن مي ترسيد يا از زدن وچوب خوردن مي ترسيد يا از فحش ودشنام مي ترسيد مگر جان او عزيزتر از جان رسول الله بود که متحمل سخترين اذيت وازار شد 12/ ايا اگر حضرت علي وصي رسول اکرم بود پس چرا مدت مرض رسول الله يک نماز را امامت ننمود و همه نمازها را ابوبکر صديق رض امامت نمود 13/ ايا مگر خداوند علم غيب نداشته پس چرا گفته وازواجه امهاتهم زنان پيامبرمادران شما مومنانند ندانسته يک روز حضرت عايشه رض با اميرالمومنين ع ميجنگد پس چرا مارا امر ميکند مانند مادران خود انان را محترم بشماريم (ام المومنين به حضرت علي سه پيشنهاد داد که هيچ کدام را نپذيرفت قاتلين حضرت عثمان رض که در لشکر تو هستند مجازات کن اگر نمي تواني به ما تحويل بده مجازات کنيم اگر باز هم نمي تواني از انها دست بکش که ما بدانيم وانها واقعا خيلي معقول بنظر ميرسند ) 14/ قران مي فرمايد مردان پاکيزه براي زنان پاکيزه هستند اگر ما معتقديم رسول اکرم پاکيزه ترين مرد دنياست نبايد زنان او ظاهر و باطن پاکيزه ترين زنان دنيا باشند 15/ ايا اگر شيعه معتقدند امامان علم غيب ميدانستندس به اين معني نمي شود که بعضي از امامان که مسموم شده اند خود کشي کرده اند انها علم غيب ميدانستند وانها ميدانستند که ابي يا خوراکي که ما ميخوريم سم دارد پس چرا بخورند واين يک نوع خودکشي است کسي که خود کشي کند جاي او در جهنم است پس ما ميتوانيم العياذ بالله که انها جهنمي هستند سوالات بيشماري هستند که فعلا وقت نوشتن انها را ندارم برادران عزيز دين ميراث نيست دين حق را بايد انسان از عقل سليم شناخت موفق باشيد

پاسخ:
با سلام
دوست عزيز
بي ترديد رسول خدا صلي الله عليه وآله براي تمام بشريت مبعوث شده بودند و قصد هدايت تمام بشريت را داشتند ؛ اما کردار خلفاي سه گانه آن چنان خرابکارانه بود که اسلام بعد از 1400 سال هنوز يک سوم جهان و يک پنجم بشر را نيز نتوانسته هدايت کند . نه تنها ديگران مسلمان نشده اند؛ بلکه خود مسلمانان به فرقه هاي مختلف تقسيم شدند و به گفته رسول خدا تنها از ميان اين هفتاد و سه فرقه فقط يک فرقه اهل نجات است و بقيه در آتش جهنم خواهند بود . سر منشأ اين اختلاف رسول خدا صلي الله عليه وآله نبود ؛ بلکه سرمنشأ تمام اختلافات و انحرافات، کساني بودند که مسير اسلام را با کردار و رفتار خود عوض کردند .
3 . امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف وقتي ظهور نمايند، تمام فرقه ها را منحل خواهد کرد و تنها يک فرقه که همان اسلام حقيقي و کامل به حساب مي آيد ، باقي خواهد گذاشت و اون فرقه ، همان شيعيان هستند . بقيه فرقه ها بايد خود با مذهب شيعه که در آن زمان رهبرش فرزند رسول خدا و دوازدهمين امام شيعيان است ، تطبيق دهند ؛ پس شيعه منحل نخواهد شد ؛ بلکه تمام مذاهب و اديان ديگر به اين مذهب خواهند پيوست و تمام اعتقادات آن ها را خواهند پذيرفت .
4 . استدلال به اين آيه، نهايت بي سوادي شما را مي رساند ، استدلال آن قدر سخيف و بي مايه است که ارزش جواب دادن ندارد .
5 . اميرمؤمنان عليه السلام در کجا امر فرموده اند که از سواد اعظم پيروي کنيم؟ اگر چنين دستوري از آن حضرت وجود داشت ، بايد همه مسلمان ها کافر مي شدند و از دين آن ها که سواد اعظم هستند پيروي مي کردند . اين روايت از دروغ هاي و تهمت هايي است که اهل سنت به آن حضرت نسبت داده اند و صحت ندارد .
اتفاقا خداوند در قرآن کريم سواد اعظم و اکثريت را تقبيح کرده اند ، به اين آيات توجه فرماييد :
أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ . البقره / 100 .
وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ . يوسف / 106 .
أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ . الأنعام / 37 و انفال / 34 و يونس / 55 و النحل / 75 و النحل / 101
أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ . الأنعام / 111 .
وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ . الأعراف / 17 و يونس / 60
وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ . . النحل / 83 .
6 . ششمين سخن شما ، اهانت زشتي به اميرمؤمنان عليه السلام است ، شما مي خواهيد فضيلت شيخين را ثابت کنيد ؛ اما اهانت زشتي به اميرمؤمنان عليه السلام کرده ايد . بلي ، اميرمؤمنان عليه السلام در کشتن مسلمانان به اندازه ابوبکر موفق نبود ؛ چرا که او در نخستين روزهاي خلافتش دختر رسول خدا را به شهادت رساند ، اميرمؤمنان عليه السلام هرگز نخواست چنين توفيقي نصيبش شود . ابوبکر در همان ماههاي نخست حکومتش ، مالک بن نويره و تمام افراد قبيله اش را به شهادت رساند ، فرمانده او خالد بن وليد در همان شب با همسر مالک زنا کرد ؛ اما خليفه به جاي تقبيح عمل او ، کارش را تأييد کرد ؛ يعني کسي که حاضر نباشد ، زکاتش را به ابوبکر دهد بايد خودش کشته شود ، تمام افراد قبيله اش کشته شوند ، به زنش تجاوز و همه زنان قبيله اش اسير شوند و به عنوان کنيز در بازار مسلمانان فروخته شوند .!!! اميرمؤمنان هرگز دوست نداشت که اين توفيقات نصيبش شود .
و صدها جنايت ديگري که انسان شرم مي کند آن را يادآوري کند . خليفه دوم و سوم نيز جنايت هاي زشتي را نه تنها عليه مسلمانان ؛ بلکه عليه تمام بشريت مرتکب شدند که در طول تاريخ کمتر سابقه داشته است ، در آدرس ذيل به گوشه اي از اين جنايات اشاره شده است :

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=708
اگر خلفاي شما اهل نبرد با كافران بودند ، چرا در احد ، خيبر و حنين فرار كردند و خشم و غضب الهي را به جان خريدند؟ براي اطلاع از مدارك فرار خلفاي سه گانه به آدرس ذيل مراجعه كنيد :

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=128

بلي ، خلافت عمر موفق بود ؛ اما در چه چيزي ؟ در کتک زدن زنان مسلمان و حمله به خانه هاي آن ها . خليفه دوم شما نه تنها به خانه اميرمؤمنان و صديقه طاهره سلام الله عليهما حمله کرده است ؛ بلکه بعد از مردن يار هميشگي اش ابوبکر به خانه او و سپس به خانه عائشه حمله کرده و زنان عزادار را به شدت کتک زده و حتي چادر از سر آن ها گرفته است ؛ از جمله اسما دختر ابوبکر را به شدت کتک زده است . براي اطلاع بيشتر در اين باره به آدرس ذيل مراجعه فرماييد :

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=146

جالب است که شما عدم اطلاع خود را به پاي تاريخ نوشته ايد و گفته که تاريخ گواهي نمي دهد که کوچکترين جنگي در ميان مسلمانان در زمان خلفاي سگانه اتفاق افتاده باشد!!! جل الخالق ! آيا حمله به خانه دختر رسول خدا و کشتن آن حضرت جنگ به حساب نمي آيد؟
مگر نه اين كه خود ابوبكر اعتراف كرد كه ايكاش به خانه فاطمه حمله نمي‌كردم ؛ هرچند كه براي جنگ بسته شده بود؟
آيا قتل عام قبيله مالک بن نويره و تجاوز به زنان مسلمان جنگ به حساب نمي آيد؟ آيا کشتن بيش از شصت هزار نفر از مسلمانان که فقط به خاطر ندادن زکات به ابوبکر کشته شدند ، جنگ به حساب نمي آيد؟ و ...
از همه اين ها گذشته ، چه کسي اين جنگ ها را شروع کرد؟ اميرمؤمنان عليه السلام يا عائشه ، طلحه ، زبير و معاويه؟ آيا اميرمؤمنان عليه السلام نبايد از مملکت اسلامي در برابر اين خارجي ها دفاع مي کرد؟ اميرمؤمنان عليه السلام به دستور رسول خدا صلي الله عليه واله با عائشه و ديگران جنگ کرده است و در اين جنگ ها موفق نيز بوده است . براي اطلاع بيشتر از مدارك اين مطلب به آدرس ذيل مراجعه كنيد :

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=5387

7 . اين ديدگاه عائشه است كه تصريح مي‌كند تمام مسلمانان بعد از رسول خدا مرتد شدند؛ حتي همان سه چهار نفر را نيز استثناء نكرده است؛
اين عائشه است كه فرياد مي‌زند:
ارتدت العرب قاطبة، واشرأب النفاق، وصار أصحاب محمد ( صلى الله عليه وسلم ) كأنهم معزي مطيرة في حفش.
كتاب الفوائد (الغيلانيات)، اسم المؤلف: أبو بكر محمد بن عبد الله بن إبراهيم الشافعي الوفاة: 354هـ، ج 8 ، ص 663، دار النشر: دار ابن الجوزي - السعودية / الرياض - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: حلمي كامل أسعد عبد الهادي.
البداية والنهاية، اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، ج 6، ص 304، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت.
براي اطلاع بيشتر در اين زمينه به آدرس ذيل مراجعه كنيد :

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=89

اسلامي كه تا مرزهاي چين و هند رسيد ، اسلامي نبود كه رسول خدا صلي الله عليه وآله مأمور ابلاغ آن بود؛ بلكه اسلامي بود كه توسط همان كساني كه عائشه آن ها را كافر و منافق دانسته است، منتشر شد و با اسلام اصيل محمدي زمين تا آسمان تفاوت داشت و ديديم كه اين اسلام از اين مرزها عبور نكرد و تمام بشريت را از خود متنفر ساخت . بي‌شك همين فتوحات بود كه مانع اصلي پيشرفت اسلام شد و سبب شد كه دين اسلام ، دين شمشير و جنايت در جهان معرفي شود .

8 . اميرمؤمنان عليه السلام هيچگاه با خلفاي سه گانه بيعت نكرد، اين ديدگاه شيعه است ، از ديدگاه اهل سنت نيز اميرمؤمنان تا شش ماه از بيعت با ابوبكر خودداري كرد ، براي اطلاع بيشتر در اين باره به آدرس ذيل مراجعه كنيد :

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=4949

9 و 10 و 11 . اميرمؤمنان عليه السلام هيچگاه سكوت نكردند و هميشه حق گفتند ، از حق دفاع كردند و همواره بدعت‌هاي خلفا را براي مردم بازگو مي‌كردند؛ تا جائي كه صراحتا ابوبكر و عمر را «دروغگو، خيانت‌كار، حيله‌گر، بدكار، ظالم و فاجر» ناميده‌اند . آيا انتقادي از اين رساتر از كسي شنيده‌ايد؟ شنيدن اين جملات از زبان اميرمؤمنان عليه السلام تمام پايه هاي مذاهب اهل سنت را سست و ويران مي‌كند و آن‌ها را پيرو دروغگوها، خيانت‌كاران، حليه‌گران ، فاجران و ... معرفي مي‌كند . براي اطلاع بيشتر به آدرس ذيل مراجعه كنيد :

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=7

12 . اگر نماز خواندن نشانه وصي بودن است، پس بايد ابن ام مكتوم را خليفه واقعي رسول خدا صلي الله عليه وآله بدانيم ؛ چرا كه او بارها و بارها به جاي رسول خدا صلي الله عليه وآله نماز خوانده است . رسول خدا هيچگاه ابوبكر را براي نماز نفرستاده بود ؛ بلكه او بدون اذن رسول خدا و با اشاره عائشه به مسجد رفت كه تا نماز بخواند ، رسول خدا با شنيدن اين خبر با همان حال بيماري خود را به مسجد رساند و ابوبكر را كنار زد و خودش نماز خواند.
ضمن اين كه اهل سنت به پيروي از خليفه دوم اعتقاد دارند كه رسول خدا (نعوذ بالله) در هنگام بيماري خود هذيان مي‌گفته است ؛ پس حتي اگر ابوبكر را خود آن حضرت نيز فرستاده باشد ، به قول عمر در حال هذيان بوده و ارزشي ندارد . براي اطلاع بيشتر در باره اين نماز به آدرس ذيل مراجعه كنيد :
http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3608

13 . بلي خداوند علم غيب داشته است ، به همين خاطر اسرار عائشه را فاش و همدست شدن او حفصه را عليه رسول خدا به گوش مسلمانان رساند و اين واقعه را در قرآن مجيد جاودانه ساخت . معناي ام المؤمنين واضح و روشن است و تنها حرمت ازدواج با آن‌ها را ثابت مي‌كند و لا غير ؛ چون طلحة بن عبيد الله نقشه ريخته بود كه بعد از رسول خدا با عائشه ازدواج خواهد كرد كه رسول خدا از شنيدن اين مطلب دل نازنينش خون شد و خداوند به خاطر دلجوئي از آن حضرت ، ازدواج با همسران رسول خدا را همانند ازدواج با مادران اعلام كرد .
در هيچ جاي قرآن كريم ، خداوند دستور نداده است جنگ كنندگان با خليفه رسول خدا را همانند مادران مان محترم بشماريم ؛ چطور خداوند دستور مي‌دهد كه قاتل بيش از بيست هزار نفر از مسلمانان را احترام كنيم؟
اصلا عائشه چكاره بود كه به خليفه بر حق رسول خدا پشنهاد بدهد؟ مگر نه اين كه خود قاتل اصلي عثمان بود؟ پس بايد خود و طلحه و زبير را به دار مجازات مي‌آويخت نه اين كه عليه خليفه رسول خدا خروج و بيش از بيست هزار نفر بي گناه را به كام مرگ بكشاند . براي اطلاع بيشتر در باره نقش عائشه و طلحه در كشتن عثمان به آدرس ذيل مراجعه كنيد :

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=121

14 . بلي، رسول خدا صلي الله عليه وآله پاكيزه‌ترين مرد تمام ادوار تاريخ بوده است ؛ همان طوري كه حضرت نوح و لوط از پاكيزه‌ترين افراد بشر بوده‌اند ؛ اما متأسفانه قرآن صراحتا همسران آن دو پيامبر پاكيزه را خيانت‌كار معرفي و به عائشه و حفصه نيز دستور مي‌دهد كه اگر توبه نكنند ، آن‌ها نيز به سرنوشت زنان نوح و لوط دچار خواهند شد. در هيچ يك منابع شيعه و سني مستند قابل اعتنائي وجود ندارد كه ثابت كند عائشه و حفصه توبه كرده باشند ؛ بلكه خلاف آن ثابت شده است .

15 . بلي ، ما معتقد هستيم كه ائمه علم غيب داشته‌اند؛ اما قرار نيست كه از علم غيب در هر زمان و مكاني استفاده و بر خلاف قضا و قدر الهي كاري انجام دهند . همان طوري كه پيامبر اسلام قبل از جنگ احد از كشته شدن حمزه سيد الشهداء خبر داشت ؛ اما در عين حال او را با خود برد ؛ پس اگر صرف داشتن علم سبب خودكشي شود، بايد حمزه عليه السلام سيد الشهداء نباشد و به قول شما جهنمي باشد . همين طور بسياري از شهداي احد از كشته شدن خود خبر داشتند و رسول خدا آن ها را از كشته شدنشان با خبر ساخته بود .
براي اطلاع بيشتر در اين زمينه به آدرس هاي ذيل مراجعه فرماييد :

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=477

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=721

والسلام علي من اتبع الهدي
گروه پاسخ به شبهات
5 | حقيقت جو | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ١٥ بهمن ١٣٨٨ |
سلام عليکم

در منابع اهل سنت آمده است که خود عايشه تصريح دارد که هيچ آيه در شآن ما نازل نشده است.
6 | سعيد | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ١٦ بهمن ١٣٨٨ |
سلام
چندين بار ديده ام که کساني در مورد نحوه ي اسلام آوردن مردم ايران مي پرسند, خوب است در اين قضيه به مسأله ي انحطاط دين زردشتي در سالهاي نزديک بعثت اشاره کنيد, چنانکه ميدانيد در اين سالها مسيحيت و يهوديت از غرب در ايران نفوذ کرده بود به طوري که حتي در تيسفون پايتخت ساساني مسيحيت رونق داشت و حتي شاهان ساساني به مسيحيان گرايش پيدا کرده بودند مانند ازدواج خسروپرويز با دختر قيصر روم در هنگام درگيري با بهرام چوبين و نيز داستان هاي معروف خسرو و شيرين کنيز ارمني، از شرق نيز مذهب بودايي نيمي از خراسان را گرفته بود چنانکه بزرگترين مجسمه هاي بودايي در باميان بلخ بوده تا طالبان آن را منهدم کردند؛ در بقيه ي نقاط هم کساني مانند ماني و مزدک ادعاي پيامبري کردند و پيروان بسيار پيدا کردند به طوري که حتي گويا شاپور ذوالاکتاف خود مدتي مذهب مزدک را پذيرفته بود تا اينکه با فشار موبدان زردشتي مزدک را بر دار کشيد و مذهب مزدک التقاطي از اعتقادات زردشتي و مسيحي و يهودي بود و البته مذهب ماني تا بعد از اسلام هم باقي بود, در داستان زندگي سلمان ميخوانيم که پدرش که از دهقانان بود از خروج او از خانه ميترسيد و به او اجازه نمي داد.

خلاصه که همه ي اخبار آن دوره قبل از اسلام نشان ميدهد که دين زردشتي در انحطاط کامل بوده و مردم دسته دسته در حال خروج از اين دين بوده اند و اگر اسلام نمي آمد اديان ديگر در همان دوره جاي زردشتي گري را ميگرفت
کتاب خدمات متقابل اسلام و ايران شهيد مطهري به اين مسأله پرداخته است
7 | حقيقت جو | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ١٧ بهمن ١٣٨٨ |
سلام عليکم نويسنده شماره4 جناب آقا و يا خانم ((((ا)))) به هر کس مانند شما به امير مومنان حضرت علي ع اهانت نمايد اگر تعمدآ باشد ؟؟؟ است
8 | يك وهابي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٨ بهمن ١٣٨٨ |
اتفاقا اين جمله عالي بود 5/ ايا اگر شيعه معتقدند امامان علم غيب ميدانستند به اين معني نمي شود که بعضي از امامان که مسموم شده اند خود کشي کرده اند انها علم غيب ميدانستند وانها ميدانستند که ابي يا خوراکي که ما ميخوريم سم دارد پس چرا بخورند واين يک نوع خودکشي است کسي که خود کشي کند جاي او در جهنم است پس ما ميتوانيم العياذ بالله که انها جهنمي هستند. خودكشي نشان عدم ايمان به خداوند تعالي و عدم توكل و حسابگري به او تبارك و تعالي است.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

در آدرس ذيل به اين نظر شما پاسخ داده شده است :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=477

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

9 | مالك اشتر | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٨ بهمن ١٣٨٨ |
بسم الله القاصم الجبارين............!!!!!!!!! بسم الله المتکبر......................!!!!!!!!!! اي کثيف و ؟؟؟؟ کامنت شماره ي 4 اون دهان ؟؟؟؟ تو خيلي غلط اضلفي کردي و شکر خوردي که گفته اي : ايا اگر شيعه معتقدند امامان علم غيب ميدانستندس به اين معني نمي شود که بعضي از امامان که مسموم شده اند خود کشي کرده اند انها علم غيب ميدانستند وانها ميدانستند که ابي يا خوراکي که ما ميخوريم سم دارد پس چرا بخورند واين يک نوع خودکشي است کسي که خود کشي کند جاي او در جهنم است پس ما ميتوانيم العياذ بالله که انها جهنمي هستند سوالات بيشماري هستند که فعلا وقت نوشتن انها را ندارم برادران عزيز دين ميراث نيست دين حق را بايد انسان از عقل سليم شناخت . تو کي باشي که نظر بدي ؟؟؟ اگر کسي تعمدآ اقرار به توهين به اهل بيت را کند طبق قوانين حکمش مرگ است.
10 | يك ضد وهابي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٩ بهمن ١٣٨٨ |

شماها که معلوم نيست پدر و مادر هايتان کجا و به چه صورت به هم ......... کرده اند که شماها در آمده ايد بهتر است به دنبال پيشينه ي خودتان برويد تا اينکه در اين سايت نوراني نظر بدهيد و ابراز نظر کنيد.

همان بهتر که در آن سايت ظلماني و نجس sonni-news فعاليت و ابراز نظر کنيد که کلا کارش سانسور و اختناق است.

برو ببين مال کجايي يک وهابي....

اگر هم فهميدي پماد ضد سوزش هم در دارو خانه ها موجوده. ميتنوني تهيه کنيش.

يا حق.
11 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٠١ اسفند ١٣٨٨ |
جناب يک ضد وهابي برادر عزيز اين وهابي خدمت مي‌کند. بگذار هميشه به اين سايت سر بزند. چرا که بي‌سوادي و ناداني خود از علوم اسلامي را به عرضه نمايش مي‌گذارد. بي‌سوادي که حتي نمي‌داند پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) با داشتن علم غيب بازهم با زهر عايشه وحفصه مسموم و شهيد شدند. بگذار مشغول باشد. مطلبي براي عرضه ندارد. اين را بدان اگر به خلفاي خود شک نداشت اينجا پيدايش نمي‌شد. انشاء الله خداوند هدايتش کند. يا علي
12 | ابوالفضل شهامت | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٢ اسفند ١٣٨٨ |
با سلام خدمت تمامي بزرگواران و حق جويان لطفا در نظرات خود از هرگونه توهين و يا دشنام بپرهيزيد چون ما پيرو ائمه اهلبيت عليهم السلام هستيم و بايد از رفتار و منش آنها تبعيت كنيم و سخن گفتن نوشتن رفتارو منش ما نيز شبيه به آن بزرگواران باشد چرا كه كوردلان وهابي هر حركت ما را منصوب به آن بزرگواران مي كنند و زمينه اي براي توهين به تشيع و ائمه معصومين عليهم السلام براي آنها باز مي شود. از جواب كوبنده گروه پاسخ به شبهات در جواب ((((ا)))) نيز بسيار لذت بردم. خداوند شما را در اين راه ياري ناميد. اللهم عجل لوليك الفرج
13 | momen abdullah | Malaysia - Bayan Lepas | ١٢:٠٠ - ٠٣ فروردين ١٣٨٩ |
جناب عمر (((ا)))
بلاشک کتاب الله مجيد، قرآن کريم، چنان سدي در برابر اميال شيطاني و نيات پليد تو ايجاد کرده‌است
که تو چاره کار را فقط در تحريف علني آن مي‌بيني.
تحريفي که تو بدان روي آورده‌اي چيزي نيست جز ترجمه کلمات «جمع» قرآن به صورت «مفرد».
البته اين دستور جديد امام شکم گنده‌ تو در رياض است که به هر نحو ممکن اين آيه شريفه را بر ضد تشيع استفاده کنيد:
«ان اللذين فرقوا دينهم و کانوا شيعا لست منهم في شي»

اولا قبل از آنکه با استفاده از کلام الله مجيد و با دعاي امام زمان(عليه السلام) پاسخ مهملات تو را بدهم اين حديث را از کتاب «صجيح» خود بخوان:
«تفترق أمتي على ثلاثٍ وسبعين فرقة، اثنتان و سبعون في النار و واحدة في الجنة، وهي من كان على مِثلِ ما أنا عليه اليوم و أصحابي»
آري. بنابر حديث رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) تنها يکي از «فرقه ها» اهل بهشت است.

دوما سخن تو دقيقا مصداق کساني است که «يقولون نؤمن بِبعضٍ و نكفر ببعض».
چناچه شخصي قبل و بعد آيه خداوند را منکر شود و مدام اصرار کند که:
«... لا تتّبعوا السبل ...»

سوما دوري و نفرت شما پيروان عمر با کلام الله مجيد در چنان حد و درجه‌اي است که آشکارا و علنا آيات نوراني قرآن را منکر مي‌شويد و چنين اراجيف مسموم و جاهلانه‌اي را به دنيا عرضه مي‌کنيد:
«وان من شيعته لابراهيم زيرا که ابراهيم عليه السلام مبعوث براي تمام بشريت وهر زمان وهر مکان نبود»

آخر تو اي رهرو عمر بعد از عمري هنوز معني و ترجمه اين آيه را نمي‌داني؟؟؟
آيا آنقدر سواد نداري که بداني خداوند در اين آيه شريفه حضرت ابراهيم (عليه السلام) را «شيعه» حضرت نوح (عليه السلام) مي‌نامد؟؟؟
تو هنوز نفهميدي که خداوند عظيم و اعلي از شيعه حضرت نوح (عليه السلام) سخن مي‌راند؟؟؟
هر چند مي‌دانم از توهين به انبياء الهي لذت مي‌بري ولي حداقل آشکارا و علنا به آنها توهين نکن.
آيا از مقام حضرت ابراهيم (عليه السلام)‌ بي‌اطلاع هستي؟؟
«إِن إبراهيم كان أمَّة قانتا للّه حنيفا و لم يك من المشرِكين»
ابراهيمي که خداوند بر او سلام مي‌کنيد:
«سلام علي إِبراهيم»
آيا حضرت ابراهيم (عليه السلام) نعوذبالله خطاکار بود که «شيعه» باشد؟
آيا شيعه بودن حضرت ابراهيم (عليه السلام) آن جناب تضادي توحيد ايشان داشت؟
آيا حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) از شيعيان حضرت نوح(عليه السلام)‌نبود؟؟؟؟
******
حناب عمر. مرد و مردانه اعتراف کن که از اينکه حضرت ابراهيم عليه السلام «شيعه» نوح (عليه السلام) بود عصباني و متنفر هستي.
******
و بعد در ادامه مهملاتت گفته‌اي که:
«زيرا ابراهيم براي کافة وهمه بشريت مبعوث نگشته است»
اولا قضيه، قضيه شيعه حضرت نوح(عليه السلام) بودن است.
دوما به کوري چشم دشمنان تشيع ما در قرآن کريم آيه‌اي داريم:
«إِن اللهَ اصطفي آدم و نوحا و آل إِبراهيم و آل عمران علي العالمين»
که صراحتا از انتخاب حضرت نوح(عليه السلام) بر عالمين سخن مي‌راند.
سوما اين آيه نوراني «و إِن من شيعته لابراهيم» در کدام کتاب آمده است؟؟؟
جز قرآني که بر محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) نازل شد؟؟
آيا اين آيه جز دين ايشان است يا نه؟؟؟
اگر هست پس چرا با آن مخالفت مي‌کني؟؟
**************
و تو اي عمر در ادامه موهومات ذهنت گفته‌اي:
«ايا ميتوان تمام انسانها را شيعه يا فرقه نامگذاري کرد شيعه ضد کافة و جمع است امام مهدي بايد اول شيعه و فرقه را از بين ببرد تا جمع صورت گيرد»
با قرآن مجيد که عناد داري ولي حداقل با زبان و لغت عربي عناد نورز!!!
به يک قاموس معتبر عربي مراجعه کن و در آن بخوان که:
«والشِّيعةُ القوم الذين يَجْتَمِعون على الأَمر» : «شيعه قومي است که بر امر مجتمع شوند»
«وكلُّ قوم اجتَمَعوا على أَمْر، فهم شِيعةٌ» : «و هر قومي که بر امري اجتماع ورزند پس آنها شيعه‌اي هستند»
«وأَما قوله تعالى: وإِنَّ من شيعته لإِبراهيم، فإِن ابن الأَعرابي قال: الهاءُ لمحمد، صلى الله عليه وسلم، أَي إِبراهيم خَبَرَ نَخْبَره، فاتَّبَعَه ودَعا له، وكذلك قال الفراء: يقول هو على مِناجه ودِينه وإِن كَان ابراهيم سابقاً له، وقيل: معناه أَي من شِيعة نوح ومن أَهل مِلَّتِه، قال الأَزهري: وهذا القول أَقرب لأَنه معطوف على قصة نوح، وهو قول الزجاج.»
اگر عربي مي‌داني بخوان که شيعه به را به معناي «اهل ملت» «بر دين و راه» بودن معني کرده‌اند.

واضح و روشن است که امام العصر و الزمان (عج الله تعالي فرجه الشريف) مومنين را به سمت شيعه حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) شدن، رهنمود مي‌کنند.
*********
و اما عمر.
در ادامه چون رهبر و امامت معاويه ابن هند حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) را مسول خونهاي ريخته شد در صفين دانستي.
البته کشته شدن پسر شراب خوار و آدمکش عمر يعني عبيد الله ابن عمر در صفين بايد بسيار براي تو گران آمده باشد که چنين ظلمي را در حق اميرالمومنين علي (عليه السلام) مي‌کني.
******
آري در مذهب شما عمرباوران کساني را ابوبکر قتل عام کرد «مرتدين» هستند ولي آنهايي که به جنگ حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) آمده بودند «مسلمين» هستند.
جنگ حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) جنگ با «مسلمين» بود ولي جنگ ابوبکر با «مرتدين» بود.
اين است صراط شما عمردوستان.
****
1) اولا اگر نپرداختن زکات به خليفه مساوي با ارتداد است و مهدور الدم شدن پس اول مرتد عالم معاويه بوده است و بايد کشته مي‌شد.
2) دوما براي توجيه چپاول و زورگيري ابوبکر استناد کردي به آيه نوراني
«خذ من أَموالهم صدقة تطهرهم و تزكيهِم بها و صل عليهِم إِن صلاتك سكن لهم و الله سميع عليم»
*****************
>>>>> قابل توجه تمام راهزنان و دزدان سرگردنه <<<<<<
زين پس اگر يکي از قربانيان شما اعتراضي کرد و خداي ناکرده به شما «توهين» کرد فورا اين آيه را بخوانيد:
«خذ من أَموالهم صدقة ...»
هر چه باشد ابوبکر و دوستانش، يزيد و عمر و عثمان و معاويه جز اين نمي‌کردند و نمي‌کنند!!!!
******************
در جواب اين برهان و استناد راهزن پسند تو بايد گفت:
الف))) خداوند عظيم و اعلي مي‌فرمايند
«لقد كان لكم في رسول الله أُسوة حسنة»
آيا جناب محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) حتي يکبار ، فقط يکبار، براي اخذ زکات از زور و شمشير استفاده کردند؟؟؟؟؟؟
ب))) خداوند در همان آيه مي‌فرمايند «تطهرهم و تزكيهِم بها».
آيا ممکن است زکاتي که زوري جمع آوري شده است باعث «تطهير» و «تزکيه» فرد شود؟؟؟؟
پس براستي معني اختيار چيست؟
آيا تو اين عمر به اين آيه نوراني خداوند کافر هستي؟
>>>> «الذي يؤتي ماله يتزكي» <<<<
آيا با عقل سازگار است که اخذ زکات بضرب شمشير باعث تزکيه انسان شود؟
«...من تزكي فإِنما يتزكي لنفسه...»
ج))) خداوند عظيم و اعلي در ادامه مي‌فرمايد «صل عليهِم إِن صلوتك سكن لهم»
آيا ممکن است که کسي را از تيغ و نيزه بترسانيم و از او زکات بگيريم و بعد براي او «دعا خير» کنيم؟؟؟؟؟
آيا اين امر تطابقي با اسلام دارد؟؟؟؟ براستي ابوبکر براي چند نفر از قربانيان زورگيري‌اش «دعا خير» کرد؟؟؟
د))) نگاهي به آيه قبلي و بعدي روشن مي‌کند که اين «اخذ زکات» راهي از راهاي توبه و شستشوي گناهان است:
«أَ لم يعلموا أَن الله هو يقبل التوبة عن عباده و يأخذ الصدقت و أَن الله هو التواب الرحيم»
آيا ممکن است زکاتي که به اجبار شمشير اخذ شده است باعث «توبه» و بخشايش گناهان شود؟؟؟؟
آيا اصولا «زکات زوري» «صدقه» مي‌تواند باشد؟؟؟؟؟
*************
اين است عقل شما پيروان عمر؟؟؟ توجيه چپاول و زورگيري ابوبکر به هر قيمتي؟؟؟
********************
3) آيا مومنيني که قرباني زورگيري ابوبکر شدند چون معاويه ادعاي حکومت داشتند؟؟؟
آيا آنها چون معاويه به شهرهاي بلاد اسلامي حمله‌ور مي‌شدند؟؟؟
آيا آنها نيز چون معاويه کاخ و ارتش سرکوب گر ايجاد کرده بودند و سبب ناامني شده بودند؟؟؟
اگر چنين است پس چرا ابوبکر صراحتا فقط از عدم پرداخت زکات آنها گله مي‌کند؟؟

4) مگر اين شما نيستيد که مدام ادعا مي‌کنيد که صحابه رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) هدايت گر و بهشتي و بخشيده شده و ... هستند. پس چگونه است که ناگهان از «ارتداد» بخشي از آنها سخن مي‌رانيد؟؟؟
**********************
و اما جناب عمر
تمام سعي تو بر اين است که شورش عايشه و معاويه را در مقابل حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) چيزي همانند عدم تمکين مسلمين به پرداخت زکات به ابوبکر نشان دهي.

مي‌شود بفرماييد چگونه ممکن است خداوند مسلمين را به تمکين در مقابل حکومت فردي وادار کند که «معصوم» نيست؟؟؟
براستي چگونه ممکن است که خداوند عدم تمکين به يک غير معصوم را «ارتداد» بداند؟؟؟
چگونه ممکن است خداوند «عدم پيروي» از فردي را که خود براي خلافت انتخاب نکرده است را
دليل بر «کافر» شدن بداند؟؟؟؟
******************
سپس گفته اي که:
«اگر انها ظلم ميکردند چرا مردم شهرهاي را که فتح ميکردند مسلمان ميگشتند اسلام که اجباري نبود مي توانستند جزيه بدهند واسلام را قبول نکنند»
نه خير جناب عمر. آن مردم مظلوم حتي اگر اسلام را هم قبول مي‌کردند بازهم مورد تجاوز قرار مي‌گرفتند. پذيرش و يا عدم پذيرش اسلام تفاوتي در ظلم به آنها پديد نمي‌آورد.

چرا که ابوبکر و عمر و عثمان و آدمکشهاي حرفه اي آنها ارزشي براي مسلمان و اسلام قائل نبودند.
بزرگترين دليل بنده هم آنکه همين صنم شما «عمر» يک نظام کاملا شيطاني و ضد اسلامي به نام «موالي» گري راه انداخت.
نظامي که مطابق آن حتي در صورت پذيرش اسلام ايرانيان جز نوکر و غلام اعراب نژاد پرست نبودند!!!
براستي که ننگ «موالي»‌گري لکه سياهي است که هيچگاه قادر به پاک کردن آن از صورت صنم خود نيستيد.
***************
«وهمين نو مسلمين بودند که به قيادت صحابه اسلام را تا چين اروپا رساندند»
منظور شما از اسلام شراب خواري و زناي با محارم خليفه آنها يزيد است؟؟؟
***************
«علي مگر چه کرده اين دعاي پيامبر بود که او را بر يک عدد يهود شکست خورده در خيبر پيروز کرد»
«اگر پيامبر براي يک طفل پنج ساله هم دعا ميکرد او هم پيروز ميگشت»

خواستي حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) را مساوي کودکي پنج ساله قلمداد کني ولي جز خواري و زبوني براي خود و اصنامت و عزت و سرافرازي براي حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) چيزي به ارمغان نياوردي.
** اولا سخن پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) چه بود؟
«لاعطين هذه الراية غدا رجلا يفتح الله علي يديه،يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله»
پس حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) کسي است که خداوند و رسولش او را دوست دارند.
*** دوما بعد از اينهمه ادعاي مسلماني کردن تو هنوز نمي‌داني که وجود مبارک رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) کسي هستند که خداوند درباره او فرمودند:
«و ما ينطق عن الهوي»
مگر نعوذبالله دعاي ايشان، تير قرعه کشي است که بي‌هدف و بي‌دليل براي هرکس و ناکسي خوانده شود؟؟
کدام يک از انبياء الهي (عليهم السلام) بي‌حکمت و بي‌دليل در حق ديگران دعا مي‌کردند؟؟؟؟؟
آيا تو شرم نداري که دعاي رسول خاتم (صلي الله عليه و آله) را به سخره مي‌گيري؟؟؟

سوما خيلي برايت سنگين است که چرا پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) اين دعا را در حق سه تا صنم عزيزت نخواندند؟
**************
«والا چرا در زمان خلافتش هر روز شهرهاي که در قلمرو خلافتش بود از دستش ميگرفتن»
تو واقعا انتظار داري که خليفة الله حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) مانند اصنامت مامون و معاويه و يزيد و ابوبکر براي کشور گشايي و قلدري بر مردم ميليونها خون بر زمين بريزد؟؟؟
آيا عدم کشتار مردم بي‌دفاع از سوي ايشان را براي ايشان نکته منفي مي‌داني؟؟؟؟
***************
«پنجاه سال است که اسراييل فلسطين را اشغال کرده تا بحال شنيده ايد يک فلسطيني يهودي شود ودرصف يهود بجنگد»
خيلي از آنها نيازي نيست يهودي شوند!!! بدون يهودي شدن هم اکنون خدمات شاياني به اسرائيل مي‌کنند. مانند گل سرسبدشان عرفات خائن!!!
********************
«اگر شيعه ظهور نمي کرد امروز کافر هم نبود شما بوديد که بزرگترين مانع پيشرفت دين خدا شديد»
آن هنگام که شاگر مکتب ابوبکر «حجاج بن يوسف» جز عده‌اي معدود از شيعيان باقي نگذاشته بود شما اهل عمر براي اسلام چه کرديد؟؟؟
****************
جناب عمر
اگر عمر چنان که شما مي‌گوييد در گسترش اسلام موفق بود پس چرا فرزندانش آنگونه جنايتکار شدند؟؟؟
يک شد عبيدالله ابن عمر قاتل دختر بچه ها و ديگر شد عبدالله ابن عمر بيعت کننده با يزيد.

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
14 | (((ا))) | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠٣ فروردين ١٣٨٩ |
باسلام دوستان گرامي
فبشر عباد اللذين الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك الذين هداهم الله و اولئك هم اولوا الالباب
ومااختلفتم فيه من شيء فحكمه الي الله
اگر شما اهل تشيع از لعن وسب وطعنه وتهمت وحقد دست بردار ميشديد وبه کتاب خداوند که قران است رجوع ميکرديد با اهل سنت هيچ اختلافي را نمي داشتيد اما متاسفانه مذهب شما بر همين پايه گذاري شده است
فرموديد که محمد صلي الله عليه واله واصحابه وسلم براي تمام بشريت مبعوث گشته است اما بعد از ان تهمتهاي نا رواي را بر بزرگترين خادمان اسلام گفته اي که انشاالله جواب خواهم گفت وخداوند در کلام پاکش نيز مي فرمايد وماارسلنک الاکافة للناس بشيرا ونذيرا ولكن اكثر الناس لا يعلمون
خداوندميفرمايد اي محمد ما تو را به كافة بشريت يعني همه مردم فرستاديم سوال اينجاست وقتي که رسول خدا ص براي کافة مردم و همه بشريت مبعوث گشته پس چطور دين خود را اسمي نامگذاري ميکند که فقط يک فرقه ويک گروه از انسانها را شامل باشد وبس يعني شيعه بمعني فرقه يا گروه يعني فرقه اي از دهها فرقه گروهي از دهها گروه و ايه قران صريحا بيزاري رسول اکرم را از شيعه وفرقه اعلان ميدارد که ميفرمايد ان اللذين فرقوا دينهم و کانوا شيعا لست منهم في شيء انها كه دين خود را متفرق وتبديل به فرقه ها و گروهها شدند در هيچ چيز (يارسول الله) تو با انها نيستي اسم شيعه هيچ همخواني با مذهب رسول الله که مذهب جهاني وعالمي است ندارد وشما نمي توانيد و ان من شيعته لابراهيم را دليل بياوريد زيرا ابراهيم براي کافة وهمه بشريت مبعوث نگشته است از ايه فرار کرديد و او را به حساب بيسوادي من گذاشتيد شما که نتوانيد جواب بيسوادي را بدهي چطور سايت پرسش و پاسخ را راه انداختي ميخواهي مردم را گمراه کنيد و در قيامت بايد جوابگو باشيد
امام مهدي عج گفتي اگر بياييد همه مردم را شيعه ميگرداند ايا ميتوان تمام انسانها را شيعه يا فرقه نامگذاري کرد شيعه ضد کافة و جمع است امام مهدي بايد اول شيعه و فرقه را از بين ببرد تا جمع صورت گيرد امام مهدي مردم را به اتباع سنت پيامبر اسلام امر ميکند و امر به پيروي از دين اهلسنت مي دهد که کافة و همه مسلمين فقط در اتباع سنت پيامبر امکان پذير است
شما گروه پرسش و پاسخ که از بزرگترين علماي شيعه هستيد چطور جاهل از روايات نهج البلاغه هستيد و اين روايت والزموا السواد الاعظم را انکار ميکنيد اين روايت را از دروغهاي اهل سنت مي دانيد روايت چنيين است و سيهلک في صنفان محب مفرط يذهب به الحب الي غير الحق و مبغض مفرط يذهب به البغض الي غير الحق و خيرالناس في حالا النمط الاوسط فالزموه و الزموا اسواد الاعظم فان يدالله علي الجماعة واياكم والفرقه
دوگروه در مورد من هلاک خواهند شد اول کساني اند که بصورت افراطي مرا دوست ميدارند و دوستي شان انها را به جاي مي کشاند که در مورد من از حق فراتر مي روند و گروه دوم کساني اند که بيش از حد بامن دشمني مي ورزند و حق را زير پا مي گذارند و بهترين مردم در مورد من کساني هستند که مياته رو مي باشند پس ميانه روي را رعايت کنيد و با عموم مومنان همراه شويد زيرا دست خدا با جماعت است و از تفرقه بپرهيزيد 291/7(120)
در جواب سوال ششم فرموده ايد اين سوال شما اهانت زشتي براي امير مومنان است حاشا لله که من به خليفه راشده خودم اهانت کنم من ومادر وپدر و زن فرزندم فداي علي باشيم ولي شما انچنان قضاوت ظالمانه و دور از وجدان و شرف قضاوت ميکنيد که ادم مجبور ميباشد که ذکر چنيين واقعيتها را بيان کند گفتي که اميرالمومنيين بله در کشتن مسلمين چنان که ابوبکر موفق نبوده بر عکس در زمان ابوبکر کسي جز مرتدين و داعيان نبوت ويهود و کفار ومشرکين کشته نشدند واينها همه افترا بران بزرگان هستند فقط ادمهاي بي وجدان مي توانند چنيين افتراي را زده باشند اما شما را به خداوندي که ميفرستي قسم ميدهم که بگوييد از دهها جنگ که در زمان اميرالمومنيين بين مسلمين بوده فقط در جنگ صفيين چقدر از انسانها کشته شده اند بعضي روايات از پنجاه هزار و بعضي از هفتاد هزار حکايت دارند
تمام مسلمين واقعي در طول تاريخ مديون خدمات ابوبکر صديق هستند اگر شجاعت ومردانگي وعقل وذکاوت او نبود امروز ديني به اسم اسلام نمي داشتيم زيرا که اسلام در چنان شرايط سختي قرار گرفته بود که يک کوتاهي کوچک منجر به نيست بودن اسلام براي ابد امکان پذير بود بعد از وفات پيامبر گرامي تمام قبايل عرب مرتد شدند مدعيان دروغين نبوت مثل مسيلمه کذاب طليحه بن خويلد اسدي و سجاح دختر حارث و اسود عنسي ظهور کردند که تنها مسيلمه کذاب چهل هزار مرد جنگي داشت واز طرفي اسلام مورد تهديد دو امپراطور ان زمان که فارس وروم بودند بود وانها خود را براي نابود کردن مسلمين اماده مي ساختند واز طرفي يهود هم امادگي ضربه زدن به مسلمين بودند واز مسلمين فقط مثلث مکه مدينه وطايف براسلام ثابت قدم ماندند که بسيار بعيد به نظر ميرسيد که انها بتوانند بر اين همه دشمن غلبه کنند وحضرت ابوبکر تنها اميدش نصرت الهي بود و صحابه را به استقامت وپايداري فرا ميخواند و خداوند نيز او را نصرت نمود و بر تمام دشمنان خداوند غلبه کرد و مورد تصديق اين ايه قرار گرفت ياايهاالذين امنوا من يرتد منکم........اين پيش بيني قران کريم بود که خداوند گفته اگر ازشما مومنين ان زمان گروهي مرتد شوتد خداوند برعليه شما گروهي را ميفرستد که باشما بجنگند وشما را هلاک کنند و ان گروه خدا را دوست دارد وخداوند انها را دوست دارد شما را بخدا بگوييد کسي که خدا را دوست دارد وخدا او را دوست دارد امکان دارد که قاتل دختر پيامبر باشد و مردم را به ناحق بکشند وانان را کنيز خود کنند وبه بازارها بفروشند يا مرتکب زنا باشند شما نمي دانيد که بايد روزي در محضر خداوند متعال جوابگوي اين دروغهايتان باشيد خداوند به رسولش امر مي فر مايد خذ من اموالهم صدقة تطهرهم وتزكيهم بها وصل عليهم ان صلوتك سكن لهم مگر ابوبکر ثروت مند ترين اهل مکه نبود که تمام مال خود را در راه خداوند خرج کرد و در تنگدستي وفقر زندگي خود را گذرانيد اگر او پاکيزه نشود ديگر که پاکيزه خواهد گشت ورسول الله امر مي يابد صل عليهم شما انها را لعنت وتوهين ميکنيد وباز هم خود را مسلمان مي ناميد
عدم پيشرفت اسلام را کارهاي زشت خلفاي ثلاثه قلمداد ميکني اگر عقل ميداشتيد چنين حرفي نمي زديد در زمان انها فقط پيشرفت بود وپيشرفت هر روز فتح وپيروزي هر روز نصرت الهي انها مسئول زمان حضرت علي نيستند که در زمان او فتنه ها در گرفت وخونهاي مسلمين ريخته شد اگر انها ظلم ميکردند چرا مردم شهرهاي را که فتح ميکردند مسلمان ميگشتند اسلام که اجباري نبود مي توانستند جزيه بدهند واسلام را قبول نکنند صحابه که اندک بودند بيشتر ان بزرگواران در جنگهاي زمان ابوبکر صديق وعمر فاروق شهيد شدند چرا همين نو مسلمانها در جنگها شرکت ميکردند وبر عليه کفر مي جنگيدند وهمين نو مسلمين بودند که به قيادت صحابه اسلام را تا چين اروپا رساندندپنجاه سال است که اسراييل فلسطين را اشغال کرده تا بحال شنيده ايد يک فلسطيني يهودي شود ودرصف يهود بجنگد اگر شيعه ظهور نمي کرد امروز کافر هم نبود شما بوديد که بزرگترين مانع پيشرفت دين خدا شديد مقصر شاگردان مکتب نبوت را مي دانيد چشم دلتان کور است صدها فتح پيروزي انها را ناديده ميگيريد وهنوز انها را مقصر ميدانيد اگر ما هم وجدان نمي داشتيم مي گفتيم علي مگر چه کرده اين دعاي پيامبر بود که او را بر يک عدد يهود شکست خورده در خيبر پيروز کرد والا چرا در زمان خلافتش هر روز شهرهاي که در قلمرو خلافتش بود از دستش ميگرفتند اگر پيامبر براي يک طفل پنج ساله هم دعا ميکرد او هم پيروز ميگشت ولي ما وجدان داريم خدمات او را کم اهميت جلوه نمي دهيم واو را فاتح خيبر مي دانيم و او را ستايش ميکنيم و حکومتش را حکومت راشده ميدانيم .
چرا تصور ميکنيد من وهابي هستم با احترامي که به تمام مذاهب اسلامي دارم من وهابي نيستم واگر شما هم اين توهين وتهمتهاي نا روا را بر شاگردان تربيت يافته شده مکتب نبوت نميزديد من هم به شما چيزي نمي گفتم ونظر نمي دادم .
موفق باشيد
15 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠٣ فروردين ١٣٨٩ |
با سلام
دوست و برادر عزيز جناب (((ا)))
1 ) ميشود شما بفرمائيد اگر جناب ابوبكر خليفه خداوند و پيغمبرش بود چرا اسمشان در قران كريم نيامده , البته اين حرف شماست كه فرموديد " وبه کتاب خداوند که قران است رجوع ميکرديد با اهل سنت هيچ اختلافي را نمي داشتيد "
2 ) نميدانم كه قبل از خلافت حضرت علي ( ع ) چرا اين صحابه اينهمه بايگديكر اختلاف داشتند , عمر ابن خطاب كه امر به قتل سيف السلام خالد ابن وليد كرد . صحابه در قتل عثمان دخيل بود , عثمان به طرفداري از يك يهودي كه در حمايت اسلام بوده ابوذر اين صحابي جليل الفدر را به جاي بد اب هوا تبعيد كرد .
چرا در قران كريم اسم خلفا نيامده .
اين چندتا را جواب بدهيد متشكر ميشوم .
موضوع اين نيست كه شما شيعه نما باشيديا سني نما يا وهابي نما ,
مهم اينه كه جزو او يكي فرقه موسوم به فرقه الناجيه باشي .هموني كه در قران كريم ذكر شده .
( إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) . سورة البينة ، آية 7 .
البته شما ماشاء الله در امر قران خبير هستيد و شايد مراجعه بتفاسير در قاموستان نباشد اگر باشيد بفرمائيد تا در خدمت شما برادر فرهيخته باشم .
باقي مسائل بارها جواب داده شده
يا علي



16 | علي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٦ فروردين ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم با عرض سلام خدمت آقاي ((((!)))) من قبول دارم آقاي مؤمن کمي بي ادبانه صحبت کرد و قرآن مي گويد به طور احسنت وخوب به حق دعوت کنيد اما من به شما يک حرفي داشتم اولا شيعه يعني پيرو نه فرقه ثانيا بر فرض اينکه آقاي عمر کار خوبي کرد و وبسيار در توسعه اسلام اثر داشت ولي وقتي خلافت را غصب کرده است بعد اين کار را کرده کارش باطل است مانند اين است که انسان در خانه غصبي نماز بخواند خوب نمازش باطل است آقاي عمر هم همين طور .اگر شک داريد که امام علي عليه السلام خليفه بلافصل رسول خدا است مي توانيد قسمت مناظات مناظره آقاي قزويني با ملازاده را بخوانيد ولي به نظر من حديث غدير براي اثبات امامت بلافصل امام علي عليه السلام کافي است و به قول حضرت زهرا سلام الله عليها :خداوند پس از غدير خم-نسبت به سر باز زدن از ولايت امير مومنان-براي کسي دستاويزي قرار نداده و بهانه اي به جا نگذاشته است.دلائل الامامه -ص38 و حديث غدير را همه اهل سنت قبول دارند اما در معناي ولي شک دارند که جالب است اين مطلب را بخوانيد: 1)بعد از خطبه غدير پيامب اکرم صلي الله عليه وآله از مردم بيعت گرفتند ومردم با حضرت علي بيعت کردند اما دوستي که بيعت نمي خواهد 2)رسول خدا قبل از معرفي حضرت علي عليه السلام از آنان التزام واقرار به اين جمله گرفت :الست اولي بکم گفتند :بلي واين همان اولويتي است که خداوند متعال در قرآن فرمود(النبي اولي بکم من انفسهم)احزاب،آيه6 و پس از آن فرمود:هرکس من مولاي اويم علي نيز مولاي اوست و بامقدم داشتن جمله الست اولي بکم، هرگونه شبهه اي رادر معناي ولي رفع نمود وهمان اولويتي را که خودش نسبت به مومنين داشت براي حضرت علي اثبات کرد 3)پيامبر سه روز در يک سرزمين خشک مردم را نگه مي دارد تا يک امر مهمي را بيان دارد نه اين که بخواهد بگويد باعلي دوست باشد اگر کسي چنين کند بايد به عقلش شک کرد پس حتما امر مهمي است. البته غير از حديث غدير حديث يوم الدار و سفينه نوح و منزله و و ثقلين و... و آيات ولايت ،تطهير،و تبليغ واولي الامر و... مورد اتفاق خاصه وعامه است اثبات خلافت بلافصل حضرت علي عليه السلام را بعد از پيامبر وغصب خلافت توسط عمر وابوبکر وعثمان را مي کند که اگر نياز است آنها را بنويسم برايتان و بعد هم در مورد فتوحات عمر و ابوبکر طبق آيه قرآن داريم لا يتقبل الله الا المحسنين و لي همه مي دانيم کسي که باعث شود حضرت زهرا سلام الله عليها غضبناک شود محسن نيست وشما مي توانيد در اين مورد قسمت مي توانيد به قسمت شبکه سلام 4 قسمت در مورد شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها کاملا توضيح داده است که ايذا حضرت زهرا سلام الله عليها توسط ابوبکر وعمر صورت گرفته است هم چنين قسمت مناظرات مناظره دکتر قزويني با مراد زهي هم هم چنين . همين طور که مي دانيد کسي که حضرت زهرا را اذيت کند رسول خدا را اذيت کرده است(طبق حديث فاطمه بضعه مني...)مورد اتفاق خاصه وعامه و طبق آيه 57 سوره احزاب کسي که رسول خدا را اذيت کند لعنت خدا بر او است و در دنيا وآخرت و عذاب درد ناکي براي او است .پس از اين بحث سه نتيجه کسب مي شود. 1)حضرت علي عليه السلام خليفه بلافصل رسول خداست 2)فتوحات عمر وابابکر باطل وبي ارزش است ونزد خدا پذيرفته نيست(بر فرض مفيد بودن اعمال آن دو ) 3)لعنت خدا بر کسي است که حضرت زهرا سلام الله عليها را اذيت کند . ياعلي التماس دعا
17 | (((ا))) | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠٦ فروردين ١٣٨٩ |
جناب momen شما و امثال شما كه تاب وتحمل شنيدن حرف حق و ايات قران را هم ندارند كجايند انسانهاي ازاده كه به اهلسنت بگويند افرين بر شما كه به معتقداتان وبر پيشوايان ورهبرانتان وامهات المومنيين سب ولعنت فرستاده ميشود باز هم از خود صبر و تحمل نشان ميدهيد
افراد با وجدان هرگز حاضر نمي شوند که به معتقدات بيش از يک ميليارد وسيصد ميليون مسلمان اهل سنت اهانت کنند اري تنها سلاحي که شما داريد افترا وسب ولعن است سلاح ما حکمت و موعظه حسنه است شما معتقد هستيد که با توهين و اهانت وافترا مي توانيد بر ديگران غلبه کنيد ما معتقد به جادلهم بالتي هي احسن هستيم رسول ما رحمت للعالمين بود که خداوند ميفرمايد ولو کنت فظا غليظ القلب ......يعني اگر شما رسول الله سخت دل (بد اخلاق وتندخو) مي بوديد از کنارت فرار ميکردند وکسي حرف شما را گوش نميکرد رسول الله با اخلاق همه را مجذوب خود گردانيده بودورسول الله ميفرمايد انسان مومن لعن کننده وطعن کننده نيست اما چه ميتوان گفت جز قول خداوند متعال واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما
من نمي گويم که همه اهل تشيع مثل هم هستند دوست وبرادر عزيز اقاي مجيد م علي خيلي مودبانه جواب گفتند واقعا او پيرو واقعي اهل بيت سلام الله عليها هستند که اهلبيت رسول الله اسوه ادب واخلاق بودند.
جناب momen اول ادب واخلاق بياموز بعد بحث کن بيچاره از اينکه مرا عمر ناميدي افتخار من است اما من ارزش خاک پاي عمر رضي الله عنها را ندارم تمام صحابه مريد پيامبر بودند عمر مراد پيامبر بود که پيامبر صلي الله عليه وسلم هدايت عمر را از خداوند متعال براي نصرت اسلام طلب نمود که فرمود اللهم انصر الاسلام باحدالعمرين..... خدايا به يکي از دو عمر (ابوجهل هم عمر نام داشت) ابوجهل يا عمر بن خطاب اسلام را نصرت بنما
عمر فاروق به عدالت شهرت يافته بود يکبار فرزند عمرو بن عاص رض که حاکم مصربود به يکي از اهل کتاب ميزند او يکراست به مدينه ميايد وبه حضرت عمر فاروق شکايت ميکند عمر فاروق عمروبن عاص وفرزندش را ميطلبد فرزند عمرو بن عاص به خطاي خود اعتراف ميکند حضرت عمر فاروق به عمرو بن عاص ميگويد من متي تعبدتم الناس وقد ولدتهم امهاتهم احرارا از چه زماني مردم را بنده وغلام خويش گرفته اي در صورتي که مادرانشان انها را ازاد زاييده اند به مرد کتابي دستور ميدهد فرزند عمرو بن عاص را جلوي پدرش بزند ودر اين مورد سفارش کسي را نپذيرفت
حضرت فاروق اعظم بسيار زاهد وپرهيزگاربود که خوراک او را حتي شبان هم نمي توانست بخورد لباسش بيش از 17 پيوند داشت وقتي که به بيت المقدس رسيد در حالي که لباس کهنه برتن داشت فرمانده مسلمين گفت اين لباس را از تنت بيرون بيار دستور بده که لباس نو برايت بياوريم حضرت عمر گفت عزت شرف ما به لباس نيست الحمدلله الذي اعزنا بالاسلام او در صورتي به بيت المقدس رسيد که خادمش سوار بود و او مهار اسب را بدست گرفته بود خادم هر چه گفت اينجا به بشهر رسيده ايم همه بزرگان شهر به استقبال ما ايستاده اند شما سوارشيد گفت حاشالله که من در نوبت شما سوارشوم وبر شما ظلم کنم علماي اهل کتاب گفتند اگر کسيکه سواراست خادم است پس دين شما حق است زيرا ما اين را در کتب خود خوانده ايم خصوصيات فاروق اعظم بيشمارند او خادمش بتنهاي براي حفاظت اهل مدينه درشب گشت ميزدند
اقاي momen از جهالت شما همين بس که سيد الانبياء وامام المرسلين را شيعه حضرت نوح ناميدي نمي داني که بعد از بعثت پيامبر تمام اديان گذشته منسوخ گشتند چطور نبي اکرم ص شيعه حضرت نوح ميشود در صورتي که دينش منسوخ گشته است وحضرت عيسي که در اخرالزمان مي ايد نمي تواند به دين خود عمل کند وبه دين اسلام عمل مينمايد نبي اکرم سيدالانبيا وامام رسل بود نه شيعه انها حضرت ابراهيم ميتواند شيعه حضرت نوح باشد يا قومش شيعه او باشند زيرا که او براي يک زمان خاص وقوم خاص بود اما رسول اکرم براي تمام بشريعت وهر زمان وهر مکان است
وانکار کردي که معني شيعه فرقه وگروه باشد اگر معني اين ايه را بخواني خود ميداني که شيعه يعني چه ترجمه ايه ان اللذين فرقوا دينهم ......را از يک ترجمه قران برايتان مينويسم بتحقيق کسانيکه پراکنده کردند دين خود را و گروه گروه شدند نيستي از ايشان در هيچ حساب (معني لست منهم في شي انست که تو يارسول الله از ايشان بيزاري )
اهانت و افترا تو به اصحاب رسول الله نشانه حماقت توست انان تربيت يافته شدگان مکتب نبوت بودند که جز از رضاي خداوند کاري را انجام نمي دادند خداوند در حق انها مي فرمايد والسبقون الاولون من المهاجرين والانصار والذين اتبعوهم باحسان رضي الله عنهم و رضوا عنه واعد لهم جنات تجري تحتهاالانهار خالدين فيها ابدا ذلک الفوز العظيم .
پيشگامان نخستين از مهاجرين وانصار وافرادي که به نيکي از انها پيروي کردند خداوند از انها خشنود گشت وانها (نيز)از او خشنود شدند و باغهاي از بهشت براي انان فراهم ساخته که نهرها از زير درختانش جاري است جوادانه در ان خواهند ماند و اين است پيروزي بزرگ
خداوند از جايکه عالم الغيب است رضايت خود را جز بر کسي که بر ايمان خواهد مرد اعلان نمي نمايد خداوند متعال از تمام بشريت بعد از انبيا اصحاب کرام را اختيار نمود تا لياقت هم صحبت بودن نبي اکرم را داشته باشند
جنابMOMEN منکر رکني از اسلام برابر است با انکار دين اسلام انها که زکات را انکار کردند گويا اسلام را انکار کردند که حضرت صديق اکبر فرمود اينقص الدين وانا حي دين ناقص باشد ومن هنوز زنده ام اري او که براي دين قرباني داده بود وشهر ديار خود را رها کرده بود ودر تمام جنگ وغزوات شرکت کرده بود وتمام مال داري اش را براي اسلام خرج کرده بود و از قوم وفاميل خود بخاطر اسلام جدا گشته بود حق دارد که تاب وتحمل هيچگونه نقصي در اسلام را نداشته باشد
واگر شما ميگوييد انها زکات را قبول داشتند وخلافت ابوبکر صديق را قبول نداشتند براي همين به او زکات ندادند بنا به روايت نهج البلاغه باز هم بايد با انها جنگييد امير المومنيين فرمود انه بايعني القوم الذين بايعوا ابابکر وعمر و عثمان علي ما بايعوهم عليه فلن يکن للشاهد ان يختار ولا للغايب ان يرد انما الشوري للمهاجرين والانصار فان اجتمعوا علي رجل و سموه اماما کان ذلک لله رضا فان خرج عن امرهم خارج بطعن او بدعه ردوه الي ما خرج منه فان ابي قاتلوه علي اتباعه غير سبيل المومنيين و ولاه الله ما تولي
همانا گروهي با من بيعت کردند که با ابوبکر و عمر وعثمان بيعت کرده بودند وبر ان چيزي که با انها بيعت نمودند بامن بيعت کردند پس فردي که در بيعت حضور داشته است نمي تواند بيعت خود را پس بگيرد وکسي که که حاضر نبوده حق انتخاب ديگري را ندارد شوري فقط از ان مهاجرين و انصار است پس اگر مهاجرين وانصار بر فردي اتفاق نمودند و او را امام ناميدند بدانيد که مورد پسند خداست اگر فردي اعتراض کرد يا با ايجاد بدعتي عليه ان شوريد دو باره به انچه بران بود باز گردانيده ميشود اگر نپذيرفت با او بجنگند چون راهي غير از راه مومنيين در پيش گرفته است (6)14/35
در اين روايت اميرالمومنيين دستور جنگ ميدهد برعليه کساني که انتخاب مهاجرين وانصار را نپذيرند وحضرت ابوبکر رض بوسيله مهاجرين وانصار انتخاب گشته است ونيز از اين روايت به اثبات مي رسد که تعيين علي رض الله عنه به عنوان جانشين در غدير خم ساختگي وصحت ندارد وامام از جانب خدا ازپيش تعيين شده نيست مردم بايد او را انتخاب نمايند.
دوست وبرادر عزيز مجيد م علي خلافت خلفا راشدين از قران ثابت شده که خداوند مي فرمايد وعدالله الذين امنوا منکم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض ........
وعده داده است خداوند انانرا که ايمان اورده اند از شما(اصحاب رسول الله ) و اعمال شايسته کردند البته خليفه سازد ايشانرا در زمين چنانکه خليفه ساخته بود انانرا که پيش از ايشان بودند
اما اگر مي خواهي اسما انها يکي يکي ذکر باشند پس اسم حضرت علي هم در قران نيست جز زيد رض الله عنه اسم کسي از صحابه واهلبيت در قران وجود ندارد اما خداوند واضح وروشن وعده خلافت به بعضي از صلحاي صحابه ميدهد اگر ما قبول نداشته باشيم انها صالح بودند پس به قول خداوند متعال شک کرده ايم خداوند ميفرمايد انها که اعمال صالح انجام ميدهند انها را خليفه ميگردانيم ماچطور ميتوانيم بگوييم ظالمين وستمگران و مرتدين خليفه گشتند
ودر مورد اختلاف صحابه با هم گفتي بايد بگويم انها معصوم نبودند گاهي هم با هم اختلاف ميکردند اما انکس که به اشتباه خود پي ميبرد توبه ميکرد واز طرف معذرت ميخواست من و شما هم گاهي با پدر و مادر وخواهر وبرادر خود اختلاف ميکنيم ولي اين دليل اين نميشود که دشمن پدر ومادر وخواهر وبرادر خود هستيم
جناب momen من حضرت علي رض الله عنه را تشبيه به طفل پنج ساله نکردم بعنوان مثال گفتم اگر کسي وجدان خود را کنار بگذارد وبه حضرت علي چنيين بگويد شما ناراحت نمي شويد ديديد جگرتان اتش گرفت اگر مي خواهي کسي بر پدر تان لعنت نفرستد بر پدر کسي لعنت نفرست اگر مي خواهي کسي مادرت را سب نکند مادر کسي را سب نکن اگر مي خواهي کسي بر پيشوايان و امامان شما افترا وتهمت وستمگر وکافر مرتد نگويد بر پيشوايان وامامان کسي افترا وتهمت و ستمگر وکافر و مرتد نگو
از اينکه نوشتهايم طولاني شدند از خوانندگان محترم معذرت ميخواهم
خداوندا مارا به راهي هدايت کن که رضاي تو ورسول اکرم صلي الله وسلم باشد.
18 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠٧ فروردين ١٣٨٩ |
با سلام دوست و برادر عزيز جناب اقاي اينكه شما فرموديد وعدالله الذين امنوا منکم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض ........ وعده داده است خداوند انانرا که ايمان اورده اند از شما(اصحاب رسول الله ) و اعمال شايسته کردند البته خليفه سازد ايشانرا در زمين چنانکه خليفه ساخته بود انانرا که پيش از ايشان بودند . البته بهتر اين بود كه انرا به اين صورت ترجمه ميكرديد اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصياى پيامبر] را! و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد [و از آنها داورى بطلبيد] اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين [كار] براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است‏. «59» نساء 59 . اولاُ برادر عزيز چرا اين شخص نبايد حضرت علي ( ع ) باشد كه منصوب حضرت محمد ( ص ) به امر الهي بود . و ثانياً شما كه اين ايه به اين زيبائي را ذكر كرديد و براي اين امر خير بنده بدرگاه خداوند متعال براي رستگاري شما دعا خواهم كرد كه دلم را شاد كرديد چرا باقي انرا ذكر نكرديد . در ادامه اين ايه بسيار زيبا خداوند مي فرمايد : ....آيا نديدى كسانى را كه گمان مى‏كنند به آنچه [از كتابهاى آسمانى كه‏] بر تو و بر پيشينيان نازل شده‏، ايمان آورده‏اند، ولى مى‏خواهند براى داورى نزد ================ ================= طاغوت و حكّام باطل بروند؟! با اينكه به آنها دستور داده شده كه به طاغوت كافر شوند. امّا شيطان مى‏خواهد آنان را گمراه كند، و به بيراهه‏هاى دور ============== ======================= ================== دستى بيفكند. «60» و هنگامى كه به آنها گفته شود: (به سوى آنچه خداوند نازل كرده‏، و به سوى پيامبر بياييد)، منافقان را مى‏بينى كه [از قبول ============ دعوت‏] تو، اعراض مى‏كنند! «61» پس چگونه وقتى به خاطر اعمالشان‏، گرفتار مصيبتى مى‏شوند، سپس به سراغ تو مى‏آيند، سوگند ياد مى‏كنند كه ========== منظورِ [ما از بردنِ داورى نزد ديگران‏]، جز نيكى كردن و توافق [ميان طرفين نزاع‏،] نبوده است‏؟! «62» آنها كسانى هستند كه خدا، آنچه را در دل دارند، مى‏داند. از [مجازات‏] آنان صرف نظر كن‏! و آنها را اندرز ده‏! و با بيانى رسا، نتايج اعمالشان را به آنها گوشزد نما! «63» ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر براى اين كه به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر اين مخالفان‏، هنگامى كه به خود ستم مى‏كردند [و فرمانهاى خدا را زير پا مى‏گذاردند]، به نزد ========================================================== تو مى‏آمدند؛ و از خدا طلب آمرزش مى‏كردند؛ و پيامبر هم براى آنها استغفار مى‏كرد؛ خدا را توبه پذير و مهربان مى‏يافتند. «64» به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينكه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند؛ و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نكنند؛ و كاملا تسليم باشند. «65» .نساء ثالثاً همين يك ايه را براي استدلال خود داريد . پس بهتر است از بهترين راويان اهل سنت برايت يك حديث ذكر كنم : تاريخ الخلفاء للسيوطي، ص170 ؛ الصواعق المحرقه لإبن حجر مكي، ص196 ؛ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج6، ص219 ؛ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص364 ؛ ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج1، ص377. و همين ابن عباس از پيامبر اکرم(ص) نقل نموده که آن حضرت فرمود: «ما انزل آية فيها «يا ايّها الذين آمنوا» و عليّ رأسها و اميرها؛و آيه‏اي که در آن «يا ايّها الذين آمنوا» آمده، نازل نکرده است خداوند مگر آن که علي در رأس آن قرار دارد.» يعني تمامي اين آيات در ابتدا و قبل از همه در شأن علي و مربوط به آن حضرت است. ايا با اين حساب كه حضرت باري تعالي و نبي مكرمش حضرت محمد ( ص ) بر خلافت و امامت حضرت علي اصرار دارند ما بيايم باز دنبال رو اصحاب ( رض ) كه بدليل انكه معصوم از خطا نيستند برويم . الان با تمام اين امكانات ارتباطي موجود كه ما و شما در اختيار داريم ايا بازهم درست است كه بر راه رفته پدران خود اصرار كنيم . كمي تعقل و استفاده از وجدان و صادق بودن حتماً مشكلات را حل ميكند . اين يك حديث از اهل بيت كه شما هم ادعاي محبت به انها را داريد بشما و تمامي دوستان بغير از منافقين تقديم ميكنم « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ » (نساء/59) از خدا و پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و اولي الامري که مصداق واقعي آن، ائمه (عليهم السلام) هستند، اطاعت کنيد. ابو بصير که از شاگردان تيزبين امام جعفر صادق (عليه السلام) است، پيرامون آيه 59 سوره نساء - «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ» - که مردم را به اطاعت از خدا و رسول و اولياى امور فرا مى‏خواند، به طرح پرسش مى‏پردازد. طبيعى است که در خدا و رسول به دليل انحصارشان در «الله» و ذات مقدس حضرت محمد(ص)، ترديد راه نمى‏يابد؛ امّا ذکر واژه «اولياى امور» و اجمالى که در آن نهفته، وى را بر آن داشت تا بپرسيد: چرا قرآن نام آنان را نبرده است. اگر واقعاً حق با شيعه است و مراد از «اولياى امور» امام على(عليه السلام) و اهل بيت‏اند، چرا آنان را به نام معرفى نفرمود؛ «ما بالَهُ لم يُسَمِّ عَليّاً و اَهْلَ بَيْتهِ»؟ امام صادق(ع) در پاسخ به سبک خاصّ قرآن اشاره کرد و فرمود: وقتى براى پيامبر آيه نماز نازل شد، خدا در آن سه رکعت و چهار رکعت را نام نبرد تا آن‏که رسول خدا(ص) آن را شرح داد. آيه زکات نازل شد، خدا نام نبرد که بايد از چهل درهم يک درهم داد تا رسول خدا(ص) آن را شرح داد و آيه حج نازل شد و نفرمود به مردم که هفت دور طواف کنيد تا آن‏که رسول خدا(ص) آن را براى مردم توضيح داد. «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ» درباره على و حسن و حسين - عليهم السلام - نازل شد و رسول خدا(ص) درباره على فرمود: «هر که من مولا و آقاى اويم، على(ع) مولا و آقاى او است؛ و فرمود من به شما وصيت مى‏کنم درباره کتاب خدا و خاندانم؛ زيرا من از خداى - عزوجل - خواسته‏ام ميانشان جدايى نيفکند تا آن‏ها را کنار حوض به من رساند. خدا اين خواست مرا برآورد».اصول کافى، ج 2، ص 71. يا علي
19 | momen abdullah | Malaysia - Bayan Lepas | ١٢:٠٠ - ٠٧ فروردين ١٣٨٩ |
بسم الله شديد المحال
جناب ابوبکر (((ا)))
«الذين يجادلون في آيات الله بغير سلطان أتاهم كبر مقتا عند الله و عند الذين آمنوا كذلك يطبع الله علي كل قلب متكبر جبار»
******
بنده بايد اعتراف کنم که در کامنت قبلي خود دچار اشتباهي شدم. و آن اين بود که شما را فقط عمر خطاب کردم.
شما نه تنها عمري هستيد بلکه ابوبکري هم هستيد. حيف است که شما را با نام پيشواي اولتان نيز خطاب نکنيم.
به خصوص آنکه تا اين حد پيرو او هستيد:
از يک سو زشت ترين و بدترين توهين ها را به ما مي‌کنيد و از سوي ديگر دم از «اخلاق حسنه» مي‌زنيد.
شمايي که ما را «بي‌وجدان» و «عامل تفرقه» و «سبب پيروزي کفار» مي‌خوانيد و با بي‌شرمي هرچه تمام جنايات معاويه هند مادر را به حضرت اميرالمومنين علي(عليه السلام) نسبت مي‌دهيد از ما انتظار برخورد رحيمانه داريد؟؟؟؟
******************
بيش از وقت خود را با «گريه ها» و «فحاشي»هاي شما تلف نمي‌کنم و مستقيما سراغ شبهات شما مي‌روم.(به دعاي امام زمان (عليه السلام)). هر چند که تمام سوالات شما پاسخ داده است و شما به جاي ادامه آنها روي به «داد و فغان» آورده ايد.
****************
حناب ابوبکر عمري
اصرار کن. هيچ اشکالي ندارد. بر جهالت خود اصرار کن. جز درجه سواد «پيشوايانت» را آشکار نمي‌کني:
شِيَعا «جمع» است. «جمع». فرق است مابين «مفرد» و «جمع». البته اگر فرق کلمات «جمع»‌و «مفرد» را نمي‌داني بگو تا ما برايت توضيح دهيم.
مثال ديگر آن « الآلهة» در برابر «اله» است. اگر به ترجمه خودتان هم مراجعه کنيد نوشته ايد:
«گروه گروه».
تفاوت « شِيَعا» با «شيعه» همان تفاوتي است که «الهة» با «اله» دارد. همان تفاوتي است که
«حنفي+مالکي+وهابي+صوفي+شافعي+حنبلي» با «تشيع» دارد.
***********
«از جهالت شما همين بس که سيد الانبياء وامام المرسلين را شيعه حضرت نوح ناميد»
راستي؟ راستي راستي؟؟
جناب ابوبکر عمري
يکي از معاني که بنده در باره شيعه از قاموس عربي ذکر کردم چه بود؟؟؟
(ابن الأَعرابي) «معناه أَي من شِيعة نوح ومن أَهل مِلَّتِه»
>>>> يکي از معاني شيعه «اهل ملت کسي» بودن است <<<<<
(محمد بن زياد بن الأعرابي از لغت دانان برجسته قرن سوم هجري است)
*****
«و قالوا كونوا هودا أو نصاري تهتدوا قل بل ملة إبراهيم حنيفا و ما كان من المشرِكين»
*****
("قل" لهم "بل" نتبع "ملة إبراهيم حنيفا" ) تفسير جلالين و ديگر تفاسير.
*****
«قل صدق الله فاتبعوا ملة إبراهيم حنيفا و ما كان من المشرِكين»
«و من يرغب عن ملة إِبراهيم إلا من سفه نفسه و لقد اصطفيناه في الدنيا و إنه في الاخرة لمن الصالحين»
«و من أحسن دينا ممن أَسلم وجهه لله و هو محسن و اتبع ملة إِبراهيم حنيفا و اتخذ الله إبراهيم خليلا»

و همچنين آيات نوراني ديگر که در آن خداوند رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) را به تابعيت ملت ابراهيم (عليه السلام) را داشتن امر کرده است.

شيعه حضرت نوح (عليه السلام) بودن که افتخار و صفت ممتاز حضرت ابراهيم (عليه السلام) است مانند توحيد ايشان.
*********
آري. وجود مبارک محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) از اهل ملت و شيعه حضرت ابراهيم و نوح (عليهما السلام) بودند.
*********
«وحضرت عيسي که در اخرالزمان مي ايد نمي تواند به دين خود عمل کند»!!!!
متاسفانه شما حتي تفاوت شريعت و دين را نمي‌‌دانيد!!!
«قولوا امنا بالله و ما أنزِل إِلينا و ما أنزِل إلي إِبراهيم و إِسماعيل و إسحاق و يعقوب و الاسباط و ما أوتي موسي و عيسي و ما أوتي النبيون من ربهِم لا نفرق بين أحد منهم و نحن له مسلمون»
********
جناب ابوبکر عمري
آيه قرآن مي‌آوريم. مانند يک عمر با آن مخالفت کرده و آن را منسوخ مي‌داني!!!
از کتب حديث «صحيح» خودتان حديث مي‌آوريم. با آنهم مخالفت مي‌کني!!!
اينها همه نشانه چيست؟؟
«عناد». عناد با حق و حقيقت.
*****************
«اهانت و افترا تو به اصحاب رسول الله نشانه حماقت توست انان تربيت يافته شدگان مکتب نبوت بودند»
راستي از جناب حضرت ابوطالب (عليه السلام) چه کسي شاگرد بهتري براي مکتب نبوت بود؟؟
چرا اين افتراهاي شرم آور را براي او مي‌زنيد؟؟
واقعا افترا بد است؟ مي‌شود بفرماييد پس چرا عايشه آنقدر به آن علاقه داشت؟ اين افتراها چيست که عايشه به حضرت رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) مي‌زد؟
اينهمه نسبت هاي زشت و کريه چيست که شما محبين عايشه به وجود مبارک حضرت رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) مي‌دهيد؟
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=23
آيا شما خدا را مي‌شناسيد؟؟؟
*****************
«خداوند در حق انها مي فرمايد والسبقون الاولون من المهاجرين والانصار والذين اتبعوهم باحسان رضي الله عنهم و رضوا عنه واعد لهم جنات تجري تحتهاالانهار خالدين فيها ابدا ذلک الفوز العظيم .»
اولا اينجا

آيا رسول خدا (ص) در اتاق عائشه دفن شده است ؟

در پاسخ کامنت 2 جواب بسيار خوبي به شما داده شده است.
دوما. آيه نوراني «و ثلة من الاخرين» خود به خوبي نشانگر آن است که مراد از «سابقه»، سابقه ايماني و نه زماني است.
هر چند بنده نمي‌دانم از حضرت ابوطالب (عليه السلام) چند نفر سابق تر بودند؟؟
************
البته بهترين جواب به شما آيه بعدي است اگر شما آن را متذکر شويد:
آري خداوندي که رضايت خود را از «مومنين»‌اعلان مي‌دارد،‌عذابي را نيز محيا «منافقين» کرده است.
************
«خداوند از جايکه عالم الغيب است رضايت خود را جز بر کسي که بر ايمان خواهد مرد اعلان نمي نمايد»
خداوند بهترين جواب را براي شما داده است:
«أم لكم أيمان علينا بالغة إلى يوم القيامة إن لَكم لما تحكمون»
آيا اين صحابه با خداوند يک پيمان ابدي داشتند؟؟؟
************
«خداوند متعال از تمام بشريت بعد از انبيا اصحاب کرام را اختيار نمود تا لياقت هم صحبت بودن نبي اکرم را داشته باشند»
بازهم مهملي ديگر از يک عمري ديگر.
البته قرآن نيز آماده پاسخ گويي به مهملات تو است:
«وممن حولكم من الأَعراب منافقون ومن أهلِ المدينة مردوا على النفاق لا تعلمهم نحن نعلمهم سنعذبهم مرتينِ ثم يردون إلى عذاب عظيم»
************
تا اينجا را داشته باشد. تا انشاالله باقي مهملاتت را به دعاي امام زمان (عليه السلام) در پُست بعدي پاسخ گويم.

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
20 | احسان | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٠٧ فروردين ١٣٨٩ |
آقاي ((())) سلاح شما قتل شيعيانه. بصورت خيلي مسالمت آميز
21 | كميل(قابل توجه ((())) ) | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٠٧ فروردين ١٣٨٩ |
جناب ((())) نوشتيد علماي تشيع جاهل از روايات نهج البلاغه هستند و تشيع بر پايه حقد و تهمت و افترا و.... پايه گذاري شده. بعد به يکي از عزيزترين محققان ما گفتي بيچاره اول ادب بياموز . تازه ميگي سلاح ما سني ها حکمت و موعظه حسنست؟؟؟
به نظر من آقاي مومن هيچ بي ادبي نکرده (قابل توجه علي آقا)
اتفاقا خودشو کنترل کرده در مقابل اراجيفات شما. اينکه شما يه کم حساسين و جيگرتون زود آتيش ميگيره دليل نميشه وقتي به دين ما توهين ميکني ساکت باشيم. به دين کسي توهين نکن تا بهت توهين نشه.
22 | momen abdullah | Malaysia - Bayan Lepas | ١٢:٠٠ - ٠٨ فروردين ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم
برادر و سرور عزيز جناب کميل و ديگر سروران شيعه
يکي از عادات شگرف و محيرالعقول اهل و ملت ابوبکر «دزديدن» آيات قرآن و منتسب کردن آن به صنم خود ابوبکر است.
امري که جز باطل بودن خود و صنمشان چيز ديگري را اثبات نمي‌کند. اجازه دهيد چند نمونه از اين حرکات بچه گانه و خنده آور آنها را براي شما بازگو کنم:
************
سوره مبارکه تحريم آيه روشنگر 4:
«إِن تتوبا إِلى الله فقد صغت قلوبكما وإِن تظاهرا عليه فإن الله هو مولاه وجبرِيل وصالح المؤمنِين والملائكة بعد ذلك ظهِير»
http://quran.al-islam.com/Tafseer/DispTafsser.asp
?nType=1&bm=&nSeg=0&l=arb&nSora=66&nAya=4&taf=TABARY&tashkeel=1
« عني بصالح المؤمنين في هذا الموضع : أبو بكر , وعمر
في قوله { وصالح المؤمنين } قال : أبو بكر وعمر
قال : خيار المؤمنين أبو بكر الصديق وعمر» و ....
همچنين به ديگر تفاسير رجوع کنيد خواهيد ديد که «صالح المومنين» را ابوبکر و عمر خوانده‌اند!!!!!
ولي نکته رسوا کننده اين است که تمام تفاسير نيز متعتقد هستند که خطاب اين آيه عايشه و حفضه هستند!!!! حال اين سوال بزرگ پيش مي‌آيد که عايشه و حفضه اسرار فرمانده کل مسلمين را به چه کسي لو مي‌دادند؟؟ دو حالت بيش تر متصور نيست:
1) عمر و ابابکر. در اين صورت چرا اين دو پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) را مطلع نمي‌کردند؟ تاجايي که خداوند به وسيله وحي ايشان را مطلع کردند. حال چگونه ممکن است عمر و ابوبکري که خود از طريق آن دو جاسوسه به جمع آوري اطلاعات مشغول بودند «صالح المومنين» شوند و ياريگر پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) بر ضد آن دو جاسوسه؟؟؟؟؟؟؟
مثل اينکه رئيس سي‌.آي.اي و يا MI6 به ايران بر «عليه» جاسوسهاي خود کمک کند!!!!!
2) عايشه و حفضه اطلاعات حساس و اسرار را به اشخاص ديگري جز عمر و ابوبکر منتقل مي‌کردند.
امري که حتي در جهان مدرن جز اعدام به عنوان خيانت به کشور عقاب ديگري ندارد(البته خيانت اطلاعاتي به شوهر جاي خود).
*****
واضح است که «صالح المومنين» جز وجود مبارک حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) نمي‌تواند باشد. و مشتري پاياني اطلاعات و اسرار دزديده شده نيز يهوديان بودند.
****************
آيه نوراني 55 از سوره مبارکه مائده:
«انما وليکم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلوة و يوتون الزکاة و هم راکعون»
آري. ابوبکر پرستان حتي اين آيه را نيز براي بر بالاي صنم خود آويزان مي‌کنند!!!!
http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=152
****************
آيات نوراني 17 و 18 سوره مبارکه اليل:
«و سيجنبها الْأتقى» «الذي يؤتي ماله يتزكى»
عجب!!!!! ابوبکري که خودش با اراده خودش و آزادانه زکات و صدقه مي‌داد بعد از به قدرت رسيدن صلاح را در آن ديد که زکات را با شمشير و نيزه جمع‌آوري کند!!!!! عجب تحولي!!!
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=139
راستي اين اموال ابوبکر در مکه کجا بود؟؟
****************
آيه حکمت آميز 54 سوره مائده:
«يا أيها الذين امنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتي الله بِقوم يحبهم و يحبونه أذلة علي المؤمِنين أعزة علي الكافرين يجاهدون في سبيل الله و لا يخافون لومة لاءم ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء و الله واسع عليم»
عجب!!!!!!!!! آقاياني که مدام براي ما صحابه صحابه مي‌گويند و مي‌گويند اصحاب من مانند نجوم هستند و هرکدام را تبعيت کنيد هدايت مي‌يابيد و مدام از شاگردان مکتب نبوت سخن مي‌رانند و از «رضايت ابدي و جاودانه» خداوند متعال از صحابه سخن مي‌رانند ناگهان گروهي از صحابه را مرتد مي‌دانند و آنهم چون به ابوبکر زکات نمي‌دادند!!!!
آخر. شما اي ياران ابوبکر که مي‌گوييد اين مومنين مظلوم شهيد شده بدست ابوبکر مانع الزکات بوده اند اندکي فکر کنيد اگر واقعا اينها قصد ارتداد داشتند چرا «مانع الصلاة» نشدند؟؟؟؟
**
البته رسوا کردن اين انتساب زوري نيز بسيار ساده است:
1) خداوند از اين گروه به عنوان « أذلة علي المؤمِنين» نام برده است. آيا ابوبکر در مقابل مومن ترين خانم عالم (حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله عليها)) خاشع بود؟؟؟؟
2)أعزة علي الكافرين: کجا بود قدرتنمايي ابوبکر در مقابل يهوديان خيبر؟؟؟
3)بِقوم: مگر قوم قربانيان ابوبکر متفاوت از قوم خودش و قوم نبي اکرم (صلي الله عليه و آله) بود؟؟؟
*********
و اينک جديدترين نقض کپي‌رايت از سوي پيروان راه ابوبکر:
سوره هود آيه 55:
«وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارضِ كما استخلف الذين من قبلهِم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهِم أمنا يعبدونني لا يشرِكون بي شيءا و من كفر بعد ذلك فأولءك هم الفاسقون»

برادر و سرور بنده جناب کميل
شما چه دلايلي براي نفي انتساب اين آيه به ابوبکر مي‌توانيد بياوريد؟؟؟ لطفا بفرماييد و اين عادت زشت سرقت آيات قرآن از سوي ابوبکر پرستان را پيش از پيش رسوا کنيد.

يا امام زمان عليه السلام
23 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠٨ فروردين ١٣٨٩ |
با سلام
البته نظرم شماره 22 براي برادر عزيز و خوشنام اقاي (((ا))) كه متاسفانه از قلم افتاده بود .
اين حديث را هم مهمان من باش :
حضرت محمد ( ص ) :
لو آمن بي عشرة من اليهود لآمن بي اليهود.
اگر ده تن از يهودان بمن ايمان آورده بودند همه يهودان بمن ايمان مى آوردند.


يا علي
24 | كميل | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٠٨ فروردين ١٣٨٩ |
من از طرف ((())) از مومن عبدالله دوست عزيزم معذرت ميخوام جووني کرد داداش ببخشش
25 | علي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٩ فروردين ١٣٨٩ |

فضايل ابوبکر در قرآن!!!!!!!!!!!(مناظره شيخ مفيد با عمر)

مقدمه:
در قرآن در آيه 40، سوره توبه مي‌خوانيم:
« الاّ تَنْصُروُهُ فَقَدْ نَصَرهُ اللّهُ اِذْ اَخْرَجَهُ الَّذينَ كَفَروُا ثانِيَ اثْنَيْنِ اْذْ هُما في الْغارِ اِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لاتَحْزَنْ اِنَّ اللّهَ مَعَنا فَاَنْزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَ اَيَّدَهُ بِجُنُود لَمْ تَرَوْها ...:
اگر پيامبر‌ـ صلّي‌ اللّه عليه وآله ـ را ياري نكنيد، خداوند او را ياري خواهد كرد (همان گونه كه در سخت‌ترين ساعات، او را تنها نگذارد) آن هنگام كه (در جريان هجرت) كافران او را (از مكّه) بيرون كردند، در حالي كه دوّمين نفر بود (و يك نفر همراه او بيش نبود) درآن هنگام كه آن دو، در غار بودند، و او به همسفر خود مي‌گفت: غم مخور، خدا با ما است، در اين موقع خداوند آرامش خود را بر او (پيامبر) فرستاد، و با لشگرهائي كه آن‌ها را نمي‌ديدند او را تقويت نمود».
علماي اهل تسنّن،‌اين آيه را كه از دلائل معروف فضائل ابوبكر مي‌دانند،‌و ابوبكر را به عنوان «يار غار» خوانده، و براي تأييد خلافت او به آن تكيه مي‌نمايند،‌ و شعراي آن‌ها با يادآوري همين عنوان، او را مي‌ستايند، مثلاً سعدي مي‌گويد:
اي يار غار سيّد و صدّيق و راه‌بر
مجموعه فضائل و گنجينه صفا
مردان قدم به صحبت ياران نهاده‌اند
ليكن نه هم‌چنان كه تو در كام اژدها[1]

در قرآن در آيه 40، سوره توبه مي‌خوانيم:
« الاّ تَنْصُروُهُ فَقَدْ نَصَرهُ اللّهُ اِذْ اَخْرَجَهُ الَّذينَ كَفَروُا ثانِيَ اثْنَيْنِ اْذْ هُما في الْغارِ اِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لاتَحْزَنْ اِنَّ اللّهَ مَعَنا فَاَنْزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَ اَيَّدَهُ بِجُنُود لَمْ تَرَوْها ...:
اگر پيامبر‌ـ صلّي‌ اللّه عليه وآله ـ را ياري نكنيد، خداوند او را ياري خواهد كرد (همان گونه كه در سخت‌ترين ساعات، او را تنها نگذارد) آن هنگام كه (در جريان هجرت) كافران او را (از مكّه) بيرون كردند، در حالي كه دوّمين نفر بود (و يك نفر همراه او بيش نبود) درآن هنگام كه آن دو، در غار بودند، و او به همسفر خود مي‌گفت: غم مخور، خدا با ما است، در اين موقع خداوند آرامش خود را بر او (پيامبر) فرستاد، و با لشگرهائي كه آن‌ها را نمي‌ديدند او را تقويت نمود».
علماي اهل تسنّن،‌اين آيه را كه از دلائل معروف فضائل ابوبكر مي‌دانند،‌و ابوبكر را به عنوان «يار غار» خوانده، و براي تأييد خلافت او به آن تكيه مي‌نمايند،‌ و شعراي آن‌ها با يادآوري همين عنوان، او را مي‌ستايند، مثلاً سعدي مي‌گويد:
اي يار غار سيّد و صدّيق و راه‌بر
مجموعه فضائل و گنجينه صفا
مردان قدم به صحبت ياران نهاده‌اند
ليكن نه هم‌چنان كه تو در كام اژدها[1]
متن:
اكنون با توجّه به مطلب فوق به مناظره زير كه از شيخ مفيد (ره) نقل شده توجّه كنيد:
علّامه طبرسي در كتاب احتجاج و كراجكي در كنزالفوائد، از شيخ ابوعلي‌ حسن‌بن‌محمّدرِقّي،نقل مي‌كنند كه شيخ مفيد (ره) فرمود: شبي در خواب ديدم گويا به راهي مي‌روم، ناگاه چشمم به جمعيّتي افتاد كه به گرد مردي حلقه زده بودند، و آن مرد براي آن‌ها قصّه مي‌گفت، پرسيدم آن مرد كيست؟، گفتند: «عمربن خطّاب» است.
من نزد عمر رفتم ديدم مردي با او سخن مي‌گويد، ولي من سخن آن‌ها را نمي‌فهميدم، سخنانش را قطع كرده و به عمر گفتم: بگو دليل بر برتري ابوبكر، در آيه غار (ثاني اثنين اذهما في الغار ...) چيست؟
عمر گفت: شش نكته‌اي كه در اين آيه وجود دارد بيانگر فضيلت ابوبكر است.
آنگاه آن شش نكته را چنين برشمرد:
1ـ خداوند در قرآن (آيه 40 توبه) از پيامبر ـ صلّي‌ اللّه عليه وآله ـ ياد كرده، و ابوبكر را دوّمين نفر قرار داده است (ثانِيَ اثْنَيْن).
2ـ خداوند در آيه فوق، آن دو (پيامبر و ابوبكر) را در كنار هم، در يك مكان ياد كرده‌،‌ و اين بيانگر پيوند آن دو است (اِذْ هُما فِي الْغارِ).
3ـ خداوند در آيه مذكور، ابوبكر را به عنوان صاحب (رفيق) پيامبر ـ صلّي‌ اللّه عليه وآله ـ ياد نموده كه حاكي از درجه بالاي ابوبكر است (اِذْ يقول لِصاحِبِهِ)
4ـ خداوند از مهرباني پيامبر ـ صلّي‌ اللّه عليه وآله ـ به ابوبكر خبر داده، آن‌جا كه طبق آيه مذكور،‌ پيامبر به ابوبكر مي‌گويد وَ لا تَحْزَنْ: «غمگين نباش».
5ـ پيامبرـ صلّي‌ اللّه عليه وآله ـ به ابوبكر خبر داده كه خداوند ياور هر دو ما به طور مساوي،‌ و مدافع ما است (اِنَّ اللّهَ مَعَنا).
6ـ خداوند در اين آيه از نازل شدن سكينه و آرامش به ابوبكر خبر داده‌است، زيرا پيامبرـ صلّي‌ اللّه عليه وآله ـ هميشه داراي آرامش بود و نيازي به فرود آمدن آرامش نداشت (فَاَنْزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ).
اين شش نكته از آيه مذكور، بيانگر برتري ابوبكر است، كه براي تو و ديگران قدرت بر ردّ آن نيست.
شيخ مفيد (ره) مي‌گويد: من به او گفتم: براستي حقّ رفاقت با ابوبكر را ادا كردي،‌ ولي من به ياري خدا به همه آن شش نكته پاسخ مي‌دهم، مانند باد تندي كه در روز طوفاني، خاكستري را مي‌پراكند، و آن اين است:
1ـ‌‌‌‌‌‌‌ دومّين نفر قراردادن ابوبكر دليل فضيلت او نيست زيرا مؤمن با مؤمن، و همچنين مؤمن با كافر، در يك‌جا قرار مي‌گيرند، وقتي كه انسان بخواهد يكي از آن‌ها را ذكر كند مي‌‌گويد دوّمين آن دو (ثاني اثنين).
2ـ ذكر پيامبر‌ـ صلّي‌ اللّه عليه وآله ـ و ابوبكر در كنار هم، نيز دلالتي بر فضيلت ابوبكر ندارد، زيراـ چنان‌كه در دليل نخست گفتيم ـ در يك‌جا جمع شدن، دليل بر خوبي نيست، چه بسا مؤمن و كافر در يك‌جا‌ جمع مي‌شوند، چنان‌كه در مسجد پيامبر‌ـ صلّي‌ اللّه عليه وآله ـ كه شرافتش از غار ثور بيشتر است، مؤمن و منافق و ...مي‌آمدند و در آن‌جا كنار هم اجتماع مي‌كردند، از اين رو در قرآن (آيه 36 و 37 معارج) مي‌خوانيم:
«فَمالِ الَّذِينَّ كَفَروُا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ ـ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِينَ: اين كافران را چه مي‌شود كه با سرعت نزد تو مي‌آيند، ‌از راست و چپ، گروه گروه».
و هم‌چنين در كشتي نوح‌ـ عليه السّلام ـ،‌ هم پيغمبر بود و هم شيطان و حيوانات، پس اجتماع در يك مكان،‌ دليل فضيلت نيست.
3ـ امّا در مورد مصاحبت، اين نيز دليل فضيلت نيست، زيرا مصاحب به معني همراه است، و چه بسا كافر با مؤمني همراه باشد، چنان‌كه خداوند در قرآن مي‌فرمايد:
«قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ اَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ...: دوست (باايمان) او (ثروتمند مغرور و بي‌ايمان) كه با او به گفتگو پرداخته بود، گفت: آيا به خدائي كه تو را از خاك آفريده كافر شدي» (كهف ـ 37)... .
4ـ امّا اين‌‌كه پيامبرـ صلّي‌ اللّه عليه وآله ـ فرمود: «لاتَحْزَنْ» (محزون مباش) اين دليل خطاي ابوبكر است نه دليل فضيلت او،‌ زيرا حزن ابوبكر، يا اطاعت بود يا گناه، اگر اطاعت بود، پيامبرـ صلّي‌ اللّه عليه وآله ـ از آن نهي نمي‌كرد، پس گناه، بود كه پيامبر‌ـ صلّي‌ اللّه عليه وآله ـ فرمود: «اِنَّ اللّه مَعَنا» (خدا با ماست) دليل آن نيست كه منظور هر دو باشند، بلكه منظور شخص پيامبر‌ـ صلّي‌ اللّه عليه وآله ـ به تنهائي مي‌باشد، و پيامبر از خودش تعبير به جمع مي‌كند،‌ چنان‌كه خداوند در قرآن از خود با لفظ جمع ياد كرده و مي‌فرمايد:
«اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ»: «ما ذكر (قرآن) را فروفرستاديم، و ما قطعاً آن را نگهبانيم» (حجرـ9).
6ـ امّا اين‌كه گفتي سكينه و آرامش بر ابوبكر نازل شده، با ظاهر سياق آيه،‌ مخالف است، زيرا سكينه بر آن كس نازل شد كه طبق قسمت آخر آيه، لشكر نامرئي خدا به ياري او شتافت، كه پيامبر‌ـ صلّي‌ اللّه عليه وآله ـ باشد، اگر بخواهي بگوئي هر دو (سكينه و ياري لشكر نامرئي) براي ابوبكر بود، بايد پيامبر‌ـ صلّي‌ اللّه عليه وآله ـ را در اين‌جا از نبوّت خارج سازي، پس سكينه بر پيامبرـ صلّي‌ اللّه عليه وآله ـ فرود آمد، زيرا او در اين مورد (در غار) تنها كسي بود كه شايستگي آرامش داشت، ولي در قرآن در مورد ديگر كه هر دو آمده است،‌چنان‌كه در قرآن (آيه 26 فتح) مي‌خوانيم:
«فَاَنْزَل اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَي رَسُولِهِ وَ عَلَي الْمُؤمِنِينَ»: «خداوند آرامش خود را بر رسولش و بر مؤمنان فرو فرستاد».
بنابراين اگر به اين جمله (آيه غار) براي رفيقت استدلال نكني بهتر است.
شيخ مفيد گويد: او (عمر) ديگر نتوانست، پاسخ مرا بدهد، و مردم از دورش پراكنده شدند، و من از خواب بيدار شدم.[2]

[1]. بوستان سعدي، آغاز قصائد فارسي.
[2]. احتجاج طبرسي، ج 2، ص 326 تا 329.

منبع:http://www.andisheqom.com
26 | كميل | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٠٩ فروردين ١٣٨٩ |
برادر عزيزم جناب مومن عبدالله از اينکه نظر منوپرسيدين متشکرم .خواهش ميکنم اشکالاتمو بفرماييد تا استفاده کنم .
من براي اينکه ثابت کنم آيه 55سوره نور ربطي به ابوبکر نداره به آيه ديگه اي اشاره ميکنم که در اون آيه ايمان ابوبکر سست و بي ارزش و بي پايه معرفي شده.
در سوره فتح داريم: هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدادُوا إِيماناً مَعَ إِيمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً
او است خداوندى كه نازل فرمود سكينه را در قلوب مؤمنين براى اينكه زياد كنند ايمان را با ايمان خود آنها و از براى خدا است لشكر آسمان‏ها و زمين و خداوند عالم و حكيم است.
_ طبق تفاسير شيعه و سني سکينه تنها بر قلب کساني نازل ميشود که از قبل مومن بوده اند نه بر کافران ومنافقان.(چون يه ايماني بايد وجود داشته باشه که چيزي به اون اضافه بشه)
از طرفي خداوند در آيه غار ميفرمايد: إِذْ هُما فِي الْغارِ إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ ... نفرمود عليهما .
نکته مهم(از تفسير اطيب البيان):
- از جمع بين اين دو آيه استكشاف ميشود كه صاحب او(ابوبکر) ايمان نداشته است . چون اينجا فقط بر پيامبر سکينه نازل شده . (منظور از عليه در تفاسير ارزشمند شيعه پيامبر ميباشد نه بوبکر). چون ابوبکر ايماني نداشته که ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم باشد .
لِيَزْدادُوا إِيماناً مَعَ إِيمانِهِمْ يعنى مرتبه قوى ايمان پيدا كنند كه ثبات قدم باشد و تزلزل و اضطراب پيدا نكنند و نيزكسانى كه فرار كردند يا در ميدان جنگ حاضر نشدند يا سستى كردند سكينه در قلب آنها نازل نشده چون ايمان نداشتند و جزو منافقين بودند. (حيدر کجا فراري جنگ احد کجا).
پس ايمان موجود در قلب ابوبکر از نظر خداوند متعال مطرود ميباشد.پس استخلف الذين...که در سوره نور آمده هرگز مربوط به ابوبکر نيست.
و اما آيه مورد بحث (55 سوره نور):
در روايات بسيارى از امام سجاد و امام باقر و امام صادق (عليهم السلام) مى‏خوانيم: مصداق كامل اين آيه، روز حكومت حضرت مهدى (عليه السلام) است.
ونيزدر اين آيه مورد وعده‏ ي خداوند پيروزى آن دينى است كه خدا پسنديده است «دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‏ لَهُمْ» که همان مكتب غدير خم است . نه ايمان مخدوش ابوبکر.
دوست عزيزم آقاي مومن عبدالله شايد منظور مدعيان در نسبت دادن اين آيات به ابوبکر تنها قسمتهاي بعدي «وَعَدَ اللَّهُ ... وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ» باشد. چون در ادامه آمده: جايگاه آنان آتش است و به راستى كه سرانجام بدى است.
27 | مالك اشتر | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ فروردين ١٣٨٩ |
بسم الله القاصم الجبارين.!!!!!!! سلام عليکم بر برادر کميل و ديگر برادران عزيز. برادران و مومنان شما بزرگواران و انديشمندان و مومنان زياد به ايشان سخت نگيريد. ايشان ذات و طبيعت رفتاري و نطفه اي اش چنين است. مشکل از ايشان نيست. از مرکز و خشت اول خراب هستند. همانطور که گفتم لعن ما بي دليل نيست :1 ) غصب خلافت امير المومنين( صلوات الله و سلامه علي). 2) عصب فدک و واقعه ي کوچه که حتي وقتي نام کوچه را ميشنوم وجودم پر از خشم و بغض ميشود. 3) قتل بي بي حضرت فاطمه ي زهرا ( سلام الله عليها). بين در و ديوار و قتل حضرت محسن( عليهم السلام). خب ديگر جاي سوال نميماند که شيعيان چرا خلفا را لعن ميکنيد. مگر بلا نسبت حمار( خر ) باشند که ندانند دليلش را يا خود را به کوچه ي چپ بزنند.!! هزاران بار گفته ام باز هم ميگويم. ما دست از تبري بر نميداريييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييم. تبري در پوست و گوشت و خون و رگ و پي ماست. بغض عمر(لعنت الله عليه) در وجود ماست. لا اله الا الله. محمدا رسول الله. عليا ولي الله. عليا حجه الله. عليه وصي رسول الله. عليا اذن الله. عليا سر الله. عليا نور الله. عليا يد الله. عليا سيف الله. عليا وجه الله. عليا يعسوب الدين. عليا مولا الموحدين. عليا. قاعد الغر المحجلين. عليا مولا المتقين. عليا امام الانس و الجن. عليا قسيم النار و الجنه. عليا الصديق الاکبر. عليا فاروق الاعظم. عليا حيدر کرار. عليا قالع کفار. عليا شير دادار. عليا قتال العرب. عليا فاتح الخيبر. عليا اول و الآخر. عليا الظاهر و الباطن. عليا القرآن الناطق. علي امير المومنين.( صلوات الله و سلامه عليه).
28 | جلال | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ فروردين ١٣٨٩ |
با خواندن كامنتها متوجه شدم اينجا پاتوق اراذل و اوباش است.
29 | كميل(براي ((((((((((((0))))))))))) ) | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ١٠ فروردين ١٣٨٩ |
آقاي ((())) چقدر نجيبي . حالا که همه توهيناتو کردي ميگي جوابشو با بدي نميدي؟!! شايدم آيه هي احسن رو تازه کشف کردي .توروخدا قيافه حق بجانب بخودت نگير اوني باش که هستي .
30 | كميل | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ١٠ فروردين ١٣٨٩ |
سلام بر مومن عبدالله واقعا از مطالبتون استفاده کردم . من خيلي وقتها از مدارکي که شما مطرح ميکنين و از مطالب اين سايت کپي ميگيرم و تو جلسه يک وهابي براي رسوايي اون بيان ميکنم. خيلي نتيجه ميده . ممنونم ازتون . انشالله شما و بقيه اساتيد علي الخصوص استاد قزويني زير سايه پدر غريبمون امام زمان (عج) عمري طولاني و مبارک داشته باشيد. التماس دعا
31 | momen abdullah | Malaysia - Bayan Lepas | ١٢:٠٠ - ١٠ فروردين ١٣٨٩ |
با تشکر و سپاس فراوان از سروران و معلمان بنده حقير جناب آقاي علي و کميل
جناب کميل
بنده قبلا هم خدمت شما عرض کردم که لياقت بنده جز شاگردي آقايان علي و مجيد علي و ديگر عزيزان و بزرگواران نيست. خواهشا بنده را شرمنده نفرماييد. از تذکر شما در مورد نام سوره هم بسيار ممنون هستم. اگر اجازه دهيد بنده چند نکته را اضافه کنم.
*******
خداوند در قرآن کريم وعده خود را بارها و باره «وعد الله حقا» و «كان وعده مفعولا» ناميده است.
وعده خدا امري است حتمي و صددرصد.
حال چگونه ممکن است که اين وعده خداوند «تمام» شود؟؟؟؟
يعني بنا بر نظر اهل عمر، خداوند تمام اين وعده‌هاي نيکو را به مومنين «اعطا» کرد و بعد در عرض 40 سال اين وعده ها همه «تمام» شد؟؟؟؟؟؟ کجا رفت «تمکن» و «امينت» وعده داده شده خداوند؟؟
دوما امنيت فقط در صورتي تحقق مي‌يابد که هم دشمن خارجي و هم دشمن داخلي فتنه انگيز نتواند کند. آيا در زمان خلفا «منافقين» سرکوب شدند؟؟؟
آيا در زمان ابوبکر و عمر ما در بين مومنين فقير نداشتيم؟ آيا امنيت بدون امنيت اقتصادي کامل است؟
>>>>>> آيا اين وعده براي ابوبکر و عمر محقق شد ولي براي فاطمه الزهرا(سلام الله عليها) محقق نشد؟؟؟ <<<<
جناب کميل
دقت فرماييد که اصل وجود مبارک حضرت فاطمه الزهرا(سلام الله عليها) چگونه يکي بعد از ديگري تاويلات پوچ و دروغين اهل عمر را مي‌شکاند.
************
حال جناب کميل
خود بهتر مي‌دانيد که زمان زمان بسيار حساس و بحراني است. ما اکنون در زماني به سر مي‌بريم که امواج بي‌اعتقادي به سخنان خداوند به حرکت افتاده‌اند. و دقيقا در اين زمان است که ايمان دلچسب و گوارا مي‌شود.
جناب کميل
خداوند مي‌گويد: «وعد الله الذين امنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارضِ»
منکرين امام زمان(عليه السلام): «متي هذا الوعد إن كنتم صادقين»؟
خداوند در جوابشان مي‌گويد: «فلا تحسبن الله مخلف وعده رسله إن الله عزيز ذو انتقام»
منکرين امام زمان(عليه السلام): «لقد وعدنا هذا نحن و آباؤنا من قبلُ إِن هذا إِلا أَساطير الاولين»!!!
خداوند مي‌فرمايد:«يا أيها الناس إن وعد الله حق فلا تغرنكم الحياة الدنيا و لا يغرنكم بالله الغرور»
ولي بازهم منکرين لجاجت کنند تا آنجا که:
«فإذا جاء وعد أولاهما بعثنا علَيكم عبادا لنا أولي بأس شديد فجاسوا خلال الديارِ و كان وعدا مفعولا»
حناب کميل
«فاصبر إن وعد الله حق و لا يستخفنك الذين لا يوقنون»
جناب کميل
مگر ممکن است ديشب خداوند به ريه‌هاي روتشيلد و مامون و عمر اکسيژن رسانده باشد ولي اکسيژن را از ولي خود دريغ کرده باشد؟؟
آيا درختان و جلبکها براي روتشيلد و مامون و عمر اکسيژن بيرون دادند؟

يا علي
32 | (((ا))) | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٠ فروردين ١٣٨٩ |
سلام دوستان
اقاي مومن توهين به من و مذهب و پيشوايانمان کرد ولي من جواب بدي را به بدي نمي دهم زيرا اگر جواب بدي را به بدي بدهي بدي هيچوقت خاتمه نخواهد يافت بهتر است که من و او بقول خداوند متعال عمل کنيم که فرموده وجادلهم بالتي هي احسن
ما اصحاب رسول الله را شاگردان مکتب نبوت ميدانيم که رسول الله انهارا يعلمهم الکتاب والحکمة ويزکيهم تعليم داد وناصر ويار وياور رسول اکرم ص بودند هوالذي ايدک بنصره و بالمومنيين ودر تمام سختي ومشکلات و جنگ وغزوات همراه رسول اکرم بودند و او را تنها نگذاشتند والذين امنوا وهاجروا وجاهدوا في سبيل الله والذين اووا ونصروا اولئك هم المومنيين حقا لهم مغفرة ورزق كريم والفت ومحبت همديگر را در قلوبشان نهاد فالف بين قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا و انان باکافران سخت بودند ودر ميان خويش مهربان اشداؤ علي الكفار ورحما بينهم و مسلمان هدايت يافته وحقيقي کسي است که بنهج انها عمل کند فان امنوا بمثل ما امنتم فقداهتدوا وانان راخداوند چنان رتبه ومنزلتي داد که رسول خويش را امر ميکند و صل عليهم فان صلاتک سکن لهم و مسلمانان بعد از انها را تعليم مغفرت وامرزش خواستن براي انها را ميدهد والذين جاءوا من بهدهم يقولون ربنا اغفر لنا ولاخواننا اللذين سبقونا بالايمان و از هر گونه بغض وحسد وکينه نسبت به انها نهي مي فرمايد ولا تجعل في قلوبنا غلا للذين امنوا ربنا انك روف رحيم و خداوند وعده خلافت بر روي زمين به انها را داده بود وعدالله الذين امنوا وعملوا الصالحات منکم ليستخلفنهم في الارض وخداوند گواهي ميدهد که وقتي انها قدرت پيدا کنند جز عمل خير چيزي ديگر انجام نمي دهند الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلاة و اتوا الزكاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر وخداوند به رسولش امر ميکند که با انها مشوره نمايد و شاور هم في الامر و مي فرمايد و امرهم شوري بينهم و خداوند رضايت خويش را در دنيا واخرت از انها اعلان نمود والسابقون الاولون من المهاجرين والانصار والذين اتبعوهم باحسان رضي الله عنهم و رضوا عنه وبه انها وعده بهشت را داد واعدلهم جنات تجري من تحتهاالانهار خالدين فيها ابداذلك الفوزالعضيم وعلما ميفرمايند بيش از صد ايه در مدح وتجليل صحابه رضوان الله عليهم وجود دارد
اما شما اهل تشيع باوجود اين همه ايات در وصف وفضيلت انها برايمان شان شک داريد وانها را منافق ميدانيد در صورتيکه خداوند پيش از امدن منافقين در مجلس رسول الله او را بصورت وحي خبر ميداده اذاجاءك المنفقون قالوا نشهدانك لرسول الله وامر به جهاد با كفار ومنافقين داده شده بودوجاهدالكفار والمنافقين نه اينكه با انها دوست وهمنشين باشدواغلظ عليهم وحتي بر لحظه اي بر توقف بر قبر انها را اجازه نمي يابد ولاتقم علي قبره ابدا و امر از با حذر شدن ودوري از انها داده ميشود فاحذرهم قاتلهم الله اني يؤفكون وخداوند فرموده که منافقين در همسايگي تو نخواهند شد مگر چند روزي لئن لم ينته المنفقون والذين في قلوبهم مرض والمرجفون في المدينة لنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيها الا قليلا نه اينكه از اول اسلام تا به وفات پيامبر در کنار او باشند وخداوند منافقين را لعنت کرده وگفته اسير ميشوند و کشته ميگردند ملعونين اينما ثقفوا اخذوا وقتلوا تقتيلا
اگر باز هم شما نمي توانيد صحابي را از منافق تشخيص بدهيد اما کسي که منافق ميشود لازم سه چيز را در نظر ميگيرد
1-بخاطر رسيدن به مال وثروت اقلا حاصل کردن يک لقمه چرب
2-بخاطر براي رسيدن به پست و رياست
3- بخاطردر امان ماندن جان ومالش واهلش
در نزد رسول اکرم هيچ مال وثروت و لقمه چرب نبود و در نزد رسول اکرم پست ورياست نبود و اسلام ضعيف بود ودر اين مورد هم کسي از رسول اکرم ص ترس و وحشت نداشت
پس براي چه خاطر ايمان اوردند پس براي چه دين ابا واجداد خود را گذاشتند و دين جديد را قبول کردند که مورد تمسخر واذيت و ازار مردم قرار بگيرند
براي چه خاطر شهر وکاشانه و مال و ثروت و دارايي خود را رها کردند و فرسنگها پياده و يا با سواري معمولي سفر کنند
براي چه خاطر با تعداد کم وسلاح معمولي با دشمنان قوي و تعداد زياد وبا داشتن بهترين اسلخه ان زمان اماده نبرد باشند و در هر جنگ وغزوه شرکت کنند و در هر لحظه اماده بسوي مرگ باشند
ايا هيچ هدفي جز رضامندي خداوند متعال براي انها وجود داشته که ان را در نظر بگيرند
چطور حضرت علي از طرف خداوند به خلافت منصوب ميشود وبعد از شهادت حضرت عثمان رضي الله عنه مردم مي خواهند با او بيعت کنند او نمي پذيرد و ميفرمايد دعوني والتمسوا غيري خطبه 91 نهج البلاغه يعني مرا رها کنيد وبراي اينکار غير از من کسي ديگر را بخواهيد چرا نمي خواهد وظيفه اي را که خداوند و رسولش براي او تعيين نموده اند بر عهده بگيرد ايا رسول الله هم ميتوانست که بگويد براي رسالت خداوند کسي ديگر را انتخاب کن
اگر يک بسکويت را از طفلي بزور بگيريد انقدر داد وفرياد راه مي اندازد که شما مجبور ميشويد او را پس بدهيد يا فرار کنييد پذيرفتني است امير المومنيين شير خدا 25 سال سکوت کند وبا غاصبين بيعت کند و پشت سر انها نماز بخواند ودختر خود را به يکي از غاصبين بدهد و اسماي فرزندان خود را به اسم ان غاصبين و منافقين نام گذاري کند
قوت ايمان اصحاب فداکار و مجاهد رسول الله و مدح وتجليل قران کريم از ايشان با کتمان خلافت و امامت الهي علي عليه السلام توسط انان تنا قص صريح دارد .
موفق باشيد
33 | مالك اشتر | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ فروردين ١٣٨٩ |
بسم الله القاصم الجبارين.!!!!!!!! بسم الله المنتقم.!!!!!! بسم الله المذل............. بسم الله الضار. سلام عليکم. جناب (((ا))). جناب (((ا))) شما گفتيد که : جناب momen من حضرت علي رض الله عنه را تشبيه به طفل پنج ساله نکردم بعنوان مثال گفتم اگر کسي وجدان خود را کنار بگذارد وبه حضرت علي چنيين بگويد شما ناراحت نمي شويد ديديد جگرتان اتش گرفت اگر مي خواهي کسي بر پدر تان لعنت نفرستد بر پدر کسي لعنت نفرست اگر مي خواهي کسي مادرت را سب نکند مادر کسي را سب نکن اگر مي خواهي کسي بر پيشوايان و امامان شما افترا وتهمت وستمگر وکافر مرتد نگويد بر پيشوايان وامامان کسي افترا وتهمت و ستمگر وکافر و مرتد نگو از اينکه نوشتهايم طولاني شدند از خوانندگان محترم معذرت ميخواهم خداوندا مارا به راهي هدايت کن که رضاي تو ورسول اکرم صلي الله وسلم باشد. جناب (((ا))) : ببين شما اول برو ببين که چرا ما خلفا را لعن ميکنيم؟ و چرا شما نميتوانيد ائمه ما را لئن کنيد و به قول خودتان تهمت و لفترا ميزنيد وگرنه ائمه معصومين( عليهم السلا و وصلاه جميعا) از اين گونه تهمت ها بري و منزه هستند. به هزاراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان دليل که سه دليلش از همه بارز تر است. 1) غصب خلافتا امير المومنين( صلوات الله و سلامه علي). 2) عصب فدک و واقعه ي کوچه که حتي وقتي نام کوچه را ميشنوم وجودم پر از خشم و بغض ميشود. 3) قتل بي بي حضرت فاطمه ي زهرا ( سلام الله عليها). حالا شما اگر ميتواني بگو يکي از ائمه معصومين ( عليهم السلام جميعا) ما يکي از اين کار ها را کرده باشند که نعاذ الله سزائار سب و لعن باشند. و بفر ما بگو که ما بي دليل خلفاي غاصب را لعنت و نفرين ميکنيم و تبري ميجويي از قاتلان دخت گرامي نبي (ص) ام الائمه. ام المونين . فرموديد که : ديديد جگرتان اتش گرفت اگر مي خواهي کسي بر پدر تان لعنت نفرستد بر پدر کسي لعنت نفرست اگر مي خواهي کسي مادرت را سب نکند مادر کسي را سب نکن اگر مي خواهي کسي بر پيشوايان و امامان شما افترا وتهمت وستمگر وکافر مرتد نگويد بر پيشوايان وامامان کسي افترا وتهمت و ستمگر وکافر و مرتد نگو. ببين .!!!!!!!!!!!!!!!!! حالا دليل لعن کردنمان معلوم شد. خب.! حالا بگو ببينم. لعن ما بي غرض ورزي است و قربتا الي الله. و براي تنبري و قرب الي الله. لعن شما براي چيست.؟ پس معلوم است از سر لج و لجبازيست . بله؟ ببين. کسي که بي دليل و عمدا يکي از ائمه معصومين را لعنت کند در محاکم قضايي و حکم شرعيش مرگ و مردن است. پس مواظب اون چاک دهنت باش. خب؟!!!!!!!!!! اون موقعي که اون دومي سعي در قتل بي بي داشت. بايد فکرش را ميکرد که مليارد ها لعن را تا قيام قيامت از موحدان بايد بشنود. اگر آسنان زمين بيايد. زمين به آسمان برود. به والله و به تالله دست از تبري بر نميداريم. و بي تبري روزمان شب و شبمان زوز نمي شود و مانند بي بي زهرا( سلام الله عليها). در قنوت نمازنان لعن جايگاه ويژه اي دارد. و بي لعن نمازمان به دلمان نميچسبد. يا الله سبحانه و تعالي.
34 | كميل | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ١١ فروردين ١٣٨٩ |
سلام بر برادر عزيزم وهابي . خسته نباشيد . شما لطف دارين . بنظر من هرچي سنيا بچرخن ما بايد بيشتر بچرخيم .
تصور بفرماييد يه کسي رو تو يه اتاق زنداني کرده باشن و اون شخص از پنجره اي شاهد از بين رفتن و کشته شدن يا گمراه شدن بچه هاش باشه .
امام زمان ما دقيقا اين حالو دارن و بااينکه قدرت داره بچه هاشو نجات بده ولي اجازه اينکارو نداره . حالا فرض کنين کسي بياد و بچه هاي اون مرد رو نجات بده .
اين مرد هرکي که باشه ناجي بچه هاشو دعا ميکنه و دلش آروم ميگيره . حالا اون مرد ولي خداست امام ماست بايد يه کاري براش بکنيم .کمترين کاري که ميتونيم انجام بديم اينه که از خودش و پدراشو مادر مظلومش دفاع کنيم .از دشمنش ابراز بيزاري کنيم و به همديگه آگاهي بديم تا عمري ها نتونن بچه هاي امام زمانو از راه بدر کنن. شايد بااين کار ناقابل بتونيم يک لحظه لبخند بر لبهاي مبارک پدر غريبمون بنشونيم . التماس دعا
35 | WaHHabi | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١١ فروردين ١٣٨٩ |
سلام عليکم. (((((((((«هل الدين الا الحبّ و البغض»))))))))))) سلام بر برادر کميل عزيز. به به . آفرين. احسنتم يا اخي.!!! ببينيد شيعيان. ببينيد . شيعه بايد نسبت به ساحت مقدس اهل بيت ( عليهم السلام جميعا) متعصب و غيور باشد. شيعه ي بي تفاوت شيعه نيست. آن دسته از شيعيان که با شنيدن مصيبت بي بيه دو عالم. حضرت سيده ي بتول. دخت گرامي نبي. حضرت فاطمه ي زهرا. عصمت الله الکبري( سلام الله عليها) منقلب نشود. بايد توجه نمود كه عامل محركه انسان به سوى خوبى ها و بدى ها و نيز عامل بازدارنده او از خوبى ها و بدى ها رضا و غضب و حب و بغض است، از اين رو فرموده اند: «هل الدين الا الحبّ و البغض»[5] (دين جز حب و بغض نيست) و مى توان گفت زندگى بشر در همه زمينه ها بر حب و بغض و رضا و غضب استوار است; چرا كه جلب منفعت بدون حب و گرايش و دفع ضرر بدون غضب و بغض متصوّر نيست، به عبارت ديگر همه رفتارهاى انسان ها بر اين دو حالت نفسانى استوار است. اين روايت که مي‏گويد: دوستي چيزي جز حب و بغض نيست، مخالفتي با آن روايات ندارد.زيرا دوستي هر چيزي ملازم است ‏با دشمن داشتن ضد آن، دوستي و دشمني مانند ايمان وکفر است. کلمه توحيد، از «لا اله‏» شروع مي‏شود و به «الا الله‏» ختم مي‏شود. تا انساننفي همه خدايان نکند، چگونه مي‏تواند به «الا الله‏» برسد. هرگاه به مقتضاي روايات بپذيريم که دين همان محبت است، و در گوهر ناب و پاک دينهيچ عنصري راه ندارد و هيچ چيزي به عنوان جنس و فصل و صورت و ماده و مقوم ذات درساختار آننيست، بايد بپذيريم که دين و محبت، دو مفهوم متساوق دارند. يعني مفهوم آنهامغاير و مصداقها يکي است. ((اما لازمه اين محبتي که عين دين است، بغض و عداوت است. هر جاذبه‏اي همراه بادافعه‏اي است.)) نتيجه بحث: بنابراين، دين واقعي همان محبت، و محبت واقعي همان دين است. محبت ماندگار وپايدار، محبت واقعي است. اما محبتهاي ناماندگار و ناپايدار، محبت غير واقعي است.حب مال و جاه و مقام و زن و فرزند و برادر و خواهر و پدر و مادر و ساير بستگان،نمي‏تواند محبت واقعي باشد، مگر اين که پيوند با دين داشته باشد. هر محبتي کهدنيوي و مادي است و هدف و مقصودي جز دنيا و زرق و برق آن ندارد، مجازي و سراب است وهر محبتي که ديني - بلکه خود دين است - حقيقي و نه سراب، بلکه آب است که جان رانشاط مي‏بخشد و عطش روح را فرو مي‏نشاند. ايـمـان , اساس اسلام و پايه استوار دين است , زيرا ايمان , باورى است كه اساس باورها را تشكيل مـى دهـد, ولـى اسـلام , سازشى است كه امكان دارداز روى مصلحت انديشى باشد, نه از روى باور داشتن . لذا اسلام آوردن بتنهايى كافى نيست . (قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا و لكن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان فى قلوبكم ) آيه 14. پس ببينيد برادران و خواهران ايماني و ديني من.! دين چيزي جز حب و بغض نيست. حب اوليا الله( ائمه معصومين) و بغض از دشمنان الله و اعدا الله( غاصبين و قاتلان حبل الله . ائمه ي معصومين).!!!!!!!! لطفا خوب دقت بفرماييد.!!! لعن كه به معناى دورى از لطف و رحمت الهى است و آنچه نکوهش شده ناسزاگويي و سب به خدايان مشرکان است «لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم؛... و آنهايي را که جز خدا مي خوانند دشنام مدهيد که آنان از روي دشمني و به ناداني خدا را دشنام خواهند داد» (1) اما لعن به معناي طلب دوري از رحمت الهي، نسبت به کافران و ظالمان در قرآن نيز آمده است «ان الله لعن الکافرين و اعد لهم سعيرا؛ خداوند کافران را لعن مي کند و عذاب را براي آنان آماده کرده است» (2) و همچنين کساني که پيامبر را آزار داده اند مورد لعن قرار گرفته اند. «ان الذين يؤذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الاخره؛ کساني که خداوند و پيامبرش را آزار مي دهند خداوند آنان را در دنيا و آخرت مورد لعن قرار مي دهد» (3). براى معاندان و محاربان با امام حسين(ع) و بي بي زهرا( سلام الله عليها) و ظالمين به اسوه‏ها و الگوهاى هدايت مردم، ابدى است. زيرا ملاك لعن، ابدى است. آنچه كه موجب لعن و نفرين نسبت به ظالمين به حق محمد و آل محمد(ص) شده است، و ملاك لعن است، چون باقى است لعن هم باقى است. علاوه بر اين، حقيقت و روح دين را همين حب و بغض‏ها تشكيل مى‏دهد. حب و عشق نسبت به كسانى كه بندگان مطيع و عارف درگاه الهى بوده‏اند و بغض نسبت به كسانى كه دشمن حق و حقيقت بوده‏اند (تولي و تبري) از نشانه هاي ايمان است. همچنان كه در متون دينى آمده است «هل الدين الاّ الحبّ؟ و هل الايمان الاّ الحبّ و البغض؟ آيا دين و ايمان چيزى غير از حبّ و بغض است؟ در حديث قدسى آمده است: «خداوند به موسى(ع) فرمود: آيا هرگز كارى براى من انجام داده‏اى؟ موسى عرض كرد: برايت نماز گزاردم، روزه گرفتم، صدقه دادم و تو را ياد كردم؛ خداوند فرمود: نماز برهان و حجّت براى توست و روزه سپر تو در برابر آتش جهنم است و صدقه، سايه‏ى سرت و ياد من، نورى است براى تو چه كارى براى من كرده‏اى؟ موسى(ع) عرض كرد: مرا به كارى كه براى توست راهنمايى فرما. خداوند فرمود: اى موسى! آيا هرگز براى من با كسى دوستى كرده‏اى و براى من با كسى دشمنى كرده‏اى؟ پس، موسى دانست كه برترين اعمال، حبّ و دوستى به خاطر خدا و بغض و دشمنى به خاطر خداست»، (5). در زمينه حب و بغض بخاطر خدا، نقل متواتر از شيعه و سنى رسيده است. نبى اكرم مى‏فرمايد: «حبّ و بغض به خاطر خداوند، واجب است»، (6) بنابراين، يكى ديگر از فلسفه‏هاى زيارت عاشورا را همين تحكيم حبّ و بغض به خاطر خدا مى‏توان برشمرد. نکته آخر آن که زيارت شريف عاشورا و خواندن با اصل تأکيد بر وحدت اسلامي تنافي و تناقض ندارد زيرا از نظر فقه شيعه آنجا که انجام کاري باعث نزاع و تفرقه مي شود حتما بايد از آن پرهيز کرد و با تکيه بر اهل ديگر ديني «تقيه» از انجام آن بايد خودداري شود چنان که هر سال در موسم حج اتفاق مي افتد که طبق نظر فقهاي شيعه براي حفظ وحدت و هماهنگي اسلامي، مهر گذاشتن در نماز لازم نيست و شرکت در نماز جماعت اهل سنت جايز بوده و نماز هم اعاده ندارد. گذشته از همه اينها، خواندن زيارت عاشورا نوعا در جمع شيعيان است و يا هر کسي در خانه خود آن را مي خواند، در اين صورت هيچ ضرر و زياني به وحدت بين المللي اسلامي با ديگر مسلمانان وارد نمي کند. 1-انعام، آيه 108 2-احزاب، ايه 64 3-احزاب، آيه 57 4-ميزان الحكمه، ج 2، ص 944 5-همان، ص 966 6-كنزالعمّال، ح 24688 پس اي کساني که شب و روز از لعن ما ناراحتيد. بدانيد لعن چيست و براي کيان است. بعد غر غر کنيد و نق نوقتان در بيايد. به درک اسفل السافلين. انقدر در بيايد تا جانتان . ( ان شا الله) در بيايد. و لعنت دائما علي اعدائهم اجمعين. من الآن الي قيام يوم الدين.
36 | كميل | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ١١ فروردين ١٣٨٩ |
جناب مالک اشتر سلام . شما درست ميفرماييد اين عمري ها ذاتا و اصلا مشکل دارن . ولي بايد بهشون سخت گرفت انتقام حضرت زهرا رو از اينا بايد گرفت .
37 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ١٢ فروردين ١٣٨٩ |
برادر عزيز جناب مالک اشتر
گفتار شما تبعيت کامل از قرآن کريم و سنت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) است.
اجازه دهيد تنها گوشه‌هايي از سنت مبارک و حسنه «لعن» را براي شما ياد آوري کنم:
**** قرآن مجيد اين کتاب منير ******
**** اذان لعنت بر ظالمين در آخرت ******
«و نادي أَصحاب الجنة أَصحاب النارِ أن قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقا فهل وجدتم ما وعد ربكم حقا قالوا نعم فأَذن مؤذن بينهم أن لعنة الله علي الظالمين»(سوره اعراف 44)
جناب مالک اشتر
آيا اين موذني که که در عرصه محشر اذان سر مي‌دهد و در اذان خود مي‌فرمايد «لعنة الله علي الظالمين» را مي‌شناسيد؟
ايشان کسي نيست جز مولي الموحدين حضرت اميرالمومنين علي ابن ابيطالب (عليهما السلام).
****** دستور صريح و روشن و واضح و علني قرآن کريم در تبري از منافقين *******
«لا تجد قوما يؤمنون بالله و اليوم الاخرِ يوادون من حاد الله و رسوله و لو كانوا آباءهم أَو أَبناءهم أَو إِخوانهم أَو عشيرتهم أولاءك كتب في قلوبهم الايمان و أيدهم بروح منه و يدخلهم جنات تجري من تحتها الأنهار خالدين فيها رضي الله عنهم و رضوا عنه أولاءك حزب الله ألا إن حزب الله هم المفلحون»(سوره مجادله آيه 22)
« قومى را نيابى كه به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشند [و] كسانى را كه با خدا و رسولش مخالفت كرده‏اند -هر چند پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا عشيره آنان باشند- دوست بدارند. در دل اينهاست كه [خدا] ايمان را نوشته و آنها را با روحى از جانب خود تأييد كرده است، و آنان را به بهشتهايى كه از زير [درختان‏] آن جويهايى روان است در مى‏آورد؛ هميشه در آنجا ماندگارند؛ خدا از ايشان خشنود و آنها از او خشنودند؛ اينانند حزب الله. آرى، حزب الله است كه رستگارانند.»
********
«يا أَيها الذين آمنوا لا تتولوا قوما غضب الله عليهم» (سوره ممتحنه، آيه 12)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! با قومي كه خداوند آنان را مورد غضب قرار داده، دوستي نكنيد!»
*************
حال اين عمر ابوبکري((((!)))) به شما مي‌گويد «لعّان».
الحمد الله رب العامين که دشمنان ما، ما را به صفاتي خطاب مي‌کنند که جز نشانه پيروي ما از قرآن کريم نيست. اول لعنت کننده حضرت حق است که در قرآن بارها و بارها به «لعن» منافقين و ظالمين پرداخته است:
«وعد الله المنافقين و المنافقات و الكفار نار جهنم خالدين فيها هي حسبهم و لعنهم الله و لهم عذاب مقيم»
«و الذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه و يقطعون ما أمر الله به أَن يوصل و يفسدون في الأرض أولاءك لهم اللعنة و لهم سوء الدارِ»
«إن الذين يؤذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الاخرة و أعد لهم عذابا مهينا»
«إن الله لعن الكافرين و أَعد لهم سعيرا»
********* لعن سنت انبياء و اولياء بزرگ الهي است *******
«لعن الذين كفروا من بني إِسراءيل علي لسان داود و عيسي ابن مريم ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون»
« از ميان فرزندان اسرائيل، آنان كه كفر ورزيدند، به زبان داوود و عيسى بن مريم مورد لعنت قرار گرفتند. اين [كيفر] به خاطر آن بود كه عصيان ورزيده و [از فرمان خدا] تجاوز مى‏كردند.»(سوره مبارکه مائده 78)
********
آري. جناب مالک اشتر. براستي که:
«لا تجد قوما يؤمنون بالله و اليوم الاخرِ يوادون من حاد الله و رسوله و لو كانوا آباءهم أَو أَبناءهم أَو إِخوانهم أَو عشيرتهم»
حال سوال بنده از شما اين است مگر معاويه و ابوسفيان با رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) مُحادَّة و نبرد نکردند؟
پس چگونه «عمر» و «عمر پرستان» آن دو را «دوست» مي‌دارند؟؟ آيا همين دوست داشتن معاويه بزرگترين دليل بر عدم ايمان «عمر» و «عمر پرستان» نيست؟
يا علي
****************
راستي جناب عمر ابوبکري ((((!)))) يک هديه هم براي شما از قرآن کريم دارم:
«إنما المؤمنون الذين امنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا بأَموالهِم و أنفسهِم في سبيل الله أولاءك هم الصادقون»
بله. مومن بودن هرکسي را نسزد : «...ثم لم يرتابوا...» «...ثم لم يرتابوا...» «...ثم لم يرتابوا...» «...ثم لم يرتابوا...»
راستي عمر چطور توانست بعد از ديدن آنهمه معجزات عظيم از رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) در طول ساليان، به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در جريان واقعه صلح حديبه «شک کند»؟؟؟
آيا مطابق نص صريح قرآن کريم همين شک او براي خروج او از «مومنين» کافي نيست؟

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
38 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ١٢ فروردين ١٣٨٩ |
جناب عمر ابوبکري (((((!)))))
از چه سخن مي‌راني؟ «دليل»؟«برهان»؟؟«قرآن»؟؟؟ شما و «برهان»؟؟؟؟ شما و قرآن؟؟؟؟
خيلي ببخشيد شمايي که هنوز روخواني قرآن را نمي‌دانيد و حتي متوجه نشديد که ضمير «ه» در آيه نوراني «و إن من شيعته لابراهيم» به چه کسي برمي‌گردد و يا کلمه «شِيَعا» جمع است حال از «قرآن»‌کريم سخن مي‌راني؟؟؟ شمايي که هنوز نمي‌دانيد که مراد از «اب» ابراهيم (عليه السلام) کيست چگونه ادعاي «براهين قرآني» داريد؟؟؟؟
شمايي که از پاسخ دهها سوال ما درمانده مانده‌ايد حال از منطق سخن مي‌رانيد؟؟؟؟
نکند فکر کرده‌ايد اينجا هم کلاسهاي «درس» مدارس ديني حجاز اشغالي است که بنشينيد و هر حرف بي‌اساس و بي‌ربطي را به قرآن کريم نسبت دهيد و کسي هم متعارض شما نشود؟؟؟
**************
چرا جواب سوالات سروران بنده آقايان علي و مجيد علي و کميل را نمي‌دهيد؟؟؟ آيا جز اين است که حرف حساب جواب ندارد؟؟؟
**************
و اما بعد سه هدف از اهداف منافقان را بيان کردي و گفتي:
«در نزد رسول اکرم هيچ مال وثروت و لقمه چرب نبود و در نزد رسول اکرم پست ورياست نبود و اسلام ضعيف بود ودر اين مورد هم کسي از رسول اکرم ص ترس و وحشت نداشت»!!!
متاسفانه بازهم جهالت و کم سوادي معمول عمري خود را به جهانيان اثبات کردي!!!
«فهل عسيتم إن توليتم أن تفسدوا في الارضِ و تقطعوا أرحامكم» (سوره مبارکه محمد(ص) آيه 22)
quran.al-islam.com/Tafseer/DispTafsser.asp
?l=arb&taf=KORTOBY&nType=1&nSora=47&nAya=22
«تفسير القرطبي»
«اختلف في معنى " إن توليتم " فقيل : هو من الولاية
قال أبو العالية : المعنى فهل عسيتم إن توليتم الحكم فجعلتم حكاما أن تفسدوا في الأرض بأخذ الرشا . وقال الكلبي : أي فهل عسيتم إن توليتم أمر الأمة أن تفسدوا في الأرض بالظلم . وقال ابن جريج : المعنى فهل عسيتم إن توليتم عن الطاعة أن تفسدوا في الأرض بالمعاصي وقطع الأرحام . وقال كعب : المعنى فهل عسيتم إن توليتم الأمر أن يقتل بعضكم بعضا
وقيل : من الإعراض عن الشيء . قال قتادة : أي فهل عسيتم إن توليتم عن كتاب الله أن تفسدوا في الأرض بسفك الدماء الحرام , وتقطعوا أرحامكم .
وقيل : " فهل عسيتم " أي فلعلكم إن أعرضتم عن القرآن وفارقتم أحكامه أن تفسدوا في الأرض فتعودوا إلى جاهليتكم .»
طبق نص صريح قرآن مجيد يکي از خواسته‌هاي دروني منافقين ايجاد جامعه متعارض با قرآن و شروع به فساد و تباهي در روي زمين بوده است. منافق چون پيرو شيطان است اولين مانع بر سر راه خود را احکام الهي و نوراني اسلام مي‌بيند.
دقيقا به همين دليل است که عمر و ابوبکر کمر به حذف شريعت اسلام بستند و شروع به فساد في الارض کردند.
1) دستورات و احکام و علوم پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) را آتش زدند
2) احکام قرآن را قلب ماهيت کردند و اسلام را واژگون کردند (تبديل زکات به خراج و تبديل دعوت به کشتار)
3) حکومت رحمت و رافت اسلامي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) را تبديل به ديکتاتوري خالدي کردند.
4) عظيم ترين انقلاب عظيم علمي تاريخ را تحويل کعب الاحبار ها دادند.
و ....
البته قرآن کريم بارها و بارها نيت دروني منافقين را بيان کرده است:
«وإذا قيل لهم تعالوا إلى ما أنزل الله وإلى الرسول رأيت المنافقين يصدون عنك صدودا»
آري اولين و بزرگترين هدف منافقين «صدود» کردن و بازداشتن مردم از اتصال مردم به رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) است. هدفي شيطاني که کاملا همسو با کفار است:
*****
«براي چه خاطر شهر وکاشانه و مال و ثروت و دارايي خود را رها کردند و فرسنگها پياده و يا با سواري معمولي سفر کنند»
«پس براي چه خاطر ايمان اوردند پس براي چه دين ابا واجداد خود را گذاشتند و دين جديد را قبول کردند که مورد تمسخر واذيت و ازار مردم قرار بگيرند»
«براي چه خاطر با تعداد کم وسلاح معمولي با دشمنان قوي و تعداد زياد وبا داشتن بهترين اسلخه ان زمان اماده نبرد باشند و در هر جنگ وغزوه شرکت کنند و در هر لحظه اماده بسوي مرگ باشند»
****** ايمان اصحاب منافق ***********
«و إِذا لقوا الذين امنوا قالوا امنا و إذا خلوا إِلي شياطينهِم قالوا إنا معكم إنما نحن مستهزِءون»
***** شباهت اصحاب منافق با کافرين است که اموال خود را صرف «صدود» اسلام مي‌کنند *****
«إن الذين كفروا ينفقون أموالهم ليصدوا عن سبيل الله ...»
***** هشدار خداوند به اصحاب منافق که همانند کافرين به منظور ريا و خودنمايي براي جهاد نيايند ***
«و لا تكونوا كالذين خرجوا من ديارِهم بطرا و رِءاء الناس و يصدون عن سبيلِ الله و الله بما يعملون محيط»
(از اين آيه مشخص است که گروهي از اصحاب همان نيت مشرکين را براي جهاد داشتند)
***** کافرين و اصحاب منافق دين خدا را «کج» و «منحرف» مي‌خواهند ******
«الذين يصدون عن سبيل الله و يبغونها عوجا و هم بالآخرة هم كافرون»
***** حضور اصحاب منافق در غزوات همراه اصحاب مومن و نيشخند زدن آنها ******
«إذ يقول المنافقون و الذين في قلوبهم مرض غر هؤلاء دينهم و من يتوكل علي الله فإن الله عزيز حكيم»
***** نگراني و ترس اصحاب منافق از جهاد و قتال في‌ سبيل الله *****
«و يقول الذين امنوا لولا نزلت سورة فإِذا أُنزِلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال رأيت الذين في قلوبهم
مرض ينظرون إليك نظر المغشي عليه من الموت فأولي لهم»
***** فرار اصحاب منافق از مقابل کافرين *******
«و من يولهِم يومئذ دبره إلا متحرفا لقتال أو متحيزا إِلى فئة فقد باء بغضب من الله و مأواه جهنم و بئس ‍ المصير»
راستي فرار عمر از مقابل يهوديان که مسلما حيله جنگي نبود، فرداي آن روزهم که دوباره با گروهي ديگر حمله نکرد. پس آيا فرار او جز مصداق واقعي «خريد غضب خدا» و در نتيجه «ماواه جهنم و بئس المصير» است؟
*********************
«چطور حضرت علي از طرف خداوند به خلافت منصوب ميشود وبعد از شهادت حضرت عثمان رضي الله عنه مردم مي خواهند با او بيعت کنند او نمي پذيرد و ميفرمايد دعوني والتمسوا غيري خطبه 91 نهج البلاغه يعني مرا رها کنيد وبراي اينکار غير از من کسي ديگر را بخواهيد چرا نمي خواهد وظيفه اي را که خداوند و رسولش براي او تعيين نموده اند بر عهده بگيرد ايا رسول الله هم ميتوانست که بگويد براي رسالت خداوند کسي ديگر را انتخاب کن»
همانگونه که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به کفار فرمودند:
«لكم دينكم و لى دين»
اتفاقا رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) بارها به مردم فرمودند که «و ما علينا إلا البلاغ المبين».
همان رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) نيز تشکيل حکومت دادند.
البته براي شما که حکومت ديکتاتوري معاويه و ابوبکر را مي‌پسنديد بايد هم عجيب باشد که چگونه حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) و حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) براي تسلط بر مردم و حکومت بر مردم حرص نمي‌ورزيدند.
جواب کامل تر شما در اين صفحه موجود است:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=56
(«چرا حضرت علي خلافت را در ابتدا نپذيرفتند؟» را جستجو کنيد)
**************
«اگر يک بسکويت را از طفلي بزور بگيريد انقدر داد وفرياد راه مي اندازد که شما مجبور ميشويد او را پس بدهيد يا فرار کنييد پذيرفتني است امير المومنيين شير خدا 25 سال سکوت کند وبا غاصبين بيعت کند و پشت سر انها نماز بخواند ودختر خود را به يکي از غاصبين بدهد و اسماي فرزندان خود را به اسم ان غاصبين و منافقين نام گذاري کند»

ني‌ني عمر!!! ني‌ني عمر!!! بازهم يک کامنت ديگر گذاشتي و نتوانستي از توهين و بي‌احترامي به سرور اولياء و اوصياء الهي جناب اسدالله غالب حضرت اميرالمومنين علي ابن ابيطالب (عليهما السلام)، دوري کني؟؟ آخر تو که هيچ، اصنمامت يزيد و عايشه و عثمان و عمر و معاويه و ابوبکر را هم روي بگذاريم چون مورچه اي هستيد در مقابل شمس الله و چراغ منير حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام).
البته جواب تو به خوبي در اين صفحه داده شده است:
دليل عدم انقلاب مسلحانه :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=9
ازدواج دختر ابوبکر با عمر:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=75
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83
نام گذاري!!!:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=437
*****
>>>دليل عدم انقلاب مسلحانه بر عليه طاغوت ابوبکر:
«أم حسبتم أن تدخلوا الجنة و لما يعلم الله الذين جاهدوا منكم و يعلم الصابرين»
>>>تشنگي عمر 50 ساله به دختر 5 ساله ابوبکر:
«وجاءه قومه يهرعون إليه ومن قبل كانوا يعملون السيئات قال يا قوم هؤلاء بناتي هن أطهر لكم فاتقوا الله ولا تخزون في ضيفي أليس منكم رجل رشيد»
>>>نام گذاري!!!:
«فذرهم يخوضوا و يلعبوا»
*****
بلاشک برادر و سرور بنده آماده هستند که مشتي محکم بر دهان ياوه‌ گويي که حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) را با طفلان مقايسه مي‌کند بزنند.
*****
و اما جمله آخرت:
«قوت ايمان اصحاب فداکار و مجاهد رسول الله و مدح وتجليل قران کريم از ايشان با کتمان خلافت و امامت الهي علي عليه السلام توسط انان تناقص صريح دارد»
احسنت!!! ما هم دقيقا همين نظر را داريم.
و دقيقا به همين دليل بود که اصحاب فداکار و مجاهد رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) يعني جناب ابوذر غفاري و سلمان فارسي و مقداد و حذيفه و أبودجانة و مالک اشتر و ... حامي حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) بودند.
خدا لعنت کند آن زن منافقه‌اي را که دستور به قتل عام اين اصحاب مومن رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) را داد.

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
39 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٢ فروردين ١٣٨٩ |
با سلام
جناب اقاي (((ا))) اگر از نظر شما كميت ملاك باشد پس بايد گفت كه بودائيها و هندو ها از شما حتماً برحقترند .
ثانياً به كتابهاي خودتان مراجعه كنيد ببينيد چه كساني از اصحاب پيغمبرتان به كدامين اصحاب پيغمبرتان لعن فرستاده .
ثالثاً ما هم سب و لعن اصحاب مومن پيغمبرمان را نهي ميكنيم و اگر كساني را لعن انهم لعن فقط ميكنيم انها منافقيني بودند كه خود را بصورت مومن در اورده بودند بعنوان مثال ان كسانيكه قصد ترور حضرت محمد ( ص ) رسولمان و رسولتان را داشتند حال ما انها را به تاسي از خود قران كريم لعن ميكنيم , شما هم ميتوانيد اين منافقان را تكريم كنيد يا لعن ( اين بخودتان مربوط است .
اينكه ميگويم پيغمبرمان و پيغمبرتان از كلام خودتان و نكته بسيار زيباي برادرم جناب اقاي كميل برداشت كرده ام و ان اينه كه شما فرموديد :
.... تبري انست که حضرت ابراهيم از پدرش کرد يعني از او اظهار بيزاري کرد ....
اما برادرمان جناب كميل .... پدر ابراهيم (علي نبينا و آله و عليه السلام) ، تارح نام داشته ... و بعد اضافه كردند كه ..... ما معتقديم پدر و مادر پيامبران و امامان ظالم يا گنهكار نبودند.....
ايا اين خود صحبت كردن از دو شخصيت مختلف نمي يباشد .
اينهم چندين مطلب در اثبات موارد بالا كه فكر ميكنم از ديد شما افتاده خصوصاً ان خط اخر كه مربوط به لعن ميباشد :

فخر رازي ، مفسر پر آوازه اهل سنت در اثبات اين كه آزر عموي حضرت ابراهيم بوده نه پدرش مي‌نويسد :
أن آباء الأنبياء ما كانوا كفارا ويدل عليه وجوه : منها قوله تعالى : * ( الذي يراك حين تقوم * وتقلبك في الساجدين ) * ( الشعراء : 218 ، 219 ) . قيل معناه : إنه كان ينقل روحه من ساجد إلى ساجد وبهذا التقدير : فالآية دالة على أن جميع آباء محمد عليه السلام كانوا مسلمين .

به درستي که پدران انبيا ، کافر نبوده اند . و دليل هاي بسياري بر اين مطلب ، دلالت مي کند :

يکي از آن ها کلام خداوند است که :" کسي که تو را در هنگام ايستادن مي بيند ؛ و گردش تو را در بين سجده کنندگان" ؛ گفته شده است که معني اين آيه آن است که روح رسول خدا از سجده کننده اي به سجده کننده اي منتقل مي گرديد . و با اين فرض ، تمامي اجداد رسول خدا عليه السلام مسلمان بوده اند .

و در ادامه مي‌گويد :

ومما يدل أيضا على أن أحدا من آباء محمد عليه السلام ما كان من المشركين قوله عليه السلام : " لم أزل أنقل من أصلاب الطاهرين إلى أرحام الطاهرات " وقال تعالى : * ( إنما المشركون نجس ) * ( التوبة : 28 ) وذلك يوجب أن يقال : إن أحدا من أجداده ما كان من المشركين .

تفسير الرازي - الرازي - ج 13 - ص 39 .

و نيز از دليل هايي که دلالت مي کند يکي از پدران رسول خدا مشرک نبوده است ، کلام خود ايشان است که فرمودند :
دائما از اصلاب مردان پاک به رحم زنان پاک منتقل مي شدم ؛ و خداوند فرموده است که " مشرکين نجس هستند )
و اين دليل ، لازم مي کند که چنين گفت : که يکي از اجداد رسول خدا مشرک نبوده است .

و آلوسي نيز در اين باره مي‌گويد :

قال الآلوسي: أنّه ليس فى آباء النبي صلى اللّه عليه وسلّم كافر أصلا لقوله (ع) «لم أزل انقل من اصلاب الطاهرين الى ارحام الطاهرات». والمشركون نجس، وتخصيص الطهارة بالطهارة من السفاح لا دليل له يعول عليه والعبرة لعموم اللفظ لا لخصوص السبب. وقد ألّفوا في هذا المطلب الرسائل واستدلّوا له بما استدلوا والقول بأنّ ذلك قول الشيعة كما ادعاه الإمام الرازي ناشيء من قلّة التتبع .

تفسير الآلوسي ، ج7 ،‌ ص195.

آلوسي گفته است : در بين پدران رسول خدا کافر نبوده است ؛ زيرا خود ايشان فرموده اند : دائماً از صلب مردان پاک به رحم زنان پاک منتقل مي شدم ؛ و مشرکين نيز نجس مي باشند ؛ و اينکه بگوييم مقصود از اصلاب پاک و ارحام پاک ، پاک از زنا است ، اين دليلي ندارد که بر آن تکيه شود . و آنچه مورد توجه است عام بودن لفظ است ( که فرموده اند اصلاب پاک ) نه جهتي خاص ؛ و در اين زمينه مقالات نوشته اند و به دلايل بسياري استدلال کرده اند و اينکه ما اين نظر را تنها نظر شيعه بدانيم – همانطور که فخر رازي ادعا کرده است - ناشي از کمي جستجو است .

از اين‌ها كه بگذريم ،‌ صالحي شامي در سبل الهدي والرشاد مي‌نويسد :

وسئل القاضي أبو بكر بن العربي أحد الأئمة المالكية رحمه الله تعالى عن رجل قال : إن أبا النبي صلى الله عليه وسلم في النار . فأجاب : بأن من قال ذلك فهو ملعون لقوله تعالى : ( إن الذين يؤذون الله ورسوله لعنهم الله في الدنيا والآخرة ) قال ولا أذى أعظم من أن يقال عن أبيه : إنه في النار .

سبل الهدى والرشاد - الصالحي الشامي - ج 1 - ص 260 .

و از قاضي ابو بکر بن عربي يکي از ائمه مالکيه در مورد شخصي سوال شد که مي گويد : پدر رسول خدا صلي الله عليه وسلم در آتش است ؛ پس پاسخ داد ، هر کس چنين گويد ملعون است ؛ زيرا خداوند فرموده است که : بدرستيکه کسانيکه خدا و رسولش را آزار مي دهند خداوند ايشان را در دنيا و آخرت لعنت کرده است ؛ و اذيتي از اين بزرگتر نيست که در مورد پدر ايشان بگوييم که در آتش است !!!

و اين روايت ملعون بودن و كفر كساني را ثابت مي‌كند كه اعتقاد دارند ، پدران پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم كافر بوده‌اند .
=======================================================================
دو مرتبه اين جملات اخر را ذكر ميكنم تا از چشمتان نيفتاد.
و اين روايت ملعون بودن و كفر كساني را ثابت مي‌كند كه اعتقاد دارند ، پدران پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم كافر بوده‌اند .
=======================================================================

حال براي اينكه فرق بين اصحابي كه ما خاك پاي انها را توتيا چشم خود ميكنيم ( با علامت +++++ مشخص شده ) و ان اصحابي كه شما خاك پا اونها را .. (كه با علامت ×××× مشخص شده ) از علماي خودت بخوان كه اگر خواستي لعنتشون بكني ازاد باشي :-
بيهقى در دلائل النبوة از عروه روايت كرده كه او گفت: هنگامى كه رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله با مسلمين از تبوك مراجعت مي كرد و در راه مدينه بسير خود ادامه مي‌داد، گروهى از اصحاب او اجتماعى كردند، و تصميم گرفتند كه آن جناب را در يكى از گردنه‏هاى بين راه به طور مخفيانه از بين ببرند، و در نظر داشتند كه با آن حضرت از راه عقبه حركت كنند.

پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) از اين تصميم خائنانه مطلع شد و فرمود: هر كس ميل دارد از راه بيابان برود ؛ زيرا كه آن راه وسيع است و جمعيت به آسانى از آن مي گذرد، حضرت رسول (صلي الله عليه وآله وسلم) هم از راه عقبه كه منطقه كوهستانى بود به راه خود ادامه داد، اما آن چند نفر كه اراده قتل پيغمبر را داشتند براى اين كار مهيا شدند، و صورت هاى خود را پوشانيدند و جلو راه را گرفتند. حضرت رسول امر فرمود،
حذيفة بن يمان و عمار بن ياسر در خدمتش باشند، و به عمار فرمود: مهار شتر را بگيرد و حذيفه هم او را سوق دهد،
+++++++++++++++++++ ++++ +++++ در اين هنگام كه راه مي‌رفتند ناگهان صداى دويدن آن جماعت را شنيدند، كه از پشت سر حركت مي‌كنند و آنان حضرت رسول را در ميان گرفتند و در نظر داشتند قصد شوم خود را عملى كنند.

پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) از اين جهت به غضب آمد، و به حذيفه +++++امر كرد كه آن جماعت منافق را از آن جناب دور كند، حذيفه به طرف آن ها حمله كرد و با عصائى كه در دست داشت، بر صورت مركب‏هاى آنها زد و خود آنها را هم مضروب كرد، و آنها را شناخت، پس از اين جريان خداوند آنها را مرعوب نمود و آنها فهميدند كه حذيفه++++ آنان را شناخته و مكرشان آشكار شده است، و با شتاب و عجله خودشان را به مسلمين رسانيدند و در ميان آنها داخل شدند.
بعد از رفتن آنها حذيفه ++++خدمت حضرت رسول رسيد، و پيغمبر فرمود: حركت كنيد، و با شتاب از عقبه خارج شدند، و منتظر بودند تا مردم برسند، پيغمبر اكرم فرمود: اى حذيفه+++++ شما اين افراد را شناختيد ؟ عرض كرد: مركب فلان و فلان را شناختم، و چون شب تاريك بود، و آن‏ها هم صورت‏هاى خود را پوشيده بودند، از تشخيص آنها عاجز شدم.

حضرت فرمود: فهميديد كه اينها چه قصدى داشتند و در نظر داشتند چه عملى انجام دهند ؟ گفتند: مقصود آنان را ندانستيم، گفت: اين جماعت در نظر گرفته بودند از تاريكى شب استفاده كنند و مرا از كوه بزير اندازند، عرض كردند:
يا رسول اللَّه ! امر كنيد تا مردم گردن آنها را بزنند، فرمود: من دوست ندارم مردم بگويند كه محمد اصحاب خود را متهم مي‌كند و آنها را مي‌كشد، سپس رسول خدا آن‌ها را معرفي كرد و فرمود: شما اين موضوع را نديده بگيريد و ابراز نكنيد.
البيهقي، أبي بكر أحمد بن الحسين بن علي (متوفاي458هـ)، دلائل النبوة، دلائل النبوة ج 5، ص256، باب رجوع النبي من تبوك وأمره بهدم مسجد الضرار ومكر المنافقين به في الطريق وعصمة الله تعالى إياه وإطلاعه عليه وما ظهر في ذلك من آثار النبوة، طبق برنامه الجامع الكبير؛

السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الدر المنثور، ج 4، ص 243، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1993.

اما اين كه اين افراد چه كساني بوده‌اند روشن نيست. برخي از علماي اهل سنت همانند ابن حزم اندلسي كه از استوانه‌هاي علمي اهل سنت به شمار مي‌رود نام اين افراد را آوره است. وي در كتاب المحلي مي‌نويسد:

أَنَّ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ وَطَلْحَةَ وَسَعْدَ بن أبي وَقَّاصٍ رضي الله عنهم أَرَادُوا قَتْلَ النبي صلى الله عليه وسلم وَإِلْقَاءَهُ من الْعَقَبَةِ في تَبُوكَ.
×××××××××××××××××××××××××××××××××

ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه، سعد بن أبي وقاص ؛ قصد كشتن پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) را داشتند و مي‌خواستند آن حضرت را از گردنه‌اي در
×××××××××××××××××××××××××× تبوك به پايين پرتاب كنند.

إبن حزم الأندلسي الظاهري، ابومحمد علي بن أحمد بن سعيد (متوفاي456هـ)، المحلي، ج 11، ص 224، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ناشر: دار الآفاق الجديدة – بيروت؛ و دار الفكر، توضيحات: طبعة مصححة ومقابلة على عدة مخطوطات ونسخ معتمدة كما قوبلت على النسخة التي حققها الأستاذ الشيخ أحمد محمد شاكر.

اميدوارم كه كمي انصاف داشته باشيد و نخواهيد كه ما منافقين را همچون اصحاب مومن به نبوت حضرت محمد ( ص ) تكريم كنيم كه اين خود عين كفر ميباشد .
ما هم بر حسب تكليف مجبور به افشا كردن حقايق هستيم تا بقول معروف جزو امر بمعروف كنندهگان با شيم ان شاء الله
”من آنچه شرط بلاغ است با تو مي گويم خواهي از سخنم پند گير و خواهي ملال“

يا علي



40 | WaHHabi | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٢ فروردين ١٣٨٩ |
شما (((ا))).

ببخشيد شما مشکل کور رنگي يا نابينايي داري؟

اين همه مطلب موثق و کامل که بنده براي اتمام حجت و تکميل کلام براي شما گفتم رانديدي ؟ عجججججججججججججججججججججججب.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

يا شما کوري. و يا خودت را به کوري زده اي.؟! يکم دروغ و کذب را کنار بگذار . و بيخودي به برادر عزيز جناب مالک اشتر ايراد نگير. الله سبحانه و تعالي به تو کور دل چشم داده. ببين تا چشم دلت را الله باز کند.
شما اول ببين معني لعن چيست بعد آن را باطعن يکي کن .

واقعا که تو کوري. و کور زاده اي. و گرنه ميخواندي فرق طعن با لعن چيست.!

الله هدايتت کند.

يا الله تبارک و تعالي.
  بعدی [1] [2]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها