2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
آيا عمر ، ابوبكر و عثمان و ... در ترور نافرجام رسول خدا (ص) دست داشته اند ؟
کد مطلب: ٥١٢٠ تاریخ انتشار: ١٥ آبان ١٣٩٧ تعداد بازدید: 85503
پرسش و پاسخ » صحابه
آيا عمر ، ابوبكر و عثمان و ... در ترور نافرجام رسول خدا (ص) دست داشته اند ؟

سؤال كننده: جعفري

پاسخ:

اين مطلب كه برخي از صحابه قصد داشته اند رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم را ترور كنند، از ديدگاه شيعه و سني قطعي است ؛ چنانچه در قرآن كريم آمده است:

يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَليماً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ. التوبه / 74.

منافقان به نام خدا سوگند ياد مي كنند كه چيز بدي نگفتند (چنان نيست) آنان سخنان كفرآميز بر زبان آوردند و بعد از اسلام آوردن، كافر شدند و تصميماتي اتخاذ كردند كه موفق به انجام آنها نشدند (سوء قصد بجان رسول خدا) آن ها به جاي آن كه در برابر نعمت و ثروتي كه به فضل و بخشش خدا و پيامبرش نصيب آنها شده، سپاسگزار باشند، در مقام كينه و دشمني بر آمدند، با اينحال اگر توبه كنند براي آنها بسيار بهتر است و اگر نافرماني كنند، خدا آنها را در دنيا و آخرت به عذابي بس دردناك مجازات خواهند كرد و در روي زمين هيچ دوست و ياوري براي آنان نخواهد بود.

بسياري از مفسرين اهل سنت در تفسير «وَهَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا» گفته اند كه مراد كساني هستند كه قصد داشتند در بازگشت از جنگ تبوك رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را ترور نمايند ؛ چنانچه بيهقي در دلائل النبوة و سيوطي در الدر المنثور مي نويسند:

عن عروة قال رجع رسول الله صلي الله عليه وسلم قافلا من تبوك إلي المدينة حتي إذا كان ببعض الطريق مكر برسول الله صلي الله عليه وسلم ناس من أصحابه فتآمروا أن يطرحوه من عقبة في الطريق فلما بلغوا العقبة أرادوا أن يسلكوها معه فلما غشيهم رسول الله صلي الله عليه وسلم أخبر خبرهم فقال من شاء منكم أن يأخذ بطن الوادي فإنه أوسع لكم وأخذ رسول الله صلي الله عليه وسلم العقبة وأخذ الناس ببطن الوادي الا النفر الذين مكروا برسول الله صلي الله عليه وسلم لما سمعوا ذلك استعدوا وتلثموا وقد هموا بأمر عظيم وأمر رسول الله صلي الله عليه وسلم حذيفة بن اليمان رضي الله عنه وعمار بن ياسر رضي الله عنه فمشيا معه مشيا فامر عمارا أن يأخذ بزمام الناقة وأمر حذيفة يسوقها فبينما هم يسيرون إذ سمعوا وكزة القوم من ورائهم قد غشوه فغضب رسول الله صلي الله عليه وسلم وأمر حذيفة أن يردهم وأبصر حذيفة رضي الله عنه غضب رسول الله صلي الله عليه وسلم فرجع ومعه محجن فاستقبل وجوه رواحلهم فضربها ضربا بالمحجن وأبصر القوم وهم متلثمون لا يشعروا انما ذلك فعل المسافر فرعبهم الله حين أبصروا حذيفة رضي الله عنه وظنوا ان مكرهم قد ظهر عليه فأسرعوا حتي خالطوا الناس وأقبل حذيفة رضي الله عنه حتي أدرك رسول الله صلي الله عليه وسلم فلما أدركه قال اضرب الراحلة يا حذيفة وامش أنت يا عمار فأسرعوا حتي استووا بأعلاها فخرجوا من العقبة ينتظرون الناس فقال النبي صلي الله عليه وسلم لحذيفة هل عرفت يا حذيفة من هؤلاء الرهط أحدا قال حذيفة عرفت راحلة فلان وفلان وقال كانت ظلمة الليل وغشيتهم وهم متلثمون فقال النبي صلي الله عليه وسلم هل علمتم ما كان شأنهم وما أرادوا قالوا لا والله يا رسول الله قال فإنهم مكروا ليسيروا معي حتي إذا طلعت في العقبة طرحوني منها قالوا أفلا تأمر بهم يا رسول الله فنضرب أعناقهم قال أكره أن يتحدث الناس ويقولوا ان محمدا وضع يده في أصحابه فسماهم لهما وقال اكتماهم.

بيهقي در دلائل النبوة از عروه روايت كرده كه او گفت: هنگامي كه رسول اللَّه صلّي اللَّه عليه و آله با مسلمين از تبوك مراجعت مي كرد و در راه مدينه بسير خود ادامه مي داد، گروهي از اصحاب او اجتماعي كردند، و تصميم گرفتند كه آن جناب را در يكي از گردنه هاي بين راه به طور مخفيانه از بين ببرند، و در نظر داشتند كه با آن حضرت از راه عقبه حركت كنند.

پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) از اين تصميم خائنانه مطلع شد و فرمود: هر كس ميل دارد از راه بيابان برود ؛ زيرا كه آن راه وسيع است و جمعيت به آساني از آن مي گذرد، حضرت رسول (صلي الله عليه وآله وسلم) هم از راه عقبه كه منطقه كوهستاني بود به راه خود ادامه داد، اما آن چند نفر كه اراده قتل پيغمبر را داشتند براي اين كار مهيا شدند، و صورت هاي خود را پوشانيدند و جلو راه را گرفتند. حضرت رسول امر فرمود، حذيفة بن يمان و عمار بن ياسر در خدمتش باشند، و به عمار فرمود: مهار شتر را بگيرد و حذيفه هم او را سوق دهد، در اين هنگام كه راه مي رفتند ناگهان صداي دويدن آن جماعت را شنيدند، كه از پشت سر حركت مي كنند و آنان حضرت رسول را در ميان گرفتند و در نظر داشتند قصد شوم خود را عملي كنند.

پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) از اين جهت به غضب آمد، و به حذيفه امر كرد كه آن جماعت منافق را از آن جناب دور كند، حذيفه به طرف آن ها حمله كرد و با عصائي كه در دست داشت، بر صورت مركب هاي آنها زد و خود آنها را هم مضروب كرد، و آنها را شناخت، پس از اين جريان خداوند آنها را مرعوب نمود و آنها فهميدند كه حذيفه آنان را شناخته و مكرشان آشكار شده است، و با شتاب و عجله خودشان را به مسلمين رسانيدند و در ميان آنها داخل شدند.

بعد از رفتن آنها حذيفه خدمت حضرت رسول رسيد، و پيغمبر فرمود: حركت كنيد، و با شتاب از عقبه خارج شدند، و منتظر بودند تا مردم برسند، پيغمبر اكرم فرمود: اي حذيفه شما اين افراد را شناختيد ؟ عرض كرد: مركب فلان و فلان را شناختم، و چون شب تاريك بود، و آن ها هم صورت هاي خود را پوشيده بودند، از تشخيص آنها عاجز شدم.

حضرت فرمود: فهميديد كه اينها چه قصدي داشتند و در نظر داشتند چه عملي انجام دهند ؟ گفتند: مقصود آنان را ندانستيم، گفت: اين جماعت در نظر گرفته بودند از تاريكي شب استفاده كنند و مرا از كوه بزير اندازند، عرض كردند:

يا رسول اللَّه ! امر كنيد تا مردم گردن آنها را بزنند، فرمود: من دوست ندارم مردم بگويند كه محمد اصحاب خود را متهم مي كند و آنها را مي كشد، سپس رسول خدا آن ها را معرفي كرد و فرمود: شما اين موضوع را نديده بگيريد و ابراز نكنيد.

البيهقي، أبي بكر أحمد بن الحسين بن علي (متوفاي458هـ)، دلائل النبوة، دلائل النبوة ج 5، ص256، باب رجوع النبي من تبوك وأمره بهدم مسجد الضرار ومكر المنافقين به في الطريق وعصمة الله تعالي إياه وإطلاعه عليه وما ظهر في ذلك من آثار النبوة، طبق برنامه الجامع الكبير؛

السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الدر المنثور، ج 4، ص 243، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1993.

اما اين كه اين افراد چه كساني بوده اند روشن نيست. برخي از علماي اهل سنت همانند ابن حزم اندلسي كه از استوانه هاي علمي اهل سنت به شمار مي رود نام اين افراد را آوره است. وي در كتاب المحلي مي نويسد:

أَنَّ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ وَطَلْحَةَ وَسَعْدَ بن أبي وَقَّاصٍ رضي الله عنهم أَرَادُوا قَتْلَ النبي صلي الله عليه وسلم وَإِلْقَاءَهُ من الْعَقَبَةِ في تَبُوكَ.

ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه، سعد بن أبي وقاص ؛ قصد كشتن پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) را داشتند و مي خواستند آن حضرت را از گردنه اي در تبوك به پايين پرتاب كنند.

إبن حزم الأندلسي الظاهري، ابومحمد علي بن أحمد بن سعيد (متوفاي456هـ)، المحلي، ج 11، ص 224، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ناشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت؛

و دار الفكر، توضيحات: طبعة مصححة ومقابلة علي عدة مخطوطات ونسخ معتمدة كما قوبلت علي النسخة التي حققها الأستاذ الشيخ أحمد محمد شاكر.

البته ابن حزم، وقتي اين حديث را نقل مي كند، تنها اشكالي كه به روايت دارد، وجود وليد بن عبد الله بن جميع در سلسله سند آن است و لذا مي گويد كه اين روايت موضوع و كذب است.

ما در اين جا نظر علماي علم رجال و بزرگان اهل سنت را در باره وليد بن عبد الله نقل مي كنيم تا ببنيم كه نظر ابن حزم از نظر علمي چه ارزشي دارد و تا چه اندازه قابل قبول است.

وقتي به كتاب هاي رجالي اهل سنت مراجعه مي كنيم، مي بينيم كه بسياري از علماي اهل سنت، وليد بن عبدالله بن جميع را توثيق كرده و او را صدوق و ثقه خوانده اند ؛ چنانچه ابن حجر عسقلاني، حافظ علي الإطلاق اهل سنت و يكي ديگر از استوانه هاي علمي اهل سنت در تقريب التهذيب در باره او مي نويسد:

7459 - الوليد بن عبد الله بن جميع الزهري المكي نزيل الكوفة صدوق.

تقريب التهذيب، ابن حجر، ج 2، ص 286، وفات: 852، دراسة وتحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، چاپ: الثانية، سال چاپ: 1415 - 1995 م، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان، توضيحات: طبعة مقابلة علي نسخة بخط المؤلف وعلي تهذيب التهذيب وتهذيب الكمال.

و همچنين ابن سعد در الطبقات الكبري مي نويسد:

الوليد بن عبد الله بن جميع الخزاعي من أنفسهم وكان ثقة وله أحاديث.

الطبقات الكبري، محمد بن سعد، ج 6 - ص 354، وفات: 230، چاپخانه: دار صادر ، بيروت، ناشر: دار صادر، بيروت.

و عجلي در معرفة الثقات خودش مي نويسد:

الوليد بن عبد الله بن جميع الزهري مكي ثقة.

معرفة الثقات، العجلي، ج 2 - ص 342، وفات: 261، چاپ: الأولي، سال چاپ: 1405، ناشر: مكتبة الدار، المدينة المنورة.

و نيز رازي در كتاب الجرج و التعديل در باره او مي نويسد:

نا عبد الرحمن نا عبد الله بن أحمد بن محمد بن حنبل فيما كتب إلي قال قال أبي: الوليد بن جميع ليس به بأس. نا عبد الرحمن قال ذكره أبي عن إسحاق بن منصور عن يحيي بن معين أنه قال: الوليد ابن جميع ثقة. نا عبد الرحمن قال سئل أبي عن الوليد بن جميع فقال: صالح الحديث. نا عبد الرحمن قال سألت أبا زرعة عن الوليد بن جميع فقال: لا بأس به.

الجرح والتعديل، الرازي، ج 9، ص 8، وفات: 327، چاپ: الأولي، سال چاپ: 1371 - 1952 م، چاپخانه: مطبعة مجلس دائرة المعارف العثمانية، بحيدر آباد الدكن، الهند، ناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، توضيحات: عن النسخة المحفوظة في كوپريلي ( تحت رقم 278) وعن النسخة المحفوظة في مكتبة مراد ملا ( تحت رقم 1427) وعن النسخة المحفوظة في مكتبة دار الكتب المصرية ( تحت رقم 892).

و مزي در تهذيب الكمال مي نويسد:

قال عبد الله بن أحمد بن حنبل عن أبيه، وأبو داود: ليس به بأس. وقال إسحاق بن منصور، عن يحيي بن معين: ثقة. وكذلك قال العجلي وقال أبو زرعة: لا بأس به وقال أبو حاتم: صالح الحديث.

تهذيب الكمال، المزي، ج 31، ص 36 - 37، وفات: 742، تحقيق: تحقيق وضبط وتعليق: الدكتور بشار عواد معروف، چاپ: الرابعة، سال چاپ: 1406 - 1985 م، ناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، لبنان.

و ذهبي از بزرگترين علماي رجال اهل سنت در ميزان الاعتدال در باره وليد بن جميع مي نويسد:

وثقه ابن معين، والعجلي. وقال أحمد وأبو زرعة: ليس به بأس. وقال أبو حاتم: صالح الحديث.

ميزان الاعتدال، الذهبي، ج 4، ص 337، وفات: 748، تحقيق: علي محمد البجاوي، چاپ: الأولي، سال چاپ: 1382 - 1963 م، ناشر: دار المعرفة للطباعة والنشر - بيروت - لبنان.

و از همهء اين ها مهمتر اين كه مسلم نيشابوري در صحيح مسلم دو بار از وليد بن عبد الله بن جميع روايت نقل كرده است: يك بار درجلد 5، ص 177 ذيل باب الوفاء بالعهد، و بار ديگر در ج8، ص 123 در كتاب صفات المنافقين و احكامهم. و اين نشان مي دهد كه وليد بن عبد الله از نظر ايشان موثق بوده است كه از او حديث نقل مي كند و گرنه نبايد نقل مي كرد. و اگر كسي بخواهد وليد بن عبدالله را تضعيف كند، بايد نام صحيح را نيز از كتاب صحيح مسلم بردارد.

در نتيجه وليد بن عبد الله بن جميع ثقه است و به تبع آن اين روايت نيز كاملا صحيحه است.

البته ما به صحت و سقم اين مطلب كه آن ها در اين ترور شركت داشته اند يا نه، كاري نداريم ما فقط مي خواستيم سخن ابن حزم اندلسي را از نظر علمي نقد و بررسي كنيم.

پس در حقيقت اين علماي اهل سنت هستند كه بايد از اين مطلب جواب دهند كه چرا ابن حزم اندلسي چنين روايتي را نقل و به صورت غير عالمانه آن را رد كرده است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
201 | محسن ا | Iran - Tehran | ٠٨:٣٣ - ٠٢ خرداد ١٣٨٩ |
جناب آقاي صديق فاروق البارزي بشارت بر شما كه به فضل خداوند بر صراط مستقيم قرار گرفته ايد. بشارت بر شما كه مغفرت پروردگار روزيتان شد: وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِيدِ ﴿24﴾ فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ ﴿حج:50﴾ كوردلان هزار سال است كه با آزار امثال برادرمان آل عارف به خيال خود مي خواهند نور حق را خاموش كنند. اما به حمد الله مي بينيم كه اين نور هر روز درخشنده تر مي شود. اندكي صبر سحر نزديك است.
202 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٣:٠٥ - ٠٢ خرداد ١٣٨٩ |
سلام عليکم

برادر عزيزم
جناب آقاي صديق فاروق البارزي

اکنون که اين کامنت را مينويسم اشک از پهاني صورت حقير جاريست
بخدا قسم اين اشکها به اين دليل نيست که شما شيعه شديد، زيرا بنده يقين دارم که همه ي فطرتهاي پاک بالاخره به حقيقت ميرسند و اين وعده الهي است که به حقيقت جويان داده است، بلکه بخاطر متن نوشتاري حضرتعالي در کامنتتان مبني بر غربت ائمه اطهار و همچنين اول مظلوم عالم حضرت علي (عليه السلام) و حضرت صديقه ي طاهره (سلام الله عليهما) اشک مي ريزم.
برادر عزيزم
مطمئن باشيد که هيچکدام از اين کوردلان نميتوانند کوچکترين گزندي به شما برسانند
بنده تمام و کمال در خدمت شما خواهم بود
[email protected]
اين ايميل بنده است لطفا به حقير ايميل بزنيد تا شماره تماس خودم را برايتان ارسال نمايم
يا حضرت زهرا
203 | كميل | Iran - Tabriz | ١٤:٢٧ - ٠٢ خرداد ١٣٨٩ |
سرور عزيزم جناب آقاي صديق فاروق البارزي من خاك پاي شما هستم.
نميدونم چطور احساسمو بيان كنم.واقعا خوشحالم.
خدا شما رو از شر دشمنان حفظ كنه.مواظب خودتون باشين.
204 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ٢١:١٢ - ٠٢ خرداد ١٣٨٩ |
با سلام

قال تبارك وتعالى شانه العزيز (ولاية علي بن أبي طالب حصني فمن دخل حصني أمن من عذابي).

جناب آقاي صديق فاروق البارزي خوشا بحالتان براي ما هم دعا فرمائيد .
يا علي
205 | سيف الله بارك زهي | Iran - Tehran | ٠٩:٥٣ - ٠٣ خرداد ١٣٨٩ |
سلام من رب رحيم علي شيخنا ومولانا صديق فاروق البارزي.
بنده هم ورود به روشنايي وخروج از طاغوت را به جناب عالي تبريك عرض مي نمايم اميدوارم كه موفق باشيد در همين جا برخود لازم مي دانم يادي كنم از سرورمان ومنجيمان جناب حضرت مولانا الاعظم ال عارف .اميدوارم هر كجا هست سالم وتندرست باشد.دشمنان اهلبيت بدانند با رفتن دانشمنداني چون ال عارف هيچ خللي در انديشه ما رخ نخواهد داد همه ما خادمان اهلبيت هستيم وتاريخ پرفراز ونشيب شيعه ميليون ها از ال عارف بزرگتر را قرباني كرده همچون شهيد اول وشهيد ثاني صاحب كتب لمعه الدمشقيه وشرح ان -شهيد امام موسي صدر- شهيد ايت الله صدر بزرگ شهيد مصطفي خميني -شهيد مطهري (رضي الله تعالي عليهم اجمعين) و....و....و.... با رفتن اين بزرگواران درخت شجره طيبه اهلبيت روز به روز تنومند تر شده اصلها ثابت وفرعها في السما’...ودر مقابل شجره خبيثه بني الاميه روبه زوال گذاشته است.
خواهشي از برادران سايت ولي عصر (عجج) ما موفق به ورود به سايت اهل بدعت نشديم اگر براي هركدام از شما بزرگواران ممكن است آن بيان خواب آل عارف والبارزي كه يكي از معجزات اهل بيت است را در اين سايت براي ما نمايش دهيد متشكرم.
206 | علي عارفي | Iran - Tehran | ١٦:١٥ - ٠٣ خرداد ١٣٨٩ |
سلام عليكم:سلام ما به دوستان سايت ارزشمند ولي عصر كه امكان اين همه موفقيت و.استبصار را بوجود اوردند.سلام ما به عبد الرحمن ال عارف سلام ما به صديق فاروق البارزي سلام ما به باركزهي عزيز كه ايشان هم از مستبصرين بودند سلام ما به كريم زهي عزيز دوست بلوچ ما كه ايشان هم از مستبصرين اسبق بودند سلام ما به ان خانداني كه هر چه زمان مي گذرد شمس وجودشان تابناك تر مي شود سلام ما به مهدي ال فاطمه س
بنده هم خواهش مي كنم اگر ممكن است جريان روياي صادقانه اين دو بزرگوار را علني نماييد انشا’الله براي دوستان قوت قلب(لتطمئن قلبي)وبراي مخالفان درس وعبرتي باشد موفق باشيد.
207 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ٢١:٥٣ - ٠٣ خرداد ١٣٨٩ |
سلام

وهابيون بي دين و کافر دقت کنند

با کشتن و يا شکنجه کردن شيعيان به هيچ راهي نخواهيد رسيد
البته بنده معتقدم برادر بزگوارمان جناب ال عارف عزيز احتمالا مشغول تحقيق و گرفتار مطالعات خود مي باشد و انشاءالله بزودي خبر خوش از وي دريافت خواهيم کرد.
اما اين جمله را از طرف خود به تمام اهل بدعت اعلام ميکنم
اگر مشکلي براي هر کدام از شيعه ها در هر کجاي دنيا بوجود بياوريد بنده کفن پوشيده و آماده جهاد خواهم شد
و قول ميدهم در ايران و يا هر کشوري که بتوانم به ازاي هر يک شيعه اي که به شهادت ميرسانيد سه وهابي را به نيت سه خليفه س شما به درک واصل نمايم.
امتحانش مجاني است
يا حق
208 | سعد الله | Iran - Tehran | ٢٢:٥٥ - ٠٣ خرداد ١٣٨٩ |
بسم الله القاصم الجبارين.!!!!!!

سلام عليکم برادر عزيز و گرامي و ارجمند جناب (( صديق فاروق البارزي))

هدايتت مبارک مومن و موحد الله سبحانه و تعالي.

از درگاه خداوند سبحان تعالي درجات معنوي و دنيوي شما را آرزومنديم. و پيوستنتان به صف مومنين و پاکان را تبريک عرض مينماييم.

ان شا الله هر کجاي اين مهين اسلامي که هستيد موفق و معيد و پيروز و ظفرمند باشيد. و چشم دشمنانتان کور باشد و از هر آسيبي ان شا الله دور باشيد.

الله يار و ياورت. لعن الله ع.م.ر........

يا زهرا(سلام الله عليها)
209 | خاك پاي شيعيان | Iran - Tabriz | ٢٤:٠٣ - ٠٣ خرداد ١٣٨٩ |
سرور عزيزم آقاي صديق فاروق البارزي اين هدايت بزرگ و بازگشتتان به دامان پرمهر مولاي زمين و زمان حضرت حجت بن الحسن را تبريك ميگم.
اميدوارم خدا شمارو از بليات حفظ كنه.
برادرعزيزم شيعه بزرگ من از شما يك خواهش دارم و اون اينكه شمارو به خدا در جاهايي كه لازمه تقيه كنيد.
باور كنيد از لحظه اي كه سرورمان ال عارف ناپديد شده خواب و زندگيم مختل شده.از فكر اينكه اون پيرمردو زير شكنجه بكشند دچار غم شديدي شدم.
مطمئن باشيد اونا الان دنبال شمان.ميدونم شما از شهادت بيمي نداريد ولي شيعه به بزرگاني مثل شما نياز داره.مواظب خود و خانواده تان باشيد.
انشالله بزودي در ركاب مولايمان صاحب الزمان همديگر را ملاقات كنيم.التماس دعا
210 | احمد | Iran - Tehran | ٠٨:٢٢ - ٠٤ خرداد ١٣٨٩ |
درود برتمامي مستبصرين عزيز بنده ان روياي صادقانه را مطالعه كردم واقعا زيبا بود والبته هشدار خدا مي داند تنم لرزيد .اگر ممكن است براي همه ان را در اين قسمت بياوريد.از آقاي مومن عزيز كه در همه موارد پيش تاز هستند خواهش مي كنم اين خواب را در اينجا نيز تايپ نمايند .سپاسگزارم.
211 | علي عارفي | Iran - Tehran | ١٠:٢٥ - ٠٤ خرداد ١٣٨٩ |
عبد الرحمن عثمان ال عارف سلام:بنده را کم وبيش مي شناسيد خصوصا ان برادراني که سروکار با سايت ولي عصر دارند .من اگر نگويم تنها بلکه يکي از افرادي بودم که از مکتب اهل سنت دفاع مي کردم وبر عليه شيعيان ادله تندي مي اوردم وگاهي انان را رافضي مي خوندم (براي اثبات گفته هايم به سايت ولي عصر -چرانام فرزندان علي نام سه خليفه هست رجوع کنيد)البته اين دفاي من طبيعي بود چون خودم وتمامي ابائ واجدادم سني بودند.حدود دو هفته پيش به مذهب حقه اهلبيت پيوستم چرا؟؟ البته سالها در حال تحقيق بودم با دليل برايم واقعيت شيعه ثابت شده بود اما تعصبم اجازه نمي داد.تا اينکه شب قبل از شهادت امام صادق ع خوابي ديدم .براي اولين بار است خوابم را تعريف مي کنم حتي بعد از اقرارم به مذهب حقه اهلبيت خوابم را براي کسي نگفتم وننوشتم(رجوع کنيد به سايت ولي عصر)اما در اين سايت چون صحبت از خواب شد برخودم لازم ديدم که دراينجا خوابم را بيان کنم.ماجرا از اين قرار بود که من مرده بودم من را بردند دريک عالم عجيبي در انجا وحشت زياد بود از همه چيز مي ترسيدم گاهي در گودالهاي عميقي زبانه هاي اتش را مي ديدم که زبانه مي کشند مثل اينکه مي خواهند مرا ببلعند ومن فرار مي کردم در همين گير وداد بودم که از دور گنبد سبز رسول خدا را ديدم خوشحال شدم به طرف گنبد دويدم افرادي مي خواستند من را برگردانند به جاي قبلي اما دستشان به من نمي رسيد ومن مي دويدم.تا اينکه از يک دروازهاي عبور کردم وبه حياط خانه (بارگاه)رسول الله رسيدم امدم وارد شوم خادمان اجازه ندادند ناراحت وگريان شدم .ناگهان فرستادهاي از درون امد وگفت :اينجا چه مي خواهيد گفتم مي خواهم با رسول خدا ديدار کنم گفت نمشود گفتم چرا؟ما از همه شنيدهايم که رسول خدا مهربان است وهر کس مي خواخواهد با ملاقات کند مي تواند .گفت درست شنيده ايد.ان در دنيا بود نه علم برزخ گفتم در عالم برزخ کسي را راه نمي دهد؟ گفت چرا مومنين را راه مي دهد اما تورا نه. گفتم من مسلمانم مگر من مومن نيستم؟ گفت نه تو با دشمنان پيامبر واهلبيتش دوستي.توهنوز پيرو غاصبان خلافتي .گفتم انها الن کجا هستند ؟گفت:خودت برو وببين گفتم کجا گفت از همان مسيري که امده ايد گفتم انجا خطرناک است من مي ترسم انجا بروم گفت نترس.چون در دلت به حقيقت رسيده اي به تو فرصت داده مي شود.تورا اسيبي تحديد نمي کند .نگاه به يکي از خدام کرد وگفت با او برو انان را نشانش بده .خادم جلوي من حرکت کرد ومن دنبال سرش ناگهان همان اقا مرا به اسم صدازد وگفت اگر به حقيقت قرار کردي واگر به مومنان پيوستي پيابر با تو ديدار مي کند.نگران نباش راهت مي دهد.من با اين راهنم بسوي جايگاه بسيار ترسناکي رفتيم شعله هاي اتش به من حمله مي کردند اما اين مرد با دودستش واسطه مي شد وبر مي گشتند رسيديم به يک گودال بسيار بزرگي که اتش بزرگ دران بود انسانهاي زشت وعريان در ميان شعله ها مي لوليدند وفرياد مي زدند بالا مي امدند ودر گدازهها فرو مي رفتند.همراهم از من پرسيد مي دانيد اينها چه کساني هستند؟ گفتم نه.گفت ان يکي قابيل است که برادرش حابيل راکشت.ان ديگري زن نوح است که اورا نپذيرفت.ان ديگري نمرود است که در مقابل ابراهيم ايستاد.ان ديگري فرعون است که به موسي ايمان نياورد ان ديگري سامري است که ولايت هارون را نپذيرفت و... وبعد رو به من کرد وگفت مي دانيد انها کييايند؟گفتم خير گفت از خودشان بپرس من گفتم شما جمعيت چه کساني هستيد؟؟؟همه با هم گفتند ما خائنان به رسول خدا وپيمان شکنان بيعت غدير خم غاصبان حقوق اهلبيت....در بين اينها تعداد زياد ديگري مي سوختند ولي چيزي نمي گفتند .گفتم اينها کيايند؟راهنمايم گفت اينها گمراه کنندگان مردم به طرف اين نا کسان.گفتم مي شود انها را معرفي کنيد گفت همه انها را خير اما تعدادي را بله.ان يکي عمر عاص ملعون است .ان يکي ابو موسي اشعري است .ان ابو هريره است .ان مالک وان ابوحنيفه وان شافعي وان احمد ابن حنبل است.گفتم چرا شافعي ارامتر است وشعلها کمتر به او اسيب مي رسانند گفت چون يک شعر زيبايي در مورد علي (ع)سروده کمي با او مدارا مي شود.ان يکي ان يکي مسلم وان ديگري بخاريست.اينها فضائل اهلبت را پوشاندند ودروغ بسيار گفتند.انابن تيميه است يهوديست دروغ مي گفت من مسلملنم وان هم محمد ابن عبدالوهاب است او هم دروغ مي گفت من مسلمانم اين هم صدام است که خون هزاران شيعه ناب پيرو رسول خدا را بر زمين ريخته است.رو به من کرد وگفت هنوز حيا نمي کني؟ هنوز حجت برت تمام نشده است؟گفتم حجت چيست گفت حجت پيامبر خدا و۱۲ امام شيعيانند.بعد سه با فرمد در قران امده است اثني عشر نقيبا.من را تنها گذاشت ونا پديد شد من از ترس تنهايي فرياد زدم واز خواب بيدار شدم.بلا فاصله توبه کردم حمام رفتم غسل توبه کردم وبه مذهب حقه اهلبيت ايمان اوردم.از اينکه وقتتان را گرفتم عذر مي خواهم خداوند انشا الله همه را هدايت کند .والسلام سه شنبه 5 آبان ماه سال 1388 ساعت 15:30
212 | كريم زهي | Iran - Tehran | ١٥:٣٧ - ٠٤ خرداد ١٣٨٩ |
درود برال عاف والبارزي عزيز ودرود خداوند بر همه پاكان .از برادر ارزشمندمان جناب اقاي عارفي كه زحمت كپي خواب مولانا ال عارف را كشيدند واز سايت اهل سنت به سايت ولي عصر منتقل كردند تشكر مي كنيم .خداوند به كساني كه در راه اسلام ناب محمدي ص فعاليت مي كنند جزاي خير بدهد انشا’الله
213 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ٢٢:٤٥ - ٠٤ خرداد ١٣٨٩ |
با سلام

قال تبارك وتعالى شانه العزيز (ولاية علي بن أبي طالب حصني فمن دخل حصني أمن من عذابي).

جناب آقاي علي عارفي خوشا بحالتان براي ما هم دعا فرمائيد .

در ضمن با سايت http://www.aqaed.com تماس بگيريد و استبصار خود را به جهانيان اعلام فرمائيد

يا علي
214 | سعد الله(فاروق البارزي و بارك زهي بخوانند) | Iran - Tehran | ٠١:٥٩ - ٠٥ خرداد ١٣٨٩ |
بسم الله القاصم الجبارين.!!!!!!!!! سلام عليکم. برادران مستبصر جنابان( آل عارف و سيف الله بارک زهي و کريم زهي و صديق فاروق البارزي و علي عارفي) اين بيت دل نوشته از براي شمايان است و بس. پس بخوانيد و صفاي دلي کنيد که از زبان حال شماست به مولانا ابا عبد الله الحسين(صلوات الله و سلامه عليه): دلم هواتو کرده.... منو ببر به کربلا حسين ياد چشاتو کرده.....منو بخر تورو خدا حسين اگه تورو نبينم.....دق ميکنم من ميميرم حسين وقتي دارم ميميرم.....سراغتو هي ميگيرم حسين.!!!!!!!!! غسل بکنيد تنم رو ....... با اشک ديده ها و گريه هاش. حسين کفن کنيد تنم رو........... با پيرهن سياه روضه هاش. حسين جنازمو بيارين...... بگين فقط به زير لب حسين وقتي که زنده بودم............. به لب ميگفتم روز و شب حسين تو حجله ي مردن من ..... زنجير و سنج و يه الم بيارين کنار قرآن خدا ......... نوار روضه ي حسين بذارين به روي سنگ قبر من ....... حک بکنيد(( يه عمره دل سپرده)) بگيد به آشنا ها........: گفته به لب يه يا حسين و مرده.!!!!!!!! رو قبر من بريزيد ............ تربت کربلا. کمي گل ياس حک بکنيد رو قبرم>>>>>>>> جووووون داده تاسوعا براي عباس.!!!!!!!!!! باشد تا اين جملات در حافظه ي تاريخ حک شود و دليل براي روز قيامتمان شود . مخصوصا لعن و تبري جستن از قاتلان ??? و ملعون بي بيه دو عالم. لعن الله ???
215 | رضا | Iran - Tabriz | ١٨:٤٠ - ٠٥ خرداد ١٣٨٩ |
از آقاي عارفي تشكر ميكنم و التماس دعا از ايشان
216 | اميرحسين | Iran - Tehran | ١٨:٥٦ - ١٣ خرداد ١٣٨٩ |
سلام شيعيان علي پرست نيستند از نظر شيعيان آن کس امام است که علم الهي دارد علم الهي فقط علم فلسفه نيست علم فيزيک رياضي شيمي پزشکي و.... است کسي ک ادعاي امام ميکند باي بر تمام علوم عالم اشراف داشته باشد چند شيميدان بزرگ ايران شاگرد امام صادق بودند قضاوت هاي امام علي را حتما شنيده ايد! در يکي از آنها امام علي نشان ميدهد ک شير مادر براي فرزند پسر با دختر متفاوت است و.... قال رسول(ص): انا مدينه العلم و علي بابها
217 | مرتضي | Iran - Kerman | ١٩:٣٨ - ٢٠ خرداد ١٣٨٩ |
سلام
عمر و ابوبكر منتظر رحلت حالا يا شهادت پيامبر بودند تا خود قدرت را بدست گيرند.
218 | به مرگ هم فكر كنين | Iran - Tehran | ٠٨:٥٠ - ٢٤ خرداد ١٣٨٩ |
من بيشتر اين نظرهايي که داده بودن رو خوندم ... من هيچ حرفي ندارم و هيچي نميگم ... فقط خواستم بگم :

بسم الله الرحمن الرحيم . و ما قرآن را به زبان عربي نازل کرديم شايد در آن تامل کنيد .

از پيامبر بترسيد ... از آتش جهنم بترسيد ... چه شده بر شما ؟

219 | روشن روان | Switzerland - Sierre | ٢٠:٤٩ - ٢٨ خرداد ١٣٨٩ |
با سلام - دوستان پاسخ به شبهات دوست دارم در مورد محمد ابن عبد اوهاب بيشتر بدانم آيا اين درست است كه موسس فرقه وهابيت ( محمد بن عبد الوهاب ) در يكي از حوزه هاي علميه اصفهان تحصيل حوزوي داشته و پس از آن عازم مدينه و حجاز شده و بعد به عراق آمده و كوفه را متصرف مي شود ؟ آيا درست است كه اين شخص دست پرورده مراجع و طلبه هاي ايراني خودمان است ؟ ياعلي

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

بسياري از اهل سنت ، به ايران سفر مي‌كنند تا حوزه‌هاي شيعيان را نيز ببينند ! نه اينكه در آنها تحصيل كنند !

محمد بن عبد الوهاب نيز طبق نقل تاريخي (كه صحت آن نيز مشخص نيست) در سفر خود به ايران ،از اصفهان نيز عبور كرده و حوزه آن شهر را نيز ديده است ! نه اينكه در آن تحصيل كند !

حتي بر فرض اينكه تحصيل هم كرده باشد ، باز عبارت «دست پرورده شيعه» صحيح نيست ! زيرا بسياري از منافقين در سر درس پيامبر (ص) حاضر مي‌شدند ! آيا نفاق آنان نعوذ بالله دست پرورده پيامبر (ص) است ؟

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

220 | WaHHabi | Iran - Tehran | ٠٥:٣٠ - ١٣ تير ١٣٨٩ |
بسم رب المهدي آن که گويد جبت و طاغوت گذشت، لعن نکنيد؛ بگويد که علي گذشت، مدح نکنيد، بر محور لطفش طواف نکنيد؛ "ما را طواف هدايتش شايد " ، لطفي است دوچندان که او مي‌آيد... آنچه «گذشت» رفتني بود اما، رفتني‌ها رفتني بود آري، آنچه بود و هست حق است، حق با علي و علي با حق است. اللهم العن جبت و الطاغوت و بنتيهما و محبيهما
221 | اميرحسين | Iran - Tehran | ١٧:٢٢ - ١٥ تير ١٣٨٩ |
سلام
يه سوال داشتم ميخواستم هر کسي که اطلاع داره جوابمو بده
بعد از جنگ جمل حضرت علي بر سر جنازه ي طلحه گريه کرد.چرا؟
امام علي (ع) يک مرد واقعي است وقتي يک مرد ميگريد...
222 | شاه ولايت | Iran - Piranshahr | ٢١:١٤ - ١٥ تير ١٣٨٩ |
جناب امير حسين عزيز گريه اميرالمومنين(ع) بر جنازه طلحه و زبير بي دليل نبود طلحه و زبير روزگاري در راه اسلام چه جانفشانيها كه نكرده بودند خود زبير در واقعه سقيفه بني ساعده از طرفداران ثابت قدم مولا بود و وقتي كه مولا حق خويش را به مردم گوشزد كردند قرار شد آنان سرها را تراشيده و صبح بيايند و با ايشان بيعت كنند وقتي صبح شد جز 4 نفر كسي نيامد كه زبير يكي از 4 نفر بود.تو گفتي امام علي (ع) يک مرد واقعي است وقتي يک مرد ميگريد... بهت پيشنهاد ميكنم توبه كني چون شيطان اين جملات را بر زبانت جاري كرد گريه اميرالمومنين(ع) به خاطر اين بود كه كساني كه ميتوانستند در راه حق شهيد شوند در راه باطل كشته شده بودند.اگر استناد تو به اين است كه گريه كردن نشانه مرد واقعي نيست پس پيامبر نيز چون بعد از رحلت ام المومنين خديجه(س) هر وقت نام خديجه مي آمد گريه ميكرد پس پيامبر هم نعوذ بالله زبانم لال زبانم لال مرد واقعي نبود؟؟؟؟؟؟؟
223 | اميرحسين | Iran - Tehran | ٢٠:٠٤ - ٢٨ تير ١٣٨٩ |
منظورم از گريه يک مرد يعني غمبار ترين اتفاقها! يک مرد بخاطر مساله هايي ک من اغلب بخاطر اونا گريه ميکنم گريه نميکنه!!!
انسانهاي زيادي بودن اول خوب بودن بعد بد شدن ولي امام علي براي طلحه گريه کرد نه زبير و...
224 | عقيلة العرب | Iran - Tehran | ٠٤:٠٩ - ١٣ مرداد ١٣٨٩ |
سلام عليكم
اللهم عجل لوليك الفرج
225 | عقيلة العرب | Iran - Isfahan | ٠٥:١١ - ١٤ مرداد ١٣٨٩ |
عمراي خبيثِ ملعون،تو چه دشمني خدارا
که به درد سر فِکندي،زستم تو ما سوا(ماسوي)را
به غديرخم تو بيعت،به وليّ حق نمودي
زچه رو شکستي آخر،همه بيعت ووفارا
شده از تو شادو خندان،شده راضي از تو شيطان
چوبري به سوي دوزخ،تو جميع اشقيا(تبهكاران-بدبختان) را
به جزازعمرکه گويد؟به غلام خويش قنفذ
که بزن به تازيانه،تو عزيز کبريا را
دل سنگِ اين ستمگر،که نديده آب رحمت
به مثل اشدّقَسوَة(سخت تروسنگ دل تر)،زهزار سنگ خارا
به جز او که سر برهنه،بکشد به مسجدآرد
به هزار مکرو حيلت،شه ملک لافتي را
زخيانتش به مولا،زجنايتش به زهرا
بنمودغرق در خون،دل پاک انبيا را
به جز آن شَقيّ مُلحِد(بدبخت بي دين(كافر))،که گشود در سقيفه
به روي تمام مردم،در بدعت وجفا را
تو اگر نظر نمايي،به يقين کني قضاوت
که به پا نمود آنجا،جريان کربلا را
زسگ درنده بد تر،بوداين عمرکه پرپر
بنموداوزآتش،گل باغ مصطفي را
زصفات زشت شيطان،اگر آگهي بخواهي
به رخ عمر نظر کن،که ازاوست آشکارا
مکن از عمر تو هرگز،تبعيت وحمايت
که تو را کِشد به دوزخ،ز تو مي برد حيارا
به خدا که پيروانش،همه گمرهندوجاهل
چو عمر گرفته در کف،سر رشته خطارا
تو که طالب نجاتي،بَرِمرتضي علي رو
که رهاندت ز دوزخ،بچشاندت بقارا
خيلي ممنون.خداقوت ودعا براي فرج آقا انشاا.. تاباآمدنش همه مشكلات را حل كنه.
226 | عقيلة العرب | Iran - Isfahan | ٠٥:١٩ - ١٥ مرداد ١٣٨٩ |
بسيارى از پرسش هاى نهفته در ذهن و ضمير ما منتظر فرصت و زمينه اى است تا خود را بنمايد. «ولادت امام على(عليه السلام) در كعبه»، يكى از آنهاست. وقتى كه به حج مى روى و قدم به مسجدالحرام مى گذارى و نگاهت به كعبه مى افتد و بر گرد آن طواف مى كنى، اين سؤال در ضميرت جوانه مى زند كه آيا ولادت امام على(عليه السلام) در كعبه، حقيقت دارد و يا ساخته و پرداخته ذهن و زبان سخنسرايان و خيالپردازان است؟ اگر راست است، به چه نحو و چگونه بوده است؟ و آيا در مصادر كهن شيعى و سنى از آن يادى شده است؟ اين نوشته، پاسخ به اين پرسش است.
كلام شيخ صدوق
شيخ صدوق در سه كتابش با سند متصل خود به سعيدبن جبير، از او نقل مى كند كه گفت: من از يزيد بن قعنب شنيدم كه چنين گفت: من با عباس بن عبدالمطلب و جمعى از «بنى عبدالعزى» روبروى كعبه نشسته بوديم كه به ناگاه فاطمه بنت اسد مادر اميرالمؤمنين(عليه السلام) در حاليكه نه ماهه به او حامله و درد زايمان او را گرفته بود، به سوى خانه خدا آمد; آنگاه دست به دعا برداشت و چنين گفت: پروردگارا! من به تو و پيامبران و كتاب هايى كه از سوى تو آمده اند، ايمان دارم و سخن جدم ابراهيم خليل(ع) و اينكه او اين «بيت عتيق» ـ خانه آزاد ـ را بنيان نهاده است، را تصديق مى كنم. پس به حق آنكه اين خانه را بنيان نهاده است و به حق فرزندى كه در شكم دارم، زايمان را بر من آسان فرما.
يزيد بن قعنب مى گويد: ما ديديم پشت كعبه گشوده شد و فاطمه داخل آن گرديد و از چشم ما پنهان شد و ديوار به هم آمد. رفتيم كه قفل درب كعبه را باز كنيم تا از ماجرا مطلع شويم، باز نشد و ما دانستيم كه اين، امرى الهى است.
پس از چهار روز، فاطمه از خانه خدا خارج شد در حاليكه اميرالمؤمنين(عليه السلام) بر روى دستش بود. پس فاطمه چنين گفت: من بر زنان پيشين برترى داده شده ام. زيرا آسيه دختر مزاحم ـ زن فرعون ـ پنهانى خداى را در جايى پرستش كرد كه خداى متعال دوست ندارد ـ جز در موارد اضطرارى ـ در چنان جايى پرستيده شود; و مريم دختر عمران ـ مادر عيسى(عليه السلام) ـ درخت خشك خرما را جنباند تا از آن رطب تازه بخورد; و من داخل بيت الله شدم و از ميوه ها و غذاهاى بهشتى خوردم و هنگامى كه خواستم خارج شوم، هاتفى مرا ندا داد كه: اى فاطمه! نام اين فرزندت را على بگذار. زيرا او على است و خداى علىّ اعلا مى فرمايد: من اسم او را از اسم خود، مشتق و او را به ادب خود، ادب كردم و او را بر علم غامض خود آگاه گردانيدم; او كسى است كه بت ها را در خانه من مى شكند و بر بام خانه من اذان مى گويد و مرا تقديس و تمجيد مى كند; خوشا به حال كسانى كه او را دوست بدارند و اطاعت او كنند; و واى بر كسانى كه او را دشمن دارند و معصيت كنند
227 | عقيلة العرب | Iran - Tehran | ٠٢:٥٨ - ١٦ مرداد ١٣٨٩ |
صديق ترين ،بي توقع ترين،مفيدترين و دائمي ترين رفيق براي هر کسي کتاب است.
با عرض سلام خدمت همه دوستان:
ازبرادران اهل سنت ميخام دليل افضليت خلفاي اول تاسوم, بر علي بن ابيطالب(ع) را برام بنويسند.
خيلي ممنون
228 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٥٨ - ١٦ مرداد ١٣٨٩ |
با سلام
جناب عقيلة العرب اين را هم ببين تا كامل بشه .
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar&id=315
شعرت هم قشنگ بود و اون شماره (2 ) خوب تعريف كردي .
يا علي
229 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ٢٤:١٧ - ١٦ مرداد ١٣٨٩ |
سلام جناب روشن روان قاتل زهـــــــــرا (س) نمک پرورده ي خوان نبي است اي خــــــــدا بشکن تو اين دست نمک نشناس را يا حق
230 | عقيلة العرب | Iran - Isfahan | ٠٢:٤٦ - ١٧ مرداد ١٣٨٩ |
ايمان ابوبکر !

وقتي اين احاديث رو مي خوندم ، به خودم گفتم ، واقعا اين برادراي اهل تسنن ما حق دارن که ابوبکر رو به حضرت علي ( عليه السلام ) ترجيح بدن . شما هم بخونيد ، اونوقت خواهيد گفت که حق با من است .



ايمان ابوبکر



حضرت پيامبر (ص) فرمودند: " ايمان ابوبکر از ايمان تمام امت سنگين تر است "



قطعا اگر پيامبر اکرم ، اين چنين ايماني را براي ابوبکر مي پذيرفت ، اسامة بن زيد را امير و فرمانده او قرار نمي داد و در شهادت دادن به نفع او – همان گونه که درباره شهداي احد ، شهادت داده – امتناع نمي ورزيد و به او نمي فرمود : " نمي دانم پس از من چه خواهي کرد " تا آنجا که ابوبکر را به گريه وا داشت " .( موطا امام مالک ج1 ص307 –مغازي واقدي ص310 )



و علي بن ابي طالب را پشت سر او نمي فرستاد که سوره برائت را از او بگيرد و او را از تبليغ آن منع نمي کرد ( صحيح ترمذي ج4 ص339 – مسند احمد بن حنبل ج2 ص 319 - مستدرک حاکم ج3 ص 51 )



و روز خيبر براي دادن پرچم به فرد شايسته اي نمي فرمود : " فردا پرچم را به دست مردي مي سپارم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست دارند ، قهرمان نبرد است و هرگز فرار نمي کند و خداوند قلبش را با ايمان آزمايش کرده است ." و آنگاه پرچم را به علي داد و به او نداد (صحيح مسلم – باب فضائل علي بن ابي طالب)



و اگر خداوند مي دانست که ابوبکر بر چنين درجه والاي از ايمان قرار دارد وايمانش برتر از ايمان تمام امت محمد است ، هرگز او را تهديد به حبط و بطلان اعمالش نمي کرد ، در آنجا که صداي خود را بالاتر از صداي پيامبر نمود ( صحيح بخاري ج4 ص 194)



و اگر علي بن ابي طالب و ديگر اصحابي که پيروي از او کردند ، مي دانستند که ابوبکر بر چنين قله بلندي از ايمان قرار دارد ، بر آنها جايز نبود که از بيعتش سرباز زنند و اگر حضرت زهرا (س) مي دانست که ابوبکر داراي چنين مقام والائي از ايمان است او خشم نمي کرد و از سخن گفتن با او و جواب سلامش امتناع نمي ورزيد و عليه او پس از هر نماز دعا نمي کرد ( الامامه و السياسه ج1 ص14 – رسائل الجاحظ ص301 – اعلام النساء ج3 ص 215 )



و حتي حضور او بر جنازه اش _ طبق آنچه در وصيتش آمده – منع نمي کرد و اگر ابوبکر خود را چنان يافته بود ، خانه فاطمه را بازرسي نمي نمود هر چند آن را براي جنگ بسته بودند ، و فجائه سلمي را نمي سوزاند و روز سقيفه ، خلافت را بر عهده يکي از آن دو نفر : عمر يا ابو عبيده ، مي گذاشت (تاريخ طبري ج4 ص52 – تاريخ مسعودي ج1ص 414 )



کسي که اين درجه از ايمان را داراست و ايمانش بر ايمان تمام امت سنگين تر است ، در واپسين لحظات زندگي ، از آنچه درباره فاطمه انجام اده و از سوزاندن فجائه سلمي و از گرفتن خلافت ، پشيمان نمي شود و هيچ وقت آرزو نمي کند که از پشر نباشد و يا يک موئئ يا سرگين شتري باشد ، آيا ايمان چنين شخصي ، معادل با ايمان تمام امت اسلامي بلکه از آن بيشتر است .



و اگر آن روايت که مي گويد " اگر مي خواستم خليل و دوستي صميمي براي خود بگيرم ، ابوبکر را بر مي گزيدم " . مورد بررسي قرار دهيم ، آن هم با روايت قبلي فرقي ندارد ، ابوبکر کجا بود روز "مواخات صغري" در مکه پيش از هجرت و روز "مواخات کبري" در مدينه ، پس از هجرت که هر دو روز پيامبر ، علي را به اخوت برگزيد و به او فرمود : "تو برادر من در دنيا و آخرت هستي " و هيچ اعتنائي به ابوبکر نکرد ، بلکه او را از برادري و اخوت در آخرت محروم کرد همچنان که از دوستي محرومش نمود . و من بناي بر طولاني شدن موضوع را ندارم ، لذا به همين دو نمونه بسنده مي کنم که از کتب اهل سنت نقل کردم و اما ما شيعيان اصلا چنان روايتهائي را نمي پذيريم و دليل هاي روشني داريم که اين روايت ها در دوران پس از ابوبکر جعل شده .



حالا ديد حق با منه .

231 | پيرو حق | Iran - Urmia | ٢١:٤٢ - ١٨ مرداد ١٣٨٩ |
كسي كه اين سايت رو طراحي كرده نه علي مي داند و نه مهدي و نه هيچ كس ديگر را و اونايي هم كه حرفايش را تعيد مي كنند ابلهاني بيش نيستند خود پيغمبر يارو وياورتان در قيامت باشد
232 | مجيد م علي | | ١٥:٤٨ - ١٩ مرداد ١٣٨٩ |
با سلام
جناب پيرو حقد , نظرت سراسر اشكال داره غير از """ تعيد "" همين يكي را صحيح گفتي .
ايا از دوستان كسي حرف مرا تائيد مي كند .
يا علي
233 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٨:٤٧ - ١٩ مرداد ١٣٨٩ |
پيرو حقد و کينه پرست

بهتر نيست شما مولويهاي اهل سنت قبل از نظر دادن کمي مطالعه و سواد کسب نمائيد؟؟!!!
در ضمن جناب بي سواد
کسي که سايت را طراحي ميکنه با برادراني که آن را اداره ميکنند فرق داره
واقعا شما ديوانه ايد
آدم دلش براي شما ديوانگان ميسوزه بيچاره ها

راستي يه سئوال

نام کسي که عمر را براي شما طراحي کرده را بنويسيد؟!!
234 | مسلمان | Iran - Tehran | ٠٢:١٩ - ٢٠ مرداد ١٣٨٩ |
هيچ مولوي سني بيکار نيشت که خودشو با شما بي ادبا هم طراز کنه اينايي که به عنوان اهل سنت اظهار نظر ميکنن مولوي نيستن بلکه چندتا جوون دبيرستاني ان ولي از جواباي مغلطه ي کساني که با عنوان شيعه اظهار نظر ميکنن مشخصه آخوند و حوزه اي هستن. از ارجاع دادن به منابعشون مشخصه چون تا جايي که من ديدم و اطلاع دارم عوام الناس شيعه هيچي از بنيان مذهب شرک آلودشون ندارن!
235 | مسلمان | Iran - Tehran | ٠٣:٣٧ - ٢٠ مرداد ١٣٨٩ |
يادم رفت بگم مولانا و سعدي و عطار و امام محمد غزالي و فردوسي با اين همه علم دين و دنيا سوادشون از آقاي قزويني و اين نوچه هاي نظر بده کمتر بوده که سني بودن!!! نکنه اونا هم مثل بلانسبت حضرت علي, البته به قول شما از چوب دستي عمر ترسيدن که سني شدن يا اونا هم تقيه پيشه کردن!؟ به قول مولانا جلال رومي: کي توان با شيعه گفتن از عمر؟!!
236 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٤:٣٤ - ٢٠ مرداد ١٣٨٩ |
با سلام جناب نامسلمان تمام اينهائي را كه نام بردي " مولانا و سعدي و عطار و امام محمد غزالي و فردوسي " بعلاوه ابوبكر عمر عثمان معاويه " و بخاري , مسلم . ابن ماجة ، أبي داود، ترمذي، أحمد بن حنبل و پسرش دارمي . بيهقي، ابن حبان .ذهبي , قسقلاني, عسقلاني , ابن تيميه , الباني ........... بگذار روي هم ناخن كوچك هيچكدام از علماي شيعه نميشود كه نمي شود خودشون با خودشون در تناقضند . تازه اون مولوي هم كه خيلي ادعاش ميكني تلميذ شمس تبريز شيعي بوده . نمونه علماي بقول خودت مولوي اون عبد الشيطان ملحدزاده لندني تخم تركه معاويه ملعونه كه بلا نسبت خر بلا نسبت خر به انگلهاي داخل مدفوع خر گفته زكي . ================================================================ حالا شروع كنيم مولوي رومي را مفتضح كنيم پس خوب بخوان : اين احاديث را خوب بخوان و چند بار بخوان : ================================ 1 ) عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي إِلَّا كَذَّابٌ صَلَّيْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِينَ . عباد بن عبد الله گويد : علي عليه السلام فرمود : من بنده خدا ، برادر رسول خدا و صديق اكبر هستم ، پس از من جز دروغگو كسي ديگر خود را «صديق» نخواهد خواند ، من هفت سال قبل از ديگران نماز مي‌خواندم . ..سنن ابن ماجة ، ج1 ، ص 44 ، و البداية والنهاية ، ج3 ، ص 26 و المستدرك ، حاكم نيشابوري ، ج3 ، ص 112 وتلخيص آن ، تأليف ذهبي در حاشيه همان صفحه ، و تاريخ طبري ، ج2 ، ص 56 ، والكامل ، ابن الاثير ، ج2 ، ص 57 و فرائد السمطين ، حمويني ، ج 1 ص 248 و الخصائص ، نسائي ، ص 46 با سندي كه تمام روات آن ثقه هستند ، و تذكرة الخواص ، ابن جوزي ، ص 108 و ده‌ها سند ديگر . ================================= 2) ابن قتيبه دينوري در كتاب المعارف مي‌نويسد : عن معاذة بنت عبد الله العدوية سمعت علي بن أبي طالب على منبر البصرة وهو يقول أنا الصديق الأكبر آمنت قبل ان يؤمن أبو بكر وأسلمت قبل أن يسلم أبو بكر . معاذه دختر عبد الله ‌گويد كه از علي بن أبي طالب عليه السلام شنيدم كه بر بالاي منبر بصره مي‌فرمود : من صديق اكبر هستم ، ايمان آوردم قبل از آن كه ابوبكر ايمان بياورد ، اسلام آوردم قبل از آن كه ابوبكر اسلام بياورد . المعارف - ابن قتيبة - ص 169 و تهذيب الكمال - المزي - ج 12 - ص 18 – 19 و البداية والنهاية - ابن كثير - ج 7 - ص 370 و ... . ========================================== 3 ) " الصديقون ثلاثة : حبيب النجار مؤمن آل ياسين ، وحزبيل مؤمن آل فرعون ، وعلي بن أبي طالب الثالث ، وهو أفضلهم . صديقان سه نفر هستند : حبيب نجار ، مؤمن آل ياسين ، حزقيل مؤمن آل فرعون ، و علي بن أبي طالب عليه اسلام كه او برتر از آن ها است ابن مردويه اصفهاني در مناقبش ؛ فخررازي ، آلوسي ، أبو حيان و جلال الدين سيوطي در تفسيرشان و نيز متقي هندي در كنز العمال ، مناوي در فيض القدير و ... مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع) - أبي بكر أحمد بن موسى ابن مردويه الأصفهاني - ص 331 و الجامع الصغير - جلال الدين السيوطي - ج 2 - ص 115 و كنز العمال - المتقي الهندي - ج 11 - ص 601 و فيض القدير شرح الجامع الصغير - المناوي - ج 4 - ص 313 و تفسير الرازي - الرازي - ج 27 - ص 57 و تفسير البحر المحيط - أبي حيان الأندلسي - ج 7 - ص 442 و تفسير الآلوسي - الآلوسي - ج 16 - ص 145 و تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 42 - ص 43 و ج 42 - ص 313 و المناقب - الموفق الخوارزمي - ص 310 و ... ==================================================== ببين اينهم نمونه اراجيف مولوي همون بهتر رومي . اين مولوي شما كه خيلي ها خيلي بالاش ميدهند اينقدر كم عقل و علم بوده كه اين احاديث را نديده يا نخوانده بود كه اين شعر چرند را ميگويد . چون ابوبكرآيت توفيق شد با چنان شه صاحب وصديق شد چون عمر شيداي آن معشوق شد حق وباطل را چو دل فاروق شد (مثنوي دفتر دوم 922) دروغگو ======================================================= يا : قال رسول الله -صلي الله عليه وآله-: «المهدي من ولدي، اسمه اسمي و كنيته كنيتي، أشبه الناس بي خلقاً و خُلقاً. يکون له غيبة و حيرة يضّل فيها الأمم يقبل كالشهاب الثاقب يملاها عدلاً و قسط كما ملئت جوراً وظلما.» از حضرت محمد صلي الله عليه و اله حديثي با اين مضمون نقل شده‌است: «مهدي از نسل من است. نام او نام من و کنيه‌اش هم کنيه من است.» (فرائد السمطين؛ به‌نقل از احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۱۵۴.) =========================================================== اما حالا ببين مولوي چي ميگه : پس بهر دوري وليي قايمست تا قيامت آزمايش دايمست پس امام حي ناطق آن وليست خواه از نسل عمر خواه از عليست مهدي و هادي ويست اي راه‌جو هم نهان و هم نشسته پيش رو +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ خواه از نسل عمر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ كدام نسل از عمر را ميتوان نام برد كه با حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و اله و سلم ادغام شده باشد . هان ؟؟؟ اين عين كفر . بازهم درغگو !! +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ اينكه بزرگترين شاعر عالم اسلام شناس فقيه اين جماعتي بودكه بالا ذكرشون كردي و بوسيله بنده مخلص حضرت ايت الله دكتر قزويني پنبه اش زده شد . فكر نكنم جناب دكتر قزويني انقدر بيكار باشند كه بخواهند نقدي بر اين افراد بنويسند . ==================================================== جناب نامسلمان طلب كن تا اراجيف بخاري و مسلم را هم برايت رو كنم . در ضمن اين چيه كه هرچي حديث در مورد اهل البيت عليهما السلام هست علماي شما ميگويند وهذا إسناد على شرط الصحيحين ولم يخرجوه سند اين روايت ، طبق شرط‌هايي كه مسلم و بخاري در صحت روايت قائل بودند ، صحيح است ؛ ولي آن‌ها نياورده‌اند هان چرا ؟؟؟؟؟ نكنه بغض جضرت علي عليه السلام را داشته اند ================================================== اين حديث را مهمان من باش تا شايد مسلمان شوي . أن رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) قال : والذي نفسي بيده لا يبغضنا أهل البيت رجل إلا أدخله الله النار . صحيح ابن حبان‌، ج15 ص435 . رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند : قسم به کسي که جانم در دست اوست ، هيچ کس ما اهل بيت را دشمن نمي دارد ، مگر اينکه خداوند او را در آتش وارد مي کند . حاكم نيشابوري بعد از نقل اين روايت مي‌نويسد : هذا حديث صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه . المستدرك: ج3 ص162، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ط1 سنة 1990، دار الكتب العلمية – بيروت . اين روايت طبق شرائط مسلم ( براي صحت حديث) صحيح است ولي ايشان ( بخاري و مسلم ) آن را ( در کتابهاي خود) نياورده اند . و الباني از علماي معاصر وهابي نيز اين روايت را در سلسله احاديث صحيحه آورده است . السلسلة ، ج5 ص643، مكتبة المعارف – الرياض . يا علي
237 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ٢٠:٢٩ - ٢٠ مرداد ١٣٨٩ |
جناب نامسلمان مولوي هاي شما سواد و توان بحث و مناظره را ندارند شما اگر راست ميگوئي جواب سئوالات ما را بدهند. شما چرا ناتواني خود را در مقابل استدلال محکم و قوي شيعه و در نتيجه فرارتان از حقيقت را غلطه ميدانيد؟!! چقدر جالب است که بقول خودتان امور ديني شما به اعتراف خودتان دست چهار تا جوان دبيرستاني افتاده است!!!! و اما براي اينکه به شما ثابت شود بنده آخوند نيستم ميتوانيد بنده را از نزديک ملاقات فرمائيد. بنده مانند شما اهل سنت بزدل نيستم اگر نظرت بنده را خوانده باشد خواهيد ديد که بارها ايمل خود را در اينجا قرار داده ام تا يکي از شما تماس بگيرد و بتوانيم بحث منطقي داشته باشيم اما بزدلي و بيسوادي شما فراتر از آن است که چرآت چنين کاري را داشته باشيد. ملاک دين شما اسلام نيست بلکه همين مولانا و سعدي و غزالي و . . . . است که نام آنها را بعنوان افتخار مذهب متعفن و گنديده خود براده ايد. ملاک مذهب اسلام کلام الله و رسول خدا و اهل البيت ع هستند و هيچ شغال ديگري را ياراي مقابله با آن نيست. شما مجبوريد به شعر و شاعري پناه ببريد و شاعران را اصنام خود سازيد و قرآن را منکر شويد که مي فرمايد قرآن کريم: سوره مبارکه نساءآيه شريفه59 و 60 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيك‏فرجام‏تر است. أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلاَلًا بَعِيدًا آيا نديده‏اى كسانى را كه مى‏پندارند به آنچه به سوى تو نازل شده و [به] آنچه پيش از تو نازل گرديده ايمان آورده‏اند [با اين همه] مى‏خواهند داورى ميان خود را به سوى طاغوت ببرند با آنكه قطعا فرمان يافته‏اند كه بدان كفر ورزند و[لى] شيطان مى‏خواهد آنان را به گمراهى دورى دراندازد. در ضمن جناب نامسلمان اين آيه شريفه از سوره مبارکه طه شرح حال شماست: وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي ﴿۹۰﴾ در حقيقت هارون قبلا به آنان گفته بود اى قوم من شما به وسيله اين [گوساله] مورد آزمايش قرار گرفته‏ايد و پروردگار شما [خداى] رحمان است پس مرا پيروى كنيد و فرمان مرا پذيرا باشيد (۹۰) و ايه بعدي: قَالُوا لَن نَّبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى ﴿۹۱﴾ گفتند ما هرگز از پرستش آن دست بر نخواهيم داشت تا موسى به سوى ما بازگردد (۹۱) بقول جناب سعيد حسيني (رضي الله عنه) کي توان به شيعه گفتن از عمر؟!! آن زماني که عمر گشته دمر! نامسلمان، بي حياء اي خيره سر نزد شيعه تو مبر نام عمر او همان باشد که شد از حق بر حذر ليک باشد پيروانش دربدر! اينم براي تلطيف فضا براي عزيزان سايت و دوستان شيعه و برادران سني حقيت طلب. يا حق
238 | مسلمان | | ٢١:٢٦ - ٢٠ مرداد ١٣٨٩ |
آقاي آخوند مجيد م علي: شما چرا انقد بي ادبي؟!!! اول تربيت خانوادگي داشته باش اگه نداري بگو ندارم! بعد اگه خواستي بيا و لغات زير نافيتو بزار تو سايت, من به دنبال اين نيستم كه تو رو آشفته كنم كه انقد داغ كردي! من ميخوام آرومت كنم . ولي مثل اينكه آتيشت خيلي تنده و من تحمل شنيدن فحاشي ندارم.
من برات ثابت ميكنم كه مولانا و سعدي و عطار و غزاي سني هستن و تو اگه تونستي ثابت كني شمس تبريزي شيعه بوده ممنون ميشم! اينا افتخار تاريخ ايران و ايرانيان هستن براي جهان و انسانيت. خلاصه هرچي هستن يا نيستن هر انسان منصفي ميدونه كه حرفاش از حرفاي تو قشنگ تر و منطقي ترن و اگه بخوايم اينا رو از تاريخ پارسي زبانان و ايرانيان برداريم هيچي براي تاريخ ايران بجز كليني و شاه اسماعيل و شاه عباس و آتش پرستا و... نميمونه. اينكه تو به كي افتخار ميكني دليل مفتخر بودن اون شخص نيست مهم اينه كه اون براي جهانيان چه منفعتي داره! اصلا اينا كه هيچ ارزشي نداشتن حالا تو بگو افتخارات شيعه براي انسايت از نظر علمي كجاست اصلا چي تحويل دنيا و تاريخ داده كه مردم جهان ازش استفاده كنن و خود شيعه به اون افتخار كنه!؟ سما معيار سنجش تمام دنيا رو حضرت علي ميدونين حضرت علي نگفته مي خدا هستم و به من ايمان بياوريد وگرنه كافر ميشيد. حال چون مولانا از ابوبك و عمر تعريف كرده تو داري خفه ميشي, خوبه كه اينا شيعه نيستن وگرنه به افتخارشون چه بادي به غبغب مي انداختين!!! در ضمن منطق همه چيزو جواب ميده و نيازي نيست انقد منبع غلط و سركاري بدي چون از نظر منابع دستتون رو شده و خودم ديدم كه چجوري آدمو دنبال نخود سياه ميفرستين!!! عوام الناس كه اين ارجاع به منابعتونو ميبينن بيچاره ها باور ميكنن ولي نميدونن اين منابع اصلا وجود ندارن و اگه دارن مطابق ميلتون قيچي شدن!!!
239 | علي رضا | Iran - Tehran | ٠٦:٤٢ - ٢١ مرداد ١٣٨٩ |
سلام واقعاً عالي بود جوابا خيلي منطقي بود ولي چون که خيلي زياد وقت نمي کنم در حالت آنلاين بخوانم. منم يه سوال داشتم يه تناقض کوچولو ديدم.شما گفتين اندلسي ثقه است(از نظر اهل تسنن) حالا همين آقا گفنه وليد ابن عبدالله ثقه نيست ،ولي شما مي گن اهل تسنن ميگن وليد ثقه است،تو اين استدلال يه نفر که ثقه است کسي رو انکار کرده ولي شما ادعا مي کنين اون ثقه است(از نظر اهل تسنن) اين جوري که جور در نمي ياد؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

ثقه ، يعني راستگو در نقل روايات ، اما كسي كه در علم رجال اظهار نظر مي‌كند ، بايد آگاه به علم رجال نيز باشد ، و جزو علماي علم رجال به حساب آيد ؛ در واقع علم رجال يك علم محدد و مضبوط است ، و ابن حزم ، در باب علم رجال از اين قاعده تبعيت نكرده است !

بنابراين نقل روايت او ، به خاطر راستگويي مورد قبول قرار مي‌گبرد ، اما اظهار نظر شخصي او راجع به يك راوي ، حجت نيست ! بنا براين تعارض و تناقضي هم در كار نيست !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

240 | مسلمان | | ١٢:٤٧ - ٢١ مرداد ١٣٨٩ |
دشمن اهل بيت ماييم يا شما؟ اهل بيت همينطور که معناي فارسيشه يعني اهل خانه! شما که به اهل خانه ي پيامبر نسبت نعوذ بالله فاحشه بودن ميدن و اونا رو فاجر و فاسق و منافق ميدونين.از اون طرف مياين پسر عموي پيامبر رو خدا ميکنين. دوستيه خاله خرسه همينه!!!!!!!!!!!
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها