2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
چرا شيعيان مي گويند كه حضرت علي (ع)، سه روز جنازه عثمان را بدون دفن رها كرد؟
کد مطلب: ٥٠٨٣ تاریخ انتشار: ٠٨ مهر ١٣٩٠ تعداد بازدید: 28772
پرسش و پاسخ » امام علي (ع)
چرا شيعيان مي گويند كه حضرت علي (ع)، سه روز جنازه عثمان را بدون دفن رها كرد؟

پاسخ:

برخي تلاش مي كنند كه رابطه نيك اميرمؤمنان، حسنين عليهم السلام و عثمان را ثابت كنند؛ در حالي كه اين مطلب با واقعيت هاي تاريخ و روايات اهل سنت سازگاري ندارد.

طبق روايات معتبري كه در منابع اهل سنت وجود دارد، بعد از آن كه عثمان بن عفان كشته شد، سه روز در محل جمع آوري زباله ماند، هيچ كس براي دفن او اقدامي نكردند؛ حتي اميرمؤمنان عليه السلام.

حال سؤال اين است كه اگر رابطه بين عثمان و اميرمؤمنان عليه السلام خوب بوده، چرا آن حضرت از دفن عثمان خودداري كردند؟

بدون ترديد، دفن ميت مسلمان، بر هر مسلماني واجب است؛ هر چند واجب كفائي؛ اما دفن نكردن ميت مسلمان و ماندن آن در مزبله، كاري است غير شرعي؛ اما چرا عثمان بن عفان سه روز در مزبله ماند؛ ولي اميرمؤمنان عليه السلام براي دفن او اقدامي نكرد؟

اهل سنت ناچارند يا بايد بپذيرند كه نعوذ بالله اميرمؤمنان عليه السلام عمل خلافي مرتكب شده يا اين كه عثمان را مسلمان نمي دانسته است.

پيش از ورود به اصل بحث، بي فايده نخواهد بود كه داستاني را از زبان علي بن يونس عاملي نقل كنيم تا بحث روشن تر شود.

ابن جوزي و سلوني:

ِ أَنَّ ابْنَ الْجَوْزِيِّ قَالَ يَوْماً عَلَي مِنْبَرِهِ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، فَسَأَلَتْهُ امْرَأَةٌ عَمَّا رُوِيَ أَنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلَامُ سَارَ فِي لَيْلَةٍ إِلَي سَلْمَانَ فَجَهَّزَهُ وَ رَجَعَ فَقَالَ رُوِيَ ذَلِكَ، قَالَتْ فَعُثْمَانُ ثَمَّ ثَلَاثَةَ أَيَّامِ مَنْبُوذاً فِي الْمَزَابِلِ وَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلَامُ حَاضِرٌ. قَالَ نَعَمْ. قَالَتْ فَقَدْ لَزِمَ الْخَطَأُ لِأَحَدِهِمَا. فَقَالَ إِنْ كُنْتِ خَرَجْتِ مِنْ بَيْتِكِ بِغَيْرِ إِذْنِ زَوْجِكِ فَعَلَيْكِ لَعْنَةُ اللَّهِ، وَ إِلَّا فَعَلَيْهِ. فَقَالَتْ خَرَجَتْ عَائِشَةُ إِلَي حَرْبِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ بِإِذْنِ النَّبِيِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَوْ لَا فَانْقَطَعَ وَ لَمْ يُحِرْ جَوَاباً.

روزي ابن جوزي بر روي منبر گفت: هر چه مي خواهيد از من سؤال كنيد، قبل از آن كه مرا از دست بدهيد؛ زني از او سؤال كرد از اين روايت كه علي (عليه السلام) شبانه (از مدينه به مدائن) پيش سلمان آمد، او را تجهيز (كفن و دفن) كرد و سپس برگشت. ابن جوزي گفت: بلي، اين روايت نقل شده است. آن زن سؤال كرد: آيا عثمان سه روز در زباله داني بقيع ماند؛ در حالي كه علي (عليه السلام) در آن جا حاضر بود؟ ابن جوزي گفت: بلي. آن زن گفت: پس لازم مي آيد كه علي در يكي از اين دو مورد اشتباه كرده باشد. ابن جوزي گفت: اگر شما بدون اجازه شوهرت خارج شدي؛ پس بر تو لعنت و گر نه بر او لعنت. آن زن گفت: آيا عائشه براي جنگ با علي عليه السلام با اجازه پيامبر صلي الله عليه وآله خارج شد يا بدون اجازه آن حضرت؟ ابن جوزي ساكت شد و جوابي نداشت.

العاملي النباطي، الشيخ زين الدين أبي محمد علي بن يونس (متوفاي877هـ) الصراط المستقيم إلي مستحقي التقديم، ج 1، ص218، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر : المكتبة المرتضوية لإحياء الآثار الجعفرية، الطبعة الأولي، 1384هـ ؛

المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 29، ص 647 - 648، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

دفن مسلمان واجب است:

تمام مذاهب اسلامي اتفاق دارند كه دفن ميت، بر هر مسلماني واجب كفايي است. به اين معنا كه اگر كسي يافت شد كه ميت را دفن كند، از ديگران ساقط مي شود، و گر نه بر گردن همه مسلمانان واجب است كه بر دفن او اقدام كنند.

محمد بن ابراهيم نيشابوري در كتاب الإجماع مي نويسد:

ما أجمع عليه فقهاء الأمصار...

وأجمعوا علي أن دفن الميت لازم واجب علي الناس لا يسعهم تركه عند الإمكان ومن قام به منهم سقط فرض ذلك علي سائر المسلمين.

چيزهايي كه فقهاي تمام شهرها بر آن اجماع دارند.

تمام علما اجماع دارند كه دفن ميت بر مردم لازم و واجب است، تا زماني كه ممكن است، حق ترك اين كار را ندارند، اما اگر يكي از مسلمانان اين كار را انجام داد، وجوب از ساير مسلمانان ساقط مي شود.

النيسابوري، أبو بكر محمد بن إبراهيم بن المنذر (متوفاي318هـ)، الإجماع، ج 1، ص42، تحقيق : د. فؤاد عبد المنعم أحمد، ناشر : دار الدعوة - الإسكندرية، الطبعة : الثالثة، 1402هـ.

ابن حزم اندلسي كه از بزرگان مذهب ظاهري به شمار مي رود، تصريح مي كند كه حتي دفن ميت كافر نيز واجب است:

قال عَلِيٌّ وأما جِلْدُ الْإِنْسَانِ فَقَدْ صَحَّ نَهْيُ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم عن الْمُثْلَةِ وَالسَّلْخُ أَعْظَمُ الْمُثْلَةِ فَلاَ يَحِلُّ التَّمْثِيلُ بِكَافِرٍ وَلاَ مُؤْمِنٍ وَصَحَّ أَمْرُهُ عليه السلام بِإِلْقَاءِ قَتْلَي كُفَّارِ بَدْرٍ في الْقَلِيبِ فَوَجَبَ دَفْنُ كل مَيِّتٍ كَافِرٍ وَمُؤْمِنٍ وَبِاَللَّهِ تَعَالَي التَّوْفِيقُ.

علي (ابن حزم) گويد: اما پوست انسان، به درستي كه روايت صحيح نقل شده است كه رسول خدا از مثله كردن نهي كرده، و پوست كندن، بدترين مثله است؛ پس حلال نيست كه مثله كردن كافر ومؤمن جايز نيست. و همچنين دستور آن حضرت بر انداختن كشته هاي كفار بدر به داخل چاه با سند صحيح نقل شده است؛ پس واجب است دفن كردن هر ميتي؛ چه كافر باشد و چه مؤمن.

إبن حزم الأندلسي الظاهري، ابومحمد علي بن أحمد بن سعيد (متوفاي456هـ)، المحلي، ج 1، ص124، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ناشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت.

نووي از فقهاي بزرگ شافعي ها در اين باره مي نويسد:

قال المصنف رحمه الله تعالي : دفن الميت فرض علي الكفاية لأن في تركه علي وجه الأرض هتكا لحرمته، ويتأذي الناس من رائحته....

أما الأحكام : ففيه مسائل : إحداها : دفن الميت فرض كفاية بالإجماع، وقد علم أن فرض الكفاية إذا تعطل أثم به كل من دخل في ذلك الفرض دون غيرهم.

مصنف گفته: دفن ميت واجب كفايي است؛ چرا كه ترك ميت بر روي زمين هتك حرمت براي او است و مردم از بوي او اذيت مي شود.

اما از نظر احكام: در اين باره چند مسأله است: يكي از آن ها اين است كه دفن ميت واجب كفايي است به اجماع علما، و دانسته شد كه واجب كفائي اگر انجام نشود، تمام كساني كه مشمول اين واجب مي شوند، گناه كرده اند، نه ديگران.

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيي بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، المجموع، ج 5، ص238، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، التكملة الثانية.

بهوتي حنبلي از علماي بزرگ حنابله در اين باره مي گويد:

فصل في دفن الميت

ودفنه فرض كفاية لقوله تعالي «ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ» الآية قال ابن عباس أكرمه بدفنه وقال « أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتا أَحْيَاءً وَ أَمْوَاتًا» أي جامعة للأحياء في ظهرها بالمساكن وللأموات في بطنها بالقبور والكفت الجمع وهوإكرام للميت لأنه لو ترك لأنتن وتأذي الناس برائحته.

فصلي در باره دفن ميت:

دفن ميت واجب كفايي است؛ زيرا خداوند فرموده: « بعد او را ميراند و در قبر پنهان نمود». ابن عباس در اين باره گفته: خداوند بنده اش را با دفن او گرامي داشته است. و خداوند فرموده: «آيا زمين را مركز اجتماع انسانها قرار نداديم، هم در حال حياتشان و هم مرگشان؟!» يعني زندگان را در روي خود جمع كرده و مردگان را در داخل خود در قبرها. اين قضيه احترامي است به ميت؛ زيرا اگر او را ترك كني، مردم از بوي او اذيت مي شوند.

البهوتي الحنبلي، منصور بن يونس بن إدريس (متوفاي 1051هـ)، شرح منتهي الإرادات المسمي دقائق أولي النهي لشرح المنتهي، ج 1، ص370، ناشر : عالم الكتب - بيروت، الطبعة : الثانية، 1996م.

ابن عابدين حنفي در كتاب حاشية رد المختار مي نويسد:

مطلب في دفن الميت قوله ( وحفر قبره الخ ) شروع في مسائل الدفن وهو فرض كفاية إن أمكن إجماعا.

مطلب در باره دفن ميت. اين سخن مؤلف كه «و كندن قبر ميت...» آغازي است براي مسائل دفن و دفن ميت به اجماع علما واجب كفائي است؛ اگر ممكن باشد.

ابن عابدين الحنفي، محمد أمين بن عمر (متوفاي1252هـ)، حاشية رد المختار علي الدر المختار شرح تنوير الأبصار فقه أبو حنيفة، ج 2، ص233، ناشر : دار الفكر للطباعة والنشر. - بيروت. - 1421هـ - 2000م.

خليل الخرشي مالكي در شرح خود مي نويسد:

وَأَمَّا دَفْنُ الْمَيِّتِ أَيْ : مُوَارَاتُهُ وَكَفَنُهُ فَفَرْضُ كِفَايَةٍ مِنْ غَيْرِ خِلَافٍ، إلَّا ابْنَ يُونُسَ فَإِنَّهُ حَكَي سُنِّيَّةَ كَفَنِهِ.

اما دفن ميت؛ يعني دفن كردن و كفن كردن ميت واجب كفائي و كسي در آن اختلاف ندارد؛ غير از ابن يونس كه گفته كفن كردن او مستحب است.

الخرشي، محمد بن عبد الله (متوفاي1101هـ)، شرح مختصر خليل، ج 2، ص113، ناشر : دار الفكر للطباعة - بيروت.

بنابراين تمام مذاهب اسلامي اعتقاد دارند كه كفن و دفن ميت واجب كفائي است و اين مطلب اجماعي است.

عثمان سه روز دفن نشد:

اما اين كه عثمان سه روز در محل جمع آوري زباله ماند و اميرمؤمنان عليه السلام او را دفن نكرد، رواياتي در منابع اهل سنت وجود دارد كه اين مطلب را ثابت مي كند.

روايت اول:

ابونعيم اصفهاني در كتاب معرفة الصحابة مي نويسد:

26 - حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدِ بْنُ حَيَّانَ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سُلَيْمَانَ، حَدَّثَنَا الْمَسْرُوقِيُّ، حَدَّثَنَا عُبَيْدُ بْنُ الصَّبَّاحِ، حَدَّثَنَا حَفْصُ بْنُ غِيَاثٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: " مَكَثَ عُثْمَانُ فِي حَشِّ كَوْكَبٍ مَطْرُوحًا ثَلاثًا، لا يُصَلَّي عَلَيْهِ حَتَّي هَتَفَ بِهِمْ هَاتِفٌ: ادْفِنُوهُ، وَلا تُصَلُّوا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ عز وجل قَدْ صَلَّي عَلَيْهِ.

هشام بن عروه از پدرش نقل كرده است كه : عثمان سه روز در حش كوكب انداخته شده بود؛ كسي بر او نماز نخواند؛ تا اين كه هاتفي صدا زد: او را دفن كنيد؛ ولي بر او نماز نخوانيد؛ چرا كه خداوند بر او نماز خوانده است.

الأصبهاني، ابو نعيم أحمد بن عبد الله (متوفاي430هـ)، معرفة الصحابة، ج 1، ص68، طبق برنامه الجامع الكبير؛

الأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن(متوفاي804هـ)، البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير، ج 5، ص382، تحقيق: مصطفي ابوالغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية، الطبعة: الاولي، 1425هـ-2004م.

سند اين روايت نيز هيچ اشكالي ندارد، ما تك روات آن را بررسي كرده ايم:

بررسي سند روايت:

أبو محمد، عبد الله بن محمد بن جعفر بن حيان:

ذهبي در باره او مي گويد:

أبو الشيخ. الامام الحافظ الصادق محدث اصبهان أبو محمد عبد الله بن محمد بن جعفر بن حيان المعروف بأبي الشيخ صاحب التصانيف.

قال ابن مردويه ثقة مأمون صنف التفسير والكتب الكثيرة في الاحكام وغير ذلك. وقال أبو بكر الخطيب كان أبو الشيخ حافظا ثبتا متقنا. وقال أبو القاسم السوذرجاني هو أحد عباد الله الصالحين ثقة مأمون.

ابو الشيخ، امام، حافظ (كسي كه يك صد هزار حديث حفظ بوده) راستگو و محد اصفهان بود.

ابن مردويه گفته: او ثقه و قابل اطمينان بود، كتاب تفسير و كتاب هاي زيادي در احكام و ديگر علوم نوشته است. ابوبكر خطيب گفته: ابو الشيخ حافظ، قابل اطمينان و استوار بوده است. ابو القاسم السوذرجاني گفته: او يكي از بندگان صالح، ثقه و قابل اطمينان بود.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 16، ص276 ـ 278، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة : التاسعة، 1413هـ.

أبو العباس، محمد بن أحمد بن سليمان:

ابو محمد انصاري در كتاب طبقات المحدثين مي نويسد:

أبو العباس محمد بن أحمد بن سليمان الهروي فقيه محدث كبير صنف الكتب الكثيرة أحد العلماء كتب عنه عامة محدثينا.

ابو العباس محمد بن احمد هروي، فقيه و محدث بزرگ بود، كتاب هاي زيادي نوشته و يكي از دانشمنداني بود كه تمام محدثان ما از او روايت نوشته اند.

الأنصاري، ابومحمد عبدالله بن محمد بن جعفر بن حيان (متوفاي 369 هـ )، طبقات المحدثين بأصبهان والواردين عليها، ج 3، ص429، رقم: 439، تحقيق: عبدالغفور عبدالحق حسين البلوشي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الثانية، 1412هـ - 1992م.

ذهبي در كتاب العبر مي گويد:

وفيها محمد بن أحمد بن سليمان الإمام أبو العباس الهروي فقيه محدث صاحب تصانيف رحل إلي الشام والعراق وحدث عن أبي حفص الفلاس وطبقته.

در آن سال امام محمد بن احمد سليمان، ابو العباس هروي از دنيا رفت، او فقيه، محدث و صاحب كتاب هاي زيادي بود، به سوي شام و عراق مسافرت كرد، از ابي حفص فلاس و افراد هم طبقه او روايت نقل كرده است.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، العبر في خبر من غبر، ج 2، ص100، تحقيق: د. صلاح الدين المنجد، ناشر: مطبعة حكومة الكويت - الكويت، الطبعة: الثاني، 1984.

أبو عيسي، موسي بن عبد الرحمن بن سعيد:

ابن حجر در تقريب التهذيب مي نويسد:

موسي بن عبد الرحمن بن سعيد بن مسروق الكندي المسروقي أبو عيسي الكوفي ثقة من كبار الحادية عشرة مات سنة ثمان وخمسين ت س ق.

موسي بن عبد الرحمن كندي، ثقه و از بزرگان طبقه يازدهم بود.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تقريب التهذيب، ج1 ص552، رقم: 6987، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، 1406 - 1986.

و ذهبي در الكاشف مي نويسد:

موسي بن عبد الرحمن الكندي المسروقي عن القطان والجعفي وعنه الترمذي والنسائي وابن ماجة وأبو عروبة وابن أبي حاتم ثقة توفي 258 ت س ق.

موسي بن عبد الرحمن كندي كه ترمذي، نسائي، ابن ماجه، ابن عروبه و ابن أبي حاتم از او روايت نقل كرده اند، ثقه است.

الكاشف ج2 ص305، رقم: 5713

أبو محمد، عبيد بن الصباح بن صبيح:

ابن حبان نام او را در كتاب الثقات خود آورده و مي گويد:

عبيد بن الصباح الكوفي يروي عن الكوفيين وكان راويا لكامل أبي العلاء روي عنه أهل بلده المسروقي وغيره.

عبيد بن الصباح كوفي از كوفي ها روايت نقل كرده و او راوي كامل أبي العلاء است...

التميمي البستي، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفاي354 هـ)، الثقات، ج8 ص429، رقم: 14248، تحقيق السيد شرف الدين أحمد، ناشر: دار الفكر، الطبعة: الأولي، 1395هـ - 1975م.

ذهبي در تاريخ الإسلام مي نويسد:

عبيد بن الصباح بن صبيح

أبو محمد الكوفي المقريء أخو عمرو بن الصباح. أخذ القراءة عرضاً عن حفص، وهو من أجل أصحابه وأضبطهم. روي عنه القراءة عرضاً أحمد بن سهل الأشناني. قال : وكان ما علمت من الورعين المتقين. مات سنة خمس وثلاثين ومائتين.

ابو محمد الكوفي، قرائت را مستقيم از حفص شنيده، او يكي از برترين اصحاب حفص بن غياث و از ضابط ترين آن ها بود. احمد بن سهل اشناني به صورت مستقيم قرائت را از او گرفته و گفته: بنابر آن چه كه مي دانم، او از پرهيزگاران و متقين بود.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج17، ص267، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1407هـ - 1987م.

أبو عمر، حفص بن غياث:

از روات بخاري و مسلم و ساير صحاح سته:

حفص بن غياث بمعجمة مكسورة وياء ومثلثة بن طلق بن معاوية النخعي أبو عمر الكوفي القاضي ثقة فقيه تغير حفظه قليل في الآخر من الثامنة مات سنة أربع أو خمس وتسعين وقد قارب الثمانين ع.

حفص بن غياث، ابو عمر كوفي، قاضي، ثقه و فقيه بود. حافظه او در آخر عمرش كمي تغيير كرد.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تقريب التهذيب، ج1 ص173، رقم: 1430، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، 1406 - 1986.

أبو المنذر، هشام بن عروة:

از روات بخاري، مسلم و ساير صحاح سته:

هشام بن عروة أبو المنذر وقيل أبو عبد الله القرشي أحد الأعلام سمع عمه بن الزبير وأباه وعنه شعبة ومالك والقطان توفي 146 قال أبو حاتم ثقة إمام في الحديث ع.

هشام بن عروة، يكي از مشاهير بوده، ابو حاتم گفته: او ثقه، و پيشواي علم حديث بود.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج2 ص337، رقم: 5972، تحقيق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولي، 1413هـ - 1992م.

أبو عبد الله، عروة بن زبير:

عروة بن الزبير أبو عبد الله عن أبويه وخالته وعلي وخلق وعنه بنوه عثمان وعبد الله وهشام ويحيي ومحمد والزهري قال بن سعد كان فقيها عالما كثير الحديث ثبتا مأمونا قال هشام صام أبي الدهر ومات وهو صائم في موته أقوال منها 93 و 94 ع.

عروة بن زبير، ابن سعد گفته: او فقيه، دانشمند، كثير الحديث، مورد اعتماد و قابل اطمينان بود. هشام گفته: در تمام روزگار، روزه مي گرفت و در حالي از دنيا رفت كه روزه دار بود.

الكاشف ج2 ص18، رقم: 3775

بنابراين، سند اين روايت كاملا صحيح است و هيچ اشكالي در سند آن نيست.

همين داستان را ابن جوزي در كتاب تلقيح فهوم نقل كرده است:

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، تلقيح فهوم أهل الأثر في عيون التاريخ والسير، ج 1، ص79، ناشر : شركة دار الأرقم بن أبي الأرقم - بيروت، الطبعة : الأولي، 1997م.

روايت دوم:

طبراني در المعجم الكبير و ديگر علماي اهل سنت همين قضيه را با سند صحيح از مالك بن أنس، رئيس مالكي ها نقل كرده است:

حدثنا عَمْرُو بن أبي الطَّاهِرِ بن السَّرْحِ الْمِصْرِيُّ ثنا عبد الرحمن بن عبد اللَّهِ بن عبد الْحَكَمِ ثنا عبد الْمَلِكِ الْمَاجِشُونُ قال سمعت مَالِكًا يقول قُتِلَ عُثْمَانُ رضي اللَّهُ عنه فَأَقَامَ مَطْرُوحًا علي كُنَاسَةِ بني فُلانٍ ثَلاثًا فَأَتَاهُ اثْنَا عَشَرَ رَجُلا فِيهِمْ جَدِّي مَالِكُ بن أبي عَامِرٍ وَحُوَيْطِبُ بن عبد الْعُزَّي وَحَكِيمُ بن حِزَامٍ وَعَبْدُ اللَّهِ بن الزُّبَيْرِ وَعَائِشَةُ بنتُ عُثْمَانَ مَعَهُمْ مِصْبَاحٌ في حِقٍّ فَحَمَلُوهُ علي بَابٍ وَإِنَّ رَأْسَهُ يقول علي الْبَابِ طَقْ طَقْ حتي أَتَوْا بِهِ الْبَقِيعَ فَاخْتَلَفُوا في الصَّلاةِ عليه فَصَلَّي عليه حَكِيمُ بن حِزَامٍ أو حُوَيْطِبُ بن عبد الْعُزَّي شَكَّ عبد الرحمن ثُمَّ أَرَادُوا دَفْنَهُ فَقَامَ رَجُلٌ من بني مَازِنٍ فقال وَاللَّهِ لَئِنْ دَفَنْتُمُوهُ مع الْمُسْلِمِينَ لأُخْبِرَنَّ الناس فَحَمَلُوهُ حتي أَتَوْا بِهِ إلي حَشِّ كَوْكَبٍ فلما دَلُّوهُ في قَبْرِهِ صَاحَتْ عَائِشَةُ بنتُ عُثْمَانَ فقال لها بن الزُّبَيْرِ أسكتي فَوَاللَّهِ لَئِنْ عُدْتِ لأَضْرِبَنَّ الذي فيه عَيْنَاكِ فلما دَفَنُوهُ وَسَوَّوْا عليه التُّرَابَ قال لها بن الزُّبَيْرِ صِيحِي ما بَدَا لَكِ أَنْ تَصِيحِي قال مَالِكٌ وكان عُثْمَانُ بن عَفَّانَ رضي اللَّهُ عنه قبل ذلك يَمُرُّ بِحُشٍّ كَوْكَبٍ فيقول لَيُدْفَنَنَّ ها هنا رَجُلٌ صَالِحٌ.

عبد الملك بن ماجشون گفته كه از مالك شنيدم كه مي گفت: عثمان كشته شد؛ پس جنازه او سه روز در مزبله داني فلان شخص باقي ماند، دوازده نفر كه در ميان آن ها مالك أبي عامر، حويطب بن عبد العزي، حكيم بن حزام، عبد الله بن زبير و عائشه دختر عثمان، حاضر بودند، براي دفن عثمان آمدند. آن ها چراغي به همراه خود داشتند، او را دري عبور داند سر او به در خورد و طق طق صدا داد. تا اين كه او را به بقيع رساندند، پس در خواندن نماز بر او اختلاف شد، پس حكيم بن حزام يا حويطب بن عبد العزي بر آن نماز خواند ـ شك از عبد الرحمن است ـ سپس قصد داشتند كه او رادفن كنند، مردي از بني مازن برخواست و گفت: اگر او را با مسلمان دفن كنيد، مردم را خبر خواهم كرد؛ پس عثمان را برداشتند تا به حش كوكب رساندند، وقتي او را در قبر گذاشتند، عائشه دختر عثمان فرياد زد، عبد الله بن زبير به او گفت: ساكت باش، اگر بار ديگر فرياد بزني، به چشم تو خواهم زد.

وقتي او را دفن كردند و خاك قبر او را صاف كردند، ابن زبير به او گفت: حالا هر چه دلت مي خواهد فرياد بزن. مالك گفت: عثمان بن عفان بر حش كوكب عبور مي كرد پس مي گفت: به درستي كه در اين جا مرد صالحي دفن خواهد شد !

الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج 1، ص78، ح109، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ - 1983م.

التميمي، أبو العرب محمد بن أحمد بن تميم بن تمام (متوفاي333هـ )، المحن، ج 1، ص87، تحقيق : د عمر سليمان العقيلي، ناشر : دار العلوم - الرياض - السعودية، الطبعة : الأولي، 1404هـ - 1984م؛

الأصبهاني، ابو نعيم أحمد بن عبد الله (متوفاي430هـ)، معرفة الصحابة، ج 1، ص68، طبق برنامه الجامع الكبير.

ابن عبد البر النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاي 463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج 3، ص1047، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412هـ؛

المزي، ابوالحجاج يوسف بن الزكي عبدالرحمن (متوفاي742هـ)، تهذيب الكمال، ج 19، ص225، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولي، 1400هـ - 1980م؛

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تلخيص الحبير في أحاديث الرافعي الكبير، ج 2، ص145، تحقيق السيد عبدالله هاشم اليماني المدني، ناشر: - المدينة المنورة - 1384هـ - 1964م.

هيثمي بعد از نقل اين روايت مي گويد:

رواه الطبراني وقال الحش البستان ورجاله ثقات.

الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9، ص95، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت - 1407هـ.

ممكن است كسي اشكال كند كه اين روايت مرسل است؛ چرا كه مالك بن أنس متوفاي 179 است و راويان پيش از خودش را نقل نكرده است؛ پس ارزشي ندارد.

در پاسخ به اين مسأله مي گوييم كه علماي اهل سنت، مرسلات امام مالك را همانند روايت صحيح السند قبول دارند؛ چنانچه قاضي عياض در اين باره مي نويسد:

وقال : مراسيل مالك أصح من مراسيل سعيد بن المسيب ومن مراسيل الحسن ومالك اصح الناس مرسلاً وقال سفيان : إذا قال مالك بلغني فهو إسناد. وقال يحيي بن سعيد : مرسلات مالك صحاح. وقال يحيي كان أصحابنا يقولون مرسلات مالك إسناده. قال ابن وهب مالك والليث إسناد وإن لم يسند أو قال إبراهيم الحربي مالك لا يرسل إلا عن ثقة وسئل أحمد بن حنبل عن حديث جعفر بن محمد فقال ما أقول فيه وفيه وقد روي عنه مالك.

روايات مرسل مالك، صحيح تر از روايات مرسل سعيد بن مسيب و حسن بصري است و مالك صحيح ترين مرسلات را دارد. سفيان ثوري گفته: وقتي مالك بگويد كه اين روايت به من رسيده، براي من سند است. يحيي بن سعيد گفته: مرسلات مالك، صحيح ترين مرسلات است. يحيي گفته: اصحاب ما گفته اند كه مرسلات مالك، همانند مسند هاي او است، ابن وهب گفته: گفته مالك و ليث سند است؛ اگر چه سند آن را ذكر نكنند. ابراهيم حربي گفته: مالك روايت را به صورت مرسل نقل مي كند؛ مگر اين كه ثقه باشد. از احمد بن حنبل در باره روايت جعفر بن محمد سؤال شد؛ پس گفت: در باره او چه بگويم؛ در حالي كه مالك از او روايت نقل كرده است.

القاضي عياض، ابوالفضل عياض بن موسي بن عياض اليحصبي السبتي (متوفاي544هـ)، ترتيب المدارك وتقريب المسالك لمعرفة أعلام مذهب مالك، ج 1، ص66، تحقيق : محمد سالم هاشم، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة : الاولي، 1418هـ ـ 1998م.

پس اين اشكال نيز مردود است، درست است كه روايت مرسل است؛ اما چون از مرسلات مالك است، همانند روايت مسند و صحيح براي اهل سنت حجت خواهد بود.

روايت سوم:

طبري در تاريخ خود مي نويسد:

ذكر الخبر عن الموضع الَّذِي دفن فِيهِ عُثْمَان رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ومن صلي عَلَيْهِ وولي أمره بعد مَا قتل إِلَي أن فرغ من أمره ودفنه

حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْمُحَمَّدِيّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَمْرو بن حماد، وعلي بن حُسَيْن، قَالا: حَدَّثَنَا حُسَيْن بن عِيسَي، عَنْ أَبِيهِ، عن أَبِي مَيْمُونَةَ، عن أبي بشير العابدي، قَالَ: نبذ عُثْمَان رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ثلاثة أيام لا يدفن، ثُمَّ إن حكيم بن حزام القرشي، ثُمَّ أحد بني أسد بن عبد العزي، وجبير بن مطعم بن عدي بن نوفل بن عبد مناف كلما عَلِيًّا فِي دفنه، وطلبا إِلَيْهِ أن يأذن لأهله فِي ذَلِكَ ففعل، وأذن لَهُمْ علي، فلما سمع بِذَلِكَ قعدوا لَهُ فِي الطريق بالحجارة، وخرج بِهِ ناس يسير من أهله، وهم يريدون بِهِ حائطا بِالْمَدِينَةِ، يقال لَهُ حش كوكب، كَانَتِ اليهود تدفن فِيهِ موتاهم، فلما خرج بِهِ عَلَي الناس رجموا سريره، وهموا بطرحه.

فبلغ ذَلِكَ عَلِيًّا، فأرسل إِلَيْهِم يعزم عَلَيْهِم ليكفن عنه، ففعلوا، فانطلق حَتَّي دفن رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي حش كوكب، فلما ظهر مُعَاوِيَة بن أَبِي سُفْيَانَ عَلَي الناس، أمر بهدم ذَلِكَ الحائط، حَتَّي أفضي بِهِ إِلَي البقيع، فأمر الناس أن يدفنوا موتاهم حول قبره حَتَّي اتصل ذَلِكَ بمقابر الْمُسْلِمِينَ.

ذكر داستان مكاني كه عثمان در آن دفن شده، چه كسي بر او نماز خوانده و وظيفه كفن و دفن او را بعد از كشتنش در دست گرفته.

از أبي بشير العابدي نقل شده است كه عثمان سه روز بدون دفن رها شد؛ سپس حكيم بن حزام قرشي، يكي از بني اسد بن عبد العزي، جبير بن مطعم با علي (عليه السلام) در باره دفن او صحبت كردند و درخواست كردند كه به خانواده او اجازه دفن دهد؛ آن حضرت اجازه داد.

وقتي اين قضيه را شنيدند، در مسير او در حالي كه سنگ به همراه داشتند، نشتستند، عده اي براي كمك به خانواده او آمدند و قصد داشتند عثمان را در باغي در مدينه كه به آن حش كوكب مي گفتند و يهوديان مرده هاي خود را در آن دفن مي كردند، دفن كنند. وقتي عثمان را خارج كردند، مردم با سنگ تابوت را هدف قرار دادند و مي خواستند عثمان را بيندازند.

وقتي خبر به علي (عليه السلام) رسيد، شخصي را فرستاد و دستور داد كه او را رها كنند و آن ها نيز قبول نمودند. پس عثمان را بردند تا در حش كوكب دفن كنند. وقتي معاويه به حكومت بر مردم رسيد، دستور داد كه ديوار را خراب كنند تا به بقيع متصل شود و به مردم دستور داد كه مرده هاي خود را در اطراف قبر عثمان دفن كنند تا قبر او به قبر هاي مسلمانان متصل شود.

الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 2، ص687، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت؛

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، المنتظم في تاريخ الملوك والأمم، ج 5، ص58، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولي، 1358.

محمد بن يحيي اندلسي در مقتل عثمان مي نويسد:

وقد ذكر الجاحظ أن عمارا قام وسط مسجد المدينة فقال نحن قتلنا عثمان كافرا وكان يمنع أن يدفن في مقابر المسلمين وأن يصلي عليه في مصلاهم حتي ترك علي مزبلة ثلاثة أيام لم يدفن فدفنه أبن الزبير في خفية في بئر في حش كوكب ومحمد بن أبي بكر في بني تميم يعاونون عمارا

جاحظ نقل كرده است كه عمار در وسط مسجد مدينه ايستاد و گفت: ما عثمان را در حالي كه كافر شده بود، كشتيم. او از دفن عثمان در قبرستان هاي مسلمانان و اين كه در مصلاهاي مسلمانان بر او نماز بخوانند جلوگيري مي كرد. تا اين كه سه روز در محل جمع آوري زباله ماند و دفن نشد و پسر زبير او را مخفيانه در چاهي در حش كوكب دفن كرد، و محمد بن ابي بكر به همراه بنيم تيم عمار را در اين كار (عدم اجازه دفن عثمان) ياري مي كردند.

المالقي الأندلسي، محمد بن يحيي بن أبي بكر (متوفاي741هـ)، التمهيد والبيان في مقتل الشهيد عثمان، ج 1، ص225، تحقيق : د. محمود يوسف زايد، ناشر : دار الثقافة - الدوحة - قطر، الطبعة : الأولي، 1405هـ.

ابن خلدون در مقدمه خود مي نويسد:

وكان قتله لثمان عشرة خلت من ذي الحجة وبقي في بيته ثلاثة أيام.

عثمان در هيجدهم ذي الحجه كشته شد و سه روز جنازه او در خانه اش باقي ماند.

إبن خلدون الحضرمي، عبد الرحمن بن محمد (متوفاي808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج 2، ص601، ناشر: دار القلم - بيروت - 1984، الطبعة: الخامسة.

البته اين كه جنازه او در خانه اش مانده باشد، دليلي ندارد؛ تمام روايات دال بر اين بود كه جنازه او را در محل جمع آوري زباله انداخته بودند و سه روز در آن جا ماند.

نتيجه:

اگر بين عثمان و اهل بيت عليهم السلام رابطه حسنه اي بود، چرا آن ها از دفن عثمان خودداري كردند و اجازه دادند كه سه روز جنازه او در محل جمع آوري زباله هاي مدينه باقي بماند؟

چرا اميرمؤمنان، امام حسن و امام حسين عليهم السلام، اقدام به دفن او نكردند؟

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | بخت النصر | Iran - Khorramshahr | ١٧:٣٧ - ٠٧ مهر ١٣٩٠ |
چرا شما مدام به صحابه گرام ايراد مي‌گيريد؟ اصلا شما کارتان شده صبح تا شب از صحابه بزرگوار انتقاد کنيد. واقعا از خدا نمي‌ترسيد که بزرگان دين را چنين نقد مي‌کنيد؟ تقصير آنها چيست؟ آن زمان که ؟؟؟؟ مجبور بودند عثمان را آنطور دفع کنند. چاره چه بود؟
2 | ركسانا | | ١٧:٥١ - ٠٧ مهر ١٣٩٠ |
باسلام
خشونت تا اين حد؟؟ الله اكبر.
3 | بخت النصر | | ١٨:٢٠ - ٠٧ مهر ١٣٩٠ |
شايسته است که هنرمندان عزيز در تصوير «حش كوكب» و جنازه سربارش اهتمام بيشتري ورزند و با تصوير آن سه روزي که بر حش کوکب گذشت کمي امت اسلامي را شاد کنند.
يادآوري آن منظره عبرت آموز و مفرح مي‌تواند موجب نشاط و سرگرمي مومنين باشد.
کمي قوه تخيل خود را به کار گيريد و جنازه عثمان در حش کوکب زير آفتاب داغ به تصور در آوريد:
يک طرف استخوان ... طرف ديگر ... شتر و آن وسط جنازه عثمان.

پاره شدن صنم قريش، خروج شراب از روده‌هاي سوراخش، جنازه سومي در حش کوکب، سقوط صنمه با خرش در چاه و ... همه مي‌توانند سوژه بسيار دل‌انگيز و مفرحي براي هنرمندان مسلمان باشند.
1 |رضایی رافضی||١٦:٠٧ - ٠٦ مرداد ١٤٠٢ |
0
 
2
درود خداوند بر شما برادر مومن و عزیزم.لذت بردم از این کامنت شما
4 | مجيد م علي | | ١١:٣١ - ٠٩ مهر ١٣٩٠ |
بل سلام
خانم ركسانا برداشت من از نظر شما بمعناي طرفداري شما از عتمان ميباشد .
خوب حالا كه جنازه اين شخص سه روز دفن نگرديد قصور از چه كساني بود ؟؟؟؟؟
ايا اين قاصرين از صحابه حضرت محمد صلي الله عليه و اله نبود ؟؟؟
راستي از خودتان پرسيده ايد كه چرا با وجود اسد الله غالب حيدر كرار امير المومنين فاتح خيبر و خندق قاري ايه برائت بر مشركين و و و براي چي در دفن سريع اين جنازه كاري انجام نداد .
راستي چه كسي بر جنازه او نماز خواند ؟؟؟؟ مطمئناً هر كس كه بود ( البته اگر كسي بود ) حضرت امير المومنين علي ابن ابوطالب علسه السلام نبود .

لبيك يا علي
5 | ركسانا | | ١٤:٠٢ - ٠٩ مهر ١٣٩٠ |
بيان اين رويداد تاسف بار تنها چهره ي حضرت علي را درنزد مسلمانان مكدر مي كند. مسلمان بايد عاري از كينه باشد. خدايا بااصحاب ودوستان پيامبرت چه كرده اند؟؟؟
حالا معلوم ميشود چرا مردم خود مجبور به قصاص قاتل عثمان(رضي الله عنه) شدندو عبدالله (پسرخوانده ي حضرت علي) قاتل حضرت عثمان را در مصر با بدترين وضع كشتند وانتقام خون صحابه ي رسول الله(ص) را گرفتند. الحمدلله .
1 |رضایی رافضی||٢٠:٥٧ - ٠٤ مرداد ١٤٠٢ |
0
 
1
شما ناصبی هستید
6 | سيد فريد الدين محمد صديقيان | Iran - Tehran | ٢٠:٠٧ - ٠٩ مهر ١٣٩٠ |
زيبا تر از توصيف بخت النصر سرنوشت عثمان يوم اتغابن در صحراي محشر در حضور رسول الله ص امام علي ع
وديگران است اي کاش فقط استخوان .... و .... شتر بود واي بر او و رفقايش حتي اگر فقط و فقط ضربه او بر ابن مسعود بر او نوشته شده بود برايش زياد بود تا چه رسد به سر کار اوردن و مسلط کردن شجره ملعونه بر امت
7 | سيد محمد حسيني | Iran - Tehran | ١٥:٢١ - ١٠ مهر ١٣٩٠ |
جواب نظر
جناب---------------------------------ركسانا-----------------------------------
اولا قاتل عثمان فرزند ابابكر بود و صحابه ي نجومي!
ثانيا اين بغض شما را نسبت به اهل بيت نشان ميدهد كه اينگونه براي صحابه زجه ميزنيد.
با اهل بيت پيامبر چه كردند؟از عاشورا خبر داريد؟از كوچه ي بني هاشم خبر داريد؟
لعنت الله علي قوم الظالمين
يا حق
8 | بخت النصر | | ١٧:١٨ - ١٠ مهر ١٣٩٠ |
رکسانا
کاملا مشخص است که از مذهب تضاد دروني و تناقض فکري رنجها مي‌بري.
1) «خشونت تا اين حد؟؟ الله اكبر.»
2) «بدترين وضع كشتند وانتقام خون صحابه ي رسول الله(ص) را گرفتند. الحمدلله»

آري اين مذهب عمر بن خطاب و راه عائشه و سبيل ابوبکر است که در کامنتي از خشونت مي‌نالي و در کامنت بعدي آن را مي‌ستايي!!
چرا که همان مذهب است که صحابه‌ ي رسول الله (ص) که به ابوبکر را باج ندادند را مرتد و کافر و صحابه‌ ي که در مقابل حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) صف آرايي کرده است امير المومنين معرفي مي‌کند.
منکر خلافت ابوبکر را کافر ولي منکر خلافت حضرت علي (عليه السلام) را مومن و مسلمان مي‌داند.
از قتل عبيد الله بن عمر «دختر بچه کش» ابراز تاسف مي‌کنيد ولي از شهادت فرزند خوانده حضرت علي (عليه السلام) شاد مي‌شويد.
*********
البته اصل ماجرا دشمني و عداوت شما است با قرآن و اسلام.
حال کارت به آنجا رسيده است که براي حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) تعيين تکليف مي‌کني!!!
*****
اولا)) مگر شما نبوديد که هزار سال است که با خلق افسانه‌ها وجعل احاديث خنده دار تلاش داريد که ديکتاتورها و حضرت علي (عليه السلام) را دوست جلوه دهيد؟
چطور شد افسانه‌هايي که درباب دوستي و رفاقت و همدلي حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) و آن سه ديکتاتور مي‌ساختيد؟
برباد رفت؟ با يک مقاله پودر شد؟
دوما)) حال که به ياري الله متعال و دعاي حضرت ولي امر مسلمين امام زمان (عليه السلام) و تلاش نوکران ايشان گوشه‌اي از دشمني و حدت و شدت حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) با منافقين و عثمان اثبات و عيان شد، بي‌شرمانه شروع به مذمت و بدگويي از حضرت ولي الله مي‌کنيد!!!
گويي قتل همسر شريف ايشان حضرت فاطمه‌الزهرا (سلام الله عليها) براي شما کافي نبوده است که آتش کينه و حسد شما با اهل بيت حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) را خاموش کند.
رکسانا
دشمني و عداوت با کودتاگران و ديکتاتورهاي فاسد و فاجر افتخار و مايه مباهات حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) است.
تا کور باشد چشم دشمن ايشان و کر شود گوش حسودان به ايشان.
**********
از دشمني قومي که خود را اهل سنت و جماعت مي‌نامد با حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) همين بس که از شهادت فرزند خوانده ايشان شاد مي‌شوند. خوشحال مي‌شوند. الحمد الله مي‌گويند.
چه نيک گفته است قرآن کريم درباره اين قوم خون آشام:
«ام يحسدون الناس علي ما آتاهم الله من فضله»

سلام خداوند بر حضرت ابولولو (رضي الله عنه)
9 | محسن ا | Iran - Tehran | ٢٤:١١ - ١٠ مهر ١٣٩٠ |

ببين معاويه چقدر زحمت كشيده و خرج كرده تا كسي را كه مردم حاضر نبودند جنازه اش را از بين آشغالها جمع كنند در نظر عامه به مقام عدالت رسانده است!
10 | مجيد م علي | Iran - Tehran | ٢٤:١٤ - ١٠ مهر ١٣٩٠ |
با سلام

خانم ركسانا نفرموديد عدالت صحابه شما كجا رفت ؟؟؟
طلخه و زبير كه مسلماً انجا بودنند چرا اقدامي نكردند ؟؟؟
در ضمن مگر حضرت علي عليه السلام پيش شما چهره درخشاني داشته كه حالا مكدر شده باشد .
شخصيت او هميشه براي شما و امثال مكدر بوده چه انزماني كه كفار را در بدر و احد ميگشت و چه انزمان كه مرحب يهودي و حاميانش را بقتل رساند, و چه انموقع اي كه با 1 ,2, و 3 شما بيعت نكرد يا انموقع كه عايشه رااز شتر پايين كشيد وبمدينه فرستاد يا انموقع كه معاويه ملعون و خوارج پست را به چالش كشيد.
حالا مهم اين است كه حضرت عمار رحمه الله عليه ( يا بقول شما رضي الله عنه ( كه ما هم ميگوييم حتما ) ) يكي از بهترين صحابي حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و اله وسلم بود ميگوييد : ما عثمان را در حالى كه كافر شده بود، كشتيم...... حتما صحيح ميگويد .

پس زياد خود را براي يكنفر كه صحابي جليل القدر حضرت عمار رحمه الله او را كـــــــــــــا فـــــــــر ميخواند ناراحت نكنيد .


لبيك يا علي
11 | ركسانا | Seychelles - Cascade | ٢٢:٢٦ - ١٧ مهر ١٣٩٠ |
قاتل حضرت عثمان(رض) وفرزندخوانده ي حضرت علي(ع) كه در مصر توسط مردم قصاص شد "محمد" نام داشت كه نام او رااشتباها عبدالله تايپ كرده بودم. اگر بيعت گرفتن از مردم اجباري نيست چرا همين "محمد" پسرخوانده ي حضرت علي(ع) براي گرفتن بيعت از مردم مصر براي خلافت حضرت علي به مصر رفت وسرانجام به مرگ خودش هم انجاميد؟

پاسخ:

با سلام

خواهر گرامي

ما شيعيان اعتقاد داريم كه امامت دستور الهي است و براي امامي كه الهي باشد ، بعد از تشكيل حكومت بايد از مردم بيعت گرفت ، اما اهل سنت چنين اعتقادي ندارند و ادعاي دموكراسي دارند ، از آنها سوال مي‌كنيم كه اگر دموكراسي است براي چه اجبار صورت مي‌گرفت ؟

در ضمن همين موردي كه ذكر كرديد ، به اهل سنت نيز وارد است ، زيرا حضرت علي عليه السلام خليفه آنها نيز هست .

در واقع اين اشكال تنها بر اهل سنت وارد است و نه به شيعه .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

1 |رضایی||١٠:١٢ - ٣١ خرداد ١٤٠٢ |
0
 
4
قاتل عثمان محمد پسر خوب ابوبکر هست
12 | عالم مقدس ملكوت | | ٢٢:٢٨ - ١٧ مهر ١٣٩٠ |
بسم الله الرحمن الرحيم ........ سلام عليكم خدمت مسلميني كه به نيت خير اين سايت را راه اندازي كردند نه به كساني كه ان قدر از فطرت انساني فاصله گرفتند كه جز توحش چيزي از ايشان ديده نمي شود ..... در اينكه عثمان بن عفان بر مسندي تكيه زد كه هرگز با حضور امام معصوم عليه السلام شايسته ان منصب نبود حرفي نيست و همين مطلب گمراهي او را در خط ولايت روشن مي سازد كه بر اثر جهل و عدم درك شناخت امام زمان خويش گمراه شد ..... ولي بايد دقت داشت وجود مقدس امير المومنين علي بن ابي طالب عليهما السلام هرگز قابل مقايسه نه با شيخين بلكه حتي با رسولان الهي هم نيست چون بي شك افضل هستند لذا روح بزرگي كه حضرت داشتند مانع از اين است كه بخواهيم با غرض هاي خود اهداف ان بزرگوار را تفسير كنيم ..... امير المومنين صلوات الله عليه با شورشيان مصر و كوفه مخالف بود و طالب قتل عثمان نبود ولي فساد دربار عثمان _ مروان بن حكم _ مانع از خشم مردم شد و سرانجام عثمان را كشتند ..... طي اين جريان و حال و هواي خاصي كه پديد امده بود صلاح بر اين نبود كه مولا عليه السلام علنا بخواهد اقدام به دفن و اداب تدفين او بكند زيرا تا سه روز خشم ها هنوز نخوابيده بود ..... ولي بعد سه روز بالاخره ابن زبير جنازه عثمان دفن كرد كه باز هم طبق شواهد متن بالا مي بينيم كه از درك مردم هراسان بود ..... لذا در اون جو حاكم بر امت مصلحت نبود علنا اداب تدفين توسط مولا صورت بگيرد و الا مولا كسي نيست كه مثل ما داراي هوا هوس ها باشد و با دشمنش دو برابر ان چه كرده انجام دهد بلكه از سويي خشم سنگين شورشيان و از سويي خاموشي و كناره گيري مولا از حضور علني در مطالب سياسي مانع از اين شد كه ايشان شخصا اقدام به تدفين او بكنند و الا اگر مولا به خليفه كشي راضي بود همون ابتدا شيخين را مي كشت و از حضور در تدفين ايشان جلوگيري ميكرد ...... در نهج البلاغه خطبه اي داريم كه مي فرمايد : خون عثمان از من مي خواهند در حالي كه من مظلوم تر واقع شدم .... لذا مولا عثمان را مظلوم دانسته و تهمت بيجايي كه دشمنان در قضيه قتل عثمان به حضرت زدند را مظلوميت خويش اعلام كرده ..... اميد است كه متذكر شويم و با غرائض خود حكم نكنيم !
13 | ابو زينب | Iran - Tehran | ١٠:٣٧ - ١٩ مهر ١٣٩٠ |
جناب رکسانا

يعني درد امثال شما را چاره اي نيست ؟!

عجب !!

چه بايد کرد ؟!

يکي از بزرگترين بلاهاي بشر حماقت و عدم فهم صحيح است
ميداني اين فهم قرآني به چه چيزي ميگويند ؟!
فهم قرآني در مقابل کج فهمي ترجيهي در مقابل قرآن حکايت از عدم کفايت عقلي بر مبناي انسان دارد، آنهم انساني که ميتواند بالاترين باشد و هم پست ترين !
فقط يک واژه ميتواند آن را تشخيص و از هم جدا و تجزيه نمايد، که عصمت انتصابي از سوي الله تعلي است
دليل آن هم اين است که عقل بشر خطا ميکند !
حد اقل در تاريخ 1400 ساله صدر اسلام تا کنون اين قاعده اثبات شده است و اکنون نيز با توجه به گستره علوم و تکميل نسبي عقل و علم در حال مشاهده اين قاعده بد فرجام و خاطي هستيم !
اگر ميتوانيد عکس آن را ثابت کنيد !
در غير اينصورت فکري بحال عاقبت خود بکنيد زيرا ارضاء ذهني مبتني بر عقيده از طرف ذات حقتعلي نميتواند باشد بلکه تزئين شيطان و متعلق به ابليس خواهد بود !
لذا خداوند طبق همين قاعده مي فرمايد:
يا ايها الذين امنوا اطيعو الله و اطيعو الرسول و اولي الامر منکم
يا علي
14 | محمد علي | | ١٧:٣٣ - ٢١ مهر ١٣٩٠ |
خانم رکسانا داراي موضعي کاملا متناقض مي باشند ايشان مي فرمايند که (( خدايا بااصحاب ودوستان پيامبرت چه كرده اند؟؟؟ )) سوال بنده از ايشان اين است که چه کساني عثمان را به قتل رساندند؟ آيا خير از همين صحابه پيامبر (ص) مانند طلحه و زيبر و... کسان ديگري بودند مگر عائشه پيوسته نمي فرمود که بکشيد اين پير (عثمان) خرفت را که کافر شده؟ و مگر همين صحابه نبودند که اجازه نداند که عثمان تا سه روز دفن شود؟
از يک سمت کشته شدن عثمان به دست صحابه را محکوم مي کنيد و از سمتي ديگر براي همان صحابه که عثمان را به قتل رساندند مظلوميت نمايي مي کنيد؟ ما کدام حرف شما را باور کنيم
و در آخر مشت نمونه خروار عرض کنم که تنها يکي از کارهاي خلاف قرآن و سنت رسول اکرم (ص) عثمان روي کار آوردن بني اميه بود که مردود خدا و رسول خدا (ص) بودند زيرا بني اميه درخت لعنت شده در قرآن لقب گرفته است در آيه 60 سوره الاسرا (17) ((.... و الشجره الملعونه في القرآن)) يعني درخت لعنت کرده شده در قرآن که علماي بزرگ خودتون همانند امام فخر رازي ، سيوطي ، شوکاني ، طبري ، آلوسي ، خطيب بغدادي و...در ذيل اين آيه از عبدالله ابن عباس آوردند که مراد از شجره ملعونه در قرآ« بني اميه بودند که رسول اکرم (ص) آن ها را در خواب به صورت بوزينه ها ديد که از منبر و محراب آن حضرت بالا مي رفتند و بعد از بيداري جبرئيل به نزول اين آيه خبر داد که (بوزينه ها بني اميه هستند که بعد از تو غصب خلافت مي کنن و محراب و منبر تو هزار ماه در تصرف آن ها خواهد بود) و اگر به تاريخ نگاه بکنيد مي بينيد که حکومت بني اميه دقيقا بعد از هزار ماه نابود شد
ما بقي کارهاي عثمان که خلاف سنت رسول خدا (ص) بود بماند
15 | علي | | ١٤:٥٥ - ٢٧ مهر ١٣٩٠ |
ايا حسنين در جنگ هاي دوره خلافت عمر جزو سرداران لشگرش بودند مثل جنگ با ايران

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

اين مطلب حتي در كتب اهل سنت نيز مدرك ندارد !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

16 | ركسانا | | ١٨:٢٠ - ٢٧ مهر ١٣٩٠ |
جناب محمد علي

قاتلان حضرت عثمان (رض) منافقين و گمراهان بودند كه يكي از انها همين محمد پسرخوانده ي حضرت علي بود كه مردم مصر او را كشتند.
17 | ركسانا | | ١٥:٣٢ - ٢٨ مهر ١٣٩٠ |
خدمت گروه پاسخ به شبهات سلام در مذهب اهل سنت: دموكراسي يعني راي نمايندگان مردم براي انتخاب خليفه. بيعت كردن يعني تسليم شدن در برابر راي اكثريت. بيعت نكردن يعني تسليم نشدن در برابر راي اكثريت ومبارزه ي مسلحانه. بيعت گرفتن يعني امتياز دادن به اقليت مخالف و كنار امدن با يكديگر به منظور جلوگيري از به وجود امدن جنگ. ودرصورتيكه اقليت هيچ پيشنهادي را نپذيرد مبارزه با وي. اين دقيقا عين دموكراسي است كه در زمان خلافت خلفاي راشدين اجرا شد. پس بيعت گرفتن به معني راي اجباري نيست بلكه به معني واداركردن اقليت براي احترام گذاشتن به راي اكثريت.

پاسخ:

با سلام

خواهر گرامي

دموكراسي شما يعني :‌زدن نمايندگان مردم در جلسه راي گيري به قصد كشت .

اين دقيقا همان‌چيزي است كه در بيعت گرفتن براي ابوبكر حاصل شد ! (صحيح بخاري)

دموكراسي شما يعني ريختن نيروهاي نظامي در شهر و بيعت گرفتن با زور

بيعت كردن شما : يعني شمشير و چوب بالاي سرت تا خلافت را قبول كني حتي اگر اكثريت بودي

بيعت نكردن : قبول نكردن ظلم و جور حاكم

گروه پاسخ به شبهات

18 | عليرضا ن | | ١٩:٤٦ - ٠١ آبان ١٣٩٠ |
با سلام
با توجه به اينكه بعضي از دوستان اهل سنت, ما را به سايت هاي رفع شبهه خودشان ارجاع مي دهند, اين جانب به با مراجعه به سايت اسلام تكس, مقاله اي تحت عنوان ( آيا ام مومنان عايشه به مردم گفته بود كه عثمان را بكشيد؟), مطالعه كردم و در بررسي سند آن توسط ملايشان , با مطلبي روبرو شدم كه اگر دوستان اهل سنت آن را قبول كنند, فكر مي كنم كه حدود 50در صد مشكلات بين مسلمانان حل خواهد شد.
اصل مقاله سايت اسلام تكس:آيا ام مومنان عايشه به مردم گفته بود که عثمان را بکشيد؟
نويسنده:
محمد باقر سجودي

متن سوال:من در بحثي که با يکي‌ دو نفر از شيعه ها داشتم اونها دليلي‌ آوردن که گويا در تاريخ طبري از زبان مادر مؤمنان عايشه صديقه گفت شده زبانم لال زبانم لال حضرت عثمان صاحب ۲ نور پيامبر کفتار است پناه بر خدا، من ميدانم چنين مطلبي يا دروغ محض يا بازهم جز خرافات، اما مي‌خواستم از شما کمک بگيرم که جواب اين تهمت را با عقل و بررسي‌ ومدرک برايم ارسال کنيد،

پاسخ اهل سنت:
اولا : اهل سنت متفقا ميگويند تمام احاديث مندرج در کتاب صحيح بخاري و صحيح مسلم صحيح هستند، معني اين حرف چيست؟
يک معني اين است که اهل سنت يکصدا معتقدند که غير از بخاري و مسلم هيچ کتاب حديث ديگر اين صفت را ندارد که همه احاديث مندرج در آن صحيح باشد ، پس هر کتاب ديگري ميتواند بعضي از احاديثش درست نباشد
دوما تاريخ طبري نه بخاري است نه مسلم ، پس اين يعني چه؟
يعني اينکه اهل سنت همه نوشته هاي اين کتاب را قبول ندارند
باز اين يعني چه؟
يعني اينکه بايد ببينيم اين روايت منسوب به ام مومنان عايشه را اهل سنت قبول دارند يا نه!
اما شيعه با غرض ورزي تمام اين حقيقت ساده را نميخواهد بداند که ما هرچي در کتب حديث ( غير بخاري و مسلم) نوشته را دربست قبول نداريم
شيعه با غرض ورزي تمام از ما ميخواهد حديثي که مطابق هواي نفسش است را قبول کنيم اما حديثي که مخالف مذهب اوست را رد کنيم ولو آنکه آن دومي در صحيح بخاري باشد!!!!
طبعا اين نوع بحث نمودن، هيچ پايه علمي ندارد و سراسر جهل است و سراسر عوام فريبي است

حالا بعد از اين مقدمه برويم بسراغ سند حديث :
سند اين است: امام طبري ميگويد:
( كتب إلي علي بن أحمد بن الحسن العجلي ) أن الحسين بن نصر العطار قال حدثنا أبي نصر بن مزاحم العطار قال حدثنا سيف بن عمر عن محمد بن نويرة وطلحة بن الأعلم الحنفي قال وحدثنا عمر بن سعد عن أسد بن عبد الله عمن أدرك من أهل العلم أن عائشة رضي الله عنها لما انتهت إلى سرف راجعة في طريقها إلى مكة لقيها عبد بن أم كلاب فقال لها ابن أم كلاب ولقد كنت تقولين اقتلوا نعثلا فقد كفر قالت إنهم استتابوه ثم قتلوه وقد قلت وقالوا وقولي الأخير خير من قولي الأول
تاريخ الطبري جزء 3 صفحة 477

حالا بياييد ببيند علما درباره راويان اين روايت چه نوشته اند:
در کتاب ضعفاء العقيلي جزء4 صفحة300 نوشته شده است که: نصر بن مزاحم المنقري تمايل يه مذهب شيعه داشت و در احاديثش اضطراب و اشتباه هاي زيادي است
امام ذهبي در کتاب: ميزان الاعتدال الذهبي جزء4 صفحة253 نوشته
نصر بن مزاحم رافضي بود

امام ابن جوزي در کتاب: الموضوعات الجزء1صفحة378
در باره او مينويسد که الدارقطني نصر بن مزاحم را در روايت نقل کردن غير قابل اعتماد دانسته و از قول إبراهيم بن يعقوب الجوزجاني گفته که اين مرد شيعه غالي بود و از راويان دروغگو نقل قول ميکرد
حالا که آقاي نصر را شناختيد بياييد سيف بن عمر را بشناسيد ذهبي درباره او کتاب

ميزان الاعتدال جزء2 صفحة255 ميگويد: درباره سيف بن عمر بزرگان چنين گفته اند:
قال عباس عن يحيى : ضعيف است
وروى مطين عن يحيى : هيچ ارزشي ندارد
وقال أبو داود : هيچ قيمتي ندارد
وقال أبو حاتم : متروک است و از او روايت نقل نميشود
وقال ابن حبان : سيف از زنادقه بود
امام طبري درباره سابقه آدم ها تحقيق نکرده و هرچي شنيده نقل کرده و با ذکر سند، مسئوليت را از دوش خود برداشته است.
امام طبري درباره يک موضوع روايات متضاد را نقل ميکند اين يعني چه ؟؟؟
يعني اينکه خودش هم به همه نوشته هاي کتابش عقيده نداشته
امام طبري حتما از اين حديث که در کتاب مسلم است با خبر بود

قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لعائشة :" ألا أستحي من رجل تستحي منه الملائكة
حضرت پيامبر به عايشه گفت:
آيا از مردي حيا نداشته باشم در حاليکه فرشتگان از او خجالت ميکشند ( يعني از حضرت عثمان )
شيعه چرا از ما ميخواهد بخاري و مسلم را رها کنيم و به يک حديثي که چند نکته ضعف بزرگ دارد ايمان بياوريم جالب اينجاست که در سند روايت نوشته نيست که اين حرف را کي از عايشه شنيده!! بلکه نوشته: بعضي از اهل علم گفته اند!!! وهمچنان که خوانديم در سلسله راويان دو دروغگوي بزرگ نيز نشسته اند.
اين روايت در بعضي از کتب ديگر نيز آمده اما همه از تاريخ طبري نقل کرده اند و سند ديگري ندارد.

خب همان طور كه مي بينيم , آقاي كارشناس , اين روايت را به دليل اينكه سيف بن عمر در سند آن است, و به دليل اينكه علماي اهل سنت, سيف بن عمر را , زنديق و حديث او را متروك را دانسته اند.
خب اين سيف بن عمر كيست؟ سيف بن عمر از قبيله , اسيد, است كه شعبه اي از ايل بزرگ تميم بوده است و محل سكونت سيف , كوفه بوده است و وفات او پس از سال 170ه ق است. و دو كتاب به نام الفتوح الكبير و الرده و الجمل و ميسر عايشه و علي را نوشته است.
با توجه به اينكه تاريخ طبري قديمي ترين كتابي است كه داستان هاي عبدالله بن سبا را بيان مي كند و بقيه مورخين اين داستانها را از طبري گرفته اند.
حالا بايد ديد كه طبري اين داستان را از كجا آورده و سند او چيست؟
طبري داستان عبدالله بن سبا را در كتاب خود فقط از سيف بن عمر نقل كرده است, و طبري روايتهاي سيف را با يكي از دو سند زير نقل مي كند:
1) عبيد الله بن سعد زهري از عمويش يعقوب بن ابراهيم و او از سيف
2) سري بن يحيي از شعيب بن ابراهيم از سيف بن عمر
و روايتهاي سيف را طبري در تاريخ خود در خلال حوادث تاريخي سالهلي 11تا 37 هجري قمري نقل كرده است.
با توجه به اينكه ملاي سني , سيف را زنديق و حديث را متروك مي داند, پس بايد در تاريخ طبري هرچه از سيف روايت دارد, كنار بگذارد:
1)افسانه عبد الله بن سبا
2) صحابه هاي ساختگي كه فقط سيف آنها را نقل كرده است( علامه عسكري در اين زمينه كتاب 150صحابه ساختگي را دارد)
3) روايات سيف درباره ارتداد در اسلام( و مقايسه آن با روايات غير سيف)
4) روايت سيف درباره مالك بن نويره و مقايسه آن با روايت غير سيف
5)روايت سيف درباره داستان علا حضرمي و مقايسه آن با روايت غير سيف در كتب تاريخ
6) روايت سبف درباره سرزمين حواب و سگهايش و مقايسه آن با روايت آن غير سيف( خوشبختانه, طبري در اين مورد , همين موضوع را از منبع ديگري غير از سيف نيز روايت مي كند)
7)روايت سيف درباره اصلاح نژاد زياد بن ابيه
8) روايت سيف درباره توجيه كردن داستان زنا كردن مغيره بن شعبه و مقايسه آن با متون ديگر .
9) روايت سيف درباره جريان بين ابوذر و معاويه كه طبري براي تبرئه معاويه از سيف نقل مي كند.
10) و داستانهاي خرافي سيف كه طبري آنها را در تاريخ خود نقل مي كند: سم در خال بن وليد اثر نمي كند -- بشارت پيامبران درباره عمر -- دجال شهر شوش را فتح مي كند-- افسانه سبد جواهر و اعجاز عمر -- داستان اسود عنسي
و همه مواردي كه طبري از سيف بن عمر نقل مي كند, طبق اين گفته ملاي سني كه سيف زنديق است, بايد كنار گذاشت.
اما اي ملاي سني, كه اين حديث را نقل مي كني :

قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لعائشة :" ألا أستحي من رجل تستحي منه الملائكة
حضرت پيامبر به عايشه گفت:
آيا از مردي حيا نداشته باشم در حاليکه فرشتگان از او خجالت ميکشند ( يعني از حضرت عثمان ) .
خواهشمندم كه همه حديث را نقل كن:
از عايشه نقل شده است كه :( من و پيامبر در زير يك رو انداز بوديم كه پدرم, ابوبكر آمد و اجازه ورود خواست, پيامبر بدون اينكه از جاي برخيزد, به او اجازه ورود داد و ابوبكر وارد شد و پس از اين كه كارش را انجام داد, بيرون رفت و ما هنوز زير همان لحاف بوديم.
پس از او عمر اجازه ورود خواست, پيامبر بدون اينكه وضع خود را تغيير بدهد, اجازه ورود داد و همچنان در بستر, كار عمر را راه انداخت, تا اين كه عمر خارج شد. در اين هنگام عثمان آمد و اجازه شرفيابي خواست. اين بار پيامبر از جاي برخواست و لباس به تن كرد و سپس برجاي خود نشست. آنگاه اجازه ورود داد و عثمان وارد شد و پس از انجام كارش بيرون رفت.
عايشه مي گويد: عرضه داشتم يا رسول الله, ابوبكر آمد و اجازه خواست, اجازه اش دادي و در همان بستر و با همان حالت كار او را انجام دادي و به هيچ وجه وضعت را تغيير ندادي , و بعد از او عمر آمد, باز بدون تغيير وضع, همچنان كه با من در يك بستر بودي خواسته اش را بر آوردي , و تا بيرون رفت, از جاي خود تكان نخوردي. اما چرا آنگاه كه عثمان آمد, وضع دگرگونه شد, از جاي برخاستي و لباس پوشيدي و بر جاي خود نشستي؟
پيامبر فرمود: عثمان مردي است بسيار با شرم و حيا, ترسيدم از شدت حيا , حاجتش را نگويد و به مقصد نرسيده از در بيرون برود.)(صحيح مسلم ج7ص116-باب مناقب عثمان).
و در روايت ديگر , مساله بسيار شرم آورتر نقل شده است. بر اساس آن, پيامبر با عايشه در يك بستر است, و بر روي خودشان بالا پوش عايشه را كشيده اند. پيامبر فقط در هنگام ورود عثمان به عايشه مي گويد: لباس خودت را به تن بپيچ و آن را دور خودت جمع كن.
عايشه مي گويد: چه شد كه از ابوبكر و عمر هراس نداشتي, اما از عثمان هراسان شدي ؟ پيامبر فرمود: آيا حيا نكنم از مردي كه فرشتگان الهي از او شرم مي كنند؟( صحيح مسلم- ج7باب مناقب عثمان ص116).
اي ملاي سني آيا عثمان موجود در اين احاديث برتر است يا پيامبر(ص)؟
اي ملاي سني , هيچ كدام از فضائل امام علي (ع), آن حضرت را از پيامبر برتر نشان نمي دهد , ولي احاديث شما درباره عمر و عثمان, آنها را از پيامبر برتر نشان مي دهد.
قران كريم در زمينه شرم و حياي پيامبر بزرگ اسلام در آيه 53سوره احزاب مي فرمايد:( اي كساني كه ايمان آورده ايد, در خانه هاي پيامبر داخل نشويد, مگر به شما براي صرف غذا اجازه داده شود, در حالي كه (قبل از موعد نياييد و ) و در انتظار غذا ننشينيد, اما هنگامي كه دعوت شوديد, داخل شويد و وقتي غذا خورديد, پراكنده شويد و به بحث و صحبت ننشينيد, اين عمل پيامبر را ناراحت مي نمايد , ولي از شما شرم مي كند , اما خداوند از بيان حق شرم ندارد , تا پيان آيه).
پيامبر به تصديق قران , آنقدر شرم و حيا دارد كه از مردم نمي خواهد از خانه اش بيرون بروند. آنها غذا خورده و نشسته اند و صحبت مي كنند و نه تنها وقت پيامبر را بيهوده به هدر مي دهند, بلكه روح لطيفش را نيز آزار مي نمايند. اما وي آنقدر به قواعد ادب و اخلاق پايبند است كه همه رنج صحبت آنها را تحمل مي كند و از ايشان نمي خواهد كه خانه اش را ترك گويند. پس بي دليل نيست كه خداوند در آيه 4سوره قلم به پيامبر مي فرمايد:( تو اخلاق عظيم و برجسته اي داري).
اينها گفتار بي چون و چرا و سراسر حق و حقيقت قرآن است كه درباره پيامبر است , و احاديث بالا از بخاري و مسلم , كه به ساحت بزرگوار پيامبر توهين شده است تا براي عثمان فضيلت بتراشند.
و يك مساله اي كه خيلي جالب است , اين است كه در روايات بالا , ابوبكر و عمر و عثمان دقيقاَ پشت سر هم به محضر پيامبر شرفياب مي شوند, و اين نظم در بسياري از اين گونه روايات مراعات مي شود. جاعلان حديث بدين صورت مي خواستند كه خلافت و حكومت متوالي اينان را در ذهن ها نوعي اصالت و قداست ببخشند.( يعني نمي شد كه مثلاَ اول عمر بيايد, بعد عثمان و بعد ابوبكر بيايد , يا اصلاَ مستقيماَ خود عثمان بيايد).
در اين گونه روايات , اين سه نفر معمولاَ پشت سر هم در حوادث زيادي ظاهر شده اند , بنابراين, پشت سر هم خليفه مي شوند.
حالا اي ملاي سني چه جوابي داري ؟ چرا روايت را ناقص نقل مي كني ؟ آيه قرآن را ديدي كه درباره پيامبر چه مي فرمايد؟ روايت صحيحين( البته از نظر شما صحيح) را به قرآن عرضه كن, تا دروغت مشخص شود.
19 | محمد علي | Iran - Tehran | ١٦:١٢ - ١٥ آبان ١٣٩٠ |
با سلام
صلاح ديدم که دو مسئله را مطرح کنم يکي در پاسخ به خواهر گرامي خانم رکسانا و دومي در انتقاد از گروه پاسخ به شبهات
و اما اولي در پاسخ به خانم رکسانا ، شما فرموديد که منافقان و گمراهان جناب خليفه سوم را کشتند جواب من به شما اين است که فقط کافي به کتب معتبر خودتان مراجعه کنيد و ببينيد که اين منافقان و گمراهان چه کساني بودند مثلا اگر شيعه يک حقيقت تاريخي را در مورد آقايان طلحه و زبير که در آن انحراف آنان وجود دارد را مطرح کند اهل سنت آن را توهين به صحابه مي داند حال با اين مقدمه در کتب معتبر خودتان وجود دارد که در ماجراي قتل عثمان طلحه و زبير از بازيگران اصلي اين قتل بودند و در آن شرکت داشتند آيا شما اين دو نفر را هم از منافقان و گمراهان مي دانيد؟ و در ماجراي قتل عثمان چند هزار نفر از صحابه و غيره شرکت داشتند اگر همه اينها منافق هستند پس چرا خليفه سوم با اين منافقان برخورد نکرد؟ مگر خداوند در قرآن نمي فرمايد که جايگاه منافقان در پايين ترين درجات جهنم است؟ حقيقت امر در کتب معتبر خود شما وجود دارد فقط کافيست که کمي در آن بينديشيد

و دومي در انتقاد از گروه پاسخ به شبهات ، در پاسخ به خانم رکسانا فکر نمي کنيد که لحن شما خيلي تند مي باشد؟ بهتر است تا بجاي پاسخگويي با اين لحن ؛ براي دوستان اهل سنت از کتب معتبر آن ها مدرک ارائه کنيد با نام کتاب و شماره صفحه و جلد ، فکر ميکنم که اين گونه بهتر است
20 | رضا | Iran - Khorramshahr | ١٦:٢٦ - ١٦ آبان ١٣٩٠ |
ركسانا من نميدونم پاسخ رديف 17 رو نفهميدي يا خودت را زدي به نفهميدن و همچنين رديف 14 رو.
21 | رضا | Iran - Khorramshahr | ١٦:٣٢ - ١٦ آبان ١٣٩٠ |
اره واقعا خشونت بده خدا لعنت کنه انهايي را که با دختر پيامبر ص با خشونت رفتار کردند و انهايي که با نوادگان پيامبر قتال کردند
22 | ابوزينب | Iran - Tehran | ١١:٢٤ - ١٧ آبان ١٣٩٠ |
سلام عليکم

جناب رکسانا به هيچ عنوان براي پاسخگوئي نيامده اند !
تنها فعلي که از ايشان مي بينيم در واقع توجيه ناشيانه خزعبلات ذهني برخاسته از عقيده و مذهب اجباري اوست که متآسفانه آن را بر حق ميداند !

اگر دقت فرموده باشيد ايشان در هر سايت يا وبلاگي که به ايجاد شبهه پرداخته اند پاسخ خود را گرفته اند اما واقعا جالب و عجيب است که با توجه به ادعاهايشان از قبول حقيقت و رسيدم بخدا فرار ميکنند و هموراه سعادت خود را آغوش خلفاي سه گانه ميدانند !

جناب رکسانا

حماقت تا اين حد ؟!!!
الله اکبر
23 | محمد شريف | | ١٨:٢٨ - ٠٨ آذر ١٣٩٠ |
با سلام در مقاله متن و پاسخ خواننده گان نکات قابل تاملي وجود دارد مثلا : 1 - جمله (بعد از آن كه عثمان بن عفان كشته شد، سه روز در محل جمع‌آورى زباله ماند، هيچ كس براى دفن او اقدامى نكردند)نويسنده با بيان واژه (محل جمع‌آورى زباله ) خواسته اند عثمان را با زباله مقايسه کنند . که اين نوعي توهين و بدور از ادب است. بياد داشته باشيم همين اتفاق براي امام حسين افتاد و شايد هم بدتر و سر حسين بن علي از تن جدا و در شهر ها دست بدست ميگشت تا به شام رسيد . چه توهين هايي که با چوب و حالا ...به سر مبارک ايشان نشد . مي گويند سربازان ابن زياد که اکثرا اهل کوفه و سابقا از ياران علي و همانهايي بودند که به امام نامه نوشته بودند، حتي لباسها و زيور آلات زنان را از تن آنها خارج ميکردند و زنان و دختران اهل بيت امام حسين مجبور ميشدن براي جلو گيري از عريان شدن لباسهاي خود را پاره و ناقص کنند . حالا تصور کنيد شخصي غرض ورز بخواهد آن اتفاقات را بازگو کند، اگر مثل شما فکر ميکرد چه مي نوشت. حداقل بر عثمان کسي نماز خواند که از جمله قاتلينش نبود ولي بر حسين قاتل او يعني عمر سعد نماز خواند 2-اينکه عثمان سه روز دفن نشد بر مي گردد به اوضاع آن زمان يعني اينکه کساني که بر مدينه مسلط شده بودند . پس از قتل عثمان و غارت بيت المال ،رعب و وحشت ايجاد نموده بودند ،آن عده از مردم هم که در شهر مانده بودند از ترس شورشيان جرئت خروج از خانه هايشان را نداشتند. 3 - عثمان کيست؟ عثمان بن عفان از اشراف و ثروتمندان قريش از جمله 10 نفر اولي هستند که به حضرت محمد صلي الله عليه و اله ايمان آوردند -از اولين اشخاصي هستند که بتوصيه پيامبر با همسرش رقيه همراه با جعفر بن ابيطالب به حبشه هجرت نمودند - فرستاده رسول خدا در صلح حديبيه بود - وقتي در مدينه خشکسالي شد تنها چاه مدينه که آب داشت و متعلق به يهوديان بود را خريد و به مسلمانان بخشيد - ايشان تمام هزينه سپاه تبوک (جيش عثره) را پرداخت و رسول خدا در باره اين عمل عثمان فرمودند (بعد از اين عثمان هر کاري بکند آمرزيده شده است) - او با ترفندي عالمانه هزينه ازدواج علي و فاطمه را پرداخت نمود (کشف الغمه جلد 1 صفحه 362) 4 - حوادث آن سالها نشان ميدهد دشمنان اسلام از جمله عبدالله بن سبا يهودي و فريب خوردگان همراه او توطئه قتل او را فراهم نموده بودند . چون اعتراضاتي که به نحوه حکومت او ميکردند به حکومت علي ابن ابيطالب نيز وارد است که چند تا را ذکر ميکنم(پيشاپيش دامان امام علي را مبرا از اعمال حکامش ميدانم) - ميگفتند اميران شهر ها را از اقوام خود گذاشته است.خوب علي بن ابيطالب نيز پسران عموي خود عباس را بر شهر ها گماشت - ميگفتند حاکم بصره و مصر به مردم ظلم ميکردند ولي در تاريخ ميبينيم دليلي صحيح براي اين گفته موجود نيست ولي سربازان امام علي حتي خلخال طلا را از پاي يک دختر يهودي بيرون آورده و دزديدند . - ميگفتند حکام او اموال بيت المال را ميدزدند - خوب حکام علي نيز چنين ميکردند . يکي اموال بيت المال را برداشت و به طرف معاويه رفت و ديگري اموال بيت المال را بين اقوام خود تقسيم کرد. در هر صورت حکومتي که عثمان وارث آن شد و توسعه بخشيد شامل شبه جزيره عربستان ، شمال افريقا و همينطور ترکيه ، شام، عراق و ايران بود و طبيعي است در سرزمين به اين پهناوري ظلمي هم صورت ميگيرد ، ولي مطمئن هستم دامان اين پير پاک است . در هر صورت بدون محافظ زندگي ميکرد و مظلومانه بشهادت رسيد./ ضمنا عثمان با اهل بيت رابطه فاميلي و وصلت دارد - داماد پيامبر بود نوه هايش پسران عمرو بن عثمان نيز داماد امام حسين و شوهران سکينه و فاطمه بودند.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

در مورد آنچه در مورد جناب عثمان گفتيد چون بدون مدرك است ابراز نظر نمي كنيم ، اما غرض نويسنده از اينكه جناب عثمان را در مزبله انداختند اين بود كه بفهماند «صحابه» اي كه عثمان را كشتند ، بر خلاف نظر شما ، براي عثمان ارزشي قائل نبودند !!!

البته اگر ادعا مي كنيد قاتلين عثمان صحابي نبودند ، مي توانيد در همين سايت پاسخ خود را بگيريدئ !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

24 | مجيد م علي | | ١٥:١٦ - ١١ آذر ١٣٩٠ |
با سلام
جناب محمد شريف
شما سعي كرديد كه مقايسه بين چه اتفاقي براي حضرت سيد الشهدا حسين ابن علي عليه صلوات و عثمان ابن عفان بكنيد اما بيهوده تلاش كرديد .
1 ) از نظر ما منافقين و فاسقين و ملعونين ايادي شيطان طرف مقابل سيد الشهدا بودند .
ام از نظر شما طرف مقابل عثمان از صحابه كبار حضرت رسول صلي الله عليه و اله بودند بمانند جناب محمد ابن ابي بكر رحمه الله عليه و از نظر شما جناب طلحه و زبير ( بقول شما رضي الله عنهما ) بودند .
2 ) زميني كه حضرت سيد الشهدا حسين ابن علي عليه صلوات و ياران با وفايش شهيد شدند كربلا زيارتگاه جميع انبيا است اما محل انداختن جسد عثمان مزبله بود و محل دفنش گورستان يهوديان بود ايا غير از اين است .
3 ) حضرت رسول صلي الله عليه و اله در مورد حضرت سيد الشهدا حسين ابن علي عليه صلوات احاديث زيادي فرمودند من جمله :
حسيـن منـي و أنـا من حسيـن ، أحـبّ الله مـن أحـبّ حسيـنا ، حسيـن سبــط مـن الأسبـاط ).

از علماي اهل سنت ميتوان گفت كه اين حديث بوسيله الترمذي (3775) و ابن ماجه(144) و غيرهما ، واللفظ لابن ماجه ، وحتي الألباني اونو صحيح دانسته . در مورد عثمان يك حديث از علماي شيعه نقل كنيد .

سعي كرديد كه از عثمان رابطه قوم خويش بودن با حضرت محمد صلي الله و حضرت سيد الشهدا حسين ابن علي عليه صلوات ما را با خبر كنيد . يك سوال ابوجهل و ابي لهب كي بودند ( جواب من در اين سوال ميباشد ) .
4 ) علماي شما و ما ميگويند كه خود عثمان به بيت المال مسلمين تعرض ميكرده يعني خودش دزد بوده ايا غير از اين است .

اعمال عثمان
========
اعتراض مهم شورشيان به عثمان، مربوط به بذل و بخششهاى وى به افراد خاندان اموى بود.دامنه اين بخششها كه در اوائل به تمامى برجستگان قريش و سپس تنها به امويان بود، بسيار وسيع بود.مخالفت طلحه و زبير ناشى از همين موضع اخير عثمان در چرخش كامل به نفع بنى اميه بود.لذا عبد الله بن عمرو به درستى درباره شمارى از مخالفان مى‏گفت: اگر به شما پول بدهد راضى مى‏شويد اما اگر به خويشان خودش بدهد بر او خشم مى‏كنيد.
(تاريخ المدينة المنوره، ج 3، ص 1115)
افزون بر آن اسراف و اشرافيگرى در دستگاه خلافت عثمان در قياس با آنچه پيش از آن بود، سبب اعتراض شده بود.عثمان خانه سنگى محكمى با درهاى چوبى زيبايى در مدينه ساخت. (مروج الذهب، ج 2، ص 332)
و اين در برابر سياست مالى عمر، شگفتى بسيارى را برانگيخته بود.زمانى كه در اين باره به او اعتراض شد، گفت: من اين خانه را از بيت المال ساخته‏ام، آيا بعد از من براى شما نخواهد بود؟ . (الموفقيات، ص 602)

جناب شريف يك حديث برايت نقل ميكنم تا ديگر سعي در مقايسه ال محمد صلي الله عليه و اله و سلم با كسي نباشي :

از عبدالله فرزند احمد بن حنبل نقل شده كه : براي پدرم حديث « سفينه » را نقل كردم و از او سئوال كردم : نظرت راجع به فضيلت اضحاب بعد از پيامبر چيست ؟ او گفت : در رابطه با خلافت در مرحله اول ، فضيلت با ابوبكر و بعد از او با عمر و بعد با عثمان است ؛ گفتم : پس [حضرت ] علي [ عليه السلام ] چه مي‌شود ؟ گفت : [حضرت ] علي [ عليه السلام ] كه از اهل بيت محسوب شده و هيچ كس را تاب مقايسه با آنها (اهل بيت عليهم السلام) نيست .

مناقب الامام أحمد لابن الجوزي ص 163.

البته حرفشو در مورد ابوبكر و عمر عثمان قبول ندارم چون كه علماي شما برايم بمثل خلفاي شما ميمانند اصلاً برايم حجت ندارند كه ندارند .

لبيك يا علي

25 | محمد شريف | | ٢٤:٣٢ - ١٤ آذر ١٣٩٠ |
با سلام گروه محترم پاسخ به شبهات تشکر ميکنم که در اين سايت باب گفتگو باز شده است و ما هم انشاالله بهره برده و با ديدگاه هاي متفاوت آشنا ميشويم فرموده ايد در مورد عثمان گفته هايتان بدون مدرک است. بنده در آخر همين نظر منابع را خواهم گذاشت . همينطور فرموده بوديد صحابه عثمان را کشتند و نتيجه گرفتيد برايش ارزش قائل نبودند . البته اين نتيجه گيري اشتباه است مثلا در جنگ جمل جمعي از صحابه در طرف مقابل علي بودند و همينطور خيلي از ياران پيامبر در کار علي و معاويه دخالت نکردند. پس بايد اين نتيجه اشتباه را گرفت که صحابه نعوذبالله براي مولا علي ارزشي قائل نبودند. اما در مورد نظر 23 ( آقاي مجيد م علي) فرموده اند (از نظر ما منافقين و فاسقين و ملعونين ايادي شيطان طرف مقابل سيد الشهدا بودند) ما هم با شما موافقيم و حرف صحيحي است. حالا فقط دو مورد از افرادي را که در به شهادت رساندن امام حسين دست داشتند را بررسي مي کنيم : 1 - شمر بن ذي الجوشن يکي از طرفداران و سربازان علي بن ابيطالب در نبرد صفين بود در کتاب ( منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج‏15، ص: 266 )نقل نبرد شمر با يکي از سربازان معاويه و زخمي شدن شمر چنين آورده شده است قال أبو مخنف حدثني ملة بن زهير النهدى عن أبي مسلم بن عبد اللّه الضبابي قال شهدت صفين مع الحىّ و معنا شمر بن ذى الجوشن الضبابي فبارزه أدهم بن محرز الباهلي فضرب أدهم وجه الشمر بالسيف و ضربه شمر ضربة لم تضرره فرجع شمر إلى رحله فشرب شربة و كان قد ظمئ ثمّ أخذ الرمح فأقبل و هو يقول‏.... 2 - اهالي کوفه فکر ميکنم بين ما اتفاق نظر باشد که مردان کوفه در به شهادت رساندن امام حسين دست داشتند و احتياجي به مدرک نباشد(با نامه ها و بعد خيانتي که کردند . داستان متواتر است) و ميدانيم که کوفه پايتخت امير المومنين علي و عمده سربازانش از اين شهر بودند . پس بايد به زعم شما نتيجه گرفت چون امير المومنين علي 5 سال در کوفه خلافت کردند پس قاتلين حسين سربازان و تربيت شدگان پدر او بودند (البته اهل سنت چنين نتيجه گيري هاي را قبول ندارند) همچنين ، يزيد و ابن زياد و عمر سعد شريک جنايتند ولي مورد بحث نيستند. فرموده اند : (از نظر شما طرف مقابل عثمان از صحابه كبار حضرت رسول صلي الله عليه و اله بودند بمانند جناب محمد ابن ابي بكر رحمه الله عليه و از نظر شما جناب طلحه و زبير بقول شما رضي الله عنهما بودند ) در مورد کشته شدن عثمان ، قبلا توضيح داده بودم که کار صحابه نبوده است . حالا اگر شخصي از اصحاب هم در قتل عثمان نقشي داشته باشد خودش در قيامت پاسخگوي عملش است. بالاخره هيچکس جز رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم معصوم نيست. اگر تاريخ طبري و کامل و بدايه و نهايه را بخوانيد ، متوجه خواهيد شد که شورشيان از اهالي مصر و بصره و بعضا کوفه بوده اند.طبيعي است معترضين به خانه طلحه و زبير و حتي ساير صحابه بروند از والي شهرشان شکايت کنند.همين بزرگي آن اصحاب را ميرساند. پيش علي هم رفتند و ايشان نزد عثمان رفتند و شرحش در نهج البلاغه آمده است (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏9، ص: 261) همين سند را بخوانيد که امام علي فضائل عثمان را بر ميشمارد . اينها که دلايل همدستي اصحاب در قتل عثمان نمي شود و دامان طلحه و زبير از خون عثمان بري است .تاريخ را بخوانيد ، همينها درخواست مجازات قاتلين را داشتند. ضمنا،محمد بن ابوبکر جزء صحابه نيست و در رده تابعين است.ايشان بخاطر ناراحتي که در مورد ماجراي نامه که به دروغ به عثمان نسبت داده بودند،داشتند ، يکبار به همراه 19 نفر به داخل خانه عثمان وارد شده و ريش عثمان را کشيدند . عثمان به ايشان فرمودند (اگر پدرت اين عمل تو را مي ديد ناراحت مي شد ) و محمد عثمان را رها کرد و خارج گشت سپس عثمان توسط آن افراد به شهادت رسيد.(تهذيب الکمال للمزي جلد 19 صفحه 155) بالاخره محمد بن ابوبکر به وسيله سربازان معاويه دستگير و ايشان را بشهادت رسانده و در شکم الاغ نمودند و ناجوانمردانه سوزانده شد.(الغارات (ط - الحديثة)، ج‏2، ص: 758) حالا آيا درست است نتيجه بگيريم مردم مصر از محمد بن ابوبکر آنقدر بدشان مي آمد که حاضر نشدند او را دفن کنند بلکه در لاشه خر نمودند و آتش زدند. فرموده ايد : (علماي شما و ما ميگويند كه خود عثمان به بيت المال مسلمين تعرض ميكرده يعني خودش دزد بوده ايا غير از اين است ). علماي ما چنين جسارتي بخود نمي دهند که عثمان را نعوذبالله دزد بنامند اگر کسي هم چنين بگويد فقط به خودش ضربه زده است. در مورد اعمال عثمان و ساخت دار الاماره و بخشش به نزديکان(البته عبدالله بن عمرو جواب داده بود)، انصاف داشته باشيد ، براي ساخت يک خانه ولو با پول بيت المال آيا خليفه را ميکشند، مگر حضرت علي در کوفه زير درخت زندگي ميکرد . همين حالا تمام حکام جهان مگر در خانه هاي شخصي هستند يا در کاخهاي رياست جمهوري متعلق به بيت المال. خوب حاکم بعدي که آمد باز ميرود در همان مکان،جواب خليفه عثمان هم همين بود. و اما آن حديث امام احمد که ذکر نموديد و آخرش نيز منکر شديد، با اين جمله تان(البته حرفشو در مورد ابوبكر و عمر عثمان قبول ندارم چون كه علماي شما برايم بمثل خلفاي شما ميمانند اصلاً برايم حجت ندارند كه ندارند) ببينيد آقاي مجيد م علي : ما آل محمد را روي سرمان و بلکه تخم چشممان جاي ميدهيم، ما و فرزاندان و پدر و مادرمان فداي اهل بيت منجمله امام علي.و فضايل آنها در منابع ما بيش از آن و خيلي زياد است . ولي در موردشان غلو نمي کنيم، اگر هم اشتباهي کرده باشند با احترام بازگو ميکنيم . همچنين در مورد خلفا، آنها هم انسان بودند و جايز الخطا. خداوند ميفرمايد (تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ ۖ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ ۖ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿البقرة: 134 , 141﴾ آنها امتي بودند که در گذشتند،هر کار نيک و بدي کردند براي خود کردند و شما هر چه مي کنيد براي خود مي کنيد و از اعمال آنها از شما پرسيده نخواهد شد . پس لعن و توهين به آنها چرا و چه مشکلي (جز جريحه دار شدن احساسات اهل سنت) را حل ميکند. موفق باشيد --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------منابع - در مورد ازدواج عثمان با دختران پيامبر و مهاجرت به حبشه ( زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام / ترجمه إعلام الورى، متن، ص: 212) درمورد حفر چاه و تجهيز سپاه تبوک(العسره)از صحيح ابن حبان شماره 7046 7046 - أخبرنا الحسن بن سفيان ، حدثنا أبو بكر بن أبي شيبة ، حدثنا ابن إدريس ، عن حصين ، عن عمرو بن جاوان ، عن الأحنف بن قيس ، قال : قدمنا المدينة فجاء عثمان ، فقيل : هذا عثمان ، وعليه ملية له صفراء ، قد قنع (1) بها رأسه ، قال : ها هنا علي ؟ قالوا : نعم : ، قال : ها هنا طلحة ؟ قالوا : نعم ، قال : أنشدكم بالله الذي لا إله إلا هو أتعلمون أن رسول الله صلى الله عليه وسلم ، قال : « من ابتاع (2) مربد بني فلان غفر الله له ، فابتعته بعشرين ألفا أو خمسة وعشرين ألفا » ، فأتيت النبي صلى الله عليه وسلم فقلت له : قد ابتعته ، فقال : « اجعله في مسجدنا ، وأجره لك » ؟ قال : فقالوا : اللهم نعم ، قال : فقال أنشدكم بالله الذي لا إله إلا هو أتعلمون أن رسول الله صلى الله عليه وسلم ، قال : « من يبتاع رومة غفر الله له » فابتعتها بكذا وكذا ، ثم أتيته ، فقلت : قد ابتعتها ، فقال : « اجعلها سقاية (3) للمسلمين ، وأجرها لك » ؟ قال : فقالوا : اللهم نعم ، قال : أنشدكم بالله الذي لا إله إلا هو أتعلمون أن رسول الله صلى الله عليه وسلم نظر في وجوه القوم فقال : « من جهز هؤلاء غفر الله له » - يعني جيش العسرة - فجهزتهم حتى لم يفقدوا عقالا (4) ولا خطاما (5) ؟ قالوا : اللهم نعم ، قال : اللهم اشهد ، ثلاثا

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

فرموده‌ايد «در جنگ جمل جمعي از صحابه در طرف مقابل علي بودند و همينطور خيلي از ياران پيامبر در کار علي و معاويه دخالت نکردند. پس بايد اين نتيجه اشتباه را گرفت که صحابه نعوذبالله براي مولا علي ارزشي قائل نبودند»

اين سخن شما از چند جهت داراي اشكال است :

ا. صحابه در ماجراي عثمان در كناري نبودند ؛ بلكه خود انها قاتلين عثمان بودند و خود آنها جناب عثمان را در مزبله انداختند !

ب. آيا صحابه (بر فرض اينكه قاتل عثمان نبوده و كناري ايستادند) واجب خود را ترك كردند ؟ (چون دفن ميت مسلمان واجب است) اين است معني عدالت صحابه‌اي كه شما به ان معتقد هستيد؟

ج. ايا مي توان گفت كساني كه در زمان رسول خدا (ص) با آن حضرت نجنگيدند ولي اسلام هم نياوردند ، ارزش رسول خدا (ص) را مي‌دانستند ؟! سخن شما در اين مورد كه گروهي در جنگ با معاويه به كناري ايستادند ولي ارزش حضرت را قبول داشتند ، حرفي خلاف عقل و منطق است ! اگر حضرت را حتي به اندازه يك خليفه اسلامي قبول داشتند بايد از او دفاع كرده و اطاعت مي‌نمودند ! چه رسد به جايگاهي كه آن حضرت داشتند .

به عكس اين سخن شما ثابت مي‌كند كه بسياري از صحابه ارزشي كه حضرت علي عليه السلام داشتند (از روي حسادت يا كينه يا جهل) براي حضرت در نظر نمي‌گرفتند ! (به قول معروف آمديد ابرويش را درست كنيد ، چشمش را هم كور كرديد!)

در مورد ساير مطالب نيز دوستان خود پاسخگو خواهند بود (اگرچه انقدر ساده است كه نيازي به پاسخ ندارد)

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

26 | سيد آل رسول آبپخش | | ٠١:٣٢ - ٢٢ آذر ١٣٩٠ |
السلام عليکم ورحمةالله:دوستان،همدينان،الآن اسلام به اتحاد ويکپارچگي نياز دارد.چرا با اين نوشته ها خود را ضعيف مي کنيد؟اگر پسر ابوبکر رضي الله عنا وسيله علي ع به مصر فرستاده مي شود و در آنجاوسيله عمال معاويه، رضي الله عنا به شهادت ميرسد،قضاوت اين را بگذاريد به عهده خداوند.اگر طلحه و زبير و ديگر صحابه باعث بقتل رسيدن عثمان مي شوند،درحالي که حسن بن علي ع به او آب ميرساند،و و و.....حال که حرف يکديگر را قبول نداريد قضاوت را به خدا بسپاريد.البته بصيرت مي خواهد که بفهمد شمري که جنايات کربلاء را موجب شد،جانباز صفين بود.معاويه اي که مردم را بکشتن عثمان تهييج مي کرد(خال المؤمنين) همان است که روبروي خليفه مسلمين ايستاد و حدود صدوبيست هزار مسلم را از طرفين ازبين برد.اکنون که دشمن دين وبشريت براي از بين بردن اسلام از هيچ جنايتي کوتاهي نمي کند،بيائيد دست بهم داده و زير لواي ولي امر مسلمين حضرت آيت الله العظمي امام خامنه اي حفظه الله متحد شويم تا دشمن نتواند به اسبام ضربه بزند.به اميد پيروزي اسلام بر کفر جهاني انشاءالله./
27 | hossein | | ١١:٤٨ - ٢٣ بهمن ١٣٩٠ |
بسم الله الرحمن الرحيم اگه نعش عثمانو خاک نکردند 2 دليل داشته : 1- نعوذابالله حضرت علي (ع) مسلمان نبوده ! 2-عثمان مسلمان نبوده ! حالا جواب » اگه نعوذابالله حضرت علي (ع) مسلمان نبوده چرا به عنوان پيشوا و امام قبولش دارند ؟ اعم از 4 امامي و 6 و ... . چرا عثمان با علي (ع) بيعت کرده ؟ چرا با هم به جنگ عليه دشمنان اسلام رفتند ؟ چرا با هم نماز ميخواندند ؟ چرا پشت سر علي (ع )هميشه عثمان نماز ميخوانده ؟ تا اينجا هر دو فرقه قبول داريم !!!! از اين به بعدش اراجيفه !!!!! پس منم جواب همين اراجيفتو ميدم : اگه عثمان مسلمان بوده چرا با مسلمانان در بقيع خاک نشد ؟ چرا بر او نماز نخواندن ؟ چرا نعش مسلمانيش 3 روز روي زمن مانده ؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

علماي اهل سنت گفته‌اند نماز خواندن پشت سر هر فاسق و فاجري جايز است ! همچنين براي تقيه مي‌توان پشت سر ظالمي كه از وي خوف وجود دارد نماز خواند و...

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

28 | سيد عبدالرحمن | | ٢٤:١٢ - ٢٣ بهمن ١٣٩٠ |
در پاسخ به 26
آقاي سيد آل رسول آبپخش !
نظر شما در جاي خود محترم است .
اما اينكه از وحدت گفتيد بايد بدانيد دفاع از عقيده نه تنها به وحدت ضربه نمي زد بلكه لازمه ي وحدت است . ضمنا ما با برادران اهل سنت مشكل اجتماعي نداريم اما با توجه به حملات ناجوانمردانه وهابيت به تشيع ( بخوانيد اسلام حقيقي ) نياز است از خود دفاع كرده و با حمله به اعتقادات مسخره ي وهابيون شر آنان را به خودشان برگردانيم .
اما يك سوال : چگ.نه ممكن است هم ظالم و هم مظلوم هر دو در آن واحد ( رضي الله عنه ) باشند ؟؟؟؟!!!!!!
در انتها : وحدت زير لواي حق بهتر از وحدت زير پرچم باطل است ...
جانم فداي مولا امام خامنه اي ....
29 | fahimeh | | ٢٠:١٠ - ١٩ اسفند ١٣٩٠ |
سلام.
آيا در دين اسلام دفن ميت کافر هم واجب است؟
اگر بله چرا حضرت علي عليه السلام اين واجب را درباره عثمان انجام ندادند؟
التماس دعا
ياعلي
30 | علي | Iran - Tehran | ٠٧:٠٦ - ١٤ فروردين ١٣٩١ |
اگر دفن ميت کافر دراسلام واجب بود عثمان را دفن مي کردند پس واجب نيست.
31 | شيعه | Iran - Tehran | ٠٩:٣١ - ٠١ ارديبهشت ١٣٩١ |
برادربهرام سلام عليکم.من ازمطالب متين وارزنده شمااستفاده بردم آري بسياري ازنظرات مابدون تحقيق وازروي تعصب است که هيچ ارزشي ندارد.البته اين معضل اهل تسنن هم دارند.خيلي ممنون.
32 | رهين | | ٢٠:٣٠ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٩١ |
دوستان بزرگوار مؤسسه به نظرم در ترجمه روايت دوم دفن عثمان عليه ما عليه غفلتي پيش آمده است . متن روايت ناظر به اين مطلب است که نعش عثمان به جاي تابوت در لنگه ي يک در حمل شده که در حين انتقال پي در پي سرش به کوبه ي در مي خورده و صداي تق تق مي داده است .
33 | مجتبي | Iran - Malayer | ٠٧:٥٢ - ٠٣ تير ١٣٩١ |
سلام.من فقط به کسيکه خودشو رکسانا ناميده خواهش ميکنم ازاسامي مقدس فارسي باستان استفاده نکنه وبرعليه مقدسات جهاني نظر بده متشکرم
34 | حسين | | ٠١:٠٢ - ٠٥ شهریور ١٣٩١ |
چون ليا قتش همين بود
35 | ركسانا | Kazakhstan - Astana | ١٠:٢٧ - ١٦ شهریور ١٣٩١ |
من همه جا ازاسم خودم استفاده مي کنم. نميدانم منظور از مقدسات جهاني " چيه؟ ايا چيزي به نام مقدسات جهاني داريم؟
36 | مجيد م علي | Sweden - Stockholm | ١٧:٥٢ - ١٦ شهریور ١٣٩١ |
الله اکبر با سلام خانم رکسانا شما مقدسات اسلامي ( انهائي که مقدس الهي ميباشند نه انها ئي که بعضي ها مينامند ) مقدسات جهاني نميدانيد ؟؟؟ بعنوان مثال رسول اکرم صلي الله عليه و اله و سلم را از مقدسات جهاني ( يا بهتر بگويم عالمي ) نمي دانيد ؟؟؟ جناب محمد شريف دقيقا موضوع همينجاست .. حال که فرموديد شمر ملعون در سپاه امير المومنين بود و خوب مگر طلحه و زبير در سپاه حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم نبودند ؟؟؟ ايا ميشود گفت در اينجا دو طرف مخاصمه بر حق بودند ؟؟؟؟حتما جواب شما منفي است . يا دو راه ديگر براي شما باقي مي مانند . 1 ) يکطرف بر حق بوده و طرف مقابل باطل بود .... a) طرف حضرت علي بر حق بوده و طللحه و زبير بر باطل ( که همين عقيده ماست ) پس فرق زيادي ماببن اين دو با شمر نيست b ) يا اينکه بگوئي ان دو بر حق بودند و ×××× که در اين صورت اساس مذهب و دينتان بر باد ميرود .. يکي از سابقين , مهاجر و در نهايت خليفه شما ×××× يا اينکه بگوئيد هر دو طرف بر باطل بودند که باز هم اساس دين و مذهبتان بر باد مي رود .. برادر عزيز در نقل سنت نبوي وبسيار تحريف شده است راه نجات از اين مخمصه اينه که انها را با قران و با دليل صحيح يشناسي . لبيک يا علي
37 | رسول محمدي | | ١٢:٥١ - ٢٠ مهر ١٣٩١ |
چون همه صحابه از نظر اهل سنت عادل هستندوبه خطااجماع نميکنند حال اين صحابه عادل اجماع در کشتن عثمان کردند
38 | داود عادلي | | ١٠:٥٦ - ٠٤ آذر ١٣٩١ |
براي اسلام مظلوم و براي قرآن مظلوم متاسفم که طرفداراني مثل شما دارند.شمايي که 1400 سال پيش را نديده ايد و به راحتي در مورد افراد قضاوت مي کنيد.اکثر قضاوت هاي شما جنبه ايي ايلي و عشيره ايي دارند.هيچ پايه و اساسي در حرفاي شماها چه شيعه چه سني وجود ندارد.کلام خداوند متعال حجت است.الان سال 2012 است.به جاي اينکه به آبادي و صلح و پيشرفت کشورهاي اسلامي فکر کنيد به آزادي فلسطين از چنگال يهود فکر کنيد به افغانستان عراق يمن ...............فکر کنيد داريد در مورد اين بحث مي کنيد که 1400 سال پيش عثمان به علي نگاه چپ کرده يا علي به عثمان نگاه چپ کرده.امت اسلامي حالش از اين دعواهاي شما به هم مي خوره.دشمن اصلي پشت درب خونمون ايستاده ما داريم سر جاي خواب توي خونه دعوا ميکنيم.خاک بر سر ما مسلمانها که اسم خودمونو گذاشتيم مسلمون و به خودمون رحم نمي کنيم. خاک...................
39 | علي راستي | | ٠١:٣٨ - ١٢ دي ١٣٩١ |
سلام دوستان عزيز مسلمان شيعه و سني من يک شيعه هستم اما بطور کلي براي عقايد هر دو مذهب احترام قائلم از همه شما برادران و خواهران عزيز خواهش ميکنم به نظرات هم بيشتر احترام بگذاريم ودر گفتگو و تبادل نظر بيشتر با هم تامل داشته باشيم. اختلاف نظر يک امر طبيعي ولي خداي نکرده نبايد با دشمني اشتباه گرفته بشه من هم با نظر اقاي داود عادلي يجورايي موافقم توي اين وهله وحدت و دوستي بهترين سلاح ما عليه دشمنان اسلام البته حساب وهابيها وسلفيها را بايد از عزيزان اهل تسنن جدا دانست هر چند که انها هم خودرا جزو جماعت اهل سنت ميدانند ولي بيقين ميدانم که خيلي از دوستان اهل سنت هم مثل ما شيعيان از تفکر و اعمال اين فرقه هاي شيطاني متنفرند همه برادران مسلمانم را به خداي بزرگ ميسپارم.خدانگهدارتون
40 | فاطمه املشي | Iran - Shiraz | ١٥:١٤ - ٠٨ ارديبهشت ١٣٩٢ |
بسمه تعالي انتي شيعه ( 40) ادبياتي که به کاربردي اثبات مي کنه که پيرو راستين سامري و گوساله اش هستي ، عقايد شيعيان رو خيال پردازي مي دوني در حاليکه خداي متعال در مورد ايشان مي فرمايند " الذين يؤمنون بالغيب و... اولئک علي هدي مّن ربّهم و...." و در مورد اون سه خيفه ي غاصب و ادامه دهندگان راهشون در سوره مدثّر مي فرمايند " فمالهم عن التذکرة معرضين 49)کانهم حمر مستنفرة (50)فرّت من قسورة (51)"( 49:يعني بالتذکرة ولاية أميرالمؤمنين 50: کأنهم حمر وحشٍ فرّت من الأسد حين رأته وکذالک المرجئة إذا سمعت بفضل آل محمّد عليهم السلام نفرت عن الحق) و چطور اسامي اون سه رو در کنار اسم اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي بري در حالي که خداي تعالي در قرآن مجيد اين کار رو به شدت مؤاخذه کرده " ضرب الله مثلاً رجلاً فيه شرکاء متشکسون و رجلاً سلماً لرجل هل يستويان مثلا الحمد لله بل اکثرهم لا يعلمون"( مثل ضربه الله لأميرالمؤمنين عليه السلام و شرکاء الذّين ظلموه و غصبوه حقه قول تعالي " متشکسون " أي متباغضون ، قوله " و رجلاً سلماً لرجل" أمير المؤمنين عليه السلام سلم لرسول الله صلي الله عليه وآله)
  بعدی [1] [2]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب