2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
آيا امام زمان داراي زن و فرزند هستند ؟
کد مطلب: ٥٠٦٣ تاریخ انتشار: ٠٣ اسفند ١٤٠٢ - ٠٧:٤٥ تعداد بازدید: 245861
پرسش و پاسخ » مهدويت
آيا امام زمان داراي زن و فرزند هستند ؟

ازدواج امام زمان (عليه السلام)

مقدّمه

يكي از مباحث پيرامون شخصيّت حضرت مهدي (عج)، زندگي شخصي و خانوادگي آن حضرت است، سخن از ازدواج يا عدم آن و داشتن فرزند و مكان زندگي و وضعيّت زندگي اولاد او و كيفيّت زندگي آن حضرت از بحثهاي جذّابي است كه احياناً در اذهان بسياري از معتقدان به او ابهاماتي وجود دارد، كه معمولا با جوابهاي ضدّ و نقيضي نيز مواجه ميشوند.

اساساً غيبت طولاني آن حضرت از نگاه زندگاني شخصي و خصوصي وي اين سؤال را بوجود ميآورد كه آيا در اين مدّت، حضرت مهدي(عليه السلام)ازدواج كرده است يا خير؟

برخي اين سؤال را به صورت اشكال مطرح كرده و ميگويند: اگر ازدواج كرده و همسر دارد، لازمهاش داشتن فرزند است، و لازمه اين نيز فاش شدن اسرار و شناسايي آن حضرت است، كه با حكمت و فلسفه غيبت منافات دارد.

و اگر ازدواج نكرده است، پس به سنّت رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) و به امر شرعي مستحب عمل نكرده است، كه اينهم با مقام و شأن آن حضرت نميسازد، زيرا وي رهبر ديني مردم است و در عمل به مستحبات همچون واجبات، بايد پيشقدم باشد، و فرضِ وجود امامي كه مستحب مؤكّد شرعي را ترك كند، و در واقع عمل مكروهي را انجام دهد بسيار مشكل، و جاي استبعاد دارد.

پس اگر ازدواج نكرده باشد اشكال ترك مستحبّ از طرف معصوم، و اگر ازدواج كرده باشد اشكال فاش شدن اسرار و تضادّ با فلسفه غيبت پيش مي آيد، و چون طرفين قضيّه با اشكال مواجه است، عدّهاي چنين نتيجهگيري ميكنند كه اصلا آن حضرت وجود ندارد.

نكته ديگر اين كه اصل ازدواج يا عدم ازدواج آن حضرت جزء اعتقادات ما نيست، بلكه از مسائل شخصي است كه در روايات نيز به آن تصريح نشده، و مورد بحث امامان قبلي نيز نبوده است، و كساني هم كه در دوران غيبت توفيق درك حضور آن حضرت را داشته اند آن قدر سؤالات و مشكلات در ذهنشان بوده است كه به اينگونه سؤالات نرسيدهاند.

در دوران غيبت صغري نيز از نائبان خاصّ، در اين زمينه سخني شنيده نشده است.

از سوي ديگر ذهن انسان در كنار سؤال از ازدواج حضرت مهدي(عليه السلام)، سؤالات ديگري نيز ميسازد از جمله اين كه:

آيا امام مهدي(عليه السلام) داراي فرزند است؟

آيا مكان خاصّي براي زندگي وي و فرزندانش وجود دارد؟

آيا فرض وجود فرزند و همسر براي آن حضرت با حكمت و فلسفه غيبت سازگاري دارد؟

و در صورت ازدواج نكردن، آيا بر خلاف سنّت و دستور پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) عمل نكرده است؟

و سؤالات ديگري كه اين مقاله در صدد جواب دادن به بعضي از آنهاست.

بنابراين، پس از طرح سؤال اصلي و بيان ديدگاههاي متفاوت و دلائل آنها، و نيز بررسي دلائل، سعي ميشود تا به نتيجهاي مناسب و جامع برسيم.

آيا حضرت مهدي(عليه السلام) ازدواج كرده و داراي فرزند ميباشد؟

در پاسخ به اين پرسش، با توجّه به مسائل اعتقادي مانند: حكمت يا فلسفه غيبت، و نيز مسائل فقهي همچون استحباب شرعي ازدواج، و متوني كه مستقيم يا غير مستقيم دلالت بر ازدواج آن حضرت دارند، سه نظريّه وجود دارد:

ـ نظريّه أوّل: عدّهاي معتقدند كه حضرت مهدي(عليه السلام) ازدواج كرده است، و براي اثبات اين نظريّه به دلائل ذيل استناد جسته اند.

الف: استحباب ازدواج:

ازدواج و نكاح در اسلام مستحبّ مؤكّد و سنّتي نبوي است، پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) نسبت به امر ازدواج و ترويج آن تأكيد داشته، و امّت خود را به اين امر تشويق و ترغيب ميكردند، و بارها فرمودهاند: «نكاح كنيد و با تشكيل خانواده بر تعداد خود بيافزاييد، كه من در روز قيامت به شما اگر چه فرزندي سقط شده باشد مباهات ميكنم([1]

در احكام دين ازدواج سنّتي حسنه و مورد تأييد، و عزوبت (همسر نداشتن و مجرّد بودن) مكروه است.

و ازطرفي ازدواج نكردن، اعراض از سنّت رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) است، چرا كه آن حضرت(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود: «نكاح سنّت من است، و هر كس از آن اعراض كند (روي برگرداند و ازدواج نكند) از من نيست([2])

اكنون كه ساليان متمادي از عمر حضرت مهدي(عليه السلام) ميگذرد، آيا مي توان گفت: او مستحبّ مؤكّد را ترك، و مرتكب مكروه شده است؟

هرگز نميتوان اينگونه نتيجه گرفت، چرا كه او امام است، و در عمل به مستحبّات شرعي از همه مردم سزاوارتر است، پس او ازدواج كرده و داراي همسر ميباشد.

در كتاب «النجم الثاقب» در پاسخ منكرين وجود اهل و عيال براي امام مهدي(عليه السلام) چنين آمده است: «چگونه ترك خواهند كرد، چنين سنّت عظيمه جدّ اكرم خود را با آن همه ترغيب و تحريص كه در فعل آن و تهديد و تخويف در ترك آن شده، و سزاوارترين امّت در اخذ به سنّت پيغمبر امام هر عصر است، و تاكنون كسي ترك آن سنّت را از خصائص آن حضرت نشمرده است([3])

و نيز در كتاب «الشموس المضيئة» آمده است: «اگر در اين زمينه (داشتن همسر و خانواده) هيچ نقل روايي وجود نداشت، و فقط همين مطلبي كه آن حضرت با وجود سنّ زياد از نظر جسمي جواني قويّ البنيه است... و نيز ميدانيم كه آن حضرت به سنّت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) عمل ميكند، در قبول اين مطلب كه آن جناب همسر و فرزنداني دارد كافي بود»([4]).

ـ نقد و بررسي:

دليل مزبور شامل دو قسمت است:

قسمت اوّل: ازدواج سنّت رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)، و امري نيكو و مستحبّ شرعي است.

قسمت دوّم: امام زمان(عليه السلام) لزوماً به اين سنّت و امر شرعي عمل ميكند.

هر دو مقدّمه نيازمند بررسي و تأمّل است.

امّا استحباب ازدواج([5]) از آيات و روايات فراواني استفاده ميشود مانند: آيه شريفه (فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَآءِ)([6]) و آيه (وَأَنكِحُواْ الاَْيَـمَي مِنكُمْ وَالصَّــلِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَآلـِكُمْ )([7]) و همچنين در حديثي رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) ازدواج را سنّت خود ميداند([8])، و در حديثي ديگر ميفرمايد: هر كسي از آن اعراض كند از من نيست.([9])و در رواياتي ديگر ازدواج امري پسنديده و ممدوح دانسته شده([10]) و بر توليد نسل و بقاء آن توصيه شده و كثرت مسلمين مايه مباحات پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) شمرده شده است.

در اهميّت و تشويق به ازدواج چنين آمده است: «هر كس ازدواج كند نصف دينش را بدست آورده است»([11])، و نيز امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: «دو ركعت نماز كسي كه ازدواج كرده با فضيلتتر است از هفتاد ركعت نماز كسي كه بدون همسر است»([12])، و همچنين در روايات فراواني نقطه مقابل ازدواج يعني ترك ازدواج مذمّت شده و از ناحيه ائمّه(عليهم السلام) امري مكروه و ناپسند شمرده شده است.([13]) كه اين روايات نيز به قرينه مقابل دلالت بر استحباب ازدواج دارند.

با توجّه به آيات و روايات فوق و وجود كلمات امر مانند «انكحوا» در آيات، و تشويق به ازدواج در روايات، و توصيه كردن در عمل به سنّت رسول خدا، فقهاي بزرگوار اسلام، استحباب شرعي ازدواج را استنباط كرده و بر طبق آن به استحباب([14])، و بعضي به استحباب مؤكّد فتوي دادهاند، و برخي آن را در شرايطي واجب ميدانند([15]).

و از سوي ديگر از عمومات و اطلاقات ادلّه استحباب ازدواج بدست ميآيد كه

اوّلا: ازدواج چه به صورت دائم و چه به صورت غير دائم (موقّت) مستحب شرعي است.

ثانياً: استحباب ازدواج مخصوص مشتاقان و كساني كه نيازمند به همسر ميباشند نيست، بلكه شامل غير مشتاقان و كساني كه در خود احساس نياز به همسر نميكنند نيز ميباشد.([16])

چرا كه علّت اين حكم شرعي در اشتياق به جنس مخالف و يا اطفاء (خاموش كردن) غريزه جنسي خلاصه نشده است، تا گمان شود ازدواج براي غير مشتاقان استحباب ندارد، بلكه مواردي از قبيل: تكثير نسل، و ابقاء نوع انساني، و كثرت تعداد موحّدين، در استحباب شرعي ازدواج دخالت دارند.([17])

پس اگر ازدواج براي تأمين اين اغراض هم باشد، از جهت شرعي مستحب است، و داراي مطلوبيّت شرعي است.

بديهي است كه استحباب ازدواج فقط مختصّ به ازدواج دائم نيست، بلكه شامل غير دائم و مِلك يمين (كنيزان) نيز ميشود.([18]) و به همين جهت اينگونه به نظر ميرسد كه تحقّق يك مرتبه از ازدواج در طول عمر براي عمل كردن به اين مستحبّ شرعي كافي است، اگر چه بنا به عللي([19]) بين زوج و زوجه جدايي حاصل شده باشد.

امّا با تأمّل در رواياتي كه در آن عزوبت (همسر نداشتن) مكروه دانسته شده است حتّي براي مدّتي اندك([20])، معلوم ميشود كه مقصود از استحباب ازدواج، استمرار آن تا پايان عمر است.

پس عمل كردن به استحباب ازدواج در صورتي كافي است كه استمرار و دوام داشته باشد نه فقط صرف تحقّق آن، همانطور كه اين استحباب فقط به داشتن يك همسر نيست بلكه تعدّد آن نيز مستحب شرعي است.([21])

بنابراين در باره مقدّمه أوّل (ازدواج سنّت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)، و امري مستحب است) چنين نتيجه ميگيريم:

1 . ازدواج مستحب شرعي است، خواه نياز به ازدواج باشد و خواه نباشد، خواه دائم و خواه موقّت.

2 . اين استحباب دوام و استمرار دارد، و شامل تمام عمر انسان ميشود.

3 . تعدّد همسر نيز مستحب شرعي است.

و امّا مقدّمه دوّم (لزوم عمل امام(عليه السلام) به امر شرعي و سنّت رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) ) در اذهان سؤالاتي را به وجود ميآورد، از جمله اينكه:

با كثرت امور مستحبّي، آيا امام(عليه السلام) به همه آنها عمل ميكند؟ يا اينكه از آن امور انتخاب كرده و گزينشي عمل ميكند؟ آيا لزوم عمل به امور مستحب براي امام ضروري است؟

بدون ترديد امامان مانند پيامبران چون هدايت مردم را بعهده دارند، و رهبران الهي محسوب ميگردند، هميشه در عمل به احكام الهي پيشقدم بودهاند، و اساساً رسالت آنان ايجاب ميكرد كه أوّل خودشان عامل به احكام الهي باشند، و از دستورات الهي سرپيچي نكنند، و در صحنه عمل براي ديگران الگو و نمونه باشند، لذا عمل نكردن به اوامري كه حكايت از محبوبيّت نزد خداوند دارد (خواه واجب و خواه مستحب) براي رهبران ديني مذموم است، و شأن و رسالت آنان اقتضاء دارد كه آنها به دستورات واجب و مستحب عمل كنند، پس امام(عليه السلام) نيز به آنها عمل ميكند.

بنابراين، دو نكته در لزوم عمل كردن امام به مستحبّات وجود دارد.

1 . هدايت و رهبري و الگوي كامل بودن براي مردم كه ايجاب ميكند امام در زندگي و معاشرت و در برخورد با ديگران به نحو احسن عمل كند، و در عمل به دستورات ديني (واجب و مستحب ) پيشقدم باشد.

2 . اقتضاي شأن و منزلت انسان كامل ايجاب ميكند كه به مستحبّات عمل كند، بدون ترديد نكته أوّل در زمان غيبت امام(عليه السلام) موضوعيّت ندارد، زيرا امام(عليه السلام) در مرأي و منظر مردم نيست، و امامت وي در باطن است، نه در ظاهر.([22]) ولي نكته دوّم در رسيدن به مطلوب (امام پايبند به مستحبّات شرعي است، و سزاوارتر از ديگران است) كافي است.

با توجّه به دو مقدّمهاي كه گذشت، عدّهاي معتقدند كه امام زمان(عليه السلام) در عصر غيبت ازدواج كرده و صاحب همسر و فرزند است.

ب: استدلال به روايات:

دليل ديگر معتقدين به ازدواج حضرت مهدي(عليه السلام) تمسّك به بعضي از روايات است، از جمله:

1 ـ مفضّل بن عمر از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: «... از مكان او هيچ يك از اولاد و ديگران اطلاع نمييابد، مگر مولايي كه متولّي امر اوست»([23])، در اين روايت وقتي كه سخن از جا و مكان و محلّ زندگي آن حضرت ميشود، امام صادق(عليه السلام) ميفرمايد: كسي از مكان او اطلاع ندارد حتّي اولادش، پس معلوم ميشود او اولادي دارد، و داشتن اولاد حاكي از ازدواج امام است.

امّا با تأمّل در اين روايت نكاتي به نظر ميرسد كه مانع از استدلال بر ازدواج آن حضرت است، آن نكات عبارتند از:

الف ـ اين روايت در كتاب الغيبه نعماني نيز نقل شده است، با اين تفاوت كه به جاي كلمه «ولد» كلمه «ولي» آمده است : «ولا يطّلع علي موضعه أحد من وليّ ولا غيره([24]) از مكان او كسي از ولي و غير ولي اطّلاع نمييابد»، يعني دوست و غير دوست، آشنا و غير آشنا، از مكان او خبري ندارند، و نميدانند او كجاست.

در اين روايت هيچ سخني از فزرند و فرزندان نيست، بنابراين، با توجه به اين نقل اعتمادي بر آن روايت نيست.

ب ـ در روايت سخن از فرزند است، ولي از اين جهت كه بگوييم الآن امام(عليه السلام) داراي فرزند و همسر باشد نيست، و به اصطلاح مجمل است، چرا كه امكان دارد منظور فرزنداني باشند كه در آستانه ظهور و يا پس از ظهور امام(عليه السلام) به دنيا ميآيند.

ج ـ ممكن است اين روايت و امثال آن بيانگر مبالغه در خفاي شخص باشد، يعني هيچ كس نميداند كه او در كجاست، حتّي اگر داراي فرزند هم باشد، فرزندانش نيز از جايگاه او اطّلاع ندارند.([25])

د ـ از جهت سند مخدوش است، زيرا يكي از راويان آن ابراهيم بن مستنير و در جاي ديگر عبد اللّه بن مستنير است و هر دو مجهولاند.

با توجّه به نكات فوق، استدلال بر ازدواج امام(عليه السلام) در عصر غيبت مشكل، بلكه بعيد به نظر ميرسد.

ن ـ سيّد ابن طاوس از امام رضا(عليه السلام) نقل كرده است، كه آن حضرت فرمود: ... خدايا، مايه چشم روشني و خوشحالي امام زمان(عليه السلام) را در او و خانواده و فرزندان و ذرّيه و تمام پيروانش فراهم فرما»([26]).

در اين روايت سخن از خانواده و فرزندان آن حضرت است، ولي چون معلوم نيست كه وجود اين فرزندان پيش از ظهور است يا پس از آن، از اين جهت مجمل است، و نميتوان به آن استناد كرد.

و ـ ابو بصير از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: «گويا ميبينم كه قائم ما با خانوادهاش در مسجد سهله اقامت گزيده است، ابو بصير مي گويد: گفتم منزلش آنجاست؟ فرمود: آري. گفتم: فدايت شوم! قائم هميشه در آن مسجد است؟ فرمود: آري... ([27]

اين روايت نيز دلالت بر وجود فرزند براي امام(عليه السلام) پيش از ظهور ندارد، و چه بسا مرادش اولاد آن حضرت پس از ظهور باشد، همانطور كه از سياق كلام در اكثر روايات كه به نمونه هايي از آنها اشاره خواهيم كرد، اين گونه استفاده ميشود.

2 ـ روايتي مرحوم مجلسي(رحمه الله) در بحار الأنوار از علي بن فاضل نقل كرده است، كه در آن به مكان و جزيرهاي اشاره شده كه نسل و فرزندان آن حضرت، زير نظر وي جامعه نمونه اسلامي تشكيل داده و براي خود حكومت دارند([28])، اين مكان نامعلوم است، و هر كس نميتواند به آنجا برود، و دسترسي براي عموم مردم ممكن نيست.

تمسّك به اين روايت نيز نميتواند اثبات كند كه آن حضرت ازدواج كرده و در نتيجه فرزنداني دارد و لازمه آن نيز زندگي در مكان خاصّ است، زيرا اولاًّ: از نوع بيان روايت به دست ميآيد كه اين روايت اعتبار قابل ملاحظهاي در نزد مرحوم مجلسي(رحمه الله)نداشته است، زيرا ميگويد:

«چون اين حديث را در كتابهاي معتبر نيافتم آن را به طور مستقل و جدا ميآورم»([29]).

ثانياً اين داستان با وجود تناقضات فراوان و سخنان بياساس و نيز مجهول بودن عدّهاي از روات آن، قابل استناد نيست، حتّي بعضي از محقّقين با بررسيهاي گستردهاي كه انجام دادهاند، معتقدند جزيره خضراء افسانهاي بيش نيست و واقعيت ندارد.([30])

و برخي همچون آقابزرگ تهراني ميگويند: اين داستان تخيّلي است.([31])

3 ـ روايتي كه ابن طاووس از امام رضا(عليه السلام) نقل كرده است. كه فرمود: «اللّهمّ صلّ علي ولاة عهده والأئمّة من ولده .

ابن طاووس ميگويد: روايت فوق اينگونه نيز نقل شده «اللّهمّ صلّ علي ولاة عهده والأئمّة من بعده([32])

اين روايت نيز نميتواند اثبات كند كه آن حضرت داراي فرزند است.

زيرا با وجود دو گونه نقل معلوم نيست مقصود فرزندان بعد از آن حضرت است، يا امامان پس از او، بنابراين روايت مجمل است، علاوه اين دو روايت ناظر به پس از ظهور حضرت است نه پيش از آن.

هــ صاحب كتاب الشموس المضيئة پس از نقل هفت روايت در باره اقامتگاه و خانواده داشتن آن حضرت كه بعضي از آن را آوردهايم، چنين نتيجه ميگيرد. «از مجموع اين روايات معلوم مي شود كه حضرت حجّت(عليه السلام) خانواده و اقامتگاه دارد، هر چند كه جزئيّات آن را نميدانيم([33])

سپس اضافه ميكند كه داستان جزيره خضراء به نقل از مرحوم علامه مجلسي(رحمه الله) و داستاني قريب به آن در اثبات الهداة با اين قيد كه شيعيان آن جزيره از تمام مردم دنيا تعداد شان بيشتر است و هر يك از فرزندان امام(عليه السلام) در آن جزيرهها حكومتي دارند، چنين آورده است: «با توجه به عمر طولاني و مبارك ايشان ممكن است آن حضرت همسر و فرزندان متعدّدي داشته باشد كه بعضي مرده و برخي زنده اند .

بنابراين، آن حضرت فرزندان و نوادگان زيادي خواهد داشت كه شمارش آنها به سادگي ممكن نيست([34])

با عنايت و دقّت در مطالب كتاب مذكور توجّه به چند نكته ضروري است:

اوّلا: نميتوان به آن هفت روايت در اثبات ازدواج آن حضرت و در نتيجه وجود فرزندان و داشتن اقامتگاه استناد كرد، چرا كه برخي از آن روايات همان رواياتي است كه قبلا به آنها اشاره شد.([35])

و برخي ديگر گوياي وجود همسر و فرزند براي آن حضرت نيست. و بعضي ديگر با خفاي شخصي و عدم اطلاع از مكان او سازگاري ندارد.

ثانياً: وجود فرزندان بيشمار آن حضرت با فلسفه غيبت منافات دارد، زيرا ممكن است فرزندان در صدد تشخيص هويّت خود برآيند، و خواهان دانستن حسب و نسب خود باشند.([36])

ثالثاً: چطور ممكن است شيعيان آن جزيره (بنابر نقل وي از كتاب إثبات الهداة)([37]) تعدادشان از تمام مردم دنيا بيشتر باشد. با اينكه علم پيشرفتهي نقشهبرداري و جغرافياي امروز در شناسايي نقاط اين كره خاكي چيزي را از قلم نينداخته است، و امروزه جايي وجود ندارد كه ناشناخته باشد، حتّي مثلث برمودا،([38]) كاملا شناخته شده و اسرارش (خواص مغناطيسي) آشكار گشته و تعداد زيادي به آن مكان رفتهاند و گزارشهاي متعدّدي ارائه كردهاند. بنابراين معقول نيست كه جمعيّتي چند ميلياردي بيش از جمعيّت فعلي جهان در مكاني زندگي كنند و كسي هم از آنها هيچگونه اطلاعي نداشته باشد.([39])

به هر جهت اينگونه مطالب نميتواند دليلي قاطع بر اثبات ازدواج و در نتيجه فرزندان و مكان اقامت خاصّي براي آن حضرت باشد.

يــ برخي ممكن است براي اثبات ازدواج و فرزند داشتن حضرت مهدي(عليه السلام) به كنيه مشهور آن حضرت يعني «أبا صالح» استدلال كنند، و بگويند اين كنيه به معناي پدر صالح است. و اين دلالت بر وجود فرزندي بنام صالح براي آن حضرت دارد.

اين نيز سخن درستي نيست زيرا:

اوّلا: با جستجو و تفحّص در ميان كنيههاي نقل شده براي حضرت مهدي(عليه السلام) در كتابهاي معتبر، چنين كنيهاي نقل نشده است، بلكه به نظر ميرسد اين كنيه بر اثر كثرت استعمال در ميان مردم، معروف شده است، و در بعضي از مجلاّت([40]) و كتابها كه در پاسخ از اين سؤال مطالبي گفته شده است، بيشتر جنبه هاي ذوقي و استحساني، با احتمالاتي بدون ذكر سند و دليل در نظر گرفته شده است، مثلا: گفته شده است كه اين كنيه ممكن است از آيه شريفه (وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنم بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاَْرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّــلِحُونَ)([41]) گرفته شده باشد.([42])

و يا ميگويند: چه مانعي دارد كه ما به آن حضرت بگوئيم أبا صالح يعني پدر تمام نيكيها و خوبيها؟

وممكن است برخي استدلال كنند به احاديثي كه در آنها واژه أبا صالح و صالح بكار رفته است.

مرحوم مجلسي(رحمه الله) نيز در اين رابطه داستاني در بحار الأنوار نقل كرده است،، در حاليكه با رجوع به آن احاديث و دقّت در آنها معلوم ميگردد، صالح يا أبا صالح نام جنّي است كه مأموريت دارد تا اشخاص گمشده را هدايت و راهنمايي كند.

در كتاب من لا يحضره الفقيه چنين آمده است: «امام صادق(عليه السلام)فرمود: هرگاه راه را گم كردي صدا بزن يا صالح! يا بگو: يا أبا صالح راه را به ما نشان دهيد، خداوند شما را رحمت كند([43]).

امّا مرحوم مجلسي(رحمه الله) در حكايات و داستانهاي اشخاصي كه امام زمان(عليه السلام) را ديدهاند «قضيهاي را از پدرش نقل ميكند و او نيز از شخصي بنام امير اسحاق استرآبادي كه چهل مرتبه با پاي پياده به حجّ مشرّف شده بود نقل ميكند كه در يكي از سفرهايش قافله را گم كرد و متحيّر با حالت عطش و بيآبي مانده بود، سپس صدا زد يا صالح يا أبا صالح ما را راهنمايي بفرما، ناگاه شخص سوارهاي را از دور ديد كه آمد و او را راهنمايي كرد و به قافلهاش رساند، وي ميگويد: پس از آن قضيّه من متوجه شدم كه او حضرت مهدي(عليه السلام) بوده است([44])

روشن است كه اين قضيه ارزش علمي و استدلالي ندارد، و صرفاً داستاني بيش نيست، زيرا معلوم نيست كه شخص مورد نظر واقعاً امام(عليه السلام)را ديده باشد.

ثانياً: با توجّه به معاني مختلف كلمه «أب» در لغت عرب كه تنها به معناي پدر نيست، بلكه به معناي صاحب و غير آن نيز آمده است([45])، و همچنين در روايتي از رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)آمده است كه فرمود: «من و علي پدران اين امتيم»، مي توان استفاده نمود كه مقصود از اين كنيه معناي پدرِ فرزندي به نام صالح نيست، بلكه أبا صالح يعني كسي كه افراد صالح و شايسته در اختيار دارد.

ونيز ممكن است كنيه ابا صالح بدين جهت باشد كه امام زمان(عليه السلام)پدر و مجري اصلاح جامعه است، يعني او تنها كسي است كه به اذن خدا جامعه بشري را اصلاح خواهد نمود.

بنابراين با عنايت به مطالب فوق و احتمالات متعدّد، نميتوان از اين كنيه بر ازدواج و داشتن فرزند براي آن حضرت استفاده كرد.

پس دليل دوّم قائلين به ازدواج آن حضرت كه روايات است مخدوش مي شود، و جايي براي استفاده واستدلال به آن باقي نمي ماند، لذا نميتوانيم به آن روايات تمسّك كنيم.

امّا دليل أوّل كه براي ازدواج آن حضرت به استحباب شرعي ازدواج، و سنّت بودن آن استدلال شده بود، دليل محكم و قابل قبولي است، چون مقتضي موجود است، اگر چه زمان استنتاج هنوز نرسيده، و زود است تا قضاوت قطعي بشود، چرا كه بايد ديدگاه مقابل را نيز بررسي كرد و از نبودن مانع و يا وجود امري مهمتر از ازدواج نيز مطمئن شد.

آيا ازدواج امام(عليه السلام) با فلسفه غيبت سازگاري دارد؟

ـ نظريه دوّم: برخي معتقدند كه اساساً آن حضرت ازدواج نكرده است.

و تنها دليل آنان اين است كه:

ازدواج امام(عليه السلام) با فلسفه غيبت سازگاري ندارد، زيرا لازمه ازدواج داشتن همسر و فرزند است، و اين امر باعث ميشود كه حضرت شناخته شده و اسرارش فاش شود.

و از سوي ديگر غيبت به معناي خفاي شخص است، يعني ناشناس بودن نه نامرئي بودن، در حالي كه با ازدواج كردن شناخته ميشود، و حد اقلّ شناخته شدن شناسايي وي توسط همسرش ميباشد.

امّا فلسفه غيبت بنا بر آنچه در روايات آمده است خوف از كشته شدن است، امام صادق(عليه السلام)درباره آن حضرت ميفرمايد: «براي غلام (مهدي(عليه السلام)) غيبتي است قبل از اين كه قيام كند، شخصي پرسيد: براي چه؟ فرمود: ميترسد. سپس با دست مباركش به شكمش اشاره كرد([46])

مقصود امام صادق(عليه السلام) از اين حركت احتمال كشته شدن آن حضرت است، و همچنين از امام سجّاد(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: «در قائم ما سنّتهايي از پيامبران گذشته وجود دارد... و سنّتي كه از موسي(عليه السلام) در او هست، خوف و غيبت است([47])

بنابراين، فلسفهي غيبت، دوري و پنهان بودن از مردم است تا اينكه صدمه و گزندي به او نرسد، و از شرّ دشمنان در امان بوده و هر چيزي كه خلاف آن باشد، بر آن حضرت روا نيست، و ازدواج با اين امر و فلسفه منافات دارد.

در نتيجه ميتوان گفت: ازدواج كردن امري است مستحب و پسنديده و مهمّ، و حفظ اسرار و پنهان زيستي و حفظ جان از گزند دشمنان امري است اهمّ و مهمتر، و هر گاه امري دائر شود بين مهمّ و اهمّ، عقل اهم را برميگزيند.

به عبارت ديگر مصلحت اهمّ و فلسفه غيبت بيشتر است از مصلحت ازدواج، لذا فلسفه غيبت مانعي است براي ازدواج و ميتواند از فعليّت ازدواج جلوگيري كند، و حال كه ازدواج مانع دارد، ازدواج نكردن آن حضرت نميتواند به عنوان اعراض از سنّت تلّقي شود، چون كه وي اعراض نكرده، بلكه امر اهمّ را اختيار كرده است.

ـ نقد و بررسي: با عنايت به دليل فوق ممكن است برخي در مقام جواب بگويند: پنهان زيستي و خوف آن حضرت از كشته شدن مانع از ازدواج نمي تواند باشد، زيرا در روايات موارد ديگري نيز وجود دارند كه به عنوان فلسفهي غيبت شناخته ميشوند، مانند:

الف) به دنيا آمدن مؤمناني كه در صلب افراد كافر هستند، درباره اين مطلب امام صادق(عليه السلام)فرموده است: «قائم ما اهل بيت تا تمام كساني كه (مؤمنان) در اصلاب پدران خود به وديعت نهاده شدهاند، خارج نشوند ظهور نخواهد كرد، و هنگامي كه همه خارج شدند آن حضرت بر دشمنان خدا پيروز شده و آنها را ميكشد([48])

ب) امتحان الهي: امام كاظم(عليه السلام) به برادرش علي بن جعفر فرمود: «براي صاحب اين امر (امام مهدي(عليه السلام) ) غيبتي است، كه عدّهاي از معتقدين به وي برميگردند، اين غيبت محنت و سختي از طرف خداوند است كه با آن خلقش را امتحان ميكند([49])

ج) سرّي از اسرار الهي: در روايتي از امام صادق(عليه السلام) چنين نقل شده است: «صاحب اين امر غيبتي دارد كه گريزي از آن نيست... راوي پرسيد: چرا؟ فرمود: به دليل امري كه ما اجازه بازگو كردنش را نداريم. راوي پرسيد: پس حكمت غيبت او چيست؟ فرمود: همان حكمتي كه در غيبت حجّتهاي ديگر خداوند بوده است كه پس از ظهورش كشف خواهد شد، همان طور كه فلسفه كارهاي خضر نبي(عليه السلام) براي موسي(عليه السلام) تا هنگام جدايي آنها كشف نشد، سپس امام فرمود: اي پسر فضل! اين امر از امور خداوند و از اسرار الهي و غيبي از غيبهاي خداست([50])

با توجّه به موارد مذكور، و موارد ديگري كه به عنوان فلسفه غيبت شمرده شده است، نميتوان فلسفه غيبت را فقط در خوف از كشته شدن دانست كه با ازدواج آن حضرت منافات داشته باشد، شهيد سيّد محمّد صدر در اين رابطه مينويسد: «اگر بپذيريم كه غيبت آن حضرت به معناي مخفي شدن شخص وي است بدين معنا كه جسم مبارك او از ديدهها مخفي شده و با اينكه ميان انبوه جمعيّت بوده و آنها را ميبيند اما آنها او را نميبينند، در اين صورت بايد گفت آن حضرت ازدواج نكرده و تا زمان ظهور مجرّد خواهد بود.

و اين مسأله هيچ بعدي هم ندارد زيرا هر چيزي كه با غيبت در تضادّ باشد و آن حضرت را با خطر مواجه كند بر وي جايز نيست، چرا كه ازدواج باعث كشف شدن امر آن حضرت ميگردد.

علاوه بر آن براي ازدواج لزوماً بايد آن حضرت ظاهر شده و در معرض ديد مردم قرار گردد، و اين همان چيزي است كه بايد از آن اجتناب كند.

و اين فرض كه فقط براي همسر خود آشكار شود، اگر چه عقلا ممكن است ولي فرض آن بسيار بعيد است بلكه فرض باطلي است، زيرا چنين زني با خصوصيات خاصّ به طوري كه امام(عليه السلام)هويّت واقعي خود را از او مخفي نكند، و هيچ خطري هم از ناحيهي او متوجّه امام(عليه السلام) نباشد، چنين زني بين زنان عالم يافت نميشود، چه رسد به اينكه بگوييم در هر عصري چنين زني وجود دارد

امّا اگر غيبت را به معناي پنهان بودن و پوشيدگي عنوان آن حضرت بدانيم بدين معنا كه او به صورت ناشناس در بين مردم زندگي ميكند، در اين صورت هيچ اصطكاكي با ازدواج ندارد و از آسانترين كارهاست، زيرا ازدواج به صورت ناشناس صورت گرفته و همسر وي نيز در طول عمر خود بر هويت واقعي او آگاه نخواهد شد، و اگر به علّت عدم مشاهده پيري در چهرهي آن حضرت به هويت وي گماني برد، حضرت او را طلاق داده و يا در شهري ديگر، دورِ جديدي از زندگي خود را آغاز كرده و دوباره ازدواج ميكند .

سپس شهيد صدر ميگويد: «حال كه ثابت شد كه ازدواج آن حضرت در عصر غيبت ممكن است، امكان دارد بگوئيم اين امر تحقّق يافته است، چون مهدي(عليه السلام) به تبعيّت از سنّت اسلامي سزاوارتر است، خصوصاً اگر معتقد شديم كه معصوم تا جايي كه ممكن است به مستحبّات عمل كرده و مكروهات را ترك مي كند.

بنابراين التزام به اين كه ازدواج وي در عصر غيبت ممكن است در اعتقاد به آنكافي است»([51]).

با عنايت و دقّت در دليل قائلين به ازدواج نكردن آن حضرت و جواب مذكور، و كلام شهيد سيّد محمّد صدر نكاتي قابل تأمّل است. از جمله:

1 . مواردي كه به عنوان فلسفهي غيبت از روايات قابل استفاده است كه به چند نمونهي آن اشاره شد، در عرض يكديگر نيستند، به اين معنا كه اگر غيبت براي امتحان باشد، ديگر مسألهي خوف و ترس از كشته شدن در آن نيست. بلكه اينها در طول يكديگرند، لذا نميتوان با بيان موارد ديگر فلسفه غيبت قائل به ازدواج امام(عليه السلام) شد. چون در عين اين كه غيبت براي ترس از كشته شدن است، براي امتحان كردن بندگان و معتقدين به آن حضرت نيز ميباشد، كه اين هم جاي استبعاد ندارد، به عبارت ديگر فرضيّه ترس از كشته شدن در تمام موارد ديگر نيز جاري است.

2 . سخن شهيد صدر در معناي غيبت به دو صورت ناشناسي (مردم او را ميبينند ولي نميشناسند) و ناپيدايي (جسم و شخص او ديده نميشود) و بنا كردن مسألهي ازدواج را بر ناشناسي، سخن جامع و فراگيري نيست، چون نميتوانيم به ناشناسي به تنهايي و يا به ناپيدايي آن حضرت قطع پيدا كنيم، چرا كه ممكن است آن حضرت گاهي ناشناس باشد و گاهي ناپيدا، همانطور كه اين برداشت از روايات نيز قابل استفاده است.([52])

3 . شهيد صدر معتقد است زني كه لياقت و شايستگي و به اصطلاح هم كفو آن حضرت باشد در عالم وجود ندارد، صدور اين سخن از ايشان جاي تعجب است، چرا كه زنان شايسته و بايسته با فضائل اخلاقي و معنوي بالا در هر دورهاي وجود داشته و هست، زناني همچون حضرت مريم(عليها السلام) و آسيه همسر فرعون كه در قرآن كريم الگوي ديگران شمرده شدهاند([53]) و يا مانند حضرت خديجه همسر پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) بودهاند و هستند، و از سوي ديگر در روايات وارده در شأن و خصوصيات اصحاب و ياران خاصّ امام زمان(عليه السلام) آمده است كه پنجاه نفر آنان زن ميباشند.([54])

آيا اينگونه زنان كه لياقت واقع شدن در زمره اصحاب خاص را دارند، و محرم خيلي از اسرار هستند، لياقت همسري آن حضرت را ندارند؟ چه مانعي دارد كه امام(عليه السلام) از ميان آنان زني را به همسري برگزيند؟

4 . به نظر ميرسد كه ازدواج آن حضرت به صورت ناپيدايي امري ممكن باشد برخلاف شهيد صدر كه آن را غير ممكن ميداند، زيرا ناپيدايي امري هميشگي براي امام(عليه السلام) نيست، و از سوي ديگر همانطور كه براي همراهان و خواصّ غائب نيست([55]) براي همسر خود نيز ميتواند غائب نباشد.

ـ نتيجه گيري: كساني كه مي گويند حضرت مهدي(عليه السلام) ازدواج نكرده است، تنها دليلشان فلسفهي غيبت است، كه آنهم ترس از كشته شدن و افشاء سرّ امام است.

ولي با توجّه به موارد ديگر در فلسفهي غيبت كه در طول يكديگربودند نه در عرض، اين امر نميتواند مانع ازدواج آن حضرت باشد، گرچه در اين بحث فقط به عدم اثبات مانع پرداخته شده است. چون اثبات عدم المانع نياز به اطلاعاتي كافي و جامع و احاطهي كامل بر زندگي شخصي آن حضرت دارد، و اين نيز در حدّ توان ما نيست.

از سوي ديگر در مباحث تحقيقي و علمي نياز به دليل داريم، و براساس مدارك و ظواهر به نتيجه ميرسيم، بنابراين، گرچه با وجود اين گونه مدارك، ازدواج آن حضرت امري ممكن است، ولي نميتوانيم با قطع و يقين به آن حكم كنيم، همانطور كه نميتوانيم به عدم ازدواج قطع پيدا كنيم.

آيا سكوت بهتر نيست؟

ـ نظريّه سوّم: گروهي ديگر مي گويند نبايد به اينگونه مباحث پرداخت و نهايتاً بايد توقّف كرد، و در جواب اين نوع سؤالات كلمه «نميدانم» و «نميدانيم» را بر زبان جاري مي كنند، چرا كه اصل ازدواج يا عدم ازدواج حضرت جزء اعتقادات ما نيست، زيرا در مباحث اعتقادي ما نيامده است كه بايد معتقد شويم به امام زماني كه ازدواج كرده يا نكرده است، اين نوع موضوعات از مسائل شخصي است كه معمولا در روايات نيامده و كسي هم به آن نپرداخته است، حتّي امام عسكري(عليه السلام) نيز در رابطه با ازدواج فرزندش چيزي نفرموده است.

نگاه اجمالي به تاريخ غيبت صغري و كبري حاكي از وجود نداشتن چنين مسائلي است، و حتّي كساني كه توفيق لياقت ملاقات با آن حضرت را يافتهاند، هيچگونه سؤالي درباره ازدواج آن حضرت از آنها صادر نشده است، و غالباً به دليل مشكلات فراوان يا نيازهاي مادّي و معنوي و يا پرسيدن مسائل علمي از اين گونه سؤالات غافل بودهاند، گرچه اساساً سؤال نكردن از ازدواج طبيعي است چرا كه خيلي اوقات پيش ميآيد كه سالها با اشخاص و دوستان زيادي آشنا هستيم ولي لزومي نميبينيم كه از زندگي شخصي او سؤال كنيم، مثلا بگوييم آيا همسر داريد؟ اگر داريد دختر چه كسي است؟ آيا فرزند داريد؟ جنسيّت آنها چيست؟ و... لذا اساساً لزومي ندارد كه از اين گونه امور مطّلع شويم و اين مسائل در زندگي ما نيز هيچ تاثيري ندارد، و به دليل اطّلاع نداشتن مورد مؤاخذه قرار نميگيريم.

ـ نقد و بررسي:

درست است كه اينگونه مسائل جنبه شخصي دارند، و دانستن يا ندانستن آن تأثيري در زندگي ما ندارد، ولي امامان ما مانند انسانهاي عادي نبودهاند كه بيتفاوت از كنارشان بگذريم، زيرا آنها هاديان و رهبران ديني و اجتماعي مردم هستند كه طبق نصوص متعدّد از آيات و روايات، داراي مقام عصمت و مصونيّت از خطا و اشتباه مي باشند.

لذا دوستان و شيعيان آن حضرت دوست دارند سيره و روش آن امام را در مسائل خانوادگي و شخصي نيز بدانند و به ابهامات و يا سؤالات احتمالي ذهن خويش پاسخي مناسب بدهند. و اين مسأله مختص به امام مهدي(عليه السلام) نيست، همانطور كه هنوز عدّهاي ميپرسند: چرا امام حسن مجتبي(عليه السلام) با جعده ازدواج كرد؟ يا چرا امام جواد(عليه السلام) با امّ الفضل دختر مأمون يعني كسي كه قاتل پدرش بود ازدواج كرد؟ آيا از آنها فرزندي باقي ماند؟ و... امام عصر(عليه السلام) نيز ا ز اين قاعده مستثني نيست، بلكه قضيه برعكس است، و حسّاسيّت در امام زمان(عليه السلام) كه مهدي موعود است، و قيام خواهد كرد، و حكومت جهاني را تشكيل خواهد داد، و... بيشتر است.

بنابراين، اساس بحث از زندگاني شخص آن امام مانعي ندارد، گرچه به علّت موقعيّت استثنايي وي كه همان در غيبت به سربردن باشد، ما اطّلاع چنداني نداريم. و ناچاريم به همان مقدار از ادلّه و ظواهر و عمومات اكتفاء كنيم.

ياد آوري يك نكته:

لازم به ياد آوري است كه بحث اصلي ما ازدواج امام زمان(عليه السلام) است، كه مطالب مذكور پيرامون همين عنوان است. ولي از مباحثي پيرامون فرزندان و ويژگيهاي همسر آن حضرت كه لازمه ازدواج است خودداري كرديم، و سعي بر اين بود كه به مقدار نياز اكتفاء، و از زياده گويي پرهيز نماييم.

نتيجه گيري كلّي:

دلايل نظريّهي اوّل (قائلين به ازدواج آن حضرت) يا مخدوش است و رسا نيست و يا غالباً ناظر به زمان ظهور آن حضرت است، و از بيان ازدواج وي در زمان غيبت ساكت است.

و دلائل نظريّه دوّم (قائلين به ازدواج نكردن آن حضرت) كه فلسفهي غيبت يعني ترس از كشته شدن بود با احتمالات و ذكر موارد ديگر فلسفه غيبت و اين كه آن موارد در طول يكديگرند، نتوانست مدّعاي خود را به طور كامل ثابت كند. و دليل نظريّهي سوّم (قائلين به توقّف) كه عدم اعتقادي بودن موضوع و عدم اطّلاع از مسائل شخص آن حضرت بود، با سير تحقيقات علمي و اشتياق شيعيان بر اطّلاع از اين مسائل و پيدا كردن جوابي براي سؤالات و ابهامات ذهني خود، سازگار نبود.

بنابراين، با توجّه به عمومات در استحباب ازدواج و مكروه بودن عزوبت و ترك آن در هر حالي و مانع نبودن فلسفهي غيبت، ميتوان نتيجه گرفت كه وي ازدواج كرده است، و لازم نيست كه اين امر باعث افشاء سرّ آن حضرت شود، و با فلسفهي غيبت منافات داشته باشد، بلكه همسر وي ميتواند زني پاكدامن و خودساخته همچون ياران خاصّ و يا ابدال آن حضرت باشد.

و همچنين لازم نيست كه اين ازدواج، از نوع دائم آن باشد بلكه با ازدواج موقّت (غير دائم) نيز ميتواند به امر مستحب عمل كند، همانطور كه لازم نيست حتماً عمر همسر وي مانند عمر خود آن حضرت طولاني باشد.

و نيز لازمه ازدواج، داشتن فرزند هم نيست كه سؤال شود فرزندانش در كجا زندگي ميكنند؟ بلكه ممكن است ازدواج كرده باشد ولي داراي فرزند هم نباشد، و نداشتن فرزند نيز براي آن حضرت نقص نيست، چرا كه وي ميتواند صاحب فرزند شود ولي به دليل انجام مأموريت الهي و حفظ خود از شناسايي ديگران، ميتواند با اختيار خود صاحب فرزند نشود.

پس اگر چه دليل محكم و قاطعي بر ازدواج آن حضرت در اختيار نداريم، ولي مانعي هم براي ازدواج نميبينيم، لذا با شواهد و قرائن و عمومات ادلّه استحباب ازدواج ميتوانيم معقتد شويم، كه آن حضرت ازدواج كرده است.

واللّه اعلم.

كتابنامه :

1 . مجلسي، محمدباقر، بحار الأنوار،مؤسسه الوفاء، بيروت / 1404.

2 . نوري طبرسي، ميرزا حسين، نجم الثاقب، انتشارات مسجد جمكران، چ دوم / 77.

3 . سعادتپرور، علي، الشموس المضيئة، نشر احياء كتاب، چ أوّل / 80، مترجم: سيد محمدجواد وزيري.

4 . حرّ عاملي، محمّد بن الحسن، وسايل الشيعه، مؤسسه آل البيت، قم / 1409.

5 . مكي عاملي، محمّد بن جمال، اللمعة الدمشقية، 10 جلدي، دار العالم الاسلامي بيروت.

6 . نجفي، محمّد حسن، جواهر الكلام.

7 . طباطبايي يزدي، محمّدكاظم، عروة الوثقي.

8 . طباطبايي، محمّد حسين، شيعه در اسلام، انتشارات جامعه مدرسين، چ دوازدهم / 76.

9 . نعماني، ابن أبي زينب، الغيبة، انتشارات صدوق.

10 . رضواني، علي اصغر، موعودشناسي، انتشارات مسجد جمكران، چ أوّل / 84.

11 . سيّد ابن طاووس، جمال الاسبوع، انتشارات رضي، قم.

12 . حرّ عاملي، محمّد بن الحسن، اثبات الهداة، 3 جلدي، مكتبة العلمية قم.

13 . عاملي، جعفر مرتضي، دراسة في علامات الظهور والجزيرة الخضراء، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم ترجمه محمّد سپهري.

14 . تهراني، آغابزرگ، الذريعة إلي تصانيف الشيعة، دار الاضواء، بيروت.

15 . قمي، عباس، مفاتيح الجنان، ناشران قم، چ أوّل .

16 . باقي، محمدرضا، مجالس حضرت مهدي(عليه السلام)، نشر صدر، چ أوّل / 78.

17 . طوسي، محمّد بن حسن، الغيبة، انشتارات بصيرتي، چ دوم.

18 . صدوق، محمّد بن عليّ، كمال الدين، نشر اسلامي 2 جلدي.

19 . صدوق محمّد بن عليّ علل الشرايع، دار احياء التراث العربي، چ دوم.

20 . صدر، سيّد محمّد، تاريخ الغيبة الكبري، دار التعارف سوريه.

21 . عياشي، محمّد بن مسعود، تفسر القرآن، نشر علميه قم.

22 . كليني، محمّد بن يعقوب، اصول كافي، دار التعارف، لبنان.

23 . افتخارزاده، سيّد حسن، گفتارهايي پيرامون امام زمان(عليه السلام)، نشر شفق، چ چهارم / 79.

24 . سيّد ابن طاووس، الامان، مؤسسه آل البيت(عليهم السلام)، قم / 1409 هـ.

25 . شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، انتشارات جامعه مدرسين، 4 جلدي، 1413 هـ.

26 . إبراهيم بن عليّ، كفعمي، المصباح، انتشارات رضي، قم / 1405 هـ.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | محب الزهرا | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٣ بهمن ١٣٨٨ |
بسم الله العلي العظيم بنده حقير نظري دارم براين که اگرچه تمام احتمالات رامي توان در نظر گرفت اماغيرازاين را راه چهارمي هم هست وان اينکه ايا همانگونه که خداوند اراده فرموده به غيبت حضرت براي اوامر ذکرشده از قبيل امتحان امت اخرالزمان و برپائي عدل دادجهاني و مواردي که ممکن است فعلا لازم نباشد ما بدانيم ايا نمي شود خداوند اراده کرده باشد که حضرت ازدواج نمايد يا ننمايد و اين که همانگونه که غيبت يک مسئله عادي نيست ويا طول عمر شريف حضرت عادي نميباشد اگر چه مثلا براي حضرت نوح ع هم بوده و...اماجز اراده الله جل وعلي نبوده وبصورت طبيعي براي همگان ميسر نمي باشد ولذاايانميشود اين گونه بيان نمودکه همانطوري حضرت ميتواند درمکاني به اذن الله براي شخصي خاص قابل رو يت باشد ميتواند براي ديگران که قابليت ديدار ندارند غايب باشند اگرچه منافاتي است ولذاشايد خيلي صحيح نباشد که بگوئيم حضرت به خواطر خوف وترس از جان ظاهر نميشود در بين مردم و جامعه واين که لازم دارد هميشه مخفي وغايب باشد ودليلي باشد بر ازدواج نکردن حضرت ع و يا حضرت چون اولي است ترک مستحبات نميکند چراکه او امام وپيشواي عصر ميباشد ولا زم است که ايشان ازدواج نموده باشد وترک سنت نبوي ص رانکرده باشد مگر قائل به حديثي صحيح باشيم در هر دو مورد که ظاهرا اينگونه روايتي نميبينيم پس موارد خيلي خاص واستثنائي هميشه از طرف خداوند کر يم صورت گرفته چه درمورد انبيا وچه درمورد اوليا وخاصان ومقربان پروردگار عظيم الشان که کم هم نيست ولذا ميتوان اينگونه هم نتيجه گرفت که اگر حضرت عج ازدواج نموده ويا ننموده لازم نميايدکه ما بخواهيم نتايج ان را بدانيم وايشان را با افراد عادي وغير عادي در اين زمينها مقايسه کنيم چرا که حضرت عج جز انجام امر الهي وکاري جز رضايت خداوند هدفي ندارد وماجز انتظار ظهور ان قائد عظيم الشان وفراهم نمودن زمينه ظهور درحد توان ودعا تکليفي ندار يم اللهم عجل لوليک الفرج والعافيت و النصر با تشکر فراوان والسلام عليکم ورحمت الله وبرکاته
2 | اسعد | Iran - Khorramshahr | ١٢:٠٠ - ٢٦ ارديبهشت ١٣٨٩ |
با غائب بودن امام؛ هدف امامت كه همان ارشاد وراهنمايي امت است بهيچوجه حاصل نمي شود.امام غائب چگونه امامت ميکند؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

1- هدف امامت ، تنها ارشاد نيست ! بلكه يكي از وظايف امام ، در صورت امكان ارشاد است ! همانطور كه در مورد نبي چنين مطلبي واضح است ! وجود امام و نبي براي وساطت فيض به بندگان لازم است ! همانطور كه بسياري از علماي اهل سنت در مورد اوتاد چنين سخني گفته‌اند !

پس غيبت امام ضرري به اين فايده حضرت نمي‌زند !

2- امام در غيبت نيز گاهي سبب هدايت خاص مي‌گردد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

3 | shila | | ١٢:٠٠ - ٢٦ ارديبهشت ١٣٨٩ |
داستان امام زمان ساخته و پرداخته ي کيست؟ امام زمان بشکلي که امروز ايرانيان قبولش دارند ساختة خيالبافي و دروغ‌پردازي افرادي چون محمد باقر مجلسي است. بياييد محمد باقر مجلسي را بشناسيم، شناخت او کمک مي‌کند به شناخت امام زمان. او يکي از سرچشمه‌هاي مهم اخبار امام زمان در نزد شيعيان است، محمد باقر مجلسي 300 سال پيش مرده!! او حق ندارد که منبع احاديث دين باشد زيرا بين او و تاريخ ظهور اسلام 1100 فاصله زماني است. او براي توجيه دروغ‌هايش مدعي شده که احاديث را از کتب مختلفي که نابود شده اند، جمع‌آوري کرده با اين حرف او چون روباه دم خود را شاهد مياورد زيرا اون کتابها خودشان معتبر و مشهور نيستند و تازه از کجا معلوم که از اون کتابها نقل قول کرده باشد وقتي که خود کتاب در دسترس نيست. و اگر در دسترس است چرا شيعيان به کتاب اصلي حواله نمي‌دهند و همه جا سندشان بحار الانوار مجلسي است، بحار الانواري که نويسنده‌اش سه قرن پيش مرده (اسلام 15 قرن سابقه در تاريخ دارد). کتاب بحار الانوار 110 جلد دارد و هر تک جلدش قطورتر است از بخاري يا مسلم!!! شما از وزن کتاب مي‌توانيد ميزان دقت اين نويسنده را در نوشتن دريابيد. آخر سند مجلسي براي حديثهاي اين کتاب 110 جلدي چيست؟ بين او و حضرت محمد که 1100 سال و بيشتر سال فاصله است، او از کجا اين راز ها را کشف کرده؟! مثلا حديثي نقل مي‌کند و مي‌گويد: اين را در کتاب کراجکي ديدم، اين کراجکي کيست؟ چرا کسي او را نمي‌شناسد؟ اگر قرار باشد کراجکي مهمتر از مجلسي باشد پس چرا شيعه حواله مي‌دهد به کتاب مجلسي؟ اين کتاب کراجکي کجاست؟ و ديگر چه در آن نوشته و با کدام سند و در چه قرني؟! خلاصه اينکه شيعه‌ها دين خود را از افرادي مثل محمد باقر مجلسي گرفتند، و اين مرد شوم وزير شاه سلطان حسين بوده. يک وزير چقدر وقت دارد که کتاب بنويسد؟ آنهم کتاب 110 جلدي آنهم درباره احاديث دست اول از پيامبر . شاه سلطان حسين مردي عياش و خوشگزران بوده 5000 زن داشته. او حتي زنهاي مردم را بزور صيغه مي‌کرده. خب، چنين مردي، وزيرش هم حتما مثل خودش است و حتما مثل او زن باره بوده، مجلسي وزير اول و همه کارة شاه سلطان حسين بوده و عزل هم نشده تا آخر وزير بوده. و اين مجلسي امام زمان امروزي را براي شيعه‌ها ساخته و پرداخته، و شيعه‌ها براحتي باور کرده‌اند. مجلسي عقيده داشت حکومت صفوي از بين نمي‌رود و به امام زمان تحويل داده مي‌شود اما ديديم از بين رفت و به افغانها تحويل داده شد. قضاوت با شما!! به نقل از کتاب کارنامه ي امام زمان از سايت کتاب خانه ي عقيده.

پاسخ:

با سلام

خواهر گرامي

از شما ممنونيم كه با مطرح كردن اين شبهات خنده‌آور ، ميزان بنيه علمي پاسخگويان سايت عقيده را بر همگان روشن مي‌كنيد !

لابد به نظر اين نويسنده ، مرحوم كليني ، بعد از علامه مجلسي بوده است ! يا گمان كرده است كه علامه مجلسي تمامي اين روايات را از خود در آورده است ! و حتي يك بار هم به مصادر بحار مراجعه نكرده است ! درست مانند اينكه كسي ادعا كند متقي هندي خود ، تمامي روايات كنز را از خود در آورده است !

البته سند مرحوم علامه مجلسي ، براي اين روايات ، كتب گذشتگان است ؛ ايشان براي حفظ اين روايات ، تلاش فراواني كرده و با سعي فراوان ، نسخ صحيح اين كتب را به دست آوردند و آن را در يك كتاب جمع آوري كردند ، تا براي آيندگان ، مرجعي مناسب باشد !

البته نسبت دادن علامه مجلسي به شاه سلطان حسين ، مثل آن است كه مالك بن انس را به خلفاي سفاك عباسي نسبت دهيم ! چون نوشتن كتاب موطا ، به دستور حاكمان عباسي بوده است ! و...

در پايان نيز نوشته است «مجلسي اعتقاد داشت حكومت صفوي از بين نمي‌رود و به امام زمان تحويل داده مي‌شود» !

خوب اگر چنين است ، يك مدرك براي اين سخن خويش ارائه كنيد ! تا خوانندگان گمان نكنند كه شما تمامي اين سخنان را به دروغ ، و از روي دشمني با علامه مجلسي نوشته‌ايد !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

4 | بنده خداي رحمان و رحيم | | ١٠:٠١ - ٢٣ مرداد ١٣٨٩ |
طرح شبهات در رابطه با شخصيت هاي علمي و حديثي بسيار خوب و مفيد است براي اين که امروزه در باره علماي اسلام بسيار بحث هاي مطرح است و بسا يک بحث کلي از کتابهاي شعيه را زير سوال ببريد پس لازم است هم بحث شود و هم جواب هاي دقيق و قابل توجه داده شود
5 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٦:٣٠ - ٢٣ مرداد ١٣٨٩ |
شيلا

يکي از ابزار خلفاي راشدين

خالد بن وليد زناکار و شرابخوار و قداره کش بود که خلفاي شما به لقب سيف الاسلام دادند.

يکي ديگر از آنها مروان بود که جناياتش زبانرد خاص و عام است در تاريخ.

ابوهريره ها و کعب الاحبارها که فقط از ابوهريره 8740 حديث در صحاح سته شما درج شده که گاها خودتان هم به آن احاديث ميخنديد!!!

چرا نگاهي به زندگي خلفاي خود نمي اندازيد و با چگونگي تولد آنان و نحوه بوجود آمدنشان آشنا نمي شويد؟

اصلا لطف کنيد با استفاده از منابع خودتان نام پدر و پدر بزرگ عمر و همچنين مادر و مادر بزرگ و عمه عمر را براي ما بنويسيد.

کاش نگاهي به مجموعه بحارالانوار مي انداختيد و مصدر احاديث را جوبا ميشديد تا اينگونه به ريش نداشته خود نمي خنديد!

واقعا که خداوند امثال شما را براي تفريحات ما خلق کرده است که از اين بابت خداوند را شاکريم.
6 | حسين | | ٢١:٥١ - ٣٠ فروردين ١٣٩١ |
با تشكر از گروه پاسخ به شبهات . متاسفانه در قسمت "نتيجه گيري كليژ" بارها اما زمان (عج) را با كلمه وي خطاب كرديد كه در شان آن حضرت نيست اميدوارم در مقالات بعدي رعايت فرماييد . با تشكر
7 | زهره | | ٢٢:١١ - ٠٦ خرداد ١٣٩١ |
شيلا جون شاه سلطان حسين پادشاه عوامفريبي بود عليه السلام هم نبود قابل دفاع هم نيست ولي از خال المومنين معاويه فاميلتون وخليفه مقتول عثمان که بدتر نبود عثماني که عمرش را در طي طريق آشپزخانه وتوالت صرف کرد.حديث اون دوتا قبوله حديث علامه مجلسي چون صرفا در زمان شاه سلطان حسين زندگي کرده مردوده؟تاريخ حديث اهل سنت خيلي تيره وتاره چون جناب عمر وابوبکر از ترس بعضي چيزها منع کتابت ونگارش ونقل حديث را اعلام کردن وتا زمان عمربن عبدالعزيز کسي حديث نه گفت ونه نوشت ولي شيعه براي اين فرامين خلفاي غاصب تره هم خورد نکرد وسلسله حديث نسل اندر نسل گشت وبه دست همگان رسيده.اگر تورات هم بخواني در سفرتکوين به امام زمان اشاره شده.
8 | اميركردستان | | ٠٩:٥٠ - ١٦ تير ١٣٩١ |
بابا برادرا و خواهراي من ، من يک سني از سنندج هستم بيايد به جاي زدن به سروکله همديگه واينکه عمر و علي اين کار و کردن واين حق اون رو خورده و اين در خونه اون رو به زور باز کرده و علامه مجلسي چي گفته و هيزم به آتش و دشمني استکبار و ضدانقلاب بزنيم ، به فکر پيشرفت کشورمون باشيم بالاخره ما ايراني هستم وتابع نظام جمهوري اسلامي ايران و رهبر ايران آقاي خامنه اي به والله من تا حالا يک ريال از جمهوري اسلامي حقوق نگرفتم کار آزاد دارم مهندس عمران هستم طرفدار هيچ فرقه اي نيستم فقط طرفدار يک ايران مقتدر و آرام هستم اين نظام امنيت و ارامش را به ما هديه داده بنده يکي دونفر از نزديکانم به مخالفت با نظام جمهوري اسلامي پرداختند حتي مسلحانه اقدام به مخالفت کردند به والله وزارت اطلاعات يکي از اونا رو بازداشت کرد به بهترين وجه باهاش برخوردکردند حتي يک سيلي بهش نزدند الکي نيايد به خاطر اختلاف شيعه وسني وحدت رو از بين ببريد ما همه برادريم همه مسلمانيم چرا ميخايد دشمنان اين آب و خاک از اين اختلافات مذهبي چه چه و به به کنند ما رو تحريم کردند به فکر يک راهبرد و يک فکر مثبت براي جامعه باشيد.اميدوارم خداوند همه را به راه راست هدايت کند .انشااله خداوند دشمنان اين مردوم و اين اب و خاک را به ظلالت بکشاند.زنده باد وحدت شيعه و سني
9 | شمس | | ٠٥:٢٥ - ٢٠ تير ١٣٩١ |
شيلا خانم حديث جابر را بخوان اسم امام زمان و پدرانش تا اميرمؤمنان از لسان مبارك رسول اكرم نقل شده . اهل سنت هم اعتقاد به امام زمان دارند فقط در مصداق خاص اختلاف دارند . ضمنا در آثار صوفيان اهل سنت وجود اوليا’ ا... و خالي نشدن زمين از وجود آنها امري بديهي است . امام زمان ما حدود800 سال ديگه تازه هم سن حضرت نوح مي شن كه البته اميدوارم با ظهور زودهنگام مايه ي آرامش زمين و زمان و انتقام خون هاي به ناحق ريخته و اهانت هاي از سقيفه تا كربلا و از كربلا تا به امروز شوند و با بازوان خيبرگشاي علي، ؟؟؟ را زنده كند و به سزاي اعمال ننگينش برساند . و داغهايي كه زنازادگان و طلقا و رها شدگان و جمل سواران و سگ بازان و ترسازادگان و ميمون بارگان و شرابخواران چه آنان كه در شراب آب مي ريختند و در كسوت جانشيني رسول خدا تا لحظه ي مرگ ام الخبائث نوشيدند و چه آنان كه علناَ وحي و نبوت و قرآن را در كسوت جانشني پيامبر منكر گرديدند و شادي و شعف خود را از انتقام كشي از پيامبر و تقاص خون هاي كفار بدر اعلام كردند - از دل دوستداران اهل بيت بردارد .براي تشخيص حق نيازي به حديث بحار و صحاح نيست . قرآن و عقل آدمي كافي است . قرآن علي را ولي مومنين دانسته . احاديث پيامبر و خطبه ي غدير و تبريكات؟؟؟ به آن جناب و هزاران حديث كه دلالت بر فضيلت مطلق علي دارد همه نوش جانتان و نيازي به استناد به آنها نيست . عقل آدمي مي گويد كسي كه هيچ گاه بت نپرستيده و زنا نكرده و طهارت مولد دارد و ... شايسته تر از كساني است كه مادرانشات اصحاب الرايات (اهل پرچم ) بوده اند و لقب زانيه را يدك مي كشيده اند . گم شويد كه علي و اولاد علي بحرهاي بي كراني هستند كه با دهان سگاني چون ابن تيميه و وهابيون هم مشربش آلوده نمي گردند . به تاريخ نگاه كنيد ببينيد دشمنان علي و اهل بيت پيامبر كيانند ؟ عمر كه پيچيده ترين نسب دارد و ابر كامپيوترهاي امروزي هم دي .ان.اي او را تفكيك نمي كند . معاويه كه به 5 نفر منسوب بود . عمروعاص كه مادرش نياز به معرفي ندارد . زياد كه تا 40 سالگي فرزند پدرش خوانده مي شد و طي جلسه اي كه بعد 40 سالگي تشكيل شد به خاطر مسائل سياسي به ابوسفيان منتسب شد .يزيد كه وضعيتش معلوم است اگر از نطفه ي معاويه هم باشد چون مادرش مسيحي بود عقدش با معاويه باطل و در نتيجه حرامزاده است . فرزند مرجانه و ... آيا همين مصداقها دليلي بر حقانيت علي يست ؟
10 | Majid | | ٠٥:٥٩ - ٢١ تير ١٣٩١ |
با عرض سلام بعضي‌ از اهل سنت شبهاتي دربارهٔ حديث ثقلين مطرح کردند. يکي از اين شبهات اين هست که در اين حديث، حضرت رسول اکرم فرمودند که (ما ان تمسكتم به) يعني‌ صيغه مفرد در کلمه (به) استفاده کردند. آنها مي‌گويند که چون در اين عبارت صيغه مفرد آمده و کلمه ثقلين مثني هست، پس منظور حضرت از (ما ان تمسكتم به) قران هست و نه عترت چون اول قرآن را ذکر کردند. و اگر منظورشان هم قرآن و هم عترت بوده، پس بايد (تمسكتم بهما) فرموده بودند. جالب هست که تمام اسناد صحيح اين حديث در کتب اهل سنت عبارت را با صيغه مفرد دارند، ولي‌ در کتب شيعه عبارت را به صورت مثني نقل کردند. اگر بگوييم که روات اهل سنت عبارت را تحريف کرده و به صيغه مفرد نقل کردند، اهل سنت ميتوانند چنين شبهه را مطرح کنند که روات شيعه حديث را تحريف کردند تا عقايد خود را ثابت کنند. شبهه ديگري که مطرح کردند اين هست که اگر صيغه مفرد در حديث ثقلين دلالت بر مشمول شدن قرآن و عترت مي‌کند، پس در آيه‌ غار، صيغه مفرد که دربارهٔ نزول سکينه بر پيغمبر استفاده شده، طبق همين منطق و قانون ، شامل هم پيغمبر و هم ابو بکر ميشود. پاسخ اين دو شبهه چه هست؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اولاً: هرجا ضمير مفرد «به» آمده است حديث هم به گونه اي آمده كه ضمير به هر دو بر مي گردد:
اني تارك فيكم ما إن تمسكتم به لن تضلوا بعدي أحدهما أعظم من الآخر كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتي أهل بيتي ولن يتفرقا حتى يردا علي الحوض فانظروا كيف تخلفوني فيهما(سنن الترمذي ، ج 5 ص 662، يكي از صحاح سته اهل سنت)
كه رسول الله مي فرمايند من بين شما چيزي مي گذارم كه اگر به آن تمسك بورزيد گمراه نمي شويد سپس مي فرماينديکي از آن دو از ديگري عظيم‏تر است: کتاب خدا رشته‏ اي است که از آسمان به زمين کشيده شده است. و ديگري عترت که اهل بيت منند. اين دو هرگز از هم جدا نمي‏گردند تا كنارحوض (کوثر) بر من وارد شوند. پس بنگريد بعد از من با ايشان چگونه رفتار مي‏کنيد
ضمير «ما» ضمير موصول مشترك است كه براي مفرد، مثني و جمع بكار مي رود و اگر ضميري به آن برگردد به صورت مفرد بر مي گردد و خودش به خودي خود مبهم است كه با تمييز و... كه بعدش مي آيد از ابهام در مي آيد در اين جا هم به قرآن و عترت تفسير شده است.
ثانياً: روايت در منابع اهل سنت با ضمير هما هم آمده كه در اين آدرسها مي توانيد بيابيد:
ثالثاً: در ادامه حديث كه مي فرمايد: اين دو از هم جدا نمي شوند را چگونه مي خواهند توجيه كنند از اين قسمت مي توان استفاده كرد كه چون از همديگر جدا نمي شوند تمسك به هريك به ديگري هم خواهد بود.
در اين آدرسها در مورد اين حديث توضيحات لازم آمده است مراجعه كنيد:
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
11 | Majid | | ١٩:١٢ - ٢٣ تير ١٣٩١ |
با عرض سلام تشکر مي‌کنم که به سوال بنده پاسخ داديد. ولي‌ تنها مشکلي‌ که به پاسخ شما ميتوان وارد کرد، اين هست که موصول مشترک، يعني‌ <<ما>> فقط براي چيزي که غير عاقل هست استفاده ميشود ولي‌ اهل بيت عاقل هستند، پس نمي‌توان گفت که "ما" در اينجا به هر دو تا دلالت مي‌کند. لطفا به ان شبهه پاسخ بدهيد. ممنونم.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
هرچند غالبا استعمال ما موصول در غير عاقل است و من موصول براي عاقل، ولي در مواردي ما موصول در عاقل نيز استعمال مي شود همچنان كه در قرآن در آيات زيادي «ما »براي عاقل آمده است مانند «فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم »«با زنان پاك (ديگر) ازدواج نمائيد»نساء آيه 3 مقصود از ما طاب، زنان هستند كه عاقلند،همچنين آيه« سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ » «آنچه در آسمان ها و زمين است براى خدا تسبيح مى‏ گويند و او عزيز و حكيم است» حديد آيه 1 در اينجا تسبيح كنندگان خدا همه موجودات، چه عاقل و چه غير عاقلند . و گاهي من موصول نيز در غير عاقل استعمال مي شود مانند آيه «فوَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‏ عَلى‏ بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‏ عَلى‏ رِجْلَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‏ عَلى‏ أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير»«و خداوند هر جنبنده‏اى را از آبى آفريد گروهى از آنها بر شكم خود راه مى‏روند، و گروهى بر دو پاى خود، و گروهى بر چهار پا راه مى‏ روند خداوند هر چه را بخواهد مى ‏آفريند، زيرا خدا بر همه چيز تواناست» نور آيه 45 منظور از موجوداتي كه با شكم راه مي روند، خزندگان هستند و مقصود از موجوداتي كه با دو پا راه مي روند انسان و پرندگان و منظور از موجوداتي كه برچهار پاراه مي روند چهارپايان هستند كه در اينجا من موصول كه غالبا براي عاقل بكار مي رود، در غير عاقل نيز بكار رفته است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
12 | صبا | | ٢٠:٤٧ - ٢٩ تير ١٣٩١ |
اي ول بابا اي اول... دوستان خوب جواب شيلا خانم رو دادن تشکر از همه. اما اين قضيه نسب عمر چيه؟ ممنون ميشم بگين.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
درايين خصوص به كتاب البداية والنهاية ، إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774 ، دار النشر : مكتبة المعارف - بيروت ج 2 ص 237 مراجعه كنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

13 | صدراله شيعه | | ٢٠:٣٢ - ٠٢ مرداد ١٣٩١ |
بسمه تعالي با سلام . خدا به شما دوستداران اهل بيت ( ع) توفيق روزافزون عنايت فرمايد. ما را نيز از دعاي خير خود فراموش نفرماييد . اللهم عجل في فرج مولانا صاحب الزمان ( ع ) اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
14 | حسين قديري | | ١٤:٢٦ - ٠٤ مرداد ١٣٩١ |
به نظر مي رسد که بحث بيرامون ازدواج يا عدم ازدواج حضرت ولي عصر أرواحنا له الفداء يک موضوع انحرافي باشد که انسان را از مبحث اصلي بازمي دارد . مسأله مهم در مورد ايشان غيبت کبري , دليل عقلي و نقلي بر آن , علائم ظهور , اعتقاد به وجود ايشان , به دست آوردن رضايت آن بزرگوار و امثال اين مسائل است . چه فرقي دارد که بدانيم حضرت در حال تجرد به سر مي برند يا تعهل؟! مضافاً به اينکه اگر بنا بود که مردم خصوصيات شخصي ايشان را تا اين حد بدانند , قطعاً براي مخفي بودن حضرت و لزوم اين امر , مزاحمت ايجاد مي شد و به طور کلي اطلاع مردم از اين مسائل با مسأله إخفاء ايشان منافات دارد . بنابراين نبايد وقت را در اين موضوع صرف کرد و أحدي نمي تواند از آن اطلاعي کسب کند .
15 | سعيد | | ٢٠:٢٤ - ١٧ مرداد ١٣٩١ |
با سلام خدمت گروه محترم پاسخ به شبهات وهمچنين حضرت ايت الله قزويني،شبکه ي وصال فارسي شبهه اي را مطرح کردکه:در کتاب کافي،حديث صحيح از امام صادق امده که قراني که جبرئيل برحضرت رسول اورد،17000ايه داشته است،بنابراين معتبرترين عالمان وکتب شيعه وهمچنين امامان ان ها قائل به تحريف قران بوده اند،لطفا پاسخ اين شبهه را بفرماييد،باتشکر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اصل روايت اين است كه مرحوم كلينى، با سند خود از امام صادق عليه السّلام چنين نقل مي كند:
إنّ القرآن الذي جاء به جبرائيل إلى محمد صلّى اللّه عليه و اله سبعة عشر ألف آية؛ قرآنى كه جبرائيل براى محمد صلّى اللّه عليه و اله آورده است، هفده هزار آيه دارد.كافي ج2 ص634
برخى به ظاهر اين حديث تمسك كرده و آن را دال بر حذف بيش از 3/ 2 از آيات قرآن دانسته‏ اند. آنان بدون دليل اين حديث را از جمله دليل‏ هاى خود بر وجود آياتى بيش از آيات قرآن موجود، در مصحف امام على عليه السّلام به شمار مى‏ آورند؛ ليكن اين پندارى بيش نيست و نمى‏ توان به ظاهر اين حديث تمسك كرد. همان طور كه جمله‏ ى محققان اماميه بر اين باورند؛ چون:
اولا: در برخى از نسخه‏ هاى كتاب كافى اين حديث به اين صورت آمده است:
إنّ القرآن الذي جاء به جبرئيل إلى محمد صلّى اللّه عليه و اله سبعة آلاف آية؛ قرآنى كه جبرئيل براى محمد صلّى اللّه عليه و اله آورد هفت هزار آيه دارد.الكافي ج4 ص 675 چاپ دار الحديث
و عدد هفت هزار، عددى تقريبى است كه باتعداد آيات قرآن انطباق دارد.و محدث فيض كاشانى در الوافى اين حديث را به نقل از كتاب كافى به همين صورت آورده است؛ الوافي فيض كاشاني ج9 ص 1718 و از نظر بزرگان، نسخه‏ هايى از كتاب كافى كه نزد فيض كاشانى بودند، از صحت و اتقان بيش‏ترى برخوردار بوده‏ اند.
ثانيا: بر فرض كه اين حديث به صورت هفده هزار آيه باشد، محدث بزرگ شيعه، ابو جعفر صدوق (386 ه. ق) راه علاج آن را ذكر كرده و عدد زايد بر آيات موجود را حمل بر احاديث قدسى كرده است. ايشان كه در مقام بيان اعتقادات اماميه است مى‏ گويد:
اعتقاد و باور ما اين است كه قرآنى كه خداوند بر پيغمبرش محمد صلّى اللّه عليه و اله فرو فرستاده، همين قرآن شناخته شده و معروف ميان مردم است و قرآن هرگز بيش از اين نيست ... و هر كس به ما نسبت دهد قرآن را بيش از اين مى‏ دانيم، به ما افترا بسته و دروغ مى‏ گويد ....
بلكه مى‏ گوييم (حديث قدسي) نوعى از وحى، كه از جنس وحى قرآن نيست، به اندازه‏اى نازل شده كه اگر آن را با تعداد آيات قرآن جمع كنيم، به 17 هزار آيه مى‏ رسد؛ مانند اين سخن جبرئيل به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله [كه نوعى وحى نازل از سوى خداست‏]: «ان اللّه تعالى يقول لك يا محمد، دار خلقى و ...؛ خداوند تعالى به تو مى‏ گويد: اى محمد، با آفريده‏ هاى من مدارا كن و ...» و مانند آن، كه بسيارند و جملگى وحى غير قرآنى هستند؛ چون اگر [از سنخ وحى‏] قرآنى بودند بايد در قرآن مى‏ بودند و هرگز از آن جدا نمى‏ شدند . الاعتقادات 84
ثالثا: اگر پاسخ مرحوم صدوق را كافى ندانيم، هرگز نمى‏ توانيم به مفاد اين حديث ملتزم شويم، چون شيوه‏ ائمه عليهم السّلام، براى همگان مشهود است. هرگز آنان در امرى بسيار بزرگ، مانند قرآن، سخنى نمى‏ گويند كه مايه‏ ى حيرت و سرگردانى ديگران شود بدون آن كه دليل و يا حتى مصداقى براى آن بياورند.
رابعا : ما نسبت به هر حديثي ازنظر رجالي و مضموني بررسي کامل انجام مي دهيم و اگر مخالف قرآن و سنت قطعي باشد ان را رد مي کنيم
خامسا : ما معتقديم كه اين مصاحف عينا همان مصحفى است كه از پيامبر اكرم- ص- براى ما باقى مانده است اگر واقعا دو سوم از قرآن از ميان رفته بود صحابه قيامتى بپا مى‏ كردند و خبر مخالفت و اعتراض به چنين دستبردى قطعا به ما متواترا مى‏ رسيد. و آنان جلو هر نوع تعددى به ساحت قرآن را مى‏ گرفتند.
سادسا: شايد مقصود از اين روايت، علاوه بر متن قرآن، توضيح و تفسير آن كه جبرئيل از سوى خدا براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آورده است نيز باشد؛ نظير آن چه مرحوم صدوق در كتاب اعتقادات خود فرموده است كه آن چه از وحى به عنوان غير قرآن نازل شده اگر به وحى قرآنى افزوده شود، به هفده هزار آيه مى‏ رسد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
16 | مجتبي تقي زادگان | | ٢١:٢٧ - ٢٠ مرداد ١٣٩١ |
سلام لطفا پاسخ ها را کمي مختصر بيان کنيد
17 | محب اهم بيت | | ١٩:١٤ - ٢٢ مرداد ١٣٩١ |
از پويا بودن اين سايت بسيارلذت بردم.مخاطبان مخصوصا اقاي حسين قديري جواب هاي خوبي به اين شبهه داده بودند.اگر لطف كنيد با نظرها ي سازنده يتان مرا در گسترش وبلاگم ياري كنيد خوش حال مي شوم.http://eimahdimontazar.blogfa.com اگر در گوگل هم(شيعه حقيقت اسلام)را سرچ كنيد اولين وبلاگ است.
18 | عليرضا | | ٢٠:٢٩ - ٢٢ مرداد ١٣٩١ |
سلام خيلي طولاني بود حال نکردم بخونم. کلا جوابه ياين سوال دو سه خطه نه اين همه. کاش اول هر سوال يه چکيده جواب ميذاشتين بعدا هيکي حال داشت ميخوندش کامل www.313mails.blogfa.com
19 | ,وهابي | | ٠٩:٤١ - ٢٨ مرداد ١٣٩١ |
بله اي قبر پرستان ...اي مرده پرستان ...تا کي در جاهليت مي خواهيد بمانيد اين هوش الاغي تان را به کار بندازييد ديگه تا کي به خرافات ادامه مي دهيد تا کي زير اين تاير پوشان روباه سفت مي خواهيد بمانيد
20 | سعيد | | ١٥:١٠ - ٢٨ مرداد ١٣٩١ |
ببخشيد،سوال بنده جواب نداشت که حديث هفده هزار ايه بودن قران چگونه قابل توجيه است؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اين روايت در نسخه ديگري هفت هزار آيه آمده است كه زياد با شماره مشهور فرقي ندارد كه شايد با احتمال اشتباه در شمارش آيات يا تعيين محدوده آنها بتوان توجيه كرد و الا چون با متن آيات موافقت ندارد مردود است.
برخي از علما در اين مورد چنين نظر داده اند:
فيض كاشاني (ره): پس از آنكه كلام مشهور را درباره عدد آيات كه گفته‏ اند: (6666) آيه است نقل كرده چنين گويد: ممكن است اين اختلاف از جهت شماره و حساب آيات پيدا شده باشد و ممكن است آياتى كه قرائت آنها منسوخ شده است نيز بحساب آمده باشد.(أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج‏4، ص: 446)
محمد تقي مجلسي (ره): در حديث صحيح بلكه احاديث صحيحه وارد است كه آيات قرآن هفده‏ هزار آيه است، و در روايتى هجده هزار آيه است و همه را در قبر تعليم شيعيان حضرات ائمه معصومين صلوات اللَّه عليهم خواهند نمود، و در زمان حضرت صاحب الامر آن قرآن را كه تمامست و حضرت امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه جمع كرده است اظهار خواهند فرمود و شيعيان خلّص كه زنده شوند نيز موافق آن در حفظ خواهند داشت‏.(لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه، ج‏8، ص: 816)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
21 | نوري | | ١٩:٣٣ - ١٤ مهر ١٣٩١ |
با سلام: دوستان به جواب سايت براي اثبات ازدواج امام زمان خواهشا توجه فرمائيد: "ميتوان نتيجه گرفت كه وى ازدواج كرده است"و"همسر وى ميتواند زنى پاكدامن و خودساخته ..."و"همچنين لازم نيست كه اين ازدواج، از نوع دائم آن باشد بلكه با ازدواج موقّت (غير دائم) نيز ميتواند....."و"بلكه ممكن است ازدواج كرده باشد ولى داراى فرزند هم نباشد"و"پس اگر چه دليل محكم و قاطعى بر ازدواج آن حضرت در اختيار نداريم، ولى مانعى هم براى ازدواج نميبينيم،" دوستان ببيند اين از اثبات زندگي امام مهدي!!!واما جالب است كيفيت تولد ايشان را هم در كتب شيعه بخوانيد كه اگر انسان عوامي بخواند خيال ميكند كه حضرت عيسي متولد شده با 1000تا معجزه جديد!!!جالب است كه تولد حضرت عيسي در قران ذكر شده اما امام مهدي با1000تا معجزه جديد متولد شده!!!با اين اما واگرها ميتوان گفت كه شيعه بودن جاي خود را پيدا نموده " پس اگر چه دليل محكم و قاطعى بر ازدواج آن حضرت در اختيار نداريم، ولى مانعى هم براى ازدواج نميبينيم،"خود قضاوت كنيد!!
22 | شمس | | ٢٣:٣٠ - ٠٤ آبان ١٣٩١ |
سلام .جناب نوري (تاريكي) ازدواج يا عدم ازدواج حضرت وليعصر ارواحنا فداه يك موضوع انحرافي است . دانستنش اگر ممكن باشد خوب است اما مجهول بودنش نيز خللي به اصل موضوع مهدويت وارد نمي كند .حضرت عيسي خاك پاي مهدي فاطمه است به خدا قسم ولادت مهدي همچون ولادت ابراهيم و موسي (ع) در خفا و زنگي اش چون حضرت نوح طولاني است . خاك برسرتان هم پياله هاي ابن تيميه ي زنازاده و محمدبن عبدالوهاب يهودي . چگونه خجالت نمي كشيد از اينكه كسي را جانشين پيغمبر (ص)مي دانيد كه سرپا بول مي كرده و آب در شراب مي كرده و دركسوت خليفه ي پيامبر شرب خمر مي كرده ؟پيروان جبت و طاغوت و طلقا و چلپاسه ها و ميمون بازان و سگبازان شرم كنيد كه عذاب خدا بسيار نزديك و دوزخ بدجايگاهي است .
23 | ف.طالبي | | ٢٠:٥٤ - ٠٨ آبان ١٣٩١ |
سلام.متن شما از نظر محتوا عاليه.ولي خوب وواضح به سوالات جواب داده نشده
24 | غضنفري | | ٠٢:٣٨ - ١٠ آبان ١٣٩١ |
خانم شيلا يا احتمالاً آغا شهاب:
قبل از هر چيز بفرما که چرا اهل سنت تا حدود 300 واندي سال بنا به دستور ابوبکر و مخصوصاً عمر هيچ روايتي را از پيامبر صل الله عليه و آله وسلم مکتوب نکردند و حتي کسي از انها جرات شفاهي ذکر کردنش را هم نداشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مسئله بعدي اينکه بعد از اينهمه سال و قرن چطور از کجا و از کدام منبع!!!!! کتابهاي روايي نوشتيد انهم از نوع صحيح و خليي اصيل وهمچون بخاري پر حرارت؟؟؟؟؟
آيا خبر داري که اولين کتاب را در زمان امير المومنين حيدر کرار نفس پيغمبر فاتح خيبر علي عليه السلام که اولين کتاب در اسلام بود را شما سني ها نوشته ايد يا پيروان اهل بيت عليهم السلام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر نميداني بدان که سليم بن قيس هلالي اولين کتاب که خودش مستقيما از صحابه عظام رسول الله(ص)وعلي ولي الله عليهم السلام (سلمان و ابوذر و مقداد و عمار ياسر و...)شنيده و نوشته و به امضاي چند معصوم بزرگوار هم رسيده و تا بحال هم دست به دست به ما رسيده و اطمينان داريم که حداقل اين کتاب به دست علامه مجلسي رحمه الله هم رسيده . ولي تو بگو که از زمان صحابه کدام مدرک حتي يک ورق به دست بخاري و مالک و احمدبن حنبل و ديگر بزرگانت رسيده البته القاعات بني اميه و بني عباس را استثنا کن
در ضمن خدا را شکر ميکنيم که افرادي مثل شما هستند که ما هر چه بيشتر قدر اخلاق زيباي محمدي وعلوي خودمان را بدانيم.
25 | اكبر اسماعيلي | | ١٠:٣٦ - ١٢ آبان ١٣٩١ |
بنامش درود بر شما مرحمت كنيد در خصوص امام زمان (عج) جوري كه براي عوام قابل فهم باشد واز كلمات ثقيل عربي استفاده نشده باشد براي ما قشر جوان و زحمت كش كه زندگي خود را با تلاش وكوشش به پيش مي بريم قابل فهم باشد ازشما عزيزان سپاسگزارم
26 | غلامرضاكبيري | | ١٩:٣٦ - ٢٠ آبان ١٣٩١ |
باسلام بريگانه منجي عالم بشريت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف باتشکر ازدست اندرکاران وزحمت کشان سايت شماوتوفيق روزافزون تمامي عزيزاني که درعرصه ي فرهنگ مهدويت زحمت ميکشند اميدوارم خداوند باري تعالي توفيق روز افزون به شماعزيزان عنايت فرمايدومطالبتان روزبروز بارور ترگردد.
27 | سيد احسان حسين زاده | | ٢٤:١٦ - ٠٣ آذر ١٣٩١ |
باعرض سلام واقعا متن جالبي بودمن که فيض کافي روبردم. من يه وبلاگ دارمدرباره ي امام زمان به اون سر بزنيد ونظر بديد www.zed-sheytan.blogfa.com اجرتون با آقاامام زمان(عج)
28 | AHMAD | | ١٧:٤١ - ١٤ آذر ١٣٩١ |
خيلي خيلي ممنون ازشما من اولين بارکه به اين سايت سرميزنم مطمين باشيديکي از سايتهاي دايمي من شده بازم ممنون
29 | سجاد | | ١٤:٥٤ - ٢٠ آذر ١٣٩١ |
با تشكر از گروه پاسخ به شبهات . بسيار سايتتون عالييه
30 | شمس الدين جليليان | | ٢٣:٥٣ - ٢٥ آذر ١٣٩١ |
در فضيلت مطلق اهل بيت عليهم السلام همين بس كه اين بزرگواران حتي يك حديث جز از معصوم قبل از خويش روايت نكرده اند و در سلسله ي راويان احاديث آنان غير معصوم نيست . غزالي سني وقتي خواست عليه فلاسفه مطلب بنويسد ابتدا اصول فلسف را آموخت و با استناد به دانسته هايش ابراز نظر نمود لذا بايسته است عزيزان اهل سنت اول معلومات خود را كامل نمايند سپس در رد آرا و نظرا شيعه مطلب بنويسند . اگر مسئله ي مهدويت يك افسانه است پس چرا خليفه ي منفور عباسي نام مهدي را براي عوام فريبي برگزيد . اگر مهدويت دروغ است پس با اين همه احاديث منقول در صحاح چه كار مي كنيد ؟ بحث اصلي اثبات مهدويت و حقانيت اهل بيت است و مسائل ديگر نظير ازدواج حضرت ولي عصر و خوراك و پوشاك و نحوه ي امرار معاش آ، حضرت جز به قصد انحراف در اصل موضوع مطرح نمي گردد .سنت بودن ازدواج امري بديهي است اما عدم ازدواج امام زمان هم خلاف سنت نيست چون شرايط آن حضرت با سايرين متفاوت است در ثاني پيغمبراني نظير حضرت عيسي و حضرت يحيي هم ازدواج نكرده اند و اين امر به قداست آنان خللي وارد نمي كند . مسئله ي مهم وجوب امامت از ديدگاه قرآن و عقل آدمي و اعتقاد به اين اصل مهم و قابل قبول براي اهل سنت است كه زمين هيچ گاه از ولي خدا خالي نمي شود منتها شيعه مي گويد ولي خدا بايد معصوم و به انتخاب خدا باشد و اهل سنت معتقد است كه ولي خدا مي تواند فرزند هند جگرخوار و سميه و مرجانه و يا مروان بن حكم (معروف به چلپاسه) باشد كه وقتي متولد شد پيتمبر درباره اش فرمود : هذا ملعون ابن ملعون و وزغ بن وزغ . مروان فرزند كسي بود كه پشت سر پيغمبر شكلك درآورد و به اذن خدا دهانش به جاي خود بر نگشت و كج شد و به چلپاسه معروف شد .
31 | جاويد حسنيار افغاني از باميان | | ١٣:٢٣ - ٠٥ دي ١٣٩١ |
بنده به اين نظر استم که امام زمان يک واقعت است در افغانستان ما که با عسيوي ها هم صحبت هاي داشتيم آنها هم اين عقيده و واقعت را باور داشتن و مي گفتن که کاتوليک مذهب ما به اين عقيده است
32 | دنيا | | ١٠:١٩ - ٠٦ دي ١٣٩١ |
من خيلي دوست دارم يكي از ياران امام زمان بشم ولي نمي دونم چكارهايي رو انجام بدم .امام زمان خيلي دوست دارم .
33 | سعيد صفري | | ٢٠:٥٩ - ٠٧ دي ١٣٩١ |
كساني كه امامشان را دوست دارند صلوات بفرستند يه تسبي داخل جيبشان بگذارند هر كجا رفتند صلوات بفرستند بدون اين كه كسي بفهمد ياامام زمان كجاي ..........................
34 | كمال | | ٢٤:٠٦ - ١٨ دي ١٣٩١ |
سلام انتظار فرج انتظار قدرت اسلام است از همه دوستان مي خواهم بجاي دعوا همه با هم براي فرج اقا دعا كنيم .التماس دعا
35 | ع - ي | | ٢١:٥٦ - ٢٢ دي ١٣٩١ |
خدايا حجتت را برسان - صلوات
36 | محمد | | ١١:٠٦ - ٢٣ دي ١٣٩١ |
به اميدظهورت كه بيايي گرهاز قلبم گشايي شايد
37 | س قائمي | | ٠٦:٣٤ - ٢٥ دي ١٣٩١ |
به نام خدا.سلامتي بر همه شما. لطفا در مواردي که مطمئن نيستيد، وکاملا به آن آگاه نيستيد ، بيش از اين کنکاش نکنيد، وآن را منتشر نکنيد، زيرا دچار گمراهي مي شويد. صبور باشيد و توکلتان به خدا باشد. در آينده اي نزديک همه چيز را خودتان همه چيز را متوجه مي شويد.
38 | س قائمي | | ٠٦:٥٩ - ٢٥ دي ١٣٩١ |
به نام خدا.سلامتي بر همه ي شما شيعيان راستين الهي.هميشه سعي کنيد ، که عمل هاي نيکوي خود را با اخلاص انجام دهيد.و هر چيزي که مي خواهيد فقط وفقط از خدا بخواهيد(اياک نعبد واياک نستعين).

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اولا: شما با استدلال به اين آيه مي خواهيد ثابت كنيد كه كمك خواستن از غير خدا جايز نيست در حالي كه مطلب چيز ديگري است و اين طور نيست كه هرگونه كمك گيري از غير و اعتماد به غير قبيح باشد، بلكه خداوند اصولاً انسان را موجودي نيازمند به غير خلق كرده، يعني جامعه انسان ها اين طور است كه هر كس به ديگري محتاج است و اينكه مي بينيم در سفارشات اسلامي، دائماً امر به تعاون مي كنند ، نمايانگر همين حقيقت است. در قرآن مجيد مي فرمايد: تعاونوا علي البر والتقوي «در كارهاي نيك يكديگر را مدد برسانيد.» مائده: 2.
اگر استعانت از غير، در هيچ حدي جايز نبود، پروردگار سفارش به تعاون نمي كرد، ولي مي فرمايد: شما به يكديگر محتاج هستيد و لذا بايستي يكديگر را مدد و ياري كنيد.
استعانت از غير خدا به اين شرط كه اين فرد، در كمك رسانى خود، از نيروى خدادادى بهره گرفته و انسان را يارى مى كند، چنين كمك خواهى نه‏ تنها مايه شرك نيست، بلكه عين توحيد است، زيرا جهان آفرينش جهان اسباب و مسبّبات است، و فيض الهى، طبق مشيت خدا از مجارى يك رشته اسباب به انسان مى رسد، و سبب در كار خود، استقلال ندارد و به امر الهى كار خود را صورت مى دهد.
و اين آيه اى را كه در سوره حمد، شب و روز مى خوانيم، استعانت را به خدا منحصر مى كند و فرمان مى دهد كه تنها بايد از او كمك خواست، در مقابل كار مشركان است كه از بت هاى خود، طلب استعانت كرده و آنها را در فعل و كار خود مستقل مى پنداشتند، و گرنه نام «اله» و «خدا» به خود نمى گرفتند.
اگر معني إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ اين است که از غير خدا نبايد هيچ کمک بگيريم پس شما هم از هيچ کس نبايد کمک بگيريد چه زنده و چه مرده فرقي نمي کند.
قرآن مي فرمايد:إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ فقط از تو کمک مي گيريم.آيا در زندگي روزه مره خودتان از هيچ كس كمك نمي گيريد؟!
شما كه خود را تابع خليفه دوم مي دانيد بهتر است بدانيد عمر از غير خدا كمك مي خواست و مي گفت : للهم إِنَّا كنا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا صلى الله عليه وسلم فَتَسْقِينَا . ما براي طلب باران متوسل به پيغمبر مي شديم.صحيح البخاري ج 3 ص 1360
جهت اطلاع بيشتر در اين مورد به اين آدرس رجوع كنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
39 | از تبريز | | ٠١:٣٢ - ٣٠ دي ١٣٩١ |
آفرين به آقاي امير از كردستان . خدا حفظت كنه . خدا امثالت رو زياد كنه . نظري را كه دادي او نقدر زيباست كه اشكم درآمد . اميدوارم هميشه ثابت قدم باشي و الگويي براي يك انسان مسلمان .
40 | فرهام نوذري | | ١١:٣٨ - ٢٠ بهمن ١٣٩١ |
متني که خوانديم خوب ولي طولاني بود بيابيم با يکديگر برادر باشيم نه از نظر معني کلمه برادر بلکه از باطن پس به دور از تمام اختلافات نژادي وقوي و زباني وبراي يک را که همان راه راست است وراه راست همان علم حقيقي است وعلم حقيقي همان راه مهدي(عج) وراه مهدي همان راه خداست قدمي در پله بگذاريم که ما را به پروردگار بر ساند والسلام
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها